دوشنبه, ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۲۵م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

  •   مطابق  
نصرت، اسباب و اساسات آن
بسم الله الرحمن الرحيم

نصرت، اسباب و اساسات آن

(ترجمه)

در لسان العرب نصرت در لغت به معنای یاری دادن آمده است: نَصَرَ المَظلُومَ نَصرًا وَ نُصُورًا؛ یعنی آن را یاری داد و نَصَرَ الغَیثَ الاَرضَ؛ یعنی باران زمین را آبیاری و بارور کرد. مقابل نصرت، إنکسار، هزیمت، شکست، فرار، تسلیمی، مغلوب شدن، خسران، محرومیت، ناکامی و گیرماندن است. نصرت یعنی غلبه و پیروزی بر شمن و مسلط شدن بر آن بوده و کلمه‌ دلپسند و دلنوازی است که راحتی و آرامش می‌بخشد؛ برخلاف هزیمت، که کلمه ناپسند و دردآور بوده و در آن ذلت، خواری، فقر و ظهور دشمن نهفته است. نصرت یعنی پیروزی بر دشمنان و از لحاظ شرعی بر آن پیروزی و کامیابی اطلاق می‌گردد که در میدان نبرد و جنگ حاصل گردد. استعمال کلمه نصرت در وصف احوال مسلمانان منحصر در میدان جهاد فی سبیل الله بوده که فرارکنان عقب‌نشینی نکرده، بلکه پیشروی کنند و بیشترین استفاده را در عرصه جهاد طلب دارد. الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿وَ لَقَد نَصَرَکُمُ اللهُ بِبَدرٍ وَ أنتُم أذِلَّة فَاتَّقُوا اللهَ لَعَلَّکُم تَشکُرُونَ[آل عمران: 123]

ترجمه: الله شما را در بدر پیروز گردانید و حال آنکه (نسبت به کافران) ناچیز (و از ساز و برگ اندکی برخوردار) بودید؛ پس از الله بترسید تا شکر (نعمت او را بتوانید) به جای آورید.

و فرموده:

﴿یَاأیُّهَاالذِینَ آمَنُوا إنْ تَنْصُرُوا اللهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ﴾ [محمد: 7]

ترجمه: ای کسانی‌که ایمان آورده اید! اگر (دین) الله را یاری رسانید، او شما را یاری می‌رساند و شما را ثابت قدم می‌سازد.

این آیت صراحتاً به این دلالت دارد که باید مسلمانان به فعالیت‌های معین و مشخصی مطابق به أوامر و نواهی الله سبحانه وتعالی بپردازند تا وی سبحانه وتعالی با نزول نصرت و ثبات قدمی، بر آنان احسان و بخشش کند.

در حقیقت، تنها سبب نصرت الله سبحانه وتعالی است و این قول وی به عنوان دلیل کافی‌ست:

﴿وَ مَا النَّصرُ إِلَّا مِنْ عِندِ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ﴾ [آل عمران: ۱۲۶]

ترجمه: و پیروزی جز از جانب الله توانای دانا نیست.

نصرت با حکمت و عزت ارتباط لاینفک دارد؛ زیرا الله سبحانه وتعالی نصرت را با حکمت خود نازل کرده و برای کسی می‌بخشد که وی را مستحق عزت خود بداند. کلمه نصرت در ده‌ها جای قرآنکریم وارد شده و همه تأکید بر این دارند که کلیدهای نصرت تنها به دست الله سبحانه وتعالی است، از جمله:

﴿وَ لَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِىٌّ عَزِيزٌ﴾ [حج: ۴۰]

               ترجمه: و حتماً الله یاری می‌دهد کسانی را که (دین) او را یاری دهند، الله (سبحانه وتعالی) نیرومند و چیره است (و با قدرت نامحدودی که دارد، یاران خود را پیروز می‌گرداند و چیزی نمی‌تواند او را درمانده کند و از تحقق وعده‌هایش جلوگیری نماید).

و دیگر این قول وی سبحانه وتعالی:

﴿وَلَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِينَ(۱۷۱) إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنصُورُونَ﴾ [صافات: ۱۷۱-۱۷۲]

ترجمه: وعده ما راجع به بندگان فرستاده ما قبلاً (در لوح محفوظ) ثبت و ضبط گشته است و آن این‌که ایشان قطعاً یاری می‌گردند.

سپس سایر آیات، نصرت را بر کافران، منافقان، تجازوگران و ظالمان حرام قرار داده از جمله: ﴿وَ لَاهُم یُنصَرُونَ؛ و آن‌ها یاری نمی‌شوند﴾ و ﴿وَ إن یُقَاتِلُوکُم یُوَلُّوکُمُ الاَدبَارَ ثُم لَا یُنصَرُونَ؛ و اگر با شما بجنگند، پشت نموده و سپس یاری نخواهند شد﴾ و ﴿لَا یَستَطِیعُونَ لَهُم نَصرًا؛ و نمی‌توانند که خودشان را یاری دهند﴾.

ناگفته نباید گذاشت که مؤمنان اگر به شرایط نصرت توجه نکنند، از نصرت محروم خواهند شد؛ مخصوصاً هنگامی‌که بسوی ظالمان و کفار تمایل کنند:

﴿وَلَا تَرکَنُوا ا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ﴾ [هود: ۱۱۳]

ترجمه: و به کافران و مشرکان تکیه نکنید (که اگر چنین کنید) آتش جهنم شما را فرو می‌گیرد و (بدانید که) جز الله دوستان و سرپرستانی ندارید (تا بتوانند شما را را در پناه خود دارند و شر و بلا را از شما دور نمایند) و پس از (تکیه به کافران و مشرکان، دیگر از سوی الله) یاری نمی‌گردید و (بر دشمنان) پیروز گردانده نمی‌شوید.

نصرت دارای اسباب، اساسات و استحقاقات بخصوص خود بوده و تنها سبب آن الله سبحانه وتعالی است. نتایج آن وابسته به اینست که منصور باید مؤمن باشد و نتایج نصرتی‌که الله سبحانه وتعالی بر مؤمنان نازل می‌کند، بخشش و هدیه‌ای از جانب اوتعالی نظر به التزام و پایبندی آن‌ها به استحقاقات نصرت بوده که نباید دست شان به ظلم آغشته شود و مخالفت ورزند. مؤمنان باید الله سبحانه وتعالی را نصرت دهند و این به معنای حقیقی آن نه، بلکه به معنای مجازی آن حمل می‌شود؛ یعنی باید مؤمنان کاملاً به وجایب و تکالیف شرعی خود بپردازند و توشه مناسب و لازم را آماده سازند؛ چنانکه الله سبحانه وتعالی فرموده:

﴿وَلَوْ أَرَادُوا الخُرُوج لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً﴾ [توبه: ۴۶]

ترجمه: اگر می‌خواستند (برای جهاد) بیرون روند، توشه و ساز و برگ آن را آماده می‌کردند (و مسلح و مجهز راه می‌افتادند).

بنابر این، وقتی الله سبحانه وتعالی از مؤمنان إخلاص، إلتزام و آماده‌گی ببیند، بر اساس حکمت خود بر آنان هر وقت و با هر کیفیتی که بخواهد نصرت را نازل می‌کند.

اما اساسات نصرت، حاضر و ناظر دانستن الله سبحانه وتعالی و اعتماد داشتن به ناصر بودنش و نهایت آماده‌گی لازم گرفتن را گویند.  الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿وَأَعِدُّوا لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الخَیلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَءَاخَرِينَ مِن دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ﴾[انفال: ۶۰]

ترجمه: برای (مبارزه با) دشمنان تا آنجا که می‌توانید نیروی (مادی و معنوی) و (از جمله) اسب‌های ورزیده آماده سازید تا بدان (آمادگی و ساز و برگ جنگی) دشمن الله و دشمن خود را بترسانید و کسان دیگری جز آنان را نیز به هراس اندازید که ایشان را نمی‌شناسید و الله آنان را می‌شناسد.

از این آیت چنین دانسته می‌شود که نصرت دو مرحله دارد: اول غلبه و پیروزی مؤمنان و دوم، شکست کافران.

قبل از بیان واقعیت کنونی مسلمانان و کیفیت بیرون شدن از این تنگنای بزرگ، لازم دیده می‌شود که بین دو قضیه؛ نصرت و خلافت‌خواهی فرق قائل شد. نصرت همان قهر و غلبه بر دشمن در میدان نبرد است و خلافت‌خواهی، نهایت حالت ضعف مسلمانان به سبب نبود دولت شان است. لذا استحقاقات نصرت از استحقاقات خلافت‌خواهی متفاوت است. اما استحقاقات نصرت، چنانکه قبلاً ذکرش گذشت، عبارت از آماده‌گی گرفتن آنچه که برای فرورفتن در سختی‌های میدان نبرد بر ضد کفار لازم است و اما استحقاقات خلافت‌خواهی، قیام به امور دعوتی (فکری و سیاسی)  و فرورفتن در سختی‌های فعالیت سیاسی علیه حکام غاصب که قدرت مسلمانان را غصب کرده اند و هم‌چنان استرداد این قدرت مغصوب بوسیله تأسیس دولت اسلام مسلمانان می‌باشد؛ دولتی‌که شریعت غراء را در داخل و خارج تطبیق می‌کند.

اگر به این استخلاف و خلافت‌خواهی مجازاً نظری بیندازیم، آن را نصرت می‌یابیم؛ اما در حقیقت استخلاف مقدمه نصرت و شرط  ضروری حصول نصرت است، یعنی مسلمانان وقتی قدرت غصب شده خود را بازپس گیرند، دولت شان روی کار آید و دعوت را از طریق جهاد فی سبیل الله حمل کنند، در آن وقت مسلمانان با دشمن جنگیده و نظر به این قول الله سبحانه وتعالی و به خواست وی بر دشمن خود پیروز می‌شوند:

﴿كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَت فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّٰبِرِينَ﴾ [بقره: 249[

ترجمه: چه بسیارند گروه‌های اندکی که به فرمان الله (توفیق نصیب شان شده است و) بر گروه‌های فراوانی چیره شده اند و الله با بردباران (و در صف استقامت کنندگان) است.

اما واقعیت حالت مسلمانان کنونی، که در هزیمت بسر برده و خواهان بیرون رفت از حالت استضعاف به استخلاف به شکل صحیح آن هستند، به فهم واقعیت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، جفرافیایی و... وابسته بوده و نیاز به بررسی دلیل مناسب از کتاب الله و سنت رسولش و سپس مطابقت دادن آن دو بر دیگری برای درمان این واقعیت می‌باشد و این اقتضاء می‌کند تا احوال مسلمانان به دقت تعقیب و بررسی شود و بسان رسول الله ﷺ که در مکه شریف در پکیج/بسته کلی از اقوال و اعمال به کار و فعالیت فکری و سیاسی پرداختند، باید طور عمیق به کار و فعالیت فکری و سیاسی پرداخت. بلی، بسان رسول الله ﷺ که کار فکری و سیاسی خود را با قول (اِقرَأ) شروع کرد و بعد از مدت زمانی، بیعت عقبه دوم پیش آمد و چون دعوت در مکه در تنگنای شدیدی قرار گرفت، بخاطر پیشبرد دعوت تصمیم هجرت به یثرب را بخاطر تأسیس دولت اسلامی اتخاذ نمود. برای بیرون رفت از این تنگنا، باید گام‌های رسول الله ﷺ را در مکه مرور کنیم، آنجا که دعوت را شروع و راه‌های فعالیت فکری و سیاسی را به شکل جلی و آشکار ترسیم نمود و این منهج را باید از جریان تکتل صحابه بزرگوار که در رأس شان رسول الله ﷺ بودند، باید آموخت. باید دانست که آن‌ها چگونه عقائد مشرکان را متزلزل، مبعودان شان را معیوب و خودشان را به نادانی نسبت داده، نظام‌های اقتصادی، اجتماعی و غیرش را مورد انتقاد قرار داده و بدیل‎‌های صحیح را برای شان در عوض این عقائد و نظام‌های فاسد پیشکش نمودند.

وقتی کار به جای رسید که پیشبرد دعوت در مکه سخت گردید، ناچار باید از مکه بیرون می‌شد و برای یاری دادن و حمایت آن از رؤسای قبائل کمک می‌خواست با آنکه همه آن‌ها از چنین کاری ابا ورزیدند. الله سبحانه وتعالی خواست تا دین خود را عزت‌مند و دعوت پیامبر خود را إظهار کند؛ لذا گروه یثربی را که بخاطر هم‌پیمانی با قریش علیه بعضی از اقوام شان آماده بودند، برای پیامبر خود آماده کرد و این‌ها نافذی بودند که پیامبر ﷺ توسط آن‌ها به نقطه ارتکاز در یثرب داخل شد. مصعب بن عمیر را بدانجا فرستاد تا مدینه را از لحاظ فکری و سیاسی با اسلام نزدیک سازد و متنفذین آن‌ها را به خود جلب کند تا بعداً پیامبر و یارانش را با نیروی لازمه برای حاکمیت اسلام و تأسیس اولین دولت مسلمانان در آنجا یاری رسانند.

وقتی دولت اسلامی تأسیس و استقرار یافت، به زودترین فرصت شروع به نابودی دشمنان کافر خود کرد و برای شان چنان ضرباتی وارد نمود که وساوس شیطان را از سرشان پرانید، از غزوه بدر شروع بدنبال آن احد و سپس دیگر غزوات، سپس صلح حدیبیه و فتح مکه تا سرانجام به رژیم قریش خاتمه بخشد و آن را به دولت اسلامی به عنوان ولایه‌ای از ولایات آن یکجا کند؛ بدون آنکه در حسرت آن، کسی قطره‌ای اشک بریزاند. رژیم قریش قبل از فتح مشرف به سقوط شده بود و اکثریت از آن متنفر شده بودند. این همان سرنوشتی است که ما امروز در سر می‌پروانیم و آن را برای دولت‌های ضرار و غاصب قدرت مسلمانان، اعم از دولت‌های شرق و غرب ستمگر خواهانیم؛ همان دولت‌هایی‌که اکنون لیاقت خود را از دست داده و در انتظارند که چی کسی آن‌ها را سقوط می‌دهد و بار دیگر دولت خلافت راشده ثانی بر منهج نبوت خواهد آمد و این همان چیزی است که در انتظار آنند تا آن‌ها را سقوط دهد.

﴿إِنَّهُمْ یَرَونَهُ بَعِيدًا(۶) وَ نَرَاهُ قَرِیبًا﴾[معارج: ۶-۷]

ترجمه: آنان آن روز را دور و بعید می‌دانند و ما آن را ممکن و نزدیک می‌دانیم.

نویسنده: شیخ عصام عمیره

برگرفته از جریده شماره 439 جریده الرایه مترجم: محمد مزمل

ابراز نظر نمایید

back to top

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه