- مطابق
رموز و راهکارهای سیاسی در فتح قسطنطنیه!
(ترجمه)
قسطنطنیه بهتاریخ 20 جمادیالاول سال 857 هـ.ق، برابر با 29 می 1453م، بهدستان مبارک قهرمان، فرماندۀ بزرگ و سیاستمدار محمد ابن مراد دوم رحمتاللهعلیه فتح گردید. بدون شک مسائل سیاسی الهام گرفته از این واقعۀ بزرگ؛ همانا نسخۀ رهنما و الهامی است برای عموم امت مسلمه در زمینۀ مبارزه و پیکار؛ مخصوصاً برای دعوتگرانیکه در عمق مسائل سیاسی داخلاند.
اشارۀ اول: رهبری سیاسی، صاحب تصمیمگیری مسائل جنگ و صلح است.
بلی، سلطان و یا حاکم، صاحب صلاحیت تصمیم نهائی در جنگ و صلح میباشد، به همین دلیل وقتی محمد فاتح تصمیم خود را برای سوق دادن لشکر بهسوی قسطنطنیه اعلام نمود، تمام توان و انرژی دولت را برای انجام و عملی نمودن این تصمیم سیاسی بهخدمت گذاشت. اولین گام آن در این امر سیاسی تقلیل و کم نمودن مصارف داخلی حکومت و افزودن آن به مصارف مسائل نظامی بود. اگر این مسأله را با دولتهای مزدور امروزی سرزمینهای اسلامی مقایسه کنیم، متوجه میشویم که در این حکومتها صلاحیت جنگ و صلح بهدست دولتهای استعماری است، حکام مزدور روزنه و بوق تبلیغاتی است که در حالت اضطرار بهسر میبرند، آنها در تصمیمگیریها هیچ اختیاری از خود ندارند، متأسفانه این واقعیتی است که از گذشته و تا امروز جریان دارد. کافی است که برای اثبات ادعایمان نظری بر اردوی ترکیه در سوریه، لیبیا و اتفاقاتیکه در یمن افتاده است، داشته باشیم و توجه به این اردوها برایمان واضح میسازد که تمام این نظامها در حالت اضطرار بهسر میبرند. بناءً استعمار صلیبی در طول قرون گذشته با این قواعد شرعی (رأی الامام یرفع الخلاف)؛ یعنی: نظر حاکم اختلاف را از بین میبرد و قاعدۀ شرعی (امرالسلطان نافذ)؛ یعنی: امر حاکم نافذ است، اینها قواعدیاند شرعی و مربوط به احکام حکومتداری، احکامیکه امروزه با نبود خلافت اسلامی از ثقافت و منهج تعلیمی مسلمانان قصداً برداشته شده تا اسلام را از یک جهت منحیث یک دین کهولت روحی نمایش دهند و از طرف دیگر این قواعد و احکامیکه از مهمترین عوامل وحدت مسلمانان میباشد، از میان بردارند؛ تا بدین ترتیب، اختلاف را در بین افراد و گروههای اسلامی نگهداشته و مسلمانان نتوانند در محور امیر فاتحی؛ مانند: محمد فاتح جمع شوند.
اشارۀ دوم: سوق دادن انرژی مشخص در خدمت ایدیولوژی
محمد فاتح در مسألۀ جنگ از تخنیککارِ توانا "اوربان المجری" برای ساخت توپ کمک گرفت، توپیکه میتوانست قلعۀ دشمن رومانی را شکسته دهد. محمد فاتح برای این تخنیککارِ بزرگ مواد اولیه و آنچه را که برای ساخت این توپ لازم بود مهیا نمود؛ چنانچه میدانی برای آزمایشات نظامی دور از انظار مردم ساخت؛ اما اکنون مدت زیادی است که در نبود ارادۀ سیاسیکه امور امت را در مسائل نظامی سرپرستی کند این آزمایشات و تجربه را نداریم؛ زیرا امت اسلامی تأثیر قدرت سیاسیاش را در ساحۀ بینالمللی در جنگها از دست داده؛ با وجودیکه امت اسلامی امروز هم از توانائیهای فکری بسیاری برخورداراند. حکام احمق، قهرمانان این امت را به فراموشی گذاشته تا نمایندگیهای صنعتی فضائی امریکا "ناسا" یا شرکتهای غولپیکر سرمایهداری؛ مانند: «مایکروسافت و اپل» این قهرمانان امت را در خدمت خودشان قرار دهند. علاوهبرآن، بسیاری از این قهرمانان؛ مانند: محمد زاوری انجنیر تونسی و فادی البطش انجنیر فلسطینی رحمتاللهعلیهما را خشم و مکر صهیونیزم نابود میسازد.
اما در مورد مواد اولیه، قابل یادآوری است که خیانت و بیغیرتی این حکام بیشتر از دایرۀ شمارش است. دولتهای ذلیل اصلاً بهجز آماده ساختن مواد اولیه برای برآورده ساختن منافع دولتهای استعماری دیگر فکری ندارند؛ بههمین دلیل این مواد را از استعمارگران به قیمت دوچند خریداری نموده وبا این عملشان قدرتهای غربی را در بخش انرژی و صنعت افزایش میدهند.
اما در مورد تمرینات نظامی باید گفت، حکام مزدور و اطرافیان ناپاک سیاسیشان، سرزمینهای اسلامی را میدانی برای تمرینات و کثافات سلاحهای هستهای ساختهاند؛ چنانچه تمرینات فرانسه در جنوب الجزایر نمونۀ عینی و قابل دید کثافات هستهای است که مزدوری حکام را نشان میدهد و بهگفتۀ کارشناسان محلی و بینالمللی در تونس نیز چنین است.
از طرف دیگر امروزه اسرار رازهای نظامی و حفظ آن از چشم دشمن در نزد این حکام احمق ارزشی ندارد. کفایت میکند که مثالی از کشور ایران آورده شود. ایران با صدا بلند کردن بادارش امریکا تمام اسرار فعالیتهای سلاح هستهایاش را تحت نام صلح به دسترس امریکا قرار داد؛ اما مانورها و نمایشات نظامی مشترک بین دولتهای استعماری و دولتهای کارتونی ما، کماکان جریان داشته و از مسائل عادی بهحساب میآید.
چه تفاوت بسیاری است بین فرماندۀ نیروهای مسلح دولتهای ذلیل امروزی ما و فرماندۀ نیروهای مسلحیکه بیرق جهاد را بهخاطر اعلای کلمۀ (لاالهاللهمحمدرسولالله) و شکستاندن دشمن کافر استعمارگر برمیداشت! دولتهای ذلیل و فرومایه امروزی سربازان ما را برای از بین بردن قضیه سوریه و یا حمایت از حدود جغرافیائی استعماری استخدام کرده و آنها را تنها برای محافظت نفت استخدام میکنند؛ ولی قضیه سرنوشتساز امت را فراموش کردهاند.
اشارۀ سوم: اهمیت فعالیتهای سیاسی در خارج از دولت
فعالیتهای سیاسی را که محمد فاتح انجام داده از لحاظ سیاسی بینهایت درخور توجه است. بدون شک فعالیتهای سیاسی در کنار فعالیتهای نظامی یکی از عوامل مهم پیروزی محمد فاتح بوده که به اذن الله سبحانهوتعالی نصرت و پیروزی را در پی داشت. محمد فاتح این فرماندۀ جوان، ابتداء قسطنطنیه را از مناطق دیگر جدا ساخته و این سیاستاش را با معاهدات انجام داد؛ چنانچه محمد فاتح قبل از اینکه بالای قسطنطنیه حمله نماید با چندین دشمن، معاهده بست تا با تمام تواناش بالای یک دشمن (قسطنطنیه) حمله نماید. معاهدهای را با امارت "غلطه" که از طرف شرق در همسایهگی قسطنطنیه قرار داشته و این دو منطقه را تنگۀ قرن طلائی از هم جدا میساخت، به امضاء رساند و همچنان معاهداتی را با "جنوه" و "بندقیه" که از امارتهای اروپائی بودند، به امضاء رساند. انتقال کمکهای سیاسی و مالی؛ مثل: سلاح و مهمات را از این مناطق مسدود کردند و این کمکها باعث قوت قسطنطنیه گردید. این مسائل آسانی است که به خوبی میشود امروز هم از آنها استفاده کرد؛ مخصوصاً در وقت قیام دولت اسلامی؛ یعنی همان دولت خلافت راشده.
در نزد دولتهای غربی تنها منافع خود و ملتهایشان مهم است، بدون شک اتحادیه اروپا هرگاه منافع خود را با روابط دولت خلافت ببیند، بهزودترین فرصت از هم خواهد پاشید و حتا همین امروز دیدگاههای سیاسی نشان میدهد که اتحادیه اروپا از هم پاشیده است. علاوهبرآن، دیده میشود که اروپا و امریکا دایماً اختلافات سیاسی داشته؛ بلکه این دو قدرت بر سر آبراههای آبی، زد و بندهای بسیار داغی دارند، کفایت میکند که یک مرتبه خلیفۀ مسلمانان با رأی و نظر سیاسی و متیناش همین قوت را در محور منافع دولت اسلامی بچرخاند.
اشارۀ چهارم: علمای ربانی، رجال حکومت و دولت را ساخته و نظامیان را برای شهادت فیسبیلالله انگیزه میدهند.
دو عالم بزرگ بهنامهای احمد ابن اسماعیل کورانی و آق شمسالدین، ثقافت اسلامی را برای محمد فاتح میرساندند، ثقافتیکه در شخصیت محمد فاتح این جوان قهرمان تأثیر گذاشت. این دو عالم بزرگ این جوان قهرمان را به اساس عقیدۀ اسلامی انگیزه داده و در فکرش ایمان را زرع مینمودند.
شیخ آق شمسالدین محمد فاتح را به تنگۀ "باسفور" برده، گذشته و آینده را برایش ارتباط میداد. او برای محمد فاتح میگفت: پدر کلانت این قلعه را (قلعۀ اناضول) برای فتح قسطنطنیه ساخت، او به طرف قسطنطنیه اشاره کرده میگفت: آنجا صحابی بزرگ و جلیلالقدر ابو ایوب انصاری رضیاللهعنه است؛ یعنی آن عالم بزرگ دو مسأله را برای محمد فاتح آموخت:
اول- اینکه حل مشکلات روزمره تنها توسط احکام شرعی صورت میگیرد، احکامیکه از عقیدۀ اسلامی جدا نبوده؛ بلکه از عقیدۀ اسلامی سرچشمه میگیرند و هیچ فرقی بین گذشته و اکنون وجود ندارد؛ چنانچه بعضی فکر میکنند که گذشتۀ اسلام عقبماندهگی بوده؛ ولی فرهنگ امروز غرب به تمام معنا در پیشرفت و ترقی است! و یا به باور بعضی دعوتگران خودباختهایکه بهطریقۀ غربی دعوت میکنند؛ گویا بین دعوت و اسلام سیاسی، نقطۀ وصلی وجود ندارد.
دوم- اینکه وقتی این عالم بزرگ اشاره به طرف ابو ایوب انصاری مینمود، در حقیقت تشویق به فتح قسطنطنیه بود؛ زیرا این مسأله عامل تشویقکنندهای بود برای مردان مخلصی؛ مانند: محمد فاتح که به اساس آن فتح و کامیابی هر دو دنیا به دست میآید؛ هرچند که این فتح در زمان حضرت عثمان رضیاللهعنه به دست نیامده بود؛ زیرا مسألهای کامیابی به اشخاص ارتباط نگرفته و در بشارتهای رسولالله صلیاللهعلیهوسلم هیچ شکی وارد نمیکند؛ بلکه نصرت از جانب الله سبحانهوتعالی بوده و این باور داشتن به نصرت میباشد. لازم است که ایمان، قاطع و محکم باشد که هرگز متزلزل نشود و برای کسیکه پرچم جهاد را بر میدارد، بر نصرت الله سبحانهوتعالی قطعاً باور و امیدوار باشد، این درسی بود که محمد فاتح آموخته بود.
از جانب دیگر، علمای ربانی قبل از فتح قسطنطنیه و در جریان محاصرۀ این شهر در بین لشکر مسلمانان روح جهاد و مبارزه را میدمیدند. این علماء اردوی مسلمانان را تشویق بر جهاد نموده و میگفتند که جهاد قلۀ بلند اسلام است. علمای کرام این حدیث رسولالله صلیاللهعلیهوسلم را که (وَلَنِعْمَ الْجَيْشُ ذَلِكَ الْجَيْشُ)؛ یعنی: این اردو بهترین اردو است، را برای لشکر مسلمانان میخواند که این حدیث برایشان نفس تازه میداد. از این مسأله ما این را درک میکنیم که اردو و نیروهای مسلح باید از عقیدۀ اسلامی جدا نباشند؛ اما امروزه این واقعیت دردناک در بین سرزمینهای اسلامی وجود دارد؛ مخصوصاً بعد از پاگذاشتن استعمارگران، که اهل قوت و قدرت را از امت دور ساخته و حتا خانههای مسکونی و مدارس تعلیمی فرزندانشان را از مردم دور ساخته و فرصت زندگی مشترک اجتماعی را از آنها گرفتهاند. متأسفانه کار بهجایی رسیده است که امروزه جنایتکاران، نماز و پایبندی به نماز را سبب عدم پیشرفت در وظیفۀ نظامیها میدانند که این مسأله یک مسألۀ خطرناکی برای کسانی است که قدرت و تصمیمگیری بهدستشان است.
این مسأله، وکلا و مزدوران غرب را در برابر حزبالتحریر خشمگین ساخته است؛ چون حزبالتحریر است که اردوهای اسلامی را به اساس عقیدۀ اسلامی و باورمندی به الله سبحانهوتعالی برای از بین بردن نظامهای فاسد و راندن استعمارگران از سرزمینهای اسلامی دعوت مینماید. این مزدوران ترس دارند که شاید این دعوت در بین اهل قوت و قدرت نفوذ و راه پیدا نموده، اهل قدرت بر تغییر اساسی این نظامهای فاسد و برپائی دولت اسلامی به عنوان راه حل اساسی اقدام کرده و سپس امت مسلمه قدرت و عزت از دسترفتۀ خود را دوباره به دست گرفته و با تنظیم صفوف اردوهای خود مسجد مبارک اقصی را از دست رژیم غاصب یهود پس بگیرد.
این مسائل بعضی از نکات و الهامات سیاسی بود که حادثۀ فتح قسطنطنیه با خود جمع کرده و بدون شک این حادثه با تمام جوانب و ارزشهایش حادثۀ بزرگی از حوادث تاریخی اسلام است که مجد و عظمت مسلمانان را نمایان میکند؛ اما نکتهایکه بسیار مهم است این است که چنین حوادثی، زمانی اتفاق میافتاد که تصمیم سیاسی به دست خود امت مسلمه بوده و این کیان را خود دولت اسلامی تمثیل مینمود. در آن زمان تاج و تخت کفار از ترس دولت اسلامی لرزان و جهان اروپا متزلزل بود. در آن وقت فاتحان مسلمان، تکبیرگویان با برافراشتن بیرق توحید وارد اروپا میشدند تا بیرق صلیبیان را به زیر بکشند و ما باور داریم که آن روز را دوباره و بهزودی به إذن الله سبحانهوتعالی از طریق دولت خلافت اسلامی تکرار و بهزودی شاهد آن روز خواهیم بود.
نویسنده: محمد سبحانی – ولایه تونس
مترجم: مصطفی اسلام