- مطابق
سود، سود است؛ فرق نمیکند در دار اسلام باشد یا دار کفر!
در پاسخ به پرسش محمد ابوخضیر
پرسش
السلام علیکم و رحمت الله وبرکاته!
اگر برای تان ممکن باشد در مورد این دیدگاه امام ابوحنیفه، سفیان ثوری و دیگران توضیح دهید که میگویند در دار کفر چیزی به نام سود وجود ندارد و به حدیث «لا ربا فی دارالکفر؛ هیچ سودی در دار کفر وجود ندارد»، معاملۀ سودی سیدنا عباس در دار کفر و همچنین به شرطبندی ابوبکر رضی الله عنه با مشرکین مکه و مشارکت رسول الله صلی الله علیه وسلم با او را استدلال میکنند. پرسش این است که آیا تقلید از چنین نظریاتی جواز دارد؟ خصوصاً زمانیکه دنیا با تمام وسعت خود بر کسی تنگ آید؟ از شما تقاضامندم که این پرسش را به امیر برسانید و بعد از آن پاسخ را برایم ارسال نمائید! تشکر از شما
پاسخ
وعلیکم السلام ورحمت الله وبرکاته!
اول: قطعاً که سود با تمام انواع و حالات آن فرق نمیکند در دار اسلام باشد یا در دار کفر، حرام است؛ زیرا دلایل آن به صورت عموم بدون تخصیص و آزاد از هر قیدی وارد شده است و این بر اساس چیزی است که در نصوص شرعی از کتاب الله سبحانه و تعالی و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم ثابت است. الله سبحانه و تعالی میفرماید:
﴿ الَّذِینَ یأْكُلُونَ الرِّبا لا یقُومُونَ إِلَّا كَمَا یقُومُ الَّذِی یتَخَبَّطُهُ الشَّیطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَیعُ مِثْلُ الرِّبا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَیعَ وَحَرَّمَ الرِّبا فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهَى فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ * یمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا وَیرْبِی الصَّدَقَاتِ وَاللَّهُ لَا یحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِیمٍ﴾، ﴿یا أَیهَا الَّذِینَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَذَرُوا مَا بَقِی مِنَ الرِّبَا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ* فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِكُمْ لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ﴾. [بقره: 275-279]
ترجمه: كسانیكه ربا میخورند (از گورهای خود به هنگام دوباره زنده شدن، یا از مشی اجتماعی خود در دنیا) بر نمیخیزند، مگر همچون كسیكه (-بنا به گمان عربها -) شیطان او را سخت دچار دیوانگی سازد (و نتواند تعادل خود را حفظ كند)؛ این از آن رو است كه ایشان میگویند: خرید و فروش نیز مانند ربا است. و حال آن كه الله خرید و فروش را حلال كرده است و ربا را حرام نموده است. پس هر كه اندرز پروردگارش به او رسید و ( از رباخواری) دست كشید، آنچه پیشتر بوده (و سود و نزولیكه قبلاً دریافت نموده است) از آن او است و سروكارش با الله است؛ امّا كسیكه برگردد (و مجدّداً مرتكب رباخواری شود) این گونه كسانی اهل آتشاند و جاودانه در آن میمانند. الله (بركت) ربا را (و اموالی را كه ربا با آن بیامیزد) نابود میكند و (ثواب) صدقات را (و اموالی را كه از آن بذل و بخشش شود) فزونی میبخشد، و الله هیچ انسان ناسپاس گنهكاری را دوست نمیدارد. بیگمان كسانیكه ایمان بیاورند و كار شایسته انجام بدهند و نماز را چنان كه باید برپای دارند و زكات را بپردازند، مزدشان نزد پروردگارشان است و نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین میشوند. ای كسانیكه ایمان آوردهاید! از (عذاب و عقاب) الله بپرهیزید و آنچه از (مطالبات) ربا (در پیش مردم) باقی مانده است، فروگذارید، اگر مؤمن هستید. پس اگر چنین نكردید، بدانید كه به جنگ با الله و پیامبرش برخاستهاید، و اگر توبه كردید (و از رباخواری دست كشیدید و اوامر دین را گردن نهادید) اصل سرمایههایتان از آن شما است، نه ستم میكنید و نه ستم میبینید.
مسلم از عباده بن صامت حدیثی روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند:
«الذَّهَبُ بِالذَّهَبِ وَالْفِضَّةُ بِالْفِضَّةِ وَالْبُرُّ بِالْبُرِّ وَالشَّعِیرُ بِالشَّعِیرِ وَالتَّمْرُ بِالتَّمْرِ وَالْمِلْحُ بِالْمِلْحِ مِثْلاً بِمِثْلٍ سَوَاءً بِسَوَاءٍ یداً بِیدٍ فَإِذَا اخْتَلَفَتْ هَذِهِ الْأَصْنَافُ فَبِیعُوا كَیفَ شِئْتُمْ إِذَا كَانَ یداً بِیدٍ»
ترجمه: طلا در مقابل طلا، نقره در مقابل نقره، گندم در مقابل گندم، جو در مقابل جو، خرما در مقابل خرما، نمک در مقابل نمک؛ باید جنس در بدل جنس باشد و باید برابر و دست به دست معامله گردد و هرگاه این اصناف در بدل مثل آن نبود تا زمانیکه دست به دست باشد، هر طور که میخواهید بفروشید.
همچنین مسلم از ابی سعید خدری روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند:
«الذَّهَبُ بِالذَّهَبِ وَالْفِضَّةُ بِالْفِضَّةِ وَالْبُرُّ بِالْبُرِّ وَالشَّعِیرُ بِالشَّعِیرِ وَالتَّمْرُ بِالتَّمْرِ وَالْمِلْحُ بِالْمِلْحِ مِثْلاً بِمِثْلٍ یداً بِیدٍ فَمَنْ زَادَ أَوْ اسْتَزَادَ فَقَدْ أَرْبَى الْآخِذُ وَالْمُعْطِی فِیهِ سَوَاءٌ».
ترجمه: طلا در مقابل طلا، نقره در مقابل نقره، گندم در مقابل گندم، جو در مقابل جو، خرما در مقابل خرما، نمک در مقابل نمک؛ باید جنس در بدل جنس باشد پس هرکس که بر آن بیافزاید یا طلب زیادت نماید باشد گویا که سود نموده است و حکم گیرنده و دهنده در آن یکسان است.
ابوداود در سنن خود از عباده بن صامت روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند:
«الذَّهَبُ بِالذَّهَبِ تِبْرُهَا وَعَینُهَا وَالْفِضَّةُ بِالْفِضَّةِ تِبْرُهَا وَعَینُهَا وَالْبُرُّ بِالْبُرِّ مُدْی بِمُدْی وَالشَّعِیرُ بِالشَّعِیرِ مُدْی بِمُدْی وَالتَّمْرُ بِالتَّمْرِ مُدْی بِمُدْی وَالْمِلْحُ بِالْمِلْحِ مُدْی بِمُدْی فَمَنْ زَادَ أَوْ ازْدَادَ فَقَدْ أَرْبَى وَلَا بَأْسَ بِبَیعِ الذَّهَبِ بِالْفِضَّةِ وَالْفِضَّةُ أَكْثَرُهُمَا یداً بِیدٍ وَأَمَّا نَسِیئَةً فَلَا وَلَا بَأْسَ بِبَیعِ الْبُرِّ بِالشَّعِیرِ وَالشَّعِیرُ أَكْثَرُهُمَا یداً بِیدٍ وَأَمَّا نَسِیئَةً فَلَا».
ترجمه: طلا در مقابل طلای غشدار و بیغش، نقره در مقابل نقرۀ غشدار و بیغش، گندم در مقابل گندم پیمانه به پیمانه، جو در مقابل جو پیمانه به پیمانه معامله گردد، پس هرکسیکه بر آن بیفزاید و یا طلب زیادت نماید گویا که سود نموده است و در فروش طلا به نقره اگر چه نقره زیادتر باشد مشکلی نیست تا زمانیکه دست به دست باشد، اما اگر نسیه بود جواز ندارد و در فروش گندم در مقابل جو اگر چه جو زیادتر هم باشد مشکلی نیست تا زمانیکه دست به دست باشد اما اگر نسیه بود جواز ندارد.
در کتابهای ما به اندازۀ کافی در مورد سود بیان شده است، در صفحۀ 250-254 فایل ورد کتاب نظام اقتصادی وارد شده است: «سود و صرف، سود عبارت از گرفتن مال در مقابل مال دیگری آن هم از یک جنس به صورت زیادت و متفاضل و صرف عبارت از گرفتن مال در مقابل مالی از طلا و نقره از یک جنس مانند هم یا از دو جنس مختلف، همانند یا با زیادت. صرف تنها در بیع است اما سود تنها در بیع، یا قرض، یا سلم. ...
سود در بیع و سلم فقط در شش شیء واقع میشود: خرما، جو، نمک، گندم، طلا و نقره. و سود در قرض در تمام اشیاء واقع میگردد بناءً جواز ندارد چیزی را به قرض بدهی به این قسم که کمتر یا بیشتر از آن را برایت مسترد کند، و نه هم از نوع دیگر اصلاً؛ بلکه در نوع و مقدار مثل آنچه که تو برایش قرض دادی.
فرق بین بیع و سلم و بین قرض این است که بیع و سلم در مبادلۀ یک شیء با شیء دیگر و یا مبادلۀ یک شیء با همان شیء میباشد؛ اما قرض فقط مبادلۀ یک نوع با همان نوع است و باید چنین باشد. اما اینکه تنها این انواع شش گانه سود شمرده میشود به این جهت است که در مورد آنها اجماع صحابه صورت گرفته است و به این دلیل که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند:
«الذَّهَبُ بِالذَّهَبِ وَالْفِضَّةُ بِالْفِضَّةِ وَالْبُرُّ بِالْبُرِّ وَالشَّعِیرُ بِالشَّعِیرِ وَالتَّمْرُ بِالتَّمْرِ وَالْمِلْحُ بِالْمِلْحِ مِثْلاً بِمِثْلٍ سَوَاءً بِسَوَاءٍ یداً بِیدٍ فَإِذَا اخْتَلَفَتْ هَذِهِ الْأَصْنَافُ فَبِیعُوا كَیفَ شِئْتُمْ إِذَا كَانَ یداً بِیدٍ»
ترجمه: طلا در مقابل طلا، نقره در مقابل نقره، گندم در مقابل گندم، خرما در مقابل خرما، نمک در مقابل نمک، جنس در مقابل جنس، برابر و دست به دست باید معامله گردد هرگاه این اصناف متفاوت شد، هر قسم که میخواستید معامله کنید تا زمانیکه دست به دست باشد. (این حدیث را مسلم از عباده بن صامت روایت میکند)
بنابراین اجماع و حدیث در مورد اشیاء معینی هست که در آنها سود صورت میگیرد و در غیر آن ثابت نمیشود. همچنین در غیر این انواع شش گانه دلیلی بر تحریم وجود ندارد؛ پس در غیر این انواع سود نیست و هر آن چیزی که همجنس آن باشد، در آن داخل میگردد و آنچه که در وصف آن با هم منطبق باشد، اما غیر آن در آن داخل نمیشود. در مورد علت تحریم این اشیاء دلیلی وارد نشده است، پس علت آورده نمیشود؛ زیرا تنها علت شرعی معتبر است، نه علت عقلی، پس آنچه که از طریق نص شرعی به عنوان علت شناخته نشود، پس به عنوان علت مورد اعتبار نیست و قیاس علت در این جا نمیآید؛ زیرا از جمله شرایط قیاس علت اینست که همان چیزی علت شمرده شود که یک وصف شناخته شده باشد تا اینکه قیاس بر آن صحیح گردد و هرگاه یک وصف شناخته شده نباشد، به شکلیکه یک اسم جامد باشد یا وصف غیر ناشناخته، در این صورت شایسته نیست تا علت شمرده شود و غیر آن بر آن قیاس کرده نمیشود.» نقل از کتاب نظام اقتصادی تمام شد. تفصیل بیشتر این بحث در همین باب صورت گرفته که میتوان به آن رجوع کرد.
تمام اینها دلالت میکند بر اینکه سود حرام است، هر جا که باشد. همچنین در میان دار اسلام و دار حرب در این مورد تفاوتی وجود ندارد، به این دلیل که تحریم سود به شکل عام بیان شده است، بدون اینکه تخصیص داده شود و مطلق است بدون اینکه مقید کرده شده باشد و تمام فقهاء به همین دیدگاه اند.
دوم: آنچه از احناف نقل شده که سود در دار حرب جواز دارد، این مذهب امام ابوحنیفه و شاگردشان محمد بن حسن است. "ابویوسف در این مورد مخالف آن دو است."
دلایلیکه شما در سوال تان ذکر کردید که ایشان از سیدنا عباس و ابوبکر میگویند، در مورد این دلایل نظریاتی وجود دارد:
1- موضوع عباس رضی الله عنه: ابوجعفر طحاوی متوفی "321 هـ" در کتاب خود "بیان مشکل الآثار" تحت عنوان «باب بیان مشکل آنچه از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت شده در مورد آنچه که محمد بن حسن به آن استدلال میکند که ابوحنیفه آن را در اباحت سود بین مسلمانان و بین مشرکین در دار حرب میدانسته است.» در این مورد طحاوی میگوید: «در این آثار آمده است که در آن زمان سود در دار اسلام میان مسلمانان حرام بوده است، بعد از آن رسول الله صلی الله علیه و سلم را میبینیم که در خطبۀ شان در حجۀ الوداع بر اساس آنچه که ربیع مرادی برای ما میگوید فرمودند: «از جابر بن عبدالله رضی الله عنهما روایت است که رسول الله صلی الله علیه و سلم در خطبۀ شان در حجة الوداع فرمودند:
«وَرِبَا الْجَاهِلِیةِ مَوْضُوعٌ وَأَوَّلُ رِباً أَضَعُهُ رِبَا العَبَّاسِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَإِنَّهُ مَوْضُوعٌ كُلُّهُ»
ترجمه: سود جاهلیت زیر پا گذاشته شد و اولین سودیکه زیر پا میکنم، سود عباس بن عبدالمطلب است، پس قطعاً که تمام آن سود زیر پا میباشد.
وی میافزاید: «از عمرو بن الأحوص روایت است که گفت: از رسول الله صلی الله علیه و سلم شنیدم که فرمودند:
«أَلَا إِنَّ كُلَّ رِباً مِنْ رِبَا الْجَاهِلِیةِ مَوْضُوعٌ، لَكُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِكُمْ لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ»
ترجمه: آگاه باشید که هر سودی از سودهای جاهلیت زیر پا گذاشته شده است، برای شما تنها اصل سرمایههای شما است، نه ظلم کنید نه هم مورد ظلم قرار گیرید.
این حدیث دلالت میکند بر این که سود در مکه تا آن زمان که دار حرب بود، وجود داشت تا اینکه فتح گردید؛ زیرا از بین رفتن جاهلیت با فتح مکه صورت گرفت و سخن پیامبر صلی الله علیه و سلم چنان است که فرمودند اولین سودی را که از سودهای ما زیر پا میکنم، سود عباس بن عبدالمطلب است و این دلالت میکند که معاملۀ سود عباس تا آن زمان جریان داشت که رسول الله صلی الله علیه و سلم آن را از بین بردند، زیرا تنها چیزی از بین میرود که در حال جریان باشد نه آن چیزی که قبل از نابود شدن از بین رفته باشد.
بنابر این، دلیل بیان میدارد که معاملۀ سود عباس تا زمان فتح مکه جریان داشت، در حالیکه او قبلاً مسلمان شده بود. با این حال دلالت میکند که سود در میان مسلمانان و مشرکین در مکه تا زمانیکه دار حرب بوده حلال شمرده میشده با وجودیکه در میان مسلمانان در دار اسلام حرام بوده است؛ این بر اساس آنچه امام ابوحنیفه، ثوری و... میگویند.» تمام شد.
اما جواب برتر در این مورد:
أ- استدلال به این سخن درست نیست که عباس با اهل مکه معاملۀ سودی داشته است، زیرا آنجا دار حرب بوده، به این جهت که مکه از زمان فتح آن به عنوان دار اسلام قرار گرفت و فتح مکه بیش از دو سال قبل از وارد شدن این حدیث «وَأَوَّلُ رِباً أَضَعُهُ رِبَا العَبَّاسِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ» بود، اگر رسول الله صلی الله علیه وسلم این سخن را در زمان فتح مکه میگفتند، در این صورت درست بود که به عنوان یک دلیل شناخته شود؛ اما زمانیکه حدیث دو سال بعد از فتح مکه گفته شده است در این صورت استدلال به آن درست نمیباشد.
ب- از جانب دیگر مرتبط نمودن سود به جاهلیت چنانکه در حدیث آمده است:
«أَلَا إِنَّ كُلَّ رِباً مِنْ رِبَا الْجَاهِلِیةِ مَوْضُوعٌ»
ترجمه: آگاه باشید که هر سودی از سودهای جاهلیت زیر پا گذاشته شد.
بیان میدارد که این سود مربوط به زمان قبل از اسلام آوردن عباس بوده است، زیرا جاهلیت مربوط به قبل از اسلام میشود، پس بر این اساس دیدگاه صحیحتر در مورد حدیث این است که معاملۀ سودی عباس قبل از اسلام بوده است و برایش فواید سودی نزد قرضداران بوده که بعد از آن نبی کریم صلی الله علیه و سلم او را از گرفتن فواید سودی منع کردند:
﴿وَإِنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِكُمْ﴾
ترجمه: و اگر توبه کردید پس اصل سرمایه از برای شماست.
خبر داد که این سود زیر پا شده است.
2- اما استدلال شان به اینکه گفتند: «ابوبکر صدیق با مشرکین قریش قبل از هجرت قمار زد زمانیکه الله سبحانه وتعالی آیت ﴿الم * غُلِبَتِ الرُّومُ...﴾ را نازل کرد، قریش برایش گفتند: شما به این نظر هستید که روم غالب میشود؟! گفت: بلی: ایشان گفتند: آیا با ما شرط میبندی؟ وی گفت: بلی و با ایشان شرط بست، سپس نبی کریم صلی الله علیه وسلم را با خبر ساخت و نبی کریم صلی الله علیه و سلم فرمودند:
«اذْهَبْ إِلَیهِمْ فَزِدْ فِی الْخَطَرِ»،
ترجمه: برو نزدشان و در شرطبندیات بیفزا!
ابوبکر صدیق رضی الله عنه نیز چنین کرد، بعد از آن روم بر فارس پیروز شد، ابوبکر شرطاش را گرفت و نبی کریم صلی الله علیه وسلم برایش اجازه دادند و این در اصل میان ابوبکر و مشرکین مکه قمار است و در آن زمان مکه سرزمین شرک بود.» ابوبکر شرط بندی نمود یا قمار زد و یا به تعبیرِ دیگر میسر استعمال نمود.
جواب این سوال به دو وجه است: اول: اینکه جمهور علما به منسوخ بودن این حدیث قایل میباشند؛ زیرا این عمل قبل از نزول آیات تحریم قمار صورت گرفته است. دوم: اینکه بعضی از علما به این نظر اند که چنین شرط بندی جواز دارد و منسوخ نیست، زیرا هدف از آن نصرت اسلام بوده است و این قول را شیخ الاسلام بن تیمیه و ابن القیم اختیار نمودند. به هر دو وجه استدلال به جواز سود در دار حرب یک موضوع مرجوح است.
3- بنا بر این دیدگاه برتر در این مسئله چنین است که سود بین دو مسلمان و بین یک مسلمان و کافر در دار اسلام یا دار کفر و یا دار حرب حرام است و این دیدگاه زیادی از فقهاء مالکی، شافعی و حنبلی میباشد و برای فهم بیشتر برای شما اقوال بعضی از فقهاء را در مورد این مسأله بیان میدارم:
أ- ابن قدامه المقدسی رحمه الله در کتاب المغنی گفته است: «سود در دار حرب مانند دار اسلام حرام است، امام مالک، اوزاعی، ابویوسف، شافعی و اسحاق به این دیدگاه میباشند؛ زیرا الله سبحانه وتعالی فرموده است:
﴿وَحَرَّمَ الرِّبا﴾ [بقره: 275]
ترجمه: (الله سبحانه وتعالی) ربا را حرام نموده است.
الله سبحانه وتعالی فرموده است:
﴿الَّذِینَ یأْكُلُونَ الرِّبا لا یقُومُونَ إِلَّا كَمَا یقُومُ الَّذِی یتَخَبَّطُهُ الشَّیطَانُ مِنَ الْمَسِّ﴾ [بقره: 275]
ترجمه: كسانیكه ربا میخورند (از گورهای خود به هنگام دوباره زنده شدن، یا از مشی اجتماعی خود در دنیا) برنمیخیزند؛ مگر همچون كسیكه (-بنا به گمان عربها -) شیطان او را سخت دچار دیوانگی سازد (و نتواند تعادل خود را حفظ كند).
همچنین الله سبحانه وتعالی فرموده است:
﴿یاأَیهَا الَّذِینَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَذَرُوا مَا بَقِی مِنَ الرِّبَا﴾ [بقره: 278]
ترجمه: ای كسانیكه ایمان آوردهاید! از (عذاب و عقاب) الله بپرهیزید و آنچه از (مطالبات) ربا (در پیش مردم) باقی مانده است فروگذارید.
عموم اخبار تقاضای تحریم سود تفاضل را دارد و همچنین فرمودۀ پیامبر صلی الله علیه وسلم:
«فمَن زادَ أوِ اسْتَزادَ فقَدْ أرْبَى»
ترجمه: هرکسی بر قرض بیافزاید یا طلب زیادت نماید، قطعاً سود نموده است.
عام است به همین قسم احادیث دیگر؛ زیرا آن چه در دار اسلام حرام باشد در دار حرب نیز حرام می باشد؛ مانند سود میان مسلمانان» همچنین گفته است: «کسیکه به سرزمین دشمن توسط امان داخل شود: در مالهای شان خیانت نمیکند و با ایشان معاملۀ سودی نمیکند.» همچنین گفته است: «تحریم سود در دار حرب: ما آن را در بخش سود ذکر کردیم، به این دلیل که فرمودۀ الله سبحانه وتعالی ﴿وَحَرَّمَ الرِّبا﴾ [بقره، 275] و دیگر آیات و اخباریکه دلالت بر تحریم سود دارد، به صورت عام میباشند و سود را در هر مکان و زمانی در بر میگیرد.» سخنانش تمام شد.
ب- امام نووی رحمه الله در کتاب المجموع شرح المهذب میفرماید: «سود در دار حرب مانند دار اسلام جاری میشود و امام مالک، احمد و ابویوسف نیز به همین دیدگاه قایل میباشند. دلیل ما این است که: دلایل حرمت سود به صورت عام بیان شده است و به این دلیل که آن چه در دار اسلام حرام باشد مانند دیگر گناهان و معاصی در دار شرک نیز حرام میباشد و به این دلیل که این یک عقد فاسد بوده و به توسط آن معقود علیه مباح نمیگردد مانند نکاح.»
ت- امام شافعی رحمه الله میگوید: «هرگاه گروهی از مسلمانان توسط امان به دار حرب وارد شدند در این صورت دشمن شان باید در امان باشد، از اینکه مسلمانان با آنان فریببازی و غدر کنند، یا از مدت امان شان تجاوز کنند و برای مسلمانان جواز ندارد که به دشمن شان ظلم و یا خیانت نمایند.» اقتباس از کتاب "ام" (4/263) تمام شد. همچنین در کتاب "ام" (4/284) گفته است: «اگر یک مرد توسط امان به دار حرب وارد شد، سپس به چیزی از اموال شان دست یافت، در این صورت برایش حلال نیست که چیزی از آن مال بگیرد، فرق نمیکند کم باشد یا زیاد، زیرا زمانیکه وی در امان است حکم کفار و مالهای شان نزد او مانند حکم او و مالهایش نزد کفار میباشد؛ زیرا تا زمانیکه در امان کفار باشد، از مالهای کفار برایش همان چیزی حلال است که از اموال مسلمین و اهل ذمه حلال میباشد، به این دلیل که مال به وجوه مختلف ممنوع قرار می گیرد: اول: مالیکه صاحب آن مسلمان باشد. دوم: مالیکه از اهل ذمه باشد. سوم: مالیکه برایش تا مدت مشخصی امان وجود داشته باشد.» تمام گردید.
در اخیر از الله سبحانه وتعالی خواهانیم تا رزق پاک و حلال تان را فراخ گرداند و برایتان حیات طیبۀ نصیب گرداند که در طاعت الله متعال سپری گردد تا در نتیجۀ آن در دنیا و آخرت کامیاب گردید و قطعاً این کامیابی بزرگ است.
برادرتان عطاء بن خلیل ابوالرشته
مترجم: احمد صادق امین