سه شنبه, ۰۷ ربیع الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۹/۱۰م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

اهداف پشت‎پردۀ بازداشتِ شاهزاده‏ها، وزراء و کارمندان بلند‏رتبه در سعودی

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

به تاریخ چهارم نومبر ۲۰۱۷م، چندین فرامین شاهی، برخلاف روش سابقه، این بار از زبان ملک سلمان صادر گردید: «آن‎چه ما احساس و اطلاعات بدست آورده‎ایم، برخی مردمان ضعیف النفس، منافع شخصی خود را بر منافع عامه ترجیح می‏دهند و بدون در نظرداشت دین و ضمیر، اخلاق و مراعات وطن دست تطاول به مال مردم دراز کرده‎اند، با استفاده از نفوذ و قدرت خود دست به اختلاس دارائی‏های عامه زده و سپس به طریقه‏های گوناگونی جرائم خود را پنهان نگهداشته‎اند.»

مقدمه این سناریو چهار چیز است:

اولاً: گرفتن پست‎های کلیدیی مشابه به این سناریو توسط محمد بن سلمان؛ مانند: تشکیل شورای مبارزه با مفاسد اقتصادی و سپردن ریاست آن به محمد بن سلمان، عضویت ریاست هیئت کنترول و تحقیق، ریاست کمیسیون ملی مبارزه با فساد، عضویت ریاست دیوان مراقبت دارائی‎های عامه، عضویت ریاست لوی سارنوالی و عضویت شورای امنیت ملی؛

در مرحله دوم: بازداشت و برکناری متعب بن عبدالله بن عبدالعزیز پسر شاه سابق سعودی و وزیر پیشین گارد ملی این کشور؛

سوم: بازداشت عادل بن محمد فقیه وزیر اقتصاد و برنامه، از وظیفه‎اش؛

چهارم: انتهای دوران خدمت فریق عبدالله بن سلطان قوماندان نیروهای بحری، و سوق دادن وی به تقاعد.

اندکی پس از تشکیل "شورای مبارزه با مفاسد اقتصادی" اولین ضربات آن با بازداشت چندین شهزاده درجه اول خانواده شاهی، برخی وزراء، مسئولین و کارمندانی‎که در سطح داخلی مملکت و جهانی شهرت داشتند؛ به صدا در آمد. درین میان ۱۱ شهزاده، ۴ وزیر برحال و ۱۰ وزیر سابقه بازداشت شدند، که هرکدام متهم به فساد مالی، رشوت، خرید اسلحه‏ی مشکوک و اختلاس دارائی‏های عامه شده و با اخذ تدابیر امنیتی سخت، در هوتل پنج ستاره ریاض بازداشت شدند. این موضوع نظر به اهمیت، از دید داخلی، خارجی، سیاسی و اقتصادی قرار ذیل حائز تمرکز است.

نخست: بازداشت متعب بن عبدالله و توهین و تحقیر وی بعد از برکناری از سمت وزارت گارد ملی و اتهام وی به فساد، خرید سلاح‎های مشکوک و سرقت دارائی‏های عامه به نفع شرکت خصوصی خود و گرفتاری خالد تویجری رئیس سابق دیوان سلطنتی زمان ملک عبدالله، واضحاً این مفهوم را می‎رساند که آخرین نفوذ انگلیس و مهم‎ترین طرفداران آن از سرزمین حرمین شرفین پاک‎سازی می‎شوند، تا میدان سیاست را به رخ امریکا و مزدوران  آن بازگشوده تا به آزادی کامل و هرچه خواستند، قدم بردارند. با گرفتاری قیصرهای پولی و اقتصادی و مالکین شرکت‏های بزرگ تجاری، شهزادها و وزرایی‎که در مقابل محمد بن سلمان قرار دارند، و برخی‏هایی‎که علت گرفتاری آن‎ها معلوم نیست، تمام این امور می‎رساند که ولیعهد جوان با این بازداشت‏ها، قدم‌های بلندی برای تحکیم پایگاه سیاسی و اقتصادی خود در قدرت برداشته است.

ظاهر حوادث در چارچوب مبازه با فساد طرح‎ریزی شده است؛ ولی زمانی‎که ملک سلمان به مدت چهل سال والی شهر ریاض بود، بدون کدام قانونی به شرکت‏ها و اهداف بزرگ، دارائی‎ها را می‎سپرد که عقد قرارداد خرید اسلحه نیم تریلیون دالری سلمان و پسرش چندان دوری نیست. خرید كشتى تفريحى به قیمت میلیون‎ها دالر وغیره، مبین این امر و مقدمه اینست که محمد بن سلمان آهسته آهسته قدرتِ بلاد حرمین شرفین را کاملاً در اختیار خود در آورد.

دوم: در پس پردۀ این سناریو واضحاً نقش امریکا برای کمک محمد بن سلمان جریان دارد؛ به نقل از یک منبع در کاخ سفید به گزارش از روزنامه پولیتیکو: «جرد کوشنر داماد و مشاورِ دونالد ترامپ، دیناپاول قائم‎مقام مشاور امنیتی کاخ سفید و جیسون گرینبلات نماینده ویژه رئیس‌جمهور امریکا در فرایند سازش خاورمیانه یک هفته قبل ازین حوادث توسط یک طیاره تجارتی طی یک سفر محرمانه به سعودی رفته است.» این در حالی است، به مقاماتی‎که کوشنر در سفر به عربستان با آن‎ها ملاقات کرده است، اشاره‏ای نشده است. هم‎چنان، ترامپ در صفحه تویتر خود از عمل ابن سلمان که در آن پسران کاکا، وزراء و مأمورین سابقه را بازداشت کرده است، تقدیر نمود.

سوم: محمد بن سلمان با این کردار‏ش در نظر دارد تا پیرامون پلان آینده "چشم‏انداز ۲۰۳۰" اش، رأی عمومی را کسب نماید؛ چون آثار ناکامی این پلان در اولین مرحله‎اش، دیده می‎شود. برای تحقق این هدف، درین اواخر پروژه توسعه‏ای "نیوم"(نیم تریلیون دالری) را روی دست گرفت است. از طرفی هم، در بین مردم سعودی، خوف، قهر و خستگی جدی احساس می‎گردد، به خصوص حکومت به مردم وعده داده بود که مالیات را کم، سطح زندگی را بالا و مصارف را پائین می‎آورد و زندگی مرفه و خوش‎گزارنی‎که سال‎ها دامن‎گیر بوده، پائین خواهند آورد؛ پس ابن سلمان برای تحقق این امورد دست به بازداشت برخی شاهزاده‏ها و وزرای سابقه زده و به مبلغ ۲ الی ۳ تریلیون ریال سعودی، دارائی آن‎ها را مصادره کرد که به اندازه  ۲ الی ۴ درصد مالیات سعودی می‎‎شود.

خبر بازداشت وزراء و شهزاده‏های دولت و مصادره‎ی دارائی آن‎ها، احساسات جوانان و سطح خوش‎بینی آینده‏ را بین مردم برانگیخته و در عین حال برخی جوانان به این نظر اند که این عمل ابن سلمان برای تصفیه رقباء و تحکیم قدرت‎اش بوده و فساد درین سرزمین تا زمانی‎که ابن سلمان همراه با دار و دسته‎اش در حکومت استند، ادامه دارد.

جدیتی‎که سلمان و پسرش روی دست گرفته‎اند، در حال قطع ریسمان قدرت گذشته بوده و در طول تاریخ شاهی‎که توسط ستون دینی توجه و حمایت می‎گردید، یکی بر پیر دیگر ضربه می‎زنند و هرکدام خود را در مسیری می‎بینند که دیگر برگشت وجود ندارد و در آخر نتیجه یا پیروزی است و یا هم ناکامی کامل.

حوادث جاری داخل سرزمین حرمین و پنهان‎کاری برخی شخصیت‏های مؤثر و رقابت آن‎ها با محمد بن سلمان برای بدست گرفتن قدرت، مقدمه حوادث زیادی بوده و پیش‎بینی می‎گردد که سلمان برای تحکیمِ قدرت پسرش و سرعت پروسیه بیگانه‏سازی مردم از دین‎شان، پخش افکار سیکولریستی و افکار غربی، از قدرت کناره‎گیری خواهند کرد.

اصلاح نظام اقتصادی و سیاسی هرگز بدون مبدأ اسلام در چاچوب خلافت راشده بر منهج نبوت، متحقق نمی‎گردد؛ نظامی‎که در تمام بخش‏های زندگی، اسلام را تطبیق می‎نماید و همه مردم باید بدانند که "تدریج" در تطبیق اسلام، به تدریج مردم را از اسلام دور ساخته و جهد مسلمین، دارائی آن‎ها و فرصت آن‎ها را ضایع می‎سازد. آیا مسلمانان این واقعیت را درک دارند؟

نویسنده: عبد الله قحطانی

ادامه مطلب...

حقیقت دروغین؛ در پخش مستند ازدواج اسلامی!

(ترجمه)

به تاریخ اول نومبر ۲۰۱۷م کانال "تلویزیونی۴ انگلیس" مستندی را تحت عنوان "حقیقت ازدواج اسلامی" به نشر رساند. درین مستند، با وارد نمودن این تهمت، که حقوق ازدواج زنان مسلمان تأمین نمی‎گردند، عقد نکاح اسلامی زیر سؤال برده شد. بنابرین، مسلمانان باید مجبور گردند تا به منظور تأمین حقوق زنان ازدواج شده بر اساس نظام حقوقی انگیس، مطابق به قوانین این کشور ازدواج کنند. با تدبر بیشتر بالای این مستند، می‎توان به حقایق ذیل نائل شد:

درین برنامه کوشش شده تا با زیر سؤال بردن عقد نکاح اسلامی، ثابت نمایند که نکاح برای تأمین حقوق زنان مؤثر نیست. این در حقیقت نشان دهنده‎ی نواقص قوانین سیکولری دولت انگلیس است که تا اکنون نتوانسته، میان قوانین مراسم ازدواج اسلامی و غیراسلامی تفکیک قائل شود.

وضعیت زنان مسلمانی‎که از طریق عقد نکاح ازدواج نموده‎اند و قادر نیستند تا حقوق ازدواج‎شان را بدست بیاورند، در واقع ناکارایی و نواقص نظام سیکولر انگلیس را نشان می‎دهد؛ نه از اسلام را؛ چون این نظام سیکولر انگلیس با تطبیق‎اش نتوانسته است، بالای تمام عقاید مؤثر تمام شود. هم‎چنان نظام‎های سیکولر غربی تحریم‎هایی را بالای بعضی از ارزش‎های اسلامی؛ مانند: نقاب و حجاب تحمیل نموده است؛ در حالی‎که اسلام با تطبیق نظامش توسط دولت خلافت به غیرمسلمانان اجازه می‎دهد تا مطابق عقاید و باورهای خویش بدون هیچ‎گونه دخالت و مزاحمت، مراسم ازدواج‎شان را پیش ببرند؛ اما سیکولرهای غربی با بی‎شرمی تمام، این نوع نظام را برای تأمین و حفظ حقوق زنان، ظالمانه و عقب‎مانده تلقین می‎نمایند.

شایان ذکر است که درین برنامه اکثریت فرهنگیان، حقوق‎دانان و هیئت حقوقی کشور انگلیس اعتراف نمودند که این قوانین ساخته شده‎ی ازدواج در سال ۱۸۳۶م، سازگار با اهداف قرن ۲۱ نیست و نمی‎تواند مشکلات جامعه‎های تشیکل شده از عقاید مذهبی مختلف را حل نماید. این دلیل دیگری است که ضعف واقعی قوانین سیکولر و ساخته‎ی دست بشر را نشان می‎دهد که از حل کردن مشکلات همه جانبه بشر در هر زمان و مکان عاجز مانده است، و بنابر بی‎کفایتی و ناکارایی‎اش، تغییر و تعدیل می‎گردد؛ اما بر عکس قوانین اسلامی ثابت و غیرقابل تغییر بوده؛ چون در هر زمان و مکان مطابق فطرت همه بشریت می‎باشد و نیاز به اصلاحات ندارد. این خصوصیت و کیفیت، تنها در نظامی نهفته است که توسط خالق همه کائنات و واقف از گذشته، حال و آینده می‎باشد، ساخته شده است. و او سبحانه وتعالی می‎فرماید:

﴿قُلْ أَتُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدِينِكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ

[حجرات: ۱۶]

ترجمه: بگو: آیا الله(سبحانه وتعالی) را از ایمان خود با خبر می‌سازید؟ او تمام آنچه را در آسمانها و زمین است، می‌داند و الله(سبحانه وتعالی) از همه چیز آگاه است.

موجودیت میزان گسترده‎ی خشونت داخلی، مشکلات حقوق ازدواج زنان و بدرفتاریی‎که به صورت عموم زنان متاهل انگلیس را به ستوه آورده است، موضوعات چون: طلاق و از هم پاشیدگی خانواده‎ها، شواهد کافی‎اند تا ثابت نمایند که قوانین سیکولر این کشور از ساختن فضای ازدواج‎های مؤفق در جامعه، نه تنها که عاجز مانده است؛ بلکه باعث بحران از هم پاشی زندگی خانوادگی نیز شده است. برعلاوه، عوامل مختلف دیگری نیز در افزایش این وضعیت کمک نموده است؛ اولاً آزادی‎های جنسی، زمینه روابط نامشروع را فراهم ساخته است؛ ثانیاً مفکوره فیمینستی؛ مانند: مساوات جنسی بی‎نظمی را در ارتباط به نقشی حقوق زنان و مردان در زندگی‎شان ایجاد نموده و به عوض کمک و همکاری در زندگی مشترک یک‎دیگر باعث ایجاد فضای رقابتی میان زوج‎ها گردیده است.

زنانی‎که طالب طلاق از شوهران خوداند، با مصارف هنگفت قانونی در محکمه رو برواند. هم‎چنان مواردی؛ مانند: نارضایتی مردم از "نظام حفاظت حقوق اولاد و طلاق" در انگلیس و ترک زنان بدون پرداخت حقوق مالی آن‎ها توسط شوهران، آشکار می‎سازد که نظام سیکولر این کشور شایستگی حفاظت و تأمین حقوق زنان را ندارد.

هم‎چنان درین مستند، به طور شرم آوری کوشش شده است که نواقصی را در ازدواج اسلامی وارد و منتشر نمایند؛ اما حقیقت امر اینست که نظام خانوادگی و اجتماعی اسلام زمینه آسایش، هم‎پذیری، حس احترام به شان و مقام عالی زنان، رفتار نیک، حق میراث، حق مهریه و ده‎ها حقوق دیگر زنان را فراهم می‎سازد تا آن‎ها در رفاه و آرامش از زندگی لذت ببرند. بنابرین، اگر عمیقاً تدبر گردد، نظام اسلام قرن‎ها جلو تر از نظام سیکولری غرب قرار دارد. چنان‎چه الله سبحانه وتعالی می‎فرماید:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ يَحِلُّ لَكُمْ أَن تَرِثُواْ النِّسَاء كَرْهًا وَلاَ تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُواْ بِبَعْضِ مَا آتَيْتُمُوهُنَّ إِلاَّ أَن يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِن كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئًا وَيَجْعَلَ اللّهُ فِيهِ خَيْرًا كَثِيرًا

[نسا: ۱۹]

ترجمه: ای کسانی که ایمان آورده‌اید! برای شما حلال نیست که از زنان، از روی اکراه(و ایجاد ناراحتی برای آنها) ارث ببرید و آنان را تحت فشار قرار ندهید که قسمتی از آنچه را به آنها داده‌اید(از مهر) تملک کنید؛ مگر اینکه آنها عمل زشت آشکاری انجام دهند. با آنان بطور شایسته رفتار کنید و اگر از آنها(بجهتی) کراهت داشتید(فوراً تصمیم به جدایی نگیرید) چه بسا چیزی خوشایند شما نباشد و الله(سبحانه وتعالی) خیر فراوانی در آن قرار می‌دهد.

هم‎چنان درین برنامه بالای تعدد زوجات نیز حمله صورت گرفته و ادعاء نمودند که این کار بی‎عدالتی در مقابل زنان مسلمان محسوب می‎شد؛ اما ازین امر صرف نظر نمودند، مردی‎که مطابق بر اسلام بیش از یک زن می‎گیرد، مکلف است تا بر تمام نیازمندی‎های جسمی، غریزوی و مالی همه زنان خویش رسیده‎گی کرده و با تمام آن‎ها مساویانه و عادلانه رفتار نماید. این مستند ازین حقیقت نیز چشم‎پوشی نمود که مردان در جامعه‎های آزاد حق دارند تا با زنان بی‎شماری هم‎زمان رابطه جنسی داشته باشد، هیچ مسئولیت و نیاز مندی‎های جسمی، غریزوی و آسایش مالی آن‎ها و اولادهای‎شان را به عهده  نگیرند، احیاناً در هر ماه توسط صندوق پستی چک می‎فرستند.

محققین حاضر درین برنامه اعتراف نمودند که در سروی انجام شده، زنان مسلمانی‎که در عقد نکاح یک مسلمان‎اند، از زندگی‎شان بسیار خوشحال و راضی‎اند. در ضمن، آن‎هانگران‎اند که اگر  دولت انگلیس داشتن تعدد ازدواج را منع کند، ازدواج آن‎ها به مشکل مواجه گردیده و از هم می‎پاشند؛ ولی این برنامه به خاطر موضوعات فیمینستی از حقوق این زنان چشم‎پوشی نمود.

این مستند به راحتی ازین حقیقت چشم‎پوشی نمود که حفاظت و تأمین درست حقوق زنان در ازدواج، نیازمند نظامی است که قوانین اسلام را بطور جامع تطبیق و نظام قضائی‎اش از حقوق ازدواج زنان محافظت نماید. خلافت بر منهج پیامبر صلی الله علیه وسلم یگانه نظامی است که با وجود عدم موجودیت‎اش در سرزمین‎های اسلامی، دارای قضایای بی‎شماری است که زنان به طور آزادانه توانستند، به حقوق خویش توسط آن برسند. این نقطه قابل تأکید است که زنان مسلمان نیاز مبرم به تأسیس این دولت مقتدر دارند تا از حقوقی‎که الله سبحانه وتعالی برای‎شان داده است، بهرمند گردند.

بدین اساس، "عدم بیان حقیقت ازدواج اسلامی" برای کانال تلویزیونی انگلیس کار شرم آوری است و با این دروغ، که اسلام ناقض حقوق زنان است و زمینه بدرفتاری، سوء استفاده و بی‎عدالتی را برای آن‎ها فراهم می‎کند، یک بار دیگر ارزش سیکولری خویش را به زمین زد. در واقع عکس العمل‎ها کار معمولی رسانه‎ها بوده تا افکار و قوانین اسلامی را در کشورهای غربی ضعیف و با ایجاد شک و تردید مسلمانان را از دین‎شان منحرف نمایند. گرچه این موضوعات جواب‎های دندان شکن برای سیکولرهای کم عقل بوده و ضمنااً آن‎ها یک بار دیگر ورشکستگی نظام سیکولر، تعصب جاهلانه و منافقانه خویش را نسبت به اسلام ظاهر ساختند.

﴿يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ

[صف: ۸]

ترجمه: آنان می‌خواهند نور الله(سبحانه وتعالی) را با دهان خود خاموش سازند؛ ولی الله(سبحانه وتعالی) نور خود را کامل می‌کند، هر چند کافران خوش نداشته باشند.

داکتر نسرین نواز

رئیس بخش زنان دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر 

ادامه مطلب...

﴿قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ﴾ Featured

[آلعمران: ۱۱۸]

نشانه‌های دشمنی از دهان و کلام شان آشکار شده و آنچه در دلهایشان پنهان می‌دارند، از آن بزرگتر است.

(ترجمه)

به تاریخ ۱۶ نومبر ۲۰۱۷م، وزیر داخله کشور هندوستان؛ قانون‎گذار با نفوذ نسبت به ماهاراسترا، هانسراج و گانگارام، در جلسه امنیتی که توسط "آسوکام" ترتیب شده بود، گفت: «کشور بنگله‎دیش چالش امنیتی بزرگ را به دلیل دخول غیرقانونی افرادش برای هندوستان نسبت به پاکستان و چین ایجاد کرده است.» وی با سخنان تمسخر آمیزش این کشور را "دوست" اما از طرف دیگر شهروندان آن را برای کشورش "تهدید" شمرد. سخنان تحقیر آمیز دشمن اسلام ما را متحیر نمی‎سازد، چون الله سبحانه وتعالی در باره‎اش ما را چنین اخطار داده است که مشرکین را دوست خود اختیار نکنید.

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ﴾

[آلعمران: ۱۱۸]

ترجمه: ای کسانیکه ایمان آورده‌اید! محرم اسراری از غیر خود، انتخاب نکنید! آنها از هرگونه شرّ و فسادی در باره شما، کوتاهی نمی‌کنند. آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشید. نشانه‌های دشمنی از دهان و کلام شان آشکار شده و آنچه در دلهایشان پنهان می‌دارند، از آن بزرگتر است.

جای تعجب نیست که این دولت کفری در قضیه روهینگیا؛ مسلمانان بنگله‎دیش را به باد فراموشی سپرده؛ در کنار دولت خونخوار میانمار ایستاده، آن‏‏ها را مانند پرنده‎گان به قتل رساند و در مناطق سرحدی موانع را ایجاد کرد. اما باید تکان خورد و تعجب کرد؛ وقتی‎که رژیم بیرحم "حسینه" با آگاهی کامل از این حقایق، هند را کشور "دوست و همسایه نزدیک" بداند. باید تعجب کرد؛ وقتی‎که "حسینه" در صدد راضی نگهداشتن هند "طفل نامشروعی که از بطن غرب استعمارگر تولد شده است" باشد. باید تعجب کرد؛ وقتی‎که دولت حسینه برای برآورده ساختن اهداف پلید هند، کوشش نماید. باید تعجب کرد؛ وقتی‎که "حسینه" حالت خاموشی را در برابر سخنان تمسخر آمیز وزیر هند، اختیار کند.

ای مسلمانان! آیا خاموشی حسینۀ خاین، بیانگر همدستی و هم فکری وی با دولت هند نیست که در قتل خواهر مسلمان ما هند را یاری می‎کند و کشتن وی را جایز می‎داند؟ آیا جایز بود به بهانۀ دوری از خطر، ۱۴۰۰ افراد ملکی بنگله‎دیشی توسط محافظان سرحدی هندوستان بی‎رحمانه کشته شوند؟!

ای مسلمانان! این را بدانید که هند در پی نابودی اسلام و مسلمانان بوده و چیزی‎که در سینه‎های آن‎ها نهان است؛ خطرناک‎تر از چیزی‎که  به زبان می‎آورند، می‎باشد. جای بسا شرم است که "حسینه" هندوهای مشرک را دوست گرفته؛ از هشدار و عذاب الله سبحانه وتعالی نمی‎هراسد و راه برآورده ساختن تمایلات و خواسته‎های مشرکین را در پیش گرفته است. برادران؛ پسران و پدرانی که شامل ارتش مسلمانان هستید! در از بین بردن طاغوت به خواسته‎های ما لبیک گویید.

ای افسران مخلص ارتش مسلمان!

حاکمیت ظالمانۀ منطقوی هند را از میان بردارید؛ نگذارید طفل نامشروع غرب(هند) که نتیجه عمل نامشروع لورد مونتباتن است؛ برادران و خواهران مسلمان تان را بی‎رحمانه از بین ببرند. بیاد بیاورید جنگ "پردیوا" را که محافظان سرحدی ما چگونه شبه نظامیان بزدل هند و تعداد زیاد قهرمانان آن‎ها را در سال ۲۰۰۱م با شکست ننگین مواجه ساخته و همه آن‎ها را از بین بردند. اما این را باید درک کنید که ضعف دولت بنگله‎دیش، هند را قادر ساخته است تا ویروس "تفرقه" را در این منطقه ایجاد کند تا به بسیار سهولت این منطقه را از داخل بپاشد. لذا؛ بیایید به حاکمیت همه حکام فروخته شده "نه" گفته و حزب التحریر را در راستای تأسیس خلافت راشده بر منهج نبوت نصرت دهید؛ تا این دولت مقتدر(خلافت) زبان هند را از حلقومش کشیده و مانع از هم‎پاشی و ظلم مسلمانان گردد.

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه بنگلهدیش

ادامه مطلب...

شماره ۳۷۳ مجله "الوعی" به نشر رسید

(ترجمه)

در این شماره میخوانید:

  • سرمقاله: نگاهی به انقلابات ملت‎های عرب علیه حکام شان... تصحیح مسیر؛
  • بحران کوریا و منازعات بین المللی؛
  • تأثیر ارادۀ سیاسی بر نهضت کشورها، و طریقۀ اسلام در کسب نمودن آن(۲)؛
  • خدمات و منافع عمومی(در دولت خلافت)، مبحث دوم: مصرف بر خدمات جمعی؛
  • جنبش‎های صلح یهودی... روی دیگری از سکه‎ی صهیونیزم(۷)؛
  • کتمان و آمیخته نمودن حق با باطل: صلح حدیبیه هرگز دلیل شرعی بر تسلیم شدن و سازش نمودن شده نمی‎تواند... صلح حدیبیه پیروزی آشکارا بود؛
  • معاهدۀ حدیبیه؛
  • رسول الله صلی الله علیه وسلم می‎فرماید: از وقوع شش مصيبت بزرگ بر شما خوف داشته و نگران استم؛
  • اخبار جهان اسلام؛
  • با قرآن کریم؛
  • باغهای بهشت: رسول الله صلی الله علیه وسلم رهايی از تمامی دردها و بيماری‎ها را برای مان تعلیم می‎داد؛
  • سخن آخر: حاکمان عرب، عرب‎ها را خوار و زبون می‎سازد؛
  • سیکولریزم را تحمیل نموده و علیه اسلام مبارزه می‎نمایند.

برای دریافت این شماره به لینک ذیل مرجعه فرمایید:

http://dev.al-waie.org/allissues

ادامه مطلب...

یک‎جا شدن "مناطق قبیله‌ای فدرال "با منطقه "خیبر پختونخوا" هیچ تغییری را به ارمغان نمی‎آورد

(ترجمه)

خبر:

از ۱۲ نومبر ۲۰۱۷م بدین‌سو، زمانی‎که اشتراک کننده‎گان در کنفرانس "جوانان" در جمرود برای لغو "قوانین جنایی مرزی(FCR) صدا بلند نمودند و خواستار هرچه زودتر ادغام "مناطق قبیله‎ای فدرال(FATA)" با "خیبر پختونخوا" شدند، بحث و جدال‎های شدیدی در ولایت خیبر پختونخوای پاکستان آغاز شد. حاجی شاه جی‌ گل آفرید، عضو مجلس ملی، چنین اظهار نمود: «زمان آن رسیده است که با لغو قوانین جنایی مرزی ما "منطقه قبیله‎ای فدرال" را در مسیر اصلی‎اش بیاوریم.» وی تأکید کرد که متنفذین قبایل "قوانین جنایی مرزی" را رد کردند و خواستند که تحت قانون اساسی و رهبری کشور، این مناطق اداره شوند.

تبصره:

در واقع "مناطق قبیله‎ای فدرال" یک منطقه نیمه خودمختار در شمال غربی پاکستان است، که متشکل از هفت حوزه قبیله‎ای(ولسوالی) و شش منطقه مرزی است. تمام این مناطق مستقیماً از سوی دولت فدرال پاکستان توسط قوانین خاص تحت نام "قوانین جنایی مرزی (FCR)کنترول می‎شوند. این قوانین سخت‎گیرانه توسط مستعمره سابق؛ یعنی راج انگلیسی در سال ۱۸۷۷م بالای مسلمانان هند؛ به منظور سرکوب مقاومت مجاهدین پشتون، که علیه اشغال خونین انگلیس مبارزه می‎نمودند، ایجاد گردید.

قوانین "FCR" بخاطر جرایم افراد خاص که مجموع از مجازات را بر فامیل و اعضای قبیله تحمیل می‎نمود، این قانون حتی حق محاکمه متهم را توسط قوه قضائیه رد می‎کند؛ بلکه این قانون به متهم مجازات می‎دهد‌. در دستور این قانون، رؤسای قبیله با داشتن اندک‎ترین هم‎دستی با مظنون؛ حتی بدون تثبیت جرم از سوی دولت فدرال به مجازات محکوم است‌. عدم پیروی از این قانون می‎تواند، رؤسای قبیله را تحت مجازات سنگین قرار دهد. با این حال، انگلیس هرگز به سرکوب مقاومت مجاهدین در منطقه پشتون‎نشین مؤفق نشد و این قانون منحیث یک سلاح قوی یا "بفر زون" برای ناامنی در افغانستان استفاده می‎شد. سرانجام، نیروهای نظامی انگلیس اخراج شدند و تا اکنون جرئت برگشت دوباره را ندارند.

بعد از تأسیس کشور پاکستان "منطقه قبیله‎ای فدرال" هنوزهم منحیث یک جبهه مقاومت و مبارزه علیه اشغال بیگانه‎ها عمل می‎کند. مسلمانان منطقه قبیله‎ای فدرال در مقابل تهاجم اتحاد جماهیر شوروی، همانند امپراتوری انگلیس مقاومت نشان دادند، که تا اکنون جرئت برگشت را ندارند. پس از تهاجم نظامی امریکا، دوباره این "منطقه قبیله‎ای فدرال" مرکزی بود که از آن‎جا حملات بالای نیروهای ناتو در خاک افغانستان راه‎اندازی می‎شد. با این حال، در آن زمان حکام نوکر امریکا در رهبری پاکستان فرمان وضعی ستمگرانه‎ای استعمارگران را پذیرفتند که بعداً ظلم و ستم و مجموعِ از مجازات را بر مسلمانان قبایلی پشتون‎نشین به منظور تضعیف مقاومت‎شان به راه انداختند.

این حکام نوکر، مناطق قبایلی را دگرگون نموده و باعث بحران مهاجرت‎های گسترده شدند. فعلاً مقامات امریکایی خواهان افزایش سرکوب مقاومت مردم با استفاده از ترفند و بهانه‎هایی؛ مانند اعزام دائمی دستگاه امنیتی فدرال در مناطق قبیله‎ای توسط از بین بردن "قوانین جنایی مرزی" که هدف‎شان آوردن مناطق قبیله‎ای تحت قوانین حکومتی است، هستند.

با وجود اجرای تمام پلان‎های شوم امریکا، حکام پاکستان به نحو فریبنده‌ آن را به نفع کشورشان تبلیغ نمودند و این بار طوری ادعاء می‎کنند که آن‎ها می‎خواهند تمام مسلمانان اهالی منطقه قبیله‎ای فدرال را از حقوق قضایی یکسانی‎که تمام کشور برخوردار اند، مستفید سازند. بنابر این، پس از ۲۴ جنوری ۲۰۱۷م، زمانی‎که حکومت فدرالی در مورد یک‎جا شدن "خیبر پختونخوا" با "منطقه قبیله‎ای فدرال" تصمیم گرفت، رژیم پاکستان فورا ادعاء نمود که ما برای مسلمانان "منطقه قبیله‎ای فدرال" حقوقی شهروندی را اعطاء می‎کنیم که همه‎ای کشور از آن برخوردار اند. سپس در ۱۷ اکتوبر ۲۰۱۷م، کمیته ملی اجرایی بر "منطقه قبیله‎ای فدرال" اصلاحاتی را به منظور تسریع تصویب این لایحه به وزیر امور خارجه از طریق هر دو مجلس پارلمانی دستور داد و هم‎چنان اقدامات قانونی و اداری دیگر را به اجراء گذاشت تا قانون قضایی را هرچه زودتر به این مناطق قبایلی گسترش دهد.

یقیناً که ادعاء رژیم بی‎بنیاد و احمقانه است‌. این در سرتاسر پاکستان واضح است که مسلمانان از هیچ حقوقی بهره‎مند نیستند. این در حالیست که نظام دموکراسی، خواه در داخل "منطقه قبیله‎ای فدرال" یا خارج از آن، یا تحت تطبیق "قوانین جنایی مرزی" یا عدم آن، مسلمانان را از حقوق اسلامی‎شان محروم می‎گرداند. قوانین قضای ساخته شده دست بشر، همراه با تأخیر حل دوسیه به سال‎ها و دهه‎ها، این خود یک بی‎عدالتی برای مسلمانان محسوب می‎شود.

در کل اگر جمع آوری کنیم: حقوق تحصیلات عالی، دسترسی به مراقبت های بهداشتی و صحی، ثبات امنیت و زندگی معیاری به اکثریت عوام تحت نظام سرمایه‎داری غیر قابل دست‎یابی است؛ چون ثروت دولت به دست چند شخص محدود قرار‌ دارد.  

یقیناً مسلمانان شبه‎قاره هند برای ایجاد پاکستان زحمات زیادی کشیدند تا شریعت اسلامی در را در تمام ابعاد زندگی خود تطبیق و در سایه رحمت اسلام عزیز زندگی کنند. امروز زمان آن رسیده که مردم "منطقه قبیله‎ای فدرال"، "خیبر پختونخوا" و تمام مسلمانان پاکستان باید برای تأسیس مجدد خلافت راشده ثانی بر منهج نبوت فعالیت کنند. بعداً زمان آن خواهد رسید که هر شهروند از وظایف اساسی برخوردار و از مزایای حقوق انسانی خود مستفید خواهد شد.

﴿إِنِ ٱلْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ﴾

[یوسف: ۶۷]

ترجمه: تنها حكم و فرمان از آن الله(سبحانه وتعالی) است.

نویسنده: شهزاد شیخ

‏معاون سخنگوی رسمی حزب التحریر-ولایه پاکستان

ادامه مطلب...

دموکراسی باعث گردیده تا ارزش‎های اسلامی مورد حمله قرار گیرد

  • نشر شده در پاکستان

دولت تلاش دارد تا رضایت باداران غربیاش را با پرداختن به اعتبارنامههای لیبرالی حاصل کند که تغیر قانون سوگند به ختم نبوت از جمله گام نخستشان در این زمینه میباشد

(ترجمه)

احسن اقبال وزیر امور داخله پاکستان با وعده تشکل کمیته‎ای برای بررسی ادعاهای معترضان، از آن‎ها خواست تا به اعتراضات‎شان در اسلام آباد پایان دهند. معترضان ادعاء می‎کنند که زاهد حمید وزیر قانون و عدلیه، قانون انتخابات را مبنی بر این‎که حضرت محمد صلی الله علیه وسلم آخرین پیامبر الله سبحانه وتعالی است، تغییر داده است. خطرناک‎تر این است که دولت در خصوص این امر بی‎توجهی نشان داده و بدتر از آن می‎خواهد کسانی را که در دشمنی با اسلام و مسلمین، شخصیت پیامبر صلی الله علیه وسلم را به عنوان آخرین پیامبر زیر سوال قرار دهند، بی‎گناه جلوه داده و قضیه را از دید افکار عامه پنهان کند.

دولت پاکستان پیوسته تلاش دارد تا خود و وزیرانش را از این معضل نجات دهد؛ در حالی‎که مردم اسلام آباد و راولپندی در مشکلات دست و پنجه نرم می‎کنند، که از جمله آن‎ها نمی‎توانند، به بیمارستان‎ها دسترسی پیدا کنند، اطفال نمی‎توانند به مکاتب حضور یابند، کارمندان قادر نیستند که به دفتر کاری‎شان بروند و حتی جاده‎ها کاملاً به روی ترافیک مسدود گردیده و مسافرین ساعت‎ها در خیابان‎ها انتظار می‎کشند.

جای شکی نیست که تغییر در نسخه خاتم نبوت اشتباه اداری نبوده؛ بل این دولت است که در جهت خوش‎ساختن باداران غربی‎اش تلاش نموده و هویت لیبرالی‎اش را برای حصول اطمینان غرب، به ویژه ادامه همکاری‎های امریکا، خصوصاً زمانی‎که پاکستان در انتخابات سال آینده به آن مواجه می‎شود، نشان دهد. تصادفی نیست که تلاش برای تغییر نسخه خاتم نبوت در همان زمانی‎که دولت پاکستان با شورای حقوق بشر سازمان ملل روابط برقرار کرد، اتفاق افتاده باشد.

دولت پاکستان در گزارش ملی خود که به تاریخ ۱۷ سپتمبر ۲۰۱۷م به شورای حقوق بشر سازمان ملل ارائه کرد، با افتخار میزان گام‎هایی را برای ارتقای حقوق بشر بر اساس ارزش‎های غربی لیبرال در پاکستان محاسبه کرد. در خصوص حقوق اقلیت‎ها در این گزارش آمده است که: «به عنوان مثال، حکم  محکمه ابتدایی در خصوص قوانین اهانت بر مقدساتی‎که عاری از تبعیض باشد، توسط محکمه‎های عالی حفظ گردیده و هیچ کس تحت این قوانین مجازات نمی‎گردد.»

ماموریت امریکا در امور سازمان ملل در ژنیو، در حالی‎که پاکستان در مورد بیانیه خود در ۱۳ نومبر ۲۰۱۷م اظهار نظر می‎نمود، به شرح زیر اشاه کرد: «ایالات متحده از هیئت پاکستان به گروه‎کاری UPR استقبال می‎کند و توصیه می‎کند که پاکستان باید صلاحیت قوانین و محدودیت‎ها و استفاده از آن‎ها را در برابر مسلمانان احمدی و دیگران  متوقف کند.» و هم‎چنان، از گزارشگر سازمان ملل خواست تا در زمینه ارتقاء و حمایت از حقوق فکری و آزادی بیان بازدید نماید. این بیانیه از سوی امریکا هنگامی مطرح می‎شود که مسئله رسالت حضرت محمد صلی الله علیه وسلم به عنوان آخرین پیامبر در پاکستان حل و فصل شده است و کسانی‎که مخالف این امر می‎باشند، مسلمان نبوده و کلمه مسلمان بر آن‎ها اطلاق نمی‎گردد.

ای مسلمانان پاکستان! آیا این مسئله اصلاحی قانون در مورد نسخه خاتم نبوت، امری ناپسند نیست، که حق ایجاد قوانین را برای انسان فراهم می کند؟ آیا اکنون کاملاً روشن نیست و در مورد این‎که دموکراسی یک نظامی کفری بوده و هیچ رابطه‎ای با اسلام ندارد، تردیدی وجود دارد؟ دموکراسی نظامی است که حق تقنین را به عوض قوانین الهی برای انسان‎ها فراهم می‎کند. استعمارگران کافر، دموکراسی را به عنوان یک نظام حکومتی در سرزمین‎های ما پس از فروپاشی بزگ‎ترین دولت اسلامی(خلافت) معرفی نمودند، و این دموکراسی است که نفوذ غرب را در سرزمین‎های ما تأمین نموده و قوانین کفری‎اش را بالای ما تطبیق می‎کند. لذا این تنها در دموکراسی است که مسلمانان دست به اعتراضات، تحرکات و اعتصاب‎ها می‎زنند تا باشد نسبت به آن‎چه که برای آن‎ها مقدس است، به هر قیمتی‎که می‎شود، باید از آن محافظت صورت گیرد؛ اما فراتر از آن، کاری از دست آن ساخته نیست.

اما بر عکس، در نظامی اسلامی(خلافت) خلیفه مسئول است که شریعت اسلامی را تطبیق نموده و هرگز نمی‎تواند، به اساس علایق‎اش قانون‎گذاری کند. در ضمن خلیفه در نظام خلافت یگانه کسی است که حامی دین، عقیده و مقدسات می‎باشد. امروز ما مجبور هستیم که از وسایل نا مطمئن برای محافظت از عقیده خود در سرزمین‎های خود، از عاملان غربی استفاده کنیم، در حالی‎که در نظام خلافت، خلیفه کسی است که  از اسلام و مسلمانان، اصول و مقدسات آن حتی در سرزمین‎های خارج از قلمرو خود حفاظت می‎کند.

پس ای برادران! شما نباید تلاش کنید تا یک یا دو وزیر این دولت را حذف کنید؛ بل باید تمام تلاش‎تان را در زمینه از میان برداشتن دموکراسی به خرچ دهید؛ زیرا دموکراسی یگانه تهدید بزرگ برای اسلام، مسلمین ، عقیده و مقدسات‎شان می‎باشد. با کاروان حزب التحریر بپیوندید و دوشادوش هم در زمینه احیای خلافت اسلامی تلاش به خرچ دهید تا باشد، از این طریق بزرگ‎ترین حامی اسلام و مسلمین(خلیفه) را تعیین کنید، که وجودش بزرگ‎ترین تهدید برای دشمنان اسلام و مسلمین و دست نشانده‎های‎شان باشد. خلیفه‎ای که حب الله سبحانه وتعالی و رسولش صلی الله علیه وسلم را در دل داشته و از ارزش‎های اسلامی با جان و دل دفاع کند و جزء بما انزل الله حکم نکند. رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید:

«وَإِنَّمَا الْإِمَامُ جُنَّةٌ يُقَاتَلُ مِنْ وَرَائِهِ وَيُتَّقَى بِهِ»

ترجمه: امام(خلیفه) سپری است که از عقب آن جنگ کرده شده و به آن محافظت صورت میگیرد.

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه پاکستان

ادامه مطلب...

مدافع کودکانی‎که با دستان بوداییان از بین می‎روند؛ کیست؟!

(ترجمه)

 گزارش مؤسسه خیریه داکتران بدون مرز، نشان می‎دهد که بیش از  نیمی از دخترانی‎که در کمپ‎های پناهنده‎گان در  بازار کاکس  بنگله‎دیش زیر درمان هستند، کسانی اند که مورد تجاوز، آزار و اذیت جنسی قرار گرفته اند. اکثریت این دختران زیر  ۱۸ سال سن داشته و در بین‎شان دختران زیر ۱۰سال نیز به چشم می‎خورند. در ادامه این گزارش آمده است که ده‎ها دختر در درمانگاه‎هایی تخصصی و روانی در روهینگیا زیر درمان قرار گرفته و این درمانگاه‎ها از کسانی‎که مورد خشونت،  آزار و اذیت جنسی قرار گرفته‎اند، مراقبت جسمی و پشتیبانی روانی می‎کنند. این داکتران تأکید بر این دارند که این‎ها تنها بخشی از افرادی می‎باشند که مورد تجاوز و تعرض جنسی قرار گرفته‎اند و این همه تجاوز، دست‎آورد لشکرکشی و قتل عام میانمار در روهینگیا بوده است. عده کثیری از این دختران و کودکان مظلوم برای نجات خویش از قتل و تجاوز این جنایتکاران شنیع، به طرف بنگله‎دیش پا به فرار گذاشتند.

این جنایتکاران با حمله، تجاوز، خونریزی و‌ آزار و اذیت لذت می‎برند.  یک متخصص در بخش خشونت مبتنی بر جنسیت در اردوگاه پناهنده‎گان روهینگیایی در بنگله‎دیش به خبرگزاری نگاردین، بریتانیا گفت: «توسط سه سرباز میانماری مورد تجاوز قرار گرفته و بعد از خونریزی شدیدی‎که داشت، تحت درمان قرار گرفت.» قتل، کشتار، تجاوز به جلو چشمان فرزندان، پدران و همسران ، بریدن سینه وتجاوز گروهی از طرف چندین سرباز تا هنگام هلاکت همه و همه حملات وحشیانهٔ است که نیروهای وحشی میانمار بالای زنان روهینگیایی انجام می‎دهند. این‎ها با داغ کردن اسلحه، چوب و دیگر اشیای نوک تیز، زنان امت را شکنجه می‎دهند.

در واقع این‎ها همه تلاش‎هایی است برای ترور نسل مسلمان، تا به این ترتیب مسلمانان روهینگیایی را در میانمار نابود کنند. هم‎چنان گزارش‎های مختلف نشان می‎دهند که زنان و دختران روهینگیایی بعد از تجاوز در خانه‎ها بسته می‎شوند و بعد سربازان خبیث بودایی، خانه‎ها را به آتش می‎کشند. لا حول و لا قوت الله با الله!

ای فرزندان  ارتش امت مسلمه! چگونه می‎توانید شاهد این ظلم بر خواهران، مادران و دختران‎تان باشید که توسط قصاب‎های بودایی سلاخی می‎شوند.؟ چرا برای حفاظت از آن‎ها کاری نمی‎کنید؟ آیا اشک‎ها و فریادهای آن‎ها شما را خشمگین نمی‎کنند و نفس را در گلوهای‎تان خفه نمی‎سازند؟ آیا شما منتظر کمک‎های جامعهٔ بین المللی برای نجات آن‎ها هستید؟همان جامعهٔ بین المللی‎که چشمانش را بسته است؛ در حالی‎که خواهران شما در سوریه، کشمیر، بوسنی، افریقا مرکزی و فراتر از آن توسط دشمنان اسلام کشته می‎شوند.

وظیفه شما دفاع از مؤمنان است و شما کسانی هستید که در برابر الله سبحانه وتعالی بخاطر امت مسئول بوده و از جانب الله سبحانه وتعالی مورد بازپرس قرار می‎گیرید. آیا خون‎تان از ظلم حکام ظالم به جوش نیامده است؟ هنوز هم در خدمت‎شان قرار دارید؛ در حالی‎که آن‎ها همواره به امت خیانت می‎کنند و امت را از حق‎شان محروم ساخته و آن‎ها را در چنگال ظلم رها کرده‎اند.

حاکمانی‎که  در برابر گریه خواهران‎تان بی‎تفاوت بوده و هرگز آن‎ها را برای برآورده کردن نیازهای ضروری و حقوق‎شان یاری نرسانده‎اند. در عوض آن‎ها را به کمپ‎هایی‎که مناسب حیوانات نبوده، چه رسد به این‎که مناسب انسان‎ها باشد، رها کرده‎اند. آیا برای‎تان شرم آور نیست، این‎که حاکمان با باداران خارجی‎شان دست یکی نموده و شما را علیه خواهران و برادران‎تان  تحریک نموده و شما را علیه  آن می‎جنگانند؟

ای جنرالان و افسران سر زمینهای امت مسلمه! اطفال مسلمان میانمار،‌ فلسطین، کشمیر، افغانستان، افریقا مرکزی و سایر سر زمین‎های اسلامی در انتظار شما هستند تا آن‎ها را از این همه چالش‎های ناامید کننده رهایی بخشید. چه پاسخی در روز آخرت به الله سبحانه وتعالی در برابر گریه و ترک امت در دستان ستمگران خواهید داد؟ این روز، روزی است که هیچ فرضی پنهان نمی‎ماند. ما به شما با صدای رسا و آواز بلند می‎گویم که دست رد به سینه این رژیم‎های مستبد بنید و هرگز به آن‎ها وفادار نمانید؛ زیرا این‎ها هدیهٔ جزء رسوایی، درد، خونریزی، رنج، ترس و وحشت به امت به ارمغان نیاورده‎اند.

ما از شما می‎خواهیم که با نصرت و یاری خود حزب التحریر را در راستای تأسیس دوباره خلافت راشده ثانی کمک نمایید تا بلا فاصله شما را برای دفاع و آزاد کردن امت بسیج کند. این‎جاست که  میراث شگفت انگیزتان را می‎پذیرید و مانند  قهرمانان بزرگ و علمبرداران  اسلام-خالد بن ولید، صلاح الدین ایوبی و محمد بن قاسم- افتخار این زندگی و بزرگ‎ترین پاداش در آخرت کسب را نمایید.

﴿وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَٰذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا﴾

[نسا: ۷۵]

ترجمه: چرا در راه الله(سبحانه وتعالی) و به خاطر مردان و زنان و کودکان ناتوانیکه میگویند: ای پروردگار ما! ما را از این شهریکه مردمش ستمکار اند، بیرون آور و از جانب خود برای ما(بیچارهگان) نگهدار و یاوری بفرست.

داکتر نسرین نواز

رئیس بخش زنان دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...

در سعودی چه جریان دارد و امریکا در کجای آن استاده است؟

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

سایت "مدن" به تاریخ ۱۹ اکتوبر ۲۰۱۷م نوشت: «تبلیغات مبارزه با فسادی‎که هم اکنون در سعودی غوغاء برپا نموده است، ابتداء دامن دوایر نظامی را گرفت؛ چنان‎چه مسئول اطلاع‎رسانی مخصوص این دستگیری‎های "مبارزه با فساد" در سعودی، مدعی شد که ۱۴ افسر بازنشسته که در وزارت دفاع کار می‎کردند و دو افسر گارد ملی با توجه به مشارکت‎شان در موارد فساد قراردادهای مالی، دستگیر شدند.

دستگیری‎ها از تاریخ ۴ اکتوبر ۲۰۱۷م آغاز شد؛ چنان‎چه در همین تاریخ، ملک سلمان پادشاه سعودی کمیسیونی را به منظور مبارزه با فساد، به ریاست محمد بن سلمان ولیعهد، تشکیل داد، که هدف آن دستگیری ده‎ها تن از وزرای سابق، تاجران بزرگ و مسدود کردن حساب‎های بانکی خود و اقارب‎شان بود.

به نقل از خبرگزاری رویترز: «کمیسیون تحقیق فساد مالی، حساب بانکی شهزاده محمد بن نایف ولیعهد برکنار شده و یکی از بارزترین اعضای حاکم آل سعودی و هم‎چنان، حساب بانکی اعضای فامیل نزدیک وی را مسدود نموده و ۱۱ شهزاده را دستگیر نمود. قبل از آن‎که شاه سعودی پسر خود محمد بن سلمان را به حیث ولیعهد برگزیند، محمد بن نایف ولیعهد کشور بود.» (منبع:  بی بی سی عربی ۸ اکتوبر ۲۰۱۷م) پس واقعاً چه چیزی در سعودی در حال جریان بوده و موقف امریکا در آن چیست؟

پاسخ:

به خاطر بهتر واضح شدن پاسخ، چکیده‎ای از تاریخچه آل سعود و روابط‎شان را بیان نموده و سپس به پاسخ پرسش بر می‎گردیم:

آل سعود از بدو اولین سرکشی‎شان از دولت اسلامی عثمانی، با کافر استعمارگر، انگلیس، ارتباط گرفته و در سال ۱۷۸۸م به کویت تاختند و در بین سال‎های ۱۸۰۳-۱۸۰۴م به مکه و مدینه یورش برده و آن سرزمین را اشغال نمودند. در سال ۱۸۱۰م به دمشق هجوم آوردند؛ ولی با مقابله سرسخت اهالی آن‎جا رو برو شدند؛ مگر شهر حلب و چند شهری دیگر را اشغال نمودند، و در کارهای‎شان از مذهب وهابی بهره جسته و انگلیس هم از ایشان برای سرکوبی دولت اسلامی بهره‎برداری نمود. مگر پس از آن‎که این جنبش سرکش را که آل سعود توسط "محمد علی" والی وقت مصر در سال ۱۸۱۸م رهبری می‎کردند و دولت عثمانی آن‎را سرکوب نمود، در نهایت در قرن نزدهم یعنی سال ۱۸۹۱م بار دیگر این جنبش را انگلیس، برانگیخت؛ مگر باز هم توسط دولت عثمانی سرکوب گردید؛ ولی یک بار دیگر در سال ۱۹۰۱م انگلیس این جنبش را تحریک نمود.

پیوند و حمایت انگلیس از این جنبش، واضح و آشکار بود. انگلیس برای تحکیم موضع آل سعود، علیه اهل نجد و حجاز که جنگ‎های طولانی‎ای با آل سعود داشتند، از ضعف دولت عثمانی و بعدها از وارد شدن‎اش به جنگ جهانی اول بهره گرفته و آل سعود را کمک نمود تا بر این مناطق غلبه یافته و سپس توانست که مملکت خویش را به کمک وی در سال ۱۹۳۲م که در آن زمان انگلیس نیز ابر قدرت جهان بود، اعلام نمایند.

مگر پس از آن‎که امریکا نفت را در این کشور کشف کرد و به محض دیدن این ثروت عظیم، بزاق دهانش سرازیر شد و برای ایجاد نفوذ سیاسی خویش در این کشور، تلاش زیاد نمود. به این منظور خواست تا افراد خانواده شاهی خصوصاً فرزندان شاه عبدالعزیز-مؤسس کشوری‎که در سال ۱۹۵۳م فوت نمود- و کسانی‎ را که وارث تاج و تخت شاهی‎اند، به خود جلب نماید، و این گونه بود که نبرد بین انگلیس و امریکا در این کشور آغاز شد.

اکنون سلمان مزدور امریکا مؤفق شد که زمام امور را به دست گرفته و به تصفیه مزدوران انگلیس و پیروان شان آغاز نموده است. عبدالله شاه قبلاً با انگلیس مرتبط بوده و تا قبل از وفات خویش نیز تلاش می‎نمود تا مزدوران انگلیس را بر گزیند. علی‎رغم این‎که می‎دانست، برادرش سلمان با امریکا مرتبط است؛ چون سنت فامیلی در امر واگذاری مناصب چنین ایجاب می‎کرد، به خاطر مصلحت حفظ استقرار امور خاندان سلطنتی، وی مجبور بود که سلمان را به حیث ولیعهد خویش برگزیند. به خاطری‎که وی برای تضمین بقای نفوذ سیاسی انگلیس زیاد حریص بود؛ ولی ولیعهد-یک منصب جدیدی را که اصلاً سابقه نداشت- ایجاد نموده و برادرش "مقرن بن عبدالعزیز" را که در نوکری انگلیس همتای خودش بود، برای احراز این منصب تعیین نمود. گویا وی می‎دانست که "سلمان" مسن و مریض بوده و تا مرگ سلمان، مقرن مسلط و صاحب اختیار خواهد بود و به محض مرگ سلمان، مقرن به آسانی زمام امور را به دست خواهد گرفت.

چنان‎چه وقتی "فهد" سالخورده شد، خودش یعنی عبدالله که ولیعهد بود، در واقع قدرت را به دست گرفت و وقتی فهد در سال ۲۰۰۵م مُرد، عبدالله قدرت را به شکل کامل آن تسلیم شد؛ مگر بعد از وفات عبدالله در آغاز سال ۲۰۱۵م و به دست گرفتن قدرت توسط سلمان، آن چه اتفاق افتاد، در محاسبات عبدالله گنجانده نشده بود؛ زیرا سلمان "مقرن" را از ولیعهدی عزل نموده و "محمد بن نایف" را به عنوان ولیعهد تعیین نمود و پسر خویش "محمد" را به عنوان ولی ولیعهد، برگزید. تعداد زیادی را که عبدالله در پُست‎های حساس گماشته بود، عزل کرده و به تحکیم سلطه فرزندش پرداخت تا این‎که به تاریخ ۲۱/۶/۲۰۱۷م محمد بن نایف را از سمت ولیعهدی برکنار نموده و پسرش را به عنوان ولیعهد خویش اعلام نمود و کسی را به عنوان ولی ولیعهد بر نگزید.

در پاسخ به پرسشی‎که به تاریخ ۲۵ جنوری ۲۰۱۵م و پس از آن‎که سلمان قدرت را بعد از وفات شاه عبدالله در دست گرفت، منتشر نموده بودیم، چنین تذکر دادیم: «و اما شاه فعلی(سلمان) از اعضای سازمان دفاع می‎باشد؛ بنابر این، انتظار می‎رود که نفوذ امریکا در جریان حکومت وی دست بالا را داشته باشد. ملک عبدالله این واقعیت را درک می‎نمود و به همین دلیل بود که رسم جدیدی را در انتقال قدرت در سعودی ابداع نمود و آن این‎که شاه نه تنها ولیعهد خویش را تعیین می‎کند؛ بلکه ولیعهد ولیعهد خویش را نیز مشخص می نماید. وی به خوبی می‎دانست که سلمان بن عبدالعزیز هم‎پای امریکا در حرکت خواهد بود و برای این‎که سلمان نتواند بر اساس رسم و رواج قبلی خود ولیعهداش را برگزیند، شاه عبدالله، ولیعهد ولیعهداش را نیز خود تعیین نمود تا با این کار راه را بر شاه جدید ببندد تا نتواند ولیعهداش را از کسانی برگزیند که وابسته به امریکا باشد. بناءً به همین دلیل بود که شاه قبلی، مقر را به صفت ولیعهد سلمان بن عبدالعزیز برگزید.»

هم‎چنین در همان پاسخ به پرسش گفته بودیم: «روشن است که مقرن وابسته به انگلیس است، چنان‎چه وی در انگلیس تحصیل نموده و از مکتب مشهور کرانویل در انگلیس فارغ التحصیل شد و وی مورد اعتماد عبدالله شاه سابق نیز بود؛ بلکه از جمله نزدیکان وی به شمار می‎رود. شاه سابق رسم جدیدی‎که بر اساس آن شاه می‎تواند، ولیعهد ولیعهد خویش را نیز برگزیند، به این دلیل مطرح نمود که سلسلۀ نفوذ امریکا پس از سلمان بن عبدالعزیز در سعودی را قطع نماید و برای استحکام بیشتر، شاه عبدالله تعیینات جدیداش را با صدور یک فرمان ویژه مورد تأکید قرار داد و آن این‎که هیچ کس حق ندارد، ولیعهد ولیعهداش را بر کنار نماید.»

اما محاسبات و پیش بینی‎های انگلیس نتیجه نداد، چنان‎چه سلمان رسم جدیدی را که شاه عبدالله تعریف نموده بود، زیر پا نموده و فرمان ویژه‎اش را پاره پاره نموده و مقرن را از سمت ولیعهد ولیعهد برکنار کرد و به جای وی محمد بن نایف را موقتاً به صفت ولیعهد خویش برگزید و دیری نگذشت که وی را نیز برکنار نموده و پسرش محمد را به صفت ولیعهد خویش تعیین کرد و صلاحیت‎ها و مناصب مهم و زیادی را به وی تفویض نمود تا بتواند قدرت را به طور انحصاری در اختیار داشته باشد.

اعلام تشکیل کمیسیون عالی مبارزه با فساد به تاریخ ۴ اکتوبر ۲۰۱۷م توسط ملک سلمان به ریاست فرزندش محمد ولیعهد، که منجر شد نیروهای امنیتی ۱۱ شاهزاده و چهار وزیر برحال را فوراً از مناصب‎شان برکنار کرده و دستگیر کنند، دلالت بر این دارد که این امر عادی به نظر نرسیده و هیچ ارتباطی به مبارزه با فساد ندارد و بیشتر شبیه انقلاب است-شخصی را که دستگیر کرده و از وظیفه سبک‎دوش می نمایند، فوراً به وی تفهیم اتهام می‎کنند- چنان‎چه این دستگیری‎ها شامل ده‎ها تن از وزرای پیشین، تجار بزرگ و مسدود ساختن حساب‎های بانکی خود و اقارب‎شان می‎شود؛ حتی این حساب‎های بانکی بالغ بر ۱۷۰۰ حساب بوده و طبق گزارش "خبرگزاری رویترز" هنوز هم رو به افزایش است.

از جمله حساباتی‎که مسدود گردید است، یکی هم حساب محمد بن نایف، شخصی‎که در این اواخر از منصب "ولیعهد" برکنار شده و هم‎چنان حساب یک تعداد از نزدیکان افراد فامیل‎اش نیز مسدود گردید. خبرگزاری فوق می‎افزاید: «مقام‎های سعودی بیان داشتند که این دستگیری‎ها شامل افراد بیشتری از خاندان سلطنتی و تاجران و شکم‎بزرگانی از مسئولان پایین رتبه‎تر، نیز خواهد شد. این خود تأکید بر این دارد که آن‎چه در سعودی اتفاق افتاده بیشتر شبیه انقلاب است.

این دستگیری‎ها شامل فرزندان شاه سابق از جمله "متعب بن عبدالله" وزیر سابق گارد ملی که قوت دوم در کنار اردو می‎باشد و برادرش "ترکی بن عبدالله" امیر پیشین ریاض نیز شد. متعب بن عبدالله از فارغان اکادمی نظامی "ساندهرست" انگلیس بود و به رتبه "First Lieutenant" یا "لمړی بریدمن" از آن اکادمی فارغ شد و مسلماً که از این اکادمی مزدوران انگلیس فارغ می‎گردند و قبل از متعب نیز تعداد زیادی از امرای خلیج و و شاهان و امرای اردن نیز از آن فارغ شدند. برادر متعب "ترکی بن عبدالله" نیز به درجه ماستر در علوم نظامی و استراتیژی از دانشگاه "ویلز" انگلیس فارغ شده است. سلمان پس از آن‎که منصب امارت ریاض را از وی تسلیم شد، از حکومت سبک‎دوش نمود.

پس واضح می‎گردد که امریکا به بهانه فساد، راهی برای تصفیه مزدوران انگیس یافته و سلمان و فرزندش محمد ولیعهد را امر نموده تا به این ترتیب-چنان‎چه نظام‎های حاکم فعلی از این شیوه به منظور تصفیه دشمنان خویش سود می‎برند-به خصوص این‎که تمام مسئولان حکومتی فعلی و سابق دست‎شان به اعمال فساد از جمله رشوت، اختلاس، خوردن مال عامه، وارد کردن پول به حساب نزدیکان خویش، با دَور زدن قانون پروژه گرفتن، خوردن مال دیگران، استبداد به عام مردم، سوء استفاده از مناصب خویش برای خشنودی خود و اطرافیان‎شان، آلوده است. چه فسادی بزرگ‎تر است از این‎که ایشان به جای احکام الله سبحانه وتعالی، قانون کشورهای استعماری کافر را تطبیق می‎کنند؟!

ما شاهد بودیم که امریکا بر این کمپاین(مبارزه با فساد) و کسانی‎که آن را پیش می‎بردند،‌ مُهر صحه گذاشت؛ چنان‎چه رئیس جمهور امریکا به تاریخ ۶ اکتوبر ۲۰۱۷م در تویتر خویش چنین نوشت: «من به شاه سعودی و ولیعهد آن باور کامل دارم، ایشان آن‎چه را انجام می‎دهند، به خوبی می‎دانند.» و در تعقیقب آن در تویترش نوشت: «یک تعداد از اشخاصی‎که از طرف ایشان(شاه سعودی و ولیعهدش) به شدت برخورد شده‎اند، در طول سال‎های متمادی کشورشان را چپاول نموده بودند.» هم‎چنان خبرگزاری سعودی نوشت: «شاه سعودی روز یکشنبه مورخ ۵ اکتوبر ۲۰۱۷م پس از حوادث سیاسی و امنیتی اخیر در کشور، با رئیس جمهور امریکا تماسی تیلفونی داشت و هردو، بر همکاری بین دو کشور در زمینه‎های گوناگون و راه‎های پیشرفت آن‎ها و هم‎چنان اوضاع و تحولات منطقه و جهان بحث کردند.»

به نقل از رویترز، به تاریخ ۴ اکتوبر ۲۰۱۷م : «ترامپ همراه شاه سعودی در باره منظور کردن شرکت نفت سعودی آرامکو در نیویارک صحبت نموده و گفت" سپاس‎گذار خواهد شد؛ اگر سعودی سهام شرکت متذکره را در بازار بورس نیویارک مطرح کند. پاسخ شاه این بود که روی استفاده از  بورس‎های امریکایی مطالعه خواهد کرد.» هم‎چنان خبرگزاری فوق به تاریخ ۷ اکتوبر ۲۰۱۷م به نقل از "هدر نوئرت" سخنگوی وزارت خارجه امریکا نوشت: «ما هم‎چنان مقام‎های سعودی را برای محاکمه مسئولان فاسد تشویق کرده و انتظار داریم تا این موضوع عادل و شفاف باشد.»

موارد فوق بر این تأکید دارد که امریکا در پس دستگیری اشخاص ذیل  قرار داشته و آن را حمایت و توجیه می‎کند. کسانی‎که امریکا با آن‎ها علاقه‎ای نداشته یا در دوستی‎شان با خود مشکوک بوده یا از مزدوران انگلیس می‎باشند، و یا هم کسانی‎که از آن‎چه در کشورشان جریان داشته و شاه و پسرش ولیعهد، به سرعت سرسام آوری کشورشان را به امریکا می‎فروشند، راضی نمی‎باشند.

آن‎چه که تأکید بر سیاسی بودن این کمپاین دارد، این است که کمیسیون کار خود را فوراً بر دستگیری‎ها و مسدود کردن حساب‎های بانکی اشخاص کلیدی نظام و افراد فامیل و اقارب شاه آغاز نمود. محققاً که این موضوع سیاسی بوده و هیچ ارتباطی به فساد و اصلاحات ندارد؛ بخصوص این‎که سلمان و فرزندش هر دو غرق در فساد و هدر دادن اموال عام مردم‎اند که یک نمونه آن، دادن ۴۶۰ ملیارد دالر به امریکا بود. لهجه اعلامیه‎ای‎که توسط آژانس خبرگزاری سعودی پخش شد، آن‎قدر قوی بود که گویی به سرکوب مخالفان نیروهایی بود که با دولت می‎جنگند؛

چنان‎چه در این اعلامیه آمده بود: «تشکیل کمیسیون به خاطر سوء استفاده از طرف بعضی از سُست عنصرانی‎که مصالح شخصی خویش را بر مصالح عام ترجیح داده، بر اموال عام مردم صرف نظر از معیارهای دینی، وجدانی، اخلاقی و وطنی تجاوز نموده، از نفوذ، سلطه و اعتبار خویش در چپاول، اختلاس و سوء استفاده اموال استفاده نمودند و راه‎های مختلفی را برای سرپوش گذاشتن اعمال ننگین خویش بکار گرفتند. می‎باشد» و پس از تشکیل این کمیسیون به تاریخ ۴ اکتوبر ۲۰۱۷م، فوراً دستگیری‎ها آغاز شد.

پس از آن و مشخصاً به تاریخ ۵ اکتوبر ۲۰۱۷م اعلام شد که منصور بن مقرن معاون امیر منطقه عسیر که همرایش یک تعداد دیگر از مسئولان بودند، در سقوط هلیکوپترشان مُردند. شک و گمانه زنی‎هایی وجود دارند که این خود نوعی از تصفیه باشد؛ به خصوص این‎که شخص مذکور فرزند "مقرن" ولیعهد سابقی بود که سلمان پس از به دست گرفتن قدرت، وی را برکنار کرد.

تعداد توقیف شده‎گان بالغ بر صدها تن می‎باشد "سعودی المعجب" دادستان کل سعودی گفت: «در مورد تحقیقات فساد، ما ۲۰۸ تن را به منظور بازرسی جلب نمودیم تا از ایشان تحقیق شود و به خاطر عدم وجود دلایل کافی، 7 تن از ایشان را رها کردیم.» ارزش مالی پول‎های هدر رفته‎ای‎که در سال‎های متمادی در جریان سوء‌ استفاده و اختلاس اموال عام مردم به یغما برده شده، مطابق تحقیات ابتدایی بالغ بر ۱۰۰ ملیارد دالر امریکایی می‎شود. (منبع: الحیاة ۹ اکتوبر ۲۰۱۷م)

در سال‎های گذشته نیز در پرونده اشخاصی از خاندان سلطنتی و صاحب‎نفوذان حکومتی جریان داشت و این مسئله دلالت بر تصفیه نمودن اشخاصی دارد که صاحب نفوذ بوده و در حکومت تأثیرگذار می‎باشند و اگر سلمان به تصفیه شان نپردازد، ممکن است جدول برای فرزندش ولیعهد دگرگون شود. به خصوص این‎که وی تغییرات غیر مأمول بر ساختار نظام و اجتماع کشور آورده است، به اضافه این‎که بر حسب سنت‎های خاندان آل سعود، وی بدون این‎که مستحق باشد ولیعهد شده است.

به این ترتیب، آن چه در سعودی تحت نام مبارزه با فساد جریان دارد، به خاطر خشکاندن نفوذ انگلیس و وقایه کردن در مقابل تدبیر، تلاش برای انقلاب کردن علیه سلمان و فرزندش ولیعهد، و یا چیز شبیه آن می‎باشد. هم‎چنان برای تحقق انتقال مسالمت‎آمیز قدرت به ولیعهد تا کسی با وی مخالفت نکند؛ چنان‎چه این پسر(محمد بن سلمان) بدون منازعه داخلی کمر همت را برای ارائه خدمت به مصالح امریکا بسته نموده و هرکسی‎که در مقابل‎اش بایستد؛ ولو از خویشاوندانش نیز باشد، مقابله خواهد کرد و هیچ حریف خارجی به خصوص انگلیس باقی نخواهد ماند و نفوذ در شبه جزیره عرب برای امریکا باقی خواهد ماند. اين‎گونه ایشان خیانت می‎کنند:

﴿وَأَنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي كَيْدَ الْخَائِنِينَ﴾

ترجمه: و خداوند بی‎گمان نيرنگ نيرنگبازان را(به سوی هدف) رهنمود نمی‎كند(و به هدف نمی‎رساند؛ بلكه باطل و بيهوده می‎گرداند.

در اخیر باید گفت: با هر روزی‎که می‎گذرد، این ثابت می‎شود که در این نظام‎ها هیچ خیری وجود ندارد. نه در نظام آل سعود، نه در نظام ایران و نه هم در نظام‎های دیگری‎که در جهان اسلام حاکم می‎باشند. نه در کسی‎که از این نظام‎ها پیروی نموده و به دستوراتش عمل می‎کنند، خیری است؛ زیرا این نظام‎ها از طرف غرب کافری‎که می‎خواهد پیوسته بر ما مسلط بوده و توسط این تسلط، دارایی‎های ما را به یغما ببرد، هدایت می‎شوند. به این ترتیب، لزوماً باید یکی از اولویت‎های بزرگ زنده‎گی ما، تغییر شرعی این نظام‎ها باشد؛ نظام‎هایی‎که همواره بر غرب كافر تكيه می‎کنند.

‏ ﴿وَلاَ تَرْكَنُواْ إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِيَاء ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ﴾

[هود:  ۱۱۳]

ترجمه: و به كافران و مشركان تكيه مكنيد(اگر چنين كنيد) آتش دوزخ شما را فرو می‎گيرد، و(بدانيد كه) جزء الله(سبحانه وتعالی) دوستان و سرپرستانی نداريد(تا بتوانند شما را در پناه خود دارند و شر و بلاء و زيان و ضرر را از شما به دور نمايند) و پس از( تكيه به كافران و مشركان، ديگر از سوی الله سبحانه وتعالی) ياری نمی‎گرديد و(بر دشمنان) پيروز گردانده نمی‎شويد.‏

تنها در این صورت خواهیم توانست که از شر این بدبویی، فساد و تباهی نظام‎های استعماری نجات بیابیم. چه امریکا باشد و چه هم انگلیس؛ زیرا کفار در دشمنی علیه اسلام و مسلمین، ملتی واحداند. هر کسی‎که از این کشورهای کینه‎توز پیروی نموده یا همرای‎شان به صورت مستقیم یا غیرمستقیم پیمان بسته و نقشه‎ها و پروژه‎های‎شان را تطبیق می‎کند و از نظام‎های سیکولری حفاظت می‎نماید، وی مجرم بوده و عاقبت کارش رسوایی خواهد بود.

﴿...سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُواْ صَغَارٌ عِندَ اللّهِ وَعَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا كَانُواْ يَمْكُرُونَ﴾

[أنعام:  ۱۲۴]

ترجمه: از سوی الله(سبحانه وتعالی) هرچه زودتر خواری و رسوایی(در دنيا) نصيب كسانی می‎گردد كه بزهكاری پيش می‎گيرند، و عذاب سختی(در آخرت) به سبب نيرنگی‎كه می‎ورزند، بهره ايشان می‎شود.

تنها سقوط این نظام‎ها و تأسیس خلافت بر منهج نبوت راه‎حلی برای مشکلات ما خواهد بود و جدا از آن، دیگر راه‎حلی وجود نخواهد داشت؛ ولو اراجیف بافان آن را دور پنداشته و سست‎عنصران آن را سخت پندارند؛ مگر اخلاص به الله سبحانه وتعالی در عمل و صدق در پیروی از رسول الله صلی الله علیه وسلم، به فرمان او تعالی هر آن‎چه را که مردم تحقق‎اش را دور می‎پندارند، نزدیک خواهد شد.

﴿وَيَقُولُونَ مَتَى هُوَ قُلْ عَسَى أَنْ يَكُونَ قَرِيبًا﴾

[إسراء:  ۵۱]

ترجمه: (آنان شگفت‌زده) خواهند گفت: چه كسی ما را باز می‎گرداند؟ بگو: آن پروردگاری‎كه نخستين بار شما را آفريد. پس از آن، سرهای‎شان را به سويت(به عنوان استهزاء) تكان می‎دهند و می‎گويند: چه زمانی اين(معاد) خواهد بود؟ بگو: شايد كه نزديك باشد.

 سپس وعده الله سبحانه وتعالی نيرومند و چیره، محقق خواهد شد.

﴿...وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ * بِنَصْرِ اللَّهِ يَنْصُرُ مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ﴾

[روم:  ۵-۴]

ترجمه: در آن روز مؤمنان شادمان می‎شوند(آري، خوشحال می‎شوند) از ياری الله(سبحانه وتعالی). الله(سبحانه وتعالی) هر كسی را كه بخواهد، ياری می‎دهد، و او بس چيره(بر دشمنان خود) و بسيار مهربان(در حق دوستان خويش) است.‏

۲ ربیع الاول ۱۴۳۹هـ

۲۰ نومبر ۲۰۱۷م

ادامه مطلب...

ایالات متحده امریکا و آیندۀ افغانستان

  • نشر شده در سیاسی

نهادهای رسمی، روزنامه‎ها و مراکز سیاسی-فکری غرب همواره بر نقش امریکا و ناتو در بحران افغانستان و نیز پهلوی‎های آن پرداخته‎اند. تنها چیزی که کمتر به آن پرداخته شده آیندۀ افغانستان است که امریکا سرانجام از این کشور چه می‎خواهد و با حضورِ بدون قیدوشرط آیندۀ افغانستان به کجاد خواهد انجامید؟

تداوم جنگ و گستردگی بحران از یک‎سو و نیز دخیل بودن قدرت‎های منطقه و جهان از سوی دیگر، پیچیدگی این بحران را بیشتر ساخته که برای بسیاری ابهام و سردرگمی را بوجود آورده است. چنین وضعیت و نیز دشواری‎های ناشی از آن هرچیز را برای مردم به بحران مبدل کرده است. بیکاری، فقر، فساد، تجاوز و غیرِ قابل تحمل این‎که ناامنی و جنگ روزانه ده‎ها تن را قربانی می‎گیرد.

کشورهای اروپایی-بویژه انگلستان، فرانسه و آلمان- و نیز کشورهای عربی از جمله عربستان، امارات، قطر، سازمان ملل و ترکیه بارها و بارها در بحران کنونی افغانستان دخیل ساخته شده‎اند، ولی هیچ کدام کاری نکرده‎اند که گفته شود نقش آن‌ها می‎تواند آیندۀ روشنی را ترسیم نماید. در افغانستان تاکنون دولت و شورای عالی صلح هیچ تأثیری بر جلوگیری و حتا در کاهش این بحران نداشته است.

در این اواخر روسیه، چین و ایران در تلاش اند تا یکجا با پاکستان به این بحران راه حلی را دریابند، در مقابل امریکا با اعلام استراتیژی جنوب آسیا بر نقش هندوستان در افغانستان تأکیده نموده است. در واقع شانزده سال حضور امریکا و ناتو ظاهراً برای ریشه کن سازی گروه‎های طالب، شبکه حقانی و پس از 2014 داعش بوده است که کشورهای روسیه و چین هم ظاهراً برای یک طرفه نمودن این بحران بویژه وحشی‎گری‎های داعش دست‎وآستین بر زده‎اند. با توجه به این، چرا و چگونه دخالتِ نظامی، سیاسی، اقتصادی و استخباراتی این همه قدرت‎های بزرگ و کوچک تاکنون نتوانسته بر پایان این بحران و حد اقل آیندۀ روشن آن تعریفی ارائه نماید؟

قضیه به این سادگی به پیش نمی‎رود؛ از اهداف پنهانِ استراتیژی جنوب آسیایی ترامپ معلوم است که امریکا تلاش دارد کشورهای بزرگ منطقه، از جمله روسیه، چین و ایران را در بحران افغانستان مستقیماً دخیل سازد. این مسئله آیندۀ بحران افغانستان را از هر زمانی دیگر پیچیده‎تر می‎سازد. علاوه بر آن در استراتیژی ترامپ اهداف پنهان دیگری هم وجود دارد که آن نقش بیشتر هند است، پاکستان اما بیشتر از هر زمان دیگر بر نقش هندوستان در افغانستان نگران می‎باشد.

چه نیازی وجود داشت که امریکا در چنین شرایط برای هندوستان در بحران افغانستان نقشِ بیشتری را قایل شود، درحالی‎که هند هیچ‎گونه نقش مؤثری را که بتواند به بحران کنونی پایان دهد در اختیار ندارد مگر این‎که به برخی همکاری‎های اقتصادی دست یازد، این درحالیست که بحران افغانستان تنها بحران اقتصادی نیست، بلکه این کشور در دامان جنگِ تمام عیار می‎سوزد؟

استراتیژی ترامپ تنها بر محور پایان جنگ در افغانستان نمی‎چرخد که رهبران افغان ناسنجیده از آن استقبال کردند، بلکه محور استراتیژی ترامپ بر مهارِ چین-که برخی‎ها تاکنون در افغانستان به این نتیجه نرسیده‎اند- می‎چرخد. این مسئله باعث شده است که تأکید بر روابطِ نزدیک با هندوستان و نیز زیر فشار قراردادن پاکستان بینجامد.

این واقعیت را می‎توان از استراتیژی، برنامه‎های سیاسی و نیزگفته‎های مقامات بلند پایه‎ی امریکا پی برد. چنان‎چه "جان مک‏کین" سناتور کار کشته و تأثیرگذار امریکا چندی قبل صراحتاً بیان داشت: «ما باید به آنان(پاکستانی‎ها) بگوییم که شما باید یک گزینه را در پیش گیرید. نفوذ چین در حال افزایش است، این یک چالش بسیار سخت است که ما با آن‎ها روبرو هستیم. ما باید هر کاری را انجام بدهیم و برای پاکستانی‎ها بگویم که ببینید به ما کمک کنید یا ما مجبور هستیم رابطه مان را با شما تغییر دهیم.» http://www.etilaatroz.com/53718))

اما نقش کشورهای عربی، ترکیه و سازمان ملل بر محور آن‎چه می‎چرخد که امریکا هر زمانی که خواست از گزینه‎های فوق استفاده می‎نماید؛ آن‎چه که هر یکی از کشورهای عربستان، امارات، قطر، ترکیه و سازمان ملل در زمان مشخص نقش خود را بازی نموده‎اند. در این میان کشورهای اروپایی نقش و تأثیرگذاری خود را دارند، ولی به اندازۀ نیست که امریکا در بحران افغانستان نقشه‎سازی می‎نماید. روسیه و چین اما تاکنون بگونۀ یکنواخت در برابر استراتیژی امریکا ایستاده‎اند.

در شانزده سالِ گذشته تنها چیزی که می‎توان از استراتیژی سه رئیس جمهور پیشین امریکا به شمول دونالد ترامپ پیدا نمود، تداوم و دنبال نمودن جنگ است. چنان‎که جورج بوش با ارسال صدها نیروی نظامی جنگ را در افغانستان آغاز نمود، پس از آن اوباما با افزایش 120 هزار نیرو این جنگ را به اوج‎اش رسانید، ولی نتوانست-و یاهم نخواست- به طولانی‎ترین جنگِ امریکا نقطۀ پایان گذارد؛ سرانجام دونالد ترامپ با اعلام استراتیژی جنوب آسیایی‎اش گفت: «پس از این در پی ملت‎سازی در افغانستان نیست، و تنها هدفش نابودی ترویستان[و جنگ] می‎باشد.» https://www.cfr.org/article/why-time-right-talk-taliban))

با توجه به این، در سطح کلان امریکا استراتیژی مهارِ چین را به پیش می‎برد و اما در سطح کوچک‎ترِ آن افغانستان در رقابت میان جنگ استخباراتی و گرمِ هند و پاکستان می‎سوزد. افغانستان ادعا دارد که پاکستان گروه‎های تروریستی را حمایت، تجهیز و به افغانستان ارسال می‎نماید، پاکستان اما با رد این اتهامات از نقش بیشتری برخی کشورها در افغانستان-که منظورش هندوستان است- نگرانی جدی دارد؛ چنان‎چه پاکستان ادعا دارد که هند از آزادی‎خواهان بلوچ در پاکستان پشتیبانی می‎نماید.

در واقع هردو ادعا درست به نظر می‎رسد؛ افغانستان از گروه‎های تشویش دارد که نظامیان پاکستانی به اهداف و پروژه‎های مختلف و از گذشته‎های دور-حتا از زمان جهاد- تاکنون از آن‎ها حمایت می‎نماید. پاکستان اما شدیداً از حمایت آزادی‎خواهان بلوچ در قلمروش نگران است. بر اساس برخی از آمار در صورت آزادی بلوچستان از پاکستان، این منطقه بسانِ کشورهای عربستان و کویت نفت تولید خواهد نمود.

قدرت‎های فوق همه یک طرفِ بحران افغانستان می‎باشند، اما در سوی دیگر گروه‎های مخالف جنگجو قرار دارد که تاکنون برای گفتگو با داعش هیچ گونه برنامه‎ای اعلام نشده است، و اما طالبان افغان که شاخۀ حقانی را نیز رهبری می‎نماید در محافل غیر رسمی و حتا اعلامیه‎های رسمی از آمادگی برای گفتگو تمایل نشان داده‎اند، جانب مقابل بویژه امریکا تاکنون تصمیم بر پایان جنگ و درگیری ندارد؛ روی همین بارها مقامات بلند پایه‎ای امریکا بر هجوم نظامی تأکید می‎دارند. چنان‎چه بر مبنای استراتیژی جدید ترامپ بر نیروهای امریکایی اختیارات زیادی داده شده است، و در آخرین مورد جنرال نیکلسون از افزایش حملات هوایی و نیز استفاده از بم‎های B52 بر مواضع مخالفان خبر داده است؛ مگر در ظاهر برای رسانه‎ها از سرکوب شدید شورشیان توسط نیروهای افغان سخن می‎گوید، آن‎چه که با گذشتِ نزدیک به دو دهه دولت قادر نشده تا از انفجار، قتل و کشتار خونین در کابل بطور کلی جلوگیری نماید.

با توجه به این، آیا افغانستان برای امریکا جز پایگاه نظامی و میدان بازی سیاسی بیشتر از این اهمیت خواهد داشت؟ شواهد و واقعیت‎ها در شانزده سالِ گذشته و نیز پیمان شکنی‎های بین المللی امریکا نشان می‎دهد که افغانستان نزد امریکا هیچ اهمیتی بیشتر از آن‎چه که گفته شد ندارد. چنان‎چه در شانزده سال حضور امریکا و ناتو گروه‎های مخالف مسلح تاکنون بیشترین مناطق را در اختیار دارند.

بر اساس گفتۀ برخی از اعضای پارلمان و نیز اعلام شواهد از سوی برخی کشورهای منطقه، طیارت مشکوک در ولایات شمال همواره نشست و برخاست داشته است. هم‎چنین حملات نظامی پاکستان از چندین سال بدین‎سو در جنوب افغانستان جریان دارد، اما دولت با حضور داشت امریکا و ناتو بارها به سازمان ملل شکایت می‎نماید؟! با گذشتِ نزدیک به دو دهه نیروهای نظامی و هوایی افغانستان از کم‎ترین و پائین‎ترین تجهیزات و امکانات نظامی برخوردار اند. چه چیز بیشتر از این می‎تواند آیندۀ نامعلوم با هم‎پیمانِ یک‎طرفه و پیمان شکنِ جهانی را نشان دهد؟

دخیل بودن تعداد زیاد کشورها و نیز سازمان ملل و نهادهای جهانی در بحران افغانستان گستردگی بحران را نشان نمی‎دهد، زیرا بحران افغانستان از داخل با گروه‎های طالب، شبکه حقانی و نیز تعداد محدود از نیروهای داعش که به گفتۀ روس‎ها می‎شود آن را پروژه امریکایی نامید، پشتیبانی می‎شوند؛ و اما در سطح منطقه بدون شک پاکستان به عنوان هم‎پیمان استراتیژیک امریکا از شانزده سالِ گذشته تاکنون از برخی گروه‎ها حمایت می‎نماید. پس آیا امریکا با این همه نظارت هوایی و زمینی نمی‎تواند بر این دو گزینۀ داخلی و منطقه‎ای فایق آید؟

به نظر می‎رسد که امریکا فراتر از این سرگرم دنبال نمودن استراتیژی مهارِ چین است، از همین‎رو در همسایگی‎اش هند از هر لحاظ می‎تواند در این استراتیژی برای امریکا مؤثر واقع شود. چنان‎چه چین از لحاظ پیشرفت و توسعۀ اقتصادی و نیز افزایش بودجه نظامی پس از امریکا بیشترین توانمندی جهانی را داراست. از همین‎رو امریکا حتا می‎خواهد این کشور را علاوه بر روسیه بگونۀ در بحران افغانستان دخیل سازد که دیدگاه جهانی‎اش معطوف به بحرانِ هم‎مرز با منطقه بحرانی ترکستان شرقی گردد. افغانستان اما نقش بیشتر از پایگاه نظامی و میدان بازی سیاسی را ندارد، و اما حاکمان آن به غلامانی می‎ماند که روزی اربابش به بهای ناچیز آن‎ها را ترک خواهد نمود؛ آن‎چه که برخی‎ها حتا آن را به "قطی پیپسی" تشبیه کرده‎اند؛ و این تجربه‎ایست عبرت انگیز برای صاحبان خرد.

احمد صدیق احمدی

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه