چهارشنبه, ۰۸ ربیع الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۹/۱۱م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

نگاهی به مفهوم نصر (پیروزی)

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

بسیاری از شخصیت‌ها و گروه‌ها پیرامون نصر (پیروزی) از زاویه‌های مختلف بحث نموده‌اند؛ گاهی پیرامون پیروزی، دلائل و شرائط آن حرف می‌زنند و گاهی پیرامون به تأخیر افتیدن آن و گاهی هم از بشارت‌ها و نزدیکی تحقق یافتن آن و ... من با تکرار آن‌چه که پیرامون این موضوعات گفته و یا نوشته شده است، چیزی جدیدی نمی‌افزایم؛ مگر این‌که من فقط دو نکته را توضیح می‌دهم، به دلیل این‌که این دو نکته بطور کافی مورد توجه قرار نگرفته است و آن دو قرار ذیل اند:

الف) پیروزی و گشایش بدون مقدمات (پیش‌زمینه) حصول می‌گردد -و این جالب‌ترین قضیه در پیروزی است.

ب) در قدم نخست پیروزی و گشایش بخاطر –ثبات و قوت- دِین می‌باشد؛ نه بر اساس نیازهای تعین شده از سوی افراد.

 پیروزی و گشایش بدون مقدمه و پیش‌زمینه صورت می‌گیرد؛ بلکه کاملاً بر عکس این. گاهی رویدادها و دست‌آوردها و پیش‌زمینه‌ها دائم مژده دهنده‌ی خیر و خوبی نیست، مثال‌های زیادی بر صدق این مسئله وجود دارد، از جمله: در سال دهم بعثت، کاکای پیامبر -صلی الله علیه وسلم- مُرد. او کسی بود که وی را در مقابل قریش حمایت و پشتیبانی می‌نمود و در همان سال همسر او، خدیجه -رضی الله عنها- که وی را یاری و معاونت می‌کرد، وفات نمود؛ بعد از آن به طائف رفت، از آن جا طرد، لت و کوب گردید و او را خون آلود نمودند. سپس حادثه اسراء و معراج رخ داد؛ قریش او را تکذیب نمودند و برخی از کسانی‌که اسلام آورده بودند، مرتد شدند. این حالت نمایان بود و گویا که اوضاع از بد، بد تر می‌شد؛ مگر این‌که در سال دوازدهم بعثت با واقع شدن بیعت اول عقبه و به دنبال آن بیعت دوم عقبه و تأسیس شدن دولت اسلامی در مدینه منوره، گشایش آغاز گردید و با این‌کار، حالت رسول الله صلی الله علیه وسلم- در ظرف چند ساعت از مرد دعوت‌گر مظلوم به مرد دولت‌مند عوض گردید.

برادران یوسف علیه السلام بر ضد وی توطئه کردند و او را در چاه افگندند، سپس داستان پیچیده شد؛ یوسف همانند کالا/جنس خرید و فروش می‌گردید؛ سپس کار پیچیده‌تر شد و خادم عزیز مصر گردید؛ سپس از این هم بیشتر پیچیده‌تر گردید و زندانی گردید... اما بعد از تمام این امور، گشایش فرود آمد و یوسف -علیه السلام- عزیز مصر گردید. در ارتباط قصه یوسف علیه السلام در می‌یابیم که تأیید کننده‌ی این امر است که گشایش بدون مقدمه و پیش‌زمینه صورت می‌گیرد، در این فرموده الله متعال، تأمل بفرمایید:

﴿ثُمَّ یَأْتِی مِن بَعْدِ ذَلِکَ سَبْعٌ شِدَادٌ یَأْکُلْنَ مَا قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ إِلاَّ قَلِیلاً مِّمَّا تُحْصِنُونَ * ثُمَّ یَأْتِی مِن بَعْدِ ذَلِکَ عَامٌ فِیهِ یُغَاثُ النَّاسُ وَفِیهِ یَعْصِرُونَ﴾ [یوسف: 48-49]

ترجمه: پس از آن (سال‌های خوش) هفت سال سخت در می‌رسد و (قحطی می‌شود و این سال‌های سخت) آنچه را که به خاطرشان اندوخته‌اید، از میان برمی‌دارند، مگر مقدار کمی را (که برای بذر) محفوظ می‌نمائید.‏ سپس، بعد از آن (سال‌های خشک و سخت)، سالی فرا می‌رسد که باران‌های فراوان برای مردم بارانده و به فریادشان رسیده می‌شود و در آن شیره (انگور و زیتون و دیگر میوه‌ها و دانه‌های روغنی) را می‌گیرند (و به نعمت و خوشی می‌افتند).

اما این‌که پیروزی و گشایش برای –ثبات و قوت- دین می‌باشد؛ نه بر اساس نیازمندی‌هایی‌که افراد آن را تعیین می‌کنند، هم‌چنان مثال‌های این بسیار است؛ از جمله:

1- فرموده الله سبحانه وتعالی برای پیامبرش محمد صلی الله علیه وسلم:

﴿فَإِمَّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِی نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِلَیْنَا یُرْجَعُونَ﴾.

[غافر: 77]

ترجمه: این عذابی را که ایشان را بدان وعده داده‌ایم، یا قسمتی از آن را به تو می‌نمایانیم (و در روزگار حیات تو انجام می‌پذیرد) یا این‌که تو را می‌میرانیم و (تو آن را نخواهی دید. چه آن را ببینی و چه آن را نبینی مهمّ نیست؛ چرا که) به سوی ما برگردانده می‌شوند.

پس ضرور نیست که هر یک شخص وعید/عذابی را مشاهده نماید که از سوی الله به کافران وعده داده شده است. به عنوان مثال،  واقعیت سمیه و خدیجه -رضی الله عنهما- بر این امر مطابقت می‌نماید؛ زیرا  آن‌ها به رحمت حق پیوستند و پیروزی و قدرت‌مندی دین را ندیدند.

2- سخن رسول الله صلی الله علیه وسلم به خباب ابن ارت رضی الله عنه هنگامی‌که نزد او آمد و طلب کمک و پیروزی نمود، پیامبر صلی الله علیه سلم در جوابش گفت: «قسم به الله! این دین به اکمال خواهد رسید.» رسول الله صلی الله علیه وسلم به خباب به عنوان یک شخص، وعده پیروزی نداد؛ بلکه مژده به قدرت‌مندی دین را داد.

در خاتمه باید گفت که شناخت و طلب هدایت شدن به راه راست و درست و ثبات بر آن، مهم‌تر از کسب پیروزی است. الله متعال به زبان موسی علیه السلام گفت:

﴿کَلَّا إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ﴾

[الشعراء: 62]

ترجمه: چنین نیست. پروردگار من با من است. (قطعاً به دست دشمنم نمی‌سپارد و به راه نجات) رهنمودم خواهد کرد! و نگفت: «مرا یاری خواهد نمود.»

الله متعال فرموده است:

﴿ رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَةً وَهَیِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَداً ﴾

[الکهف:10]

ترجمه: پروردگارا! ما را از رحمت خود بهره‌مند، و راه نجاتی برایمان فراهم فرما! به همین دلیل است که در هر رکعت می‌گوییم: ﴿اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ﴾ ما را به راه راست هدایت فرما!

ثبات و استقامت، ثبات به طریقه شرعی‌ست که به اذن الله متعال ما را به هدف خواهد رسانید؛ گرچند وقت زیادی را در برگیرد. بدانید که پیروزی همانند جنین، موعد پیدایش و خروج دارد، اگر قبل از فرا رسیدن موعد ظاهر و نمایان گردد یا مرده متولد می‌شود یا ضعیف.

نویسنده: جابر ابو خاطر

برای رادیوی دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

مترجم: حمزه "پارسا"

ادامه مطلب...

با فرو بردن خنجر زهری به کمر جهاد افغان‌ها، حکمرانان پاکستان به‌عنوان تسهیل‌کننده‌گان کرایی و مزدور عمل می‌نمایند تا حضور دایمی امریکا را در افغانستان تأمین کنند

(ترجمه)

شکست و ذلت مسلمانان در میدان‌‌های جنگ به علت بزدلی و ضعف ایمان "افواج مسلح و مجاهدین" نیست؛ بلکه به دلیل غلامان زرخرید و حلقه‌‌به‌گوش استعماری به اسم حکمرانان است که امت مسلمه را از پشت به خنجر می‌زنند. سخنگوی دفتر وزیر خارجه پاکستان برای به دست آوردن امتیاز و اعتبار  نقش تسهیل‌کننده‌گان کرایی یا مزدور را در توافق صلح بازی نموده و با شوق و ذوق در خصوص مذاکرات چنین بیان نمود: «پاکستان همواره و به‌طور مداوم از مذاکرات میان طالبان و امریکا پشتیبانی نموده و ما چشم به‌ راه امضاء توافقنامه‌ی مذکور در تاریخ 29 فوریه 2020م هستیم.»

مگر چرا رژیم پاکستان درین موقع حساس که امریکا ادعای می‌کند قدرت شکست‌ناپذیری‌اش توسط مبارزه‌ی چوپان‌های کوه‌نشین که تنها بر الله سبحانه‌وتعالی توکل می‌نمایند، درهم و شکست خورده است، تسهیل‌کاری می‌کند؟ ‏مگر چرا رژیم پاکستان، واقعاً درین موقع که امریکا به شدت زخم برداشته است و از تن نیمه‌جانش خون می‌چکد، به ملت‌های دیگر اصرار می‌ورزد که به‌طور قاطعانه با منافع امریکا هم‌دست شوند؟ ولی علی‌رغم کمزوری امریکا، رژیم بجوا-عمران به قدوم ترامپ سر به سجده نهاد تا به امریکا کمک کند، باشد که در جنگی شکست خورده‌اش برنده شود. این حکمرانان، در تلاش اند تا حضور دایمی امریکا را با به کارگیری سیاست "زردک و چوب(carrot and stick)" علیه طالبان، تأمین کنند. بناءً این‌جاست که طالبان مجبور می‌‌شوند تا قبل از خروج کامل نیروهای مسلح امریکایی، پالیسی‌های هم‌چو تقسیم قدرت با عاملان یا غلامان امریکایی در افغانستان، زنجیر مرزهای بین‌الملی، تلاش‌های ضدتروریسم(مبارزه علیه تروریسم) و در نهایت "آتش‌بس" را قبول بکنند. حکمرانان خائن بسیار سخت تلاش نمودند تا طالبان را بر مصلحت راضی بسازند و بالای‌شان حضور دایمی؛ ولی کاهش‌یافته‌ی نیروهای امریکایی را قبول بکنند، طوری‌که این امر توسط اظهارات تاسف‌بار "سراج حقانی معاون امیر طالبان" واضح شد که به نیویارک تایمز گفت: «پس از مذاکرات طولانی هیچ توافقنامه‌ صلح به‌دست‌ نمی‌آید؛ مگر با مصلحت دوجانبه.»

این حکمرانان پاکستانی، هرگاه امریکا نیاز به جنگ داشته باشد، شعار بلند می‌کنند که "این جنگ ما است" و بعداً عملیات‌های ویرانگر نظامی را در مناطق قبایلی به‌راه می‌اندازند تا استحکام جهاد افغان را متزلزل بسازند. فهلذا زمانی‌که این عملیات‌های نظامی نتوانست امریکا را از شکست حفظ کند، این حکمرانان من‌حیث تسهیل‌کننده‌گان کرایی یا مزدور سر زدند و در نهایت فضایل صلح را بیان نمودند. ‏ما از شما می‌پرسیم مستقر نمودن پایگاه‌های دولتی و غیردولتی نیروهای امریکایی در دهلیز خانه‌تان چگونه صلح را به پاکستان و افغانستان به ارمغان می‌آورد؟ ‏آیا امریکا با استفاده از پایگاه‌هایش، مستقر در افغانستان به ایبت آباد، دمه دولا، سلاله و هم‌چنین در مناطق قبایلی پاکستان حملات هواپیماهای بدون سرنشین را انجام نداد؟ ‏آیا کور هستید که ببینید همین امریکا در هر روز انسان‌های بی‌گناه را در عراق، سوریه و افغانستان به قتل می‌رساند؟ ‏آیا حضور دولت هندو در سرحد مشرقی و حضور امریکای صلیبی به سرحدات مغربی پاکستان یک خطر جدی برای امنیت و مراکز سلاح‌های اتمی "پاکستان" محسوب نمی‌شود؟ آیا ندیدید که امریکا دولت هندو را در افغانستان حمایت کرد تا شبکه‌ی "کلبهوشان یادیو(Kalbhoshan Jadev)" را در میان پاکستان پخش بکند؟ آیا حضور دایمی صدها سرباز امریکایی پس از آتش‌بس و توافقنامه صلح، در حق صدهاهزار شهید و غازیان جهاد افغان‌ها که جان، مال و اعضای بدن خود را از دست دادند، یک خیانت بزرگ شمرده نمی‌شود؟! به الله که انصافاً این‌گونه نیست.

فلهذا حزب التحریر-ولایه پاکستان به‌طور شدید تسهیل‌کاری حکمرانان پاکستانی را در خصوص این توافقنامه‌ای صلح رد می‌کند؛ زیرا همین خیانت حکمرانان باعث می‌شود که پیروزی را برای امریکا از حلق شکست دزدی کنند. بناءً حزب التحریر-ولایه پاکستان از مجاهدین افغان می‌خواهد تا زمانی‌که آخرین سرباز صلیبی امریکایی افغانستان را ترک نکرده، دست از جهاد و مبارزه بر ندارند.

ای شیران افواج مسلح پاکستان!

  ‏شما چگونه به این امر اجازه می‌دهید که قدرت و شجاعت‌تان برای تامین اهداف سیاسی و امنیتی بدترین دشمن مان یعنی امریکا مورد استفاده قرار بگیرد؟ برخیزید و وفاداران رژیم ترامپ را با عطای نصرت تان به حزب التحریر برای تأسیس مجدد خلافت راشده ثانی بر منهج نبوت از پاکستان ریشه‌کن کنید، سپس آنگاه قوت و شجاعت‌تان تنها در راه الله سبحانه وتعالی به‌ مصرف می‌رسد.

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه پاکستان

مترجم: زکریا وهاج

ادامه مطلب...

مسجد اقصی: ندای میدان مسجد "در یادبود سقوط خلافت، ما امت را بخاطر کار کردن برای برپایی آن بیدار می‌سازیم!"

ندای جمعه از میدان مسجد مبارک اقصی

توسط استاد علی ابو احمد

بیت المقدس-سرزمین مبارک فلسطین

جمعه, ۴ رجب المحرم ۱۴۴۱ه مطابق ۲۸ فبروری ۲۰۲۰م

ادامه مطلب...

نارضایتی جهانی از دموکراسی؛ امریست انکار ناپذیر!

(ترجمه)

خبر:

در گزارشی‌که چند روز پیش منتشر شد، محققان دانشگاه کمبریج تمایلات سیاسی بیش از 4 میلیون نفر را با استفاده از یافته‌های یک نظرسنجی از 154 کشور بین سال‌های 1995-2020 منتشر کردند. فيصدي افرادی‌که در سال 2019 از دموکراسی اظهار ناامیدي كرده‌اند، به 57.5٪ رسيده است. محققان گفته‌اند که سال 2019 بیان‌گرِ "بالاترین سطح نارضایتی مردم از دموکراسی" است.

تبصره:

بسیاری از دموکراسی‌های غربی، مانند آمریکا، استرالیا و انگلیس اکنون در صدر نارضایتی از دموکراسی قرار دارند. بر اساس این گزارش، امریکا سطح پایینِ "نگران‌کننده و غیرمنتظره‌ای" رضایت از دموکراسی را تجربه می‌نمايد. این گزارش ناامیدی امریکایی‌ها را از دموکراسی به شرح زیر خلاصه می‌کند: «برای ایالات متحده پایان فوق ‌العاده و نمایانگر یک تغییر عمیق در دیدگاه آمریکا نسبت به خود و بر همین اساس از موقعیت آن در جهان است.» پس باید دنبال اسباب و عوامل این نارضایتی رفت و پرسید که دلایل این تغییر به سمت نارضایتی از دموکراسی در بین آمریکایی‌ها چیست؟

اول: دموکراسی در غرب اغلب به عنوان دموکراسی مستقیم یا ایده‌آل به مردم ارائه می‌شود؛ زیرا مردم حق حاکمیت خود را بدون هیچ واسطه‌ای اعمال می‌کنند. با این حال، در عمل مردم چیزی به عنوان دموکراسی مستقیم پیدا نمی‌کنند؛ چون مردم مجبور می‌شوند نمایندگان را انتخاب کنند که قرار است از طرف آن‌ها حکمرانی کنند. اما به نظر می‌رسد نمایندگان منتخب ارادۀ گروهی از افراد سودجو را به خدمت می‌گیرند تا به هزینۀ افرادی‌که آن‌ها را انتخاب کرده‌اند، خدمت کنند. این از مبالغ هنگفتی‌که گروه‌های ذینفع قدرت‌مند برای اطمینان از پیروزی نمایندگان در انتخابات سرمایه‌گذاری می‌کنند، مشهود است. از طرف دیگر، نمایند‌گان احساس می‌کنند که از منافع نخبگان محافظت می‌کنند؛ نه منافع عمومی مردم. دروازه رفت و آمد دایمی بین مسوولین دولتی و شرکت‌ها اطمینان می‌دهد که نخبگان کنترول کاملی بر روند قانون‌گذاری داشته باشند. به این ترتیب، قوانين وضع شده غالباً در خدمت نخبگان و منافع آن‌هاست و بیش‌تر رای‌دهندگان را در روند دموکراتیک به حاشیه برده مى‌شوند.

دوم: تغيير نقش‌ها بین قوۀ اجرائیه و قوۀ مقننه بر سر قوانین جدید؛ اغلب منجر به تصویب نسخۀ كاهش‌یافته قوانین پیشنهادی از طریق سازش بیش از حد می‌شود. وقتی قوه اجرائیه از ائتلاف احزاب تشکیل شود؛ تصفيه حساب‌ها بیش از حد افزایش می‌یابد و این باعث می‌شود قوانین جدید در حل مشکلات مورد نظر ناموفق باشند. این احساس در بین مردم ایجاد می‌شود که دموکراسی نمی‌تواند مشکلات آن‌ها را حل کند و هیچ فایده‌ای برای شرکت در روند دموکراتیک نمی‌بينند.

سوم: درگیری حزبی بین قوۀ اجرائیه و قوۀ مقننه روند قانون‌گذاری را فلج می‌کند. این گونه طرز دید باعث می‌شود مردم درک کنند که طبقۀ سیاسی عدالت را فدا می‌کند تا به هر قیمتی قدرت را حفظ کنند و پروندۀ دادگاه ترامپ این نکته را بهتر روشن کرد.

سرانجام شکست دموکراسی در این واقعیت نهفته است که این انسان‌ها هستند که به نفع تعدادی اندكی از انسان‌های دیگر قوانین وضع می‌کنند. انسان‌ها ناتوان، غرض‌مند و دانش محدودی دارند و به همین دلیل، قوانینی‌که تصویب می‌شوند، از نظر اکثریت مردم نزدیک به بی‌اهمیت شدن است.

در اسلام قانون‌گذاری از آنِ الله سبحانه وتعالی است؛ نه از انسان‌ها. اسلام به مردم این امکان را می‌دهد كه خلیفۀ خود را برای حکم کردن بر آن‌ها انتخاب كنند. فقط خلیفه مسئول گزینش احکامی‌ست که از منابع شرعی گرفته شده است. هیچ نوع نقش دادن و یا امتیازاتی برای راضی کردن مجلس امت و یا مردم در اسلام وجود ندارد. این روند بر خلاف دموکراسی غربی نه تنها مشکلات را برطرف می‌کند؛ بلکه پایداری و سرعت در مراقبت از امور مردم را فراهم می‌کند.

﴿أَفَمَنْ يَمْشِي مُكِبّاً عَلَى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّنْ يَمْشِي سَوِيّاً عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾

[ملك: ٢٢]

ترجمه: آيا كسى‌كه فرو افتاده بر چهره خويش راه مى‌رود، راه‌يافته‌تر است يا كسى‌كه استوار بر راه راست گام برمی‌دارد؟

نویسنده:عبدالمجید بهاتی

مترجم: احمد صابر "خالد"

ادامه مطلب...

دروغ‌های وحشت‌ناک از سيركِ عدالتِ کیفری روس

(ترجمه)

خبر:

به تاریخ 10 فبروری سال روان ميلادی روزنامۀ گاردین گزارش داد که: «يك محکمۀ روسی در حق هفت آنارشسیت و فعال ضد فاشیزم به‌دلیل ایجاد بی‌بندوباری سیاسی در قضیۀ بحث‌برانگیز تروریزم داخلی؛ احکام ظالمانه‌ای را صادر نموده است. وکلای متهمین و فعالان حقوق بشر می‏گویند که چنین گروهی وجود نداشته و اتهام‌ها ساختگی‌ست و مسئولین به خاطر اعتراف گرفتن از آن‌ها به شکنجه  متوسل شده‌اند. تمام این احکام بنام احکام وحشیانه توصیف شده‌اند. دیمتری بتشیلینتسیف یکی از فعالان مدنی گفته است که: "وقتی زير شکنجۀ وحشیانۀ قرار گرفتم، فریاد زدم و گفتم که از شکنجه کردنم دست بردارید! آن‌ها گفتند؛ مگر تو رهبر آن‌ها هستی که از شکنجه کردنت دست‌بردار شویم؟ گفتم بلی، من رهبر هستم.»

تبصره:

این مردان آخرین قربانیان از سلسله موارد کیفری ساختگی و دروغین عليه روزنامه نگاران، فعالان، سیاسیون و حتی هرمندان و موسیقی‌نوازان است که علیه پوتین صحبت کردند. رسانه‏های غربی بعضی اوقات این چنین موارد را به نشر می‌رسانند و زمانی‌که دستگاهای امنیتی روس بطور اشتباهی به قتل مخالفان سیاسی اقدام نمایند؛ به شدت از آن تذکر به‌عمل می‌آورند، مانند موضوع مسموم‌سازی سکریبال. اما در قضیۀ حزب التحریر با وجودی‌که اکثر قضایا علیه افراد آن ساختگی می‏باشند؛ مگر به ندرت از این قضایا تذکر به‌عمل می‌آید؛ چون این قربانی‌ها با ارزش‏های سکولار روزنامه‌نگاران غربی هم‌خوانی ندارند.

بی‌توجهی درازمدت به گرفتاری‏های مسلمانان و آزار و اذیت‏هایی‌که به خاطر باورهای‌شان می‏بینند؛ قصیدۀ مشهور الکس نیمولر را که بر ضد بی توجهی‏های به جرایم نازی‏ها قبل از دست رفتن فرصت سروده بود، در اذهان تداعی می‌کند: «نخست برای سوسیالیست‌ها آمدند، اما من چیزی نگفتم؛ چون من سوسیالیست نبودم. سپس از خاطر... آمدند و من سخن نگفتم. سپس از خاطر خودم آمدند؛ مگر کسی باقی نمانده بود که از من سخن بگوید.»

با وجود سکوت چشم‌گیر در مطبوعات مطرح، سازمان‏های حقوق بشر مشتاق طبقه‌بندی نظام عدالتِ کیفری دیکتاتورانه و اتهامات دروغین علیه حزب التحریر در روسیه استند. در زمان نشر این قضیه توسط گاردین، دیده‌بان حقوق بشر (HRW) بیان داشت که این قضیه در اصل یکی از سه حالات مشابه در ماه فبروری است، اما دو حالت دیگر علیه افراد متهم به عضویت در حزب التحریر می‌باشد که حکم به حبس شدید ادوارد نظاموف به مدت 23 سال و پنج روز پیش حکم به حبس 10 نفر از افراد متهم به عضویت در حزب التحریر به مدت 10-22 سال از نتایج آن می‌باشد. مطابق به گفتۀ دیده‌بان حقوق بشر: «این سه مورد از مواردی اند که در نقاط مختلف روسیه ثبت شده است؛ اما وجه مشترک آن‌ها عبارت از امتناع مقامات دولتی از بررسی درست و دقیق در بارۀ ادعا‏های متهمین مبنی بر بدرفتاری‏ها می‏باشد... این متهمین به محاکمۀ عادلانه دست نیافتند. لازم است که احکام صادر شده لغو و تحقیقات درست و کافی در بارۀ بدرفتاری‏ها وخسارات اجراء شود.»

در حکمی‌که از سوی دادگاه عالی روسیه در سال 2003 صادر شده؛ حزب التحریر را یک سازمان تروریستی معرفی نموده است، این در حالی‌ست‌که سازمان‏های حقوق بشر روس بارها صحت این ادعا را رد نموده و اصرار بر این دارند که فعالیت‏های حزب التحریر هیچ موردی را در بر نداشته که وی را متهم به دهشت‌افگنی و ترغیب به دهشت‌افگنی و تروریزم نماید، و هیچ فردی نباید به محض عضویت در حزب التحریر محاکمۀ کیفری شود.»

تعدادی از حکام خاین مسمانان؛ مثل محمود عباس، رئیس حکومت خودگردان فلسطین سعی نمودند تا پوتین را راضی ساخته و با وجود جنایت‏هایش بر ضد مسمانان در تمام نقاط جهان در کنارش بایستند. با وجود این؛ حزب التحریر در ماه‌ گذشته دستگاه امنیتی محمود عباس را با برگزاری یک تجمع اعتراض‌آمیز و بدون اجازۀ قبلی بر ضد پوتین در جریان سفرش به ضفه غربی؛ به چالش کشید. الله متعال حق محاکمۀ عادلانه را بدون کدام شکنجه یا تهدیدی و بدون درنظرداشت متعتقدات و باورها حق تمام بشریت خوانده است.

نوسینده: داکتر عبدالله روبین

مترجم: محمد مزمل

ادامه مطلب...

امریکا سیاسیون افغان را هم از الله سبحانه و تعالی به دور نموده و هم از مردم Featured

در بیانیه‌ی وزارت خارجه امریکا در مورد جنجال‌های انتخابات افغانستان آمده که مراسم تحلیف رییس جمهور جدید به تعویق افتیده و تصریح نموده که به‌جای اختلاف سیاسی و انتخاباتی، روی صلح تمرکز کنید. همچنان وزیر خارجه امریکا با اشاره به پیشرفت‌ها در مذاکرات صلح میان امریکا و طالبان تأکید کرده که به هیچ گروهی اجازه داده نخواهد شد که این فرصت بزرگ را آسیب برساند.
موقف امریکا در مورد جنجال‌های انتخابات افغانستان عمق وابستگی و مزدوری رهبران دولت افغانستان را به نمایش می‌گذارد و به صراحت نشان می‌دهد که چگونه حیات و ممات دولت افغانستان وابسته به تصامیم امریکا می‎باشد. در یک هفته گذشته اشرف‌غنی منتظر پیام تائیدی و عبدالله عبدالله منتظر پیام رد نتایج انتخابات از سوی امریکا بودند. اما از آن‌جایی‌که در مقطع فعلی برای امریکا امضای موافقت‌نامه‌ی صلح با طالبان اولویت دارد، نتایج انتخابات را در هاله‌ی از ابهام قرار داده و به حاشیه برده است.
واقعیت این است که سرنوشت غلامان به یک بیانیه، تویت و دستور بادار شان وابسته می‌باشد. رهبران دولت افغانستان همانند عروسک‌های مفلوک غرب هستند که همانند دانه‌های شطرنج در بازی‌های سیاسی مورد استفاده قرار می‌گیرند و بادار شان نیز کوچکترین شرف و عزتی به آن‌ها قایل نیست.
جا دارد که رهبران قومی و سیاسی افغانستان از همچو حوادثی که در نزده سال گذشته یکی پس از دیگری تکرار می‌شوند درس عبرت بگیرند و به جای پیروی کورکورانه از امریکا از رب العالمین اطاعت کنند که ذات با وقار و با عزت است و بنده‌اش را در نیمه راه رها نمی‌کند. اما پیروی از امریکا تعدادی از رهبران قومی و سیاسی افغان را چنان به دامان اربابان غربی سقوط داده که هم از الله سبحانه و تعالی به دور شده‌اند و هم از مردم خویش و مانند درخت بی‌ریشه به هر باد می‌وزند. در حالی‌که تاریخ ثابت نموده است که قدرت‌های غربی نوکران خویش را پس از استفاده نمودن دور انداخته و به عمر سیاسی شان نقطه‌ی پایان گذاشته است.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر - ولایه افغانستان

ادامه مطلب...

حکم نکاح اجباری دختر توسط پدرش

  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

به جواب نازک الملائکه

پرسش:

السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته!

در نزدم سوالی است، امیدوارم به زودی جوابم را ارائه نمائید. آیا نکاح دختر بدون رضایت وی تمام می‌شود؟ راه‌حل مشکل این عقد نکاح و کتابت آن چیست؟ من با تأیید و امضای نکاح‌نامه مجبور نشد‌م؛ بلکه برایم خبر دادند که خواستگار یا داما‌د بر درب خانه است و من با این عقد موافق بودم؛ ولی در این وقت احساس کردم بدون این‌که کسی با من در این خصوص صحبت کند، من برای پذیرش این عقد نکاح مجبور هستم.

پاسخ:

وعلیکم السلام ورحمت الله وبرکاته!

در خصوص این مسئله در کتاب نظام اجتماعی، باب نکاح حدیثی را از رسول الله صلی الله علیه وسلم ذکر نمودیم: از عبدالله بن بریده از پدرش روایت شده است که او گفت:

«جائت فتاةٌ إلى رسولِ اللهِ صلی الله علیه وسلم فقالتْ: إِن أبي زَوَّجَني ابنَ أَخيهِ لِيَرْفَعَ بي خَسيسَتَهُ. قالَ: فَجَعَلَ الأمرَ إليها فقالتْ قد أَجَزْتُ ما صَنَعَ أبي، ولكنْ أردْتُ أن أُعْلِمَ النساءَ أنْ ليسَ إلى الآباءِ مِنَ الأمْرِ شيءٌ»

(رواه ابن ماجه)

ترجمه: دختری نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم آمد و گفت: پدرم مرا به نکاح برادر زادهاش در آورده است تا توسط من خساست و بدیی آن را بر دارد. پدر عبدالله بن بریده گفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم صلاحیت و اختیار را به دختر سپرد، سپس آن دختر گفت: آنچه که پدرم آنجام داده قبول کردم؛ ولی این مسئله را به خاطری گفتم تا زنان بدانند که پدران حق ندارند دخترانشان را اجباراً به نکاح بدهند.

در کتاب "مصباح الزجاجة فی زوائِد ابن ماجه" نوشته‌ی ابی العباس شهاب الدین البوصیری الکنانی الشافعی، متوفی سال 840هـ  چنین روایت شده است: «از عبدالله بن بریده روایت است که از پدر خود روایت نموده است که گفته است: دختری نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم آمد و گفت پدرم مرا برای برادر زاده‌اش به نکاح داده است تا توسط من بدنامی و خساست برادر زاده‌اش را دور سازد. اوگفت: «فَجعل الْأَمر إِلَيْهَا فَقَالَت قد أجزت مَا صنع أبي وَلَكِن أردْت أَن تعلم النِّسَاء أَنه لَيْسَ للآباء من الْأَمر شَيْء» ترجمه: اختیار تأیید و رد نکاح را به دختر داد، سپس دختر گفت: من این نکاح را قبول کردم؛ ولی آن را به صورت واضح بیان کردم تا زنان بدانند که پدران صلاحیت ندارند تا دختران‌شان را اجباراً به نکاح بدهند.» او گفته: رجال این حدیث ثقه هستند و اسنادش صحیح است.

بناءً بر پدر دختر لازم است که موافقه‌ی دختر را برای عقد نکاح بگیرد و از اجازۀ دختر مطمئن گردد؛ چون ایجاب و قبول با رضایت و اختیار دختر تکمیل می‌شود. ما این مسئله را در باب نکاح کتاب نظام اجتماعی به گونۀ ذیل واضح نمودیم:

«وقتی از زن خواستگاری می‌شود، حق موافقۀ نکاح و رد آن تنها از زن است؛ هیچ‌کس از اولیاء و غیراولیای زن حق ندارند که زن را بدون اجازۀ وی به نکاح بدهند و یا آن را از نکاح مانع شوند.» از ابن عباس رضی الله عنهما روایت شده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«الثَّيِّبُ أحقُّ بِنَفْسِها مِنْ وَلِيِّها، والبِكْرُ تُسْتأْذنُ في نَفْسِها وإِذنُها صُماتُها»

(رواه مسلم)

ترجمه: زن بیوه از ولیاش در اجرای عقد نکاح مستحق‌تر است. از دختر باکره باید اجازه گرفته شود، سکوت دختر، اجازۀ وی به حساب می‌آید.

از ابوهریره رضی الله عنه روایت شده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«لا تُنْكَحُ الأَيِّمُ حتى تُسْتَأْمَرَ، ولا البِكْرُ حتى تُسْتَأْذَنَ. قالوا: يا رسولَ اللهِ، وكيفَ إذْنُها؟ قال: أن تَسْكُتَ»

(متفق علیه)

ترجمه: نکاح زن بیوه درست نمی‌شود؛ مگر این‌که خودش به آن هدایت دهد و هم‌چنان نکاح دختر درست نمی‌شود؛ مگر این‌که از وی اجازه گرفته شود. فرمودند اجازۀ دختر چگونه است یا رسول الله! ایشان فرمودند: اجازۀ دختر سکوت وی است.

از ابن عباس روایت شده است:

«أن جاريةً بكْراً أَتَتْ رسولَ اللهِ فَذَكَرَتْ أَن أَباها زَوَّجَها وهِيَ كارِهَةٌ، فَخَيَّرها النبيُّ»

(رواه ابوداود)

ترجمه: دختری نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم آمد و گفت: پدرش وی را جبراً به نکاح داده است، رسول الله صلی الله علیه وسلم دختر را به رد و قبول این عقد اختیار داد.

از خنساء بنت خذام انصاری روایت شده است:

«أن أباها زَوَّجها وهِيَ ثَيِّبٌ فَكَرِهَتْ ذلك فأَتَتْ فَرَدَّ نِكاحَها»

(رواه بخاری)

ترجمه: پدر دختر، دخترش را در حالی‌که وی بیوه بود، به نکاح داده بود و دختر به این نکاح رضایت نداشته و این نکاح را رد کرد.

تمامی این احادیث به صورت صریح دلالت دارند، تا زمانی‌که اجازۀ زن گرفته نشود، نکاح آن تکمیل نمی‌شود؛ اگر نکاح زن منعقد شود؛ ولی خود زن آن را رد کند و یا اجباراً به نکاح داده شود، عقد نکاح آن فسخ می‌گردد؛ مگر این‌که خودش بعداً به این عقد رضایت نشان داده و یا به این عقد باز گردد.»

شما صراحت نص کتاب نظام اجتماعی را دیده اید؛ طوری ‌که ذکر کردیم، همۀ این احادیث صراحت دارند که اگر اجازۀ زن برای نکاح گرفته نشود، نکاح آن تکمیل نگردیده و اگر چنین نکاح را رد کرد و یا به اجبار نکاح داده شده بود، نکاح آن قابل فسخ است؛ مگر این‌که خود زن به این نکاح بعدا باز گردد و یا راضی گردد.

امیدوارم که در همین قدر کفایت کند، الله سبحانه وتعالی بر همه چیز عالم‌تر و در کارش حکیم‌تر است.

برادر شما عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...

نپذیرفتن معامله ترامپ به التماس، انکار و سرخم کردن در مقابل قدرت‌های استعمارگر صورت نمی‌گیرد

(ترجمه)

به روز سه‌شنبه مورخ 11 فوریه/فبروری 2020م، محمود عباس رییس حکومت خودگردان فلسطین، سخنان خود را در شورای امنیت در رابطه به توافق یا معامله ترامپ بیان نمود. ما امیدوار بودیم که ای کاش او به جای سخنان میان‌تهی و نفرت‌انگیزش سکوت می‌کرد؛ زیرا او جز گدایی، حقارت و سرخم نمودن در مقابل قدرت‌های استعمارگر دیگر هیچ چیزی از خود نشان نداد که این امر بنیاد کیان یهودی را محکم و اشغال سرزمین فلسطین را از سوی یهود مشروعیت می‌بخشد. طوری‌که او کیان یهودی را من‌حیث مشروع‌ عظیم در جهان وصف کرد، گویا کیان یهودی صاحب امر و نهی(دستور و منع) درین گیتی است!

عباس در سخنانش به پایبندی و تمسک به رویکرد مذاکرات ننگینی‌که فلسطین و مردم‌اش را در گودال بدبختی و مصیبت فرو برده اصرار نمود و او حتی اصرار ورزید که هر عمل مقاومت‌آمیز از سوی اهل فلسطین من‌حیث خشونت و تروریسم توصیف می‌شود. بناءً ‏این امر "پروتوکول امنیتی 83" را تقویت می‌بخشد که حکومت با 83 کشور به امضاء رسانیده است تا تحت نام مبارزه با تروریسم، علیه اسلام بجنگند! بدانید که اولین کشورهای امضا کننده پروتکل 83 یعنی امریکا از جمله دشمن سرسخت مسلمانان و اهل فلسطین محسوب می‌شود! در نهایت عباس از آماده‌گی خویش برای تامین خدمات جدید امنیتی که به 183 کشور گسترش می‌یابد، اظهار نمود.

عباس در سخنانش، پیوند صله رحمی خود را با اهل فلسطین و آرزوهای‌شان قطع نمود، بلکه حتی احساسات آنان را در نظر نگرفت، طوری‌که او پرونده 300 افسران نظامی یهودی، که اهل فلسطین را به قتل رسانیده بودند، تقویت نمود؛ گویا مقاوت‌گرایی جوانان و اهل فلسطین توافق ترامپ را رد کردند و نیرو‌های یهودی هم به حق می‌جنگیدند! او استدعای بخشش و رحم برای رابن کرد؛ مگر یک کلمه‌ هم در خصوص شهدای فلسطین به زبان نیاورد. عباس متعقد بود که در دامن نهادهای بین‌المل و شورای امنیت که تا اکنون طبق بیانیه‌اش به یکی از قطعنامه‌هایش نپرداخته و عمل نکرده امید و سعادت وجود دارد، در حالی‌که اهل فلسطین باورمند به رهبر ربانی و شجاع همچو صلاح الدین اند تا اقصی را آزاد و دولت یهود را ریشه‌کن کند. عباس خارج از قضیه اهل فلسطین سخن می‌گفت، حالان‌که ادعای نمایده‌‌گی از آنان‌ را می‌کند.

عباس در یک عمل پارادوکس عجیب، نقشه‌ی فلسطین را از سال 1917م تا امروز برافروخت و به تعجب گفت که چه کسی به آن‌ها حق پاره کردن و غصب فلسطین را داده است؟! مگر عباس توافق‌نامه جنایت‌کارانه‌ای که توسط سازمان‌ملل به امضاء رسیده بود را فراموش کرد که 78درصد خاک‌ فلسطین مربوط یهود‌ها می‌شود؟ هم‌چنین توافق اوسلو را فراموش نموده است که خود این عباس باوجود جنایات یهود، پایبندی‌اش را در رابطه به آنان و به تمام بند و ماده‌هایش اظهار نمود. عباس این توافقنامه‌ی فجیع را به عنوان زیباترین و شرین‌ترین توافقنامه‌ی انتقالی توصیف کرد.

عباس معامله ترامپ را رد کرد؛ زیرا این امر راه‌حل دو دولت (اسرائیل و فلسطین) را از بین می‌برد، در حالی‌که اهل فلسطین این معامله را به دلیل این‌که تمام فلسطین مربوط مسلمانان می‌شود، رد می‌کنند. ثانیاً این خاک نه مربوط ترامپ می‌شود و نه مربوط شورای امنیت؛ بلکه طبق حکم الله سبحانه وتعالی و رسولش صلی الله علیه وسلم، فلسطین یک سرزمین اسلامی است و مربوط مسلمانان می‌شود. عباس تمسک صلح با اشغال‌گران را دارد؛ در حالی‌که اهل فلسطین مشتاق تجهیزسازی ارتش مسلح امت اند تا دولت یهود را ریشه‌کن نمایند. انتخاب استراتیژیک عباس اینست که با دولت غاصب یهودی توافق صلح امضاء کند، در حالی‌‌که انتخاب اهل فلسطین بازگشت یا اعاده فلسطین به مسلمانان است، سپس القدس (اورشلیم) خانه آنان و پایتخت دولت خلافت آینده خواهد شد. ان‌شاءالله!

راه‌حل برای قضیه فلسطین، اجماع و کنفرانس‌های بین‌الملی نیست؛ زیرا در آن اجماع‌ها تمامی قدرت‌های استعمارگر و جنایت‌کاران علیه مسئله فلسطین جمع خواهند شد تا این قضیه را به سود یهود‌ها ازمیان بردارند و از آنان التماس هم نخواهند کرد، از آن‌جا که کفر و استعمارگرایی در عقیده باهم ملت واحد هستند. امریکا، اروپا و دولت یهود باهم علیه مسلمانان شریک هستند. فلهذا، راه‌حل این مشکل تکیه زدن بر ابتکار عرب برای پالیسی "عادی‌سازی(normalization)" نیست؛ بلکه این مشکل بیشتر به رجوع نمودن به تفکر عمیق اسلامی اعاده می‌شود و این تفکر عمیق عبارت از ندا بلند کردن بر افواج مسلح است تا لشکرهای‌شان را تجهیز کنند و تاریخ دولت یهود را رقم بزنند. تمام راه‌حل‌های دیگر استعماری، تصامیم، ابتکارات و کنفرانس‌های بین‌الملی هیچ فرقی از معامله ترامپ ندارد، مگر در ظاهر و قیافه.

بگذارید که پروژه تصفیه و تسلم‌شدن که عباس آن‌ را یک فرصت صلح تلقی می‌دارد، به جهنم برود. بدانید که اهل فلسطین هرگز امیدشان را بخاطر آزادی‌سازی از دست نمی‌دهند و ان‌شاءالله مسلمانان من‌حیث فاتحین داخل مسجدالاقصی خواهند شد؛ همان‌طوری‌که عمر فاروق رضی الله عنه به نخستین‌بار من‌حیث فاتح داخلش شده بود و این یک وعده‌ی حق است.

﴿وَيَقُولُونَ مَتَى هُوَ قُلْ عَسَى أَن يَكُونَ قَرِيبًا﴾

[اسراء: 51]

ترجمه: پس از آن، سرهای‌شان را به سويت (به عنوان استهزاء) تكان می‌دهند و می‌گويند: چه زمانی اين (معاد) خواهد بود؟ بگو: شايد كه نزديك باشد.‏

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-سرزمین مبارک فلسطین

مترجم: زکریا وهاج

ادامه مطلب...

استراتیژی جدید امریکا در آسياي میانه

(ترجمه)

خبر

وزارت خارجۀ امریکا استراتیژی جدیدش را در ارتباط به آسياي میانه منتشر ساخت. مدارک این استراتیژی در سايت اين وازارت به دست نشر سپرده شد. استراتیژی مذکور در جریان نشستي‌که توسط مایک پومپیو وزیر خارجۀ امریکا در تاشکند برگذار شده بود، به وزراي خارجۀ کشورهای منطقه رسانیده شد. طبق مدارک منتشر شده، همکاری امریکا در آسياي میانه برای از بین بردن تروریزم و افراطیت ادامه خواهد داشت، این درحالي‌ست که پایگاه تنفیذ قانون و مساعدت‏های مرزی با آن‏ها در این امر اشتراک دارند. طبق گزارش وزارت خارجه امریکا، ایالات متحده امریکا بیش از 90 ملیون دالر امریکایی برای تقویت امنیت مرزها و آموزش نیرو [در امر مبارزه با افراطیت و تروريزم] در منطقه اختصاص داده است. این استراتیژی جدید در بردارندۀ شش نکته اساسی در راستای سیاست‏ امریکا در قبال منطقۀ آسياي میانه می‏باشد.

  1. حمایت و تقویت کشورهای منطقه به عنوان کشورهای مستقل و در کل به عنوان منطقۀ مستقل؛

  2. محدود ساختن تهدیدات تروریستی در آسياي میانه؛

  3. توسعه و حمایت ثبات و آرامش در افغانستان؛

  4. تقویت روابط بین افغانستان و آسياي میانه؛

  5. تقویت سیادت قانون و اجرای حقوق بشر؛

  6. تشویق شركت‌هاي امریکا برای بهره‌برداری و سودجويي در آسياي میانه.

تبصره

خوب به یاد دارم كه در دوم فبروری مایک پومپیو وزیر خارجه امریکا در جریان ديدارش از برخي کشورهای آسياي میانه به خبرنگاران گفته بود: «ما خواهان پیشرفت و توسعه در آسياي میانه هستیم و می‏خواهیم که هر یک از کشورهای منطقۀ آسياي میانه یک دولت مستقل بوده و یک رهبری مستقلانه از خود داشته باشد، نه یک سیادت و رهبری متوسل و تابع به دولت دیگر در منطقه.» تفسیري‌که می‏توان از این حرف‌ها داشت، این است که امریکا خواهان تسلط و حاکمیت در منطقۀ آسياي میانه به عوض روسیه است...

لازم به ذکر است تا از نشست گستردۀ دیگري‌که در تابستان 2015 توسط وزیر خارجۀ امریکا برگزار شده بود، یادآوری شود؛ هنگامی‏که جان کری طرح جدید امریکا را ارائه نمود که 1+5C (قرغزستان، ازبکستان، قزاغستان، تاجکستان، ترکمنستان+ امریکا) می‏باشد، طرحي‌که به خاطر اعادۀ نفوذ گم شده امریکا در منطقه ایجاد گردیده بود. در این هنگام نفوذ امریکا عملاً از بین رفته بود، درحالي‌که روسیه توانسته بود که به صورت کامل تسلط بر منطقه را در دست گرفته و پیشرفت‏های اقتصادی چین گام‏های خطر ناک خود را بر می‏داشت.

از آن هنگام به بعد گروه 1+5C به موجوديت خود ادامه داد؛ اما باعث تغيير و دگرگونی گسترده‌ای در سطح نیروهای منطقه نشد، جدا از امریکا كه بر وقايع خاور میانه تمركز نموده بود و تأثير بزرگی در منطقه نداشت.

تحلیل‌گران به این نظرند که گام‏های امريكا همانا تلاش برای اعادۀ فعالیت‏هایش به صورت گذشته است و می‏خواهد در اعمال گذشته‏اش روح تازه ببخشد و این سعی دوباره امریکا در امر نفوذش بر آسياي میانه می‏باشد.

لازم است تا به زایه‌ مهم دیگری نیز اشاره شود و آن این‏که صرف نظر از شدت رقابت بین روسیه و امریکا در راستای نفوذ بر منطقه آسياي میانه، باید درک نمود که هردو بر یک امر مهم که همانا قلع و قمع بيداري اسلامی در منطقه آسياي میانه می‏باشد، اتفاق نظر دارند. به همین دلیل از ده‌ي 90 قرن گذشته به این تلاش اند تا حکومت‏های دیکتاتوری را در منطقه به وجود آورده و نگذارند که اسلام دوباره در منطقه قدعلم نماید. این‌جا در می‏یابیم که قدرت‌هاي استعمارگر طمع‏ها و خواست‏های‌ در منطقه دارند، چه روسیه باشد یا امريكا، و تمرکز بیش‌ترشان روی امر مبارزه با چیزی است که آن را " رادیکاليزم، افراطیت و تروریزم" می‏نامند.

نویسنده: محمد منصور

مترجم: عبدالقدیر مخلص

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه