جمعه, ۲۰ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۲۲م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

  •   مطابق  
شناخت واقعیت جامعه و طریق تغیر آن
بسم الله الرحمن الرحيم

شناخت واقعیت جامعه و طریق تغیر آن

اسلام منحیث آخرین و کامل ترین دین از جانب الله سبحانه وتعالی به محمد صلی الله علیه وسلم فرستاده شد. رسالت محمد صلی الله علیه وسلم به عنوان آخرین پیامبر به این معنی است که الله سبحانه وتعالی دیگر هیچ پیامبری را در هیچ زمانی به پیامبری مبعوث نخواهد کرد. ختم رسالت مقتضی آنست که پیام فرستاده شده به حل تمام مشکلات انسان بدون درنظرداشت زمان و مکان بپردازد. از آن جایی که انسان منحیث انسان دارای غرایز و حاجات است و تغیری در وی رونما نمی‏گردد یا به تعبیر دیگر فطرت انسان که همان مجموعۀ غرایز و حاجات است در هر زمان ثابت می‏باشد، اسلام عزیز برای حل مشکلات انسان نصوصی را فرستاده که از آن قواعد عام جهت حل مشکلات انسان در هر زمان و مکان استنباط می‏گردد.

وجود قواعد عام جهت استنباط احکام بدین معنی نیست که هر واقعیت را به هر نصی می‏توان ارتباط داد و از آن حکمی استخراج نمود. زیرا هر نصی مصداق خاص خود را دارد که به آن در هر زمان مرتبط می‏باشد و از آن موضوع جدا ساخته نمی‏شود.

قرآن کریم به صورت مجمل به بیان احکام شرعی پرداخته است. سنت پیامبر صلی الله علیه وسلم که منحیث دومین مرجع اسلام است، آیات مجمل قرآن را تفصیل می‏دهد. طور مثال نماز در قرآن به صورت مجمل بیان شده است و رکعات، اوقات، فرایض، مندوبات، محرمات آن و ده ها حکم شرعی مربوط به نماز به بیان و تفصیل نیازمند سنت می‏باشد. بناء اگر کسی بخواهد تنها رکعات نماز ها را از قرآن اثبات کند، نمی تواند. بناء اسلام بدون سنت قابل بیان و تفصیل نیست و بیان ارتباط موضوع هر نصی بدون مراجعه به سنت ممکن نمی‏باشد.

متاسفانه از اثر وجود انحطاط فکری و حملات فکری غرب، دو نوع موضع گیری میان مسلمین نسبت به حل مشکلات توسط اسلام، شکل گرفته است.

اول، آنانی که مفاهیم غربی را قبله فکری خود قرار داده اند:

 عده ای از مسلمآن‏های که تحت تاثیر افکار غربی قرار گرفته اند، نصوص شرعی را از واقعیت و موضوع مربوطه اش به بهانه این که اسلام در هر زمان مشکلات انسان را حل و فصل می‏نماید، خارج می‏کنند. طوری‏که آیت (الصلح خیر) که در موضوع رابطه بین زن و شوهر نازل گردیده، به رابطه‏ای بین مسلمانان و غیر مسلمانان تطبیق می‏کنند و درنتیجه آیت را از موضوع اش تحریف و حکم الله را تغیر می‏دهند. و به این شکل به سیطره و حاکمیت کفر در بلاد اسلامی مشروعیت می‏بخشند. به همین شکل پارلمان را با مجلس شورای اسلامی و دیموکراسی را با احکام مربوط به امر بالمعروف و ده ها و صدها مثال دیگر از همین قبیل، ارتباط داده و مشروعیت آن‏ها را از دیدگاه اسلام اعلان می‏نمایند. درحالی‏که هر یکی از آن‏ها؛ پارلمان در سیستم دیموکراسی با مجلس شورای اسلامی در خلافت اسلامی دو واقعیت جداگانه بوده که با همدیگراز دید مفهومی قابل موافقه نمی‏باشند.

دوم، متعصبین: این گروه برخلاف گروه دیگر هر واقعیت جدید که به آدرس غرب نسبت داده شود، بدون مطالعه واقعیت آن فورا آن‏را تحریم می‏کنند. اعضای این طبقه را اکثراً کسانی تشکیل می‏دهند که نصوص شرعی را صرفا حفظ نموده اما در قسمت تطبیق و استفادۀ نصوص جهت استنباط حکم و حل مشکل، چیزی نمی‏دانند. طور مثال کسانی اند که تصویر فوتوگرافی را حرام می‏دانند و استدلال آن‏ها از احادیثی است که در باب تصویر وارد گردیده است. درحالی‏که تصویر منع شده توسط حدیث واقعیت دیگریست و تصویر فوتوگرافی که یک پدیده‏ای جدید است، واقعیتی دیگر. تصویر منع شده در حدیث همانا ترسیم حیوان یا انسان به شکل مکمل است که به دست صورت می‏گیرد. اما تصویر که از طریق کمره صورت می‏گیرد مانند تصویری است که در آینه دیده می‏شود و اسلام تصویری را که در آینه دیده می‏شود منع ننموده است. و فرق آینه با آله فوتوگرافی (کمره)‌ این است که آینه سایه تصویر را نگه نمی‏دارد درحالی‏که آله فوتوگرافی (کمره) نگه می دارد. از همین موضع گیری تعصب آمیز است که مانع فراگیری علوم طبیعی و استفاده از وسایل و لباس‏های که به عقیده غرب ارتباط ندارد و با احکام اسلام در تناقض قرار ندارد، می‏گردد.

اسلام عزیز مخالف هر دو دیدگاه است. زیرا اسلام برای آن فرستاده نشده تا احکام اش را به خاطر پذیرش مردم مطابق فضای حاکم وفق دهد زیرا احکام شرعی عبارت از اوامر و نواهی الله سبحانه وتعالی می‏باشد که در هر زمان ثابت است. و هم‏چنان بدین معنی نیست که از روی عکس العمل هر آنچه در فضا وجود دارد، به تحریم آن اقدام صورت گیرد. بنابرآن اسلام عزیز مطالعه واقعیت را قبل از اصدار حکم  بر  هر آن که از نصوص شرعی استنباط می‏کند، واجب قرار داده است. به طور خلاصه اسلام برای حل مشکل طریقه ذیل را وضع نموده است:

مطالعه دقیق وعمیق واقعیتی که حکم شرعی آن دریافت می‏گردد.

مراجعه به نصوص شرعی مربوط به همان واقعیت تا حکم الهی در زمینه شناخته شود.

اجرای حکم بر واقعه.

این مقدمه طولانی را از آن جهت لازم دیدم تا اهمیت مطالعه واقعیت موضوع قبل از مراجعه به نصوص شرعی جهت دریافت حکم شرعی واضح گردد. زیرا از اثر عدم وضاحت این مطلب، عده‏ای استدلال می‏کنند که رسول الله صلی الله علیه وسلم در بین مشرکین دعوت کرده و مراحل دعوت‏اش در شرایط کنونی که افراد جامعه را مسلمانان تشکیل می‏دهد، قابل تطبیق نمی‏باشد.بنا برآن این افراد واقعیت جامعه را نشناخته و معیار شان در تفکیک جامعه اسلامی (دارالاسلام) از جامعه غیر اسلامی (دارالکفر) افراد است. و هر زمانی که این قول را می شنوند "سرزمین های کنونی اسلامی دارالکفر هستند، و هیچ سرزمینی نیست که آن دارالاسلام باشد" احساساتی و حیرت زده شده و می‏گویند آیا شما تمام افراد جامعه را کافر می‏خوانید؟ آیا فلان شخص کافر است؟ شخص دیگر چه طور؟... و ده ها سوال دیگر که همه به افراد متعلق اند نه به جامعه.

مفهوم جامعه

قبل از اصدار حکم بر هر مسله‏ای اولا واقعیت آن شناخته می‏شود. سپس با مراجعه به نصوص مربوطه، به استخراج حکم آن مسله اقدام می‎گردد. جامعه انسانی واقعیت محسوس دارد که می‎توان با مطالعه عمیق آن‎را درک نمود. اما آنانی‎که واقعیت جامعه را به نظر گذرا و سطحی مطالعه نموده‎اند، به نتیجه خلاف واقعیت جامعه رسیده و چنین تعریف نموده‎اند: جامعه متشکل از افراد است. و با اساس قرار دادن این تعریف ترقی و انحطاط جامعه را به افراد مرتبط دانسته چنین نظر داده اند: فرد را اصلاح کن؛ جامعه اصلاح می‏گردد.

این تعریف با واقعیت جامعه مطابقت ندارد. زیرا به اساس این دیدگاه به مجرد جمع شدن افراد جامعه تشکیل می‏گردد. هم‏چنان از نظر این تعریف به مجموع انسان ‏های که در یک کشتی سوار هستند جامعه اطلاق می‏گردد. درحالی‏که به این مجموعه بدون اختلاف جامعه خطاب نمی‏گردد اگر چه تعداد آن‏ها به هزارها و یا ده‏ها هزار برسد. و به همین شکل اگر تعداد مسافرین یک طیاره به هزارها برسد نمی‏توان مجموع آن‏ها را جامعه خواند اما اگر تعداد ساکنین یک قریه به صدها نفر برسد نه به هزارها، به آن جامعه خطاب می‏گردد. با این ترتیب چگونه می توان جامعه را مجموع افراد دانست؟! مسلما این تعریف جامعه، ناقص و اشتباه است که باید تصحیح گردد.

فرق اساسی میان ساکنین قریه و راکبین کشتی این است که میان افراد ساکن در قریه رابطه دایمی وجود داشته که آن‏ها را به‏صورت مجموعی وادار به رعایت و پاسبانی آن‏ها می‏نماید. و هم‏چنان موجودیت این رابطه به صورت مجموعی- نه انفرادی- اعضای ساکن در قریه را شخصیت معین بخشیده و بیان‏گر هویت آن‏ها به‏صورت مجموعی می‏باشد. اما میان راکبین کشتی اگر چه تعداد آن‏ها به هزارها برسد به جز دوستی هم‏سفری، رابطه دایمی که آن‏ها را با همدیگر پیوند داده باشد، وجود نداشته و به مجردی که سفر به پایان برسد از همدیگر متفرق می‏شوند.

بنیاد روابط دایمی در جامعه به اساس معیارهای قبول شده توسط جامعه شکل می‏گیرد. این معیار ها عبارت از مفاهیم مشترک، احساسات مشترک و نظام‏های مشترک می‏باشند. دقیقا رابطه میان افراد یک جامعه تشکیل نمی‏گردد مگر تا آن زمانی که مفاهیم مشترک میان شان وجود نداشته باشد زیرا وجود مفاهیم مشترک در واقع مصلحت عمومی را در جامعه ایجاد می‏کند تا به اساس همان تعریف مشترک از مصلحت به ایجاد یا عدم ایجاد روابط با همدیگر اقدام کنند.

اگرچه در هر جامعه مجموعۀ افراد زندگی می‏کنند اما مجموعه این افراد برای پیشبرد زندگی خویش نیازمند برقراری ارتباط با همدیگر می‏باشند. برای برقراری ارتباط میان افراد جامعه مفاهیم مشترک، احساسات مشترک و نظام معالج ضرورت است. طوری‏که مفاهیم مشترک و احساسات مشترک عرف عام جامعه را تشکیل داده و نظام معالج طرق محافظت از همان عرف عام را بیان می‏دارد. به طور مثال در جامعه‏ای مثل افغانستان افکار و احساسات وطن پرستی عرف عام جامعه است و قوانین مجازات علیه امنیت داخلی و خارجی از جهت مطابقت با این عرف عام مورد قبول است. بنابراین دیدگاه اگر در سرزمین اسلامی دیگری مثل عراق؛ آمریکا حمله نظامی می‏کند جامعه افغانستان در مقابل آن احساس مسولیت نمی‏کند زیرا سرزمین عراق مربوط به افغانستان نبوده و جامعه افغانستان خود را مکلف به دفاع از آن نمی داند اگرچه درنتیجه اعمال وحشیانه آمریکائی ها مثل تخریب مساجد و بردن زنان مسلمان از خانه‏های شان احساسات ضد آمریکایی بر انگیخته شده و تظاهرات علیه آن‏ها از طرف مسلمان‏ها انجام می‏شود اما با وجود آن افکار عامه در هر کشور مسایلی را که خارج از چارچوب مرزهای آن انجام می‏پذیرد، مربوط به خود آن کشور دانسته و عملاً در آن مداخله نمی‏کنند. طوری‏که حمله هوایی آمریکا بالای پاکستان؛ مسله داخلی پاکستان تعبیر شده که به مردم و دولت پاکستان تعلق دارد نه به دولت‏های حاکم سرزمین های اسلامی.

بنابرآن تنها تجمع انسان‏ها باعث تشکیل جامعه نمی‏گردد مگر زمانی که مجموعه افراد با برقراری روابط از طریق مفاهیم مشترک، احساسات مشترک و نظام مشترک با همدیگر پیوند نیافته باشند. فلهذا جامعه را به‏صورت مختصر می‏توان چنین تعریف کرد: جامعه به مجموعه‏ای از انسان‏ها اطلاق می‏گردد که به اساس رابطه دایمی با همدیگر پیوند یافته باشند.

معیار تفکیک جامعه اسلامی (دارالاسلام) از جامعه غیر اسلامی (دارالکفر) 

به اثر تعریف اشتباهی که جامعه را مطلقاً متشکل از افراد می‏دانند، در ذهن اکثر مسلمآن‏ها این مفهوم جاگزین شده که جامعه به اساس افراد و اعتقاد آن‏ها اسلامی و یا غیر اسلامی خوانده می‏شود. طوری‏که فکر می‏کنند اگر در جامعه‏ای تمام افراد آن مسلمان باشد در این صورت به آن جامعه، جامعه اسلامی گفته می‏شود و برعکس اگر اکثریت ساکنین کشوری را افراد غیر مسلمان تشکیل دهد،‌ به آن جامعه، جامعه غیر اسلامی گفته می‏شود. از همین جهت است وقتی می‏شنوند که همه‏ای سرزمین های امروز اسلامی دارالکفر هستند، متحیر شده و می‏پرسند در صورت مسلمان بودن اکثریت ساکنین این کشورها چگونه حکم به تکفیر این‏ها می‏دهید؟ درحالی‏که بحث بر تکفیر افراد نه بلکه حکم بر جامعه است که این دو را از همدیگر تفکیک نمی‏توانند.

زمانی‏که رسول الله صلی الله علیه وسلم دعوت را در مکه آغاز نمود تمام جهان دار الکفر محسوب می‏شد. حتی مکه که در آن کعبه قرار داشت و رسول الله صلی الله علیه وسلم برای اولین بار دعوت را در آن‏جا آغاز کرد. مکه به دلیل این‏که در آن کفار و مشرکین زندگی داشتند دار الکفر محسوب نمی‏شد بلکه در مکه قوانین و افکار کفری تسلط داشت، مطابق به قوانین و احکام کفری در امور حُکم صورت می‏گرفت و قدرتی که این قوانین را اجرا می‏نمود نیز به‏دست کفار و مشرکین قرار داشت. رسول الله صلی الله علیه وسلم یک‏جا با اصحاب رضی الله عنه کار می‏کرد تا حاکمیت کفر زوال یافته و اسلام بر سر اقتدار قرار گیرد. تا آن‏که نصرت الهی از مدینه فرا رسید و هسته اولین دولت اسلامی در مدینه به‏دست مبارک رسول الله صلی الله علیه وسلم بنیان گذاشته شد و مدینه به دارالاسلام مبدل گشت. بعد از تاسیس دولت در مدینه دیگر سرزمین‏ها از طریق دولت اسلامی فتح شدند و از دارالکفر به دارالاسلام مبدل گشتند. بریده از پدر خود حدیثی طویلی روایت می‏کند که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

...ثُمَّ ادْعُهُمْ إِلَى الإِسْلاَمِ، فَإِنْ أَجَابُوكَ فَاقْبَلْ مِنْهُمْ وَكُفَّ عَنْهُمْ ثُمَّ ادْعُهُمْ إِلَى التَّحَوُّلِ مِنْ دَارِهِمْ إِلَى دَارِ الْمُهَاجِرِينَ وَأَخْبِرْهُمْ أَنَّهُمْ إِنْ فَعَلُوا ذَلِكَ فَلَهُمْ مَا لِلْمُهَاجِرِينَ وَعَلَيْهِمْ مَا عَلَى الْمُهَاجِرِينَ... "

...آنان را به سوی اسلام فراخوان که اگر جواب مثبت دادند بپذیر و از تعرض بر آنان دست بردار، سپس ایشان را به هجرت از دار خود به دار مهاجرین دعوت کن و به ایشان خبر ده که اگر هجرت کردند در زمره سایر مهاجرین داخل شده آنچه به آنان هست به اینان خواهد بود و آنچه بر آنان تطبیق می‏شود براینان نیز تطبیق خواهد شد."

بدون اختلاف تمام فقهاء، دارالاسلام (‌جامعه اسلامی) و دارالکفر (جامعه غیر اسلامی) را چنین تعریف می‏کنند: دارالاسلام همان سرزمینی است که در آن مطابق به قوانین و احکام اسلامی حُکم صورت گیرد و سلطه و قدرت در دست مسلمانان قرار داشته باشد، اگرچه اکثریت ساکنین آن را غیر مسلمانان تشکیل دهد. و دارالکفر به سرزمینی اطلاق می‏شود که در آن به قوانین و احکام غیر اسلامی حُکم ‏گردد و سلطه و قدرت آن نیز به‏دست کفار قرار داشته باشد، اگر چه اکثریت ساکنین آن را مسلمانان تشکیل دهد.

بناءً اصل در تعریف دارالاسلام و دارالکفر قوانین و سلطه است نه ساکنین آن سرزمین و نه هم نفوس کشور و نه هم قلمرو. طوری‏که زمانی خلافت اسلامی وجود داشت و مطابق به اسلام بر سرزمین‏های اسلامی حکم می‏نمود و سلطه این قلمروها نیز به‏دست مسلمانان قرار داشت، این سرزمین ها دارالاسلام بودند. سرزمین‏های اسلامی سرزمین واحدی دارای یک مرز جدا کننده دارالاسلام از دارالکفر بود که توسط رئیس واحد (خلیفه) اداره می‏گردید. مفهوم وحدت سرزمین‏های اسلامی و امت مسلمه مفهوم اسلامی است که امت مسلمه در مجموع برای تطبیق این امر الهی اقدام نمودند. طوری‏که الله سبحانه وتعالی در قرآن مومنین را برادر یکدیگر گفته است:

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ ...

حجرات، 10

"فقط مؤمنان برادران همديگرند،"

در حدیثی از پیامبر صلی الله علیه وسلم روایت شده:

المسلم أخو المسلم لا يظلمه ولا يخذله ولا يحقره

"مسلمان برادر مسلمان است، نه با او ظلم می کند و نه او را تسلیم (دشمن) می کند و نه او را تحقیر می‏کند."

بنابرآن الله سبحانه وتعالی وجود وحدت سیاسی و تاسیس خلافت را بالای امت مسلمه فرض ساخته و باید بر همین مبنا دعوت برای ایجاد کیان واحد سیاسی صورت گیرد. اما امروز برای ایجاد وحدت سیاسی و از میان برداشتن مرزها در سرزمین های اسلامی، از اتحادیه کفری اروپا و سازمان‏های کفری دیگری که جهت متفرق ساختن امت مسلمه ایجاد شده‏اند به‏جای تمسک به دساتیر الهی الگوبرداری می‏نمایند. طوری که می‏گویند: اولا کشورهای اسلامی را می‏سازیم بعداً اتحادیه‏های در سطح کشورهای اسلامی ایجاد می‏کنیم و بعداً به دولت کلان اسلامی (به شکل خود به خودی) می‏رسیم!؟

 و از آن جایی که الله سبحانه وتعالی جهاد را بالای امت فرض ساخته است؛ خلافت اسلامی جهت پیشبرد این فریضه به تجهیز لشکر و امکانات مبادرت می‏ورزید. و از طریق ادای این فریضه به فتح قلمروهای جدید به نصرت الهی دست پیدا کرده و اسلام را در آن سرزمین‏ها تطبیق می‏نمود و سرزمین‏های که قبلاً دارالکفر بودند به دارالاسلام مبدل می‏نمود. طوری‏که هیچ فرقی میان سرزمین‏های که قبلا بدون جهاد و یا از طریق جهاد فتح شده بودند با سرزمین‏های که جدیدا فتح می‏گردیدند وجود نداشت و همه‏ای آن‏ها دارالاسلام نامیده می‏شدند.

اما کفار با از بین بردن خلافت اسلامی در سال 1924 میلادی مطابق به 1342 هجری شمسی نظام سیاسی اسلام را از صحنه سیاست دنیا محو کرده و سرزمین واحد اسلامی را به کشورهای کوچک و ضعیف تقسیم نمودند. احکام و قوانین اسلامی را تغیر داده و به جای آن قوانین کفری شان را حاکم ساختند. به ترویج افکار کفری از طریق تضلیل و آلوده ساختن افکار عامه که یکی از آن دسایس خبیث ایشان است، پرداختند. بعد از ایجاد سازمآن‏های کفری همچو ملل متحد و ملحقات آن از تمام کشورها خواستند تا عضویت آن‏را اخذ نمایند، خلاصه این‏که نظام و قوانین اسلام را از صحنه کنار زده قوت واحد امت مسلمه را به پنجاوچند حصه تقسیم نمودند که تازه ترین مورد آن سودان می‏باشد که در 9 جولائی آگست امسال (2011) به دو حصه سودان شمالی با مرکزیت خرطوم و سودان جنوبی با مرکزیت جوبا تقسیم گردید.

بنابرآن با وجود مسلمان بودن ساکنین سرزمین‏های اسلامی همۀ آن‏ها با از میان رفتن خلافت اسلامی به دارالکفر مبدل گشتند. زیرا احکام و قوانینی که در این کشورها تطبیق می‏شود قوانین کفری بوده و سلطه این کشورها – مستقیم و یا غیر مستقیم – به‏دست کفار قرار دارد اگرچه در ظاهر برای این دولت ها؛ اطلاق دولت آزاد و مستقل می‏شود اما در واقعیت بدون حمایت کفار وجود این دولت ها ناممکن است.

نویسنده: قانت

 

Last modified onیکشنبه, 27 آگوست 2017

ابراز نظر نمایید

back to top

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه