سه شنبه, ۲۴ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۲۶م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

جنگ غرب علیه مسلمانان جنگ دینی و صلیبی است!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

بدون شک، اصطلاح "جنگ علیه تروریزم" در حقیقت جنگ علیه اسلام و مسلمانان بوده و این بسان آفتاب است که به یک انگشت پنهان نمی‌شود. لذا مسلمانان نیاز به این ندارند تا بدانند که آیا جنگ کفار بر ضد مسلمانان جنگ دینی است یا خیر؟ زیرا الله سبحانه وتعالی این مسأله را در آیات قرآن کریم به صورت واضح و قاطع بیان نموده که مجالی برای توجیه و تأویل باقی نمی‌گذارد. سبحانه وتعالی حالت دشمنان را از زمان خلقت آدم علیه السلام معرفی نموده و فرموده است:

﴿وَلاَ يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّىَ يَرُدُّوكُمْ عَن دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُواْ﴾ [بقره: 217]

ترجمه: آن‌ها پیوسته با شما می‌جنگند تا اگر بتوانند شما را از دین‌تان بازگردانند.

و هم‌چنان فرموده است:

﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِيَصُدُّواْ عَن سَبِيلِ اللّهِ فَسَيُنفِقُونَهَا ثُمَّ تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ يُغْلَبُونَ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ إِلَى جَهَنَّمَ يُحْشَرُونَ﴾ [انفال: 36]

ترجمه: کسانی‌که کفر ورزیدند، اموال خود را خرج می‌کنند تا مردم را از راه الله بازدارند؛ پس این اموال را خرج می‌کنند، اما مایه حسرت آنان خواهد شد و سرانجام شکست خواهند خورد و کسانی‌که کفر ورزیدند به دوزخ محشور می‌شوند.

جنگی‌که یهود به همکاری غرب صلیبی کافر با همراهی امریکا علیه مسلمانان غزه به پیش‌ می‌برد، جنگ صلیبی دینی بوده و روشن‌تر از آنست که در چشم دیده نشود و یا با حواس درک نگردد؛ چنانچه جنگ سوریه را به این قسم می‌بینیم و قبل از آن جنگ افغانستان و عراق یک جنگ دینی بود، با تفاوت این‌که بوش پسر از بالای کشتی -هواپیمابر- جهان را مخاطب قرار داد تا اعلان کند که او در این جنگ صلیبی پیروز شده است. به همین ترتیب، مشاورین و بزرگان ادارۀ آن مثل رامسفیلد و دیک‌چینی و دیگران خط و مشی آن را تعقیب نمودند. اما آن‌ها جنگ شان را علیه اسلام با پوشه‌های بسیاری مانند جنگ سیاسی بین استعمار قدیم و جدید و این‌که استعمار به هدف بدست آوردن داشته‌های آن سرزمین قدم گذاشته سرپوش می‌گذارند. اما در نهایت واقعیت و حقیقت مسألۀ استراتژی در نزدشان اینست که باید جهان در زیر چتر ارزش‌های غربی و ایدولوژیک و ارزش‌های دینی زندگی کند و غیر از این تمام ادعاهای شان فریب و دور از واقعیت است.

وقتی انقلاب بهار عربی در مصر، تونس و سوریه به وقوع پیوست، غرب فوراً در پی خاموش نمودن نتائج انقلاب در مصر و تونس شد؛ اما زمانی‌که دید مردم شعارهای فکری و دینی سر نمی‌دهند، به این معناست ‌که انقلاب شان مبدئی نبود. اما وقتی متوجه شد که در سوریه انقلاب فکری و مبدئی است، امریکا تمام اجیران، اوباش‌ها و هم‌پیمانانش را برای جنگ علیه اهل سوریه بسیج نمود؛ زیرا مردم سوریه شعار اسلام را سر داده و اسلام و خلافت را بدیل نظام حاکم می‌دانستند. به همین دلیل این مردم کشته شدند، ویران و متفرق گشتند و تمام این قتل و کشتارها به این دلیل بود که در این منطقه شعار اسلام و رأیۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم بر افراشته شده بود.

واقعاً در صدق کلام پروردگار ما هیچ شک و جای اختلافی نیست. اما سخن‌های حکام و وزرای خائن شان حقیقت دشمنی آنان را کم و تغییری نمی‌دهد؛ دشمنی را که  غرب کافر بر ضد امت اسلامی و عقیده و دین آن می‌پوشاند؛ بلکه دشمنی آن به جای رسیده که صهیونیست‌های مسیحی امریکا و سایر مکان‌ها کسانی‌که از آن‌ها به این باور اند که قیام رژیم یهود در فلسطین مقدمۀ بازگشت مسیحی است که به زودی مسلمانان را از بین برده و دیگر نسل را از آن‌ها باقی نخواهد گذاشت. صاحبان عقیدۀ مسیحی صهیونیستی که در امریکا و اروپا حکومت می‌کنند، چنین می‌پندارند که قیام رژیم یهود در فلسطین بشارت و مقدمۀ بازگشت مسیح است. بناءً جنگ‌شان بر ضد امت اسلامی جنگ دینی است که یک مسأله محسوس بوده و نیاز به اثبات ندارد.

بعد از این‌که امریکا از انزوا بیرون شد و در جنگ جهانی دوم پیروز گردید، در صدد آن شد تا جهان را مطابق به دیدگاه مشخص جهت داده و درپی جمع نمودن تمام قضایایی گردید که انگلیس بر آن متکی بود. از جملۀ این قضایا یکی قضیۀ فلسطین بود و تصور بر این بود که حل قضیۀ فلسطین بین‌المللی ساختن قدس است؛ به این معنی که باید مسجدالاقصی و قدس در زیر نظر بین‌الملل در آید تا رنگ و خصوصیت قدسیت آن از نزد مسلمانان برطرف گردیده و حتی ارتباط مسجدالاقصی و مسجدالحرام از ناحیه قدسیت از بین برود. الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ البَصِيرُ﴾ [اسراء: 1]

ترجمه: منزه است آن‌که بنده‌اش را از مسجدالحرام به مسجدالاقصی که پیرامون آن را برکت بخشیدیم، سیر داد تا برخی از نشانه‌های خود را به او بنمائیم، مسلماً اوست که شنوا و بینا است.

امریکا برای قطع این رابطه تلاش نموده و در پی حمایت و به آغوش گرفتن رژیم یهود گردید و سپس در پی ایجاد سازمان آزادی‌بخش فلسطینی شد تا این قضیه را از رنگ و چهرۀ واقعی‌اش دور بسازد؛ قضیه‌ای که تنها متعلق به فلسطین نبوده؛ بلکه متعلق به تمام مسلمانان است؛ قضیه‌ای که اسلامی بوده، نه عربی و قبیلوی. تازمانی‌که به قضیۀ فلسطین و قدس به عینک حقیقی‌اش دیده نشود، خساره و ضرر حتمی برای مسلمانان است؛ زیرا سرزمین فلسطین ملکیت تمام مسلمانان و امت اسلامی است که گذشت از یک وجب آن هم جائز نمی‌باشد.

بدون شک، حملات صلیبی‌که اکثریت آن‌ها را غرب کافر رهبری نموده، بر بیت المقدس و مسجدالاقصی مسلط می‌باشد؛ مثلاً حملات‌شان به هدف بیرون کردن مسجدالاقصی از دست مسلمانان بوده و گفته می‌شود تعداد حملات آن‌ها بر بیت المقدس به ده مرتبه رسیده است. پس جنگ‌شان علیه مسلمانان جنگ دینی و عقیدتی است و آن‌ها این جنگ را پنهان نمی‌کنند؛ بلکه بر این جنگ‌شان افتخار دارند و هرگز از این‌که این جنگ‌های شان در زیر بیرق صلیب بوده انکار نمی‌کنند. گذاشتن بیرق صلیب بر پیشانی و لباس‌های شان و سراییدن قصائد، همه و همه انگیزۀ جنگ و حملات‌شان را آشکار می‌سازد؛ حتی در جنگ‌های صلیبی زین‌های اسپ‌های جنگی خود را مزین به نقش صلیب می‌کردند!

اما در مورد عصر کنونی باید گفت که فوکویاما در کتابش، "پایان تاریخ" و هانتینگتون در کتاب"برخورد فرهنگ‌ها" عقیده‌ای را که غرب به آن باور دارد، واضح نموده اند؛ اگرچه هانتینگتون از شاگردش صریح‌تر بیان نموده؛ مثلاً در حالی‌که فوکویاما به این باور بود که لیبرالیزم با ارزش‌ها و مفاهیم‌اش آنست که غرب کافر با افکار متعفن‌اش بر آن است، تاریخ به زودی متوقف خواهد شد و این قدرتی است که هیچ کس نمی‌تواند آن را رد کند. در حقیقت سقوط اتحاد جماهیر شوروی آن را مغرور ساخته بود؛ اما استاد آن، هانتینگتون واقع‌بین‌تر بوده و طبیعت جنگ‌های ایدیولوژی و دینی را در نزد بشر عمیق‌تر می‌داند. وقتی ما از این جنگ صحبت می‌کنیم، مربوط به هر دینی می‌باشد؛ پس چگونه خواهد بود جنگ در برابر اسلام؛ اسلام که منشأ آن وحی بوده و ربع ساکنین زمین به آن ایمان دارند، این‌جا که هانتینگتون از جنگ صحبت می‌کند، شامل جهان مسیحیت با ارزش‌های سکولری از یک جهت  و جهان اسلام از جهت دیگر  می‌باشد؛ بلکه خلاصۀ کتاب‌اش" جنگ آینده بین غرب با ارزش‌ها و افکار و مفاهیم‌اش و بین دولت‌های که اغلبیت شان مسلمانان هستند می‌باشد".

در حقیقت طبیعت جنگ بین غرب و امت اسلامی جنگ دینی و ارزشی است؛ اگرچه گاهی اوقات با غلاف و پوشۀ اقتصادی، سیاسی و یا مصلحتی پوشیده شده که سخت‌گیری بر مساجد و مؤسسات دینی و مراکز حفظ قرآن در دولت‌های غربی و شرقی چهرۀ واقعی این دشمنی را واضح می‌سازد. لذا اعمالی‌که دولت‌های سویدن و دنمارک انجام می‌دهند، در میدان‌های باز و آشکار قرآن را به آتش می‌کشند و به حمایت کسانی می‌پردازند که این عمل را انجام می‌دهند، و قبل از آن با کاریکاتور کشیدن، رسول الله صلی الله علیه وسلم را به استهزاء گرفتند؛ در حالی‌که اشخاصی‌که ارزش‌های یهودیت را به آتش بکشند و یا در این مورد مشکوک قرار گیرند، سخت مورد ممانعت قرار گرفته و حتی زندانی می‌شوند. پافشاری فرانسه بر منع حجاب در مدارس و دانشگاه‌ها/پوهنتون‌ها به معنی چیست؟! آیا جلوگیری از بلند شدن اذان در اروپا تفسیری غیر از جنگ دینی را دارد؟!

یقیناً سخن وزیر خارجۀ اردن و امیر قطر مبنی بر این‌که جنگ بین دولت‌های کفری، مردم غزه و مسلمانان جنگ دینی نیست، یک سخن بی‌اساسی است که هیچ ارزشی ندارد. یقیناً این موقف‌گیری و اظهارات‌شان ناشی از ترسی است که مبادا این جنگ شکل دینی و ایدیولوژیک بگیرد و ارزش‌ها و عقیده پاک اسلام در مقابل افکار و باورهای فرسودۀ ویرانگر قرار گیرد که غرب از آن‌ها دفاع می‌کند؛ این در حالی است که آن‌ها به خوبی می‌دانند که این دو عقیده هرگز باهم برابر نیستند و هرگز ادیان، ارزش‌ها و باورهای غربی در برابر ارزش‌ها و افکار اسلام ایستادگی کرده نمی‌تواند. به همین دلیل آن‌ها تلاش می‌کنند اصطلاح جنگ دینی را دور بسازند و حتی نمی‌خواهند حقیقت این جنگ در نزد احزاب راست‌گرای تندرو یهود برملا گردد؛ زیرا ایشان به خوبی می‌دانند که یقیناً بازندگان این جنگ آن‌ها هستند. پس در آن وقت که مسلمانان به اسلام و عزت و مجدشان برگردند و نظام اسلام را تطبیق نمایند؛ نظامی‌که الله سبحانه وتعالی برایشان پسندیده و خلافت بر منهج نبوت را بر پا دارند، در آن وقت، هرگز دشمنان با مسلمانان توان مبارزه را نخواهند داشت. در آن وقت است که برای غرب صلیبی گفته می‌شود: یا اسلام یا جزیه و یا هم جنگ، برای کسانی‌که در انتظارش هستند، آن روز نزدیک است.

برگرفته شده از شمارۀ 477 جریدۀ الرأیه

نویسنده: استاد ابوالمعتزبالله الاشقر

28 جمادی الثانی 1445هـ.ق.

10 جنوری 2024م.

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...

خلافت مظهر عزت و پیروزی و مصدر رهایی از بردگی و رمز عدالت است!

(ترجمه)

خبر:

تظاهرات بزرگی که توسط سازمان اراده ملی در اولین روز سال جدید برگزار شد با سخنرانی بلال اردوغان، پسر رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه همراه بود. همچنان در این تظاهرات پرچم خلافت بر افراشته شد و در نتیجه به تظاهرات خلافت تبدیل گردید. برعلاوه سلجوق بیرقدار، داماد اردوغان نیز در این راهپیمایی شرکت کرد و بنیاد جوانان ترکیه نیز در میان تظاهرات‌کننده‌گان حضور داشتند.

                       (منبع: روزنامه جمهوریت، ۰۳/۰۱/۲۰۲۴)

تبصره:

کمالیست‌های طرفدار انگلیس و جمهوری خواهان سکولار، عمداً تظاهراتِ که در اولین روز سال نو برگزار شد را به دولت نسبت می‌دهند و ادعا می‌کنند که این راهپیمایی دعوت به سوی خلافت داشت. در جریان این تظاهرات مرد جوانی به دلیل بر افراشتن پرچم سبز توحید، مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفت و پس از تظاهرات پولیس وی را به بهانه دعوت به سوی خلافت دستگیر کرد. اوضاع در ترکیه به دلیل دعوت به سوی خلافت در حالت انفجار قرار گرفته است، درحالیکه تظاهراتِ که در اولین روز سال جدید به خاطر حمایت از فلسطین ترتیب داده شده بود دعوت به سوی خلافت نمی‌کرد و همچنان نه پرچم خلافت و نه هم بیرق‌های آن برافراشته شده بود.

پس از آنکه مسئولین سعودی و طرفدار امریکا، عکس بُت و معبود کمالیست‌ها، کمال اتاترک را از روی لباس دو تیم بازیکنان فوتبال ترکیه مانع شدند، در نتیجه کمالیست‌ها به عنوان یک اقدام تلافی جویانه، مسابقه را به خاطر اعتراض لغو کردند و مدعی شدند که تظاهراتِ که بر روی پل گالاتا ترتیب داده شده بود، خواستار خلافت بود و طی آن پرچم خلافت برافراشته شد. آنها برای صحت ادعای خود تصاویری از تظاهرات حزب التحریر در هفدهم ماه گذشته که در آن پرچم‌های سیاه و سفید بر افراشته شده بود ارائه کردند؛ اما تظاهرات در اول همین ماه برگزار شد تا مردم باور کنند که هر دو تظاهرات در یک روز برگزار شده است.

بناء دلیل عدم پذیرش دعوت به سوی خلافت توسط کمالیست‌ها خصومت آنها با اسلام است، زیرا خلافتی که توسط بُت کمالیست‌ها یعنی کمال اتاترک نابود شد به این فکر بودند که دیگر هرگز بر نخواهد گشت، لذا بارها و بارها مردم ترکیه و بخصوص در این روزها مفکوره خلافت را در اذهان خود تداعی کردند. همراه با حوادث غزه، کمالیست‌ها و جمهوری خواهان ضد اسلام عقل خود را از دست دادند و شروع به پایان دوران طلایی خود کردند.

از طرف دیگر، برخی در حال تلاش هستند که دعوت به سوی خلافت را به حزب عدالت و توسعه ربط دهند. اولین دلیل این است که با حوادث غزه در ۷ اکتوبر، خلافت به افکار عمومی در سراسر جهان به طور عام و در ترکیه به طور خاص تبدیل شد. به همین دلیل است که می‌کوشند خلافت مرتبط با حزب التحریر را به دیگران ارتباط دهند. و ممکن حزب عدالت و توسعه و اردوغان برای اینکه از آنچه در اطراف او می‌گذرد غافل نباشند و تلاش کنند که از این شرایط به نفع خود سوء استفاده کنند. به خوبی می‌دانید که اردوغان کوشش در رابطه با خلافت ندارد و حتی به تأسیس آن نیز فکر نمی‌کند.

هواداران حزب الهدا اغلب در تظاهرات خود پرچم سبز رنگی را حمل می‌کنند که کلمه توحید در آن نوشته شده است. بعید نیست فرد مورد تعرض از طرفداران حزب الهدا بوده باشد، زیرا عملاً ثابت شده است که در تظاهرات گذشته خود همان پرچم را بر افراشته‌اند.

سوال اینجاست که چرا هیچکس در آن زمان چیزی نگفت؟ آیا به این دلیل است که کمالیست‌ها آنها را ندیده‌اند؟ توجه داشته باشید که این کمالیست‌ها به یقین می‌دانند که جوانان حزب التحریر پرچم توحید سیاه و سفید را حمل می‌کنند و طرفداران حزب الهدا پرچم توحید را به رنگ قرمز و سبز بر دوش می‌کشند.

نفرت قلب کمالیست‌ها را کور کرده است که طاقت دیدن پرچم توحید را ندارند! بگو با خشم خود بمیرید که خواه ناخواه اسلام سراسر زمین را فرا می‌گیرد و اگر الله سبحانه و تعالی بخواهد حرف خلافت بر سر زبان‌ها می‌رسد هر چند به دست یک شخص فاسق باشد، اگر بدانید که خلافت تنها راه نجات از بردگی است. اما کسی که در تاریکی زندگی نموده و گمان می‌برد که در روشنایی زندگی می‌کند هرگز این را درک نخواهد کرد. حال کمالیست‌ها و حاکمانی که با سکولاریسم حکومت می‌کنند همین است. آنها دو روی یک سکه هستند و تفاوت آنها تفاوت در وفاداری به ارباب است؛ زیرا هرکدام آنها از ادامه نظام سکولار حمایت می‌کنند. آنها هیچ ارتباطی با اسلام و خلافت ندارند جز اینکه آنها از این مفاهیم به دور هستند.

نویسنده: أرجان تکین باش

مترجم: پارسا امیدی

ادامه مطلب...

آخرین پیشرفت‌ها در مورد جنگ غزه

  • نشر شده در سیاسی

ما در تحلیل اصلی خویش در مورد جنگ اسرائیل علیه غزه به این نتیجه رسیدیم که این جنگ نتیجۀ اختلافات استراتژیک بزرگ میان اسرائیل و آمریکا می‌باشد. [1] آمریکا می‌خواهد «به محور آسیا» که برای آن به اسرائیل نیاز دارد تا با کشورهای جهان اسلام معاهدات رسمی امضا کند و با تشکیل کشور فلسطین موافقت نمایند. دولت اسرائیل به رهبری نخست‌وزیر نتانیاهو، به هرحال می‌خواهد برخی از شروط توافق‌نامه ابراهیم را تغییر دهد، تا از تسلط نظامی خویش در خاورمیانه اطمینان حاصل کند و از هرگونه مذاکره در مورد تشکیل کشور فلسطینی خودداری نماید. در عوض، می‌خواهد "قضیۀ فلسطین" را با بیرون راندن فلسطینی‌ها از غزه و کرانۀ باختری و الحاق این مناطق به "اسرائیل بزرگ" حل نماید. [2] ما قبلاً گفته بودیم:

"آمریکا به احتمال زیاد از پلان‌های حماس برای هفتم اکتوبر آگاه بود و روی  نخبگان سیاسی و امنیتی اسرائیل کار کرد تا اجازه دهند این پلان‌ها با موفقیت اجرا شوند. هدف آمریکا این بود که از هفتم اکتوبر برای اعمال فشار بالای نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل استفاده کند، تا او را با استراتیژی جغرافیای-سیاسی آمریکا برای خاورمیانه همسو کند."

همچنان ما در تحلیل جغرافیای سیاسی ابتدایی خود خاطرنشان کردیم که در آن لحظه، از اوایل تا اواسط دسمبر، آمریکا هنوز موفق نشده بود از نخست وزیر اسرائیل، نتانیاهو، آن‌چه را که می‌خواست به دست آورد. این تحلیل جغرافیای سیاسی به آن‌چه که از آن زمان رخ داده است و آن‌چه که این تحولات در مورد محتمل ترین مسیر جنگ علیه غزه را نشان می‌دهد، می پردازد.

جنگ غزه در ماه دسمبر 2023

سلطۀ یهود در ماه دسمبر به حملات خود در غزه ادامه داد. تا 26 دسمبر، 29124 فلسطینی شهید شده‌اند که اکثریت کشته شدگان غیرنظامی بودند، از جمله 11422 طفل، 5822 زن، 481 پرسونل صحی و 101 خبر نگار می‌باشند.[3]

در ماه دسمبر عملیات نظامی اسرائیل به عمق غزه نفوذ کرده و مناطقی را هم در مرکز و هم در جنوب این سرزمین هدف قرار داد [4] - مناطقی که پیش از این ارتش اسرائیل به اکثر 2.3 میلیون ساکن غزه گفته بود که به آن‌جا فرار نمایند.[5]

آمریکا به حمایت عملیاتی خود از ارتش یهودی ادامه داد. برای فراهم کردن  محموله‌های  تسلیحات به دولت یهود، بایدن یعنی دولت آمریکا دو بار تصمیم غیرمعمولی را برای اعلام وضعیت اضطراری در خاورمیانه اتخاذ کرد، به گونه‌ای که می‌توان از بررسی اجباری کنگره را  در مورد فروش تسلیحات دور زد. در روز جمعه، هشتم دسمبر، دولت بایدن از این بند اضطراری برای تأمین فوری 1300 گلوله تانک به اسرائیل استفاده کرد.[6] و در روز جمعه، 29 دسمبر، دوباره برای فروش بیشتر مهمات توپخانه و تجهیزات مربوطه به اسرائیل این کار را انجام داد.[7]

آمریکا علاوه بر حمایت عملیاتی، به حمایت دیپلوماتیک خود از عملیات نظامی نیز ادامه داده است. در 8 دسمبر، قطعنامه سازمان ملل را که خواستار آتش‌بس فوری بود وتو کرد.[8] در 22 دسمبر، قطعنامه‌ای کم‌رنگ را صادر کرد که خواستار "ارائه فوری، محفوظ و بدون مانع کمک‌های بشردوستانه در مقیاس به طور مستقیم به جمعیت غیرنظامی فلسطین در سراسر نوار غزه" از طریق  رأی‌گیری ممتنع بود.[9]

با این‌حال، آمریکا در عقب صحنه به تعامل با دولت نتانیاهو ادامه داد تا آن‌را به سمت اقدامی همسو با استراتیژی جغرافیای-سیاسی خویش سوق دهد. این کشور می‌خواست اسرائیل به مرحلۀ جدید جنگ برود، که در آن دولت یهود به بمباران غزه پایان می‌دهد و در عوض "به روش‌های دقیق‌تری بر هدف قرار دادن رهبری" حماس تمرکز می‌کند. آمریکا به اسرائیل اعلام کرد که انتظار دارد این مرحلۀ جدید "طی هفته‌ها" آغاز شود. اسرائیل مبنی بر خواسته‌های آمریکا به عقب نشینی خود ادامه داد و استدلال کرد که تنها پس از چند ماه جنگ علیه غزه می‌تواند تاکتیک‌های نظامی خود را تغییر دهد.[10] با این‌حال، در ماه دسمبر، پس از دیدار لوید آستین، وزیر دفاع آمریکا، اسرائیل آهنگ خود را تغییر داد. در 18 دسمبر، یواو گالانت، وزیر دفاع اسرائیل طی یک کنفرانس مطبوعاتی مشترک با آستین گفت: "به زودی می‌توانیم بین مناطق مختلف غزه تمیز قائل شویم و می‌توانیم به تدریج به مرحلۀ بعدی انتقال نماییم. و برای بازگرداندن جمعیت محلی شروع به کار نماییم".[11]

موفقیت آهسته اما پیوستۀ آمریکا در سوق دادن اسرائیل به سمت هدفی که می‌خواهد، دوباره در اواخر دسمبر به نمایش گذاشته شد، زمانی‌که نتانیاهو نخست‌وزیر اسرائیل یک مقالۀ نظری در وال استریت ژورنال منتشر کرد. قبل از این‌که صحبتی از صلح شود وی گفت: "حماس باید نابود گردد، غزه باید غیرنظامی شود، و جامعۀ فلسطین باید غیر انقلابی شود".[12] این نشان دهندۀ پیش‌رفت در تحریک دولت یهود است، زیرا این اولین بار بود که نتانیاهو در مورد پایان جنگ، مذاکرات و صلح صحبت کرد، چیزی که در 8 هفته اول جنگ از انجام آن امتناع می‌ورزید. با این‌حال، خواسته‌های نتانیاهو نه تنها غیر واقعی، بلکه حتی عملاً غیرممکن بود. به عبارت دیگر، نتانیاهو تسلیم خواست آمریکا برای صحبت در مورد راه‌حل پس از جنگ شد، اما او این‌کار را به گونه‌ای انتخاب کرد که به او اجازه دهد تا جنگ را تا زمانی‌که ممکن است ادامه دهد.

با این‌حال، علی‌الرغم سخنان نتانیاهو، در اول جنوری 2024، اسرائیل اعلام کرد که در واقع برخی از نیروها را از غزه خارج می‌کند تا به عملیات هدفمندتر علیه حماس روی آورد.[13]  این امر تأیید می‌کند که دولت یهودی از فشارهای آمریکا مصئون نیست و علی‌الرغم مقاومت‌اش، در نهایت باید به دلیل وابستگی به سلاح، پول و حمایت دیپلوماتیک آمریکا، تسلیم خواسته‌های آمریکا شود.

فراتر از غزه

تحولات متعددی در طول ماه دسمبر رخ داده است که ظرفیت جنگ علیه غزه را برای تبدیل شدن به یک جنگ گسترده‌تر در سراسر خاورمیانه نشان می‌دهد. اولین مورد از این تحولات در دریای سرخ رخ داد، جایی‌که حوثی‌ها به تعدادی از کشتی‌های تجاری حمله کردند. این حملات زنجیره تأمین جهانی را به شدت مختل کرد، زیرا شرکت‌های بزرگ کشتیرانی تصمیم گرفتند در پاسخ به تهدید حوثی‌ها از دریای سرخ اجتناب نمایند و به جای عبور از کانال سویس برای حمل و نقل بین اروپا و آسیا در اطراف دماغه امید نیک  حرکت کنند. سفری که حدود 6 روز یک سفر متوسط در آن اضافه می‌شود. و مصارف را تا حدود 40 فیصد افزایش می‌دهد.[14] آمریکا به خاطر اقدامات حوثی‌ها ایران را مقصر دانست[15] - اتهام معتبر، زیرا رابطه نزدیک بین حوثی‌ها و ایران به خوبی ثابت شده است.

در عراق نیز تشدید تنش‌هایی با حضور گروه‌های مسلح مرتبط با ایران وجود داشت. در آن‌جا، گروه کتائب حزب‌الله حمله پهپادی را به پایگاه‌های نظامی و دفاتر دیپلوماتیک آمریکا انجام داد.[16] آمریکا قاطعانه به هر دوی این تحولات تشدید کننده مرتبط با ایران واکنش نشان داد. در دریای سرخ به حوثی ها حمله کرد که منتج به کشته شدن 10 نفر شد.[17] در عراق، آمریکا حملات هوایی تلافی جویانه‌ای را علیه گروه کتائب حزب‌الله و همچنان سایر گروه‌های مسلح مرتبط با ایران انجام داد.[18] این پاسخ آمریکا نشان دهنده عزم قوی برای عدم اجازه تشدید افقی جنگ در غزه است.

علاوه بر این، باید گفت که هدف ایران در پشت این اقدامات تنش‌زا به احتمال زیاد این نبود که یک تنش افقی ایجاد کند و به یک جنگ واقعی کشیده شود. یکی از نمایندگان گروه کتائب حزب‌الله در عراق به این موضوع اشاره کرد و گفت که گروه‌های مورد حمایت ایران در عراق نمی‌خواهند درگیری در منطقه گسترش یابد.[19] شواهد دیگر برای این ادعا این است که اگر ایران بخواهد شاهد تنش افقی باشد، به حزب‌الله لبنان دستور می‌دهد که جبهۀ دومی را برای ارتش اسرائیل بگشاید. محتمل ترین هدف ایران در عقب این تنش‌ها این است که به آمریکا خاطر نشان سازد که در سراسر خاورمیانه نفوذ دارد و بنابراین اگر بخواهد می‌تواند برای آمریکا مشکل ایجاد نماید.[20] به عبارت دیگر، تشدید تنش‌های ایران به احتمال زیاد برای حمایت از موقف مذاکرۀ ایران طراحی شده است‌ که تلاش می‌کند تحریم‌های اعمال شده توسط آمریکا را بالای خود لغو کند.[21] این ارزیابی را واکنش ایران به حملۀ تروریستی در بنای یادبود جنرال ارشد سابق ایران، قاسم سلیمانی که نزدیک به 100 کشته برجای گذاشت، تأیید نمود. رهبر ایران آیت‌الله علی خامنه‌ای، تنها یک بیانیه‌ صادر کرد و بدون نام بردن از اسرائیل یا آمریکا، عاملان این حمله را دشمنان بدخواه و جنایت‌کار ایران دانست – درحالی‌که قطعاً اگر قصدش این می‌بود که ایران وارد یک جنگ علنی گردد انجام می‌داد.[22]

دولت یهود نیز از ابتدای دسمبر دست به اقدامات تنش‌آمیزی زده است. دولت یهود در طول جنگ خود علیه غزه تهدید کرده است که در نهایت به حزب‌الله لبنان حمله خواهد کرد. بنی گانتز وزیر جنگ، در 11 دسمبر 2023 گفت که "تجاوز و حملات افزایش یافته حزب‌الله مورد حمایت ایران از اسرائیل خواستار رفع چنین تهدیدی برای جمعیت غیرنظامی شمال اسرائیل است. به همین ترتیب، یوآو گالانت وزیر دفاع، گفت: "زمانی‌که پروسۀ جنگ را در غزه تکمیل نماییم، سیر نظامی عمدتاً به سمت شمال هدایت خواهد شد. ما نمی‌توانیم ساکنان شمال را متقاعد کنیم که به خانه‌های خود در امتداد مرز بازگردند، مگر این‌که ما مطمئن شویم که حزب‌الله از حماس قوی‌تر، آموزش‌دیده‌تر و مجهزتر  و در حدی نباشد که جمعیت ما را به خطر بیندازد."[23]

اسرائیل علاوه بر کلمات تهدیدآمیز، دست به اقدامات مادی نیز زده است. یوآو گالانت وزیر دفاع اسرائیل گفت که ارتش اسرائیل در میان هفت جبهه‌ که در حال حاضر در آن فعال هستند، شش جبهۀ آن را مورد هدف قرار داده است، که او آن‌ها را غزه، کرانه باختری، لبنان، سوریه، عراق، یمن و ایران معرفی کرد.[24] بیشتر اقدامات نظامی اسرائیل در سراسر منطقه خاورمیانه جنوب لبنان را هدف قرار داده است. حملات اسرائیل به مواضع حزب‌الله در آن‌جا در طول ماه‌های اکتوبر، نومبر و دسمبر 118 کشته و 536 زخمی برجای گذاشته است.[25] در میان کشته شدگان 20 غیرنظامی و همچنان تعدادی از روزنامه نگاران مسلکی هستند. در سوریه، اسرائیل به یک دیپلومات ایرانی مستقر در دمشق، سید رضی موسوی، جنرال سپاه پاسداران که مسئول هماهنگی روابط ایران و حزب‌الله بود، حمله کرده و او را به قتل رساند.[26] و در لبنان، اسرائیل معاون رئیس شاخۀ سیاسی حماس، صالح العاروری را که فرستاده حماس در حزب‌الله بود، ترور کرد.[27] در هر زمینه دیگری، اقداماتی از این قبیل به اتفاق آرا به عنوان "اعمال جنگی" توسط جامعه بین‌المللی محکوم می‌شد. و اگر علیه هر یک از کشورهای پیشرو جهان، مانند آمریکا یا بریتانیا، انجام می‌شد، منجر به پاسخ‌های نظامی می‌گردید و خطر جنگ همه جانبه را به همراه داشت.

در پاسخ به اقدامات جنگی اسرائیل علیه لبنان و سوریه، آمریکا تلاش‌های دیپلوماتیکی را برای جلوگیری از تشدید افقی جنگ علیه غزه انجام داده است. آنتونی بلینکن وزیر امور خارجه آمریکا، در حال سفر به منطقه بزرگ بوده است، در حالی‌که آموس هوخشتاین نماینده دیپلوماتیک آمریکا، به طور خاص بالای همکاری با اسرائیل و حزب‌الله تمرکز کرده است تا از جنگ بین آن‌ها جلوگیری کند.[28] علاوه بر این، آمریکا گام برداشته است تا کشتی هوا پیمابرUSS Gerald R  فورد را از دریای مدیترانه بیرون بکشد.[29] پس از وقایع هفتم اکتوبر، گروه ضربتی حامل برای جلوگیری از هر بازیگری که به دنبال تشدید اوضاع یا گسترش جنگ در غزه بود، در آن‌جا مستقر شده بود.[30] این واقعیت که آمریکا تصمیم گرفته است این گروه حمله حامل را به کشور خود فراخواند، درست در لحظه‌ای که خطر تشدید تنش در بالاترین حد است، باید به عنوان پیامی از سوی آمریکا به اسرائیل تلقی شود که باید از ادامۀ تشدید جنگ عقب نشینی کند: "زمانی‌که اقدامات شما باعث واکنش دشمنان شما در سراسر منطقه می‌شود، بالای ما حساب نکنید تا از شما دفاع کنیم، پس عاقل باشید، خونسرد باشید و خودداری کنید."

در پس زمینه همۀ این‌ها، مصر مذاکرات با حماس و اسرائیل را برای پایان دادن به جنگ غزه رهبری می‌کند. همان‌طور که در تحلیل اصلی ما از جنگ اسرائیل علیه غزه مستند شده است، تلاش‌های مصر با طرح آمریکا کاملاً هماهنگ است. مصر پیشنهاد می‌کند که حماس و جهاد اسلامی در ازای آتش بس دائمی، قدرت خود را در نوار غزه واگذار نمایند.[31]

در نتیجه

تحولات اخیر در جنگ غزه از نتیجۀ اصلی اولین تحلیل جغرافیای-سیاسی ما در مورد این موضوع حمایت می‌کند و آن این بود که آمریکا وقایع هفتم اکتوبر را فرصتی برای پیشبرد پلان خود برای خاورمیانه می‌بیند، که این نتیجۀ استراتیژی جغرافیای-سیاسی آن به نام "به محور آسیا" است: سیاست اسرائیل را تغییر دهد تا توافقات ابراهیم را که توسط آمریکا پیشنهاد شده است، و همچنان راه حل دو کشوری برای فلسطین را بپذیرد.

از زمان انتشار اولین تحلیل ما، آمریکا به فشار بالای دولت یهود برای تنظیم سیاست‌های خود در راستای این پلان برای خاورمیانه ادامه داده است. این روند به جای «قاطع و سریع» «آهسته اما پیوسته» بوده است، زیرا سیاست‌مداران آمریکا باید فضای یهودیت را در کشور خود مدیریت کنند، چیزی که در اولین تحلیل جغرافیای-سیاسی ما در مورد این موضوع با جزئیات بیشتر توضیح داده شده است. اما رویکرد "آهسته اما پیوسته" به موفقیت هایی دست یافته است، همان‌طور که توسط دولت یهود اعلام یک "مرحله جدید" در جنگ خود علیه غزه نشان می‌دهد. در همین حال، مصر رهبری همکاری با حماس را به عهده گرفته است تا پلان آمریکا را نیز بپذیرد.

نکته قابل توجه این است که دولت یهود به طور خاص اقداماتی را انجام داده است که برای تشدید جنگ فعلی در تضاد با نقشۀ آمریکا طراحی شده است. اما آمریکا به این اقدامات به گونه‌ای پاسخ داده است که با پلان خودش همسو باشد نه با پلان اسرائیل. آمریکا به طور مداوم برای کاهش تنش هر زمان که دولت یهود آن را تشدید می‌نمود کار کرده است. و با پایان دادن به استقرار گروه جنگی حامل USS فورد، حتی بالای دولت یهود فشار وارد کرده است تا در آینده از اقدامات تشدید کننده خودداری نماید.

ارزیابی ما این است که با این وجود، حداقل برای مدتی، دولت یهود  تشدید درگیری را ادامه خواهد داد. یکی از دلایل این امر جغرافیای-سیاسی است. از منظر اسرائیل، یک جنگ منطقه‌ای گسترده‌تر، که در آن آمریکا به طور فعال برای اطمینان از عدم شکست اسرائیل شرکت می‌کند، نقطۀ شروع ایده‌آلی برای مذاکرات بر سر شرایط توافق‌نامه ابراهیم خواهد بود. تضعیف ایران، لبنان، سوریه، و احتمالاً عربستان سعودی، یهودیان را قادر می‌سازد تا به آن‌چه در این مذاکرات می‌خواهند، دست یابند.

دلیل دیگری که اسرائیل احتمالاً به دنبال تشدید تنش است، مربوط به سیاست داخلی است. دولت فعلی اسرائیل به رهبری نخست وزیر نتانیاهو تقریباً مطمئن است که پس از پایان جنگ، قدرت را از دست خواهد داد. هنگامی‌که جنگ علیه غزه وارد مرحلۀ بعدی پیش بینی شده توسط آمریکا شود، "کابینۀ فعلی جنگ اضطراری اسرائیل احتمالاً از هم خواهد پاشید.[32] در انتخابات بعدی، نتانیاهو هیچ چانسی نخواهد داشت، زیرا نظرسنجی اخیر نشان داد که تنها 15 فیصد از اسرائیل خواهان ماندن نخست وزیر بنیامین نتانیاهو پس از جنگ هستند.[33] اما اگر نتانیاهو مقام خود را از دست بدهد، احتمالاً در نهایت به زندان می‌رود، زیرا او به اتهامات مختلف فساد و فریب‌کاری محاکمه خواهد ‌شد. بسیاری استدلال می‌کنند که او در مقام ریاست جمهوری به دنبال اصلاح سیستم قضایی اسرائیل بوده است تا از این اتفاق جلوگیری کند.[34] اما محکمۀ عالی اسرائیل اصلاحات قضایی پیشنهادی او را رد کرده است.[35]

این امر باعث می‌شود نتانیاهو و حامیانش در دولت کنونی اسرائیل تا پس از انتخابات ریاست‌جمهوری در آمریکا، چاره‌ای جز تلاش برای ادامه جنگ نداشته باشند، به این امید که رئیس‌جمهور جدید بیشتر از منافع و اهداف آن‌ها حمایت کند.[36]

به هرحال، در پایان! آمریکا تصمیم خواهد گرفت که شرایط بعدی چگونه پیش خواهد رفت. ادامه روی‌کرد "آهسته اما پیوسته" محتمل ترین مسیر عملی آن می‌باشد.

نوشتۀ از عدنان خان

برای دفتر مرکزی مطبوعاتی حزب‌التحریر

28 جمادی الثانی 1445 هـ ق

چهارشنبه 10 جنوری 2024م

مترجم: عبدالرحمن "قاطع"

ادامه مطلب...

جنگ غزه؛ جنگ امریکا بعد از افغانستان، عراق، سوریه و سومالیا!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

بلینکن، وزیرخارجۀ امریکا به تاریخ 29/ 12/ 2023م از ارسال سلاح‌ها و تجهیزات جنگی برای رژیم یهود به قیمت 147.5 میلیون دالر خبر داد. وی در بیانیۀ خود اظهار داشت: «وضعیت اضطراری، تقاضا می‌کند تا برای حکومت اسرائیل فروش فوری انجام شود... و دیگر این‌که، اسرائیل از این سلاح‌ها برای تقویه سیستم دفاعی خود و پاسخ به تهدیدات منطقه‌ای استفاده خواهد کرد.» سخنگوی وزارت خارجه امریکا اظهار داشت: «ایالات متحدۀ امریکا ملتزم و پای‌بند است که امنیت اسرائیل را تأمین کند و برای منافع ملی امریکا؛ مساعدت و همکاری اسرائیل برای این‌که بتواند از خود دفاع و قدرت‌اش را حفظ کند، یکی از امور مهم بشمار می‌رود و این فروش پیشنهادی با این اهداف موافقت دارد.»

زاویۀ اقدامات امریکا قبل از سال 1991م، یعنی پیش از آنکه شوروی و کمونیزم سرنگون شود، جنگ با جماهیرشوروی و قبل از آنکه چین از سیاست کمونیستی خود در خارج در سال 1979م دست‌ بردارد، جنگ با چین بود. به همین دلیل بود که امریکا با تمام معنا وارد جنگ کوریا و جنگ ویتنام ولاوس شد، پیمان ناتو و پایگاه‌های نظامی را در بسیاری از مناطق تأسیس کرد و جهان غرب را در این جنگ رهبری کرد و نظام‌های حاکم در جهان اسلام را نیز با خود رام داشت. تنها دشمن وی در تمام جهان، کمونیزم و کمونیست‌ها بود.

از سال 1992م در کنفرانس امنیتی جهان، که در مونیخ آلمان برگزار شد، بنابر گفتۀ دیک چینی و زیردفاع اسبق امریکا (1990-1994) و نائب ریاست‌جمهوری (2008-2000)، امریکا با تأیید و حمایت گستردۀ غرب و تأیید دو قطب شرقی یعنی روسیه و چین، اسلام را به شکل رسمی به عنوان دشمن خود تعریف کرد و از آن زمان به بعد، زاویۀ اقدامات جنگی وی متوجه اسلام و مسلمانان گردید. اما برای منحرف ساختن ساده‌اندیشان و سطحی‌نِگران و برای پنهان داشتن مطلب از پیروان خود در سرزمین‌های اسلامی، اظهار داشت که دشمن ما و دشمن شما، اسلام سیاسی و مسلمانان افراط‌گرا هستند. آن‌ها را به نام اصولین یاد کرد و سپس آن‌ها را تروریست خواند. این سکولاران در یک نیرنگ پلیدانه، مسلمانان را به میانه‌رو، هم‌پیمان با خود و افراط‌گرای متجاوز علیه خود تقسیم نمودند. در ادامه، امریکا سازمان القاعده و مبارزه با تروریزم و افراط‌گرایان را در رأس جنگ با اسلام و مسلمانان قرار داد و این را یک جنگ صلیبی خواند. در سال 2001م به افغانستان و در سال 2003م به عراق و قبل از آن در سال 1992م به سومالیا هجوم آورد و از سال 2006م تاکنون همچنان در مسیرش روان است.

اهداف ناتو که محدود به جماهیرشوروی و کمونیزم بود، گسترش یافت تا اقدامات جنگی‌اش سرزمین‌های اسلامی و اسلام را دربرگیرد. امریکا قتل و ضرب مسلمانان را در هر مکان شروع کرد و نیروهای خود را به سوریه فرستاد. روسیه، ایران و حزب لبنانی و امثال آنان و ترکیه و سعودی را در آن‌جا استخدام کرد تا هر یک از آنان نقش امریکا را در نابودی انقلاب امت و منع بازگشت اسلام و اقامه خلافت تحت نام مبارزه با تروریزم و افراط‌گرایان و تحت نام تنظیم دولت بازی کنند.

امریکا، اکنون به پلانی‌که قبلاً شروع کرده بود، هم‌چنان پایبند بوده و جنگ را توسط رژیم یهود به پیش برده و آن را با تمام اسلحه‌های کشنده حمایت می‌کند تا مسلمانان را به قتل و اسلام را از بین ببرد. برای رسیدن به این هدف، رژیم یهود را در قلب سرزمین‌های اسلامی کاشت و به همین دلیل است که وزیرخارجۀ امریکا اعلام کرد که برای رژیم یهود، تسلیحات و تجهیزات عاجل را بدون انتظار موافقت کانگرس ارسال خواهد کرد؛ زیرا برای این کار موافقت لازم نیست. بنابر این، وزیرخارجۀ امریکا با هر پروندۀ اسلحه برای رژیم یهود که ده‌ها ملیارد دالر تخمین می‌شود، موافقت می‌کند و کالاها را از اموال مردم به عنوان کمک به یهود به فروش می‌رساند. وزارت خارجۀ امریکا اعلام کرد که امریکا ملتزم به تأمین امنیت، تقویه و پیروزی اسرائیل بوده و این از منافع مهم امریکاست. این بار اولِ وزارت خارجه نیست که چنین اعلام می‌کند، بلکه این را بسیاری از مسئولین آن علناً اعلام کردند. حتی بایدن، رئیس‌جمهور امریکا مقولۀ خود را به تاریخ 12/12/2023م تکرار کرده و گفت: «اگر اسرائیل نمی‌بود، بدیلش را ایجاد می‌کردیم.»

لذا، امریکا در فلسطین با اسلام و مسلمانان جنگیده و جنبش‌های مقاومت را جنبش‌های تروریستی یاد کرده و دولت‌های غربی و نظام‌های حاکم در سرزمین‌های اسلامی با وی ائتلاف کردند. تمام نظام‌های حاکم سرزمین‌های اسلامی وی را یاری رسانده و برایش اجازه دادند تا پایگاه‌های نظامی خود را در ترکیه، قطر، بحرین، امارات، کویت، اردن، مصر، عراق، سوریه، یمن، جیپوتی و... تأسیس نماید.کسانی‌که بزرگ‌ترین حمایت را از وی در جنگ با اسلام و مسلمانان می‌کنند، همان یاران وی اعم از حکام دست‌نشانده و رعیت مزدور در این سرزمین‌ها می‌باشد.

امریکا برای رژیم یهود از ذخائر تسلیحات در پایگاه‌های خود در اردن و غیر آن، اسلحه و مهمات نظامی می‌فرستد. لذا ضعیف‌ترین درجۀ ایمان اینست که این نظام‌ها پایگاه‌های نظامی را بند و مرزها را در مقابل نیروهای امریکائی مسدود کنند و عرضه کالا را بالای امریکا و رژیم یهود توقف و به عادی‌سازی روابط خود خاتمه دهند. اگر آن‌ها چنین می‌کردند، آیا امریکا می‌توانست یهود را یاری رساند و به آسانی در منطقه رفت و آمد کند؟ و آیا رژیم یهود می‌توانست که به جنگ خود در غزه ادامه دهد؟! اما قوی‌ترین درجۀ ایمان اینست که این نظام‌ها ارتش‌هایشان را برای نصرت مردم غزه تحریک کنند! اگر چنین می‌کردند، آیا رژیم یهود می‌توانست که به اندازۀ یک وجب پیشروی کند و طفل یا زن پاکدامنی‌ را که فریادکنان وا اسلاماه می‌گوید به قتل رساند؟! بلکه تمام فلسطین از پلیدی یهودیان و صلیبیان امریکا و غربی‌ها آزاد می‌گشت.

ما دیدیم که اردوغان برای امریکا در سومین جنگ‌اش در عراق و جنگ‌اش در سوریه از سال 2015م پایگاه انجرلیک را بازکرد تا امریکا از آنجا عبور کند و مزدورانش توشه برگیرند و برای کشتن مسلمانان تحت نام مبارزه علیه تروریزم آماده شوند. ترکیه به طور مستقیم در سوریه مداخله کرد تا به انقلاب در نطفه‌اش ضربه‌ای کاری وارد کند. قطر برای امریکا پایگاه وسیعی باز کرد تا از آن‌جا به جنگ افغانستان، سوریه و عراق روان شود و همین‌گونه پایگاه‌های دیگر وی در کشورهای متباقی.

تا زمانی‌که این پایگاه‌ها باز باشند؛ رژیم یهود خود را با تمام اسلحه‌ها مجهز خواهد کرد. حتی ترکیه ماهانه صدها کشتی حامل نفت را برای تجهیز طیاره‌ها و تانک‌های یهود برای جنگ در غزه می‌فرستد. علاوه بر آن، این کشتی‌های حامل آهن و فولاد بوده که برای ساختن اسلحه‌های یهود تخصیص یافته است. هم‌چنان، ترکیه یهودیان را با آب تمییز و غذا مجهز ساخته و برای ارتش آن لباس آماده می‌سازد؛ درحالی‌که این همه را از روی مردم غزه قطع کرده تا سرحدی‌که آنان آب شور دریا را نوشیده و جز تکۀ نان خشک، چیزی برای خوردن ندارند! اردن نیز این مسیر را در پیش گرفته و زمین‌های خود را برای انتقال مواد غذائی که از امارات و سعودی می‌آید، باز کرده و مصر عبورگاه‌های خود را مسدود ساخته است... المغرب و البحرین و امثال‌شان، کمک‌شان را با این رژیم غاصب با عادی‌سازی روابط و تعاون خود ادامه دادند.

لذا، تمام نظام‌های حاکم سرزمین‌های اسلامی و آجنداهایشان با امریکا و رژیم یهود و با غرب در جنگ‌شان علیه غزه و علیه فلسطین شریک هستند، یا مستقیم بسان نظام‌هایی‌که یاد نمودیم و یا غیرمستقیم به علت نصرت ندادن مردم غزه و عدم تحریک ارتش‌ها مانند؛ ایران، سعودی، پاکستان، الجزائر و...

بنابر این، همانطور که کفار علیه مسلمانان اعلام جنگ کردند، بر مسلمانان لازم است که علیه کفار تجاوزگر و همکاران‌شان اعلام جنگ کنند! ارتش‌های شان را تحریک نموده و این نظام‌های که خطرشان کم‌تر از دشمنان خارجی نیست، سرنگون سازند. حتی این نظام‌ها بسان منافقان، دشمن داخلی اند، به دروغ قسم یاد می‌کنند که با ما هستند درحالی‌که با دشمن بوده و علیه دین ما می‌جنگند. به اتهام این‌که دعوت‌گران ما افراط‌گرا و تروریست اند، آنان را به زندان انداخته و سخت مجازات‌شان می‌کنند و کفر، فسق و فجور را در میان امت منتشر می‌سازند.

‏‏﴿اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّهُمْ سَاء مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾ [منافقون: 2]

ترجمه:آنان سوگندهای(دروغين) خود را سپری(برای رهایی از گرفتار آمدن به دست عدالت و پوشاندن چهره واقعی خويش) می‌گردانند و (خود را و مردمان را) از راه الله بازمی‌دارند. ايشان چه كار بدی می‌كنند!‏

بلی، در اسلوب نیرنگ‌بازی، دروغ‌گوئی و منافقت تا آخرین حد مهارت دارند. گاهی اوقات به نماز می‌روند و گاهی حج عمره بجا می‌آورند و با صدای زیبا قرآن می‌خوانند؛ درحالی‌که کفر را تطبیق کرده و با امریکا، غرب و رژیم یهود دوستی و موالات می‌کنند. ‏

‏‏ ‏‏﴿وَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَإِن يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُّسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ[منافقون: 4]

ترجمه: و هرگاه آنان را ببينى، قيافه آنان (چنان آراسته است) كه ترا به شگفت وادارد و اگر سخن گويند، (به قدرى جذّاب و زيباست كه) به كلام‌شان گوش فرادهى، گويا چوب‌هايى هستند (خشك و بى‌مغز و بى‌فايده و به هم) تكيه داده شده، هر ندايى را عليه خود مى‌پندارند، آنان دشمنند، پس از آنان دورى كن، الله آنان را بكشد، چگونه از حق منحرف مى‌شوند.

برگرفته شده از شماره 477 جریده الرایه

نویسنده: أسعد منصور

مترجم: محمد مزمل

ادامه مطلب...

اسیران را آزاد کنید!

از ابو موسی رضی‌الله عنه روایت است که رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم فرمودند:

«فُكُّوا الْعَانِيَ وَأَجِيبُوا الدَّاعِيَ وَعُودُوا الْمَرِيضَ». (فتح الباري بشرح صحیح البخاري برقم 5174)

ترجمه: «اسیران را آزاد کنید،  دعوت کننده را اجابت کنید و مریض را عیادت کنید».

ابن بطّال گفته است که آزاد نمودن اسیر واجب کفایی است و نظر جمهور علماء نیز همین است. همچنان اسحاق و ابن راهویه گفته است که فدیۀ آزادی اسیر از بیت‌المال پرداخت می‌شود و از امام مالک رحمه‌الله نیز چنین روایت شده است؛ اما امام احمد رحمه‌الله گفته است که اسیر، با تبادلهٔ اسیر آزاد می‌شود، نه با مال. اگر هم‌زمان اسیرهایی در نزد مسلمانان و اسیرهایی در نزد کفار بود و هر دو طرف به پرداخت فدیه توافق کنند مشکلی ندارد ولی آزاد نمودن اسرای مشرکین در بدل مال جایز نیست.

همه ما هدف و مقصد حدیث فوق را می‌دانیم که رسول اکرم صلی‌الله علیه وسلم در آن ما را به آزاد کردن اسیر، طعام دادن به گرسنگان و عیادت مریضان توصیه و سفارش می‌کند، اما نسبت به واقعیت کنونی امت اسلامی جرقه‌ای در ذهنم خطور کرد و آن اینکه امت اسلامی امروز اسیر، گرسنه و بیمار است‌. اسیر است؛ زیرا از نظر نظامی، سیاسی، اقتصادی، فکری و رسانه‌ای تحت تسلط نظام‌های کفری زندگی می‌کند، گرسنه است؛ زیرا چیزهای خوبی که الله سبحانه وتعالی به او ارزانی داشته از او گرفته شده و این کالاها مایه لذت کفار شده است، بیمار است؛ زیرا بیماری سرمایه‌داری تمام جسمش را فرا گرفته. ولی آیا برای رهایی امت اسلامی از اسارت، گرسنگی و بیماری تلاش می‌کنیم؟! نه تنها این، بلکه پس از  رهایی خود برای نجات جهان تلاش می‌کنیم؟!

پروردگارا ! ما را به خلافت راشدهٔ ثانی بر منهج نبوت؛ که به وسیلۀ آن از زیر اسارت نظام‌های کفری، دست درازی کفار و از بیماری خطرناک سرمایه داری نجات می‌یابیم، برسان.

اللهم آمین.

ادامه مطلب...

ارتش‌های جهان اسلام ارتش‌های ماست؛ باید اختیار از دست‌رفته خویش را باز پس گرفت!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

دشمنان امت در غرب همواره مسلمانان را از افکار اسلامی و احکام شرعی مهم‌شان، که راه‌نجات‌شان در آن است، منحرف می‌نمایند تا این‌که مسلمانان هرگز نتوانند از حالت ذلتی‌که به آن دچار شده و از حالت ضعف و انحطاطی که در آن فرو رفته اند، بیرون آیند. برای این‌که در قعر جهالت باقی مانده، در دائره‌ای که راه بیرون رفتی ندارد، در اطراف خود بچرخند، نتوانند از آن بیرون آیند، در تاریکی آن  دست و پا بزنند تا در نهایتِ یأس و ناامیدی قرار گرفته و به واقعیتی‌که در آن قرار دارند، راضی شوند و پس از تجربه‌های ناکام، دست کشیدن از تلاش را برای خود توجیه کنند.

از جمله این افکار گمراه‌کننده، این فکر است که ارتش‌های جهان اسلام را دشمن دانسته و از جنس حکام طاغوتی و مزدور محسوب‌شان داشت. در حالی‌که حقیقت اینست که ارتش‌های جهان اسلام، در واقع ارتش‌های خود ما، ارتش‌های امت هستند؛ فقط فرماندهی آنان از ما ربوده شده اند. حال بر ما واجب است که فرماندهی ربوده شده خویش را پس بگیریم و ارتش‌های مان را به سوی آن‌چه که پروردگارشان راضی است و به سوی آن‌چه هدف وجودی شان است، فرماندهی کنیم. بلی، هدف از موجودیت ارتش‌ها، هدفی است که الله ما را به آن امر کرده و عبارت از تامین امنیت داخلی، جهاد با دشمنان خارجی و توسعه و گسترش اسلام است.

این ارتش‌ها پول، معاشات و سلاح‌های خود را از پول ما تأمین می‌کنند. این ارتش‌ها برای محافظت از مقدسات، حرمت‌ها، سرزمین‌های و شهرهای ما ایجاد شده اند. این ارتش‌ها اساساً برای مبارزه با دشمنان و حفظ مقدسات و حرمت‌ها ایجاد شده اند. این ارتش‌ها هرگز برای محافظت از تاج و تخت ستمگران ‌ایجاد نگردیده اند. بنابر این، بر ذمه شان واجب است و الله سبحانه وتعالی برای‌شان فرض قرار داده که به نصرت و یاری امت خود، امت محمدصلی الله علیه وسلم بشتابند؛ بلکه به نصرت و یاری تمام مظلومان و مستضعفان، حتی اگر از غیر مسلمان باشند. بلی، اینک تمام مسلمانان کره زمین، مظاهره‌ها و کمک‌های دوطلبانه راه‌اندازی نموده و دست به دعا بلند و از ارتش‌ها می‌خواهند بسیج شده و به فریاد زنان و کودکان غزه و به نصرت و یاری مجاهدین غزه برسند؛ مجاهدینی‌که از همه خواهان نصرت و یاری گردیده و می‌خواهند که امت در کنارشان، بایستند. پس (این ارتش‌ها) چه می‌کنند؟!

 بلی، امت محمد صلی الله علیه وسلم به دعا امر شده؛ اما هرگز به دعا بسنده نکرده است؛ زيرا دعا به تنهايى حیله درماندگان است؛ مانند كسانی‌كه رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم از آن‌ها خبر داد؛ در حالی‌كه راه‌ها بر آنان قطع شد و باران آن‌ها را به داخل غار برد، صخره عظیم فرود آمد و راه خروجی را بر روی آن‌ها بست، سعی کردند آن را از جای آن بر طرف کنند؛ اما نتوانستند، در آن هنگام اعمال صالح‌شان را در حین دعا نزد الله سبحانه وتعالی پیش کش نمودند تا این‌که الله سبحانه وتعالی آنان را نجات داده و صخره را کنار زد و از ان غار نجات یافتند. اما کسى‌که الله سبحانه وتعالی حکم شرعى را براى او روشن کرده، ولی او به آن حکم عمل ننموده و آن راه‌حل را نجوید و در عوض به دعا بسنده کند، شکی نیست که او گناهکار است و هرگز بلایى‌که به آن دچار شده از او برطرف نخواهد شد؛ مگر زمانی‌که معالجه و راه‌حلی‌که الله سبحانه وتعالی او را به آن دستور داده عملی کند. بنابر این، اگر ما فقط به دعا اکتفا کنیم، گناهکار خواهیم بود! آیا دعا می‌تواند غریق را نجات دهد؟! اگر دیدی انسانی در مقابلت غرق می‌شود، آیا برایش دعا می‌کنی؟! آیا گریه می‌کنی؟! آیا تظاهرات می‌کنی که شاید الله سبحانه وتعالی نجاتش بدهد؟! و یا باید اهل مصلحت و غواص‌ها در آب فرورفته و آن غریق را نجات دهند؟! و اینک امت نیز دست و پا زده و فریاد می‌زند که کجایند کسانی‌که می‌توانند غرق شدگان را نجات دهند؟!

امروزه غزه توسط هواپیماها بمباران می‌شود، پس هواپیماهای مسلمانان کجا هستند؟! مدرن‌ترین هواپیماهای جهان متعلق به ارتش مصر، ارتش اردن و ارتش ترکیه است؛ پس برای چه زمانی و چه کسانی این سلاح‌ها را انبار می‌کنند؟! ای قهرمانان اسلام! همین اکنون زمان استفاده از این سلاح‌هاست، مانند تنتاش افسر ترکی که گفت: «ما که برای جهاد با محمد(صلی الله علیه وسلم) بیعت کردیم، دیگر زنده نخواهیم ماند.» او فقط برای این سلاح حمل می‌کرد که سفیر روسیه را کشته و انتقام مسلمانان سوریه را بگیرد. مانند قهرمان ارتش مصر، محمد صلاح که خود را وقف الله سبحانه وتعالی نموده، یهودیان را تحقیر کرد و تا جان در کف داشت، ده‌ها نفر از آن‌ها را کشته و زخمی‌کرد. این‌ها همان قهرمانان اسلام هستند. این‌ها همان کسانی اند که ممثل ارتش محمد صلی الله علیه وسلم هستند. بلی، با چنین واقعیت این ارتش‌ها ارتش امت هستند، نه ارتش‌های حکام. تلاش مطلوب اینست که باید فرماندهی آنان از حکام طاغوتی و ستمکار گرفته شده و به امت سپرده شود.

 به راستی هیچ امیدی به حکام سرزمین‌های اسلامی نیست، به ویژه به حکام سرزمین‌های اطراف این رژیم غاصب (مصر، سوریه، اردن، لبنان) و همان‌طور از اردوغان نیز هیچ امیدی نیست؛ از کسی‌که برخی از مسلمانان بر مبنای شعارهای اسلامی‌که با آن عده از فرزندان امت را فریب می‌دهد، امیدواراند که خیر و صلاحی برسد؛ کسی‌که فریبکاری و نفاق او در جنگ غزه آشکار شد؛ کسی‌که در زمان در معرض نابودی قرار داشتن غزه، صرفاً به نکوهش بسنده کرده و به آتش‌بس فراخوانده، متجاوز  و کسی‌که بر او تجاوز شده را برابر می‌داند. در حالی‌که اکنون زمان ارسال سلاح و هواپیماهاست. او کسی بود که هواپیماها را به اوکراین فرستاد و فریاد برکشید که باید تمام اوکراین آزاد شود؛ در حالی‌که به فرستادن آب و کفن به غزه بسنده کرده است. آب و کفن‌های‌که بیشتر آن‌ها در رفح ضبط شد و تاکنون به ورود آن‌ها به غزه اجازه داده نشده است، به جز بخش ناچیزی از آن‌ها. اردغان هواپیماها دارد؛ پس چرا رفتاری‌که با کفار مسیحی کرد، با مردم غزه نکرد؟ آیا حمایت از مسلمانان مظلوم و مستضف در اولویت قرار ندارد؟! اگر نزد آن چیزی از صداقت و دین وجود دارد؛ پس ارتش را بسیج کند، چون وقت جهاد است.

ما باید فرماندهی ارتش‌های خود را به دست بگیریم و رایه(پرچم) محمد صلی الله علیه وسلم را به اهتزاز درآوریم. ارتش‌های ما باید برای ما نیرو و قوتی باشند، نه علیه ما؛ نیرو وقوتی‌که از مسلمانان در غزه و در همه جا حفاظت و حمایت کند؛ نه این‌که نیرو و قوت برای محافظت از تاج و تخت حکام خائن، پادشاه اردن، فرعون مصر و بقیه طواغیت و ستمکاران نشته بر سینه مسلمانان باشند.

پیام اول اینست که زمان دست بکار شدن ارتش‌های سرزمین‌های اسلامی فرا رسیده است. اکنون زمان آنست که  ارتش‌های امت اسلامی در برابر تصمیمات حکام طاغوتی و ظالم قیام نموده و به فریادهای مردان، زنان و کودکان غزه لبیک گویند و با مجاهدین علیه یهودیان، بدترین دشمنان الله سبحانه وتعالی بپیوندند.

پیام دوم به امت محمد صلی الله علیه وسلم اینست که شما ای امت محمد صلی الله علیه وسلم، ارتش‌ها را با آن‌چه که الله سبحانه وتعالی بر آنان فرض قرار داده است، خطاب قرار داده و آنان را به جهاد، عدم اطاعت از حکام طاغوتی و ستمکار، تقدیم اطاعت الله بر همه اطاعت‌ها، و به این‌که اطاعت از هیچ مخلوقی در صورت نافرمانی از خالق مجاز نیست، فرابخوانید!

پیام سوم نیز به امت است؛ نه به حکام طاغوتی و ستمکار؛ بلکه به امت محمد صلی الله علیه وسلم، به فعالان امت محمد صلی الله علیه وسلم، به صاحبان قدرت در امت محمد صلی الله علیه سلم! این‌که امریکا به دنبال راه‌حل قضیۀ فلسطین بر اساس راه‌حل دو دولت است، دولتی برای یهودیان که حدود 78 درصد از سرزمین‌های فلسطین را در بر می‌گیرد و دولتی شبیه به ولایت/فرمانداری یا شهرداری که حدود 22 درصد از مساحت فلسطین را شامل می‌شود که شامل غزه، کرانه باختری و علاوه بر بخشی از مسجد الاقصی و ابودیس و یک دولتی‌ غیرنظامی و بدون سلاح خواهد بود؛ آن‌هم در ازای به رسمیت شناختن موجودیت رژیم صهیونستی (اسرائیل) توسط همه حکام طاغوتی و ستمکار جهان اسلام.

 این همان پروژۀ امریکایی است که امریکا و مزدورانش، حکام سرزمین‌های اسلامی، برای اجرای آن تلاش نموده مشتاق به دست آوردن آن هستند –الله آنان را نابود کند، چگونه منحرف می‌شوند– در عین زمانی‌که مردم غزه بمباران می‌شوند، مردان، زنان و کودکان کشته می‌شوند، در عین زمانی‌که غزه در معرض محو شدن از روی زمین است، می‌بینیم که حکام سرزمین‌های اسلامی این راه‌حل دو دولت را همواره مطرح می‌کنند. پروژه‌ای که چند هفته است از سوی شرکت کنندگان خائن کنفرانس مصر به تکرار مطرح می‌شود که راه‌حل دو دولت و آتش بس است؛ در حالی‌که این راه‌حلی نیست که الله سبحانه وتعالی به آن راضی باشد، بلکه این راه‌حلی است که الله را ناراض ساخته، امریکا را راضی می‌کند و در  مصلحت منافع و سیاست امریکا می‌باشد.

نه به الله قسم که ناکام و خوار رسوا شدید و هرکس که به آن دعوت کرد، نیز ناکام و خوار رسوا شد؛ چون در برابر یهود راه‌حلی جز محو کامل دولت آن‌ها نیست و در واقع حکم شرعی در این خصوص جهاد است تا آزادی تمام فلسطین.

هر زمانی‌که ما پس از هر مقابله با این گروه کوچک و ناچیز گردآوری شده، که از دورترین نقاط جهان به قلب ما و به قلب جهان اسلام آمده اند، باز می‌گردیم، پس از هر جنگ و شکست آن‌ها، می‌بینیم که حکام طاغوتی و ستمکار قضیه را پس از پایان نبرد به یک خیانت سیاسی جدید تبدیل می‌کند. آن‌ها، کسانی‌که به مسلمانان خیانت کردند و از جهاد با دشمنان جلوگیری کردند، می‌بینیم که در تلاش به هدر دادن خون شهداء و به هدر دادن قربانی‌های مسلمانان می‌خیزند. می‌بینم که نیرو و قوت پیروز مسلمانان را پراکنده کرده، پیروزی آنان را به هدر می‌دهند؛ بلکه شکست سیاسی را برای آنان به ارمغان آورده و در مذاکرات چیزی را برای یهود محقق می‌سازند که این دشمن هرگز نمی‌توانست در میدان جنگ آن را به دست آورد. ما همه را به این مسئله هشدار می‌دهیم و در رأس آن مردم غزه مجاهدین آن‌ها و بقیه امت محمد صلی الله علیه وسلم را، "اجازه ندهید که اینان پیروزی و ثبات و مبارزۀ شما را به یغما ببرند".

برای قضیۀ فلسطین هیچ راه‌حلی نیست جز آزادی کامل آن. فلسطین سرزمین خراجی ملکیت مسلمانان است و باید به مسلمانان بازگردانده شود و جایی برای هیچ صهیونیستی، یهودی و یا صلیبی در آن نیست. تا روز قیامت متعلق به امت محمد صلی الله علیه وسلم است و این یهودیان کسانی اند که پروردگار ما از بزدلی و ذلت آن‌ها به ما خبر داده است. ما قبلاً آن‌ها را در جنگ تجربه کرده‌ایم. اگر تاریخ، قرآن و سنت پیامبر عدنان را بخوانید، می‌دانید ما چگونه با یهود جنگیدیم. این مژده‌ای برای مردم غزه است، برای همه مسلمانان و برای کسانی از صاحبان قدرت که در انتظار فرصتی اند تا به سوی جهاد فی سبیل الله بشتابند.

به تاریخ برگردید: ما با یهود بنی قینقاع، یهود بنی النضیر، یهود بنی قریظه و یهود خیبر جنگیدیم و در چهار جنگ با یهود جنگیدیم. اسلحه آن‌ها را به غنیمت گرفتیم، زمین را از دست آن‌ها آزاد کردیم و مردان و زنان آن‌ها را اسیر کردیم. آن‌چه در دست داشتند، برای مسلمانان غنیمت بود. آن‌ها یک بار هم ما را شکست ندادند و ما هم نه یک بار آن‌ها و اسلحه‌های‌شان را به غنیمت گرفتیم و انشاءالله رژیم کنونی یهود و سلاح‌هایی‌که در دست دارند، به زودی مال امت محمد صلی الله علیه و سلم خواهد شد. این را به چشم سر دیدیم، گروهی از مجاهدین بر آنان وارد شدند و دیوار را قطع نمود، چه اتفاقی افتاد؟!

﴿ٱدخُلُواْ عَلَيهِمُ ٱلبَابَ فَإِذَا دَخَلتُمُوهُ فَإِنَّكُم غَٰلِبُونَ...﴾ [مائده: 23]

ترجمه: از این دروازه به آنان یورش ببرید و چون وارد آن‌جا شدید، حتماً پیروز می‌شوید...

ده‌ها و حتی صدها نفر از آن‌ها از لشکریان یهود کشته شدند و هزاران نفر در مقابل گروهی از مجاهدین فرار کردند. ما با چشم خود دیدیم که چگونه آن‌ها را از تانک‌ها بیرون آوردند و با چشم خود دیدیم که چگونه مجاهدین به تسلیحات و قوی‌ترین پایگاه‌های نظامی آنان دست یافتند. ما به چشم دیدیم که چگونه یهودیان به صورت فردی و گروهی فرار می‌کردند. این مردم قسم به الله، قسم به الله و قسم به الله است که با ارتش محمد صلی الله علیه وسلم مقابله نمی‌کنند. هرگز با ارتشی‌که اعلان جهاد کرده و پرچم رسول الله محمد صلی الله علیه و سلم را بلند کند، مقابله نمی‌کنند.

ای امت اسلامی! شما بهترین امتی هستید که برای هدایت مردم آفریده شده اید! خیر در شماست و الله سبحانه وتعالی به شما وعده داده است. آن‌گاه که الله سبحانه وتعالی به مسلمانان خبر داد که با یهود می‌جنگند و بیت المقدس را به اذن الله آزاد می‌کنند، شاید بیت المقدس مقر رهبری اسلام و پایتخت دولت اسلامی موعود آینده باشد.

ای امت اسلامی! الله سبحانه تعالی به شما وعده فتح روم را داده! ای امت اسلامی، بیاد داشته باشید که الله به شما وعده از بین بردن یهود و حکومت بالای تمام زمین را داده است! به زودی مقر دارالاسلام و پایتخت دولت اسلامی بیت المقدس خواهد شد! ان شاء الله! ای اهل الله! وعدۀ الله سبحانه وتعالی در انتظار شماست! وعده الله و مجد و بزرگی، عزت و نصرت در انتظار شماست! کافی است با الله باشید و برای تطبیق فرمان الله سبحانه وتعالی تلاش کنید. شما شریعت الله سبحانه وتعالی را حاکم سازید، تاج و تخت حکام طاغوتی و ستمکار از بین می‌رود. برای آزادی بیت المقدس اعلان جهاد کنید و به اهل خود در غزه و قدس به پیوندید!

 از الله علی و قدیر می‌خواهیم که مسجدالاقصی را در روزگار ما و با دستان ما آزاد کرده و نصیب مان بگرداند که به زودی در آنجا پشت سر امیرالمؤمنین نماز بخوانیم...! از الله علی و قدیر می‌خواهیم که مجاهدین را ثابت قدم داشته و آنان را قوت بخشیده و بر دشمنان پیروز شان گرداند،  مریضان‌شان را شفا دهد، مجروحان‌شان را دواء و شهادت شهدای‌شان را بپذیرد...!

 ای مردم غزه! شما اکنون علما، جوانان، پیران و خوردان و بزرگان امت، ایمان و چگونگی استقامت و فداکاری را می‌آموزانید! الله شما را هم‌چنان ثابت قدم داشته، در پناه خود گرفته و در نصرت شما تعجیل کند...! الحمدلله که ما را از امت محمد، امت جهاد، امت بزرگترین حکمی از احکام اسلام قرار داد...!

 اکنون: منادی امت محمد صلی الله علیه وسلم ندای حی علی الجهاد سر می‌دهد! منادی ندا می‌دهد آیا کسی هست که ندایش را لبیک گوید؟! کجاستند ارتش‌های مسلمانان تا به سوی نصرت دین پروردگارشان بشتابند؟ ارتش‌های مسلمانان کجایند تا ارتش دولت خلافت اسلامی را شکل دهند؛ ارتشی‌که رژیم یهود را از بین برده و به دولت‌های کافری‌که از آن‌ها حمایت می‌کنند، حد شان را نشان دهد؟! بلی، الله مستعان چنین می‌فرماید:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُونُوٓاْ أَنصَارَ ٱللَّه...[صف: 14]

ترجمه: ای کسانی‌که ایمان آورده اید، انصار(یاری کندگان) الله باشید...!

برگرفته شده از شماره 448-449مجله الوعی 

نویسنده: الشيخ الدكتور محمد إبراهيم

رئيس دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولايه لبنان

مترجم: محمد علی مطمئن

ادامه مطلب...

ائتلاف فرمانده ارتش پاکستان با امریکا و وابسته‌گی‌اش به آن

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

سوال:

عاصم منیر فرمانده ارتش پاکستان در جریان سفرش به امریکا گفت: «پاکستان علاقه‌مند گسترش روابط دوجانبه از طریق مشارکت طولانی و چندجانبه با ایالات متحده می‌باشد.» وی تأکید نمود؛ دیدارهایی‌که وی در جریان سفر به ایالات متحده با رهبران سیاسی و نظامی داشته، بی نهایت مثبت بوده است. (منبع: صفحۀ عربی ایکس اردوی پاکستان، 20 دسمبر2023م) رهبری ارتش پاکستان قبلاً به تاریخ 11 دسمبر2023م اعلان نموده بود که فرمانده ارتش برای نخستین‌بار پس از تعیین شدن به این پست، در یک سفر رسمی عازم ایالات متحده گردیده.

سوال اینست که منظور از گسترش روابط مشترک دوجانبه پاکستان با امریکا چیست؟ و هدفش از این‌که دیدارهای وی با رهبران سیاسی و نظامی امریکا مثبت بوده چه می‌باشد؟ آیا به معنای ائتلاف بیشتر با امریکای استعمارگر، مخصوصاً در موضوع هند، کشمیر، افغانستان و هم‌چنین، ممانعت از نصرت دادن به مردم فلسطین در برابر تجاوز خصمانۀ یهود و وادار نمودن‌شان به پذیرفتن رژیم یهود به بهانۀ راه‌حل تشکیل دو دولت است؟ با سپاس

جواب:

در جواب به سوال‌های مطرح شدۀ فوق، امور زیر را بررسی می‌نماییم:

1. به تاریخ 24 نومبر 2022م، عاصم منیر به عنوان فرمانده اردو و به عنوان جانشین جنرال قمر جاوید باجوا معرفی گردید. او توسط جنرال باجوا فرد مناسب خوانده شد و شهباز شریف، که وابسته به امریکاست، با تفویض این پست به وی موافقت نمود. این بدان معناست که امریکا به تعیین وی به صفت فرمانده اردو تمایل داشته و می‌دانسته که او نیز مانند باجوا با خواسته‌های امریکا موافق خواهد بود.

عاصم منیر در حالی به این پست برگزیده می‌شود که پاکستان از بحران اقتصادی رنج می‌برد. او کسی است که می‌تواند پول‌های فراوانی را از عربستان سعودی و سایر دولت‌های خلیج به پاکستان سرازیر نماید؛ زیرا وی به عربستان سعودی خدمت نموده و از روابط خوبی با آن برخوردار می‌باشد. «آگاهان به این باور اند که ممکن است سفر فرمانده اردو، راه را برای جلب کمک‌های مالی هموار نماید؛ کمک‌هایی که "پاکستان" به شدت به آن نیاز دارد...» (منبع:https://tribune.com.pk 5 جنوری 2023م)

عاصم منیر بخشی از منظومۀ نظامی وابسته به امریکا بود که رتبه‌های امنیتی و نظامی را به تدریج کسب نمود. در میان سال‌های 2014 تا 2016م، فرمانده منطقۀ شمال در اردو بود، از سال 2016 تا 2018، مدیر استخبارات نظامی شد و سپس از سال 2018 تا 2019م پست رئیس کل استخبارات را به دست آورد. او در منطقۀ قبایلی جنگیده و به این ترتیب، یکی از ستون‌های نظام حاکم در پاکستان به شمار می‌رود که وابسته به امریکا می‌باشند. سپس بر اساس فیصلۀ عمران خان نخست‌وزیر سابق و بدون هیچ گونه توجیهی برکنار گردید و به عوض وی، فیض حمید مقرر شد.

اختلاف نظرها میان عمران خان و اردو برسر تعیین فرمانده اردو پس از تمام شدن دورۀ فرماندهی باجوا به تاریخ 29 دسمبر 2022م بالا گرفت. گزارش‌ها هم‌چنین حاکی است که عمران خان با عاصم منیر -که از نزدیکان باجواست- اختلاف نظر داشت و مایل بود فیض حمید را که از نزدیکان او بود، به صفت مدیر کل استخبارات داخلی تعیین نماید. به نظر می‌رسد عمران خان سعی داشت به صفت نخست‌وزیر، ارادۀ خود را بالای اردو تحمیل نماید تا زیر سلطۀ اردو باقی نماند. چنان‌چه می‌کوشید به صفت حاکم اردو تصرف نموده و سیاست‌های مورد نظر خود را بر آن تحمیل نماید. به دلیل همین اختلافات بود که عمران خان در ماه اپریل2022م برکنار گردید و سپس شکایت‌هایی مبنی بر اتهامات فساد و افشای اسرار دولتی علیه او مطرح گردید.

در جواب به سوالی‌که به تاریخ 5 می 2022م منتشر نموده بودیم، در این زمینه گفتیم: «چنان‌که قبلاً اشاره شد، عمران خان هرگز توقع نداشت که آن همه خدمت وی به اردو و به ادامه آن به امریکا، هیچ نفعی برایش نداشته باشد! انگار عمران خان پی نبرده بود کسی‌که به کمک کفار استعمارگر به قدرت می‌رسد و به عنوان یک مزدور در خدمت آنان قرار می‌گیرد، او در چشم آنان بسان دانۀ شطرنجی می‌نماید که هرگونه بخواهند وی را جابجا می‌کنند. حتی اگر منافع آنان را به صورت تمام و کمال براورده نکند، وی را حذف می‌نمایند و این همان کاری بود که با عمران خان نمودند.» به این ترتیب، امریکا در حذف عمران خان هیچ استدلالی ننمود، بلکه به گونۀ ضمنی با این کار موافق بود.

البته باید گفت که عمران خان خود نیز مزدور امریکاست، چنان‌چه او، باجوا و فیض حمید در سال 2019م در مورد مدغم نمودن کشمیر به هند با امریکا موافقت نمودند، آنگاه که دو هفته قبل از ادغام مذکور، آنان در یک سفر به امریکا رفته و با ترامپ رئیس‌جمهور وقت دیدار و گفتگو نمودند، بدون این که هیچ اقدام جدی و قابل ملاحظه‌ای از خود در این خصوص نشان دهند، بلکه حتی برای جلب رضایت امریکا و حفظ چوکی‌های خود و جلب برخی منافع گذرا، به گونۀ ضمنی با ادغام کشمیر به هند موافقت نمودند. امریکا به اردو کمک می‌نمود تا قدرت را در اختیار داشته و بالای مردم مسلط باشد، زیرا رهبری اردو با امریکا در ارتباط بود و منافع استعمارگران را تأمین می‌نمود، بر خلاف سیاسیون، که در میان آنان هم مزدوران امریکا وجود دارد و هم مزدوران انگلیس و در صورت تغییر حکام مزدور در میان سیاسیون، هیچ ضمانتی برای وابستگی کامل برای امریکا وجود ندارد.

2. صفحۀ عربی‌زبان اکس اردوی پاکستان به تاریخ 11 دسمبر 2023م نوشت: «جنرال عاصم منیر فرمانده اردوی پاکستان در یک سفر رسمی عازم ایالات متحده شد. قرار است وی در این سفر با مسؤولین رده اول و سایر مسئولین در ایالات متحده دیدار و گفتگو نماید. لازم به ذکر است که این نخستین سفر وی پس از رسیدن به این پست می‌باشد.» "شروق نیوز" مصر به تاریخ 11 دسمبر 2023م به نقل از صفحۀ اکسپرس تریبیون پاکستان نوشت: «این سفر پس از سفر مسئولین بلندپایۀ امریکا در هفتۀ گذشته به پاکستان صورت می‌گیرد. یکی از مسئولین بلندپایۀ ادارۀ حکومت بایدن که مسئولیت قضایای پناهندگان را بر عهده دارد، در یک سفر چهار روزه وارد اسلام آباد شد و این به نوع خود نخستین سفری است که در ادامۀ سفرهای مسئولین امریکایی به پاکستان صورت می‌گیرد. این سفرها در حالی صورت می‌گیرد که روابط پاکستان و افغانستان غبار آلود است. جولیتا فانس نویز، معاون وزیر خارجۀ امریکا در دفتر پناهندگی و مهاجرت، تا روز پنج‌شنبه مؤرخ 7 دسمبر2023م در پایتخت پاکستان به سر می‌برد. در همین روز از جنرال عاصم منیر فرمانده اردوی پاکستان نیز نقل شده که «وی با تصمیم حکومت کشوراش مبنی بر اخراج پناهندگان غیرقانونی موافقت دارد و این‌ را که چنین پناهندگانی بالای امنیت و اقتصاد پاکستان تأثیر دارند، تأیید می‌کند و تأکید دارد این اخراج باید محترمانه و با در نظرداشت واقعیت و قوانین موجود صورت گیرد.»

اینجاست که میزان مداخلۀ امریکا در امور داخلی پاکستان واضح می‌گردد، به شمول موضوع پناهندگان، که به افغان‌ها ارتباط دارد؛ افغان‌هایی‌که به دلیل جنگ‌ها به پاکستان پناهنده شده بودند و سال‌هاست که در سرزمین دوم خود به سر می‌بردند، برخی‌ حتی چندین دهه می‌شود که در آنجا به سر می‌برند. پس آنان بیگانه نیستند؛ بلکه واقعیت اینست که سرزمین مسلمانان یکی بوده و این امریکاست که از اختلافات میان این دو سرزمین متعلق به مسلمانان (افغانستان و پاکستان) سوءاستفاده نموده، سعی می‌کند این اختلافات را در روند استحکام نفوذ خود در منطقه به کارگیرد. به این ترتیب، امریکا قصد دارد روابط میان این دو سرزمین را متشنج نموده و از وحدت میان دو طرف جلوگیری نماید و پاکستان درگیر این تنش‌ها و تشنج‌ها میان خود افغانستان شود، به جای این‌که به جنگ با هند برای آزادی کشمیر بپردازد.

3. صفحۀ "المعرفة" به نقل از صفحۀ "داون" پاکستان به تاریخ 15 دسمبر 2023م نوشت: «عاصم منیر، فرمانده اردو به تاریخ 14 دسمبر2023م با لوید اوستن، وزیر دفاع امریکا دیدار و گفتگو نمود. پنتاگون پس از این دیدار با صدور یک بیانیۀ مختصری گفت: «این دو مسئول، تحولات امنیتی اقلیمی اخیر و عرصه‌های ممکن همکاری‌های دفاعی دوجانبه را مورد بحث و بررسی قرار دادند.» و این‌که وی با «جنرال کیو براون رئیس هیأت ارکان مشترک نیز دیدار نمود.» در صفحۀ مذکور هم‌چنین گفته شد: «فرماندۀ اردو به تاریخ 15 دسمبر 2023م، با بلنکن، وزیر خارجۀ امریکا و نیز ویکتوریا نولاند، معاون وی در امور سیاسی و هم‌چنین جوناثان فینر، معاون مشاور امنیت ملی دیدار و گفتگو نمود.» صفحۀ مذکور به نقل از سخنگوی وزارت خارجۀ امریکا نوشت: «پاکستان یک شریک مهم ماست و ما در عرصه‌های گسترده‌یی در داخل حکومت پاکستان با یکدیگر همکار می‌باشیم. ما در جستجوی یافتن راهی برای تداوم همکاری های مشترک با پاکستان در عرصه‌های امنیت اقلیمی و همکاری‌های دفاعی می‌باشیم.» این صفحه به نقل از یک منبع دیپلوماتیک در خصوص دیدار وی با بلنکن نوشته «دو طرف تمام روابط دوجانبه و اوضاع اقلیمی را بررسی نمودند.» سخنگوی وزارت خارجۀ امریکا در جواب به یک سوال در خصوص دیدار فرمانده اردوی پاکستان و نیز رئیس دستگاه استخباراتی آن با انتونی بلنکن گفت: «ما در جستجوی دستیابی به مشارکت با آنان در همکاری‌های امنیتی، دفاع اقلیمی می‌باشیم.» (منبع: سایت حکومت امریکا، 18 دسمبر 2023م.)

موارد فوق نشان می‌دهد که دیدارهای نظامی، امنیتی و حتی سیاسی فرمانده اردوی پاکستان با امریکائی‌ها تا چه حد گسترده است، انگار او رئیس دولت پاکستان است! بعید نیست هدف امریکا از گسترش این دیدارها، انسجام مجدد امور در پاکستان باشد، زیرا امریکا می‌خواهد مزدوران و سیاست‌های شان در داخل پاکستان بر وفق مراد آن بچرخد، به ویژه با توجه به این‌که موعد انتخابات پاکستان نزدیک می‌شود(فبروری 2024م)؛ البته در صورتی‌که این انتخابات به تأخیر نیفتد. به این ترتیب، در می‌یابیم که هرچند این دیدارها در ظاهر زیر نام "همکاری" صورت گرفته، اما در حقیقت بیانگر نوعی از وابستگی و غلامی به امریکاست.

آن‌چه بیشتر از همه جای تعجب و شگفتی دارد، اینست که عاصم منیر، فرمانده اردو ظاهر متدین دارد؛ در حدی‌که برخی او را "ملا جنرال" می‌خوانند! اما با وجود آن‌هم وی اعلان می‌نماید که با امریکا ائتلاف نموده و بر اساس برنامه‌های آن به پیش می‌رود، اهداف آن را عملی می‌نماید و میدان را برای آن باز می‌نماید تا نفوذ خود را زیر نام فعالیت مشترک و همکاری امنیتی و دفاعی، گسترش دهد. انگار نمی‌داند که متدین بودن به اسلام وی را ملزم می‌نماید که تنها به الله عزیز و قوی و رسولش صلی الله علیه وسلم دوستی و وابستگی داشته باشد و نه برای کفار:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاء مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَتُرِيدُونَ أَن تَجْعَلُواْ لِلّهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَاناً مُّبِيناً﴾ [نساء: 144]

ترجمه اى كسانى‌كه ايمان آورده‌ايد! كافران را به جاى مؤمنان دوست و سرپرست خود نگيريد، آيا مى‌خواهيد به الله دليل و حجّت آشكار عليه خودتان قرار دهيد؟

 تدین یک اسم برای نام‌گذاری نیست! ﴿أفلا یعقلون

4. صفحۀ انترنتی "صدای پاکستان" به تاریخ 19 دسمبر 2023م نوشت: «عاصم منیر، رئیس ستاد ارتش از مقر فرماندهی مرکزی در خلیج تامبا در ایالت فلوریدای امریکا دیدن به عمل آورد و شماری از قضایا، به شمول روابط نظامی و امنیتی اقلیمی را با جنرال مایکل کوریلا، رهبر فرماندهی مرکزی ایالات متحده، مورد بحث و بررسی قرار داد. ادارۀ "روابط عمومی اردوی پاکستان" با انشار بیانیه‌یی گفت که رئیس ستاد اردوی پاکستان از مقر فرماندهی مرکزی امریکا دیدار نموده و گفتگوهای عمیقی را با جنرال مایکل اریک کوریلا، رهبر فرماندهی مرکزی امریکا انجام داده است. در جریان این دیدار، دو طرف در خصوص قضایای مهم و مشترک، مفصلاً تبادل نظر نمودند، به ویژه همکاری در امور امنیت اقلیمی. رئیس ارتش پاکستان در این دیدار گفت: جنرال‌های دو اردو در مورد راه‌های تمرین مشترک با یکدیگر تبادل نظر نموده و نیاز به استحکام همکاری‌های تمریناتی را یک بار دیگر مورد تأکید قرار دادند. در جریان این سفر، بزرگ‌ترین جنرال پاکستان نیز از مرکز عملیات مشترک رهبری مرکزی امریکا دیدن به عمل آورد. ادارۀ امریکا به رهبری بایدن، کمک‌هایی را برای پاکستان اهدا نمود و پاکستان را "هم‌پیمان اصلی بیرون از ناتو" خواند.»

ازین همه به وضوح بر می‌آید که این سفر تا چه حد حایز اهمیت بوده و این مرد، یعنی فرمانده اردوی پاکستان، تا چه اندازه برای ادارۀ حکومت امریکا مهم می‌باشد؛ چنان‌چه با عالی رتبه‌ترین مسئولین امریکایی دیدار نموده و و در مورد قضایای مهمی با وی بحث و گفتگو می‌شود و روی همکاری‌های امنیتی و دفاعی تأکید و تمرکز صورت می‌گیرد. این بدان معناست که امریکا می‌خواهد پاکستان را در منطقه، پیشگام جنگ خویش با تحرکات مسلمانان علیه خود قرار دهد و نفوذ خود را در این منطقه حفظ نماید. هم‌چنین بدین معناست که امریکا به داشتن مزدوران سیاسی اکتفا نکرده، بلکه مزدوران نظامی زیر نام همکاری گسترده در داخل حکومت پاکستان، برای خود می‌سازد. امریکا، پاکستان را شریک مهم، یعنی خادم مهم برای سیاست‌هایش در منطقه می‌داند، چنان‌چه پاکستان را از سال 2004م، هم‌پیمان اصلی خارج از ناتو معرفی نموده است.

5. صفحۀ عربی‌زبان اکس اردوی پاکستان به تاریخ 20 دسمبر 2023م نوشت: «عاصم منیر، فرمانده اردوی پاکستان با اعضای مراکز تحقیقی و رسانه‌های برجستۀ امریکا به گونۀ صریح گفتگو نمود. فرمانده اردو، دیدگاه پاکستان در خصوص امنیت اقلیمی، تروریزم فرامرزی و اهمیت محافظت از ثبات استراتژی در جنوب آسیا را بیان نمود.» فرمانده اردو هم‌چنین گفت: «پاکستان از نظر جیوسیاسی و جیواقتصادی جایز اهمیت بوده و مایل است به عنوان مرکز روابط و دروازه عبور به آسیای میانه و بیرون از آن عرض وجود نماید.» وی تأکید نمود: «پاکستان علاقه‌مند گسترش روابط مشترک دوجانبه با ایالات متحده از طریق شراکت درازمدت و چند جانبه می‌باشد.» او افزود: «دیدارهایش در جریان سفر به ایالات متحده با رهبران سیاسی و نظامی، فوق العاده مثبت بوده.» او اشاره نمود که: «پاکستان برای چندین دهه، هم‌چون قلعۀ محکمی در برابر تروریزم فرامرزی ایستاده و ضامن استقرار و ثبات اقلیمی و صلح و امنیت جانی بوده است.» او توضیح داد: «پاکستان در جنگ با تروریزم سهمگیری و قربانی‌های بی نظیری داده و این نزاع را تا پایان ادامه خواهد داد.» او هم‌چنین به حل قضیۀ کشمیر بر اساس خواسته‌های مردم کشمیر و فیصله‌های شورای امنیت سازمان ملل پرداخته گفت: «در کشمیر نزاع جهانی جریان دارد و هیچ‌گونه اقدام یکجانبه نمی‌تواند طبیعت این نزاع را بر خلاف تمایلات ملیون‌ها ساکن این منطقه تغییر دهد».  او هم‌چنین اشاره به نیاز فوری برای پایان دادن به درد و رنج غزه و فراهم نمودن کمک‌های بشردوستانه و عملی نمودن راه‌حل تشکیل دو دولت به هدف تحقق صلح دائمی در منطقه نمود.»

6. پس دیده می‌شود که فرمانده اردوی پاکستان تمایلش به گسترش ائتلاف با امریکا و وابستگی به آن زیر نام مشارکت دوجانبه را نشان داده و خواستار اینست که این ائتلاف و مشارکت، درازمدت و چندجانبه باشد، یعنی در تمام عرصه‌ها. او می‌خواهد پاکستان را تبدیل به قلعۀ محکم و امنی برای جنگ امریکا علیه امت و تحرکات آزادی خواهانۀ آن زیر نام جنگ با تروریزم فرامرزی نماید؛ یعنی میان سرزمین‌های اسلامی به صورت عام و میان افغانستان و پاکستان به گونۀ خاص.

اما باید گفت که افغانستان و پاکستان هردو یک سرزمین می‌باشد و استعمارگرانی‌که آن را اشغال نموده بودند، در میان آن مرز گذاشته و آن را به دو دولت متخاصم تقسیم کردند تا هردو، ضعیف و ناتوان باقی مانده و کاری از دست آنان علیه استعماگران بر نیاید و کفار استعمارگر بتوانند به آسانی بر آنان تسلط داشته و برخی را علیه برخی دیگر به کارگیرند.

در مورد کشمیر باید گفت که سفر جنرال منیر به واشنگتن در حالی صورت می‌گیرد که محکمۀ عالی هند با ملحق نمودن آن بخش از کشمیر که زیر تسلط هند قرار دارد، موافقت نموده. صفحۀ الجزیره نت به تاریخ 14 دسمبر 2023م نوشت: «مجلس قضائی متشکل از پنج قاضی، به شمول چاندرشود، رئیس محکمۀ عالی به تاریخ 12 دسمبر جاری اعلان نمود که با فیصلۀ حکومت مرکزی مبنی بر لغو استقلال خودخواستۀ کشمیر موافقت دارد.» شکی نیست که هند این تصمیم را نگرفته مگر با موافقت و حمایت امریکا، اما باوجود آن هم، فرمانده اردوی پاکستان حمایت امریکا از هند و دشمنی آن با پاکستان را فراموش نموده و یا بهتر است بگوییم خود را به فراموشی زده و عازم سفر به امریکا می‌شود! از جانب دیگر؛ فرمانده اردوی پاکستان، قضیۀ کشمیر را قضیۀ جهانی خوانده و ادعا می‌کند که حل آن بر اساس فیصلۀ (ظالمانۀ) سازمان ملل صورت می‌گیرد.

باید گفت که قضیۀ کشمیر، قضیۀ اسلامی بوده و این سرزمین توسط هند اشغال گردیده و بالای پاکستان واجب است تا بپا خاسته و آن را آزاد نماید و با مردم این سرزمین در مقاومت علیه اشغالگران و زورگویی هندوها، کمک و یاری کند، مخصوصاً که پاکستان توان این کار را به خوبی دارد. چنان‌چه جریان‌های جهادی کشمیر عنقریب هند را به کمک اردوی پاکستان در جنگ کوه‌های کارگیل در سال 1999م شکست داده بودند؛ اگر خیانت نوازشریف، نخست وزیر وقت و پروزیر مشرف، فرمانده اردو در آن زمان نمی‌بود، آنگاه که امریکا به این دو دستور داد دست از کمک برداشته و نیروهای پاکستان را از میدان جنگ خارج کرده و حرکت‌های نظامی کشمیر را ترورستی اعلان نمایند.

اما در خصوص تجاوز وحشایانۀ یهود برغزه و راه‌حل دو دولت، که فرمانده اردو به آن اشاره نمود و "عملی نمودن راه‌حل دو دولت برای تحقق صلح دائمی در منطقه"، باید گفت که فلسطین سرزمینی مبارک است؛ سرزمینی اسلامی که جایز نیست یهود بر آن تسلط داشته باشد. راه‌حل تشکیل دو دولت هم هیچ ارزشی ندارد؛ بلکه این سرزمینی است که عمر فاروق رضی الله عنه آن را فتح نمود و خلفای راشدین از آن محافظت نمودند، صلاح‌الدین ایوبی آزادش کرد و عبدالحمید آن را از شر یهود حفظ نمود. پس فلسطین یک سرزمین اسلامی بوده و به هیچ‌وجه در معرض فروش قرار ندارد و هرگز نمی‌پذیرد که میان مردم اصلی آن و کسانی‌که آن را اشغال نموده و ساکنان آن را از آن بیرون کرده اند، تقسیم گردد! راه‌حل قضیۀ فلسطین، نه تشکیل دو دولت، بلکه همان چیزی است که الله عزیز و جبار فرموده:

﴿وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ﴾ [بقره: 191]

ترجمه: ‏و (چون جنگ درگرفت) هرجا آنان را (كه آغازكنندگان جنگ بودهاند) دريافتيد ايشان را بكشيد، و آنان را (از مكّه) كه شما را از آنجا بيرون كردهاند بيرون سازيد.

7. شکی نیست که مشکل اصلی در عقلیه و طرز تفکر غلط رهبران نظامی پاکستان می‌باشد؛ زیرا با وجود این‌که آنان از امکانات هنگفت و کافی برای تشکیل دولتی بزرگ بر خوردار می‌باشند؛ دولتی‌که می‌تواند امریکا را به چالش کشیده و برای آن مزاحمت نماید، اما بازهم از خود مزدورانی ساخته اند که از امریکا فرمان می‌برد! آنان می‌توانند با تشکیل دولتی عظیم به حل و فصل قضایا و مشکلات خود بر اساس مفاهیم و معیارهای دین عظیم خویش بپردازند، مفاهیم و معیارهایی که رسول الله صلی الله علیه وسلم آن را به عنوان وحی از جانب الله قوی و عزیز برای مان بیان داشته و عرب‌ها را بر اساس آن از منجلاب جهالت ویران‌گر در میان‌شان نجات داد و از آنان بر مبنای تعالیم اسلام عزیز، بهترین امتی تشکیل داد که برای هدایت مردم به جانب خیر فرستاده شدند، سرزمین فارس را فتح نمودند؛ فارسی‌که در آن زمان دولتی بس بزرگ بود. قسطنطنیه پایتخت روم را فتح نمودند که آن نیز دولتی بس بزرگ داشت. اسلام و مسلمانان توسط دولت اسلامی که جهان را با نور عدالت روشن نمود، عزت و شکوه یافتند و این چنین بود که حق استحکام یافت و باطل از میان رفت، زیرا باطل همواره رفتنی است!

این دقیقاً همان چیزی است حزب‌التحریر از شما می‌خواهد برای تحقق آن از طریق برپایی دولت اسلامی دست به کار شوید؛ خلافت بر منهج نبوت، چنان‌که الله سبحانه و تعالی وعدۀ آن را فرموده:

﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وبَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ ...﴾ [نور: 55]

‏ترجمه: ‏الله به كسانی از شما كه ايمان آورده‌اند و كارهای شايسته انجام داده‌اند، وعده می‌دهد كه آنان را قطعاً جايگزين (پيشينيان، و وارث فرماندهی و حكومت ايشان) در زمين خواهد كرد (تا آن را پس از ظلم ظالمان، در پرتو عدل و داد خود آبادان گردانند) همان‌گونه كه پيشينيان (دادگر و مؤمن ملّت‌های گذشته) را جايگزين (طاغيان و ياغيان ستمگر) قبل از خود (در ادوار و اعصار دور و دراز تاريخ) كرده است.

رسول الله صلی الله علیه وسلم بشارت تحقق آن را داده:

«ثمّ تکون ملکاً جبریة فتکون ما شاء الله أن تکون ثمّ یرفعها إذا شاء أن یرفعها ثمّ تکون خلافة علی منهاج النبّوة ثمّ سکت»  (اخرجه احمد)

ترجمه: سپس حکومت‌های جبری خواهد بود و تا زمانی‌که الله بخواهد ادامه خواهد داشت و هرگاه بخواهد آن را از میان بر می‌دارد، سپس خلافت بر منهج نبوت خواهد بود. سپس رسول الله علیه السلام سکوت نمود.

21 جمادی الآخرة 1445هـ.ق

3 جنوری 2024م

مترجم: عبدالله دانشجو

ادامه مطلب...

اهداف و آثار آن بر اقدامات سیاسی و نظامی

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

تفکر به اهداف، یعنی این‌که انسان به خواسته‌های خود فکر کند، آنچه را می‌خواهد دقیقاً مشخص نماید و در سطح اهداف خود اقداماتی را انجام دهد؛ زیرا این یکی از مهم‌ترین موارد موفقیت و پیشرفت است. تفکر از احساس به واقعیت ناشی می‌شود؛ زیرا تفکر واقعیت را از طریق حواس با اطلاعات قبلی که توضیح‌دهندۀ آن است، به مغز انتقال می‌دهد. انسان پس از تفکر، هدف خود را مشخص می‌کند تا برای تحقق آن وارد عمل شود. اگر انسان عمیق و روشن فکر کند به واقعیت و آنچه مقتضای آن است، به شکل صحیح و درست دسترسی حاصل می‌کند؛ زیرا وی از طریق درک واقعیت فکری را تولید کرده و این امر از وی اقتضاء می‌کند تا وارد عملی شود که مرتبط به واقعیت است، نه غیر آن.

اگر انسان بدون تفکر از احساس به عمل منتقل شود، عواطف و اشتیاق بر کارش غلبه می‌کند و ممکن است که نتایج، فاجعه‌بار داشته باشد و تأثیر منفی بر وی وارد کند. کسی‌که بدون هدف دست به اقدامی بزند. اقدامش بیهوده است. بسیاری از مردم بدون فکر یا بدون هدفی‌که مقتضای واقعیت است، وارد عمل شده، اقداماتی را در پیش می‌گیرند و یا اقداماتی را انجام می‌دهند که در سطح هدف‌شان نیست و این نیز آنان را به مقتضای واقعیت نمی‌رساند.

اگر انسان نهضت بخواهد و نداند که نهضت چیست و چگونه به دست می‌آید، یا اعمالی را انجام دهد که به نهضت منتهی نمی‌شود؛ پس نهضت حاصل نمی‌گردد. اگر فردی‌که در پی نهضت است، برای بالابردن سطح فکری مردم و تغییر مفاهیم، معیارها و عقاید آن‌ها کار نکند و به کارهای بپردازد که به نهضت ربطی ندارد، قطعاً به نهضت دست نخواهد یافت؛ زیرا نهضت یعنی بالابردن سطح فکری مردم.

اگر انسان بخواهد سرزمینی را بدون درک عمیق و فکر مستنیر از واقعیت، آزاد سازد و به تأسیس تشکیلات مسلحانه بپردازد، وی هرگز به هدف خود دست نخواهد یافت. در نیم راه بریده خواهد شد یا به نیمی از اهداف خود رسیده و به هر راه‌حلی قناعت خواهد کرد؛ زیرا تشکیلات مسلحانه به سرزمینی نیاز دارند که از آنجا حرکت کنند و به جای نیاز دارند که جنگ‌جویان در آن تمرکز کرده و از آنجا حرکت کنند؛ سپس به آنجا برگردند تا بتوانند جنگ و مبارزۀ‌شان را ادامه داده و مورد حمایت قرار گیرند. هم‌چنان، به سلاح، تجهیزات و تدارکات نیاز دارند...

اگر به واقعیت فلسطین فکر کنیم، نظام‌های حاکم دولت‌های اطراف آن توطئه‌گر و هم‌دست بوده و قصد آزادی آن را ندارند، دشمن را به رسمیت شناخته و همرایش روابط خود را عادی ساخته، به دولت‌های استعماری که رژیم یهود را کاشته و از وی محافظت کرده و تمام اسباب بقاء و قدرت را برایش فراهم می‌کنند، وابسته اند. لذا، این نظام‌های وابسته، هرگز جنگ‌جویان را به سلاح، مال و امثال آن از احتیاجات کمک نکرده؛ مگر آنچه را که دولت‌های استعماری برای اهداف سیاسی به آن‌ها الهام و دیکته می‌کنند. در این‌صورت، جنگ‌جویان سرنوشت خود را به دست خائنانی‌که علیه‌شان دسیسه‌سازی کرده و آن‌ها را به حال خودشان رها می‌کنند، خواهند سپرد.

بنابر این، تفکر در واقعیت این را می‌رساند که مسیر آزادسازی فلسطین در قدم نخست از دولت‌های اطراف آن می‌گذرد و این، می‌طلبد که نظام‌های دسیسه‌ساز و هم‌دست این دولت‌ها سرنگون شوند و نقطۀ شروع آن‌جا باشد؛ زیرا این دولت‌ها از امکانات و ابزاری‌که برای تحقق هدف لازم است، برخوردار بوده و چیزی مشابهِ این امر، در طول تاریخ در ایام اشغال صلیبیان واقع شده است. به عنوان مثال؛ حرکت جنبش‌های جهادی کشمیری از پاکستان با حمایت ارتش آن در سال 1999م صورت گرفت تا بر هند حمله کرده و کشمیر را آزاد سازند که در نتیجه ارتش هند در بلندی‌های کارگیل شکست خورد و مجاهدین به آزادی کشمیر به اندازه دو کمان یا کم‌تر از آن نزدیک شدند؛ اما امریکا وارد عمل شد و به نواز شریف، نخست وزیر پاکستان و فرماندۀ ارتش آن، پرویز مشرف دستور داد تا دست از حمایت بکشند و ارتش فوراً عقب‌نشینی کند. هردوی آن‌ها به دلیل  وابستگی به امریکا، از اوامرش فرمانبرداری کردند؛ حتی امریکا پرویز مشرف را دستور داد تا کودتا کرده، نوازشریف را سرنگون کند و جلو فعالیت این جنبش‌ها را گرفته و آن‌ها را جنبش‌های تروریستی اعلام کند که متأسفانه چنین کرد! در نتیجۀ خیانت حکام پاکستان و رهبران ارتش آن، هند در امان ماند و به این نتیجه رسید که اگر وضعیت خودمختار کشمیر را با اختیارات گسترده لغو و آن را به مرکز ضمیمه کند، پاکستان هرگز قادر به حرکت نخواهد شد و مانع حرکت تمام جنبش‌های جهادی خواهد شد و هند این اقدام را عملی ساخت.

همانند آن، اخیراً در غزه رخ داد؛ زمانی‌که جنبش‌های جهادی به دشمن غاصب در فلسطین حمله‌ور شده و آن را ذلیل و خوار کردند، دشمن با تمام وحشی‌گری به غزه هجوم آورد و تمام اسباب زندگی را از بالای آن قطع کرد. نظام و رژیم مصر از حرکت بازنشست و از تحرک ارتش جلوگیری کرد؛ زیرا امریکا از وی خواسته بود تا تحرک نکرده و ارتش را نیز تحریک نکند. این را از همۀ نظام‌های حاکم منطقه خواست. امریکا آشکارا به این نظام‌ها اظهار داشت: «ما نمی‌خواهیم دامنۀ جنگ را گسترش دهیم» یعنی هیچ کدام از شما حرکت نکنید. به این ترتیب، رژیم یهود در امان ماند و به کشتار و تخریب‌اش ادامه داد؛ حتی شفاخانه‌ها/ بیمارستان‌ها را با مریضان موجود آن بمباردمان کرد و در صحنه‌ای که هرگز در تاریخ اتفاق نیافتاده بود؛ بر اساس مواضع حقیرانه و همدستی تمام نظام‌های جهان، آن‌ها را زنده به گور کرد. امریکا از این جنایات حمایت کرده و تحت عنوان حق دفاع از خود توجیه می‌نماید، درحالی‌که به مردم فلسطین این حق را قائل نیست! هیچ نظام و یا ارتشی در منطقه برای نصرت اهل غزه و جنبش‌های جهادی در آن حرکت نکرده و هیچ اقدامی هم انجام ندادند!

وقتی اهداف تحقق‌نشدنی باشد؛ غیرواقعی است. روزنامۀ آلمانی دیر اشپیگل روی جلد خود این سوال را مطرح کرد: «آیا می‌توان حماس را شکست داد؟» و در جواب آمده بود که: «حماس ریشه‌های قوی در جامعه و محبوبیت مردمی دارد.» افزون بر این، گفته است که حماس صرف یک سازمان نیست؛ بل قدرتی است که در جامعه ریشه داشته و افکار و اندیشه‌های آن در اذهان مردم جای گرفته و مردم اشغال را نپذیرفته و از کسانی‌که علیه اشغال قیام کنند، حمایت می‌کنند. به همین دلیل است که ریشه‌های مقاومت قوی مانده و اگر حماس از میان برود، جنبش دیگری خواهد آمد. این روزنامه به نقل از یک کارشناس امور مقاومت حماس گفته است: «این ایده که اسرائیل قادر به شکست حماس یا نابودی آن از طریق نظامی است، ایده‌ای غیرواقعی است.» منظورش اینست که جنگ توقف داده شود و جنبش سیاسی نابود و به راه‌حل سیاسی مطرح شده ادغام شود که رهبری جنبش سیاسی اعلام کرد که وی برای این کار آماده است! به این ترتیب، این جنبش سیاسی می‌خواهد به جنبش نظامی حماس پایان داده و آن را به عاقبت بدون فتح -از تشکیلات مسلحانه که به راه‌حل سیاسی ادغام شدند و به تشکیلات نظامی پایان دادند- گرفتار می‌سازد!

این روزنامه تصریح کرد که: «عملیات طوفان الاقصی، مسئلۀ فلسطین را دوباره به مرکز توجه جهانیان بازگشتاند.» امریکا می‌خواهد با اقدامات نظامی برای اجرای راه‌حل سیاسی "حل دو دولت" موضوع را تشدید کند. در غیر این‌صورت، رژیم یهود هرگز این راه‌حل را تنفیذ نخواهد کرد و به نظر وی تنها راه‌حل اینست که تشکیلات خودگردان فلسطین با هماهنگی امنیتی در خدمت رژیم یهود باشد و به گفتۀ نخست‌وزیر این رژیم، به نام دولت یا امپراتوری نامیده شود.

اهداف نظامی برای آزادسازی و فتح نهاده شده اند، پس هرکس در پی آزادسازی و فتح است برای آن توشه و تجهیزاتی آماده کند و در سطح این هدف، به اقداماتی متوسل شود. اما اهداف سیاسی برای اجرای نقشه‌ها و راه‌حل‌های سیاسی مانند راه‌حل دو دولت نهاده شده و برخی اوقات برای اجرای آن‌ها از اقدامات نظامی نیز کار گرفته می‌شود.

اهداف خیالی که واقعیت ندارد، نباید دنبال شود؛ اما تأسیس خلافت یک هدف خیالی نبوده و برخلاف تصور دشمنان و دوستان شان که مردم را از فعالیت در راستای آن بازداشته و تصویر غیرواقعی ارائه می‌دهند، غیرممکن نیست؛ بلکه خلافت چیزی است که واقعیت اقتضاء کرده و تحقق آن ممکن است؛ زیرا هر فکری را که مردم تبنی کرده و از آن حمایت نمایند، بر آن دولتی تأسیس خواهد شد که دارای امت و پیروان بوده و فکره‌اش مورد پذیرش آن‌ها قرار می‌گیرد. خلافت به عنوان یک قدرت و دولت، گذشته‌ای کهن داشته که حدود 13قرن در این کرۀ خاکی حاکم بود و در دوران حاکمیت‌اش به موفقیت‌های چشم‌گیر و بی‌نظیری نایل گشت. به خواست الله سبحانه وتعالی در آستانۀ تأسیس مجدد است؛ زیرا خلافت از حامیان و فعالان مخلص و ثابت‌قدمی برخوردار است که شبانه‌روز در پی تحقق آن فعالیت می‌کنند.

برگرفته از شمارۀ 476 جریدۀ الرایه

نویسنده: استاد أسعد منصور

مترجم: محمدمزمل

   

ادامه مطلب...

یک وجب از زمین

(ترجمه)

از ابوهریره رضی الله عنه روایت است؛ که رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم فرمودند:

«مَنْ أَخَذَ شِبْرًا مِنَ الْأَرْضِ بِغَيْرِ حَقِّهِ طُوِّقَهُ مِنْ سَبْعِ أَرَضِينَ». (صحيح ابن حبان)

ترجمه: هرکس يک وجب از زمين را به ناحق تصاحب کند، روز قيامت همين يک وجب از هفت زمين به دور گردنش پيچيده می‌شود».

این حدیث شریف در رابطه به حقوق مردم و حرمت تجاوز به آن خبر می‌دهد و رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم از کار بسیار خطر‌ناکی که الله سبحانه وتعالی عذاب بسیار سختی  برای انجام دهندۀ آن در نظر گرفته  خبر می‌دهد، این کار خطرناک، گرفتن یک وجب از زمین برادر مسلمان، به ناحق می‌باشد و مجازات آن اینست که باید؛ در روز قیامت آنچه را که با ظلم و تعدی گرفته‌اند را با خود به میدان محشر انتقال دهند. پس عاقبت کسانی‌که؛ اینقدر از زمین‌ها را به ناحق گرفته‌اند، چه خواهد بود؟! و چه مجازاتی خواهند داشت. گرفتن سرزمین‌های مسلمانان به ناحق؟ و کسی که زمین را به تباهی کشانده، اهل آن را از آن بیرون کند و به دشمنانش بدهد، چه مجازاتی دارد؟! مانند حاکمان امروزی که با دادن سرزمین مبارک فلسطین به یهودیان؛ که دشمن الله و رسولش و مسلمانان می‌باشد، آن را تباه و بر باد نمودند؛ پس مجازات آنها در پیشگاه الله چه خواهد بود و به سبب این اعمال خود مستحق چه نوع عذابی خواهند شد؟

شکی نیست که الله سبحانه وتعالی هر مجرم و جنایت‌کاری را مجازات می‌کند، مگر اینکه توبه کرده و باز گردد؛ اما برای ما لازم و ضروری است، در برابر ظالمی که اموال مسلمانان را غارت می‌کند، بایستیم، وی را نهی نموده و او را از این کارش بازداریم؛ تا به یاری و نصرت الله سبحانه وتعالی که برای عاملین دولت خلافت وعده داده شده است حالت ما تغییر کند.

از الله سبحانه وتعالی می‌طلبیم که ما را توفیق بدهد تا به ظالم بگوییم «تو ظالم هستی»،الله حق را به یاران و دوستان ما برگرداند و با نصرت دادن به این دین، ما را عزت بدهد اللهم آمین.

نویسنده: داکتر ماهر صالح

مترجم: حسین سلحشور

ادامه مطلب...

نقشه راه صلاح‌الدین برای آزادسازی فلسطین

  • نشر شده در سیاسی

صلاح‌الدین که در سال 1137 م در عراق به دنیا آمد و در دوران پر از آشوب که سرزمین‌های اسلامی پارچه شده و زیر سایۀ اشغال صلیبی‌ها بود، به شهرت رسید. او با به قدرت رسیدن در مصر در سال 1169م، مأموریتی را برای تقویت دولت خلافت و متحد کردن مناطق مختلف عرب آغاز کرد. صلاح‌الدین با درک اهمیت وحدت مسلمانان، سرزمین‌های کوچک اطراف فلسطین را از نظر استراتژیک متحد نمود و زمینه را برای یک جبهۀ متحد علیه صلیبیون فراهم ساخت. نقطۀ عطف لشکرکشی صلاح‌الدین در سال 1187 برابر با حملۀ بدنام "رینالد دو شاتیلون" پادشاه مسیحی کراک واقع در اردن امروزی بود، که بالای یک کاروان مسلمانان صورت گرفت. این رویداد یک صلح مؤقت را در هم شکست و فرصتی را برای صلاح‌الدین مساعد نمود تا آرمان دیرینۀ خود را که آزادی بیت‌المقدس بود متحقق سازد.

تلاش صلاح‌الدین برای وحدت بخشیدن جبهۀ اسلامی با چالش قابل توجهی از سوی صلیبیون که بالای شهرهای ساحلی سوریه و قلعه‌های کلیدی مانند "کراک و کرک دی مونترال" واقع در اردن امروزی می‌باشد مواجه گردید. این جبهات ارتباط بین مصر، سوریۀ بزرگ و بخشی از عراق را که محورهای حیاتی دولت صلاح‌الدین بودند، مختل نمود. قبلاً، عماد‌الدین زنگی با اتحاد سوریۀ بزرگ، سنگ تهداب وحدت را گذاشت که این اتحاد توسط نورالدین که مصر را با سوریه متحد کرد، ادامه یافت.

قبل از جنگ حطین یک سلسله از حوادث رخ داد که با مرگ شاه "بالدوین پنجم" در سال 582 هجری قمری آغاز شد. درگیری‌های داخلی میان شاه‌زادگان صلیبی که برای تاج و تخت سرزمین قدس رقابت می نمودند، به میان آمد. صلاح‌‌الدین از این بی‌ثباتی بهره برد و به طور استراتژیک در امور جنگ‌های صلیبی مداخله کرد. ازدواج "گی لوزینیان" با "سیبیل" مادر شاه بالدوین پنجم، سلطنت را به وی بخشید و باعث ایجاد تنش میان "گی دی لوزینیان" و "ریموند سوم" که نامزد دیگری برای شاهی بود گردید.

آتش بس صلاح‌الدین با "ریموند سوم" شاه طرابلس در لبنان امروزی، و آتش بس جداگانه با "بوهموند سوم" شاه انطاکیه در ترکیه امروزی، به او اجازه داد تا سیاست صلیبیون را دست‌کاری کند. تجدید ائتلاف با "ریموند سوم" و "بوهموند سوم" به طور استراتژیک حکومت‌های صلیبی طرابلس و انطاکیه را تضعیف نمود که این باعث خشم "رینالد دی شاتیلون" شاه کراک گردید و با وجود آتش بس قبلی، با رهزنی از یک کاروان تجاری توافق خودرا شکست. رویکرد دیپلوماتیک و استراتژیک صلاح‌الدین برای حل این نقض توافق بی‌اعتمادی و تفرقه بین شاه "گی" و "رینالد" ایجاد کرد و زمینه را برای جنگ حطین فراهم نمود.

صلاح ‌‌الدین از فرصت استفاده نموده صفوف مسلمانان را متحد ساخت و لشکرهایی را در سراسر مصر، بین‌النهرین، موصل در شمال عراق و سوریه آماده کرد. او در سال 583 هـ‌.ق از دمشق حرکت کرد و هدف واقعی خود را که پادشاهی سرزمین قدس بود پنهان کرد. این حرکت نه تنها "رینالد دی‌شاتیلون" را تهدید کرد؛ بلکه قدرت نظامی و استراتژیک صلاح‌الدین را نیز به نمایش گذاشت. صلاح‌الدین ایوبی مجموعۀ از حرکات استراتژیک را اجرا نمود که منجر به جنگ سرنوشت‌ساز حطین گردید.

قبل از این درگیری، نیروی کشف وی به پیروزی قابل توجهی در "سپفوریس" الجلیل امروزی دست یافت که ترس و ارهاب را در قلب‌های صلیبیون ایجاد کرد. صلاح‌الدین علی‌الرغم اختلاف نظرها در میان فرماندهان‌اش جنگ سرنوشت سازی را انتخاب نمود که آینده‌نگری خویش را به نمایش گذاشت. هدف وی سوء استفاده از اختلافات در صفوف صلیبیون و بهره برداری از مرگ شاه "بالدوین پنجم" بود که عزم آن‌ها را تضعیف نمود. اختلافات درونی، انحطاط اخلاقی و عدم اتحاد صلیبیون به سقوط آن‌ها کمک کرد. صلیبیون که حدود پنجاه هزار نفر بودند، در مقابل یک جبهۀ متحد مسلمانان تلاش به مبارزه نمودند.

صلاح‌الدین از این نقاط ضعف سوء استفاده کرده و یک مزیت استراتژیک ایجاد کرد و دام‌هایی گذاشت که صلیبیون در آن گرفتار شدند. صلاح‌الدین با درک اهمیت زمین و جغرافیا، صلیبیون را به طور استراتژیک به سمت طبریه، در الجلیل امروزی کشانده و آن‌ها را در وضعیت وخیمی قرار داد. صلیبیون خسته و تشنه در دام صلاح‌الدین افتادند. صلاح‌الدین بالای ارتش مسیحی به شکل استراتژیک غلبه نموده و از درگیری مستقیم جلوگیری نمود تا این‌که شرایط به نفع مسلمانان قرار گرفت.

سرانجام، جنگ حطین، که در گرمای سوزان انجام شد، از ضعف‌های صلیبیون در زره‌های حجیم و کمبود آب استفاده نموده و در نتیجه مسلمانان پیروز شدند. جنگ حطین شاهد یک رویارویی شدید بود که صلاح‌الدین با استفاده از جنگ روانی، محاصره و تصرف تندیس صلیب واقعی تأثیرات روانی را بالای صلیبیون تشدید نمود.

پیروزی صلاح‌الدین در حطین نشان دهنده نصرت الهی بود که به کسانی‌که دین الله متعال را نصرت می‌کنند وعده داده شده است. این جنگ نقطۀ عطفی در جنگ‌های خلافت و صلیبی‌ها بود که به پیروزی قاطع صلاح‌الدین و تلاش‌های بعدی برای متحد کردن سوریه بزرگ انجامید. شهر بیت‌المقدس پس از 88 سال اشغال صلیبیون به نقطۀ مرکزی پلان استراتژیک صلاح‌الدین تبدیل گردید. هدف نهایی صلاح‌الدین آزادسازی قدس بود.

او قبل از محاصرۀ قدس، شهر قدس را به طور استراتژیک از دریای مدیترانه جدا نموده و آن را منزوی کرد. صلاح‌الدین برای جلوگیری از نزدیک شدن نیروی دریایی مسیحی با نیروی دریایی مصر همکاری نمود و رویکرد جامع استراتژی نظامی خود را به نمایش گذاشت.

درخشش استراتیژی صلاح‌الدین پس از جنگ حطین آشکار شد که با تمرکز او بر شهرهای ساحلی صلیبی مشخص گردید. او با فتح نمودن طبریه، عکا، یافا، عسکالون، صیدا، بیروت، جبیل و غیره، حضور صلیبیون را در منطقه از بین برد. این قلعه‌های ساحلی که مدت‌ها سرزمین‌های مسلمانان را تسخیر نموده بودند، یکی پس از دیگری سقوط کردند و سنگر صلیبیون در هم شکست. او ابتدا با تأمین امنیت شهرهای ساحلی، صلیبی‌ها را از پایگاه‌های دریایی محروم کرد، نیروهای آن‌ها را تضعیف کرد و از کمک‌های اروپایی جلوگیری نمود. تلاش‌های دیپلوماتیک خارجی شامل ائتلاف با قسطنطنیه و معاملات استراتیژیک با قوای بحری ایتالیایی، محدود کردن نفوذ آن‌ها بر پادشاهی‌های صلیبی بود.

رویکرد حساب شده وی برای حفظ جان و مال، موج بی‌سابقه‌ای از پیروزی‌ها را به حرکت درآورد. این سلسلۀ فتوحات چشم انداز سیاسی را تغییر داده و صلیبیون را تضعیف نمود و در نهایت با آزادی بیت‌المقدس به اوج خود رسید. رهبری صلاح‌الدین عصر جدیدی را آغاز کرد و جنبش استعماری را به چالش کشید و اساس اخراج نهایی صلیبیون را از منطقه بستر سازی نمود.

با پیشروی صلاح‌الدین به سمت بیت‌المقدس، مدافعان صلیبی شهر با چالش‌هایی مواجه گردیدند. با بیش از 60000 جنگجوی صلیبی در بیت‌المقدس، آمادگی‌ها بخاطر سازمان‌ یافتن دوبارۀ نیروهای صلاح‌الدین تشدید شد. استحکامات شهر تقویت گردید، منجنیق‌ها بر روی هر تپه مستقر شدند و خندق‌هایی برای دفاع در برابر محاصرۀ قریب‌الوقوع مسلمانان حفر گردید. درخشش استراتژیک صلاح‌الدین در یک طرح نظامی به خوبی برنامه ریزی شده آشکار شد. او به دنبال متحد کردن نیروهای اسلامی، تضعیف صلیبیون در قلمرو خود، و منزوی کردن بیت‌المقدس از نیروهای کمکی بود. صلاح‌الدین از یک کمپاین رسانه‌ای جهت بسیج نمودن مسلمانان برای جهاد استفاده کرد. فتوحات و پیروزی‌های ساحلی برای جلب حمایت از سراسر جهان اسلام برجسته شد. صلاح‌الدین بیت‌المقدس را محاصره کرد و دوازده روز طول کشید و شهر را بمباران کرد تا این‌که مسیحیان در 2 اکتوبر 1187 تسلیم شدند. توپخانۀ برتر صلاح‌الدین نقش مهمی در شکستن دیوارها داشت. پس از درگیری شدید، صلاح‌الدین موافقت کرد که با "بالیان دی ایبلین" معروف به بالیان بیت‌المقدس رهبر نظامی برجسته صلیبیون مذاکره کند. صلیبیون با تسلیم بیت‌المقدس موافقت کردند که منجر به مجموعه‌ای از شرایط خاص و پرداخت جزیه شد.

ورود صلاح‌الدین به بیت‌المقدس نشان دهندۀ آزادی شهر بود. صلاح الدین با تعیین جزیه‌های مناسب بالای صلیبیون ترحم نمود. صلاح‌الدین پس از ورود به بیت‌المقدس دستور داد تا شهر را به حالت اولیۀ آن بازسازی نمایند و تغییرات ایجاد شده توسط صلیبیون را معکوس کنند. به مسیحیان اجازه داده شد که بمانند، جزیه بپردازند و تحت حمایت قوانین اسلامی زندگی کنند. قابل ذکر است که وی پیشنهادات برای تخریب کلیساها را رد کرد. مهربانی صلاح‌الدین به اسیران صلیبی نیز کشانده شد. او زندانیان را آزاد کرد و حتی با خانواده‌های که در جنگ‌های صلیبی شبانه اشتراک کرده بودند، مهربانی کرد. منابع مسیحیان و مؤرخان به بردباری و انسانیت قابل توجه صلاح‌الدین اذعان داشتند که به شدت با جنایات صلیبیون در گذشته در تضاد بود.

هشت روز پس از فتح، مسجدالاقصی تطهیر گردیده و اولین نماز جمعه برگزار شد. قاضی محی‌الدین ابن‌الزکی خطبۀ قوی ایراد کرد و الله سبحانه‌وتعالی را به خاطر پیروزی بر کفر ستایش نمود و بر کنترول وی بر تمام امور تأکید کرده و برکاتی را که به مؤمنان داده شده بود تصدیق کرد. این خطبه بر اهمیت فتح، قداست و اهمیت تاریخی مسجدالاقصی تأکید داشت. او خواستار پیروی از دستورات الله سبحانه‌وتعالی و ادامۀ جهاد برای آزادی سرزمین‌های اسلامی گردید.

صلاح‌الدین از بیت‌المقدس فراتر رفت و به مناطق جنوبی و شمالی سوریه بزرگ رسید. قلعه‌های "کراک و کرک دی مونترال" مقاومت کردند که در نتیجه محاصرۀ آن یک سال طول کشید. تسلیمی این قلعه‌ها گام مهمی در تلاش‌های صلاح‌الدین برای تحکیم کنترول خلافت بر منطقه بود. سپس صلاح‌الدین تمرکز خود را به سمت شمال معطوف کرد و مناطقی در طرابلس و انطاکیه را هدف قرار داد. فتوحات در طرابلس و انطاکیه، سنگرهای صلیبیون را تضعیف نموده و منجر به آتش‌بس و تصدیق دستاوردهای قلمروهای صلاح‌الدین گردید.

صلاح الدین فراست سیاسی قابل توجهی را به نمایش گذاشت. او اهمیت استمرار وحدت صفوف اسلام و جهاد علیه صلیبیون را می‌دانست. یک آتش بس مؤقتی با بعضی از قوای صلیبیون به وی اجازه داد تا بالای تحکیم قوت خویش تمرکز نموده و از مصروفیت های پراگنده جلوگیری نماید.

علما نقش حیاتی در آماده‌سازی امت برای جهاد، تقویت اعتماد به نفس و ارائه حمایت‌های فکری داشتند. صلاح‌الدین رابطه نزدیکی با علما داشت و در مورد جنگ و امور اداری با آن‌ها مشورت می‌نمود. قاضی فاضل، یک عالم برجسته، با ارائه مشورت‌های خویش نقش حیاتی را بازی نمود.

بعد از آماده سازی دقیق، صلاح‌الدین با دعاهای صادقانه به الله سبحانه‌وتعالی پناه برد و وابستگی خود را به نصرت الهی اقرار نمود. تواضع و اعتماد وی به الله سبحانه‌وتعالی در دعاها و سجده‌هایش مشهود بود که از ذات با عظمت درخواست پیروزی می‌نمود. عزت و افتخار وی نشانۀ اخلاص و تعهد وی به شریعت اسلامی بود. همان‌طوری‌که عمر بن خطاب(رض) ارتباط جدایی ناپذیر بین وضعیت امت و تعهد آن به شریعت را برجسته نموده و تأکید می‌کرد که اسلام منبع عزت امت است.

"ما فقط برای عبادت و جهاد آفریده شده‌ایم"، این‌ها کلماتی بود که صلاح‌الدین با ورودش به دمشق تأکید می‌نمود، که نشانی از تعهد و پایدار وی به ایمان بود. پیروزی صلاح‌الدین تنها از لحاظ نظامی نبود؛ بلکه ناشی از پذیرش ایمان، پابندی به اصول اسلامی و پیروی از طریقۀ پیامبر صلی‌الله علیه‌وسلم بود. موفقیت وی قدرت زبان قرآن‌کریم را در بسیج نمودن مؤمنان صادق نشان داده و اهمیت ایمان و جهاد در وحدت جهان اسلام را تأکید می‌نمود. موفقیت وی در حطین و متعاقب آن فتح قدس نتیجۀ یک استراتژی جامع بود که شامل وحدت، فراست سیاسی، حکومت، دیپلوماسی و تعهد مخلصانه به جهاد استوار بر اصول اسلامی بود. میراث وی به عنوان چراغی برای رهبری استراتژیک و پیروی شدید به اصول اسلامی عمل می کند.

امروز، امت در وضعیت مشابهی قرار دارد. پسران و دختران امت به شکل بی‌رحمانه در غزه کشته می‌شوند. شهرک نشینان یهود- استعمارگر، سرزمین مقدس را اشغال کرده‌اند و این فقط با نابودی خلافت و متفرق شدن جبهۀ مسلمانان به دولت‌های مصنوعی و غیرطبیعی دولت-ملت با حکام مزدور بالای این دولت‌ها که خادم منافع استعمارگر هستند صورت گرفت. سرزمینی که صلاح‌الدین آن را از صلیبیون آزاد کرد، سرزمینی که خلیفه عبدالحمید ثانی از آن حفاظت کرده بود، با پیمان قدرت‌های استعمارگر در دام یهودیان افتاد. هنوزهم امت منتظر یک صلاح‌الدین دیگر است. منتظر یک قهرمان با عظمت بسان نبوغ صلاح‌الدین، شجاعت، تعهد به عقیدۀ اسلامی و دوستی با جهاد است.

گردهمایی اخیر حکام مسلمان در ریاض به عنوان یک مقایسۀ تلخ نسبت به عملکرد صلاح‌الدین ایوبی عمل می‌کند. در حالی‌که این رهبران با سخنرانی‌ها و بیانات خود جنایات غزه را محکوم کرده‌اند، کلام آن‌ها  فاقد قدرت تحول‌آفرین که ناشی از اقدام به ارزش‌های اسلامی باشد بوده است. غلبه در جنگ مستلزم  اقدام عملی می‌باشد، نه فقط سخن. مثالی از صلاح‌الدین به ما آموخت که حرف زدن محض بدون اقدام قطعی در پاسخگوئی به وضعیت فوری ناتوان می‌باشد. رهبران مسلمان که حامی راه‌حل دو‌ دولت هستند، به جوهر اسلام خيانت می‌كنند. فلسطين، سرزمين مبارك مسجد‌الأقصى، نمی‌تواند بين مردم آن و دشمنانش تقسيم گردد. در عوض، راه حل آن راه‌حلی است كه خود الله عزيز و جبار فرموده است، و کلامش راه‌حل واقعی می‌باشد،

﴿وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ [بقرة – 191]

ترجمه: (با آن‌ها بجنگید تا آن‌جای‌که بالای آن‌ها غالب آیید و آن‌هارا اخراج کنید همان‌طوری‌که شما را اخراج کرده‌اند.)

 دعوت نمودن به اقدامات عملی نه تنها وظیفۀ جمعی است، بلکه نمایان‌گر پابندی ما به عقیدۀ اسلامی می‌باشد. حکم قرآنی برای مبارزه با ظلم و حمایت از کسانی‌که به دنبال کمک نمودن بخاطر دین هستند باید در قلب‌های مسلمانان بازتاب یابد. سربازان امروز باید به ندای غزه لبیک گویند همان‌طوری‌که صلاح‌الدین لشکرها را به منظور حفظ مقدسات مسجدالاقصى بسیج نمود. این سربازان عقیدۀ مشترک با عقیدۀ صلاح‌الدین دارند، که عقیدۀ قوی اسلام است. الله سبحانه‌وتعالی می‌فرماید:

﴿وَإِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ [انفال – 72]

ترجمه: (و اگر از شما در دین نصرت خواستند پس بالای شماست تا نصرت دهید)

ای سربازان مسلمان! ای فرزندان صلاح‌الدین! تنها اسلام است که می‌تواند ما را احیا کند. تنها اسلام است که ما را حرکت می‌دهد. این اسلام است که به ما یاد می‌دهد تا از الله سبحانه‌و‌تعالی بترسیم. این اسلام است که ما را وادار می‌سازد تا از حساب روز قیامت بزرگ  ترس داشته باشیم. این اسلام است که ما را وادار می‌کند تا اعمال مان را چه سبک باشد یا سنگین بر اساس فرامین الله سبحانه‌وتعالی تنظیم نماییم.

ای فرماندهان مسلمان! در برابر تجاوز بی‌رحمانه به برادران و خواهران‌تان در غزه، واجب است که عمیقاً در مورد وجیبۀ خود به دفاع از مظلومین و آزادی سرزمین مبارک تأمل نمایید. این تأمل باید بر پایۀ اصول عقیدۀ اسلامی و آگاهی از حساب‌دهی روز قیامت باشد. آیا شما آرزوی یکی از دو عمل نیک را ندارید، پیروزی یا شهادت؟ آیا شما آرزوی عزت در این جهان و آخرت را نمی‌کنید؟ الله سبحانه‌وتعالی می‌فرماید:

﴿يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَيُدْخِلْكُمْ جَنَّـٰتٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا ٱلْأَنْهَـٰرُ وَمَسَـٰكِنَ طَيِّبَةً فِى جَنَّـٰتِ عَدْنٍ ۚ ذَٰلِكَ ٱلْفَوْزُ ٱلْعَظِيمُ * وَأُخْرَى تُحِبُّونَهَا نَصْرٌ مِنَ اللهِ وَفَتْحٌ قَرِيبٌ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ [صف – 12-13]

ترجمه: (تا این‌که گناهان تان را مغفرت نماید و شما را داخل جنت‌های گرداند که در زیر درختان آن جویبارها روان است، و خانه‌های پاک و تمیز در جنت عدن قرار دارد، این پیروزی بزرگ است، و آن دیگر (نصرت و غنیمت دنیایی) که شما آن را دوست دارید، نصرت از سوی الله متعال است و فتح نزدیک است، و مؤمنان را بشارت دهید)

ای فرماندهان نظامی مسلمان مخلص !امروز، زمانی‌که ما شاهد مصیبت برادران و خواهران خود در غزه هستیم، دعوت به اقدام عملی بازتاب می‌یابد. همان‌طور که امت با این فاجعه روبرو گردیده است، عقیدۀ اسلامی و نقشۀ راه نجیب صلاح الدین ایوبی باید شما را به سمت پاسخ‌های معنادار و تأثیرگذار رهنمایی کند. بسیار مهم است که میان دوران صلاح‌الدین و وضعیت کنونی غزه خط موازات کشیده شود، همان‌طوریکه رهبری وی قدرتِ ناشی از عقیدۀ اسلامی را به نمایش گذاشت. نیاز است تا نبوغ سیاسی، استراتیژیک و نظامی صلاح الدین تجسم گردد. حالا وقت دست به کار شدن است. تعالیم اسلام را بپذیرید و راه صلاح‌الدین ایوبی را دنبال کنید. بسیج شوید تا از برادران و خواهران تان در غزه دفاع کنید، و در مقابل ظلم کسانی‌که غضب الله سبحانه‌وتعالی را به دست آورده‌اند ایستاد شوید. الله سبحانه‌وتعالی می‌فرماید: ‌

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَا لَكُمْ إِذَا قِيلَ لَكُمُ انْفِرُوا فِي سَبِيلِ اللهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَرَضِيتُمْ بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَنْيَا مِنَ الْآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ * إِلَّا تَنْفِرُوا يُعَذِّبْكُمْ عَذَاباً أَلِيماً وَيَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ وَلَا تَضُرُّوهُ شَيْئاً وَاللهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[التوبه :38]

ترجمه: (اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، چه مى‏كنيد وقتى به شما مى‏گويند: «در راه الله برويد» و بار زمين گرفتار مى‏شويد، به زندگى دنيا راضى هستيد تا آخرت. پس بهره آخرت چیست؟ زندگی دنیا در آخرت جز اندکی است.* مگر اینکه فرار کنید، شما را به عذابی دردناک عذاب می کند و قومی دیگر را جایگزین شما می کند و در دنیا به او آسیبی نمی رسانید. و الله بر هر چیزی تواناست(

استقامت مسلمانان غزه در برابر مشکلات طاقت فرسا، نمایان‌گر قدرت ناشی از ایمان تزلزل ناپذیر آن‌هاست. نیروهای متحد ظلم نمی‌توانند عزم کسانی را که در راه الله سبحانه‌وتعالی محکم ایستادگی می‌نمایند بشکنند. در مقابل، ظالمان خود را از مقابله با روحیۀ مؤمنان ناتوان می‌بینند. نیروهای ترکیبی کفار و یهودیان مجهز با تکنالوژی و تسلیحات پیشرفته نتوانستند مسلمانان غزه را تحت سلطۀ خود درآورند. به تحقیق که یهودیان کسانی اند که الله سبحانه و تعالی در مورد آن‌ها می‌فرماید:

﴿لَنْ يَضُرُّوكُمْ إِلَّا أَذًى وَإِنْ يُقَاتِلُوكُمْ يُوَلُّوكُمُ الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا يُنْصَرُونَ [آل عمران – 111]

ترجمه: (به شما هیچ ضرری رسانده نمی‌توانند مگر اذیت و آزار (زبانی)، و اگر با شما جنگ نمایند به شما پشت می‌گردانند و پیروز نخواهند بود)

کفار که در قلعه‌های مستحکم محصور شده‌اند، با قلب‌های پاره ایستاده‌اند و نمی‌توانند با مقاومت مؤمنان مقابله نمایند. تقسیمات کنونی در میان صفوف استعمارگران به وضعیت صلیبیون قبل از جنگ حطین باز می‌گردد. الله سبحانه‌وتعالی می‌فرماید:

﴿لَا يُقَـٰتِلُونَكُمْ جَمِيعًا إِلَّا فِى قُرًۭى مُّحَصَّنَةٍ أَوْ مِن وَرَآءِ جُدُرٍ بَأْسُهُم بَيْنَهُمْ شَدِيدٌۚ تَحْسَبُهُمْ جَمِيعًا وَقُلُوبُهُمْ شَتَّىٰ ۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَومٌ لَّا يَعْقِلُونَ [حشر – 14]

ترجمه: (آن‌ها (یهود) هرگز با شما دسته جمعی جنگ نمی‌کنند، مگر در قلعه های محکم یا از پشت دیوار. جنگ شان در میان خودشان سخت است. آن‌هارا متحد می‌پنداری، در حالی‌که دلهای‌شان پراکنده است؛ زیرا آن‌ها قومی هستند که نمی‌اندیشند.)

به عنوان مسلمانان، به ما تذکر داده می‌شود که اعمال ما در روز قیامت مورد بررسی قرار می‌گیرد. حاکمان و فرماندهانی که بیکار ایستاده‌اند و شاهد جنایات ظالمان و طرفدار آن‌ها بوده‌اند، پاسخ‌گوی خیانت خود به امت خواهند بود. دعوت برای بسیج شدن، چه سبک و چه سنگین، ریشه در عقیدۀ اسلامی و سنت نبوی دارد. عدم پاسخ‌گویی ممکن است منجر به جای‌گزینی آن‌ها با سربازانی شود که واقعاً الله سبحانه‌وتعالی و راه او را دوست دارند. الله سبحانه‌وتعالی می‌فرماید:

﴿هَـٰٓأَنتُمْ هَـٰٓؤُلَآءِ تُدْعَوْنَ لِتُنفِقُوا فِى سَبِيلِ ٱللَّهِ فَمِنكُم مَّن يَبْخَلُ  وَمَن يَبْخَلْ فَإِنَّمَامَا يَبْخَلُ عَن نَّفْسِهِۦ ۚ وَٱللَّهُ ٱلْغَنِىُّ وَأَنتُمُ ٱلْفُقَرَآءُ ۚ وَإِن تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُونُوٓا أَمْثَـٰلَكُم  [محمد – 38]

ای فرزندان امت در ارتش مسلمانان! بالاخره، به یاد داشته باشید که پیروزی برای اسلام و مسلمین تنها منوط به توانایی‌های انسانی نیست. بلکه از جانب الله سبحانه‌وتعالی عطا می‌شود و در انتظار افراد صادق و شایسته‌ای است که حاضر هستند در راه دین وی فداکاری نمایند. دعوت برای بسیج شدن دعوتی برای معاملۀ دنیای گذار با آخرت ابدی است. تأسیس خلافت بر منهج نبوت، ضامن جبهۀ واحد مسلمانان و راه بازیابی عزت و وقار امت است. این دعوتی است که عمیقاً ریشه در عقیدۀ اسلامی وآگاهی پاسخ‌گویی به الله سبحانه‌وتعالی در روز قیامت خواهد داشت. الله سبحانه‌وتعالی می‌فرماید:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ * وَالَّذِينَ كَفَرُوا فَتَعْساً لَهُمْ وَأَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ * ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَرِهُوا مَا أَنْزَلَ اللهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ [محمد : 7-9]

ترجمه: (ای کسانی که ایمان آورده اید اگر الله را نصرت دهید وی نیز شمارا نصرت خواهد داد و قدم های تان را محکم خواهد داشت، و کسانی که کفر می‌ورزند نگونساری و هلاکت باد بر ایشان و (الله) اعمال شان را تباه میگرداند، این به دلیلی است که آنچه را که الله نازل کرده است نپسندیدند (الله) نیز اعمال شان را تباه نمود.)

نوشتۀ از عبدالرحمن قطز – ولایه پاکستان

برای دفتر مرکزی مطبوعاتی حزب‌التحریر

18 جمادی‌الثانی 1445 هـ ق

یک‌شنبه 31 دسمبر 2023م

مترجم: عبدالرحمن "قاطع"

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه