چهارشنبه, ۲۵ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۲۷م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

  •   مطابق  
عوامل سقوط خلافت
بسم الله الرحمن الرحيم

عوامل سقوط خلافت

(ترجمه)

رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده اند:

«حَق عَلی الله اَن لا یَرتفعَ شیء مِنَ الدنیا اِلا وضعه»

ترجمه: بر الله (سبحانه وتعالی) حقی است که چیزی را در دنیا بالا نبرد؛ مگر این­که آن را بنهد(سنت الهی این­ست که اگر اسباب شکوه و با هیبت شدن یک چیز را فراهم آورد در نهایت اسباب شکست و هبوط آن را نیز فراهم خواهد کرد).

رسول الله صلی الله علیه وسلم دولتی را تأسیس نمودند که اسلام و اهل آن در تحت حاکمیت آن عزت­مند بودند، این قافله نزدیک به یک هزار وسیصد سال دوام داشت که در آن مدت دریاها را دریا نوردی می­کرد تا آنگاه که به سرنوشت دولت­های قبل از خود دچار شد و در نتیجه سقوط داده شد و از صحنه حیات کنار زده شد. چیز قابل ملاحظه آنست که این دولت اسلامی در زمان حیات خود با بسیاری از دهشت­ها و شکست­های نظامی مواجه شد؛ اما در جریان تاریخ طولانی خود با آن همه مشکلات؛ هم‌چو کوه­های سر به فلک استوار ماند تا آن­که عصر جدید ظاهر گشت و شاهد سقوط آن گردید.

سبب واقعی انقراض و سقوط خلافت تنها عوامل خارجی (نظامی) نبوده، بلکه سبب حقیقی آن یک سلسله عوامل داخلی بود که جسد دولت را به نیش دندان گرفت و از داخل آن را به نوک بینی رسانده تا جایی‌که برایش راه برگشتی نماند. سپس عوامل خارجی پدیدار گشت تا که در جلو خود زمین صاف و کاملاً هموار را برای پایان بخشیدن به وجود سیاسی مسلمانان بیابد و آنان را از تمسک ورزیدن به دولت خلافت عثمانی­ها در آن زمان باز داشته و بدیلی را پیشکش نماید.

اگر خواسته باشیم که عوامل تضعیف کننده داخلی را به بحث بگیریم، با عوامل بی­شماری روبرو خواهیم شد. لذا در این­جا بارزترین عوامل را مورد بررسی قرار می­دهیم و هدف ما از این کار جویا شدن از علل بیماری و نسخه دادن برای شفا یابی­ست تا که در زمان برپایی خلافت راشدۀ ثانی آن نکات را مراعات نموده و به عواقب  گذشته خود درگیر نشویم. ان شاء الله!

نخستین عامل: تحویل و تغییر مبدأ شورا در انتخاب خلیفه به مبدأ دشوارتر و جنگ­جالی­تر حکومت ارثی بود. این مرحله با به قدرت رسیدن معاویه بن ابی سفیان با زور و فریب­کاری آغاز یافت و زمانی­که وی پسرش را بدون مشوره مردم ولیعهد خود انتخاب نمود، اوضاع تیره­تر گشت که بعداً منجر به قتل سیدنا حسین فرزند علی بن ابی الطالب رضی الله عنهما شد که سید الشباب اهل بهشت خوانده شده است و همین عامل سبب حمله به مدینه منوره، ریختاندن و حلال شمردن خون مردمش شد که آن واقعه نزد همه مشهور است و بدنبال آن نیز مکه محاصره گردید و به اصطلاح امروزی بالای آن موشک پرتاب شد!

 دومین عامل: استقلال‌خواهی والیان و جدا نمودن ولایات تحت سیطره شان از پیکر خلافت بود و این کار زمانی صورت گرفت که بغداد مرکز خلافت به ضعف کشانده شد و دیگر نتوانست حاکمیت خود را در شرق و غرب فرمانروایی خود اداره نماید. اندلس اولین منطقه­ی بود که از تحت حاکمیت مرکز خلافت استقلال‌طلبی کرد و خود را آزاد گشتاند و بدنبال آن ولایات دیگر یکی پی دیگری استقلال خود را گرفتند تا سرانجام دولت خلافت بسیار متلاشی گردید و بلعیدن مناطق آن برای دشمن یکی پی دیگری آسان گشت.

سومین عامل: سکوت علماء در برابر واقعات تلخ را می­توان متذکر شد- اِلا من رحم ربی- به چشم سر ضعف حکام، دولت و پراکندگی مسلمانان را که به هر سمت وسو روان بودند، می­دیدند؛ اما برای توحید سرزمین­های اسلامی و توحید اهل آن سعی و تلاش نورزیده، بلکه بسیاری از آنان در دربار حکام بسر برده و مطابق به آنچه که حکام را خوشحال می­ساخت، فتوا می­دادند تا جائی‌که باعث فتنه­گری در میان مسلمانان نسبت به دین شان می­شدند (فتنه خلق القرآن) و هم‌چنین فعالیت­های سیاسی را ترک نموده، فراگیری و کسب آگاهی پیرامون آن را اهمیت نمی­دادند.

چهارمین عامل: متمایل شدن حکام به دنیا، مشغول شدن‌شان به لهو و لعب و دل بستگی شان به خوشگذرانی، ترک جهاد و ترک حمل اسلام به اطراف و اکناف جهان را می­توان یادآور شد که این خود باعث مداخله فرماندهان ارتش در فعالیت­های سیاسی شد که بعدا در ده­ها عملیاتی‌که سبب کشتار خلفاء و والیان شد، اشتراک ورزیدند و آن مناطق را سقوط دادند و مصروف شدن فرماندهان به اسباب دنیوی باعث گردید تا یک دید غلط و نادرستی نسبت به شناخت دولت اسلامی پدیدار گردد.

پنچمین عامل: این عامل با عامل نخستین مرتبط می­باشد؛ زمانی­که قدرت در انحصار یک خانواده معین درآمد و از پدر به پسر و یا برادر و یاهم به پسر کاکا انتقال نمود، راه‌حل سیاسی مؤثر که حکام را مورد محاسبه قرار می­داد و آنان را در موقف شان می‌نشاند تا سرانجام بحران موجود مهار می­شد، وجود نداشت. بحران موجود چنان بحرانی بود که مسلمانان با چنگ زدن به نیروی نظامی بر دولت تمرد و سرکشی نمودند و حکام مصروف و مشغول خاموش‌سازی این حرکات شدند که بعضی اوقات غالب می­شدند و بعضی اوقات هم مغلوب و این چنین؛ تلاش­های ارتش دولت در داخل از هم پاشید و ناکارآمد شد چه رسد به بیرون از مرزها دولت خلافت در برابر دشمنان.

ششمین عامل: جمود فکریی را می­توان یادآور شد که علماء مسلمانان را درگیر خود نمود، آن­هم به دنبال ترجمۀ کتاب­های فلسفی یونانی و فارسی و.. که در نهایت علماء روی مسایلی به بحث و گفتگو پرداختند که هیچ سودی را در پی نداشت. گذشته از آن حتی شریعت بحث نمودن روی چنین مسایلی را حتی با خود اجازه نداده بود، چه رسد با دیگران. در نتیجه مخالفین همین علماء به جهل، قلت علم و احیانا به کفر و خروج از اسلام نسبت داده می­شدند. این کار به نوبۀ خود منجر به جمود فکری خطرناکی شد و آن این‌که علماء را وادار ساخت تا اتفاقا دروازه اجتهاد را ببندند و بر همان اجتهادات علمایی‌که در بهترین قرون بسر می­بردند، اکتفاء نموده و باقی بمانند. از نتایج آن می­توان به تخلف و مخالفت بسیار خطرناک امت اشاره کرد که نمی­توانست با پیشرفت و انکشاف کلی که در جهان اسلام و جهان غرب در یک سطح پدید آمده بود، هنگام شود و امت نمی­دانست که در برابر این همه ناهنجاری­ها و معضلات چگونه ایستادگی و مقاومت نماید.

هفتمین عامل: اجبار رعیت توسط حکام بر تقلید از اجتهادات یک عالم، مانند: مجبور شدن مردم توسط ایوبیان به تقلید از اجتهادات امام شافعی و مجبور شدن آنان توسط عثمانی­ها به مذهب احناف که این روند بطور عموم باعث ایجاد جمود حرکت فقهیه گردید.

هشتمین عامل: اجازه ورود به سفارت­خانه­های غربی تجاوزگر علیه مسلمانان و کسب اقامت‌شان در آنجا را می­توان به حساب آورد، کار اصلی آنان تجسس علیه مسلمانان و ایجاد نقاط ضعف در میان آنان بود. بدان خاطر نهادها و سازمان­های تحت نام­های مختلف، توجیهات مختلف و از دولت­های مختلف در سرزمین­های مسلمین وارد شده و در زندگی عامه مسلمانان دخالت نمودند. ایجاد شک و تردید در میان مسلمانان نسبت به دین اسلام یکی از وظایف اصلی آن­ها بود و برای رسیدن به هدف‌شان عده‌ای از مسلمانان را در ادارات خود به زیر خدمت می­گرفتند و به صورت تدریجی آنان را ذوب اداره و افکارشان می­نمودند (جاسوس­ها و ستون پنجم جاسوسی).

نهمین عامل: فرستادن آن عده از فرزندان مسلمین به پوهنتون/دانشگاه­های غرب جهت کسب علم و دانش که مبدأیی نبودند و از لحاظ فکری، فقهیه، و عقیدتی آمادگی نداشتند، که در نتیجه به خاطر ضعف ایمان شان متأثر چشم دید خود شدند و ذوب افکار غربی گردیدند و همه نجاسات و ارزش­های کثیف و پلید غرب را با کمک گرفتن از بعضی از حکام هم‌چو محمد علی والی مصر و بعضی دیگر از متنفذین قصر سلطان عثمانی به تدریج وارد سرزمین­های اسلامی نمودند.

دهمین عامل: کامیابی سفارت­­خانه­ها و نهادهای غربی بعد از سال­ها مخفی‌کاری در روند داخل نمودن مفکوره قوم‌پرستی پلید در افکار و اذهان  فرزندان مسلمانان بود و در میان همه اقوام مفهوم امت بودن و برادر بودن ناپدید گشت و هر یک از آنان در فکر دفاع و استحکام روابط قومی خود بودند که در نتیجه یک خودشیفتگی­ پدید گشت که یک قوم قوم دیگری را به مجرد اختلافات لفظی و لسانی که تنها وسیلۀ تفهیم و تفاهم بود، نه چیز بیش که با آن ستیز شود، حقیر و خوار می­شمرد!

این واقعیت و دگرگونی برای­ شان حق تعاون با کفار را بخشید تا که با برادران دینی و عقیدتی شان بجنگند، با این گمان که در برابر آن هر چیزی را که از کفار بخواهند بدست خواهند آورد، اما چه گمان و ظن بسیار دور از واقعیت! آیا کسی‌که با الله وعده خلافی کند و پیمان‌شکنی کند و دروغ بگوید، نمی­تواند به این بی­خردان سطی نظر احمق دروغ بگوید و وعده دورغین بدهد؟!

عوامل داخلی که منجر به سقوط خلافت شد بیشتر از آنچه است که ما در این مقاله نام‌آور شدیم؛ اما چه بسا که این عوامل متذکره عوامل بروزتر و موثرتر در نفوذ راه­های انهدام خلافت بود و تنها سببی‌که دولت اسلامی را به مدت یک­هزار و سیصد سال بر سر پا نگهداشت، همانا قوت عقیده اسلامی بود که در نفوس فرزندان مسلمانان ریشه دوانده بود، تخم­های این عقیده با وجود سیاهی و گندگی و تحریفی که از سوی تمام دشمنان اسلام و مسلمین متوجه آن است، به اذن الله پیوسته باقی مانده و باقی خواهد ماند. دشمنان اسلام شب و روز تلاش می­ورزند تا که اسلام را تحریف نموده و برای مسلمانان وانمود نمایند که آنان جز کالای بی‌ارزشی که نه وزن دارد و نه ارز چیزی بیش نیستند و اگر از صحنه زندگی کنار زده شوند، هیچ‌کس از آنان یادی ننموده و از نبودشان هیچ‌کس متأثر و اندوه‌ناک نخواهد شد.

الله سبحانه وتعالی می­فرماید:

﴿إؤِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يُنفِقُونَ أَمْوَٰلَهُمْ لِيَصُدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ فَسَيُنفِقُونَهَا ثُمَّ تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ يُغْلَبُونَ وَالَّذِينَ كَفَرُوا إِلَىٰ جَهَنَّمَ يُحْشَرُونَ﴾ [انفال: 36]

ترجمه: کافران اموال خود را خرج می­کنند تا (مردم را) از راه الله ( ایمان به الله) باز دارند. آنان اموال شان را خرج خواهند کرد، اما بعدا مایه حسرت و ندامت ایشان خواهد گشت و شکست هم خواهند خورد. بی‌گمان کافران همگی به سوی دوزخ رانده شده و در آن گرد آوره می­شوند.

ما تا هنوز به نصرت و قوت عقیده مسلمانان در راستای تاسیس خلافت ثانی باورمندیم که بزودی کشتی نجات تمام مسلمانان و حتی غیر مسلمانان شده و آن عده از کسانی­ را که در تحت چتر نظام سرمایه­داری کثیف خوار و زبون گشته اند را نیز با خود حمل خواهد نمود. الله سبحانه وتعالی می­فرماید:

﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّٰلِحَٰتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِى ارْتَضَىٰ لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِى لَا يُشْرِكُونَ بِى شَيْءًا وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِكَ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَٰسِقُونَ﴾ [نور: 55]

ترجمه: الله به کسانی از شما که ایمان آورده اند و کارهای شایسته انجام داده اند، وعده می­دهد که آنان را قطعاً جایگزین (پیشینیان، وارث فرماندهی و حکومت ایشان) در زمین خواهد کرد (تا آن را در پس از ظلم ظالمان، در پرتو عدل و داد خود آبادان گردانند) همان گونه که پیشینیان (دادگر و مؤمن ملت­های گذشته) را جایگزین (طاغیان و یاغیان ستمگر) قبل از آنان (در ادوار و اعصار دور و دراز تاریخ) کرده است. هم‌چنین دین اسلام (نام) ایشان را برای شان می­پسندد، حتماً (در زمین) پابرجا و برقرار خواهد ساخت و نیز خوف و هراس آنان را به امنیت و آرامش مبدل می‌سازد(آنچنان که بدون دغدغه و دلهره از دیگران، تنها) مرا می­پرستند و چیزی را انبازم نمی­گردانند. بعد از این (وعده راستین) کسانی­که کافر شوند، آنان کاملاً بیرون شوندگان (از دائره ایمان و اسلام) بشمارند (و متمردان و مرتدّان حقیقی می­باشند).

و آخر دعوانا الحمد لله رب العالمین، پروردگارا! در کار امت اسلامی رشدی فراهم ساز...!

أقیموا الخلافة#

Return The Khilafah#

YenidenHilafat#

#خلافت – کو – قائم – کرو

#خلافت – را - تاسیس - کنید

نویسنده: آزاد محمد- ولایه عراق

مترجم: محمد مزمل

ابراز نظر نمایید

back to top

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه