- مطابق
نقش جهانی امت اسلامی در گرو دولتی بسان دولت رسول الله صلی الله علیه وسلم است
(ترجمه)
أبو مالك، ثائر سلامة
حمد و سپاس الله سبحانهوتعالی را که صاحب کرم و بخشش، قدرت و نیرومندی، صاحب فضل عطاء و آفرینندۀ زمین و آسمان است؛ پروردگاریکه اسلام را بهنصرت خود عزت، شرک را بهقهر و چیرگی خود ذلت داده، تمام امور در تحت قبضه و تصرف او قرار دارد که بهمیزان افزایش شکر، بر نعمتهایش میافزاید و کفار را بهمکر خویش در استدراج فرو برده است؛ ذاتِ قاهریکه بالای سر بندگان خود قرار داشته، در برابر قهر و غلبهاش هیچ مانعی وجود ندارد و چیره دستیکه بر خلقتاش هیچ حریفی ندارد، آنچه را بخواهد فرمان میدهد و فرماناش هیچ بازگشتی ندارد؛ بر آنچه اراده کند، حکم میکند و حکماش هیچ بازخواستی ندارد؛ ثروتمندیکه همه نیازمند او میباشند؛ نیرومندیکه هیچ تکیهکننده بر او ضرری نمیکند؛ از شریک، همسر و فرزند بینیاز است. الله سبحانهوتعالی از هرگونه ضد، سیال و شریک منزه میباشد؛ بزرگتر از آن است که همانند، همکار و یا همتایی داشته باشد؛ اولی است که ابتدایی ندارد، آخری است که انتهایی ندارد؛ ذاتی است که همشأنی برایش وجود نداشته، هیچچیزی مانند او نیست و به هیچچیز شباهت ندارد.
پرودگارا! رحمت تو بر سرور و امام ما محمد صلیاللهعلیهوعلیآلهوسلم باد، کسیکه در روز موعود مقام محمود ویژۀ اوست، کسیکه پرچماش همواره برافراشته بوده و برایش وعدۀ ورود بهحوض کوثر داده شده است. در اولین و آخرین از ازل تا رستاخیز، رحمتیکه نسبت بهتو رضاء و در حق او اداء باشد، برایش وسیله و مقامیکه وعده دادهاید، عطاء فرما! بار الها! به سرور ما محمد و آل او رحمتی بفرست که لیاقت و استحقاقش را دارد؛ رحمتیکه سزاوار عظمت، شرف و کمال او و رضایت تو از وی باشد، هر آنچه را تو دوست داری و رضایت تو در آن است (بهترین و کاملترین رحمتها و بیشترین سلامتی را) همواره برایش عنایت فرما!
اما بعد، در خصوص چهارچوکاتی میاندیشیدم که سخنرانیام را در آن قرار دهم، سخنرانیکه برای ارائه آن مسافت دههاهزار کیلومتر را پشت سرگذاشتم. هر باریکه معلومات جدیدی در زمینه، جمعآوری و آن را منسجم میکردم، متوجه میشدم که یکی دیگر از پیامهای سرنوشتساز یادبود هجرت عطرآگین، از رشتۀ سخن جامانده است. متوجه شدم و جای دارد که این پیام بیانیه برای بیان نقش امت اسلامی در دنیا قرار گیرد، جای دارد که برای بیان آن کنفرانس مناسبی برگزار شود و یا اینکه میشود به وسیلۀ آن ضرورت مبرم کنونی بشریت به دولت اسلامی را نشان داد؛ دولتیکه پس از سقوط آن، دولتهای سیکولار، لیبرال، دموکراتیک، مدنی و نظامهای سرمایهداری زندگی بشریت را مورد تاخت و تاز قرار داده، خونش را مکیده و از هیچ فسادی در روی زمین دریغ نکردهاند. اینجا بود که برگشت و انسجام معلومات یادشده را برهم زده و در زمینه، بیشتر تفکر مینمودم. آن انسجام را بر هم میزدم و دو باره تفکر مینمودم، زیرا قضیه سرنوشت ساز امت اسلامی پارۀ نانی نیست که در پشت آن دوید و یا اینکه به دستیابی به مسکن، لباس و محیط امن خلاصه کرد، چیزیکه گرگهای بشریت آن را ازوی سلب نمودند، تاجایکه برخی از فرزندان امت گمان میکنند برای امت جزآغوش قدرتهای بزرگ استعماری پناهگاهی دیگری وجود ندارد. قدرتهای استعماریکه از تمام امکانات دست داشتهای خود به مقتضای منافع خود قوانین اساسی را وضع و به حمایت رژیمهای میپردازند که سرزمینهای اسلامی را در معرض غارت آنها قرار دهد، میخواهند سقف خواستهای سیاسیون در این سرزمینها چنان ناچیز باشد که ازدویدن در پشت پارۀ نان، اشغال کدام چوکی حکومتی و یا به دست آوردن متاع ناچزو ذبالههای دنیا بلندتر نرود، از قبیل کمکهای اقتصادی، برنامههای مضحک و به ظاهر توسعهای و یا حتی فقط خواب بهرهبرداری و دسترسی به حمایت و رضایت استعمار گران. در حالیکه برنامههای توسعهای سازمان ملل که آمادهسازی قانون اساسی تونس و قوانین اساسی دیگر در سرزمینهای اسلامی را مستقیم تحت نظارت داشته و به تمویل آن میپردازد، نوعی از انواع وابستگی استعماری است. وابستگیکه دارائیهای این سرزمین را به یک دست به غارت برده، برای اهل آن پسماندۀ بیش باقی نمیگذارند و به دست دیگرش با هرگونه آزادی خواهی از وابستگی و تسلط غرب مبارزه میکند، چه این خواستهها فکری، سیاسی و یا نظامی باشند تا مطمئن شوند که امت اسلامی کاری به غیر از دویدن در پشت پارۀ نان نداشته باشد. میکوشند تا امت تنها به فرار از چنگ طبقۀ حاکم و نجات از استبداد نظامهای ظالمیکه گمان میکنند از حمایت کفار غرب برخوردار است و از چنگ دستۀ که تحت تأثیر تفکر و شیوه زندگی غرب قرار دارند، اکتفاء نمایند. به این معنی که و ضعیت امت اسلامی مصداق این مقوله میباشد:
"یار در خانه ما گرد جهان میگردیم آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم".
حال پرسش این است که آیا امت اسلامی میتواند از کدام جایگاه و نقشی در جهان برخوردار شود؟ اگر از زاویۀ اصول ساختارجوامع و قانون تدافع و تنازع ملتها بایگدیگر، آنچه رسول الله علیه و سلم بسیار خلاصه آن را در این حدیث جامع و کامل خویش، به روایت ثوبان، به تصویر کشانده است، نگریسته و ملاحظه گردد:
«يُوشِكُ الْأُمَمُ أَنْ تَدَاعَى عَلَيْكُمْ كَمَا تَدَاعَى الْأَكَلَةُ إِلَى قَصْعَتِهَا، فَقَالَ قَائِلٌ: وَمِنْ قِلَّةٍ نَحْنُ يَوْمَئِذٍ؟ قَالَ: بَلْ أَنْتُمْ يَوْمَئِذٍ كَثِيرٌ؛ وَلَكِنَّكُمْ غُثَاءٌ كَغُثَاءِ السَّيْلِ، وَلَيَنْزَعَنَّ اللَّهُ مِنْ صُدُورِ عَدُوِّكُمُ الْمَهَابَةَ مِنْكُمْ، وَلَيَقْذِفَنَّ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمُ الْوَهْنَ، فَقَالَ قَائِلٌ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، وَمَا الْوَهْنُ؟ قَالَ: حُبُّ الدُّنْيَا وَكَرَاهِيَةُ الْمَوْتِ»
(سنن أبي داود/ 4297، مسند أحمد/ 21890، مسند أبي داود الطيالسي/ 1085)
ترجمه: مردم بهزودی باهمدیگر جمع شده و بر شما حمله میکنند، گوییکه همدیگر را بالای یک کاسۀ غذا دعوت کنند. کسی پرسید: آیا این بهخاطر تعداد کم ما درآن وقت خواهد بود؟ جواب دادند: نه، شما در آنوقت زیاد خواهید بود؛ ولی شما مثل کف دریا خواهید بود که توسط یک طوفان غرق میشود، و الله(سبحانه وتعالی) ترس را از قلبهای دشمنان شما برخواهد داشت و بر قلبهای شما وهن را خواهد انداخت. کسی پرسان کرد: وهن چیست؟ رسولالله(ﷺ)جواب دادند: حب دنیا و کراهیت از مرگ.
.خواهیم دانست که ملتها در کشمکشها و تنازعاتشان برای رسیدن به منافع و جایگاه خویش، بسان سیل میباشند. حال ملتیکه اصل و مادۀ این سیل را تشکیل میدهد؛ یا برای مردم رحمت و هدایت را همراه داشته، در رودخانۀگوارای جاری، باعث رشد و نموی کشاورزی و گسترش دامداری میشود، ظلم را از میان برچیده، عدالت را به ارمغان میآورد و یا اینکه سیل ویرانگری جاری میسازند که طمعها و شهوتها را برانگیخته، ملتهای ضعیف را بسان کف و خاشاک به هرطرفیکه بخواهد حمل میکند، ملتهای که در جاری سازی این سیل هیچ دخلی نداشته و همگام با آن در سمت گمراهی روان، بیچاره شده و چنان به سنگ و لاخهای کشنده کوبیده میشود که از بنیه و اساس متلاشی شود و برایش جز بربادی چیزی دیگری باقی نماند.
قانون تدافع و تنازع و اصول ساختارجوامع ما را ناچار میسازد تا دارای کرسی رهبری بوده و منبع سیل باشیم تا اینکه رحمت و هدایت را برای بشریت با خود حمل نماییم و ملت خویش، امت اسلامی را از خاشاک شدن روی سیل بازداریم. حال از شما میپرسم که امت اسلامی بدون داشتن دولت اسلامی چه گونه میتواند که از خود در برابر دشمنانش پاسداری کند؟ پرسشیکه پاسخ آن را صاحب این یادبود عطراگین – یادبود از هجرت رسول الله صلی الله علیه وسلم در این فرمودهاش به روایت ابی الزناد از الاعرج از ابی هریه، به گونۀ بسیار دقیق ارائه داشته است:
«إِنَّمَا الْإِمَامُ جُـنَّـةٌ يُقَاتَلُ من وَرَائِهِ ويُتَّقَى بِهِ»
ترجمه: امام یا خلیفه بسان سپری است که با آن در برابر کفار جنگ صورت گرفته و به عقب آن پناه برده می شود.
نووی رحمه الله در شرح این حدیث در کتاب خود شرح صحیح مسلم چنین میفرماید: «الْإِمَامُ جُنَّةٌ» یعنی امام مانند سِّتْرِاست؛ به معنی پناهگاه و مانع؛ زیرا امام دشمن را از اذیت مسلمانان بازداشته و از اینکه مردم به یک دیگر ظلمی روادارند، ممانعت مینماید، اسلام و سرزمینهای اسلامی را حمایت و از جایگاه و حیثیت آن محافظت میکند، مردم به وسیلۀ آن خود را در برابر تهدیدات وقایه کرده و از اقتدار آن میحراسند. «يُقَاتَلُ مِنْ وَرَائِهِ» یعنی دوش بادوش امام با کفار، باغیها، خوارج و سایر اهل ظلم و فساد پیکار میشود. حرف تاء کلمۀ (يُتَّقَى) مبدل از واو میباشد؛ زیرا این کلمه از لحاظ ساختار از کلمه (وِقَايَةِ) برگرفته شده است.
آری، امام و یاخلیفه ذِره یا سپر وقایوی میباشد که از مسلمانان محافظت میکند، هرگاه این ذره دور انداخته شود، سنیۀ امت برای اصابت تیرهای دشمنان و هجوم اراذل و اوباش و ظلم ستمگران برهنه میشود. در آن زمان است که ملتهای دیگر بر خود اجازه میدهند که یگدیگر را فراخوانده و بسان گلهای از سگان گرسنه بر دارائیهای امت حملهور شوند. اما در خصوص کلمۀ «إِنَّمَا» در این فرموده رسول الله صلی الله علیه و سلم «إِنَّمَا الْإِمَامُ جُـنَّـةٌ» جمهور زبانشناسان و علمای صرف و نحو بر این باور اند که برای حصر است؛ با ملاحظۀ اینکه برخی میگویند حصر آن لفظی و برخی میگویند حصر آن معنوی میباشد. بنابر این، امام که عبارت از خلیفه میباشد، مبنی بر حصر و تأکید به دلیل اهمیتیکه نقش آن دارد، ذره وقایوی برای امت اسلامی در برابر تیرهای دشمنانش بوده و از داخل نیز از آنها در برابر ناملایمات پاسداری میکند. این کلمه امام یعنی دولت اسلامی را برای ممانعت و پیشگیری از ناهنجاریها منحصر ساخته است.
نقش و جایگاه امت اسلامی در جهان دنیا، قیمومیت بر طرزتفکر بشر و شیوۀ زندگی آن میباشد. پروردگار جهانیان راستگوترین گویندگان چنین میفرماید:
﴿كُنتُم خَيرَ أُمَّةٍ أُخرِجَت لِلنَّاسِ تَأمُرُونَ بِٱلمَعرُوفِ وَتَنهَونَ عَنِ ٱلمُنكَرِ وَتُؤمِنُونَ بِٱللَّهِ﴾
[آل عمران: 110]
ترجمه: شما(ای امت محمد) بهترین امتی هستید که به سود انسانها آفریده شده اید(مادامیکه) امر به معروف و نهی از منکر مینمائید و به الله ایمان دارید.
این آیه به صورت بسیار شگفتآوری قیمومیت و برتری امت را به اجرای امربه معروف و نهی از منکر و ایمان به الله سبحانه وتعالی متعلق ساخته است. این در حالی است که ملت برتر ملتی است که بهترین بوده و از شأن والای برخوردار است؛ ملتیکه دارای بیداری، ظرفیت و توانائی چشمگیری میباشد، زیرا کسیکه از چنین واقیتی برخوردارباشد، بر روی پای خویش ایستاد بوده و جایگاه بالای را به دست خواهد داشت. همچنان ملت برتر ملتی میباشد که برملتهای دیگر سروری نماید. لکن ما به خوبی این را میدانیم که بیداری، ظرفیت و توانایی عالی مبتنی بر مفاهیمی است که انسان آن را حمل کرده و طرزالعملهای زندگی و روابط جامعه بر اساس آن تنظیم میشود. بنابر این، قیمومیت و ادارۀ این طرزالعملها و روابط در پرداخت به معروفترین ثوابت و اساساتی که از ایمان به الله سبحانه وتعالی منبع یافته و خودداری از منکراتی میباشد که الله سبحانه از پرداختن به آنها نهی نموده است؛ چیزیکه به معنی تطبیق نظام اسلام بالای فرد، جامعه و دولت میباشد. زمانیکه امت اسلام برهمین منوال در مسیر خویش ادامه دهد، بدون هیچ تردیدی در جایگاه ولای خویش در جایگاۀ که لیاقت آن را دارد، تکیه خواهد زد. در آن زمان است که همان برتریی را که الله سبحانه وتعالی آن را بدان بزرگ داشته است، درخواهد یافت. این آیه کریمه از بیداری و دارا بودن ظرفیت و توانایی بیکم و کاستی سخن میگوید که در گرو عزم و استقامت در پرداختن به اوامر پروردگار امت قرار داشته و به گونۀ که امت باید اساساتی را که شریعت اسلامی به معرفی داشته است، مسیر کارکردهای خویش قرار داده و سپس از منکراتیکه شریعت اسلام بر رد و تقبیح آن پرداخته است، خویش را بازدارد تا اینکه به این ترتیب به مسیر مستقیم قرار گرفته و بهترین جایگاه را در میان ملتها از آن خود سازد.
حق سبحانه وتعالی در این آیه کریمه امر به معروف و نهی از منکر را به ایمان به الله مرتبط ساخته و پس از صحبت از برتری امت به بیان مأموریت امربه معروف پرداخته است، زیرا برتری و بیداری همواره متعلق به عملکردها میباشد؛ چیزیکه از محصولات ایمان بوده و اساساً بر ایمان بنایافته است. این آیه بیانگر این است که برتری در گرو قواعد اساسی فکریی است که چراغ راه عملکردها قرار داده شده و عقیدۀ اسلامی راقاعدۀ فکری امت و معیار اعمال آن خواهد ساخت. بناءً این فرمودۀ حق سبحانه وتعالی براین مفهوم تاکید بیشتر داشته و بر تأیید آن میافزاید:
﴿وَكَذَٰلِكَ جَعَلنَٰكُم أُمَّةٗ وَسَطٗا لِّتَكُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ وَيَكُونَ ٱلرَّسُولُ عَلَيكُم شَهِيدٗا﴾
[بقر: 143]
ترجمه: بیگمان شما را ملت میانه قرار دادیم تا گواهانی بر مردم باشید و پیامبر نیز برشما گواه باشد.
بر اساس صراحت این آیه نقش امت این نیز میباشد که بر ملتهای دیگرگواه بوده و دلیل الزامی علیهشان باشد، به حسن فهم خود و به تطبیق اسلام در میان خود و حمل آن به سوی ملتهای دیگری و وادار ساختن آنان به فروتنی در برابر نظام اسلام، اما نه باید از یادبرد که این فروتنی در برابر عقیده اسلامی تحمیلی نبوده؛ بلکه ملتها باید در برابر نظام اسلام مطیع و فروتن باشند، این همان معنی قیمومیت بر اندیشۀ ملتها است!
معنی شرعی وسطیة عدالت و برتری است، یعنی امت اسلامی امت وسط به معنی امت دارای عدالت و برتری میباشد. وسطیة به معنی بینیت در میان دو چیز و یا به معنی ظرفیة نیست. زیرا کلمه وسط در این آیه از وسط به سکون تفاوت دارد، به معنی بینیت در میان دو چیز و یا بمعنی ظرفیة نیست؛ زیرا کلمه وسط در این آیه از وسط به سکون سین تفاوت دارد. زیرا رسول الله صلی الله علیه وسلم در یک حدیث صحیح کلمۀ وسط در این آیۀ کریمه را به عدالت تفسیر نموده است. چنانچه "ترمیزی" به روایتی از "ابی سعید خدری" میگوید: که ابی القاسم نبی صلی الله علیه وسلم در تفسیر این فرمودۀ الله سبحانه (وَكَذَٰلِكَ جَعَلنَٰكُم أُمَّةٗ وَسَطٗا... ما شما را امت میانه قرار دادیم...) میفرماید: «عدلًا... یعنی ما شما را امت دارای "عدالت" قرار دادیم.» "ابوعیسی" رحمه الله این حدیث را حسن و صحیح بیان داشته است. همچنان کلمه «وسَطًا» به معنی «عدلًا» و«عدلًا» به معنی«أخيارًا... یعنی برتری» نیز آمده است، "زجاج" به معنی «عدلًا» و "برخی دیگر از علما" به معنی«أخيارًا... برتری» تفسیر نموده اند؛ زیرا این دوکلمه با آن که از دید لفظ متفاوت هم میباشند؛ اما معنی واحدی را ارائه میدارند، چون عدل خیربوده و خیر عدل میباشد. "بغوی" نیز کلمه «وسَطًا» به معنی «عدلًا» و«خيارًا» تفسیر نموده است. "قرطبی" میگویند کلمه «وسَطًا» از ریشۀ کلمۀ "وسْط" به سکون سین که به معنی قرارداشتن در میان دوچیز است، برگرفته نشده است". وسطیة، خیریة و یا عدالة القاب تشریفاتی نیستند که به امت داده شده باشد؛ بلکه اینها اطلاقهای اند که باید به مقتضای آنها اقدام شود. گواهی بر ملتها به تطبیق همراه با احسان نظام اسلام، به حمل دعوت برای جهانیان و به واداشتن مردم به فروتنی در برابر نظام اسلام میباشد. تمام امتها در کتابهای که برای هدایت شان نازل شده است، به زبان پیامبرشان به اجرایی امر به معروف و نهی از منکر فرمان داده شده است، لکن الله سبحانه وتعالی از میان امتهای دیگر امت اسلامی را به برتری و قیمومیت براندیشه و تفکر بشر برگزیده و آن را به اجرای نقشاش در این زمینه مکلف نموده است. به این معنی که امت اسلامی در اقدام به امر به معروف و نهی از منکر مستحق مقام برتری میشود.
امت اسلامی از دو فاجعۀ بزگ رنج میبرد: از انحطاط و سپس از افول از جایگاهیکه سزاوار آن بوده است. این امت هرگز به ترقی و بیداری دست پیدانخواهد کرد؛ مگر به سبقت در خیراتیکه در این امور نهفته است: فهم دقیق از ایدیولوژی اسلامی، تطبیق و حمل آن برای ملتهای دیگر. امت اسلامی هرچند ایدیولوژی اسلام را بیشتر فهم نموده، با احسان تطبیق و به گونۀ استراتیژیک، همراه با فداکاری و تلاش لازم حمل نماید، در آن صورت است که به بالاترین مراتب برتری خویش نایل خواهد شد؛ بالاترین مراتبیکه باعث رضایت الله سبحانه وتعالی از امت میشود. فهم ایدیولوژی اسلامی لازمۀ بازگشت صفاء و نقاء در فراگرفتن هر فکر اسلامی و بازگشت تبلور در مفاهیم اسلامی میباشد؛ به این معنی که امت (هر نظر، فکر و یا حکمی را که فرامیگیرد، باید ارتباط آن را به دلیل آن یعنی کتاب الله و سنت رسول الله برقرار کرده رابطۀ آن را به وحی حفظ نماید و اگر مبتنی بر قاعدۀ فکری اسلام نبود و دلیل شرعی برگرفته شده از آن نداشت، باید دور انداخته شود. شبههها، هرآنچه مرتبط به افکار عصر در حال افول و تنزل میباشد، دور ریخته شود؛ افکاریکه به هدف راه انداز جنگ فکری و تبشیری و تأسیس مدارس سازشگر و عقلگرا، به خورد امت داده شده است، مدارسیکه نصوص را پیچ و تاب داده و در عوض تغییر واقعیت ذریعۀ افکار اسلامی، اسلام را مطابق به واقعیت حاکم تفسیر میکنند. باید درک و تصویر درستی از قاعدۀ فکری اسلامی در اذهان ایجاد شود، تا نسبت به فکر و طریقۀ اجرائی آن احساس لازم تولید شده تبلور آن طوری باشد که بسان نقشه مهندسی شده در اذهان ترسیم شود. درک انسان از ایدیولوژی درکی باشد که منجر به عمل شود؛ بگونۀ که فکر دیگرگونی کاملی را در شخص ایجاد کند، زیرا در آن صورت است که فکر میتواند در ساختار شخصیتها و جامعهها عرض اندام کرده، بالای فضا حاکمیت و انقلاب مورد نیاز را در افکار عمومی ایجاد کند.
آنچه را که باید خاطر نشان کرد، این است که ایدیولوژی اسلامی شالودهای از عقیده و نظام زندگی میباشد. برخی از این ایدیولوژی مانند عقاید، عبادات، اخلاقیات، خوردنیها، پوشیدنیها، خودداری از حرام، تغییر منکر، کارنمودن در احزاب سیاسی برای تغییر، امر به معروف، نهی از منکر و احکام واجبهای دیگری مانند این، با مراعات عینی بودن و کفایی بودن وجوب آنها، در هر حال در بودن و نبودن خلافت، مسلمانان بگونۀ فردی به تطبیق آن اقدام میکنند. اما در بودن خلافت، علاوه بر مکلفیتهایکه مسلمانان منحیث فرد از جانب خلافت ملزم به انجام آنها میشوند، تطبیق این قسمت از ایدیولوژی اسلام آسانتر میباشد.
اما بخش بزرگ اسلام هرگز بدون دولت اسلامی نمیتواند تطبیق شود. برای تطبیق این بخش از اسلام باید قدرت، حاکمیت و قضاوت در دولت به گونهای کامل در اختیار خلیفه و ادارۀ دولت باشد، تا اینکه خلیفه و ادارۀ حکومتی آن با رعایت مصلحت مطابق احکام اسلام در سیاست داخلی دولت اسلامی بتوانند احکام اسلام را در داخل جغرافیای اسلام تطبیق نمایند. بگونۀ مثال معاملات تنظیم، حدود را جاری، مجازاتها را تنفیذ، از اخلاقیات پاسداری، از عمل به شعائر و عبادات ضمانت و به امور امت و تبعۀ دولت رسیدگی نمایند. خواه این امور مربوط به رابطۀ ویژۀ دولت با مردم و یا رابطۀ ویژۀ مردم با دولت باشد؛ مانند: حسابدهی و محاسبۀ دولت، تشکیل مجلس امت، ایجاد کمیتۀ مظالم، تأسیس اداراتی برای مدریت مصالح رعیت و تعیین والیها، کارمندان، معاونین و محتسبین. خواه مربوط به روابط مشترک میان دولت و مردم باشد؛ مانند: نصیحت حکام، امر به معروف و نهی از منکر، پاسبانی از عقیده و دین، به نشر و پخش علم، مبارزه با جهل و بدعت، سیاست رسانهای، از بین بردن دشمنیها و ایجاد زمینهای برای برخوردار شدن مسلمانها و ذمیها از کلیه حقوق، بهرهمندی از ثروت و از امکانات عمومی دولت، تأمین نیازهای اساسی آنها از ایجاد جامعه بر اساس همکاری، برادری وایثار متقابل، برقراری امنیت، ایجاد بازارها، مساجد، بیمارستانها، تأسیس مراکز تحقیقاتی و تهیۀ امکانات، ایجاد سدها و کارهای زیربنای دیگری از این قبیل و نشان دادن شیوه زندگی اسلامی در بهترین شکل آن به عنوان بهترین نمونه درخشانیکه فضیلت و ارزش والای را باخود داشته و ابزاری اساسی برای حمل دعوت اسلامی به دیگران میباشد. قابل ذکر است که رعایت این حقوق و ملاحظۀ این امور از جانب دولت جنبه قانونی و اجباری دارد؛ نه معنوی و در سیاست خارجی دولت اسلامی بتواند در حوزۀ رسیدگی به روابط بین المللی، یعنی روابط گروهها، ملتها و دولتها با یکدیگر، احکام مربوط به معاهدات، جهاد، قوانین جنگی، فرستادگان و سفارتخانهها به اجراء بگذارد؛ از قبیل تأسیس اداراتیکه به توسعه صنایع، و تنفیذ سیاستها و تصامیم مربوط به سیاست خارجی، چه این اداره دولتی باشد و چه غیر دولتی، به نمایندگی از احزاب سیاسی، طبقات و مراکز سیاسی. سیاستهای مانند انعقاد معاهدات، حمل دعوت و پخش و گسترش اسلام، تنظیم جهاد و راه اندازی جنگ وتأمین تدارکات مربوط آن مانند ساخت صنایع ثقیله، تأسیس کارخانهها واستخراج منابع طبیعی، برقراری روابط بین المللی با دولتها و سایر طرفهای بین المللی برای تحقق اهداف دولت اسلامی در صحنه بین المللی و در زمنیه پخش و گسترش اسلام و اتخاذ تصامیم بین المللی، مراقبت و توجه ویژه بر امور دولتی با تحقیقات تأثیرگذار برای امت و تعقیب و همراهی وقایع، تعاملات و زد و بندهایکه در حوزۀ مطالعات سیاسی، استراتژیك، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، نظم جهانی آنها را تجربه کرده است. اتخاذ تدابیر لازم برای تأمین منافع امت، طرح برنامههای لازم برای حمل دعوت و پخش و نشر اسلام و مراقبت از منافع اتباع خارج از دارالاسلام. همچنان باید برای تطبیق نظامهای اقتصادی، اجتماعی، تعلیم و تربیه و سایر آنچه تطبیق آن به دون از دولت امکان پذیر نیست، قدرت، حاکمیت و قضاوت در دولت به گونهای کامل در اختیار خلیفه و ادارۀ دولت باشد!
اما در مورد اصل حمل ایدیولوژی اسلامی باید گفت که هر امتی از امتهای که الله سبحانه وتعالی برای شان رسول فرستاده است، آنها را به امر به معروف و نهی از منکر و ایمان به الله سبحانه دستور داده است. اما الله سبحانه وتعالی این امت را از میان امتهای دیگر برگزیده و آن را بهترین امتی قرای داده است که برای هدایت مردم دست همت به کمر زده و مأمور شده است تا ایدیولوژی اسلامی را برای تمام بشریت حمل کند. این امت مأمور شده است که بر اساس این ایدیولوژی بالای بشریت حکومت کرده و بشریت را از دست به دامان طاغوت شدن درو نگهدارد، چنانچه الله سبحانه وتعالی میفرماید:
﴿وَلَقَد بَعَثنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَ فَمِنهُم مَّن هَدَى ٱللَّهُ وَمِنهُم مَّن حَقَّت عَلَيهِ ٱلضَّلَٰلَةُ فَسِيرُواْ فِي ٱلأَرضِ فَٱنظُرُواْ كَيفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلمُكَذِّبِينَ﴾
[نحل: 36]
ترجمه: ما به میان هر ملتی پیامبری فرستادهایم که الله را بپرستد و از طاغوت دوری کند. الله گروه از مردم را به راه راست هدایت داد و گروه از ایشان گمراهی بر آنان واجب گردید، پس در زمین گردش کنید و بنگرید و ببینید که سرانجام کار کسانیکه تکذیب کرده اند به کجا کشیده است.
بنابر این برتری امت در گرو فهم، تطبیق و حمل ایدیولوژی اسلام برای تمام بشریت است. برتری امت در گرو این است که روابط و عملکردهایش بر مبنای نظام اسلام بوده و برگرفته از ایدیولوژی اسلامی باشد. این درحالی است که نقش دولت اسلامی در تمام این موارد محوری و اساسی است. همان طور امت نیز جایگاهی را که منجر به رضایت الله سبحانه میشود، بدون داشتن دولت اسلامی به دست آورده نخواهد توانست.
به این ترتیب امت میتواند که جایگاه سزاوار خود را که عبارت از برترین امتی میباشد که وظیفه هدایت مردم را بدوش دارد، به دست آورد و گرنه در غیر این صورت از جایگاه خویش افول کرده، به وسیله هر طمع کنندۀ غارت میگردد، ملتها یکدیگر را به خوردن خوراک آن فراخوانده و دارائیهایش را بغارت میبرند. تمدن اسلام را لگدمال و بشریت را به عوض اینکه از تاریکیها به سمت روشنی سوق دهند، آن را به سمت تاریکی میکشاند!
یادبود واقعی پیام و مفهوم هجرت سرنوشتساز رسول الله صلی الله علیه و سلم، هجرتیکه با تمام بزرگداشتی فروتنانه در برابرش سرفرومیآوریم. بزرگترین یادآور از نقش واقعی امت اسلامی که عبارت از نقش رهبری در جهان است میباشد؛ یادآور خوبی است از دست رد زدن رسول الله صلی الله علیه وسلم به سینۀ هرآنچه نوعی از انواع در آمیخته شدن به باطل بود، هم در آغاز مسیر و هم در وسط و انتهای آن؛ یادآور خوبی بر امتناع رسول الله صلی الله علیه وسلم از راهحل حل وسط حتی در مهلکترین حالات ناتوانی و نیازمندی می باشد، زیرا رسول الله صلی الله علیه وسلم برای ما چنین آموخته بود که میان حق و باط جزباطل چیزی دیگر نیست و اینکه اگر حق به اندازه سرانگشتی هم از موقف خود به سمت باطل پایین آید، نمیتوان آن را حق صفت کرد. این یادبود یادآور پیام و مفهوم واقعی هجرت پر افتخار رسول الله صلی الله علیه وسلم است و آن اینکه امت باید قضیۀ اسلام، سروری، رهبری و زندگی برای اسلام و مطابق به اسلام را قضیۀ سرنوشتساز خود دانسته و هر فرد از امت مسئولیت حمل آن را به دوش گیرد، همانگونه که رسول الله صلی الله علیه وسلم و صحابهای بزرگوار برای اسلام و مطابق آن زندگی نمودند. امت باید ارزشهای فرسودهای که دستهای از سیاسیون بیهمه چیز را درو اندازد، سیاسیونیکه از فرط دویدن در عقب برنامههای سازمان ملل و دولتهای استعماری غارتگر، خبیث و پرطمع، از نفس افتاده اند. ما برای تبدیل شدن به بهترین امتیکه برای هدایت بشریت کمرمیبندد، پرورش یافتیم، ما به دنبال حق و یا موقعیت خود نیستیم، ما نمیخواهیم از طریق اختلاس آنها را بدست آوریم.
ما بهترین امتیهستیم که هرگز راضی نخواهیم شد که بسان تخم مرغی در زیر بال پهن شدهای ملتهای دیگر باشد. این امت برای بشریت بهترین رسالتی را حمل میکند که آن را نیرومند میسازد تا با تمام قوا در مقابل اقتدار تمدن غربی قرار گرفته و بشریت را از پرستش بندگان باز داشته به پرستش پروردگارشان وادارد، آنان را از بی عدالتی ادیان و فشار دنیا نجات داده زیر چتر عدالت اسلام و فراخی دنیا و آخرت قرار دهد؛ به وسیلۀ دولت اسلامی بر آنها حکمرانی کند. دولتیکه روسو ل الله صلی الله علیه و سلم و صحابه 13 سال در مکه در راستای تأسیس آن تلاش نموده و دراین راه با بلاها و شکنجههای بسیار طاقتفرسای روی در روی شدند تا امکان داشت، آزار و اذیت شدند، شکنجههایی را متحمل شدند که کوها از تحمل آن عاجز بود؛ در پشت شان گودالهای از آتش حفر شده بود، با آهنهای به آتش سرخ شده بدنهای شان بریان میشد، تازیانههایکه بر آنها فرود میآمد، از اندک رحمی برخوردار نبود؛ از اثر شکنجههای طولانی مدت بالای سنگریزههای سوزان در تابستانهای سوزان میسوختند؛ برخی شهید و بسیاری هجرت نموده و از سرزمین و خانوادۀ خود بریدند. پشت سرشان خانه و مال شان به وسیلۀ دشمن غارت میشد؛ شب را شب نگفته و روز را روز نگفته به تلاشهای بیمانند خویش مسیرشان را ادامه دادند تا الله سبحانه وتعالی به آنها اجازه تأسیس دولت داده وعدۀ استخلاف، توانمندسازی و امنیت خود را برای مستضعفین محقق ساختند.
نقش امت در جهان در گرو دولتی بسان دولتی میباشد که رسول الله صلی الله علیه وسلم آن را در زمان هجرت خویش به مدینه تأسیس نمود! والحمد لله رب العالمين
مترجم: علی مطمئن