- نشر شده در ویدیوها
چهار شنبه، 21 رمضان مبارک 1439هـ / 06 جون 2018م
چهار شنبه، 21 رمضان مبارک 1439هـ / 06 جون 2018م
سخنان عناد عمار تحت عنوان "یأس اساس و تهداب شکست و ناکامی!" در یکی از مساجد شهرک کللی واقع د رحومۀ ادلب.
پنج شنبه، 22 رمضان مبارک 1439هـ / 07 جون 2018م
(ترجمه)
پرسش:
انتخابات مالیزیا به تاریخ 9 می 2018م انجام گرفت و نتیجه این شد که نجیب، نخست وزیر برحال، شکست خورد و مهاتیر برنده شد. لازم به ذکر است که مهاتیر دهۀ نود عمرش را پشت سر گذاشته، بناءً طوری به نظر میرسد که انگار نقشهای مشخصی در پس پرده در مورد این انتخابات طراحی گردیده بود. پرسش این است که آیا انگیزههای خارجی در این خصوص وجود داشته و یا چنان که ادعاء میشود، بازی دموکراتیک داخلی در کار است؟
پاسخ:
1- ساختار جغرافیایی مالیزیا طوری است که در بخش جنوبی آن شبهجزیرۀ ملایو و در بخش شمالی آن جزیرۀ بورنیو موقعیت دارد و فاصلۀ گستردهای از بحر جنوبی چین در میان این دو جزیره قرار گرفته. اسلام در این منطقه توسط بازرگانان مسلمان و در قرن سیزدهم میلادی راه یافت، طوریکه نخست حاکمان و افراد نخبه اسلام را به صفت دین خویش برگزیدند، سپس میان عام مردم منتشر گردید. سلطنت مالکا که در شبهجزیرۀ ملایو حاکمیت مینمود، از جایگاه برجستهای برخوردار بود، زیرا پس از آنکه راههای تجارت بحری به دلیل جنگهای مغولها مسدود گردید، تجارت از طریق بحر در آن رونق فراوانی پیدا نمود. این سلطنت استقلال خویش را در قرن پانزدهم میلادی از چین گرفت و پس از کسب استقلال، اسلام را به صفت دین رسمی خویش برگزید و آن را به سرعت در سراسر این جزیره منتشر نمود، زیرا این حاکمیت از قدرت و جایگاه بلندی برخوردار بود. اما با وجود آن هم این منطقه در سال 1511م و به وسیلۀ همین سلطنت، زیر استعمار پرتگال قرار گرفت، آنگاه که فردی را از داخل تطمیع نمودند تا دروازۀ قلعۀ پایتخت را به روی استعمارگران باز نماید. سپس در سال 1641م، هالندیها آمدند و استعمار این جزیره در سال 1786م و از طریق تجارت و معاهدههای اجارۀ بندرها آغاز گردید. انگلیسها استراتیژی استفاده از نژادهای "ساکنان این جزیره" را روی دست گرفتند تا حاکمیت عملی از آن خودشان بوده و پادشاهان باقی مانده به عنوان حکام سمبولیک حضور داشتند. اتحاد مالایوها در این شبهجزیره باعث شد استقلالشان را از انگلیس در سال 1957م رسماً بگیرند.
دولت مالیزیا در سال 1963م و پس از اتحاد جزیرۀ ملایو با جزیرۀ بورنیو تشکیل گردید. هرچند سنگاپور در سال 1965م از طریق رأیگیری در پارلمان مالیزیا از پیکر آن جدا گردید، اما این منطقه نیز در تشکیل دولت مالیزیا در سال 1963م نقش داشت.
2- معلوم است که تسلط سیاسی انگلیس بالای مالیزیا، حتی بعد از استقلال این کشور نیز ادامه داشت، به طور مثال:
الف) مالیزیا همواره عضو "کومنولث انگلیس" و یکی از اعضای جریان عدم انحیاز بوده که در سال 2003م به آن ملحق شد. در عین حال یکی از اعضای مؤسس رابطۀ ملتهای جنوب شرق آسیا و سازمان کنفرانس اسلامی میباشد، که تونکو عبدالرحمن نخست وزیر این کشور، نخستین سرمنشی آن بود.
ب) پیش نویس دفاع از قدرتهای پنجگانه در سال 1971م میان انگلیس، استرالیا، نیوزلند، مالیزیا و سنگاپور امضاء شد و این در حالی بود که "شرق سویس" که مربوط به انگلیس بود، از آن خارج شد. لازم به ذکر است که استرالیا در سال 1971م توسط حزب لیبرال حکومت می شد، حزبیکه در سراسر قرن بیست وابسته به انگلیس بود.
ج) مهاتیر محمد نخست وزیر مالیزیا با ساختن سازمان اوپیک وابسته به امریکا مخالفت نمود. این سازمان در سال 1989م توسط استرالیا و زیر رهبری رئیس حزب کارگر راهاندازی گردید، حزبیکه وابسته به امریکا بود. وریث هوک رهبر حزب کارگر استرالیا و بول کیتنگ نخست وزیر این کشور، مهاتیر را به دلیل عدم حضورش در گردهمایی سال 1993م سازمان اوپیک در سیاتل امریکا متمرد خواند.
د) مهاتیر محمد در سال 1997م سازمان دیگری به عنوان بدیل اوپیک زیر نام مجموعۀ اقتصادی شرق آسیا پیشنهاد نمود، اما این مفکوره ناکام مانده و بعدها به گردهماییهای نشست شرق آسیا ملحق گردید، که شامل استرالیا بود، اما به رهبری جون هاورد نخست وزیر لیبرال وابسته به انگلیس فعالیت مینمود، لیکن با وجود آن هم سرانجام امریکا از آن اخراج گردید. امریکا و روسیه نتوانستند در سال 2011م به این مجموعه ملحق شوند.
3- انگلیس متوجه شد که امریکا خودش را به نجیب رزاق، نخست وزیر اسبق مالیزیا نزدیک میکند، بناءً نگران شد که مبادا او به جانب امریکا تمایل پیدا کند؛ هرچند در حکومت قبلی مالیزیا که وابسته به انگلیس بود، به عنوان وزیر فعالیت مینمود و هرچند وی از اعضای حزب حرکت ملی مالیزیای متحد بود، که از استقلال به بعد، بالای این کشور حکومت مینمود. در زیر به برخی از نشانههاییکه نشان دهندۀ این نگرانی انگلیس بود، اشاره میشود:
الف) اوباما در ماه اپریل 2014م به مالیزیا سفر نمود و وی نخستین رئیس جمهور امریکا بود که پس از 50 سال، از مالیزیا دیدن مینمود. وی در این سفر اعلان نمود که روابط روابط مالیزی-امریکا را به مشارکت فراگیر ارتقا میدهد، تصمیمیکه بخشی از سیاسیت اوباما زیر عنوان "محور آسیا" به شمار میرفت.
ب) نجیب و اوباما مثل دو دوست بوده و در ماه دسمبر 2014م، در جزایر هاوایی باهم "گولف" بازی نمودند و سپس اوباما در ماه نومبر 2015م برای بار دوم از مالیزیا دیدن به عمل آورد.
ج) نجیب با قوت تمام از مشارکت تجاری از طریق بحر آرام پشتیبانی نمود، مشارکتیکه به پیشنهاد امریکا به وجود آمد. وی اصرار نمود که امریکا نیز باید در این مشارکت سهیم باشد. سپس بعد از آنکه امریکا در زمان حکومت ترامپ از این مشارکت بیرون رفت، جهت تداوم برنامۀ نقاط تجاری با جاپان همکاری نمود. پس از آنکه ایالات متحده از توافق مشارکت تجارتی از طریق بحر آرام بیرون رفت، نزدیک بود این مشارکت از هم بپاشد، اما ویتنام و مالیزیا توانستند در نجات دادن 11 دولت و بقای آن در این مشارکت، نقش بسیار مهمی را بازی نمودند. (منبع: https://asia.nikkei.com/Economy/Vietnam-and-Malaysia-play-vital-roles-in-making-TPP- 11-)
4- به نظر میرسد انگلیس با نزدیک شدن زمان برگزاری انتخابات سال 2018م، قصد دارد یک بار دیگر به مزدور قدیم و مخلصاش(مهاتیر محمد) روی آورده، کسیکه از آدرس اپوزسیون به هدف دستیابی به قدرت وارد میدان کارزار شد. انتظار میرود مالیزیا در حال حاضر از سیاستهای امریکا فاصله گرفته و فعالیتهایش را برای کاستن از مداخلات امریکا در منطقه از سر گیرد و این چیزی است که سیاستهای انگلیس در پی آن قرار دارد.
10 رمضان 1439هـ.ق
26 می 2018م
(ترجمه)
پرسش:
بهای نفت به تاریخ ۲۴می ۲۰۱۸م به گونۀ چشمگیری افزایش یافت؛ طوریکه بهای هر بشکه نفت خام برنت، به ۷۹ دالر رسید و هر بشکه نفت خام تکساس ۷۱ دالر. این افزایش پس از کاهش مستمری است که از سال ۲۰۱۴م شاهد آن بودیم، آیا این بدان معنی است که جهان وارد مرحلۀ جدیدی از افزایش بیسابقۀ نفت خواهدشد؟ و آیا ممکن است این افزایش شبیه به افزایش قبلی خواهد بود که تا ۱۵۰دالر در هر بشکه رسید؟ دلایل آن چیست؟
پاسخ:
نفت مانند هر کالای دیگر، از روند عرضه و تقاضا متأثر میباشد، اما در عین حال و بر خلاف سایر کالاها، استقرار بهای نفت را نمیتوان حدس زد، یعنی اینکه هرگونه تغییری در عرضه و یا تقاضا، میتواند به گونۀ مستقیم روی بهای نفت تأثیرگذار باشد و این واقعیت بر میگردد به طبیعت بازار نفت، و در عین حال مالیات نیز، به ویژه در جریان تنش های سیاسی، بالای عدم استقرار بازار نفت تأثیرگذار میباشد. برای بهتر روشن شدن موضوع به بررسی موارد زیر میپردازیم:
1- عرضه:
الف) سازمان کشورهای صادر کنندۀ نفت(اوپک) و کشورهای غیرعضو در این سازمان توافق نمودند تا از میزان نفت عرضه شده در بازار بکاهند، چنانچه در توافقیکه در اواخر سال ۲۰۱۷م میان روسیه و دولتهای اوپک صورت گرفت، فیصله شد تا به میزان ۱.۸میلیون بشکه در روز، از استخراج نفت خام کاستهشود تا به این ترتیب از میزان زائد نفت عرضه شده در بازار کاسته شده و قیمتها بالا برود. تحقیقیکه سازمان استندرد اندبورز اوپک انجام داده، نشان میدهد که کشورهای اوپک در ماه اپریل، برای سومین ماه پی در پی کمترین میزان نفت خام خویش را از یک سال بدین سو استخراج نمودند. چنانچه در ماه گذشته روزانه 32 میلیون بشکه استخراج نمودند، یعنی ۱۴۰.۰۰۰ بشکه کمتر از ماه مارچ و میزان استخراج امروز آن به ۳۲.۷۳ ملیون بشکه در روز بوده، یعنی کمتر از آنچه که سازمان اوپک مشخص نموده بود. بر اساس فیصلۀ اوپک، روزانه باید ۷۳۰ هزار بشکه استخراج میگردید. قرار است این توافق اوپک برای یک سال دیگر نیز ادامه داشتهباشد و در صورت تداوم اوضاع کنونی، به گمان اغلب قیمت نفت خام افزایش بیشتری نیز داشته باشد. این چیزی است که رئیس بخش تحقیقات درازمدت شرکت مشورهدهی انرژی(Aspects) به آن اشاره نمود: «آنچه امروز شاهد آن استیم، در آینده بیشتر اتفاق خواهد افتاد و آن اینکه مشکلات عرضه و یا تهدیدات آن به پیمانۀ وسیع و به گونۀ روشنتری بالای قیمتها تأثیر خواهدگذاشت.» (منبع: Https://www.marketwatch.com)
ب) اوضاع سیاسی و اقتصادی ونزویلا بالای تواناییهای این کشور در برآورده شدن اهداف تولیدی آن تأثیر فراوان داشته، چنانچه در ماه اپریل ۲۰۱۸م، ۱.۴۱ میلیون بشکه در روز تولید داشته و این میزان نشان میدهد که در تناسب به همین روز در ماه قبل(مارچ ۲۰۱۸م)، ۸۰هزار بشکه در روز کمتر و در تناسب به سال ۲۰۱۷م، ۵۴۰هزار بشکه در روز کمتر تولید نموده است. بدون شک یکی از دلایل اصلی این کاهش تولید، سیاست دولت ونزویلا بوده، چنانچه شرکت نفتی "دی ونزویلا یا PDVSA" به گونۀ بدی اداره میگردید و شرکت "کونوکو فیلیپس" در ماه گذشته در یک قضیهای به دلیل مصادره نمودن دو پروژۀ نفتی در ونزویلا، به ارزش دو میلیارد دالر در برابر شرکت PDVSA برنده گردید و شرکت PDVSA عملاً نتوانست قرضهاش را به مبلغ ۲.۵ میلیون دالر پرداخت نماید. تمام این موارد در کاهش میزان تولید شرکت دولتی ونزویلا نقش داشته که در نهایت باعث کاسته شدن در میزان عرضه میگردد و به این ترتیب، افزایش قیمت نفت وابسته به کاهش میزان عرضه میباشد.
ج) پیامدهای خروج ترامپ از توافق هستهای با ایران و چگونگی اعمال تحریمهای جدید علیه صنعت نفت ایران، در سال ۲۰۱۲م و در زیر سایۀ حکومت اوباما نیز تحریمهای شبیهی طراحی گردیده بود. میتوان حدس زد که این تحریمها باعث خواهد شد میزان تولید نفت ایران تا ۲۰درصد کاهش داشته باشد، یعنی از ۵۰۰هزار بشکه به ۴۰۰هزار بشکه در روز، معادل یک میلیارد دالر در ماه به قیمت فعلی افزوده خواهد شد. (منبع: http://foreignpolicy.com) این در حالی است که امریکا هنوز مشخص نکرده چه اقداماتی علیه ایران خواهد داشت، اما حدس و گمانها نشان میدهد که تحریمهایی در راه است که صنعت تولید نفت ایران را هدف قرار خواهد داد. تمام این تدابیر سه گانه که تذکر داده شد در کاهش میزان عرضۀ نفت سهم داشته و چنانکه دیده شد، افزایش قیمت نفت را در پی داشت.
2- تقاضا:
الف) میزان تقاضای نفت نیز افزایش داشت و آژانس بین المللی انرژی اعلان نموده که ممکن است تقاضای جهانی نفت در سال ۲۰۱۷م از ۹۷.۸ میلیون بشکه در روز به ۹۹.۳ میلیون افزایش یابد. آژانس یاد شده که مقر آن در پاریس است، انتظار دارد تقاضای جهانی نفت در سال ۲۰۱۸م از ۱.۳ میلیون بشکه در روز به ۱.۴میلیون افزایش داشته باشد و این مسئله بعد از آن مطرح گردید که صندق بینالمللی پول، رشد اقتصاد جهانی را در سال جاری و سال آینده رو به افزایش خواند. آژانس بینالمللی انرژی در گزارش ماهوار خویش از بازارهای جهانی گفته که تقاضای نفت در سال 2017م به میزان ۱.۶ میلیون بشکه در روز افزایش را نشان میدهد. (منبع: https://www.reuters.com)
ب) چین یکی دیگر از دلایل رشد تقاضای نفت به شمار میرود، چنانچه انتظار میرفت، چین در ماه اپریل ۲۰۱۸م روزانه بیشتر از ۹ میلیون بشکه نفت خام مصرف نماید، یعنی بیشتر از هر وقت دیگری در گذشته و این چیزی معادل ۱۰درصد مصرف جهانی نفت و بیشتر از یک سوم تقاضای تمام آسیا را نشان میدهد. در صورتیکه قیمت نفت خام به ۷۵ دالر در هر بشکه برسد، قطعاً به این معنی خواهد بود که هزینۀ واردات چین در ماه به بیشتر از ۲۰ میلیون دالر خواهد رسید. این درحالی است که این میزان از تقاضای بیسابقه در زمانی از سال میباشد، که معمولاً میزان واردات کاهش میداشته باشد و همچنین بیانگر این است که تقاضای نفت چین بیشتر از میزانی است که انتظار میرفت. بانک جولدمان ساکس امریکایی در یاد داشت به کارگران چنین میگوید: «تقاضای چین به شدت در حال افزایش است و ممکن است بیشتر از تخمینهای فعلی باشد.» (منبع: https://www.reuters.com) با توجه به معلومات فوق الذکر، تقاضای جهانی در حال افزایش است و این خود باعث شده قیمت نفت، چنانچه دیده شد، افزایش داشته باشد.
3- بازار بورس: این بازار در حالاتیکه میزان عرضه و تقاضای نفت به سرعت دچار نوسان میشود، فعال میگردد؛ بر علاوۀ اوضاع معنوی بازار که به سختی میتوان آن را مشخص نمود. به این ترتیب، بازار بورس در زمان افزایش یا کاهش قیمت نفت روشنتر میشود و صندوقهای بزرگ احتیاطی در بازار نفت نقش بزرگی را بازی میکنند و این کار را یا از طریق خریداری اسناد بزرگ نفتی و یا فروش آن انجام میدهند. به این ترتیب دیده میشود که بازار بورس به مثابۀ شمشیر دولبهایست که ممکن در افزایش تقاضا تأثیر داشته و در نتیجه باعث افزایش قیمت شود و ممکن است در کاهش تقاضا تأثیرگذار باشد، که باعث کاهش قیمت نفت میگردد. اما در هر حال، بازار بورس در افزایش قیمت نفت در حال حاضر چندان تأثیر زیادی نداشته؛ بلکه نقش بزرگ را مسئلۀ عرضه و تقاضا دارد که در فوق بیان گردید.
اما آنچه مسلم است این است که بعید به نظر میرسد قیمت نفت به میزان سابق آن، که تا ۱۵۰ دالر رسیده بود، افزایش پیدا کند؛ زیرا اوضاع اقتصادی کنونی جهان تحمل آن را ندارد و به این ترتیب انتظار میرود قیمت نفت به کندی افزایش یافته و قبل از رسیدن به مرز ۱۰۰ دالر متوقف گردد. به ویژه با توجه به اینکه جنگ تجاری قریب الوقوع میان امریکا و چین منجر به کاهش میزان تقاضا گردیده و در پی آن قیمت نفت به ساده گی کاهش خواهد یافت. به علاوۀ اینکه در صورت افزایش قیمت نفت به اندازهای که خلاف میل امریکا باشد، فشارهای امریکا از طریق عربستان سعودی بالای کشورهای اوپک، در افزایش میزان تولید، تأثیرات خاص خود را خواهد داشت.
10 رمضان 1439هـ.ق
26 می 2018م
«عَنْ عَمْرِو بْنِ الْأَحْوَصِ قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي أَنَّهُ شَهِدَ حَجَّةَ الْوَدَاعِ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَحَمِدَ اللَّهَ وَأَثْنَى عَلَيْهِ وَذَكَّرَ وَوَعَظَ فَذَكَرَ فِي الْحَدِيثِ قِصَّةً فَقَالَ «اَلَا وَاسْتَوْصُوا بِالنِّسَاءِ خَيْرًا فَإِنَّمَا هُنَّ عَوَانٍ عِنْدَكُمْ لَيْسَ تَمْلِكُونَ مِنْهُنَّ شَيْئًا غَيْرَ ذَلِكَ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ فَإِنْ فَعَلْنَ فَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ ضَرْبًا غَيْرَ مُبَرِّحٍ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا أَلَا إِنَّ لَكُمْ عَلَى نِسَائِكُمْ حَقًّا وَلِنِسَائِكُمْ عَلَيْكُمْ حَقًّا فَأَمَّا حَقُّكُمْ عَلَى نِسَائِكُمْ فَلَا يُوطِئْنَ فُرُشَكُمْ مَنْ تَكْرَهُونَ وَلَا يَأْذَنَّ فِي بُيُوتِكُمْ لِمَنْ تَكْرَهُونَ أَلَا وَحَقُّهُنَّ عَلَيْكُمْ أَنْ تُحْسِنُوا إِلَيْهِنَّ فِي كِسْوَتِهِنَّ وَطَعَامِهِنَّ»
(رواه الترمذى و قال حديث حسن صحيح)
ترجمه: از عمرو بن احوص جشمی رضی الله عنه روايت شده است که او در حجه الوداع از پيامبر صلى الله عليه وسلم شنيد، بعد از آنکه حمد و ثنا فرمود و تذکر داد و پند و موعظه کرد، فرمود: آگاه باشيد و در مورد زنان تان توصيۀ خير مرا قبول کنيد؛ زيرا آنان اسيرانی در دست شما هستند و شما مالک هيچ چيز از آنها جز آن(پيوند زناشويی و حفظ مال و ناموسشان) نيستيد، مگر اينکه کار آشکاری(مانند نشوز و نافرمانی و سوء معاشرت) انجام دهند، که اگر چنين کردند، از همبستری با آنها دوری کنيد و(اگر مطمئن بوديد که تأثيری دارد) آرام و غير شديد آنان را بزنيد، اگر مطيع شدند، ديگر به ضرر ايشان راهی(برای ايراد و اشکال تراشی و آزار و زدنشان) در پيش نگيريد و اقدامی نکنيد. آگاه باشيد! شما بر زنان خود حقی داريد و زنانتان نيز بر شما حقی دارند؛ حق شما بر ايشان اين است که فرش شما را برای کسانیکه نمیخواهيد پهن نکنند و کسانی را که دوست نداريد، به خانۀ شما راه ندهند و حق ايشان بر شما آن است که در فراهم آوردن لباس و غذا(و نيازهای ديگر زندگی آنها و معاشرت) از آنها دريغ نکنيد.
شرح حدیث:
در تحفة الآحوذی شرح ترمذی وغیره شروح آمده است: لفظ "أَلَا" حرف تنبیه است. لفظ "وَاسْتَوْصُوا" تأکید در قبول توصیه و نصیحت است. لفظ "إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ" استثناء میکند، زنانی را که فحشاء آشکار نمایند: مثل: سرکشی، برخورد زشت و بیعفتی لفظ "فَإِنْ فَعَلْنَ فَاهْجُرُوهُنَّ" یعنی اگر صفات زشت فوق در زنان بود، اول از بستر خوابشان دوری کنید. دوم: اگر اصلاح نشدند، آنها را بزنید؛ ولی زدنیکه بدون زخم و عیوب بوده و از طاقت بالا نباشد. و لفظ "فُرُشَكُمْ مَنْ تَكْرَهُونَ" طیبی گفته است: برای هیچ کسی از مرد و زن اجازه نیست که در منازل زوجین داخل شود.
یقیناً الله سبحانه وتعالی حیات زوجیت را یک حیات معاشرت و مصاحبت قرار داده است که یک دیگر خود را بهشکل تام و در همه امور زندگی همراهی میکنند؛ همراهی و مصاحبتیکه در آن یکی بر دیگری مطمئن میباشد، زیرا الله سبحانه وتعالی این زوجیت را محل اطمینان قرار داده است. فلهذا همیشه الله سبحانه وتعالی به حسن معاشرت بین زوجین توصیه فرموده اند، و بر شوهران لازم است تا در معاشرت با زنانشان احسان داشته باشند. به همین خاطر است که الله سبحانه وتعالی قیادت شوهر را بالای زن لازمی ساخته است و شوهران را بر زنان مسلط گردانیده است. قسمیکه الله سبحانه وتعالی میفرماید:
﴿الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ﴾
[نساء: ۳۴]
ترجمه: مردان بر زنان سرپرستاند(و در جامعۀ كوچك خانواده، حق رهبری دارند و صيانت و رعايت زنان بر عهدۀ ايشان است).
توضیح موضوع:
این است گنجینههای نظام اجتماعی که الله سبحانه وتعالی آن را در قرآنکریم برای ما لازمی و مقررکرده است، چنان نظامیکه اگر مراعات و تطبیق شود، هرگز زنان در آن جامعه خوار و ذلیل نمیشوند؛ قسمیکه امروز است، هرگز شقاوت و زندگی تنگ برایشان نمیبود.
در نهایت، یقین ما بر این است که الله سبحانه وتعالی از جانب خود برایما وعده کرده است و او سبحانه وتعالی خلاف وعده نمیکند، و ما انشاءالله بشارتهای نصرت را میبینیم که در افقها میتابد. میدانیم که دولت اسلامی یعنی دولت به منهچ خلافت راشده انشاءالله اقامهشدنی و فراگیر قاب قوسین خواهد شد و در آن روز مؤمنین را به نصرتی از جانب الله سبحانه وتعالی فرح و شادمانیست.
(ترجمه)
پرسش:
السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!
شیخ بزرگوار! بنده یکی از شباب حزب التحریر در پاکستان هستم؛ بعضی علوم اجتهاد مثل عربی و اصول فقه را بسیار کم فرا گرفته و اصول را از کتاب شما بررسی نمودهام، یک بار در یکی از سفرهای ما برادری در مورد کشتن حشرات توسط وسایل برقی سؤال نمود، معلوماتیکه داشتم، برایش گفتم-ضمن اینکه معلومات خود را نیز به شما ارسال نمودم- حالا خواستم از شما بپرسم که آیا استعمال وسایل برقی در کشتن حشرات جائز است یا خیر؟
پاسخ:
وعلیکم السلام و رحمت الله و برکاته!
از بحث شما مطلع شدم و در آن سه ملاحظه دارم که قرار ذیل میباشند:
1ـ علاقهمندی و توجه شما به استنباط احکام قابل قدر است و روش و بررسی شما در ادله و استنباط احکام از آنها مطابق طریقۀ ما در اصول... عالی میباشد، و این امریست که بشارت دهندۀ خیر است و از الله سبحانه وتعالی استدعا دارم که در امور کمک تان کند و توفیق بیشتر نصیب تان نماید.
2ـ تحقیق در مورد سوختاندن، پیچیدهگیهای زیادی دارد. شما سوختاندن ذریعۀ آتش و سوختاندن توسط برق را فرق نموده اید؛ در حالیکه هردوی آن یک قضیه میباشد. شعلۀ آتش هیزوم، حرارتی ایجاد مینماید که به یک کیفیت معین سبب حریق میگردد و همچنان ارتباط برق، حرارتی تولید مینماید که سبب حریق با کیفیت مشخص میشود. بنابر این، حکمیکه مرتبط به سوختاندن با آتش میشود، همان حکم به سوختاندن توسط برق نیز تطبیق میگردد.
3- شما در بحث تان کشتن حشرات را با سوختاندن توسط برق گفته اید که قتل حشره قبل از سوختن توسط برق صورت میگیرد، چنانچه در بحث متذکر شده اید: «سبب سوختن آنست که برق در جسم حشره جاری شده و تولید حرارت مینماید... و همین حرارت سبب سوختن جسم حشره شده ... و حشره از جریان برق میمیرد؛ نه از سوختن، در حقیقت سوختن بعد از مرگ حشره صورت میگیرد، یعنی حشره در حالیکه مرده است، میسوزد.»
برادر عزیز، چیزیکه شما ذکر نموده اید، در آن ملاحظهای وجود دارد و به نظر عمیق متخصص ضرورت میباشد، چون حشره توسط برق از بین رفته و سوخته است، پس در این صورت آن حشره زنده بوده، نه مرده و هنگامیکه برق با او تماس نموده آن از بین رفته و سوخته است، پس چرا گفته شده که حشره توسط آواز برق مرده است و بعداً ذریعۀ برق سوخته است؟ در حالیکه آن حشره بعد از حال رفتن توسط برق، مرده یافت گردیده، پس در این صورت برای فهم و شناخت سبب مرگ حشرات، ضرورت به نظر دانشمندانیکه تخصص در وسایل برقی داشته باشد، داریم، که آیا حشره توسط برق سوختانده شده است؟ که در این صورت حکم نصوص وارد شده در مورد حرمت سوختاندن زنده جانها بر این مسئله مطابت مینماید، یا اینکه سوختن بعد از مرگ حشره صورت گرفته است؟ بعد از اینکه تحقیق صورت بگیرد، میشود که حکم شرعی برایش داده شود.
4ـ دلایل حرمت قتل ذریعۀ سوختاندن واضح است که از آن جمله قرار ذیل است:
از حضرت ابوهریره رضی الله عنه روایت است که گفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم ما را در لشکری اعزام نموده و فرمود:
«إِنْ وَجَدْتُمْ فُلاَنًا وَفُلاَنًا فَأَحْرِقُوهُمَا بِالنَّارِ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ عليه الصلاة والسلام حِينَ أَرَدْنَا الخُرُوجَ: إِنِّي أَمَرْتُكُمْ أَنْ تُحْرِقُوا فُلاَنًا وَفُلاَنًا، وَإِنَّ النَّارَ لاَ يُعَذِّبُ بِهَا إِلَّا اللَّهُ، فَإِنْ وَجَدْتُمُوهُمَا فَاقْتُلُوهُمَا»
(رواه البخاری)
ترجمه: اگر شما فلان و فلان شخص را یافتید، آنها را با آتش بسوزانید؛ بعداً زمانیکه از مدینه خارج میشدیم برای مان گفت: من شما را به سوختاندن فلان و فلان امر نموده بودم و ذریعۀ آتش به جز الله(سبحانه وتعالی) کسی دیگر تعذیب نمینماید، پس اگر آن دو شخص را دریافتید، ایشان را به قتل برسانید.
در مسند امام احمد رحمه الله از حضرت ابوهریره رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم در لشکری ما را اعزام نمود و برای ما گفت: اگر فلان و فلان مرد از قریش را دریافتید، آنها را با آتش بسوزانید، بعداً زمانیکه قصد خروج از مدینه را داشتیم، برای ما فرمود: من شما را قبلاً گفته بودم اگر فلان و فلان را یافتید، با آتش بسوزانید، در حالیکه با آتش به غیر از الله سبحانه وتعالی کسی دیگر را سزاوار نیست که کسی را تعذیب نماید. بناءً اگر آنها را یافتید، به قتل برسانید.
همچنان سوختاندن زنده جانها با آتش حرام است و این حکم عام بوده تنها برای انسان مخصوص نمیباشد؛ بلکه همه مخلوق را شامل میشود. بنابر این، تعذیب(شکنجه) و قتل توسط آتش حرام است. همچنان هر آن چیزیکه در معنی(حکم) آتش باشد، نیز حرام است، مثل تعذیب و قتل ذریعۀ برق.
5ـ اما آن حدیثیکه شما ذکر نموده اید و از آن، کشتن را با آتش مکروه فهمیده اید؛ نه حرام، به دلیل لفظیکه رسول الله صلی الله علیه وسلم گفته است: من از الله سبحانه وتعالی حیاء مینمایم، پس این استنباط مرجوح(فاقد اعتبار) است، زیرا رسول الله صلی الله علیه وسلم بعد از آن میفرماید: «لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ أَنْ يُعَذِّبَ بِعَذَابِ اللَّهِ» یعنی برای هیچ کسی درست نیست که به عذاب الله(آتش)، دیگری را تعذیب نماید و این متن حدیث است:
سعید بن منصور در سنن خود از ابن ابی نجیح روایت نموده که گفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم گروهی را به جنگ با مشرکین فرستاد و فرمود:
«إِنْ وَجَدْتُمُوهُ فَاجْعَلُوهُ بَيْنَ حِزْمَتَيْ حَطَبٍ، ثُمَّ أَشْعِلُوا فِيهِ النَّارَ ثُمَّ قَالَ: إِنِّي لَأَسْتَحْيِي مِنَ اللَّهِ لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ أَنْ يُعَذِّبَ بِعَذَابِ اللَّهِ...»
ترجمه: اگر آنها را یافتید، در میان انبار هیزوم انداخته و آتش بزنید و بعداً فرمود: من از الله(متعال) حیاء میکنم، برای هیچ کسی درست نیست که به عذاب الله(آتش)، دیگری را تعذیب نماید. ...
طوری که شما ملاحظه نمودید، رسول الله صلی الله علیه وسلم بعد از این سخنش(لَأَسْتَحْيِي مِنَ اللَّهِ) یعنی من از الله سبحانه وتعالی حیاء مینمایم، فرمود: «لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ أَنْ يُعَذِّبَ بِعَذَابِ اللَّهِ» یعنی برای هیچ کسی درست نیست که به عذاب الله(آتش)، دیگری را تعذیب نماید. بنابر این، هرگاه این حدیث با حدیث بخاری جمع گردد، واضح میشود که شکنجه و قتل ذریعۀ آتش حرام است.
خلاصه اینکه حکم شرعی موقوف بر تحقيقات در مورد كشتن حشرات توسط وسایل برقی میباشد، تا اينكه بشناسيم که آیا توسط سوختاندن، كشتن حشرات صورت میگیرد یا اینکه سوختن بعد از حال رفتن و مردن حشره توسط برق صورت گرفته است و بدین لحاظ، برق در وجود حشره سرایت نموده و حشره حریق گردیده است. باز هم بحث بیشتر این موضوع نیاز به نظر کسانی دارد که در این مورد تخصص دارند و سپس مبنی بر آن حکم شرعی استنباط میگردد.
در اخیر آن چه را در اول نوشتۀ خود ذکر نموده بودم، تکرار مینمایم که علاقهمندی و توجه شما به استنباط احکام قابل قدر است. روش و بررسی شما در ادله و استنباط احکام از آنها مطابق طریقۀ ما در اصول... عالی میباشد، و این امریست که بشارت دهندۀ خیر است و از الله سبحانه وتعالی استدعا دارم که در امور خیر کمک تان کند و توفیق بیشتر نصیب تان نماید.
برادر تان عطاء ابن خلیل ابورشته
1 ربیع الاول 1435هـ.ق
2 جنوری 2014م
(ترجمه)
ستایش الله سبحانه وتعالی را سزاست که با اعطای توفیقاتش اعمال صالحه انجام میگیرد، و دعاء و درود بر سرور کائنات حضرت محمد صلی الله علیه وسلم باد. بیش از یکونیم دهه میشود که سایت "العقاب" انجمن فکری بوده که بطور زنده بحثهایی را در مورد واقعیتهای امت اسلامی و موانع سد راه آن، به راه انداخته است. این انجمن سیر افقی و برنامههای آیندهاش را در جهت ایجاد کار سخت کوشانه برای ازسرگیری زندگی اسلامی، بیان افکار اسلامی، از بین بردن و به چالش کشیدن افکار سیکولریستی و امثال آن به پیش میبرد.
ما در دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر، برای امت اسلامی ازسرگیری فعالیتهای این انجمن را اعلام میداریم تا یکجا با کانال انجمن رسانهیی ناقد، صفحات دفتر مطبوعاتی حزب التحریر، سایر وبسایتهای حزب، صفحات حزب در رسانههای اجتماعی و خاصتاً آن وبسایتها و صفحاتیکه در جهت بستن و گمنام ساختن آنها کمپاینهای بینالمللی به راه انداخته شده بود، مسیرش را به پیش بپیماید.
ما شاهد بودیم که بحثها و گفتگوهای ما در صفحات رسانههای اجتماعی مانند فیسبوک و تویتر، در ظرف چند دقیقه حذف شده و نظریات در لابلای چرخش سایتهاییکه هرلحظه تجدید میشوند، ناپدید میگردند. بدینلحاظ، افکار و ثمرههای اذهان و تلاشها و تولیدات زیادیکه به کمک اذهان مبتکر بدست میآیند-که جز تعداد محدود کسانی دیگری از آنها نمیدانند- با از بین رفتن این سایتها آنها نیز از بین میروند. ولی ما در یافتیم که صفحات انجمن عقاب، این دست آوردها را برای دههها حفظ کرده که خوانندهگان و دنبالگران را به خوبترین نوع آن، مناسب با ثمرههای بدست آمده هماهنگ و همنوا میسازد.
ما همچنان این را دریافتیم: افکاریکه ضرورت به کاوش بیشتر دارند، نمیتوانند با سرعت پایگاههای شبکههای اجتماعی قابل دسترس باشند. به همین لحاظ، این انجمن برای این نوع افکار بیشتر مناسب و ارزشمند است. ما امتی هستیم که قصد داریم تا از جملۀ بهترین ملل و بهترین امتها باشیم و برای تعمق، سنجش، برنامهسازی، مشورت و گفتگوی نیازهای بشر بهپا خاسته ایم. بناءً از الله سبحانه وتعالی میخواهیم تا انجمنها و پایگاههای ما را از فعالیتهای علمای ما، جوانان ما و امت ما در راستای ادای مسئولیتشان بهخاطر اعادۀ طرز زندهگی اسلامی با تأسیس دولت خلافت راشدۀ ثانی برمنهج نبوت، غنی گرداند؛ دولتیکه الله سبحانه وتعالی در آن دین با عزت خود را-که برای مسلمانان ترجیع داده- زنده خواهد ساخت.
ثبتنام برای این انجمن باز است و از الله سبحانه وتعالی میخواهیم تا اشتراک شما را در این انجمن، ثواب حساب کرده و کار ما را خاصۀ خود گرداند، و مارا کمک نموده و توفیق نصیب نماید تا آنچه را که او سبحانه وتعالی دوست دارد و به آن خوش میشود، انجام دهیم. ستایش خاصۀ الله سبحانه وتعالی بوده و او مالک جهانیان است.
پیوند ارتباطی انجمن عقاب: https://www.alokab.com
داکتر عثمان بخاش
رئیس دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر
(ترجمه)
خبر:
آروزی طفولیت "وان عزیزه بنت وان اسماعیل" این بود که داکتر شود و امراض را معالجه کند؛ ولی حالا که او قویترین سیاستمدار زن مالیزیا است، میگوید که مأموریتش بهتر کردن حقوق زنان است. این زن ۶۵ ساله با انتخاب شدن به عنوان معاون نخست وزیر مالیزیا، در ماه جاری تاریخسازی کرد. او اولین زنی است که به این مقام رسیدهاست، و یکی از چند زن سیاستمدار بالا مقام در آسیای جنوبشرقی میباشد.
وان عزیزه وعده دادهاست تا حقوق زنان را افزایش دهد، آن هم در کشوریکه حضور زنان در قانونگذاری ملی نسبت به سایر جهان در پائینترین سطح قرار دارد. او در دفترش در مرکز اداری پتراجایا گفت: «زنان حالا به صورت واضح میبینند که چگونه میتوانند موانع را از مقابلشان بردارند، این ممکن است، ولی با کمی استقامت، تعهد و ایمان به اینکه بلی شما میتوانید آن را انجام دهید.» (منبع: موسسۀ تامپسون رویترز، ۲۹می ۲۰۱۸م)
تبصره:
افراد زیادی به آرزو ایجاد تغییر مثبت، به نظام سیاسی فعلی داخل میشوند. آنها اهداف نیکی دارند، ولی بعد از یک مدت زمان متوجه میشوند که تنها داشتن "اهداف خوب" بسنده نیست. وان عزیزه گفت: «بعضی قوانین؛ مانند: قانون ضد آزار جنسی و قانون ضد تهاجم خانگی، باید تغییر کنند. اینها مواردی اند که ما باید آنان را مد نظر بگیریم.» همچنان او گفت که حکومت به دنبال سیاستهای است تا بتواند زنان و بهخصوص مادران را با ایجاد امکاناتی همچون کودکستان، در محلکارشان کمک کند. (منبع: موسسۀ تامپسون رویترز، ۹می ۲۰۱۸م)
همانطوریکه در نظام حکومتی دموکراتیک میبینیم، زنان موضوعاتِ زنان را مطرح میکنند. به همین ترتیب کسانیکه به یک دین یا نژاد خاص ارتباط دارند، مشکلاتی را مطرح میکنند که تنها به همان گروه مربوط میشود. بناءً دموکراسی به کسیکه به قدرت میرسد تأکید میکند تا آجندای همان گروه را عملی کند. در واقع این مفکورۀ اصلی دموکراسی است، نیابت از کتلهها و گروهها، طوریکه هرکسی یک صدا را بلند کند، این به عنوان یک روش مثبت تلقی میشود و کشورهای همچون کانادا به کابینههاییکه بیشترین نمایندگان را داشته باشد، مثل کابینۀ فعلی، افتخار میکنند.
حقیقت این است که تمام افراد، علیالرغم پسزمینۀ شخصیشان، به کل سیاستها و همچنان کل نظام وابسته خواهند بود. شما خودتان باید خطوط حزبیتان را طورری ترسیم کنید که کاملاً بر اساس خطوط سرمایهداری و چارچوب سیکولریزم قرار داشته باشند. این را زمانی میتوان دید که احزاب اسلامی روی قدرت میآیند و آنان با افزایش احساسات اسلامی رأی جمع میکنند، ولی در پایان توسط چارچوب سیکولر متوقف و ساکن میشوند. در این اواخر تونس قانونی را مبنی بر اینکه زن مسلمان میتواند با مرد غیرمسلمان ازدواج کند، و قانون تساوی میراث را تصویب کردهاست. هردوی این قانون برخلاف شریعت اسلامی است، که تحت فشار سیکولریستها و در یک کشور مسلمان نشین با حاکمیت حزب ائتلاف به اصطلاح اسلامی به تصویب رسیدهاست.
بنابر این، دیده میشود که با کابینۀ نمایندگان تغییر نمیآید، بلکه نظامیکه تطبیق میشود بر آن تأثیر میگذارد. همچنان، بهتر سازی کلی به این معنی است که تمام افراد تغییر را حس کنند، نه فقط یک عده گروههای معین. اسلام سیاست را "غمخواری و رعایت امور امت" تعریف میکند، در حالیکه نظام سیاسی غرب این چنین نیست. حتی اگر زنان قوانین کاری بهتری یا قوانین سختتری بر خشونت و تبعیض را دریافت کنند، توسط این معاون جدید نخست وزیر تعیین گردد، آیا گفته میتوانیم که حالت کلی جامعه بهتر خواهد شد؟ جواب منفی است. در حالیکه یک گروه قوانیناش را گرفته، گروه دیگر هنوز قوانیناش را بدست نیاوردهاست؛ بطور مثال: آیا وضعیت اطفال یا کارگران خارجی و یا هم اقتصاد بهتر خواهد شد؟
اسلام به جامعه به عنوان یک کل مینگرد و تنها حقوق یک گروه خاص را مد نظر نمیگیرد و هر عضو انتخابی یا انتصابی نظام حکومت اسلام(خلافت) برای جامعه به عنوان یک کل کار میکند، نه تنها برای گروههای مشخص. نظام سیاسی اسلام بینظیر است، طوریکه تمام اتباعش را یک صدا و به یک مکلفیت متعهد میسازد که همانا "امر بهمعروف و نهی از منکر" است. زنی از خلیفه حضرت عمر بن الخطاب رضی الله تعالی عنه سوال کرد، حالآنکه عضو انتخابی حکومت نبود، اما با سوالش در مورد محدودیت مَهر توسط حاکم، بر سیاست تأثیر گذاشت. این مسئولیت هر شهروند است تا از پایبندی به این قوانین مذکور، مطمئن شود؛ چون آنان قوانینی اند که از طرف الله سبحانه وتعالی میباشند.
مهمتر اینست که بپرسیم، چرا این زنان حقوقی را که وان عزیزه به آن دعوت میکند، ندارند و بهترین راه حفظ آنان چیست؟ هرکسیکه به صورت مخلصانه آرزوی ایجاد تغییرات را دارد، آن هم با تشکیل چند قانون در چارچوب سیکولر کنونی، بداند که فایدۀ آن به اندازۀ گذاشتن یک دستمال بالای دستِ شکسته است، این راهحل تنها شکل زیبا دارد و هرگز زخم اصلی را شفا نمیدهد.
چیزیکه در مالیزیا و تمام سرزمینهای اسلامی نیاز است، برگرداندنِ دو بارۀ نظام حکومتداری خودمان، یعنی خلافت بر اساس طریقۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم است و نباید امید امت را تا حدی بلند ببریم که فکر کنند مدل سیکولر، دموکراتیک و سرمایهداری به یک طریقی ما را نجات خواهد داد، بخاطریکه خود عامل اصلی مشکلات ما مسلمانهاست.
نویسنده: نازیه رحمن
برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر
(ترجمه)
خبر:
دولت فدرال امریکا هزاران کودک مهاجرِ بدون سرپرست را در منزل حامیان مالی قرار داده، در حالیکه سال گذشته از ۱۵۰۰ تن آنان بیخبر بوده است. استیون واگنر، یکی از مقامات ارشد وزارت بهداشت و خدمات انسانی، در ماه گذشته در مورد پروندۀ ادارۀ اسکان مجدد پناهندگان (ORR) که به مراقبت از کودکان مهاجر غیرقانونی نظارت میکند، این آمار را به یک کمیتۀ فرعی مجلس سنا اعلان کرد. (منبع: شبکۀ سی ان ان، ۲۷می ۲۰۱۸م)
تبصره:
این جملات مشهور کجا پیدا میشود: «حجم آرزوهای انباشته شدۀ خستۀ فقیر خود را برای نفسکشیدن، آزادانه به من بده»؟ به طرز شگفتانگیزی این خطوط زیر مجسمۀ آزادی، نماد آزادی همراه با استقبال مهاجران به امریکا، حک شده است. آخرین مرحله از گمراه کردن حقوق بشر، درجاییکه مهاجران به دنبال پناهگاه یا زندگی بهتر با فرار از وضعیت ناگوار کشور خود از فقر شدید، جنگ داخلی، قبیلهیی یا سیاسی هستند، زنان و کودکان از ورود به کشور ممانعت شده و توسط نیروهای مرزی امریکا دور میشوند و حتی کسانیکه پس از مراحل قانونی وارد بندر میشوند نیز ممانعت میشوند.
حوادث غمانگیز و آزاردهندۀ روزانه، جدا کردن اطفال و حتی کودکان نوزاد از مادران شان برای ماهها در مکانهای نامعلوم از والدین و فامیلهای شان میباشد. کودکان در برخی از پناهگاههای موقت با برخی از فعالان حقوق بشر قرار میگیرند و آنها را به عنوان شرایط غیرانسانی، که ارتباطی بین کودکان و والدین شان نیست، توصیف میکنند. همۀ اینها ناشی از پروسۀ کنترول شدید مهاجرت است که بعد از درخواست ترامپ برای قوانین مهاجرت به وجود آمده است.
پس از دریافت این خبر ناگوار توسط والدینیکه دولت دیگر مسؤولیت ناپدید شدن ۱۵۰۰کودک را نمیپذیرد، بدترین خبر برای والدین است؛ به خصوص پس از گذراندن مسافرتهای طولانی و پر هزینه برای رسیدن به امریکا به امید شروع یک زندگی بهتر و جدید برای خود و فرزندانشان. سن رابرت پورتمن، ری-اوهایو، گفت: «این سیستم دارای شکافهای بسیار زیادی است، امکان زیادی وجود دارد که کودکان در بین این شکافها بیفتند که ما فقط نمیدانیم چه اتفاقی میافتد و به چه میزان قاچاق یا سوء استفاده یا به سادگی نقض قوانین مهاجرت رخ میدهد.»
دولت امریکا به سرعت در حال افتادن در باطلاق اختلافات است، به ویژه در زمان ادارۀ ترامپ که وی به طوری دوامدار با گفتههای محرک و اعمال سؤالبرانگیز خود را در معرض دید قرار میدهد. امریکا با وجود ادعاهای شگفتانگیز آن در دفاع از دموکراسی و حقوق بشر ثابت کرده است که بزرگترین منافقت را در ادعای پناهندگی و احترام به کرامت انسانی کردهاست، که این غمانگیزتر از جستجوی مهاجران برای شروع یک زندگی بهتر در یک سرزمین خارجی است؛ مگر اینکه مهاجرانیکه به دنبال زندگی بهتر در سرزمینهای خارجی هستند، به احتمال زیاد به دلیل مداخلۀ کشورهای غربی در سرزمینهایشان از طریق تحریمهای مختلف، ایجاد منازعات و بدبختیها اقدام به این کار کردهاند. به این ترتیب مردم و کودکان بیگناه را مجبور به فرار از سرزمین خود و پناهبردن به سرزمین مادر تمام جنجالها، میکند.
نویسنده: منال بدر
برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر
خبر:
صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل (یونیسف) در یک گزارش تازه گفته ناامنی و ادامه جنگ در افغانستان سبب شده است تا نیمی از کودکان این کشور مکتب/مدرسه نروند. در این گزارش آمده است که نصف کودکان بین سنین ۷ الی ۱۷ سال، یعنی حدود ۳.۷ میلیون نفر در افغانستان از مکتب رفتن محروم اند. یونیسف میگوید فقر و تبعیض گسترده علیه دختران در کنار ناامنی، سبب شده میزان کودکان محروم از مکتب در افغانستان از سال ۲۰۰۲ به این سو به شدت افزایش یابد. (منبع: بی بی سی فارسی)
تبصره:
هرچند تعدادی از نهادها و نویسندههای غربی از جمله بعضی از نظامیان امریکا در مورد جنگ امریکا و ناتو در افغانستان منتقدانه مینویسند و راه حلهای گوناگون را ارایه میدارند، اما در حقیقت این خود امریکا و استراتیژیهای این کشور است که افغانستان را با چنین وضعیت نامطلوب روبرو ساخته است. زیرا این از خباثتهای ذاتی دموکراسیست که به هر کس و هر نهاد اجازه میدهد تا کُفت دل خود را کشیده و منتقدانه بنویسد و راه حل ارایه کند. درحالیکه حکام و دولت امریکا بدون در نظرداشت بسیاری از تناقضات در جزئیات بر اساس استراتیژیهای بلند مدت نهادهای مختلف امریکایی وضعیت را در مناطق مختلف جهان رهبری میکنند.
این تنها عرصۀ تعلیم و تربیه نیست که مردم افغانستان در آن با مشکلات دست و پنجه نرم میکنند، بلکه افغانها بعد از اشغال امریکا و ناتو اکنون بحرانهای را تجربه میکنند که در تاریخ خود حتی آن را در خواب هم ندیده بودند. اخیراً هیومن رایتس واچ یا دیدهبان حقوق بشر، گزارش ۴۹ صفحهیی خود را تحت عنوان "جای مصون وجود ندارد" منتشر ساخت. به راستی هم اکنون در سرتاسر افغانستان، بدون پایگاههایی نیروهای امریکا و ناتو اصلاً جای مصون وجود ندارد.
وقتی اساسیترین نیاز مردم "امنیت" تأمین نباشد، بدون شک که تمام عرصههای زندگی با بحرانهای عدیدهیی روبرو میگردد. از همین رو یافتههای تازۀ وزارت مبارزه علیه مواد مخدر افغانستان نشان میدهد که در این کشور ۹۰۰۰ تن مواد مخدر تولید شدهاست. درحالیکه در سال ۲۰۰۱م تولید سالانۀ آن از ۱۸۰ تن تجاوز نمیکرد.
فراتر ازین، وقتی به این پیمانه تولید مواد مخدر صورت گیرد؛ کشت، پروسس تولید و قاچاق آن سبب شکل دادن یک اقتصاد جرمی در کشور میشود و در نتیجه سفیر امریکا در افغانستان بی مهابا لب به سخن گشوده و به زبان و دندانی که به خون مردم این سرزمین آغشته شده است؛ افغانستان را مبدأ و راه ترانزیت قاچاق انسان میخواند و این پدیده را چالش بزرگ برای این کشور میداند. جان بس که به مغز متفکر داعش شهرت یافته است، اخیرا در گردهمایی که از بهر معرفی "شبکه مبارزه با قاچاق انسان در افغانستان" برگزار شده بود این مطلب اسفبار را ابراز داشت. وی با بسیار بی شرمی اضافه نمود: در کشوری که قانون تطبیق نمیگردد، مردمانش قربانی این پدیده هستند و تاکید ورزید که پناهجویان افغان و بیجا شدهگان داخلی در این کشور، بیشتر از این رهگذر متضرر اند و باید برای محافظت جان آنان دست به کار شد. درحالیکه افغانستان در سال هژدهم تلاشهای این خبیثهای استعمارگر قرار دارد تا قانون بشری- وضعی که برخلاف عقیده و خواست مردم این سرزمین است، بر آنان تحمیل گردد.
اشغالگران استعمارگر برین هم بسنده نکرده، بلکه برای اغوای افکار عامه مردم و جهانیان، گزارشهای عجیب و غریبی را به نشر میرسانند که از شیطنت شان شیاطین جنی در حیرت قرار میگیرند. از آن جمله ادارههای مفتشین عمومی وزارتهای دفاع و خارجه امریکا و مؤسسه انکشاف بینالمللی امریکا، راپوری را به کانگرس اینکشور پیشنهاد کردهاند که در آن گفته میشود، علایم پیشرفت در افغانستان محدود است. تا مالیه دهندگان غربی را برای تمویل برنامههای امریکایی برای سالهای متمادی آماده سازند.
آنان برای پیشبرد پروژۀ جنگی خود در منطقه، مردم افغانستان را با فقر بی سابقهیی روبرو ساختهاند. تا برای تمام جهتهای جنگی زمینه سربازگیری فراهم باشد. بر اساس آماری که اخیراً توسط ادارۀ مرکزی احصائیۀ افغانستان منتشر شد؛ بیش از ۵۴ درصد مردم افغانستان در سال ۱۳۹۵ زیر خط فقر قرار داشتند که در مقایسه با سال قبلی آن، ۱۶ درصد افزایش را نشان میدهد. درحالیکه این آمار حاکی از واقعیت دو سال قبل افغانستان است. اما بدون شک که واقعیت امروزی به مراتب از ارقام ارایه شده بدتر شده است.
امریکا و ناتو همزمان با اشغال با پمپ کردن پول هنگفت به بازارهای افغانستان، افغانها را دچار فساد گسترده نمودند و یک قشر سرمایهدار فاسد و غلام حلقه بگوش خود را در افغانستان به میان آوردند تا تمام برنامههای استعماری شان را توسط آنان تطبیق نمایند. درحالیکه وضعیت اقتصادی مردم عام، از بد، بدتر شده است.
اداره بازرس ویژه ایالات متحده امریکا برای بازسازی افغانستان موسوم به (SIGAR) در تازهترین گزارش خود در مورد افغانستان گفته: شمار نیروهای امنیتی افغانستان به شمول پولیس ملی و اردوی ملی طی یک سال گذشته، در حدود ۱۰ درصد کاهش یافته و هم اکنون این رقم به ۲۹۶ هزار و ۴۰۹ تن تا تاریخ ۳۱ جنوری ۲۰۱۸ رسیده است. دولت افغانستان تنها کنترول بر ۵۶٫۳ درصد از ولسوالیها را دارد و متباقی اراضی در دسته «در حال نزاع» قرار میگیرد.
با در نظرداشت موارد فوق، وضعیت واقعی به مراتب وخیمتر است. مردم بعد از فقر، دچار فحشا، فساد، اختطاف، قاچاق مواد مخدر، تبعیض، تفرقه و منازعۀ داخلی شدهاند. بمباردمان هوایی امریکا بر مراکز مخالفین مسلح به آخرین حد خود رسیده که سبب بیشترین تلفات ملکی گردیده است. ترور، وحشت، انتحار و انفجار در شهرها به اوج خود رسیده است، نهادهای استخباراتی و کمپنیهای قراردادی کشورهای ذیدخل در قضیۀ افغانستان، روزانه درین عرصه با هم رقابت میکنند. بالاخره هر نوع رشد در هر عرصۀ زندگی مردم با بنبست مطلق روبرو گردیده است و ارگ نشینان به حمایت نیروهای اشغالگر از پشت دیوارهای سمنتی به مردم امیدهای کاذب میدهند.
فلهذا جای بس تفکر و تأمل عمیق است! یا باید کمر همت ببندیم و علیه تمام مواردی که سبب موجودیت اشغالگران و استعمارگران در این سرزمین اسلامی میگردد، شب و روز مبارزه نماییم و مردم خود را ازین منجلاب نجات دهیم و یا باید سر به فرمان تسلیم فرونهیم و ممد تغییر نسلیی که در جامعه ما توسط آنان راه اندازی شده قرار گیریم و دیگر اصلاً از ارزشهای خود سخن نزنیم. سرنوشت و آینده خود را مانند سرنوشت اندلس فراموش شده به دشمن تسلیم کنیم.
سیف الله مستنیر
رئیس دفتر مطبوعاتی حزب التحریر ولایه - افغانستان