چهارشنبه, ۰۸ ربیع الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۹/۱۱م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

سخنِ رسا از دانش‌مند گران‌مایه در یادبود از واقعۀ بزرگ

(ترجمه)

شیخ عطا ابن خلیل ابو الرشته، دانش‌مند جلیل القدر و امیر حزب التحریر، خطاب به بهترین امتی‌که برای هدایت و دعوت مردم مأمور گردیده و به حاملین خوب و نیکوکار دعوت و به بازدیدکنندگان صفحات‌اش در دنیای مجازی بیانی ایراد فرموده که در آن آمده است: «در تاریخ ملت‌ها روزهای درخشانی‌ست که ملت‌ها به آن روزها می‌بالند، پس حال چگونه خواهد بود اگر این‌گونه روزها محل تحقق مژده‌ها و بشارات رسول الله صلی الله علیه وسلم باشد؟ به یقین که این‌گونه روزها ستاره‌هایی‌اند که در آسمان می‌درخشند؛ بلکه آفتاب‌های اند که دنیا را روشن ساخته و امت را به دامنه‌های بلند آسمان رسانده است، از جملۀ آن روزها این روزهای مبارکی‌ست که در آن قرار داریم، روزهای یادبود از فتح قسطنطنیه.»

پیش از آن‌که به تحلیل و بررسی بیان آغاز نمایم و وارد معانی ژرف و بزرگ‌اش شوم، می‌خواهم بگویم که سخنور این بیان نه پژوهش‌گر تاریخی‌ست، نه دانش‌مندِ تنها و نه هم آموزگار و استاد، هرچند این صفات و ویژه‌گی‌ها در شخصیت او عجین شده است؛ اما او یک رهبر و پیش‌آهنگ بزرگی‌ست که قیادت یک جریان غیر مسلحانه‌ای را به عهده دارد که در تاریخ معاصر مانندش را سراغ نداریم. او امیر یک جریانِ سیاسی است که مبدأ و اساس‌اش را اسلام شکل می‌دهد و برای از سرگیری زندگی اسلامی تلاش می‌ورزد که از مدتی بدین‌سو از هم گسسته است و این مأمول بدست نمی‌آید؛ مگر با برپایی دولت خلافت برای همۀ مسلمانان در روی زمین تا این‌که به شریعت الله حکم شود و دین الله بسوی تمام دنیا با دعوت و جهاد حمل شود.

بیان مذکور سخنِ رسایی‌ست از دانش‌مند بزرگوار در یادبود از حادثۀ بزرگ؛ چون واقعه و حادثه‌ای که امیر بزرگوار در یادبود از آن ما را مخاطب قرار داده، پیوندِ محکم با بشارت پیامبر صلی الله علیه وسلم دارد. احمد از عبد الله ابن ابن عاص روایت می‌کند که گفت: در حالی‌که ما در اطراف رسول الله صلی الله علیه وسلم گِرد آمده بودیم و می‌نوشتیم کسی از رسول الله صلی الله علیه وسلم پرسید: کدام یک از شهرها نخست فتح می‌گردد، قسطنطنیه و یا روم؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«مَدِينَةُ هِرَقْلَ تُفْتَحُ أَوَّلاً، يَعْنِي قُسْطَنْطِينِيَّةَ»

ترجمه: شهر هِرَقل نخست فتح می‌گردد، یعنی قسطنطنیه.

هم‌چنان در حدیث دیگر از عبد الله ابن بِشر ابن خَثعَمِی که او از پدرش روایت نموده و پدرش از رسول الله صلی الله علیه وسلم شنیده است که می‌فرمود:

«لَتُفْتَحَنَّ الْقُسْطَنْطِينِيَّةُ فَلَنِعْمَ الْأَمِيرُ أَمِيرُهَا وَلَنِعْمَ الْجَيْشُ ذَلِكَ الْجَيْشُ»

ترجمه: قسطنطنیه حتماً فتح می‌گردد، چی نیکو امیری‌ست امیر آن و چی نیکو ارتشی‌ست آن ارتش!

اکنون بر محتوای بیان در چند نکته درنگی خواهیم کرد:

نکتۀ اول: دید و نگرش صحابه رضی الله عنهم اجمعین در موقف‌های جهانی و پیروزی‌ها، آن‌ها اتباع دولت کوچکی بودند که اساسات دولت‌داری ابتدایی و نسبی داشت، از موقف و جایگاه بین المللی کاملاً بی‌بهره بود و با هیچ دولت بزرگ آن روزگار که ساختار روابط بین الدول را تعریف می‌کرد، برخورد نظامی نکرده بود؛ اما فرماندهان مسلمان تلاش‌های خستگی ناپذیری انجام دادند و اسلام را به چهارگوشۀ دنیا جهت هدایت و سرپرستی بشر انتشار دادند.

نکتۀ دوم: نقش علماء در تربیت رهبران و فرماندهان، هم‌چنان که پیامبر صلی الله علیه وسلم نقش برجسته و اساسی در ساختن و تربیت صحابه و فرماندهانِ بی‌نظیر داشت؛ به همین‌طور پس از او صلی الله علیه وسلم برای هر فرمانده و رهبر علماء و دانش‌مندان وجود داشت که حیثیت مشاور و افراد حلقۀ نخستِ او را داشتند. از میان این رهبران یکی هم محمدِ فاتح است که عالمِ بزرگوار احمد ابن اسماعیلِ کورانی و شیخ آق شمس الدین را از نزدیکان خود قرار داده بود که در ساختن و جهت دادن شخصیت او نقش بسزای داشتند.

نکتۀ سوم: جدیت فرمانده و پافشاری‌اش در استفاده از همۀ اسباب و وسائل، که این نقطه در ساختن قلعه‌ها توسط محمدِ فاتح برای حفاظت ارتش‌اش، استفاده از مهندس کارآزموده (اوربان) در ساختن توپ‌ها، ابتکار‌اش در هُول دادن کشتی‌ها از طریق خشکه و از عقب خطوط دفاعی دشمن و در نهایت آماده ساختن کاملِ فضای نظامی برای فتح قسطنطنیه. این خلاف آن‌چه‌ است که از علماء و دانش‌مندان امروزی ما سر می‌زند، که بدلیل عدم توجه و سرپرستی از جانب حکام، سود آن‌ها را غرب برده و پیشرفت علمی خود را بر شانه‌های آن‌ها بنا نموده است.

نکتۀ چهارم: در میان جنگ نخست علیه قسطنطنیه با مشارکت ابو ایوب انصاری رضی الله عنه و فتح آن در سال 857 هجری بیشتر از 800سال فاصلۀ زمانی وجود دارد و این از نشانه‌های نبوت محمد صلی الله علیه وسلم است و هم‌چنان این را می‌رساند که در مقابل تحقق عقیده و بشارت به زمان هیچ اعتباری داده نمی‌شود. و به همین‌طور در میان فتح و آمادگی برای آن کم‌تر از دوماه سپری شد و این بیانگر این است که فتح و پیروزی بستگی به توفیق و نصرت الله سبحانه وتعالی به بندگان مؤمن‌اش دارد. الله سبحانه می‌فرماید:

﴿إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الأَشْهَادُ﴾

ترجمه: بی‌گمان ما فرستادگان خود و آنانی را که ایمان آورده‌اند در زندگی دنیا و در روزی که گواهان برمی‌خیزند، یاری می‌دهیم.

نکتۀ پنجم: سجده در هنگام فتح و پیروزی و در اوج قدرت و تعالی، اظهار و اقرار بندگی به الله بوده و این‌که او رب الارباب و مسبب الاسباب است. ﴿وَمَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِندِ اللّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ﴾ نصرت و پیروزی نیست؛ مگر از جانب الله غالب و با حکمت. و این مانند عدۀ از هوس‌بازانی نیست که وقتی پیروزهای خیالی را در میدان‌های ورزشی بدست می‌آورند؛ هیاهو و سر و صدا بلند می‌کنند، آتش‌بازی به راه می‌اندازند، نمایش‌نامه و نمایش‌گاها برپا می‌دارند و مانند بی‌خردان مجالس رقص و پای‌کوبی دایر می‌کنند، این‌ها کسانی اند که تلاش‌های‌شان در زندگی دنیا به گمراهه رفته و می‌پندارند که کار نیک انجام می‌دهند.

نکتۀ ششم: گسترش فقهِ جانشینی، الگوگیری و جهادِ هجومی در عصرهای پیهم مسلمانان که صاحب دولت و اقتدار بودند که این امر از عهد نبوت آغاز و با گذشتن از خلافت راشدۀ اول و ختم شدن در پایان عهد پادشان به دندان گیرندۀ قدرت ادامه پیدا کرد، این در حالی‌ست که پس از نابودی خلافت عثمانی مفردات فقهِ استضعاف گسترش یافته و مسلمان‌ها بدنبال جهاد دفاع و مقاومت می‌کردند و بر این کارشان نامِ "صلحِ قهرمانان" را گذاشته اند و هم‌چنان فقهِ حفاظت پارچه‌های ابریشمی از غصب دشمنان کافر، نماز در زیر آورها، روزه برای کسی‌که هیچ پناه‌گاهی ندارد و رشوت دادن به قطاع الطریق و قاچاق‌بران در مرزهای مسلمانان، موارد از این قبیل بسیار زیاد است!! این و امثال این زمانی بوقوع پیوست که دولت خلافت نابود کرده شد، اقتدرا مسلمانان از زمین رخت بربست و کفار بر سرزمین اسلامی، داریی‌های آنان و عقل‌های بسیاری از آن‌ها تسلط پیدا کردند.

نکتۀ هفتم: در این بخشی از تاریخ گل‌آلود که امت اسلامی در آن غوطه‌ور گردیده بود؛ حزب التحریر بپاخاست تا برای این امت عزت از دست رفته‌اش را دوباره باز گرداند و در میان امت فکر، فقه، اصول و سیاست را تجدید نماید. از این جهت خود را وقف این نموده تا یکجا با امت برای برپایی خلافت فعالیت داشته باشد، پس از آن‌که حزب در این مسیر پر مشقت مسافۀ طولانی را پیمود و برخی نشانه‌های بیداری در میان امت در طول و عرض سرزمین‌های اسلامی پدیدار گشت و فاصلۀ برپایی خلافت همانند دو کمان و یا کم‌تر از آن شد؛ دیوانگی غرب و حکام اجیرش شدت پیدا کرد و به توطئه و دسیسه‌چینی علیه حزب و شباب آن آغاز کردند و از عام مردم، ترک کننده‌های حزب، عهدشکننان، جزا داده شده‌ها و منزوی شده‌ها کسانی را یافتند که به حرف‌های آن‌ها گوش می‌داد؛ تا این‌که در عزم شباب حزب سستی ایجاد نموده و آن‌ها را از فعالیت‌های جدی و همیشگی‌شان باز دارند؛ اما قوت شباب حزب و انسجام آن‌ها راه را برای پلان‌های خبیث و فعالیت‌های شیطانی‌شان بست.

نکتۀ هشتم: امروز ما بر دروازه‌های برپایی خلافت راشدۀ ثانی بر منهج نبوت قرار داریم و طلب باریدن رحمت از جانب الله را داریم و با بی‌صبری انتظار نصرت نزدیک الله سبحانه وتعالی را می‌کشیم و به الله گمان نیک داریم که ما را با تحقق بشارت‌های پیامبراش عزت ببخشد و روم به‌دستان ما فتح شود تا به اذن الله بیرق عقاب را بر محله‌های آن بلند کنیم. ما به تحقق و به کرسی‌نشستن بشارت دوم پیامبر صلی الله علیه وسلم در رابطه به آزادی فلسطین و جنگ با یهود اطمینان کامل داریم و بزودی در بیت المقدس شاهد برپایی بیعت هدایت خواهیم بود، پس از آن‌که به اذن الله سبحانه وتعالی مرکز دار الاسلام قرار گیرد.

در پایان به درگاه الله سبحانه وتعالی التماس و تضرع می‌کنیم که روند عملی شدن بشارت‌های رسول الله صلی الله علیه وسلم آغاز شده و این بشارت‌ها یکی پس از دیگری جامۀ عمل بپوشد و به این ترتیب شاهد برگشتن خلافت این امت باشیم، سپس قدس این امت را آزاد کنیم، روم را فتح کنیم چنان که قبلاً بیزانس را‌ فتح نمودیم و به این ترتیب احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم مصداق عملی پیدا نماید. هم‌چنین از الله متعال می‌خواهیم ما را یاری نماید تا کار خویش را با احسان و نیکویی انجام دهیم تا اهلیت نصرت الله عزیز و رحیم را به دست آوریم.

﴿و یومئذ یفرح المومنون بنصر الله ینصر من یشاء و هو العزیز الرحیم﴾

برگرفته از جریدۀ الرایه

نویسنده: استاد رولا ابراهیم

مترجم: منیب حمیدی

ادامه مطلب...

پیدایش و خطرهای نظام سرمایه‌داری و مفکورۀ حل وسط

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

کشمکش‌های خونین و درازمدت اروپا منجر به راه‌حل تاریخی موسوم به «حل‌وسط» شد. راه‌حلی‌که مانع یک‌طرفه شدن جنگ قدرت‌خواهی میان دین و الحاد گردید و مفکورۀ سکولاریزم را جای‌گزین هردو نمود. بعداً مسألۀ "قانون‌گذاری مردم برای خود مردم" از مفکورۀ سکولاریزم نشأت گرفت. بدون شک این روش قانون‌گذاری نیاز به‌آزادی‌های مطلق داشت که آزادی اقتصادی یکی از آن بود. سرمایه‌داران از همین دروازۀ آزادی اقتصادی وارد قدرت و حکومت‌داری شده و آن را به‌صورت کامل زیر تسلط خود درآوردند. به‌این‌ترتیب بود که ایدئولوژی سرمایه‌داری، نظام سرمایه‌داری و عقیدۀ سکولاریزم متولد گردید و «حل‌وسط» اساس تعامل با گره‌های بزرگ زندگی بشر؛ به‌ویژه در حل کشمکش‌ها حتا اگر این کشمکش، میان حق و باطل باشد، قرار گرفت.

اوج شکوفایی نظام سرمایه‌داری زمانی بود که جنگ سرد با اتحاد جماهیر شوروی و کمونیزم پایان یافت و میدان تا حد زیادی برای سرمایه‌داری و ایدئولوژی آن باز گردید. این‌جا بود که امریکا رهبری جهان را در دست گرفت و به‌جهانیان وعده سپرد که آنان را به‌جانب خوشبختی و زندگی مرفه رهبری خواهد نمود. نخستین برنامه‌ای را که امریکا برای مردم جهان در آن مرحله پیش‌کش نمود، پروژۀ «جهانی‌شدن» بود و ادعا کرد که این پروژه توسط رسانه‌ها و مفکورۀ بازار آزاد، مردم سرزمین‌های مختلف را به‌هم نزدیک خواهد نمود.

اما با افزایش میزان فقر و بی‌کاری، تورم پولی، فروپاشی‌های پی‌هم اقتصادی در برابر افزایش روزافزون سرمایه گروه کوچکی از مردم جهان، مردم سرزمین‌هایی‌که در انتظار خوشبختی و زندگی مرفه بودند، یک‌باره شوکه شدند. این‌جا بود که مردم پی بردند که قربانی خودکامه‌گی سرمایه‌داران و نقشه‌های‌شان برای انحصار بازارها و تسلط بالای سرنوشت خویش شده‌اند. سپس زنجیره‌ای از جنگ‌های خانمان‌سوز به آن نقشه‌ها علاوه گردید که مناطق زیادی از جهان را درنوردید. جنگ‌های خانمان‌سوزی‌که بیش‌تر و به‌گونۀ اساسی در سرزمین‌های اسلامی متمرکز گردید، سرزمین‌هایی‌که فراخوان‌های قیام و آزادی‌خواهی از شر این منظومۀ شرور جهانی در آن ظاهر شد و این فراخوان‌ها با وحشی‌گری تمام سرکوب گردید.

پیامد این جنگ‌ها، چیزی شبیه به‌پیامد جنگ‌های جهانی بود؛ چنان‌چه در آن از تمام انواع سلاح‌ها و ابزار کشتار به‌استثنای بمب هسته‌ای، کارگرفته شد. در نتیجه، میلیون‌ها تن کشته، ده‌ها میلیون مجروح و شهرهای زیادی ویران و مردم‌ بی‌شماری از خانه و کاشانه‌شان فرار داده شدند. تمام این اتفاقات در برابر چشم و گوش جهان و با پخش مستقیم تصویری توسط دوربین‌های خبری صورت گرفت! این مرحلۀ تلخ نیز میزان تعجب و شوکه شدن مردم جهان و کینه‌توزی‌شان برعلیه نظام سرمایه‌‌داری را افزایش داد.

این اوضاع نابه‌سامان جهانی باعث شد مردم سرزمین‌های مختلف در مورد «روش حل‌وسط» تجدید نظر نموده و در برابر سرمایه‌داران تمرد و سرکشی نمایند، که در قدم اول آن مردم امریکا قرار داشت. این تمرد رفته‌رفته باعث شد که شمار زیادی مردم پروژۀ جهانی شدن را زیر سوال برده و از آن کنار روند؛ همین بود که نداهای یک‌طرفه کردن نزاع میان ایدئولوژی‌ها مجدداً بالا گرفت. غرب این نداهایی را که مردم برای یک‌طرفه شدن نزاع و کشمکش میان ایدئولوژی‌ها سر می‌دادند «تندروی و بنیادگرایی» نام‌گذاری نمود؛ مانند: «اسلام تندرو و بنیادگرا» و «راست‌های تندرو و بنیادگرا».

امریکا برای حفظ موقعیت جهانی خودش شروع به‌زمینه‌سازی برای ایجاد بحران‌های خونین و کشمکش‌های وحشیانه از طریق برانگیختن و برجسته نمودن تناقضات نمود، تا با این‌کار، مردم جهان را درگیر جنگ‌های فرسایشی نماید. به‌این‌ترتیب آنان را از مفکورۀ «یک‌طرفه» نمودن نزاع میان‌شان ناامید کرده و آنان را مجدداً به‌جانب مفکورۀ «حل‌وسط» خویش برگرداند.

این بحران‌های خونین و جنگ‌های فرسایشی در مناطق مختلفی جهان ظاهر گردید؛ مانند: سوریه، جایی‌که امریکا سرزمین شام را مملو از حضور نظامیان ایران، روسیه و کُردها نمود. از جانب دیگر گروه داعش را وارد میدان کرد تا جنگ‌های فرسایشی را راه‌اندازی نموده و به‌این‌ترتیب توان و قدرت انقلاب را هدر دهد. سپس گروه‌های انقلابی را به‌وسوسه انداخت تا «حل‌وسط سیاسی» را زیر فشار جنگ‌های فرسایشی با نظام بشار اسد بپذیرند.

در یمن، امریکا ایران را غیرمستقیم به‌حمایت از جنگ حوثی‌ها و سعودی برانگیخت تا زمینۀ ویرانی یمن را به‌هدف استهلاک دشمنان خویش که همانا مزدوران انگلیس باشند، فراهم کند و به‌این‌ترتیب همه حاضر به‌پذیرش «حل‌وسط» شوند. در لیبیا، امریکا مزدورش حفتر را فرستاد تا با راه‌اندازی جنگ‌های فرسایشی، زمینۀ تن‌دادن دشمنان‌اش به «حل‌وسط» را فراهم آورد. در مصر، امریکا پُست ریاست جمهوری را به اخوان‌المسلمین زمینه‌سازی نمود تا در عوض آن به «حل‌وسط سیاسی» و فروکش کردن خشم انقلاب تن دهند و به‌این‌ترتیب از قرار گرفتن نظامیان در دست انقلاب و انقلابیون جلوگیری نماید. در افغانستان، امریکا سعی دارد با اعمال فشار بالای گروه طالبان، آنان را وارد «حل‌وسط سیاسی» با حکومت افغانستان کند. در منطقۀ چین، امریکا تلاش نمود روسیه را در بحران‌های آن دخیل نماید و درحال حاضر سعی دارد جاپان را با کوریای شمالی درگیر کند و به‌این‌ترتیب، چین را وادار به «حل‌وسط» کند، حل وسطی‌که دست و پای آن را در سطح منطقه‌ای و جهانی خواهد بست.

بلی، این واقعیت مفکورۀ «حل‌وسط» است. درست زمانی سربلند می‌کند که کشمکش‌های فرسایشی به‌درازا کشیده و صبر دوطرف در حال نزاع به‌پایان رسد، آن‌گاه وسوسه افگنی شیطان‌های انسی و جنی آغاز شده و طرف‌های درگیر را زیر فشار می‌گیرند تا آنان را وادار کنند از اساسات و ارزش‌های ثابت خویش کوتاه آمده و با شعارهای فریبنده و مکارانه‌ای؛ مانند: «واقع گرایی»، «مصلحت»، «ما با خواسته‌های مردم هم‌راهیم»، «مردم خسته شده‌اند»... همراه شوند. شعارهایی‌که در اصل به‌یک دلیل و سبب بر می‌گردد و آن این‌که رهبران نزاع، اهلیت حمل چنین بار و مسؤولیتی را ندارند و توان و صبرشان در برابر دشمن خیلی زود به‌سر رسیده و دچار سردرگمی و ناامیدی می‌شوند.

تنها چیزی‌که در مورد این رهبران بی‌صبر و ناامید می‌توان گفت این است که برای آنان و امت اسلامی مجروح باید شفقت و دل‌سوزی نمود.

این‌جاست که باید به‌سیرت رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم مراجعه نمود و به‌یاد آورد که چگونه وی پیوسته کوتاه آمدن در برابر اساسات و قضایای ثابت اسلام را با جدیت تمام رد می‌نمود. اساسات و قضایایی‌که به‌حاکمیت خالص و همه‌جانبۀ شریعت اسلام خلاص می‌شد. این درحالی بود که پیش‌نهاد‌های فراوانی از جانب دشمنان اسلام برای «حل‌وسط» مطرح می‌گردید؛ اما رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم؛ نه نیم حاکمیت را پذیرفت؛ نه اکثر آن را و نه هم تغییر هیچ‌بخش کوچکی از آن‌چه الله متعال نازل کرده بود؛ حتا اگر این موقف منجر به‌هلاک شدن وی هم گردد.

قریش وعده‌های فریبنده‌ای زیادی به رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم داد؛ اما وی هرگونه چانه‌زنی و حل‌وسطی را رد نمود. چنان‌چه عتبه به‌نمایندگی از قریش نزد وی آمد و مواردی را به‌وی صلی‌الله‌علیه‌وسلم پیش‌نهاد نمود. از جمله این‌که ریاست قریش را در دست گیرد؛ اما وی صلی‌الله‌علیه‌وسلم با جدیت کامل آن را رد نمود. عتبه گفت: "اگر قصد تو از آن‌چه آورده‌ای این است که به‌مال و دارایی برسی، آن‌قدر از مال و دارایی خود برایت جمع می‌کنیم که از هریک از ما ثروت‌مندتر شوی؛ اگر دنبال جاه و جلال استی، تو را بادار و بزرگ خویش بر می‌گزینیم، درحدی‌که هیچ قضیه‌ای را بدون حضور تو حل و فصل نمی‌کنیم؛ اگر دنبال مقام و موقف استی، تو را پادشاه خویش بر می‌گزینیم و اگر این سخنانی‌که به‌تو می‌رسد رؤیایی است که در خواب می‌بینی و توان رد کردن آن را از خود نداری، پزشکان را فراخوانده و مال زیادی را صرف بهبودی تو خواهیم نمود؛ زیرا ممکن است انسان دچار مریضی شده و نیاز به مداوا داشته باشد."

قرآن‌کریم موقف رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم و دست رد زدن همیشه‌گی وی به‌هرگونه حل‌وسط بزرگ و فریبنده‌ای را که توسط قریش پیش‌نهاد می‌شد، مورد تأیید قرار داده می‌فرماید:

﴿وَلَوْلَا أَن ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدتَّ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا * إِذًا لَّأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيرًا﴾

[اسراء: 74-75]

ترجمه: و اگر تو را [در عمل به‌وحی] ثابت قدم نمی‌داشتیم؛ البته نزدیک بود به‌سوی آنان کمی گرایش پیدا کنی؛ درآن‌صورت دو برابر در دنیا و دو برابر در آخرت، عذاب به‌تو می‌چشاندیم، آن‌گاه در برابر ما برای خود یاوری نمی‌یافتی.

رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم این موقف ثابت و استوار را درحالی اتخاذ نمود که روند دعوت‌اش از نظر امنیتی به‌شدت دچار ضعف و ناتوانی بود و در مقابل، قریش از مردان نیرومند برخوردار بوده و مسلمانان را زیر فشار و دشواری‌های متنوع، به‌شمول قطع رابطه، توهین‌ها، زندان، شکنجه، کشتار، متفرق کردن وغیره قرار داده بودند. دلیل همه این بود که سنت الهی در دعوت‌های پاک و بی‌آلایش این است که در نخست رد شده و با آزار و اذیت مواجه می‌شود. الله متعال می‌فرماید:

﴿وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ﴾

[بقره: 155]

ترجمه: مسلّماً شما را به‌چیزی از ترس، گرسنه‌گی، کاهش بخشی از اموال و جان‌ها و نیز محصولات نباتی، [یا ثمرات باغِ زندگی؛ چون: پسران و دختران‌تان] آزمایش می‌کنیم [تا مشخص گردد چه‌کسی در برابر هجوم بلاهای آزمایشی در مدار دین می‌ماند و چه‌کسی طاقت نیاورده، دین‌گریز می‌شود] و [تو ای پیامبر!] صبرکنندگان را بشارت ده!

﴿أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُم مَّثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلِكُم مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّىٰ يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَىٰ نَصْرُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ﴾

[بقره: 214]

ترجمه: آیا پنداشته‌اید درحالی‌که هنوز [حادثه‌هایی]؛ مانند: [حوادث زندگی] گذشتگان برای شما پیش نیامده، وارد بهشت شوید؟! به‌آنان سختی‌ها و تنگ‌دستی رسید؛ تاجایی‌که پیامبر و کسانی‌که همراه او ایمان آورده بودند [در مقام دعا و درخواستِ کمک] می‌گفتند: یاری خداوند چه زمانی خواهد بود؟ [به‌آنان مژده داده شد که] آگاه باشید، یاری خداوند نزدیک است!

﴿وَلَمَّا رَأَى الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا هَذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَمَا زَادَهُمْ إِلَّا إِيمَانًا وَتَسْلِيمًا﴾

[احزاب: 22]

ترجمه: چون مؤمنان، احزابِ [متحد] را [در میدان جنگِ خندق] دیدند، گفتند: این همان [جنگی] است که خدا و پیامبرش به‌ما وعده دادند [که در صورت استقامت و پشت نکردن به‌آن، از پیروزی و ثواب عظیم‌اش بهره‌مند خواهیم شد] و خدا و پیامبرش [به‌ما] وعدۀ راست و درست داده‌اند. [دیدن احزاب متحد با هم] جز بر ایمان و تسلیم‌شان [نسبت به‌حق] نیفزود.

تمام این آیات بیان‌گر این است که الله سبحانه‌وتعالی می‌خواهد میزان صبر ما را به‌آزمایش گیرد؛ چنان‌که میزان صبر امت‌های پیش از ما را به‌آزمایش گرفت و باید دانست که راه این صبر؛ همانا الگوگرفتن سردارمان محمد مصطفی صلی‌الله‌علیه‌وسلم است؛ چنان‌چه الله سبحانه‌وتعالی می‌فرماید:

﴿لَّقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا﴾

[احزاب: 21]

ترجمه: بی‌تردید برای کسانی از شما که همواره به‌خدا و روز قیامت امیدوارند و خدا را بسیار یاد می‌کنند، پیامبر [در ایمان و اخلاق و عمل] سرمشق نیکویی است.

ای مسلمانان! از رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم الگو گیرید و به‌هیچ وجه از راه و روش وی صلی‌الله‌علیه‌وسلم انحراف نکنید؛ زیرا وی هرگز انحراف نکرد. هرگز فریب وعده‌های فریبنده «حل‌وسط» را نخورید؛ زیرا طرح و پیش‌نهاد چنین وعده‌هایی همواره از اسالیب کفار بوده و شیطان همواره وعدۀ آتش را می‌دهد؛ نه وعدۀ فلاح و رستگاری را.

نویسنده: انجنیر صلاح‌الدین عضاضه

مترجم: عبدالله دانشجو

ادامه مطلب...

توافق‌نامۀ منع خشونت علیه زن، جنگ علیه احکام اسلام بوده که زنان مسلمان را فاسد می‌سازند!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

توافق‌نامۀ منع خشونت علیه زن که برای از بین بردن تمام انواع تبعیض علیه زنان، به‌وسیلۀ نمایندۀ نام‌نهاد زنان در سازمان ملل آماده گردیده، از جمله‌ای خطرناک‌ترین روش‌های حمله علیه احکام اسلام به‌شمار می‌رود. مخصوصاً احکامی‌که متعلق به‌نظام اجتماعی و روابط میان زن و مرد است. بیش‌تر دولت‌های حاکم در سرزمین‌های اسلامی براین توافق‌نامه مُهر تأیید زده و خویش را ملزم به‌تطبیق کامل مواد آن نموده‌اند، بدون کدام توجهی به‌موافقت و یا مخالفت آن به‌دین، عقیده و یا حتا عرف و عادات‌شان. آن‌چه را این توافق‌نامه در پی دارد تحریک و ایجاد فضای دشمنی میان زن و مرد بوده، زندگی‌شان را به‌میدان درگیری‌ها تبدیل و روابط شان را مبتنی بر ظلم و بی‌عدالتی استوار می‌سازد.

این توافق‌نامه برمبنای مساوات مطلق میان مرد و زن و الغای هرچه را که تبعیض علیه زن می‌دانند، بنایافته است. هرگونه اختلاف در تعامل میان مرد و زن را تبعیض علیه زن و حقوق آن می‌خواند. از دیدگاه این توافق‌نامه، حقوق‌ داده شده برای مردان از قبیل: قیمومیت، سهم میراث وغیره از حقوق زنان نیز بوده و تنها برای مردان بی‌عدالتی می‌باشد، باید تعدیل شوند.

چندنمونه از مواد این قانون ‌که با احکام الله سبحانه‌وتعالی در تضاد بوده، نظام‌ها، رسانه‌ها، سازمان‌ها، اجتماعات و مراکز درنظرگرفته‌شده برای فاسدسازی زنان در تلاش پخش و نشر و تطبیق آن‌ها می‌باشند:

ماده سیزدهم این توافق‌نامه بر مساوات میان زن و مرد در خصوص حقوق مالی خانوادگی وغیره، صراحت کامل دارد؛ از جمله مساوات در میراث. این ماده، تصریح می‌دارد که باید سهم پسران و دختران و سهم زنان و شوهران در میراث برابر باشند. شبیه این نمونه از مخالفت‌های آشکار به‌شریعت اسلامی دیگر نیز وجود دارد.

ماده دوازدهم بدون کدام استثنایی خواستار افزایش خدمات صحی کامل برای زنان می‌باشد که از جمله فراهم‌سازی خدمات جلوگیری از بارداری زنان است، خواه این زنان متأهل باشند و خواه متأهل نباشند. درحالی‌که این خود نوعی از انواع تبعیضی است که به‌وسیلۀ این توافق‌نامه تحمیل می‌شود و زمینۀ عام‌شدن فحشاء را فراهم می‌سازد.

ماده دهم و یازدهم بر مساوات مطلق در حوزۀ تعلیم و تعلم و منهج‌های تعلیمی، در میدان‌های ورزشی و هنری متمرکز است. این مواد، هرگونه جداسازی محصلین پسر از دختر را در اماکن تعلیمی و همان‌طور جداسازی زنان از مردان را در محل وظیفه و محلات کاری دیگر ممنوع ساخته، خواستار اختلاط زن و مرد در این اماکن می‌باشند.

ماده چهاردهم موضوع وظیفه و کار زن؛ مخصوصاً مسألۀ ابقای زن در خانه و وظیفۀ آن به‌عنوان مادر و سرپرست خانه را هدف قرار داده است. چنان‌چه این ماده از فعالیت‌های جمعی زنان و ضرورت اقدام به آن در خصوص این فعالیت‌های مشکوک، بدون کدام وضاحتی سخن می‌گوید.

ماده پانزدهم بیش‌ترین مخالفت‌ها را با شریعت اسلامی دارد؛ مثلا: فقرۀ چهارم این ماده بر آزادی سکونت، عبور و مرور و سفر زنان، آن‌هم بدون اندک توجهی به‌قیمومیت شوهر و به‌مسألۀ اجازه و رضایت شوهر و ولی شرعی صراحت دارد. همان‌گونه که فقرۀ سوم این ماده خواستار مساوات شهادت زن با شهادت مرد در پیش‌گاه قانون و پذیرفته شدن شهادت زن در حدود و قصاص شده است. درحالی‌که این امور در مخالفت آشکار با قرآن‌کریم قرار دارند؛ زیرا قرآن‌کریم صراحتاً شهادت یک مرد را با شهادت دو زن برابر ساخته است.

ماده شانزدهم بر مساوات میان زن و مرد در نکاح، طلاق، قیمومیت و ولایت حکم می‌نماید.

همان‌گونه که قبلاً یادآور شدم، بیش‌تر دولت‌های حاکم در سرزمین‌های اسلامی براین توافق‌نامه مهر تأیید زده‌اند. از جمله حکومت خودگردان فلسطین نیز در سال 2014م این توافق‌نامه را تأیید نموده و اقدام به‌تطبیق مواد آن نمود. چنان‌چه به‌عنوان پیشگامان این مسیر و برای همگام شدن به‌این توافق‌نامه، برخی از قوانین احوال شخصی را تعدیل نمود. همان‌طور قانون حمایت از خانواده را که در اساسات تربیۀ فرزندان توسط والدین‌شان دخالت نموده و آنان را بر سرکشی، عصبانی ساختن والدین و بد رفتاری با آنان را تحریک می‌کند، ساختند. جای تعجب نیست که فرزندی از والدین‌اش شکایت و باعث زندانی شدن ایشان شود. اگر سازمان حمایت از خانواده متوجه شود که والدین با فرزندان‌شان همراه با خشونت رفتار کرده و آن‌ها را به‌دلیل خطاهای‌شان ادب کرده‌اند، والدین آن‌ها را زندانی می‌سازد.

حکومت خودگردان فلسطینی در زمینه مؤسسات ویژه‌ای؛ مانند وزارت امور زنان، و زارت رشد اجتماعی و شورای عالی جوانان و ورزشکاران را تأسیس نموده است. تا این‌که این مؤسسات جهت تطبیق برخی از مواد این توافق‌نامه، برخی از پروژه‌ها و برنامه‌ها را روی دست گیرند. همان‌گونه که در تمام ولایات و شهرها حوزه‌هایی را "برای رشد زنان" و مراکزی را تحت نام "ارتباطات" برای پیوند دادن اجتماعات زنان تأسیس و پس از حضور حکومت خود گردان فلسطینی تعدادشان افزایش پیدا کرده است.

هم‌چنان در بسیاری از منهج‌ها (منهج‌های درسی، برنامه‌های رسانه‌ای، فعالیت‌ها و برنامه‌های نویسندگی، مواد ثقافت انجابی/ناب و پاک اسلامی) از طریق تزریق برخی افکاری‌که در ترویج آزادی‌های گوناگون و در اختلاط میان زن و مرد سهیم می‌باشد، دخالت مستقیم نموده است. علاوه‌براین، اصطلاحات مغرضی؛ مانند: «ازدواج‌های زود هنگام» و یا «ازدواج‌های پیش از وقت»... را ایجاد کرده‌اند.

حکومت خودگردان فلسطین برای مؤسسات، اجتماعات و مراکز ویران‌گر، مراکزی‌که برای ویرانی و صدمه زندن به‌ارزش‌های اسلام و احکام آن که به‌وسیلۀ غرب حمایت مالی می‌شوند، دروازه را کاملاً باز کرده است. مخصوصاً اجتماعات و مراکزی‌که برای فاسدسازی زنان تأسیس و به‌برگذاری برنامه‌ها، انجمن‌ها، دید و بازدیدها‌، نمایشگاه‌های کاری، مسابقات ورزشی، محفل‌ها، جشن‌ها و برخی از فعالیت‌ها در مدارس وپوهنتون‌ها؛ حتا با اشتراک خانم‌های خانه و کار و فعالیت‌های داوطلبانه می‌پردازند. مراکزی‌که اقدام به‌فعالیت‌های تجمل‌گرایانه، فعالیت‌های هنری، فعالیت‌های تحت نام حفظ میراث‌های فرهنگی و ملی می‌نمایند. مراکزی‌که زیرنام یاد بود از وقایع مشخص و پیش‌گیری از امراض مشخص، برای اجرای بند دهم توافق‌نامۀ مذکور که عبارت است از "مساوات در فعالیت‌های مشترک میان زن و مرد در بازی‌های ورزشی و تربیت بدنی"، در جادهای عمومی برای زنان مسابقات رقص و دوش برگذار می‌کنند.

حکومت خودگردان فلسطین در این اواخر برای این‌که موانع جنسی را از میان پسران و دختران جوان بردارد، از جهتی باعث تحریک غرائز و از جهتی مانع ازدواج شود، قانونی را به‌تصویب رسانده است که سن ازدواج را برای پسر و دختر به‌شانزده سال تعیین می‌نماید. درحالی‌که این کار اقدام مستقیم برای پخش و نشر فحشاء می‌باشد. خواننده عزیز، آیا بزرگ‌تر از این دیگر فساد و فسادگری می‌توان باشد؟!

ما فراموش نخواهیم کرد که این حکومت تحت نام «رشد و توسعه» برنامۀ درازمدتی را تا سال 2030م روی دست گرفته که اهداف هشت‌گانه‌ای آن برای غرب این اجازه را می‌دهد که برای پخش و نشر فحشاء و مبارزه علیه احکام اسلام، تولیدات توافق‌نامه مذکور را در خصوص زنان به‌بهانۀ رشد و توسعه؛ علاوه‌بر دخالت‌های بیش‌تر در برنامه‌های تعلیمی، فکری و فرهنگی، تثبیت سازد.

هدف این توافق‌نامه برهم زدن خانوادۀ اسلامی و جداسازی زنان مسلمان از دین و ارزش‌های؛ چون: عفت، پاک‌دامنی و حیاء می‌باشد. این توافق‌نامه به‌اسالیب و بهانه‌های ساخته‌گی؛ مانند: آزادی شخصی و حقوقی، سهم‌گیری زنان در انتخابات و به‌بهانۀ ایجاد توان اقتصادی از خلال پروژه‌های اقتصادی، تراثیه و هنری، باعث می‌شود که زن مسلمان نقش‌اش را به‌عنوان مادر و سرپرست خانه و حیثیت و وقاری‌که واجب است که از آن در حیات عامه محافظت گردد، تغییر دهد. از نیازهای اقتصادی، فقر، جرئت و قهرمانی زنان سوء استفاده نموده و موانع جنسی را از میان بردارد. در عین‌حال، به اختلاط بازاریابی و برای تغییر افکار و مفاهیم مربوط به‌ارتباط زن و مرد، قیمومیت، حفظ حیثیت و وقار، شرف، حیاء و اختلاط، دست به‌کمرزده‌اند.

می‌خواهند که مسلمانان را به‌انتخاب زندگی فاسد غربی و خالی از ارزش‌ها وادار نموده، آنان را از دین و عقیده‌شان، از عمل به احکام شرعی و از ملزم بودن به قوانینی‌که پروردگار جهانیان برای تنظیم روابط میان زن و مرد وضع نموده است، دور سازند؛ تااین‌که بتوانند به‌وسیله این برنامه‌ها، در آینده از خانواده و جامعه‌ای‌که  از هم فروپاشیده و دور از اسلام می‌باشد، محافظت و برآن به‌آسانی تسلط و آن را تحت سیطره و نظام‌های مزدور خود نگهدارند. نظام‌هایی‌که روال کاری‌شان این‌گونه باشد، إن‌شاءالله که به‌خواست و اجازۀ الله سبحانه‌وتعالی دسایس‌شان دوام پیدا نکرده و مؤفق نخواهند شد.

﴿وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللّهُ وَاللّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ﴾

ترجمه: آن‌ها مکر می‌کنند، الله هم مکر خواهد کرد؛ درحالی‌که الله بهترین مکرکنندگان است.

نویسنده: استاد مسلمة الشامي (أم صهيب)

مترجم: علی مطمئن

ادامه مطلب...

توافق‌نامه تجاری میان امریکا و چین

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

رئیس‌جمهور امریکا در اظهاراتی گفت: «مرحله نخست توافق‌نامه تجاری با چین ممکن است "در مدت کوتاهی" پس از تاریخ 15 جنوری به امضاء رسد. این تاریخی است که ماه گذشته به عنوان زمان امضای این توافق‌نامه اعلان گردید. ترامپ افزود: «علاقه‌مندم مرحله دوم این توافق با چین را پس از انتخابات ریاست جمهوری و در چهارچوب تلاش‌های مان در جهت پایان دادن به جنگ تجاری موجود میان دو اقتصاد بزرگ جهان به امضاء رسانیم و به این ترتیب جنگ مذکور را که ماه‌هاست ادامه دارد، بازارهای جهانی را مختل نموده و از رشد جهانی اقتصاد کاسته، پایان دهیم.» (منبع: بوابه العین 10 جنوری 2020م)

پیش از آن وزارت تجارت چین نیز رسماً اعلان نموده بود: «لیو معاون رئیس دولت به زودی برای امضای مرحله نخست توافق‌نامه تجاری عازم واشنتن خواهد شد. این نخستین اظهارات رسمی چنین در خصوص امضای توافق‌نامه‌ای‌ست که ترامپ پیش از آن گفته بود که بعد از امضای آن و برای آغاز مرحله دوم آن به پکن سفر خواهد نمود.» (منبع: ترید کاپتن 10 جنوری 2020م) آیا این به معنای پایان تنش‌های تجارتی میان امریکا و چین است؟

پاسخ:

برای پاسخ به این پرسش و درک واقعیت جنگ تجاری میان امریکا و چین به بررسی امور زیر می‌پردازیم:

اول) پیشینه مسأله

1. کسانی‌که سیاست امریکا در قبال چین را دنبال می‌کنند، می‌دانند که امریکا پیوسته سعی دارد در منطقه اوراسیا "اروپا و آسیا" دست برتر را داشته باشد و نمی‌گذارد چین در این میدان از آن پیشی گیرد، دلیل آن این است که منطقه اوراسیا، منطقه حیاتی بوده و امریکا برای تضمین تسلط خویش بالای آن سیاست خارجی نیرومندی را طراحی و پیش گرفته، سیاستی‌که تا امروز متضمن تأمین منافع سازمان‌های امریکائی است. از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991م، طراحان سیاست امریکا در خصوص سیاست امریکا در قبال چین به دو گروه بزرگ تقسیم شده‌اند:

اول: گروهی‌که خواستار مشارکت دادن چین و یا همکاری با آن می‌باشند تا به این ترتیب در قضایا ذینفع شده و در قبال نظم جهانی به رهبری امریکا احساس مسئولیت کند.

دوم: گروهی دوم به این باور اند که نمی‌توان به اهداف و نیت چین اعتماد نمود، زیرا هرچه نباشد چین رقیب امریکاست و در برابر نظم جهانی غربی به رهبری امریکا قرار دارد.

سر انجام طراحان سیاست خارجه امریکا ‌در نیمه دهه نود به این نتیجه توافق نمودند که چین را به عنوان قدرت مزاحم به امریکا شناخته و سیاست‌هایی را جهت محدود نمودن رشد بالارفتن چین روی دست بگیرند. در زمان حکومت کلنتن و اوباما سیاست امریکا در قبال چین؛ مهار سیاست آن بود و در زما حکومت بوش پسر و ترامپ؛ امریکا سیاست خصمانه‌تری برای مهار چین روی دست گرفت، چنان‌چه ترامپ برای جنگ تجاری باز علیه چین، بسیج جهانی به راه‌انداخت.

2. سیاست امریکا برای مهار چین در محور دو هدف اساسی می‌چرخید؛ اول: جلوگیری از ظهور چین به عنوان قدرت منطقه‌ای. دوم: ممانعت از ایجاد تغییر در هر بخشی از نظام جهانی غربی توسط چین. امریکا برای موفق شدن در این دو هدف، تدابیر مختلفی را روی دست گرفت، از جمله؛ «برجسته نمودن نقض حقوق‌بشر توسط چین در مناطق تبت، ترکستان شرقی و هانگکانگ، سرگرم نمودن چین به بحران هسته‌ای کوریای شمالی و کشمکش‌های منطقه‌ای در سواحل بحر جنوبی چین، استفاده از هند، جاپان و استرالیا به هدف محدود نمودن اهداف نظامی چین و رشد آن در منطقه آسیا،  بحر آرام، مختلف نمودن دست‌یابی چین به تکنالوژی مدرن و سهم نگرفتن در پیشنهاد چین برای ساخت راه/جاده حلقوی.» سازمان سیاست امریکا، سیاست مهار چین را با تغییرات جزئی در شماری از تدابیر و به هدف مهار قدرت و آرمان‌های چین روی دست گرفت و به آن پایبندی نشان داد. اما با فرا رسیدن بحران اقتصادی جهانی در سال 2008 و جنگ‌های فاجعه‌آفرین امریکا در افغانستان و عراق، ایالات متحده متوجه شد که سیاست مهار چین کافی نبوده و تصمیم گرفت این سیاست را بیشتر استحکام و گسترش دهد. هدف امریکا از راه‌اندازی استراتیژی اوباما موسوم به "استراتیژی آسیا" این بود که تجهیزات نظامی و سربازانش را از اروپا به آسیا و سواحل بحر آرام منتقل کند تا در رویارویی با امکانات نظامی چین قرار گیرد، سپس ترامپ اقتصاد چین را مستقیماً هدف قرار داد و اداره حکومت‌اش، چین را متهم نمود که با "پول بازی می‌کند" و جنگ تجاری را با پکن آغاز نمود و این جنگ‌ سر لوح تلاش‌ها برای مهار نمودن چین توسط نظامی قرار گرفت که بر پایه‌های نظم جهانی حاکم استوار است.

دوم) جنگ تجاری میان امریکا و چین

1. چنان‌چه گفته شد؛ امریکا جنگ تجاری را برای جلوگیری از رشد چین آغاز نمود و این جنگ به دلیل روابط گسترده تجارتی میان دو قدرت برتر اقتصادی جهان خیلی زود شعله‌ور گردید؛ چنان‌چه امریکا سالانه 558 ملیارد دالر از کالاها و خدمات چین را دریافت می‌کند و چین در مقابل آن 179 ملیارد دالر از کالاها و خدمات امریکا را دریافت می نماید. اما در این اواخر دیده شده که دو طرف برای تأمین منافع خویش در قدم نخست باهم نزدیک شده‌اند.

2. چین و امریکا در ماه‌های اخیر به توافقات تجارتی جزئی دست‌یافته‌اند، «توافقاتی‌که به هدف جلوگیری از گسترش جنگ تجاری است که از سال گذشته تا کنون میان این دو غول اقتصادی جهان در حال گسترش است. ترامپ قبلاً گفته بود که مرحله نخست این توافق تجارتی در حدود 60% از تمام موارد توافق فراگیر را در بر می‌گیرد و این توافق چین را ملزم خواهد نمود، تولیدات زراعتی بیشتری از امریکا خریداری نماید و امریکا در عوض، مالیات گمرکی خویش بالای کالاهای وارداتی چین را کاهش خواهد داد.» (منبع: عربی جدید 5 جنوری 2020م)

العربیة نت به تاریخ 15 دسمبر 2019م با نشر خبری گفته بود: «21 ماه پس از آغاز جنگ تجاری میان دو اقتصاد برتر جهان، ایالات متحده به مرحله نخست توافق تجارتی با چین دست یافت، اما این توافق‌نامه قطعاً پیش از جنوری آینده امضاء نخواهد شد و ایالات متحده متعهد شده بر اساس این توافق مالیات گمرکی 15 فیصدی خویش بالای 120 ملیارد دالر، واردات چین را به نصف کاهش خواهد داد، اما تعرفه‌های گمرکی 25% خویش بالای کالاهای وارداتی چین که به 250 ملیارد دالر می‌رسد را هم‌چنان حفظ خواهد نمود. ایالات متحده هم‌چنین گفته که مالیات جدید 15% بالای 160 ملیارد دالر از تولیدات چین را که قرار بود از امروز اعمال گردد، به تعویق اندازد، این مالیات قرار بود بالای کالاهایی مانند بازی‌های کامپیوتری تلفن‌های هوشمند و غیره اعمال گردد. پکن نیز بر موجب این توافق پذیرفته که در جریان حد اقل دو سال آینده، در حدود 200 ملیارد دالر اضافی از کالاها و خدمات امریکا را وارد نماید و هم‌چنین چین تصمیم دارد مالیات افزودی‌اش بالای برخی از واردات امریکایی را که قرار بود از امروز عمل شود، به تعویق اندازد، مانند به تعویق انداختن مالیات گمرکی افزودی به ارزش 25% بالای موتر/ماشین‌ها، 5% بالای قطعات یدکی امریکا. چین اظهار نموده که روند تعلیق مالیات گمرکی بالای حدوداً 126 ملیارد دالر از تولیدات امریکا را ادامه خواهد داد و به علاوه متعهد شده خرید تولیدات زراعتی خویش از ایالات متحده را تا 50 ملیارد دالر در سال افزایش دهد» دلیل حرص ترامپ به گرم نمودن بازار صادرات زراعتی امریکا این است که انتخابات سال 2020م را پیش رو دارد و نمی‌خواهد آراء دهقانانی را که به دلیل عدم وجود بازار مناسب برای تولیدات خویش زیر بار قرضه‌ها رفته اند از دست دهد. پیش از آن، سایت البیان نیوز گفته بود: «وزارت تجارت چین شام روز جمعه با نشر بیانیه‌ای گفته که این توافق بر اساس اصل مساوات و احترام متقابل صورت گرفته و شامل نه بند می‌شود: مقدمه، حقوق ملکیت فکری، انتقال تکنولوژی، تولیدات غذایی و زراعتی، خدمات پولی، نرخ اسعار و شفافیت، گسترش تجارت، ارزیابی دو جانبه و حل و فصل منازعات و سر انجام بندهای نهائی.» (منبع: البیان نیوز 13 دسمبر 2019م)

3. اما این بدان معنی نیست که این توافق‌نامه‌ها در خصوص جنگ تجاری به تنش‌های اقتصادی میان دو طرف پایان خواهد داد، زیرا دلیل و انگیزه واقعی برای تسلط بالای چین، جنگ تجاری نیست، بلکه مسأله عمیق دیگری در پس آن قرار دارد که به مراتب برای اقتصاد امریکا و اولویت‌های جهانی آن خطرناک‌تر است. چین پیشگام تکنولوژی نسل پنجم، که نسل آینده ارتباطات بیسیم به شمار می‌رود، می‌باشد. مهم‌تر از آن، پورتال کنترل اطلاعات هوش مصنوعی است که شورای حمایت نوآوران، "اریک شمیدت" رئیس قبلی الفبای هوش مصنوعی، "ریدهوفمان" بنیان‌گذار سایت LinkedIn و "والتر ایساکسون" مؤلف و رئیس اجرایی سابق مؤسسسه "اسبین" همه نوشته اند: «انتظار می‌رود کسی‌که نسل پنجم "جی 5 " را در دست می‌گیرد، در جریان دهه پیش رو به صدها ملیارد دالر درامد از این ناحیه دست یابد و این درامد را با ایجاد فرصت‌های کاری گسترده در عرصه تکنولوژی بیسیم به دست خواهد آورد. دولتی‌که نسل پنجم "جی 5" را در اختیار خواهد داشت، فرصت ابتکارهای زیادی را داشته و برای سایر جهان استاندارد تعیین خواهد نمود. در حال حاضر گمان اغلب این است که این دولت، ایالات متحده نخواهد بود.» (منبع: ZDNet)

4. برای معلومات بیش‌تر باید گفت که "جی 5" دارای سرعت فوق العاده می‌باشد. «پژوهش‌گران اعلان نموده اند که آزمایش سرعت تکنولوژی نسل پنجم "جی 5" نشان داده که سرعت این ابزار بی‌سابقه بوده و در یک ثانیه به تیرابایت می‌رسد که 200 مرتبه سریع‌تر از نوع موجود آن در حال حاضر است. بر اساس آزمایش‌هایی‌که گروه پژوهش‌گری از مرکز گسترش شبکه‌های نسل پنجم این تکنولوژی در دانشگاه سری بریتانیا، فایل‌های صدبار سنگین‌تر از فایل‌های فیلم‌های طولانی را می‌توان در حدود 3 ثانیه با استفاده از این تکنالوژی دانلود کرد. لازم به ذکر است که آخرین میزان سرعت دانلود توسط شبکه‌های نسل چهارم به حدود 65 هزار مرتبه می‌رسد. انتظار می‌رود شمار دستگاه‌های متصل به انترنت در سال جاری مابین 50 الی 100 ملیارد دستگاه باشد، بناءً نیاز است شبکه‌های با قابلیت‌های جدید و متفاوت تولید گردد تا به این حجم گسترده تقاضای انترنتی رسیده‌گی صورت گیرد. در خصوص چگونگی کارتخنیکی "جی 5" باید گفت که ابزاری موسوم به "میمو" یعنی "ورودی‌ها و خروجی‌های متعدد" تولید گردیده که در راه‌اندازی و کارایی نسل پنجم این شبکه نقش اساسی و محوری را بازی می‌کند. تکنولوژی "میمو" آنتن‌های متعدد و کوچکی است که جهت ارائه جریان داده‌ها به گونه جداگانه به کارگرفته می‌شود. سامسونگ برای فراهم‌آوری سرعت خیره ‌کننده جهت دانلود داده‌ها به این تکنولوژی متکی شده و احتمال می‌رود شبکه‌های "جی 5" شمار بیشتری از ایستگاه‌های پخش را به کارگیرد.» (منبع: العرب 13 آگست 2017م)

5. "شمیدت" در سال 2017م در کنفرانس جهانی اقتصاد گفت: «دیری نخواهد گذشت که چین در تولید هوش مصنوعی "AI" از ایالات متحده پیشی گیرد. کاربرد هوش مصنوعی در موارد زیر برجسته می‌گردد:

- استفاده از روبات‌هایی مجهز به آخرین تکنولوژی هوش‌مصنوعی برای تشخیص مشکلات کاربران با سرعت و کارایی بیشتر و بهتر.

- استفاده از تکنولوژی مجهز به هوش‌مصنوعی در جهت تحلیل و تجزیه معلومات مهم از میان حجم بزرگ داده‌های متنی برای بهبود روند برنامه ریزی.

کارشناسان به این باور اند که در چند سال آینده در عرصه هوش مصنوعی توجه و سرمایه‌گذاری‌های زیادی صورت خواهد گرفت. Deloitte تخمین می‌زند که تا فرارسیدن سال 2021م 57.6 ملیارد دالر امریکائی برای هوش‌مصنوعی و آموزش الکترونیکی هزینه خواهد شد، یعنی پنج برابر بیشتر از آن‌چه که در سال 2017م هزینه می‌شد.

6. تعجب‌آور نبود که ترامپ آشکارا با شرکت هواوی، که "جی 5" را تولید می‌کند، مخالفت نمود و در مناسبت‌های مختلف به خطرهایی‌که این شرکت چینی دارد، اشاره نمود. وی در نشست اخیر ناتو گفت: «از نظر من این یک خطر امنیتی است، این یک خطر امنیتی است.» به همین دلیل بود که امریکا بالای بسیاری از دولت‌های غربی مانند "ایتالیا، انگلیس، آلمان وغیره" فشار آورد تا مناقصه‌های شرکت هواوی را نپذیرند و نگذارند نسل پنجم "جی 5" در کشورهای‌شان راه‌اندازی گردد و تمام این فشارها را با بهانه‌های دروغین امنیتی توجیه نمود. هم‌چین امریکا از کاندا خواست "منگ وانزهو" مدیر مالی شرکت هواوی را به اتهام دور زدن تحریم‌های امریکا علیه ایران بازداشت نماید. امریکا مصمم است، مانع شبکه "جی 5" چین قرار گیرد. هم‌چنین ترامپ از فروش تراشه‌های سیلیکون به چین جلوگیری نمود.

7. چینی‌ها مدت‌هاست سعی دارند بر اساس چشم‌انداز 2025 چین، در عرصه تکنولوژی خودکفا شوند، اما چگونگی تعامل امریکا با شرکت هواوی و سایر شرکت‌های چینی باعث شده این تلاش‌های چین برای استقلال کامل در تولید تکنولوژی‌های اساسی سرعت بیشتری داشته باشد. چینی‌ها اعلان نموده اند که برنامه‌هایی برای ساخت سیستم عامل مخصوص خود تا سال 2022م دارند و آنگاه راه را برای شرکت‌های IBM   و Microsoft     و  Dell  و سایر شرکت‌های امریکایی خواهند بست. هم‌چنین چین سعی دارد تراشه‌های سیلیکون ویژه چین را تولید کند، چنان‌چه دست‌مزدهای هزاران تن از انجنیران/مهندسین تایوانی این تراشه‌ها را افزایش داده و قصد دارد در جریان چند سال آینده آنان را به چین انتقال دهد. تحلیل‌گران امریکائی تخمین می‌زنند چین در ظرف پنج الی هفت سال آینده در صنعت تولید تراشه‌ها کاملاً خود کفا شود. به این ترتیب و با عملی شدن این برنامه‌ها، پکن از بابت تکنولوژی هوش مصنوعی درامدهای هنگفت اقتصادی خواهد داشت.

8. امریکا با تمام توان سعی دارد توانایی‌های چین برای پیشگامی در عرصه سیستم "جی 5" و هوش مصنوعی را محدود نماید، زیرا اهمیت این تکنولوژی در حال حاضر کاملاً به اهمیت ماشین بخار و برق و تراشه‌های سیلیکون در سال‌های گذشته می‌ماند. و این تکنولوژی‌ها در حقیقت محرک اساسی تولید و رشد اقتصاد به شمار می‌رود.

به این ترتیب؛ جنگ تجاری که در حال حاضر جریان دارد، در حقیقت فراتر از یک جنگ تجاری برای حفظ توازن تجاری میان امریکا و چین است، بلکه گذشته از آن، این یک جنگ تکنولوژیکی، به ویژه تکنولوژی "جی 5" بوده و به احتمال زیاد و بر اساس واقعیت موجود؛ جهان به سودی دارای سیستم تکنولوژی دو قطبی شود: غرب به رهبری امریکا و سایر جهان به رهبری چین. در صورتی‌که سیستم تکنولوژی چین بتواند منطقه اوراسیا را زیر تسلط خود در آورد، احتمال این‌که چین اولویت‌های امریکا در این عرصه را تهدید کند، افزایش خواهد یافت.

با این حساب؛ حتی اگر توافق‌نامه تجاری میان امریکا و چین تمام مراحل‌اش را پشت سر گذاشته و تا یک سال آینده همه به امضاء هم برسد، چنان که ترامپ گفت: «اداره حکومت‌اش گفتگوها در مورد مرحله دوم توافق تجاری میان ایالات متحده و چین را به زودی آغاز خواهد نمود، اما ممکن است کار نهائی هرگونه توافقی را به بعد از انتخابات ریاست جمهوری در ماه نومبر آینده موکول کند.» (منبع: بوابة العین 10 جنوری 2020م) حتی اگر چنین توافق‌نامه‌ای سر انجام به امضاء هم برسد، بازهم انتظار می‌رود این کار چیزی فراتر از توقف دو طرف جنگ برای تجدید نیرو و توان، مخصوصاً در عرصه تکنولوژی نسل پنجم نخواهد بود، زیرا امریکا هرگز نمی پذیرد چین همتای آن قرار گیرد؛ هرچند چین این را بپذیرد، غرور و تکبری‌که امریکا دارد مانع تن دادن آن به این امر می‌شود.

مترجم: عبدالله دانشجو

ادامه مطلب...

مسلمانانِ با استعانت بر الله سبحانه وتعالی؛ نقشۀ غرب برای تغییر اسلام(محو اسلام سیاسی) را با اعلام خلافت ثانی بر منهج نبوت، نقش بر آب خواهند نمود

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پس از فروپاشی دولت خلافت، غرب همواره تلاش می‎نماید تا اسلام را به‌عنوان نظام زندگی، محو نموده و آن‌ را به دین کهنوتی مثل یهودیت و مسیحیت تبدیل نماید به همین دلیل، تمدن، ارزش‌ها و مفاهیم خود را برای مسلمانان تحمیل می‌کند؛ اما با این همه تلاش‌هایش‌، بازهم ناکام مانده است و حالآن‎که مسلمانان توسط برپائی خلافت بر منهج نبوت، مشتاق بازگشت اسلام در عرصۀ زندگی اند.

هم‎چنان غرب جنگ جدیدی را که به‌نام "جنگ با تروریزم" شناخته می‌شود، علیه مسلمانان راه‌اندازی نموده و اسلام را به‌عنوان یک دین نشانه گرفت و  جنگ دینی را به راه انداخت، چنان‎چه رهبرانِ جنگ‌اش، این جنگ را جنگ صلیبی نامیدند و توسط این جنگ، امریکا عراق و افغانستان را اشغال کرد و به بهانۀ مبارزه با تروریزم، مسلمانان را در تمام مناطق هدف قرار داده و در غرب و شرق بالای مسلمانان فشار آورد؛ ولی با این‌همه نتایج این جنگ به منافع غرب تمام نشد؛ چون این جنگ باعث شد تا مسلمانان بیدار شده و از غرب متنفر گردند؛ زیرا آن‎ها درک کردند که دشمن واقعی‎شان کافر استعمارگر است، به محور دین خویش گِرد آمده، فهم و تمسک خویش را به دین اسلام ازدیاد بخشیدند و بر این‌که اسلام مجدداً در زندگی شان تطبیق گردد، آگاهانه رغبت نشان دادند.

غرب از این موضوع به شدت خشم‌گین شده و متوجه ناکام شدن طرح‎اش گردیده است؛ مگر تکبر و عناد‎اش باعث طرح جدید آن گردیده که بر دو موضوع استوار است:

1. جنگ مادیی‌ را که متمایل به پیش‌برد آنست، می‌خواهد آن‌ را جنگ با تروریزم بنامد. این جنگ شامل موارد ذیل می‌گردد:

الف) جنگ نظامی و بستن پیمان‌ها: برای جلوگیری از بازگشت مجدد اسلام در عرصۀ زندگی "خلافت بر منهج نبوت" و انجام دادن هر آن‌چه که این امر، اقتضاء کند.

ب) توسط حکام خائن: از میان برداشتن کسانی‌که تلاش می‌کنند تا اسلام مجد و عزت خود را باز یافته و دوباره بر روی زمین حکم براند.

1. جنگ فکری را ‌که هدف‎اش تغییر اسلام و محو نمودن رویکرد سیاسی اسلام است تا اسلام تبدیل به دین کهنوتی شده که فقط به عبادات و اخلاقیات پرداخته حکومت و سیاست را ترک گوید.

هم‌چنین غرب تلاش می‌کند تا دیدگاه سکولاریزم را توسعه داده و باور جدائی دین از زندگی، دموکراسی و آزادی‌ها را به‌عنوان بدیل اسلام، خلافت، اخلاق و ارزش‌های‌که اسلام آن ‌را با احکام خود پایه‌گذاری نموده است، به تعریف بگیرد. آن‌چه که غرب در جنگ فکری خود نشانه گرفته و تلاش می‌کند تا آن‌ را تغییر داده و یا از لابلای مفاهیم اسلامی آن‌ را محو کند، سه چیز است:

الف) این مفهوم ‌که حاکمیت تنها از جانب الله سبحانه وتعالی است، به این معنی که اسلام باید در تمام امور زندگی توسط برپائی خلافت حاکم گردد.

ب) مفهوم دوست گرفتن و پیروی؛ یعنی این‌که تنها باید الله سبحانه وتعالی و رسولش صلی الله علیه وسلم و مؤمنان را دوست گرفت و از کفر و کافران بیزاری جُست.

ج) جهاد در راه الله سبحانه وتعالی.

 غرب برای تطبیق این طرح‎اش مجموعۀ از فراخوانی‌ها و رویکردها را به‌ خدمت گرفته تا اهداف‌اش را محقق سازد که از جمله می‌توان به موارد ذیل اشاره نمود:

  تجدید نظر در مورد پیام دین

اصطلاح "تجدید دینی" که به کثرت در بین سرزمین‎های اسلامی استفاده می‌گردد، قصداً به شکل مبهم و نامعین استفاده می‌شود تا اهداف فکری و سیاسی غرب را تأمین نماید، این اصطلاحی است که از گذشته طرح شده بود؛ ولی در این اواخر به شکل گستردۀ بالای آن تمرکز شده است. اساساً اصطلاح "تجدید" با اسلام در تضاد نیست؛ چون به معنی احیای نصوص شرعی است تا این نصوص شرعی دوباره پُر رونق شده بدان عمل گردد و بدعت‌ها، افکار و مفاهیم غربی از اسلام جدا ساخته شود. رویدادهای جاری و مشکلاتی‌که در عصر ما ایجاد شده اند، می‌توان با اسلام به آن‎ها راه‌حل داد. بنابرین تجدید ضرورتی است که امت همواره بدان نیازمند است؛ چنان‎چه از ابی هریره رضی الله عنه روایت است که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«إِنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ لِهَذِهِ الْأُمَّةِ عَلَى رَأْسِ كُلِّ مِائَةِ سَنَةٍ مَنْ يُجَدِّدُ لَهَا دِينَهَا»

(به روایت ابو داود و غیر وی که حاکم نیز آن را صحیح دانسته است)

ترجمه: الله سبحانه و تعالی در هر صد سال، برای این امت کسی را می‌فرستد تا دیناش را تجدید کند.

اما فراخوان تجدید که حکام مسلمانان خواهان آن اند، البته در پس آن غرب و مراکز پژوهشی، تحقیقاتی، کتب، خبرنگاران سرزمین‌های اسلامی، مووسیسات دینی مثل الازهر، گروه‌ها و جریان‌های اسلامی نیز صدای آن‌ را سر می‌دهند. غرب نام آن‌ را "نوگرائی(غرب‌گرائی و جهانی شدن)" نهاده است. در واقع این همه به معنی تغییر آن‌عده از مفاهیم اسلامی‌ است که مخالف منافع غرب بوده و غرب از آن احساس خطر می‌کند؛ می‌خواهد آن ‌را به‌مفاهیمی تبدیل کند که مورد قبول وی بوده و با او سری سازگاری داشته باشد، هر چند که غرب استعمارگر بوده، منابع مسلمانان را به تاراج کشیده و سرزمین و مردم مسلمان را به افساد بکشاند. در این مبحثی مهم که "شیخ محمد بن شاکر شریف" مراحل تحریف دین را در عصر حاضر که به‌نام "تجدید گرائی و اصلاح" جریان دارد، به پنج بخش تقسیم نموده است:

«اول: ابتدای این طرح همراه بشارت‌های قرن سیزدهم هجری شروع می‌شود. زمانی‌که تقابل مستقیم اسلام با فرهنگ غرب به وضوع نمایان شد؛ غرب به "تقریب ادیان" فراخواند و جهاد را فقط به "دفاع از وطن" تعبیر نمود، هم‎چنان جهاد را برای نشر و پخش اسلام رد نمود و برخی از امور غیبی را از دیدگاه علم تجربی به بحث گرفت تا در نتیجه، حقیقت آن انکار گردد؛ این مرحله را "مدرسۀ اصلاح" نام نهاد و شخصیت بارز آن شیخ "محمد عبده" بود.

دوم: غرب‎گرائی از ربع اول قرن چهاردهم هجری آغاز شد؛ چنانچه‎ غرب‎گرائی جریان فکری است که غرب، نصرانیت را در تمام عرصه‌ها به‌عنوان الگو می‌گیرد. این جریان را در بخش اجتماعی "قاسم امین" که پرچم‌دار آزادی زن بود، به پیش می‌برد. در بخش سیاسی شیخ "علی عبدالرازق" و در بخش فرهنگی "دکتور طه حسین" ممثل این دیدگاه‌ها بودند.

سوم: عصرگرائی که در میانۀ قرن چهاردهم هجری سربرآورد، فراخوان این دوره این بود که باید قرائت جدیدی از نصوص شرعی صورت گرفته و بر اساس دست‌آوردهای عصر علمی و فکری تفسیر شود، به این هدف که نصوص دینی قداست خود را از دست بدهد. روشی که ایشان در توجیه این گفتاری تحریفی خود از آن بهره می‌گرفتند، این ادعا شد که ارزش در معانی و مفهوم است نه در شکل و قالب. ایشان در واقع به مبارزه با پوشش بدن زن و حفظ عفت‎اش و نیز بازگشت به نظام سیاسی اسلام برخواسته بودند.

چهارم: جهانی شدن؛ پس از فروپاشی ساز و برگ نظام شرق در اخیر دهه هشتاد قرن بیستم، امریکا به تنهایی رهبری جهان را در دست گرفته و اصطلاح "جهانی شدن" را مروج ساخت تا تمام ملت‌ها را در نظام فکری، فرهنگی و اخلاقی خود ذوب کند. در سایۀ بوق و کرنای "جهانی شدن" با تمام توان به‌ تجدید(تحریف) آموزه‌های دینی فراخوانده شد؛ به این هدف که برای هیچ ملتی هویت ذاتی، استقلال فکری، تمدن و فرهنگی باقی نماند؛ اما خطرناک‌ترین ابزاری‌که در تحریف آموزه‌های دینی در سایۀ جهانی شدن از آن بهره می‌برند، تغییر دادن روش‌های تدریس و کشاندن آن به‌طرف سکولاریزم، تحریف تاریخ و در نهایت حذف بعضی از آیات و مواضع از مقررات مراکز آموزشی می‌باشد که این تغییر با مشارکت برخی از امریکایی‎ها صورت می‌گیرد، علاوه بر آن بالای مدارس و مراکز آموزشی دینی، فشار آورده و از ابزار قروض، بورسیه‌های تحصیلی، تشویق و تهدید استفاده می‌کنند. بر اساس مفهوم جهانی شدن، آن‌چه که از برنامه‌های آموزشی انتظار می‌رود، این است که از آن برای مفهوم "صلح جهانی" استفاده شود و این‌که اسلام به‌عنوان دینی متفاوت از سایر ادیان تحریف شده، بروز نکند.

هم‌چنان از رسانه‌ها و خطبه‌های جمعه نیز بهره می‌گیرند؛ چون مورد اخیر از تمام رسانه‌های گروهی، کاربردی قوی‌تر داشته و نوعیت خطبه‌ها را تعیین می‌کنند و سیاست خشکاندن منابع(منابع دینی مردم) را به‌پیش می‌برند. دین را از زندگی جدا نموده و تنها بر ارزش‌های عبادت، اخلاق، برخورد نیکو و علوم دنیوی تاکید دارند. خطباء را از تاختن به کفر، یهودیت و نصارانیت و ظاهر نمودن تحریفاتی‌که بر کتاب‎های آسمانی نمودند، باز می‌دارند. هم‌چنان دوره‌های آموزشی زیادی برای خطباء به‌منظور آشنا نمودن شان با مطالبات تجدید(تحریف) آموزه‌های دینی در جریان می‌باشد که یک بخش این دوره‌ها، در امریکا برگذار می‌گردد.  بر علاوه غرب می‌خواهد مردم را غرق در تولیدات فنی کند به این هدف که غرق رذایل شده و از اخلاق محو گردد و از طرفی هم اوضاع بد معیشتی و تاخیر سن ازدواج، این طرح را کمک می‌کند.  

پنجم: تحمیل تجدید(تحریف) به اجبار: در این مرحلۀ اخیر، امریکا و هم‌پیمانان صلیبی اش، حمایت‌های سخاوت‌مندانۀ خویش را به هم‌کاران خائن مسلمان خود فراهم نموده و از جرایمی‌که دولت‌های هم‌کار شان در حق مردم خویش روا می‌دارند، چشم‌پوشی می‌کنند. صلیبی‌ها برای تحمیل تغییر به ابزار "اجبار" روی آوردند که گاهی با تهدید و گاهی هم عملاً به زور متوسل می‌شوند تا از رشد نسل جدیدی‌که متمسک به فهم دین از گذشته‌گان صالح شان اند، جلوگیری کنند و هدف اصلی این است تا اسلام ویژه‌گی ثبات احکام شرعی را از دست داده و متاثر از نوگرائی و سکولاریزم گردد تا به این ترتیب، عدم بازگشت اسلام به رهبری جهان تضمین شده و نهادها و موسسات "تبشیری" بتوانند در سرزمین‌های اسلامی فعالیت نمایند.»   

بنابر این، تجدید(غرب‌گرائی و سکولاریزم) تغییر اسلام را نشانه گرفته است تا غرب کافر بتواند اسلام را از زندگی دور کرده و خود بر مسلمانان و ثروت‌های‌شان تسلط داشته باشند و سکولاریزم را در سرزمین‌های اسلامی تحمیل نماید. به همین دلیل همواره اصول و ثوابت اسلام را به منظور متزلزل نمودن هدف قرار می‌دهند، دیدگاه، عقیده، شریعت و ارزش‌ها را وارونه می‌سازند. علاوه بر تشویق نمودن غرب برای گرویدن به کفر، تلاش برای تغییر اسلام از طریق دعوت به اصلاح، تعلیق برخی از نصوص شرعی و یا هم لغو کامل آن، هم‎‎چنان فرا خواندن غرب به تجدید، عملی خبیث بوده که هدف آن فروگذاشتن افکار و مفاهیم اسلام است؛ چنان‎چه غرب تا دیروز به گمراهی، خباثت و مکاره‌گی برای تغییر اسلام تلاش می‌کرد؛ اما امروز علناً به دشمنی با اسلام برخواسته و می‌خواهد که نصوص قطعی آن ‌را تغییر دهد. از همین رو در سال‌های پسین، دعوت به ترک سنت مطهره و تنها اکتفاء نمودن به قرآن‌کریم زیاد شده است؛ چنان‎چه که در محفل رسمی‌ در مصر به‌‌خاطر گرامی‌داشت از روز ولادت پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم در بیستم نوامبر برگذار شده بود. شیخ الازهر بر کسانی‌که به فروگذاشتن سنت نبوی و فقط اکتفاء نمودن به قرآن‌کریم فرا می‌خوانند تاخت و تأکید داشت که مسلمانان بر بقای سنت پیامبر صلی الله علیه وسلم در کنار قرآن‌کریم اتفاق نظر دارند؛ زیرا در غیر این‌صورت سه چهارم دین ضایع خواهد شد.

در همین مناسبت در سخنانی که مخاطب آن "سیسی" بود، تبصره‌ی داشت و بیان نمود: «مشکل موجود در جهان اسلام نه به‌خاطر پیروی ما از سنت نبوی صلی الله علیه وسلم است؛ بلکه به‌خاطر قرائت اشتباه از اصول دین ماست.» هم‎چنان وی از سیسی پرسید که چه کسی بیش‌تر به اسلام ستم روا داشته است یا کسانی‌که به کنار گذاشتن سنت نبوی و اکتفاء به نصوص قرآن کریم مردم را دعوت می‌کنند ویا هم ستمی‌که ناشی از فهم اشتباه و افراط‌گونه‌ئی است که آبروی مسلمانان جهان را خدشه دار نموده است؟

و طی این سخنرانی سعد الدین هلالی استاد فقه تطبیقی در دانش‌گاه الازهر مصر در مورد مسئله‎ی کنار گذاشتن سنت نبوی صلی‎الله علیه وسلم تبصره نمود و چنین اظهاری داشت: «احادیثی‌که از پیامبر روایت شده است، یکی با دیگر در تضاد قرار دارد.» وی افزود: «مادامی‌که هرکدام از این احادیث با دیگری در تضاد قرار داشته و هر قرائت از آن در تضاد با قرائتِ دیگر قرار دارد، برماست تا از بین‎شان آن‌های را برگزینیم که مناسب عصر ماست و به‌خاطر آیندۀ خویش زندگی نموده و هم‌گام با عصر خویش به‌پیش برویم تا این‌که از اروپا، جاپان و چین عقب نمانیم، آن‎‎هایی‌که دانستند که چگونه به راحتی کشورهای خویش را بدون این‎ که با دین تجارت کنند، مدیریت کردند.»

از طرفی دیگر، بحث "اصلاح اسلام" که به معنی تغییر و تحریف اسلام در ضمن استراتیژی جدید امریکا در سال‌های اخیر مطرح شد. چنان‎چه روزنامۀ "قدس عربی" به نقل از سایت"the intercept" یاد داشت محرمانه‌ای را از وزارت خارجۀ امریکا کشف نموده که بر اساس آن، این وزارت ترامپ را توصیه نموده تا سیاست "اصلاح اسلام" را در پیش گیرد، در این یاد داشت آمده است: «هدف در برابر ایران و داعش منحل کردن این دو و افراط‌گرائی اسلامی است و باید وسایل دیپلوماتیک را یافت که ریشۀ حمایت از ایران فعلی و داعش را بخشکاند و نیاز است تا به‌شکل گسترده‌ی به اصلاح اسلام تمرکز گردد.»

این گزارش به این اشاره می‌کند که گروه "استراتیژیست‌های" وزارت خارجه این گزارش را در تابستان سال ۲۰۱۷م که شورای امنیت ملی استراتیژی دولت ترامپ را برای امنیت ملی تعیین می‌نمود، تحویل دادند؛ چنان‌چه در آن به "رقابت ایدیولوژی" تمرکز شده بود. از اینرو، وزیر خارجه وقت که "ریکس تیلرسون" خود را از سیاست خصمانۀ ترامپ علیه اسلام کنار کشید و ترامپ به‌جای آن "مایک پومپئو" وزیر خارجۀ فعلی را در ماه آپریل برگزید؛ شخصی‌که سوابق واضحی در کینه‌توزی با اسلام دارد تا جائی‌که چگونه‌گی سیاستی‌که قرار بود وی همراه اسلام در پیش گیرد، خیلی‎ها را نگران کرده بود. هم‎چنان یکی از مسئولین وزارت خارجه، صحت این یادداشت را تأیید نموده و آن‌ را یکی از یادداشت‌های دانست که برای تشکیل استراتیژی امنیت ملی استفاده شده است.

این گزارش این را نیز آشکار ساخت که در سال ۱۹۴۷م گروه استراتیژیست سیاسی در داخل وزارت که مرکزی پژوهشی در داخل وزات خارجه محسوب می‌شد، ایجاد گردید که مسئول آن در زمانی ترتیب این یاد داشت که یکی از سیاست‌مداران مطرح کابینۀ بوش و برایان هوگ بود. هم‎چنان این گزارش به این اشاره دارد که: «هوگ و گروه وی با در نظرداشت رویکردهای جهانی بر روی دیدگاه استراتیژی دراز مدت کار می‌کردند.» این دو نویسنده وقتی این یادداشت را کشف کردند که هوگ برای از بین بردن اسناد محرم اقدام کرده بود. به باور این دو نویسنده این بدان معناست که این نهاد سخت مصروف دو ایدیولوژی بوده و موادی را که به نشر می‌رساند تا به حال سابقه نداشته است، هم‎چنان این موضوع بر اساس شهادت‌های مسئولان سابق وزارت خارجه، وزارت دفاع "پنتاگون" شورای امنیت ملی، مشاوران و وکلای مدافع گفته شده است؛ چنان‌چه شاهدان فوق بیان کردند که آنان هرگز اصطلاح اختلافی و تحریک کننده "اصلاح اسلامی" را ندیده‌اند، اصطلاحی‌که شخصیت مارتین لوتر را فرا می‎خوانده تا در مدرنیته نمودن اسلامی که ریشه در تاریخ دارد، سعی و تلاش نماید. این در حالی‌ست که گمان می‌شود این اسلام در حقیقت خشونت و عقب‌گرائی است که از گذشته‎گان به ارث مانده. (منبع: قدس عربی)

در این گزارش آمده است که یادداشت فوق، جزئیاتی را راجع به چگونه‌گی تحقق آن‌چه که "اصلاح" گفته شده، ارائه نموده است که شامل نکته‌ی حساس در مورد به‌کار گیری "تقویت زنان" برای توسعۀ اهداف امپراتوری امریکا است؛ چنان‌چه در آن آمده است: «دو گروه مهم مورد هدف ماست که زنان و جوانان اند -با در نظرداشت این‌که احتمالاً تنها این دو نیستند- تمرکز نمودن بالای تقویت زن با توجه به این‌که هدف اصلی رساندن پیام به درون جهان برای تأثیر گذاشتن بر اسلام است، برای امریکا این امکان را فراهم خواهد ساخت تا عوامل اخلاقی امریکا و روایت لیبرالی خود را حفظ کند.»   

هم‌چنان این گزارش به پیامد نامطلوبی‌که تعیین کنندگان خط مشی سیاسی امریکا از آن غافل اند اشاره کرده است؛ چنان‌چه "کود گرین" مشاور پیشین وزارت خارجه می‌گوید: «ترویج اصلاح اسلام، امریکا را به‌مکانی خطرناک تبدیل خواهد نمود.» این موضوع را "قمر الهدی" مشاور سابق گروه امور جهانی و دینی که در دورۀ اوباما و نیمۀ اول حکومت ترامپ در وزارت خارجه کار می‌کرد، نیز تأیید نموده است. وی چنین اظهار می‎نماید: «امکان دارد که از فراخوان "اصلاح" برداشت غلط شود و این‌که این موضوع آجندای تخریب جوامع اسلامی است، بحثی‌که احساس تنفر از امریکا به‌خاطر کینه‌توزی با اسلام را تقویت می‌بخشد.»

از طرفی دیگر، یادداشت فرانسوی‌ منتشر شده که خواهان حذف کردن یک‌تعداد از آیات قرآن‌کریم – به زعم خود شان آیاتی‌که خواهان جنگ با یهود و نصارا است – شده اند.

صاحب این دیدگاه "فیلیپ وال" مدیر مسئول پیشین روزنامه "شارلی ابدو" فرانسه است. وی این موضوع را تحت عنوان "علیه کینه‌توزی‌های آشکار نوین" در مورد " افراط‌گرائی اسلامی" در مقاله‌ی که در روزنامه "لوباریزیان" منتشر شد، بیان داشت. وی به بهانۀ نبرد با خصومت‎های آشکار ایدۀ حذف برخی از آیات قرآن‌کریم را مطرح نموده است. فال تاکید کرده است که توانسته تأیید ۳۰۰ تن از شخصیت‌های معروف فرانسوی از جمله نیکولاس سرکوزی رئیس جمهور پیشین، ایمانوئل فالس نخست‌وزیر سابق، شارل ازنافور خوانندۀ معروف، نیرنار هنری لیفی ادیب و خبرنگار یهودی فرانسوی و جیرار دیباردیو بازی‌گر مشهور را نیز، بگیرد. هم‎چنان این یادداشت هم‌زمان با بالا گرفتن برخی از مطالبات اروپائی مبنی بر تنگ کردن عرصه بر اموالی‌که برای ساخت مساجد و سازمان‌های غیر دولتی واریز می‌گردد، شده است.

حالا آن‎که آن‎ها اسلام را با مسیحیت قیاس می‌کنند و فکر می‌کنند که می‌توانند اهداف شوم شان ‌را بالای اسلام تطبیق کنند؛ چون قبلاً "واتیکان" برخی از متون کتاب مقدس را که به ‌گفتۀ خودش ناهماهنگ و ناسازگار با عصر فعلی است، حذف نمود. آن‎ها به این باور اند که برای هیچ شخصی با ایمانی ممکن نیست که به متن دینی مقدسی باور داشته باشد؛ زیرا این کار، وی را به ارتکاب جرایم تحریک می‌کند.

هم‎چنان تلاش برای از بین بردن رویکرد اسلام سیاسی یا به تعبیر یکی از منادیان یاوه‌گوئی‎شان، نابود کردن اسلام سیاسی است که به این شکل گروه‌ها و احزابی‌که برای حاکمیت اسلام و برپائی خلافت تلاش می‌کنند، به حرکاتی مبدل شوند که کار سیاسی را ترک نموده و تنها به بخش عبادی و اخلاقی دعوت کنند؛ چنانچه موسسه "راند" در سال ۲۰۰۷م گزارش طویلی‌که متشکل از ۱۰ فصل و ۲۱۷ صفحه بود را تحت نام "ایجاد گروه‌های مسلمان میانه‌رو" به‌نشر رساند. دکتور "باسم خفاجی" مدیر مرکز پژوهش‌های بشری، این گزارش را توضیح می‌داد. در این گزارش آمده است: «در نبرد غرب با اسلام گرایان، غرب باید از موضوع استفاده از تجربۀ جنگ سرد گذشته بین دو اردوگاه سرمایه‎داری غرب و سوسیالیزم شرق استفاده کند.» هم‌چنان در این گزارش آمده است: «برای پایان دادن به فعالیت‌ جریان‌های اسلامی، می‌بایست که از اقشار فرهنگیان، رجال دین، اهل تصوف و سکولاران کشورهای اسلامی استفاده کرد.» و نیز به مسئولان امریکائی پیشنهاد می‌نماید تا بخش خاص امریکائی برای تطبیق این طرح و دور نمودن گمانه‌های مزدوری مزدوران‌اش استخدام شود و ایجاب نمی‌نماید که نهادهای دولتی این بخش مهم را به پیش ببرند.

این گزارش می‌خواهد تا این درگیری بین جهان مسلمان‌نشین عرب و اجزای دیگری غیر عرب از جهان اسلام تسری یابد و نیز این جنگ بین مسلمانان شعله‌ور گردیده و در رویاروئی با رشد جریان‌های اسلام سیاسی باید جریان‌های سکولار لیبرالی هم حمایت گردند. باید تذکر دهیم که فقط در خلال جنگ سرد، غرب و در رأس آن امریکا در مقابله با جریان راست‎ملی به حمایت از جریان اسلامی پرداخت تا قبل از آن در اواخر دهه پنجم قرن ۲۰، غرب تلاش‌های فراوانی ‌را برای استخدام ملی‌گرایان عرب در نبرد با جریان چپ مارکسیستی به‌خرج داد. این گزارش ایجاد گروه‌های میانه‌رو اسلامی را در سه مرحله ممکن می‌داند:

1. حمایت از جریان‌های کنونی؛

2. تعریف دقیق از جریان‌های که قرار است ایجاد گردد و حمایت از رشد شان؛

3.تحکیم ارزش‌های تعددگرائی و مدارا که به رشد جریان‌های مد نظر کمک نماید.

این گزارش ۱۰سوال را مطرح نموده است که این به مثابۀ امتحانی است که وسعت میانه‌روی هر گروه اسلامی را می‌سنجد و می‌بیند که این گروه اسلامی است و یا به سکولاریزم و قوانین‌اش، کنار گذاشتن حکم نمودن به اسلام، دوستی و هم‌زیستی با کفار را باور دارد. از نقطه نظر موسسه "راند" تُندرو و افراط‌گرا شامل افراد ذیل می‌گردد: کسی‌که خواهان تطبیق شریعت اسلامی، تلاش برای برپائی دولت اسلامی، حامل فکر سلفی، مردود دانستن دموکراسی، لیبرالیزم غربی و نظام‌های حقوق‌بشری‌ که مد نظر غرب است و کسی‌که این را حق خود می‌داند تا برای تغییر از وسایل فزیکی استفاده کند.

بر اساس این رویکرد، صداهای سکولاران بالا رفته و یاوه‌گوئی‎های‌شان بر اسلام و رویکرد سیاسی اسلام افزایش یافته است و هم‎چنان نوشته‌های‎شان نیز در این مورد افزایش بیشتر شده است. و در مقابل فراخوانی به حمایت از جریان‌های اسلامی که به تصوف، اخلاق و بخش‌های عبادی فرا می‌خوانند نیز زیاد شده است و یک‌تعداد از کشورها، آن‌ها را حمایت می‌کنند؛ مثلاً: کشور امارات از طریق موسسه ابوظبی "طابه" صوفی‌ها را حمایت نمود تا سمیناری را به تاریخ ۲۵ اپریل ۲۰۱۶م در "گروزنی" پایتخت چچین تحت نام " اهل سنت و جماعت کیست؟"، برای حمایت از صوفی‌های دولتی و تطبیق آجندای امریکائی برگزار کنند و هم‌چنان امارات "شورای حکماء مسلمین" را تأسیس نمود؛ چنانچه در گذشته برخی از نویسندگان و علماء عرب به این موضوع اشاره کردند، از جمله "دکتور عبدالوهاب مسیری" که چنین نگاشته بود: «در این شکی نیست که جهان غرب با اسلام در ستیز است، جریان‌های تصوف را که از طرف حکومت نیز حمایت می‌شوند، تشویق می‌کنند و بیش‌ترین کتاب‌های که اکنون در غرب منتشر می‌شود، از تألیفات محی الدین بن عربی و اشعار جلال الدین رومی است.» و نیز تألیفاتی‌که به سمت تصوف فرا می‌خواند، جوایز ادبی دریافت می‌کنند؛ مانند: جایزه  بوکر...

با در نظر داشت این حملات ددمنشانه که علیه اسلام، جریان‌های سیاسی -به‌منظور پایان دادن به فعالیت‌های جریان‌های سیاسی- ایجاد مانع برای بازگشت اسلام به‌ حکومت و تطبیق آن صورت می‌گیرد، ما به غرب که در رأس آن امریکا قرار دارد می‎گوئیم: «چه فال بدی دیدید، تیرتان چه بد منحرف شد و مکرتان زود است که دامن‌گیر خودتان گردد؛ اگر توانستید که نور ماه یا خورشید را محو کنید این کار را حتماً انجام دهید؟! الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

﴿ يُرِيدُونَ أَن يُطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللّهُ إِلاَّ أَن يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ‏ هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ [توبه:۳۲ - ۳۳]

ترجمه: آنان می‎خواهند نور الله(سبحانه وتعالی) را با(گمان‌های باطل و سخنان ناروای) دهان خود خاموش گردانند (و از گسترش اين نور كه اسلام است جلوگيری كنند) ولی الله(سبحانه وتعالی) جز اين نمی‎خواهد كه نور خود را به‌كمال رساند(و پيوسته با پيروزی اين آئين، آن‌را گسترده‌تر گرداند) هرچند كه كافران دوست نداشته باشند. الله(سبحانه وتعالی) است كه پيامبر خود(محمّد صلی الله علیه وسلم) را همراه با هدايت و دين راستين(به ميان مردم) روانه كرده است تا اين آئين(كامل و شامل) را بر همه آئين‌ها پيروز گرداند(و به منصّه ظهورش رساند) هرچند كه مشركان نپسندند.‏

 ‏چگونه می‌توانید به این هدف شوم تان برسید؛ در حالی‌که الله سبحانه وتعالی نور آسمان‌ها و زمین است و هم‌چنان برای‌تان می‌گوئیم: «اگر از بازگشت خلافت هراسانید و اموالی‌ را که صرف ساخت شبکه‌های جاسوسی اعم از "برخی عالم‌نماها و به اصطلاح متفکران" می‌کنید و نیز در تلاش ضربه به اسلام به انواع مختلف هستید، هرگز مثمر ثمر واقع نخواهد شد و نیز پایان غم‌انگیزی برای تان خواهد داشت.» الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِيَصُدُّواْ عَن سَبِيلِ اللّهِ فَسَيُنفِقُونَهَا ثُمَّ تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ يُغْلَبُونَ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ إِلَى جَهَنَّمَ يُحْشَرُونَ لِيَمِيزَ اللّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَيَجْعَلَ الْخَبِيثَ بَعْضَهُ عَلَىَ بَعْضٍ فَيَرْكُمَهُ جَمِيعاً فَيَجْعَلَهُ فِي جَهَنَّمَ أُوْلَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ

[انفال:۳۶- ۳۷]

ترجمه: كافران اموال خود را خرج می‌كنند تا(مردمان را) از راه الله(سبحانه وتعالی و ايمان به وی) باز دارند. آنان اموال‌شان را خرج خواهند كرد؛ اما بعداً مايه حسرت و ندامتايشان خواهد گشت و شكست همخواهند خورد. بی‌گمان كافران همه‌گی به‌سوی دوزخ رانده می‎شوند و در آن گرد آورده می‎‌شوند.(اين شكست در دنيا و عذاب در آخرت همه به‌خاطر آن‌است كه) تا الله(سبحانه وتعالی) ناپاك را از پاك جدا سازد و برخی از ناپاكان را بر برخی ديگر بیافزايد و جمله‌گی ايشان را روی هم انباشته كند و آن‌گاه به دوزخشان بيندازد، آنان(در دنيا و آخرت) زيان‌كار اند.‏

اما تلاش‌هایی‌که برای تضعیف مسلمانان انجام می‌دهید و نگرانی‌ را که از بازگشت مجدد ابهت مسلمانان دارید، مسلمانان این دل‌واپسی‎تان را با تأسیس خلافت راشدۀ ثانی که بر منهج نبوت تأسیس خواهد شد، پایان خواهند داد و كسانی‎كه ستم می‌كنند، خواهند دانست كه بازگشت‎شان به‌كجا و سرنوشت‎شان چگونه است‏. الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

﴿طسم تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ نَتْلُوا عَلَيْكَ مِن نَّبَإِ مُوسَى وَفِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ‏ إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعاً يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ‏ وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَنُرِي فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُم مَّا كَانُوا يَحْذَرُونَ﴾ ‏

‏ترجمه: طسم.‏ ‏اين‌ها آيه‌های كتاب روشن و روشن‌گرند،‏ ‏ما راست و درست، بر تو گوشه‌ی از داستان واقعی موسی و فرعون را می‎خوانيم برای(استفادۀ) كسانی‌كه مؤمن‌ اند (ومی‌خواهند در ميان انبوه مشكلات، راه خود را به سوی هدف بگشايند.)‏ فرعون در سرزمين(مصر، شروع به) استكبار و سلطه‌گری كرد و(در ميان) مردمان آن‌جا(تفرقه انداخت و آنان) را به گروه‌ها و دسته‌های مختلفی تبديل نمود.(هر گروهی و دسته‌ی به‌دفاع از افراد خود و جنگ و دشمنی با سايرين می‌پرداخت، فرعون مخصوصاً مردمان مصر را به دو گروه مشخّص قبطيان و سبطيان تقسيم كرد، و) گروهی از ايشان‌ را (كه سبطيان يعنی بنی‌اسرائيل بودند در برابر قبطيان) ضعيف و ناتوان می‌كرد. پسران‌‌شان‌ را سر می‌بريد و دختران‌شان ‌را (برای خدمت‌گذاری) زنده نگاه می‌داشت. او مسلّماً از زمره تباه‌كاران(و جنايت‌كاران تاريخ) بود.‏ ما می‎خواستيم كه به ضعيفان و ناتوانان تفضّل نمائيم و ايشان را پيشوايان و وارثان(حكومت و قدرت) سازيم‏ و ايشان‌ را در سرزمين(مصر) مستقرّ گردانيم و سلطه و حكومت‌شان دهيم و بر دست مستضعفان به فرعون و هامان و لشكريان‌شان چيزی را بنمايانيم كه از آن در هراس بودند.‏

حمد و ستایش تنها از آن الله متعال است.

نویسنده: ابو ابراهیم- قلقیلیه

مترجم: اسماعیل نصرت

ادامه مطلب...

شرائط صحت شرکت مضاربه

  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش:

السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته!

شیخ بزرگوار با یک فرد صنعت‌پیشه که صاحب یک سوپرمارکیت بود، شریک شدم و مبلغ مشخصی برایش دادم تا تجارت کند و برعلاۀ من دیگر شرکا نیز دارد که ندیده‎ام و نه با آن‎ها عقد بسته‎ام؛ فقط این‎که مالک شرکت با آن‎ها نیز عقد بسته و برای‎‌شان گفته است که مانند شما با او نیز عقد بسته‎ام و آن‎ها مانند من شریک اند؛ اما او هم شریک در سرمایه است و هم شریک بدن(کاری فزیکی) است که شراکت را رهبری می‌کند که درین خصوص از شما وضاحت می‌خواهم. پرسش‌ام این است که آیا شراکت‌ام درست است یا خیر؟ می‌خواهم مسئله توضیح داده شود؛ چون وقتی‎که از شباب پرسیدم برخی گفت درست است و برخی گفتند نادرست است!

پاسخ:

وعليكم السلام ورحمة الله وبركاته!

1. در خصوص شرکت مضاربه: درست است که مضاربه بین مال از دو شریک و تلاشِ کار از شریک دیگر باشد و هم چنین مال از دو شریک و یا مال و کار از شریک دیگر باشد و یاهم درست است که سرمایه از چندین شریک و تلاش از مضارب[عامل] باشد؛ چنانچه در کتاب نظام اقتصادی آمده است: «در شرکت مضاربه می‌توان دو مال از دو شخص وبدن کار فیزیکی[عامل] یکی از آن دو شریک باشد. پس از دو نفر سه هزار دینار داشته باشند، یکی‌شان هزار دینار و دیگری دو هزار دینار داشته باشد وصاحب دو هزار دینار به صاحب هزار دینار اجازه دهد که با این سه هزرا دینار کار کند و مفاد[سود] به دست آمده در میان‌شان نصف می‌گردد. پس این شرکت صحیح می‌باشد. هم‎چنین در شرکت مضاربه می‌توان دو مال از دو شخص و بدن کار فیزیکی[عامل] شخصی دیگر باهم شریک باشد؛ چون همه‌ی این‎ها مربوط به موضوع مضاربه می‌باشد.»

2. در خصوص شروط صحت مضاربه در کتاب نظام اقتصادی آمده است: «مضاربه زمانی صحیح است که مال کاملاً تحویل عامل داده شود و صاحبِ مال[صاحب سرمایه] دیگر کاری به آن نداشته باشد؛ چون مضاربه مقتضی تحویل مال به شخص عامل می‌باشد. در مضاربه باید سهم عامل مشخص باشد و باید مقدار مالی[سرمایه‌ی] که مضاربه روی آن صورت می‎گیرد، نیز معلوم و مشخص باشد.»

3. پس معلوم گردید؛ از شروط صحت مضاربه این است که سرمایه‌ی که بالای آن تجارت می‌چرخد، مقدار معلوم باشد و هم‌چنین به اتفاق شرکاء سهیمه عامل از فائده واضحاً مشخص باشد. از همین جهت درست نیست که مضارب[عامل] از یک شخص مقداری مال اخذ بدارد و مقداری از شخص دیگری بردارد و تنها همراه هرکدام بالای فائده‌ی سرمایه موافقه نماید؛ ولی هرکدام نمی‏‎دانند رأس‌المال چقدر است و آیا باقی شرکا بر تناسب مفاد[سود] رضایت دارند یا خیر؟ بناًء آنچه در پاسخ ارایه شده است درست نبوده؛ بلکه شکل درست این است که شرکاء جمع شده و بر رأس‌المال و تناسب مفاد توافق نمایند. آنچه ارجحیت دارد نز من همین است.

برادر شما عطاء بن خليل ابو رشته

۶رمضان ۱۴۳۹هـ.ق

۲۲ می ۲۰۱۸م

ادامه مطلب...

مانند مادر محمد فاتح باش و قهرمانی را تربیه نما تا فاتح روم شود!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

عبدالله بن عمرو می‌فرماید: «پیرامون رسول الله صلی الله علیه وسلم نشسته بودیم و می‌نوشتیم که در این هنگام شخصی از ایشان پرسید: کدام یک از این دو شهر نخست فتح خواهد شد، قسطنطنیه یا روم؟ رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: نخست شهر هرقل یعنی قسطنطنیه فتح خواهد شد.»

مادری بشارت رسول ما را با حکمت دریافت می‌کند و عجله می‌نماید تا اسم فرزندش را در تاریخ امت اسلامی درج نماید و از او فاتح قهرمانی برای یاری دین اسلام بسازد. آری، او مادر محمد فاتح است؛ مادری‌که تعهد نمود تا فکر فتح قسطنطنیه را در ذهن فرزند کوچکش غرس نموده و تحقق بشارت پیامبر صلی الله علیه وسلم را به دستان او رقم بزند؛ او این کلمات را از کودکی برایش تکرار می‌نمود تا مانند نقشی بر سنگ شود.

مادر محمد فاتح با تربیه خود از فرزندش قهرمانی ساخت تا تحقق‌بخش بشارت رسول الله صلی الله علیه وسلم باشد. او همواره این آروزی خودش را در گوش فرزندش زمزمه می‌کرد و او را چنان تربیه نمود تا این فتح بزرگ به دستان او رقم بخورد. او روز به روز بزرگ‌تر می‌شد و این آرزو نیز با او یکجا بزرگ می‌شد، پرورش می‌یافت و او بخاطر برآورده شدن این آرزو لحظه شماری می‌کرد تا این‌که بالاخره الله سبحانه وتعالی او را عزت بخشید و فاتح قسطنطنیه شد.

در اسلام، مادر این‌گونه می‌باشد؛ مربی نسل ها و سازنده قهرمانان، او فرزندانش را بر اساس پایبندی به احکام پروردگارشان بزرگ می‌سازد تا اخلاق‌شان درست گردد و کار کردن بخاطر یاری دین‌شان در وجود آن‌ها ریشه دوانده و تجارت سودمندی را انجام دهند. آن‌ها رشد می‌کنند و در کنار آن محبت‌شان نسبت به الله سبحانه وتعالی و پیامبرشان صلی الله علیه وسلم نیز رشد می‌کند و بالاخره جان‌های خود را بخاطر حاکم ساختن دین الله سبحانه وتعالی و نشر آن قربانی می‌کنند.

زن مسلمان امروز کجا و مادر محمد فاتح کجا؟! آیا زن مسلمان امروز تلاش می‌کند تا فرزندانش را چنان تربیه نماید تا بشارت دوم رسول الله صلی الله علیه وسلم یعنی فتح روم را تحقق بخشند؟ آیا زن مسلمان امروز حدیث پیامبر ما صلی الله علیه وسلم را مرور نموده است که تصمیم بگیرد تا مادر محمد فاتح دوم باشد؟ و یا این‌که تصمیم گرفته است تا فرزندانش از رهبران ارتش‌های دولت اسلام باشند؟

بعد از آن‌که غرب دولت مسلمانان را سقوط داد و آن‌ها را از دین‌شان دور ساخت، با مفاهیم خود به جنگ با آن‌ها پرداخت و در این جنگ توجه ویژه خود را به سوی زن مسلمان معطوف ساخت تا او به چشم تمدن سرمایه‌داری غربی به سوی اشیا ببیند.

مادر محمد فاتح بعد از آن‌که هر روز او را به بلندی‌های می‌برد تا بشارت رسول الله صلی الله علیه وسلم را به یادش بیاورد و آرزویش را که روزی باید پرچم این شهر را حمل نماید، برایش ابراز نماید، او را به مدرسه می‌برد و برایش تلقین می‌کرد که باید توسط پیروزی‌اش و کسب جایگاه اول، خواب او را به حقیقت مبدل سازد تا او بالایش افتخار نموده و با این کارش خوشنود گردد. او را نمی‌گذاشت تا در مورد امور دنیوی فکر کند؛ مگر این‌که در ادای واجبات دینی‌اش به او کمک کند. او چنان نبود که فرزندش را صبح زود فقط بخاطر مراجعه به درس‌هایش و بی‌توجهی در مورد نماز بیدار سازد و یا این‌که او را به ادای نمازها تشویق نکند. بعد از آن‌که پایبندی به احکام دینی و خوف از گناهان را در وجودش غرس نمود، او را به تحمل مسئولیت‌ها عادت می‌داد و او هم وظایف دشوار را تمرین نموده و از مردان واقعی گشت و اگر او را به حیث طفل کوچکی‌که در مقابل اشتباهاتش مؤاخذه و محاسبه نمی‌شود، به حال خودش رها می‌کرد؛ در این صورت او را ضایع ساخته بود.

امروزه موضوع قابل تأمل در وضعیت بیشتری از فرزندان ما اینست که آن‌ها از آنچه برای‌شان رسیده احساس اندوه می‌کنند و هیچ‌گونه احساس مسئولیت و هدف در نزدشان وجود ندارد. از کجا این احساس را داشته باشند؛ در حالی‌که اساس پرورش آن‌ها اشتباه بوده و همواره به دنبال برآورده ساختن خواهشات و تمایلات خودشان هستند. خودخواهی و خودبینی در آن‌ها رشد کرده و زندگی دنیا به بزرگ‌ترین پریشانی آن‌ها مبدل گشته. مادری‌که مربی آن‌هاست، حب لذت‌ها و تلاش برای به دست آوردن خواهشات و غرایز را در وجود آن‌ها کاشته است و یا خودشان و یا توسط دیگران از انجام نیکی‌ها و کسب خوبی‌ها غافل گشته‌اند.

گاهی اوقات برایم گفته می‌شود: چشمانت را باز کن! در میان زنان مسلمان مادرانی هستند که وظایف‌شان را در برابر فرزندان‌شان شناخته و بخاطر ساختن شخصیتی سالم از آن‌ها تلاش می‌کنند و می‌کوشند تا از فرزندان‌شان رهبران و مردان واقعی بسازند. من این را رد نمی‌کنم؛ اما این مادران با مشکلات و چالش‌های متعددی روبرو هستند و در واقعیتی زندگی می‌کنند که مفاهیم فاسدی به هدف ایجاد نسل‌های کَودن، بی‌هدف و بی‌خبر از دین‌شان بر آن غالب هستند؛ اندیشه زشتی‌که رذائل و فساد را منتشر می‌سازد تا فرزندان ما را از دین و احکام‌شان منحرف ساخته و مفاهیم آزادی و بی‌بندوباری را در وجود آن‌ها غرس نماید. حکومت‌ها با پیروی از سیاست‌های تحمیل‌شده بالای آن‌ها و ترویج فرهنگ غربی و با استخدام وسایل نشراتی و رسانه‌هایی‌که مفاهیم فاسد کننده را منتشر می‌سازند و هم‌چنان با ایجاد نظام‌های تعلیمی فاسدی‌که افکار زهرآگین را گسترش می‌دهند؛ می‌توانند وضعیت را به باتلاقی مبدل سازند تا فرزندان ما در آن غرق شوند و خود را چنان سرگشته و گم‌گشته تصور کنند که گویا هیچ راهی برای بیرون رفت از این وضعیت وجود ندارد.

بر مادر مسلمان و بیدار لازم است تا در عرصه نقشی‌که در پرورش مردان قهرمان دارد، هر روز در گوش فرزندش این کلمات را زمزمه کند که او از الله سبحانه وتعالی می‌خواهد - نانچه مادر محمد فاتح خواسته بود  تا بعد از آن‌که دولت خلافت راشده ثانی بر منهج نبوت برپا گردد، فرزندش رهبری از رهبران ارتش‌های اسلامی گردد و همیشه این را تکرار نماید که یگانه راه‌حل در برپایی دولت اسلام است! این را همیشه برای فرزندش تکرار نماید تا آروزی برآورده ساختن بشارت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در مورد فتح در وجودش غرس گردد و چنان رشد نماید که شوق رسیدن به آن همیشه او را تحریک نماید.

بنابر این، هر مادری باید آستین بر زده و محبت برآورده ساختن بشارت دوم رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را در وجود فرزندانش بکارد و از میان آن‌ها صلاح الدین و محمد فاتح‌ها را خارج سازد و با این کار، شرف پرورش فاتح قهرمانی را به دست آورد که روزی اسلام را حاکم ساخته و پرچم آن را بلند خواهد نمود.

نویسنده: زینت صامت

برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...

فتح قسطنطنیه، میان وعده و بشارت؛ پیروزی، قدرت مندی و خلافت راشده ثانی می‌باشد

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

در این روزها یادبود بزرگی یکی از روزهای والای الهی می‌گذرد؛ یادبود وعده و بشارت رسول الله -صلی الله علیه وسلم-  «لَتُفْتَحَنَّ الْقُسْطَنْطِينِيَّةُ، وَلَنِعْمَ الْأَمِيرُ أَمِيرُهَا، وَلَنِعْمَ الْجَيْشُ ذَلِكَ الْجَيْشُ» ترجمه: "قسطنطنیه حتماً فتح خواهد شد؛ چی نیکو امیری‌ست امیر آن و چی نیکو ارتشی‌ست آن ارتش." بشارتی‌که الله -سبحانه وتعالی- تحقق یافتن آن را به دستان محمد فاتح -رحمه الله- نوشت (قضا نمود) و با تحقق این بشارت فاتح و لشکر آن مورد مدح رسول الله -صلی الله علیه وسلم- قرار گرفت، میان وعده و بشارت کار و تلاش، سبقت و رقابت برای تحقق وعده و کسب افتخار فتح و توصیف از جانب الله، وجود داشت. زیرا وعده الله -سبحانه وتعالی- حتماً متحقق شدنی‌ست و این افتخار، امتیاز، کرامت و عزت را کسی می‌تواند کسب کند که به دستان آن تحقق یابد، مژده باد ای امت محمد صلی الله علیه وسلم! پیامبر مان به بازگشت دوباره‌ی عزت مان تحت چتر دولت خلافت بر منهج نبوت بشارت داده و فرموده است:

«تَكُونُ النُّبُوَّةُ فِيكُمْ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ، ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا، ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ فَتَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ، ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَرْفَعَهَا، ثُمَّ تَكُونُ مُلْكاً عَاضّاً فَيَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَكُونَ، ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا، ثُمَّ تَكُونُ مُلْكاً جَبْرِيَّةً فَتَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ، ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا، ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةً عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ ثُمَّ سَكَتَ»

ترجمه: نبوت تا زمانی‌که الله سبحانه وتعالی بخواهد، در میان شما باقی خواهد ماند و هر وقت که بخواهد آن را بر می‌دارد؛ سپس خلافت بر طریقه نبوت جایش را خواهد گرفت تا زمانی‌که الله(سبحانه وتعالی) بخواهد؛ سپس هر وقت که بخواهد آن را بر می دارد و آنگاه حاکمان سخت‌گیری به قدرت می‌رسند و تا زمانی‌که الله(سبحانه وتعالی) بخواهد، بر قدرت باقی خواهند ماند و باز هر وقت که بخواهد آن را بر می‌دارد، حاکمان ستمگر به قدرت می‌رسند و تا زمانی‌که الله(سبحانه وتعالی) اراده کند، باقی خواهند ماند و باز آن را بر می‌دارد و پس از آن خلافت یک بار دیگر بر منهج نبوت قایم خواهد شد و سپس سکوت کردند.

   الله سبحانه وتعالی برای پیامبرش به فتح دوباره بیت المقدس بشارت داده است:

﴿ فَإِذَا جَاء وَعْدُ الآخِرَةِ لِيَسُوؤُواْ وُجُوهَكُمْ وَلِيَدْخُلُواْ الْمَسْجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِيُتَبِّرُواْ مَا عَلَوْاْ تَتْبِيراً * عَسَى رَبُّكُمْ أَن يَرْحَمَكُمْ وَإِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَافِرِينَ حَصِيراً ﴾

[اسراء: 7-8]

ترجمه: و هنگامی‌که وعده دوم (مجازات و عقاب فسادتان) فرا می‌رسد(دشمنان‌تان را نیرو بخشیده و بر شما مسلّط می‌گردانیم) تا شما را بدحال(و پریشان روزگار) سازند(و گرد غم و اندوه بر چهره‌های‌تان بپاشند) و داخل مسجد(الاقصی) گردند؛ همانگونه که در دفعه اوّل بدان داخل شدند( بار دیگر به تخریب بیت‌المقدّس دست یازند) و بر هر که و هرچه دست یابند بکشند و درهم کوبند.‏ امید است پروردگارتان(بعد از بار دوم نیز اگر توبه کردید و از تباهکاریها و ستمگری‌ها برگشتید) به شما رحم کند(و شما را ببخشاید) و اگر هم(به زشتی‌ها و پلشتی‌ها) برگردید، ما هم(به مجازات و کیفرتان در همین جهان) برمی‌گردیم و دوزخ را(هم در آن جهان) زندان تنگ کافران(چون شما) می‌کنیم.‏

و این چیزی است که فقط با خلافت راشده ثانی بر منهج نبوت که عنقریب برپا خواهد گردید، تحقق می‌یابد. پس مژده باد ای فرزندان سرزمین مبارک (فلسطین) و مژده باد ای اهل شام و مژده باد ای مستضعفینِ ترکستان شرقی، کشمیر و سائر سرزمین‌های اسلامی... نصرت الهی در راه است و فرارسیدن آن نزدیک گردیده و فرارسیده است؛ پس صبر جمیل پیشه نمایید و در برابر آنچه می‌گویید از الله یاری می‌طلبیم. همانند خاندان یاسر باشید، هنگامی‌که خاندان یاسر در بطحاء مکه مورد شکنجه و تعذیب قرار می‌گرفتند رسول الله -صلی الله علیه وسلم- به آن‌ها بشارت داده و می‌گفت: «صَبْرًا آلَ يَاسِرٍ؛ فَإِنَّ مَوْعِدَكُمُ الْجَنَّةُ» (صبر پیشه نمایید ای خاندان یاسر، وعده گاه شما جنت است). ما برای شما می‌گوییم ای مستضعفین! صبر پیشه نمایید زیرا وعده گاه شما جنت است، به اذن الله و قبل از آن وعده نزدیک شما خلافت راشده ثانی بر منهج نبوت است، شما را یاری می‌کند و کرامت از دست رفته‌ی شما را برای‌تان برمی‌گرداند.

حتی رویدادهای بزرگ امروزی امت و تلاش‌های قاتلانه برای نابودی و جدا نمودن این امت از دینش به طور کامل، نيز از جمله خوش‌خبري‌هاست، زیرا امت اسلامی زنده است و بیدار و الله سبحانه وتعالی برای امت حزب پیشقدم و رهبر، حزب التحریر را آماده کرده است، که برای امت دروغ نمی‌گوید؛ در میان امت به عنوان ناصح امانت‌دار و فعالیت کنندگان برای بیداری آنان قد علم نموده است، شب و روز برای تحقق یافتن وعده‌ی الله سبحانه وتعالی و بشارت نبی آن محمد صلی الله علیه وسلم، کار می‌کنند. امید است که حزب در تلاش‌های خود پیروز گردیده و انصار/حامیان حزب با حزب، دولتی را احیاء کنند که درختان و سنگ قبل از انسان از خیر آن مستفید شوند.

ای بارالها! فرا رسیدن آن را نزدیک نما و ما را از جمله سربازان و شاهدان آن بگردان!

#فتح قسطنطنیه

#قسطنطنیه

نویسنده: سعید فضل

عضو دفتر مطبوعاتی حزب التحریر ولایه مصر

برای رادیوی دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

مترجم: حمزه "پارسا"

 

ادامه مطلب...

آیا خرید و فروش خانه قبل از اعمار آن جائز است و یا این بیع از باب سلم و استصناع به حساب می‌آید؟

  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش:

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

 سوال اول: شیخ گرامی ما، الله سبحانه وتعالی شما را حفظ نموده و با نصرت‎اش یاری فرماید. در نزدم سوال است که آیا فروش خانه به اساس عقد استصناع جائز است؛ چنانچه شخصی زمین دارد و می‌خواهد در این زمین خانۀ اعمار نماید؛ اما قبل از اعمار، این خانه را به اساس عقد استصناع به فروش می‌رساند در حالی‌که مساحت اتاق‌ها و مواد خام این خانه معلوم و مشخص است و هم‌چنان خانه را در میعاد توافق شدۀ مشخص برای مشتری تسلیم می‌نماید، خواه ثمن آن‌ را در زمان عقد پرداخت کند و یا بعد از عقد، آیا چنین معاملۀ جائز است؟ الله سبحانه وتعالی شما را جزای خیر عنایت فرماید.

سوال دوم: شیخ گرامی ما  از شما می‌خواهم که مسئله‎ی استصناع را واضح سازید که آیا این عقد از جملۀ انواع بیع است و آیا جائز است که خانه‎ی را در زمین صانع به شرط این‌که زمین را اعمار نماید خریداری کنیم؟ الله سبحانه وتعالی شما را جزای خیر عنایت فرماید.

پاسخ:

و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته

 به جواب سوال‎های یوس الفا و فراز محمد فاتح!

بدون شک سوالات شما مشابه است، بعضی از شما از خرید خانه، قبل از اعمار آن را سوال نمودید که آیا می‎شود از باب سلم باشد؟ و بعضی از شما از فروش خانه قبل از بناء آن از باب استصناع سوال نمودید که قبلاً در این مورد جواب داده بودیم که خرید خانه قبل از بناء آن هرچند که مواصفات آن مشخص شود تحت باب سلم نرفته و خرید آن جائز نیست و هم‌چنان از باب استصناع به حساب نمی‌آید و اکنون آنرا واضح می‌سازیم:

اولاً: فروش آن‎چه که در تحت ملکیت انسان نباشد جائز نمی‌باشد و در این مورد احادیث بسیاری وارد شده و از جملۀ این احادیث قرار ذیل اند:

ترمذی در سنن خود از حکیم بن حزام روایت نموده که وی گفته است: «من در نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم آمدم و گفتم مردی در نزدم آمد و در مورد بیع شیء معدوم سوال نمود و گفت من شیء معدوم را می‌خرم و بعداً آنرا به فروش می‌رسانم.» رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«لَا تَبِعْ مَا لَيْسَ عِنْدَكَ»

ترجمه: چیزی که در نزد تو نیست(یعنی مالکیت آنرا ندارید) نفروش.

ترمذی از عبدالله بن عمرو روایت نموده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«لَا يَحِلُّ سَلَفٌ وَبَيْعٌ، وَلَا شَرْطَانِ فِي بَيْعٍ، وَلَا رِبْحُ مَا لَمْ يُضْمَنْ، وَلَا بَيْعُ مَا لَيْسَ عِنْدَكَ.»

ترجمه: معامله سلف و بیع؛ حلال نیست و دو شرط در یک معامله جایز نیست و معامله به شرط سود و فایده در کالایی که در اختیار ندارد و هیچ تضمنی هم بر تحویل آن نمیپذیرد، و فروش کالایی که در اختیار فروشنده نیست(هنوز تحویل نگرفته) جایز نیست.

بناءً تا وقتی‌که خانه و منزل اعمار نشود فروش آن جواز ندارد؛ زیرا خانه تا هنوز اعمار نشده، بلکه تا هنوز مبیعه یعنی منزل موجود نمی‌باشد، پس برای این‌که بیع صحیح شود، واجب است که منزل موجود گردد؛ چنان‌که ساختار ظاهری آن یعنی ستون و پایه‎اش موجود شود چیزی‌که عرفا به آن خانه اطلاق شده و قابلیت تسلیم را داشته باشد.

ثانیاً: در این زمینه نصوصی وارد شده که دو مورد را از بیع معدوم استثناء نموده که این دو مورد بیع سلم و بیع استصناع هستند؛ اما این دو نوع بیع استثناء شده بر منازل و خانه مصداق ندارد و بیان این مسئله قرار ذیل است:

  1. بیع سلم: بیع سلم بیعی است که شخص بدل موجود را در بدل مشخص غیر موجود معامله می‌کند؛ یعنی مشتری مالی را به عنوان ثمن پرداخت می‌کند تا در آینده در زمان مشخص مبیعه و کالا را قبض نماید و این بیع شرعاً جائز بوده و تنها در مکیلات، موزونات و معدودات جائز است؛ چنانچه این مسئله در جزء دوم کتاب شخصیه بیان شده و قرار ذیل است: «جواز بیع سلم به سنت ثابت شده است، از ابن عباس رضی الله عنهما روایت شده:

«قَدِمَ النَّبِيُّ الْمَدِينَةَ وَهُمْ يُسْلِفُونَ فِي الثِّمَارِ السَّنَةَ وَالسَّنَتَيْنِ فَقَالَ: مَنْ أَسْلَفَ فِي تَمْرٍ فَلْيُسْلِفْ فِي كَيْلٍ مَعْلُومٍ وَوَزْنٍ مَعْلُومٍ إِلَى أَجَلٍ مَعْلُومٍ»

(مسلم)

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه و سلم در مدینه آمدند و مردم مدینه تا دو سال در میوهجات بیع سلم می‌کردند و رسول الله صلی الله علیه وسلم(در برابر این معامله‎شان سکوت نموده) فرمودند کسی‌که در خرما سلف(بيع نسيه) می‌کند باید در پیمانۀ مشخص، وزن مشخص و تا وقت مشخص سلف کند.

از عبدالرحمن بن ابزی و عبدالله بن ابی اوفی روایت شده که گفته است:

«ُنَانُصِيبُ الْمَغَانِمَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم فَكَانَ يَأْتِينَا أَنْبَاطٌ مِنْ أَنْبَاطِ الشَّأْمِ فَنُسْلِفُهُمْ فِي الْحِنْطَةِ وَالشَّعِيرِ وَالزَّبِيبِ إِلَى أَجَلٍ مُسَمَّى، قَالَ: قُلْتُ أَكَانَ لَهُمْ زَرْعٌ أَوْ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ زَرْعٌ؟ قَالَا: مَا كُنَّا نَسْأَلُهُمْ عَنْ ذَلِكَ.»

(بخاری)

ترجمه: ما به همرای رسول الله صلی الله علیه وسلم به غنایم می‌رسیدیم از کشاورزان شام نزد ما می‌آمد، گفت ما مردم مدینه در گندم، جو و کشمش در میعاد مشخص سلف می‌کردیم، سوال نمودم که آیا زراعت داشتند و یا نداشتند گفتند، از این مسئله سوال نکردیم.

و در روایت دیگری چنین آمده است:

«إِنَّا كُنَّا نُسْلِفُ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم وَأَبِي بَكْرٍ وَعُمَرَ فِي الْحِنْطَةِ وَالشَّعِيرِ وَالزَّبِيبِ وَالتَّمْرِ إِلَى قَوْمٍ مَا هُوَ عِنْدَهُمْ.»

(ابوداود)

ترجمه: ما در زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم، ابوبکر و عمر رضی الله تعالی عنهما در گندم، جو، کشمش و خرما از قومی که از این اجناس ‌داشتند سلف می‌کردیم.

پس این احادیث دلیل اند بر جواز سلم؛ اما باید واضح گردد که در کدام اشیاء سلم جواز و در کدام اشیاء جواز ندارد؟ در حدیث و اجماع صحابه واضح گردیده که سلم بیع چیزی است که هنوز ملک شخص نبوده و ملکیت شخص بالای آن تکمیل نشده است که این دو نوع بیع، ممنوع است و بیع سلم به اساس نص از قاعدۀ عدم جواز بیع شیء معدوم، استثناء گردیده است، لذا چیزی‌که سلم در آن جواز دارد باید منصوص باشد و با مراجعه در نصوص در می‌یابیم که مکیلات، موزونات و معدودات در مصداق بیع سلم قرار می‌گیرند. اما جواز بیع در مکیلات وموزونات به دلیل حدیث ابن عباس رضی الله عنهما است که گفته است:

«قَدِمَ النَّبِيُّ صلی الله علیه و سلم الْمَدِينَةَ وَهُمْ يُسْلِمُونَ فِي التَّمْرِ السَّنَتَيْنِ وَالثَّلَاثَ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: مَنْ أَسْلَفَ فَلْيُسْلِفْ فِي ثَمَنٍ مَعْلُومٍ، وَوَزْنٍ مَعْلُومٍ إِلَى أَجَلٍ مَعْلُومٍ.» (بدایة المجتهد و نهایة المقتصد نوشتۀ ابن رشد)

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه و سلم در مدینه آمد و مردم مدینه در طی دو الی سه سال سلم می‌نمودند، رسول الله صلی الله علیه وسلم(بیع سلم را مانع نشده بلکه) فرمودند کسی‌که سلم می‌نماید باید با ثمن معین، وزن معین و وقت معین سلم نماید.

در روایت دیگری از ابن عباس رضی الله عنهما آمده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«مَنْ أَسْلَفَ فِي شَيْءٍ فَفِي كَيْلٍ مَعْلُومٍ وَوَزْنٍ مَعْلُومٍ إِلَى أَجَلٍ مَعْلُومٍ»

(بخاری)

ترجمه:کسی‌که سلف می‌کند باید در پیمانۀ معلوم، وزن معلوم و مدت معلومی سلف کند.

بناء این احادیث دلالت دارد مالی‌که سلم می‌شود باید از جمله اشیاء مکیل و موزون باشد؛ اما جواز سلم در معدودات به اساس اجماع صحابه است که در مطعومات ثابت شده است، اجماع صحابه را در این خصوص ابن منذر نقل نموده و بخاری روایت کرده و گفته است "شعبه" برای ما گفت، محمد یا عبدالله ابن ابی المجالد برای ما خبر داد:

«اخْتَلَفَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ شَدَّادِ بْنِ الْهَادِ وَأَبُو بُرْدَةَ فِي السَّلَفِ فَبَعَثُونِي إِلَى ابْنِ أَبِي أَوْفَى رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فَسَأَلْتُهُ فَقَالَ: إِنَّا كُنَّا نُسْلِفُ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم وَأَبِي بَكْرٍ وَعُمَرَ فِي الْحِنْطَةِ وَالشَّعِيرِ وَالزَّبِيبِ وَالتَّمْرِ»

ترجمه: عبدالله بن شداد، ابن هادی و ابو بردة در مورد سلف با ما اختلاف نموده مرا به سوی ابن ابی اوفی رضی الله عنه فرستاد و من در این خصوص از ابن ابی اوفی سوال نمودم او گفت: ما در زمان رسول الله صلی الله علیه و سلم، ابوبکر و عمر رضی الله عنهما در گندم، جو، کشمش و خرما سلف می‌نمودیم.

این روایات دلالت دارند که سلم در مطعومات جائز است؛ اما مطعومات خالی از سه حال نیست یا مکیل است یا موزون و یا هم معدود، پس حکم ارتباط به مکیلات، موزونات و معدودات دارد که توسط آن مطعومات مشخص می‌گردد؛ مانند: ارتباط قبض به این چیزها که نیاز به قبض دارد و مانند ارتباط ربا به کیل، وزن و عدد، وقتی‌ از کیل، وزن و عدد بیشتر شود ربا محسوب می‌شود. و سلم نیز تعلق به مکیل، موزون و معدود دارد و در حدیث صراحت دارد که در مکیلات وموزونات سلم جائز است؛ اما از معدودات یادی نکرده است، ولی اجماع صحابه معدودات را نیز داخل سلم نموده و لازم است که اشیاء مسلم بها صفات مشخص داشته باشد؛ مانند: گندم حورانی، خرمای برنی، پنبۀ مصری، ابریشم هندی و زیتون ترکی و هم‌چنان لازم است که با وزن و پیمانۀ مشخصی باشند از قبیل صاع شامی، رطل عراقی، کیلوگرام و لیتر، یعنی لازم است که پیمانه و میزان معروف و مشخص باشد.» ختم متن جزء دوم کتاب شخصیه

بناءً بیع سلم تنها در مکیلات، موزونات و معدودات جائز، اما شناخت این‌که چگونه اموال از جملۀ مکیلات، موزونات و معدودات است ارتباط به واقعیت امول دارد که آیا از جملۀ اموال مثلی است و یا از اموال قیمی؟

اموال مثلی اموالی هستند که توسط پیمانه، وزن و یا عدد خرید و فروش می‌گردند، یعنی در بازار به صاع مشخص، کیلو و یا عدد به فروش می‌رسند؛ مانند: سیب، پرتقال، خربوزه و غیره که در این اشیاء بیع سلم جائز است، چنانچه که قبلاً متن کتاب شخصیه را تذکر دادیم و هم‌چنان در کتاب روضة الطالبین نوشتۀ "نووی" تحت عنوان "مواصفات مثلی وجوه مختلفی است" در جزء پنجم صفحه‌ها ۱۸ و ۱۹ این کتاب، "نووی" پنج وجه را برای مشخص نمودن مثلی ذکر نموده است و در اخیر این بحث گفته است: «صحیح‌تر وجه دوم است؛ اما بهتر این است که گفته شود مثلی چیزی است که کیل و وزن آن‎را شامل شده و بیع سلم نیز در همین چیزها جائز است.» ختم متن کتاب روضة الطالبین

اما اموال قیمی اشیاء است که توسط پیمانه، وزن و عدد به فروش نمی‌رسند؛ مانند: خانه، چون هر خانۀ به اعتبار موقعیت، شکل اعمار، نزدیکی و دوری آن از بازار به فروش می‌رسد، لذا ممکن نیست که خانه در بیع سلم داخل شود، زیرا خانه از جملۀ مکیلات، موزونات و معدودات نیست و از جملۀ اموال مثلی نمی‌باشد. بناءً فروش خانه غیر اعمار شده در داخل بیع سلم نیامده و دلائل بیع سلم بر آن مصداق پیدا نمی‌کند، بناء احادیث نهی کننده از بیع معدوم و غیر مملوک در قسمت خانه مصداق دارد.

  1. استصناع: استصناع در لغت مصدر استصنع الشی است، یعنی آن‎را به ساخت شیء فراخواند، گفته می‌شود "اصطنع فلان بابا " یعنی فلان شخص دروازۀ را ساخت، چنانچه گفته می‌شود "اکتب" یعنی آن‎را امر به کتابت نمود. «لسان العرب و تاج العروس مادۀ "صنع" لذا شخص مستصنع قبل از ساخت شیء از صانع می‌خواهد که برایش چیزی را به صورت محدود و مشخص، در برابر ثمن مشخص و با کیفیت و صفات مشخصی ساخته و تسلیم نماید و این نوع بیع از بیع معدوم استثنائی است دلیل این مسئله در کتاب نظام اقتصادی ذکر شده است.

استصناع آن است که شخص طلب ساخت ظرف، موتر یا دیگر اشیائی‌که در باب صنعت داخل می‌شود نماید، استصناع در سنت ثابت و جائز است رسول الله صلی الله علیه وسلم طلب ساخت انگشتر را نمود از انس رضی الله تعالی عنه روایت شده است که فرمود:

«صَنَعَ النَّبِيُّ صلی الله خَاتَماً»

یعنی برای رسول الله صلی الله علیه وسلم انگشتری ساخت.

 از عبد الله بن عمر روایت شده:

«أَنَّ النَّبِيَّ اصْطَنَعَ خَاتَماً مِنْ ذَهَبٍ»

رسول الله صلی الله علیه و سلم خواهان ساخت انگشتری از طلا گردید. 

(این دو حدیث را بخاری روایت کرده است.)

و هم‌چنان از سهل روایت است که گفت:

«بَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ إِلَى امْرَأَةٍ أَنْ مُرِي غُلَامَكِ النَّجَّارَ يَعْمَلُ لِي أَعْوَاداً أَجْلِسُ عَلَيْهِنَّ»

(بخاری)

رسول الله صلی الله علیه وسلم نزدم زنی فرستاد و گفت غلام خود را امر کن که برایم چوب‌های بسازد تا بالایش بنشینم.

مردم در زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم استصناع می‌نمودند؛ ولی رسول الله صلی الله علیه وسلم در برابر این عمل شان‎ سکوت نموده که سکوت رسول الله صلی الله علیه وسلم تائید عمل‌کرد مردم مدینه در باب استصناع است و تائید و عمل‌کرد رسول الله صلی الله علیه وسلم دلیل شرعی است.

چیزی‌که بالای آن عقد استصناع صورت گرفته انگشتر، منبر، خزانه، موتر و دیگری اشیاء قابل صنعت هستند و به این ترتیب این اشیاء از باب بیع است نه از باب اجاره؛ اما در صورتی‌که مستصنع مواد خام را نزد صانع آورد و از صانع خواست که چیزی برایش بسازد این مسئله از باب اجاره است.

از آن‌جائی‌که صنعت بخش مهمی از اساسات زندگی اقتصادی برای هر ملت و هر جامعۀ قرار گرفته خلاف حالت قبلی که صنعت تنها منحصر به صنعت دست بود، وقتی انسان به آلات جدید دست پیدا کردند این آلات صنعتی به تدریج جای صنعت دستی را گرفت، وقتی اکتشافات جدید آمد باعث انقلاب بزرگی در بخش صنعت گردیده و تولیدات صنعتی رشدی عجیب نمود در حدی‌که در ذهن کسی چنین چیزی خطور نکرده و امروزه صنعت جدید توسط آلات صنعتی اساس زندگی اقتصادی را تشکیل می‌دهد.

احکام مربوط به صنعت جدید و صنعت دستی از چند حالت خالی نیست یا از احکام شرعی است و یا از احکام اجاره، بیع و تجارت خارجی، اگر صنعت جدید باشد، گاهی مال فرد است که این حالت به ندرت اتفاق می‌افتد، غالباً در تولیدات صنعت جدید چندین فرد اشتراک دارد که در این صورت احکام شرکت‌های اسلامی بالایش مصداق دارد؛ اما از ناحیه کاری اداری، کارگر، صنعت و یا دیگر بخش‌هایش احکام اجاره بر آن قابل تطبیق است؛ ولی از ناحیۀ تولید، احکام بیع و تجارت خارجی بر آن مصداق دارد که در این معامله تدلیس، غبن و احتکار ممنوع می‌باشد، مثلی‌که تسعير(قيمت بالا كردن) ممنوع است؛ اما سفارش به تولید چی کوچک باشد و چی بزرگ، احکام استصناع بر آن قابل تطبیق است و شریعت در این مورد مستصنع را به الزام و یا عدم الزام آنچه که برایش ساخته شده ملزم می‌سازد.» ختم.

فقهاء در مورد استصناع اختلاف نظر نموده، بعضی از فقهاء به مواد صنعتی تمرکز نموده و گفتند باید مطابق به تخصص صنعت استعمال شود و این طبقه از فقهاء بر چیزی‌که تولید می‌شود توجه نکرده اند، خواه مادۀ صنعت مثلی باشد و یا قیمی، یعنی مطابق این دیدگاه فرقی نمی‌کند که مصنوع زره باشد یا لباس و یا هم موتر فرق نمی‌کند، از منظر این دیدگاه، حکم شرعی بر مواد صنعت تمرکز شده و لازم است که طبق این دیدگاه در نزد اهل تخصص صنعت معروف بوده و مواد از مواد مصنوعه باشد. بناء استصناع در باب سلم داخل نیست؛ بلکه این نوع خاصی از بیوع است که قبل از وجود مصنوع عقد آن تکمیل شده است.

بناء گفته می‌شود که استصناع با توجه اختلاف نظر بین حنابله و احناف غیر از سلم است: حنابله می‌گویند استصناع بیع کالای غیر موجود است که به صورت بیع سلم نمی‌باشد بناء در این دیدگاه وقتی از بیع استصناع  صحبت می‌شود به صورت کلی به بیع و شروط بیع رجوع می‌گردد. (کشاف القناع جلد ۳ صفحه ۱۳۲ انصار السنة المحمدیة)

اما دیدگاه احناف با دیدگاه حنابله متفاوت است، احناف در بین خودشان در این زمینه اختلاف نظر دارند، بعض از احناف بیع استصناع را بیع جداگانۀ دانسته و در باب سلم داخل نمی‌سازند. «وقتی شخصی برای کسی می‌گوید برایم چیزی به این قدر درهم بساز و صانع سفارش آن شخص را می‌پذیرد در نزد احناف بیع استصناع منعقد می‌گردد» (مبسوط سرخسی جلد ۱۲ صفحه ۱۳۸السعادة) بعضی از احناف بیع استصناع را با تفاوت زمانی داخل باب سلم می‌سازند.

 استصناع به صورت کلی با سلم موافق است پس در بیع سلم تعهد و ذمه داری شخص آجل مشخص می‌شود و همین نکتۀ است که باعث شده تا احناف بحث استصناع را ضمن مبحث سلم بدانند. و همین چیزی است که مالکی‌ها و شوافع به آن باور دارند، با تفاوت این‌که سلم عام بوده و شامل مصنوع و غیر مصنوع می‌شود، ولی استصناع خاص است و تنها شامل همان چیزی است که برای صنعت و ساخت شرط شده است، در سلم پرداخت ثمن به صورت تعجیل شرط است، ولی در استصناع در نزد بیشتر فقهاء حنفی شرط نیست. (منبع: فتح القدیر جلد ۵ صفحه ۲۵۵، بدائع جلد ۶ صفحه ۲۶۷۷، مبسوط جلد ۱۲ صفحه ۱۳۸ و مابعد آن)

مالکی‌ها و شوافع وقتی از عقد سلف صحبت می‌نمایند استصناع را در غیر از اشیاء صنعتی به سلم ملحق ساختند و تعریف و احکام استصناع را از سلم گرفتند (روضة الطالبین جلد ۴ صفحه ۲۶ و مابعد آن کتاب‌خانۀ اسلامی، مهذب جلد ۱ صفحه‌های ۲۹۷ و ۲۹۸ چاپ عیسی الحبلی)

از بیان ذکر شده واضح می‌گردد که استصناع بر تعمیرات و ساختمان‌ها مصداق پیدا نمی‌کند، خواه تمرکز بر مواد صنعتی باشد و خواه بر خود مصنوعه، چون حقیقت لغوی و حقیقت عرفی کلمۀ استصناع بر ساختمان‌ها منطبق نمی‌گردد.

 لذا قبل از اعمار و ساخت منازل و قبل از این‌که پایه، ستون و سقف آن و یا چیزی دیگری که بر وجود آن دلالت کند جائز نمی‌باشد، برعکس، همان نهی بیع معدوم بالای ساختمان‌ها مصداق دارد و به همین دلیل عقد بیع بر آن شرعاً جائز نمی‌باشد.

این نظری است که من آن را ترجیح می‌دهم، الله سبحانه و تعالی عالم‌تر و در کارش با حکمت‌تر است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم مصطفی اسلام

ادامه مطلب...

چند درس و عبرت از فتح قسطنطنیه

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

#فتح قسطنطنیه

#قسطنطنیه

 اول: فتح قسطنطنیه به یاد می‌آورد که همه مسلمانان یک امت واحد هستند، صلح و جنگ‌شان یکی است و به یاد آورنده‌ای این است که متفرق و پارچه شدن امت اسلامی به کشورهای کوچک، فقط منافع استعمارگران را تأمین می‌نماید، و این که جنگ نژادی، مذهبی و قبیلوی تنها به نفع دشمنان امت تمام می‌گردد و بس. یقیناً وحدت ما تحت چتر یک دولت واحد، هسته‌ای فتوحات و به اکمال رساندن بشارت‌های نبوی صلی الله علیه وسلم است.

دوم: فتح قسطنطنیه برای ما می‌آموزاند که کشورهای قَطَری-عربی کشورهای نازا(و جامد)  هستند که هیچ سودی ندارند؛ بلکه بارِ دوش اهالی خود هستند. اسلام برای رهبری و برای این آمده است که به جهانیان حمل شود؛ اما کشورهای سایکس پیکو، کشورهای ضعیفی هستند که توان حمل اسلام و پشتیبانی از خود را ندارند. بدون شک راز قوت و قدرت‌مندی امت محمد صلی الله علیه وسلم، دین اسلام و یکپارچگی شان تحت چتر یک دولت واحدی است که در آن اختیار مسلمانان در دست خودشان باشد؛ نه در دست غرب.

سوم: فتح قسطنطنیه که به دست آن امیر جوان (21 ساله) انجامید، ما را به این رهنمایی می‌کند که این امیر افرادی را دریافت که از آن اطاعت می‌کردند و از هیچ دستور او سرپیچی نمی‌کردند. رسول الله صلی الله علیه وسلم -در حدیث بشارت فتح قسطنطنیه- توأم با مدح امیر، ارتش آن را نیز مدح کرده و فقط نگفته: «فَلَنِعْمَ الْأَمِيرُ أَمِيرُهَا (چی نیکو امیری‌ست امیر آن)» بلکه افزوده است:«وَلَنِعْمَ الْجَيْشُ ذَلِكَ الْجَيْشُ(و چی نیکوست آن ارتش)». اطاعت ارتش از امیرش و گوش فرا دادن‌شان به دستورات و دیدگاه امیر از مهم‌ترین اموری بود که آن‌ها را به هدف‌شان –فتح قسطنطنیه- رساند.

چهارم: فتح قسطنطنیه به یاد ما امت مسلمه امور متعددی را می‌آورد که مهم‌ترینش این است که ما انسان هستیم، گاه کار درست انجام  می‌دهیم و گاه اشتباه می‌کنیم؛ اگر اشتباه کنیم –چنانچه در گذشته مغول و صلیبی‌ها ما را اشغال کرده بودند- دشمنان امروزی امت بر ما غالب می‌گردند، و اگر کار درستی انجام دهیم -همانند گذشته- امت پیروزی و فتوحات می‌گردیم. ما می‌توانیم از اشتباهات خود جلوگیری کنیم، اما به دو شرط؛ اول: به ترک اشتباهات و گناهان خود، به حق و با اخلاص عزم راسخ داشته باشیم. دوم: بدانیم ما  بدون دولت اسلامی یتیم‌هایی هستیم.

برگرفته از مجله الوعی

مترجم: حمزه "پارسا"

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه