پنجشنبه, ۰۳ صَفر ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۸/۰۸م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

جماعات نمازگذار در برخی از مساجد در شهر‌های کوستی و ربک به سخنرانی‌های حزب التحریر واکنش‌های مثبت و واقع بینانه‌ نشان دادند

  • نشر شده در سودان

 (ترجمه)

حزب التحریر-ولایه سودان در پهلوی کار‍‌‌‌‌‌‌‌ها و فعالیت‌هایش با امت و در میان امت برای از سرگیری زنده‌گی اسلامی از طریق احیای خلافت راشدۀ ثانی بر منهج نبوت چهار سخنرانی متفاوت را در مساجد مختلف ایراد نمود که دو سخنرانی آن روز یک‌شنبه  بتاریخ ۴ مارچ ۲۰۱۸م  برگزار گردید. نخستین سخنرانی آن در مسجد عمر بن خطاب رضی الله عنه در بازار بزرگ شهر "ربک" پس از نماز ظهر تحت عنوان ذیل برگزار گردید:

﴿وَآتَاكُم مِّن كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ﴾

[ابراهیم: 34]

ترجمه: و از هرچیز که از او(سبحانه و تعالی) خواستید برای‌تان ارزانی فرمود.

سخنرانی دوم آن پس از نماز مغرب در "مسجد خوجلی" شهر "کوستی" تحت این عنوان ذیل برگزار گردید:

"لا تزول قدما عبد يوم القيامة حتى يُسأل"

ترجمه: هیچ بنده‌ای روز قیامت قدم از قدم بر نمی‌دارد تا این‌که مورد محاسه قرار گیرد.

هردو سخنرانی توسط عبدالله عبدالرحمن یک‌تن از اعضای حزب التحریر-ولایه سودان و در عین حال امام مسجد والدین در خرطوم ایراد گردید.

سخنرانی دیگری آن به روز دوشنبه تاریخ ۵ مارچ ۲۰۱۸م در مسجد تقوا شهر ربک تحت عنوان "اسلام یگانه نظام زنده‌گی" پس از نماز ظهر برگزار گردید. و آخرین سخنرانی آن به روز سه شنبه تاریخ ۶ مارچ ۲۰۱۸م پس از نماز ظهر در مسجد عمر بن خطاب رضی الله عنه در بازار بزرگ شهر کوستی تحت عنوان "احکام بیع در اسلام" برگزار گردید. هر دو سخنرانی آخری توسط ابراهیم عثمان ابو خلیل سخنگوی رسمی حزب التحریر-ولایه سودان و در عین حال امام مسجد الزهرا در خرطوم  ایراد گردید.

جماعات نماز‌گذار در این مساجد در مقابل این سخنرانی‌ها به گونه‌ای واکنش نشان می‌دادند که برای بقای این امت تأکید می‌کردند، محبت‌شان را نسبت به اسلام و حاملین دعوت به اسلام و خلافت اسلامی نشان‌ می‌دادند و آرزوی زنده‌گی تحت حاکمیت دولت اسلامی خلافت راشدۀ ثانی بر منهج نبوت را می‌نمودند. آن‌ها خواستار ادامۀ برگزاری چنین سخنرانی‌ها شدند تا تمام مردم باید از هم‌چو ایده‌ها و مفاهیم آگاهی یابند که تنها در کلتور و فرهنگ حزب التحریر، بزرگ‌ترین راهنمایی که هرگز به مردم دروغ نمی‌گوید، یافت می‌گردد.

ابراهیم عثمان ابوخلیل سخنگوی رسمی حزب التحریر-ولایه سودان

ادامه مطلب...

در نبود خلافت، زنان با عزت سرزمین شام به تجاوز، از طرف آنانی‌که ادعای خدمت‌رسانی می‌کنند، مواجه اند!

(ترجمه)

یک گزارش جدید توسط صندوق جعیت سازمان ملل یا UNFPA اعلان کرده که زنان در کمپ‌های مهاجرین سوری از طرف مردهایی‌که به نمایندگی از سازمان ملل و نهادهای خیریۀ بین‌المللی کمک‌رسانی می‌کنند، مورد سوء استفادۀ جنسی قرار گرفته اند. این گزارش تحت عنوان "فریاد‌های از سوریه در سال ٢٠١٨م" جزئیاتی را دربارۀ چگونگی مجبور شدن زنان پناهندۀ سوری برای ارائۀ خدمات جنسی در عوض غذا از طرف سازمان ملل و سوء استفادۀ وسیع آنان در ولایات مختلف جنوب سوریه، ارائه می‌کند. گفته می‌شود، این مشکل به اندازه‌ای همه‌گیر بوده که بعضی از زنان سوری از ترس این‌که مبادا در عوض دریافت کمک بدن خود را پیشکش نمایند، از رفتن به مراکز توزیع کمک‌ها امتناع می‌کردند.

سوء استفادۀ جنسی علی‌الرغم هشدارهای داده شده به سازمان ملل و آژانس‌های کمک‌رسانی در سه سال گذشته افزایش یافته است. در ماه جون ٢٠١٥م، کمیتۀ نجات بین‌المللی(IRC) سرویی را بالای ١٩٠زن و دختر در درعا و قنطریه انجام داد که چهل درصد آن‌ها خشونت جنسی را در هنگام تلاش برای رسیدن به کمک‌ها تجربه کرده بودند. یافته‌های گزارش این سازمان در آن زمان به جلسۀ آژانس‌های سازمان ملل در اردن ارائه شده بود؛ ولی با آن‌هم خشونت علیۀ زنان پناهندۀ سوری متوقف نگردید.

دانیل اسپنسر، یک‌تن از کارمندان خیریه و ناظر کمک‌های بشر‌دوستانه به بی‌بی‌سی گفته که او به این باور است، که بعضی از سازمان‌های بین‌المللی چشم خود را بر روی سوء استفاده‌ها بسته‌اند. او هم‌چنان افزود: «سوء استفاده‌های جنسی و تجاوزات زنان و دختران نادیده گرفته شده‌اند، این مشکل به وضاحت تشخیص شده بود؛ ولی با آن‌هم به مدت هفت‌سال توسط این سازمان‌ها نادیده گرفته شد. سازمان ملل و نظام‌های فعلی قربانی شدن زنان را انتخاب کرده‌اند؛ حتی در برخی جا‌ها تصمیم گرفته شده است که اگر به منظور کمک‌رسانی به گروپ‌های بزرگ‌تری، زنان مورد خشونت و سؤ استفادۀ جنسی قرار بگیرند، اشکالی ندارد.»

خواهران باعزت ما در شام، در حالی از مرمی‌ها، بمب‌ها، قحطی‌ها و خشونت نیروهای جنایت‌کار اسد فرار کرده و مورد سوء استفادۀ جنسی آن‌هایی قرار می‌گیرند که ادعای کمک و حمایت‌شان را می‌کنند. خواهران ناامید و مظلوم ما تنها در بدترین شرایط انسانی در کمپ‌های "مرگ" زندگی نمی‌کنند، بلکه همان‌گونه که از این گزارش‌ها معلوم می‌شود، آن‌ها حتی به کمک‌‌های اساسی مثل غذا نیز بدون در معرض خطر بودن عزت‌شان دسترسی ندارند. این نه تنها  ثبوتی است در خصوص این‌که سازمان ملل ورژیم‌های جهان اسلام به‌خاطر حفظ و رفاه خواهران عزیز ما اصلاً مورد اعتماد نیستند؛ بلکه آن‌ها نیز نشان داده‌اند که حفاظت از عزت این خواهران، یک اولویت نزد‌شان نیست.

بدون شک، در نبود رهبری خلافت اسلامی هیچ امنیت و رفاه و در هیچ‌جایی برای زنان باعزت شام وجود ندارد. پس بی‌تردید هیچ دولتی به غیر از خلافت اسلامی، که توسط قوانین الله سبحانه و‌تعالی اداره‌ می‌شود، عزت و حفاظت زنان را به اندازۀ حفاظت خودش اهمیت نمی‌دهد و کسانی را که حتی با یک‌کلمه هم در برابر زنان خشونت روا بدارند، به کیفر اعمال‌شان خواهد رساند. پیامبر صلی‌الله وعلیه وسلم به حیث اولین رهبر دولت اسلامی در مدینه، تمام قبیلۀ بنی قینقاع را به‌خاطر توهین به یک زن مسلمان جلای وطن کرد. معتصم باالله خلیفۀ بزرگ عباسی، لشکر بزرگی را به‌خاطر نجات یک زن مسلمان، که مورد توهین یک سرباز رومی قرار گرفته بود، به شهر عموریۀ ترکیه و در جای قوی‌ترین قلعۀ رومی‌ها در حالی روان کرد که مرکز خلافت در آن زمان در بغداد بود. این است میراث تکرار ناشدنی از عزت زنان، که آن رهبری واقعی(خلافت اسلامی) به زنان اتباع‌اش به‌حیث مسؤلیت و وظیفه توسط رهبران‌اش برای حفاظت آن‌ها از هر آسیبی به پیش می‌برد.

فلهذا، ما از تمام مسلمانان و بخصوص آن‌هایی‌ را که الله سبحانه وتعالی از قدرت نظامی برخوردار کرده است، می‌خواهیم تا در راستای حفاظت از آبرو، عزت و رفاه زنان مسلمان به تأسیس فوری خلافت اسلامی بر منهج نبوت بپردازند. زیرا الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ

[نور: ۵۵]

ترجمه: الله(سبحانه وتعالی) به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‌اند، وعده می‌دهد که قطعاً آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد، همان‌گونه که به پیشینیان آن‌ها خلافت روی زمین را بخشید، و دین و آیینی را که برای آنان پسندیده، پابرجا و ریشه‌دار خواهد ساخت، و ترس‌شان را به امنیّت و آرامش مبدّل می‌کند، تا تنها مرا بپرستند و چیزی را شریک من نگردانند، و کسانی‌که پس از آن کافر شوند، آن‌ها فاسقان‌اند.

داکتر نسرین نواز

رئیس بخش زنان دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...

چه کسی از اطفال غوطه دفاع خواهد کرد؟

(ترجمه)

در حالی‌که شما این سناریو را می‌بینید، بمب‌هایی از طرف رژیم‌های ظالم سوریه و روسیه بالای سر مسلمانان مظلوم در غوطه انداخته می‌شوند، که زبان از بیان وحشتی‌که ما در این سرزمین مبارک مشاهده می‌کنیم قاصر است. فقط در یک هفته بیش از ٥٠٠ تن به شمول ١٥٠طفل کشته شده و این آمار هر روز در حال بلند رفتن است. آن‌ها بشکل بی‌رحمانه‌ای، افراد ملکی، مردان، زنان، اطفال و نوزادان را در خانه‌ها، دوکان‌ها، مکاتب، شفاخانه‌ها، آمبولانس‌ها و بازار‌ها هدف گرفته و باعث دفن اطفال در خرابه‌های ساختمان‌ها می‌شوند. اطفال در حالی مجبور به پناه بردن به تونل‌ها، گودال‌‌ها و زیرزمینی‌ ساختمان‌ها می‌شوند که منتظر نوبت مرگ‌شان هستند. داکتران در رفت‌و‌آمد برای مراقبت از اطفال نوزاد در دستگاه‌هایی هستند که از شدت سردی هوا می‌میرند، که سرمنشی سازمان ملل این وضعیت را "دوزخی بر روی زمین" توصیف کرده است.

به علت تقریباً پنج سال محاصرۀ ظالمانۀ رژیم سوریه، غذا، موادسوخت و دارو در کم‌ترین مقدار خود قرار دارد. داکتران از دارو‌های تاریخ‌گذشته برای مداوای بیماران و زخمی‌ها کار می‌گیرند و قحطی جمعی بیشرین تعداد اطفال را متأثر ساخته است. به گزارش سازمان ملل، حدود ٢١درصد اطفال زیر سن پنج سال از سوء تغذیه رنج می‌برند.

آرزوی مادرانِ در حال مرگ اینست که قبل از مرگ اطفال‌شان، که آن‌ها را در اثر بمباردمان وحشیانه می‌بینند، حداقل با شکم سیر بمیرند. در حالی‌که مادران دیگری دعاء می‌کنند که الله سبحانه و‌تعالی روح فرزندان‌شان را قبض نماید. چرا؟! برای خلاصی از درد، از تحمل و بخاطری‌که حداقل در جنت غذا دارند. آیا می‌توانید اندازۀ رنج برادران و خواهران را تصور نمایید؟ وقتی‌که یک مادر جگر گوشه‌اش را که از تهی دل دوست دارد، ترجیح می‌دهد که بمیرد تا این‌که زنده باشد؟ زیراکه مرگ درد‌شان را متوقف می‌کند؟ یا آیا می‌توانید سطح ناامیدی را که داکتران غوطۀ شرقی بعد از این‌که طفلی را بعد از طفل زخمی دیگری‌که از بمباردمان بی‌وقفه، با گوشت‌های آویزان، چشمان نابینا و بدن‌های نازکِ تکه‌تکه شده را تداوی می‌کنند، تصور کنید؟ که دیگر هیچ جرئتی برای دایه‌گی نوزادانی را که از شکم مادرهای زخمی‌شان متولد می‌شوند، ندارند.

برادران و خواهران عزیز! ما بمب‌ها را می‌بینیم که بالای سر اطفال گرسنۀ غوطۀ شرقی می‌ریزند، در حالی‌که آن‌ها با نابودی روبه‌رو هستند. ما صف‌های پی‌هم اطفال کشته شده را در حالی‌که در کفن‌های خون آلودشان پیچیده شده‌اند، می‌بینیم. ما گریه‌های مادران غوطه را که برای مقدار اندکی غذا بخاطر سیر کردن اطفال‌شان را که از گرسنه‌گی می‌میرند، می‌بینیم، و ما نابودی کامل این سرزمین مبارک و سلاخی برادران و خواهران مان را در حالی‌که توسط قصابان اسد خنزیر و کشتار دسته‌جمعی شاید بدتر از حلب را مشاهده می‌کنیم؛ ولی بازهم با وجود این‌همه وحشت و رنج غیرقابل تصور، جامعۀ بین‌المللی، سازمان ملل و رژیم‌های جهان اسلام به تماشا نشسته و از دریای خونی‌که توسط اسد و ائتلاف جنایتکارش(این قاتلان اطفال) ریخته شده است، روی گشتانده و به ادامۀ کشتار و مجازات مجوز می‌دهند. آن‌ها تمام کنوانسیون‌های شان را در بارۀ حفاظت از حیات انسان‌ها، حقوق‌بشر و حقوق اطفال  به بازی گرفته‌اند.

بدون شک، حتی این(دوزخ زنده) هم برای بیدار کردن وجدان‌های‌شان کافی نیست. برای آن‌ها، دریای خون شکل گرفته از خون اطفال غوطه، یک قیمتی است که ارزش پرداختن برای اهداف سیاسی آن‌ها در منطقه است. بدون شک که هیچ محدودیتی در وحشی‌گریی‌که آن‌ها برای بدست آوردن اهداف خودخواهانه خود می‌خواهند، وجود ندارد.

برادران و خواهران عزیز! مطمئناً هیچ مدرک بیشتر ازین نیاز نیست تا مقدار بال پشه‌ای امید داشتن از دولت‌های خودخواه غربی، سازمان ملل و رژیم‌های جهان اسلام نشان دهیم که از امت در سوریه دفاع کنند؛ در حالی‌که آن‌ها اطفال غوطه را برای مردن رها کرده‌اند و تمام گفتگوها، به اصطلاح صلح آن‌ها، کنفرانس‌های آنان و راه‌حل‌های پیشنهاد شدۀ آنان، فقط اسد قصاب را زمان بیشتری برای ماندن، تجاوز و قتل مسلمانان داده است. چیزی‌که ما در صفحات تلویزیون از وحشت غوطۀ شرقی مشاهده می‌کنیم، بحیث منطقۀ امن، در پروسۀ صلح آستانه و کنفرانس صلح روسیه، ترکیه و ایران به همراه جامعۀ بین‌المللی شان، شناخته شده بود.

برای چنین یک امتی، چی می‌توانیم بیاوریم تا این کابوس را پایان ببخشد و از جان برادران، خواهران و اطفال مان در غوطه حفاظت نماید؟ البته ما باید به کمک‌های خیریۀ مان ادامه بدهیم و در آرزوی این‌که حداقل بخشی از آن به آنانی‌که در نیاز مبرم بسر می‌برند، برسند؛ ولی ما می‌فهمیم که کمک‌ها خونریزی را متوقف نخواهد کرد. البته ما باید به الله سبحانه وتعالی دعاء کنیم که او تعالی رژیم اسد و تمام حامیان‌اش را نابود کرده و امت را در سوریه از این قتل و کشتار و تجاوز حفظ نماید. برای این‌که لا حول و لا قوة الا باالله العلی العظیم(هیچ قدرتی غیر از الله سبحانه وتعالی نیست و او بدون شک بر همه کار‌ها قادر است)، پیامبر محبوب ما حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و سلم می‌فرماید:

«والذي نفسي بيده لتأمرن بالمعروف، ولتنهون عن المنكر، أو ليوشكن الله أن يبعث عليكم عقابًا منه، ثم تدعونه فلا يستجاب لكم»

ترجمه: قسم به کسیکه نفس من در ید اوست که شما یا به معروف امر و از منکر نهی می‌کنید، یا اینکه الله(سبحانه وتعالی) به زودی عذاب خود را بر شما خواهد فرستاد؛ بعد از آن شما از وی درخواست می‌کنید و درخواست شما مستجاب نخواهد شد.

پس چیست آن معروفی‌که ما باید به آن امر کنیم و منکری‌که ما باید از آن نهی کنیم، تا ان‌شاءالله به این خونریزی پایان دهیم؟ ما باید به تشکیل فوری نظام الله سبحانه وتعالی و خلافت بر منهج نبوت امر کنیم؛ خلافتی‌که سپر امت است؛ همان‌گونه که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند:

                                                                     « إِنَّمَا الْإِمَامُ جُنَّةٌ يُقَاتَلُ مِنْ وَرَائِهِ وَيُتَّقَى بِهِ»

ترجمه: بی‌گمان ‌که امام(خلیفه) سپری است که از عقب آن جهاد می‌کنید و باوی محافظت می‌شوید.

و ما باید به تمام این رژیم‌های نفرت انگیز و مزدور در جهان اسلام پایان دهیم، رژیم‌هایی‌که یا خاموش اند و یا بدتر از آن ، هنوز با اسد و دیگر دشمنان دین ما در جنایات علیه امت شریک اند؛ رژیم‌هایی مثل مصر، عربستان سعودی، اردن و امارات عربی، که عوض فرستادن نیروهای شان برای دفاع از زنان و اطفال غوطه، آن‌ها را برای قتل و قحطی دادن به اطفال یمن می‌فرستند، رژیم‌هایی مثل ترکیه که به عوض استفاد از جیت‌های جنگی و توپخانه‌هایش برای حفاظت زنان و اطفال مسلمان در سوریه، از نیروهای نظامی‌اش بخاطر کشتن مسلمانان کُردی استفاده می‌کند و رژیم‌هایی مثل پاکستان که به عوض فرستادن سربازان‌اش برای جنگ علیه ظالمین و قاتلین این امت، آن‌ها را به نماینده‌گی از امریکا برای جنگ با برادران مسلمان‌اش می‌فرستد. لا حول ولا قوة الا بالله!

برادران و خواهران گرامی! آیا کدام شکی است که تنها راه بیرون کردن مسلمانان غوطۀ شرقی و سوریه از این منجلاب، همانند دیگر سرزمین‌های اسلامی، در تأسیس مجدد خلافت اسلامی می‌باشد؟ در حقیقت این دولت اسلامی است که از مقدسات زندگی انسان‌ها حفاظت می‌کند و برای مؤمنان سپری است که لشکر‌های مسلمانان را یکی می‌کند و آنان را به منظور نابود کردن این جهنم به حرکت می‌اندازد. آیا برای‌تان واضح نیست که اطفال غوطه نیاز به لشکری دارند که از خون‌شان حفاظت کند و در دل قاتلان‌شان ترس بیندازد؟

حال از شما می‌پرسم، آیا امروزه دولتی است که ارتش‌اش را برای چنین کاری سوق دهد؟ نخیر، چون در هفت سال پسین بیش از صد‌ها و هزار‌ها تن در سوریه کشته شدند، اما تاکنون ما شاهد هیچ اقدامی نبوده‌ایم. ما می‌دانیم که تنها ارتشی از مؤمنان حفاظت خواهد کرد که تحت رهبری یک دولت اسلامی مخلص به حرکت بیفتد. در حقیقت نبود خلافت است که برای ترور و قتل اطفال امت به ستمگران و قاتلان مسلمانان دست باز داده‌است. ولی باید گفت که این کار ادامه نخواهد داشت.

برادران و خواهران! اگر ما به عنوان یک امت واحد به وقت و تلاش‌های مان در امر رسیدن به راه‌حل حقیقی، یعنی تأسیس فوری خلافت اسلامی، که سبب گذاشتن نقطۀ پایان به این کابوس می‌گردد، فکر مستنیر نکنیم، شاهد قتل مکرر مسلمانان غوطه و سراسر سوریه خواهیم بود، که از یک منطقه به منطقۀ دیگر تکرار خواهد شد. طوری‌که جنایت حلب اکنون در غوطه تکرار می‌شود؛ زیرا اگر ما به تأسیس فوری آن اقدام نکنیم و در خصوص آن دیدگاه طولانی‌مدت داشته باشیم که گویا در آیندۀ دور تأسیس خواهد شد و خود را به انجام کارهای بیهوده مشغول نماییم و یاهم انرژی مان را در خدمت به غرب و پلان‌های بین‌المللی آن مصرف نماییم؛ در واقع به بن‌بستی‌که اکنون دامن‌گیر امت اسلامی گردیده است، افزوده‌ایم. فلهذا، امت اسلامی همین اکنون نیاز مبرم به خلافت اسلامی دارد؛ بناءً  باید برای تأسیس فوری آن بطور جدی اقدام نماییم.

بناءً در نتیجۀ ظلم و ستمکاری‌هایی که در غوطه شاهد هستیم، بخش زنان دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب‌التحریر کمپاینی را تحت عنوان "کی از اطفال غوطه حفاظت خواهد کرد؟" به راه انداخته‌است، که مسلمانان را مخصوصاً متنفذین امت، رسانه‌ها، دانشجویان، امامان و دیگر اشخاص، هم‌چنان آنانی‌که در ارتش‌های مسلمانان اند، به تأسیس فوری خلافت اسلامی به طریقۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم ترغیب می‌کند.

ما از شما می‌خواهیم که با به اشتراک گذاشتن این مطالب که در صفحۀ فیسبوک زن و شریعت(Women and Sheriah) قرار دارد، از این کمپاین حمایت کنید. اما مهم‌تر از همه، ما از شما می‌خواهیم تا با تمام توان تان دعوت بسوی خلافت و از سرگیری زندگی اسلامی را حمل کنید و آن را به دوستان، فامیل، افراد در ارتباط، جامعه و غیره، مخصوصاً متنفذینی‌که می‌شناسید، به شمول آنانی‌که در ارتش‌های مسلمانان قرار دارند، برسانید. هیچ سنگی را بدون تغییر رها نکنید و هیچ فرصتی را از دست ندهید. برادران و خواهران! لطفاً درنگ نکنید و همین حالا این کار را انجام دهید، تا دیگر شاهد ریختن خون امت نباشیم. پیام آخر من به مؤمنان ارتش‌های مسلمانان این است:

ای سربازان ارتش‌های مسلمانان که از قدرت نظامی برای پایان دادن به قتل‌عام مسلمانان تان برخوردار هستید! دیگر تا چه اندازه قربانی نیاز دارید تا الله سبحانه وتعالی مکلفیتی را که بر روی شانه‌های تان گذاشته است، ادا کرده و امت را از این ظلم محافظت کنید؟! آیا ترور، غم و اندوه چشمان اطفال غوطه قلب‌تان را پارچه‌پارچه نمی‌کند؟ آیا گریه‌های مادران‌شان در ذهن تان نمی‌ماند؟ آیا فکر می‌کنید که کدام عذر قابل قبولی بخاطر رها‌ کردن آنان، در برابر پروردگارتان دارید؟ شما از نسل امیران و فرماندهان بزرگی؛ چون: خالد بن ولید، صلاح‌الدین ایوبی، محمد فاتح، محمد بن قاسم وغیره هستید. بناءً چرا خودتان را با اظهار وفاداری به این مجرمان و ترسو‌هایی‌که آنان را رهبر می‌نامید، خوار و ذلیل می‌کنید-خیانت‌کارانی‌که مسلمانان را ترک می‌کنند و با دشمنان دین‌تان در مقابل امت سازش می‌کنند؟!

ای سربازان ارتش‌های مسلمان! وفاداری تان را به این خیانت‌کاران بشکنید و به امر پروردگارتان جواب دهید، تا محافظ امت شوید و نصرت و امکانات مادی تان را برای تأسیس خلافت بکار گیرید. مشتاقانه عزت انصار‌ امروزی را و این‌که جزء لشکر خلافت راشدۀ ثانی شوید، قبول کنید؛ در نتیجه شما قهرمانان امت خواهید بود و بلندترین درجات را در آخرت از آن خود خواهید کرد، الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿وَمَا لَكُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَـذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ نَصِيرًا﴾

                                                                                                [نساء: ۷۵]                       

ترجمه: و شما را چی شده‌است که در راه الله(سبحانه وتعالی) و(برای یاری) مردان و زنان و کودکان مستضعف جهاد و قتال نمی‌کنید، آنانیکه می‌گویند: پروردگارا! ما را از این شهر(مکه) که اهلش ستمگرند، بیرون ببر و از جانب خود برای ما سرپرستی قرار بده و از جانب خود یار و مدد‌کاری برای ما مقرر کن.

﴿سبحان ربک رب العزة عما یصیفون و سلام علی المرسلین والحمد لله رب‌العالمین﴾

داکتر نسرین نواز

رئیس بخش زنان دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...

تنها راه بدست آوردن از دست رفته‌های مان در نتیجۀ نبود خلافت؛ تأسیس دوبارۀ خلافت است!

  • نشر شده در ترکیه

(ترجمه)

بد‌ترین، مصیبت‌بارترین و سیاه‌ترین روز در تاریخ امت اسلامی ۳ مارچ ۱۹۲۴م است که در آن روز خلافت اسلامی توسط استعمارگران و به کمک مزدوران داخلی‌شان سقوط کرد. از بین رفتن خلافت، از بین رفتن یک دولت ملی نبود؛ بل با از بین رفتن آن حاکمیت قانون از بین رفته و رهبری اسلامی تجزیه شد و امت به پارچه‌های گوناگون تقسیم گردید. بعد از ین روز، هیچ‌گونه مصیبتی نیست که بالای امت اسلامی نیامده باشد؛ چون این امت بعد از از دست دادن خلافت اسلامی، وقار، منصب و سپر خود را از دست داده، قلمروش به شکل وحشت‌ناکی اشغال شده، اطفالش به فجیع‌ترین شکل ممکن قتل عام شده و دارایی‌هایش به یغما رفت. با از بین رفتن خلافت اسلامی، امت اسلامی از دین، قدرت سیاسی، قدرت نظامی، غنامندی اقتصادی و قدرت استراتیژیک خود به شکل رقت‌باری بی‌بهره شد.  

از بین رفتن خلافت کار یک شبه و زودهنگام دشمن نبود؛ بل آن‌ها برای ۳ قرن متمادی در خصوص جمع کردن فرش حاکمیت این دولت ابرقدرت، پلان‌گذاری و برنامه‌ریزی کردند تا بتوانند در درازمدت و با پلان‌های جامع‌شان خلافت اسلامی را سقوط دهند. دولت‌های استعماری و مخصوصاً دولت‌های غربی و کافر به خاطر فهم‌شان از قدرت خلافت، برای سالیان دراز و با تمام امکانات دست‌داشتۀ ‌شان به خاطر سقوط آن کار کردند و حالا می‌خواهند، با تمام امکانات دست‌داشتۀ شان مانع تأسیس دوبارۀ آن شوند. مهم‌ترین پلان‌های آن‌ها قرار ذیل بود:

۱- تجزیۀ سرزمین واحد اسلام به کشور‌های مختلف و جابجایی رهبران اجیر و مزدور در آن‌ها که بتوانند از طریق آن نظام‌های کفری، راه و روش زنده‌گی و افکار پلید غربی را بر امت اسلامی تحمیل نمایند.

۲- قرار دادن امت اسلامی در حالت استعمار و جنگ دایمی و روبه‌رو کردن آن‌ها با مرگ، قتل‌های عام و سرکوب است، که بزرگ‌ترین مثال آن کمک‌های مستمر و پی‌در‌پی آن‌ها به دولت یهود است که از طرف دولت‌های استعماری همانند خنجری به سینۀ امت فرو رفته است.

استعمارگران به این بسنده نکرده و راه‌های دیگری را نیز به پیش گرفتند که به واسطۀ آن باعث شوند، امت اسلامی هیچ‌گاهی نتواند به پای خود بایستد و هیچ‌گاهی باهم‌دیگر یک جا نشده و به رهبری خلافت اسلامی، که سپر آن‌هاست دست نیابند. بناءً آن‌ها دست به شایعه‌پراگنی و دروغ‌های محض می‌زنند تا بتوانند از این طریق مسلمانان را از روحیۀ خلافت‌خواهی به دور سازند. استعمارگران ادعاء دارند که خلافت اسلامی وجیبۀ مسلمانان نبوده؛ بل یک دوره‌ای از تاریخ آن‌هاست. آن‌ها همواره دست به کمپاین‌هایی زده‌اند که بتوانند به واسطۀ آن‌ها اوراق تاریخ خلافت اسلامی را سیاه جلوه داده و مسلمانان را از آن به دور سازند و بر کسانی‌که برای تأسیس دوبارۀ آن کار و مبارزه می‌نمایند، از هیچ بی‌عدالتیی دریغ نورزند.

ولی با این‌همه دسیسه‌ها، شایعه‌پراگنی‌ها و فعالیت‌های خبیثانۀ‌ شان، آن‌ها هیچ‌گاهی قادر به از بین بردن روحیۀ خلافت‌خواهی در بین امت نبوده‌اند، امت اسلامی بیش از هر وقتی حالا نبود خلافت اسلامی و اهمیت آن را احساس می‌نماید و از آن با روحیۀ قوی، ثابت و راسخ دفاع می‌نماید. کسانی‌که برای جلوگیری از تأسیس دوبارۀ خلافت اسلامی تلاش دارند، همان‌هایی اند که حتی به مزرعه‌ها و حیوانات امت اسلامی رحم ننموده و آن‌ها را به وحشیانه‌ترین شکل ممکن از بین برده‌اند. آن‌ها رهبران مزدور و دست‌نشاند‌های کفار در سرزمین اسلامی اند که به جای پیروی از اوامر الله سبحانه وتعالی از استعمارگران فرمان می‌برند و آن‌ها ابله‌هان و احمقانی اند که خود را از راه و روش اسلامی به دور ساخته و گرویدۀ فرهنگ جاهلانۀ غرب شده‌اند.

خلافت واقعی اسلامی برای مسلمانان افتخار، وقار، جاه و جلال است؛ اما این خلافت برای دشمنان اسلام تحقیر، شکست و خارِ چشم می‌باشد. با تأسیس این دولت مقتدر، سرزمین‌های اشغال‌شدۀ اسلامی دوباره آزاد شده، توده‌ها و سرزمین‌های مختلف اسلامی به امت واحد تبدیل شده و امت عزت گمشدۀ خود را دوباره خواهد یافت. این دولت، نظام استعماری و اشغال‌گران دنیا را از بین خواهد برد و در دنیا به اذن الله سبحانه وتعالی سرزمین و قدرت درجه اول بشمار خواهد رفت. با تأسیس این دولت مقتدر، عدالت اسلامی زنده‌گی همۀ انسان‌های مظلوم، اعم از مسلمان و غیرمسلمان را فرا خواهد گرفت و کسانی را که از طریق فساد نظام سرمایه‌داری همواره سرکوب شده و به بی‌عدالتی‌های بی‌نظیر رو‌به‌رو شده‌اند، به عدالت خواهد رساند. مفاد دولت خلافت اسلامی تنها مختص به مسلمانان نبوده، بل از مزایای آن غیرمسلمانان و هر رنج دیده‌ و مظلومی مستفید خواهد شد.

ای مسلمانان! خلافت اسلامی بر شما فرض است؛ بل تاج الفرایض است. بر علاوه، تأسیس دوبارۀ خلافت وعدۀ الله سبحانه وتعالی و بشارتی پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم است. الله سبحانه وتعالی وعدۀ خود ار تحقق خواهد بخشید و این خلافتی‌که قرار است آفتاب آن طلوع کند، به قول و بشارتی پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم خلافت راشدۀ ثانی و بر منهج نبوت خواهد بود.

مفکورۀ خلافت اسلامی برای مسلمانان، مفکورۀ تیوری و خیالی نیست. این دولت و آزادی امت حقیقت‌ها و وعده‌های الله سبحانه وتعالی اند که ان‌شاءالله  محقق خواهد شد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرموده‌اند:

«ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةً عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ»

ترجمه: و بعد از آن خلافت بر منهج تأسیس خواهد شد.

حزب التحریر-ولایه ترکیه

ادامه مطلب...

واقعیت جنبش جنوب یمن و وابسته‌گی آن

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

آیا جنبش جنوب یمن هنوز وابسته به امریکاست؟ یا این‌که مجلس به دلیل تسلط امارات بالای آن، پس از این مزدوری انگلیس را می‌کند؟ زیرا امارات نمایندۀ انگلیس در یمن می‌باشد. به عبارت دیگر، آیا امریکا در تلاش‌هایش برای حفاظت از جنبش جنوب  به نفع خود، ناکام شده و انگلیس توانسته با استفاده از امارات آن را به جانب خود بکشاند؟ یا این‌که هنوز به نفع امریکا عمل می‌کند و تمام آن‌چه اتفاق افتاده، این است که امارات به دلیل اردوی قدرت‌مندی که در عدن دارد، توانسته بالای آن تأثیر بگذارد، بدون این‌که جنبش جنوب  تغییر جهت داده و وابسته به انگلیس شود؟

پاسخ:

1- امریکا در اوائل دهۀ نود با استفاده از مصر و عربستان سعودی در زمان ملک فهد توانست، علی سالم بیض و علی ناصر محمد را با به کارگیری اسالیب مستقیم و غیرمستقیم به جانب خود جلب و متمایل نماید، که این‌کار انگلیس را سخت آزرد؛ زیرا این انگلیس بود که از طریق مزدوران‌اش در منطقه "جبهۀ تحریر قومی در جنوب یمن" را تشکیل داده و آن را به مذاکرات ژینو به تاریخ 20 نومبر 1967م فرا خوانده و سپس به تاریخ 30 نومبر1967م و پس از بیرون نمودن نیروهایش از جنوب یمن، به این منطقه استقلال داد و علی بیض به کمک انگلیس حاکم این منطقه شد. بناءً همراهی علی بیض با امریکا از نظر انگلیس نمک‌حرامی و قدرنشناسی به شمار می‌رفت. این‌جا بود که انگلیس تصمیم گرفت هر دو تن را از قدرت برکنار نماید؛ به ویژه با توجه به این‌که توان این‌کار را به خوبی داشت؛ زیرا مزدورش علی صالح در شمال از قدرت و امکانات کافی بر خوردار بود. به این ترتیب، در سال 1994م و پس از گذشت تنها چهار سال از آغاز وحدت میان شمال و جنوب یمن، مجدداً جنگ و نزاع‌های دو طرف بالا گرفت. پس از آن‌که جنگ با شکست نیروهای نظامی، به اصطلاح جنوبی به پایان رسید، علی سالم بیض و هم‌چنین علی ناصر محمد از صحنه فرار نموده و تا حدودی به انزوا رفتند.

پس از اتمام جنگ به نفع شمال، حکومت علی صالح نظامیان جنوب را سخت زیر فشار قرار داده و آنان را پیوسته تعقیب می‌نمود. این روند سال‌ها ادامه داشت تا آن‌که نظامیان بازنشسته در جنوب، انجمنی را تشکیل دادند، که شعار و خواست این انجمن، توقف اعمال فشار، پیگرد و پایان دادن به محرومیت از حقوق‌شان بود. تداوم اعمال فشار و ظلم و بیداد، نظامیان پیشین و اعضای انجمن مذکور تمایل به جدائی‌طلبی پیدا نمودند و به این ترتیب، هسته و زیربنای جدائی‌طلبان شکل گرفت و فعالیت‌های‌شان سر انجام تبدیل به چیزی شد که امروزه از آن به نام جنبش جنوب  یاد می‌شود؛ جریانی‌که در سال 2007م رسماً اعلان وجود نمود. به علاوۀ این جریان، جریان‌های خورد و کوچک و کم اهمیت دیگری نیز تشکیل گردید که ما در این بحث به آن‌ها نخواهیم پرداخت.

2- امریکا از این فرصت استفاده نموده و تلاش کرد تا در جنوب یمن برای خود جای پایی ایجاد نماید؛ چنان‌چه در شمال یمن نیز با استفاده از تحرکات حوثی‌ها و حمایت آنان توسط ایران، جای پایی ایجاد نموده بود. به این ترتیب، جنبش جنوب  در دام نزاع‌های بین‌المللی افتاد و از جریانی عدالت‌خواه، به ابزاری جدید برای امریکا به منظور مداخله در یمن تبدیل شد؛ یمنی‌که حکومت‌اش وابسته به انگلیس است.

دولت‌های بزرگ با استفاده از اوضاع داخلی و تنش‌های موجود میان دولت‌های کوچک، تلاش می‌کنند نفوذ خویش را به تدریج در این کشورها گسترش دهند؛ چنان‌چه امریکا بر اساس همین پالیسی و با استفاده از استخبارات ملک فهد در عربستان سعودی سعی نمود، در جریان دهۀ نود یعنی پس از جنگ داخلی سال 1994م، با نظامیان جنوب یمن ارتباط برقرار نماید. اگرچه در آن زمان سالم بیض یکی از وابسته‌گان و ابزار امریکا به شمار می‌رفت، اما انزوا و سروصداهایش از تبعیدگاه برای اعمال مادی علیه حکومت صالح، هرگز برای امریکا کافی نبود و می‌دانست که او نمی‌تواند برای پیشبرد اهداف امریکا موفق باشد. بنابر این، امریکا در جستجوی کسی بود که بتواند فعالیت‌های سیاسی قوی را پیش برده و مردم جنوب یمن را متحد سازد تا از آنان برای اعمال فشار مؤثر علیه حکومت صالح استفاده نماید. در نتیجه، امریکا گمشده‌اش را پیدا نمود و او حسن باعوم، فعال منتقد سیاسی بود، چنان‌چه با قوت تمام و به پیمانۀ فراخی خواستار جدائی جنوب یمن بود. حسن باعوم در همان آغاز، از یک شهر به شهر دیگر رفت و آمد نموده و پیوسته با سران قبایل دید و باز دید داشت و از آنان می‌خواست تا وی را حمایت نموده و خواسته‌های جدائی‌طلبانۀ وی را تأیید کنند. باعوم درست در زمانی این مسائل را مطرح می‌نمود که مردم جنوب یمن در اوج فشار و ظلم اعمال شده توسط حکومت به سر می‌بردند.

باعوم فعالیت‌هایش را یکی پس از دیگری ادامه می‌داد تا با استفاده از این فرصت، مسئلۀ جدائی‌طلبی جنوب یمن را بر سر زبان‌ها انداخته و طرف‌داران آن را افزایش دهد. اسلوب وی کاملاً مسالمت‌آمیز بوده و با فعالیت‌های خشونت‌آمیز مخالفت نشان می‌داد. تحرکات جدائی‌طلبانۀ حسن باعوم رفته‌رفته طرف‌دارانی پیدا نمود و در برخی موارد حجم بزرگی از اهالی جنوب را به خود کشانید و این مفکوره را در میان آنان عمیق نمود که حکومت یمن به گونۀ منسجم و برنامه‌ریزی شده آنان را به حاشیه رانده و علیه‌شان ظلم روا می‌دارد. این‌جا بود که باعوم مورد تعقیب و پیگرد حکومت صنعاء قرار گرفت و بارها بازداشت شد. باعوم در میان سال‌های 2007 تا 2008م برای مدتی بیشتر از یک‌سال در بازداشت به سر می‌برد؛ سپس در سال 2010م مجدداً باز داشت شده و پس از دو ماه باز داشت در سال 2011م رها گردید و دیری نگذشت که در همین سال یک‌بار دیگر باز داشت شد. به این ترتیب، حسن باعوم جدائی‌طلب، به دلیل تلاش‌های خسته‌گی ناپذیر و نزدیک نمودن نظامیان پیشین و قبایل و فعالان علیه حکومت مرکزی صنعاء، تبدیل به رمز بزرگی برای وحدت و انسجام جنبش جنوب  گردید. باعوم موفق شد، خواسته‌های جدائی‌طلبانه را استحکام بخشیده و آن را در میان مردم عمیق نماید.

باعوم با امریکا ارتباط داشت و از طرف ایران نیز حمایت می‌شد و به این ترتیب، فعالیت‌هایش خیلی سریع رشد نمود، در حدی‌که شورای عالی جنبش جنوب را تشکیل داده و خود به صفت رئیس آن شروع به فعالیت نمود. چنان‌چه صفحۀ خبری الجزیره نت به تاریخ 3 مارچ 2011م در خبری چنین نگاشت: «شورای عالی حراک مسالمت‌آمیز آزادی جنوب، شاخۀ اصلی جنبش جنوب به شمار رفته که شاخه‌های دیگری؛ از جمله: هیئت عالی ملی استقلال جنوب، شورای عالی ملی آزادسازی، تشکیل مجدد دولت جنوب، تجمع دموکراتیک جنوب و اتحاد جوانان محصل جنوب. ولایت ضالع یکی از داغ‌ترین و و فعال‌ترین مناطق جنوب نیز به آن وابسته می‌باشند.»

مناطقی نیز هست که باعوم را به صراحت مزدور ایران می‌خوانند، چنان‌چه به تاریخ 13 سپتمبر 2016م در صفحۀ انترنتی موسوم به "این‌جا عدن است" چنین گفته شد: «جریان جنبش جنوب  به رهبری حسن باعوم، که بر اساس تفرقه‌افگنی تشکیل گردیده، یک حرکت سیاسی بوده و از همان ابتدای تشکیل‌اش توسط امریکا پشتیبانی می‌شود. این حرکت ابزاری است که امریکا می‌تواند نفوذاش را با استفاده از آن در یمن و از طرف جنوب استحکام بخشد. مرکز فعالیت‌ها و تحرکات این جریان در شهر ضالع بوده و این در حالی است که حسن باعوم خود از شهر حضرمی مکلا می‌باشد و نه شهر ضالع. این تحرکات در حقیقت به مثابۀ تمریناتی بود که این گروه جهت تقویت فعالیت‌های سیاسی خویش به کار می‌گرفت، اما حکومت صنعاء در ابتداء این فعالیت‌ها را جدی نمی‌گرفت، زیرا از ناحیۀ آن احساس خطر نمی‌نمود، به دلیل این‌که فعالیت‌های برجستۀ آن به برخی تحرکات سیاسی خلاصه می‌شد. به همین دلیل بود که حکومت به بازداشت شماری از سران آن اکتفاء می‌نمود؛ کسانی مانند حسن باعوم، احمد بن فرید، علی غریب، علی مناصر، که برای مدتی بازداشت شده و سپس آزاد می‌شدند.

3- به این ترتیب، مزدوران امریکا در جنبش جنوب، مفکورۀ جدائی‌طلبی را به خوبی آموزش دیده و این مفکوره برای آنان تبدیل به یک ایدیولوژی و بخشی از زنده‌گی گردیده؛ اما آنانی‌که از همراهی با جنبش جنوب دست برداشتند، برخی از آنان از فعالان داخلی بوده و برخی دیگر کسانی استند که تحت تأثیر انگلیس و مزدوران‌اش در یمن قرار گرفته اند؛ چنین کسانی گاهی اوقات طرف‌دار وحدت بوده و گاهی خواستار جدائی بودند و جدائی‌طلبی به هیچ‌وجه نزد آنان تبدیل به ایدیولوژی نگردید. حکومت صنعاء با عادی جلوه دادن مفکورۀ جدائی‌طلبی، که توسط مزدوران امریکا دامن زده می شد، از آنانی‌که کاملاً پایبند جدائی‌طلبی نبودند، استفاده می‌نمود و گاهی اوقات افراد خویش را در میان آنان و به همین هدف جابجا می‌نمود.

چنان‌چه گفته شد، حکومت صنعاء در ابتداء از ناحیۀ جدائی‌طلبان جنوب احساس خطر نمی‌کرد، اما زمانی‌که برای حکومت صالح و انگلیس روشن شد، که این جریان اندک اندک تبدیل به یک حرکت بزرگ می شود و این‌که خطرهای ناشی از آن به شدت در حال افزایش است، به ویژه با توجه به این‌که مزدوران امریکا در رأس آن قرار دارند، حکومت صنعاء، انگلیس و سایر وابسته‌گان منطقه‌ای شان به گونۀ جدی دست‌به‌کار شده و در پی مهار این جنبش برامدند؛ به خصوص پس از آن‌که معلوم شد، به هیچ‌وجه نمی‌توان این جریان را-که در سایۀ احساسات به شدت روبه‌رشد جدائی‌طلبانه در جنوب- به صورت کامل نابود نمود. نقشۀ مهار جنبش جنوب، که توسط امریکا طراحی گردیده بود، همزمان با گسترش جنبش، گسترش یافته و متنوع می‌شد؛ چنان‌چه از تلاش‌های جدی برای برهم زدن یک‌پارچه‌گی آنان شروع تا پیگردهایی که به باز داشت و بعضاً به خشونت می‌انجامید.

این روند هم‌چنان ادامه داشت تا آن‌که امارات با استفاده از حضورش در پیمان عربی، نیروهای پیاده‌اش را وارد صحنه نمود. سپس با کشته شدن علی صالح، که نفوذ انگلیس در شمال یمن تضعیف گردید، حضور نظامی امارات به اوج خود رسید، زیرا انگلیس از این بیم داشت که مبادا حوثی‌ها با استفاده از خلای موجود، نفوذ خویش را در شمال گسترش دهند. بناءً با جدیت تمام به ایجاد و استحکام نیرو در جنوب اندیشید تا از آن به عنوان برگ برنده‌ای در حاکمیت بالای یمن استفاده نماید و اگر موفق نشود، اقلاً در جنوب یمن سهمی داشته باشد. به همین دلیل بود که با جدیت کامل در پی استحکام نفوذ در جنوب برامد، به ویژه با توجه به این‌که نمی‌توانست کاملاً به هادی منصور اعتماد نماید، زیرا عربستان سعودی بالای وی تسلط داشت. به این ترتیب، انگلیس با استفاده از امارات، به علاوۀ برگشت دادن نیروهای رئیس جمهور قبلی یمن-علی صالح که در اواخر سال 2017م توسط حوثی‌ها به قتل رسید- به سمت جنوب و قرار دادن آنان در صف نیروهای امارات علیه حوثی‌ها، به این مسئله توجه جدی نمود. صفحۀ انترنتی یمنی موسوم به ناس تایمز به تاریخ 5 فبروری 2018م با انتشار خبری گفت: «یک مسئول حکومتی یمن ادعاء نموده که طارق صالح، برادرزادۀ علی صالح در حال حاضر در یمن و زیر حمایت نیروهای امارات به سر می‌برد. برخی از منابع دیپلوماتیک نیز گفته‌اند که امارات سرگرم تلاش‌هایی جدی به منظور برطرف نمودن تحریم‌های اعمال شده علیه احمد فرزند علی صالح می‌باشند تا بتواند در بازی‌های آینده نقش سیاسی فعالی داشته باشد.»

عیدروس زبیدی فرمانده نیروهای شورای انتقالی جنوبی در اظهاراتی گفت: «ما از طارق صالح حمایت نموده و در شمال و سراسر خاک یمن، تا آزادی کامل صنعاء، در کنار او خواهیم ایستاد.» (منبع: کانال فرانس 24 ،30 جنوری 2018م) این اظهارات بیانگر آن است که انگلیس سرگرم یک بازی جدید در جنوب یمن بوده و تلاش دارد تا نفوذ خویش را با استفاده از مزدوران‌اش و اقارب علی صالح-که در نیروهای گارد ریاست جمهوری نفوذ دارند و هم‌چنین حزب کنگرۀ عمومی- در این منطقه استحکام بخشد. لازم به یادآوری است که نیروهای جدائی‌طلب توسط امارات حمایت شده و امارات در یمن توسط نیروهای هوایی و زمینی مشارکت دارد، در حالی‌که عربستان سعودی تنها با نیروهای هوائی‌اش سهم دارد.

4- به این ترتیب، انگلیس با استفاده از امارات تلاش دارد، صف جنبش جنوب را متفرق نموده و یا آن را به حاشیه براند و به جای آن جنبش جدیدی را ایجاد نماید که اوضاع این منطقه را در دست گیرد. هرچند انگلیس می‌دانست که امریکا به پیمانه‌ای زیادی تلاش دارد، جناح علی سالم بیض و علی ناصر را پشتیبانی نماید-از جملۀ این تلاش‌های امریکا می‌توان به پیشنهادهای کمک‌های ایران و هم‌چنین تسهیلاتی که مصر فراهم نمود، مانند گردهمایی جنبش جنوب در قاهره به رهبری علی ناصر محمد در سال 2014م؛ هم‌چنین تسهیلاتی که لبنان فراهم نمود، چنان‌چه بیروت از زمان پناهنده‌گی وی به عمان در سال 1994م و محرومیت‌اش از یک منبر رسانه‌ای در آن‌جا، پناهگاه و منبر رسانه‌ای وی به شمار می‌رود و هم‌چنین انتقال وی به ریاض همزمان با آغاز طوفان قاطع سعودی در سال 2014م و دریافت پول‌های بی‌شمار از آن- اما با وجود این‌که انگلیس از تمام این امور با خبر بود، باز هم تلاش نمود از طریق امارات بالای جناح علی بیض و علی ناصر تأثیر گذاشته و آن را به جانب خود بکشاند.

این‌که چرا انگلیس تصمیم گرفت از این جناح آغاز کند، دو دلیل دارد؛ اول: این‌که وی طبیعت خشن و متمایل به جنگ و نزاع‌های مسلحانه دارد. دوم: پیشینۀ دوستی‌اش با انگلیس، چنان‌چه این انگلیس بود که جبهۀ قومی وی را تشکیل داده و حکومت جنوب یمن را به وی تسلیم نمود. این بار نیز انگلیس‌ها خواستند، که با زنده نمودن خاطرات آن دوران در ذهن علی بیض، او را به خود نزدیک نمایند. پس از آن‌که عملیات پیمان عربی در یمن در سال 2015م آغاز گردید، انگلیس‌ها علی بیض را از عربستان سعودی به امارات انتقال دادند و تا کنون در "ابوظبی" به سر می‌برد، زیرا وی قبلاً در کشورهایی به سر می‌برد که وابسته به امریکا بود؛ چنان‌چه در حدود دو سال(2012 و 2013م) در لبنان به سر می‌برد و توسط ایران و حزب آن حمایت می‌شد؛ سپس به سعودی نقل مکان نمود که از آن‌جا به عنوان یکی از اعضای پیمان عرب وی را به جانب خود کشانید.

چنان‌که گفته شد، علی بیض در حال حاضر در ابوظبی به سر می‌برد و به شدت مورد احترام و تقدیر قرار می‌گیرد. همه می‌دانند که سالم بیض شخصیت متقلبی دارد، چنان‌چه زمانی‌که ریاست یمن جنوبی را در دست داشت، سروکارش با انگلیس بود؛ سپس در اوایل دهۀ نهم امریکا او را به جانب خود کشانید و وابسته‌گی‌اش به امریکا هم‌چنان ادامه داشت. علی بیض در میان کشورهای وابسته به امریکا رفت و آمد می‌نمود و اینک در امارات به سر می‌برد؛ تلاش‌ها جریان دارد که امریکا وی را به جانب خود بکشاند و بعید نیست که یک‌بار دیگر تغییر جهت دهد؛ اگر چنین شود، روابط وی با امارات متشنج خواهد شد. در هر صورت، در حال حاضر موقف وی به شورای انتقالی نزدیک‌تر است، چنان‌چه وی این شورا را در اظهاراتی توصیف نمود: «علی سالم بیض، معاون اسبق رئیس جمهور یمن اعلام می‌نماید که با فراخوان تشکیل "ساختار سیاسی جنوب یمن" موافقت داشته و آن را به فال نیک می‌گیرد.» وی یک روز پس آن با تشکیل این ساختار موافقت نمود که سه تن از والیان سه ولایت جنوبی با فراخوان صادره توسط والی عدن موافقت نمودند. بیض در اظهاراتی که توسط چینل "العربی الجدید" منتشر گردید، تأکید نمود که از این فراخوان با تمام توان پشتیبانی خواهد نمود و حرکت‌های مختلف سیاسی جنوب و شخصیت‌های مستقل را تشویق نموده تا با این فراخوان تعامل مثبت نموده و از حالت انتظار و بی‌اعتنائی بیرون آمده و وارد مرحلۀ جدید شوند. (منبع: تلویزیون العربی جدید 16 سپتمبر 2016م)

علی ناصر محمد نیز در این زمینه‌ها به علی بیض شباهت دارد، چنان‌چه او نیز گاهی طرف‌دار جدائی است و گاهی خواستار حکومت واحد در یمن، اما با شرایطی‌که خودش وضع می‌کند. علی ناصر در پاسخ به پرسشی‌که قبل از تهاجم علی صالح علیه حوثی‌ها در اواخر سال 2017م در مورد حل بحران یمن از وی صورت گرفت، گفت: «راه‌حل این است که حکومت وحدت ملی و توافقی تشکیل شود. عناصر اصلی دخیل در جنگ، اعم از حوثی‌ها و حکومت هادی، باید در جریان مرحلۀ انتقالی از مناصب رسمی‌شان برکنار شوند. سلاح‌های تمام طرف‌ها و احزاب باید جمع آوری شده و تسلیم وزارت دفاع شود، زیرا یمن نیاز به یک رئیس جمهور و یک حکومت و یک وزیر دفاع و روی آوردن به صندق انتخابات دارد.» (منبع: اهرام عربی 4 اکتوبر 2017م)

از تمام امور فوق چنین بر می‌آید که انگلیس‌ها توانسته‌اند با استفاده از امارات تا حدود زیادی روی این دو تن(علی بیض و علی ناصر) و جناح‌های مربوط به آنان تأثیر بگذارند، زیرا این دو تن مسئلۀ جدائی‌طلبی را به عنوان یک اساس ثابت و غیرقابل تغییر، آن‌چه که جنبش جنوب بر اساس آن تشکیل گردید، اتخاذ نکرده‌اند؛ بلکه این مسئله را در شرایط و اوضاعی‌که آنان را احاطه نموده بود، اتخاذ کرده اند.

5- اما جناح حسن باعوم یک جناح سیاسی، ایدیولوژیک و جدائی‌طلب بود. انگلیس‌ها متوجه شدند که هیچ یک از راه‌حل‌های فریبنده و اعمال زور، کارا نیست؛ بناءً تلاش نمودند به گونۀ مرموز یعنی بدون کدام فیصلۀ رسمی، وی را وادار کنند تا در عمان اقامت کند. دلیل این‌که باعوم به عمان رفت، این بود که عمان طوری تظاهر می‌نمود که انگار هیچ رابطه‌ای با انگلیس نداشته و فعالیت‌هایش از قبل طراحی شده نیست. انگلیس با استفاده از مزدوران عمانی‌اش بالای حسن باعوم فشار آورد و وی را وادار نمود تا در شهر صلاله‌مان برای مدت طولانی سکونت کند. با دور نگهداشتن مرد درجه اول امریکا در جنبش جنوب، جریان‌های وابسته به امریکا در جنوب تا حد زیادی تضعیف شدند و انگلیس این فرصت را غنیمت شمرده و با استفاده از امارات به شدت تلاش نمود تا جنبش موازی با جناح باعوم در جنوب ایجاد نماید تا در قضیۀ جنوب یمن دست بالاتری داشته باشد.

انگلیس‌ها دنبال فرد مناسبی برای رهبری این جنبش جدید و وابسته به خود بودند تا این‌که گمشدۀ شان را در شخصی به نام عیدروس زبیدی یافتند. عیدروس زبیدی یکی از رهبران سرشناس جنبش جنوبی و بنیان‌گذار حرکت جدائی‌طلب تعیین سرنوشت در سال 1996م می‌باشد. هادی رئیس جمهور یمن به دلیل نزدیکی زبیدی با انگلیس، وی را به تاریخ 7 دسمبر 2015م به صفت والی ولایت عدن مقرر نمود و این‌کار درست چند ماه پس از راه‌اندازی عملیات طوفان قاطع توسط سعودی در ماه مارچ 2015م صورت گرفت که خود بیانگر اعتماد مزدوران انگلیس به وی می‌باشد. عدروس زبیدی در عدن موفقیت‌های زیادی را به دست آورد، چنان‌چه وی توانست جریان برق این ولایت را مجدداً فعال نماید، ملیشه‌های مسلح را از ولایت بیرون راند، با حوثی‌ها جنگید و با پیش نهادهای ولد شیخ نمایندۀ سازمان ملل، که وابسته به امریکا بود، به شدت مخالفت نمود و به همین دلایل بود که به صفت یکی از والی‌های موفق شهرت پیدا نمود.

زبیدی به دلیل پشتیبانی مالی و نظامی علنی و مستقیم امارات، به این موفقیت‌ها دست یافت؛ وی به عنوان شخصیت سیاسی برجسته و رقیب سرسخت و تاریخی حسن باعوم در جنبش جنوب عرض اندام نمود و دلیل این برجسته‌گی و شهرت وی به چند مسئله بر می‌گردد؛ نخست: این‌که وی در جنگ داخلی سال 1994م به صفت مبارز شرکت داشته و در حرکت‌های جدائی‌طلبانه از همان بدو شروع این حرکت‌ها، به صفت رهبر پرتلاش نقش داشته. دیگر این‌که از زمان تبعیداش به جیبوتی در سال 1994م با حکومت علی صالح درگیر بود. به علاوۀ موفقت‌هایی که زبیدی به عنوان والی عدن و جنگ علیه حوثی‌ها به دست آورد، نکتۀ دیگر این‌که زادگاه وی منطقۀ ضالع می‌باشد و این منطقه مرکز ثقل جنبش جنوب به شمار می‌رود.

عیدروس زبیدی از نظر نظامی به علی هانی بن بریک، مؤسس نیروهای کمربند جنوبی وابسته می‌باشد، کسی‌که خود در جنوب به وابسته‌گی‌اش به امارات مشهور می‌باشد. ساسه پوست به تاریخ 2 نومبر2017م در بخشی از یک گزارش‌اش در مورد هانی بن بریک چنین می‌نویسد: «هانی بن بریک نخست به صفت یک مبارز  علیه حوثی‌ها در یمن عرض اندام نمود؛ سپس امارات با اعمال فشار وی را به عنوان وزیر وارد عرصۀ سیاست نمود، زیرا امارات به دلیل کمک‌های سخاوت‌مندانۀ ابوظبی در یمن نفوذ دارد. بن بریک جریانی را زیر نام نیروهای "کمربند امنیتی" ایجاد نمود و این جریان ملیشه‌هایی بودند که به گونۀ علنی توسط دولت امارات در جنوب یمن پشتیبانی می‌شدند.»

دلیل شهرت و موقف زبیدی و بریک در جنوب از این قرار بود. اما از آن‌جایی که این دو تن در حکومت هادی نیز سهم داشتند و همه می‌دانند که هادی وابسته به انگلیس است و به همین دلیل آنان نمی‌توانند در میان جنبش جنوب از شهرت مردمی برخوردار گردند. بناءً نخستین گام این بود که باید هر دو از حکومت هادی اخراج شده و طوری وانمود شود که انگار با هادی و حکومت‌اش اختلاف دارند، تا این باعث شود مردم جنوب، دور آنان، به ویژه دور زبیدی جمع شده و جنبش جدید جنوب را تشکیل دهند که دقیقاً چنین هم شد.

6- رئیس جمهوری یمن به تاریخ 27 اپریل 2017م با صدور فرمانی عیدروس زبیدی والی عدن و هم‌چنین هانی بن بریک وزیر دولت را از مناصب‌شان برکنار نموده و دستور داد تا هانی بن بریک تحت بازجویی قرار گیرد. هزاران تن از ساکنان شهر جنوبی عدن برای تقبیح و اظهار مخالفت با این تصمیم رئیس جمهور دست به تظاهرات گسترده زدند. شماری از جناح‌های وابسته به جنبش جنوب به تاریخ 4 می 2017م با صدور اعلامیه‌ای اعلام نمودند که آنان به عیدروس زبیدی صلاحیت می‌دهند تا کتله‌ای را جهت اداره و نماینده‌گی از جنوب تشکیل داده و در راستای تحقق اهداف و خواست‌های آنان فعالیت نماید؛ به علاوۀ این‌که به وی صلاحیت عام و تام داده می‌شود تا به منظور عملی شدن بندهای این اعلامیه، هر آن‌چه را لازم می‌بیند اتخاذ نماید.

درست یک هفته پس از آن‌که جنبش جنوب، زبیدی را مؤظف نمود تا رهبری سیاسی جدیدی را به منظور اداره و نماینده‌گی از جنوب تشکیل دهد، زبیدی به تاریخ 11 می 2017م از شهر عدن اعلان نمود که به علاوۀ عضویت 26 تن دیگر در این هیأت خوداش رئیس هیئت شورای انتقالی جنوب بوده و بن بریک را به صفت معاون خویش برگزیده است. زبیدی برای ابراز حضور و رقابت با علی باعوم، بیرق سابق یمن جنوبی را در کنار خود گذاشته و صحبت می‌نمود. زبیدی در سخنان تلویزیونی‌اش، در حالی‌که بیرق دولت سابق یمن جنوبی را در کنارش گذاشته بود، گفت: «به دلیل اعلامیۀ تاریخی عدن، رهبری سیاسی جنوب زیر نام هیئت ریاست شورای انتقالی جنوب، با افتخار تشکیل گردید.» وی افزود که هانی بن بریک به عنوان معاون رئیس این شوری و 26 تن دیگر به عنوان اعضاء شروع به فعالیت خواهند نمود. او ابراز داشت که: «هیئت ریاست شورای انتقالی جنوب مسئولیت دارد، اقدامات لازم برای تأسیس هیئت شورای انتقالی جنوب را روی دست گرفته و به نماینده‌گی از جنوب یمن در داخل و خارج شروع به فعالیت نماید.» (منبع:  شبکۀ CNN  عربی 11 می 2017م)

به این ترتیب بود که زبیدی و بن بریک، در حقیقت امارات و انگلیس، صلاحیت تشکیل رهبری جنوب را به صورت کامل در اختیار گرفتند. والیان را رئیس جمهور یمن تعیین می‌کند، که خود نیز از افراد حلقۀ وابسته به انگلیس می‌باشد و هم‌چنین سایر رهبران اعضای شورای انتقالی همه از طرف‌داران آن می‌باشند، بلکه حتی توانستند شماری از افراد جناح باعوم را مانند علی سعدی و ناصر خبجی نیز با خود یک‌جا کنند؛ هرچند برای مدت کوتاهی اند و اگر چهرۀ شان افشاء شود، از این جمع بیرون روند و یا بیرون کرده شوند و یا شاید هم این راهی به سوی جلب و جذب آنان باشد.

بنابر این، می‌توان گفت که انگلیس به دلایل زیر مسئلۀ جنبش جنوب را تا اندازه‌ای زیادی بر محور مزدوراش عیدروس زبیدی یک طرفه نموده است: تسلط تقریباً همه‌جانبه بالای شورای انتقالی به ریاست عیدروس زبیدی در عدن، برخورداری از نیروهای نظامی نسبتاً بزرگ به رهبری بن بریک در سایر ولایات جنوب، حتی در ولایت مأرب، جمع شدن والیان ولایات جنوب در اطراف رهبری عیدروس زبیدی، طرف‌داری مسئولین سابق دولت جنوب از اشتراکی‌ها-مانند علی سالم بیض که بسیار زود از زبیدی اعلان طرف‌داری نمود- تأیید طارق فضلی و جریان وابسته به وی-که به علاوۀ نفوذ قبیلوی که در ابین دارد- چهرۀ اسلامی نیز به شمار می‌رود و سر انجام حمایت مالی، سیاسی و نظامی دولت امارات از زبیدی. در صورتی‌که اوضاع سیاسی به همین منوال ادامه پیدا کند، به ویژه حضور سنگین امارات در جنوب، در این صورت تسلط انگلیس به همین شکل ادامه خواهد یافت.

7- اما امریکا به تأخیراش پی برده و اظهار ناراحتی نمود. آن‌چه بیانگر ناراحتی امریکا از تشکیل شورای انتقالی است، این است که ولد شیخ نمایندۀ جهانی‌اش با تشکیل این شورا مخالفت نمود. یک منبع آگاه خبر داده که اسماعیل ولد شیخ نمایندۀ سازمان ملل به یمن با ارسال نامه‌ای به عیدروس زبیدی والی برکنار شدۀ عدن، وی را به دلیل اعلان تشکیل شورای انتقالی به منظور جدائی جنوب، مستقیماً تهدید نموده است. منبع یادشده افزوده که ولد شیخ با زبیدی دیدار نموده و وی را مستقیماً تهدید نموده که در صورت اصرار بر تداوم شورای اعلان شده با خطر مواجه خواهد شد. ریاست جمهوری یمن، شورای همکاری خلیج، گروه حوثی‌ها و بسیاری دیگر از داخل جنبش جنوب با این شورا مخالفت نموده اند. ولد شیخ خطاب به زبیدی گفته که در صورت تداوم این شورا، سازمان ملل متحد و شورای امنیت جهانی وی را در لیست کسانی قرار خواهد داد که در پی برهم زدن روند صلح و عملی شدن فیصلۀ شماره 2216 منتشر شده در فصل هفتم می‌باشد و در این صورت با وی مانند حوثی‌ها و صالح، یعنی به صفت متمرد برخورد خواهد شد. (منبع: خبرگزاری روسیه امروز 14 می 2017م)

به نظر می‌رسد امریکا به وخامت اوضاع پی‌برده و بالای عمان فشار آورده که باعوم را آزاد نماید. پس از آن‌که عمان باعوم را آزاد نمود، وی فعالیت‌های قویی را علیه شورای انتقالی، که توسط حمایت دولت امارات تشکیل گردیده آغاز نمود، که بیانگر مظهر بزرگی از کشمکش امریکا و انگلیس در یمن می‌باشد. روشن است که اقدامات باعوم علیه شورای انتقالی توسط عربستان سعودی حمایت می‌شود، زیرا نخستین کنفرانس شورای جنبش انقلابی به رهبری وی به تاریخ 17 اگست 2017م در شهر عدن و زیر نظر سعودی‌ها برگزار گردید. در این کنفرانس شش‌صدتن از وابسته‌گان به سعودی حضور داشته و دولت امارات را متهم نمودند که جنوب یمن را اشغال کرده است. در بیانیۀ منتشر شده از این کنفرانس، چنین گفته شده: «ما با قاطعیت تمام سوء استفاده از احساسات مردم خویش در جنوب و پخش و نشر دروغ و سوء استفاده از احساسات آنان را به هدف کسب تأیید مردمی و تحرک بر خلاف ارادۀ مردم در جنوب رد نموده و آن را تقبیح می‌کنیم. تأکید می‌کنیم که حسن باعوم رهبر و رئیس شورای عالی جنبش انقلابی و رهبر و رمز وحدت جنوب بوده و ما به وی افتخار می‌کنیم. آن‌چه امروزه در جنوب یمن جریان دارد، در حقیقت کشمکش داغی است که نیروهای خارجی در آن دخیل می‌باشند. نیروهایی مانند دولت امارات عربی، که به منابع اقتصادی جنوب چشم دوخته و تلاش دارد، سرنوشت و رویکردهای مردم ما را در اختیار گرفته و سپس مبالغ ناچیزی را به یک مشت افرادی بدهد که آنان را وابسته به خود نموده است.» (منبع: تلویزیون عدن فردا 17 اگست 2017م) این بدان معنی است که گروه باعوم علناً با امارات سر دشمنی گرفته و از آن می‌خواهد پایش را از یمن بیرون کند. چنان‌چه کنفرانس باعوم، طرف‌داران زبیدی را متهم به وابسته‌گان امارات نمود که مقدار ناچیزی از منافعی‌که امارات به دست می‌آورد، نصیب آنان می‌شود.

دومین کنفرانس گروه مربوط به باعوم به تاریخ 11 نومبر 2017م در عدن برگزار گردید. در بیانیۀ پایانی دومین کنفرانس شورای جنبش انقلابی باعوم، که  تلویزیون عربی جدید به نسخه‌ای از آن دست پیدا نموده بود، چنین گفته شد: «ما از تمام دولت‌هایی سهیم در آن‌چه که پیمان مشترک عربی نامیده می‌شود، می‌خواهیم تا در خصوص دشمنی شان با شورای عالی جنبش جنوب با ما مستقیماً وارد گفتگو شوند؛ البته بعد از آن‌که تمام نیروهای شان را از سرزمین ما بیرون کنند. لازم به یاد آوری است که ما به شدت علاقه‌مند حفظ روابط اجتماعی و دینی خویش با این دولت‌ها بوده و حریص استیم تا این روابط هم‌چنان حفظ گردد.» این شورا که توسط باعوم ریاست می‌شود، پیمان مذکور را "پیمان دولت‌های اشغالگر" نامیده و می‌افزاید: «تأکید می‌کنیم، ما حق کامل داریم که در تعامل خویش با اشغالگران از هر راه و امکانات مشروع در زمان و مکان مناسب و بر اساس منافع ملی خویش استفاده نمائیم.» در بیانیۀ مذکور تأکید شده است که: «هرگونه مذاکرات و راه‌حلی‌که قضیۀ جنوب و نمایندۀ قانونی آن را استثناء قرار دهد، هرگز موفق نخواهد شد؛ زیرا نماینده گان قانونی جنوب کسانی استند که جنبش را از همان روز نخست تشکیل آن رهبری نموده اند و نه کسانی‌که بر اساس تصادف وارد میدان شده و یا توسط پول و یا هم بیگانه‌گان اشغالگر به صحنه آورده شده اند.» (منبع: تلویزیون عربی جدید 11 نومبر 2017م) اگرچه در این بیانیه از پیمان عربی نام برده شده، اما هدف اصلی آن دولت امارات است؛ زیرا این کنفرانس به حمایت عربستان سعودی راه اندازی گردیده بود.

8- خلاصۀ این که: پس از آن‌که علی سالم بیض و علی ناصر محمد در سال 1994م شکست خوردند و علی صالح بالای جنوب یمن تسلط پیدا نموده، مردم جنوب را به حاشیه راند و بسیاری از نظامیان آن را زیر فشار قرار داد، از آن روز به بعد حرکت‌های مخالف گوناگونی قدعلم نموده و این روند تا امروز ادامه دارد که برجسته‌ترین آن سه حرکت زیر است:

1- جنبش جنوب جناح علی سالم بیض، که پیوسته در حال تغییر رویکرد می‌باشد، گاهی با امریکا و مزدوران‌اش همکاری می‌کند و گاهی طرف دار انگلیس و مزدوران آن می‌باشد.

2- جنبش جنوب جناح حسن باعوم، که توسط امریکا و مزدوران آن، به ویژه ایران حمایت می‌شود.

3- جنبش جنوب جناح زبیدی، که توسط انگلیس و مزدوران آن، به ویژه امارات حمایت می‌گردد.

مهم‌ترین تحولات و واقعیت‌های جاری در یمن را به گونۀ فوق بررسی و بیان نمودیم؛ اما آن‌چه که در اخیر باید تذکر داد، این است که آن‌چه دردآور و سخت آزاردهنده است، این است که کفار استعمارگر ابزار فرسودۀ خویش را-که متأسفانه از فرزندان خودمان استند- تربیت نموده و می‌فرستند تا باعث خون‌ریزی در یمن و غیریمن شده و منافع کفار را تأمین نمایند. آنان برخی امور و مسائل را فراموش کرده‌اند و یا خود را در مورد آن به فراموشی زده‌اند-اگر لحظه‌ای سر به گریبان فروبرده و بیندیشند- قطعاً به خاطر رفتار زشت و غلط خویش خون از دیده‌گان فروخواهند ریخت؛ زیرا الله توانا و مقتدر به شدت از قرار گرفتن مسلمان در کنار کفار ظالم منع نموده و هشدار داده که چنین کاری فرجام‌اش آتش جهنم خواهد بود:

﴿وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ﴾

[هود: 113]

ترجمه:و به كسانىكه ستم كرده‏اند، متمايل مشويد كه آتش(دوزخ) به شما مى‏رسد و در برابر الله(سبحانه وتعالی) براى شما دوستانى نخواهد بود و سرانجام يارى نخواهيد شد!

هم‌چنین رسول الله صلی الله علیه وسلم خون‌ریزی ناحق را سخت‌تر از نابودی تمام جهان در نزد الله سبحانه وتعالی خوانده است ترمذی از حضرت عبدالله بن عمرو روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«لَزَوَالُ الدُّنْيَا أَهْوَنُ عَلَى اللَّهِ مِنْ قَتْلِ رَجُلٍ مُسْلِمٍ»

ترجمه:: نابود شدن دنیا آسانتر است در نزد الله(سبحانه وتعالی) از کشتن یک مردم مسلمان.

چه رسد به این‌که این قتل‌ها به خاطر تأمین منافع کفار استعمارگر باشد. بدون شک چنین کاری جنایتی بس بزرگ است که هیچ جنایت دیگری به قباحت آن نمی‌رسد.

﴿سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا صَغَارٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا كَانُوا يَمْكُرُونَ﴾

[انعام: 124]

ترجمه: از سوی الله(سبحانه وتعالی) هرچه زودتر خواری و رسوائی(در دنيا) نصيب كسانی می‌گردد كه بزهكاری پيش می‌گيرند، و عذاب سختی(در آخرت) به سبب نيرنگی كه می‌ورزند، بهرۀ ايشان می‌شود!

اما با وجود این همه، باز هم فراموش نمی‌کنیم؛ یمنی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم آن را سرزمین ایمان و حکمت خوانده، هرگز عاری از مردان مؤمن، صادق و مخلصی نخواهد شد که در کمین مزدوران و وابسته‌گان کفار استعمارگر نشسته و پرده از نفاق و غلامی آنان بر می‌دارند و سر انجام یمن را به خواست الله سبحانه وتعالی تبدیل به دارالاسلام خواهند نمود که رایه و لوای اسلام در قالب دولت خلافت راشده بر فراز آن به اهتزاز در آمده و عزت و شوکت از دست رفتۀ آن را به آن برخواهند گرداند و فرمودۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم یک بار دیگر در حق آن مصداق پیداخواهد نمود. آن جا که در حدیثی به روایت امام بخاری رحمه الله از حضرت ابی هریره رضی الله عنه می‌فرماید:

«أَتَاكُمْ أَهْلُ الْيَمَنِ هُمْ أَرَقُّ أَفْئِدَةً وَأَلْيَنُ قُلُوبًا الْإِيمَانُ يَمَانٍ وَالْحِكْمَةُ يَمَانِيَةٌ»

ترجمه:مردم یمن نزد شما خواهند آمد که دلهای نرم دارند. ایمان، ایمان یمنیان است و حکمت، حکمت یمنی.

دوم جمادی الثانی 1439هـ.ق

24 فبروری 2018م

ادامه مطلب...

تروریست واقعی روسیه است؛ نه خواهر مؤمنۀ ما جنات پیسپالوفا!

  • نشر شده در روسیه

(ترجمه)

امروزه صدها مسلمان در زندان‌های روسیه بخاطر دست داشتن‌شان در فعالیت‌های حزب التحریر زندانی هستند؛ آن‌ها به اساس تصمیم بی‌شرمانۀ دادگاه عالی روسیه در سال ۲۰۰۳م که حزب التحریر را یک سازمان تروریستی دانستند، بصورت غیرمعقول به "تروریست" متهم شدند. طبق این تصمیم غریبانه، حزب سیاسی اسلامی(حزب التحریر)، سازمان تروریستی شناخته شد. با شدت گرفتن قوانین روسی علیه اعضای حزب، قضایای‌شان بر اساس قوانین بنیادگرایی، که در قانون اساسی ذکر شده، پیش‌برده نشده؛ بلکه براساس قوانین تروریزم شکل گرفت که ممکن بر بیست سال زندان محکوم شوند.

به کار بستن چنین قوانین، راه را برای شنکجه و اذیت در تمامی مناطق روسیه به شمول شهر سمپیترزبورگ، جایی‌که ده‌ها دعوتگر در طی چندسال گذشته دستگیر شده‌اند، باز می‌کند. به تاریخ ۲۴ نومبر سال روان میلادی، سرویس‌های امنیتی یک‌تن از کسانی را که قبلاً دستگیر و به ۱۲ سال زندان محکوم شده است، بازداشت کردند. این فرد دستگیر شده عیسی رحیموف نام داشته و یک‌تن از اعضای حزب التحریر می‌باشد. خانمِ عیسی رحیموف، روسی نسب بوده و بعد از آن‌که به دین اسلام مشرف شد، نام‌اش را از الا به جنات پیسپالوفا تغییر داد؛ او بخاطر فعالیت‌اش با حزب التحریر دستگیر شد و در جایی‌که مجرمین محکوم‌اند، روانۀ زندان گردید. در جنوری سال ۲۰۱۸م، تصمیم اتخاذ گردید تا حبس این خواهر ما الی دوماه دیگر به طول انجامیده و الی۱۶ مارچ سال ۲۰۱۸م در زندان‌های روسیه باقی بماند تا محکمۀ بعدی فیصله‌اش را صادر نماید. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الآيَاتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ

[آل عمران: ۱۱۸]

ترجمه: دشمنی‌شان از دهان آنان آشکار است و آن‌چه در دل دارند(از بدسگالی‌هایی که ظاهر می‌سازند)، بزرگ تر است. ما نشانه‌هایی را(که بتوان با آن‌ها دشمن را از دوست باز شناخت) برای شما بیان کردیم؛ اگر اهل عقل و درایت هستید.

آن‌ها(حکام ذلیل روسیه) خواهر پاکدامن و پیش‌تر از او، شوهرش را به "تروریست" متهم کرده و زندانی ساختند. به اساس مواد قانون اساسی در مورد کار کردن با حزب سیاسی اسلامی(حزب التحریر)، استفادۀ کلمۀ اسلام با سیاست جرم پنداشته می‌شود. روسیه از قبل دشمن اسلام و مسلمانان بوده است؛ از جبهه‌گیری‌اش در مقابل خلافت عثمانی گرفته تا کشتن اطفال و کهن‌سالان توسط بمباردمان‌ها در سوریه و از تحریم کتب فرهنگی اسلامی تا دستگیری مسلمانان بی‌گناه، بیانگر این ادعاء می‌باشد.

اسنادی که شکنجۀ وحشت‌ناک مسلمانان را در روسیه بازگو می‌کند، هنوز هم در دسترس است. در آرشیف ایالت "سفردلافسک" حکم کشتن شخصی به نام کِسان بیک پیراسوفِ شصت‌ساله ثبت است؛ وی بعد از آن‌که به جبر و اکراه به عیسویت گرایش داده شد، دوباره به اسلام برگشت، محکوم شناخته شد. در طی حکم دیگری که در هشتم فبروری سال ۱۷۳۹م صادر شد، چنین آمده است: «بدلیل این‌که او سه بار فرار کرده و این‌که او هنوزهم یک تبعیدی عیسوی است؛ مگر به اسلام گرویده است، به زنده سوختاندن محکوم شناخته می‌شود.» در چهاردهم ماه مارچ همین سال، جنرال سویمونوف در برابر بیشکیر-عضو از مسلمانانی که در ساحۀ جنوبی کوه‌های اورال زندگی می‌کنند- تصمیمی را اتخاذ کرد و در مورد زنی که بعد از عیسوی شدن نامش به کترینا مبدل شده بود، ولی بعد از آن سه بار در بشکیریا بخاطر ترک عیسویت و قبولیت اسلام فرار کرد، محکوم به زنده سوختاندن گردید تا برای دیگران عبرتی باشد. شاید کسانی دیگری هم در آینده مثل او مجازات شوند. (منبع: پایگاه آرشیف سفردلافسک در ایالت آبلست، فصل ۲۴، صفحه ۱، جلد ۸۱۸، شماره ثبت ۲۴۳)

این حکم در مورد زن کهن سال مسلمان بود که یک ماه پس از محکومیت، در چهارراهی عمومی شهر یکاترین بورگ زنده سوختانده شد. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿وَلاَ يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّىَ يَرُدُّوكُمْ عَن دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُواْ

[بقره: ۲۱۸]

ترجمه: (مشرکان) پیوسته با شما خواهند جنگید تا اگر بتوانند شما را از دین تان برگردانند!

امروزه، درست قمسی‌که صدها سال قبل اتفاق افتاد؛ روسیه مسلمانان را به خاطر دین‌شان تحت پیگرد قرار می‌دهد و باعث جلوگیری از رشد اسلام در میان مردم روسیه می‌گردد. این کشور با پوشیدن حجاب توسط دختران مسلمان در مکاتب و انجمن‌های علمی مخالفت می‌کند تا مبادا برای دیگران الگو قرار گیرند. در روسیه کسانی‌که به اسلام پابندی نشان می‌دهند، منفور شناخته می‌شوند. این برخوردها خود نشان می‌دهد که چرا باید خانم پیسپالوفا متهم به اعمال "تروریستی" شود؟ در واقع، هدف از این کذب آشکار ترساندن و جلوگیری مردم از پذیرفتن اسلام و دور ساختن‌شان از افکار حزب سیاسی اسلامی(حزب التحریر) می‌باشد.

در سال روان، سه زن در تاتارستان از خانه‌های‌شان به اتهام اعمال "تروریستی" و شریک بودن‌شان در فعالیت‌های حزب التحریر، دستگیر شدند؛ دوسیه‌های جرمی آن‌ها شامل برگزاری ملاقات‌ها به هدف صحبت در مورد اسلام بوده که این‌کار خود کدام جرمی نیست. در عین حال، زبان‌شناسی که به صحبت‌های آن‌ها گوش داده، دریافته است که آیات و احادیثِ گفته شده توسط آن‌ها مشابه آیات و احادیث است که در کتب حزب التحریر آماده است و با استناد به همین استدلال، آن‌ها را به انجام اعمال "تروریستی" متهم کرده است.

تمامی زنان مسلمانی‌که در تاتارستان در این مورد متهم شناخته شدند، بخاطر رهایی از این اتهام(تروریزم) روسیه را ترک گفتند، مگر خواهر ما جنات پیسپالوفا تقریباً دوماه می‌شود که در پشت میله‌های زندان و در میان مجرمین واقعی قرار داشته و آن‌هم فقط بخاطر این‌که می‌گوید: رب من الله سبحانه وتعالی است و هیچ معبودی جز او وجود ندارد.

روسیه دشمن امت اسلامی بوده و درست مثل قریش برخورد می‌کند، قریشی‌که دعوت پیامبر محبوب ما حضرت محمد صلی الله علیه وسلم را باز می‌داشت، روسیه هم گمان دارد که می‌تواند جلوی رشد حق را بگیرد؛ مگر الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿يُرِيدُونَ أَن يُطفِئواْ نُورَ ٱللَّهِ بِأَفوَٰهِهِم وَيَأبَى ٱللَّهُ إِلَّا أَن يُتِمَّ نُورَهُۥ وَلَو كَرِهَ ٱلكَٰفِرُونَ

[توبه: ۳۲]

ترجمه: آن‌ها می‌خواهند نورالله(سبحانه وتعالی) را با(گمانهای باطل و سخنان ناروای) دهان خود خاموش گردانند(و ازگسترش این نور که اسلام است جلوگیری کنند)؛ ولی الله(سبحانه وتعالی) جز این نمیخواهد که نور خود را به کمال رساند(و پیوسته با پیروزی این دین آن را گسترده گرداند)، هر چند کافران دوست نداشته باشند.

عکس العمل مناسب دربرابر روسیه بخاطر اعمال‌اش علیه زنان ضعیف مسلمان، این است تا با حزب التحریر در تأسیس خلافت راشده برمنهج نبوت کار صورت گیرد. مسلمانانی‌که بخاطر دین‌شان مظلوم واقع شده‌اند، به سپری ضرورت دارند که رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد آن فرموده است:

«إِنَّمَا الْإِمَامُ جُنَّةٌ يُقَاتِلُ مِنْ وَرَائِهِ وَيُتَّقَى بِهِ»

ترجمه: به تحقیق امام(خلیفه) سپر است، از عقب آن جنگ صورت گرفته و به او پناه برده میشود.

تنها با اعادۀ همین سپر، ما می‌توانیم جلوی کسانی را بگیریم که در فکر حمله بالای عزت و زنده‌گی دختران امت هستند.

ای مسلمانان! ما از شما می‌خواهیم تا با حزب التحریر بخاطر تأسیس فوری خلافت بر منهج نبوت کار و فعالیت کنید. این یگانه راه درستی است که توسط آن رضایت الله سبحانه وتعالی را بدست می‌آورید. برگشتاندن احکام اسلامی، مسلمانان را از احکام کفری و شرِّ رژیم‌های ظالم و طاغوتی رهایی می‌بخشد. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ

[انفال: ۲۴]

ترجمه: ای مؤمنان! فرمان الله(سبحانه وتعالی) را بپذیرید و دستور پیامبر او(صلی الله علیه وسلم) را قبول کنید؛ مادامی‌که شما را به سوی امری فرا می‌خوانند که  حیات بخش است و بدانید که الله(سبحانه وتعالی) میان انسان و  قلب او حایل می‌شود و بدانید که همگان در پیشگاه او تعالی گرد آورده میشوید.

پروردگارا! ما از تو کمک می‌خواهیم؛ خواهر ما جنات پیسپالوفا، شوهرش و تمامی مسلمانانی را که در زندان‌های طاغوتی این ظالمین بدون کدام جرمی زندانی شده‌اند، در امان خود داشته باش و مسلمانان مظلومی‌که دعوت اسلامی را حمل می‌کنند، نگهدار. بار الها! ما از تو می‌خواهیم تا آن روزی را که مسلمانان دوباره احکام اسلامی را با نصرت‌ات به روی زمین پیاده کنند، نزدیک گردان تا ما کسانی را که بالای پسران و دختران این امت شریف حمله‌ور شده‌اند، به جزای اعمال‌شان برسانیم. ای پروردگار کریم و رحیم! دعای ما را اجابت کن و ما را از این بن‌بست نجات فرما! آمین!

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-روسیه

ادامه مطلب...

فلسطین: پیامی از مسجد "اهل فلسطین هر گز به غیر از الله سر تعظیم فرو نمی برند و لو که حکومت آنان را سرکوب نماید!"

  • نشر شده در ویدیوها

سخنرانی هفته وار دكتور مصعب ابو عرقوب عضو دفتر مطبوعاتی حزب التحرير ولایه سرزمین مقدس (فلسطين)
جمعه، 21 جمادى الثانی 1439هـ مطابق با 09 مارچ 2018م

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه