- مطابق
ارتش؛ همان عنصر غایب در معادلۀ تغییر امروز
(ترجمه)
الله سبحانه وتعالی میفرماید:
﴿وَلَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِينَ (171) إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنصُورُونَ (172) وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ﴾ [صافات: 171–173]
ترجمه: وعده ما راجع به بندگان فرستاده ما قبلاً (در لوح محفوظ) ثبت و ضبط گشته است. و آن اينكه ايشان قطعاً ياری میگردند.
طبری میگوید: پیروزی و برتری برای گروه ماست. میفرماید: «آنان به نفع ما بر اهل کفر کامیاب و پیروز میشوند و بر عکس آن به ضرر ماست.» أهـ. این بدان معناست که هیچ پیروزی جز با لشکرها و هیچ تغییری جز با ارتشها نیست.
امروز پس از اینکه خلافت ما بیش از یک قرن پیش نابود کرده شد، آرزوی تغییر داریم و ما را شکست، ذلت، تسلیم، تاراج ثروت، آسیب رساندن به مردم، جدا شدن سرزمینها، اشغال آن و هتک حرمت مقدسات خسته کرده و تغییر بر ما لازم است. تغییر سنتی است که الله سبحانه وتعالی در عالم هستی، برای آن شرایط، عناصر و ضوابط قرار داده و همه چیز چنین است؛ اگر میخواهی از آن بهره ببری باید عناصر آن تکمیل شود.
ترکیبات مادی که در تمام شئون زندگی به کار میرود، دارای عناصر و اجزاء است؛ همانطور که غذا در آشپزخانه تا زمانیکه آمادۀ مصرف شود، دارای عناصر و اجزاء است؛ اگر یکی از عناصر آن نباشد، فایدۀ آن کامل نیست و همچنان خوش طعم نمیباشد. بنابر این، پروسۀ تغییری که رسول الله صلی الله علیه و سلم آن را در مکه شروع کرد و با فرمودۀ «اقرأ» برای ما نشانههای آن را ترسیم نمود، همین گونه است. صحابۀ کرام را مخفیانه در خانۀ ارقم بن ابی ارقم جمع میکرد و به آنها دین الله سبحانه وتعالی را تعلیم میداد که همان تربیت است که جزء ضروری و رکن مهم عناصر تغییر محسوب میشود. با گذر از دعوت نزدیکان به فامیل، طایفه و دوستان، که عنصر ارتباط فردی با مردم است، سپس به صحنۀ عمومی و اشاعۀ اندیشه در بین مردم و گسترش هرچه بیشتر آن میپردازد که به آن پروسۀ تفاعل، ایجاد فکر عمومی و ارتباط جمعی با مردم و مخاطب قرار دادن شان میگویند. چنانچه دعوت اسلام را اعلام کرد و آنهم از خلال صف مسلمانان در دو ردیف اطراف کعبه، در رأس هر ردیف یک مرد برجسته، ممتاز و تأثیرگذار در محیط شان قرار داد. اولی حمزه بن عبدالمطلب و دومی عمر بن الخطاب و به شکل خاصی که قابل توجه بود، کعبه را طواف کردند و بدین ترتیب عنصر تأثیرگذار معادلۀ تغییر پیدا شد که همان فرآیند مبارزه است. سپس پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم شروع به خطاب سران و بزرگان قریش و قبایل اطراف نمود تا تأیید آنان را برای حمایت و نصرت دعوت خود جلب کند و بیش از بیست بار تکرار کرد تا نصرت دهندگانی برای آن بیابد، برای اینکه دعوت اسلام با نیروی مؤمن آمیخته شود، بتواند دعوت و مردانش را حفظ کند و شریعت آن را در جاییکه برای برپایی اولین دولت اسلامی در تاریخ مناسب باشد، تطبیق کند.
و امر (اسلام) کامل نمیشد تا این عنصری که سیزده سال از جریان تغییر غایب بود، از زمان نزول کلمۀ (اقرأ) تا بیعت عقبه دوم در منا، که بین رسول الله صلی الله علیه وسلم و سرداران خزرج واقع شد، فراهم شود. بعد از آن الله سبحانه وتعالی به مسلمانان اجازه داد که برای تأسیس حکومت اسلامی به مدینه هجرت کنند؛ آنهم پس از پیدا شدن این عنصر قاطع در معادلۀ تغییر. البته پس از در دسترس بودن عناصر دیگر مانند کتلۀ فعال، ثقافت و تعلیم، گذر از منجلاب پروسۀ مبارزه (تضاد فکری و مبارزه سیاسی) در جامعه، صبر بر آزار و اذیتها و بیسرپناهی، ثبات بر عقیده و مفاهیم نشأت گرفته از آن، اخلاص نیت برای الله سبحانه وتعالی، رد معامله و فریبکاریها و اطمینان کامل به اینکه الله سبحانه وتعالی از دین خود حمایت خواهد کرد، حاملان دعوت خود را در زمین جانشین خواهد نمود، دینشان را که برایشان پسندیده است، برپا میدارد و ترس آنها را به امنیت جایگزین میکند.
معضل امروز در روند تغییر، عبارت از عنصری است که تاکنون وجود نداشته و آن عبارت از نصرت ارتشی از ارتشهای متعدد مسلمانان از دعوت اسلام است که همه عناصر تغییر در آن موجود باشد و آنچه باقی مانده، اینست که دعوت با قوت آمیخته شود تا بار دیگر خلافت راشده بر منهج نبوت در یکی از سرزمینهای اسلامی ایجاد گردد. پس از آن دولت خلافت با یکجا شدن دیگر سرزمینها به ساختار جدیدشان اقامه گردد، ارتش مسلمانان را متحد سازد و دعوت اسلام را با دعوت و جهاد فی سبیل الله در سه مرحله به سراسر جهان حمل کند؛ دعوت به اسلام، سپس طلب جزیه از کسانیکه از ورود به دین خودداری میکنند و بعد از آن طلب استعانت از الله سبحانه وتعالی و قتال شان اگر از اسلام و جزیه سرپیچی کردند.
با عمل به حدیث نبی کریم صلی الله علیه وسلم که امام مسلم و دیگر اصحاب سنن آن را روایت نموده اند که بریده بن حصیب اسلمی میگوید:
«كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ﷺ إِذَا أَمَّرَ أَمِيراً عَلَى جَيْشٍ أَوْ سَرِيَّةٍ أَوْصَاهُ فِي خَاصَّتِهِ بِتَقْوَى اللَّهِ وَمَنْ مَعَهُ مِنْ الْمُسْلِمِينَ خَيْراً، ثُمَّ قَالَ: اغْزُوا بِاسْمِ اللَّهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ، قَاتِلُوا مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ، اغْزُوا وَلَا تَغُلُّوا وَلَا تَغْدِرُوا وَلَا تَمْثُلُوا وَلَا تَقْتُلُوا وَلِيداً، وَإِذَا لَقِيتَ عَدُوَّكَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ فَادْعُهُمْ إِلَى ثَلَاثِ خِصَالٍ أَوْ خِلَالٍ، فَأَيَّتُهُنَّ مَا أَجَابُوكَ فَاقْبَلْ مِنْهُمْ وَكُفَّ عَنْهُمْ؛ ثُمَّ ادْعُهُمْ إِلَى الْإِسْلَامِ فَإِنْ أَجَابُوكَ فَاقْبَلْ مِنْهُمْ وَكُفَّ عَنْهُمْ ثُمَّ ادْعُهُمْ إِلَى التَّحَوُّلِ مِنْ دَارِهِمْ إِلَى دَارِ الْمُهَاجِرِينَ وَأَخْبِرْهُمْ أَنَّهُمْ إِنْ فَعَلُوا ذَلِكَ فَلَهُمْ مَا لِلْمُهَاجِرِينَ وَعَلَيْهِمْ مَا عَلَى الْمُهَاجِرِينَ فَإِنْ أَبَوْا أَنْ يَتَحَوَّلُوا مِنْهَا فَأَخْبِرْهُمْ أَنَّهُمْ يَكُونُونَ كَأَعْرَابِ الْمُسْلِمِينَ يَجْرِي عَلَيْهِمْ حُكْمُ اللَّهِ الَّذِي يَجْرِي عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَكُونُ لَهُمْ فِي الْغَنِيمَةِ وَالْفَيْءِ شَيْءٌ إِلَّا أَنْ يُجَاهِدُوا مَعَ الْمُسْلِمِينَ. فَإِنْ هُمْ أَبَوْا فَسَلْهُمْ الْجِزْيَةَ فَإِنْ هُمْ أَجَابُوكَ فَاقْبَلْ مِنْهُمْ وَكُفَّ عَنْهُمْ. فَإِنْ هُمْ أَبَوْا فَاسْتَعِنْ بِاللَّهِ وَقَاتِلْهُمْ. وَإِذَا حَاصَرْتَ أَهْلَ حِصْنٍ فَأَرَادُوكَ أَنْ تَجْعَلَ لَهُمْ ذِمَّةَ اللَّهِ وَذِمَّةَ نَبِيِّهِ فَلَا تَجْعَلْ لَهُمْ ذِمَّةَ اللَّهِ وَلَا ذِمَّةَ نَبِيِّهِ وَلَكِنْ اجْعَلْ لَهُمْ ذِمَّتَكَ وَذِمَّةَ أَصْحَابِكَ فَإِنَّكُمْ أَنْ تُخْفِرُوا ذِمَمَكُمْ وَذِمَمَ أَصْحَابِكُمْ أَهْوَنُ مِنْ أَنْ تُخْفِرُوا ذِمَّةَ اللَّهِ وَذِمَّةَ رَسُولِهِ وَإِذَا حَاصَرْتَ أَهْلَ حِصْنٍ فَأَرَادُوكَ أَنْ تُنْزِلَهُمْ عَلَى حُكْمِ اللَّهِ فَلَا تُنْزِلْهُمْ عَلَى حُكْمِ اللَّهِ وَلَكِنْ أَنْزِلْهُمْ عَلَى حُكْمِكَ فَإِنَّكَ لَا تَدْرِي أَتُصِيبُ حُكْمَ اللَّهِ فِيهِمْ أَمْ لَا»
ترجمه: هرگاه رسول الله صلی الله علیه وسلم امیری برای یک سپاه یا سریه، تعیین مینمود، او را به رعایت تقوای الهی در حق خودش و مسلمانان همراهش و همچنین نیکی به همراهانش، توصیه مینمود. سپس میفرمود: به نام الله در راه الله (سبحانه وتعالی) جهاد کنید! با کسانیکه به الله کفر میورزند، بجنگید! جهاد نمایید و در اموال غنیمت، خیانت نکنید! پیمان شکنی نکنید! کشته شدگان را مثله نکنید(گوش و دهان و بینی و سایر اعضای بدنشان را نبرید)! هیچ کودکی را به قتل نرسانید و هنگامیکه با دشمنان مشرک، برخورد کردی، آنان را به سه چیز دعوت کن؛ هر یک از این سه چیز را پذیرفتند، از آنها قبول کن و دست از جنگ بردار! نخست، به سوی اسلام دعوت کن. اگر پذیرفتند، اسلام آنان را قبول کن و با آنها جنگ مکن. سپس آنها را به تغییر مکان و آمدن به مدینه دعوت کن و به آنان بگو که اگر هجرت کنند و به مدینه بیایند، از امتیازات مهاجران (غنیمت و غیره) بهرهمند میشوند و مسئولیت های مهاجران (جهاد و مبارزه) نیز بر عهدهی آنهاست. اما اگر قبول نکردند که به مدینه بیایند، به آنان بگو که مانند بادیهنشینان مسلمان با آنها رفتار خواهد شد و احکامیکه بر سایر مؤمنان اجرا میشود، در حق آنان نیز اجرا خواهد شد. هیچ سهمیهای از غنایم جنگی و مالیات ندارند، مگر اینکه همراه مسلمانان جهاد کنند و اگر اسلام را نپذیرفتند، از آنان مالیات بخواه. اگر آماده شدند که مالیات بدهند، از آنان قبول کن و به جنگ ادامه نده! اما اگر مالیات هم ندادند، از الله متعال کمک بخواه و با آنان بجنگ! اگر ساکنان قلعهای را محاصره نمودی و آنها از تو خواستند که بر اساس عهد و پیمان الله متعال و رسولش صلح کنند؛ نپذیر؛ بلکه بر اساس پیمان خودت و همراهانت با آنان صلح کن؛ زیرا اگر آنان عهد و پیمان تو و همراهانت را بشکنند، آسانتر است تا اینکه عهد و پیمان الله متعال و پیامبرش را بشکند. اگر ساکنان قلعهای را محاصره کردی و از تو خواستند که حکم الله (سبحانه وتعالی) را بر آنان جاری کنی، قبول نکن؛ بلکه تعهد بده که حکم خودت را بر آنان جاری نمایی؛ زیرا تو نمیدانی که به حق میرسی و واقعاً حکم الله متعال را در بارۀ آنان اجرا مینمایی یا نه.
علقمه میگوید که آن را برای مقاتل بن حیان روایت نمودم، وی گفت: مسلم بن هیصم از نعمان بن مقرن از پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم برایم مانند این را روایت نموده است.
این حدیث صریح است که استخلاف، تمکین و امنیت جز با حمایت ارتشی از دعوتگران حاصل نمیشود و حمل دعوت اسلام به جهانیان تنها در زیر سایۀ شمشیرها و فراهم بودن لشکرهای توانا بر ترساندن دشمن و آنانیکه پشت سر آنان اند، صورت میگیرد، و این باید در اذهان ارتشهای مسلمان، علمای مسلمان، نخبگان، حرکتهای اسلامی و مردم عادی تا حد امکان روشن باشد.
﴿وَاللهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴾. [یوسف: 21]
ترجمه: الله (سبحانه وتعالی) بر كار خود چيره و مسلّط است؛ ولي بيشتر مردم (خفايای حكمت و لطف تدبيرش را) نمیدانند.
برگرفته از شماره 442 جریده الرایه
نویسنده: شیخ عصام عمیرة
مترجم: احمد صادق امین