- مطابق
سرنوشتِ اطفالمان چه خواهد شد؟
(ترجمه)
جوانان، لنگرگاه بلندپروازیها، ریسکها، سعی و تلاشهای خستگیناپذیر، امید هر ملت و وسیلۀ پیشرفت و تغییر هر جامعهاند؛ اما پرسش این است که چرا جوانان اینگونهاند؟
زیرا جوانان میتوانند واقعیت را بسیار زود درک کنند. ویژگیهایکه جوانان از آن برخورداراند، آنان را به سادگی در این خصوص توانمند ساخته است. جوانان همینکه خویش را در مرحلۀ انتقال از دوران طفولیت میابند، از دورانیکه در آن در تدبیر امور زندگی برخانواده و اهل خود و برای دریافت ثقافت و دانش به معلم خود تکیه کردهاند، در این مرحله احساس میکنند به جای رسیدهاند که میتوانند تمام مسئولیتهای خود را به دوش گرفته و دیگر نیازی به تکیه بر دیگران ندارند. اینجاست که به زندگی و اجتماع به چشم یک پژوهشگر نگریسته، میخواهند که در زندگی نقش خود را داشته باشند.
بنابراین، دیده میشود جوانان همواره به دنبالی فرصتیاند که بتوانند در آن اهداف خویش را محقق ساخته و به بلندپروازیهای خویش دست یابند. بنابراین، در برابر هرآنچه مسیر آنان را سد و مانع پیشرفت آنان قرار گیرد به پا میخیزند. جوانان کسانیاند که در گردآمدن در هر فراخوانیکه برای تغییر سرداده میشود و در هر خیزش علیه واقعیتهای دردناک، در صف اول قرار داشته و آمادۀ تقدیم گرانبهاترین قربانیها میباشند؛ زیرا جوانان چیزی را از دست نمیدهند. جوانان یا به بلندپروازیهای خویش دست میابند و یا در راه آن میمیرند. جوانان چیزهای را که بر آن بگیریند و یا از خسارت و از دست دادن آن بترسند، ندارند. زیرا خسارت واقعی جوانان خاموشی و کمبود فرصتهای میباشد که برایش اجازۀ تحرک و پیشرفت میدهند.
جوانان هم و غم تمام نظامها و سیاستمداران است؛ زیرا در واقع نیروی کاری و قدرت تطبیقکنندۀ تمام پالیسیها و پروژهها، جواناناند. بلندپروازیها، قربانیهایشان... حدی و مرزی را نمیشناسد.
شاید چنین پرسشی پیش آید که این همه مقدمه برای چیست؛ درحالیکه عنوان: "سرنوشت اطفالمان چه خواهد شد؟" است.
در پاسخ باید گفت: امت اکنون در بدترین وضعیت قرار دارد؛ لذا باید درد و منبع درمان آن را بشناسد. امت امروز به خوبی دریافته است که سبب این زندگی فلاکتبار، طبقۀ سیاسی حاکم میباشد، طبقهایکه زندگی آنها را با نظامهای مدیریت میکند که مانع پیشرفت آنها شده و از بیداری آنها جلوگیری میکند. زیرا این طبقه، مزدور کفار استعمارگر غربی بوده و همگام با آنان دولت امت را سرنگون و مدتهاست که سرزمینهای آنها را استعمار کرده است و سپس لباس دولتهای کارتونی و به اصطلاح مستقل را بر تن استعمار نموده و در دستان فرزندان امت سپرده است. در دستان کسانیکه عاشق غرب و پیشرفت مادی آن میباشند، عزم خویش را جزم کرده و پا در رکاب آن گذاشتهاند که شاید آنها نیز به آن پیشرفت مادییی دستیابند که غرب به آن دست یافته است. علیرغم اینکه بارها خود بر بنبست بودن مسیرشان تأکید نمودهاند، باز هم در دنبال کردن غرب و همرکاب شدن با آنها ادامه داده و این کار دشوار را بر چیزیکه مجد و عزت را برایشان باز میگرداند ترجیح میدهند.
بلی، از این طبقۀ فاسدیکه بر قضایای امت خویش خیانت کرده، بوی بد فسادشان برمشامها طاقت فرسا میباشد، امت مأیوس شده است. آنچه را که غرب در اختیار داشته و ذریعۀ آن مسیر بیداری امت را منقلب ساخته و نان را به نفع مزدوراناش به تنور میزند، سلاحی است که هیچ بیداری بدون آن ایجاد نشده و هیچ پیشرفتی بدون آن صورت نمیگیرد. آن سلاح جوانانی میباشد که بر امت خود مخلص بوده، اهمیت قضیه خویش را درک کرده، و به پروردگار و رسالت پیامبرش ایمان دارند، طوفانیکه اگر به راه افتد استعمار و مزدورانش را از بیخ وبن کنده و هیچ اثری از آن باقی نمیگذارد. غرب همواره این طیف زنده از امت را اهلی ساخته به حکام فاسد طول عمر میبخشد، تا بر تسلط خویش بالای ظرفیتها و دارائیهای امت ادامه دهد.
مدتها است که تلاشها برای ضایع ساختن جوانان امت آغاز شده است، لیکن انقلابهای اخیر لطمۀ بزرگی را بر غرب و همکاراناش وارد نموده است؛ زیرا آنان به این وسیله تلاشهای مداوم خویش را بر فاسدسازی اذهان جوانان بینتیجه دیده اند؛ چون جوانان امت بسیار سریع بیدار شده و قضیه خویش را درک و توطئههای را که غرب بر علیه آنها و بر علیه امتشان طرح مینماید، به خوبی میشناسند.
اما امروز باز هم دیده میشود که غرب بستر توطئههایش را بسیار ریشهدار، پهن نموده است که در این میدان جوانانیکه قاعدۀ فکری اسلامی در آنها ریشه دوانده است؛ اگر از راه منحرف و یا فریب دشمن را هم بخورند، بسیار سریع این قاعده در آنها زنده شده و به وسیلۀ آن بیدار و با اطمینان کامل بر دین خویش به پا میخیزند. اگر جوانان از دورۀ طفولیت بر مبنای عقیدۀ قوی رشد نکرده باشند؛ پس در آنصورت فارغ از مفاهیم عمیقی میباشند که آنان را دوباره به جادۀ حق باز گرداند. نیرنگها امروزی دامن تمام طیفهای امت را گرفته و در تمام میدانها و با تمام نیروی فطرت سلیم، اطفال معصوم را هدف قرار داده است.
برنامههای تعلیمی تمام آنچه که عقیدۀ اسلامی را در اذهان اطفال نهادینه میسازد دور انداخته است. در بدل آن، کفار، پلیدییی را جایگزین ساخته است که دین مسلمان را برایش مخشوش میسازد؛ از جمله: مفکورۀ وحدت ادیان، همپذیری دینی و سازش با دیگران، حقوق طفل، هویت جنسی... .
سازمانهای فرهنگی و غیرتعلیمی از طریق برنامههای بدون منهج و ازطریق تلویزیونها و سایتهای گوناگون انترنیتی، برای ساختن الگوهای بیحیاء و کمخرد از هیج تلاشی دریغ نکرده و شیوۀ زندگی غربی را با ظاهر پرزرق و برق تقدیم اطفال مینماید.
در خانواده، گواراترین آغوش برای اطفال و نهادینهساز مفاهیم ناب اسلامی در اذهان اطفال، بهترین مربی و معلمشان، مادر را هدف قرار داده، آن را به بیرون شدن از خانه و ترک اطفال برای کودکستانها و به تربیه اطفال به دور از آغوش مادران، تشویق مینماید. علیرغم اینکه پدران را به بهانۀ طلب رزق، تمام وقت مصروف فراهمسازی خواستهای زندگی عصری خانواده نموده است؛ درحالیکه این فرمودۀ رسولالله صلیاللهعلیهوسلم، به روایت عبیدالله بن محصن انصاری، روزی شعار هر مسلمان محسوب میشد:
«من أصبح منکم آمنا فی سربه، معافی فی جسده، عنده قوت یومه فکأنما حیزت له الدنیا بحذافیرها»
(ترمذی)
ترجمه: کسیکه از خواب وخوابگاهش درحالی برخيزد كه در خانه و يا محل سکونتاش احساس آرامش را نمايد و همچنين از ناحيه بدن سالم و تندرست بوده و درعينحال قوت و یا خوراكه همان شب و روزش را هم داشته باشد؛ مثل این است که دنیا با تمام داشتههايش برایش داده شده است.
بلکه هر پدریکه نتواند رفاهیت خانوادهاش را فراهم کند، پدر سنگدل و ستمگری محسوب میشود که زندگی فرزندان خویش را تباه کرده است، تاجایکه علیه آن قیام شده و قیمومیت را از آن غصب میکنند!
اینگونه میخواهند که اطفالمان را از ما دزدیده و آنان را فاسد سازند، تااینکه مانع تبدیل آنان به جوانانی شوند که برای خانواده و امتشان منبع بشارت خیر باشند. میخواهند اطفالمان جوانانی شوند که از دنیا جز خوشگذرانی، دیگر چیزی نشناسند. میخواهند که هیچ ظرفیت بیداری رشد نکرده و همچنان مهار امور در دست خودفروختهها و بیخردان باشد، تا امت را همواره تابع و ذلیل نگهدارد؛ درحالیکه خود همهچیز را در اختیار دارد دست به سوی داشتههای دشمنانش دراز نماید. صرف به حاکمیت نظامهای وضعی راضی شوند؛ درحالیکه الله سبحانهوتعالی نظام ربانی را فرستاده است که تمام بخشهای زندگی را فراگرفته و زندگی همراه با آرامش و سعادت دنیا و آخرت را همراه دارد.
این داستان امتی است که گذشته و حال آن به سرقت برده شده و هیچ وقت از توطئههای که مانع قوت اراده آن میشود نجاتی ندارد. دشمناناش همواره میخواهند که امت، دست بسته بوده و میخواهند که از طریق فاسدسازی اطفالشان جوانان آینده، کسانی باشد که هر آنچه را امت از دست داده است باز پس نگیرد و آیندۀ امت را رقم نزند.
ای امت بهترین، ای کسانیکه ربالعزت شما را به بهترین امتی صفت کرده است که بار هدایتگری بشریت را بردوش دارید، از زیر بالپوش خود بیرون شده و این غبار غفلت را که بر بالایتان نشسته از خود دورنمائید. نمیگویم که آنچه را اطفالتان از مفاهیم پلید و خطرناک فراگرفتهاند را تصحیح نمائید، زیرا تصحیح مفاهیم به تنهای برای مبارزه با توطئههای که برای شما و اطفالتان طرح شده است، کافی نیست. نمیگویم در برابر این و ضعیتیکه شما اطفالتان را به خطر مواجه ساخته، قیام نمائید؛ بلکه میگویم به تصحیح مسیر خویش به پا خاسته، علاج شفابخشی را جستوجو کنید که این وضعیت فاسد را دور ساخته و آثار آن را محو نماید. بلی، بدون دولت قوی و قدرتمند، هرگز نمیتوانید که با استعمار و توطئههای ویرانکنندۀ آن مواجه شوید و بدون دولت خلافت هرگز برای مسلمانان دولتی قوی و قدرتمندی را سراغ نخواهی یافت. ما دیدیم که انقلابات سنجش ناشده و بدون آمادگی قبلی ما را به کجا کشاند و ما را در چه دامی انداخت، چیزی را که هرچشمی نمیتوانیست آن را مشاهده کند. درحالیکه همه روزه این فرمودۀ الله سبحانهوتعالی را خوانده و رساترین شعارمان میباشد:
﴿وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ﴾
[المنافقون: 8]
ترجمه: عزت از آن خدا و از آن پيامبر او و از آن مؤمنان است.
بدون شک که الله سبحانهوتعالی راست میگوید؛ اما عزت و کرامت، حمایت از فرزندانمان و بازگشت آنچه از دیارمان غصب شده، محقق نخواهد شد؛ مگر اینکه زندگی اسلامی خویش را به بازگشت دولت خلافت از سر بگیریم، دولتیکه ریاست عامۀ تمام مسلمانان را بدوش داشته، آنان را تحت یک پرچم گرد هم آورده، امورشان را تنظیم، از شوکتشان حمایت، سرزمینغصب شدۀ آنان را باز پس گرفته، ترس و وحشت را در دل دشمنانشان اندازد تا دیگر جرأت مداخله در زندگی ما را نداشته و خواستۀ خویش را بر ما تحمیل ننمایند.
ای امت بهترین و سالمترین، رهبری خویش را به حزبالتحریر بسپارید، به حزبیکه مردماش را ناامید نساخته و تنها حزبی میباشد که میتواند مردماش را به سر منزل مقصود هدایت کند. حزبیکه از همان ابتدائی تأسیس خود، هدفاش را اعلان نموده، طریقه و راهکار خویش را مشخص نموده، با صبر و متانت رهبران و جواناناش که زندگیهای مرفه و راحت خویش را قربانی کرده و در عوض زندگی در زندان، شکنجه و دوری از اهل و اولاد را انتخاب نمودهاند، بسیاری از جوانانشان در دستان استعمار و مزدوران و مهرههایش، شهید شدهاند؛ اما هرگز عوض نشد و تغییر نکرد؛ بلکه همچنان ثابت قدم مانده و بر صبرش ادامه داد، تااینکه صبر از صبرش در شگفت آمد! اینک در یک قدمی هدفاش رسیده و به زودی وعدۀ الله سبحانهوتعالی و بشارت رسولالله صلیاللهعلیهوسلم را در یافت خواهد کرد. بلی! امت بازگشت خلافت و از سرگیری زندگی اسلامی را دیگر خواب و خیال نخواهد دید؛ بلکه امروز امید چشم و آرزوی قلب هر مسلمان شده است. لیکن آنچه را که تأسیس خلافت و تحقق این هدف کمبود دارد این است که امت باید رهبری واقعی خویش را انتخاب کند، رهبرییکه هدف را دیده و مسیر را شناخته و میتواند امت را به ساحل نجات هدایت کند. خلافت راشده، امت را از نابودی نجات داده و آن را به سمت عزت و آسایش میکشاند. چیزیکه الله سبحانهوتعالی از تحقق آن ناتوان نیست.
﴿وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللّهِ أَكْبَرُ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ﴾
[التوبه: 72]
ترجمه: خشنودى و رضایت الله سبحانهوتعالی بزرگتر و بالاتر از هرچیز است، پیروزی و کامیابی بزرگ همین است.
نویسنده: اسماء الجعبه
مترجم: علی مطمئن