چهارشنبه, ۲۵ مُحرم ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۷/۳۱م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

وابستگی امارات و موقف گیری های آن در برخی از قضایای داغ منطقه یی

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

به نظر می رسد که موقف گیری های دولت امارات بعضاً دارای مشکلات و تناقضات می باشد. از جمله می توان به اختلاف شدیدی اشاره نمود که میان موقف امارات و بعضی از وابسته گان انگلیس وجود دارد؛ مانند موقفی که امارات در مورد عبدالرب منصورهادی اتخاذ نمود. چنان چه اخیراً منجر به این شد که از وی در امارات استقبال صورت نگیرد. هم چنین امارات با تصمیم وی مبنی بر برکناری مدیر امنیت میدان هوایی عدن مخالفت نمود.

تنش ها میان امارات و تونس نیز نمونۀ دیگری از این موقف گیری ها می باشد؛ اما از جانب دیگر دیده می شود که امارات به گونۀ قابل توجهی با وابسته گان امریکا همسو گردیده، چنان چه در حملات هوایی موسوم به طوفان قاطع به رهبری سلمان حاکم سعودی که از وابسته گان و مزدوران امریکاست شرکت نمود. هم چنین پشتیبانی قاطع از خلیفه حفتر در لیبیا که وی نیز ازجملۀ مزدوران و وابسته گان به امریکا می باشد و حمایت بدون حد و مرز امارات از عبدالفتاح السیسی رییس جمهور مصر نیز بر کسی پوشیده نیست. این موقف گیری های دوستانۀ امارات با مزدوران امریکا و فاصله گرفتن آن از مزدوران انگلیس را چگونه تفسیر می کنید؟

پاسخ:

امارات پس از سال ۱۹۷۱م به شکل اتحادیه ای متشکل از هفت امارت ترکیب گردید، ابتدا شیخ زاید بن سلطان آل نهیان حاکم ابوظبی ریاست امارات را بر عهده داشت، پس از آن که وی در سال ۲۰۰۴م درگذشت، فرزند ارشدش شیخ خلیفه بن زاید آل نهیان ریاست امارات را در دست گرفت. نفوس امارات به ۹ میلیون تن می رسد و فقط در حدود ۱۱ درصد از مجموع نفوس آن را شهروندان اصلی امارات تشکیل می دهند.

شیخ خلیفه توانایی های نظامی دولت امارات را با خریداری سلاح های متنوع از دولت های غربی و سرمایه گذاری های هنگفت در تمرینات نظامی سربازان امارات افزایش داد. امارات توافق نامه ای را به قیمت ۶.۴ ملیارد دالر با امریکا جهت خریداری طیاره های نوع F-16E/F Desert Falcon امضاء نمود و نخستین فروند از مجموع ۸۰ فروند این نوع طیاره را تاکنون به امارات تسلیم داده شده است. امارات هم چنین طیاره های از نوع اپاتچی و جنگنده های نوع F-16، موترهای ضد گلوله و موشک ها و ذخایر تسلیحاتی را نیز به دست آورد. به این ترتیب نقش امارات برای سهم گیری در فعالیت های سیاسی و حتی نظامی آماده و برجسته گردید.

سفر پادشاه انگلیس به امارات در سال ۲۰۱۰م اوج این سهم گیری را نشان می دهد و الیزابت دوم پادشاه انگلیس سفر رسمی اش را به امارات آغاز نمود و وارد ابوظبی شد. دومینیک جیریمی سفیر انگلیس در ابوظبی به آژانس خبری فرانسه گفت: «پادشاه بریتانیا با خانواده های حاکم در امارات رابطۀ دوستانه دارد.» در عین حال عبدالرحمن غانم سفیر امارات در لندن نیز این سفر را اوج گسترش روابط دو جانبۀ دو کشور دوست در عرصه های گوناگون خوانده و این سفر را بسیار مهم توصیف نمود. (منبع: نشریۀ خاور میانه ۲۵ نومبر ۲۰۱۰م) گفتنی است که امارات نقش اش را با مهارت کامل بازی نمود، چنان چه برای پیاده نمودن سیاست انگلیس در منطقه، با ایتلاف های استعماری همراه شد، چه ایتلاف هایی که ریشۀ انگلیسی داشته و چه امریکایی، اما همراه شدن امارات در ایتلاف های امریکایی به این منظور بوده که نقش جاسوسی انگلیس را در سیاست های امریکا بازی نماید.

به این ترتیب امارات با آن که وابسته به انگلیس است، اما زیر بیرق امریکا جنگیده و در سایۀ آن و یا سایۀ مزدوران آن حرکت می کند؛ مانند پیوستن به ایتلاف عربی که در اصل ایتلاف امریکایی می باشد، پیمانی که زیر نام "توفان قاطع" و به رهبری عربستان سعودی و حاکمیت سلمان به پیش برده می شود. در حقیقت امارات پس از سعودی نخستین قدرت این ایتلاف بوده و با ۳۰ فروند طیارۀ جنگی در آن مشارکت نموده است. امارات طوری وانمود می کند که گویا از هم پیمانان امریکا می باشد، چنان چه یوسف عتیبه سفیر امارات در واشنگتن در اظهاراتی گفت: «امریکا در امارات هم پیمان نیرومند و آرامی دارد که ملقب به سبارطة کوچک می باشد.» (منبع: واشنتن پوست ۹ نومبر ۲۰۱۴م)

واشنگتن پوست نیز به تاریخ ۳ جنوری ۲۰۱۷م به نقل از خبرنگارش در پایگاه "ظفره" امارات می گوید: «شش هفته می شود که طیاره های امریکایی برای بمباردمان عراق و سوریه از پایگاه ظفره پرواز می کنند.» نشریۀ مذکور علاوه می کند: «چیزی که برخی ها آن را نمی دانند این است که در حدود ۳۵۰۰ سرباز امریکایی در پایگاه ظفره مستقر می باشند و این یگانه پایگاه نظامی است که دارای جنگنده های إف ۲۲ می باشد.» این نشریه به نقل از انتونی زینی، فرمانده اسبق نیروهای امریکا در خاور میانه ادعا می کند که: «روابط ایالات متحده با امارات نسبت به هر یک از سایر دولت های عربی امروز مستحکم تر می باشد.»

به این ترتیب طوری به نظر می رسد که گویا امارات یکی از هم پیمانان اساسی امریکا به شمار می رود، اما واقعیت این است که امارات سرگرم بازی نمودن نقش خاصی به نفع انگلیس می باشد و مشارکت امارات در جنگ هایی به رهبری امریکا با اشارۀ انگلیس بوده و بر اساس سیاست شناخته شدۀ انگلیس، امارات به ظاهر طوری وانمود می کند که انگار امریکا را تایید می کند، سپس در خفا علیه آن دسیسه می چیند.

لازم به ذکر است که انگلیس از زمان شکستی که در شرق سویس به ویژه در سال ۱۹۵۶م خورد، سپس خسارات زیادی که در جنگ یمن در سال ۱۹۶۳م متحمل گردید که بعداً در سال ۱۹۶۸م تصمیم به خروج نظامیان اش از خلیج را گرفت و این تصمیم را در سال ۱۹۷۱م عملی نمود، پس از این تحولات انگلیس دیگر توان گذشته اش را از دست داد و به همین دلیل بود که خروج نظامی را ترجیح داده و شکل استعمار مستقیم را به حضور سیاسی، امنیتی و اقتصادی تغییر داد و این رویکرد جدید را در بسیاری از مناطقی که زیر استعمار آن قرار دارد عملی می کند.

انگلیس از همین زمان، یعنی از زمان خروج کامل از شرق سویس، دیگر توان ایستاده گی علنی در برابر امریکا را از دست داده و سیاست اش در قبال امریکا طوری رقم خورد که در ظاهر از امریکا حمایت می کند، اما در باطن علیه آن سنگ اندازی کرده و این سیاست را با سپردن نقش های مختلف به هر یک از دست نشانده گانش به پیش می برد، به گونه ای که هر یک از این دست نشانده گان طوری وانمود می کنند که انگار وابسته به امریکا بوده و مزدوری آن را می کنند و بر اساس نقشه گذاری های امریکا در حرکت می باشند، اما در اصل وابسته به انگلیس و مزدوران آن می باشند. به این ترتیب به موقف گیری های امارات که در پرسش مطرح گردیده می توان پی برد:

نقش امارات در یمن: امارات از ابتدای راه اندازی عملیات موسم به "توفان قاطع" توسط عربستان سعودی در ماه مارچ ۲۰۱۵م علیه یمن در این عملیات شرکت نمود، اما اگرچه ظاهراً طوری وانمود می شد که دو طرف با هماهنگی وارد این عملیات شده اند، لیکن واقعیت چنین نبود. چنان چه سعودی می خواست عملیات توفان قاطع را به حملات هوایی خلاصه نماید، اما میزان بزرگ مشارکت زمینی امارات در این عملیات بیانگر این است که امارات از این فرصت استفاده نموده و حضور نظامی اش را در یمن تقویت نمود.

چنان چه عربستان سعودی به تاریخ ۵ اپریل ۲۰۱۵م اعلام نمود که نمی خواهد در یمن نیروی زمینی داشته باشد. درست چند روز پس از این اعلام، یعنی به تاریخ ۲۱ اپریل ۲۰۱۵م بود که عملیات توفان قاطع را پایان داده و از عملیات جدیدی زیر نام "برگشت امید" خبر داد. این بدان معنی است که تنش ها در این فرصت میان سعودی و امارات بالا گرفته بود. طوری که سعودی می خواست حملات هوایی راهی به سوی حل و فصل سیاسی باشد که راه اندازی عملیات برگشت امید بیانگر آن می باشد، اما از آن طرف امارات می خواست این جنگ را غنیمت شمرده و حوثی ها را عملاً از شهرها بیرون براند، یعنی در عین حالی که سعودی می خواهد بالای حوثی ها فشار وارد نموده و با استفاده از آن راه را به سوی حل و فصل سیاسی هموار نماید، اما امارات در پی آن است تا عملاً با حوثی ها وارد جنگ گردیده و آنان را وادار به عقب نشینی کند.

اختلاف سعودی و امارات به این حد خلاصه نمی شود، بلکه دو طرف بر سر رییس جمهور برکنار شدۀ یمن، عبد الله صالح، نیز اختلاف نظر دارند. چنان چه در عین حالی که دشمنی سعودی با صالح در حال قوت گرفتن است، خبرهایی مبنی بر پشتیبانی امارات از وی منتشر می گردد، بلکه حتی گفته شده که امارات عبد الله صالح را از میان یکی از حملات توفان قاطع نجات داده است.

چنان چه صفحۀ انترنتی مصر عربی به تاریخ ۴ اپریل ۲۰۱۵م مستقیماً به این مسأله اشاره نمود. یکی از مسوولین بلند پایۀ یمن در اظهاراتی ویژه به مصر عربی گفته که میان امارات متحدۀ عربی و حکومت شاهی عربستان سعودی اختلاف نظرهایی به میان آمده و دلیل آن اینست که ابوظبی ساعاتی پیش از بمباردمان شهر صنعا فرزند علی عبد الله صالح را در جریان عملیات توفان قاطع و نیز به دلیل رویکرد امارات مبنی بر نیاز به حفاظت از علی عبد الله صالح و بقای آن در چهارچوب هرگونه پیشنهادی برای حل بحران یمن قرار داده بود. در عین حال روشن شد که امارات از زمان دقیق راه اندازی عملیات نظامی آگاه بوده که صالح را از مرگ نجات داد، زیرا وی اندکی پیش از شروع بمباردمان منزلش را در صنعا پایتخت یمن ترک نموده و به جای امن پناه برده بود.

دلیل دیگر حمایت امارات از علی عبدالله صالح این است که امارات پیوسته فیصله های بین المللی مبنی بر إعمال تحریم ها علیه وی را نادیده گرفت. در عین حال حجم بزرگی از کاربران شبکه های اجتماعی نیز امارات را متهم کرده اند که پیوسته به عبد الله صالح و خانواده اش کمک های نقدی و نظامی کرده و هنوز یکی از هم پیمانان وی می باشد. این در حالی است که امارات در ایتلاف عربی به رهبری عربستان سعودی که علیه حوثی ها و صالح در جنگ می باشد مشارکت نموده و این جنگی است که اهداف اعلان شدۀ آن عبارت از برگشت دادن قانون مداری به یمن و پایان دادن به انقلاب خونینی است که حوثی ها به راه انداخته اند. معلومات منتشر شده در نشریۀ یمن پرس به تاریخ ۲۲ اکتوبر ۲۰۱۵م نیز بیانگر روابط امارات با علی عبد الله صالح می باشد: «احمد علی صالح فرزند علی عبدالله صالح رییس جمهور برکنار شده یمن در حال حاضر در امارات به سر برده و از حمایت های ویژه برخوردار است که جنگ با مشارکت امارات علیه حوثی ها و صالح در جریان می باشد.»

از جانب دیگر، موقف هادی نیز در معرض خطر قرار دارد؛ زیرا سازمان ملل طرح هایی را پیشنهاد نموده که بر اساس آن خواستار برکناری وی گردید. این بدان معنی است که انگلیس در یمن سرگرم آماده سازی امکانات و بازی های دیپلوماتیک دیگری است تا این که اگر فیصله های سازمان ملل در نهایت منجر به برکناری هادی از صحنۀ سیاسی یمن گردد، در آن صورت برکناری وی به معنی پایان دادن به نفوذ انگلیس در یمن نبوده و زمینه ها و امکانات فراوان دیگری نیز وجود داشته که بتواند این نفوذ را حفظ نماید و هادی تنها یکی از این امکانات باشد. به این ترتیب انگلیس امارات را وادار نمود تا از علی صالح پشتیبانی کند. باید دانست که هادی و صالح هر دو از وابسته گان انگلیس می باشند، تفاوت تنها در این است که انگلیس با استفاده از نیرنگ بازی های همیشه گی اش، به هر یک از آنان نقش متفاوتی را واگذار نموده است.

به این ترتیب می توان به واقعیت اختلافات موجود میان هادی و امارات پی برد و دانست که چرا از هادی در ابوظبی استقبال گرمی صورت نگرفت و این که چرا امارات از برکناری صلاح عمیری مسوول امنیت میدان هوایی عدن توسط هادی جلوگیری نمود. واقعیت این است که ناسازگاری ظاهری در سیاست امارات در یمن با هادی رییس جمهور این کشور که از وابسته گان انگلیس می باشد، در اصل برخاسته از مسوولیت ویژه ایست که انگلیس به امارات داده تا این نقش را بازی نماید و بر اساس این نقش، امارات طوری وانمود می کند که گویا از هادی حمایت نمی کند، در حالی که با طرح پیشنهادی خلیج مبنی بر تعیین هادی به صفت رییس جمهور موافقت نموده بود و در حال حاضر عملاً در کنار مزدور دیگر انگلیس، یعنی علی صالح، ایستاده و از وی حمایت می کند و به این ترتیب امارات در یمن به نفع انگلیس نقش بازی کرده و تلاش دارد کار مزدور امریکا یعنی عربستان سعودی را در آن کشور مختل نماید.

نقش امارات در لیبیا: نقشی را که برای امارات در لیبیا طراحی گردیده می توان با در نظر گرفتن خطوط پهن سیاست مخالفت آمیز امارات با اسلام گرایان دانست. سیاستی که طراحی و اجرای آن زیر نظر تونی بلیر نخست وزیر اسبق انگلیس صورت می گیرد. روابط امارات با لیون نمایندۀ سازمان ملل و هم چنین حمایت امارات از کدر سیاسی لیبیا، همه و همه با نفوذ گستردۀ انگلیس در این کشور مرتبط بوده و بیانگر تعدد امکاناتی است که لندن در اختیار داشته و می تواند از آن استفاده نماید و دلیل برخوردار بودن از این امکانات بر می گردد به نفوذ قاطع و بلامنازعۀ انگلیس در لیبیا، در زمان حاکمیت قذافی و مسألۀ نفوذ انگلیس در یمن نیز از همین قرار است. پشتیبانی امارات از سیکولران و سران قبایل لیبیا و مخالفت با اسلام گرایان به آن فرصت می دهد تا در برابر نیروهایی قرار گیرد که از پشتیبانی قطر برخوردار می باشند و به این ترتیب قطر به نفع انگلیس در میان اسلام گرایان کار می کند و امارات به نفع انگلیس در میان سیکولران و قبایل.

این تقسیم نقش بازی های قطر و امارات را مجلۀ "فورن پالیسی" امریکا عیناً از آن یاد نمود، چنان چه سایت عربی ۲۱ به تاریخ ۲۸ اگست ۲۰۱۴م، یعنی پس از حملات هوایی امارات در لیبیا، در گزارشی چنین گفت: «مجلۀ فورین پالیسی امریکا به کشمکش های منطقه ای بر سر نفوذ در لیبیا اشاره نموده که از سال ۲۰۱۱م و شروع خیزش ها علیه نظام معمر قذافی آغاز گردید. دولت قطر در این کشمکش ها از گروه های جنگی که تمایلات اسلامی داشتند حمایت نمود در حالی که امارات از گروه هایی حمایت کرد که دارای رویکردهای قبیله وی بودند، به ویژه گروه های وابسته به قبایل زنتان در غرب لیبیا.» مجلۀ مذکور افرادی را که در لیبیا وابسته به امارات می باشند افشاء نموده و با ذکر نام از آنان یاد نمود.

امارات با برناردینو لیون نمایندۀ سازمان ملل برای لیبیا که یک اسپانیایی و دارای تمایلات اروپایی می باشد، روابط نزدیک و گرمی داشته و تلاش می نمود در کنار پارلمان طبرق و گروه حفتر، از تلاش های وی نیز پشتیبانی نماید. چنان چه رسانه ها به شماری از پیام های الکترونیکی لیون با وزیر خارجۀ امارات دست پیدا نموده و آن را منتشر نمودند. هم چنین وی پس از آن که وظیفه اش در سازمان ملل را ترک نمود، وارد امارات شده و به گونۀ مستقیم و با معاش هنگفتی در آن جا مشغول کار گردید. بناً این رابطۀ مستحکم میان امارات و نمایندۀ سازمان ملل که به انگلیس تمایل دارد به خودی خود بیانگر رضایت از نقشی است که امارات در لیبیا بازی می کند، نقشی که پس از حملات هوایی امارات بالای اسلام گرایان طرابلس در ماه اگست ۲۰۱۴م به خوبی برجسته گردید و امریکا زودتر از دیگران به پرده برداشتن از جزییات حملات یاد شدۀ امارات پرداخت. حملاتی که همزمان با انتقال پارلمان به طبرق و برگزاری نخستین جلسۀ آن در ۴ اگست ۲۰۱۴م بود.

باید گفت که این انگلیس است که در پس رویکرد خوب امارات با سیکولران و موقف گیری آن علیه "اسلام گرایان" قرار دارد، چنان چه صفحۀ انترنتی مصر عربی به تاریخ ۳۱ جنوری ۲۰۱۷م با انتشار گزارشی بیان نموده بود. از جانب دیگر نشریۀ "تلگراف" انگلیس در گذشته از راه اندازی مرکزی موسوم به "تونی بلیر" برای برگزاری جلسات مشوره دهی و به مبلغ ۳۵ میلیون دالر خبر داد که با دولت امارات راه اندازی نموده و این مرکز در بدل مشوره ها و نصیحت هایی تاسیس گردیده که به امارات داده می شود. هم چنین باید گفت که این مرکز بر اساس توافقی تاسیس گردیده که میان مرکز بلیر و وزارت خارجۀ امارات صورت گرفته بود. از جمله برجسته ترین رویکردها و موقف گیری های مشترک میان دو طرف، می توان به موقف آنان در برابر حرکت ها و احزاب اسلامی فعال در این منطقه اشاره نمود.

به این ترتیب روشن می شود که انگلیس نقش های مزدورانش را طوری تقسیم می کند که متناقض جلوه کند، اما نتیجه طوری باشد که اهداف انگلیس را براورده نماید. چنان چه تمام مزدورانش را در کشورهایی که قضایای آن چندی بعد می باشد، در یک جهت خاص قرار نمی دهد؛ مانند لیبیا طوری که قطر علیه حفتر و در کنار حکومت وفاق ملی وابسته به انگلیس ایستاده و امارات طوری وانمود می کند که در کنار حفتر بوده و با تمام توان از وی پشتیبانی می کند.

نقش امارات در تونس: باجی سبسی رییس جمهور تونس در ماه نومبر ۲۰۱۵م در اظهاراتی گفت: «امارات استفاده از روش برهم زدن ثبات را هم چنان ادامه خواهد داد، زیرا گمان می کند که از محاسبه در امان خواهد بود. امارات سرمایۀ لازم برای تولید نیرو را بدون نگرانی در اختیار دارد و همه، به شمول اروپا، روی سرمایه های خویش تکیه می کنند.» (منبع: میدل ایست، ۳۰ نومبر ۲۰۱۵م)

امارات طوری وانمود می کند که گویا با تونس خصومت دارد، چنان چه تنش هایی نیز میان دو طرف وجود دارد و این در حالی است که تونس در سایۀ انگلیس در حرکت می باشد. در نتیجه با دقت نمودن به این موقف گیری ها روشن می شود که این ها موقف گیری های ساختگی می باشد و دلیل آن اینست که سبسی به امارات سفر نمود و در اوج صحبت ها در خصوص تنش های موجود در روابط میان تونس و امارات بود که خبرهایی از پرداخت هزینۀ سلاح ها و مهمات نظامی فرانسه برای تونس توسط امارات جهت محافظت از مرزهایش در برابر لیبیا و الجزایر منتشر گردید. چنان چه اولاند رییس جمهور فرانسه در دیداری که با سبسی رییس جمهور تونس در پاریس داشت، در یک کنفرانس مشترک مطبوعاتی گفت: «در این عرصه میان هر سه کشور همکاری های مشترکی وجود دارد.» وی این سخن را در پاسخ به پرسشی مربوط به این موضوع ابراز نمود، چنان چه رسانه های فرانسوی به تاریخ ۷ اپریل ۲۰۱۵م از وجود توافق تسلیحاتی میان فرانسه و تونس خبر دادند.

طیب بکوش وزیر خارجۀ تونس نیز در سخنانی گفت: «کشورش به منظور کمک به خریداری سلاح از فرانسه برای امارات با دو طرف گفتگو می کند.» (منبع: صفحۀ انترنتی بین المللی ۷ اپریل ۲۰۱۵م) به این ترتیب دیده می شود که از یک طرف امارات در خریداری سلاح به تونس کمک می کند و از طرف دیگر طوری وانمود می کند که گویا میان دو طرف تنش هایی وجود دارد و این بدان معنی است که این تنش ها واقعی نبوده و در اصل بهانه ایست برای این که امارات بتواند در تونس و اطراف آن، به ویژه لیبیا، به نفع انگلیس نقش بازی کند، زیرا تونس علیه حفتر و در صف حکومت وفاق ملی لیبیا قرار دارد، حکومتی که در دامن انگلیس تولد شده و پرورش یافت و سپس به طرابلس انتقال داده شد. بناً اظهار نمودن این که با تونس اختلاف دارد، راه را به جانب تداوم نیرنگ امارات و یا بهتر بگوییم نیرنگ انگلیس علیه حفتر هموار می کند.

نقش امارات در برابر سیسی در مصر: امارات و سعودی از ابتدای انقلاب سیسی علیه مرسی در اواسط سال ۲۰۱۳م به گونۀ گسترده از سیسی رییس جمهور مصر پشتیبانی نموده و نظام وی را تقویت می کنند. عربستان سعودی در زمان حاکمیت ملک عبد الله وابسته به انگلیس بود و این را می توان با توجه به این که انگلیس خود از در سازش با امریکا تعامل می کند بررسی و درک نمود. بناً از مزدورانش نیز می خواهد تا با مزدوران امریکا از در سازش تعامل نمایند، زیرا مزدوران امریکا در منطقه از نفوذ بیشتری برخوردار می باشند و مزدوران انگلیس نسبت به آنان از نفوذ کمتری برخوردار استند. بناً انگلیس مزدورانش را دستور نمی دهد تا به صورت علنی و یک باره در برابر مزدوران امریکا قرار نگیرند، بجز در بعضی از حالات خاصی مانند آن چه که قطر انجام می دهد و این همان کاری است که انگلیس در تعامل با سیسی پیش گرفته است، چنان چه وی را اطمینان داده و به امارات نزدیکش می کند.

رسانه های انگلیس دقیقاً به همین مسأله اشاره نموده، چنان چه صفحۀ انترنتی عربی جدید به تاریخ ۲۵ جون ۲۰۱۴م به گزارشی اشاره نموده که در نشریۀ فایننشل تایمز منتشر گردید. در این گزارش گفته شده: «شماری از کسانی که از فعالیت های تونی بلیر آگاهی دارند به فایننشل تایمز گفته اند که وی گروهی از افراد با تجربه را موظف نموده تا گزارشی را در مورد گروه اخوان الملسملین و اتهاماتی که فرماندهان اردوی مصر و همکاران خلیجی شان مبنی بر دست داشتن این گروه در فعالیت های تروریستی متوجه آن نموده اند تهیه نمایند.» نشریۀ مذکور می افزاید که تونی بلیر در اظهاراتش از کودتای نظامی مصر که منجر به برکناری محمد مرسی گردید پشتیبانی نموده و در یکی از این اظهارات گفته که کودتای مصر در حقیقت عملیات مهمی بود که برای نجات مردم مصر راه اندازی گردید. در نشریه مذکور نیز گفته شده: «موقف گیری بلیر دقیقاً همان موقفی است که حکومت امارات در این زمینه اتخاذ نموده است.» بنابر این روشن است که عملکردهای دوستانۀ امارات با سیسی بدون اندکی تغییر، دقیقاً در چهارچوب راه کاری صورت می گیرد که توسط انگلیس طراحی گردیده است.

در پاسخ به پرسشی که به تاریخ ۱۲ جنوری ۲۰۱۶م منتشر گردیده بود به نکاتی در این خصوص اشاره نموده بودیم که اینک جهت یاد آوری مجدد به برخی از آن اشاره می شود: انتظار نمی رود در میان دولت های وابسته یا دولت هایی که در محور یک دولت بزرگ می چرخند، در صورتی که دولت متبوع یا محوری یکی باشد، بحرانی به معنی واقعی بحران رونما گردد، زیرا این دولت محوری است که سیاست خارجی را به شکل عام مدیریت می کند و معمولاً همین سیاست است که بالای کشمکش ها تسلط دارد. آن چه گفته شد در مورد کشمکش ها صدق می کند، اما اختلافات ناشی از مسایل دیگری غیر از کشمکش ها که معمولاً در میان دولت های محوری بیشتر اتفاق می افتد، امکان دارد در یکی از سه حالت ذیل اتفاق افتد:

یکم: توزیع نمودن نقش های مختلف برای خدمت به منافع دولت بزرگ.

دوم: اختلافات ناشی از انگیزه های داخلی که هیچ تأثیری روی سیاست خارجی نداشته و سیاست خارجی دولت بزرگی را که در محور آن می چرخند متأثر نسازد.

سوم: این که یکی از مزدوران تشویق و پشتیبانی شود تا یک اختلافی را که در گذشته با یکی دیگر از مزدوران داشته و سپس حل و فصل گردیده است، مجدداً دامن زند و پس از آن که لازمه های پشتیبانی مذکور براورده گردید، اوضاع مجدداً به حالت معمول برگشته و آرام شود. در خصوص امارات که از وابسته گان انگلیس می باشد، حالت اول صدق می کند که همانا توزیع نمودن نقش های مختلف برای خدمت به منافع دولت بزرگ می باشد، زیرا امارات نقشی را بازی می کند که انگلیس ها برایش ترسیم نموده باشند، چنان که قطر نیز نقش دیگری را برای انگلیس ها بازی می کند.

خلاصه این که امارات مانند سایر دولت های خلیج به صورت کامل وابسته به انگلیس می باشد، بجز عربستان سعودی که در حال حاضر زیر حاکمیت سلمان قرار دارد و به دستور امریکا حرکت می کند. بنابرین امارات نقشی را بازی می کند که انگلیس ها برایش ترسیم نموده باشند، چه این نقش در یمن باشد یا لیبیا و یا در پشتیبانی از نظام حاکم در مصر. تناقض آشکاری که در سیاست امارات، مبنی بر پشتیبانی از سیکولرها و مخالفت با اسلام گرایان، دیده می شود برخاسته از خطوط پهنی است که انگلیس برای آن ترسیم نموده و این خطوط متفاوت است با خطوطی که مثلاً برای قطر ترسیم گردیده است.

گذشته از این، امارات مسوولیت اجرای سیاست های خاص و عمیق انگلیس را نیز برعهده دارد، چنان چه در بسیاری موارد مزدوران امریکا در منطقه را از پشت مورد هدف قرار داده و به این ترتیب خدماتی را برای انگلیس انجام می دهد.

اما باید دانست که چه قطر یا امارات و یا هر دولت دیگری در سرزمین های مسلمانان که برای خدمت به منافع کفار استعمارگر فعالیت می کنند، مرتکب جنایت بزرگی شده و همه شان سخت به خطا می روند و بدانند که با این خوش خدمتی های شان هیچ خیری چه در دنیا و چه در آخرت نصیب شان نخواهد شد، بلکه واقعیت آنان طوری است که الله سبحانه وتعالی می فرماید:

 ﴿سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا صَغَارٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا كَانُوا يَمْكُرُونَ﴾

[انعام: ۱۲۴]

ترجمه: بزودی کسانی که مرتکب گناه شدند، (و مردم را از راه حق منحرف ساختند،) در مقابل مکر(و فریب و نیرنگی) که می کردند، گرفتار حقارت در پیشگاه الله متعال، و عذاب شدید خواهند شد.

 

ادامه مطلب...

تجاوز حکومت امریکای شریر را متوقف سازید!

(ترجمه)

پالیسی اداره ی جدید امریکا واضحاً بر اساس استراتیژی سرکوب قوت اسلام و قتل عام مسلمانان استوار است. لهذا برای نابودی اسلام و مسلمانان، بشار اسد حاکم دست نشانده ی امریکا، برای قتل مسلمان در سوریه از اسلحه ی شیمیایی استفاده نمود و بعداً به تاریخ ۱۲ اپریل ۲۰۱۷م امریکا در فاصله ی چند قدمی دروازه پاکستان که بزرگ ترین قدرت واحد اتومی جهان اسلام به شمار می رود، بزرگ ترین "بمب غیر هستوی" خود را استعمال کرد. پالیسی امریکا عموماً در تمام جهان و مخصوصاً جهان اسلام بر اساس گسترش هرج و مرج و ناامنی استوار می باشد.

این حقیقت برای حکام دولت های صلیبی "جامعه بین ‌المللی" کاملاً واضح است و حکام جهان اسلام نیز از این مسأله آگاهی دارند؛ لیکن با وجود این همه "حکومت شیطان صفت"، امریکا مکرراً با استفاده از هواپیمای بی سرنشین، نیروهای خاص، توسط نظامیان و استخبارات اش به برهم زدند امنیت و بی حرمت ساختن خون و آرامش مسلمانان بیش از یک دهه در پاکستان می کوشد، اما حکام پاکستان  پالیسی همیشگی "سکوت" را در برابر تجاوز آشکار امریکا به خود اختیار کردند.

تا بحال در طول تاریخ دنیا این نوع واقعه در کجا به وقوع پیوسته که "سکوت" اختیار کرده باشند؛ بلکه قدم های دولت متجاوز را کوتاه خواهد کرد؛ با اختیار نموند سکوت تجاوز بیشتر می شود. آیا تا بحال در تاریخ درخشان اسلام هم چون مثالی دریافت می شود که "سکوت" نموده باشند؟

امروزه نه تنها در جهان سلام بلکه در سرتاسر جهان مردم انتظار تاسیس دولت قدرت مندی را می کشند که بلاخره به این سلسله ای جنایات، تجاوز، قتل و بدماشی امریکا خاتمه دهد. اگر امریکا می دانست که در نتیجه ی استعمال "مادر تمام بمب ها" با عکس العملی روبرو می شد که "مادر تمام عکس العمل" خواهد می بود، قدم های طویل خود را کوتاه می کرد و هرگز این بمب را استعمال نمی کرد.

یک رهبر مخلص حداقل کوشش به نابودی تجهیزات نظامی امریکا در پایگاه هوایی افغانستان می کند؛ چون از این تجهیزات به استقرار بمب ها در هواپیماهای امریکایی مورد استفاده قرار می گیرند. آیا افواج امت اسلامی که مجموعاً به ۳۰ میلیون نیروی نظامی می رسد، صرف به این مقصد اند که از اقتدار و دولت های جابر محافظت کنند و یا به دستور "دولت شیطان صفت" امریکا، نیروهای امت اسلامی را علیه مسلمانان در جنگ صلیبی امریکا تجهیز کنند؟! مثال آشکارش حکومت عربستان سعودی که بسیج نظامی ای را تحت نام "تروریزم" که هر روز مردم مسلمان یمن را قتل عام می کند.

 ای افواج مخلص نیروهای مسلح پاکستان! از دوران حکومت پرویز مشرف الی بجوا، شما بگویید با اختیار نمودن پالیسی "سکوت و تحمل" وضعیت امنیتی ما بهتر شد؟ پرویز مشرف در مقابل امریکا "سکوت" اختیار نمود و به امریکا اجازه داد که به بهترین وجه از استخبارات، دهلیزهای هوایی و راه های مواصلاتی مان بخاطر تجاوز در سرزمین ما توسط اشغال وحشیانه اش استفاده کند. هم چنان کیانی در مقابل حملات تروریستی امریکا در ایبت آباد تنها "سکوت" اختیار نمود که در نتیجه جسارت متحدین اش و هندوستان علیه ما بیشتر شد.

از سوی دیگر، راحیل-نواز در مقابل تقاضای امریکا بر استفاده ی افواج مسلح پاکستان کاملاً پالیسی "سکوت" را به خود اختیار نمود که باعث تحکیم بقای امریکا و هند در افغانستان شد. حال شما بگویید، آیا ما در مقابل هم چون چهره های زشت نیروهای مخرب امریکا که با توانایی و صلاحیت، نیروهای ما را به تمسخر می کشاند؛ پالیسی "سکوت" را اختیار کنیم؟ هنگامی که سلطان تیپو در مقابل نیروهای امپراتوری بریتانیای کبیر مقاومت می کرد به آواز بلند چنین خطاب نمود: «یک روز زنده گی کردن مانند شیر بهتر از هزارسال زنده گی کردن مانند شغال است.»

فلهذا از شما می پرسیم، امروزه کی از میان شما به رضای الله سبحانه وتعالی و پیامبرش صلی الله علیه وسلم جرأت مقابله نمودن علیه استعمارگران صلیبی را دارد؟ بگویید امروز کیست که از میان شما، ما را از قید زنجیر ایتلاف بزرگ تروریستی در جهان آزاد سازد و کیست ما را از امریکا آزاد می سازد؟ خطاب مهم برای شما، کی از میان شما آماده ای دادن نصرت بر حزب التحرير برای "احیاء خلافت راشده ثانی بر منهج نبودت" است؟ بعداً همه گی مان خواهیم دید که در روز تاسیس خلافت با بیعت به خلیفه واحد، امت اسلامی چه پیامی به امریکا و دیگر متحدینش و نیز دولت های مورد حمایت امریکا؛ هم چون: دولت یهود و هندو، خواهد داشت و چگونه این مستکبرین زمان را از اعمال شیطانی شان پشیمان خواهد کرد!

(قَاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَيُخْزِهِمْ وَيَنصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَيَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُّؤْمِنِينَ) ‏

[توبه: ۱۴]

ترجمه: (ای مؤمنان!) با آن كافران بجنگید تا الله سبحانه وتعالی آنان را با دست شما عذاب كند و خوارشان دارد و شما را بر ایشان پيروز گرداند و(با فتح و پيروزی مؤمنان بر كافران) سینه های اهل ايمان را شفا بخشد(و بر دل های زخمی ايشان مرهم نهد و درد دیرینه اذیت و آزار کفار را از درون آنان بزدايد).

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه پاکستان

ادامه مطلب...

ابراز تسلیت از برای فوت برادر دعوت گر و مخلص ما "عمر داوود"(ابوهشام)، برای کافه مسلمانان!

  • نشر شده در حزب

(ترجمه)

﴿مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن ینتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا

[احزاب:‌ ۲۳]

ترجمه: در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با الله متعال بستند صادقانه ایستاده اند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند(و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضی دیگر در انتظارند؛ و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند.

با ایمان و تسلیمی کامل به اراده و خواست الله سبحانه وتعالی، حزب التحریر-امریکا درگذشت برادر مخلص به دین و دعوت گر ما عمر داوود(ابوهشام) که از جمله نسل اول دعوت گران بود را به کافه امت اسلامی به صورت عام و به جوانان حزب التحریر به شکل خاص تسلیت عرض می دارد.

ایشان روز دوشنبه ۲۰ رجب ۱۴۳۸هـ.ق مطابق با ۱۷ اپریل ۲۰۱۷م در سن ۸۸ سالگی از دارالنفاء به دارالبقاء پیوستند. زنده گی ایشان در اطاعت از اوامر الله سبحانه وتعالی سپری شده و او تا آخرین رمق حیات خود برای اعاده دوباره زنده گی اسلامی از طریق اعاده دولت خلافت بر منهج نبوت کوشید.

جناب ابوهشام در فعالیت های دعوتی اش به سان منبع نور به دیگران قرار گرفت و از جمله اولین کسانی بود که دعوت را به امریکا آورد. او تمام مشکلات فرا راه دعوتش را به صبر، استقامت و ثبات قدم متقبل شده و مثل خیلی دیگر از اعضای حزب التحریر، تلخی روزهای زندان را نیز برای ۲ سال تحت سلطه رژیم ظالم در اردن چشید. او در آخر زنده گی به مریضی شدیدی دچار شد که این عذر شرعی او را از این فعالیت هایش باز ماند. جمله یی که بارها از او همواره نقل قول شده این است: «یا الله، ما را یاری کن تا شاهد برپایی خلافت بر منهج نبوت در زنده گی خود باشیم.»

 

انا لله و انا الیه راجعون

 

ادامه مطلب...

بهای انقلاب شام را کی پرداخت خواهد نمود؟

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

حوادث جاری در روزگار شام یکی پی دیگری بین امید و رنج می گذرد. امید آن درست کردن مسیر انقلاب به هدف صحیح آن و جلوگیری مسیر انقلاب به هدف نزدیکی با نظام طاغوتی شام می باشد؛ اما درد و رنجی که از خود بجا گذاشته است، به هزارها شهید و مجروح که پیوسته در حال افزایش بوده، شمارشان در حال بالا رفتن است، بدون این که در مورد کدام احساس مسوولیت شده و یا شعور انسانی پدیدار گردد، این انقلاب در حال سپری شدن است.

بناً بین این امیدها و درد و رنج ها و تسلسل راه حل سیاسی، چه راه حل سیاسی امریکا و چه پروژه امت اسلامی(برپایی خلافت به منهج نبوت)، در مسیر حرکت می باشد. آن جا که گردش طیاره های مرگ بار روزانه برفراز مناطق به پرتاب بمب و شعله ور ساختن آتش بدون تفکیک مبادرت می ورزند، از بین غبار، ویرانی و بوی مرگ پرسشی در ذهن انسان خطور می کند که باید پاسخ ارایه شود.

 این درحالی است که همه می دانند، کسی که طاغوت شام را مورد حمایت قرار می دهد تا مبادا سقوط کند بادارش امریکا است. بدون شک این طاغوت مزدور، مخلصش بوده که در تبانی با اوامر امریکا به پیش می رود و همه این را نیز می دانند که سیر بسیاری از رهبران گروه های مزدوری که مورد حمایت امریکا و عُمال آن قرار دارند، به ویژه آنانی که نقش مهم را  بازی می کنند، در مقید ساختن و بیهوده مصرف کردن انرژی امت در جریان خطوط قرمز که از طرف امریکا به ایشان رسم گردیده است به مصرف می رسد. ناگفته پیداست که این همه موارد در عرصه ی نظامی بود.

اما در عرصه ی سیاسی چنان چه بر همه گان آشکار است، آنانی در کنفرانس آستانه و ژینو اشتراک کرده و رضایت امریکا را پس از این که به ایشان اطاعت تحمیل گردید، بدست آورده و پس از تجارب نه چندان زیاد؛ به گونه ی مثال: برخی آن را می توان از قبیل آتش بس، التزام و پایبندی به خطوط قرمز با اشتراک گذاری شان در کنفرانس ریاض، رسیدن به راه حل در مورد مداخله در مذاکراتی که ‏نه فربه خواهد كرد و نه از گرسنگی خواهد رهاند، نام برد. پرسشی که درین مورد مطرح می گردد: چرا امریکا تا هنوز قادر نگردیده است که انقلاب شام را منحرف کند؟

پاسخ به این پرسش لازمه ای بازرسی سریع حوادث را دارا می باشد؛ به این معنی که امریکا به خوبی از آغاز انقلاب اهمیت خروج امور از سیطره را درک کرده است، بناً دست به حفظ و نگهداری مزدورش(طاغوت شام) را با شاخ و برگ اش نمود تا این که بتواند قدرت حاکم در سوریه را از بشار به کسی دیگر در صورت ضرورت با استقرار وضع موجود انتقال دهد.

از جمله اعمالی که در این راستا صورت گرفته عبارت اند از: کوشش تشکیل رهبری سیاسی و تمویل آن به هدف جهت دادن انقلاب، چنان چه مجموعه ای از قوت های نظامی با استفاده از راه کاری که این رهبران سیاسی به ایشان ترسیم نموده اند با اسالیب مختلف کوشش نموده اند تا مسیر انقلاب را منحرف سازند تا آن جا که هریک به انجام هدف معین؛ مانند: قتل های داخلی و یا پاسبانی و حراست از مناطق مشخص و خطوط قرمزی که به آنان پیشکش گردیده بود و یا هم فتح جبهات به هدف هدر رفتن انرژی شان بدون فایده و طویل ساختن عمر نظام موجود است، می باشد.

امریکای حریص به ایجاد توازن در برابر آمار بلند قربانیانی که شامل اطفال، زنان و کهن سالان اند می باشد. با این همه به مزدورش طاغوت شام چراغ سبز نشان داده و دستش را در قتل و ‌ویرانی، با انواع اسلحه ها با حمایت و قوت های مزدور در ویرانی زیربناها، شفاخانه ها، مساجد، مدارس به گونه ی جسورانه آزاد گذاشته است. همه این ها به یک نکته ی مهم و مورد عطف دلالت می کند که اساس نقشه های امریکا تثقیف مردمی به هدف اغوای افکار عامه می باشد. درین خصوص هدف اول و دشمن حقیقی آن ها همین اهالی و ساکنینی که پیوسته مورد ظلم و آزار قرار دارند می باشند که همیشه در برابر همه چالش ها ثابت مانده و همه پلان های آنان را افشا نمودند. پس تمام این جنایات و این همه ویرانی ها به هدف شکستاندن اراده ی قوی آنان می باشد تا در برابر امریکا به هدف قبول راه حل سیاسی که از طرف رأس الکفر(امریکا) ترسیم گردیده، زانو بزنند و در برابر هرگونه رهبری که در آینده به وجود می آید، سر تسلیم بگذارند.

بدون شک کسی که اهمیت رأی عام و قوت تثقیف مردمی و نقش قدرت آنان در تغییر را درک کرده باشد، باید تمام انرژی اش را در مورد آن صرف کند؛ زیرا قوت بدون تثقیف هیچ ارزشی ندارد و تثقیف بدون قوت نیز تاثیری ندارد. این درحالی است که درست نمودن مسیر انقلاب با رأی عام و قوت تثقیفی در معرض بسیاری از فشارها قرار می گیرد؛ اما باید بین قوت و تثقیف مردمی انسجامی موجود باشد که پروژه اسلام سیاسی را وحدت بخشیده و در مسیر و طریقه ی رسول الله صلی الله علیه وسلم جهت دهد، در چنین حالتی بدون استثنی هیچ یک هم نمی تواند از هدفی که بدان باید رسید عدول کند و این حقیقتی است که غرب کافر درک کرده و با تمام وسایل دست داشته ی خویش چه با قوت و اسالیب مختلف در صدد جدایی بین قدرت و مردم می باشد که همین قدرت مردمی توأم با تثقیف بسان ترازوی عادلی است که هم مردم وهم قدرت را در یک توازن حفظ می کند و این یگانه روشی است که به هدف تغییر جامعه استفاده می شود.

بناً به اهل قوت و قدرت واجب است تا با امت در این مسیر گام نهاده و از فشارهای آنانی که مورد حمایت غرب قرار دارند دوری جسته و روش شان را که منجر به پرتگاه سقوط می شود رد کنند. چنان چه نیز واجب است در پرورش و تثقیف مردمی نقش اهل قوت و قدرت و تاثیر آنان در این مسیر فهمانده شود، ابتدا مسوولیت تغییر را بدوش گرفته و این همان مسوولیتی است که قیمت انقلاب را پرداخت خواهد کرد و سپس این مسوولیت باید درک گردد که الله سبحانه وتعالی قوت و نصرت را تنها با این راه کار می دهد. پس وی سبحانه وتعالی صاحب قدرت و نصرت است نه احدی از خلیفه و نه رییسی می تواند از عهده ی چنین کاری بر آید؛ مگر این که مسلمانان به آن هدف متحد شوند، چنان چه محاسبه ی آن نیز واجب گردانیده شده است. رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرمایند:

«والَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَتَأْمُرُنَّ بالْمعرُوف، ولَتَنْهَوُنَّ عَنِ المُنْكَر، أَوْ لَيُوشِكَنَّ اللَّه أَنْ يَبْعثَ عَلَيْكمْ عِقَاباً مِنْه، ثُمَّ تَدْعُونَهُ فَلاَ يُسْتَجابُ لَكُمْ»

(رواهُ الترمذی)

ترجمه: سوگند به ذاتی که نفسم در حيطه ی قدرت اوست، همانا به کارهای پسنديده امر نموده و از کارهای ناپسنديده منع می کنيد. يا نزديک است که الله سبحانه وتعالی بر شما عذابی از نزد خويش بفرستد و سپس او را بخوانيد و او دعای شما را اجابت نکند.

این تباهی و ضرر اول و آخر در هرگونه دوری و خاموشی خواهد بود، به خصوص زمانی که جهان در مسیر انحراف روان بوده و در خصوص طاغوت شام شورای امنیت نشستش را که در آن ویتو روسیه نمایش داده می شد منع کرد؛ چنان چه ادعا می کند، اتخاذ هرگونه اجراآت علیه طاغوت شام را رد می کند. آن جا که روسیه برای بار دوم ویتوی خود را در طویل ساختن عمر انقلاب در آخرین نشست شورای امنیت به پیروی از سازمان ملل به روز چهارشنبه به تاریخ ۱۲ اپریل ۲۰۱۷م استفاده کرد.

بناً هر کسی که در مسیر تغییر قرار دارد باید ثبات داشته، صبر و تحمل سختی ها را قبول کند. بدون شک این طریقه ای سختی است که با دردها و گرسنگی ها احاطه گردیده؛ اما نهایت آن کامیابی و پیروزی است و باید کسی که در این مسیر قدم نهاده در برابر همه حوادث موقف واضح داشته و صدایش را بلند نماید تا انحراف و یا خاموشی در مسیر و کشتی که در آن قرار داریم درک گردد و دست هرگدایی که نقض پیمان کرده و کشتی انقلاب را به مسیر انحراف سوق داده گرفته شود. بدون شک همه در کشتی واحد قرار داریم یا پیروز و یا هلاک خواهیم شد. چنان چه رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرمایند:

«مَثَلُ القَائِمِ في حُدودِ اللَّه، والْوَاقِعِ فيها كَمَثَلِ قَومٍ اسْتَهَمُوا على سفينةٍ فصارَ بعضُهم أعلاهَا وبعضُهم أسفلَها وكانَ الذينَ في أسفلها إِذَا اسْتَقَوْا مِنَ الماءِ مَرُّوا عَلَى مَنْ فَوْقَهُمْ فَقَالُوا: لَوْ أَنَّا خَرَقْنَا في نَصَيبِنا خَرْقاً وَلَمْ نُؤْذِ مَنْ فَوْقَنَا، فَإِنْ تَرَكُوهُمْ وَمَا أَرادُوا هَلكُوا جَمِيعا، وإِنْ أَخَذُوا عَلَى أَيْدِيهِم نَجوْا ونجوْا جَمِيعاً»

(رواهُ البخاری)

صفت کسی که در برابر حدود الله سبحانه وتعالی ايستاده است و برای از بين بردن منکرات قيام می کند و صفت کسی که در آن می افتد(تجاوز کند) مانند مردمی است قرعه انداختند که در يک کشتی، بعضی بالا و بعضی در پايان قرار گرفتند، مردمی که در پايان بودند، چون می خواستند آب بنوشند بايد از بالای کسانی که بالاتر از آن ها بودند می گذشتند، با خود گفتند چه می شود که ما در سهم خويش شکافی ايجاد کنيم، و کسانی را که در بالاتر از ما هستند آزار ندهيم؛ اگر آن ها را به کارشان بگذارند، همه هلاک شوند و اگر دست شان را بگيرند نجات می يابند و همه نجات حاصل می کنند.

احمد عبدالوهاب

رییس دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه سوریه

 

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه