دوشنبه, ۳۰ مُحرم ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۸/۰۵م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

حکام گمراه کننده؛ نه رهبران هدایت کننده!

(ترجمه)

خبر

وزارت امور اسلامی سعودی بیان داشته است که: "بازگشایی دوبارۀ مساجدِ جامع و سایر مساجد به روی نمازگذاران، وابسته به فیصلۀ  اولی الامر و هیئت کبار علماء، بعد از بررسی تمام جوانب طبی و صحی آن می‌باشد." (منبع: خلیج آنلاین)

تبصره

سخن از اوضاع غیر طبیعی که امت امروز به آن دست و پنجه نرم می‌کند، نتیجۀ خیانت انسان‌های نادان و ناتوانی می‌باشد که غرب آنان را به عنوان حکام بالای امت اسلامی نصب نموده است. این همه در حالی است که هدر دادن خون و سرمایه‌های امت، زیر پا کردن مقدسات آن و جنگ کردن با الله و رسول او و مؤمنان توسط این حکام از امور ساده و آسان گردیده است؛ اما جرئت بی مورد و گستاخی این طاغوت‌ها در برابر شریعت الله سبحانه وتعالی در ماه مبارک رمضان سال جاری بیشتر و شدیدتر شده است. ایشان را کسانی از همکاران‎شان یاری می‌کنند که دوست دارند فحشا در سرزمین‌های مسلمانان عام گردد و علمای درباری که از این حکام، أولی الأمر شرعی ساختند و اعمال زشت و ناپسند آنان را برای‌شان نیک و خوب و جلوه می‌دهند.

این گمراه‌کننده‌ها به تفرقه‌اندازی میان مسلمانان در شروع رمضان اکتفا نکردند؛ بلکه با پیروی و بر اساس قوانین توافق‌نامۀ سایکس‌پیکو همه ساله این کار را انجام می‌دهند و با کارهای رزیلانه و پست‌شان از حد گذشتند و ماه صیام را هتک حرمت کردند و با پخش نمودن اعلان رمضانی توسط انسان خبیثی‌که عادی‌سازی روابط با رژیم غاصب یهود را در سرزمین مبارک فلسطین رایج می‌سازد. آنان با پخش و نشر سریال‌های که به سوی فحشا و بی‌بند و باری فرا می‌خواند و هم‌جنس‌گرائی را شایع می‌سازد در جنگی بسیار خطرناک بر ضد عقیدۀ امت اسلامی، فرهنگ و ارزش‌های آنان قرار دارند.

در عوض این‌که خانه‌های الله سبحانه وتعالی را به روی روزه‌داران باز کنند تا در آن به الله سبحانه وتعالی نزدیک گردند و با اصرار از او بخواهند تا بلاء و وباء را از ایشان دور کند؛ می‌بینیم که از این وباء، در تداوم بسته نمودن مساجد و تعطیل نماز جمعه و جماعت و اصرار به پایبندی بر این کار، در طول ماه مبارک رمضان بهره‌گیری می‎کنند؛ با وجودی‌که از لحاظ شرعی تعطیل نماز جمعه و جماعت جواز ندارد. آن‎چه که به صورت قطعی دلالت بر این دارد که هدف نهایی از وجود این طاغوت‎ها فقط جنگ با دین الله و بازداشتن از راه اوست. اگر در نزد این نظام‌ها چیز اندکی از آن‌چه که ادعا دارند، مبنی به این‌که هدف اساسی از فیصلۀ توقف نمازها، عبارت از مصلحت مردم و سلامت ایشان است، اما می‌بینیم که در فروشگاه‌ها و دیگر اماکنی که رفت و آمد مردم بیشتر می‌باشد، هرگز جهت گرفتن احتیاطات لازمه، مصلحتی مد نظر گرفته نشده و تدابیری مراعات کرده نمی‌شود. گویا بهانۀ گم کردۀشان را برای بستن مساجد، در کرونا یافتند. الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

﴿وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن مَّنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَن يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ﴾

[بقره: 114]

ترجمه: و چه كسي ستمگرتر از كساني است كه نگذارند در مساجد و اماكن عبادت خدا، نام خدا برده شود؟

به همین خاطر بزرگ‌ترین چیزی‌که مسلمانان در این زمان به آن آزمایش می‌شوند عبارت از دوری اسلام از زندگی‌شان و وجود حکام ذلیل و همکاران‌شان است؛ کسانی‌که شاخه‌های باقی‌ماندۀ اسلام را هدف قرار دادند و می‌خواهند تا شاخه شاخۀ آن را بشکنند و بعد از آن‌که شاخۀ حاکمیت شکست و دولت خلافت سقوط کرد؛ آن‌جاست که از سرگیری زندگی اسلامی با بازگشت خلافت و حاکمیت اسلام را منع می‌کنند.

این گناه، ظلم و فسق برای حکام کافی است که تمام آنان بدون استثناء اسلام را تطبیق نمی‌کنند و به غیر آن‌چه که الله سبحانه وتعالی نازل کرده است، حکم می‌کنند. بنا بر این هیچ یک از حکام امروزی به هیچ عنوان أولی الأمر نیستند و فرمانبرداری‌شان از لحاظ شرعی واجب نیست، بلکه بر مسلمانان لازم است تا ایشان را از تخت‌های‌شان دور سازند و نظام‌های فاسدشان را که مزدور غرب است، نابود کنند و با خلیفۀ که برای مسلمانان به کتاب الله و سنت رسولش حکم کند، بیعت کنند تا زمین را بعد از آن‌که با ظلم و ستم پر شده بود، با عدل و نورش پر سازد.

نویسنده: فاطمه بنت محمد

مترجم: احمد صادق "امین"

 

 

ادامه مطلب...

دولت‌های حاکم در سرزمین‌های اسلامی خدمت‌گار کفاراند!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

الله سبحانه وتعالی دین اسلام را نازل نموده تا ارتباط انسان را با پروردگارش، خودش و با دیگران تنظیم نماید. بدین ترتیب، الله سبحانه وتعالی کلیه مشکلات انسان را  با یک مبدء/اصلی‌که شامل عقیده بوده و نظامی از آن سرچشمه می‌گیرد، تنظیم کرده است؛ طوری‌که ارتباط انسان با خالق‌اش را در قالب عقائد وعبادات نمایش داده، ارتباط انسان با دیگران را در معاملات و عقوبات و ارتباط انسان با خودش‌اش را در مطعومات، ملبوسات و اخلاقیات تمثیل کرده است. پس الله سبحانه وتعالی برای حصول اطمینان از تطبیق و تداوم این معالجات بالای بندگان خود تأسیس یک نهاد اجرایی را فرض کرده است تا این معالجات را تطبیق و ادامه داده، از تبدیل و تحریف آن را در حفاظت داشته و پیام‌اش را به جهانیان برساند. این  نهاد در قالب یک دولت مبدئی نمایش داده شده است که مبدء را منحیث عقیده و نظام محکم گیرد. پس دولتی اسلامی را که رسول الله صلی الله علیه وسلم تأسیس کرده بود، بهترین مثال از یک دولتی مبدئی است که مبدء اسلام را در امور زندگی داخلی تطبیق نموده و آن را توسط دعوت و جهاد به خارج حمل کرد و سیزده قرن دوام پیدا کرد تا اینکه مسلمانان در تمسک به این مبدء منحیث یک نظام که مشکلات آن‌ها را حل کند تساهل و کوتاهی کردند، در نتیجه دولت اسلامی به تضعیف گرائید و سپس به دست مزدوران و کفار سقوط داده شد.

پس از اتفاقی‌که برای دولت اسلام پیش آمد، کافران غربی در سرزمین‌های اسلامی نظام‌های تابع و مزدورانی را ایجاد کردند که هیچ ارتباطی باعقیده و نظام امت نداشتند. این نظام‌ها  برای حصول اطمینان از یک خطر  متصور که اصل اسلام در قالب یک دولت مبدئی باز نگردد، ایجاد گردید. هم‌چنین این دولت‌ها را به عنوان پاداش برای آن دسته از مزدورانی ایجاد کردند که از ملت و مبدء خود تنفر دارند. این طبقۀ مزدور نزد اربابان خویش شایسته‌ترین کسانی‌اند که باید در قدرت بمانند. از این میان دولت شاهی آل سعود و جمهوری ایران نمونه بارزی از وابستگی و خیانت می‌باشند.

دولت شاهی آل سعود که توسط انگلیس تأسیس گردید و هم‌چنین مشابه با آن نهاد یهود را در سرزمین فلسطین ایجاد کرد. دولت شاهی آل سعود هم‌زمان با ایجادش، دشمنی را با امت و مبدء خویش آغاز کردند؛ طوری‌که  با دولت‌های کافر در جنگ و شورش به ضد دولت اسلامی در دوران خلافت عثمانی همکاری کرد تا این‌که نابود شد. در آغاز باوجودی‌که با لباس اسلام ظهور کرد؛ اما از خیانت با اسلام دست بر نداشت تا اینکه قدرت‌اش پایدار گردید؛ پس از آن هرگونه قیام و اعتراض بر خود را به این دلیل که ولی‌الامراند ممنوع ساخت. در این تعجب‌ام، انسان‌های ساده لوحی یافت می‌گردد که این مفکوره را در ذهن برخی از افراد نادان جایگزین می‌دارند! و اما دولت شاهی کنونی آل سعود از امریکا تبعیت دارد و پلان‌های آن را تطبیق می‌کند؛ از جمله: در یمن پلان عملیاتی آن به نام "طوفان قاطع" را به فرمایش امریکا روی‌دست دارد که  این خیانت همانند گذشته پیروانی را دارد و ما امروز شاهدیم که بعد از پنجمین سال تطبیق "طوفان قاطع" با حمایت از حوثی‌ها و تضعیف مزدوران انگلیس، نفوذ امریکا را افزایش داد.

هم‌چنین بر کسانی‌که موقف آل سعود در خصوص فلسطین را دنبال می‌کنند، پوشیده نخواهد بود که از یهود حمایت کرده و پلان‌های امریکا را تطبیق می‌کند؛ چنان‌چه ولی عهد سعودی محمد بن سلمان در روزنامۀ "ذی آتلانتیک امریکائی" اظهار داشت: «مردم یهود حق دارند که در کنار دولت ملی خویش و یا در برخی از اراضی اجدادی خویش زندگی نمایند و هر ملت حق دارد تا در سایه صلح و آرامی زیست نمایند.» اظهارات ابن سلمان بیان‌گر حقایقی است که مدت‌ها در پشت صحنه باقی مانده بود. او افزود: حاکمان آل سعود هیچ‌گاه با دشمنان این امت دشمن نبوده؛ بلکه آن‌ها خودشان علیه امت و قضایای امت رزمیده‌اند. اگرچه حاکمان آن در مزدوری برای بریتانیا در یک زمان و برای آمریکا در زمان‌های دیگر متفاوت بوده‌اند؛ اما در موضوع خیانت به امت و خدمت به دشمنان امت و اجرای برنامه‌های آنان؛ حتی اگر به قیمت جان مسلمانان و سرقت ثروت‌ و تخریب خانه‌های امت شود، اتفاق دارند.

هم‌چنین کسانی‌که سیاست‌های جمهوری ایران را دنبال می‌کنند، می‌دانند که واقعیت آن چندان تفاوتی از واقعیت آل سعود ندارد که هر دو در مبارزه با اسلام برابراند؛ طوری‌که ایران در قضایای منطقه با سیاست‌های امریکا مساویانه حرکت دارد و ایران نقطۀ مرکزی سیاست امریکا در منطقه محسوب می‌گردد. امریکا بالای ایران در امور عراق، سوریه، یمن، افغانستان و لبنان وغیره کشورها اعتماد دارد، این امر بر دنبال‌کنندگان امور ایران خیلی روشن است. چنان‌چه رهبران ایرانی چندین مراتب از همکاری ایران با امریکا چنین اعتراف کرده‌اند که ایران بود که زمینه را برای اشغال افغانستان و عراق مساعد ساخت. آن‌چه از مقاومت شعار سر می‌دهند، شعارهای دروغین و میان‌تهی‌ای بیش نمی‌باشد. طوری‌که در لبنان حزبی را از پیروان مذهب خویش ساخته و آنان را مسلح ساخت، از آنان ارتشی جدا از ارتش دولت لبنان تشکیل شده است. دولت لبنان این حزب را همراه با افراد و سلاح آن به رسمیت شناخته است، دیگر هیچ حزبی را چنین رسمیت نداده است؛ باوجودی‌که می‌دانیم نظام حاکم لبنان یک نظام سکولر می‌باشد که بین امریکا و فرانسه منقسم است. حزب ایران در لبنان نظام حاکم سوریه را کمک نظامی کرد؛ اما امریکا، دولت لبنان را از حملۀ نظامی این گروه در سوریه برای حمایت بشار اسد، مانع نگردید. چنان‌چه ایران و ملیشه‌های ایرانی از هیچ عملی در بازگرانیدن شام زیر کنترل و قیادت بشار اسد -مزدور امریکا- با همکاری و مشارکت ترکیه، روسیه و سعودی  دست‌بردار نشد. اگرچه در سردادن شعار و بیانیه‌ها در ظاهر باهم فرق دارند؛ ولی همه در هدف امریکا روان استند. چنان‌چه رابطۀ حوثی‌ها با ایران از آفتاب هم روشن‌تر است؛ طوری‌که امریکا، توسط ایران حوثی‌ها را کمک تسلیحاتی و آموزش نظامی کرد تا بتوانند به زورِ جنگ امور یمن را کنترل نمایند؛ چون امریکا می‌داند که اکثر رجال اطراف سیاست، ساختۀ انگلیس می‌باشد.

انسان‌های آگاه، دنبال‌کنندگانِ اوضاع سیاسی و مخلصین اسلام و امت می‌دانند که این نظام‌ها قاتل اسلام‌اند که تحت پوشش اسلام خود را پنهان کرده و با رفع شعارهای میان‌تهی و آتشین، عقول انسان‌های نا آگاه را فریب می‌دهند. واقعیت ملموس نشان می‌دهند که آن‌ها در خدمت کفار قرار دارند، هرکدام شعار آزادی فلسطین را سر می‌دهند؛ ولی از بدو تأسیس به ضد فلسطین رزمیده‌اند.

برعکس آن دو، دولت مبدئی‌که نشر مبدءاش را بد گرفته است، هیچ امر امت را فراموش نخواهد کرد؛ چون خوب می‌داند که بقاء و داوم خودش در بقاء و دوام مبدءاش نهفته است. ازین‌رو، دولت مبدئی همیشه خطوط و اسالیبی را اتخاذ می‌نماید تا در تمام عرصه‌ها رهبر و بزرگ دنیا باشد؛ چه در عرصۀ نظامی و چه در عرصۀ اقتصادی و حتی در عرصۀ آموزش و ساینس. هیچ‌گاهی نمی‌پزیرد که در میدان جهانی مقام دوم داشته باشد تا ترس و وحشت‌اش در قلوب دشمنان اسلام که همیشه در پی نابودی آن هستند وجود داشته باشد. بلکه گرویدن مردم به اسلام و خوب تطبیق شدن مبدء اسلام این امر را خواهان است که در صدر اول رهبری و پیش‌رفت باشد؛ چنان‌چه که در گذشته دولت خلافت اسلامی بود. دولت اسلامی در سیاست‌های خویش از هیچ دولتی پیروی نخواهد کرد و همیشه اسلام را در تمام نواحی زندگی، حکومت‌داری، اقتصاد، آموزی و پرورش، سیاست داخلی و خارجی تطبیق خواهد کرد. این از حماقت فکری خواهد بود که تطبیق و دعوت اسلام را در امور عبادت‌های فردی، اعمال خیریه و برخی جزاها خلاصه کنیم؛ با وجودی‌که این امور، اجر عظیم و بزرگ دارند؛ اما پاره‌ای از مبدء بزرگ اسلام می‌باشند. خلاصه‌سازی اسلام در برخی از اجزای آن انحطاط و تحکیم نظام‌های مزدور را در پی دارد و جفای نابخشودنی و عقاب الله می‌باشد. پس آن گناه بزرگ را دعوت و تطبیق کلی اسلام مرفوع می‌دارد. این دعوت پیروز نمی‌گردد؛ مگر این‌که مطابق به منهج رسول الله صلی الله علیه وسلم که برگرفته شده از عقیدۀ امت است به پیش رود تا قدرت امت را برایش برگرداند و خلافت راشدۀ دوم را  اقامه نماید. پس در آن وقت است که امت دوباره نهضت می‌یابد. در این میان جوانان حزب‌التحریر خود را وقف کارزار سیاسی برای تأسیس این دولت کرده‌اند و شبانه‌روزی شما را فرا می‌خوانند تا در رکاب آنان بپیوندید.

نویسنده: علی القاضی – ولایه یمن
برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب‌التحریر
 
 
ادامه مطلب...

دولت سودان هنوزهم در عقب سرابِ به اصطلاح "دوستان سودان" خودش را سیراب می‌کند

  • نشر شده در سودان

(ترجمه)

امروز پنجشنبه به‌تاریخ 7 می 2020م، کنفرانس دوستان سودان(أصدقاء السودان) از طریق کنفرانس ویدیویی، پس از آن‌که شیوع همه‌گیری ویروس کرونا از برگزاریش در تاریخ 23 آوریل 2020م جلوگیری کرد، دائر خواهد شد، ثانیاً طبق بیانیه کابینه سودان، عبدالله حمدوک، نخست وزیر سودان، در روز سه‌شنبه به تاریخ 5 می2020م، از طریق تماس تلیفونی با ژان ایو لو دریان، وزیر امور خارجه فرانسه در مورد آماده‌گی‌‌‌های یک کنفرانس‌ در آینده قریب گفت‌و‌گو نمود.

هرچند، ما در حزب التحریر-ولایه سودان اظهار نموده ایم که اصطلاح "دوستان سودان" لقب صحیح نیست، چون‌ آنان دوستان واقعی نیستند، بلکه آنان دشمنان سودان هستند و آنان هرگز مایه خیر به سودان شده نمی‌توانند؛ مگر  این‌که تنها به منافع اساسی کشورهای‌ خودشان توجه کنند. بناً علی‌رغم آن‌چه از حقایق‌شان ما سخن گفتیم و ثانیاً تعلل(تعویق انداختن سیاست‌های) این گروه که در ساحه عملی خوب‌تر به اثبات رسیده است، البته پس از آن‌که آنان اکثر شرایط‌شان را تحقق بخشیدند و راهی دراز را در اجرا و تطبیق نمودن نسخه داروی صندوق بین‌الملی پول به اصطلاح لغو کمک‌های دولتی/یارانه‌ها را طی نمودند، ولی دولت انتقالی سودان هنوزهم در جست‌وجوی آب در این سراب دولت‌های غربی است. بنابراین دولت از همه‌گیری ویروس کرونا و قرنطینه مردم در خانه‌های‌شان بهره‌برداری نموده و در نهایت قیمت نان‌خشک، دارو، بنزین، گازلین مصرفی ماشین آلات و گازمایع را در کشور بلند برد.

ما یک بار دیگر تأیید می‌کنیم که به اصطلاح دوستان سودان هیچ خیری به سودان نمی‌رسانند و ما در این باره به آن‌چه وزیر دولت در وزارت خارجه نروژ/نارویج سخن گفت و در هنگام سخنرانی‌اش که از جلسه "گروه دوستان سودان" یاد نمود که به تاریخ 12 دسامبر 2019م، در شهر خرطوم دایره شده بود، تذکر دادیم؛ حال آن‌که "ماریان هاگان(Marian Hagan)" نیز به سودان خطاب نمود که بر منابع خارجی تکیه نکند. باور مان این‌ست و به حرف خود ایمان داریم که به اصطلاح دوستان سودان جز این‌که دشمنان قسم خورده سودان نباشند، دیگر هیچی نیستند، طوری‌که از حقیقت‌شان هویداست که آنان استعمارگران کافر اند، زیرا این دشمنی‌شان برخاسته از یک عقیده بی‌دریغ و راسخ آمده است؛ آیا به مصداق این قول الله سبحانه وتعالی باور ندارید که می‌فرماید:

﴿مَّا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَلَا الْمُشْرِكِينَ أَن يُنَزَّلَ عَلَيْكُم مِّنْ خَيْرٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَاللَّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَن يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيم﴾

[بقره: 105]

ترجمه: ‏كافران اهل كتاب و هم‌چنين مشركان، دوست نمی‌دارند خير و بركتی از جانب رب تان بر شما نازل گردد و به شما دست دهد، در حالی‌که الله(به خواست و آرزوی ايشان توجهی نمی‌كند و) به هركس كه بخواهد رحمت خويش را اختصاص می‌دهد و الله(سبحانه‌و‌تعالی) دارای فضل سترگ و بخشش بزرگ است.‏

 این‌گونه جلسات همواره دایر خواهد خواهد و اختتام خواهد یافت ولی نهایت امر و نتیجه نهایی‌اش وعده شیطان لعین خواهد بود، طوری‌که الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿يَعِدُهُمْ وَيُمَنِّيهِمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُوراً﴾

[نساء: 120]

ترجمه: شیطان به آن‌ها وعده‌ها(ی دروغین) می‌دهد؛ و به آرزوها، سرگرم می‌سازد؛ در حالی که جز فریب و نیرنگ، به آن‌ها وعده نمی‌دهد.

فلهذا، سودان هیچ نیازی به حمایت خارجی یا قرض مبنی بر ربا را ندارد و این کشوری‌ست که غنی از ثروت زیر زمینی(معادن) و ظاهری است. سودان مانند سایر سرزمین‌های اسلامی نیاز به یک مفکوره سیاسی صحیح دارد که نیرو و احساسات داخلی جوانانش را شعله‌ور نموده و از توانایی‌های‌شان برای" منفعت امت نه برای مصلحت و منفعت دشمنان‌اش" بهره‌برداری و استفاده نماید و این امر تحقق نمی‌یابد؛ مگر از طریق یک دولت ایدیولوژیک که عقیده امت همانا اسلام عظیم را تعجل و می‌سازد، این عقیده پایه اساسی برای استحکام دولت‌اش و راهنمایی صحیح برای معالجه‌اش می‌باشد و این امر تنها در دولت خلافت راشده ثانی بر منهج نبوت امکان پذیر خواهد بود. ‏بناً ای اهل سودان، دستان یاری تان را بر دستان شباب حزب التحریر قرار دهید تا این‌که گردن استعمار، حامیان و غلامان‌شان را قطع نموده و دولت حق، عدل و خیر را تأسیس نماید.

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ﴾ [أنفال: 24]

ترجمه: ای مؤمنان! فرمان الله را بپذيريد، و دستور پيامبر او را قبول كنيد؛ هنگامی‌كه شما را به چيزی دعوت كند كه به شما زندگی (مادی و معنوی و دنيوی و اخروی) بخشد، و بدانيد كه الله ميان انسان و دل او جدائی می‌اندازد (و می‌تواند انسان را از رسيدن به خواست‌ها و آرزوهای دل باز دارد و او را بميراند و نگذارد عمر طولانی داشته باشد كه مهم‌ترين آرزوی دل هر انسانی است) و بدانيد كه همگان در پيشگاه الله(سبحانه‌و‌تعالی) گرد آورده می‌شويد (و به حساب و كتاب‌تان رسيدگی می‌گردد).‏

ابراهیم عثمان (ابو خلیل)

سخنگوی رسمی حزب التحریر ولایه سودان

مترجم: داکتر زکریا

ادامه مطلب...

نظام حکومت‌داری در اسلام

  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش

در کتاب «تشکلات دولت خلافت» صفحۀ 16 چنین عبارتی آمده است: «نظام حکومت‌داری در اسلام، دموکراسی به معنای حقیقی آن نیست.» عبارت فوق یک نوع اختلاط بین نظام اسلام و دموکراسی را می‌رساند. ذکر کلمۀ «معنای حقیقی دموکراسی» چه فایده داشت؟ امید‌وارم در این ارتباط توضیح بدهید. الله به شما اجر نیکو نصیب نماید.

پاسخ

متن آمده در کتاب «تشکلات دولت خلافت» صفحۀ 16 این‌گونه می‌باشد: «نظام حکومت‌داری در اسلام، دموکراسی به معنای حقیقی آن نیست.» به این معنی که در دموکراسی قانون‌گذاری از آن مردم است، حلال و حرام، خوب و بد را مردم تعیین می‌کند؛ هم‌چنان به نام آزادی‌ها احکام شرعی تطبیق و تنفیذ نمی‌شود. کفار درک نموده‌اند که مسلمان‌ها دموکراسی را به معنای حقیقی آن هرگز نمی‌پذیرند. دولت‌های کافر استعماری (به ویژه امروز امریکا) تلاش دارد دموکراسی را درسرزمین‌های اسلامی تطبیق نماید. هدف آن‌ها درحقیقت گمراهی مسلمان‌ها است. دموکراسی را به مردم صرف وسیلۀ انتخاب حاکم معرفی می‌کنند؛ درحالی‌که اساسات آن؛ مانند: قانون‌گذاری، حلال و حرام ساختن برای بشر؛ نه برای پروردگار بشر را مبهم وپیچیده نگه‌می‌دارد. مردم را از حقیقت آن دور داشته که همانا سیادت انسان و قانون‌گذاری به اساس رأی اکثریت، حرام نمودن و حلال کردن، تعیین حسن و قبح و این‌که یک فرد در تمام اعمالش کاملاً آزاد است، می‌تواند شراب بنوشد، زنا کند، مرتد شود وبه مقدسات توهین و دشنام بدهد، این همه زیر نام دموکراسی انجام می‌شود که حقیقت دموکراسی است. پس یک مسلمانی‌که به اسلام ایمان دارد، چگونه جرئت دارد که بگوید دموکراسی جایز یا از اسلام است؟

اما موضوع انتخاب حاکم توسط امت؛ یعنی انتخاب خلیفه یک امر منصوص است. این‌که ذکر معنای حقیقی برای دموکراسی آن‌جا گفته شد به خاطری است که معنای حقیقی و اصطلاحی دموکراسی را پنهان کرده، صرف به انتخاب حاکم خلاصه می‌کنند؛ درحالی‌که معنای حقیقی آن چنین نیست. ولی انتخاب حاکم و بیعت به خلیفه چندین قرن قبل از غرب، در اسلام موجود بود.

برادرتان شیخ عطاء بن خلیل ابوالرشته

مترجم: بدرالدین حسینی

ادامه مطلب...

نظام حکومت‌داری در اسلام

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش

در کتاب «تشکلات دولت خلافت» صفحۀ 16 چنین عبارتی آمده است: «نظام حکومت‌داری در اسلام، دموکراسی به معنای حقیقی آن نیست.» عبارت فوق یک نوع اختلاط بین نظام اسلام و دموکراسی را می‌رساند. ذکر کلمۀ «معنای حقیقی دموکراسی» چه فایده داشت؟ امید‌وارم در این ارتباط توضیح بدهید. الله به شما اجر نیکو نصیب نماید.

پاسخ

متن آمده در کتاب «تشکلات دولت خلافت» صفحۀ 16 این‌گونه می‌باشد: «نظام حکومت‌داری در اسلام، دموکراسی به معنای حقیقی آن نیست.» به این معنی که در دموکراسی قانون‌گذاری از آن مردم است، حلال و حرام، خوب و بد را مردم تعیین می‌کند؛ هم‌چنان به نام آزادی‌ها احکام شرعی تطبیق و تنفیذ نمی‌شود. کفار درک نموده‌اند که مسلمان‌ها دموکراسی را به معنای حقیقی آن هرگز نمی‌پذیرند. دولت‌های کافر استعماری (به ویژه امروز امریکا) تلاش دارد دموکراسی را درسرزمین‌های اسلامی تطبیق نماید. هدف آن‌ها درحقیقت گمراهی مسلمان‌ها است. دموکراسی را به مردم صرف وسیلۀ انتخاب حاکم معرفی می‌کنند؛ درحالی‌که اساسات آن؛ مانند: قانون‌گذاری، حلال و حرام ساختن برای بشر؛ نه برای پروردگار بشر را مبهم وپیچیده نگه‌می‌دارد. مردم را از حقیقت آن دور داشته که همانا سیادت انسان و قانون‌گذاری به اساس رأی اکثریت، حرام نمودن و حلال کردن، تعیین حسن و قبح و این‌که یک فرد در تمام اعمالش کاملاً آزاد است، می‌تواند شراب بنوشد، زنا کند، مرتد شود وبه مقدسات توهین و دشنام بدهد، این همه زیر نام دموکراسی انجام می‌شود که حقیقت دموکراسی است. پس یک مسلمانی‌که به اسلام ایمان دارد، چگونه جرئت دارد که بگوید دموکراسی جایز یا از اسلام است؟

اما موضوع انتخاب حاکم توسط امت؛ یعنی انتخاب خلیفه یک امر منصوص است. این‌که ذکر معنای حقیقی برای دموکراسی آن‌جا گفته شد به خاطری است که معنای حقیقی و اصطلاحی دموکراسی را پنهان کرده، صرف به انتخاب حاکم خلاصه می‌کنند؛ درحالی‌که معنای حقیقی آن چنین نیست. ولی انتخاب حاکم و بیعت به خلیفه چندین قرن قبل از غرب، در اسلام موجود بود.

برادرتان شیخ عطاء بن خلیل ابوالرشته

مترجم: بدرالدین حسینی

ادامه مطلب...

نوید بت؛ داعی ‌خلافت، سمبول مقاومت در برابر استعمار راج‌امریکایی، هشت سال می‌شود که در زندان سازمان‌های مخفی به سر می‌برد!

(ترجمه)

به تاریخ 11هم می، هشتمین سال می‌شود که نوید بت، سخن‌گوی رسمی‌حزب‌التحریر-ولایه پاکستان، اختطاف و در حبس غیر‌قانونی در زندان سازمان‌های مخفی زندانی شده است. در حالی‌که رژیم بجوا-عمران پیلوت هندی به نام ابیناندن؛ کسی‌که خطوط کنترول پاکستان را مختل ساخت تا بالایش حمله کند، صرف در ظرف یک روز رها کرد. رژیم پاکستان هم‌چنان زمینۀ دیپلوماتیک خاص را برای جاسوس و تروریست‌هندی به نام، کلبوشان جاذف مهیا ساخت تا با خانم‌اش ملاقات نماید. اما رژیم مزدور پاکستان، نوید بت را از هرگونه ارتباط با خانواده‌اش محروم ساخته است. الله سبحانه‌و‌تعالی فرموده است:

﴿مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ

[فتح: 29]

ترجمه: محمّد (صلی الله علیه و‌سلم) فرستادۀ خداست و کسانی‌که با او هستند، در برابر کفّار سرسخت و شدید و در میان خود مهربان اند.

افسوس که امور این غلامان حلقه‌به‌گوش امریکا (حکام مسلمین) چگونه برعکس شده است! آن‌ها همرای کفار، "دشمن الله سبحانه‌و‌تعالی و رسول‌اش صلی الله علیه و‌سلم" نرم، مهربان، علاقمند و در مقابل آن‌ها محسن اند؛ ولی برعکس با مسلمین، تند، خشن بوده و با مشت آهنین حتی با زبان بمب و آتش صحبت می‌کنند. در واقع این حکام به حدیث قدسیِ که پیامبر صلی الله علیه و‌سلم فرموده است، پشت کرده اند.

«إِنَّ اللَّهَ قَالَ مَنْ عَادَى لِي وَلِيًّا فَقَدْ آذَنْتُهُ بِالْحَرْبِ»

(بخاری)

ترجمه: الله (سبحانه‌و‌تعالی) می‌گوید: کسی‌که با ولیِ (دوست) من دشمنی کند، با وی اعلان جنگ می‌کنم!

نوید بت دارای 51 سال عمر، پدر چهار فرزند، پاسدار واقعی اسلام و فرزند شایستۀ تمجید امت اسلامی می‌باشد. وی چنان سیاست‌مدار ایدیولوژیکِ ا‌ست که بعد از احیای دولت خلافت در هر مقام و منصب می‌تواند به وجه احسن، مسئولیت‌اش را ادا کند. وی از جملۀ یکی از خانواده‌های نجیب کشمیری‌ست که در اسلام‌آباد ساکن است. نوید بت اجازۀ ورود برای ادامۀ تحصیل در پوهنتون/دانشگاه مشهور انجینری و تکنالوژی‌لاهور را دریافت نمود. وی صاحب چنان ذکاوتی بود که به پوهنتون/دانشگاه الینویس امریکا برای تکمیل تحصیلات‌اش فرستاده شد. وی در یکی از سکتور‌های خصوصی امریکا ایفای وظیفه می‌کرد که تصمیم گرفت تا به پاکستان باز‌گشته و جزء از مبارزه ‌جهانی برای تأسیس خلافت در سرزمین‌های اسلامی گردد.

نوید بت با تمایل و علاقمندی، زنده‌گی پر‌تجمل را رها کرد تا با ظلم خائنین مبارزه نماید. وی بدون خسته‌گی، خیانت حکام را در مقابل اسلام و مسلمین و غلامی آن‌ها را به امریکا بدون کدام ترس افشاء می‌نمود. نوید بت از طریق نوشتارِ صد‌ها اعلامیۀ مطبوعاتی، برگزاری ده‌‌ها کنفرانس‌مطبوعاتی، سیمینار‌ها، ملاقات و دیدار هزاران فرد صاحت‌نفوذ در جریان مبارزه‌اش، خیانت و ظلم حکام را بیش از حد برملا ساخت. وی در سر‌تا‌سر پاکستان سفر می‌نمود تا در مورد احیای دوبارۀ خلافت و ساختار دولت اسلامی مردم را آگاه و امیداوار به آیندۀ درخشان کند. در جریان مبارزۀ فکری و سیاسی‌اش، چندین بار بازداشت و زندانی گردید و بخاطر مقاوت و شجاعت‌اش در برابر ظلم، در قلوب مردم محبوب شد.

بگزارید روشن شود که در ماه فوریۀ 2018م رئیس کمیسیون افراد گم‌شده، قاضی جاوید اقبال، فرمان رهایی نوید بت را با تأئید محبوسیت وی در سازمان‌های مخفی، صادر نمود. نوید بت هنگامی اختطاف می‌گردد که رهبریی کمپاین حزب‌التحریر برای محاسبه شدید حکام را به عهده داشت. این کمپاین به خاطر رها‌سازی جاسوس و قاتل امریکایی "ریموند دویس" و ناکامیِ رژیم پاکستان برای توقف حملۀ امریکا بالای منطقه هیبت آباد، راه‌اندازی شده بود. این حادثات کاملاً غلامیِ حکام پاکستان به امریکا را برای همه آشکار نمود؛ ولی گویی این‌که چشمان مردمان دنیا‌دوست کور گردیده بود. حالا زمان آن است تا حکام با آزاد‌سازی فوریِ نوید بت از جرم خویش طلب توبه و استغفار نمایند. الله سبحانه‌و‌تعالی فرموده است:

﴿إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَلَهُمْ عَذَابُ الْحَرِيقِ﴾

[بروج: 10]

ترجمه: کسانی‌که مردان و زنان باایمان را شکنجه دادند، سپس توبه نکردند، برای آن‌ها عذاب دوزخ و عذاب آتش سوزان است.

در واقع، برای رژیم بجوا-عمران کاملاً روشن گردیده است که با وجود ظلم بی‌شمار‌ش، حزب‌التحریر؛ نه سرعتِ مبارزه‌اش را کاهش و نه از آن دست کشیده؛ اما برعکس، نفوذ و تأثیر حزب‌التحریر به طور عام در میان مسلمین و به طور خاص در میان ارتش افزایش یافته است. در واقع، کسانی نزد مسلمین محبوب اند که به خاطر رضای الله سبحانه‌و‌تعالی و پیامبر صلی الله علیه و‌سلم مشکلات و شکنجه‌ها را تحمل می‌کنند و آن‌ها مخلصینِ امت و شایستۀ رهبریت هستند. در ماه مبارک رمضان، به درگاه الله سبحانه‌و‌تعالی دعا می‌کنیم که مانند یوسف علیه السلام، راه فرارِ نوید بت را از زندان خائنان و ظالمان مساعد سازد و با حاکمیت تمام آنچه وحی شده است، وی را عزت بخشد. در حقیقت، آن روز "حاکمیت اسلام" یقیناً که برای تمام ظالمین سخت خواهد بود، در حالی‌که عذاب آخرت آن‌ها نهایت شدید و تحمل ناپذیر است.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر-ولایه پاکستان

مترجم: عبدالله صالحی

ادامه مطلب...

الله متعال به قلب‏های مؤمنین چگونه نظر می‏کند!

(ترجمه)

از ابوهریره رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«إِنَّ اللَّهَ لاَ يَنْظُرُ إِلَى أَجْسَادِكُمْ وَلاَ إِلَى صُوَرِكُمْ وَلَكِنْ يَنْظُرُ إِلَى قُلُوبِكُمْ» وَأَشَارَ بِأَصَابِعِهِ إِلَى صَدْرِهِ» (رواه مسلم فی کتاب البر والصلة الأدب)

ترجمه: الله متعال به جسم‌ها و قيافه‏های شما نمی‌نگرد؛ بلکه به دل‏های شما نگاه می‌کند و (پیامبر صلی الله علیه وسلم) با انگشتان دست‌اش به طرف سینه خود اشاره کرد.

الله سبحانه وتعالی به قلب‎‏های ما نظر می‌کند؛ یعنی به ایمان ما، به دین‏ما، به اخلاق ما، به فعل ما و به نیت ما نظر می‏کند) و به جسدهای ما نظر نمی کند. لذا هدف از نظر در این‌جا  نظر محبت می‏باشد. الله سبحانه وتعالی ضمن نظرش از ما التزام و پابندی به شریعت‌اش را می‏خواهد و نظر مراقبت و ادراک نیست؛ زیرا الله سبحانه وتعالی به همه چیز علیم و داناست، هیچ چیز از وی پوشیده نیست. بناءً در این‌جا واضح می‏شود که الله متعال از ما عملی می‏خواهد که در آن خیر امور آخرت مرتب باشد؛ اگر دقت کنیم در می‏یابیم که الله سبحانه وتعالی اجساد و جمالی را که از آن‌ها امید خیر نمی‌رود مذموم معرفی نموده است و می فرماید:

﴿وَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَإِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ﴾

[منافقون: 4]

ترجمه: هنگامی‌كه ايشان را می‌بينی، پيكر و سيمای‏شان تو را به شگفت می‌آورد (و به خود می‏گوئی: چه انسان‌های باوقار و برازنده‌ای!) و هنگامی‌كه به سخن در می‌آيند (به علّت حلاوت كلام‌شان) به سخنان‏شان گوش فرامی‏دهی!

با وجود اين جذبه سيما و گيرائی گفتار ایشان به چوب‌های تکیه شده توصیف شده اند: ﴿كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ﴾ یعنی گویا آنان تخته‌هائی هستند كه برديوار تكيه داده شده باشند (بی‏جان و بی‌ايمان، هيكل‌های میان‌خالی، درون‌های بی‌نور و صفا، نقش‌هائی بر در و ديوارها)؛ لذا جسدهای‌شان قوی، تنومند و طویل؛ اما نه به ستونی کارائی‏دارند و نه به پوشش سقفی.

برادران مسلمان!

در این حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم بیان نموده که تفاضل و برتری در بین انسان‏ها به صورت‌ها و اجساد متعلق نبوده، بلکه به چیزی مربوط است که توسط ایمان به الله در قلب‏های‏مان جا دارد و به پابندی احکام شریعت و خوف از الله سبحانه وتعالی مربوط می‌باشد.   

پس افسوس به‌حال مسلمانانی‌که گوسفندگونه در هرگوشه و کناری توسط حکام و دشمنان نامرئی ذبح شده و به قتل می‏رسند، هیچ بهانه‌ای نیست جز مسلمان بودن و این‏که می‌گویند رب ما الله است! وای به حال مسلمانانی‌که کفار ایشان را در مسیر دین‌شان فتنه‌انگیزی می‌کنند؛ کفاری‌که جنگ با اسلام و مسلمین را از یک قوس و زاویه پیش می‏برند! ای امتی‌که درهر صبح و شام رگ به رگ ذبح می‏شوید، پس کجاستند کسانی‌که برای خاموش ساختن این آتش جنگ و حمله‌های پراگنده و نامنظم دست بکار شوند؟ کجاستند کسانی‌که بخاطر تغییر هم‌چو وقایع و حوادث نیرومند و بزرگ اقدامی نمایند؟ و کجاستند کسانی‌که بخاطر اعاده دولت اسلام و خلافت راشده ثانی مسلمین به منهج نبوت کار کنند؟ دولتی‌که حقوق مسلمین را به اهلش اعاده نموده و حصول نماید و عالم را به نور احکام الله رب العلمین منور وروشن گرداند؟

اینجاست محل نظر گاه الله، اینست مفهوم و معنی: (ينظر إلى قلوبكم)، لذا می‌بینیم که در بین اصحاب رسول صلی الله علیه وسلم بلال حبشی وجود دارد که وی بنده سیاه‌پوستی است؛ اما الله سبحانه وتعالی به ایمانش نظر می‌کند؛ نه به جسدش؛ پس وی از اهل جنت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

يا بلال! (إنی أسمع خشخشة نعليك في الجنة)

یعنی ای بلال! من صدای نعل‌هایت را در جنت می‌شنیدم.

بار الها! با توفیق به اعاده حکم بما انزل الله از طریق دولت خلافت قلب‏های مان را مکانت نظرگاه رحمتت بگردان! اللهمَّ آمين آمين!

ادامه مطلب...

کاندید‌سازی زنان برای یک ولایت، مخالف احکام اسلامی است

  • نشر شده در سودان

(ترجمه)

سه دسته‌ی فیمنیستی یک لیستی چند نفری از کاندیدای زن را برای "مقام استانداری/مقام ولایت" طبق شرح معیارهای وظیفوی حکمران، به عبدالله حمدوک، نخست وزیر سودان تسلیم نمودند و مبنی بر آن زنان نهایت تلاش‌شان را به‌خرچ می‌دهند تا به‌ این ترتیب ارزش عدالتی را پیاده کنند که نخست وزیر در تمام دوایر دولتی آن را تشویق نموده تا به یک واقعیت زنده‌گی تبدیل شود.‌ در بیانیه کمیته زنان چنین نگاشته و اظهار شده است که هدف‌شان(از کاندیدسازی) اینست تا همراه قوانین و اعضایش بر سر نامزدی زنان توانمند، حرفه‌ی واجد شرایط با تجربه‌ی کاری در عرصه خدمات مدنی یا در عرصه مدیریت و طرح ریزی استراتژیک برای یک "استانداری/مقام ولایت کشور" طبق شرح معیارات وظیفوی دولت مشورت نموده و هم‌چنین بر انتخاب نمودن زنانی‌که تعهد کامل بر مسایل زنان دارند، رایزنی کنیم. (منبع: صحيفة التغيير، 1 می/مه 2020م)

ای انجمن‌های فیمینیستی که از راه حق الله سبحانه وتعالی منحرف شده اید!

 ‏پایه‌گذاری مفکوره عدالت مبنی بر تساوی، یک مفکوره خارجی است که نه بر ایدیولوژی اسلام و نه هم بر معنی واقعی برابری استوار است. بناءً این مفکوره بر واقعیتی ریشه دارد که از نظر آن "عدالت واقعی به معنی برابری میان تمام افراد در کل عرصه‌ها مانند حقوق، وظایف و در مقابل قانون است"؛ بناءً هرگونه اختلاف میان این امر در واقع بی‌‌عدالتی پنداشته می‌شود! حالآن‌که زنان در غرب از اعمال قوانین برابری رنج می‌برند، خانواده‌های‌شان را متضرر و نابود نموده است و در مقابل مردان متخاصم شدند؛ زیرا آنان حقوق‌شان را از چشم‌انداز عدالت نمی‌دیدند؛ بلکه از چشم‌انداز برابری مطلق می‌نگریستند. ‏به‌عوض پیروی از تجربیات ناکام جامعه غربی و به‌عوض حمایت آن کسانی‌که خواهان گسترش زنده‌گی انحلالی(فاسخ) غربی و بداخلاقی‌های غربی در جامعه مسلمانان هستند، ما باید به ارزش‌ها و دین‌ مان چنگ بزنیم و به آن‌ها تمسک بجویم. یقیناً این دین‌ مان یک رویکرد حقیقی و واضح ربانی است تا نقش‌ها(ادوار)، وظایف(واجبات) و حقوق مردان و زنان را در یک جامعه‌ای که در آن عدالت الله سبحانه وتعالی مستولی است، تنظیم کنیم.

ای زنان مسلمان! اسلام با احکام متنوع آمده است، به‌شمول آن‌چه میان زنان و مردان عام است و آن‌چه تنها مخصوص مردان بدون زنان است و آن‌چه مخصوص زنان بدون مردان است و در بعضی احکام میان زنان و مردان فرق و تمایز قائل شده است. الله سبحانه وتعالی امر نموده که هرکدام‌شان اعم از مرد و زن بر آن‌چه برای‌شان مختص شده راضی باشند و آنان را از غبطه خوردن و حسادت در مقابل یک‌دیگر و نارضایتی -بخاطر احکام تعیین شده برای هریک‌شان- منع نموده است. الله می‌فرماید:

﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالاً مُّبِيناً﴾ [أحزاب: 36]

ترجمه: ‏هيچ مرد و زن مؤمنی، در كاری‌كه الله(سبحانه‌وتعالی) و پيامبرش داوری كرده باشند (و آن را مقرر نموده باشند) اختياری از خود در آن ندارند (و اراده ايشان بايد تابع اراده الله و رسول باشد). هركس هم از دستور الله(سبحانه‌و‌تعالی) و پيامبرش سرپيچی كند، گرفتار گمراهی كاملاً آشكاری می‌گردد.‏

بر این اساس، بر زن جایز نیست که حاکمیت را در دست بگیرد؛ بناءً زن یک حکمران/والی نیست و هیچ موقفی را به عهده نگیرد که منتهی به حکمرانی می‌شود، طوری‌که شریعت قید و شرط گذاشته است که حکمران باید مرد باشد؛ بناءً این امر از ابوبکر روایت شده که فرمود: «هنگامی‌که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ابلاغ نموده بود که بالای اهل فارس دختر کسری حاکم بود» جناب مبارک فرمودند:

«لَنْ يُفْلِحَ قَوْمٌ وَلَّوْا أَمْرَهُمْ امْرَأَةً» (أخرجه البخاری)

ترجمه: قومی‌كه زمام امورش را به دست زنی بسپارد، هرگز رستگار(کامیاب) نخواهد شد.

بدین‌سان، زمانی‌که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم برای ما خبر داده است که هیچ رستگاری و کامیابی بر قومی نمی‌رسد که زعیم‌شان را از جمله زنان انتخاب کنند، بناءً امر فوق به‌طور قوی بر خطر متصور اشاره می‌کند که بر زن جایز نیست تا هم‌چو امور را در دست گیرد. ‏طوری‌که خبر حدیث به سبک یک خواستار است و نظر به این‌که حدیث به‌شکل خبر افترا آمده است، بناءً خبر یک قرینه می‌شود که این امر یک "نهی جازم(ممنوع قطعی)" است؛ ازین‌رو قرار گرفتن زن در منصب حکمرانی حرام است.

 ‏فلهذا، ازسرگیری زنده‌گی اسلامی توسط تأسیس مجدد خلافت راشده ثانی بر منهج نبوت یک تلاش شرف‌مندانه‌‌ است که باید هر مسلمان آن را انجام بدهد؛ نه چنین انتحار سیاسی که توسط این انجمن‌های فیمینیستی انجام شد که با آجندا/دستور کار، اهداف و پلان/طرح‌های غرب کپیتلست فعالیت می‌کنند که امروزه زنان در پرتو حاکمیت سرمایه‌داری(کپیتلیزم) در جهان، علیه آن می‌چرخند.

سخنگوی رسمی بخش زنان حزب التحریر-ولایه سودان

مترجم: داکتر زکریا

ادامه مطلب...

عدم تطبیق شریعت توسط دولت‌های سرزمین‌های اسلامی

(ترجمه)

خبر

اصلاحاتی را که سلمان، پادشاه سعودی و فرزندش ولیعهد امیرمحمد، شروع کردند، تقریباً در تمام عرصه‌های زندگی به خصوص در بخش قضاء تأثیر کرده است. چنان‌چه اخیراً محمکۀ عالی این کشور به ملغای جزاهای جسمی‌ای که شریعت اسلامی واجب دانسته است، حکم نمود و احکام مربوط به محکومین شراب خوار، دزدان خوردسن و تازیانه زدن  زنا کار را لغو نمود.

تبصره

این واقعه تبصره‌هایی را به دنبال داشت، مبنی بر این‌که سعودی از تطبیق شریعت اسلامی جهت مصالح دیموکراسی دور شده است. در واقع، تأکید بر وجود دولت‌هایی در سرزمین‌های اسلامی که شریعت در آن‌ها حاکم باشد، خرافاتی بیش نیست. چنان که اغلباً سرزمین‌های چون پاکستان، ایران و سعودی به عنوان نمونه، دلیل آورده می‌شوند. چنان که ذکر سودان، افغانستان و موریتانیا و بعضی دولت‌های دیگر نیز به آن افزوده شده است. درحالی‌که از دروغ این افسانه پرده‌برداری می‌کنیم، سزوار است که اشارۀ داشته باشیم بر این‌که کدام دولت با نظام‌های اداری و اقتصادی‌اش متفاوت است؟

بدون شک تعریف مسائل فرعی حکومت و صلاحیت‌های آن، لقب ر ئیس دولت و مدت زمان انتخاب آن، مصدر سلطه قانون گذاری، مشکل اساسی اقتصادی، انواع ملکیت‌ها و سیاست‌های پولی، چیزی جز بخشی از معیارهایی‌که لازم است تا از خلال آن فرمان برداری یک دولت در برابر خواسته‌های شریعت بررسی گرد، نیست.

اشتباه است که نظام را مانند عناصر نمادین جدا شده و یا مانند قوانینی جدا شده که با شریعت توافق داشته باشد، تعریف کنیم. بر علاوۀ این، ریش و حتی نماز و هم‌چنین خطاب‌های اسلامی دروغین از دهن حکام مسلمان‌ها به صورت مطلق مطابقت این دولت‌ها را با اسلام نشان نمی‌دهد. چنان که نظام سیاسی امریکا بر نصرانیت استوار نیست؛ درحالی‌که که رئیس جمهور امریکا به کتاب مقدس سوگند یاد می‌کند. یقیناً که تنها وجود اسم هر یک از سرزمین‌های ایران و پاکستان با کلمۀ "جمهوریت" اشاره به این دارد که نظام سیاسی در این دولت‌ها چیزی جز اندکی از قاسم‌های مشترک با اسلام نیست، زیرا سلطۀ قانون‌گذاری مخصوص پارلمان است و نه از شریعت؛ چنان که اسلام می‌خواهد. با انتقال به سعودی از لحاظ مبدأ کافی است که بگوییم اسلام نظام شاهی را حرام قرار داده است و امکان ندارد که دولت‌های بر پاشده بر اساس شریعت پادشاهی‌های استبدادی باشد. اما با وجود این، دو مثال ساده را بیان می‌دارم:

بر اساس معلومات وارد شده در سال 2016، سعودی 20% پس‌اندازهایش را از طلا و پول‌های خارجی از سند پولی خزانه امریکائی مالک می‌گردد و ما از پول‌های قرضی حکومتی امریکائی با نرخ ثابت سود صحبت می‌کنیم. این دولتی است که ادعای اسلام دارد، درحالی‌که مال را از طریق سود به دست می‌آورد و سود آن چیزی است که نصوص قطعی قرآن و سنت آن را حرام قرار داده است.

مثال دوم در مورد سیاست خارجی است، آن‌چه که دولت‌ها هم‌چنان آن را با دقت بالایی ترجیح می‌دهند. در سال 2011، در زمان انقلاب مصر، مردم گمان کردند که سعودی از محمدمرسی حمایت کرده است؛ درحالی‌که چنین نبود و سعودی از دیکتاتور حسنی مبارک حمایت نمود و بعد از به قدرت رسیدن محمدمرسی، حکومتش را به رسمیت نشناخت. اما در سال 2013، بعد از سرنگونی دولتش توسط ارتش مصر، حمایت خود را از فرعون جدید مصر، دیکتاتور عبدالفتاح سیسی اعلان نمود. این تنها یک بخش از حقیقتی است که همه آن را می‌دانند و آن این‌که سعودی مزدور مخلص امریکاست.

خلاصه این‌که در سرزمین‌های اسلامی حتی یک دولت یافت نمی‌شود که شریعت الله سبحانه وتعالی را به صورت کامل تطبیق کند. به همین صورت تمام دولت‌های حاکم در سرزمین‌های ما چیزی بیشتر از دیموکراسی‌های سیکولاریستی نیست، که بعضی بخش‌های پراکنده از شریعت اسلامی را در بر گرفته است. در نتیجه این افسانه‌ها و دروغ‌ها یک اندیشه را رواج داده است که امروز سرزمین‌های اسلامی به سبب التزام به اسلام عقب افتاده است؛ درحالی‌که در سرزمین‌های اسلامی از زمان سقوط خلافت عثمانی در سال 1924م هرگز شریعت حاکم نبوده است.

نویسنده: فضل أمزاییف

نماینده دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-اوکراین

مترجم: احمد صادق "امین"

 

ادامه مطلب...

بیش‌ترین مقداری‌که از مال زکات می‌تواند برای مستحق آن پرداخت گردد

  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش

السلام‌علیکم‌ورحمت‌الله‌وبرکاته!

شیخ بزرگ‌وار، من پرسشی دارم که اگر وقت داشتید، پاسخ‌اش دهید! تا چه مقدار یک آدم می‌تواند زکات دریافت کند؟ آیا فردی‌که خانه نداشته باشد می‌تواند به مقدار آبادی خانه پول بگیرد؟ یا این‌که کدام مقدار و محدوده‌ای برای گرفتن پول زکات است؟ جزاک الله!

پاسخ

وعلیکم‌السلام‌ورحمت‌الله‌وبرکاته!

سوال شما از بیش‌ترین مقدار زکات است که می‌تواند برای مستحق آن پرداخت گردد.

جواب این است که در شریعت کدام نص وارد نشده است تا بیش‌ترین حد مقدار زکات را برای مستحق آن واضح سازد؛ اما آیه مبارکۀ:

﴿إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾

(توبه: 60)

ترجمه: (مصرف) صدقات منحصراً مختص است به (این هشت طایفه): فقیران و عاجزان و متصدیان ادارۀ صدقات و کسانی‌که باید تألیف قلوب آن‌ها کرد؛ (یعنی برای متمایل کردن بیگانگان به دین اسلام) و آزادی بندگان و قرض‌داران و در راه الله (سبحانه و تعالی)؛ (یعنی در راه تبلیغ و رواج دین الله -سبحانه و تعالی-) و به راه درماندگان. این مصارف هشت‌گانه فرض و حکم الله (سبحانه و تعالی) است، که الله (سبحانه و تعالی) دانا و بر تمام مصالح خلق آگاه است.

ممکن است که از این آیه مبارکه بیش‌ترین مقدار‌ زکاتی‌که باید برای مستحق زکات پرداخت شود استنباط گردد، به گونه‌ای‌که مستحقین زکات در آیه مبارکه با اوصاف ذکر شدند که همین اوصاف دلالت دارند که به دلیل همین اوصاف باید زکات برای‌شان پرداخت شود؛ یعنی پرداخت زکات برای این اشخاص به علت اوصاف موجوده در آن‌ها بوده و به دلیل همین اوصاف زکات را مستحق می‌شوند. پس هرصنفی از اصناف متذکره در این آیه مبارکه تا زمانی‌که متصف بر این اوصاف باشند، زکات برای‌شان پرداخته شده و هرگاه از این اوصاف خود خارج شدند، زکات برای‌شان پرداخت نمی‌گردد.

مثلا: فقراء و مساکین به دلیل صفت فقر و مسکنت مستحق زکات می‌شوند؛ پس بیش‌ترین حد مقداری‌که از مال زکات برای‌شان داده می‌شود آن است که فقراء و مساکین را به غنا رسانده و از وصف فقیر بودن و مسکین بودن‌شان خارج ‌سازد و بیش‌تر از این حد برای‌شان جائز نبوده؛ البته این مقدار نسبت به اشخاص و احوال اشخاص متفاوت‌اند.

هم‌چنان به گونۀ مثال می‌توان گفت، متصدیان در امور زکات که به نام عاملین یاد می‌شوند، به خاطر زکات برای‌شان جائز است که در امور زکات کار و به خاطر همین کارشان زکات برای‌شان داده می‌شود و دولت به اندازۀ زحمت‌شان برای‌شان از مال زکات اجرت می‌دهد؛ اگر توسط دولت اجرت‌شان تعیین نشده باشد اجرت مثل برای‌شان داده شده و اضافه بر زحمت و کارشان برای‌شان داده نمی‌شود؛ زیرا این مال در حق عاملین در بخش زکات تبرع و بخشش نبوده؛ بلکه در برابر زحمت و کارشان برای‌شان پرداخت می‌گردد.

هم‌چنان، قرض‌داران به حدی زکات برای‌شان داده می‌شود که قرض‌شان را پرداخت کنند؛ زیرا ایشان زکات را به سبب مدیون بودن‌شان مستحق می‌شوند و هرگاه این وصف از ایشان مرفوع گردد؛ پس از آن مستحق زکات نمی‌باشند. به همین ترتیب همۀ اصناف مستحق زکات تا وقتی برای‌شان زکات پرداخت گردد که این اوصاف نسبت به ایشان وجود داشته باشد.

ما با بیان بعضی از مطالب فوق در باب مصارف زکات در کتاب «اموال در دولت خلافت» موضوع را چنین بیان کردیم:

فقراء: فقراء کسانی‌اند که مالی ندارند تا برای حاجات اساسی زندگی‌شان که عبارت از: خوردن، پوشیدن و مسکن‌شان می‌باشند، استفاده کنند. کسی‌که حاجات اساسی و اولیه زندگی‌اش را نداشته باشد، فقیر گفته شده زکات و صدقه برایش جائز می‌باشد و هم‌چنان جائز است که تا حد مرفوع شدن حاجات و فقراش زکات برایش داده شود.

الله سبحانه و تعالی زکات را برای اغنیاء حرام قرار داده؛ چنان‌چه احمد و اصحاب سنن از عبدالله بن عمرو روایت کرده است که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است:

«لا تحل الصدقة لغنيّ، ولا لذي مِرَّةٍ سَوِيّ»

ترجمه: صدقه برای غنی و صاحب مره جائز نیست.

«ذو مره» صاحب قوت و کسی است که قدرت کسب و کار را داشته و اگر شخص ذکر شده کاری برای کسب خود پیدا نکرد، فقیر پنداشته می‌شود؛ اما غنی کسی است که از غیراش بی‌نیاز بوده و از مایحتاج زندگی‌اش بیش‌تر داشته باشد. احادیثی وجود دارد که غنی را تعریف نموده؛ چنان‌چه از عبدالله بن مسعود روایت است که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است:

«ما من أحد يسأل مسألة، وهو عنها غني، إلاّ جاءت يوم القيامة كدوحاً، أو خدوشاً، أو خموشاً في وجهه. قيل: يا رسول الله، وما غناه، أو ما يغنيه؟ قال: خمسون درهماً، أو حسابها من الذهب»

ترجمه: (هرکسی از سوال بی‌نیاز باشد و سوال کند در روز قیامت درحالی حاضر می‌شود که چهره‌اش خدشه‌دار و کمرش خمیده می‌باشد. گفته شد یا رسول الله چه‌چیز شخص را غنی می‌سازد؟ فرمودند: پنجاه درهم یا معادل آن از طلا.)

پس کسی‌که پنجاه درهم نقره؛ یعنی 148.75 گرام نقره و یا معادل آن را از طلا،  اضافه‌تر از خوردنی، پوشیدنی، مسکن، نفقۀ خانواده و اولاد و خادم‌اش مالک گردید، غنی پنداشته شده گرفتن صدقه برایش جائز نمی‌باشد.

مساکین: مساکین کسانی‌اند که هیچ‌چیزی نداشته و نابودی آن‌ها را خانه‌نشین کرده و از مردم هم سوال نمی‌کنند. از ابوهریره رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:  

«ليس المسكين الذي يطوف على النّاس، تَرُدُّه اللقمة واللقمتان، والتمرة والتمرتان، ولكن المسكين الذي لا يجد غنى يغنيه، ولا يفطن به فيتصدق عليه، ولا يقوم فيسأل النّاس»

(متفق علیه)

ترجمه: مسکین شخصی نیست که نزد مردم می‌رود و مردم برایش یک لقمه و یا دو لقمه نانی، یک خرما و یا دو خرمای بدهند؛ بلکه مسکین کسی است که هیچ‌چیزی برای خوردن نداشته و کسی از ناداری‌اش آگاه نیست و این شخص نزد مردم نمی‌رود تا از مردم سوال کند.

مسکین نادارتر از فقیر بوده؛ چنان‌چه در این قول الله سبحانه و تعالی ذکر شده است:

﴿أَوْ مِسْكِيناً ذَا مَتْرَبَةٍ﴾

ترجمه: مسکینی‌که (از اثر نداشتن و گرسنگی خود) بر خاک نشسته است.

برای مسکین زکات جائز بوده تا وقتی مسکنت آن را مرفوع گردیده و حاجات اولیه زندگی‌اش بر آورده شود.

عاملین در بخش زکات: عاملین در بخش زکات، همان متصدیان امور زکات‌اند که برای جمع‌آوری، حفظ و یا توزیع زکات موظف شده و در این بخش کار می‌کنند. برای این گروه مردم زکات جائز است؛ هرچند که از جملۀ اغنیاء باشند. این حق در برابر وظیفۀشان در نظر گرفته شده است. ابوعبید از عطاء بن یسار روایت نموده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«لا تحل الصدقة لغني إلاّ لخمسة: عامل عليها، أو رجل اشتراها بماله، أو رجل له جار فقير تصدّق عليه بصدقة فأهداها إليه، أو غازٍ، أو مغرمٍ»

ترجمه: غیر از پنج شخص زکات برای اغنیاء جائز نیست، برای متصدیان زکات، شخصی‌که مال زکات را خریداری می‌نماید، شخصی‌که مال زکات توسط همسایۀ فقیری آن گرفته شده و بعداً برای آن هدیه می‌گردد، مجاهد فی سبیل الله و قرض‌دار.

از بسر بن سعید روایت است که ابن سعدی مالکی گفته است:

«استعملني عمر على الصدقة، فلما فرغت منها، وأديتها إليه، أمر لي بعمالة، فقلت: إنّما عملت لله. فقال: خذ ما أعطيت، فإني عملت على عهد رسول الله صلی الله علیه وسلم، فعملني، قلت مثل قولك، فقال لي رسول الله صلی الله علیه وسلم: إذا أعطيت شيئاً من غير أن تَسألَ فَكُلْ وتَصَدَّق» (متفق علیه)

ترجمه: عمر (رضی الله عنه) مرا به جمع‌آوری و توزیع زکات مقرر کرد، وقتی از آن فارغ شدم، عمر مرا دستور داد که اجرت خود را بگیرم، من گفتم: من جهت رضای الله سبحانه و تعالی کار و زکات را جمع نمودم،عمر (رضی الله عنه) گفت: من هم در زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم برای جمع‌آوری زکات مقرر شدم و رسول الله صلی الله علیه وسلم اجرت زکات را برایم داد و من مانند حرف تو گفتم، رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود، وقتی چیزی بدون این‌که سوال کنی برایت داده شد، بگیر و در صورتی‌که غنی هم بودی صدقه را در این صورت قبول کن.

مولف القلوب: مولف القلوب کسانی‌اند که رهبری و زعامت قوم را به دوش داشته و در نفوذ اجتماعی قوم‌شان موثر و از جمله قهرمانان قوم‌شان به حساب می‌آیند، در دل این مردم تا هنوز ایمان رسوخ نکرده و از استحکام درستی برخوردار نگردیده‌اند، برای خلیفه و والیان‌اش جائز است که برای جلب توجه این مردم و یا برای محکم کردن ایمان‌شان برای‌شان زکات بدهند. هم‌چنان خلیفه و والیان‌اش حق دارند که برای استخدام این طیف از مردم به خاطر مصلحت اسلام و مسلمانان و یا تأثیرگذاری بالای عموم مردم زکات بدهند؛ مثلی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم برای ابوسفیان، عیینه بن حصن، اقرع بن حابس، عباس بن مرداس و دیگر اشخاصی‌که همین ویژگی را داشتند، زکات دادند. از عمرو بن تغلب روایت شده است:

«أن رسول الله صلی الله علیه وسلم أتي بمال، أو سبي فقسمه، فأعطى رجالاً، وترك رجالاً، فبلغه أن الذين ترك عتبوا، فحمد الله، ثم أثنى عليه، ثمّ قال: أمَّا بعد، فوالله إني لأعطي الرجل، وأدع الرجل، والذي أدع أحب إليّ من الذي أعطي، ولكني أعطي أقواماً، لما أرى في قلوبهم من الجزع والهلع، وأَكِلُ أقواماً إلى ما جعل الله في قلوبهم من الغنى والخير»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه وسلم مال و کنیزهای را به دست آورد، برای تعدادی از مردم داده و برای تعدادی نداد. بعداً برای رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر رسید، آن‌هائی‌که مال و کنیز داده نشدند احساس ناراحتی کردند، رسول الله صلی الله علیه وسلم، الله سبحانه و تعالی را ستایش نموده و ثنای الله سبحانه و تعالی را به جا آورده؛ سپس گفت، اما بعد، قسم به الله سبحانه و تعالی که من بعضی را مال دادم و بعضی‌ را ترک نمودم، بدانید آنانی را که از دادن مال ترک کردم دوست داشتنی‌تر است در نزدم از آن‌هائی‌که مال داده شدند، من برای اقوامی‌که بی‌قراری و ترس دارند، مال دادم؛ اما اقوامی را ترک کردم که الله سبحانه و تعالی در قلب‌های‌شان بی‌نیازی و خیر را نهاده است.

برای مولف القلوب در صورت زکات جائز است که مسلمان باشند؛ اگر کافر باشند جائز نیست. به دلیل فرمودۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم به معاذ بن جبل وقتی‌که آن را به یمن فرستاد:

«فأعلمهم أن الله افترض عليهم صدقة في أموالهم، تؤخذ من أغنيائهم، وترد على فقرائهم» (بخاری از طریق ابن عباس روایت کرده است)

ترجمه: برای‌شان تعلیم بده که الله (سبحانه و تعالی) در مال‌های‌شان زکات را فرض نموده تا از اغنیاءشان گرفته و به فقراءشان پرداخته شود.

تا زمانی‌که علت پرداخت زکات موجود بود، زکات برای‌شان داده شود؛ اما هرگاه علت موجود نبود، زکات برای‌شان جائز نمی‌باشد؛ چنان‌چه ابوبکر و عمر از دادن مال برای چنین اشخاص بعد از عزت یافتن و نشر اسلام خودداری نمودند.

رقاب: غلام‌های هستند که زکات به خاطری آزادی‌شان داده شده و با مال زکات خریداری می‌شوند و اگر غیرمکاتب باشند آزاد می‌شوند؛ اما امروزه غلام وجود ندارد.

غارمون: غارمون قرض‌داران می‌باشند که به خاطر جنجال‌های ذات‌البینی و یا دفع دیات و یا به خاطر مصالح زندگی شخصی‌شان قرض‌دار شدند.

اما قرض‌دارانی‌که به خاطر اصلاح ذات‌البینی و یا دفع دیات قرض‌دار شدند، فقیر باشند و یا غنی، زکات برای‌شان جائز است. در این صورت به هر اندازه‌ای‌که این طبقه از مردم قرض را متحمل شدند، زکات برای‌شان پرداخته می‌شود. از انس رضی الله عنه روایت شده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«إن المسألة لا تحل إلاّ لثلاثة، لذي فقر مدقع، أو لذي غرم مفظع، أو لذي دم موجع»

ترجمه: سوال تنها برای سه شخص حلال است: کسی‌که به فقر و ناتوانی دچار است، کسی‌که به قرض‌داری مواجه بوده و از توان پرداخت آن عاجز می‌باشد و هم‌چنان شخصی‌که به خون افتاده باشد.

مسلم، ابوداود و نسائی از قبیصه بن مخارق هلالی روایت نموده که گفته است: 

«تحملت حَمَالَةً، فأتيت رسول الله صلی الله علیه وسلم، أسأله فيها، فقال: أقم حتى تأتينا الصدقة، فنأمر لك بها، ثمّ قال: يا قبيصة، إن المسألة لا تحل إلا لأحد ثلاثة: رجل تحمل حمالة، فحلت له المسألة حتى يصيبها، ثمّ يمسك، ورجل أصابته جائحة اجتاحت ماله، فحلت له المسألة حتى يصيب قواماً من عيش، أو قال سداداً من عيش، ورجل أصابته فاقة حتى يقول ثلاثة من ذوي الحجا من قومه لقد أصابت فلاناً فاقة، فحلت له المسألة حتى يصيب قواماً من عيش، أو قال: سداداً من عيش، فما سواهن في المسألة يا قبيصة، فَسُحْتٌ يأكلها صاحبها سُحْتاً»

ترجمه: من دیتی را به عهده گرفته نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم رفتم تا از آن حضرت خواهان کمک گردم، رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند، در نزد ما بمان تا مال زکات بیاید و دستور بدهم تا از آن مال برایت بدهند؛ سپس فرمودند: ای قبیصه، سوال کردن تنها برای سه شخص حلال است: شخصی‌که دیتی را به عهده می‌گیرد؛ پس سوال کردن برای آن جائز است تا دیت را اداء کند، بعداً سوال کردن را ختم کند، شخصی‌که مال‌اش به بلای دچار می‌شود و به اثر آن مال‌اش از بین می‌رود؛ پس برای این شخص سوال حلال است تا مال کفاف زندگی‌اش را به دست آورد، یا فقر و تنگ‌دستی برایش پیش‌آمده؛ طوری‌که سه نفر از عقلاء قوم‌اش فقر و تنگ‌دستی‌اش را تأئید کنند و بگویند که فلانی را فقر و تنگ‌دستی رسیده است؛ پس برای این شخص سوال جائز است تا مقدار کفاف زندگی‌اش را دریابد، ای قبیصه هرکس غیر از این سه شخص زکات را بخورد حرامی را خورده است.

اما کسانی‌که دین را به خاطر مصالح شخصی خودشان متحمل شدند، به خاطر پرداخت دین‌شان زکات برای‌شان جائز می‌باشد؛ خواه این اشخاص فقیر باشند و یا غنی و این در صورتی است که این اشخاص توان پرداخت دین‌شان را نداشته باشند؛ اما در صورتی‌که توان پرداخت دین‌شان برای‌شان میسر باشد، زکات برای‌شان جائز نمی‌باشد.

فی سبیل الله: منظور از فی سبیل الله در راه جهاد است؛ یعنی در راه‌هایی‌که جهاد به آن ضرورت داشته و یا جهاد بر آن متوقف می‌شود؛ از قبیل: تشکیل لشکر و اردو، بر پا کردن تسلیحات نظامی، هرجا که در قرآن «فی سیبل الله» ذکر شده است تنها منظور جهاد است؛ پس زکات برای تمویل جهاد و لوازم و اسباب آن پرداخته شده و مقدار آن تعیین نمی‌باشد. پس جائز است که همۀ زکات و یا قسمتی از آن به راه جهاد پرداخته شود و این تعلق به رأی و نظر خلیفه داشته که با درنظرداشت مصحلت احوال مستحقین زکات تصمیم خود را می‌گیرد. ابوداود از ابو سعید روایت نموده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«لا تحل الصدقة لغني إلاّ في سبيل الله»

ترجمه: زکات برای غنی جائز نیست؛ مگر این‌که در راه الله سبحانه و تعالی باشد.

در روایتی دیگری آمده است:

«... أو لغازٍ في سبيل الله...»

ترجمه: یا مجاهدی‌که در راه الله سبحانه و تعالی باشد.

ابن سبیل: ابن سبیل کسی است که در سفر بوده و مالی ندارد تا به محل سکونت و شهرش برسد؛ پس مقداری از زکات برایش داده شود که به شهرش برسد. چه این مال کم باشد و یا زیاد؛ چنان‌چه مقدار خرج و مصارف‌اش داده شده تا به شهرش برسد؛ اگرچه این شخص در شهر خودش غنی باشد، به خاطر این‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«لا تحل الصدقة لغني إلاّ في سبيل الله، أو ابن السبيل، أو...»

ترجمه: صدقه برای غنی جائز نیست؛ مگر این‌که در جهاد و یا در سفر باشد.

 غیر از هشت صنف متذکره زکات برای کسی جائز نبوده؛ پس زکات برای اعمار مساجد، شفاخانه‌ها، نهاد‌های خیریه یا هر مصلحت دولت و امت جائز نیست؛ زیرا زکات ملک مخصوص همین هشت صنف ذکر شده در قرآن بوده، دیگر کسی در این حق شریک نمی‌باشد.

خلیفه صلاحیت دارد که حسب رأی و نظر خودش با درنظرداشت مصالح همین اصناف زکات را بدهد؛ چنان‌چه رسول الله صلی الله علیه وسلم و خلفاء بعد از آن به این عمل می‌پرداختند. برای خلیفه جائز است که زکات را بالای همۀ این هشت صنف توزیع کند و یا بالای بعضی از این هشت صنف، این صلاحیت تعلق به خلیفه و مصلحت همین اصناف دارد. اگر این اصناف موجود نبود زکات در خزانۀ بیت‌المال در دیوان صدقات حفظ شده تا در زمان نیاز به آن مصرف شود. ابوعبید از ابن عباس روایت نموده است که در مورد زکات گفته است:

«إذا وضعتها في صنف واحد من الأصناف الثمانية أَجزَأَك»

ترجمه: وقتی زکات را در یکی از اصناف هشت‌گانه گذاشتی جائز است.

عطاء، حسن و هم‌چنان از مالک روایت شده که گفته است: «به نظر ما، تقسیم زکات تعلق به اجتهاد والی دارد؛ یعنی هر صنفی‌که به نظر والی نیاز بیش‌تر به زکات داشت زکات برای همان صنف پرداخته می‌شود. (ختم نقل قول از کتاب: «اموال در دولت خلافت»)

امیدوارم که همین مقدار برای جواب سوال شما کافی باشد، الله سبحانه و تعالی عالم‌تر و در کارش با حکمت‌تر است.

برادرتان عطاء بن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

 

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه