چهارشنبه, ۲۵ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۲۷م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

  •   مطابق  
سوریه، انقلاب و حزب
بسم الله الرحمن الرحيم

سوریه، انقلاب و حزب

(ترجمه)

دعوت حزب التحریر در سوریه در سال‌های آغازینش تقریباً در سال 1955آغاز گردید؛ از آن زمان تاکنون زندان‌های سوریه از جوانان حزب خالی نبوده است. این حزب در وقایع خونینی‌که در سال‌های 1979 - 1982 میلادی، در سوریه رخ داد، هیچ گونه سهمی نداشته است؛ زیرا فعالیت مادی خلاف روش کاری این حزب بوده و فعالیت آن مبتنی بر طریقۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم برای تأسیس اولین دولت اسلامی می‌باشد. نظام سوریه در خزان سال 1999م یک کارزار گستردۀ از بازداشت‌های عده‌ای بسیاری از اعضای حزب در سوریه را راه اندازی نمود. همان‌گونه که در سال‌های 2004 و 2006 میلادی، دست کم دو بار دیگر نیز دست به بازداشت اعضای حزب زد.

حزب از بهار عربی و از اقدامات انقلابی در تونس، مصر، لیبی و یمن استقبال نمود. بر این باور بود که این وقایع به‌گونۀ خودجوش آغاز گردیده است... این اقدامات پیامد‌های بسیار مثبتی داشت؛ زیرا مردم در آن زمان پردۀ ترس از حکام را دريده بودند. اغلب شعارهای مردم برگرفته از احساسات اسلامی بود. مردم بدون هیچ‌گونه ترسی از ظلم حکام، تکبیرگویان حرکت می‌‌نمودند و به همین دلیل این حرکت در تشویق مردم بسیار موفق بود؛ این تنها ویژه گی بود که این انقلاب را پاکیزه و مبارک ساخته بود. اما از طرف دیگراین تحرکات از روی احساسات با فریادهای عمومی شروع شد، که درهم کوبیدن این چنین حرکاتی برای قدرت‌های صاحب نفوذ بین‌المللی و مزدوران آن‌ها در سرزمین‌های اسلامی، بسیار ساده می‌باشد. بنابر این، قدرت‌های اروپایی و آمریکایی توانستند از طریق مهره‌های آموزش دیدۀ خویش که در بین نیروهای انقلابی نفوذ کرده بودند، این انقلاب را مهار کنند.  بدین وسیله توانستند از زیرساخت‌های نظام‌های حاکم در سرزمین‌های بهار عربی پاسداری کرده و ذریعۀ جراحی پلاستیکی چهرۀ مهره‌های خویش، به نفوذ‌شان تداوم بخشند.

هنگامی‌که انقلاب سوریه شعله‌ورشد، حزب برای رسیدن به هدف خود از این انقلاب نیز استقبال کرد؛ زمانی‌که متوجه شد انقلاب مردم سوریه، انقلاب مؤمنینی می‌باشد که ندای‌شان "لبیک یا الله... ای پروردگار آمادۀ خدمت گذاری هستیم... و ما لنا غیرک یا الله... ای پروردگار ما کسی را جز تو نداریم..." در حالی‌که از یک طرف آمریکا برای جلوگیری از تأسیس دولت اسلامی در تلاش بود تا از طریق شورای ملی، ائتلاف ملی، هیئت‌های مذاکره کننده و سپس دولت مؤقت، رهبریی را از مخالفان سکولار در خارج از کشور، برآن‌ها تحمیل کند.

ده روز پس از انقلاب در شهر درعا حزب بیانیه‌ای را صادر کرد و در آن خواستار مقابله با نظام برای رهایی از شر و فاجعه آن شد. حزب از امت خواست تا خویشتن را برای به دست آوردن افتخار برپایی حاکمیت الله سبحانه وتعالی بر ویرانه‌های این نظام فاسد، وقف نمایند تا این‌که تغییرشان تغییری باشد كه الله سبحانه وتعالی و رسولش صلی الله علیه وسلم دوست دارد،  که در غیر این صورت الله سبحانه وتعالی تغییرشان را تغییر ناقصی خواهد گشتاند. حزب از امت خواست برای شمولیت در مسابقات اعلان خلافت اسلامی بشتابند، به جای‌گزینی حاکم مزدور دیگری مانند حاکم قبلی و به قانون اساسی دیگری مانند قانون اساسی قبلی، راضی نشوند، از بیگانه‌گان و از کفار در امور تغییرشان کمک نخواهند و به هیچ کس اجازه ندهند که در خارج از این روند بنام‌شان صحبت کند. آری، حزب التحریر از انقلابیون خواست که خلافت اسلامی را اعلان کنند. اگرچه بسیاری از هواداران این جنبش انقلابی در سوریه از این درخواست‌ حزب در همان روز‌های نخستین انقلاب شگفت زده شده بودند، اما حزب هم‌چنان بر دعوت خویش اصرار داشته و دعوت‌أش را با راه‌اندازی راه‌پیمائی‌های مردمی گسترده دنبال می‌کرد؛ اقداماتی‌که تأثیر بسزایی در سمت و سوی دادن انقلاب به سمت هدف صحیح داشت؛ هدفی‌که عبارت بود از سرنگونی نظام با بنیه و اساسش و قطع ارتباط با غرب کافر و برپایی حاکمیت اسلامی زریعۀ تأسیس دولت خلافت!

بیانات پی‌درپی حزب در مورد انقلاب سوریه بر مبنی اساسات ذیل ادامه داشت:

-          استقبال از انقلاب؛

-          تلاش مصرانه بر جهت‌گیری اسلامی انقلاب برای برپایی دولت خلاف؛.

-          هشدار مداوم از به سرقت رفتن انقلاب ذریعۀ توطئه‌گران بیگانه؛ کسانی‌که مخالفین سکولار و ملیت‌گرا را در خارج ایجاد کرده بودند؛

-          رد مداخله نظامی خارجی.

شکی نیست که آنچه در سوریه اتفاق افتاده و در حال وقوع است، مبارزۀ بین حق و باطل است، آن‌هم در زمانی‌که غرب و شرق به دلیل ترس از جهت‌یابی اسلامی انقلاب شام به سمت دولت خلافت، علیه این انقلاب دست از هیچ توطئه‌ای برنداشتند، جهت‌یابی اسلامی‌ای‌که حزب در آن نقش اصلی داشت. تاجای‌که این فعالیت‌ها توجه مردم و رسانه‌ها را جلب کرده بود. رسانه‌هایی‌که سعی در پیوست دادن حزب به فعالیت‌های مسلحانه داشتند، ادعا می‌کردند که حزب دارای یک جبهۀ نظامی می‌باشد، اما واقعیت این است که این حزب هرگز جبهۀ نظامی نداشته است؛ بلکه حزب نیروهای نظامی در حال فعالیت را به برگزیدن افکارش دعوت می‌نمود؛ طوری‌که هدف‌شان پس از سرنگونی نظام اعلام خلافت بر منهج نبوت باشد.

در پاسخ به پرسشی‌که امیر حزب، عالم جلیل القدر، شیخ عطاء ابن خلیل ابوالرشته در خصوص انقلاب سوریه و میزان دخالت حزب در آن صادر کرده است، چنین می‌گوید: «کار ما به همین صورت است. شیوۀ کار ما در هیچ جایى‌که زمینۀ فعالیت برای ما مساعد است، تغییر نکرده است... این واقعیتی می‌باشد که قبل از انقلاب‌ها، در جریان و پس از آن، ما هم‌چنان در آن قرار داشتیم. مگر این‌که شرایط انقلاب زمینه‌های گسترده‌‌تری ایجاد کرد تا مردم بدون هیچ‌گونه ترسی از سازمان‌های امنیتی به حق گوش دهند؛ همانطوری‌که در گذشته چنین بود و زمانی‌که ترس مردم از سازمان‌های امنیتی دور می‌شد. به همین دلیل است که امروز دیده می‌شود مردم ما را مورد توجه خویش قرار داده و به سمت ما روی آورده اند و همین دلیل ملاحظۀ تو در خصوص افزایش بیش از قبل نفوذ و قدرت نرم مان در میان امت می‌باشد. اما اگر منظور تان از "دخالت در انقلاب" داشتن یک جبهۀ نظامی است، نه خیر این یک اشتباه است؛ زیرا ما هیچ‌گاه جبهۀ نظامی نداشتیم؛ نه قبل از انقلاب و نه بعد از آن! ما یک حزب سیاسی هستیم که مبدأ آن اسلام بوده، در مرحلۀ دعوت فعالیت‌های مادی انجام نمی‌دهد؛ بلکه بیشتر به دنبال نصرت صاحبان قدرت است؛ کسانی‌که توانائی تأسیس دولت خلافت را دارند.»

هم‌چنان بود تا این‌که سازمان داعش ادعای اعلان خلافت نمود؛ اقدامی‌که سبب شد تا مفکورۀ خلافت مخشوش شود، تاجای‌که نزدیک بود این مفکوره، به یک مفکورۀ ستمگر علیه انقلاب سوریه تبدیل شود؛ اگرچه رسانه‌های مانند الجزیره و برخی دیگر از رسانه‌ها، براین امر سرپوش قرار داده و فعالیت‌های حزب و نقش فعال آن را در انقلاب، نادیده گرفته و افکار عموم را به یک تحول دموکراتیک، به ایجاد دولت مدنی، موضوع آزادی و موضوعات نظیر آن معطوف می‌داشت. امیر حزب در صفحۀ رسمی خود در فیسبوک، برای بسیاری از پرسش کنندگان چنین پاسخی را ارائه داشت: «این اعلان خلافت از هیچ صحتی برخوردار نیست؛ زیرا هر سازمانی‌که بخواهد در جایی اعلان خلافت کند، حتماً می‌بایست که چنین کاری را بر اساس طریقۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم انجام دهد. از طرفی باید این سازمان در آن مکان دارای اقتدارلازم باشد تا بتواند خود و امنیت‌اش را در داخل و خارج حفظ کند و این‌که می‌بایست آن مکان از عناصر دولت‌داری لازم برخوردار باشد... اما سازمان داعش از هیچ اقتداری در سوریه یا عراق برخوردار نبوده و توان این را نداشت که آرامش و امنیت‌اش را در داخل و خارج تأمین نماید؛ حتی کسی‌که برایش به عنوان خلیفه بیعت گرفته می‌شد، نمی‌توانیست در سرزمینی‌که اعلان خلافت نموده در ملاء عام ظاهر شود؛ بل همان‌گونه که قبل از اعلان بود بعد از اعلان نیز در خفاء بسرمی‌برد! بنابر این، اعلان خلافت از سوی این سازمان از هیچ معنی‌ و مفهومی برخوردار نبود. خلافت اسلامی دولت عالی و با شکوهی می‌باشد که شریعت اسلامی طریقۀ تأسیس آن، چگونگی استنباط احکام آن در حاکمیت، سیاست، اقتصاد و روابط بین الملل را بیان نموده است... اعلان خلافت اعلان تبلیغاتی نیست که در وبسایت‌ها و یا رسانه‌ها بخش و نشرش کرد. اعلانی‌که ارائه شد یک اعلان پوچ بود که در واقعیت تنظیم الدوله(داعش) نه در اول و نه در اخیر هیچ تغییری را ایجاد نکرد و این سازمان قبل از اعلان و بعد از اعلان مانند سایر حرکت‌های مسلحانۀ دیگر یک حرکت مسلحانه باقی ماند.»

حتی امیر حزب در ادامه سخنان خویش گفت: «چیزی‌که در این زمینه باید در خصوص آن مکثی داشت، ترس از پیامد‌های منفی این اعلان نسبت به مفکورۀ خلافت از نگاه افراد ساده نگر بود، از نگاه این‌گونه افراد مفکورۀ خلافت از جایگاه و اهمیت والای آن به یک مفکورۀ خام و بی‌بنیان تنزل نمود؛ مفکوره‌ای که ناشی از احساسات آشفتۀ برخی افراد است؛ زیرا یک نفر در یک ساحه و یا میدان و یا در یک دهکده می‌ایستد و اعلان می‌کند که اوخلیفه است؛ سپس در گوشۀ چنین فکر می‌کند که بهترین کار را آنجام داده است! از مواردی‌که علامت استفهام را در اخیر زمان‌بندی این اعلان قرارمی‌دهد، نبود اقتدار واضح صاحبان این اعلان می‌باشد؛ اقتداری‌که از امنیت داخلی و خارجی دولت پاسداری کند؛ در حالی‌که این اعلان فقط در صفحات فیسبوکی و در کانال‌های خبری ارائه گردیده بود و بس.»

اعلان تأسیس خلافت به وسیلۀ سازمان داعش در آن زمان مشکوک و اعلانی برای تحریف مفکورۀ خلافت در اذهان کسانی‌ بود که به دعوت‌گران واقعی محبوبیت قابل توجهی پیداکرده بودند! زیرا این اعلان چیزی نیست جز حلقۀ جدیدی از یک سری اعمال هدف‌مند برای از بین بردن پروژۀ خلافت، پس از آن‌که اوضاع انقلابی در سوریه شدیداً خواستار خلافت و پروژۀ سکولاری در آن در حال نابود شدن بود، عده‌ای بسیار اندک و غیر قابل توجه بودند که  چنین واقعیتی را نمی‌داشتند.

علی‌رغم این‌که بسیاری از مردم نسبت به موضع حزب در مورد این اعلان مشکوک خلافت به وسیلۀ داعش، شگفت زده شدند، برای کسانی‌که از نزدیک شاهد اوضاع بودند و هم برای کسانی‌که از دور امور را تعقیب می‌نمودند، حقانیت این موضع‌گیری حزب واضح شد. مخصوصاً پس از اعمالی‌که این سازمان انجام داد و در مخشوش‌سازی مفکوره خلافت سهم برجسته داشت! پس از جنگ خونینی‌که این سازمان با جبهه‌های مسلح دیگر از مخالفین نظام راه‌اندازی نمود، در حالی‌که نظام در مناطق تحت سیطرۀ خود در امنیت و آرامش به سرمی‌برد، پس از این‌که قضیه این گونه به نظر می‌رسید که در سوریه نظام جنایتکاری می‌باشد که با راه‌اندازی یک جنگ شدید علیه مردمش می‌خواهد آنان را تحت سلطه و کنترول خود در آورد و پس از آن شعاری‌که به صدای بلند به گوش می‌رسید، این بود که نظام در حال جنگ جهانی علیه تروریزم است!

حزب توانست برنامه‌های امریکا در سوریه را افشاء سازد؛ علی‌رغم این‌که برخی از موضع‌گیری آمریکا در قبال انقلاب سوریه فریب خورده و گمان می‌نمودند که امریکا در پهلوی انقلاب ایستاده و از آن پشتبانی می‌کند؛ در حالی‌که امریکا در واقع از نظام بعثی جنایتکارحمایت می‌نمود. برنامۀ آمریکا براساس موارد زیر بود:

-          ایجاد مخالفین سکولار برای تحمیل راه‌حل آن بالای مردم تا با مردم همکاری نموده و بخشی از این راه‌حل باشند؛

-          دور کردن "اسلام سیاسی" و مفکوره دولت اسلامی از اذهان مسلمانان و تغییر دادن جهت قطب‌نمای آن‌ها به سمت پذیرش یک دولت مدنی سکولار؛

-          این‌که پروژۀ اسلامی آغوش محبوب مردمی خود را از دست دهد، با درگیر ساختن صاحبان‌اش به جنگ داخلی و به ارتکاب برخی از قتل‌های منفور و انجام اعمال دیگری‌که شرعاً مردود می‌باشند؛ اعمالی‌که مرتکب آن را محکوم می‌سازد؛ نه اسلام را و سپس از آن بهره برداری رسانه‌ای نموده و تا فرارسیدن زمان راه حل امریکایی، صدمه زن به پروژۀ اسلامی و رهایی از کسانی‌که این پروژه را راه اندازی نموده اند یک امر آسانی باشد؛

-          ایجاد ارتش ملی جدیدی‌که از افسران سابق ارتش؛ کسانی‌که از ارتش جداشده و مورد اعتماد امریکا می‌بودند، باید ترکیب می‌شد؛ بر علاوه‌ای برخی از گروه‌های مسلح مخالف نظام که فریب وعد‌ۀ تغییر چهرۀ نظام را خورده و واقعیت را بر آن‌ها پوشانده شده بود؛ کسانی‌که قول‌های را در خصوص به دست آوردن بعضی از دست‌آوردها دریافت نموده بودند. این هستۀ توان‌مندیی بود که آمریکا برای تحمیل پروژۀ خود می‌خواست از آن استفاده کند؛

-          ارسال نیروهای بین المللی مانند نیروهای‌که در افغانستان فرستاده بود، جهت همکاری در پاسبانی از روند سیاسی تحت حمایت خود و برای تثبیت حاکمیت جدید در سوریه و این‌که می‌بایست این نیروها دارای مأموریت‌های جنگی فعال می‌بودند، که از جمله مأموریت‌های شان جلوگیری از برپایی دولت خلافت و تمرکز بر نبرد با مسلمانان می‌بود؛

-          تدارک و مدریت از روند انتقال قدرت، به گونه‌ای‌که به این منظور هیئت حاکمه‌ای را  ایجاد نماید که مجموعی از مزدوران‌أش در صف نظام و هم در صف مخالفین باشد.

حزب در برابر برنامه‌ها و توطئه‌های امریکا هوشیارانه عمل می‌کند؛  برای ایستادگی در مقابل آن و برای خنثی‌سازی توطئه‌های آن، همواره در تلاش است که امت و انقلابیون را در این خصوص آگاه سازد. با وجود فشار‌ها و آزارهای‌که حزب، حتی کسانی‌که ادعا می‌کنند از مخالفین نظام هستند، کسانی‌که در باطلاق پول‌های سیاسى کثیف گیرمانده و برای اجرای نقشه‌های امریکا در سوریه، به خدمت نظام ترکیه قرار دارند. چنانچه هیئت تحریر الشام نقش پولیس ترکیه را در ادلب بازی کرد و فریاد‌های‌که نقش کثیف ترکیه را برملا می‌نمود خاموش ساخت؛ نقشی‌که انقلاب را در ادلب به وضعیتی‌که امروز در آن قرار دارد رساند. نزدیک به چهل جوان از حزب التحریر، همرای تعدادی از متنفذین برجسته و دارای موقف اجتماعی در ادلب، حماة و حلب را  دستگیر کرد. بنابر این، حزب از انقلابیون مخلص تقاضا می‌کند که از اطراف رهبرانی‌که به بیگانه‌گان وابسته می‌باشند، دورشده و در اطراف رهبران مخلص و پاک از هرگونه مفاسد گرد آین، تا این رهبران پاک یک شورای نظامی قوی و کارآمدی را تشکیل دهند که آن‌ها را گردهم آورده و آن‌ها را به سمت نصرت، خیر و تقوی سوق دهد تا این دسته از رهبران انقلاب و اهل قدرت و اقتدار، برای تأسیس دولت خلافت به حزب التحریر و رهبری آن نصرت بدهند.

دسیسه و توطئه‌ی تمام دولت‌های مخالف انقلاب شام و تلاش‌شان برای بازسازی نظام بشار و تحمیل قانون اساسی سکولاری بر مردم سوریه می‌باشد و همان‌طور می‌خواهند تمام مخلصین را تروریست عنوان کرده و آن‌ها را از بین برده و دوسیۀ شان را بسته کنند... تمام هدف‌شان فقط جلوگیری از برپایى خلافت؛ فرضی‌که پروردگارشان آنان را بدان مکلف ساخته است، می باشد؛ دولتی‌که مظهر وحدت‌شان، منشأ قدرت‌شان و منبع عزت و غرورشان می‌باشد؛ دولتی‌که به تسلط دولت‌های غربی و کفار استعمارگر بر آن‌ها و به فجایع سرازیر شده بر مسلمانان در تمام سرزمین‌های اسلامی به چیزی‌که نتیجۀ نبود تنها حاکمیت شریعت الله سبحانه می‌باشد؛ دولتی‌که امت اسلامی‌را واحد و یکپارچه می‌گرداند. تنها راه چاره این است‌که دولت خلافت به عنوان دولت برتر در دنیا باز گشته، نظام اسلام را تطبیق و پیام هدایت و نور را به جهانیان حمل نماید.

﴿وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ

[قصص: 5]

ترجمه: ما می‌خواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم!

نویسنده: حامد عبد العزيز

مترجم: علی مطمئن

ابراز نظر نمایید

back to top

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه