اعتراف امریکا به دولت یهود
- نشر شده در نقل قول های امیر
خبر:
وزیر مالیه، از افزایش میزان عواید دولت در جریان سال مالی ۱۳۹۶ خورشیدی خبر داده می گوید که امسال در مقایسه با سال گذشته اضافه از شش ملیارد افغانی بیشتر عواید به دست آمده است. از جانب دیگر، وزیر مالیه که روز گذشته در یک کنفرانس خبری هم زمان با آغاز سال مالی جدید صحبت می کرد، افزایش عواید افغانستان را بی سابقه خوانده گفت: «در سال مالی ۱۳۹۶ هدف تعیین شده در سند بودجه ملی ۱۵۲.۵ ملیارد افغانی بود که تا اخیر سال مالی ۱۶۹.۸ ملیارد جمع کردیم.
تبصره:
عواید دولت امسال نیز در حالی به بلندترین سطح اش نسبت به سال پار و سال های گذشته رسیده که افغانستان همچنان از جمله فقیرترین کشورهای جهان به شمار رفته و مردمان آن در بدترین وضعیت اقتصادی به سر می برند. دولت ثروتمند، اما مردم فقیر و تهی دست که جمع کثیری از آنها توانایی سیر کردن شکم خود را نیز ندارند و شب و روز خود را در حالی سپری میکنند که شاید برای لقمه نانی دایمأ باید به این در و آن در بزنند. اما علت عمده عواید دولت چیست؟ چگونه سال به سال به عواید دولت افزوده میشود در حالی که جیب مردمان آن خالی می گردد.
باید خاطر نشان کرد که عواید عمده دولت در نتیجه وضع مالیه ده درصدی بر خدمات مخابراتی است که چندی پیش پارلمان با اکثریت آرا رأی به لغو آن داده بود، اما همچنان این ده درصد مالیه از مردم اخذ میگردد که این گونه ملیاردها افغانی از جیب مردم به غارت برده شده و به خزانه دولت سرازیز می گردد. از جانب دیگر، دولت با همکاری شبکههای مخابراتی میلیاردها افغانی دیگر را با راه اندازی برنامههای مختلف از مردم بیچاره به سرقت برده تا به عواید سالیانه خود بیفزاید.
در حالیکه اخذ همین ده درصد مالیه از خدمات مخابراتی و وضع مالیات بر سایر بخشها، مردم بیچاره را درمانده تر از قبل کرده و آنها را به خاک سیاه می نشاند، اما این در حالی است که خزانه دولت با غارت جیبهای مردم مملو از پول میگردد. از جانب دیگر، افزایش تعداد بیکاران نیز دردی دیگری است که برای آن دوای وجود ندارد و با گذشت هر روز به تعداد بیکاران افزوده میشود. چنانچه، بر اساس آمار بانک جهانی در حال حاضر دو میلیون شهروند افغانستان بیکار هستند و این تعداد تا ۵ سال دیگر به ۴ میلیون خواهد رسید.
اما چیزی که برای دولت در خور توجه بوده و حایز اهمیت می باشد، سیر صعودی عواید سالیانه آن میباشد. آنچه بی اهمیت جلوه مینمایید، رسیدگی به مشکلات مردم است، اما نباید فراموش کرد که بار سنگین مالیاتی که خزانه دولت را میترکاند و شکم سران آن را چرب تر از قبل مینماید، باید مردم فقیر و بیچاره متقبل شوند. در حالیکه آن طرف تعداد زیادی از زورمندان، وزراء، وکلای پارلمان از پرداخت مالیه فرار نموده تا فشار بدست آوردن آن شانه های مردم تهی دست این کشور را بشکند، اما آنهای که ثروت و دارایی های شان سر به آسمان میساید نه تنها که مالیه نمی دهند بلکه با دارایی های خود مشغول عیش و نوش هستند.
این در حالی است که شرایط برای اخذ مالیه در اسلام عزیز کاملأ متفاوت از آنچه که در نظام سرمایه داری میباشد، است. اسلام عزیز در صورت ضرورت مالیات را بالای اتباع خود وضع میکند و وضع مالیات نیز بالای اشخاص و افراد ثروتمند صورت می گیرد و به هیچ صورت با وضع مالیات بالای طبقه فقیر موجب ظلم و بی عدالتی بالای آنها نمیگردد. اما نظام سرمایه داری چنانچه که از نام اش پیداست، دایمأ باید در حال جمع آوری پول به بهانههای مختلف از مردم فقیر و تهی دست باشد. از این رو، نمیتوان انتظار داشت که در حاکمیت چنین نظامی مشکلات مردم مدنظر گرفته شود و برای حل آن تلاش همه جانبه صورت گیرد.
سهیل صالحی
(ترجمه)
نشست اضطراری سازمان کنفرانس اسلامی که به دعوت اردوغان رئیس جمهور ترکیه برگزار گردیده بود، به تاریخ ۱۳ دسمبر ۲۰۱۷م خاتمه یافت. این کنفرانس به منظور بررسی تحولات اخیر، که در پی تصمیم ترامپ رئیس جمهور امریکا مبنی بر به رسمیت شناختن شهر قدس به عنوان پایتخت دولت یهود بالاگرفت، برگزار گردیده بود. در بیانیۀ پایانی این کنفرانس تأکید صورت گرفت که این تصمیم ترامپ، تلاشهای صلح آگاهانه مختل گردیده و به نفع بنیادگرائی و تروریزم تمام خواهد شد.
حاضرین کنفرانس تأکید نمودند که همه باید به صلح عادلانه و فراگیر و بر اساس ایجاد دو دولت تلاش صورت گیرد و آنان قدس شرقی را به عنوان پایتخت فلسطین به رسمیت شناخته و تأکید نمودند: «این تصمیم بر اساس فیصلۀ مراجع بینالمللی و پیشنهاد کشورهای عربی برای صلح در سال ۲۰۰۲م اتخاذ گردیده و نیز پیشنهادیکه در کنفرانس فوقالعادۀ اسلامی در سال ۲۰۰۵م در مکۀ مکرمه مطرح گردید و به عنوان یک گزینۀ اضطراری پذیرفته شد، میباشد.»
به این ترتیب، حکام مسلمانان بدون هیچگونه شرم و حیائی، فعالیتهایشان را علیه مقدسات اسلامی با ذلت و نیرنگ ادامه داده و پیوسته از آن در مقابل یهود غاصب کوتاه میآیند. تصمیم پر سروصدای ترامپ، که حتی عباس رئیس فلسطین، آن را تصمیم قرن حاضر خواند، بوی تعفن و گندکاریهای آنان را در برابر مردمشان به خوبی بلند نموده و مزدور بودنشان را برای همهگان آشکار نمود. تعجب آور این است که این حکام خائن، با وجود اقدامات این چنینی و پیهم کفار، باز هم راهحل را در تمسک جستن به امریکا، دولت های غرب، قوانین بینالمللی و تسلیم شدن به آنان میدانند.
شکی نیست، حکام مسلمانان با این اعلام خائنانۀ خویش در خصوص قدس، نشان دادند که برای ارتکاب جنایت در حق قضیۀ فلسطین با ترامپ جنایتکار همسو بوده و در این خیانت و جنایت با یکدیگر رقابت میکنند، و در عین حال تلاش میکنند تا این قضیه را به نفع کفار جهت داده و نظریۀ امت را از راهحل بنیادی و اساسی منحرف نمایند.
تمسک جستن حکام مسلمانان به فیصلههای اتخاذ شده در شورای امنیت در خصوص فلسطین، به چه معنی است؟! استدلال نمودن به پیشنهاد صلح عربی، صلح فراگیر، دولت مستقل فلسطین بر اساس مرزهای سال ۱۹۶۷م و تقسیم نمودن قدس به شرقی و غربی، چه معنی دارد؟! بهجزء این که میخواهند به اشغال ۷۸ درصد خاک فلسطین را توسط یهود رسمیت بخشیده و دولت یهود را چون خنجر زهر آلودی در سینۀ امت پذیرفته و به مسئله بیداری امت و برگرداندن عزت از دسترفتۀ آن، بیتوجهی نمایند!
اگر ترامپ با تصمیم اخیرش تلاش نمود که قدس را به دولت یهود بسپارد، حکام خائن مسلمانان با فیصلۀشان در استانبول و تمسک جستن به پیشنهاد صلح عربی و راهحل تشکیل دو دولت مستقل، تلاش دارند سه چهارم فلسطین به شمول آنچه را که قدس غربی میشمارند، حق مسلم یهود شمرده و آن را تسلیم رژیم آن نمایند.
اگرچه امت اسلامی لشکرها و نیروهائی را در اختیار دارند که توان آزادسازی فلسطین را در مدتی کمتر از یک ساعت دارا میباشند؛ اما حکام خائن مسلمانان، با وجود این نیروها بازهم خواستار راهحلهای خائنانه شده و امت را تسلیم کفار میکنند؛ بلکه حتی اعلام میکنند که باید علیه بنیادگرائی و تروریزم جنگ تشدید گردد؛ در حالیکه خوب میدانند که هدف از این اصطلاحات، اسلام است و بس. حکام مسلمانان می خواهند علیه اسلام وحشیانه بجنگند؛ اما با اشغالگران برخورد مسالمتآمیز و قانونی نمایند.
اینک کاملاً روشن گردیده که حکام خائن مسلمانان در خصوص قضایای امت و مقدسات آن، پیوسته کوتاه آمده و تمام توانشان را در این راه به خرج داده و تا آخرین قطره از آبروی خویش به خیانت ادامه میدهند. آنان برای گمراه نمودن امت و مغشوش نمودن راهحل بنیادی و سرنوشتساز برای تمام قضایای امت، انواع مختلفی بازیها و نیرنگها را به کار میاندازند تا دید مردم را از آن منحرف نموده و استعمار را پشتیبانی و بقای آنان در سرزمینهای مسلمانان را تضمین کنند.
یگانه راهحل شرعی برای قضیۀ فلسطین این است که به صورت کامل از چنگال یهود آزاد شود و این کار ممکن نیست؛ مگر با به حرکت درآوردن لشکرهای مسلمانان به جانب این سرزمین، تا قلعهها و پناهگاههای اشغالگران را بر سرشان ویران نموده و مسجد مبارک اقصی را از وجود آنان پاکسازی نمایند. مسئولیت این کار بر عهدۀ نظامیان مخلص امت است که لشکرهایشان را هرچه زودتر به حرکت در آورده و افتخار بزرگ آزادسازی کامل فلسطین از لوث(کثافت) اشغالگران، نجات امت از شر حکام خائن و دور کردن گمراهی را از آن خود نمایند.
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ مَا لَكُمْ إِذَا قِيلَ لَكُمُ انفِرُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الأَرْضِ أَرَضِيتُم بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الآخِرَةِ إِلاَّ قَلِيلٌ﴾
ترجمه: «ای کسانیکه ایمان آوردهاید، جهت چیست که چون به شما امر شود که برای جهاد در راه الله(سبحانه وتعالی) بیدرنگ خارج شوید(چون بار گران) به خاک زمین سخت دل بستهاید؟ آیا راضی به زندگانی دنیا عوض آخرت شدهاید؟ در صورتیکه متاع دنیا در پیش عالم آخرت اندکی بیش نیست.
دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-سرزمین مبارک فلسطین
(ترجمه)
ترامپ رئیس جمهور کفر و استعمارگر امریکا، در بیانیۀ خود گفت: «قدس پایتخت اسراییل(دولت یهود) است.» نشان این دیوانگی که چند روز قبل ظهور کرد، هیچ تأثیری نکرده است. به تأسی اعلامیۀ ترامپ، حزب التحریر-ولایه ترکیه اعلامیۀ مطبوعاتی زیر عنوان "قدس پایتخت دولت یهود نی؛ بلکه قبرستان آنهاست" منتشر کرد. در این اعلامیۀ مطبوعاتی هزاران تن در ۱۵ شهر و ۱۶ مراکز مطبوعاتی اشتراک کردند.
اعلامیۀ مطبوعاتی شام پنجشنبه در مقابل قونسلگری امریکا در استانبول و در مرکز شهر بسره و روز جمعه در انقره، ادنانا، دیاربکر، ایرگانی، بیتلیس/تتوان، وان، میرسن، هتایا، کونیا، کهرمانمرس و سنلیورفا اعلام گردید. اعلامیۀ مطبوعاتی دیگری در یلووا و ایدین نیز شام جمعه منتشر خواهد گردید. طوریکه قدس یکی از قضایای حاد مسلمانان جهان است و مسلمانان ترکیه برای آگاهی امت حرکت کردهاند، این حرکت نشاندهندۀ آنست که آنها مالک قدس و مسجدالاقصی هستند.
در جواب اعلامیه ترامپ گستاخ و مغرور که گفت: «این وقتی است که بیتالمقدس را بهعنوان پایتخت دولت یهود(اسراییل) باید شناخت.» مردم ترکیه گفتند: «این وقتی است که خلافت راشده بر منهج نبوت را اعلام میکنیم.» اعلامیۀ مطبوعاتی با نعرۀ تکبیر "الله اکبر" و با شعارهای "خلافت میخواهیم"، پایان یافت. اعلامیۀ مطبوعاتی تأکید بر نکات آتی الذکر داشت:
ای مسلمانان! شما میدانید که قدس سرزمین اسراء و معراج پیامبر صلی الله علیه وسلم است. قدس قبلۀ اول مسلمانان است و این امانت پیامبر صلی الله علیه وسلم به ما است. بنابر این، قدس هیچگاه پایتخت دولت یهود نخواهد بود و این را دوباره تأکید میورزیم که قدس هیچگاه پایتخت دولت یهود نی؛ بلکه قبرستان آنها خواهد بود. در روشنانی این ابتکار بیباکانۀ امریکا، این اعلامیۀ مطبوعاتی، حاکمان سرزمینهای اسلامی را که در محکوم نمودن امریکا، با هراس و درماندگی باهم پیوستند، مخاطب قرار داده و بیان میدارد:
ای مسلمانان! آیا در موجودیت این حاکمانیکه سرزمین اسراء و معراج پیامبر صلی الله علیه وسلم را یهود اشغال کردهاند، ضرورت آنها در شرق میانه است؟ آنهاییکه در انتظار فرصتهایی هستند که ارتباطات صمیمانۀ شان را با این غاصبین بر قرار کنند، میتوانند قدس را دوباره تصرف کنند؟ تا چی حد حکام میتوانند ترامپ و یهودیانیکه دشمن اسلام و مسلمانان اند، با این تقبیح ناچیز آنها را باز دارند؟ آنچه را حکام سرزمینهای اسلامی انجام میدهند، آیا تنها تقبیح و شکایت نیست؟ سازمان همکاریهای اسلامی چی کرده میتوانند، کدام نفوذ و صلاحیت را آنها به جز از غذاخوردن شب و جلسات دارند، و کدام پاسخ را آنها به کار کردهای ترامپ و یهود داده میتوانند؟ آیا اینها کسانی هستند که از سرزمین اسراء و معراج پیامبر صلی الله علیه وسلم دفاع خواهند کرد؟ آیا اینها کسانی هستند که مسجدالاقصی را از چنگ یهود آزاد خواهند کرد؟
راهحل مسلمانان و آزادی قدس و مسجدالاقصی، فقط با آوردن رهبری مثل صلاح الدین ایوبی است که میگفت: «چگونه میتوانم خوشحال باشم، غذا بخورم و از خواب لذت ببرم؛ در حالیکه بیتالمقدس در دست صلیبیان است؟» و با آوردن خلافت حقیقی؛ مانند: سیدنا حضرت عمر رضی الله تعالی عنه وقتی داخل قدس گردید، برایش گفت: «این سرزمینی است که شترها بیدست و پا گردیدهاند و اگر با اسپ بروی، او خواهد گفت که الله سبحانه وتعالی ما را با اسلام عزت داده است و اگر عزت را در آنچه که الله سبحانه وتعالی به ما داده است، در غیر آن جستجو کنیم، ذلیل خواهیم شد.» و یا رهبران دانا و عاقلی؛ مانند: سلطان عبدالحمید که در مقابل یهود استادگی کرد و زمانیکه یهودیان از وی خواستند تا قسمتی از زمین فلسطین را به آنها بفروشد، وی در جواب به آنها گفت: «من نمیتوانم یک وجب این سرزمین را بفروشم.» با گفتن این سخنان معلوم میگردد که این سرزمینِ شخصی نبوده؛ بلکه مربوط به امت واحد که مسلمانان اند، میباشد. بلی، مسلمانان! قدس تنها به سخن آزاد نمیشود؛ بلکه به عمل از چنگال یهود آزاد میشود.
اعلامیۀ مطبوعاتی به تضرع آتی الذکر ختم گردید: "یا الله! خلافت راشده را به ما تأسیس کن و چنان خلیفهای را به ما عطاء کن که از الله سبحانه وتعالی خوف داشته باشد؛ نه از کفر. حاکمی را به ما عطاء کن که ارتش اسلام را به حرکت بیاورد و به حرف اتکاء نداشته باشد. یا الله! حاکمی را به ما عطاء کن، تا زمانی خنده نکند که قدس را زیر تصرف خود نیاورد، و ارتش اسلام را به منازلشان باز نگرداند، تا آنکه قدس را از یهود نجس تصفیه کند و ارتشی؛ مانند: حسن الانباشی که قدس را برای ۵۵ سال حفاظت کرد، ترتیب دهد. یا الله! صفوف و حروف مسلمانان را و اعمال و دلهایشان را با هم متحد بساز. یا الله! اهداف ما را متحد برای آوردن خلافت راشده بر منهج نبوت بساز. آمین!
دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه ترکیه
دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر با کمال افتخار و خورسندی اعلام می دارد که با نشر شدن هر شماره جدید جریده " الرایة " به هدف رسانیدن خیر ونیکی موجود در جریده از طریق این صفحه روی موضوعات آن تبصره می شود، پس با ما باشید..
" جزء دوم "
برای مشاهده جزء اول این جا را فشار دهید
سخنرانی هفته وار دکتور مصعب ابوعرقوب ، عضو دفتر مطبوعاتی حزب التحریر ولایه سرزمین مقدس ( فلسطین )
چهار شنبه ، ۰۲ ربیع الآخر ۱۴۳۹.هـ مطابق با ۲۰ دسامبر ۲۰۱۷.م
تفسیر آیات (۲۳-۲۵) سوره مبارکه آل عمران : أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوْتُواْ نَصِيباً مِّنَ الْكِتَابِ...
ارایه کننده : شیخ یوسف مخازرة ( أبو الهمام )
سه شنبه ، ۲۴ ربیع الاول ۱۴۳۹.هـ مطابق با ۱۲ دسامبر ۲۰۱۷.م
۰۲ربیع الآخر ۱۴۳۹.هـ مطابق با ۲۰ دسامبر ۲۰۱۷.م
(ترجمه)
پرسش:
حریری از استعفای خویش انصراف داده و به تاریخ ۵ دسمبر ۲۰۱۷م، نشست وزرای کابینه به ریاست وی برگزار گردید و تصریح داشت، که حکومت توافق نموده تا از این پس به امور سایر کشورها مداخله نکند. هرگاه موضعگیریهای حریری تعقیب شود، دیده میشود که آشفته و متناقض است؛ زیرا پس از خالی بودن پُست ریاست جمهوری برای بیش از دو سال، حریری به تاریخ ۲۰ اکتوبر ۲۰۱۷م نزد "میشل عون" رفته و با وی در تشکیل حکومت و ریاست جمهوری توافق کرد، وی به خوبی میدانست که عون و حزب الله با همدیگر همپیمان بوده و حزب الله عنصر اصلی این ائتلاف است. به تاریخ ۴ نومبر ۲۰۱۷م حریری استعفای خویش را در حالی اعلام نمود که در سعودی بسر میبرد و به این ترتیب، خشم حزب الله را بر انگیخت.
حال با وصف آنکه حزب الله در دولت سهیم است، حریری استعفای خویش را پس گرفته و در حکومت مشارکت ورزیده است، تحلیل این آشفتگی و تناقض چیست؟ آیا نگاهها به کوتاه کردن نفوذ ایران و حزباش دوخته شده است؟ و با بهره جستن شرایط کنونی، آیا انتظار میرود که دولت یهود بر لبنان و حزب الله هجوم برد؟ الله سبحانه وتعالی خیرتان دهد.
پاسخ:
به منظور وضاحت بیشتر، لزوماً واقعیت ارتباط بین خاندان حریری و دولت سعودی را بایداز نظر گذراند: حریری پیروی سعودی بوده و اگر حاکم سعودی پیروی انگلیس باشد، بازتاب آن را میتوان در سیاستگذاری حریری در لبنان شاهد بود؛ همچنان اگر حاکم پیروی امریکا باشد، در روشنایی آن میتوان به شکل ذیل پاسخ ارائه کرد:
دورۀ ریاست جمهوری "میشل سلیمان رئیس جمهور اسبق لبنان" در ماه می ۲۰۱۴م به پایان رسید و شاه وقت سعودی "ملک عبدالله بن عبدالعزیز" بود؛ چون عبدالله پیروی انگلیس بود، حزب الله اصرار داشت که "عون" به حیث رئیس جمهور انتخاب شود. آشکار بود که عون و حزب الله از طرف ایران-طرفدار امریکا- حمایت میشدند. به این ترتیب، ملک عبدالله به انتخاب عون به حیث رئیس جمهور موافقت نکرد و "سعد حریری" را فرمان داد تا به نامزدی ریاست جمهوری عون مخالفت کند. از آنجاییکه سعد حریری هم تابع سیاستگذاری سعودی-طوریکه سیاستگذاری شاه وقت، "عبدالله" ایجاب میکرد- وی به انتخاب عون مخالفت کرد.
به این ترتیب، بعد از پایان ریاست جمهوری میشل سلیمان در می ۲۰۱۴م، به مدت تقریباً دونیم سال چوکی ریاست جمهوری لبنان بلا متصدی باقی ماند، تا اینکه ظهر روز دوشنبه مؤرخ ۳۱ اکتوبر ۲۰۱۶م پارلمان لبنان دایر شد و میشل عون به حیث رئیس جمهور آن کشور انتخاب گردید.
آنچه که روند انتخاب رئیس جمهور لبنان را کمک کرد، تغییر حکومت سعودی بود؛ چنانچه ملک عبدالله به تاریخ ۲۳ جون ۲۰۱۵م وفات نموده و پس از آن زمام امور را برادرش "سلمان" به دست گرفت؛ چنانچه واضح است، وی طرفدار امریکا است. شاه سلمان به شکستن بالهای وفاداران انگلیس؛ از جمله فرزندان شاه عبدالله و طرفداران سابقاش پرداخت تا فضای دولتاش ثبات یافت. پس از آن امریکا هم از طریق انتخاب عون به حیث رئیس جمهور خواهان ثبات اوضاع لبنان بود، وی از سلمان خواست تا به سعد حریری فرمان دهد که در انتخاب عون مخالفت نکند.
به این ترتیب حریری نزد عون رفته با وی توافق کرد و وی را به ریاست جمهوری نامزد نمود؛ یعنی مخالفتی را که سعد حریری در دوران عبدالله رهبری مینمود، در دوران سلمان پایان یافت. سعد حریری از "کاخ وسط" نامزدی میشل عون را به ریاست جمهوری در مقابل همحزبیهایش، که در رأسشان "فواد سنیوره" و"بهیه حریری" نمایندۀ پارلمان حضور داشتند، اعلام نمود. سپس سخنرانی را ایراد نمود که در آن آمده بود: «بر اساس نقاط اتفاقیکه بدان رسیدیم، امروز در حضورتان تصمیم خویش را بر نامزد کردن میشل عون به پُست ریاست جمهوری اعلام میکنم.» (منبع: النهار ۲۰ اکتوبر ۲۰۱۷م)
سپس پارلمان به تاریخ ۳۱ اکتوبر ۲۰۱۶م عون را به حیث رئیس جمهور انتخاب نمود. قابل ذکر است که پس از بلامتصدی شدن پُست ریاست جمهوری به مدت دو سال و پنج ماه، بعد از پایان یافتن دورۀ ریاست جمهوری میشل سلیمان در ماه می ۲۰۱۴م، حمایت رئیس جریان مستقبل، سعدحریری، از کاندید شدن عون، برگزاری انتخابات را آسان نمود. (منبع: العربیه ۳۱ اکتوبر ۲۰۱۶م) به همین دلیل، عون به منظور سپاسگزاری از سعودی وارد این کشور شد. از آنچه گفته آمدیم، واضح میشود که حریری پیروی حکام سعودی بوده و بر حسب میلشان موافقت و مخالفت میکند.
پس از آنکه ترامپ زعامت امریکا را در دست گرفت، به تاریخ ۲۰ می ۲۰۱۷م از سعودی دیدن کرد. در اجلاسیکه سران کم خرد ۵۰ کشور اسلامی حضور داشتند، راجع به ایران و حزب الله اظهارات تُندی داشتند-که هدف آنان دور کردن نگاهها از قضیۀ مسلمانان در فلسطین بود و توجهها را به ایران متمرکز کرد- مقدمهای بر پلان اعلام قدس به حیث پایتخت دولت یهود بود. واضح بود که هدف از این اظهارات، متشنج کردن اوضاع است؛ البته عربستان سعودی و سایر همنوعانش این روش را در پیش گرفتند و چون نقش مرکزی در بازی منطقهای، علیالخصوص با مداخلهاش در سوریه را برای ایران، حزب الله لبنان به دوش دارد.
سعودی از حریری خواست که سیاست متفاوتی ضد ایران و حزب الله را به پیش گیرد، به این منظور وی را به سعودی دعوت نمود و از وی خواست تا استعفاء دهد و با اظهارات تُندی علیه ایران و حزب الله، دلایل استعفایش را عملکرد آنها قلمداد کند و چنین هم شد، که حریری به سعودی حاضر شده و اظهارات مگسگونهاش را بیان داشت و به تاریخ ۴ نومبر ۲۰۱۷م از آنجا استعفای خویش را اعلام نمود.
امریکا به خوبی میداند که اظهاراتاش علیه ایران و حزب الله به معنی قطع روابط با ایران و حزباش نیست؛ بلکه به خاطر افزایش تنش بوده تا از آن به حیث ابزاری برای ترساندن کشورهای خلیج استفاده کند. امریکا از سعودی و حریری خواسته بود تا توسط اظهارات خویش پیامی را برسانند؛ نه اینکه از نقشۀ ترسیم شده پا را فراتر نهند. به عبارتی دیگر، امریکا نمیخواهد تا حزب الله را کاملاً از بین برده و اوضاع به شکلی تغییر کند که از کنترولش خارج شود؛ مگر صرفاً خواست تا پیامی را برایش بفرستد. به همین دلیل بود که از سعودی خواست تا اوضاع را آرامتر کند؛ یعنی حریری لحن آرامتری بگیرد.
چنانچه سایت "النشرة" به تاریخ ۴ دسمبر ۲۰۱۷م نوشت: «... شاهزاده محمد بن سلمان ولیعهد سعودی با هماهنگی مستقیم کامل کاخ سفید عمل نمود.» چنانچه پس از چهارمین دیدار "جرد کوشنر" داماد ترامپ و مشاور ارشدش در امور خاور میانه، از سعودی که پُشت درهای بسته و دور از دسترس رسانهها صورت گرفت، کوشنر و هیئت همراهش چهار روز را در سعودی ماندند و پس از آن دیدارهایی سریعی از مصر، اردن و دولت یهود داشتند. تقریباً پس از دو هفته از خروج کوشنر، بحران لبنان و دستگیریهای داخل سعودی آغاز شد.
در خلال بحران سیاسی شدیدیکه لبنان را لرزاند، یک سلسله از مسائل واضح شد؛ مثلاً: بر اساس تفاهمیکه در مورد لبنان بین کاخ سفید و ولیعهد سعودی وجود داشت، تحت عنوان فشار بالای "حزب الله" برای تغییر حجم منطقهایاش، بعد از آنکه زیاد بزرگ شده بود، تطبیق شد. تحت عنوان متذکره ولیعهد سعودی توسط نخست وزیر لبنان هجوم خویش را علیه دولت لبنان آغاز کرد و در نتیجه بعد از فروپاشی سازش سیاسیی که جنرال میشل عون توسط آن توانسته بود خود را به قصر "بعبدا" برساند؛ مگر عملکرد سعودی خشونتآمیز و تهی از مهارتهای دیپلوماتیک بود؛ زیرا ثبات داخلی لبنان را تهدید مینمود. در عین زمان مؤسسات امریکایی همواره به این باور بودند، فشارهاییکه بالای حزب الله وارد میشوند، باید تا سقفی معین باشد؛ زیرا در غیر آن صورت امور از کنترول خارج خواهد شد. به محض اینکه اوضاع رو به وخامت میگرایید، مؤسسات امریکایی به دلیل اینکه ثبات لبنان در معرض خطر است، وارد عمل شدند. (منبع: سایت النشره ۴ دسمبر ۲۰۱۷م)
به این ترتیب، حریری به اساس فرمان سعودی لحن تُند خود را آرام کرد. سعودی به خاطر حفظ حیثیت و آبروی خویش از پا در میانی رئیس جمهور فرانسه استقبال کرد و همرایش گفتگو کرده و رئیس جمهور آن کشور با حریری نیز ملاقات نمود. سپس حریری به فرانسه و پس از آن به مصر سفر نمود و فضایی را ایجاد نمود که گویا برای گزینش موضعی مناسب سرگرم مشوره است؛ در حالیکه قبل از سفرش موضع وی از پیش در سعودی ترسیم شده بود و آن این بود، که لحن خود را آرامتر کرده و استعفایش را پس بگیرد و این طور نیز شد؛ چون به تاریخ ۲۱ نومبر ۲۰۱۷م به لبنان بازگشت، سپس به تاریخ ۲۲ نومبر ۲۰۱۷م استعفای خویش را به حالت تعلیق در آورد.
سپس حریری در باره حزب الله تا حدی زیاد از لحن نرمتری استفاده نموده و تصریح داشته گفت: «ویژهگی حزب الله این است که سلاح خویش را در داخل استفاده نمیکند.» وی قبل از اینکه دیگران را فریب دهد، گویا خویشتن را فریب داد و استفاده از سلاح را توسط این حزب در داخل برای بارها فراموش کرده است، وی استعفای خویش را پس گرفت و اجلاس کابینۀ دولت به ریاست وی به تاریخ ۵ دسمبر ۲۰۱۷م برگزار گردید و در این اجلاس تصریح داشته گفت: «پس از توافق سران حکومت مبنی بر تمرکز به امور داخلی و عدم مداخله به امور سایر کشورهای عربی، اوضاع بهتر شده است.» وی این گفتهها را در حالی بیان داشت که ملیشههای حزب الله شب و روز در سوریه میجنگندند.
خلاصه اینکه حریری تابع امر و نهی دولت سعودی بوده و سیاست وی بازتابی از سیاست شاه سعودی و ولیعهدش میباشد و پنهان کردن این موضوع سودی نداشته و بر هر صاحب بصیرتی واضح است. اما آیا رویکردی برای کاهش نفوذ ایران و حزباش وجود دارد؟ اینکار امکان دارد، ولی انتظار میرود که رویکرد فوق بعد از نایل شدن به راهحلی در سوریه به مرحلهای که امریکا خواهان آن است، اتفاق افتد. وقتی نقش ایران و حزباش در سوریه به پایان رسد، امکان دارد که از سوریه عقبنشینی داده شده و نقش نظامی ایران و حزباش کاهش پیدا کند.
باید تذکر داد که حزب الله تابع حکومت ایران است، چنانچه حریری تابع حکومت سعودی است. بنابر این، انتظار میرود که موضوع سوریه به شکل منظم و معین با عقبنشینی ایران خاتمه پذیرد، که به پیروی آن حزباش در لبنان نیز عقبنشینی خواهد کرد. اما آیا انتظار میرود که دولت یهود بر لبنان یا حزب الله حمله کند؟ این بستگی به تدارکات راهحل در سوریه دارد؛ یعنی وابسته به شرایط موجود و تحولات آینده است.
۲۱ ربیع الاول ۱۴۳۹هـ.ق
۹ دسمبر ۲۰۱۷م
(ترجمه)
خبر:
پس از به رسمیت شناختن بیتالمقدس به عنوان پایتخت دولت یهود توسط دونالد ترامپ، بهتاریخ ۱۳ دسمبر ۲۰۱۷م تظاهرات خشمگینی در ترکیه، اردن، لبنان و نیویارک برگزار گردید. مظاهره کنندهگان مردم را برای ترتیب تظاهرات در مغرب و لندن نیز فراخوان دادند. صدها تن از تُرکها در جادههای شهرهای ترکیه در میدانهای عمومی، تظاهرات را به راه انداختند و در آن پرچمهای ترکیه، فلسطین و سازمان حماس را در مقابل قونسلگری امریکا مقیم استانبول، برافراشتند.
همچنان مظاهرهکنندگان پلاکاردهایی(پوسترهایی) را که روی آن "مرگ بر دولت یهود" و "قدس سرزمین عربی و اسلامی است" نوشته شده بود، با خود حمل می نمودند. افزون بر این، آنها شعارهای ضد امریکائی و دولت یهود را سر میدادند. بر علاوه، در عمّان پایتخت اردن مظاهرۀ دیگری نیز برگزار گردید، مظاهرهکنندهگان این تصمیم ترامپ را محکوم نمودند؛ چنانچه نمایندهگان مجلس سرزمین اردن به منظور اعتراض در مقابل سفارت امریکا نیز گردهمایی کردند. (منبع: الجزيره نت)
تبصره:
تصمیم ترامپ رئیس جمهور امریکا در سطح جهانی، واکنشهای رسمی را در پی داشت؛ اما در سطح جهان اسلام و به خصوص سرزمینهای عربی، واکنشهای حکامِ مناطق "سایکس-پیکو" بسیار شرمآور و تحقیرآمیز بود و تنها در حد هشدار مبنی بر اینکه سرانجام این تصمیم روابط صلح و دیپلوماتیک را بین آنها و دولت یهود آسیب بزند، بود. این موضعگیریها تأکید بر این داشته و هیچ جای شکی را باقی نمیگذارد که حکام مسلمین برده و مزدور استعمار اند؛ زیرا موضعگیری مردان آزاد، متناسب با رویداد است.
همچنان واکنش طبیعی در مقابل تجاوز یهود بر فلسطین و قدس، اعلام جنگهای سهمگینی بود تا اینکه آن سرزمین به طور کامل آزاد گردد؛ اما اعتراض بر انتقال سفارت از یک منطقۀ فلسطین به قدس؛ مانند این است که کسی اعتراض بر این کند، که چرا غاصبان، سالونخانهاش را از طبقۀ دوم به طبقۀ اول انتقال داده است؟
بناً رسانهها موفق شدند تا خیانت بسیج کردن مردم و محدود کردن مشکل در خصوص انتقال سفارت از یک شهر به شهر دیگری را مرتکب شوند، گویا قدس اشغال نشده است؛ بل این تظاهرات و راهپیمایهاییکه به راهانداخته شد، در واقع انتقال سفارت را از یک شهر اشغالی به شهر اشغالی دیگر، محکوم مینمودند. همچنان شعاری را "قدس پایتخت دولت فلسطین است" سر میدادند، که گویا دولتی به نام فلسطین وجود دارد. در کل این تظاهرات، غیر از تخلیه کردن احساسات چیز دیگری را در قبال نداشت.
نویسنده: احمد ابوقدوم