دوشنبه, ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۲۵م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

کشتار دسته جمعی مسلمانان سربنیتسا و لکه ای بدنامی روسیه، بالکان و اتحادیه اروپا!

(ترجمه)

شبکه های خبری به شمول«الجزیره» گزارش دادند که الکساندر فوسیک، نخست وزیر صربستان در مراسم یاد بود از قتل عام مردم مسلمان سربنیتسا، هنگام که وی برای اظهار همدردی می خواست پیامی را درج کتاب یاد بود از مقتولین نماید، مورد سنگ باران قرار گرفت؛ و در نتیجه مجبور به ترک مراسم گردید. اما، دولت این عمل را محکوم و سوء قصد علیه وی می داند. شبکه خبری صربستان«تنجگ» خبر می دهد: "فوسیک و محافظین وی از قسمت سر ضربه شدید دیده اند و محافظین اش با سرعت تمام وی را از مراسم خارج ساختند." این عمل وقتی صورت می گیرد که وی در مقابل مقبره ها با گرفتن نام های افراد که به صورت بی رحمانه به قتل رسیده بودند، گل می پاشید و با بلند شدن نعره تکبیر از هر طرف، سنگ باران گردید. همچنان اعضای خانواده قربانیان این حادثه می خواهند آن ظالمان را به محاکمه بکشانند و با این کار اندکی بر زخم های خود مرهم بمالند. چنانچه الله سبحانه وتعالی می فرماید:

وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ

[بقره:179]

ای صاحبان خرد! برای شما در قصاص حیات و زندگی است، باشد که تقوا پیشه کنید.

بناً مظلومین این حادثه هنوز هم انتظار مجازات ظالمان را می کشند، چون دسیسه علیه افراد ملکی وغیر مسلح، اطفال، زنان و بزرگان شهر سربنیتسا توسط گروه حیوان صفت شرق و غرب به همکاری محافظین بین المللی، صدمه شدید به آنها وارد نمود که با خاموشی کامل اروپا و سازمان ملل روبرو گردید. در این حادثه مردان و زنان همه به قتل رسیدند؛ همچنان زنان و فرزندان شان مورد شکنجه و سوء استفاده قرار گرفتند، و مسؤل این همه«جنرال راتکوملادیچ» فرمانده سفاک کشور صربستان می باشد؛ چون هزاران سرباز و حامیان روسی و اروپائی اش با گیلاس های پر از شراب در مهمان سرای وی، یکجا جمع شده به عیش و عشرت می پرداختند و از کشتار افراد ملکی وغیر مسلح، به خود می بالیدند، آنها فکر می کردند که قوانین بین الملل و حقوق بشر از آنها حمایت می کند، این در حالی است که دسایس ذکر شده به همکاری نوکران غرب تعقیب می شد. همچنان خاموشی حاکمان مسلمان در باره مصیبت که بالای امت مسلمه در سربنیتسا اتفاق افتاد تعجب انگیز بود، تو گوئی که این حاکمان مانند سوسمارها نه احساس دارند و نه عزت ونه هم به خون کسی حرمت می گذارند.

از همین رو، وقتی که کفار پی بردند حاکمان مسلمان هیچ عکس العملی از خود نشان ندادند، آنها با جرات عام و تام و بدون کدام هراس مناطق مختلف سرزمین های اسلامی از قبیل: افریقا، فلسطین، افغانستان، عراق، چیچین و سوریه را مورد هجوم قرار دادند؛ درد و رنج امت را دو چند ساختند، خصوصاً وقتی که عدم توجه، بی مسؤلیتی و عدم حرکت اردوی مسلمان را دیدند، درک کردند که معتصم های مسلمانان مرده اند تا برای نجات زنان مسلمان قیام کنند! پس جای تعجب و نگرانی نیست که این ظالم سنگ باران گردید، چون در گذشته ها دشمنان اسلام با نعره های تکبیر همیش شکست می خوردند، زیرا وی یکی از وارثین این رژیم خائن می باشد.

این در حالی صورت می گیرد که الکساندر فوسیک، به طور علنی و بی باکانه قتل عام که در شهر سربنیتسا، در ماه جولای سال 1995م اتفاق افتاد و جرم قانونی شمرده شد را رد کرد. حالا آنکه محکمه عدلیه بین المللی در سال 2007م این فاجعه را قتل عام اعلان کرد؛ اما دشمن قسم خورده مسلمانان(روسیه) چندی قبل با استفاده از حق وتو(حق رای مخالف) خواست تا از شناخت بین المللی این قضیه چشم پوشی شود، حتی دشمنان اسلام از کلمات که ممکن است مسلمانان داغدیده سربنیتسا را اندکی تسلی دهد، به طور خسیسانه جلو گیری می کند. بناً این کار نفرت دیرینه آنها را نمایان می کند و اشاره می کند که کفار با هم متحد و در یک مسیر روان هستند. چنانچه الله سبحانه وتعالی می فرماید:

قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ

[آل عمران:118]

 آنها دوست دارند که شما در رنج و زحمت باشید، به راستی دشمنی از دهان(زبان) شان آشکار شده است و آنچه در سینه هایشان پنهان می دارند بزرگتر است. بی شک ما آیات و نشانه های(دشمنی آنان) را برای شما بیان کردیم، اگر اندیشه کنید.

پس ای مسلمانان سربنیتسا! تنها خلافت بر منهج نبوت می تواند که به صرب ها، روسی ها و غربی ها چنان درس عبرت دهد که هرگز فراموش نکنند. قسمیکه فاتحین و اجداد ما انجام داده بودند، و فضای عدل و انصاف، امنیت و آرامش را در سراسر جهان با ریشه کن سازی بی عدالتی ها تحت سایه خلافت فراهم ساخته بودند.

دفتر مطبوعات مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...

امریکا نماینده هایش را در ایران با پیروزی نمایشی و جعلی استحکام بخشید

(ترجمه)

            تمثیل های مضحک امریکا که برای مدت ها طول کشید با نشست های طولانی خاتمه یافت. مذاکره کننده گان با زمزمه های پیروزی و شادمانی، نشست ویانا را ترک نموده و به خاطرآنچه که  در رابطه به توافق هسته ای  ایران منحیث یک قضیه تاریخی به نتیجه رسیدند، شرح دادند. چون آنچه که توقع می رفت اتفاق بیفتد، افتاد. این جلسات به جز خاک انداختن به چشم مردم از چیزی دیگر نماینده گی نمی کند. در حقیقت نشست های امریکا با اروپا بیشتر از ایران بود. این در حالت رخ داد که حتی ایران به اندازه امریکا علاقه مند نبود منحیث یک کشور هستوی در این گفتگوها پیروز شود.

 در این جلسات، بزرگترین دشمن تبدیل به بزرگترین دوست گردید. این توافق نشان می دهد که رابطه میان ایران و امریکا از زمان قبل از دوره اوباما وجود داشت. ضرور نیست آنچه را که بیش از یک دوره حکومت به ایران تذکر دادیم، که حاکمان ایران پالیسی های امریکا را در افغانستان، عراق، سوریه، لبنان و یمن تطبیق می کردند دوباره تکرار نمود. نقطه مهم این است که حالا حاکمان ایران ممکن آزاد باشند و به باداران شان وفادار بمانند. آنها بدین باور اند که این یک پیروزی الهی است. رسانه های ایران شایعات را زیر نام "شکست محکم متکبران بین المللی" به نشر می رسانند.

 مردم ایران این رسوای را که بالاخره حکام کشورشان پذیرفتند که انقلاب مردم ایران بر ضد حاکم مستبد سابق- محمد رضا شاه پهلوی- اشتباه بزرگ تاریخی بود، هرگز نخواهند پذیرفت. زیرا رضا شاه، کسیکه نماینده مستقیم بریتانیا بود، اشتباً نماينده امریکا متهم شده بود و شعاراش این بود-مرگ به امریکا و شیطان بزرگ، انگلیس. حقیقت این بود که امریکا در عقب این فعالیت ها نقش داشت تا اینکه او را شکست دهد و حکومت خمینی را به عوض اش بر سر قدرت بیآورد. از آن خاطر، سران بزرگ ایران بعد از باور نکردن به شعارهای پوچ و بی معنی حکومت خمینی، و حالا زندگی پر از رنج و مشقت که در نتیجه تحریم غربی ها در داخل کشور مردم را به ستوه آورده است و قرار گرفتن منابع کشور به نفع امریکا، وسیله ای شده است برای مانع تأسیس خلافت و این امر باعث برخوردها و جنگ ها که موجودیت امریکا را استحکام می بخشد، شده است.

از این لحاظ، توافق هستوی به میان آمد تا مشروعیت امریکا را در جهان اعلام نماید، چون مانع پیشرفت امریکا می گردید. حاکمان ایران را منحیث یک وسیله که توسط آنها فشار و تحریم های اروپای اعمال می شود، تحت فرمان خود در آوردند و تلاش کردند خطری را که از طرف ایران احساس می کردند از بین ببرند، و مانع تهدیدهای ایران بر نفوذ کشورهای غربی شوند. توقع می رود که بعد از بین بردن تحریم ها و فرستادن بیش از 150 ملیارد دلار به خزانه ایران، میل حاکمان این کشور به سوی آنها بیشتر شود و موضوعات منطقوی و قضایا را به نفع شیطان بزرگ فیصله کنند.

لذا، همان طوریکه نیکسون با چین دیدار نمود، به نظر می رسد که اوباما می خواهد با تهران دیدار نماید تا اینکه(عروسی متاح، عروسی خوشی) را با تهران تخصیص دهد. در حالیکه، رهبران ایران ازین شرم نمی کنند که شانه به شانه با کشورهای مقتدر برای زیر پا کردن تلاش های امت برای رها یافتن از تسلط غربی ها، اقدام می کنند. ما شاهد آنچه هستیم که در سوریه رخ می دهد؛ واضح ترین ثبوت نقش کثیف حاکمان خائن ایران می باشد.

ای مسلمانان! بعد از خطرات پالیسی های بین المللی که دولت امریکا یکجا با پیروان اش در سرزمین های اسلامی تحمیل می کند، برای تان واضح گردیده است. بناً، بالای هر یک شما فرض است که مانند یک جسم واحد علیه هر یک از دست نشانده های کفر مانند: حسن روحانی، بشار اسد، حیدر عبادی، جنرال عبدالفتاح سیسی و حزب ایران در لبنان، برخاسته و پلان های شان را از بین ببرید؛ زیرا هدف آنها اینست که می خواهند امت را کاملاً از بین ببرند. از اینرو، این پلان های امریکا بود و تا هنوز نیز وجود دارد که مسلمانان را با استفاده از پول و اسلحه برای تطبیق اهداف شان، علیه یکدیگر به جنگ بیندازد. آیا گوش شنوا و قلب آگاه وجود دارد تا گوش دهد و عمل کند؟

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّـهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّـهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُون

[انفال:24]

ای کسانیکه ایمان آورده اید! به الله و رسولش جواب بدهید هنگامیکه او شما را فرا می خواند به سوی آنکه شما را جان بخشید و بفهمید که الله میان یک شخص و قلبش میآید و به سوی او باز خواهید گشت.
دفتر مطبوعات مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...

‏ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ

  • نشر شده در سوریه

[بقره: 183]

ای كسانی ‏كه ايمان آورده ايد! بر شما روزه واجب شده‏ است، همان‏ گونه بر كسانی كه پيش از شما بوده اند واجب بوده ‏است تا باشد كه پرهيزگار شويد.‏

به ‏مناسبت حلول ماه مبارک رمضان مراتب تهنیت این ماه مبارک را به‏ امت اسلامی و به‏ خصوص اهل شام تقدیم کرده و متمنی ‏ایم که الله سبحانه وتعالی بین صفوف مجاهدین وحدت را آورده، وحدت ‏شان منجر به‏ ریشه‏ کن کردن طاغوت شام شود. هم‏چنان خلافت راشده را برما منت نهاده تا باشد که اهل اسلام با آن عزت یافته، کفر و اهل آن ذلیل شده و با خلافت قلب های مؤمنان شادمان شود.

الله سبحانه وتعالی ماه مبارک رمضان را فرض گردانید، چنانچه اقامه ای خلافت و حکم بما أنزل الله را نیز بالای ما فرض گردانیده است. آن جای که الله سبحانه وتعالی می فرماید:

‏ وَأَنِ احْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَن يَفْتِنُوكَ عَن بَعْضِ مَا أَنزَلَ اللّهُ إِلَيْكَ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ اللّهُ أَن يُصِيبَهُم بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ كَثِيراً مِّنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ ‏

[مائده: 49]

و(به تو ای پيامبر فرمان می دهيم به اين كه) در ميان آنان طبق چيزی حكم كن كه الله بر تو نازل كرده است، و از اميال و آرزوهای ايشان پيروی مكن، و از آنان برحذر باش كه(با كذب، حق‌ پوشی، خيانت و غرض ‌ورزی) تو را از برخی چيزهایی كه الله بر تو نازل كرده است به دور و منحرف نكنند(و احكامی را پايمال هوا و هوس باطل خود نسازند). پس اگر(از حكم الله رويگردان شدند و به قانون الله) پشت كردند، بدان كه الله سبحانه وتعالی می ‌خواهد به سبب پاره‌ ای از گناهانشان ايشان را دچار بلا و مصيبت سازد(و به عذاب دنيوی، پيش از عذاب اخروی گرفتار كند). بی گمان بسياری از مردم(از احكام شريعت) سرپيچی و تمرّد می ‌كنند(و از حدود قوانين الهی تخطّی می ‌نمايند).‏

ای مسلمانان سرزمین شام!

 تنها با خلافت مشکلات امت حل شده، از خون و آبروی امت دفاع صورت گرفته، امنیت را آورده، گرسنه‏ گان را طعام داده و ثروت های مسلمانان را حفظ می کند. تنها با خلافت می توان شریعت الله سبحانه وتعالی در روی زمین تطبیق کرده و سیاست داخلی که عبارت اند از نظام حکم، نظام اقتصادی، اجتماعی، نظام عقوبات و سیاست تعلیمی می باشد، نافذ ساخت.

هم چنان نیز اسلام را رسالتی از جانب رحمت اللعالمین بحیث اساس سیاست خارجی دانسته و آن را توسط دعوت و جهاد حمل می نماید. پس حق این را دارد که این فرض عظیم را تاج الفروض نام گذاشته شده و در راه اش قلب ها و جان ها بخشش شود و حق این را دارد که بحیث قضیه ای مرگ و زنده گی، قضیه ای سرنوشت و قضیه ای اساسی مسلمانان تبدیل شود.

برادران تان در حزب التحریر ولایه-سوریه شما را دعوت می کند که با ما برای اقامه ای خلافت بر منهج نبوت یکجا شده تا باشد که به دستان تان وعده ای که الله سبحانه وتعالی و رسولش صلی الله علیه وسلم به دعوت آن بشارت داده است، متحقق شود. پس بشتابید تا عزت دنیا و نعمت های آخرت را بدست بیاورید، چنان که الله سبحانه وتعالی می فرماید:

‏ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ

[نور: 55]‏

الله سبحانه وتعالی به كسانی از شما كه ايمان آورده‌ اند و كارهای شايسته انجام داده ‌اند، وعده می ‌دهد كه آنان را قطعاً جايگزين(پيشينيان، و وارث فرماندهی و حكومت ايشان) در زمين خواهد كرد(تا آن را پس از ظلم ظالمان، در پرتو عدل و داد خود آبادان گردانند) همان گونه كه پيشينيان(دادگر و مؤمن ملّت های گذشته) را جايگزين(طاغيان و ياغيان ستمگر) قبل از خود(در ادوار و اعصار دور و دراز تاريخ) كرده است( و حكومت و قدرت را بدانان بخشيده است). هم چنين آئين(اسلام نام) ايشان را كه برای آنان می ‌پسندد، حتماً(در زمين) پابرجا و برقرار خواهد ساخت، و نيز خوف و هراس آنان را به امنيّت و آرامش مبدّل می سازد(آن چنان كه بدون دغدغه و دلهره از ديگران، تنها) مرا می ‌پرستند و چيزی را شریکم نمی ‌گردانند. بعد از اين(وعده راستين) كسانی كه كافر شوند، آنان كاملاً بيرون شوندگان(از دائره ايمان و اسلام) بشمارند(و متمرّدان و مرتدّان حقيقی می باشند).‏

و رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز می فرماید:

...ثُمَّ تَكُونُ مُلْكًا جَبْرِيَّةً فَتَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةً عَلَى مِنْهَاجِ نُبُوَّةٍ) ثُمَّ سَكَتَ

(رواه احمد)

...و آن تا وقتی الله سبحانه و تعالی خواسته باشد دوام می کند، سپس هنگامی الله سبحانه و تعالی خواست آن را برداشته حکومت های  جبر و ستم خواهد آمد، و تا وقتی الله سبحانه وتعالی خواست دوام می یابد، بعد از آن هنگامی الله سبحانه وتعالی خواست آن را دور کرده باری دیگر خلافت بر روش و منهج نبوت می یاید.

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه سوریه

ادامه مطلب...

کمپاینِ به ریسمان الله سبحانه وتعالی چنگ زنید نه به ریسمان غرب

  • نشر شده در سوریه

(ترجمه)

غرب کافر تلاش دارد تا انقلاب شام را از مسیرش منحرف سازد، و با تلاش های پی در پی از هر وسیله ممکن استفاده می کند. آخرین تلاش آن تلاش شرم آور کنفرانس ریاض بود که در آن خواست تا انقلاب شام را از مسیرش که همانا «چنگ زدن به ریسمان الله سبحانه وتعالی» می باشد منحرف سازد و تحت رهبری ائتلاف ملی و دیگر گروه های ساخته شده ای دست غرب سمت و سو دهد. این کنفرانس ها مقدمه ای است برای انتقال قدرت به یک مزدور جدید تا نظام سکولر را در شام تأسیس نمایند، این کنفرانس به منظور آتش بس به حمایت رژیم توسط امریکا میان حکومت و گروه های مخالف دموکرات برگزار گردیده بود.

به تاریخ 11 سپتمبر 2015م، حزب التحریر اعلامیه ئی را در این مورد تحت عنوان «دو گروه شیطانی باهم متحد شده اند تا آتش بس را در داخل سوریه و مذاکرات را در سعودی به راه اندازند» که متن ذیل در آن تذکر گردیده بود:

کسانیکه به خاطر آتش بس و مذاکرات تلاش می ورزند، ملیشه های مخرب هستند که علیه سرزمین شام دسیسه می سازند و رهبری آنان به دست کشورهای شرقی و غربی می باشد، که توسط امریکا(دشمن اسلام و مسلمانان) رهبری می گردد. اشخاص که مزدور و آله ای دست رژیم خائین سوریه و کشورهای همسایه هستند، ظاهراً خود شان را بنام مقاومت گرا ضد نظام خائین سوریه قلم داد می نمایند، در حالیکه توسط امریکا رهبری می گردند. همچنان در آن ذکر شده، اگر به پس زمینه این کنفرانس ها و دلائل برگزاری آن نظر انداخته شود، در خواهیم یافت که امریکا در ایجاد ائتلاف گروه های میانه رو و قابل قبول مردم سوریه برای آوردن بدیلی که منافع امریکا را تأمین سازد، ناکام بوده است.

آنان بارها از اصطلاحاتی همچو «ثبات و حدت مخالفین و...» استفاده نموده اند تا بتوانند از خواست مردم شام نمایندگی نمایند. منظور همه این کنفرانس ها همین بوده و یکدیگر را به وحدت فراه می خوانند، اما واضحاً نمی گویند بالای چه وحدت خواهند کرد. اگر آنان می خواستند انگیزه وحدت خویش را آشکار سازند، مبارزه علیه خیزش های مسلمانان و حاکمیت اسلام را اعلام می داشتند. به این اساس حزب التحریر-ولایه سوریه کمپاین را تحت نام «به ریسمان الله سبحانه وتعالی چنگ زنید نه به ریسمان غرب» به راه انداخته است. این کمپاین را به خاطر انجام می دهیم تا معلوم گردد که به جز اعمال با ثبات که الله سبحانه وتعالی را راضی می سازد؛ چیزی دیگر مانند راضی ساختن غرب ثابت بوده نمی تواند. این کار تحقق پیدا نخواهد نمود، الی اینکه خلافت واقعی که رسول الله صلی الله علیه وسلم مژده برگشت آن را داده است، با پروسه های کاذبی حکومت های دموکراتیک که غرب کافر می خواهد بالای مسلمانان تحمیل نماید، هرگز ممکن نیست. ما به تمام گروه های مخلص بیان می نمائیم که این نوع وحدت ها را رد نموده به ریسمان الله سبحانه وتعالی چنگ زده تمام کفار ومزدوران خائین اش را ریشه کن کنید. چنانچه الله سبحانه وتعالی می فرماید:

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا

[آل عمران: 103]

                                   وهمگی[مسلمانان] به رشته(ناگسستنی قرآن) الله چنگ زنيد و پراگنده نشوید.

احمد عبدالوهاب

رئیس دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه سوریه

ادامه مطلب...

غرب برای ریشه کن کردن انقلاب مقدس شام نقشه می کشد؛ اما حکام سرزمین های اسلامی عجله بر تطبیق آن دارند!

  • نشر شده در سوریه

(ترجمه)

قاطعیت وعزم نیرومند انقلابیون شام به جهان وبه خصوص به حکام مزدور سرزمین های اسلامی ثابت ساخت که آنها غرب کافر ودر رأس امریکا را به زانو در آورده اند. چنانچه پس از ناکمی چندین روش غرب برای مهار کردن انقلاب شام که از سوی مسلمانان سرزمین شام با قاطعیت تمام رد گردید؛ هم چنان دیده می شود که چطور حکام مزدور در این اواخر پس از نشست «ویانا» همرا با باداران غربی خود تصامیم وتغییر ستراتیژی جهت مهار و ریشه کن کردن انقلاب شام دادند که می توان از روش آتش بس استیفن دی مستورا نماینده خاص سازمان ملل در امور سوریه، یاد کرد. پس از آنکه غرب در متوقف کردن جنگ ناکام ماند، هنوز هم تلاش برای ریشه کن کردن انقلاب شام دارد. از یک سو با استفاده از گروه های که چراغ سبز نشان دادند وآنها را گروه های میانه رو خطاب کردند، چنان وانمود می شود که گویا جز زمینه مشارکت با نظام خون خوار بشار راه حل دیگری وجود ندارد. از سوی دیگر آن عده گروه های که علیه نظام قاتل بشار ثابت قدم بوده وهیچ نوع معامله جز تأسیس خلافت نمی کنند، آنها را به نام تروریست خطاب نموده ومورد حملات خود قرار می دهند.

اظهارات بانکی مون سر منشی عمومی سازمان ملل به روز یکشنبه 15 نومبر سال جاری، در مورد مذاکرات ونشست «ویانا» که به روز شنبه 14 نومبر، برای بحران وضعیت سوریه برگذار شده بود، توسط سخنگوی بانکی مون در نیویارک این گونه بیان گردید اشتراک کننده گان کنفرانس «ویانا» به یک تفاهم که شامل موضوعات کلیدی است، رسیده اند؛ آنها تا زمانی حمایت خود را از برقراری صلح در سوریه می کنند که دولت سوریه وگروه های مخالفین اولین گام خود را در پروسه صلح بر اساس نشست «ویانا» تحت نظارت سازمان ملل پش گذارند .

برعلاوه، حکام جابر ومزدور سرزمین های اسلامی تلاش براین دارند تا برنامه که از طرف دشمنان اسلام در مذاکرات ونشست های دروغین که تنها برای منافع وحاکمیت ایشان در سرزمین های اسلامی طرح گردیده است، بخش عملی آن را به پیش ببرند. چنانچه سخنان نبیل عربی منشی عمومی اتحایه عرب به تاریخ 16 نومبر سال جاری واضح ساخت که عربستان سعودی می خواهد میزبان نمانیده گان مخالفین میانه رو در یک ماه آینده باشد. این عمل کرد سعودی تنها برای دریافت لست نماینده گان که با دولت ظالم بشار اسد در ماه جنوری به میز مذاکره می نشینند، است. در حقیقت برای همه واضح است که هدف از مذاکرات ونشست ها تنها برای ریشه کن کردن انقلاب شام وبدست آوردن اهداف سیاسی غرب به خصوص امریکا می باشد.

روزنامه «القدس العربیه» گزارشی را از یک منبع مخالفین سوریه به نشر سپرد:  اینکه تلاش های عربستان سعودی موازی با ترکیه وقطر است وهدف آنها گردآوری گروه ها وسازمان های سیاسی ونظامی در یک کنفرانس ملی می باشد تا باشد یک ائتلاف سیاسی زیر چتر ورهبری واحد را دربیآبد.  بنابراین، میزبانی وملاقات‏ های تمام حکام آل سعود همرا با رهبران ترکیه وقطر با سران مخالفین میانه ‏رو که به راه انداخته می شود، چیزی نیست جز تلاش برای گمراه کردن انقلاب شام وجهت آوردن زیر یک چتر واحد تحت رهبری سیاسی غرب و واداشتن آنان به اینکه هیچ راه حلی جز راه حل سیاسی وجود ندارد. هم ‏چنین تلاش این حکام برای نشستن در میز مذاکره با نظام جنایتکار بشار ومعامله با آن بر سر خون شهداء وقربانی ‏های مردم مسلمان تنها به منظور منافع ورضامندی باداران شان می باشد وبس.

هم چنان وظیفه ای را که رژیم اردن برای ریشه کن کردن انقلاب شام به پیش می برد اینست که یک لست از گروه انقلابیون که به رژیم جنایتکار اسد ودول خونخوار غرب چراغ سبز نشان نمی دهد، لست آنها را به ائتلاف کشورهای غربی به خصوص امریکا وروسیه علیه انقلاب شام پیش کش نماید تا باشد با حملات خود آنها را مورد هدف قرار دهد. چنانچه سرگی لاوروف وزیر خارجه روسیه در رابطه گفت:  به تفاهم رسیده شده است، لست آن گروه هائی که به پروسه آتش بس وگفتگو پاسخ رد گفته اند در لست تروریست ها شامل شوند. هم چنان میخائل بوگدانوف معاون وزیر خارجه روسیه بیان داشت:  اردن در دو یا سه هفته میزبان یک نشست که موضوع آن بحث در مورد دسته بندی گروه ترویستی است، می باشد.

ای اهل شام وانقلابیون اسلام! امروز غرب در نبود خلیفه که بر اساس احکام الله سبحانه وتعالی حکومت می کند، حکام روبیضه های سرزمین های اسلامی را وسیله برای پیش برد نقشه های شوم شان قرار داده است. هم چنین این حکام همواره منحیث وسیله قرار گرفته سعی وتلاش های امت را برای از بین بردن نظام های فاسد استعماری غرب مانع شده اند. افزون براین حکام در خط اول برای محافظت وتطبیق نظام دموکراسی که نشأت آن از ظلم کلیسا وقیصران ونیز اساس آن جدائی دین از زندگی است که هیچ ربط با اسلام ندارد، قرار دارد.

پس ای اهل شام! قاطعیت وعزم نیرومند تان وتصمیم راسخ تان به تمام تلاش ‏های غرب برای فراهم آوری زمینه گفتگو با قاتل مسلمانان صورت می ‏گیرد با جدیت پشت پا زده وخون شهدای ما در معرض فروش نگیرید. بناً برای رسانیدن ندای حق در مقابل هیچ ستمگر وظالمی دچار تردید نشوید. هم ‏چنین واجب است تا مشکلات خویش را خود مان حل وفصل کنیم وراهش این است که همه با هم یکجا شده وبه ریسمان استوار ومستحکم الله سبحانه وتعالی چنگ بزنیم وتنها به الله متعال اعتماد کرده وتنها از او سبحانه وتعالی طلب نصرت ویاری نمائیم، زیرا تنها اوست که نصرت دهنده ویاری رسان است. به الله سبحان وتعالی قسم! این فاجعه ومصیبت بزرگ جز صبر واستقامت راسخ برای تأسیس خلافت راشده ثانی طبق روش پیامبر صلی الله علیه وسلم دیگر هیچ راه نیست. چنانچه الله سبحانه وتعالی می فرماید:

قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ

] یوسف: [108

بگو: اين راه من است كه من(مردمان را) با آگاهی وبينش به سوی الله می خوانم وپيروان من هم(چنين می ‌باشند)، والله را منزّه(از شریک ونقص وديگر ناشايست) می ‌دانم ومن از زمره مشركان نمی باشم(وكسی وچيزی را شريك الله نمی‌انگارم).‏

به الله سبحانه وتعالی قسم است هیچ راهی نیست، جز به ریسمان استوار ومستحکم الله سبحانه وتعالی وبه سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم چنگ بزنیم. چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است.

قد تركتكم على البيضاء ليلها كنهارها لا يزيغ عنها بعدي إلا هالك

من شما را به راه روشنی ترك كرده وجا گذاشته ام كه شبش همانند روز روشن است وكسيكه بعد از من از راه روش وسنتم دور شود، هلاك خواهد شد.

قاطعیت وعزم نیرومند تان، ندای عالی تان، شهامت کامل وتصمیم راسخ در برابر همچو فاجعه بزرگ ان شاءالله مژده وبشارت بر شما است ای اهل شام، وان شاءالله به توفیق الله سبحانه وتعالی پیروزی نزدیک است وکلید پیروزی در نزد الله سبحانه وتعالی است.

وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ

] آل عمران: [139

وسست وزبون نشويد و(برای كشتگانتان) غمگين وافسرده نگرديد وشما(با تائیدات الله وقوه ايمان راستين ونيروی حقی كه از آن دفاع می كنيد) برتر(از ديگران) هستيد(وپيروزی وبهروزی از آن شماست) اگر كه به راستی مؤمن باشيد(و بر ايمان دوام داشته باشيد.

هم چنان الله سبحانه وتعالی می فرماید:

وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ

] انعام: [153

اين راه(كه من آن را برايتان ترسيم وبيان كردم) راه مستقيم من است(ومنتهی به سعادت هر دو جهان می ‌گردد. پس) از آن پيروی كنيد واز راه های(باطلی كه شما را از آن نهی كرده‌ام) پيروی نكنيد كه شما را از راه الله(منحرف و) پراكنده می ‌سازد. اينها چيزهائی است كه الله شما را بدان توصيه می ‌كند تا پرهيزگار شويد.

احمد عبدالوهاب

رئیس دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه سوریه

ادامه مطلب...

افسانه ای برابری در امریکا!

خبر:

در این اواخر امریکا، شاهد کمپاین «موضوع زندگی سیاه» می باشد، که توجه اکثریت رسانه ها، به خصوص رسانه های اجتماعی را جلب نموده است، که می خواهند از رفتار وحشیانه ای پولیس در مقابل مردم سیاه پوست، دفاع نمایند. همچنان «Black lives matter» یک مرجع ارتباطی آنلاین بوده که ارتباط میان سیاه پوستان ومتفقین جنگ جهانی اول را برای جنگ علیه تعصب ضد سیاه پوستان تأمین می کند، واین مرجع در مقابله افکار مردم سیاه پوست می باشد؛ در واقع این نوع ارتباطات برای تشویق اعمال اجتماعی سهولت را ایجاد نموده است. (منبع: (https://www.facebook.com/BlackLivesMatter
 تبصره:
این مهم نیست که امریکا خود را تا چه اندزه مدرن ویا از لحاظ اجتماعی اصلاح شده می داند؛ بلکه این کشوری به اصطلاح بزرگ غربی، همیشه به عقب وبه سوی مبارزات تعصبی «سیاه وسفید»، روان است. امتیازات سفید پوستان نسبت به سیاه پوستان بیشتر مورد توجه واقع بوده، وبه همین علت با هر وسیله ای از بی عدالتی وزندگی آسوده تر نسبت به سیاه پوستان لذت می برند. برتری جوئی سفید پوستان نسبت به سیاه پوستان یک امتیاز اضافی سفید پوستان است که مردم سفید پوست به خاطر جلد سفید شان اکثراً در تاریخ امریکا به جز از زمان به قدرت رسیدن بارک اوباما، قدرت را دست داشتند که در این اواخر از رفتار وحشیانه وغیر مسئولانه پولیس نسبت به سیاه پوستان، اثبات قضیه می گردد.   
این قضایا در جامعه ای امریکا که همیشه ادعای تساوی حقوق ضد تبعیض وتعصب وقوانین مشخص بر ضد تبعیض نژادی می نمود، سر کشیده است؛ وامریکا را به عقب کشانده تا فی الحال اوضاع زندگی مردم نمایانگر دشمنی آنان به سان سال های 1960م، می باشد. همچنان نقطه ضعف در تعصبات نژادی در دو سطح جامعه قابل مشاهده است، که از سیستم ناعادلانه تعلیمی آغاز می گردد. در این سیستم اطفال بی گناه نظر به سیستم گیچ کننده در اکثر جوامع امریکا، ناکام می گردند. علاوه براین، محدودیت های قابل توجه در سیستم کاریابی وسیستم زندان، نمایانگر تعصبات بارز سفید پوستان نسبت سیاه پوستان می باشد.
در واقع مفکوره های مانند؛ اولین داکتر سیاه پوست ویا اولین رئیس جمهور سیاه پوست، به منظور شعله ور ساختن هرچه بیشتر تعصبات می باشد، نه به خاطر دستآوردهای واقعی شخص ویا افتخارات امریکائی ها. پس رنگ جلد در فرهنگ امریکا اولویت داشته ودارد، که این کلیشه ها از ابتدا بالای پالیسی سازان امریکا تأثیر گذاشته است؛ آنان در ابتدا کوشش نموده اند تا قوانین را به شکل اساسی آن تهیه وتطبیق نمایند که این برتری ها در رگ وخون شان ریشه دوانده است؛ چنانچه تصور برتری نژاد سفید پوست، در قوانین امریکا بیشتر محسوس می باشد.  
این در حالیست که اسلام با چشم انداز منحصر به فرد خود توانسته به شکل مؤثر وملموس تعصبات نژادی وقومی را حدود  1400سال قبل از بین ببرد. همچنان یکی از تفکر درست که برای اکثریت مبهوت است، حقوق منحصر به فرد اسلام می باشد؛ زیرا اسلام بگونه ای عقلی بحث می نماید تا انسان را نظر به اعمال اش ارزیابی کند؛ نه نظر به رنگ جلد ویا جنسیت، که این کار خارج از کنترول انسان ها است. به همین سبب تمام افراد زیر چتر اسلام از حقوق مساوی برخوردار اند، صرف نظر از رنگ وجلد شان. چنانچه الله سبحانه وتعالی در این رابطه می فرماید:


إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ
گرامی ‌ترین شما نزد خداوند با تقوا ترین شماست.


ونیز پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده است:


يا أيها الناس ألا إن ربكم واحد وإن أباكم واحد ألا لا فضل لعربي على أعجمي ولا ‏ ‏لعجمي على عربي ولا لأحمر على أسود ولا أسود على أحمر إلا بالتقوى
(رواه احمد)
ای مردم! بدانید که پروردگار شما یگانه است، واز نظر نسل وتبار یکسان هستید؛ وبدانید که عرب هیچ مزیتی بر غیر عرب  ندارد وغیر عرب نیز بر عرب برتری ندارد. رنگ پوست مردم هم موجب امتیاز آنها برهم نمی باشد، برتری تنها وابسته به میزان تقوای انسانهاست.


پس اینجا در اسلام معیار برتری تقوا است. این تنها ظرفیت اسلام است که انسان را بدون در نظر داشت امتیازات تعصب ونژاد می پذیرد، ومسلمانان نسبت به یکدیگر نیز نظر به این معیار رفتار می نمایند، بدون اینکه به یکدیگر حمله نموده، آسیب وضرر برسانند.
نوشته شده توسط؛ منال بادر برای
دفتر مطبوعات مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...

شناخت واقعیت جامعه و طریق تغیر آن

اسلام منحیث آخرین و کامل ترین دین از جانب الله سبحانه وتعالی به محمد صلی الله علیه وسلم فرستاده شد. رسالت محمد صلی الله علیه وسلم به عنوان آخرین پیامبر به این معنی است که الله سبحانه وتعالی دیگر هیچ پیامبری را در هیچ زمانی به پیامبری مبعوث نخواهد کرد. ختم رسالت مقتضی آنست که پیام فرستاده شده به حل تمام مشکلات انسان بدون درنظرداشت زمان و مکان بپردازد. از آن جایی که انسان منحیث انسان دارای غرایز و حاجات است و تغیری در وی رونما نمی‏گردد یا به تعبیر دیگر فطرت انسان که همان مجموعۀ غرایز و حاجات است در هر زمان ثابت می‏باشد، اسلام عزیز برای حل مشکلات انسان نصوصی را فرستاده که از آن قواعد عام جهت حل مشکلات انسان در هر زمان و مکان استنباط می‏گردد.

وجود قواعد عام جهت استنباط احکام بدین معنی نیست که هر واقعیت را به هر نصی می‏توان ارتباط داد و از آن حکمی استخراج نمود. زیرا هر نصی مصداق خاص خود را دارد که به آن در هر زمان مرتبط می‏باشد و از آن موضوع جدا ساخته نمی‏شود.

قرآن کریم به صورت مجمل به بیان احکام شرعی پرداخته است. سنت پیامبر صلی الله علیه وسلم که منحیث دومین مرجع اسلام است، آیات مجمل قرآن را تفصیل می‏دهد. طور مثال نماز در قرآن به صورت مجمل بیان شده است و رکعات، اوقات، فرایض، مندوبات، محرمات آن و ده ها حکم شرعی مربوط به نماز به بیان و تفصیل نیازمند سنت می‏باشد. بناء اگر کسی بخواهد تنها رکعات نماز ها را از قرآن اثبات کند، نمی تواند. بناء اسلام بدون سنت قابل بیان و تفصیل نیست و بیان ارتباط موضوع هر نصی بدون مراجعه به سنت ممکن نمی‏باشد.

متاسفانه از اثر وجود انحطاط فکری و حملات فکری غرب، دو نوع موضع گیری میان مسلمین نسبت به حل مشکلات توسط اسلام، شکل گرفته است.

اول، آنانی که مفاهیم غربی را قبله فکری خود قرار داده اند:

 عده ای از مسلمآن‏های که تحت تاثیر افکار غربی قرار گرفته اند، نصوص شرعی را از واقعیت و موضوع مربوطه اش به بهانه این که اسلام در هر زمان مشکلات انسان را حل و فصل می‏نماید، خارج می‏کنند. طوری‏که آیت (الصلح خیر) که در موضوع رابطه بین زن و شوهر نازل گردیده، به رابطه‏ای بین مسلمانان و غیر مسلمانان تطبیق می‏کنند و درنتیجه آیت را از موضوع اش تحریف و حکم الله را تغیر می‏دهند. و به این شکل به سیطره و حاکمیت کفر در بلاد اسلامی مشروعیت می‏بخشند. به همین شکل پارلمان را با مجلس شورای اسلامی و دیموکراسی را با احکام مربوط به امر بالمعروف و ده ها و صدها مثال دیگر از همین قبیل، ارتباط داده و مشروعیت آن‏ها را از دیدگاه اسلام اعلان می‏نمایند. درحالی‏که هر یکی از آن‏ها؛ پارلمان در سیستم دیموکراسی با مجلس شورای اسلامی در خلافت اسلامی دو واقعیت جداگانه بوده که با همدیگراز دید مفهومی قابل موافقه نمی‏باشند.

دوم، متعصبین: این گروه برخلاف گروه دیگر هر واقعیت جدید که به آدرس غرب نسبت داده شود، بدون مطالعه واقعیت آن فورا آن‏را تحریم می‏کنند. اعضای این طبقه را اکثراً کسانی تشکیل می‏دهند که نصوص شرعی را صرفا حفظ نموده اما در قسمت تطبیق و استفادۀ نصوص جهت استنباط حکم و حل مشکل، چیزی نمی‏دانند. طور مثال کسانی اند که تصویر فوتوگرافی را حرام می‏دانند و استدلال آن‏ها از احادیثی است که در باب تصویر وارد گردیده است. درحالی‏که تصویر منع شده توسط حدیث واقعیت دیگریست و تصویر فوتوگرافی که یک پدیده‏ای جدید است، واقعیتی دیگر. تصویر منع شده در حدیث همانا ترسیم حیوان یا انسان به شکل مکمل است که به دست صورت می‏گیرد. اما تصویر که از طریق کمره صورت می‏گیرد مانند تصویری است که در آینه دیده می‏شود و اسلام تصویری را که در آینه دیده می‏شود منع ننموده است. و فرق آینه با آله فوتوگرافی (کمره)‌ این است که آینه سایه تصویر را نگه نمی‏دارد درحالی‏که آله فوتوگرافی (کمره) نگه می دارد. از همین موضع گیری تعصب آمیز است که مانع فراگیری علوم طبیعی و استفاده از وسایل و لباس‏های که به عقیده غرب ارتباط ندارد و با احکام اسلام در تناقض قرار ندارد، می‏گردد.

اسلام عزیز مخالف هر دو دیدگاه است. زیرا اسلام برای آن فرستاده نشده تا احکام اش را به خاطر پذیرش مردم مطابق فضای حاکم وفق دهد زیرا احکام شرعی عبارت از اوامر و نواهی الله سبحانه وتعالی می‏باشد که در هر زمان ثابت است. و هم‏چنان بدین معنی نیست که از روی عکس العمل هر آنچه در فضا وجود دارد، به تحریم آن اقدام صورت گیرد. بنابرآن اسلام عزیز مطالعه واقعیت را قبل از اصدار حکم  بر  هر آن که از نصوص شرعی استنباط می‏کند، واجب قرار داده است. به طور خلاصه اسلام برای حل مشکل طریقه ذیل را وضع نموده است:

مطالعه دقیق وعمیق واقعیتی که حکم شرعی آن دریافت می‏گردد.

مراجعه به نصوص شرعی مربوط به همان واقعیت تا حکم الهی در زمینه شناخته شود.

اجرای حکم بر واقعه.

این مقدمه طولانی را از آن جهت لازم دیدم تا اهمیت مطالعه واقعیت موضوع قبل از مراجعه به نصوص شرعی جهت دریافت حکم شرعی واضح گردد. زیرا از اثر عدم وضاحت این مطلب، عده‏ای استدلال می‏کنند که رسول الله صلی الله علیه وسلم در بین مشرکین دعوت کرده و مراحل دعوت‏اش در شرایط کنونی که افراد جامعه را مسلمانان تشکیل می‏دهد، قابل تطبیق نمی‏باشد.بنا برآن این افراد واقعیت جامعه را نشناخته و معیار شان در تفکیک جامعه اسلامی (دارالاسلام) از جامعه غیر اسلامی (دارالکفر) افراد است. و هر زمانی که این قول را می شنوند "سرزمین های کنونی اسلامی دارالکفر هستند، و هیچ سرزمینی نیست که آن دارالاسلام باشد" احساساتی و حیرت زده شده و می‏گویند آیا شما تمام افراد جامعه را کافر می‏خوانید؟ آیا فلان شخص کافر است؟ شخص دیگر چه طور؟... و ده ها سوال دیگر که همه به افراد متعلق اند نه به جامعه.

مفهوم جامعه

قبل از اصدار حکم بر هر مسله‏ای اولا واقعیت آن شناخته می‏شود. سپس با مراجعه به نصوص مربوطه، به استخراج حکم آن مسله اقدام می‎گردد. جامعه انسانی واقعیت محسوس دارد که می‎توان با مطالعه عمیق آن‎را درک نمود. اما آنانی‎که واقعیت جامعه را به نظر گذرا و سطحی مطالعه نموده‎اند، به نتیجه خلاف واقعیت جامعه رسیده و چنین تعریف نموده‎اند: جامعه متشکل از افراد است. و با اساس قرار دادن این تعریف ترقی و انحطاط جامعه را به افراد مرتبط دانسته چنین نظر داده اند: فرد را اصلاح کن؛ جامعه اصلاح می‏گردد.

این تعریف با واقعیت جامعه مطابقت ندارد. زیرا به اساس این دیدگاه به مجرد جمع شدن افراد جامعه تشکیل می‏گردد. هم‏چنان از نظر این تعریف به مجموع انسان ‏های که در یک کشتی سوار هستند جامعه اطلاق می‏گردد. درحالی‏که به این مجموعه بدون اختلاف جامعه خطاب نمی‏گردد اگر چه تعداد آن‏ها به هزارها و یا ده‏ها هزار برسد. و به همین شکل اگر تعداد مسافرین یک طیاره به هزارها برسد نمی‏توان مجموع آن‏ها را جامعه خواند اما اگر تعداد ساکنین یک قریه به صدها نفر برسد نه به هزارها، به آن جامعه خطاب می‏گردد. با این ترتیب چگونه می توان جامعه را مجموع افراد دانست؟! مسلما این تعریف جامعه، ناقص و اشتباه است که باید تصحیح گردد.

فرق اساسی میان ساکنین قریه و راکبین کشتی این است که میان افراد ساکن در قریه رابطه دایمی وجود داشته که آن‏ها را به‏صورت مجموعی وادار به رعایت و پاسبانی آن‏ها می‏نماید. و هم‏چنان موجودیت این رابطه به صورت مجموعی- نه انفرادی- اعضای ساکن در قریه را شخصیت معین بخشیده و بیان‏گر هویت آن‏ها به‏صورت مجموعی می‏باشد. اما میان راکبین کشتی اگر چه تعداد آن‏ها به هزارها برسد به جز دوستی هم‏سفری، رابطه دایمی که آن‏ها را با همدیگر پیوند داده باشد، وجود نداشته و به مجردی که سفر به پایان برسد از همدیگر متفرق می‏شوند.

بنیاد روابط دایمی در جامعه به اساس معیارهای قبول شده توسط جامعه شکل می‏گیرد. این معیار ها عبارت از مفاهیم مشترک، احساسات مشترک و نظام‏های مشترک می‏باشند. دقیقا رابطه میان افراد یک جامعه تشکیل نمی‏گردد مگر تا آن زمانی که مفاهیم مشترک میان شان وجود نداشته باشد زیرا وجود مفاهیم مشترک در واقع مصلحت عمومی را در جامعه ایجاد می‏کند تا به اساس همان تعریف مشترک از مصلحت به ایجاد یا عدم ایجاد روابط با همدیگر اقدام کنند.

اگرچه در هر جامعه مجموعۀ افراد زندگی می‏کنند اما مجموعه این افراد برای پیشبرد زندگی خویش نیازمند برقراری ارتباط با همدیگر می‏باشند. برای برقراری ارتباط میان افراد جامعه مفاهیم مشترک، احساسات مشترک و نظام معالج ضرورت است. طوری‏که مفاهیم مشترک و احساسات مشترک عرف عام جامعه را تشکیل داده و نظام معالج طرق محافظت از همان عرف عام را بیان می‏دارد. به طور مثال در جامعه‏ای مثل افغانستان افکار و احساسات وطن پرستی عرف عام جامعه است و قوانین مجازات علیه امنیت داخلی و خارجی از جهت مطابقت با این عرف عام مورد قبول است. بنابراین دیدگاه اگر در سرزمین اسلامی دیگری مثل عراق؛ آمریکا حمله نظامی می‏کند جامعه افغانستان در مقابل آن احساس مسولیت نمی‏کند زیرا سرزمین عراق مربوط به افغانستان نبوده و جامعه افغانستان خود را مکلف به دفاع از آن نمی داند اگرچه درنتیجه اعمال وحشیانه آمریکائی ها مثل تخریب مساجد و بردن زنان مسلمان از خانه‏های شان احساسات ضد آمریکایی بر انگیخته شده و تظاهرات علیه آن‏ها از طرف مسلمان‏ها انجام می‏شود اما با وجود آن افکار عامه در هر کشور مسایلی را که خارج از چارچوب مرزهای آن انجام می‏پذیرد، مربوط به خود آن کشور دانسته و عملاً در آن مداخله نمی‏کنند. طوری‏که حمله هوایی آمریکا بالای پاکستان؛ مسله داخلی پاکستان تعبیر شده که به مردم و دولت پاکستان تعلق دارد نه به دولت‏های حاکم سرزمین های اسلامی.

بنابرآن تنها تجمع انسان‏ها باعث تشکیل جامعه نمی‏گردد مگر زمانی که مجموعه افراد با برقراری روابط از طریق مفاهیم مشترک، احساسات مشترک و نظام مشترک با همدیگر پیوند نیافته باشند. فلهذا جامعه را به‏صورت مختصر می‏توان چنین تعریف کرد: جامعه به مجموعه‏ای از انسان‏ها اطلاق می‏گردد که به اساس رابطه دایمی با همدیگر پیوند یافته باشند.

معیار تفکیک جامعه اسلامی (دارالاسلام) از جامعه غیر اسلامی (دارالکفر) 

به اثر تعریف اشتباهی که جامعه را مطلقاً متشکل از افراد می‏دانند، در ذهن اکثر مسلمآن‏ها این مفهوم جاگزین شده که جامعه به اساس افراد و اعتقاد آن‏ها اسلامی و یا غیر اسلامی خوانده می‏شود. طوری‏که فکر می‏کنند اگر در جامعه‏ای تمام افراد آن مسلمان باشد در این صورت به آن جامعه، جامعه اسلامی گفته می‏شود و برعکس اگر اکثریت ساکنین کشوری را افراد غیر مسلمان تشکیل دهد،‌ به آن جامعه، جامعه غیر اسلامی گفته می‏شود. از همین جهت است وقتی می‏شنوند که همه‏ای سرزمین های امروز اسلامی دارالکفر هستند، متحیر شده و می‏پرسند در صورت مسلمان بودن اکثریت ساکنین این کشورها چگونه حکم به تکفیر این‏ها می‏دهید؟ درحالی‏که بحث بر تکفیر افراد نه بلکه حکم بر جامعه است که این دو را از همدیگر تفکیک نمی‏توانند.

زمانی‏که رسول الله صلی الله علیه وسلم دعوت را در مکه آغاز نمود تمام جهان دار الکفر محسوب می‏شد. حتی مکه که در آن کعبه قرار داشت و رسول الله صلی الله علیه وسلم برای اولین بار دعوت را در آن‏جا آغاز کرد. مکه به دلیل این‏که در آن کفار و مشرکین زندگی داشتند دار الکفر محسوب نمی‏شد بلکه در مکه قوانین و افکار کفری تسلط داشت، مطابق به قوانین و احکام کفری در امور حُکم صورت می‏گرفت و قدرتی که این قوانین را اجرا می‏نمود نیز به‏دست کفار و مشرکین قرار داشت. رسول الله صلی الله علیه وسلم یک‏جا با اصحاب رضی الله عنه کار می‏کرد تا حاکمیت کفر زوال یافته و اسلام بر سر اقتدار قرار گیرد. تا آن‏که نصرت الهی از مدینه فرا رسید و هسته اولین دولت اسلامی در مدینه به‏دست مبارک رسول الله صلی الله علیه وسلم بنیان گذاشته شد و مدینه به دارالاسلام مبدل گشت. بعد از تاسیس دولت در مدینه دیگر سرزمین‏ها از طریق دولت اسلامی فتح شدند و از دارالکفر به دارالاسلام مبدل گشتند. بریده از پدر خود حدیثی طویلی روایت می‏کند که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

...ثُمَّ ادْعُهُمْ إِلَى الإِسْلاَمِ، فَإِنْ أَجَابُوكَ فَاقْبَلْ مِنْهُمْ وَكُفَّ عَنْهُمْ ثُمَّ ادْعُهُمْ إِلَى التَّحَوُّلِ مِنْ دَارِهِمْ إِلَى دَارِ الْمُهَاجِرِينَ وَأَخْبِرْهُمْ أَنَّهُمْ إِنْ فَعَلُوا ذَلِكَ فَلَهُمْ مَا لِلْمُهَاجِرِينَ وَعَلَيْهِمْ مَا عَلَى الْمُهَاجِرِينَ... "

...آنان را به سوی اسلام فراخوان که اگر جواب مثبت دادند بپذیر و از تعرض بر آنان دست بردار، سپس ایشان را به هجرت از دار خود به دار مهاجرین دعوت کن و به ایشان خبر ده که اگر هجرت کردند در زمره سایر مهاجرین داخل شده آنچه به آنان هست به اینان خواهد بود و آنچه بر آنان تطبیق می‏شود براینان نیز تطبیق خواهد شد."

بدون اختلاف تمام فقهاء، دارالاسلام (‌جامعه اسلامی) و دارالکفر (جامعه غیر اسلامی) را چنین تعریف می‏کنند: دارالاسلام همان سرزمینی است که در آن مطابق به قوانین و احکام اسلامی حُکم صورت گیرد و سلطه و قدرت در دست مسلمانان قرار داشته باشد، اگرچه اکثریت ساکنین آن را غیر مسلمانان تشکیل دهد. و دارالکفر به سرزمینی اطلاق می‏شود که در آن به قوانین و احکام غیر اسلامی حُکم ‏گردد و سلطه و قدرت آن نیز به‏دست کفار قرار داشته باشد، اگر چه اکثریت ساکنین آن را مسلمانان تشکیل دهد.

بناءً اصل در تعریف دارالاسلام و دارالکفر قوانین و سلطه است نه ساکنین آن سرزمین و نه هم نفوس کشور و نه هم قلمرو. طوری‏که زمانی خلافت اسلامی وجود داشت و مطابق به اسلام بر سرزمین‏های اسلامی حکم می‏نمود و سلطه این قلمروها نیز به‏دست مسلمانان قرار داشت، این سرزمین ها دارالاسلام بودند. سرزمین‏های اسلامی سرزمین واحدی دارای یک مرز جدا کننده دارالاسلام از دارالکفر بود که توسط رئیس واحد (خلیفه) اداره می‏گردید. مفهوم وحدت سرزمین‏های اسلامی و امت مسلمه مفهوم اسلامی است که امت مسلمه در مجموع برای تطبیق این امر الهی اقدام نمودند. طوری‏که الله سبحانه وتعالی در قرآن مومنین را برادر یکدیگر گفته است:

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ ...

حجرات، 10

"فقط مؤمنان برادران همديگرند،"

در حدیثی از پیامبر صلی الله علیه وسلم روایت شده:

المسلم أخو المسلم لا يظلمه ولا يخذله ولا يحقره

"مسلمان برادر مسلمان است، نه با او ظلم می کند و نه او را تسلیم (دشمن) می کند و نه او را تحقیر می‏کند."

بنابرآن الله سبحانه وتعالی وجود وحدت سیاسی و تاسیس خلافت را بالای امت مسلمه فرض ساخته و باید بر همین مبنا دعوت برای ایجاد کیان واحد سیاسی صورت گیرد. اما امروز برای ایجاد وحدت سیاسی و از میان برداشتن مرزها در سرزمین های اسلامی، از اتحادیه کفری اروپا و سازمان‏های کفری دیگری که جهت متفرق ساختن امت مسلمه ایجاد شده‏اند به‏جای تمسک به دساتیر الهی الگوبرداری می‏نمایند. طوری که می‏گویند: اولا کشورهای اسلامی را می‏سازیم بعداً اتحادیه‏های در سطح کشورهای اسلامی ایجاد می‏کنیم و بعداً به دولت کلان اسلامی (به شکل خود به خودی) می‏رسیم!؟

 و از آن جایی که الله سبحانه وتعالی جهاد را بالای امت فرض ساخته است؛ خلافت اسلامی جهت پیشبرد این فریضه به تجهیز لشکر و امکانات مبادرت می‏ورزید. و از طریق ادای این فریضه به فتح قلمروهای جدید به نصرت الهی دست پیدا کرده و اسلام را در آن سرزمین‏ها تطبیق می‏نمود و سرزمین‏های که قبلاً دارالکفر بودند به دارالاسلام مبدل می‏نمود. طوری‏که هیچ فرقی میان سرزمین‏های که قبلا بدون جهاد و یا از طریق جهاد فتح شده بودند با سرزمین‏های که جدیدا فتح می‏گردیدند وجود نداشت و همه‏ای آن‏ها دارالاسلام نامیده می‏شدند.

اما کفار با از بین بردن خلافت اسلامی در سال 1924 میلادی مطابق به 1342 هجری شمسی نظام سیاسی اسلام را از صحنه سیاست دنیا محو کرده و سرزمین واحد اسلامی را به کشورهای کوچک و ضعیف تقسیم نمودند. احکام و قوانین اسلامی را تغیر داده و به جای آن قوانین کفری شان را حاکم ساختند. به ترویج افکار کفری از طریق تضلیل و آلوده ساختن افکار عامه که یکی از آن دسایس خبیث ایشان است، پرداختند. بعد از ایجاد سازمآن‏های کفری همچو ملل متحد و ملحقات آن از تمام کشورها خواستند تا عضویت آن‏را اخذ نمایند، خلاصه این‏که نظام و قوانین اسلام را از صحنه کنار زده قوت واحد امت مسلمه را به پنجاوچند حصه تقسیم نمودند که تازه ترین مورد آن سودان می‏باشد که در 9 جولائی آگست امسال (2011) به دو حصه سودان شمالی با مرکزیت خرطوم و سودان جنوبی با مرکزیت جوبا تقسیم گردید.

بنابرآن با وجود مسلمان بودن ساکنین سرزمین‏های اسلامی همۀ آن‏ها با از میان رفتن خلافت اسلامی به دارالکفر مبدل گشتند. زیرا احکام و قوانینی که در این کشورها تطبیق می‏شود قوانین کفری بوده و سلطه این کشورها – مستقیم و یا غیر مستقیم – به‏دست کفار قرار دارد اگرچه در ظاهر برای این دولت ها؛ اطلاق دولت آزاد و مستقل می‏شود اما در واقعیت بدون حمایت کفار وجود این دولت ها ناممکن است.

نویسنده: قانت

 

ادامه مطلب...

نگاهی بر شکل‏گیری و واقعیت دموکراسی در درازای تاریخ

فطرت طبیعی انسان در طول تاریخ همواره خواهان این بوده تا بشر در ساختار زندگی خویش صاحب نظم و نظامی برای پیش‏برد امورات زندگی خود بوده باشد. به‏عبارت دیگر، طبیعتاً بشر خواستار قوانینی جهت نظم زندگی خویش را در سر داشته است. این تمایل فطری انسان در اکثر زمانه‏ها بشکل درستش در حرکت بوده، به‏این معنی که انسان در درازای تاریخ، مصدری نظم و نظام را الهی و یاهم از جانب معبودی، برمی‏شمردند. اما این‏که معبود در میان انسان‏ها چگونه و کی هست؟ نیز اختلافی وجود داشته، ولی در رابطه به‏مصدر نظم و نظام زندگی بشر که از منشأ الهی بروز کرده باشد، اغلباً اختلافی دیده نشده؛ زیرا بشر به‏صورت عموم در طول تاریخ به‏محوریت خالق(معبود) در ماورای کائنات اعتقاد داشته و هر نوع نظم و نظام در زندگی‏شان را به‏آن ارتباط می‏داده‏اند.

این‏که نوعیت خالق و یاهم به‏تعبیری یونانی‏ها، خدایان در میان ملت‏ها کی و یا به‏چه تعبیری بوده باشد؟ به‏گونه‏های متفاوت نگرسته و پرستش شده است. بگونه‏ای که «شاه» در مصر باستان به‏عنوان خدا، در بین النهرین به‏عنوان نماینده خدا، در فارس به‏عنوان برگزیده خدا و در چین فرزند آسمان شمرده می‏شد. حتی «در اساطیر یونانی» که مهد تمدن اروپا به‏شمار می‏رود "«مبدأ هستی» در چهره خدایان؛ چون: اورانوس، گایا و اروس جستجو می‏شد."1 پس چگونه روشنی آفتاب تابان هستی به‏دو انگشت پوشانیده شد؟ به‏عبارت دیگر، چگونه ‏ مصدر نظم و نظام بشری بجای نظم و نظام الهی قرار گرفت؟ این‏گونه برخورد بشر در رابطه به‏انتخاب مصدر نظام از خالق به‏بشر و یا از آسمان به‏زمین چیزی نیست که انسان از آغاز خلقتش به‏آن برخورد نموده باشد، بل این یک برخورد تازه‏ای است که بشر آن‏ را تحت عنوان حاکمیت مردم، توسط مردم، بر بالای مردم(دموکراسی) برگزیده‏اند. در نهایت ابتدای این‏گونه برخورد بشری چیزی پیش از عصر رنسانس(حیات دوباره) و انقلاب فرانسه(1789م) اتفاق نیفتاده ‏است.

درین عصر مردم سرخورده‏ای اروپا ده‏ها قرن جهالت و تاریکی را در فضای تحریف شده‏ای دین عیسویت تحت زعامت علمای جبار کلیسا بسر می‏بردند و سرانجام جهل و بدبختی آن فضا سبب شد که عده‏ای از مردم آهسته آهسته به‏هنر، ادب و بعد سواد و علم روی آورند. این آدم‏ها که بعداً بنام سکولران و یا به‏تعبیر بهتر روشنفکران(منکرین دین الله) با چنگ زدن به‏دموکراسی که قرن‏ها قبل از میلاد نزد فیلسوفانی یونانی؛ چون: سقراط، افلاطون و ارسطو و یاهم مفکرین رومی؛ همچو: آکویناس و... نابکار جلوه می‏نمود، از دل و اعماق تاریخ بیرونش کردند و آن را دستاویزی علیه نظام الهی قرارش دادند، و بعد رفته رفته به‏سرحدی رسانیدند که امروزه آن را به‏عنوان نظام بی‏بدیل و پویاترین نظام نزد بشر به‏معرفی گرفته ‏اند. این در حالیست که حقانیت نظام الهی از آسمان تا زمین نور می‏دمد، منشای که زوال ناپذیر است. باتوجه به این، هدف از این نگارش بر ملا ساختن واقعیت شکل‏گیری دموکراسی به‏عنوان نظام خود ساخته‏ای بشری می‏باشد که در درازای تاریخ مورد بحث قرارداده شده است.

دموکراسی در متون تاریخی یونان: در میان قرون یازدهم الی ششم قبل از میلاد در یونان که اصلأ تاریخ و روایتی وجود نداشت، مردم به‏گونه اسطوره‏ها و قصه‏ها به‏آغاز حیات انسان و پیدایش جهان هستی می‏پرداختند؛ البته هدف و مرام پرداختن به‏این چنین موضوعات، تبیین انسان با جهان هستی خوانده شده است. به‏تعقیب این اسطوره پردازان، گروهی دیگری بنام سوفسطائیان در قرن پنجم پیش از میلاد روی صحنه می‏آیند، سوفسطائیان نقطه آغاز گذار از اندیشه‏های اسطوره‏ای که پیرامون حیات بشر و جهان هستی در جدال بودند، می‏باشد. آن‏ها با پرداختن به‏مباحث و جدال‏های گوناگون به‏‏این امر نایل آمدند که فضیلت و تربیت امکان قدرت را برای سایر مردم غیر از اشرافی حاکم، می‏تواند امکان پذیر سازد، زیرا قبل از سوفسطائیان طبقه اشراف از حاکمیت مطلق میراثی برخوردار بودند، که فضیلت و تربیت را نتیجه توارث برای خود می‏پنداشتند؛ به‏همین سبب خود را حاکم ذی حق نسبت بر سایر مخلوقات الله سبحانه وتعالی می‏انگاشتند.

اما سوفسطائیان راهی سومی را بر حل این معضل پیشنهاد نمودند، که آن عبارت از رابطه بین طبیعت و تربیت می‏باشد. یعنی آن‏ها تربیت عقلانی را غیر از تربیت اشرافی تعریف کردند، و کسب این تربیت را مشروط به‏حاکم شدن و یا زمامدار بودن بر سایر انسان‏ها، بر علاوه اشراف عنوان کردند. اینک بعد از سوفسطائیان ظهور فیلسوفانی؛ چون: سقراط در قرن چهارم پیش از میلاد صحنه را بیشتر از پیش مورد نقد علیه این نظام حاکم قرار می‏دهد. قابل ذکر است که در این زمان در یونان حکومت‏های تیوکراسی(حکومت دینی)، حکومت الیگارشی(حکومت متنفذین) و حکومت دموکراسی تحت حاکمیت اشراف بشکل میراثی مروج بود. سقراط؛ مانند: سوفسطائیان پایه‏ای حاکمیت و نظام را بر فضیلت پیوند می‏زند، اما فضیلت را متکی بر فلسفه مشروط می‏سازد. به‏تعبیر او شخصی صاحب فضیلت می‏تواند بوده باشد که از فلسفه بهره گرفته باشد.

او برای نخستین‏بار دموکراسی نوپا و تازه نفس را مورد حمله شدیدی خویش قرار می‏دهد. قابل ذکر است که دموکراسی این حرام زاده‏ای تاریخ، برای اولین‏بار در همین زمانه متولد می‏گردد، و سقراط با این گفته‏اش بر آن سخت می‏تازد: "وقتی کفش دوز و دروگری برای حرفه‏ای خود نیازمند تخصص‏اند، چگونه انتظار داریم که حکومت به‏عنوان دشوارترین حرفه که به‏بالاترین تخصص را نیاز دارد، به‏مردم عادی سپرده شود."2 این دیدگاه سقراط در برابر نظریه و روش حکومت دموکراسی قرار می‏گیرد، و چنین دیدگاه با نظریه و تفکر طبقه حاکم(اشراف) که تربیت و فضیلت را موروثی می‏انگاشتند، در تضاد واقع می‏شود. "سرانجام این تضاد سقراط با دموکراسی او را به‏پای مرگ محکوم می‏کند."3

اینک نوبت به‏افلاطون می‏رسد؛ افلاطون که شاگرد سقراط و از جمله فیلسوفانی مشهور یونان به‏حساب می‏آید، اعدام سقراط وی را سخت مأیوس نموده، او هم به‏مانند استادش به‏اکثریت دموکراسی حمله می‏کند. او استقرار حکومت را در دست کسانی می‏دانست که دارای فضیلت سیاسی بیشتر باشند تا جامعه را به‏راه سعادت سوق دهند، نه‏حاکمیت در دست توده‏های مردمی باشد که فضیلت را بدون کسب آن مورثی می‏پندارند. سرانجام رشته‏ای این کشمکش‏های فیلسوفان با دموکراسی به‏دامن ارسطو می‏افتد. ارسطو فیلسوف نامدار یونان به‏مانند سلفش-سقراط و افلاطون- اما با تفاوت اندک نظام دموکراسی را به‏باد انتقاد می‏گیرد؛ او در مورد دموکراسی این طور نظر دارد: "حکومت دموکراسی به‏دلیل شرکت اکثریت، فاقد فضیلت و مطلوب می‏باشد."4 زیرا به‏قول او نظام صحیح آن نظامی است که باید فیلسوفان بر آن حاکم بوده باشند، نه‏اکثریت افراد جامعه که اصلاَ آگاهی لازم برای رهبری یک جامعه را ندارند.

دموکراسی در تاریخ روم قدیم: هرچند روم از منظر جغرافیایی جزء از حوزه اروپای لاتین و یکی از همسایه‏گان نزدیک یونان به‏شمار می‏رفت، با آنهم سهم روم در رشد اندیشه‏ای سیاسی چندان قابل توجه نبود؛ اما برخی نهادها و نظام‏های حقوقی روم در تحول اندیشه سیاسی بی‏تاثیری نبوده است. در کل رومی‏ها اندیشه‏های فلسفی، از جمله اندیشه سیاسی خود را از یونانیان گرفتند."5 «پولی بیوس» یکی از نظریه‏پردازان و تاریخ‏نویسان نامدار رومی در قرن سوم قبل از میلاد با تأثیر پذیری از مفکوره‏های یونانی، "شکل‏های ساده حکومت را بر حسب تقسیم بندی-یونانی- که عبارت از حکومت شاهی، حکومت اشرافی و دموکراسی بود، اساس‏گزاری نمود. هر یک از این شکل‏ها نوع سالم و نوع فاسد دارد؛ بنابر یک توالی طبیعی نوع سالم به‏نوع فاسد و یک شکل به‏شکل دیگر تغییر می‏کند، زیرا هر یکی از شکل‏های حکومت تخم زوال را در خود دارد."6 به‏هر حال پولی بیوس حکومت دموکراسی را  در آخرین قسمت از طبقه‏بندی حکومت‏ها برمی‏شمارد.

"«آکویناس» یکی دیگری از متفکرین روم به‏حساب می‏آید. او در سال 1225م در روکاسا که یکی از شهرهای ایتالیا می‏باشد، به‏دنیا آمد. فلسفه‏ای او از سه منبع عمده سرچشمه گرفته است، فلسفه کلاسیک-به‏ویژه افکار ارسطو-، آموزه‏های عیسویت و سرانجام حقوق رومی. آکویناس حکومت‏های کاملاً مردمی(دموکراسی) را از این جهت نمی‏پسندید که عموماً موجب اختلاف و افتراق می‏شوند."7

هرچند تعاریف زیادی از دموکراسی نزد این فیلسوفان و مفکرین اروپایی در این تسلسل زمانی به‏نگاه‏های متفاوت وجود داشته، اما در کل به‏دموکراسی این‏گونه که امروزه به ‏آن به‏عنوان نظام برتر بشری نگریسته می‏شود، دیده نمی‏شد. شاید یک دلیلش هم این بوده باشد که دموکراسی هیچ‏گونه پیوند و ارتباطی با مصادر الهی و به‏تعبیر یونانی‏ها خدایان نداشته باشد. به‏‏هر حال برداشت آن‏ها از دموکراسی همین قدر بود که نظام دموکراسی را در پائین‏ترین سطح نظام‏ها و حکومت‏ها قرارش دادند، نه در صدر نظام‏های سیاسی؛ آن‏گونه که امروزه در جهان مروج است. این در حالیست که نظام دموکراسی در آن عصر آغاز به‏شکل‏گیری و پیدایش نموده بود.

دموکراسی در عصر رنسانس: تاریخ جدید اروپا که با عصر رنسانس(حیات دوباره) آغاز می‏گردد، همه توازن را در امر الهی بودن مصدر قوانین بشر برهم می‏زند. در این عصر نخستین نشانه‏ای از زوال نظام کلیسا به‏نظام خود ساخته‏ای بشری به‏چشم می‏خورد. اروپا در این عصر، سده‏های میانه را به‏عقب می‏راند و وارد فصلی تازه‏ای می‏گردد که تاریخ اروپا و بعدها حتی جهان ما را به‏دگرگونی می‏کشد. در این دوره ابتدا حاکمیت کلیسا مورد حمله قرار می‏گیرد تا این‏که از هم می‏پاشد و به‏تعقیب آن نظام فیودالی روی صحنه می‏آید و در نهایت نزول می‏کند. همچنین نظام شاهی روی کار می‏آید و سرانجام این نظام آهسته آهسته با نظام جدیدی به‏نام «دموکراسی» عوض می‏گردد.

دموکراسی با ورودش در جامعه اروپا ابتدا در عرصه ادبی، اجتماعی، سیاسی و سرانجام ریشه دین‏مداری را برمی‏اندازد، و مصدر نظم و نظام را از خالق به‏مخلوق تغییر مسیر می‏دهد. هرچند این کار جا دارد که بجای دین تحریف شده‏ای؛ همچون: عیسویت و برهم کوبیدن نظام‏های پوشالی قرون وسطایی اروپا بجا و نقش آفرین باشد، اما کار آن به‏اینجا ختم نمی‏گردد، بل رفته رفته چنین مفکوره‏ها به‏سایر ادیان معتبر جهان از جمله اسلام می‏تازد، و با این نگرش به‏سوی اسلام می‏خواهند که آن را هم به‏نگاهی دین‏مداری از طراز عیسویت بنگرند. در حالی‏که واقعیت اسلام با عیسویت بی‏نهایت متفاوت و متناقض می‏باشد. در نهایتی امر ظهور رنسانس در اروپا منجر به‏هم پاشی نظام کلیسایی و بعد از آن نظام فیودالی، به‏تعقیب آن نظام شاهی و سرانجام با گزینش نظام دموکراسی بدیلی برای این نظام‏های قرون وسطایی نیز قرار می‏گیرد. هرچند مفکوره رنسانس مباحث زیادی را می‏طلبد، اما بصورت فشرده در باز آفرینی رنسانس در تاریخ اروپا سه جریان عمده نقش داشته‏اند، که آن‏ها عبارت اند از:

ü      اومانیسم، که اساس باور و دیدگاه‏اش را انسان محوری بجای خدا محوری که در دوره‏های قرون وسطایی یا سده‏های میانه مروج بود، تشکیل می‏داد.

ü      انقلاب علمی، که سرلوحه باورش را نقد اعتقادات دروغین پاپ‏های عیسوی، مبنی بر مرکزیت زمین در کائنات تشکیل می‏داد. این مفکوره در ابتدا با انتشار کتاب تحقیقی «افلاک» نوشته «کوپرنیک» در رابطه به‏عدم مرکزیت کره زمین در کائنات به‏میان آمد، که در نتیجه همه اعتقادات کلیسا را برای اولین‏بار تحت پرسش قرار داد، زیرا در قبل اهل کلیسا به این باور بودند که زمین مرکزیت کائنات به‏حساب می‏آید و آن را جزء از عقاید خویش می‏انگاشتند.

ü      مفکوره اصلاحات دینی(پروتستانیزم)، این مفکوره در وهله نخست توسط «مارتین لوتر» و «جان کالون» به‏راه انداخته شد؛ این جنبش اصلی‏ترین و منتقدترین جنبشی بود که از درون کلیسا و علیه آن به‏پا خواسته بود. هرچند در ایجاد و شروع عصر رنسانس شاخه‏های دیگری؛ همچون: هنر، ادبیات(سواد) و غیره فعالیت‏های حرفه‏ای نقشی داشت، اما برجسته‏ترین آن‏ها همین سه جریان فوق بود، که در میان آن‏ها جنبش اصلاحات دینی به‏سرکردگی مارتین‏ لوتر نقش ویژه و ماندگاری را از خود بجا گذاشت؛ زیرا این جنبش با تفکرات نقادی از درون متون انجیل بیرون بدر آمده بود که از همه بی‏عدالتی‏های اهل کلیسا آگاهی کامل داشت تا این‏که آن را تحت پرسش قرار داد.

سرانجام تمام این منتقدین اهل کلیسا به‏نام روشنفکران این عصر(رنسانس) به‏شهرت رسیدند، و بعد‏ها رفته رفته حتی طبقه متوسط و سرانجام طبقه پائینی افراد جامعه در اروپا از این همه ظلم و بیدادگری اهل کلیسا آگاهی یافته و علیه آن به‏مبارزه و پرخاش‏گری پرداختند. ابتدا آن‏ها این برداشت پاپ‏های عیسوی را که گویا آن‏ها نماینده‏گان خدا در روی زمین می‏باشند و هرآنچه را آن‏ها برای مردم و جامعه معین و مشخص ساخته‎اند، زیر پرسش بردند، تا این‏که سخن به‏اینجا کشانیده شد که دیگر خالق در برابر قدرت سیاسی بشر هیچ‏گونه نقشی را نداشته باشد. همین علت بود که آن‏ها را بنام سکولران(انکار کننده خالق) نامگذاری نمودند.

سرانجام این کشمکش‏های دوامدار میان اهل کلیسا(پاپ‏ها) و روشنفکران(سکولران) قرن‏ها دوام نمود، و این گیر و دارها جان هزاران و حتی صدها هزار انسان اروپایی را قربانی گرفت. تا این‏که به‏راه حلی دست یافتند که آن همان مصلحت و یا سازشِ بود که میان اهل کلیسا و روشنفکران صورت گرفت. بنابرین، سازش دین عیسویت بصورت کل در حوزه کلیسا(عبادتگاه) محدود و محصور باقی ماند، و دیگر در امور دنیا(سیاست و حکومت) اصلاً نقش و سهمی برایش داده نشد. عصا و چوب دست روشنفکران این عصر، ابتدا هنر و بعد ادبیات(سواد) و سرانجام دموکراسی بود، که برای نخستین‏بار این نظام مفسد بشری را از دل تاریخ بیرون کرده و آن را به‏عنوان نظام بشری در مقابل حاکمیت کلیسا برای خود برگزیدند.

دموکراسی در عصر جدید: دموکراسی در تسلسل تاریخی‏اش با مفکوره جدید دیگری می‏آمیزد، و خود را با آن چرب‏تر و نرم‏تر می‏سازد، که این مفکوره بنام لیبرالیزم یاد می‏گردد. هرچند دموکراسی به‏دلیل بهتر بودنش از گزند مفکوره‏های تحریف شده‏ای عیسوی از سوی مفکرین اروپایی برگزیده شد، اما برعکس در ابتدای ظهورش فیلسوفانی؛ همچو: سقراط، افلاطون و... با این نظام سر سازگاری نشان ندادند. مگر این‏که این مفکوره رفته رفته جایش را با پائین یافتن دوره قرون وسطا در اروپا، پیدا نمود. در نهایت امر، نظام دموکراسی با آن‏که از جانب مخالفین کلیسا(روشنفکران) به‏عنوان نظام حلال مشکلات برای مردم اروپا انتخاب گردید؛ اما آنچه را که امروزه عده‏ای از غرب‏زده‏گان مبنی بر پویا بودن نظام دموکراسی برای بشر تصور می‏نمایند، در حالی‏که در ابتدا چنین نبود.

زیرا از واقعیت شکل‏گیری آن هویداست که چنین یک طرز دیدگاه و برداشت از دموکراسی در گذشته اصلاً وجود نداشته است. از جانب دیگر نظام دموکراسی بشکلی که امروزه از آن تعریفی ارایه می‏گردد، در واقعیتش وجود ندارد؛ زیرا "دموکراسی به‏معنی حقیقی آن یک تفکر خیالی و موهوم بوده که قابلیت تطبیق را ندارد. بناً دموکراسی به‏معنی واقعی آن هرگز وجود نداشته و در ابتدا هم وجود نداشت."8 چون‏که عمده‏ترین تعریفی که از دموکراسی یعنی حکومت مردم، توسط مردم، بر بالای مردم صورت گرفته، در حقیقت در آن دیده نمی‏شود؛ زیرا در کشورهای عمده غربی و اروپایی که خواستگاه نظام دموکراسی به‏حساب می‏آیند، حتی زنان تا همین چند دهه قبل حق رأی دادن را در خود نمی‏دیدند. "چنان‏که تا سال 1918م، در انگلستان زنان حقی رأی دادن را نداشتند."9 حتی در کشور آلمان در سال 1964م برای زنان حق رأی دادن اعطأ شد، و سرانجام در امریکا در سال 1920م بر ‏اساس فرمانی رئیس جمهور وقت امریکا ویلسون، برای نخستین‏بار زنان صاحب حق رأی مساوی با مردان را دریافت نمودند.

این‏که غرب پای دموکراسی را فراتر از مرزهای اروپا به‏دیگر ملت‏ها از جمله امت مسلمان تحت عنوان یگانه نظام بشری کشانید، چیزی نیست جز اغوا نمودن اذهان عامه. برعلاوه امروزه غرب این نظام را به‏حدی مقدس و پاک جلوه می‏دهد که اصلاً در واقعیت نفس این نظام دیده نمی‏شود. چنان‏که در این اواخر «چریل بنارد» همسر زلمی خلیلزاد در کتابش تحت عنوان «اسلام دموکراتیک مدنی» خواسته که نظام دموکراسی را به‏عنوان مدل نظم و نظام برتر در جهان و مخصوصاً برای مسلمانان پیشکش نماید. او در این نوشته‏اش به‏مسلمانان چنین توصیه نموده که باید بیشتر از پیش به‏آن بگروند. او در بخشی از کتابش چنین می‏نویسد: "یکی از راه‏های تقویت توسعه دموکراسی به‏شیوه‏ای است که مسلمانان در غرب هویت خود را بدان طریق بیان می‏کنند توجه، و از آن حمایت بیشتری شود. از جمله موسیقی، فرهنگ و... ."10

این بود واقعیت شکل‏گیری نظام دموکراسی در میان ملت‏ها و در درازای تاریخ. نظامی که با خواست فطری بشر منافاتی مطلق دارد، اما باقی برمی‏گردد به‏امت مسلمان که امروزه یگانه امتی‏اند که بزرگ‏ترین نظامی با رسالت را همراه با خود دارند، که آن برگرفته از وحی الله سبحانه وتعالی می‏باشد، نظامی که خالق بشر برای بشر و به‏سعادت بشر برگزیده است.

در پایان آنچه را که تا به‏حال روی آن بحث صورت گرفت واقعیتی بود که پیرامون شکل‏گیری نظام دموکراسی در درازای تاریخ می‏چرخید؛ ولی نقد بنده در پیوند به‏دموکراسی از منظر تاریخی بر این است که نظام دموکراسی هرچند در یونان زاده شد، اما پذیرش آن آن‏چنان نبود که امروزه از آن تعریف و تعبیری ارایه می‏گیرد، زیرا این مفکوره در آغاز پیدایش ‏اش مورد نقد و رد فیلسوفانی یونانی قرار گرفته بود. بر علاوه، دموکراسی در عصر رنسانس به‏این حالتش باقی نماند، بل مفکوره‏ای دیگری نیز به‏مرور زمان به آن افزوده شد که آن عبارت از لیبرالیزم می‏باشد؛ و دلیلی یکجا شدن این مفکوره با دموکراسی در این بود، آنچه را که دموکراسی می‏بایست در خود می‏داشت، نداشت؛ مانند: آزادی‏های بشری و قایل شدن حق و حقوق برای سایر انسان‏ها از جمله زنان و... بنابرین، این آزادی‏ها شعار اصلی دموکراسی نبود که آن در یونان بوجود آمده بود، بل این شعاری بود که بعدها و در عصر جدید از لیبرالیزم به دموکراسی افزده شد.  

باوجود این هنوز هم نظام دموکراسی دارای خلاهای فاحشی است که نمی‏شود به‏تمام مواردی آن در این کوچک نویسی پرداخت. چنان‏که تا 50 سال قبل زنان که بخش گسترده‏ای از بشر روی زمین را تشکیل می‏دهند، در اروپا سهم سیاسی برای آن‏ها داده نمی‏شد. پس چه رسد به‏سایر آزادی‏های که امروزه آن را بر دموکراسی پیوند می‏دهند!

همچنین در دامانی همین دموکراسی بود که بشر به‏فرهنگی استعمار و استثمارگرایی آغشته شد که در نتیجه‏ی آن دو جنگ جهانی را در پی داشت که در آن بیشتر از 60 میلیون انسان به‏قتل رسید. خلاصه هدف نهایی نظام دموکراسی چیزی نیست که بشر به‏آن هدف خلق شده باشد، بل این نظامی است که روشنفکران اروپایی از جبر روزگاری تاریخ آن را برای خود بر گزدیدند. بناً نابودی چنین یک نظام که مخالف فطرت بشری می‏باشد، یک مسئله حتمی و لازمی پنداشته می‏شود؛ نظامی که واقعاً بشر را در گردابی این همه بدبختی و فلاکت گیر کرده است.

منابع:

1-       پولادی، داکتر کمال؛ تاریخ اندیشه سیاسی در غرب؛ جلد اول؛ سال 1382؛ ص 21-22.

2-       همان منبع؛ ص 37.

3-       همان منبع؛ ص 37.

4-       http://92.persianblog.ir/tag  24.12.1390هـ.ش.

5-       پولادی، داکتر کمال؛ تاریخ اندیشه سیاسی در غرب؛ جلد اول؛ سال 1382؛ ص 99-100.

6-       همان منبع؛ ص 104.

7-       همان منبع؛ ص 166-167.

8-       زلوم، عبدالقدیم؛ دموکراسی نظام کفر است، عمل، تطبیق و دعوت به‏سوی آن حرام می‏باشد؛ از منشورات حزب التحریر؛ ص 13.

9-       سایت انترنتی: http://fa.wikipedia.org حق رأی زنان.

10-   بنارد، چریل؛ اسلام دموکراتیک مدنی؛ مترجم: قهرمانپور، عسگر؛ ص 85.

نویسنده: احمدصدیق احمدی

 

ادامه مطلب...

نقش زنان در تأسیس دوباره خلافت اسلامی

هر صاحب بصیرتی که امروز به ماحول حیات خویش نگاهی گذرا اندازد، به وضوح خواهد دید که بشر به سوی حالت نگران کننده ی بی سابقه  سَیر دارد. طوری که از هر ناحیه به ناچاری و تنگدستی مواجه بوده و با گذشت هر ساعت و هر روز، این بدبختی و گمراهی عمیق تر شده و همه انسان ها را با خود درین ورطه انتقال می دهد. این حالت در تمام کشورهای جهان قابل مشاهده بوده و ملموس ترین مورد برای اثبات این ادعا همانا خیزش های مردمی سراسر جهان بوده که با درنظرداشت عوامل مختلف؛ هیچ کشوری حین نوشتن این مقاله آرام و راحت نبوده، بلکه با نوعی انقلاب مردمی روبروست. از بحران اقتصادی گرفته تا بهار عربی، تصرف وال ستریت و بالاخره شامل سایر بحران های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشورها می شود. 

امت اسلامی نیز به عنوان بخشی از بشریت امروزی ازین نوع مشکلات به دور نمانده حتی در حالت خراب تر و نامساعدتری نسبت به سایر انسان ها زندگی دارد. زیرا گرچه مشکلات و نابسامانی ها در عصر کنونی به یک پدیده طبیعی مبدل گشته است ولی مسلمانان از آن جائی که خود صاحب نظام نبوده و نظام های خلاف عقیده و ارزش های اساسی آنان بالای شان تطبیق می شود، بیش تر از همه آسیب پذیر گشته اند. همین امر سبب شده تا امت در انحطاطی فرو رود که در تمام ابعاد زندگی چه اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی و یا اجتماعی مستقل نبوده و به غرب نیازمند گردد و موقفی را که شایسته ی این امت است و از طرف خالق عطا گردیده، نداشته باشد.

بنأً برای مسلمانان فرض است تا خود را از انحطاط رهانیده و دوباره به اصل خود برگردند تا بدین ترتیب نه تنها سعادت دارین را به دست آرند بلکه همه ی انسانیت را از گودال بدبختی ها نجات دهند. و این ممکن نیست مگر توسط راه و طریقی که اسلام به عنوان ایدیولوژی و عقیده طرح کرده است که آن کار برای تأسیس دوباره دولت اسلامی است که اسلام را در تمام عرصه های زندگی بشریت به شیوه انقلابی تطبیق و به جهان حمل  می کند. و حکم آن بدون اختلاف و اندک ترین تردید و شک از اهم ترین فرایض و واجبات محسوب می شود. و چون طبیعتاً جامعه اسلامی متشکل از مردان و زنان است و زنان نقش برازنده ی خویش را در طول تاریخ اسلام ادأ کرده اند، فرضیت این حکم متوجه زنان نیز بوده وهست. همان طوری که زنان در گذشته از خانه و پرورش فرزندان گرفته تا میدان اجتماع، سیاست، اقتصاد و حتی جنگ با درنظرداشت احکام اسلام به درستی و برجستگی درخشیدند؛ بازهم نقش خود را ادأ و در احیای خلافت و تطبیق نظام الهی کوشا باشند. و در اثر غافل ماندن و یا بی پروائی درمقابل فرایض آن هم مهم ترین فرض که ترک آن از جملۀ گناهان کبیره بوده و در آخرت وعید الهی متوجه ما خواهد شد. پس در مقاله هذا توجه ما برین است که زنان مسلمان افغانستان را از مسوولیت اسلامی و تاریخی شان آگاه سازیم تا به إذن الله سبحانه و تعالی برای نجات خود و امت برای تأسیس دوباره سپر ما یعنی دولت اسلامی فعالیت شان را آغاز و تشدید کنند.

خطاب شارع تنها متوجه مرد نیست:

درحقیقت هر انسان درین کره ی زمین مکلف بوده و از هر انسان پرسیده خواهد شد، درین راستا هیچ بهانۀ قابل قبول نبوده و هر فرد چه مرد و چه زن مسئولیت خود را خودش به دوش می کشد. تطبیق اسلام تنها مسئولیت مردان نبوده بلکه زنان نیز درین رأستا مسئول اند و به خاطر تأسیس خلافت که اسلام را تطبیق می کند طریقه خاص تعیین شده که هدف نهايی آن موفقیت در امتحان زندگی و رضامندی الله سبحانه و تعالی می باشد، که در نتیجه آن درين دنيا اسلام توسط دولت اسلامی (خلافت) تطبیق می گردد و در آخرت سبب نجات از جهنم و ورود به جنت می شود. برای تحقق این هدف، یگانه راه، حمل دعوت بوده که درمورد آن الله سبحانه و تعالی در قرآن چنين فرموده است:

  ادْعُ إِلِى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ

[نحل، 125]

"ای پیامبر! مردم را به راه خالقت دعوت کن و با ایشان به شیوه هرچه نیکوتر و بهتر گفتگو کن; زیرا پروردگارت به حال کسانی که از او منحرف و گمراه اند آگاه است و به همین ترتیب به حال راه یافتگان نیز دانا است."

و حمل دعوت چه از سوی افراد، گروه ها و یا دولت باشد، یگانه راه انتشار و پخش اسلام بوده که آن حضرت صلی الله علیه وسلم خود در قدم نخست این طریقه را درپیش گرفتند. و یک بخش اساسی حمل دعوت و مبارزه فکری – سیاسی امر بالمعروف و نهی عن المنکر بوده که قرآن آن را بر همه امت اسلامی بدون تفکیک جنسیت شان فرض قرار داده است. گرچه درین مورد آیات و احادیث بی شمار وجود دارد ولی ما درینجا فقط به یک آیت اکتفا می کنیم. آنجا که الله سبحانه و تعالی در کتابش می فرماید:-

  وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ 

[توبه: 71]

"مردان و زنان مؤمن، برخی دوستان و یاوران برخی دیگرند. همدیگر را به كار نیك می‌خوانند و از كار بد نهی می کنند، و نماز را چنان كه باید می‌گزارند، و زكات را می‌پردازند، و از خدا و پیامبرش فرمانبرداری می‌كنند. ایشان كسانی اند كه خداوند به زودی ایشان را مشمول رحمت خود می‌گرداند. (این وعده خداست و خداوند به دروغ وعده نمی‌دهد و از وفا به آن هم ناتوان نیست. چرا كه) خداوند توانا و حكیم است."

قرآن در هر جائی که از فرضیت تطبیق اسلام، فرضیت دعوت و فرضیت امر بالمعروف و نهی عن المنکر یاد می کند، میان مرد و زن اصلاً فرقی قایل نشده و این نصوص به شکل عام برای هر دو جنس وارد گردیده است. بدین معنی که اگر زنان از رعایت این احکام سر زنند یا تساهل نمایند، همان گونه که در ترک نماز گناه عاید شان می شود، درینجا نیز به عین ترتیب گنهکار خواهند شد.

و یک زن مسلمان درجریان حمل دعوت به سایر زنان می تواند از شیوه ها و اسالیب مختلف استفاده کند. به عنوان مثال، سخنرانی ها، بیانیه های اسلامی و اظهار نظر از طریق نوشتار وغیره تمام این ها مشروط برین که به مفکوره تغیر کامل جامعه ارتباط داشته باشد، کارهای سیاسی اند. هم چنین یک زن می تواند دعوت را به خویشاوندان، دوستان، همسایگان، همکاران و بالاخره تمام امت برساند. زیرا الله سبحانه و تعالی همه ی مسلمانان را مکلف نموده تا فقط از آن چه وی فرستاده پیروی کنند نه از خواهشات شان، آن جا که می فرماید:

وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالاً مُّبِيناً  

[احزاب: 36]

"هیچ مرد و زن مؤمنی را در كاری كه خدا و پیامبرش فیصله كرده باشند (و آن را مقرّر نموده باشند) اختیاری از خود ندارند (و ایشان باید تابع خدا و رسول باشد). هر كس هم از دستور خدا و پیامبرش سرپیچی كند، گرفتار گمراهی كاملاً آشكاری می‌گردد."

نمونه های از موقف اجتماعی و سیاسی زنان مسلمان-از دیدگاه تاریخ: 

تمام زنان مؤمنی که در قرآن وسیرت پیامبر صلی الله علیه وسلم ذکر شده اند بدون هیچ نوع شک وتردید باوجود مشکلات فراوان و تحمل سختی های زیاد در راه حق باز هم ثابت قدم واستوار باقی ماندند. بر همین مبناست که الله سبحانه و تعالی در قرآن آن ها را ستایش کرده است. مثلاً اولین کسی که اسلام را قبول کرد خدیجه الکبری رضی الله عنها یک زن بود و اولین شهید در راه اسلام هم بی بی سمیه رضی الله عنها نیز یک زن بود. به همین شکل زنان در طول تاریخ نقش مهم و فعالی را ایفا نموده اند و آن ها مثال عالی از قوت ایمان یک زن مسلمان برای ما هستند. هم چنان، الله سبحانه و تعالی در قرآن مثال آسیه همسر فرعون را می دهد كه او چنین به خالق خود دعاء می كرد.

وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِّلَّذِينَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِندَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ 

[تحریم: 11]

" و خدا از میان مؤمنان، زن فرعون را مثال داده است که گفت: پروردگارا! برای من در بهشت، نزد خودت خانه‌ای بنا كن، و مرا از فرعون و كارهایش رهائی‌بخش، و از این مردمان ستمكار نجات بده."

همچنان الله سبحانه و تعالی به مریم مادر عیسی چنین اشاره می کند.

وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِن رُّوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ 

[تحریم: 12]

" و مریم دختر عمران كه دامن به گناه نیالود و خود را پاك نگاه داشت، و ما از روح متعلّق به خود در آن دمیدیم، و او سخنان پروردگارش و كتاب هایش را تصدیق كرد، و از زمره مطیعان و فرمانبرداران خدا بود."

علاوه برآن، فاطمه دختر خطاب و خواهر عمر رضی الله عنه درحالی که عمر رضی الله عنه هنوز غیر مسلمان بود، اسلام را پذیرفت. از ابن عباس روایت است كه از عمر رضی الله عنه درباره این که چگونه اسلام را پذیرفت پرسیدم؛ وی رضی الله عنه فرمود: سه روز بعد از این كه حمزه اسلام را پذیرفت من نیز به اسلام رو آوردم. بدین ترتیب: زمانی که از خانه خود بیرون رفتم در راه با یك مردی از قبیله مخزوم روبرو شدم، از او پرسیدم كه آیا تو دین محمد را به دین پدرانت ترجیح می دهی؟ در جوابم گفت: كسی که به تو نسبت به من نزدیک تر است قبل از من این كار را انجام داده؛ پرسیدم كه او كیست؟ گفت: خواهرت و شوهر او. با شنیدن این حرف با شتاب به طرف خانه خواهرم رفتم دیدم كه دروازه از داخل قفل بود و از داخل صدا می آمد. وقتی در را باز كرد، داخل رفتم و پرسیدم كه آن چه شنیدم صدای چه بود؟ خواهرم گفت كه صحبت می کردیم. زمانی که به فرقش کوبیدم به خشم آمده گفت كه ما این كار را انجام می دهیم خواه تو خوش باشی یا نه... وقتی که دیدم از سرش خون جاری شد بسیار احساس پشیمانی كردم و برایش گفتم.. آن كتاب مقدس را برایم نشان بده؟ (این واقعه را ابن حجر عسقلانی روایت کرده است). به این ترتیب حضرت فاطمه که در ایمانش ثابت بود باوجود حمله ای برادرش تكانی نخورد. 

مثال دیگر از ام حبییبه دختر ابوسفیان است که البته پدرش هنوز به اسلام مشرف نشده بود و از سرسخت ترین دشمن اسلام به شمار می رفت اسلام را پذیرفت و همراه با شوهرش عبدالله ابن جهش به منظور فرار از زجر و شکنجه ای که به خاطر عقیده شان متوجه آن ها بود به حبشه مهاجر شدند. شوهرش در حبشه اسلام را ترک وعیسویت را قبول کرد و کوشش کرد تا ام حبییبه را نیز به قبول دین عیسویت وادار کند اما ام حبییبه باوجود زجرهای که به حیث یک مهاجر تحمل می کرد اسلام را ترک نکرد و همچنان ثابت قدم و استوار باقی ماند.

مثال دیگر؛ حریثه بنت الموامیل خواهر ام عبیس می باشد كه مردم او را به نام ظنیره الرومیه می شناختند. او یك كنیز بود و از جمله كسانی بود كه اسلام را در اوایل پذیرفته بود. وی زجر و عذاب زیادی را به خاطر عقیده ی خود تحمل کرده بود. ابوجهل و حضرت عمر قبل از مسلمان شدن، او را به شدت شكنجه می کردند. او بعد از آن كه اسلام را قبول كرد؛ آن قدر مورد عذاب و شكنجه قرار گرفت كه حتی بینایی خود را از دست داد. همچنان ام کلثوم بنت عقبه بن ابی میت با این وجود که فامیلش به پرستش چندین خدا معتقد بود، اسلام را پذیرفت. او به مدینه هجرت كرد تا طبق قانون اسلام زندگی کند.
در عین راستا، تعداد زیادی زنان به دلیل پذیرفتن اسلام شكنجه و عذاب فراوانی را متقبل شدند که یكی از مشهورترین آن ها (الله سبحانه و تعالی شهادتش را بپذیرد)؛ سمیه– طوری که قبلاً ذکر شد – اولین زن شهید در تاریخ اسلام بود. او مادر عمار بن یاسر و هفتمین كسی بود كه اسلام را قبول نموده بود. قبیله المغیره او را مورد عذاب شدید قرار دادند. مردم به چشم خود دیده اند كه او را در حضور پسر و شوهرش بالای ریگ های سوزان مكه تعذیب می کردند. پیامبر صلی الله علیه وسلم او را که پیر و ضعیف بود با گفتن این کلمات كه «این عذاب را با حوصله مندی تحمل كن زیرا الله سبحانه و تعالی برای تو وعده بهشت داده است» تسلیت می داد. ابوجهل هم از جمله كسانی بود كه او را شكنجه می كرد؛ او خود را به عذاب بیش از حد تسلیم نمود و از بین رفت و اولین شهید در راه اسلام گشت.

مسوولیت ما!؟

شهامت و توانایی که از زنان مذکور یادآوری شد و ستم های که زنان در جهان امروز تحمل می کنند همه وهمه به خاطر دین و عقیدۀ آن ها بوده و اطاعت از الله سبحانه و تعالی مطابق اوامر وی ونفرت از نظام های باطل می باشد. زیرا برای مسلمانان هرگز جائز نیست که باوجود داشتن نظام اسلامی (خلافت) که از جانب الله سبحانه و تعالی نازل شده است تحت نظام های ساخته شده دست بشر زندگی کنند. که آن نظام های باطل بر اساس طغیان و سرکشی درمقابل الله سبحانه و تعالی ایجاد شده و از حل مشاکل انسان عاجز مانده اند. و بزرگ ترین بدبختی زمانی ظهور کرد که بعد از سقوط سوسیالیزم؛ نظام سکولر و استنباط شده از ایدیولوژی کپیتالیزم (مبتنی بر مفکوره جدایی دین از زندگی)، به نام دیموکراسی بالای تمام دنیا حاکم شد. این نظام باطل در کشورهای اسلامی هم تطبیق می شود که درنتیجه آن تمام جامعه در عرصه های گوناگون زندگی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی به مشکلات طاقت فرسا مبتلا شده اند. امت اسلامی که در گذشته ابرقدرت جهان بود باوجود ایمان به دین صحیح در انحطاط فرو رفته و در مشاکل و بحران های بی حد و مرز غرق شده اند. این حالت طبیعی است زیرا مسلمانان از تطبیق نظامی که الله سبحانه و تعالی نازل کرده (خلافت) دست کشیدند. الله سبحانه و تعالی در قرآن عظیم الشان می فرماید:

قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعاً بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى

[طه: 123]

"از بهشت پائین شوید که برخی از شما دشمن بٍرخی دیگری خواهند شد; پس هرگاه هدایت من برای شما آمد هر که از آن پیروی کند گمراه و بدبخت نخواهند شد."

خلافت نوع نظام حکومت داری در اسلام است و یگانه نظامی است که سبب دفاع از دین، خون و مال امت می شود. الله سبحانه و تعالی وحدت سیاسی، عقیدوی، اتفاق و یک بازو بودن مسلمانان را واجب نموده و آن ها را از هر نوع تعصب و تبعیض نژادی، قومی و مذهبی به قاطعیت نهی کرده است. خلافت نظامی است که الله سبحانه و تعالی آن را برای آسایش تمام بشریت  نازل نموده است تا تحت سایه آن مسلمانان تمام عرصه های زندگی خویش را به اساس اسلام تنظیم و به تطبیق همه جانبه اسلام بپردازند. طوری که در رأس دولت خلافت اسلامی خلیفه قرار داشته تا امور حکومت را به پیش برده و جانشین آن حضرت صلی الله علیه وسلم در حکومت و سیاست باشد. خلیفه حاکم مشروع امت اسلامی است که تنها دین وی سبحانه و تعالی را تطبیق می نماید؛ چنان چه ابوهریره روایت کرده که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده است:

إنما الإمام جنه یقاتل من ورائه و یتقی به صحیح مسلم

"هر آئینه امام (خلیفه، رئیس دولت) سپری است که از عقب وی جنگ شده و (در مشاکل و هجوم) به وی پناه برده می شود."

خلافت راه روشنی است که بدون آن مسلمانان راه خود را گم می کنند. خلافت برای مسلمانان رهبری در امور دینی و دنیویست. سقوط خلافت منجر به آغاز بدبختی مسلمانان و پامال شدن ارزش های آنان و پارچه شدن سرزمین های آنان به شصت کشور و تقسیم نمودن ایشان به مرزهای جداگانه، ایجاد نفاق مذهبی، ضیاع صنایع و سرمایۀ شان شده است. امروز کفار اکثریت کشورهای اسلامی را تحت استعمار درآورده وتمام امت را از نعمات و حقوق شان محروم نموده اند. صدها برادر و خواهر مسلمان ما به اشکال مختلف و بی رحمانه به قتل می رسند وبرادران و خواهران مسلمان ما که شب و روز در راه الله سبحانه و تعالی برای تأسیس دوباره خلافت اسلامی زحمت می کشند و یا به جهاد فی سبیل الله پرداخته اند، در زندان های وحشتناک مانند گوانتانامو، بگرام، فالوجه، ابوغریب و... شکنجه می شوند. 

پس ای خواهران مسلمان! این دعوت مخلصانه از طرف خواهران حزب التحریر شماست: ما زنان در حزب التحریر شما را متوجه حالتی می سازیم که دولت خلافت در مدینه توسط پیامبر محبوب ما حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وسلم تأسیس شده بود و صدها سال قدرت اول جهان بود، اکنون از میان برداشته شده و در اثر سقوط خلافت؛ امت در انحطاط شدیدی فرو رفته است. با گذشت زمان، مشکلات تشدید یافته و وحدت امت از بین رفته، امور آن ها به دست کفار افتاده است. حاکمان سرزمین های اسلامی بالای امت فشار وارد نموده و هیچ شرمی از بردگی خویش نسبت به غرب ندارند. این حاکمان با همکاری کفار به قصد از بین بردن مسلمانان و اسلام مبارزه می کنند. 

درحقیقت یک مسلمان واقعی درمقابل این همه حوادث بی طرف بوده نمی تواند. گذشته از آن، برای یک مسلمان مناسب نیست که مأیوس باشد و یا خود را پنهان نماید، درحالی که او دینی دارد که دارای سیستم خلافت بوده و می تواند تمام مشاکل بشر را حل نماید. بنابرین برای هر مسلمان اعم از مرد وزن لازم است تا به فعالیت جهت تاسیس خلافت قیام کنند. زنان در حزب التحریر میان شما برای تاسیس خلافت به شکل آگاهانه فعال هستند. آن ها این دعوت را برای شما رساندند و شما را دعوت می کنند و از شما می خواهند که این دعوت را کاملاً درک نموده و با خواهران تان در راستای تاسیس خلافت بر منهج رسول الله صلی الله علیه وسلم تلاش نمایید تا آیندۀ شما نسبت به امروز بهتر شود و در آخرت نزد الله سبحانه و تعالی کامیاب و موفق گردیده و در جمع صحابیات رضی الله عنهن حشر شوید.

منبع:

برگرفته شده از کتاب «نقش زنان در تأسیس خلافت» تألیف بخش زنان حزب التحریر-ولایه پاکستان، با تلخیص و اضافات لازم

مرتب: عایشه و زینب

 

ادامه مطلب...

مدرنیزم اروپایی و پیشرفت در اسلام

اصطلاح مودرن از ریشه لاتین «modo» اقتباس گردیده است. این اصطلاح در ساختار اصلی و ریشه یی خود در جامعه اروپا به مفهوم «مطابق روز بودن» یا در جریان بودن دانسته میشد. و این مفهوم نیز به معنی تمایز و تفاوت میان امور و پدیده های نوین یا جدید با امور و پدیده های کهن و قدیمی مورد استعمال قرار می گرفت.

در فرهنگ آکسفورد، اصطلاح مدرنیزم به عنوان نماد اندیشه ها و شیوه های نوینی به کار رفته است که جایگزین اندیشه ها و شیوه های سنتی گردیده و همه جوانب و زمینه های زندگی فردی و اجتماعی انسان غربی، به ویژه جنبه های مرتبط با دین، معرفت دینی، هنر و زیبایی او را در بر گرفته است.

یکی از عرصه های مهمی که مودرنیزم در اروپا  منشأ تحولات و جهت گیری های تازه ای بوده است، حوزه دین و روحانیت است. در این رابطه مودرنیزم به صورت نهضتی برای ایجاد تغییر و تحول یا مودرنیزه کردن آراء و عقاید دینی و کنار گذاشتن، یا لااقل جرح و تعدیل در پاره ای از اعتقادات رایج و غالب در حوزه کلیسا مطرح شد. بعداً این پروسه در میان عام مردم غرب گسترش پیدا کرد، تا سرحدی که غربی ها مودرن بودن و مودرن زیستن را در مودل زندگی عاری از دین پنداشتند. یعنی اروپاییان طوری فکر کردند که مودرن بودن توأم با دین امکان پذیر نبوده و برای این که به یک زندگی مودرن و معاصر دست یابند باید دین را از زندگی خویش دور سازند.

جایگاه دین در مدرنیزم:

در دیدگاه متفکرین غربی، هر امر جدید و هر اندیشه نوینی، مودرن نمی باشد. بلکه اندیشه مودرن، اندیشه ای است که دارای ویژگی خاصی بوده و از هرگونه قیدی بویژه قیود دینی کاملا رها و آزاد باشد و تا زمانی که آموزه های دینی  بر اندیشه ای حکومت کند هر چند آن اندیشه نسبت به اندیشه های متفکرین سابق، اندیشه جدیدی باشد باز هم مودرن نخواهد بود. از همین جهت، تمدن جدید اسلامی که در قرن هفتم در صحنه حیات بشری ظهور کرده است، از نظر متفکرین غربی جدید و مودرن نمی باشد. اما در جریان قرن نوزدهم تحلیل گران غربی، پدیده نوگرایی را در بستر دین و اندیشه های معرفت دینی مورد تأکید قرار داده  و به تعریف مودرنیزم در بستر دین پرداختند. به نظر این گروه، مودرنیزم در راستای دین جنبشی است که در سده های نوزدهم و بیستم به وقوع پیوست و تلاش کرد تا از منظر تاریخی، میان مسیحیت و یافته های جدید علم و فلسفه مودرن، وفاق و آشتی ایجاد کند. مدرنیزم در بستر دین اساسا از اینجا ناشی شد که در مطالعات دین شناسی پیشنهاد به کارگیری شیوه های جدید نقد و بررسی متون دینی از جمله عهد قدیم و جدید، و نیز شیوه های نوین نقد تاریخ دین مورد تأکید قرار گرفت. در نتیجه، بر جزم تاریخی و قوانین و دستورات دینی، کم تر تأکید شد و متقابلا بر جنبه ها و مسائل انسان گرایانۀ دین، بیش تر پافشاری به عمل آمد. در حقیقت روحانیون اروپا تلاش کردند تا وفاقی میان تجددگرائی و کلیسا ایجاد نمایند، ازینرو آنان از موضع اصلی عیسویت عقب نشینی نموده و صرف بر جنبه های انسانگرایانه ‌دین شان تأکید کردند، تا باشد که در جریانات نهضت فکری اروپا آنان عقب نمانند. 

عوامل دین گریزی در مدرنیزم:

  1. مقارن شدن پیشرفت غرب در زمینه علوم تجربی و صنعتی با کنار گذاشتن دین: عصر نوگرائی که از پیامدهای مهم آن در اروپا می توان جدا سازی دین از دنیا دانست با پیشرفت سریع و چشمگیر علم همراه بود. این پیشرفت که ابتدا در زمینه های ریاضیات، نجوم و فیزیک ظهور کرد از زمان دانشمندانی مانند گالیله و کپلر شروع شد و با تغییر بسیاری از عقاید قطعی آن دوران (مانند اوضاع و احوال منظومه شمسی) همراه شد و با ظهور نیوتن به اوج خود رسید. تلاش ها و کشف های برجستۀ نیوتن به اندازه ای مهم و فراگیر بود که توجه بسیاری از غربی ها را به خود جلب کرد. درواقع کار گالیله و نیوتن امور زیادی را به چالش فرا خواند ( از سوء استفاده کلیسا از نام دین  در عرصه قدرت، و اعمال نفوذهای نامنصفانه دانشمندان تا روش عجیبی که روحانیون برای استخراج حقایق علمی از کتاب مقدس به کار بردند.) اما نافذترین و مهم ترین نتیجه عبارت بود از توجه به رابطه میان علم و دین. به نوعی می توان منازعه میان گالیله و نیوتن با کلیسا را یکی از مراحل جدا شدن تدریجی دین (عیسویت) از علم تلقی کرد.

به فاصله کوتاهی که از آغاز این حرکت های علمی می گذشت، غرب، بر اساس میل زائدالوصف به نوآوری ها و اکتشافات و اختراعات، و به پشتوانه دیدگاه منفعت طلبانه خود، زمینه ای مناسب را برای رشد اندیشه های علمی و تجربی و استفاده از دستاورد های فکری و صنعتی را فراهم آورد. این دو مقوله عقیدتی و صنعتی، مقارن با یکدیگر تحقق یافت تا آنجا که  به اشتباه گمان بر این شد که گویا دست کشیدن از دین، به عنوان برترین عامل زمینه ساز برای پیشرفت غرب در زمینه علوم تجربی و صنعتی بوده است.
2. تقارن حاکمیت دینی با ظلمت و جهالت در قرون وسطی:

متفکرین نوگرایی (تجدد گرایی) از طریق فعالیت های گسترده فرهنگی شان در اروپا از قبیل تبلیغات در روزنامه ها، مجلات، مقالات و کتب در اذهان مردم عام اروپا طوری جلوه دادند که عامل اصلی عقب مانی اروپا در جریان قرون وسطی دین بوده است و ازهمین لحاظ است که بنام قرون تاریک یاد میگردد. پس دین عامل عقب مانی و ظلمت است نه عامل  پیشرفت و رستگاری.
3. عدم توانایی روحانیون غربی به پاسخگویی به شبهات:

بسیاری از شبهات و مشکلات عقیدتی در اذهان مردم غرب رسوخ کرده بود که روحانیون کلیسا از عهده پاسخ به آن ها بر نمی آمدند و گویا اصلاً برای آن ها پاسخ روشنی جز توجیه جانبدارانه و متعصبانه نمی یافتند. علاوه بر این، خرافات و اسطوره های نفوذ یافته در دین، ساختار  دین(عیسویت) را از درون آسیب پذیر ساخته و راه را برای انکار مفاهیم و مسایل دینی گشود و زمینه را برای ایجاد مجموعه افکار جدید و سازگار با بینش و نگرش روشنفکران غربی فراهم آورد.  
در مجموع، عواملی نظیر عاجز ماندن کلیسا از مباحثات عقلی، بی بهره بودن آن نظام از سیطره استوار علمی، عدم شناخت جهان و انسان، تفسیر ناروا از دین، فاصله مابین گفتار و رفتار کشیشان و سایر روحانیون کلیسا، عدم توانایی روحانیون کلیسا به طرح و پرداخت شبهات دینی و ارائه پاسخ لازم و مناسب به آن ها و علم گرایی را می توان از عوامل زمینه ساز دین ستیزی و ترویج دین گریزی در اروپا به شمار آورد.
اما جالب اینجاست عواملی که باعث نزول امت اسلام از جایگاه اصلی شان در سطح جهان گردید، کاملاً  عکس عواملیست که باعث پیشرفت در اروپا شد. یعنی به راستی که دین(عیسویت) در اروپا مانع پیشرفت و سعادت جامعه گردیده بود،‌‌ زیرا زمامداران اروپایی در توافق با کلیسا تحت نام آموزه های دینی از هیچ نوع ظلم و ستمی در حق مردم عقب مانده اروپا دریغ نورزیدند.
 در حالیکه اسلام نه تنها که مانع پیشرفت و سعادت برای امت اسلام نیست،‌ بلکه ترقی و پیشرفت را بالای امت اسلامی واجب گردانیده است. ولی متاسفانه گروها و حرکت هایی در میان امت اسلامی پدیدار گردیدند که پیشرفت و ترقی را از مودل اروپایی(جدایی دین از دولت) الگو گرفته و همواره در پی افکاری رفتند که در فراز و نشیب های تاریخ اروپا پرورش یافته است.
بناً در جامعۀ امروزی، به خصوص در افغانستان، از یک طرف فکر مودرنیزم اروپایی که با دین ستیزی توأم میباشد وارد اجتماع مسلمانان گردیده است  و از طرفی عدم آگاهی و دسترسی ملاها و مولوی ها به علوم معاصر و تکنولوژِی جدید، باعث گردیده است تا مردم در افغانستان به خصوص قشر جوان مودرن زیستن را در غیر اسلام جستجو نمایند.

در حالیکه استنباط احکام در مورد لوازم و وسایل جدید تکنولوژیکی و علمی فرض کفایی میباشد. یعنی اگر حکم اسلام در مورد مسائل مختلف از قبیل تکنولوژی، سائینس و غیره اختراعات علمی استنباط نگردد، مسلمانان بصورت کُل مسؤل بوده و فرض را ترک کرده اند. زیرا حکم الله سبحانه وتعالی شامل تمام اشیا، حالات و پدیده های جدید تا قیام قیامت میگردد، و بالای مسلمانان واجب است که در میان آنان مجتهدینی باشند تا حکم الله متعال را در موارد مختلف استنباط نموده و به مردم برسانند که حکم استفاده ازین وسایل چگونه میباشد. 

اسلام دینیست که بالای مسلمانان فرض گردانیده است که نباید لحظه یی بدون پیشرفت های علمی و تکنولوژیکی به سر برند. یعنی بالای مسلمانان واجب است تا خود را حد اقل به سویۀ کفار از هر لحاظ آماده سازند. طوریکه الله سبحانه وتعالی درین مورد چنین می فرماید:

وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّكُمْ }

و هر چه در توان داريد از نيرو و اسبهاى آماده بسيج كنيد تا با اين [تداركات] دشمن الله و دشمن خود را بترسانید.

درین آیت الله سبحانه وتعالی ارهاب کفار را قرینه بر وجوب آمادگی قرار داده است. یعنی امت مسلمه باید از لحاظ قدرت طوری آماده و مجهز گردند تا کفار از آنان در هراس باشند. این امر زمانی متحقق میگردد تا مسلمانان در هر امریکه امروز شامل قدرت میگردد نسبت به کفار دست بالاتری داشته باشند. مطابق آیۀ مبارکۀ فوق مسلمانان باید از لحاظ اقتصادی، سیاسی  و نظامی از تمام قدرت های دنیا برتری داشته باشند. اما این امر متحقق نمیشود تا اینکه مسلمانان وسیلۀ دستیابی به آن را فراهم نسازند که همانا علم و دانش معاصر میباشد. پس بر مسلمانان فرض است تا امت مسلمه را به قوی ترین قدرت اقتصادی جهان مبدل سازند، قوی ترین ارتش دنیا مجهز با اسلحۀ اتمی را برای امت اسلامی آماده سازند و پیشرفته ترین تکنولوژی دنیا را در اختیار داشته باشند. این ها همه فرایض اند و باید به حیث فرایض و وجوبات مهم و جدی تلقی گردند. یعنی از طرف الله سبحانه وتعالی بالای ما مسلمانان امر گردیده است تا در هیچ عرصه یی از لحاظ پیشرفت و ترقی در علوم معاصر و مودرن از کفار عقب نمانیم.
بناً ما مسلمانان نبا  ید افکار اروپایی (دین ستیزی) را در میان خویش ترویج نموده و طوری تصور نمائیم که گویا پیشرفت و ترقی با اسلام ممکن نیست. بلکه این را باید بوضاحت درک کرد که پیشرفت و ترقی در اسلام یک فریضه است. و اگر مسلمانان از سایر ملت ها عقب بمانند، فرایض الله سبحانه وتعالی را ترک کرده اند. بدین ترتیب اگر اسلام بر اجتماع مسلمانان حکمروائی نماید، پس عقب ماندگی و زیردست بودن برای امت اسلام امکان پذیر نیست. جز اینکه تمام امت اسلام در نزد الله متعال مسؤل و گنهگار خواهند بود. ازین رو اسلام دین ترقی، پیشرفت،اختراعات، اکتشافات و بالآخره رفاه اجتماعی برای تمام بشریت میباشد. 

نویسنده: روز الدین کابلی

 

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه