دوشنبه, ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۲۵م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

امت اسلامی نابود شدنی نیست!

معاویه رضی الله عنه می‌گوید: از نبی‏ اکرم صلی الله علیه وسلم شنیدم که ‏فرمود:

وَلَنْ تَزَالَ هَذِهِ الأُمَّهُ قَائِمَهً عَلَى أَمْرِ اللَّهِ لا یَضُرُّهُمْ مَنْ خَالَفَهُمْ حَتَّى یَأْتِیَ أَمْرُ اللَّهِ»». (بخارى:۷۱)

ترجمه: و این امت همچنان بر دین خدا استوار خواهد ماند ومخالفت مخالفان به آنها ضرری نخواهد رساند تا اینکه قیامت فرا رسد.

این خبری از جانب رسول الله صلی الله علیه وسلم است که وضعیت امروز امت را برای ما به تصویر می‌کشد و در عین حال خبری است که به ما اطمینان می‌دهد، پس این امت تا روز قیامت باقی و جاودان می‌ماند و حتی اگر ضعیف شود و شُکُوه خود را از دست دهد از بین نمی‌رود و پایان نمی‌پذیرد و با وجود مشکلات و بلاهایی که بر آن‌ها وارد شده است، مانند کوه‌ها استوار است و مکر دشمنان، توطئه حکام و یاری نکردن علما به آن آسیبی نمی‌رساند.

واقعیت دردناک کنونی باید در مقابل این حدیث عاجزانه بایستد، چرا اینطور نباشد در حالی که این حدیث شریف خبر می‌دهد که امت اسلامی باقی می‌ماند و بعد از ضعفی که آن را فرا گرفته قدرتمند و شکست ناپذیر باز می‌گردد و تاریخ گواه است که این امت قبلاً ضعیف شده بود و ضعفش به حدی رسید که در روزگار تاتارها و جنگ‌های صلیبی نابودی‌اش را پیش بینی می‌کردند اما به سرعت از خواب بیدار شد و روی پاهای خود ایستاد و دوباره سلامتی خود را به دست آورد. ضعف امت  ضرری برایش نمی‌رساند و تا زمانی که به دین خود پایبند باشد خیانت حاکمانش به آن آسیبی نمی‌زند بلکه بر می‌خیزند و برای برکناری حکام و بدست آوردن جایگاهش که بهترین امت در میان بشر می‌باشد مبارزه می‌کند.

پروردگارا! خلافت راشده بر روش پیامبرصلی الله علیه وسلم را زودتر بیاور که توسط آن آشفتگی مسلمانان برطرف می شود و مصیبت‌ها را از آنان دفع می‌نماید، پروردگارا! به نور وجه کریم خود زمین را روشن بفرما! اللهم آمین آمین.

نویسنده: ابومریم

مترجم: حسن سلحشور

ادامه مطلب...

طاغوت آل‌سعود با زندانی کردن علمای حق‌گو همراهی خود با رژیم یهود را اثبات می‌کند

خبر:

مقامات سعودی شیخ عبدالله بن فیصل الاحدال را صبح روز پنجشنبه 23 / 11 / 23 در مکه در حالی که سخنانی درباره جنگ غزه ایراد می‌کرد و به انتقاد از موضع ضعیف حاکمان عرب پس از نشست اخیر سران عرب پرداخته بود، دستگیر نمودند.

                     (منبع: سایت زندانیان عقیدتی در پلتفرم ایکس)

تبصره:

پس از جشنواره موسیقی ریاض و مسابقه سگ‌ها، مقامات سعودی با دستگیری علمای اُمت، وقتی که حقایق را بیان می‌کنند و خیانت و توطئه حاکمان مسلمان علیه مسائل اُمت و دین را آشکار می‌سازند، بر مواضع ذلت و خیانت خود می‌افزایند.

این دستگیری‌ها و هجوم وحشیانه به اسلام و مسلمین، ثبات و استقامت مسلمانان را در پرتو بصیرت‌شان افزایش می‌دهد  و زمامداران و دستیاران آنها را بخاطر خیانت و انحطاط مداوم‌شان افشا کرده، آن‌ها را بیشتر از چشم تمام مسلمانان می‌اندازد.

اتفاقات دردناک غزه، موضع خائنانه حاکمان مسلمان و توطئه آنها با کشورهای غربی و اشغالگر جنایتکار (رژیم یهود) و  تضاد بین کفر و اسلام را آشکارتر ساخته، میدان را مشخص می‌کند و مردم را در این دو میدان قرار می‌دهد میدان ایمان که در آن نفاق نباشد یا میدان نفاق که در آن ایمان نباشد در حالی که جز این دو میدان، میدان دیگری وجود ندارد.

این اتفاقات که اُمت را به سختی گرفتار کرده است، ان‌شاءالله همین بس که نزدیک شدن به فجر اسلام را بشارت می‌دهد؛ "طلوع خلافت بر منهاج نبوت".

 ای امت اسلام! برای سرنگونی حاکمان خیانتکار خود که مانع حمایت مسلمانان از برادران‌شان در فلسطین می‌شوند به پا خیزید، در یک موقعیت روشن و قوی،که هیچ جایگزینی جز حاکمیت اسلام به جای حاکمیت طاغوت را نمی‌پذیریم.

رحمت الله بر کسی باد که گفت: « رژیم یهود سایه رژیم‌های عربی است و اگر شی از بین برود، سایه آن نیز از بین می‌رود». ای امت اسلام و ای لشکریان مسلمان! حاکمان خود را که مانع حمایت از اسلام و مسلمین هستند را از بین ببرید و امر به معروف و نهی از منکر کنید؛ آنگاه در دنیا و آخرت سربلند خواهید بود.

مترجم: خالد یوسفی

ادامه مطلب...

ای اردوغان، آیا دشمنی کفار با اسلام متوقف خواهد شد؟!

(ترجمه)

خبر:

رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه در «راهپیمایی بزرگ فلسطین» که در میدان‌هوایی اتاتورک استانبول در اعتراض به عملیات نظامی رژیم یهود در نوار غزه برگزار شده بود، سخنرانی کرد.

                          (منبع: شبکه  تی‌آرتی)

وی گفت: از یک یک شما برای حمایت از قضیه فلسطین و امید دادن به مظلومان غزه تشکری می‌کنم. وی غرب را مقصر اصلی درگیری نظامی توصیف کرد که به قول او "بدون این‌که دستانش کثیف شود" اقدام می‌کند و رژیم یهودی را "پیادۀ شطرنج که روزی قربانی خواهد شد" توصیف کرد.

به گفته رئیس جمهور ترکیه، کسانی که "اشک تمساح برای کشته شده‌گان اوکراین ریختند" برای کشته شده‌گان غزه ابراز همدردی نکردند. اردوغان گفت: ای غرب، از شما می‌پرسم! آیا می‌خواهید دوباره آتش جنگ بین "هلال و صلیب" را شعله‌ور کنید؟ (rbc.ru)

تبصره:

مبادا کسی فریب مهارت اردوغان در بازی با کلمات را بخورد، مانند مهارت جادوگرانی که به فرمان فرعون برای رد آیات الله سبحانه وتعالی، در مقابل موسی علیه السلام تناب انداختند. اما برخلاف اردوغان، جادوگران این هوش و شجاعت را داشتند که حقیقت را به صورت آشکارا بپذیرند. آنان تا روز قیامت نمونه‌ای از ایمان و استقامت خالصانه باقی ماندند و مرگ دردناک در راه اطاعت الله را بر زندگی مجلل در زیر حاکمیت طاغوت کافر ترجیح دادند.

هیچ کس نباید فریب اتهامات شدید اردوغان بر غرب به رهبری فرعون زمان ما امریکا را بخورد. آیا امروز جمهوری ترکیه به رهبری اردوغان متحد و شریک آنها نیست؟! مگر پایگاه نظامی امریکا در ترکیه نیست؟! آیا ترکیه به عنوان یکی از اعضای ناتو در اشغال افغانستان شرکت نکرده بود؟! این برای همگان روشن است، البته اگر به نقش بدخواهانه حکومت ترکیه در حوادث سوریه، لیبی و دیگر سرزمین‌های مسلمان اشاره نکنیم.

اردوغان در حالی که موجودیت کیان یهودی را به یک پیاده (مهره شطرنج)  توصیف می‌کند، اما در مورد این واقعیت که ترکیه یکی از اولین دولت‌هایی بود که استقرار آن را ​​در سرزمین‌های فلسطین اشغالی توسط استعمارگران غربی را به رسمیت شناخت، سکوت کرده است. آیا روابط و همکاری دیپلماتیک بین ترکیه و این دولت اشغالگر وجود ندارد؟! آیا قرارداد تجارت آزاد بین آنها وجود ندارد که از جمله شامل حوزه تسلیحات و فناوری‌های نظامی با تراز سالانه تا چند میلیارد دلار باشد؟!

اردوغان با متهم کردن غرب به شعله‌ور کردن جنگ «میان هلال و صلیب»، در حال تغییر مفاهیم است و می‌خواهد خود را از مسئولیت عملیات کشتار مسلمانان در فلسطین معاف کند. اما آیا جنگ کفر با اسلام به عنوان یک ایدئولوژی نه فقط جنگ بین ادیان حتی برای لحظه‌ای متوقف شده است، چنانچه خود سیاستمداران امریکایی و اروپایی به آن اعتراف کرده‌اند؟  

آیا ابرقدرت‌های غربی به رهبری امریکا که با مسلمانان دشمنی می‌کنند، با شعار «گسترش دموکراسی و حفظ حقوق بشر» اعلام نمی‌کنند که اسلام تنها تهدید گسترش استعماری آنهاست؟ آیا در جنگ با اسلام به رسول الله(صلی الله علیه و آله وسلم) توهین نمی‌کنند، قرآن را آتش نمی‌زنند، به لباس زنان مسلمان دست‌درازی نمی‌کنند، مساجد خود را به روی همجنس‌گرایان نمی‌گشایند و فاحشه‌ها را در آن منحیث امام جماعت نمی‌گمارند؟! ایا اسلام «اروپایی یا امریکایی»  خاص خودشان که با  عقیده سکولاری‌شان سازگار است را مطرح نمی‌کنند؟!

کدام طرف قرار داری اردوغان؟! چرا وقتی قبر مصطفی کمال جنایتکار خبیث را زیارت می‌کنید، به او تف نمی‌اندازید، بلکه گل می‌گذارید و قسم می‌خورید که «از میراث او به نحو شایسته دفاع کنید»؟! آیا این «میراث» به معنای لغو احکام شرعی برای جلب رضایت کفار و وضع قوانین کفرآمیز به جای آن، بزرگترین ظلم به امت اسلامی نیست؟! چرا تبریک دشمنان اسلام به مناسبت برپایی جمهوری سکولاری بر روی آوار خلافت را می پذیرید؟ خلافتی که حتی در دوران ضعف شدید همچنان به دفاع از مسلمانان می‌پرداخت.

ای اردوغان! آیا خون کهن سالان، زنان و کودکان غزه از گریه‌ها و سخنان خشم‌آلود شما که فضا را تکان می‌دهد، گران‌بهاتر نیست؟ پس چرا ارتش و نیروی دریایی ترکیه صف‌آرایی نمی‌کند و به یاری فلسطینی‌ها نمی‌شتابد؟!

آیا کلام الله متعال را نشنیدید:

﴿وَمَا لَكُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَـذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ وَلِيّاً وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ نَصِيراً﴾؟!

ترجمه:چرا باید در را خدا و (نجات)مردان و زنان و کودکان درمانده و بیچارهای نجنگید که (فریاد برمیآوردند و) میگویند: پروردگارا! ما را از این شهر و دیاری که ساکنان آن ستمکارند (و بربیچارگان ستم روا میدارند) جارج ساز و از جانب خود سرپرست و حمایتگری برای ماپدید آور, و از سوی خود یاوری برایمان قرار بده (تا ما را یاری کند و از دست ظالمان برهاند)

نویسنده:مصطفى امين

عضو دفتر مرکزی حزب التحرير در اوکراین

­­­مترجم: خالد یوسفی

ادامه مطلب...

حدیث«إِنَّ الإِسْلامَ يَجُبُّ مَا كَانَ قَـبْلَهُ»

  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

سوال: السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته!

برادر محترم امید که به سلامت باشید و بعد: در کتاب مقدمۀ دستور جلد 1مادۀ 95 چنین ذکر شده است:

«اما تحریک قضایای متعلق به کسانی‌که به اسلام و مسلمانان آزار رسانیدند؛ از آنجائی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم در هنگام فتح مکه خون چند نفری را به دلیل آزار رساندن به مسلمانان در زمان جاهلیت، مباح اعلام کردند حتی اگر خود را به پرده‌های کعبه آویزان کنند و با درنظرداشت این‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«إن الإسلام يجب ما قبله»(أحمد و طبرانی به روایت عمرو بن عاص)

ترجمه: اسلام گناهانِ پيش از خود را نابود می کند.

یعنی کسانی‌که اسلام و مسلمانان را اذیت کردند از این حدیث مستثنی هستند».

من در مورد واقعیت این اشخاص بررسی کردم و دانستم که بعضی از آنها، مسلمان بودند که اسلام را ترک و مرتد شده بودند و بعضی هم، مسلمان نبودند که به قتل رسیدند، پس کسی‌که مسلمان باشد و مرتد گردد؛ اصل این‌ست که به اساس ارتدادش مجازات شود و کسی‌که بر شرک خود باقی و از کسانی باشد که اسلام و مسلمانان را آزار رسانده باشد؛ محکوم به قتل شده و یا بر حسب دیدگاه امام مسلمانان عفو می‌شود، چنانکه در مادۀ معینه نیز همین‌طور ذکر شده است. اما حدیث فوق‌الذکر، به هیچ یک از این دوحالت صدق نمی‌کند؛ زیرا چیزی که ما می‌دانیم این‌ست که این حدیث بر کسی صدق می‌کند که تازه مسلمان باشد، پس چرا در این ماده به این حدیث استناد شده و حال آنکه؛ برخی از اصحاب مانند خالد بن ولید و وحشی بن حرب رضی الله عنهما قبل از اسلام شان مسلمانان را به قتل رساندند و رسول الله صلی الله علیه وسلم بعد از اسلام شان هیچ اقدامی علیه آنها نکردند؟

الله سبحانه وتعالی برای شما برکت دهد و شما را ثابت قدم نگه‌داشته و نصرت را بر دستان شما جاری سازد!

صلاح فوزی- قدس شریف

وعلیکم السلام ورحمة الله وبرکاته!

به نظر می‌رسد که در مورد این مسأله نزد شما التباس به وجود آمده است، چنانچه حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم که احمد وطبرانی از عمرو بن عاص روایت نموده: «إِنَّ الإِسْلامَ يَجُبُّ مَا كَانَ قَـبْلَهُ»، این حدیث شریف دال بر این است که هرکس از کفر به اسلام روی آورد و مسلمان شود، اسلام گناهان قبل از اسلام وی را معدوم می‌سازد یعنی گناهان زمان کفر و قبل از اسلام آن محاسبه نشده و داخل شدن آن در اسلام تمام گناهان قبل از اسلام آن را محو و نابود می‌سازد، اما این‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم وقتی مکه را فتح نمودند خون چند نفری‌که در زمان جاهلیت اسلام و مسلمانان را اذیت کرده بودند مباح اعلام کردند اگرچه این افراد آویزان به پرده‎‌های کعبه بوده باشند؛ از این حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم فهمیده می‌شود که این اشخاص به سبب آزار و اذیتی که به مسلمانان رسانده بودند باید که مؤاخذه و مجازات شوند هرچند که اسلام بیاورند؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:«اگرچه به پرده‌های کعبه آویزان باشند». این حدیث دلالت بر این دارد که رسول الله صلی الله علیه وسلم حالت اسلام آوردن آنها را استثناء نکرده بلکه اصحاب رضی الله عنهم را به هر حالت امر به قتل شان دادند، پس از این فهمیده می‌شود آنانی‌که اسلام و مسلمانان را اذیت کردند به سبب آزار و اذیت رساندن شان مجازات می‌شوند گرچه در اسلام داخل شوند، پس حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم:«إِنَّ الإِسْلامَ يَجُبُّ مَا كَانَ قَـبْلَهُ» شامل این مردم نمی‌شود بلکه آنها از این حدیث مبارک استثناء هستند، یعنی به دلیل این‌که اسلام و مسلمانان را اذیت کردند اسلام این عمل شان را از بین نبرده بلکه به اساس این عمل‌کرد شان مؤاخذه می‌شوند و سرنوشت و تصمیم گیری شان به دست امام مسلمانان است، اگر امام مسلمانان خواست عفو شان کند و اگر خواست مجازات شان کند.

روایتی‌که نسائی در سنن خود از مصعب ابن سعد از طریق پدرش روایت نموده بر صحت این فهم دلالت دارد:

«لَمَّا كَانَ يَوْمُ فَتْحِ مَكَّةَ أَمَّنَ رَسُولُ اللَّهِ ﷺ النَّاسَ إِلَّا أَرْبَعَةَ نَفَرٍ وَامْرَأَتَيْنِ وَقَالَ اقْتُلُوهُمْ وَإِنْ وَجَدْتُمُوهُمْ مُتَعَلِّقِينَ بِأَسْتَارِ الْكَعْبَةِ عِكْرِمَةُ بْنُ أَبِي جَهْلٍ وَعَبْدُ اللَّهِ بْنُ خَطَلٍ وَمَقِيسُ بْنُ صُبَابَةَ وَعَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَعْدِ بْنِ أَبِي السَّرْحِ فَأَمَّا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ خَطَلٍ فَأُدْرِكَ وَهُوَ مُتَعَلِّقٌ بِأَسْتَارِ الْكَعْبَةِ فَاسْتَبَقَ إِلَيْهِ سَعِيدُ بْنُ حُرَيْثٍ وَعَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ فَسَبَقَ سَعِيدٌ عَمَّاراً وَكَانَ أَشَبَّ الرَّجُلَيْنِ فَقَتَلَهُ وَأَمَّا مَقِيسُ بْنُ صُبَابَةَ فَأَدْرَكَهُ النَّاسُ فِي السُّوقِ فَقَتَلُوهُ وَأَمَّا عِكْرِمَةُ فَرَكِبَ الْبَحْرَ فَأَصَابَتْهُمْ عَاصِفٌ فَقَالَ أَصْحَابُ السَّفِينَةِ أَخْلِصُوا فَإِنَّ آلِهَتَكُمْ لَا تُغْنِي عَنْكُمْ شَيْئاً هَاهُنَا فَقَالَ عِكْرِمَةُ وَاللَّهِ لَئِنْ لَمْ يُنَجِّنِي مِنْ الْبَحْرِ إِلَّا الْإِخْلَاصُ لَا يُنَجِّينِي فِي الْبَرِّ غَيْرُهُ اللَّهُمَّ إِنَّ لَكَ عَلَيَّ عَهْداً إِنْ أَنْتَ عَافَيْتَنِي مِمَّا أَنَا فِيهِ أَنْ آتِيَ مُحَمَّداً ﷺ حَتَّى أَضَعَ يَدِي فِي يَدِهِ فَلَأَجِدَنَّهُ عَفُوّاً كَرِيماً فَجَاءَ فَأَسْلَمَ وَأَمَّا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَعْدِ بْنِ أَبِي السَّرْحِ فَإِنَّهُ اخْتَبَأَ عِنْدَ عُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ فَلَمَّا دَعَا رَسُولُ اللَّهِ ﷺ النَّاسَ إِلَى الْبَيْعَةِ جَاءَ بِهِ حَتَّى أَوْقَفَهُ عَلَى النَّبِيِّ ﷺ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ بَايِعْ عَبْدَ اللَّهِ قَالَ فَرَفَعَ رَأْسَهُ فَنَظَرَ إِلَيْهِ ثَلَاثاً كُلَّ ذَلِكَ يَأْبَى فَبَايَعَهُ بَعْدَ ثَلَاثٍ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ أَمَا كَانَ فِيكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ يَقُومُ إِلَى هَذَا حَيْثُ رَآنِي كَفَفْتُ يَدِي عَنْ بَيْعَتِهِ فَيَقْتُلُهُ فَقَالُوا وَمَا يُدْرِينَا يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا فِي نَفْسِكَ هَلَّا أَوْمَأْتَ إِلَيْنَا بِعَيْنِكَ قَالَ إِنَّهُ لَا يَنْبَغِي لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ خَائِنَةُ أَعْيُنٍ».

ترجمه:« وقتی فتح مکه صورت گرفت، رسول الله صلی الله علیه وسلم برای همۀ مردم امان داد مگر چهار مرد و دو زن، رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: اگر این افراد را یافتید به قتل برسانید گرچه به پرده‌های کعبه آویزان باشند؛ عکرمه ابن ابوجهل، عبدالله بن خطل، مقیس بن صبابه، عبدالله بن سعد بن ابو سرح. عبدالله بن خطل در حالی به دست آمد که به پرده‌های کعبه آویزان بود و سعد بن حریث و عماربن یاسر در کشتن شان با هم مسابقه زدند، سعید که جوان‌تر بود از عمار پیشی گرفت و آنرا به قتل رساند، اما مقیس بن صبابه را مردم در بازار دریافتند و آنرا به قتل رساندند اما عکرمه که فرار کرده و خود را به دریا زده بود، در داخل دریا دامن‌گیر طوفانی شد و کشتی‌سواران به یکدیگر گفتند به الله یگانه ایمان بیاورید؛ زیرا خداهای شما، نمی‌تواند شما را این‌جا نجات دهد، عکرمه گفت قسم به الله که اگر اخلاص یعنی ایمان من به الله در اینجا مرا از دریا نجات ندهد غیر از آن مرا در خشکه نیز نجات داده نمی‌تواند، ای بارالها! مرا با تو پیمانی است اگر تو مرا از این حالتی‌که هستم نجاتم دهی در نزد محمد(صلی الله علیه وسلم) می‌روم و دست خود را به دست‌اش می‌گذارم بدون شک او بخشنده بزرگوار است، سپس در نزد محمد(صلی الله علیه وسلم) آمد و مسلمان شد، اما عبدالله بن سعد بن ابوسرح در نزد عثمان بن عفان(رضی الله عنه) پنهان شد، وقتی رسول الله صلی الله علیه وسلم مردم را به بیعت فراخواندند، عثمان(رضی الله عنه) آنرا به محضر رسول الله صلی الله علیه وسلم ایستاد نمود، گفت یا رسول الله! از عبدالله بیعت بگیر، رسول الله صلی الله علیه وسلم سر مبارک شانرا بلند نمودند و سه مرتبه به طرف آن نگاه کرده، هربار که نگاه می‌کردند از قبولی بیعت آن خود داری می‌کردند بعد از سه مرتبه، بیعت‌اش را قبول کردند، سپس به اصحاب‌ روی کرده فرمودند: آیا در بین شما مرد رشیدی نبود که وقتی دیدید دستانم را برای بیعت کردن با وی بازداشتم؛ آنرا به قتل برساند، گفتند یا رسول الله! ما چه می‌دانیم در دل تان چیست؟! چرا به چشم خود به سوی ما اشاره نکردید؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند، برای هیچ پیامبری شایسته نیست که چشم خیانت‌کار داشته باشد.

لذا، معلوم می‌شود که رسول الله صلی الله علیه وسلم خواست تا مسلمانان عبدالله بن ابی سرح را بکشند، با وصف این‌که عبدالله بن ابی سرح در حالت مسلمان بودن در نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم برای طلب بیعت آمده بود که این خود دلالت به این دارد که مباح بودن خون این افراد به صورت مطلق و بدون قید بوده و داخل شدن در اسلام، آنها را از قتل منع ننموده بلکه مسألۀ شان به امام سپرده می‌شود؛ اگر خواست آنان را مجازات کند و اگر خواست آنان را عفو کند و به این شکل، مجازات آن عده از کفاری که مسلمان شده بودند و قبل از اسلام شان، مسلمانان را آزار و اذیت می‌رساندند توسط رسول الله صلی الله علیه وسلم لغو و معاف گردید، چنانچه با عکرمه رضی الله عنه چنین تعاملی صورت گرفت و وی شامل عفو و بخشش امام قرار گرفت، چنانچه در کتاب اجهزه نیز بیان شده است:« رسول الله صلی الله علیه وسلم بعد از آن، بعضی از ایشانرا عفو نمودند مانند عفو عکرمه بن ابوجهل رضی الله عنه؛ لذا برای خلیفۀ مسلمانان جائز است که قضیه را بر علیه این اشخاص تحریک نماید و یا ایشانرا عفو نماید». امیدوارم که التباس و پوشیدگی که در این مسأله پیش آمده بود برطرف شده باشد.

برادر شما عطاء ابن خلیل ابوالرشته

17 ربیع الاول1445هق

موافق به 2اوکتبر2023م

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...

بیان حق، بزرگترین جهاد

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

ابی سعید خدری رضی الله عنه از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت می‌کند که فرمودند: 

«أَفْضَلُ الْجِهَادِ كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ سُلْطَانٍ جَائِرٍ»

ترجمه: برترين جهاد، سخن حقّی است که نزد پادشاه ستمکار(از حق منحرف) گفته می‌شود. (این حدیث را أبو داود و ترمذي آن را روایت کردند و گفته اند حدیث حسن است.)

 بیان آشکار حق، عواقبی دارد که تنها بندگان مخلص الله سبحانه وتعالی -که با پایبندی به شریعت و برافراشتن پرچم دین برای جلب رضایت اوتعالی تلاش می‌کنند- می‌توانند متحمل شوند. این حق با هوی و هوس افراد صاحب نفوذ در تضاد است و منافع آن‌ها را تهدید می‌کند. از این‌رو، با حق و کسانی‌که به سوی آن دعوت می‌کنند، اعلام جنگ نموده و با تحریف، دروغ، تهمت، ارعاب، بازداشت، ترساندن و کشتار می‌کوشند از ظهورش در میان مردم جلوگیری کنند تا صداهای دعوت‌گرانی را که به سوی خیر هستند، سرکوب کنند. اما با این همه، این مخلصین بدون ترس و تردید حق را بیان می‌کنند، مسلمانان را نصیحت می‌نمایند و از گفتن حق، دعوت به سوی حق و پیروی از آن و این‌که به عنوان روشی برای تمام زندگی قرار گیرد، دست بر نمی‌دارند. احساس مسئولیت، صداقت و محبت خیر رسانی برای مردم، آنان را در این امر انگیزه می‌دهد.

مسلمانی‌که الله سبحانه وتعالی را دوست دارند، باید نسبت به دین خود غیرت داشته باشند، از هتک حرمت‌ها به دین جلوگیری کنند و این محبت‌اش باعث می‌شود که بخواهد همه مخلوقات، فقط بندگان و مطیع الله سبحانه وتعالی باشند، از دستورش سرپیچی و از حدودش تجاوز نکنند؛ چنانکه برخی گفته‌اند: دوست دارم گوشت بدنم را با قیچی می‌بریدند؛ اما کسی از الله سبحانه وتعالی نافرمانی نمی‌کرد.

از ابوعبدالله خباب بن اَرَت رضی الله عنه روایت است که گفت: درحالی‌که رسول الله صلى الله عليه وسلم شالِ خود را در سايه‌ی كعبه، بالش کرده و تكيه زده بودند(از شکنجه‌های مشرکان مکه) به ایشان شكايت کرديم و گفتيم: آيا برای ما درخواست پيروزی نمی‌كنید؟ آيا برای ما نزد الله دعا نمی‌كنید؟ فرمودند:

«قَدْ كَانَ مَنْ قَبْلَكُمْ يُؤْخَذُ الرَّجُلُ فَيُحْفَرُ لَهُ فِي الْأَرْضِ فَيُجْعَلُ فِيهَا، فَيُجَاءُ بِالْمِنْشَارِ فَيُوضَعُ عَلَى رَأْسِهِ فَيُجْعَلُ نِصْفَيْنِ، وَيُمْشَطُ بِأَمْشَاطِ الْحَدِيدِ مَا دُونَ لَحْمِهِ وَعَظْمِهِ، فَمَا يَصُدُّهُ ذَلِكَ عَنْ دِينِهِ. وَاللهِ لَيَتِمَّنَّ هَذَا الْأَمْرُ حَتَّى يَسِيرَ الرَّاكِبُ مِنْ صَنْعَاءَ إِلَى حَضْرَمَوْتَ لَا يَخَافُ إِلَّا اللهَ، وَالذِّئْبَ عَلَى غَنَمِهِ، وَلَكِنَّكُمْ تَسْتَعْجِلُونَ»

ترجمه: در امت‌های گذشته برای شخصی (که ايمان آورده بود) چاله‌ای در زمين می‌كَندند و او را در آن می‌گذاشتند؛ سپس اره‌ای می‌آوردند و روی سرش قرار می‌دادند، او را از وسط دونيم می‌كردند و شانه‌های آهنی در بدنش فرو می بردند تا جايی‌كه به استخوان و عصب می‌رسيد؛ ولی اين همه شکنجه او را از دينش باز نمی‌داشت. به الله سوگند که الله اين دين را كامل می‌کند و به نتيجه می‌رساند تا جايی‌که سوارکار (مسافر) از صنعاء تا حضرموت می‌رود و جز ترس الله (سبحانه وتعالی) و خطر گرگ برای گوسفندانش، از هيچ چيز ديگری نمی‌ترسد؛ شما عجله می‌کنيد.

پس باید قلب هر مسلمانی از اعتماد به نصرت و حمایت الله سبحانه وتعالی آکنده باشد! هر مسلمانی تنها بر الله سبحانه وتعالی توکل کند و جز اوتعالی از هیچ کسی نترسد! هر مسلمانی صدای حق باشد و با صدای بلند در مقابل طواغیت جنایتکار ایستاد شود! هرمسلمان برای ریشه‌کن کردن این نظام فاسد سرمایه‌داری، که بر دل مردم نشسته است، تلاش کند و چنان ثابت قدم و قوی باشد که آزار و اذیت‌های این مسیر به او آسیبی نرساند؛ زیرا ابتلاء از جانب پروردگارش می‌باشد که به‌وسیله آن قلبش را پاک می‌کند تا او را از همان بندگان خود قرار دهد که در برابر آزار و اذیت‌هایی‌که در دفاع از دین شان دیدند، صبر کردند، برای برافراشتن پرچم او سبحانه وتعالی و اعلای کلمه او تلاش کردند و هیچ نوع تغییری نکردند. هر مسلمانی صبر نماید و برای نصرت عجله نکند؛ زیرا نصرت تنها به دست الله سبحانه وتعالی است. هر مسلمانی مطمئن باشد که عاقبت و سرانجام کار برای مؤمنان است.

﴿تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوّاً فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَاداً وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ﴾ [قصص: 83]

ترجمه: (ما، نجات و سعادت در) آن سراى آخرت را (تنها) براى كسانى قرار مى‌دهيم كه خواستار برترى و فساد در زمين نباشند و سرانجام، (رستگارى) از آن پرهيزكاران است.

اصل نزد مسلمان اینست که خیر و نیکی را همانطور که برای خود دوست می‌دارد، برای دیگران هم دوست بدارد. از این‌رو، حمل و تطبیق دین، زندگی در سایۀ آن و رساندنش با دعوت و جهاد، با مجاهدت فکری و مبارزه سیاسی برای تمام بشریت وظیفه هرمسلمان بوده تا هدایت و صلاح و خروج از ظلمت‌های کفر و جهل به سوی نور اسلام و رستگاری را در زندگی دنیا و آخرت برای آنان حمل نماید.

برگرفته از شماره 460 مجلۀ الرایه

مترجم: احمد صادق امین

 

ادامه مطلب...

ارث

 (ترجمه)

وارث کسی‌که وارث ندارد:

از مقدام رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«مَنْ تَرَكَ كَلًّا فَإِلَيَّ»: وَرُبَّمَا قَالَ: «إِلَى اللَّهِ وَإِلَى رَسُولِهِ، وَمَنْ تَرَكَ مَالًا فَلِوَرَثَتِهِ، وَأَنَا وَارِثُ مَنْ لَا وَارِثَ لَهُ، أَعْقِلُ لَهُ وَأَرِثُهُ، وَالْخَالُ وَارِثُ مَنْ لَا وَارِثَ لَهُ، يَعْقِلُ عَنْهُ وَيَرِثُهُ»

ترجمه: هرکس فرزندانی پس از خود به جای گذاشته است، من پناه و کفیل آن‌ها هستم و اگر قرضی از خود به جای گذاشته است، پرداخت آن با من است. و چه بسا فرمود: «این موارد به الله و رسولش بازمی‌گردد و هرکس مالی را از خود به جای گذاشته، برای ورثۀ او خواهد بود و من وارث کسی هستم که وارثی ندارد و به جای او حقوقی را که به سبب جنایات عاقله بر او می‌باشد، پرداخت می‌کنم و از او ارث می‌برم، و ماما(دایی) وارث کسی است که وارثی ندارد و حقوق واجب بر میت را به جای او می‌پردازد و از او ارث می‌برد.

صاحب عون معبود گفته:

"مَنْ تَرَكَ كَلًّا": به فتح کاف و تشدید لام یعنی ثقل (بازمانده سنگین) و شامل بدهی و اهل و عیال می‌شود و منظور این است که اگر از او فرزند بماند، پناه‌شان بر من است و من کفیل آن‌ها هستم و بدهی‌هایش را ادا می‌کنم. "أَعْقِل لَهُ": یعنی از جانب او دیه‌ای را که بر گردنش باشد، پرداخت می‌کنم؛ بخاطر جنایاتی‌که عاقله‌اش مرتکب شده‌اند. "وارثهُ": یعنی کسی‌که وارث ندارد. قاضی رحمه الله گفت: منظور اینست که پولش را در بیت المال مسلمانان صرف می‌کنم؛ زیرا از آن الله و رسول است. "وَالْخَال وارث مَنْ لَا وارث لَهُ": این دلیل برای کسانی است که ذوی‌الارحام را ذی‌حق می‌دانند. "يَعْقِل عَنْهُ": يعنى اگر خواهرزاده جنایتی انجام دهد و اقوام نزدیکی نداشته باشد که دیه‌اش را پرداخت کنند، ماما به عنوان عصبه دیه‌اش را پرداخت می‌کند. "یرثه" یعنی ماما از او ارث می‌برد.

ارث یکی از اسباب تملک مال است. ورثه از مالی‌که از مورث‌شان به‌جا مانده بر اساس چیزی‌که شریعت تعیین نموده است، سهم دریافت می‌کنند. شریعت سهم هر یک از ذوی الفروض مانند نحوۀ تقسیم مابقی را در میان عصبه، در صورتی‌که وجه موروثی بیش از سهمیۀ ذوی الفروض باشد، تعیین نموده است.

ارث حقی برای ورثه از دارایی متوفی است و چیزی جز مانع شرعی نمی‌تواند او را از آن باز دارد. این طریقۀ کاربردی برای تجزیه ثروت و به گردش در آوردن آن است و جلوگیری از محصور شدن آن در دست قشر اندکی است که بقیه افراد جامعه را از آن محروم می‌کند. با تقسیم ارث بین ورثه؛ پولی‌که فرد در زندگی خود جمع‌آوری کرده، در بین همه وارثان تقسیم می‌شود و در دست یکی از آن‌ها باقی نمی‌ماند که بقیه از آن محروم شوند. با این کار پول در میان قشر گسترده‌ای از افراد جامعه تقسیم می‌شود و از تقسیم شدن جامعه به طبقات: متمول و بی‌پول جلوگیری می‌شود. اسلام بهترین نظامی است که جامعه را نظم می‌دهد و از فاسد شدن توسط هرنوع وسیله فساد حفظ می‌کند.

طبق شریعتی‌که اسلام برای ارث تعیین نموده، وارث در دو مورد از این حق منع شده است:

اول) اختلاف دین: نسائی در سنن کبری خود از اسامه بن زید روایت کرده که گفت: از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم شنیدم که فرمودند:

«لا يرث الكافر المسلم ولا يرث المسلم الكافر"

ترجمه: کافر از مسلمان و مسلمان از کافر ارث نمی‌برد.

در مصنف ابن ابی شیبه آمده است: از اسامه بن زید روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«لا تتوارث الملتان المختلفتان»

ترجمه: اهل دو دین مختلف وارث هم نمی‌شوند.

دوم) قتل مورث توسط وارث

ترمذی از ابوهریره روایت کرده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموندند:

«الْقَاتِلُ لَا يَرِث»

ترجمه: قاتل ارث نمی برد.

در غیر این دو مورد، هیچ‌کس حق ندارد وارث را از حصول حقی‌که شرع به او داده است، منع کند. آن شخص هرکه باشد، نه صاحب مال و نه ورثه و نه حاکم حق جلوگیری از آن را دارد. این حق وارث است و کسی‌که چنین کند، مرتکب گناه کبیره شده است:

«جاء في صحيح البخاري عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِي وَقَّاصٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: جَاءَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَعُودُنِي وَأَنَا بِمَكَّةَ وَهُوَ يَكْرَهُ أَنْ يَمُوتَ بِالْأَرْضِ الَّتِي هَاجَرَ مِنْهَا قَالَ يَرْحَمُ اللَّهُ ابْنَ عَفْرَاءَ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أُوصِي بِمَالِي كُلِّهِ قَالَ لَا قُلْتُ فَالشَّطْرُ قَالَ لَا قُلْتُ الثُّلُثُ قَالَ فَالثُّلُثُ وَالثُّلُثُ كَثِيرٌ إِنَّكَ أَنْ تَدَعَ وَرَثَتَكَ أَغْنِيَاءَ خَيْرٌ مِنْ أَنْ تَدَعَهُمْ عَالَةً يَتَكَفَّفُونَ النَّاسَ فِي أَيْدِيهِمْ وَإِنَّكَ مَهْمَا أَنْفَقْتَ مِنْ نَفَقَةٍ فَإِنَّهَا صَدَقَةٌ حَتَّى اللُّقْمَةُ الَّتِي تَرْفَعُهَا إِلَى فِي امْرَأَتِكَ وَعَسَى اللَّهُ أَنْ يَرْفَعَكَ فَيَنْتَفِعَ بِكَ نَاسٌ وَيُضَرَّ بِكَ آخَرُونَ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ يَوْمَئِذٍ إِلَّا ابْنَةٌ»

ترجمه:  از سعدبن ابی وقاص رضی الله عنه روایت است که گفته رسول الله صلی الله علیه وسلم به عیادت من آمدند و من در مکه بودم (راوی می‌گوید) او بد می‌دید در جایی وفات کند که از آن هجرت کرده است؛ گفت الله رحم کند و ببخشد ابن عفراء را. گفتم، ای رسول الله صلی الله علیه وسلم آیا من تمام مال خود را در راه الله وصیت ‌کنم؟ گفتند، نه. گفتم نصف آن؛ گفتند نه. گفتم یک سوم آن، گفت یک سوم آن را می‌توانی؛ اما یک سوم هم زیاد است، این‌که وارثان ثروتمندی بگذاری بهتر است، از این‌که نیازمندانی پس از خود به جای بگذاری  تا به سوی مردم دست دراز کنند؛ هرآنچه را نفقه می‌کنی، همانا صدقه است تا آن که لقمه‌ای را که برمی‌داری و به دهن زن خود می‌گذاری، شاید الله تو را از این مریضی برهاند و عمرت را دراز گرداند و برخی از مردم( مؤمنین) از تو بهره‌مند گردند و برخی دیگر (کافران) از تو زیان‌مند شود و سعد در آن روز فقط یک دختر داشت.

سعد در اینجا می‌خواست تمام مال خود را با وجود این‌که یک دختر داشت، وصیت کند؛ پس رسول الله صلی الله علیه وسلم او را از این کار بازداشت؛ زیرا در این وصیت بر دخترش ظلم بود که هیچ مالی برایش باقی نمی‌ماند. در صورتی‌که تمام دارایی خود یا حتی نصف آن را وصیت کند، حتی زمانی‌که وصیت را با ثلث پول اجازه داد، آن را به بالاترین در صدی قرار داد که می‌توان وصیت کرد.

کجا هستند، کسانی‌که دختران خود را از گرفتن حق‌شان در میراث پدران‌شان محروم می‌کنند! در این احادیث شریف تأمل کنند تا بدانند آنچه زن از ارث می‌برد، حق و مال مشروعی است که شرع به او داده است و لطفی از جانب برادران و خانواده‌اش نیست که اگر بخواهند بدهند و اگر بخواهند ندهند. خیر، این‌طور نیست. این‌جاست که رسول الله صلی الله علیه وسلم بیان می‌کند که وارث در چه صورتی از ارث محروم می‌شود، این‌که زن ازدواج کرده باشد یا همسر یک مرد بیگانه باشد، دلیل نمی‌شود که از حصول حقش از ارث پدر و مادر یا کسی‌که حق ارث او را دارد، منع گردد.

احکام الله سبحانه وتعالی بر پیامبرش نازل شد تا عملی شود و مسلمانان از آن بهره‌مند شوند؛ اما این بهره‌مندی اکنون وجود ندارد و بسیاری از مسلمانان از آن بخاطر نبود حکومت اسلامی که احکام الهی را تطبیق کند، محروم هستند. ای زن مسلمان، تو به احیای حکومت الهی نیاز‍ مبرم داری؛ زیرا از نبود آن بیشترین ضرر را متحمل شده‌ای! نبود اسلام باعث شده که بسیاری از حقوق مالی‌، که پروردگار عالم برایت مشروع کرده است، از دست بدهی. اگر دولت خلافت وجود داشت، از آن بهره‌مند می‌شدی و برای به‌دست آوردن آن از ذلت و خواری رنج نمی‌بردید.

علاوه بر آن، خطاب به شماست که برای از سرگیری زندگی اسلامی تلاش کنید... بنابراین، شما در این راه دو مصلحت دارید:

مصلحت روحی: عبارت از اجابت فرمان الله است که برای حاکمیت شریعتش تلاش کنید.

مصلحت مادی: تحقق منافع مالی و دنیوی است که شرع به شما داده و جامعه فاسد و ظالم آن را از شما دریغ کرده است.

بر شما واجب است که به گروه خیری بپیوندید که برای از سرگیری زندگی اسلامی و احیای دولت خلافت کار می‌کند تا حقوق غصب شده خود را پس بگیری و کسی‌ را که این حقوق را به تو داده خوشنود نمایید.

مترجم : خالد یوسفی

ادامه مطلب...

آخرین رویداد در غزه عزتمند!

(ترجمه)

خبر:

کارشناسان و مسئولین امنیتی سابق رژیم یهودی تایید کردند که غیر ممکن است تل آویو برای هدف اعلام شده‌اش که نابودی حرکت مقاومت اسلامی حماس و آزادی زندانیان‌آن است، دست یابد. در همین حال خانواده‌های زندانیان بازداشت شده در غزه مجددا خواستار آتش بس برای آزادی خانواده های‌شان شدند.

              (منبع: سایت الجزيره، با تصرف اندک)

تبصره:

مجاهدین حماس سازمانی هستند به اندازه فرقه و یا لواء یک ارتش؛ اما جنگ و قتال‌اش عقیدوی می‌باشد و اسطوره یک ارتش شکست ناپذیر و قدرتمند را نابود کردند، طوری‌که آنها توانستند یک ارتش کامل را با تجهیزات پیشرفته و با حمایت مطلق تنها یک دولت نه، بلکه همه دولت‌های بزرگ که از او حمایت معنوی، سیاسی و نظامی نموده و حتی تعدادی از دولت‌ها سربازان خود را به کمک این رژیم فرستادند را شکست دهند. در حالیکه این مجاهدین با یک حلقه امنیتی بسیار بزرگ از سوی حکام خائن منطقه که گنبد آهنین واقعی را تشکیل می‌دهند، قرار گرفته‌اند و فرزندان امت را از تحرک به سمت این رژیم سرطانی که در دامن امت کاشته شده است مانع می‌شوند.

رویدادهای امروز، صرف نظر از واقعیت وقوع آن، رویدادهای نادری هستند و این حوادثی است که دیگر تکرار نمی‌شود و در چندین زمینه آخرین مورد است:

اول: این حادثة آخر برای همه کسانی است که ادعای محافظت از فلسطین را داشتند و این قضیه را بر دوش خود دارند، از مخالف تا هر فردی که در ظاهر مدعی اسلام است و یا به دروغ به قضایای این امت می پردازد. بناً شکاف بین حاکمان و مردم به اندازة زیاد شده است که جزء با حذف این حکام خائن، قابل ترمیم نیست.

دوم: ظهور رژیم یهودی در لحظه از اوج و با افت شدید؛ بیانگر سقوط غیرقابل برگشت این رژیم است. برعلاوه با وضعیت فروپاشی داخلی جامعه‌اش، متوجه می‌شویم که دولت‌های کافر در همه زمینه‌ها (نظامی، اقتصادی) پشتیبان آن هستند تا آن را روی پاهایش استوار نگهدارند.

سوم: تنها راه‌حل در صحنه، زوال و نابودی این رژیم است. بنابراین، بر مردم داخل و مخلصین خارج واجب است که مانع اجرای این معامله شوند تا زمانی‌که الله سبحانه وتعالی بزودی ما را به دست مخلصین عامل به اسلام، پیروز گرداند.

روزهای آینده پر از اتفاقات خواهد بود و نمی‌توانیم بپذیریم که جزء از کسانی باشیم که فداکاری‌های این امت را ضایع می‌کند، بلکه با الله سبحانه وتعالی عهد می‌بندیم که برای از سرگیری زندگی اسلامی تلاش و مسیر سربلندی را رها نکنیم و دولت حقیقی را که از مسلمانان محافظت می‌کند و بشریت را از دستکاری ظالمان و ستم ستمگران نجات می‌دهد ایجاد کنیم.

وظیفه فرزندان این امت سخاوتمند است که برای تحقق وعده الله سبحانه وتعالی و بشارت رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد بازگشت خلافت راشده بر منهج نبوت و بازگرداندن اسلام به صدر اوضاع بین‌المللی حرکت و همکاری کنند.

ای مسلمانان! در اقصی نقاط جهان برای حمایت از این دین قیام و برای بازگرداندن آن به حاکمیت تلاش کنید.

ای لشکریان این امت شریف! امروز از انصار دین الله سبحانه وتعالی و همچون سعد بن معاذ باشید، حاکمیت اسلام را همان قسمی که در گذشته بود بازگردانید و به قول الله سبحانه وتعالی عمل کنید:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ [سوره محمد، 7]

ترجمه: ای مؤمنان! اگر (دین) الله سبحانه و تعالی را یاری کنید، الله سبحانه و تعالی شما را یاری می‌کند (و بر دشمنانتان پیروز می‌گرداند) و گامهایتان را استوار می‌دارد (و کار و بارتان را استوار می‌بخشد).

نویسنده: نبیل عبدالکریم

مترجم: پارسا امیدی

ادامه مطلب...

رهبران پُست خلیفۀ واحد را پر نمی‌کنند!

  • نشر شده در ترکیه

(ترجمه)

نسل‌کشی که توسط یهودیان علیه مسلمانان صورت می‌گیرد، امروز ششمین هفته خود را در غزه به پایان رساند، نسل کشیی‌که هنوز هم  به دلیل  سکوت حکام بزدل سرزمین‌های اسلامی و با حمایت آمریکای استعمارگر و دولت‌های کافر غربی ادامه دارد. دقیقاً شش هفته است که مرگ بالای مسلمانان غزه می‌بارد؛ خانه‌ها، مساجد، شفاخانه‌ها، مکاتب و کمپ‌ها در همه‌جا در معرض بمباران شدید قرار دارند. هفته هاست که جهان تصاویری از مسلمانان مرده را مشاهده می‌کند.

در غزه اجساد تکه تکه شدۀ زنان، اطفال، نوزادان و حتی جنین‌ها را جمع‌آوری و دفن می‌نمایند و هیچ‌کس صدای گریه‌های نا امیدانۀ مادران و پدران و اطفالی را که آسمان برای‌شان ناله می‌کند، نمی‌شنود و نداهای آنان که "ای مسلمانان! ای حکام، ای ارتش‌ها، شما کجا هستید؟" بی‌پاسخ می‌ماند!

تعداد شهدای این کشتارها تا کنون از 12000 نفر فراتر رفته است که حدود 5000 طفل و نوزاد را شامل می‌شود. این حملات 25 شفاخانه، 253 مکتب، 71 مسجد و هزاران ساختمان را به طور کامل ویران نموده است. سربازان یهودیی اشغال‌گر شفاخانه الشفاء را، که به نمادی در غزه تبدیل شده بود، محاصره نمودند و مجروحان را در  آن به حال خود رها کردند تا بمیرند.

حینی‌که این رویدادها در غزه در حال وقوع بود، رهبران سرزمین‌های عضو سازمان همکاری اسلامی در ریاض-عربستان سعودی باهم دیدار نمودند. در این نشست، با حضور بشار جنایت‌کار که نزدیک به یک میلیون مسلمان سوری را به قتل رساند و شریک او در این قتل عام، رئیس جمهور ایران، رئیسی و کودتاگر السیسی که ده‌ها هزار مسلمان را در مصر به قتل رساند، شرکت داشتند. در نشست این رهبران با سخنرانی‌های پرشور میان‌تهی و اتخاذ قطع‌نامه‌های محکوم کننده، بخاطر اقدام نمودن در غزه از مجمع عمومی سازمان در خواست کردند.

هم‌چنان رهبران 57دولت عضو این سازمان، محمود عباس را که سال‌ها به آرمان فلسطین خیانت کرده است، تنها نماینده قانونی مردم فلسطین ‌دانسته و بی‌شرمانه خواستار اجازۀ آوردن کمک‌های بشردوستانه مانند غذا، دوا و تیل به غزه شدند!

در جریان هفتۀ گذشته، ما در حزب التحریر-ولایه ترکیه اعلامیه‌های مطبوعاتی و تظاهرات اعتراضی را در 9 شهر مختلف تحت عنوان "غزه در حال مرگ است، تسلیم نشوید، بلکه حمایت کنید!" سازمان‌دهی نمودیم. به روز جمعه 10 نوامبر، تظاهرات در آکسارای، آیدین، قهرمان ماراس، استانبول – کوچیک چکمیس، استانبول - عمرانیه و یالوا برگزار شد. تظاهرات روز یکشنبه 12 نوامبر در آدانا، بورسا و غازیانتیپ برگزار شد. روز جمعه 17 نوامبر؛ در 5 مکان مختلف: دیاربکر، مرسین، ازمیر، استانبول-سیلوری و استانبول-فاتح به میدان‌ها رفتیم تا از برادران خود در غزه که تحت کشتارهای وحشیانه‌ای  یهود غاصب قرار گرفته اند، حمایت نماییم و واکنش خود را برای رهبران 57دولت عضو سازمان همکاری اسلامی نشان دهیم. در اعلامیۀ مطبوعاتی که تحت عنوان "بی‌عدالتی در غزه تمام نمی‌شود، 57 رهبر پُست یک خلیفه را پر نمی‌کنند!" ترتیب نمودیم. خطاب به این حکام گفتیم:

»ای رهبران، پادشاهان، شاهزادگان، رؤسای جمهور و حکامی‌که تحت نام سازمان همکاری اسلامی جمع گردیده‌اید! شما به عنوان رهبران 57 سرزمین گردهم آمده‌اید، اما آیا در ذهن هیچ یک از شما خطور نکرد تا ارتش‌های متشکل از میلیون‌ها سرباز را به حرکت درآورید؟! آیا به ذهن هیچ یک از شما نرسید که فقط آهن می‌تواند آهن را از بین ببرد، و یهودیان اشغال‌گر جز از راه زور و قدرت منع  نخواهند شد؟! آیا به ذهن هیچ یک از شما نرسید که بگویید باید با نیروهای زمینی، هوایی، دریایی و سلاح‌های مجهز خود به این نسل‌کشی پایان دهید؟! آیا در ذهن تان خطور نکرده بود که حداقل تمام روابط دیپلوماتیک، نظامی و تجارتی تان را قطع کنید؟! آیا در ذهن شما  به جز محکوم کردن، و خواستار    تطبیق راه‌حل خاینانه یعنی  دو دولت در فلسطین، فراخواندن سازمان ملل و درخواست از محاکم دیوان کیفری بین‌المللی برای بررسی، کار محسوس دیگری به ذهن شما خطور نکرد؟! به لحاظ الله متعال، شما برای چه چیزی دور هم جمع شدید؟! منتظر چه اتفاق بعدی هستید؟! نابودی تمام مسلمانان در آن‌جا، که هیچ موجود زنده‌ای در غزه باقی نماند؟!»

ما می‌خواهیم که از نمایندگان سازمان‌های غیردولتی و تمام مسلمانانی‌که در اعلامیه‌های مطبوعاتی و تظاهرات ما اشتراک نمودند و سخن‌رانی کردند، سپاس‌گزاری نماییم. الله سبحانه وتعالی از همۀ مسلمانانی‌که برای ایستادن در کنار مردم فلسطین به میدان‌ها بیرون آمدند و مسئولیت‌های حکام را برای‌شان تذکر و یادآوری نمودند، خشنود باشد! الله سبحانه و تعالی غزه و تمام فلسطین را توسط  خلافت  راشدۀ  و رهبران شجاع پیروز گرداند! آمین!

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر ولایه - ترکیه

4 جمادی الثانی 1445

شنبه 18 نوامبر 2023م

مترجم: عبدالرحمن "قاطع"

ادامه مطلب...

حقوق بشرِ سیکولاریستی و غربی یا وسوسه‌های شیطانی!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

در قدم نخست، کسی‌که بالای مخلوقات هیچ حقی نداشته و آفرینش، تعیین هدف و سرنوشت، مرگ و میر، حشر و نشر، حساب و کتاب، سزا و جزا، قضا و قدر، نفع و ضرر، رزق و روزی، بهشت و دوزخ، تسخیر زمین و آسمان، روشنی و تاریکی گرمی و سردی، رفت و آمد شب و روز را عهده‌دار نبوده و در توانش نیست و هم‌چنین کسی‌که جایگزین کردن نسلی و یا پیدایش نسل جدیدی، دام‌داری و زراعت را در توان نداشته و حتی عاجزتر از آنست که بتواند پشه‌ای را بیافریند و یا چیز ربوده شده خود را از آن بازپس گیرد؛ با این حال چگونه می‌تواند ادعا کند که تعیین و تعریف حقوق، تقنین و تشریع به وی سپرده شده و وی مرجع آن است. در قالب آن، با رأی و نظر خود و هم‌فکرانش هرگونه که بخواهد می‌تواند حقوق را تصویب کرده و حکم مثبت و منفی، رفع و نفی، سزا و جزا تعیین و تعریف کند؟!

منظور ما از حق و حقوق، مصلحت و منافعی است که به عنوان منافع مشخص تعیین و تعریف شده و توسط فرد و یا گروهی مورد تأیید قرار گرفته و بخاطر آن، قوانینی وضع شده که بر آن، سزا و جزا مرتب شده و بر اساس آن‏ها نظام‌ها و طرق زندگی تبنی و ساخته می‏شود.

پس فردی‌که مصلحت خودش را تعریف و تعیین کرده نمی‌تواند، چگونه خواهد توانست که مصلحت و منفعت دیگران را تعیین کند؟! در حالی‏که وی فردی از میان خودشان بوده که مثل آن‌ها از عجز و ناتوانی و نرمی و سستی برخوردار است. لذا این انسان با این عقل قاصر و محدود خود که نه از آفرینش مخلوقات آگاهی دارد و نه از تقدیر و سرنوشت شان، چگونه می‌تواند مصالح و منافع این همه مخلوقاتی‌ را که درهم و برهم بوده و متأثر از اندیشه‌های متفاوتی هستند و حتی باهم در تناقض قرار دارند، تعیین و تعریف کند؟! با این حال، وی چگونه می‌تواند که مصلحت و منفعت را بدون شناسایی و تشخیص نوعیت نیازمندی شخص، تعیین و تأیید کرده و آن را به عنوان قانون وضع کند؟! وقتی چیزی شناسائی نشود به مثابه این‌ست که آن چیز وجود نداشته و در نتیجه، مفهومی را تولید نکرده و از آن، مفکوره‌ و قانونی ایجاد نشده و سزا و جزای بر آن مرتب نمی‌گردد.

لذا، این ادعای باطل و بی‌اساس از سوی انسان عاجز و ناتوانی‌که هیچ حقی بر مخلوقات ندارد، مبنی بر این‏که وی احاطه علمی بر هم‏نوعان بشرِ خود داشته و وی غرائز، حاجات و خواسته‏ها، احوال و ضروریات اجتماع و نظام‌های جامعه بشر را می‌داند، واقعاً مضحک و خنده‌آور است. با این وجود، بازهم اصرار دارد که وسوسه‌ها و خواهشات نفسانی متضاد خود را به عنوان ارزش‌ و قانون زندگی مردم مبنی بر این‏که حقوق انسان محدود به همین خواهشات و تمایلات است، قرار دهد؛ سپس در تخطی خود شرایط، زمان و مکان وسوسه‌ها و خواهشات نفسانی خود را اساس قرار داده و بر آن اصرار دارد و مراد از زمان و مکان در اینجا، زمان و مکان اروپای غربی می‏باشد به دلیل جهانی بودنش و تسلط آن بر جهان و تمام بشریت!

این تکبر و اصرار در تلاش غلبه یافتن بر عجز و قصور انسان، منشأ بلاها و بیماری‌هاست و شر فراگیری است که ارزش‏ها را تحت نام ارزش‏ها ویران نموده، بشریت را تحت نام آزادی به اسارت کشیده و اذهان را به نام عقلانیت نابود کرده است، الحاد را برای خدائی گرفتن مخلوقات پدیدار ساخته، ظلم و ستم را تحت نام حقوق بشر وضع و وحی را تحت نام کفر به سکولاریسم و زیرپا کردن حقوق پیروانش انکار کرده است.

این استکبار و جهالت سیاه، به صاحب حق؛ یعنی الله سبحانه وتعالی حق‌گفته کفر ورزیده و بنام آزادی عقیده توهم و غوغا به پا کرده و تعدی بر صاحب حق و پیامبرانش را روا دانسته و وحی را نیز مورد تجاوز قرار داده است. هر نوع بی‌خردی، بی‌حیائی و کفر را آزادی‌اندیشه خوانده و معصیت خالق و دشمنی با شریعت وی و تجاوز به حدود شریعت و ارتکاب محرمات و فواحش علنی و مخفیانه بطور فردی و یا جمعی را اساس زندگی قرار داده، در قالب نظام‌ها و قوانین برای بشر تقدیم کرده است و آنرا آزادی شخصی خوانده است. سپس خوردن اموال مردم را به باطل در قالب؛ معاملات سودی، قمار، فریب‌بازی، احتکار، استعمار، سرقت تلاش‌ها، انکار حقوق دیگران، سرقت دارایی‌ها و طمع و آزمندی در هر چیزی حتی  در خود طمع را جائز و روا دانسته و آن را آزادی اقتصادی خوانده است. سپس از همه‌ی این گمراهی‌ها و آفات، قانونی وضع و در راه نشر و جهانی کردن آن تلاش کرده است.

به این ترتیب، بشریت تحت نام حقوق انسان از حق و واقعیت عدالت پروردگارش جدا و دور کرده شد و ملبس به لباس باطل غرب، کفر و ظلم آن گردید. کارش به اتمام رسید و کفار غربی برای انسان قوانین باطلی به تعداد هوا و هوس‌های شان پیشکش کردند، به جای ازدواج، لواطت و عشق‌بازی را وضع کردند و برای زنا، عنوان آمیزش و دوستی را مطرح کردند. از طریق زنا و زنازادگان به نسل تداوم بخشیدند، افراد اوباش و بی‌خرد را الگو قرار داده و آنان را سید و سرور قوم قرار دادند. دزدان را امین شمرده و وزیر خود ساختند، خیانت‌کاران را حاکم و رئیس قرار داده و فجار و منافقان را واعظ و مرشد خواندند. پستان و فرومایگان را هنرمند و مبتکر و دروغ‌بافان را اهل نظر و اهل قلم جلوه دادند. دروغ‌گویان گمراه‌کننده را اهل رسانه قرار دادند که در نتیجه، بشریت به بزرگ‌ترین تراژیدی مواجه گردیده، مصیبت نهایی خود را سپری کرد و افرادش را بسان خاشاک به باد فنا داده و قربانی کرد. در واقع، حقوق بشر سکولار غربی از همه فسادها فاسدتر و از هر بیماری فراگیر برای بشر کشنده‌تر و ویرانگرتر بوده است.

دو حالتی است که سومی ندارد و با زندگی مردم بسان شب و روز باهم پیوست خورده و جدائی ندارد؛ حالت هدایت و گمراهی، حق و باطل و ایمان و کفر بوده که با نابودی آبادی‌ها و ساخت‌‌وساز مجدد آن‌ها، نسل‌ اندر نسل وجود داشته و خواهد داشت. تمدن غرب با نظام شوم و حقوق بشر ملعون آن، همیش حالت کفر، گمراهی و باطل محض است و اسلام بزرگ، همیش حق واقعی و به تمام معنا هدایت و شریعت کامل و نهایت اخلاص می‌باشد.

‌اما بدتر از حقوق بشر، اینست؛ گروهی از اهل اسلام که اهل حق هستند، از حق شان دور و از هدایت شان منحرف شوند و حق و راه نجات را در باطل و گمراهی غرب کافر جویا شوند که یقیناً این عمل، کمر را خم داده و سبب نابودی دین و دنیا می‌شود.

برای کسانی‌که به واقعیت متعفن سکولاریسم که در آن بسر می‌بریم، تسلیم شده و زمین‌گیر شده اند، قاطعانه می‌گوییم: به سوی رشدتان برگشته و بر فرمان پروردگارتان استقامت پیشه کنید؛ زیرا بعد از اسلام چیزی جز گمراهی نبوده و راه نجاتی جز پناه بردن به الله سبحانه وتعالی، که غیر از وی هیچ دور کننده ضرری نیست، وجود ندارد!

سکولاریسم و حقوق بشر آن، هیچ خوبی در بر نداشته و جز کفر و گمراهی و نابودی دین و دنیا و زیانمندی آشکار چیزی در پی ندارد. اسلام عظیم واقعیتی از وقایع نبوده؛ بلکه حق آشکاری است که غیر از آن باطل است. اسلام دینی از جمله ادیان نبوده، بلکه تنها دین پذیرفته شده بوده و مادون آن، گمراهی، کفر و شرک بزرگ است.

الله بلندمرتبه و بزرگ راست گفت و سطحی‌فکران و ساده‌اندیشه‌شان دروغ گفتند.

﴿وَ مَن يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَٰمِ دِينًا فَلَن یُقبَلُ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الْآخِرَةِ مِنَ الْخَٰسِرِينَ﴾ [آل عمران: 85]

ترجمه: و کسی‌که غیر از (دین اسلام و شریعت) اسلام، دینی را برگزیند، از او هرگز پذیرفته نمی­شود و او در آخرت از زمره زیان­کاران خواهد بود.

نویسنده: مناجی محمد

برگرفته شده از شماره 446 جریده الرایه

مترجم: محمد مزمل

 

ادامه مطلب...

دارالاسلام

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

ما که در تلاش تغییر زندگی مسلمانان هستیم، ناچار باید نسبت به واقعیت دار کنونی مسلمانان نیز شناخت کافی داشته باشیم. باید بدانیم که آیا دار کنونی مسلمانان دار اسلام است  یا دار کفر؟ البته در این قسمت، سخن ما متوجه باشندگان این دار نیست، بلکه ما در خصوص خودِ دار، شهر و یا وطنی صحبت می‌کنیم که مجموعه‌ای از مردم در آن ساکن اند. برای این‌که بتوانیم در خصوص این مسئله قضاوتی را صادر نماییم، باید نصوص و دلایل شرعی که مرتبط به این مسئله وارد گردیده است را به صورت دقیق آن دانسته و به همین ترتیب ارتباط دقیق نصوص و ادله را به واقعیتی‌که ما در آن زندگی می‌نمایم به درستی تأمین نموده باشیم.

نخست باید یادآور شد که دار در شریعت اسلامی به دار اسلام و دار کفر تقسیم می‌شود. به تأیید این مفهوم، در حدیث بریده رضی الله عنه چنین آمده است:

«أن النّبی صلی الله علیه وسلم کان إذا أرسل سریَّةً أو جیشًا أوصی قائدَها قائلًا: ثمَّ ادعُهم إلى الإسلامِ فإن أجابوكَ فاقبل منهم وَكفَّ عنهُم ثمَّ ادعُهُم إلى التَّحوُّلِ من دارِهم إلى دارِ المُهاجرینَ»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه وسلم زمانی‌که سریه و یا لشکری را اعزام می‌نمود، فرمانده‌اش را توصیه نموده به آن چنین می‌فرمود: سپس آنان را به اسلام فرا خوان، اگر تو را اجابت نمودند، اجابت‌شان را به پذیر و از آنان دست بردار، سپس آنان را به تبدیل دارشان (به هجرت) به سوی دار مهاجرین فرا خوان.

  هم‌چنین رسول الله صلی الله علیه وسلم در جای دیگر چنین می‌فرماید:

« لا یقبلُ اللهُ عزَّ وجلَّ من مشركٍ بعدما أسلم عملًا أو یفارقُ المشركین إلى المسلمینَ» (رواه ابوداود و ابن ماجه بإسناد حسن)

ترجمه: الله عز وجل از مشرکی که مسلمان می‌شود، هیچ عملی را قبول نمی‌کند، مگر این‌که مشرکین را به قصد رفتن به سوی مسلمانان ترک کند.

این دو نص فوق به وجود دو دار، دار اسلام و دار کفر دلالت دارد...

دار اسلام داری است که اهل آن زیر چتر اسلام زندگی نمایند، خواه این دار کوچک باشد و یا این‌که پهنای وسیعی داشته باشد. البته این موضوع با وجود این دو مسئله متحقق می‌شود:

این‌که باید احکام اسلام در تمام امور زندگی بالای رعیت تطبیق شود، چه آن امور، داخلی باشند و چه خارجی. این‌که امنیت این دار در دست مسلمانان باشد، البته در چوکات دستگاه‌های دولت و در رأس آن خلیفه. چنان‌چه الله سبحانه وتعالی چنین می‌فرماید:

﴿وَعَدَ اللَّهُ ‏ الَّذِینَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَلَیبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً﴾ ‏[نور: 55]

ترجمه: ‏الله به كسانی از شما كه ایمان آورده‌اند و كارهای شایسته انجام داده‌اند، وعده می‌دهد كه آنان را قطعاً در زمین خلیفه قرار خواهد داد، همان گونه كه پیشینیان قبل از آنان را خلیفه قرار داده بود، هم‌چنین دین ایشان را كه برای شان می‌پسندد، حتماً (در زمین) تمکین داده و برقرار خواهد ساخت و نیز خوف و هراس آنان را به امنیت و آرامش مبدّل خواهد ساخت.‏

از مستلزمات تمکین دین، تطبیق دین و موجودیت امنیت برای پاسداری از دین است، این دو مسئله لازمۀ تبدیل یک دار به دار اسلام می‌باشد. به علاوه آیات دیگری‌که در آن به وجوب حکم بما انزل الله تصریح شده است، چنان‌چه الله سبحانه وتعالی چنین می‌فرماید:

﴿وَأَنِ احْكُم بَینَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَن یفْتِنُوكَ عَن بَعْضِ مَا أَنزَلَ اللّهُ إِلَیكَ﴾ ‏[مائده: 49]

‏ترجمه: ‏در میان آنان طبق چیزی حكم كن كه الله بر تو نازل كرده است، و از امیال و آرزوهای ایشان پیروی مكن، و از آنان برحذر باش كه  تو را از برخی چیزهائی كه الله بر تو نازل كرده است به دور و منحرف نكنند(به فتنه نیاندازند).

﴿وَمَن یبْتَغِ غَیرَ الإِسْلاَمِ دِیناً فَلَن یقْبَلَ مِنْهُ﴾ [آل عمران: 85]

‏ترجمه: ‏كسی‌كه غیر از (دین و شریعت) اسلام، دین دیگری برگزیند، از او پذیرفته نمیشود.

﴿وَمَن لَّمْ یحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ﴾ ‏[مائده: 44]

‏ترجمه: ‏هركس بر آن چیزی حكم نكند كه الله نازل كرده است، او و امثال او بی‌گمان كافرند‏.

از جمله دلایل مثبت این امر، دلایلی است ‌که در پیمان مدینه آمده است، در این پیمان چنین آمده: «هر آن‌چه از حوادث و مشاجراتی‌که در بین اهل این صحیفه رخ داده و ترس فساد آن می‌رود، مرجع (حل) آن الله و محمد صلی الله علیه وسلم است...» این مسئله هیچ جای شکی باقی نمی‌گذارد که در این دار فقط باید حکم اسلام جاری باشد و بس. این همان چیزی است که صحابه رضی الله عنهم آن را فهمیده و عملا در فتوحات اسلامی تطبیق‌اش نمودند. با این ملاحظه که تنها با تسلیمی و انقیاد یک سرزمین و ساکنین آن به حکم اسلام، آن سرزمین جزء داراسلام قرار می‌گیرد و لو که مردم آن بر دین‌شان باقی بمانند. در مقابل اگر کفار نیز سرزمینی‌ را از دار اسلام اشغال نمودند، آن سرزمین جزء دار کفر محسوب می‌شود، ولو که مردم آن مسلمان باشند.

با تعریفی که پیشتر از دار نمودیم، به واقعیت سرزمین‌های مسلمانان در حال حاضر دار کفر گفته می‌شود، چون در این سرزمین‌ها بر اساس اسلام حکم نشده و امنیت‌شان نیز در دست مسلمانان نیست... اگر کسی بگوید: چرا این سرزمین‌ها  دار اسلام محسوب نمی‌شوند؟ در حالی‌که برخی از احکام اسلام در آن تطبیق می‌شود، یا این‌که به صراحت در قوانین اساسی آن تصریح شده که دین رسمی دولت، اسلام است و یا این‌که تصریح شده است که اسلام مصدر اساسی احکام است...؟ در پاسخ می‌گوییم: تمام آن‌چه گفته شد، هیچ ارزشی ندارد؛ چون اصل حاکمیت اسلام در تمام امور زندگی می‌باشد؛ طوری‌که عقیدۀ اسلامی تنها اساس تمام افکار، مفاهیم و نظام‌های داخل یک دولت باشد. چنان‌چه با  نگاهی گذرا بر واقعیت این دولت‌ها درخواهیم یافت که این دولت‌ها به تطبیق دموکراسی مبتنی بر عقیدۀ جدای دین از زندگی فرا می‌خوانند، همان‌طور که در سیاست داخلی و خارجی خود ملتزم به قوانین و نظام‌های وضعی می‌باشند...

برای وضاحت بیشتر واقعیت داراسلام در چوکات خلافت و بیان تفاوت آن با نظام‌های موجود کنونی، ناچار باید اوصاف و اساسات این دولت را بیان داشت:

اول:‌ این‌که در تمام نواحی حیات سیادت تنها از آن شریعت می‌باشد، عقل و رأی اکثریت هیچ حاکمیتی در این دولت ندارند؛ چنان‌چه الله سبحانه وتعالی چنین می‌فرماید:

﴿یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیوْمِ الآخِرِ﴾ ‏[نساء: 59]

‏ترجمه : ‏ای كسانی‌كه ایمان آورده‌اید! از الله و رسول اطاعت كنید، و از اولی الامر تان و اگر در چیزی تنازع داشتید(حل) آن را به الله و رسول برگردانید، اگر به الله و روز رستاخیز ایمان دارید.

مردم با حاکم بیعت می‌نمایند تا شریعت را جاری سازد؛ اگر حاکم از شریعت بیرون شد، آن را محاسبه می‌نمایند تا این‌که به شریعت بر گردد. اگر مردمی که با حاکم بیعت نمودند، از شریعت بیرون شدند، وی این مردم را محاسبه می‌کند تا به شریعت بازگردند.

دوم: این‌که قدرت از آن امت است، چون امت با خلیفه بیعت می‌نمایند که به نمایندگی از آنان شریعت را تطبیق نماید؛ چنان‌چه رسول الله صلی الله علیه وسلم چنین می‌فرماید:

«کانت بنو إسرائیل تَسُوسُهُمُ، الأنبیاء، كلما هلك نبی خَلَفَهُ نبی، وإنه لا نبی بعدی، وسیكون بعدی خلفاء فیكثرون، قالوا: یا رسول الله، فما تأمرنا؟ قال: فوا ببیعة الأول فالأول، ثم أعطوهم حقهم، واسألوا الله الذی لكم، فإنَّ الله سائلهم عما اسْتَرْعَاهُم» (رواه مسلم)

ترجمه: بنی اسرائیل را پیامبران رهبری می‌كردند. هرگاه پیامبری فوت می‌كرد، پیامبری دیگر جانشین او می‌شد. ولی بعد از من پیامبری نخواهد آمد؛ البته پس از من خلفای بسیاری می‌آیند، صحابه گفتند: ای رسول الله، به ما چه دستور می‌دهی؟ فرمودند:  شما به ترتیب با هرکس که بیعت کردید، به بیعت خود وفا نمایید و سپس حقّ آن‌ها را به جا بیاورید و حق تان را از الله بخواهید، زیرا الله ایشان را دربارۀ زیردستان و حقوق آن‌ها بازخواست خواهد کرد.

این قدرت هم‌چنان در دست خلیفه قرار دارد تا این‌که خلیفه ملتزم به شریعت باشد.

سوم: موجودیت خلیفه واحد برای مسلمانان؛ چون حرام است که مسلمانان بیشتر از یک خلیفه داشته باشند؛ چنان‌چه رسول الله صلی الله علیه وسلم چنین می‌فرمایند:

«اذا بویع لخلیفتین فاقتلوا الآخر منهما...» (رواه مسلم)

ترجمه: اگر به دو خلیفه بیعت شد دومی آنان را بکشید...

به این حکم صحابه رضی الله عنهم بعد از وفات رسول الله صلی الله علیه وسلم اجماع نمودند.

چهارم: این‌که تنها خلیفه حق تبنی احکام شرعی متعلق به رعایت امور رعیت را دارد، که در صورت تعدد اجتهادات خلیفه کسی است که در برابر الله سبحانه وتعالی و در برابر مسلمانان مسئولیت تبنی حکم شرعی را از میان چندین اجتهاد دارد؛ تبنی حکمی که به گمان اغلب‌اش صواب پنداشته و آن‌ را می‌خواهد تطبیق نماید.

پنجم: دستگاه حکومت در دولت خلافت است؛ آن‌چه دولت خلافت را متمایز می‌سازد، دستگاه اجرایوی ویژۀ دولت خلافت است. این دستگاه متشکل است از: خلیفه، دو معاوین، والی‌ها، امیر جهاد، قضات، دستگاه اداری و مجلس امت (شوراء)...

ششم: این‌که دولت خلافت خط مرزی ثابتی ندارد که بر آن متوقف شود؛ چون دولت خلافت شرعاً مکلف به لزوم حمل اسلام به سوی تمام مردم بوده و مسئولیت تطبیق اسلام بالای تمام انسان‌ها را دارد؛ خواه مسلمان باشند و یا کافر؛ چنان‌چه الله سبحانه وتعالی چنین می‌فرماید:

‏﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِیراً وَنَذِیراً﴾ [سبأ: 28]

‏ترجمه: ‏ما تو را برای جملگی مردمان فرستاده‌ایم تا مژده‌‌رسان و بیم دهنده باشی.

‏ ﴿هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ﴾ ‏[توبه: 33]

‏ترجمه : ‏الله است كه رسول خود (محمّد) را همراه با هدایت و دین راستین فرستاده است تا این دین را بر همه دین‌ها پیروز گرداند.‏

هفتم: این‌که دولت اسلامی در سیاست داخلی و خارجی خود ملتزم به احکام اسلام است. بنابراین، بر دولت اسلامی حرام است که قواین سازمان ملل و شورای امنیت را حاکم قرار داده و به پیمان‌نامه‌های سازمان و به معاهداتی بپیوندد که در آن کفار بر مسلمانان اقتدار دارند؛ چنان‌چه الله سبحانه وتعالی چنین می‌فرماید:

﴿وَلَن یجْعَلَ اللّهُ لِلْكَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً﴾ ‏[نساء: 141]

‏ترجمه: هرگز الله كافران را بر مؤمنان چیره نخواهد ساخت.

هشتم: این‌که در مخاطبه‌های منطقوی و بین‌المللی زبان رسمی دولت خلافت زبان عربی می‌باشد؛ زبان عربی در دولت خلافت زبان تثقیف(تربیه)، تعلیم و رسانه‌هاست؛ چون این زبان، زبان قرآن و سنت است. اما آموزش زبان‌های غیر از زبان عربی فرض کفائی می‌باشد، که دولت به اندازه نیازش به آموزش آن خواهد پرداخت.

این اساسات و ممیزات دولت خلافت از ادلۀ شرعی استنباط شده است و لازم است که به شکل عام برای مسلمانان واضح باشد و مخصوصاً برای حاملین دعوت و کسانی‌که برای از سرگیری زندگی اسلامی به اقامه دولت خلافت کار می‌کنند. الله سبحانه وتعالی چنین می‌فرماید:

‏﴿وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَن سَبِیلِهِ ذَلِكُمْ وَصَّاكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾ [انعام: 153]

‏ترجمه: ‏این راه، راه مستقیم من است از آن پیروی كنید و از راه‌های پیروی نكنید كه شما را از راه الله (منحرف و) پراكنده می‌سازد. این‌ها چیزهائی است كه الله شما را بدان توصیه می‌كند تا تقوی پیشه کنید.

برگرفته از شماره 441/442 مجله الوعی

نویسنده: فارس الفارس، عضو دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه عراق

مترجم: محمد علی مطمئن

 

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه