چهارشنبه, ۰۸ ربیع الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۹/۱۱م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

حاجات اساسی انسان

  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش :
در کتاب‌های ما نوشته شده است که حاجات اساسی برای انسان سه‌چیز است: طعام، لباس و مسکن. آیا این درست است که ما تداوی را جزء حاجات اساسی انسان بگوییم؟ آن‌چه که در عبارات پایین می‌آیند: بعضی ازامراضِ سنگینی وجود دارند که اگر معالجه کرده نشود، بدون شک که جسم انسان ضرر بزرگ را متقبل می‌شود؛ پس ترک تداوی دراین‌صورت بنابر قاعدۀ «لاضرر ولاضرار»؛ یعنی: ضرر رسانیدن بر کسی و یا ضرر رسانیدن بر هم‌دیگر درست نمی‌باشد. آیا درست است که امراض را به دوبخش شدید و خفیف تقسیم نماییم؟ مرض‌های خفیف؛ مانند: سرماخوردگی، ریزش، سردردی وغیره که تداوی این‌گونه مرض‌ها حکم مندوب را به خود داشته و مرض‌های سنگین؛ مثل: عملیات قلب، دماغ، انفلونزا وشکستگی ساق پای وغیره که تداوی آن‌ها حکم فرض را به خود می‌گیرند. 

پاسخ :
حاجات اساسی به دوقسم‌اند:

اول- حاجات اساسی افراد: "مطعومات، ملبوسات و مسکن" می‌باشند.

دوم- حاجات اساسی امت: "تداوی، امنیت و آموزش" است. این موضوع در جلد دوم کتاب شرح مقدمۀ دستور، مادۀ 125 مفصل بیان شده است که فکر کنم نسخۀ تصحیح شدۀ کتابِ "شرح مقدمۀ دستور، جلد دوم" به زبان شما ترجمه نشده است؛ درآن‌صورت پاسخ‌تان را دریافت می‌کردید. به هرحال، آن‌چه که در نص آمده به شما نقل می‌کنم: "و اما ادلۀ شرعی بر آن است که مطعومات، ملبوسات و مسکن، اساسی‌ترین حاجات افراد به شمار می‌روند. احمد با سند صحیحی‌که  احمد شاکر آن را از طریق عثمان بن عفان رضی‌الله‌عنه صحیح دانسته است، روایت می‌کند که رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمود:

«كُلُّ شَيْءٍ سِوَى ظِلِّ بَيْتٍ، وَجِلْفِ الْخُبْزِ، وَثَوْبٍ يُوَارِي عَوْرَتَهُ، وَالْمَاءِ، فَمَا فَضَلَ عَنْ هَذَا فَلَيْسَ لابْنِ آدَمَ فِيهِ حَقٌّ»
ترجمه: هرچیز، غیر سایه خانه‌‌ای، نان خشک، لباسی‌که عورت‌اش را پوشاند؛ هرآن‌چه اضافه از این‌ها است،بنی آدم دیگر حقی ندارند.

حدیث مذکور به این لفظ نیز آمده و ترمذی آن را حسن و صحیح گفته است:

«لَيْسَ لابْنِ آدَمَ حَقٌّ فِي سِوَى هَذِهِ الْخِصَالِ: بَيْتٌ يَسْكُنُهُ، وَثَوْبٌ يُوَارِي عَوْرَتَهُ، وَجِلْفُ الْخُبْزِ وَالْمَاءِ»

ترجمه: بنی آدم غیر این سه چیز: خانه‌ای که سکونت کند، لباسی‎‌که بدن خویش را بپوشاند، نان خشک و آب حقی ندارد

پس کلمات «ظِلُّ بَيْتٍ، بَيْتٌ يَسْكُنُهُ، ثَوْبٌ يُوارِي عَوْرَتَهُ، جِلَفُ الخُبْزِ وَالْمَاءِ» که در هردو حدیث آمده دلالت بر خوردنی، پوشیدنی و مسکن دارد و جمله «فَمَا فَضَلَ عَنْ هَذَا فَلَيْسَ لابْنِ آدَمَ فِيهِ حَقٌّ» صراحتاً تأکید دارد که آن‌چه مجزا ازین سه مسألۀ حیاتی باشد، اساسی محسوب نمی‌گردد و با اشباع این سه موضوع تمام اساسات دیگر اشباع می‌گردد. پس دلایل شرعی‌ای وجود دارد که تنها رفع حاجات اساسی انسانی را به‌گونۀ فردی بالای دولت واجب نمی‌گرداند؛ بلکه رفع حاجات اساسی‌ِ رعیت دولت اسلامی؛ از قبیل: امنیت، طبابت و آموزش بالای دولت واجب است. اما تأمین امنیت دقیقاً از واجبات دولت اسلامی است. پس بر دولت اسلامی لازم است‌ که امن وامنیت را برای رعیت فراهم کند؛ حتی اگر دولت خلافت توان حفظ امنیت آن را نداشته باشد، وجود کیان دولت در خطر است؛ زیرا شرطی‌که در دارالاسلام وجود دارد، اینست که دولت اسلامی قادر به حفظ امنیت و قوت دفاع را ازخود داشته باشد. به همین دلیل، هنگامی‌که رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم خبرهجرت را به مسلمین داد، اولین چیزی را که یادآورشد، امنیت آن بود. ابن اسحق در سیرت‌اش روایت کرده که رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم به اصحابش در مکه گفت:

«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ جَعَلَ لَكُمْ إِخْوَاناً وَدَاراً تَأْمَنُونَ بِهَا»
ترجمه: حقا که الله (سبحانه وتعالی) برای شما برادران و سرزمینی را در نظر گرفته که شما درآن احساس آرامش و امنیت می‌کنید.

قسمی‌که انصار هنگام استقبال از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم و دوستش ابوبکر گفتند. در زمینه احمد با سند صحیح از انس رضی الله عنه روایت می‌کند:

«فَاسْتَقْبَلَهُمَا زُهَاءُ خَمْسِمائةٍ مِنَ الأَنْصَارِ حتى انْتَهَوْا إِلَيْهِمَا. فقالت الأنصارُ: انْطَلِقَا آمِنَيْنِ مُطَاعَيْنِ»

ترجمه: پس به تعداد پنج‌صد نفر از انصار، رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) و ابوبکر را تا وقتی رسیدن به مدینه استقبال کردند و انصار گفتند: با آرامی و آسودگی تشریف بیاورید.

پس  امنیت امت از مهم‌ترین واجبات دولت اسلامی محسوب می‌گردد. هم‌چنین حفظ صحت و فراهم کردن زمینه‌های درمانی؛ از قبیل زایشگاه‌ها و شفاخانه‌ها که از جمله ملکیت‌های عامۀ مسلمانان بوده وهمۀ مردم از آن استفاده می‌نمایند، نیز از واجبات دولت پنداشته ‌می‌شود و باید برای رعیت فراهم نماید. ازاین‌رو معالجه و درمان از جمله بهره‌برداری و مصالح عامۀ امت ‌پنداشته شده است. آن‌چه که مربوط به مصالح و منافع امت است، بردولت واجب است که در مقابل این پدیده ایستادگی کند؛ زیرا عملی نمودن این خدمات از جمله واجبات دولت است که رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم می‌فرمایند:

«الإِمَامُ رَاعٍ وَهُوَ وَمَسْؤُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ»

ترجمه: امام  رهبر بوده و او در مقابل رعیت خود مسؤل است.

این حدیث را بخاری ازعبدالله بن عمر روایت کرده است و حدیث فوق دلالت بر مسؤلیت دولت دارد که صحت و درمان  از مسؤلیت و وجیبۀ دولت است که آن را باید تنظیم نماید و این یک نص عام بر مسئولیت دولت پیرامون صحت و طبابت است که رعایت این دو امر را شامل وجبه دولت قرار می‌دهد. برعلاوه دلایلی ویژه‌ای در زمینه وجود دارد. مسلم از جابر روایت می‌کند که گفت:

«بَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم إِلَى أُبَيِّ بْنِ كَعْبٍ طَبِيبًا فَقَطَعَ مِنْهُ عِرْقًا ثُمَّ كَوَاهُ عَلَيْهِ»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه وسلم طبیبی را به أبی بن کعب فرستاد؛ پس وی یک رگ بدن آن‌ را قطع و سپس آن ‌را پیوند کرد.

حاکم در مستدرک از زید بن اسلم و از پدرش  روایت کرده است که  گفت: «مَرِضْتُ فِي زَمَانِ عُمَرَ بِنَ الْخَطَّابِ مَرَضاً شَدِيداً فَدَعَا لِي عُمَرُ طَبِيباً فَحَمَانِي حَتَّى كُنْتُ أَمُصُّ النَّوَاةَ مِنْ شِدَّةِ الْحِمْيَةِ» ترجمه: من در دوره حاکمیت عمر بن خطاب رضی الله عنه شدیداً مریض شدم که عمر برای من طبیبی را طلب کرد که من تب داشتم؛ حتی به اندازۀ تبم شدت داشت که دانۀ خرما را می‌مکیدم.

لهذا رسول الله صلی الله علیه وسلم منحیث حاکم، طبیبی را برای ابی بن کعب فرستاد و عمر رضی الله عنه نیز منحیث خلیفه دوم مسلمانان، طبیبی را نزد اسلم خواست تا مداوایش کند و این دو دلیل دلالت بر این دارد که صحت و درمان از حاجات اساسی امت و از واجبات دولت شمرده شده و درمان آن برای نیازمندان و رعیت کاملاً مجانی می‌باشد.

در خصوص آموزش؛ رسول الله صلی الله علیه وسلم  در مقابل آزادی اسِرای کفار قرار گذاشت تا ده نفر از فرزندان مسلمین را خط و کتابت  آموزش دهند و این فدیه از غنائم مربوط به ملکیت عامه امت اسلامی است. پس دادن اجوره و معاش معلمین به اندازه مشخص و معین از بیت المال، مسئولیت آموزش را بدوش دولت می‌اندازد و هم‌چنین این موضوع مورد تأیید اجماع صحابه نیز قرار گرفته است.

 پس بر دولت لازم است امنیت، خدمات صحی و آموزش را برای امت به شکل کلی فراهم سازد. مصارف این امور از بودجۀ بیت المال پرداخت می‌گردد، مستفیدین آن فرقی ندارد که مسلمان است یا ذمی  ویا فقیر یا غنی. از آنجایی‌که ارایه خدمات اساسی فردی و عامه‌ای رعیت از اهمیت به سزای برخوردار است؛ رسول الله صلی الله علیه وسلم ارایه خدمات اساسی را مانند بدست آوردن همه‌ای دنیا خوانده است که ارایه این جمله کنایه مبین اهمیت آنست؛ چنانچه ترمذی از طریق سلمه بن عبید الله بن محصن انصاری او از پدر خویش که از زمره یاران رسول الله صلی الله علیه وسلم است، روایت کرده گفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«مَنْ أَصْبَحَ مِنْكُمْ آمِنًا فِي سِرْبِهِ، مُعَافًى فِي جَسَدِهِ، عِنْدَهُ قُوتُ يَوْمِهِ، فَكَأَنَّمَا حِيزَتْ لَهُ الدُّنْيَا»

ترجمه: هریک از شما که از امنیت روانی(جانی) و سلامت جسمی برخوردار است و خوراک روزانه‌اش نزد او یافت می‌شود، گویا از تمام دنیا برخوردار است.

ابو عیسی این حدیث را حسن و غریب خوانده هم‌چنین ابن ماجه با اسناد حسن خود و ابی‌نعیم در کتاب الحلیه از طریق ابی درداء حدیثی را مانند آن با زیادت کلیمه "بحذافیرها" چنین روایت کرده: «حِيزَتْ لَهُ الدُّنْيَا بِحَذَافِيرِهَا». فشرده این‌که حاجات اساسی انسان دو نوع است:

حاجات اساسی فردی: شامل خوراکه، ملبس و مسکن است و دولت اسلامی زمینه این خدمات را برای تک تک از افراد مطابق به احکام شرعی چنین فراهم می‌سازد که هرکه توانست از عمل خویش بدست آورد و هرکه نتوانست از طریق خانواده‌اش و هرگاه کسی ازین طریق هم نتوانست، از طرف دولت خدمات ارایه می‌گردد.

حاجات اساسی رعیت: عبارت است از امنیت، خدمات صحی و آموزش است. دولت اسلامی برای همگان زمینه استفاده آن را فراهم ساخته و برای ارایه این خدمات شفاخانه‌ها، دکتوران، متخصیص  وهم چنین وسایل امن و آموزش را فراهم می‌سازد.

اما آنچه را که از حکم شرعی را پیرامون تداوی ارایه کرده‌ای که تداوی مرض در حالت خفت آن مندوب و در حالت شدت  فرض است؛ واقعیت امر چنین نیست؛ بلکه حکم شرعی در مورد تداوی و درمان مندوب است؛ برابر است که مرض خفیف باشد و یا شدید، مگر این‌که مرض برای انسان قضای الله سبحانه وتعالی واقع گردد .دلایل در زمینه حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم است:

«جَاءَ أَعْرَابِيٌّ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، أَنَتَدَاوَى؟ قَالَ: نَعَمْ، فَإِنَّ اللَّهَ لَمْ يُنْزِلْ دَاءً إِلاَّ أَنْزَلَ لَهُ شِفَاءً، عَلِمَهُ مَنْ عَلِمَهُ وَجَهِلَهُ مَنْ جَهِلَهُ»

ترجمه: یک اعرابی نزد رسول الله صلی الله آمد و گفت: یا رسول الله آیا خود را درمان نکنیم؟ فرمودند: بلی خودرا درمان کنید، الله هیچ بیماری را قرار نداده؛ مگر این‌که دارویی برای آن قرار داده است؛ می‌داند کسی‌که علمیت آن را داشته باشد و نمی‌داند کسی‌که درجهالت خود رود.

احمد از اسامة بن شریک وهم‎چنین  طبرانی ازمعجم الکبیر از اسامه بن شریک روایت می‎کند که گفت:

«كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم ، فَأَتَاهُ نَاسٌ مِنَ الأَعْرَابِ فَسَأَلُوهُ، فَقَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ، أَنَتَدَاوَى؟ قَالَ: نَعَمْ، إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ لَمْ يُنْزِلْ دَاءً إِلا أَنْزَلَ لَهُ شِفَاءً»

ترجمه: ما همرای رسول الله صلی الله علیه وسلم بودیم که مردمانی از اعراب نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم آمده گفتند: یا رسول الله آیا خود را  تداوی نکنیم؟ رسول الله گفت: بلی، بدون شک که الله هیچ دردی را بدون شِفاء نازل نکرده است.

هم‎چنین ترمذی از  اسامه بن شریک به لفظ دیگری روایت کرده:

«قَالَتْ الأَعْرَابُ يَا رَسُولَ اللَّهِ، أَلا نَتَدَاوَى؟ قَالَ: نَعَمْ، يَا عِبَادَ اللَّهِ تَدَاوَوْا، فَإِنَّ اللَّهَ لَمْ يَضَعْ دَاءً إِلا وَضَعَ لَهُ شِفَاءً، أَوْ قَالَ دَوَاءً إِلا دَاءً وَاحِدًا، قَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ، وَمَا هُوَ؟ قَالَ: الْهَرَمُ»

{قال الترمذي وَهَذَا حَدِيثٌ حَسَنٌ صَحِيحٌ}

ترجمه: اعراب گفتند یا رسوالله آیا خودرا تداوی نکینم؟ رسول الله گفت: بلی ای بندگان الله خودرا تداوی کنید. به درستی الله بیماری و دارو را نازل کرده و برای هر درد دوایی قرار داده؛ پس خودرا مداوا کنید. الله هیچ دردی را بدون شِفاء نگذاشته و یا گفته که هیچ دردی بدون دوا نیست؛ مگر بر یک‌چیز، گفتند: یارسول الله او چیست؟ گفت که اوهَرم است.

هَرَم به فتح هـ و ر به معنی ضعف پیری که از علائم آن مرگ شناخته شود، یعنی مرگ تداوی ندارد. احمد از انس روایت کرده که رسول الله صلی الله گفت:

«إِنَّ اللَّهَ حَيْثُ خَلَقَ الدَّاءَ، خَلَقَ الدَّوَاءَ، فَتَدَاوَوْا»

ترجمه: به درستی که الله بیماری و دارو را خلق کرده و برای هردرد دارویی قرار داده، پس خود را تدوای و درمان کنید.

در احادیث فوق در خصوص تداوی امر رسول الله صلی الله علیه وسلم است که یکبار به لفظ صریح و بار دیگر در پاسخ به جمله‎ای استفهامیه که آیا خود را تداوی کنیم؟ فرمود: خود را تدای کنید. صیغه امر طلب را افاده می‎کند؛ نه وجوب را. افاده وجوب زمانی است که امر جازم باشد و جزم احتیاج به قرینه دارد که دلالت بر جزم بودن آن نماید؛ اما در این احادیث کدام قرینه‌ای برای وجوب وجود ندارد.

علاوه بر آن احادیث دیگری امربه جواز ترک تداوی شده است واین احادیث نفی افاده وجوب می‌کند. مسلم از عمران بن حصین روایت می‌کند که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«يَدْخُلُ الْجَنَّةَ مِنْ أُمَّتِي سَبْعُونَ أَلْفًا بِغَيْرِ حِسَابٍ» ، قَالُوا: مَنْ هُمْ يَا رَسُولَ اللهِ؟ قَالَ: «هُمُ الَّذِينَ لَا يَسْتَرْقُونَ، وَلَا يَتَطَيَّرُونَ، وَلَا يَكْتَوُونَ، وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ»

{رواه مسلم}

ترجمه: هفتاد هزار کس از امت من بدون حساب و کتاب داخل جنت می‌شود، گفتند: آن‌ها کی‌ها هستند یا رسول الله؟ فرمود:  آنان کسانی اند که تقاضایی نمی‌کنند تا کسی بر آن‌ها رقیه بخواند و چیزی را شوم نمی‌دانند و داغ نمی‌کنند و بر پروردگار خود توکل می کنند.

بخاری از ابن عباس رضی الله عنه روایت می‌کند که گفت:

«هذه المرأة السوداء أتت النبي صلى الله عليه وسلم فقالت، إني أصرع وإني أتكشف، فادع الله لي، قال «إِنْ شِئْتِ صَبَرْتِ وَلَكِ الجَنَّةُ، وَإِنْ شِئْتِ دَعَوْتُ اللَّهَ أَنْ يُعَافِيَكِ» فقالت: أصبر، فقالت إني أتكشف، فادع الله أن لا أتكشف، فدعا لها»

ترجمه: زن سیاه‌پوست نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم آمد گفت: من دچار صرع  نوع بیماریی‌که توأم با سر درد است، می‌شوم و در نتیجه عورتم آشکار می‌شود، نمی‌توانم لباس‌هایم را مرتب نگهدارم و بدنم نمایان می‌شود؛ پس برایم دعا کن تا عورتم آشکار نشود، رسول الله صلی الله علیه وسلم در حقش دعا کرد.

پس این دو حدیث دلالت به ترک تداوی می‌کند؛ طوری‌که در حدیث اول کسانی را که بدون محاسبه وارد بهشت می‌شوند توصیف نمود. آنان کسانی هستند که تقاضای رقیه (دم کردن) نمی‌کند و داغ نمی‌کند؛ یعنی تداوی نمی‌کنند، بلکه کار را به پروردگار خویش می‌گذارند که دم کردن و داغ کردن کنایه از تداوی است. این درحالی است که رسول الله صلی الله علیه وسلم در احادیث دیگر بر دم کردن تشویق کرده است و جبرئیل علیه السلام بالای رسول الله صلی الله علیه وسلم رقیه کرده است؛ چنانچه در حدیثی رسول الله صلی علیه وسلم فرموده است:

«الشِّفَاءُ فِي ثَلاَثَةٍ: فِي شَرْطَةِ مِحْجَمٍ، أَوْ شَرْبَةِ عَسَلٍ، أَوْ كَيَّةٍ بِنَارٍ، وَأَنَا أَنْهَى أُمَّتِي عَنِ الكَيِّ»

[بخاري بروایت ابن عباس]

ترجمه: شفاء در سه چیز است: در نوک نشتر حجامت‌گر، در نوشیدنی عسل و یا داغ کردن به آتش؛ اما من از داغ کردن امتم را منع کرده ام.

در حدیث دوم که رسول الله صلی الله علیه وسلم خانم را که مرض صرع داشت، در بین صبر کردن بر مرض صرع و جنت رفتن و این‌که از الله بخواهد که از صرع عافیت یابد، مخیر گذاشت که این دو حدیث دلالت به جواز ترک تداوی دارد که وجوب را از تداوی کردن مرفوع می‌دارند و آنجا که رسول الله صلی الله علیه وسلم بر تداوی کردن تشویق کرده اند، دلالت به مندوب بودن تداوی دارد. اما حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم:

«لاضرَرَ ولا ضِرارَ»

{به روایت ابن ما جه} 

ترجمه:  ضرر رسانیدن به دیگران و یا ضرر رسانیدن  از دو طرف به هم‌دیگر درست نمی‌باشد.

این حدیث ارتباط به فردی دارد که فردی را و یا به نفس خودش ضرری وارد سازد که تفصیلات این حدیث در قاعده لاضرر بیان شده است و این قاعده بر مرضی‌که از قضاء الله سبحانه وتعالی بالای انسان می‌آید، کدام ربطی ندارد.

برادرتان عطاء بن خلیل ابوالرشته

مترجم: محمد حبیبی

ادامه مطلب...

زود است اشتباه تاریخیِ را اصلاح کنیم که موجودیت دولت یهود را اجازه داده، اختیار را به امریکا سپرده تا باعث آزار و اذیت مسلمانان شود و به ترامپ اجازه داد که گمان نماید فلسطین مُلک پدرش است!

(ترجمه)

خبر:

ترامپ رئیس جمهور امریکا در کنفرانس «اعلان معاملۀ قرن» در واشنگتن گفت: «جهان اسلام باید جبران خطایی تاریخی را که با اسرائیل جنگیده، بپردازد.»

تبصره:

ترامپ، طاغوت امریکا، در کنفرانس مطبوعاتی، معاملۀ زیان‌بارش (معامله قرن) را اعلان نمود. وی اسلام را تروریسم توصیف کرد و ما را به عنوان امت واحد خطاب نموده و گفت: «جهان اسلام باید اشتباه‌ تاریخی حمله به اسرائیل را جبران کند.» امت اسلامی نباید این گفته‌ها را نادیده بگیرند و باید درک نمایند که این واقعیت فعلی و عنوان حقیقی «معاملۀ قرن»، جنگ قرنِ صلیبی یهود علیه اسلام و مسلمانان است. ترامپ و نتانیاهو بار دیگر از خانۀ کینه، نفرت و سرکشی در واشنگتن، از تجدید و ازسرگیری جنگ صلیبی خبر دادند که صریحاً توسط جورج بوش پسر قبل از اشغال سرزمین‌های اسلامی پس از واقعۀ 11 دسمبر  2001م اعلان شده بود.

بر امت اسلامی اعم از مردم، ارتش‌ها، افراد و گروه‌ها لازم است که از حالت سیلی‌خوردن، ناله و فریاد زدن، یاری نکردن یک‌دیگر و عقب‌ماندگی، به سوی آمادگی کامل و فداکاری برای نصرت دین الله سبحانه وتعالی و دفاع از آن خارج شوند و در مقابل جنگ صلیبی تازه و به خاطر آزادسازی سرزمین مبارک فلسطین از یهود و برگشت بیت‌المقدس و مسجدالاقصی و تمام فلسطین به آغوش مسلمانان تلاش صورت گیرد. از این حالتی‌که تنها شاهد اخبار باشیم و با دیدن صحنه‌های ناگوار دندان‌ها به هم بخورد، ناخن‌های خود را دندان گیریم و اندوهگین باشیم؛ عبور کنیم و از نارضایتی‌های زبانی با همه اشکالش، چون کنفرانس‌ها، نشست‌ها، گردهمایی‌ها، مقالات، اشعار و برنام‌های رسانه‌ای؛ به وضعیتی‌که در آن عمل وجود داشته باشد و به حادثه‌ای منجر شود، عبور نماییم. این وضعیت باعث شکستن دندان‌های بیرون کشیدۀ ترامپ، نابودی رژیم یهود و بازگشت کامل فلسطین به آغوش مسلمانان گردد؛ بلکه باید نفوذ غرب، به ویژه امریکا دور انداخته شود و منطقه به طور کامل از وجودشان پاک شود و این امر با بودن دولت خلافت و با اعلام جهاد ممکن خواهد بود. این امر با شعارها ممکن نیست؛ هرچند ادامه داشته باشد و هرقدر گرم و داغ باشد و کافی نیست مقاومت تنها در کنارۀ باختری و نوار غزه تحت فشار و در عدم موجودیت یک رهبری سیاسی مخلص و صادقی‌که از این مقاومت بدون فریب دادن آن و خواستن امتیازات و تنها رها کردن آن در وسط راه پشتیبانی و حمایت نماید.

چقدر امت علیه اعلامیۀ بالفور که از طریق سایکس‌-پیکو و تصمیم‌ها در تقسیم قدس و معاهدات ننگین و شرم‌آور (کمپ‌دیوید، اسلو و وادی عربا) و تصمیم ترامپ برای به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت یهودیان برای رسیدن به معاملۀ زیان‌بار قرن صدا بلند نمودند؟ چقدر جامعۀ به اصطلاح بین‌المللی و سازمان‌های بین‌المللی در کنار دولت‌های عربی، سازمان‌ها و نظام‌های منطقوی در سرزمین‌های اسلامی توطئه می‌کنند؟ چقدر این‌ها علیه مقاومت توطئه کردند و مقاومت را محاصره نموده و نابود نمودند؟ تا این لحظه چند تن از رهبران مقاومت بر قضیۀ امت و مقاومت دسیسه چیدند و پای خود را بر خون شهدا گذاشتند و چند تن از آن‌ها قبول کردند که برای سرکوب و تعقیب مردم فلسطین، از طرف یهودیان اشغال‌گر وکیل باشند؟

ترامپ دشمن اسلام و مسلمانان و تمام بشریت است. او پیش از اعلام معاملۀ خود، اسلام را به دین تروریزم وصف نمود و بر کسانی‌که پروژۀ بیداری امت اسلامی را مطابق اسلام (خلافت بر منهاج نبوت) حمل می‌کنند؛ حمله نمود. وی اشارتاً اعلان نمود که معاملۀ قرن بخشی جدایی ناپذیر جنگ علیه اسلام است؛ با درک این‌که این معامله با چیزی جز اسلام و قدرت شمشیرهای جهاد که ارتش‌های مسلمانان را به حرکت می‌آورد متوقف نخواهد شد و یا با نهادی سیاسی شرعی که فقط در دولت خلافت تمثیل می‌شود، دولتی‌که ترامپ می‌داند که آن هرگز متوقف نخواهد شد. هم‌چنین می‌داند که آن دولت یک گروه مسلح نخواهد بود که بر برخی مناطق یک روز سیطره داشته باشد. شما با یک حکومت دروغین روبه‌رو نخواهید بود، بلکه با دولت خلافت بر منهج نبوت که بشارت آن را رسول‌الله مژده داده است، مقابل خواهید بود و زود است که آن با دست‌های پاک و قلب‌های مؤمن، صادق و مطمئن به این‌که باید اشتباه تاریخی خود را تصحیح کنیم، احیاء شود. خطایی تاریخی‌که به کفار استعمارگر اجازه داده است، بر سرزمین‌های اسلامی حاکمیت کنند و آن‌ها را تقسیم نموده قسمتی را تقدیم یهودیان کنند و اشتباه تاریخی را اصلاح نماییم که باعث شد امریکا و سایر کشورهای بزرگ دنیا به خون، سرزمین و مقدسات‌مان دست‌درازی کنند.

مردم جهان از دور و نزدیک باید بدانند که آن‌چه ترامپ گفت که خلافت مرده است، باوجود که باور داشت که پس از سقوط آن در سال 1924م، دیگر خلافتی وجود نداشته. آن‌چه او گفت، بیان‌گر ناراحتی و ترس، از خلافت آینده است آشکار شدن بسیار نزدیک شده است. آن‌چه او گفت نشان‌دهندۀ نگرانی او از غافل‌گیر شدنش می‌باشد. در حالی‌که الله سبحانه وتعالی:

﴿إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا﴾؛

یعنی: بی‌گمان الله حکمش را به اجرا می‌گذارد. الله برای هر چیز اندازه‌ای مقرر کرده است.

نویسنده: ممدوح بن محمد ابو سوا قطیشات

مترجم: پارسا امیدی

 

ادامه مطلب...

رد سخنان سیسی، مبنی بر بازسازی اندیشۀ اسلامی!

(ترجمه)

خبر

عبدالفتاح سیسی رئیس جمهور مصر در کنفرانس بین‌المللی ازهر مصر که به تاریخ 27/1/2020 برگزار شد، در جریان صحبت‌هایش گفت: «از چندسال بدین‌سو مؤسسه‌های دینی و در رأس آن مؤسسۀ ازهر شریف از من خواسته‌اند که توجه گستردۀ را در رابطه به بازسازی اندیشۀ اسلامی اتخاذ کنم تا مبادا منجر به بیرون شدن از زیر بار مسئولیت و یا هم کدام تنبلی پیرامون اندیشۀ اسلامی شده و میدان برای آموزگاران علم و عالمان خیالی غیرمتخصص رها شود که بدین‌وسیله مغزهای متفکر جوانان را به هدر داده، برای‌شان مباح بودن قتل، غارت و تجاوز بر اموال و کالاها را زینت دهند و دیگر این‌که احکام ناب شریعت اسلامی را از آن‌ها پنهان داشته و برای‌شان فهم غلط و انحراف‌کننده‌ای را در تفسیر قرآن انتقال داده و تحریف قصدی را در سنت مطهر پدیدار سازند، از اين جهت این کنفرانس با مشارکت شخصیت‌های سیاسی، دینی و نمایندگان وزارت‌خانه‏های اوقاف، دارالافتاء‏ها و شوراهای اسلامی 41 کشور جهان برگزار شده است.

تبصره

سیسی می‏خواهد تا از طریق بازسازی اندیشۀ اسلامی جلو هدر رفتن مغزهای متفکر جوانان را گرفته و مباح بودن کشتار، چور و چپاول اموال و کالاها را در نظرشان زشت جلوه دهد. اما از سیسی سوال می‏نمائیم که در انقلاب غیرقانونی‌اش در 2013 ميلادى که هزارها احتجاج‌کننده را در میدان‏های عمومی به قتل رساند، چه کسی برایش مباح بودن کشتار را فتوا داده بود؟ آیا او نخستین کسی نیست که دست به کشتار زد؟ و چه کسی هزارها انسان را زندانی ساخت که تا هنوز در زندان‏ها بسر می‏برند و تعداد زیادی از آن‌ها را اعدام و تعدادی را هم به دستان جیره‌خواران مجرم‌اش شکنجه نمود؟! او حالا از علماء می‏خواهد که برایش تحت نام بازسازی اندیشۀ اسلامی فتوا دهند تا مردم را که در کمین او نشسته‌اند و مى‌خواهند نظام استبدادی تحت اداره‌اش را نابود نموده و از او و مجرمین هم‌دست‌اش  انتقام بگیرند، دست‌گیر نموده و به زندان‌ها بفرستد! گویا که سیسی از ترس مجازات‌اش به وسیله مردم وحشت زده شده است.

عده‌ای از علماء سعی بر این دارند که  نظام کفری حاکم را رنگ و بوی شرعی داده و جلو مردم را از سرنگون کردن این نظام ظالم که هم‌خوانی با شرعیت الهی ندارد را بگیرند.

سیسی بیان داشت: «ما وقتی‌که از شما خواستار بازسازی اندیشۀ اسلامی هستیم بدون تردید که این خواسته ما خارج از دایرۀ منهج رسول الله صلی الله علیه وسلم نبوده و بر این تأکید دارم که بازسازی اندیشۀ اسلامی به معنای بازسازی اندیشۀ اسلامی در اصول دین، عقیده و یا احکام مشابه به آن که از نظر ائمۀ دین متفق علیه هستند نیست و مسلمانی را نمی‏توان یافت که ایمان به الله سبحانه وتعالی، کتاب‌ها و پیامبران‌اش داشته باشد و در عین حال حرامی را حلال و گناهان کبیره را مباح و کدام قانون را وضع کند که در تعارض با قرآن و حدیث صحیح باشد و یا اين‌که قصد صدمه زدن به مقاصد والاى شریعت اسلامی را داشته باشد. بازسازی اندیشۀ اسلامی‌که ما انتظار آن را داریم عبارت از بازسازی اندیشۀ اسلامی در فقه معاملات و در عرصه‌های عملی زندگی می‏باشد و ما بر این اتفاق داریم که بیش‌تر احکام فقه معاملات در طول کم از کم ده قرن نسل در نسل تغییر نموده است.»

سخنان سیسی کاملاً متناقض و ناآشنا با منهج رسول الله صلی الله علیه وسلم است. نظامی‌که سیسی آن را اداره می‏کند نظام جمهوری-دموکراسی کفری بوده که قرآن و سنت را در هیچ یک از حوزه‌ها تطبیق ننموده؛ نه در حوزۀ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، سیاست تعلیم، سیاست داخلی، سیاست خارجی، و نه هم در عقوبات. نظام سیسی خلافت نبوده؛  بلکه  نظام سرمایه‌داری است که آن را در عرصۀ اقتصاد تطبيق نموده، سرمایه‏ها را در بین مردم تقسیم نکرده، ضروریات و اساسات‌شان را  تأمین ننموده و در عین‌حال فرصت‌هاى کاری را برای مردم فراهم نمی‏سازد. بلکه نظامی‌یست که تابع صندوق بین‌المللی پول بوده و سود، بی‌حیایی و برهنه‌گی در بین زنان، مختلط بودن مرد و زن، کلپ‌های خوش‌گذرانی شبانه و شراب‌نوشی را که همه این‏ها از گناهان کبیره به شمار می‏روند؛ مباح می‏شمارد. زنا و اعمال زشت را از طریق رسانه‏های مبتذل در میان مومنان پخش نموده و آزادی‌های عامه را که منشأ آن عقیدۀ غربی جدایی دین از زندگی است، آزاد می‏گذارد. سیاست تعلیم آن بر اساس سیاست اسلامی نه؛ بلکه براساس عقیدۀ غربی است که در عوض ساختن شخصیت اسلامی، شخصیت منحرف متناقض و مزدور را می‏سازد، عقوبات را در اسلام تطبیق ننموده و در سیاست خارجی خود وابسته به امریکا بوده و خادم رژیم صهیونیستی می‏باشد. دیگر این‌که کفار (یهود، نصاری و مشرکین) را به جای مومنان به دوستی گرفته که این خود گناه کبیره به حساب می‏رود.

سیسی و نظام‌اش با اصول و ثوابت دین و احکام متفق علیه مخالفت نموده است. سیسی از بازسازی اندیشۀ اسلامی در فقه معاملات چه‌چیز را می‏خواهد؟! درحالی‌که هرنوع حرامی را حلال و یا هر فرضی را تعطیل نموده است؟ تمام نظام‏های اسلامی برگرفته شده از فقه معاملات است؛ ولی درعین‌حال سیسی با آن مخالفت می‏ورزد؛ پس هدف‌اش از این کار چیست؟ آیا می‏خواهد که  فتوای علماء را مبنی بر مشروع بودن نظام مصری مأخوذ از نظام‏های غربی بگیرد تا باشد که از این طریق تمام نظام‏های غربی، نظام‏های اسلامی خوانده شود؟ و یا این‌که حداقل نظام‏های غربی مخالف اسلام خوانده نشود، تا در نتیجه اسلام در منظومه غربی که برای نابودی اسلام فعالیت می‏کند، ذوب شود؟! غرب کافر از چندین جهت حملات خود را علیه اسلام آغاز نموده است: جهت حملۀ مستقیم بر ضد احکام اسلامی و تحریف و توصیف نمودن آن‌ها به نام اعمال و احکام تروریستی می‌باشد. جبهۀ دیگر، جبهۀ عملی‌ست که می‏خواهد اسلام را در کنترل خود در آورده و آن را در منظومۀ خویش بگنجاند، آن‌ هم از طریق تحریف احکام آن و مشروع جلوه دادن تمام نظام‏های غربی جمهوری، دموکراسی و آزادی‏های عامه، حقوق بشر، حقوق زن و نظام اقتصادی. جبهه و جهت دیگر، جنگ علیه اسلام جهت سیاسی است که از طریق نفوذ سیاسی بر سرزمین‏های اسلامی سرنوشت مسلمانان را در دست گرفته و مزدوران خود را در نقاط مختلف بسیج می‌نماید. جبهۀ دیگر، جنگ جبهۀ نظامی است که به وسیلۀ مداخلۀ مستقیم نظامی؛ چنان‌چه در افغانستان، عراق، سوریه و سومالی به راه انداخته است و یا هم گسترش حملات نظامی و جابه‌جا کردن پایگاهای نظامی جهت استعمار می‌باشد. نظام سیسی، ساخت و سازِ پایگاهای امریکایی را اجازه داده و حملات امریکایی بر سرزمین‏های اسلامی را تقویت نموده است. هم‌چنان در پیمان بین‌المللی جنگ بر علیه مسلمانان سوریه و عراق اشتراک کرده است؛ درحالی‌که بر اشغال 80 فیصد فلسطین توسط یهود اعتراف دارد، ارتباطات دیپلوماسی خود را با رژیم یهود بر قرار می‏کند.

در حقیقت بازسازی اندیشۀ اسلامی که سیسی آن را می‏خواهد، اجتهاد شرعی نیست؛ اما دروازۀ اجتهاد تا روز قیامت باز است آن هم برای علمای با تقوا و توانا و ملتزم به اصول و شروط آن؛ نه برای علمای درباری که قصد فریب مردم را داشته و برای سیسی و غیره از حکام فتوا می‌دهند تا باشد که سیاست‏های فاسد‏شان استمرار یافته و عدم مخالفت‌شان به اسلام ثابت شود. خیانت‏ها، ظلم و تقصیرشان در رسیدگی به امور مردم و غارت اموال و تجاوز به اهداف وکرامت‌شان پوشانده شود.

در پایان سخن‌رانی وی که توسط نخست وزیر مصطفی مدبولی به نیابت از سیسی خوانده شد آمده است: «من یک‌بار دیگر به خاطر نجات اسلام و مسلمانان  بر ضرورت موضوع بازسازی اندیشۀ اسلامی تأکید می‏نمایم.» آیا سیسی و نظام‌اش با این همه رفتارهایش که قبلاً خاطر نشان ساختیم، می‏خواهد که اسلام و مسلمانان را نجات دهد؛ درحالی‌که مردم واقعیت آن نظام را دانسته و در مقابل آن قیام کرده‌اند که تا هنوز انقلاب آن‌ها به پایان نرسیده است؟! اگر واقعاً سیسی بر حسب تعبیرش قصد نجات دادن اسلام و مسلمانان را دارد، در این‌صورت باید که قدرت را به رهبری سیاسی اسلامی با درک و درایت (حزب‌التحریر) بسپارد، حزبی‌كه در عصر کنونی، فقه معاملات و تمام نظام‏های اسلامی و چگونگی تطبیق آن‌ها را واضح ساخته، جوانان و تمام مردم را به شرعی بودنش قانع نموده، قلوب‌شان را سرشار از آرامش می‏نماید و برایشان امنیت و استقرار می‌آورد و آنان را سعادت‏مند دنیا و آخرت می‏گرداند.

نویسنده: اسعد منصور

مترجم: محمد مزمل

ادامه مطلب...

فلسطین نیازمند یک ملیون مبارز است؛ نه یک ملیون امضاء!

(ترجمه)

خبر:

در خبری‌که از خبرگزاری بین المللی قدس‌پرس انتشار یافته است، رئیس اتحادیۀ فلسطین در پارلمان اردن گفته است: انتخاب اردن برای راه‌اندازی کمپاین "بازگشت حق و تصمیم من است" که هدفش جمع‌آوری یک ملیون امضاء است. این از این جهت است ‌که اردن مخزن انسانی پناهندگان فلسطینی در جهان محسوب می‏شود، و دیگر این‌که "کمیتۀ نمایندگان فلسطینی در اردن تلاش می‌ورزد که توجه و تمایل کشور شاهی اردن را به خاطر رد اسکان مجدد و میهن بدیل از طریق "لاءات مَلَکِی ثلاث" جلب نماید(سه "نَه" یعنی پاسخ رد که ملک عبد الله ثانی در برابر اشغال صهیونیستی گفته است: نه، به کوتاه آمدن از قدس،  نه، بر این‌که قدس وطن بدیل برای یهودیان باشد و نه، بر اسکان و جابجا شدن یهودیان در قدس). امضاءهای جمع‌آوری شده بعنوان عضو ناظر در سازمان ملل به مرکز عودت کنندگان در بریتانیا فرستاده می‏شود، تا این‌که در میان مردم جهان پیامی باشد که" پناهندگان به حق بازگشت‌شان به فلسطین پایبند بوده و حق بازگشت‌شان به مرور زمان ساقط نمی‏شود".

تبصره:

 امضاء‏های یک ملیون نفر از واقعیت تلخی‌که در طول یک قرن کامل به انجام رسیده و در آن تمام ابزار‏های  نظامی، سیاسی، رسانه‌ای و فرهنگی بکار رفته است، چه سودی در پی دارد؟ این همه برنامه‏هایی بود که دست بدست هم دادند تا رژیمی را برای یهودیان در فلسطین به وجود آورند و مردم فلسطین را از خانه‌های‌شان بیرون نمایند و در هرجهت آنان را آواره کنند؟ درست است که جمع‌آوری امضاءها از اهل فلسطینی و دیگران برای ما و تمام جهان ثابت می‏کند که مردم فلسطین و دیگر سرزمین‌های اسلامی یک روز هم به وجود رژیم یهود در یک بخشی از سرزمین‌های اسلامی راضی نبودند و هرگز نخواهند بود. و این واقعیت است که در آن جای بحث نیست و برای اثبات آن نیاز به امضاء یک ملیارد مسلمان نیست، بلکه آن در احساس هر مسلمانی‌که الله متعال را به یگانگی شناخته و هدایت استوار او را پیروی نموده و از پیامبر امینش و از قرآن‌کریم پیروی می‏نماید ثابت است، و این یک امر قطعی می‏باشد.

اما دسیسه‏ها و معاملات که در طول یکصد سال اتفاق افتاد و منجر به اعلان معاملۀ قرن شد، دور از چشم امت اسلامی و بوسیلۀ دسیسه‏های روشن و واضح بعضی از حکام مسلمانان و خصوصاً حکام دولت‏های مجاور فلسطین اتفاق افتاد. از زمانی‌که سازمان ملل‌ بریتانیا را مؤظف کرد تا آن‌چه را که در اعلامیه بلفور برای ایجاد خانه ملی برای یهودیان در سرزمین فلسطین گفته شده است عملی سازد، رهبرانی‌که بوسیله انگلیس‏ها بر سر قدرت آمده بودند بسوی پیمان بستن با انگلیس آمدند و با این کار انگلیس‏ها را نیرومندتر ساختند، تا این‌که رژیم یهود بشکل رسمی در سال 1948 میلادی بوجود آمد و بعد از آن ارتش‌های عربی بدلیل اوامر ذلیلانه مجبور به عقب‌نشینی شدند و به پیروی از کسانی پرداختند که جیره‌خوار بودن‌شان را برای بریتانیا پذیرفتند. بعد از ایجاد رژیم یهود بیش از 3 ملیون فلسطینی از سرزمین و خانه‏های‏شان آواره شدند و به عوض این‌که ارتش با اخلاصی تشکیل شود که انگلیس را همراه با یهودیان از منطقه براند؛ خیمه‌های برای آوارگان پرپا شد و سازمان ملل با کسانی‌که بدروغ رهبر خوانده شده بودند در این خیمه‏ها گرد آمدند و بوسیله کمک‌های غذایی و آشامیدنی دست به غمخواری و دلجویی آواره‌شدگان زدند.

و در سال 1967 کشورهای که در ایجاد رژیم یهود اشتراک ورزیده بودند مجدداً دسیسه‌سازی کردند تا رژیم یهود بتواند مناطق باقی ماندۀ هم‍جوار فلسطین مثل سیناء از مصر و ارتفاعات جولان از سوریه را اشغال نماید، تا از این طریق فشار آورده و بدین طریق رژیم یهود در سراسر سرزمین فلسطین به رسمیت شناخته شود. این  اولین معاملۀ بود که در توافق نامۀ کمپ‌دیوید با مصر به امضاء رسید تا رژیم یهود در ازای آن سیناء را به مصر بدهد و مصر هم رژیم یهود را در سراسر سرزمین فلسطین به رسمیت بشناسد که درنتیجه چنین هم شد. سپس بدنبال آن توافقنامه‏های اوسلو به امضاء رسید تا رژیم یهود توسط آن از سوی سازمان آزادی‌بخش فلسطین بر بخش بزرگ فلسطین به رسمیت شناخته شود و در عوض آن سازمان آزادی بخش فلسطین قدرت خود را بر فرزندان فلسطین و کارهای روزمرۀ شان‌محفوظ بدارد. سپس توافقنامۀ وادی عربا با اردن به امضاء رسید و اردن رژیم یهود را در فلسطین به رسمیت شناخت و در بدل آن بدون جنگ در تاریکی شب چند هزار متر مربع زمین را دریافت نمود. تنها سوریه رژیم یهود را به رسمیت نشناخت و لاف و غوغا برپا کرد در حالی‌که حاکم آن حافظ اسد ارتش سوریه را به عقب‌نشینی از جولان دستور داده بود.

معاملۀ ترامپ معاملۀ جدیدی نیست، بلکه معامله‌ایست که وی و مزدوران‌اش آن را معاملۀ قرن نامیدند. به عبارت دیگر این معامله اوج و نتیجۀ نهایی اقدامات نظامی، سیاسی، رسانه‌ای و فرهنگی‌ست که یک قرن به درازا کشید، تا این‌که به حالت کنونی رسید و ابزاری‌که در گذشته به شکل پنهانی بکار برده می‏شد، چنان‌چه دولت‏های خلیج؛ امروز بشکل علنی بکار برده می‏شود. پس اقدامات صدسال متوالی با آن جنگ‏ها و نبرد‏های خیالی‌که در بر داشت و شکست‌های ساختگی وگاهی هم پیروزی‏های ساختگی، همۀ این اقدامات و جمع‌آوری ملیون‌ها امضاء نه امور را به جایگاهش، نه حقوق افراد را برای‌شان و نه هم پناهندگان را به سرزمین‌شان برگردانده می‏تواند.

علاوه بر این، گفته می‏شود که کمپاین جمع‌آوری امضاءها زیر نظر رهنمایی‌های سلطنتی در اردن انجام می‏شود. آیا این همان رهنما‌های نیستند که با بریتانیا از ابتداء قرن گذشته معامله نموده و کارگردانی امور فلسطین را نموده و نمایش‌نامۀ اعلامیه بلفور را ساخته و برای ایجاد رژیم یهود فعالیت کردند؟ آیا این همان کسانی نیستند که رژیم یهود را به رسمیت شناخته و نمایندگی دپلماتیک وسیاسی آن را بشکل کامل پذیرفتند؟ پس زمانی‌که در بخش اعظم فلسطین؛ رژیم یهود به رسمیت شناخته شده باشد؛ درین‌صورت پناهندگان به کدام سرزمین برگردند؟ یا این‌که شما ما را به باد تمسخر می‌گیرید؟!

معاملۀ ترامپ چیز جدیدی را به همراه نیاورده است. تمام حکام عرب بشکل علنی رژیم یهود را در فلسطین به رسمیت شناخته و آن را قبول دارند، و این سخن تازۀ نیست؛ بلکه از زمانی‌که این حکام بر سکوی قدرت نشستند، تا اکنون رژیم یهود را به رسمیت می‌شناسند. پس زمانی‌که آن‌چه در فوق گفته شد صحت داشته باشد و قطعا هم صحت دارد؛ پس این حکام چرا همیشه در صدد فریب دادن و به خواب بردن ملت فلسطین بوسیله سخنان مثل"بازگشت حق و تصمیم من است" می‏باشند؟ گذشته از این آیا یکی از این حکام و مزدوران جرأت می‌کنند که  منظورشان را از بازگشت و حق بازگشت و این‌که بسوی کدام فلسطین باید بازگشت نمود شرح دهند؟ آیا حکام و نظام‌های‏شان به وجود رژیم یهود در تمام فلسطین در سال 1967 میلادی اقرار ننمودند؟ پس منظورشان بازگشت بکدام فلسطین است و از چه چیز سخن می‌رانند؟ یا این‌که دسیسه‌های پیهم بخاطر گمراه‌سازی و دور کردن اذهان مردم از خیانت‌های صد سال بدین‌سو می‏باشد؟

علاوه بر این، کسی‌که مسئول جمع‌آوری امضاءهاست اگر از وی پرسیده شود که بعد از امضاء ها چه اتفاقی می‌افتد، با تمام وجود پاسخ خواهد داد که ما امضاءها را به مرکز عودت کنندگان در بریتانیا می فرستیم!! سبحان الله! آیا همین بریتانیا نبود که رژیم یهود را بوجود آورد و زمینۀ رفتن یهود را به فلسطین آماده نمود و فلسطینی‌ها را از سرزمین‌شان بیرون راند؟ آیا در میان‌تان مرد باخرد وجود ندارد؟ شما را چه شده؟ چگونه قضاوت می‏کنید؟!

در این کوچک‌ترین شکی نیست که نه تنها مردم فلسطین؛ بلکه تمام انسان‌های که در سرزمین‌های اسلامی بسر می‌برند، آرزو دارند تا تمام فلسطین از شر یهود آزاد شود، و ما برای اثبات این امر نیاز به کاغذ و امضاءهای الکترونیک نداریم و بخاطر آزادی فلسطین به فتح نیاز داریم، حتی این‌که برای این فتح یک جبهه و جهت برای آزادی فلسطین آماده شود، تا در آن جبهه فرزندان امت احساسات را بر انگیزند. امروز امت اسلامی مثل گذشته توانایی تقدیم یک ملیون شهید را به عوض یک ملیون امضاء دارد، مشروط بر این‌که رهبر ارتش و محرک آن‌ها بسمت آزادی؛ خلیفۀ مثل عمر و یا ابوبکر باشد و یا هم فرماندهی مثل خالد و یا صلاح الدین ایوبی باشد و ایمان به الله و بدست آوردن رضایت‌اش انگیزۀ آزادسازی‌اش باشد.

﴿الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِن دِيَارِهِم بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيراً وَلَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ﴾

[حج آیت 40]

ترجمه: همان کسانی‌که به ناحق از خانه‌های‌شان بیرون رانده شدند (آن‌ها گناهی نداشتند) جز این‌که می‌گفتند پرودگار ما الله است) واگر الله متعالی بعضی از مردم را با بعض دیگر دفع نمی‏کرد، صومعه ها، کلیسا ها، کنسیه‏ها و مساجدی که نام الله در آن‌ها بسیار برده می‏شود، سخت ویران می‏شد و حتماً الله کسی را که دین او را یاری می‌دهد یاری می‏کند؛ چرا که الله سخت نیرومند شکست ناپذیر است.

نویسنده: محمد جیلانی

مترجم: محمد مزمل

ادامه مطلب...

مبادلۀ پول و حوالۀ آن بدون قبض!

  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش:

السلام‌علیکم‌ورحمت‌الله‌وبرکاته!

از الله متعال می‌خواهم که شما را صحت‌مند و عافیت داشته باشد! پرسش‌ام این است: آیا تبدیل پول به پول، بدون تسلیم شدن و انتقال آن به مکان دیگر درست است؟ مثلاً من می‌خواهم 1000 دینار از صراف بخرم و به همه‌چیز اتفاق کردیم و در عین مجلس پول اتفاق شده را برایش پرداخت نمودم و برایش گفتم که پول را به مکانی خاصی انتقال دهد، بدون این‌که 1000 دینار را قبض کرده باشم؛ پس آیا این معامله درست است و یا تسلیم شدن از هردو جهت شرط است؟

پاسخ:

وعليكم‌السلام‌ورحمت‌الله‌وبركاته!

معلوم می‌گردد که این معامله تنها حواله نبوده؛ بلکه معاملۀ تبديلی را نیز دربر دارد؛ چون: در این معامله دینارها را با پول دیگری خریداری کرده‌ای؛ مثلاً: در بدل 1000 دينار 3000 ریال پرداخت نموده؛ سپس این پول را به جای دیگری که خواسته‌ای حواله نموده‌ای؛ بناءً در این معامله اولاً عمل مبادله و پس از آن عمل حواله صورت گرفته است که تفصیل آن چنین است:

- مبادله در بين پول‌‎های مختلف حتمی است که دست به دست (به صورت نقدی) باشد؛ يعنی قبض دوجانبه فوراً صورت گیرد، در غیر آن حرام است. در زمینه بخاری از سلیمان بن ابی مسلم روایت کرده که گفته:

از ابا منهال در مورد مبادله دست به دست پرسیدم، وی گفت: من و شریکم چیزی را هم دست به دست و هم نسیه خریدیم، در این میان براء بن عازب نزدمان آمد، در مورد از او پرسیديم، او گفت: من و شریکم زید بن ارقم چنین یک عمل را انجام دادیم و در مورد از رسول الله صلی الله علیه وسلم پرسیدیم، او صلی الله علیه وسلم فرمود:

«مَا كَانَ يَدًا بِيَدٍ، فَخُذُوهُ وَمَا كَانَ نَسِيئَةً فَذَرُوهُ»

ترجمه: آن‌چه دست به دست باشد بگیرید و آن‌چه نسیه است بگذارید.

هم‌چنین مسلم از مالک بن اوس بن حدثان نقل کرده است که گفت:

بین مردم گشت کرده گفتم: در بدل درهم چه کسی مبادله می‌کند؟ طلحه بن عبیدالله که نزد عمر رضی الله عنهما نشسته بود گفت: طلاهايت را نشان‌مان ده و کمی دیرتر که خادم بیاید درهم را برایت می‌دهم، عمر رضی الله عنه گفت: نخیر، سوگند به الله یا نقداً درهم‌های‌اش را مى‌دهى و یا طلا‌های‌اش را برایش بازگردان؛ چون: رسول الله صلی الله وسلم فرموه است:

«الذَّهَبُ بِالذَّهَبِ رِبًا، إِلَّا هَاءَ وَهَاءَ، وَالْبُرُّ بِالْبُرِّ رِبًا، إِلَّا هَاءَ وَهَاءَ، وَالشَّعِيرُ بِالشَّعِيرِ رِبًا، إِلَّا هَاءَ وَهَاءَ، وَالتَّمْرُ بِالتَّمْرِ رِبًا، إِلَّا هَاءَ وَهَاءَ»

ترجمه: فروش طلا در برابر طلا رباست؛ مگر اين‌كه دست به دست باشد و فروش نقره در برابر نقره رباست؛ مگر این‌که دست به دست باشد و فروش گندم با گند سود است؛ مگر این‌كه دست به دست باشد و فروش جو در برابر جو رباست؛ مگر این‌که دست به دست باشد و فروش خرما در مقابل خرما سود است؛ مگراين‌كه دست به دست باشد.

هم‌چنین مسلم از عباده بن صامت روایت می‌‌کند كه گفت: رسول الله صلى الله عليه وسلم فرموده است:

«الذَّهَبُ بِالذَّهَبِ، وَالْفِضَّةُ بِالْفِضَّةِ، وَالْبُرُّ بِالْبُرِّ، وَالشَّعِيرُ بِالشَّعِيرِ، وَالتَّمْرُ بِالتَّمْرِ، وَالْمِلْحُ بِالْمِلْحِ، مِثْلًا بِمِثْلٍ، سَوَاءً بِسَوَاءٍ، يَدًا بِيَدٍ، فَإِذَا اخْتَلَفَتْ هَذِهِ الْأَصْنَافُ، فَبِيعُوا كَيْفَ شِئْتُمْ، إِذَا كَانَ يَدًا بِيَدٍ»

ترجمه: فروش طلا در مقابل طلا، نقره در مقابل نقره، گندم در مقابل گندم، جو در مقابل جو، خرما در مقابل خرما و نمک در مقابل نمک؛ به شرط اين‌كه مثل به مثل و با وزن مساويانه باشد و نيز دست به دست انجام شود درست است؛ اما اگر اين اجناس مختلف باشند، می‌توانيد كه هرگونه که خواستید خرید و فروش نمایید؛ به شرط كه دست به دست انجام شود.

و «يداً بيد» به معنای تسلیم دادن دست به دست است؛ طوری‌که یک طرف ريال‌ها و طرف دیگر دینارها را تسليم شود، به شرط این‌که در زمان واحد، مبادله صورت گیرد.

- پس از قبض و تسليم شدن، اختيار دارى که از طریق این صراف و یا صراف دیگر به هرجايی‌كه خواستى حواله نمايی.

- گاهی گفته مى‌شود در حالى‌كه اين مال حواله مى‌گردد چه نیاز است تا قبض شود؟ پاسخ این تصور احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم است كه در آن‌ها دلالت روشن، صريح و مؤکد است كه به عبارت‌هاى صریح و قطعی‌الدلاله قبض و تسليم شدن دو جانبه را حتمی می‎داند؛ پس الفاظ «هاء بهاء» و «یدا بید» واضحاً بدون تعلیل و تاویل بر قبض نمودنِ دست به دست تاکید دارد. آن‌چه من دانستم همین است و الله عالم و حکیم است.

برادرتان عطاء بن خليل ابوالرشته

ادامه مطلب...

سرنوشتِ اطفال‌مان چه خواهد شد؟

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

جوانان، لنگرگاه بلندپروازی‌ها، ریسک‌ها، سعی و تلاش‌های خستگی‌ناپذیر، امید هر ملت و وسیلۀ پیش‌رفت و تغییر هر جامعه‌اند؛ اما پرسش این است که چرا جوانان این‌گونه‌اند؟

زیرا جوانان می‌توانند واقعیت را بسیار زود درک کنند. ویژگی‌های‌که جوانان از آن برخورداراند، آنان را به سادگی در این خصوص توان‌مند ساخته است. جوانان همین‌که خویش را در مرحلۀ انتقال از دوران طفولیت میابند، از دورانی‌که در آن در تدبیر امور زندگی برخانواده و اهل خود و برای دریافت ثقافت و دانش به معلم خود تکیه کرده‌اند، در این مرحله احساس می‌کنند به جای رسیده‌اند که می‌توانند تمام مسئولیت‌های خود را به دوش گرفته و دیگر نیازی به تکیه بر دیگران ندارند. این‌جاست که به زندگی و اجتماع به چشم یک پژوهش‌گر نگریسته، می‌خواهند که در زندگی نقش خود را داشته باشند.

بنابراین، دیده می‌شود جوانان همواره به دنبالی فرصتی‌اند که بتوانند در آن اهداف خویش را محقق ساخته و به بلندپروازی‌های خویش دست یابند. بنابراین، در برابر هرآن‌چه مسیر آنان را سد و مانع پیش‌رفت آنان قرار گیرد به پا می‌خیزند. جوانان کسانی‌اند که در گردآمدن در هر فراخوانی‌که برای تغییر سرداده می‌شود و در هر خیزش علیه واقعیت‌های دردناک، در صف اول قرار داشته و آمادۀ تقدیم گران‌بهاترین قربانی‌ها می‌باشند؛ زیرا جوانان چیزی را از دست نمی‌دهند. جوانان یا به بلندپروازی‌های خویش دست میابند و یا در راه آن می‌میرند. جوانان چیزهای را که بر آن بگیریند و یا از خسارت و از دست دادن آن بترسند، ندارند. زیرا خسارت واقعی جوانان خاموشی و کم‌بود فرصت‌های می‌باشد که برایش اجازۀ تحرک و پیش‌رفت می‌دهند.

جوانان هم و غم تمام نظام‌ها و سیاست‌مداران است؛ زیرا در واقع نیروی کاری و قدرت تطبیق‌کنندۀ تمام پالیسی‌ها و پروژه‌ها، جوانان‌اند. بلندپروازی‌ها، قربانی‌های‌شان... حدی و مرزی را نمی‌شناسد.

شاید چنین پرسشی پیش آید که این همه مقدمه برای چیست؛ درحالی‌که عنوان: "سرنوشت اطفال‌مان چه خواهد شد؟" است.

 در پاسخ باید گفت: امت اکنون در بدترین وضعیت قرار دارد؛ لذا باید درد و منبع درمان آن را بشناسد. امت امروز به خوبی دریافته است که سبب این زندگی فلاکت‌بار، طبقۀ سیاسی حاکم می‌باشد، طبقه‌ای‌که زندگی آن‌ها را با نظام‌های مدیریت می‌کند که مانع پیش‌رفت آن‌ها شده و از بیداری آن‌ها جلوگیری می‌کند. زیرا این طبقه، مزدور کفار استعمارگر غربی بوده و همگام با آنان دولت امت را سرنگون و مدت‌هاست که سرزمین‌های آن‌ها را استعمار کرده است و سپس لباس دولت‌های کارتونی و به اصطلاح مستقل را بر تن استعمار نموده و در دستان فرزندان امت سپرده است. در دستان کسانی‌که عاشق غرب و پیش‌رفت مادی آن می‌باشند، عزم خویش را جزم کرده و پا در رکاب آن گذاشته‌اند که شاید آن‌ها نیز به آن پیش‌رفت مادی‌یی دست‌یابند که غرب به آن دست یافته است. علی‌رغم این‌که بارها خود بر بن‌بست بودن مسیرشان تأکید نموده‌اند، باز هم در دنبال کردن غرب و هم‌رکاب شدن با آن‌ها ادامه داده و این کار دشوار را بر چیزی‌که مجد و عزت را برای‌شان باز می‌گرداند ترجیح می‌دهند.

بلی، از این طبقۀ فاسدی‌که بر قضایای امت خویش خیانت کرده، بوی بد فسادشان برمشام‌ها طاقت فرسا می‌باشد، امت مأیوس شده است. آن‌چه را ‌که غرب در اختیار داشته و ذریعۀ آن مسیر بیداری امت را منقلب ساخته و نان را به نفع مزدوران‌اش به تنور می‌زند، سلاحی‌ است که هیچ بیداری بدون آن ایجاد نشده و هیچ پیش‌رفتی بدون آن صورت نمی‌گیرد. آن سلاح جوانانی می‌باشد که بر امت خود مخلص بوده، اهمیت قضیه خویش را درک کرده، و به پروردگار و رسالت پیامبرش ایمان دارند، طوفانی‌که اگر به راه افتد استعمار و مزدورانش را از بیخ وبن کنده و هیچ اثری از آن باقی نمی‌گذارد. غرب همواره این طیف زنده از امت را اهلی ساخته به حکام فاسد طول عمر می‌بخشد، تا بر تسلط خویش بالای ظرفیت‌ها و دارائی‌های امت ادامه دهد.   

مدت‌ها است که تلاش‌ها برای ضایع ساختن جوانان امت آغاز شده است، لیکن انقلاب‌های اخیر لطمۀ بزرگی را بر غرب و همکاران‌اش وارد نموده است؛ زیرا آنان به این وسیله تلاش‌های مداوم خویش را بر فاسدسازی اذهان جوانان بی‌نتیجه دیده اند؛ چون جوانان امت بسیار سریع بیدار شده و قضیه خویش را درک و توطئه‌های را که غرب بر علیه آن‌ها و بر علیه امت‌شان طرح می‌نماید، به خوبی می‌شناسند.

اما امروز باز هم دیده می‌شود که غرب بستر توطئه‌هایش را بسیار ریشه‌دار، پهن نموده است که در این میدان جوانانی‎که قاعدۀ فکری اسلامی در آن‌ها ریشه دوانده است؛ اگر از راه منحرف و یا فریب دشمن را هم بخورند، بسیار سریع این قاعده در آن‌ها زنده شده و به وسیلۀ آن بیدار و با اطمینان کامل بر دین خویش به پا می‌خیزند. اگر جوانان از دورۀ طفولیت بر مبنای عقیدۀ قوی رشد نکرده باشند؛ پس در آن‌صورت فارغ از مفاهیم عمیقی می‌باشند که آنان را دوباره به جادۀ حق باز گرداند. نیرنگ‎ها امروزی دامن تمام طیف‌های امت را گرفته و در تمام میدان‌ها و با تمام نیروی فطرت سلیم، اطفال معصوم را هدف قرار داده است.

برنامه‌های تعلیمی تمام آن‌چه که عقیدۀ اسلامی را در اذهان اطفال نهادینه می‌سازد دور انداخته است. در بدل آن، کفار، پلیدی‌یی را جایگزین ساخته است که دین مسلمان را برایش مخشوش می‌سازد؛ از جمله: مفکورۀ وحدت ادیان، هم‌پذیری دینی و سازش با دیگران، حقوق طفل، هویت جنسی... .

سازمان‎های فرهنگی و غیرتعلیمی از طریق برنامه‌های بدون منهج و ازطریق تلویزیون‌ها و سایت‌های گوناگون انترنیتی، برای ساختن الگوهای بی‌حیاء و کم‌خرد از هیج تلاشی دریغ نکرده و شیوۀ زندگی غربی را با ظاهر پرزرق و برق تقدیم اطفال می‌نماید.  

در خانواده، گواراترین آغوش برای اطفال و نهادینه‌ساز مفاهیم ناب اسلامی در اذهان اطفال، بهترین مربی و معلم‌شان، مادر را هدف قرار داده، آن را به بیرون شدن از خانه و ترک اطفال برای کودکستان‌ها و به تربیه اطفال به دور از آغوش مادران،‌ تشویق می‌نماید. علی‌رغم این‌که پدران را به بهانۀ طلب رزق، تمام وقت مصروف فراهم‌سازی خواست‌های زندگی عصری خانواده نموده است؛ درحالی‌که این فرمودۀ رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم، به روایت عبیدالله بن محصن انصاری، روزی شعار هر مسلمان محسوب می‌شد:

«من أصبح منکم آمنا فی سربه، معافی فی جسده، عنده قوت یومه فکأنما حیزت له الدنیا بحذافیرها»

(ترمذی)

ترجمه: کسی‌که از خواب وخوابگاهش درحالی برخيزد كه در خانه و يا محل سکونت‌اش احساس آرامش را نمايد و هم‌چنين از ناحيه بدن سالم و تن‌درست بوده و درعين‌حال قوت و یا خوراكه همان شب و روزش را هم داشته باشد؛ مثل این است که دنیا با تمام داشته‌هايش برایش داده شده است.

بلکه هر پدری‌که نتواند رفاهیت خانواده‌اش را فراهم کند، پدر سنگ‌دل و ستم‌گری محسوب می‌شود که زندگی فرزندان خویش را تباه کرده است، تاجای‌که علیه آن قیام شده و قیمومیت را از آن غصب می‌کنند!     

این‌گونه می‌خواهند که اطفال‌مان را از ما دزدیده و آنان را فاسد سازند، تااین‌که مانع تبدیل آنان به جوانانی شوند که برای خانواده و امت‌شان منبع بشارت خیر باشند. می‌خواهند اطفال‌مان جوانانی شوند که از دنیا جز خوش‌گذرانی، دیگر چیزی نشناسند. می‌خواهند که هیچ ظرفیت بیداری رشد نکرده و هم‌چنان مهار امور در دست خودفروخته‌ها و بی‌خردان باشد، تا امت را همواره تابع و ذلیل نگهدارد؛ درحالی‌که خود همه‌چیز را در اختیار دارد دست به سوی داشته‌های دشمنانش دراز نماید. صرف به حاکمیت نظام‌های وضعی راضی شوند؛ درحالی‌که الله سبحانه‌وتعالی نظام ربانی را فرستاده است که تمام بخش‌های زندگی را فراگرفته و زندگی همراه با آرامش و سعادت دنیا و آخرت را همراه دارد.

این داستان امتی است که گذشته و حال آن به سرقت برده شده و هیچ وقت از توطئه‎های که مانع قوت اراده آن می‌شود نجاتی ندارد. دشمنان‌اش همواره می‌خواهند که امت، دست بسته بوده و می‌خواهند که از طریق فاسدسازی اطفال‌شان جوانان آینده، کسانی‌ باشد که هر آن‌چه را امت از دست داده است باز پس نگیرد و آیندۀ امت را رقم نزند.

ای امت بهترین، ای کسانی‌که رب‌العزت شما را به بهترین امتی صفت کرده است که بار هدایت‌گری بشریت را بردوش دارید، از زیر بال‌پوش خود بیرون شده و این غبار غفلت را که بر بالای‌تان نشسته از خود دورنمائید. نمی‌گویم که آن‌چه را اطفال‌تان از مفاهیم پلید و خطرناک فراگرفته‌اند را تصحیح نمائید، زیرا تصحیح مفاهیم به تنهای برای مبارزه با توطئه‌های که برای شما و اطفال‌تان طرح شده است، کافی نیست. نمی‌گویم در برابر این و ضعیتی‌که شما اطفال‌تان را به خطر مواجه ساخته، قیام نمائید؛ بلکه می‌گویم به تصحیح مسیر خویش به پا خاسته، علاج شفابخشی را جست‌وجو کنید که این وضعیت فاسد را دور ساخته و آثار آن را محو نماید. بلی، بدون دولت قوی و قدرت‌مند، هرگز نمی‌توانید که با استعمار و توطئه‌های ویران‌کنندۀ آن مواجه شوید و بدون دولت خلافت هرگز برای مسلمانان دولتی قوی و قدرت‌مندی را سراغ نخواهی یافت. ما دیدیم که انقلابات سنجش ناشده و بدون آمادگی قبلی ما را به کجا کشاند و ما را در چه دامی انداخت، چیزی را که هرچشمی نمی‌توانیست آن را مشاهده کند. درحالی‌که‌ همه روزه این فرمودۀ الله سبحانه‌وتعالی را خوانده و رساترین شعارمان می‌باشد:

﴿وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ﴾

[المنافقون: 8]

ترجمه: عزت از آن خدا و از آن پيامبر او و از آن مؤمنان است.

بدون شک که الله سبحانه‌وتعالی راست می‌گوید؛ اما عزت و کرامت، حمایت از فرزندان‌مان و بازگشت آن‌چه از دیارمان غصب شده، محقق نخواهد شد؛ مگر این‌که زندگی اسلامی خویش را به بازگشت دولت خلافت از سر بگیریم، دولتی‌که ریاست عامۀ تمام مسلمانان را بدوش داشته، آنان را تحت یک پرچم گرد هم آورده، امورشان را تنظیم، از شوکت‌شان حمایت، سرزمین‌غصب شدۀ آنان را باز پس گرفته، ترس و وحشت را در دل دشمنان‌شان اندازد تا دیگر جرأت مداخله در زندگی ما را نداشته و خواستۀ خویش را بر ما تحمیل ننمایند.

ای امت بهترین و سالم‌ترین، رهبری خویش را به حزب‌التحریر بسپارید، به حزبی‌که مردم‌اش را ناامید نساخته و تنها حزبی می‌باشد که می‌تواند مردم‌اش را به سر منزل مقصود هدایت کند. حزبی‌که از همان ابتدائی تأسیس خود، هدف‌اش را اعلان نموده، طریقه و راهکار خویش را مشخص نموده، با صبر و متانت رهبران و جوانان‌اش که زندگی‌های مرفه و راحت خویش را قربانی کرده و در عوض زندگی در زندان، شکنجه و دوری از اهل و اولاد را انتخاب نموده‌اند، بسیاری از جوانان‌شان در دستان استعمار و مزدوران و مهره‌هایش، شهید شده‌اند؛ اما هرگز عوض نشد و تغییر نکرد؛ بلکه هم‌چنان ثابت قدم مانده و بر صبرش ادامه داد، تااین‌که صبر از صبرش در شگفت آمد! اینک در یک قدمی هدف‌اش رسیده و به زودی وعدۀ الله سبحانه‌وتعالی و بشارت رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم را در یافت خواهد کرد. بلی! امت بازگشت خلافت و از سرگیری زندگی اسلامی را دیگر خواب و خیال نخواهد دید؛ بلکه امروز امید چشم و آرزوی قلب هر مسلمان شده است. لیکن آن‌چه را که تأسیس خلافت و تحقق این هدف کمبود دارد این است که امت باید رهبری واقعی خویش را انتخاب کند، رهبریی‌که هدف را دیده و مسیر را شناخته و می‌تواند امت را به ساحل نجات هدایت کند. خلافت راشده، امت را از نابودی نجات داده و آن را به سمت عزت و آسایش می‌کشاند. چیزی‌که الله سبحانه‌وتعالی از تحقق آن ناتوان نیست.

﴿وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللّهِ أَكْبَرُ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ﴾

[التوبه: 72]

ترجمه: خشنودى و رضایت الله سبحانه‌وتعالی بزرگ‌تر و بالاتر از هرچیز است، پیروزی و کامیابی بزرگ همین است.

نویسنده: اسماء الجعبه

مترجم: علی مطمئن

ادامه مطلب...

توقع هرگونه خیر از نظام سرمایه‌داری، حماقتی‌ست که جز ظلم و منفعت‌جویی چیزی در قبال ندارد؛ چون‌ این نظام بالای فقراء و اغنیاء مالیه یک‌سان وضع می‌کند!

  • نشر شده در پاکستان

(ترجمه)

آخرین گزارش وزارت مالیه/دارای پاکستان آشکار نمود که در شش ماه نخست سال مالی جاری حدود بیشتر از 44 درصد مالیه به طور مستقیم از مردم اخذ شده است. درحالی‌که در عین زمان واردات نفت و گاز و تولیدات داخلی این کشور به 20 و 10 درصد کاهش یافته است. این دزدی بزرگ از ثروت مردم به این دلیل رخ داده است که رژیم بجوا-عمران به گونۀ قابل توجهی مالیات را بر تعداد از اموال مردم افزایش داده است. پرسش این‌جاست؛ این چگونه حالت "آسایش" است که بدون تمیزِ فقیر از غنی، مالیات بالای همه به طور یک‌سان وضع می‌شود که منجر به خودکشی فقراء می‌گردد؟  به گونه‌ای که محمد صفدر رانندۀ ریکشا و ابراهیم حیدری -کهنه‌فروش ارابه‌دار/گادی‌وان- خود را به آتش بزنند؛ زیرا آن‌ها از یک‌سو قادر به بازپرداخت وام‌های بقالی خود نبودند و از سوی دیگر نمی‌توانستند که برای فرزندان‌شان لباس گرم تهیه نموده و از سرمای زمستان آن‌ها رامحافظت کنند.

این چگونه یک نظام مستبد است؛ مگر چشمان‌اش را پرده گرفته که هنگام تحمیل مالیات بالای مردم نمی‌بیند که یک شخص توانایی این را دارد که برای اطفال‌اش  غذا، لباس و سرپناهی تهیه نماید؟

در بودیجه سال مالی ۲۰۱۹ الی ۲۰۲۰ حجم مالیات‌ غیرمستقیم و کمرشکن به 3500 میلیارد روپیه پیش‌بینی شده بود که 62 درصد از کل درامد آن مورد هدف بود. مالیات غیرمستقیم بالای میان منشا، مالک ریاض و محمد صفر راننده ریکاو محمد یکسان وضع شده بود.

این مالیات غیرمستقیم بخش بزرگی از درامد یک شخص فقیر را می‌ستاند؛ اما بالای شخص ثروتمند هیچ تاثیر نمی‌گذارد. در اسلام، مالیات بر مسلمانان ثروتمند وضع می‌شود؛ آن‌هم هنگامی‌که یک‌دفعه‌ای بدان نیاز پیدا شود. حتی این مالیات تنها در امور مالی و موارد خاصی‌که الله سبحانه‌وتعالی برای امت واجب قرار داده از جمله؛ جهاد، صنعت نظامی، فقراء، نیازمندان، مسافران، کارمندان دولتی، معاشات، جاده‌ها، بیمارستان‌ها، مدارس، مساجد، حسب ضرورت، برای رفع قحطی، سیل یا موارد اضطراری هزینه می‌شود. مضحک این است که 57 درصد از مالیات‌ جمع‌آوری شده در شش ماه گذشته برای بازپرداخت سود استفاده شده است که جز اعلان جنگ در برابر الله سبحانه‌وتعالی و رسول‌ وی صلی الله علیه و آله وسلم چیزی دیگری نیست. لذا، در اسلام شخص فقیر هیچ‌گونه مالیاتی را اعم از مستقیم یا غیرمستقیم پرداخت نمی‌کند؛ چون نظام اقتصادی اسلام بر محور آیات قرآن می‌چرخد:

﴿كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاء مِنكُمْ﴾

[حشر 59: 7]

ترجمه: تا مبادا (ثروت) صرفاً بین ثروتمندان شما گردش نکند!

با توجه به دین مبین اسلام؛ زندگی، ثروت و عزت یک مسلمان محفوظ است که نمی‌توان آن را نقض کرد و به جز دلیل شرعی. اگر ثروتی از ثروت کسی گرفته شود؛ در آن صورت این ظلم و ستم بوده و حیثیت دزدی را دارد. رسول الله صلی الله علیه وسلم در حجت‌الوداع فرمودند:

«إِنَّ دِمَاءَكُمْ وَأَمْوَالَكُمْ وَأَعْرَاضَكُمْ عَلَيْكُمْ حَرَامٌ كَحُرْمَةِ يَوْمِكُمْ هَذَا فِي بَلَدِكُمْ هَذَا فِي شَهْرِكُمْ هَذَا».

(متفق علیه)

ترجمه: به راستی خون شما، ثروت شما، افتخار شما برای یکدیگر مقدس است، همانگونه که این روز (حج) شما در این شهر (مکه) از شما مقدس است.

 امروز در پاکستان ۹۰ درصد از مالیات به عنوان مضایقه به زور از مردم اخذ می‌شود که مطلقاً حرام است. نظام سرمایه‌داری ظالم و استثمارگر در پاکستان کاملاً ناکام بوده است؛ زیرا این نظام بر بالای سرمایه‌داران، صاحبان رسانه‌ها، اشخاص پر‌نفوذ دولت، ژنرال‌های فاسد، سیاسیون مزدور آمریکایی، کارگزاران دلال و قدرتمند و دادستان‌های ارشد مالیات وضع نمی‌کند؛ بلکه تنها بر بالای فقراء آن را تحمیل می‌کند و بس. بناءً این نظام در مقابل افراد قدرتمند رکوع می‌کند و تنها بالای اکثریت طبقه مردم فقیر گردن کلفتی نموده و آن‌ها را سرکوپ می‌کند. ولی باید دانست که این نظام اجل‌اش فرا رسیده و در بستر مرگ قرار دارد و برای دفن شدن‌کردن‌اش به یک ضربه واحد نیاز است. پس آن افسران نظامی که جسد متعفن این نظام را دفن می‌کنند و حزب التحریر را نصرت می‌دهند تا  خلافت بر منهج نبوت را تأسیس کند، شکی نیست که میلیون‌ها نفر در حق‌شان دعای خیر خواهد کرد.

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر - ولایه پاکستان

مترجم : ارسلان "مبارز"

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه