پنجشنبه, ۲۶ مُحرم ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۸/۰۱م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

سازمان ملل متحد با ظاهرِ خیرخواهانه در دشمنی با مردم افغانستان کمر بسته است Featured

در یک گزارش برنامه انکشافی سازمان ملل متحد (UNDP)، آمده است که سیستم بانکی افغانستان با بحران نقدینگی مواجه است، و این مشکل می‌تواند در چند ماه آینده باعث سقوط بزرگ نظام بانکی شود. همچنان دیبرا لاینز، نماینده‌ی ویژه‌ای سر منشی عمومی سازمان ملل متحد در امور افغانستان در سخن‌رانی خود در جلسه شورای امنیت گفت: "زمانی داعش به چند ولایت و کابل محدود بود، اما اکنون به نظر می‌رسد که تقریباً در تمام ولایات حضور و فعالیت فزاینده دارند."

                پس از آن‌که امریکا و ناتو با شرم‌ساری افغانستان را ترک کردند، حالا در عقب سازمان ملل متحد جبهه گرفته‌اند و از تریبیون و آدرس سازمان ملل فعالیت‌های شان را به پیش می‌برند. سازمان ملل نیز برای تعقیب منافع قدرت‌های غربی گزارش‌های منفی و غیرواقعی را به نشر می‌رساند تا توسط آن هرج و مرج و نگرانی را در میان مردم افغانستان دامن زده و حاکمان فعلی افغانستان را تحت فشار فزاینده قرار دهند. جامعه جهانی برای تحت فشار قرار دادن امارت اسلامی افغانستان و در نهایت ناکام ساختن آن‌ها در راستای تأسیس یک نظام اسلامی از سه گزینه منحیث ابزار فشار استفاده می‌کنند: اول، عدم برسمیت شناختن؛ دوم، تحریم‌های اقتصادی و مسدود ساختن ذخایر ارزی؛ سوم، فضاسازی برای داعش، تا باشد با این گزینه‌ها امارت اسلامی افغانستان را وادار به قبولی شرایط غیراسلامی شان سازند. در حالی‌که این واضح و روشن است که داعش در تمامی ولایات افغانستان فعالیت ندارد، و اما سازمان ملل متحد و رسانه‌های غربی گویی که کمپاین رسانه‌یی را برای بزرگ‌نمایی داعش به پیش می‌برند.

                در سوی دیگر، سازمان ملل متحد یک بازی دوگانه و منافقانه‌ای را با مردم افغانستان راه انداخته است. از یک‌ سو از فاجعه‌ای بشری، فقر، بیکاری و خشک‌سالی سخن می‌گوید و یا اشک تمساح می‌ریزد، ولی در سوی دیگر با نشر گزارش‌های منفی علیه نظام مالی و بانکی افغانستان، اعتبار این سیستم را زیر سوال برده و در صدد فلج ساختن کارکرد آن است.

                در واقع نشر همچو گزارشات منفی هنگامی که بانک‌های افغانستان با بحران نقدینگی مواجه‌اند پیامدهای خطرناکی در پی دارد. این کار می‌تواند منجر به هجوم بیشتر مردم به بانک‌ها گردیده و آینده‌ای نظام مالی و بانکی را با خطر کلان مواجه ساخته و بحران بشری را بیشتر و بیشتر سازد.

مردم مسلمان افغانستان باید بدانند که در حال حاضر سازمان ملل متحد در تأمین منافع امریکا و ناتو می‌کوشد، و تلاش دارد تا اعتبار از دست رفته‌ای آنان را با بدتر ساختن اوضاع اقتصادی و امنیتی و وضع تحریم‌ها بالای مردم افغانستان احیاء کند. در حالی‌که غرب نه تنها در افغانستان بلکه در جهان اعتبارش را از دست داده و این اعتبار پوشالی هرگز قابل احیاء نیست.

                مسوولین امارت اسلامی باید متوجه این نکته باریک باشند که سازمان ملل متحد یک سازمان بی‌طرف و خیرخواه نیست، بلکه در واقعیت سازمانی است که توسط قدرت‌های بزرگ تأسیس و به خدمت گرفته شده و به شکل مستقیم و یا غیرمستقیم در صدد تأمین منافع این قدرت‌ها می‌باشد. این سازمان و سایر سازمان‌ها و نهادهای بین‌المللی به ظاهر بشردوستانه همچو دست‌های شیطان (استعمارگران غربی) اند که منافع و اهداف آن‌ها را در سایر سرزمین‌ها تسهیل می‌کنند. پس هرنوع رابطه و دید مثبت نسبت به سازمان ملل و سایر نهادهای بین‌المللی و تلاش برای عضویت در همچو سازمان‌ها اشتباه بس بزرگ و جبران ناپذیر است.

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِّن دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ [آل‌عمران:۱۱۸]

ای کسانی که ایمان آورده اید! از غیر خود محرم اسرار برنگزینید، آنان از هرگونه شر و فسادی در حق شما کوتاهی نمی‌کنند. آنان آرزوی رنج و زحمت شما را (در دل) دارند (و پیوسته در انتظار آنند. نشانه‌های) دشمنی از دهان آنان آشکار است، و آنچه در دل دارند بزرگتر است.

دفتر مطبوعاتی حزبالتحریر-ولایه افغانستان

ادامه مطلب...

1-عدالت در خلیفه شرط است 2- جزا و عقوبت در دنیا کفاره گناه در آخرت می‌باشد 3- استعانت از کفار

  • نشر شده در فقهی

به پرسش عباده الشامي

پرسش
السلام عليكم ورحمة الله وبركاته!

1- در دوسیه ازاله‌ی زمین یا خاک در مورد حکم حاکم غاصب سلطنت چنین وارد شده است: «حکم غاصب سلطنت و قدرت این‌است که با وی باسلاح جنگ نمایی تا این‌که خلع سلاح یا کشته شود. ما می‌دانیم که عدالت یکی از شروط خلیفه می‌باشد و کسی‌که قتل و خون‌ریزی نموده، قدرت‌را از امت غصب می‌کند، فاقد عدالت می‌باشد.آیا با جواب سوال سابق تحت عنوان "طریقه شرعی برای اقامه خلافت و سلطان متغلب" بود در تعارض قرار ندارد؟ اگر تعارض ندارد آیا فهم و برداشت ما از سلطان متغلب جدید شده است یا اصلاً فهم گذشته ما ملغی گردیده است؟ امیدوارم که توضیح بدهید.
2- ما امروز شاهد این‌هستیم که حدود بالای مسلمان‌ها از طرف تنظیم الدوله(داعش) تطبیق می‌گردد. آیا تطبیق حدود شرعی از طرف داعش و بعضی دولت‌های دیگر باعث پاکی گناه وی در روز قیامت در نزد الله شده و محاسبه نمی‌شود؟ امید وضاحت دارم.

3- آیا به دولت خلافت که آمدن آن به اذن الله قریب است، جایز می‌باشد که دوستان و هم‌پیمانانی از دولت‌های کفری هرچند که مثل آلمان حربی هم باشند، داشته باشد؟ البته از باب تقویه دولت خلافت و فتح آن‌سرزمین‌ها، یا چنین کاری جایز نبوده؛ مگر با دولت‌هایی‌که از نظر حکم محارب اند، مانند وینزویلا. آیا جایز است که با دولت‌های محارب کنونی پیمان‌ها بسته شده به صلح حدیبیه که بین رسول‌الله صلی الله علیه وسلم و مشرکین قریش منعقد گردیده بود، قیاس کرد؟
الله برای‌تان خیر و برکت‌را نصیب نماید.

پاسخ

وعلیکم السلام ورحمت الله وبرکاته!

1- آن‌چه که در دوسیه و جواب سوال وارد شده است، باهم اختلاف ندارند. معلوم می‌شود که در پیش شما نسخه‌ای از دوسیه است که قدیمی می‌باشد و در آن حکم متسلط نمی‌باشد، و نسخه‌ای که نزد ما موجود است، در آن حکم متسلط می‌باشد و هم‌چنان در کتاب نظام حکومت‌داری در صفحه 57 حکم سلطان متسلط موجود می‌باشد. لهذا آن‌چه در دوسیه و جواب سوال آمده است، کدام تناقض ندارد.

اما این‌که عدالت شرط است، در خلیفه درست است. با سلطان متغلب بیعت کرده نمی‌شود تا این‌که توبه نکرده، کارش‌را درست ننموده و مردم‌را قناعت ندهد. عدالت قبل از بیعت باید موجود شود، طوری‌که شما می‌دانید، کسی‌که توبه نمود، مصلح شده و از عمل بدش برگشته عدل‌ را پیشه‌ی خود نمود، عادل محسوب می‌شود. معلوم دار است که شما دچار اشتباه شده گمان کردید که بیعت با وجود تسلط و ظلمش و بی‌عدالتی‌‌اش می‌شود که چنین نیست. اگر خلیفه توبه نموده، اصلاح شد و مردم‌ را قناعت داد، سپس بیعت کرده می‌شود. امیدوارم که قضیه واضح شده باشد.

2- تطبیق عقوبات از سوی دولتی‌که به اساس شریعت حکم می‌کند، مکفر گناه می‌باشد. به این سوال در سال22/01/2014م جواب دادیم که در زیر متن آن ‌را تکرار می‌نمایم:

«اما سوال دیگر: آیا عقوبت در دنیا مکفر گناه در روز قیامت می‌باشد؟ این درست است که عقوبت شرعی که از طرف دولت اسلامی اجرا می‌شود، کفاره گناه می‌باشد؛ نه از طرف قوانین وضعی. تفصیل آن چنین است:

«أخرج مسلم عَنْ عُبَادَةَ بْنِ الصَّامِتِ، قَالَ: كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللهِ عليه الصلاة والسـلام فِي مَجْلِسٍ، فَقَالَ: «تُبَايِعُونِي عَلَى أَنْ لَا تُشْرِكُوا بِاللهِ شَيْئًا، وَلَا تَزْنُوا، وَلَا تَسْرِقُوا، وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللهُ إِلَّا بِالْحَقِّ، فَمَنْ وَفَى مِنْكُمْ فَأَجْرُهُ عَلَى اللهِ، وَمَنْ أَصَابَ شَيْئًا مِنْ ذَلِكَ فَعُوقِبَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ، وَمَنْ أَصَابَ شَيْئًا مِنْ ذَلِكَ فَسَتَرَهُ اللهُ عَلَيْهِ، فَأَمْرُهُ إِلَى اللهِ، إِنْ شَاءَ عَفَا عَنْهُ، وَإِنْ شَاءَ عَذَّبَهُ»

ترجمه: مسلم از عباده بن صامت روایت می‌کند که گفت: همراه رسول الله در مجلسی بودیم، رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: با من بیعت کنید که به الله شریک قرار ندهید، زنا نکنید، دزدی ننمایید، نفسی را که الله کشتن آن را حرام قرار داده است، نکشید؛ مگر به حق. کسی که وفا نمود اجرش به الله است، کسی‌که آن را انجام داد و جزا داده شد، آن کفاره‌اش می‌باشد. کسی‌که به آن اقدام نمود، الله سترش نمود، امورش به الله محول می‌گردد؛ اگر خواست عفوش می‌کند و اگر خواست، عذابش می‌نماید.

حدیث بیان می‌دارد؛ کسی‌که در دنیا مجازات شد، در روز قیامت برایش کفاره می‌باشد و به آن‌گناه در آخرت عذاب نمی‌شود. از حدیث نیز واضح شد که مجازات مکفر گناه است که از طرف دولت اسلامی که به خلیفه به اساس اسلام بیعت شده باشد؛ چون در حدیث به قول تبایعونی... «فَمَنْ وَفَى مِنْكُمْ فَأَجْرُهُ عَلَى اللهِ، وَمَنْ أَصَابَ شَيْئًا مِنْ ذَلِكَ فَعُوقِبَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ» شروع شده است. عقوبت کفاره شده می‌تواند که در آن بیعت باشد و بیعت به حاکم می‌شود که به اساس اسلام حکم کند. خلاصه این‌که دولتی‌که به اساس اسلام بوده، حد را بالای مجرم جاری نماید، در آخرت گناه وی مجازات ندارد. الله سبحانه وتعالی بهتر می‌داند.» پایان.

3- سوال شما در مورد پیمان با دولت‌های کفری به این معنی‌است که از ایشان کمک و استعانت می‌خواهی، از نظری شرعی جایز نمی باشد. بنا به دلایل ذیل:

الف: در جزء دوم کتاب شخصیه در باب "الاستعانة بالكفار" واضحاً چنین وارد شده است: «دلیلی‌که کمک گرفتن از کفار -که دولت مستقل است- در جنگ جایز نمی‌باشد؛ احمد و نسائی از انس روایت می‌کنند که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«لا تستضيئوا بنار المشركين»

ترجمه: به آتش مشرکین روشنی نخواهید(آتش قوم کنایه از قدرت‌شان در جنگ به گونه‌ای که قبیله و یا دولت مستقل باشند).

بیهقی حدیث صحیح دیگری ‌را چنین روایت می‌کند:

«خرج رسول الله عليه الصلاة والسـلامحتى إذا خلَّف ثنيَّة الوداع إذا كتيبة قال: من هؤلاء؟ قالوا بني قينقاع وهو رهط عبد الله بن سلام قال: وأسلموا؟ قالوا: لا، بل هم على دينهم، قال: قولوا لهم فليرجعوا، فإنّا لا نستعين بالمشركين»

ترجمه:رسول الله صلی الله علیه وسلم خارج شده و از ثنیه الوداع گذشت و گروهی از مردم را دید. فرمود: این‌ها کی‌ها اند؟ گفتند: اهل قینقاع و قبیله عبد الله بن سلام اند. فرمود: آیا مسلمان شدند؟ گفتند تا هنوز از دین‌شان برنگشتند. فرمود: بگویید که بر گردند، ما از مشرکین کمک نمی‌خواهیم.

رسول‌الله صلی الله علیه وسلم قبیله عبد الله بن سلام‌ را رد نمود؛ به خاطری‌که به حیث یک گروه کافر آمده بودند. تحت یک بیرق از بنی قینقاع که با رسول‌الله نیز معاهدات داشته، به گونه دولت بودند که رسول‌الله صلی‌الله و علیه وسلم ردشان نمود. با بیرق آمده بودند که نماینده‌گی از دولت ‌را می کردند، از همین سبب رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم آن‌ها‌را رد نمود؛ در خیبر که یهود آمده، افراد بودند، نه به شکل گروه و دولت. در حدیث علت شرعی عبارت از وجود حکومت می‌باشد. علت در متن حدیث آشکار است؛ مانند این قول: «إذا كتيبة قال: من هؤلاء قالوا: بني قينقاع وهو رهط عبد الله بن سلام» در این جا کتیبه یا گروه به معنای لشکر مستقل و بیرق می‌باشد. قبیله بنی قینقاع حیثیت دولت‌ را داشت که بین آن‌ها و رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم معاهدات نیز وجود داشت که علت رد شدن‌شان نیز شد.

این‌که رسول‌الله صلی الله علیه وسلم قزمان ‌را، که مشرک بود، در غزوه احد قبول کرد، وی از آدرس کدام قدرت و گروه نبود؛ بلکه فرد بود. گروهی‌که تحت بیرق مشخص و قبیله مشخص باشد، جایز نیست که از آن‌ها استعانت گرفته شود؛ ولی قبیله بنی خزاعه در وقت عقد پیمان رسول‌الله صلی الله علیه وسلم و قریش حضور داشته، تعهد نمود که با مسلمین می‌باشد و قبیله بنی بکر گفت که ما در پیمان قریش می‌باشیم، و این واقعه در صلح حدیبیه به اساس متن ذیل رخ داده است:

«وإنه من أحب أن يدخل في عقد محمد وعهده دخل فيه، ومن أحب أن يدخل في عقد قريش وعهدهم دخل فيه» [رواه أحمد]

ترجمه: کسی‌که دوست دارد در عقد محمد داخل شود، داخل شود و کسی‌که دوست داشت که در عقد قریش داخل شود، داخل گردد.

بناءً قضیه بنی خزاعه با قضیه بنی قینقاع متفاوت بوده، بنی خزاعه با رسول الله صلی الله علیه وسلم پیمان بسته نکرده بود. آن‌ها با پیمان رسول‌الله صلی الله وعلیه وسلم و قریش یک‌جا شدند که جزء از مسلمین محسوب شده، تحت بیرق ایشان بوده، جزء دولت اسلامی به شمار می‌رفتند.

هیچ‌گونه پیمان بستن و کمک خواستن با دولت کافر جایز نمی‌باشد و به کفار ذمی که تابع دولت اسلامی‌ست، جایز است که در ارتش دولت اسلامی باشد.

ب: در ماده شماره 190مقدمه دستور پیرامون موضوع معاهدات با کفار چنین آمده است:

"ماده 190: ،معاهدات نظامی و آن‌چه مربوط آن است قطعاً ممنوع می‌باشد. معاهدات سیاسی، پیمان‌های اجاره پایگاه‌های هوایی نیز ممنوع می‌باشد. عقد پیمان‌های حسن هم‌جواری، اقتصادی، تجاری و مالی، فرهنگی و آتش‌بس جایز می‌باشد."

شرح متن فوق: (معاهدات به آن پیمان‌های گفته می‌شود که دولت‌ها جهت تنظیم روابط‌شان با وضع شروط پذیرفته شده منعقد می‌گردد. فقها آن ‌را معاهدات مسمی نموده اند. شرط صحت معاهدات آن‌است که عقد‌های وضع شده ‌را، که مدت آن محدود است ،شریعت اجازه داده باشد. احکام شرعی دیگری در زمینه موجود است و معاهدات نیز انواع مختلف دارد. نظر به قول رسول‌الله صلی الله وعلیه وسلم پیمان‌های نظامی حرام است: «لا تَسْتَضِيئُوا بِنَارِ الْمُشْرِكِينَ»؛ از مشرکین کمک نخواهید. آتش قوم کنایه از قدرت جنگی‌شان است. هم‌چنان فرموده است: «فَلَنْ أَسْتَعِينَ بِمُشْرِكٍ»؛ هرگز من از مشرکین کمک نمی‌خواهم. مسلم از عایشه رضلی الله وعنها روایت نموده است. و رسول‌الله در حدیث دیگر فرموده است:

«لاَ نَسْتَعِينُ بِالْكُفَّارِ عَلَى الْمُشْرِكِينَ»

ترجمه: ما از کفار علیه مشرکین کمک نمی‌خواهیم. (ابن ابی شیبه از سعید بن منذر روایت نموده است)

استعانت از مشرکین منحیث دولت حرام بوده و پیمان‌ها نیز با ایشان به اساس دلایل واضح ذکر شده مشکل دارد.)
ج: موضوع صلح حدیبیه بین رسول‌الله صلی‌الله وعلیه وسلم و قریش شامل پیمان نمی‌شود؛ چون در پیمان در یک صف باهم می‌جنگند. آن‌چه که رخ داد، یک‌صلح آتش‌بس مؤقتی قبل از فتح بود. بناءً انعقاد آتش‌بس بین ما و کفار حربی جایز می‌باشد و اگر آن‌ها در سرزمین‌های اشغالی مسلمان‌ها حاکمیت می‌کنند، بستن هیچ نوع پیمان جایز نمی‌باشد؛ زیرا اعتراف و تأیید اشغال را نشان می‌دهد که شرعاً حرام می‌باشد. با یهود که سرزمین مسلمان‌ها را اشغال نموده است، عقد هیچ‌نوع پیمان درست نیست. در بند چهارم ماده 189چنین آمده است:

ماده 189: ارتباط با دولت‌های غیر در دنیا به چهار اعتبار صورت می‌گیرد:

چهارم: دولت‌های محارب فعلی مانند اسرائیل در تمام حالات جنگ مد نظر گرفته می‌شود. تعامل با آن‌ها جنگ است، برابر است که آتش‌بس باشد یا نباشد و تمام اتباع آن از ورود به سرزمین‌های اسلامی ممنوع می‌شود.

شرح ماده 189: با دولت‌های محارب صلح دایمی جایز نبوده؛ چون جهاد معطل قرار می‌گیرد، در حالی‌که جهاد تا روز قیامت ادامه دارد و آتش‌بس دایمی مانع جهاد و نشر اسلام می‌گردد، دین الله سبحانه وتعالی اظهار نمی‌گردد. الله تعالی می‌فرماید:

﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ﴾ (انفال 39)

ترجمه: با آن‌ها بجنگید تا فتنه باقی نماند و دین کاملاً برای الله شود.

و رسول‌الله صلی الله وعلیه وسلم می فرماید:

«وَالْجِهَادُ مَاضٍ مُنْذُ بَعَثَنِي اللَّهُ إِلَى أَنْ يُقَاتِلَ آخِرُ أُمَّتِي الدَّجَّالَ» [أخرجه أبو داود من طريق أنس رضي الله عنه]
ترجمه: جهاد از زمانی‌که الله من را مبعوث نموده تا روزی‌که آخرین امت من با دجال می‌جنگد، ادامه دارد. (ابو داود از انس روایت کرده است)

اما صلح مؤقت با این دولت‌ها و آتش‌بس مؤقت در حالت جنگ شرایط ذیل در نظر گرفته می‌شود:

-‌ هرگاه دولتی‌که بین ما و آن‌ها فعلاً جنگ جریان دارد و آن‌سرزمین غیراسلامی است، صلح و آ تش‌بس با آن به صورت مؤقت جایز می‌باشد. توقف جنگ به مدت مؤقت مشکل ندارد، در صورتی‌که به مصلحت مسلمان‌ها بوده، مشروعیت شرعی داشته باشد.
دلیل آن صلح حدیبیه که بین دولت‌اسلامی در مدینه و دولت غیراسلامی قریش، که سرزمین غیر اسلامی بود، صلح صورت گرفت.
- ولی دولتی‌که در بین ما و آن‌ها بالفعل جنگ جریان دارد و آن دولت به سرزمین اسلامی مسلط است، مثلاً اسرائیل که غاصب سرزمین فلسطین بوده، صلح با آن جایز نمی‌باشد. بودن چنین دولتی شرعاً باطل است. صلح با آن به معنای تنازل و نادیده گرفتن سرزمین اسلامی‌ست که جرم بوده، حرام می باشد. با چنین دولتی جنگ ادامه داده می‌شود، هرچند که حکام نامشروع سرزمین اسلامی با آن آتش‌بس انعقاد کرده یا نکرده باشد.

صلح با دولت یهود و لو در یک وجب جای‌هم باشد، شرعاً حرام است؛ زیرا یهود غاصب و تجاوز‌گر است که سرزمین مسلمین ‌را غصب نموده است. صلح در این صورت به معنای مشروعیت دادن به مالکیت آن‌هاست که شرعاً حرام می‌باشد. اسلام از مسلمان‌ها می‌خواهد با آن محاربه و جنگ نمایند، لشکر کشی و تجمع کنند تا مسلمان‌ها از شر آن‌ها نجات پیدا نمایند. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا﴾ (نساء:141)

ترجمه: الله هرگز راه تسلط کفار را بالای مسلمان‌ها قرار نداده است.

در دیگر جای می فرماید:

﴿فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُم﴾ بقره: 194)

ترجمه: کسی بالای شما تجاوز نمود، شما به مانند آن‌ها بالای شان تجاوز نمایید.

در جای دیگر فرموده است:

﴿وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ﴾ (بقره: 191)

ترجمه: بیرون شان بکنید از جایی‌که شما را بیرون نموده اند.

صلح حدیبیه کدام پیمان نبود، صرف یک آتش‌بس مؤقتی بین دولت اسلامی و دولت قریش در سرزمین غیر مفتوحه بود. پس آتش‌بس مؤقتی با دولت‌های کافر بنا به دلایل فوق جایز می‌باشد، به شرطی‌که به مصلحت مسلمان‌ها باشد و با دولت غاصب هیچ صلحی جایز نمی‌باشد.»

برادر شما عطا بن خلیل ابو رشته

مترجم: بدرالدین "حسینی

ادامه مطلب...

بانک جهانی، دشمن فقر یا فقراء؟!

  • نشر شده در سیاسی

دیوید مالباس رئیس مجموعۀ بانک جهانی، در بازدید از سودان ابراز خوشحالی نموده و آن را بهترین بازدید برای سودان توصیف کرد و در اعلامیه مطبوعاتی بعد از جلسۀ بحث و گفتگوها به ریاست مجلس وزیران واضح ساخت که دیدار او با عبدالله حمدوک رئیس مجلس وزیران یک ملاقات مفید بوده که در جریان آن پیرامون چالش‌هایی‌که سودان با آن مواجه می‌باشد، بحث و گفتگو صورت گرفته است. وی گفت: "بعضی امور وجود داشت که در دوسال گذشته متحقق شد که از جملۀ آن موضوع صلح، پایان انزوای سودان و پیشرفت او به سوی برقراری ارتباط محکم با جامعۀ جهانی؛ کاری‌که اثر مثبتی را بر وضعیت قرض‌داری سودان گذاشته و برایش قدرت داد تا به نقطۀ اتخاذ تصامیم جهت لغو قرض‌هایش برسد."

وی بیان داشت که رسیدن زودهنگام سودان به نقطۀ اتخاذ تصامیم، یک امر کمیاب در جهان ما شمرده شده و حمایت قوی تمام بازیگران و فعالان جامعۀ جهانی را از سودان در مورد آنچه مربوط به این پروسه بوده که سودان در حال عبور از آن است نشان می‌دهد. دیوید مالباس بر استمرار حمایت‌های بانک جهانی، صندوق بین‌المللی پول، امریکا، انگلستان و فرانسه تأکید کرد که تمام آن‌ها از طریق بانک توسعۀ افریقائی جهت قوت‎بخشیدن حمایت دوامدار از سودان به وجود خواهد آمد.

مالباس اشاره نمود که تمرکز مذاکرات پیرامون برنامۀ بانک جهانی در سودان بوده که برای مساعدت مردم در شراکت با حکومت انتقالی سودان کار می‌کند، با اشاره بر این‌که وی به همراهی یک گروه قوی از بانک جهانی به سودان آمده تا برای معالجۀ این قضایای مشکل کار کند. وی بیان داشت که سودان در حال عبور از یک وضعیت مضطرب که در آن نقص در منابع و خدمات وجود دارد، به سوی یک وضعیتی انتقال می‌کند که به تدریج نیکو خواهد شد و افزود که این پروسه مدتی از وقت را در بر خواهد گرفت. آنچه برای مردم مهم است این‌که با صبر و حوصلۀ زیاد و تسامح با همدیگر در این وضعیت مقابله کنند و به این باور داشته باشند که مصلحت جامعه در ساختار کلی سودان نسبت به مصلحت فرد برتری دارد.

تمام این گفته‌ها بخشی از دروغ‌هایی بود که دیوید مالباس بافته است. او از کدام صلح صحبت می‌کند؟! و آنچه در کنفرانس جوبا اتفاق افتاد، هیچ ارتباطی به صلح نداشت، بلکه کنفرانسی برای تقسیم کیک حاکمیت و ثروت بوده است. این معالجات در ذات خود پوسیده بوده که هیچ ارتباطی به علاج مشکلی‌که خواهان راه‌حل آن هستیم، ندارد و زندگی امروز ما شامل فراخوان‌های فراوان از شرق، شمال و میانۀ سودان است که در انتخاب نظام و حکومت خواهان حکومت خودمختار اند. از طرفی نزدیک به دو هفته می‌شود که شرق سودان بخاطر اعتراض بر اتفاقات ناگوار کنفرانس جوبا مسدود می‌باشد؛ کنفرانسی‌که ممکن است سبب تجزیه و پارچه پارچه شدن شهرها گردد.

اما این‌که مردم را به سوی صبر دعوت می‌کنی، تا زمانی‌که شهرها پیشرفت کند و مردم در آسایش زندگی کنند، در این مورد باید بگویم که دیگر فریب چنین بازی‌های را نمی‌خوریم؛ زیرا تاریخ شما برای ما معلوم است! به چه چیزی صبر کنیم؟ صبر کنیم تا از ملحقات این نظام بد و گندیده باشیم که هیچ چیزی جز ویرانی و خرابی از آن ندیدیم؟

به هر سرزمینی‌که بانک جهانی وارد شده است، آن را فقیر گردانیده و دلایل و شواهد بر این سخن چنان فراوان است که گویا غیر قابل شمار باشد. در مورد آنچه پیرامون قرض‌های سودان گفتی؛ نتیجۀ این قرض‌ها برای ما غم و اندوه و فقیر شدن سرزمین‌ها بوده و پرداخت این قرض‌های سودی که چندین برابر آن را گرفتید، تمام آن از جیب باشندگان این سرزمین‌ها شکست خورده بوده است. کنفرانس‌های خبیث تان مخفی نبوده است. کانال الجزیره مقاله‌ای را تحت عنوان بیان داشته «بانک جهانی، نخبه‌های فاسد را چگونه در سرزمین کمک می‎کند؟» که در آن آمده است: "در طول چندین سال و بر اساس مطالعه و بررسی باید گفت: سیاست‌های بانک جهانی به روش‌های مختلف در خدمت نظام جهانی جدید کار می‌کند. به این طریق که بانک جهانی برای زیر قرض قرار دادن دولت‌های فقیر و تنگ‌دست تحت عنوان ترقی و توسعه اقدام می‎‌کند؛ اما با وجود این، سیاست‌های پولی و اقتصادی خود را که معمولاً به خدمت نظم حاکم در این دولت‌ها قرار دارد، بر این دولت‌ها تحمیل می‌نماید؛ در حالی‌که به صورت واضح مصیبت بار و ضد مصالح مردم این سرزمین‌ها می‌باشد." کمترین چیزی‌که ما به آن اطمینان داریم، این است که سیاست‌های بانک جهانی غالباً در خدمت شرکت‌های چند ملیتی قرار دارد.

این دیدگاه ما در مورد سیاست‌های بانک جهانی در مقابل دولت‌های فقیری است که زیر قرض قرار دارند؛ در حالی‌که اخیراً چنان وانمود می‌کند که قرض دادنش برای سرزمین‌های فقیر جهت رشد و توسعۀ آن‌ها می‌باشد. مگر این‌که از خلال بعضی شرایط اطراف می‌بینیم که در اصل خواهان فروتنی مردم این سرزمین‌ها برای مصلحت امریکا و اروپا و سیاست‌های شان در منطقه و خصوصاً سیاست‌های شان جهت حمایت از نظام‌های دیکتاتوری این سرزمین‌ها و حمایت از رژیم یهود را هدف دارد.

تحقیقات نشان می‌دهد که میزان بیکاری، فقر و جرایم در سرزمین‌هایی‌که در بودجۀ عمومی خود بر قرض‌های بانک جهانی اعتماد نمودند، افزایش یافته است. این همه اتفاق می‌افتد طبق یک باور قدیمی که تا هنوز بین مردم منطقۀ عربی وجود دارد که می‌گویند: غرق در فقر، عقب‌ماندگی، بیکاری و جنایت زندگی کن تا دولت‌های کوچک یهود در امنیت و سلامت به سر ببرند و این باور امروز واقعیت بیشتری را کسب کرده است؛ خصوصاً بعد از بیرون شدن چنین تحقیقاتی‌که اخیراً آشکار شد.

چنان‌که حقایق وحشت‌ناک دیگری در مورد بانک جهانی کشف می‌شود نشان می‌دهد که این بانک از یک مؤسسۀ کوچک به یک قوت جهانی بزرگ در عرصۀ مال و قرضه‌دهی تبدیل گردیده است و این قوت به شکل سریع و عجیبی پیشرفت کرده و بانک را به جایگاهی قرار داده که در کوچک‌ترین مسایل مربوط به مردم سرزمین‌های مقروض دخالت می‌کند و تلاش دارد سیادت آن را نابود گرداند. بانک در بسیاری از اوقات به عنوان یک وصی برای اقتصادهای شان قرار گرفته است تا رقابت زشتی را بر مصارف عمومی شان تحمیل نماید و بر اساسات این مصارف دخالت نماید، مانند اجبار نمودن این سرزمین‌ها برای برداشتن حمایت از مواد سوخت و نان و کالاهای اساسی، برجسته ساختن واحد پولی و دیگر امور از سیاست‌های عجیب و ناگواری در مورد مردم که هدف اساسی آن نابودی بخشی از مردم عام این سرزمین‌هاست. چنان‌که بانک جهانی در این اواخر به مسئلۀ تعیین وزراء و رؤسای حکومت‌ها و قوانین انتخاب، احزاب و حمایت‌های عجیب و نابجا دخالت نموده است و دیگر امورِ از این قبیل که برای مردم همان منطقه عجیب و غریب است.

اما عجیب‌تر از همه، آنچه که در این اواخر پیرامون بانک جهانی کشف گردید، زمانی‌که پرده از یک تحقیقی برداشته شد که توسط سه تن پژوهشگر از نارویژ، دنمارک و کارشناس سابق بانک جهانی صورت گرفته بود، چنانکه تمرکز تحقیق پیرامون قرضه‌های بانک جهانی است که به سرزمین‌های رو به رشد و فقیر به اندازۀ پرداخت مصرفی این سرزمین‌ها می‌پردازد و از جملۀ نتایج عجیب و غریبی‌که تحقیق به آن خلاصه شده این است که ارتباط بسیار دور بین تعیین وقت تسلیم این قرض‌ها از بانک جهانی برای حکومت‌های این سرزمین‌ها و زیادت تحویلات بانکی به حسابات مصرفی وجود دارد که کار گرفته می‌شود. آنچه که به نام جایگاه امن خوانده می‌شود و غالباً همان چیزی است که در خدمت حسابات بزرگان مسئولین و متنفذین این سرزمین‌ها قرار می‌گیرد. از جمله دولت‌هایی‌که این جایگاه‌های مصرفی امن را برای متنفذین فاسد فراهم ساخته عبارت از سویس و لوکزامبورگ است. یافته‌های این تحقیق بیان می‌کند که این تحویلات بعد از رسیدن تحویلات قرضه‌های بانک جهانی به صورت مستقیم به حکومت‌های سرزمین‌های فقیر و عقب‌مانده سه یا چهار مرتبه افزایش می‌یابد.

مواردی از این قبیل، امکانات واقعی بودن پیش بینی‌های قبلی ما را بیشتر تقویه می‌کند که ‌گفته شده بود: قرض‌ها از بانک جهانی به حکومت‌های سرزمین‌ها ضمن آن دولت‌های عربی که در اجراآت سخت و مشکل به صورت عاجل همکاری می‌کنند، غالباً تمام آن به حسابات مسئولین، رؤسا، متنفذین و مقربین شان می‌رود، آن هم در مصارف خارجی که این جایگاه‌های امن برای شان فراهم نموده است؛ در حالی‌که مردم شان تحت خط فقر از پاافتاده اند و بسیاری شان در بدست آوردن نیازهای اساسی شان به مشکل مواجه اند و با وجود این هیچ فایده ندارد.

قطعاً که راه‌حل مشکلات اقتصادی سودان و دیگر سرزمین‌های اسلامی به تعامل با بانک جهانی نیست، بلکه به تطبیق نظام اقتصادی اسلام است و این زمانی خواهد شد که منابع بیت المال همان چیزی باشد که الله سبحانه و تعالی قانون قرار داده و حلال گردانیده است، از جمله: زکات، گنج‎ها، خراج، عشر، فیء، غنایم و منابع اموال عامه مانند نفت، گاز، معادن و غیره و مصرف کردن آن نیز به همان طریقی‌که الله سبحانه و تعالی فرموده است. همین گونه حل دیگر مشکلات زندگی سیاسی، اجتماعی، سیاست جهانی و تعلیم در سایۀ دولت خلافتی‌که راه‌های درست و مفید را برای مشکلات ما و مشکلات تمام جهان با خود حمل می‌کند.

نویسنده: استاد عبدالخالق عبدون علی

عضو دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایۀ سودان

مترجم: احمد صادق امین

ادامه مطلب...

دوستی با رسول الله صلی ‌الله‌ علیه وسلم مستلزم تأسیس خلافت بر منهج نبوت است

  • نشر شده در پاکستان

ماه ربیع‌الاول، از جمله مبارک‌ترین ماه‌هایی‌ست که در آن رسول‌الله صلی الله علیه و‌سلم چشم به جهان گشوده است. بالای ما واجب است تا رسول الله صلی الله علیه وسلم را دوست داشته باشیم و او را در تمام قضایای دنیا در اولویت قرار داده و از او اطاعت نماییم. الله سبحانه‌وتعالی می‌فرماید:

﴿ قُلْ إِن كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَآؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُم مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّى يَأْتِيَ اللّهُ بِأَمْرِهِ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ ﴾ [توبه: 24 ]

ترجمه :  ای (محمد صلی الله علیه وسلم) برای‌شان بگو اگر پدران، فرزندان، برادران، همسران، طایفه و قبیله شما، و اموالی‌که به دست آورده اید، تجارتی‌که از کساد شدنش می‌ترسید و خانه‌هایی‌که به آن علاقه دارید، در نظرتان از الله و رسولش و جهاد در راه الله محبوبتر است، در انتظار باشید که الله عذابش را برشما نازل کند! و الله قوم فاسق را هدایت نمی‌کند.

پس دوستی با رسول الله صلی الله علیه وسلم چی معنی دارد؟! امام النووی به نقل از سلیمان خطابی در باب دوستی با رسول الله صلی الله علیه وسلم در مسلم روایت می‌کند که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«لاَ تُصَدِق فِی حُبِی حَتَی تُفنِی فِی طَاعَتِی نَفسِکَ وَ تُؤثِرُ رِضَایَ عَلیَ هَوَاکَ وَ إِن کَانَ فِیهِ هَلاَکٌ»

ترجمه: در دوستی با من صادق نخواهی بود تا این‌که زندگی‌ات را در راه اطاعت  من صرف کنی و رضایت من را مقدم‌تر از خواهش نفس خویش قرار دهی، حتی اگر به قیمت جانت تمام شود.

 بناءً دوستی با رسول الله صلی الله علیه وسلم تنها در بیانیه میان خالی از موقف دولت اظهار نمی‌شود که با حرف‌های فریبنده و نظم و ترتیب سخنرانی کرده، روز 12 ربیع الاول را رخصتی اعلان کرده و جشن بگیرید، بلکه تنها به واسطه تأسیس خلافت بر منهج رسول الله صلی الله علیه وسلم دوستی با وی را می‌توانیم اظهار کنیم.

ای مسلمانان و ای کسانی‌که اهل قدرت هستید! امروزه مسلمانان در سراسر دنیا زیر بار لطف و احسان کفار قرار گرفته اند و به دلیل نظم حاکم غربی مسلمانان در یک تنگنای سیاسی قرارگرفته، دچار خواری و ذلت شده اند و این در حالی‌ست که حکام مسلمین با افتخار با دشمنان صلیبی ما هم‌پیمان و متفق شده اند. وقتی از طرف حاکمان مسلمانان که با پشتوانه قدرت‌های استعماری غربی نسبت به حیثیت رسول الله صلی الله علیه وسلم بی‌حرمتی می‌شود، این حاکمان حتی از خلع ید کردن یک سفیر هم امتناع می‌ورزند؛ بگذریم از این‌که باید نیروهای اردو/ارتش ما بسیج شده و دست‌ها و زبان‌های طاغوت را کوتاه می‌کردند. حتی در سرزمین‌هایی‌که مسلمانان متعهد دوستی با رسول الله صلی الله علیه وسلم هستند، می‌بنیم که حاکمان آن‌ها اردو/ارتش ما را در سربازخانه‌ها محبوس کرده‌اند. با مشاهده این همه رویدادها و پیشامدها، دوستی با رسول الله صلی الله علیه وسلم ایجاب می‌کند تا برای اطاعت از پیامبر محبوب ما صلی الله علیه وسلم این حاکمان خائن را سرنگون سازید. این فقط زمانی ممکن است که شما وحدت سیاسی تان را با احیای دوباره خلافت بازگردانید که رسول الله صلی الله علیه وسلم آن را در مدینه منوره تأسیس کرد. یقیناً دوستی با رسول الله صلی الله علیه وسلم راجح‌تر و ارزشمندتر از دوستی این دنیا و تمام انسان‌های روی زمین، مقام و موقف و تجارت ما است. ما باید در راه اطاعت از وی با هرنوع مشکلات و خطرها کنار آمده و بالای موانعی‌که سد راه ما قرار می‌گیرد، غالب گردیم. این چیزیست که واقعاً در روز آخرت در مقابل الله سبحانه‌وتعالی به دردمان خواهد خورد و إنشاءالله ما را در آخرت نزدیک وی صلی الله علیه وسلم قرار خواهد داد.

رسول الله صلی الله علیه وسلم میفرماید:    

«أنتَ مَعَ مَن أَحبَبتَ»

ترجمه: تو همراه با کسی‌که اورا دوست داری، خواهی بود. (متفق علیه)

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر- ولایه پاکستان

مترجم : عبدالرحمن قاطع

ادامه مطلب...

حکم اشتراک در انتخابات ریاست‌جمهوری

مشارکت در انتخابات ریاست‌جمهوری 24 اکتوبر بر مسلمانان حرام است. گواه این امر این است که  یگانه نظام مورد تأیید شریعت اسلامی، همانا نظام خلافت اسلامی‌ست. ‏نظام جمهوریت که بر مبنای نظام دیموکراتیک استوار می‌باشد، خلاف نظامِ حکومت‌داری در اسلام است. ‏شخصی‌که در رأس دولت اسلامی قرار می‌گیرد، باید این هفت ویژگی را در خود داشته باشد: مسلمان باشد، مرد باشد، بالغ باشد، سالم/عاقل باشد، آزاد و عادل باشد، و این‌که توانایی حمل وظایف دولتی را داشته باشد.

 ‏در صورت نبود این همه شرایط در یک شخص، مطابق به اصول شریعت آن شخص در رأس دولت قرار گرفته نمی‌تواند. مطابق به نظام، وی مکلف به تطبیق نظام اسلام و قوانین آن می‌باشد؛ زیرا اجرای قوانین همه‌جانبه‌ی اسلام از مسولیت‌های خلیفه است و نقش مردم این است تا اطمینان حاصل کنند که شریعت الله سبحانه‌و‌تعالی به‌طور کامل اجرا گردیده است. اگر شخص مذکور علناً و بدون کدام تردید اعلام کند که قوانین اسلام را تطبیق می‌کند، ممکن به‌عنوان خلیفه انتخاب گردد. با تطبیق قوانین اسلامی، نظام خلافت نیز باید اعلام گردد. تمام سرزمین‌های اسلامی تحت یک دولت خلافت متحد شود. سرزمین‌های اسلامی از چنگ کفار اشغال‌گر آزاد گردد و هرگونه نفوذ آن‌ها قطع گررد و اسلام باید به سایر نقاط جهان حمل گردد.

اگر ما شوکت میرضیایف ریس‌جمهور فعلی ازبکستان و دیگر کاندیدای ریاست‌جمهوری را مشاهده کنیم، نمایان است که هیچ کدام آن‌ها صریحاً اعلام نمی‌کنند که خواهان تطبیق شریعت اسلامی‌ اند و خلافت را که فریضه‌ای از جانب خالق ما و منبع قوت ما است را  یک بار دیگر تأسیس کند.  ‏یا که آن‌ها خواهان این باشند تا سرزمین‌های اسلامی را از نفوذ خارجی پاک کنند و ثبات، وحدت و قوت خود را دوباره برگردانند. از ین‌رو، هیچ کدام آن‌ها نباید به‌عنوان رهبر دولت انتخاب شوند. تا جایی‌که این کاندیدان نسبت به قانون اساسی سیکولار وفادار بوده و از نظام جهوریخواه‌ سیکولار دفاع می‌کنند و سوگند به وفاداری آن می‌خورند. لذا اشتراک در انتخابات آن‌ها حفاظت از قوانین غیراسلامی، اجازه دادن نفوذ کشور‌های خارجی کافر، حکم‌فرمایی فساد در کشور، کمک به حاکمان مبنی بر تطبیق آن‌چه که الله ‌سبحانه‌و‌تعالی نازل نکرده است... را معنی می‌دهد؛ درحالی‌که الله‌سبحانه‌و‌تعالی مسلمانان را به تطبیق آن‌چه که وی نازل کرده، امر نموده است: ‏الله‌سبحانه‌و‌تعالی می‌فرماید:

﴿إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلّهِ﴾ [یوسف:40]

ترجمه: فرمان‌روایی تنها از آنِ الله است.

الله ‌سبحانه‌و‌تعالی می‌فرماید:

﴿وَأَنِ احْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَن يَفْتِنُوكَ عَن بَعْضِ مَا أَنزَلَ اللّهُ إِلَيْكَ﴾ [مائده: 49]

ترجمه: و (تو ای پیامبر) به آنچه الله فرستاده میان آنان حکم کن و پیرو خواهشات ایشان مباش و بیندیش که مبادا تو را فریب دهند و در بعض احکام که الله به تو فرستاده تقاضای تغییر کنند.

الله سبحانه‌و‌تعالی در خصوص حاکمی‌که اسلام را پذیرفته است، ولی بر مبنای آن حکم نمی‌کند، ظالم و سرکش است: 

﴿وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾ [مائده: 45]

ترجمه: و كسانى‌كه به موجب آن‌چه الله نازل كرده حکم نمی‌کنند، ظالم و ستم‌گر اند.

و الله سبحانه‌و‌تعالی می‌فرماید:

﴿وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾ [مائده: 47]

ترجمه: و كسانى‌كه به آنچه الله نازل كرده حكم نكنند، آنان خود فاسقان اند.

 ‏اما انکار و رد این مطلب که حاکمیت برمبنای اسلام نامناسب است، کفر بوده و ما از این طرز تفکر بر الله پناه می‌بریم.

﴿وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ﴾ [مائده: 44]

ترجمه: و كسانى‌كه به موجب آن‌چه الله نازل كرده حکم نمی‌کنند‏ آنان خود كافرانند.

ای مسلمانان ازبکستان! اشتراک در این انتخابات بدون‌شک گناه‌ عظیم است، پس خود را از آن بازدارید و به این امید نباشید که فقط با تغییر مردم در قدرت یک تغییر واقعی خواهد آمد. چنان‌که شما خود به چشم‌سر می‌بینید، به هر میزانی‌که رؤسای جمهور و حاکمان تغییر و تبدیل شوند، تا زمانی‌که دموکراسی حاکم باشد، هیچ خیری برای شما به بار نخواهد آورد. برعکس، وضیعت زنده‌گی شما روز به روز وخیم‌تر خواهد شد. وقت‌ آن است تا درک نمایید که یگانه راه نجات کنار گذاشتن این نظام غلط و ظالم و کار کردن برای بازگردانیدن نظام اسلام دوباره به زنده‌گی است.

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَجِيبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُم لِمَا يُحْيِيكُمْ﴾ [انفال: 24]

ترجمه: ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! دعوت الله و پیامبر را اجابت کنید، هنگامی‌که شما را به سوی چیزی می‌خواند که شما را حیات می‌بخشد.

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ازبکستان

مترجم: ارسلان مبارز

ادامه مطلب...

دولت خلافت با پشتوانه قرار دادن طلا و نقره به عوض پول کاغذی، تورم فعلی را ریشه‌کن خواهد نمود

  • نشر شده در پاکستان

در ماه نوامبر 2021، ارزش روپیه تا 175 روپیه در مقابل هر دالر کاهش یافت و تورم کوبنده‌ای را بالای شهروندان پاکستان وارد نمود. تورم، صرف نظر از دوباره باز شدن روابط اقتصادی پس از قرنطین، جز لاینفک نظام اقتصادی سرمایه‌داری‌ست. برخلاف پشتوانۀ طلا و نقره در نظام اسلام، پول کاغذی ارزش خود را از دست می‌دهد، زیرا دولت‌ها جهت رشد بخش مالی و سود مبنی بر قرض، پول کاغذی بیش‌تر را به چاپ می‌رسانند. 67 سال پس از لغو استندرد طلا برای دالر توسط ایالات متحده در سال 1934، شاخص قیمت مصرف‌کننده برای تورم 625 درصد افزایش یافت. در حالی‌که در 67 سال قبل از 1934، CPI "شاخص قیمت مصرف‌کننده" تنها 10 درصد افزایش یافته بود. از سال 1933 دالر امریکا بیش از 90 درصد ارزش خود را در برابر طلا از دست داده است. دیده می‌شود که طلا ارزش خود را حفظ کرده، درحالی‌که پول کاغذی ارزش خود را از دست داده و باعث تورم افراطی گردیده است. بین سال‌های 1771 تا 1971، قیمت طلا بین 20 الی 35 دالر در هر اونس ثابت بود. از زمانی‌که نیکسون در سال 1971 دالر را به طور کامل از طلا جدا کرد، قیمت طلا در نوامبر 2021 به 1800 دالر در هر اونس رسید. نقره نیز ارزش خود را حفظ کرده در حالی‌که ارزش پول کاهش یافته و منجر به تورم بی‌سابقه گردیده است. در سال 1546، حاکم اسلامی به نام شیرشاه سوری سکه نقره‌ای به وزن 11.5 گرام ساخت. اما، اکنون که همان سکه به پول کاغذی تبدیل شده به حدی ارزش خود را از دست داده است که در ماه نوامبر 2021 برای خریداری 11.5 گرام نقره به 1495 روپیه نیاز بود. پس؛ جای تعجب نیست که حالا تورم پول به سطح جهان وجود دارد.

پول اسلامی تورم فعلی را از بین می‌برد، زیرا نظام پولی‌اش بر اساس طلا و نقره استوار است، چون‌ طلا و نقره با ارزش، کمیاب و ساخت آن‌ها نیز ناممکن است، به همین دلیل قیمت‌ها ثابت باقی می‌مانند. پول اسلامی هم بر مخارج دولت و هم بر جمع‌آوری عواید آن نظم و انضباط را تحمیل می‌نماید، هم‌چنان اسلام سود و ذخیره پول در بانک را حرام ساخته که منجر به تورم بزرگ پول می‌گردد. دین اسلام به هیچ وجه دولت را اجازه نمی‌دهد بر اساس هر نوع پشتوانه، پول چاپ نماید که توسط دولت‌های فعلی حمایت می‌گردد، بلکه دولت اسلامی باید بر اساس ثروت حقیقی پول چاپ نماید. در اسلام دولت خلافت تنها با پشتوانه طلا و نقره پول را به چاپ می‌رساند. دلیل آن این است که احکام شرعی اسلام تنها طلا و نقره را به حیث پشتوانه تعیین نموده است. الله سبحانه و‌تعالی نساب زکات را تنها بر طلا و نقره واجب کرده است. این نشان می‌دهد که در اقتصاد سرزمین اسلامی به هیچ نوع پول دیگری مانند پول کاغذی توجه نمی‌شود. رسول الله صلی ‌الله‌ علیه‌ ‌و‌سلم تنها با طلا و نقره مبادله پول را مشخص کرده است که دلیل روشن بر این است که پشتوانۀ پول باید طلا و نقره باشد؛ نه چیز دیگر. رسول الله صلی ‌الله ‌علیه ‌و‌سلم فرمود:

«الذَّهَبُ بِالوَرِقِ رِباً إِلاَّ وَهَاءَ» (بخاری ومسلم)

ترجمه: طلا برای نقره سود است، مگر این‌که دست به دست مبادله شود.

پیامبر صلی الله علیه و سلم طلا و نقره را به عنوان پول مشخص کرده است. واحد سنجش این پول عبارت‌ بود از: اوقیه، درهم، دانق، قیراط، مثقال و دینار و تمام معاملات و عقدها با طلا و نقره صورت می‌گرفت، همان‌طوری‌که روایات متعدد معتبر آن را تأیید کرده است. اسلام دینار طلا را به عنوان واحد پول اسلامی در قوانین مربوط به مجازات و دیه مشخص کرده است. مثلاً پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند:

«لا تُقطَعُ یَدُ السَّارِقِ إلَّا فی رُبعِ دِینَارٍ فَصَاعِدًا» (مسلم)

ترجمه: دست دُزد را جز به چهارم حصۀ دینار یا بیش‌تر از آن نبُرید.

ای مسلمانان پاکستان! حزب‌التحریر- ولایۀ پاکستان شما را به اعمالی‌که منجر به رضایت الله سبحانه ‌و‌تعالی می‌گردد، دعوت می‌کند. به پشتوانۀ طلا و نقرۀ که رسول الله صلی‌ الله‌ علیه‌ ‌و‌سلم تعیین نموده، فراخوانید. نظام اقتصادی امریکای سودخوار را -که بشریت را فقیر نموده- از هم بپاشانید. با حزب‌التحریر برای برپایی مجدد خلافت که حکم اسلامی را در مورد پول طلا و نقره اجرا می‌کند، سود و ذخیره پول در بانک‌ها را مردود می‌شمارد، تلاش نمائید. از بستگان و اقارب خویش در نیروهای مسلح پاکستان بخواهید تا حزب‌التحریر را برای تاسیس دوباره خلافت بر منهج نبوت نصرت دهند.

دفتر‌مطبوعاتی‌حزب‌التحریر-ولایۀ‌پاکستان

مترجم: احمد احمدی

ادامه مطلب...

بحران گرسنگی در افغانستان: رسوائی نظم نوین جهانی(کپیتلیزم/سرمایه‌داری) Featured

در حال حاضر یک میلیون کودک افغان از اثر گرسنگی در معرض خطر مرگ قرار دارند. ده میلیون پسر و دختر برای زنده ماندن به کمک‌های بین‌المللی وابسته هستند؛ ‏در‌حالی‌که مردم افغانستان از این بحران رنج می‌برند. سازمان‌ ملل از طالبان و روی کار آمدن آن سخن گفته و اشاره می‌کند که این بحران نتیجه یک ماه پس از قدرت گرفتن طالبان است. در یک بیانیه‌ای آنتونیو گوتِرشAnthony Guterres)) دبیرکل سازمان ملل‌ اظهار داشت: «از زمانی‌که طالبان در ماه گذشته به قدرت رسیدند، سطح فقر عمومی افزایش یافته است و خدمات اساسی عامه در حال فروپاشی است.» این واقعاً خیلی شرم‌آور است! یک مقام با وقار گوترش باید صادق باشد. آیا افغانستان قبل از ظهور طالبان در وهله اول از امنیت و رفاه برخوردار بود؟ آیا گزارش‌های سازمان ملل‌UN) ) و نگرانی‌های جامعه بین‌المللی واقعاً صادقانه است؟ افغانستان بیست سال است که تحت یوغ اشغالگری امریکا از بلایا رنج می‌برد. این کشور از کشتار، تخریب زیرساخت‌ها، ناپدید شدن منابع، خشکسالی و فقر رنج می‌برد، بدون این‌که امریکا (که افغانستان را به بهانه توسعه اشغال کرده بود) برای دستیابی به خودکفایی یا خودمختاری بدون کمک‌های بین‌المللی به افغانستان دست کمک دراز کند.

سازمان‌ملل‌ در تظاهر پست‌گونه‌ی تمدن سرمایه‌داری، از عمل‌اش برای فراهم نمودن میلیون‌ها دالر برای رفع گرسنگی افغان‌ها، با لاف و مباهات می‌بالد. نظم جهانی که جوانان مسلمان را به قتل رساند، مقدسات‌شان را زیر پا گذاشت و دارایی‌های‌شان را ربود، اما امروز به آن‌ها کمک نمی‌کند، زیرا غرب به خوبی می‌داند که خروج‌اش از افغانستان پس از انجام مأموریت‌اش و معنی فروپاشی کامل آن(افغانستان) است. از سوی دیگر، وزیر امور خارجه امریکا اظهار نمود: «امریکا در شرایطی افغانستان را ترک کرد که می‌دانست این کشور قادر به دستیابی‌ به خود کفایی نیست.» پس چرا عملکرد طالبان را که بر اساس نورم/موازین سیاسی بین‌المللی یک حکومت نوپا تلقی می‌شود، برجسته می‌کنند؟! اگر حکومت در دست "نیروهای افغانی طرفدار غرب می‌بود، آیا نظم جهانی با همین لحن عمل می‌کرد؟ همه ما دیده‌ایم که چگونه سازمان ملل‌ کمک‌های مالی خود را به کشورهای به اصطلاح جهان سوم در ازای محدود شدن‌شان در توافق‌نامه‌های زهرآلود سیاسی، اقتصادی و اجتماعی که نظام غربی را به عنوان یک روش زندگی بر آن‌ها تحمیل می‌کند، ارائه می‌کند. بناءً قراردادهای "سیداو و پکن" در ازای حمایت مالی به زور بر سرزمین‌های مسلمان تحمیل شد.

این‌گونه ا‌ست که امریکا جهان را رهبری می‌کند: با ذهنیت باندی و مافیایی، خشکاندن منابع قدرت دولت‌ها، به غارت بردن ثروت‌شان و اشغالی‌که آن‌ها را از پا می‌اندازد، سپس به آن‌ها آزادی قدرت غصبی و جزئی مشروط(بر اساس منافع ملت‌های غربی) می‌دهند! و سپس دزد با چشم سخاوتمندانه به ما نگاه می‌کند تا ذره‌ای از ثروت غارت شده ما را به ما کمک کند! چه دزد سخاوتمندی! و سخاوت او بی‌پایان است، زیرا -با کمک‌هایش- او نمی‌خواهد ما را از گرسنگی نجات دهد، بلکه با اسلامی‌که ما حمل می‌کنیم، می‌جنگد و می‌خواهد چراغ تمدن غرب را به ما بدهد تا ما نیز مانند او شیطان شویم! الله رب العالمين می‌فرماید:

﴿وَدُّواْ لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُواْ فَتَكُونُونَ سَوَاء﴾ [نساء: ۸۹]

ترجمه: آنان دوست می‌دارند كه شما كافر شويد، همان گونه كه خود كافر شده‌ اند و (در كفر با ايشان) مساوی شويد.

وجوهی‌که سازمان ملل‌ مدعی است به افغانستان بدهد، خالص نیست. ما دیدیم که پول‌های سیاسی در سوریه چه کرده است و چگونه ابزاری برای پایان دادن به جنبش‌های جهادی و شهید ساختن مخلصین امت بود. الله سبحانه و تعالی همواره ما را از فریب کافران برحذر داشته و به ما توضیح داده است که چگونه هستند! رب العالمین می‌فرماید:

﴿إِن تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِن تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُواْ بِهَا وَإِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ لاَ يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا إِنَّ اللّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ﴾ [آل‌عمران: 120]

ترجمه: اگر نیکی به شما دست دهد (و نعمتی هم‌چون پیروزی و غنیمت بهره‌ی شما گردد) ناراحت می‌شوند و اگر به شما بدی برسد، شادمان می‌شوند و اگر (در برابر اذیّت و آزارشان) بردباری کنید و (از دوستی با ایشان) بپرهیزید، حیله‌گری (و دشمنانگی خائنانه‌ی) آنان به شما هیچ زیانی نمی‌رساند، شکّی نیست، الله بدان‌چه انجام می‌دهند احاطه دارد (و قادر به دفع نقشه‌های خائنانه و نیرنگ‌های اهریمنانه‌ای ایشان از شما است).

هم‌چنین‌، الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

﴿وَلَن تَرْضَى عَنكَ الْيَهُودُ وَلاَ النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعْدَ الَّذِي جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِيٍّ وَلاَ نَصِيرٍ﴾ [بقره: 120]

ترجمه: یهودیان و مسیحیان هرگز از تو خوشنود نخواهند شد، مگر این که از آئین (تحریف شده و خواست‌های نادرست) ایشان پیروی کنی. بگو: تنها هدایت الله هدایت است. و اگر از خواست‌ها و آرزوهای ایشان پیروی کنی، بعد از آن که علم و آگاهی یافته‌ای (و با دریافت وحی الهی، یقین و اطمینان به تو دست داده است)، هیچ سرپرست و یاوری از جانب الله برای تو نخواهد بود (و الله تو را کمک و یاری نخواهد کرد).

هم‌چنین، رسول الله صلی الله علیه و سلم ما را از پیروی آنان منع نموده است. او صلی الله علیه و سلم می‌فرماید:

«لَا تَسْتَضِيئُوا بِنَارِ الْمُشْرِكِينَ»

ترجمه: هرگز از آتش مشرکین، روشنی طلب نکنید.

ای مردم حکومت افغانستان! دیدید که امریکا و نظم جهانی چگونه اهل خیانت هستند! قبل از آن به مردم فلسطین و سوریه و عراق خیانت کردند...! امروز جهان غرب، بر جنایات رژیم هندو علیه مسلمان آن کشور که در نزدیکی شماست، شاهد هستند و اما در مقابلش بی‌تحرک هستند. آن‌ها به خویشاوندی/هم‌دلی و پیمان‌های‌شان با مؤمنان احترام نمی‌گذارند. ‏آیا توقع دارید، با آن‌هم غرب از شما مراقبت و مواظبت کند؟ در هر حالت نفرت از قلب و دهان آنان‌مثل آتش بیرون می‌آید و شما را مقصر بحرانی می‌دانند که دهه‌ها پیش خودشان ایجاد کرده بودند، فقط به خاطر این‌که شما یک ملت و جنبش اسلامی هستید.

ریسمان محبت را برای دشمنان الله سبحانه‌وتعالی و دشمنان خودتان دراز نکنید، بلکه راه را برای آن‌ها قطع کنید و نفس و اهل/خانواده‌تان را از آتشی‌که هیزوم آن مردم و سنگ‌هاست، حفظ کنید. نجات از چنگال گرسنگی و فقر و سقوط اقتصادی در کتاب الله سبحانه‌وتعالی ذکر گردیده است که همه چیز را به تفصیل بیان می‌کند و برای جهانیان شفا بخش است. قرآن نه تنها یک کتاب رقیه است، بلکه با نظام‌‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خود، اگر به خوبی به آن پایبند باشید و آن را تطبیق کنید، افغانستان و تمام سرزمین‌های اسلامی را نجات خواهید داد. بدانید، زنده‌ماندن و نجات تنها با متحد شدن با امت‌تان میسر می‌شود.

﴿وَإِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ﴾ [انبیاء: 92]

ترجمه: به راستی این، امت شماست؛ امتی واحد و یکپارچه و من، پروردگار شما هستم؛ پس مرا عبادت و پرستش کنید.

بخش زنان دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

#Afghanistan        #أفغانستان

مترجم: داکتر زکریا

ادامه مطلب...

خطاب به علمایی‌که در صنعا گرد‌هم آمدند

  • نشر شده در یمن

به تاریخ 28/10/2021 کنفرانسی در صنعا توسط انجمن علمای یمن و مقامات عمومی برای با استعداد‌ها تحت عنوان "وحدت اسلامی؛ فرصت‌ها و چالش‌ها" برگزار گردید. درین کنفرانس، مردم از سرزمین‌های فلسطین، عراق، لبنان، الجیریا و ایران از طریق ستلایت اشتراک نمودند. الله سبحانه و‌تعالی فرموده است:

﴿إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ﴾ (فاطر:28)

ترجمه: از بندگان الله، فقط علما از او می‌ترسند.

پیامر صلی الله علیه وسلم فرمود:

«الْعُلَمَاءُ وَرَثَةُ الأَنْبِيَاءِ» ]ابو داود و ترمذی[

ترجمه: علما؛ ورثۀ انبیاست.

﴿قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ﴾ (زمر:9)

ترجمه: بگو: آیا کسانی‌که معرفت و دانش دارند و کسانی‌که بی‌بهره از معرفت و دانش اند، یکسانند؟ فقط خردمندان متذکّر می‌شوند.

شما بهتر می‌دانید که قرآن کریم برای پیامبر صلی الله علیه وسلم برای تلاوت محض نه، بلکه برای تطبیق بالای مردم زمین وحی گردید تا این‌که پیامبر صلی الله علیه وسلم دارای دولتی باشد که حدود و نظام‌اش را تطبیق، برای جهاد برحق تلاش، عدالت را حاکم و خیر را به تمام نقاط جهان برساند. این امر واضحاً در سیرت پیامبر صلی الله علیه وسلم ثابت شده که در مکه مکرمه مردم را با بصیرت به سوی الله سبحانه و‌تعالی دعوت می‌نمود و از قبایل و اهل قدرت ده مرتبه طلب نصرت نموده است تا این‌که الله سبحانه و‌تعالی با انصار مدینۀ منوره پیامبر صلی الله علیه وسلم را کمک کرد. سپس؛ زمینۀ هجرت مساعد گردید و دولت تأسیس شد و بعداً توسط دعوت و جهاد فتوحات شروع و اسلام نشر و پخش گردید.

از این‌که عنوان موضوع کنفرانسی‌که در صنعا دایر گردید، "وحدت اسلامی؛ فرصت‌ها و چالش‌های آن" می‌باشد، این را مکلفیت خود دانستیم تا واضح سازیم که مسلمانان به وحدت نمی‌رسند، مگر تحت سایۀ دولت واحد مسلمین که توسط یک خلیفه رهبری گردد و آن خلیفه با طریقه شرعی مطابق سنت پیامبر صلی الله علیه وسلم انتخاب گردیده باشد.

تلاش برای وحدت امت اسلامی توسط تأسیس دولت خلافت مسئله دشوار نیست، زیرا وحدت منبع عزت، راز قدرت و عدم شکست مسلمان‌ها‌ست، اما قابل ذکر است که دولت اسلامی اولین و آخرین فرض‌ها‌ست و بدون آن هیچ فرضِ تطبیق نمی‌گردد. الله سبحانه و‌تعالی با خطاب به پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده است:

﴿فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ﴾ (مائده:48)

ترجمه: پس میان آنان بر طبق آنچه الله نازل کرده است، داوری کن، و (به هنگام داوری) سرپیچی از حقّی‌که به سوی تو آمده از هواهای نفسانی آنان پیروی مکن.

هم‌چنان الله سبحانه و‌تعالی می‌فرماید:

﴿وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَنْ يَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكَ﴾ (مائده:49)

ترجمه: و میان آنان بر طبق آنچه الله نازل کرده است داوری کن و از هواهای نفسانی آنان پیروی مکن و از آنان برحذر باش که مبادا تو را از بخشی از آنچه الله به سویت نازل کرده است، منحرف کنند.

حاکمیت اسلام توسط دولتی‌که اسلام را با سیکولریزم؛ نظام اسلام را با نظام دموکراتیک سرمایه‌داری، نظام اقتصادی اسلام را با نظام اقتصادی سرمایه‌داری و با بانک‌های سودی و صندوق بین‌المللی پول خلط نماید، به دست نمی‌آید. میان دولتی‌که متکی به منافع ملی بوده و امور آن توسط مرز‌های ترسیم شده کفار محدود باشد و دولتی‌که مبنای آن عقیدۀ اسلامی باشد، نه مرز‌های ملی و واقعاً برای وحدت سرزمین‌های اسلامی کار نماید، از زمین تا آسمان فرق وجود دارد. میان دولتی‌که قانون اساسی آن غربی و از قانون اساسی فرانسه منشأ گرفته باشد و دولتی‌که قانون آن از کتاب الله سبحانه و‌تعالی و سنت پیامبر صلی الله علیه وسلم تهیه شده باشد، فرق قابل ملاحظه‌ای وجود دارد.

اسلام بدون دولت به شکل کامل آن امکان ندارد که تطبیق گردد، زیرا تطبیق احکام آن بدون موجودیت خلیفه امکان پذیر نیست. پس؛ حدود آن تطبیق نمی‌گردد، فتوحات صورت نمی‌گیرد و از اسلام دفاع نمی‌شود، مگر توسط امام یعنی خلیفه. به راستی که پیامبر صلی الله علیه وسلم سخن حق را گفته است:

«وَإِنَّمَا الْإِمَامُ جُنَّةٌ يُقَاتَلُ مِنْ وَرَائِهِ وَيُتَّقَى بِهِ»

ترجمه: امام سپری است که در عقب آن جنگ شده و محافظت می شوید.

اهمیت و ارزش دولت اسلامی برای اصحاب رضوان الله علیهم اجمعین کاملاً واضح بود، زیرا وقتی‌که حضرت عمر رضی الل عنه آن‌ها را جمع نمود تا زمانی را به حیث تقویم انتخاب نمایند که شروع تاریخ اسلام باشد. آن‌ها میان هم بحث نمودند تا حادثه‌ی مهمی را دریابند که از آن تاریخ را آغاز نمایند. پس؛ آن‌ها سه حادثۀ مهم و بزرگ را در یافتند: تولد حضرت محمد صلی الله علیه وسلم، آغاز رسالت و حادثۀ هجرت. حضرت علی رضی الله عنه گفت: "بیائید تاریخ را از هجرت آغاز کنیم، زیرا از آن دولت و قدرت مسلمانان شکل گرفته است." گرچه تولد پیامبر صلی الله علیه وسلم و آغاز وحی حوادث بسیار مهم و بزرگ نیز بودند، با آن هم اصحاب رضی الله عنه هجرت و تأسیس دولت اسلامی را شروع تاریخ و تقویم مسلمانان انتخاب نمودند.

حزب‌التحریر که در سال 1953 در فلسطین تأسیس گردید، درک نمود که قضیه سرنوشت‌ساز تمام مسلمانان، خلافت است و تأسیس آن نیز فرض می‌باشد، به همین دلیل برای تأسیس خلافت کار را آغاز نمود. برای مدت بیش‌تر از نیم قرن، اعضای آن شکنجه، اذیت و زندانی گردیدند که در بعضی سرزمین‌های اسلامی منجر به شهادت تعداد زیاد آن‌ها گردید. با آن هم در مسیر حق ثابت قدم ماند و از ملامت هیچ ملامت‌کنندۀ نهراسید و به الله سبحانه و‌تعالی و پیامبر صلی الله علیه وسلم ایمان داشت که به وعده‌اش وفا می‌نماید تا این که به خواست الله سبحانه و‌تعالی مفکورۀ خلافت در میان مسلمانان عام گردید و اکثریت مسلمانان با وجود گمراهی کفار، نوکران آن و پلان‌های شوم غرب، خواهان برگشت خلافت شدند.

﴿وَقَدْ مَكَرُوا مَكْرَهُمْ وَعِنْدَ اللَّهِ مَكْرُهُمْ وَإِنْ كَانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبَالُ﴾ (ابراهیم:46)

ترجمه: و آنان نیرنگ‌شان را به کار گرفتند و (کیفر عقوبت دنیایی و آخرتی) نیرنگ‌شان نزد خداست و هر چند که از نیرنگ‌شان کوه‌ها از جا کنده شود.

این کنفرانس را مشابه کنفرانسی‌که در گذشته‌ها دایر و ختم می‌گردید، نسازید. شعار‌های معکوس در این کنفرانس گفته می‌شد، مانند "آزادی بیت‌المقدس توسط مؤمنین آزاد، نزدیک است" و "این کنفرانس نقطۀ آغاز برای وحدت امت اسلامی تحت پرچم اسلام است"، در حالی که در این کنفرانس برای حصول این هدف از طریقۀ غیر شرعی استفاده می‌نمایند و حتی فاقد پلان اند که بتوانند امت را وحدت ببخشند و عنوان در مورد فرصت‌های موجود که مشاورین می‌توانند آن را پیگیری کنند و از چالش‌هایی‌که باید از آن جلو‌گیری گردد، بحث می‌نماید. پس آیا کسی‌که نظام سرمایه‌داری به رهبری امریکا را که علیه اسلام و مسلمانان جنگ را تحت شعار مبارزه علیه "تروریزم" از سال 2001 آغاز کرده می‌تواند، مسلمانان را وحدت بخشیده و اسلام را تطبیق نماید؟!

اشخاصی‌که برای وحدت مسلمانان صدا می‌زنند، در حقیقت باید برای توقف دادن خون‌ریزی میان فرزندان امت اسلامی تلاش ورزند و انرژی خود را برای مبارزه با دشمن واقعی که کفار اند، ذخیره نمایند. آن‌ها باید پرچم لا اله الاالله را بالای سر کفار به اهتزاز در آورند نه این که به نظام جمهوریت یا شعار‌های آن وفادار باشند و باید برای قطع نمودن دستان کفار و نهاد‌های آن تلاش صورت گیرد. آن ها باید خود را از چنگال بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول رها ساخته، قرض‌های آن‌ها که واضحاً سود را در پی دارد به طور کلی رد نمایند و این علما باید به اسلام رجوع کنند، نه به سازمان‌های ملل، نظام بین‌المللی و نوکران امریکا در یمن.

طریقۀ پیامبر صلی الله علیه وسلم برای تأسیس دولت اسلامی و حاکمیت نظام الله سبحانه و‌تعالی کاملاً واضح و آشکار است و با تغییر زمان و مکان هیچ‌گاهی تغییر نمی‌کند. این طریقه با دعوت به سوی اسلام آغاز و با تأسیس دولت در مدینه خاتمه یافت. طریقۀ تأسیس دولت دارای سه مرحله است؛ درین مراحل یک گروه تشکیل گردید که عقیدۀ اسلامی را به حیث اساس و رهبری فکری خود قرار دادند و کاملاً از افکار و نظام اسلام آگاه بودند و هیچ طریقۀ را به جز از طریقۀ اسلام برای تأسیس دولت اسلامی اتخاذ نکرده بودند. به همین دلیل پیامبر صلی الله علیه وسلم اصحاب‌اش را در مکه در منزل ارقم بن ابی ارقم رضی الله عنه تربیه نمود و از هر کدام آن‌ها شخصیت‌های اسلامی ساخت. این علما باید وارد کارزار فکری گردند تا با تمام مفکوره‌های نظام سرمایه‌داری که امروز به زور داخل نظام تعلیمی گردیده اند، مبارزه نمایند، این افکار را واضح و برملا سازید و به عوض آن افکار اسلامی را جاگزین نمائید. هم‌چنان با مبارزه سیاسی دسائس کفار را که امروز و دیروز بالای مسلمانان و اسلام طرح می‌نمودند را آشکار سازید و از اهل قدرت از میان مسلمین طلب نصرت کرده، سپس با تأسیس دولت اسلامی نظام اسلام را تطبیق و تمام سرزمین‌های اسلامی را تحت پرچم عقاب "پرچم رسول الله صلی الله علیه وسلم" وحدت بخشید.

این را بدانید که الله سبحانه و‌تعالی اشخاصی‌که برای تطبیق اسلام به شیوۀ غربی تحت بهانه میانه‌روی یا اعتدال دعوت می‌کند، آشکار می‌سازد و این اشخاص ادعا می‌کنند که برای حاکمیت اسلام و وحدت سرزمین‌های اسلامی تلاش می‌ورزند در حالی‌که با این اعمال خویش مانع اظهار حق و حقیقت می‌گردند.

دولت‌های غربی به رهبری امریکای جنایت‌کار و انگلیس‌مکار همیشه به بازی حیله گرایانۀ خود ادامه می‌دهند تا مانع ظاهر شدن حق گردند، اما الله سبحانه و‌تعالی حق را اظهار، پیروز و نصرت‌اش را نصیب مسلمانان صادق و با ایمان می‌گرداند. حزب‌التحریر که هرگز به امت دروغ نمی‌گوید شما را به سوی تأسیس دولت خلافت راشدۀ ثانی بر منهج پیامبر صلی الله علیه وسلم دعوت می‌نماید. او صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةً عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ» ]احمد[

ترجمه: سپس؛ خلافت بر منهج نبوت خواهد بود.

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ﴾ (انفال:24)

ترجمه: ای اهل ایمان! هنگامی‌که الله و پیامبرش شما را به حقایقی‌که به شما (حیات معنوی) و زندگی (واقعی) می‌بخشد، دعوت می‌کنند، اجابت کنید.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر-ولایه یمن

مترجم: عبدالله صالحی

 

ادامه مطلب...

کمیتۀ قانون اساسی، ابزار غرب برای تعیین سرنوشت و زندگی آینده مردم شام است

  • نشر شده در سوریه

ششمین دور مذاکرات کمیتۀ تدوین قانون اساسی با اشتراک نمایندگان رژیم ظالم بشارالاسد و به اصطلاح مخالفان رژیم به تاریخ 18 اکتوبر سال 2021 میلادی بعد از شکست پنج دور برگذار شد.

ای مسلمانان در سرزمین مبارک شام!

هیچ تردیدی وجود ندارد که این کمیته وابسته به حمایت جامعه بین‌المللی بوده و به آن ارتباط دارد، بناءً هر ماده قانون اساسی نخست به تائید غرب کافر محول خواهد شد. توافق آرا، همه‌پرسی و هر موضوع دیگر جز پاشیدن خاک به چشمان مردم و مسخره کردن آن‌ها چیزی بیش نیست.

-          بدون شک هر قانون اساسی وضع شده توسط غرب کافر برای تداوم اشغال می‌باشد، زیرا به اساس جهان‌بینی غرب که همانا جدایی اسلام از زندگی و جامعه می‌باشد، استوار بوده، به معنی سکولار ساختن دولت می‌باشد و غرب کافر همواره در کنفرانس‌های مربوط به موضوع سوریه به آن پافشاری نموده است. هیچ تردیدی وجود ندارد که تمام ماده‌های قانون اساسی به اساس همین جهان‌بینی سازمان‌دهی خواهد شد تا منافع خویش را در بربادی منافع مردم شام تأمین نمایند؛ زیرا غرب کافر همواره در تلاش است تا سرزمین‌های اسلامی را تحت استعمار خود داشته و مزدوزان خویش را بر مردم حاکم نمایند تا از منافع آن‌ها حراست نماید. در نتیجه مشکلات و بدبختی جز لاینفک چنین قوانین اساسی ساخته شده بشر می‌باشد، چنانچه الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

﴿وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى﴾ [طه:124]

ترجمه: و هرکه از یاد من روی بگرداند (و از احکام کتاب‌های آسمانی دوری گزیند)، زندگی تنگ (و سخت و گرفته ای) خواهد داشت؛ (چون نه به قسمت و نصیب خدادادی قانع خواهد شد، و نه تسلیم قضا و قدر الهی خواهد گشت) و روز رستاخیز او را نابینا (به عرصه قیامت گسیل و با دیگران در آن‌جا) گرد می‌آوریم.

بدون شک قانون‌گذاری توسط بشر بدون الله سبحانه‌وتعالی نه‌تنها انحراف بزرگ از شریعت الله سبحانه‌وتعالی به حساب می‌آید، بلکه رقابت با الله سبحانه‌وتعالی در امر تشریع می‌باشد.

ای مسلمانان در سرزمین مبارک شام و عقر الاسلام!

الله سبحانه و تعالی حکم کردن به اساس شریعت خویش را بر مسلمانان امر نموده چنان‌چه می‌فرماید:

﴿وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَنْ يَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُصِيبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ[مائده:49]

ترجمه: و (به تو ای پیامبر فرمان می‌دهیم به این که) درمیان آنان طبق چیزی حکم کن که الله برتو نازل کرده است، و از امیال و آرزوهای ایشان پیروی مکن، و از آنان برحذر باش که (با کذب و حق پوشی و خیانت و غرض‌ورزی) تو را از برخی چیزهایی که الله بر تو نازل کرده است، دور و منحرف نکنند (و احکام را پایمال هوی و هوس باطل خود نسازند). پس اگر(از حکم الله روی گردان شدند و به قانون وی) پشت کردند، بدان که الله می‌خواهد به سبب پاره ای از گناهان ایشان را دچار بلا و مصیبت سازد (و به عذاب اخروی گرفتار کند). بی‌گمان بسیاری از مردم (از احکام شریعت) سرپیچی و تمرد می‌کنند( و از حدود قوانین الهی تخطی می‌نمایند).

الله سبحانه و تعالی سعادت و زندگی مرفه را برای مسلمانان‌ که متعهد به احکام و هدایات او باشد آماده نموده است، چنان‌چه می‌فرماید:

﴿فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى[طه:123]

ترجمه: هرگاه هدایت و رهنمود من برای شما آمد، هر که از هدایت و رهنمودم پیروی کند، گمراه و بدبخت نخواهد شد.

چنانکه شما علیه خائن شام انقلاب به پا کردید، باید قربانی‌های بزرگ خویش را با اقامه فرایض الله سبحانه‌وتعالی تاج‌گذاری کنید، حتی با تاج واجبات که همانا تأسیس خلافت اسلامی به منهج نبوت می‌باشد، به الله سبحانه‌وتعالی سوگند این سعادت دارین بوده و بدون شک عزت مسلمانان هست و اظهار دین الله سبحانه‌وتعالی و رضایت خالق جهانیان.

این امر عملاً با قبول کردن برنامه سیاسی که از عقیده اسلامی سرچشمه گرفته باشد، امکان پذیر است تا رهبری سیاسی هوشیار و مخلص را حاکم نماید که از مردم شام حفاظت نماید. ما باید مسلمانان را بشکل عام و مردم شام را به شکل خاص تذکر دهیم که ما در حزب التحریر، قانون اساسی را که تمام ماده های آن از قران، سنت اجماع اصحاب و قیاس شرعی استنباط شده به همه مسلمانان پیشنهاد می‌نماییم که نشان‌دهنده ساختار دولتی می‌باشد که شریعت اسلامی برای ما واضح ساخته است و هم‌چنان ارکان و صلاحیت‌های آن‌ها را واضح می‌سازد. فلهذا آن‌چه ما به دنبال آن هستیم، فقط یک شعار و یا یک مطالبه عمومی باقی نماند؛ بلکه هدفی خاصی باشد که با بصیرت مستقیم و مشروع به دنبال آن باشیم.

ما شب و روز برای امت خود، برای گهواره خود و تمام کسانی‌که ما را حمایت می‌کند، تلاش می‌کنیم تا این قانون اساسی توسط خلافت راشده ثانی به منهج نبوت به اجرا گذاشته شود، چنان‌چه رسول صلی الله علیه وسلم بشارت داده است:

«ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةً عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ ثُمَّ سَكَتَ» (مسند احمد)

ترجمه: و بعدا خلافت بر منهج نبوت قایم خواهد شد و سکوت کرد.

احمد عبدالوهاب

رئیس دفتر مطبوعاتی حزب التحریر - ولایه سوریه

مترجم:خالد "سیف الله"

ادامه مطلب...

سنت هم‌مانند قرآن کریم دلیل شرعی است

  • نشر شده در فقهی

به جواب احمد قیروان

پرسش

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته شیخ عطاء!

در نزدم سوال مهم است و او این‌که آیا حکم رجم به اساس قرآن تشریع گردیده و یا به اساس احادیث صحیح متواتر؟ من جستجوی کردم، ولی ندانستم که این حکم چگونه به شریعت داخل شده، در حالی‌که مثل حکم سرقت که در آیۀ مبارکه ذکر شده: ﴿السارق و السارق فاقطعوا ایدیهما)  و یا مثل ﴿الزانیة و الزانی فاجلدوا ... ﴾ این حکم مثل آن‌ها ذکر نشده است، پس سوال این است که آیا ما شریعت را از قرآن پیروی می‌کنیم و یا از احادیث؟ شاید شما بگوئید چرا حرکات نماز و و ضوء در قرآن ذکر نشده و همه چیز در قرآن ذکر نیست؟ در حالی‌که آن‌ها یک حکم اساسی مثل قاعدۀ ریاضیکی که ۱+۱ مساوی به ۲ است، یعنی هر موضوعی‌که در قرآن پیدا شد، به آن حکم می‌کنیم و آنچه در قرآن ذکر نشد آن را به عنوان یک قاعدۀ اساسی نمی‌گیریم. بلی امکان تحقیق و اجتهاد در جزئیات است و زمینۀ این برای ما است که جزئیات را از احادیث بگیریم، اما نمی‌توانیم که قواعد اساسی را از حدیث بگیریم و اصل را ترک کنیم.

پاسخ

و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

اول: مطلبی‌که در سوالت ذکر شده که گفتی: «هر موضوعی‌که در قرآن یافتیم، به آن حکم می‌کنیم ولی اگر نیافتیم آن را به عنوان یک قاعدۀ اساسی نمی‌گیریم» این گفته یک سخن عجیبی است که بر اسلام و مسلمانان ناآشنا است، زیرا مسلمان ایمان دارند که سنت نبوی دلیل شرعی است، مانند قرآن کریم بدون کوچکترین تفاوت، از زمان صحابۀ کرایم رضوان الله علیهم اجمعین تا امروز این موقف مسلمانان بوده و هست و ما این مسئله را در کتاب شخصیت اسلامی در دو مبحث یعنی در مبحث "سنت مانند قرآن دلیل شرعی است و در مبحث" استدلال به سنت" واضح ساختیم؛ پس شما به این کتاب مراجعه کنید. انشاء الله برای شما کافی است؛ اما ما در این‌جا آنچه که در مبحث "سنت مانند قرآن دلیل شرعی است " که در جزء اول کتاب شخصیه ذکر شده را نقل قول می‌کنیم:

«سنت مانند قرآن دلیل شرعی است و سنت وحی از جانب الله سبحانه و تعالی بوده، اقتصار بر قرآن و ترک سنت کفر صریح و این نظر کسانی است که از اسلام خارج شده اند، این‌که سنت وحی از جانب الله سبحانه و تعالی است صراحتاً در قرآن کریم ذکر شده است مثل این آیات قرآن کریم است:

﴿قُل إِنَّمَا أُنذِرُكُم بِالْوَحْی﴾ [انبیاء: 45]

ترجمه: بگو من به وسیله وحی شما را بیم می‌دهم.

وقال: ﴿إِن یوُحَى إِلَی إِلَّا أَنَّمَا أَنَا نَذِیر مُّبِین﴾ [ص: 70]

ترجمه: بر من وحی نمی‌شود مگر این‌که من بیم دهندۀ آشکار هستم.

وقال: ﴿إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا یوُحَى إِلیَ﴾ً [احقاف: 9]

ترجمه: من از چیزی پیروی نمی‌کنم مگر این‌که بر من وحی شده باشد.

وقال: ﴿قُل إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَا یوٌحَى إِلَی مِن رَّبّیِ﴾ [اعراف: 203]

ترجمه: بگو آنچه که بر من وحی می‌شود، بدون شک که از جانب پروردگار من است.

وقال: ﴿وَمَا ینَطِقُ عَنِ الْهَوَى (3) إِنْ هُوَ إِلَّا وَحَى یوحی﴾ [نجم: 3-4]

ترجمه: او از هوای نفس خودش سخن نمی‌گوید مگر چیزی‌ را می‌گوید که بر آن وحی شده است.

همۀ این آیات قطعی الثبوت و قطعی الدلالت است که دال بر این است که آنچه رسول الله صلی الله علیه و سلم آورده و آنچه که توسط آن مردم را بیم داده او وحی بوده و احتمال هیچ تأویلی دیگری را ندارد پس سنت مانند قرآن وحی است.

اما این‌که سنت مانند قرآن واجب الاتباع است، این مطلب نیز صراحتاً در قرآن کریم ذکر شده است:﴿وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُول فَخُذُوه  وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا﴾ [حشر: 7] وقال: ﴿مَّنْ یطیعِ الرَّسُول فَقَدْ أَطَاعَ اللَّه﴾ [نساء: 80] وقال: ﴿فَلْیحَذَرِ الَّذِینٌ یخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَن تُصِبٌهم فِتْنَة أَوْ یصُبٌهُمْ عَذَاب أَلِیم﴾ [نور: 63] وقال: ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِن وَلَا مُؤْمِنَة إِذَا قَضَى اللَّه وَرَسُولُهُ أَمْرا أَن یكونَ لَهُمُ الْخِیرَة مِنْ أَمْرِهِمْ﴾ [احزاب: 36] وقال: ﴿فَلا وَرَبِّكَ لاَ یؤُمِنُونَ حَتَّىَ یُحكِّمُوكَ فِیماٌ شَجَرَ بَینْهُمْ ثُمَّ لا یجَدُواْ فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجا مِّمَّا قَضَیتْ وَ یسُلِّمُواْ تَسْلِیمٌا﴾ [نساء 65] وقال: ﴿أَطِیعٌوا اللَّه وَأَطِیعٌوا الرَّسُول﴾ (در سوره های نور، محمد، نساء، مائده، تغابن) وقال: ﴿قُل إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّه فَاتَّبِعُونِی یحُبِبْكُمُ اللّه﴾ [آل عمران: 31] تمام این آیات صریحاً وضاحت بر واجب بودن پیروی از آنچه رسول الله صلی الله علیه و سلم آورده داشته و واضح ساخته است که اطاعت از رسول الله صلی الله علیه وسلم اطاعت از الله سبحانه و تعالی است.

پس قرآن کریم و حدیث از لحاظ پیروی و این‌که هر آنچه در این دو ذکر شده دلیل شرعی است، حدیث مانند قرآن بوده و فرق ندارد، به همین دلیل جائز نیست که گفته شود در نزد ما کتاب الله است ما کتاب الله را می‌گیریم، چون مفهوم مخالف این سخن، این است که سنت را ترک می‌کنیم؛ بلکه لازم است که سنت با کتاب الله یکجا شده و حدیث مانند قرآن دلیل شرعی گرفته شود و جائز نیست که از مسلمان عملی صادر شود که بیانگر اتخاذ آن بر قرآن و ترک سنت باشد. رسول الله صلی الله علیه وسلم بر این موضوع هشدار داده است، چنانچه وارد شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است:

«یوُشِكُ أَنْ یقعُدَ الرَّجُل مِنْكُمْ عَلَى أَرِیكٌتِهِ یحُدِّثُ  بِحَدِیثٌی،ً فَیقَول :ُ بَینِی وَبَینكُمْ كِتَابُ اللَّه ، فَمَا وَجَدْنَا فِیهٌ حَلَالا اسْتَحْلَلْنَاه ، وَمَا وَجَدْ نَا فِیهٌ حَرَاما حَرَّمْنَاه ، وَإِنَّ مَا حَرَّمَ رَسُول اللَّه كَمَا حَرَّمَ اللَّه»

ترجمه: نزدیک است که مردی از شما بر چوکی خود بنشیند و از احادیث من سخن بگوید و چنین بر زبان بیاورد که بین من و شما کتاب الله است، آنچه در آن حلال یافتیم حلال می‌شماریم و آنچه در آن حرام یافتیم حرام می‌شماریم، در حالی‌که آنچه رسول الله صلی الله علیه وسلم حرام نموده مانند همان چیزی است که الله سبحانه و تعالی حرام نموده است.

این حدیث را حاکم و بیهقی روایت کرده و در روایت دیگری از جابر مرفوعا روایت شده است:  

«منْ بَلَغَهُ عَنِّ حَدِیث فَكَذَّبَ بِهِ، فَقَدْ كَذَّبَ ثَلَثَة : اللَّه، وَرَسُولَهُ، وَالَّذِي حَدَّثَ بِهِ»

ترجمه: به کسی‌که حدیثی برسد و آنرا تکذیب نماید، در حقیقت سه کس را تکذیب کرده است؛ الله، رسول اش و کسی را که روایت آن حدیث را نموده است. (مجع الزوائد از جابر)

بناءً اشتباه خواهد بود که قرآن را به حدیث قیاس کنیم، اگر مطابق آن نبود آن را ترک کنیم، زیرا این نظر در صورتی‌که حدیث مخصص، مقید و یا مفصل مجمل قرآن باشد منجر به ترک حدیث می‌شود که این جائز نیست، زیرا در این صورت‌ها طوری ظاهر می‌شود که گویا آنچه حدیث آورده مطابق با قرآن نبوده ویا این‌که در قرآن موجود نیست، مثل این‌که بعض احادیثی است که فروع را به اصل یکجا می‌سازد؛ پس آن احکامی‌که در خصوص آن‌ها حدیث آمده مخصوصاً احکام مفصلی‌که در خصوص آن قرآن نیامده بلکه تنها حدیث آمده است. بناء حدیث از این لحاظ به قرآن مطابقت داده نمی‌شود که اگر مطابق به قرآن آمده بود قبول شود و آنچه مطابق به قرآن نیامده ترک شود؛ بلکه موضوع طوری است که اگر حدیث در تناقض به قرآن آمده بود، در حالی‌که هردو قطعی المعنی باشد، در این صورت حدیث از لحاظ متن رد می‌باشد؛ زیرا معنی آن در تناقض به قرآن است، به دلیل آنچه ار فاطمه بنت قیس روایت شده است که گفت:

«طَلَّقَنِی زَوْجِی ثَلَثا عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللّهَ صلى الله عليه وسلم فَأَتَیتْ النَّبِی صلى الله عليه وسلم فَلَمْ یجَعَل لِی سُكْنَى، وَلاَ نَفَقَة»

ترجمه: شوهرم مرا در زمان رسول الله صلی الله علیه و سلم سه طلاق داد، سپس من در نزد رسول الله صلی الله علیه و سلم آمدم و برایم خانۀ مسکونی و نفقه نداد.

 این حدیث مردود است، زیرا این حدیث در تناقض به این قول الله سبحانه وتعالی است:

﴿أَسْكِنُوهُنَّ مِنْ َ حیثْ سَكَنتُم مِّن وُجْدِكُمْ﴾ [طلاق: 6]

ترجمه: ایشان را سکنی گزین نمائید، در آن مسکنی‌که در توان شما است.

پس این حدیث رد می‌شود، چون این حدیث در تعارض با قرآن است؛ در حالی‌که آیه مبارکۀ فوق الذکر قطعی الثبوت و قطعی الدلالت است، اما وقتی حدیث با قرآن تعارض نداشت، بلکه حدیث شامل مطلب بود که قرآن شامل آن نبود و یا معنی را زیاده بر دلالت قرآن داشت، در این صورت هم به قرآن عمل می‌شود و هم به حدیث، گفته نشود که ما در این صورت نیز به قرآن اکتفاء می‌کنیم، زیرا الله سبحانه و تعالی امر به پیروی و اعتقاد از هردو هم‌زمان واجب است.» (ختم متن کتاب شخصیه)

از مطالب ذکر شده واضح می‌شود که حکم شرعی از سنت مطهر رسول الله صلی الله علیه و سلم گرفته می‌شود، همان طوری‌که از قرآن کریم گرفته می‌شود، بدون این‌که در بین این دو فرق قائل شویم و اصلاً لازم نیست که حکم حتماً در قرآن ذکر شده باشد تا بر پیروی آن مکلف باشیم، بلکه حکم شرعی از سنت نیز گرفته می‌شود، هرچند که سنت تنها بر آن اختصاص پیدا کرده باشد. بناءً موضوع رجم زانی محصن از باب بیان سنت بر قرآن کریم و تخصیص عمومیت قرآن کریم توسط سنت است و رجم زانی تخصیص عموم آیۀ مبارکۀ بوده که موجب جلد زانی می‌شود، چنانچه بعداً ذکر می‌شود، پس گفته نشود که سنت به تنهائی خود مستقل بر حکم رجم زانی است، زیرا رجم زانی از باب مجازات زانی است که در قرآن بیان شده یعنی اصل مسئله مجازات زانی در قرآن ذکر شده، ولی سنت قرآن را توضیح داده است؛ به گونه‌ای که آیۀ عام را تخصیص داده؛ پس زانی محصن استثناء شده و مجازات آن رجم است تا لحظه مرگ، تخصیص عام کتاب توسط سنت بسیار موارد زیادی دارد تنها به مورد رجم زانی اقتصار ندارد.

دوم: ما در ۱۲ محرم ۱۴۴۱ هـ.ق/۱۱سپتمبر۲۰۱۹ م در خصوص موضوع رجم زانی محصن جوابی ارائه نموده بودیم که بخشی از این جواب را که به جواب شما ربط دارد نقل می‌کنم:

«شما از جزای مرد محصن(متأهل) سوال نمودید که آیا این مسئله در فقه اسلامی قطعی است و یا خیر؟ آیا این مسئله از جمله حدود به حساب می‌آید و یا از جمله تعزیرات؟ چنانچه بعضی علماء معاصر مجازات فعل زنا را از جملۀ تعزیرات می‌شمارند پاسخ سوال شما قرار ذیل است:

1-                  مجازات مرد زنا کار محصن(متأهل) رجم تا لحظۀ مرگ است و این مسئله از جملۀ احکام به شمار می‌رود نه از جملۀ مسائل عقیدوی؛ پس این مسئله مانند دیگر احکام شرعی بوده لازم نیست که دلیل آن قطعی باشد؛ بلکه ظن غالب برای فرضیت آن کفایت می‌کند؛ چنانکه اثبات احکام شرعی توسط دلائل ظنی، اصلی از اصول فقهی است،.لذا این‌که دلیل قطعی و یا غیر قطعی باشد، در این مسئله هیچ تأثیری ندارد، بلکه لازم است که دلیل حکم از شریعت ثابت شود. دلائل صحیح بسیاری آمده که این حکم را به اثبات رسانده جای برای شک نمی‌گذارد و ثابت می‌سازد که جزای مرد زنا کار محصن(متأهل) رجم است، چنانکه این دلائل در ذیل ذکر شده است.

۲- طوری به نظر می‌رسد که بعضی از علماء در این زمان در اخذ احکام شرعی منهج و راه درست و اصولی را نمی‌گیرند، و زمانی‌که می‌خواهند حکم شرعی را اخذ نمایند، تلاش می‌کنند که حکم شرعی را با زمان و نظریاتی هماهنگ بسازند که این نظریات فعلاً در جهان حاکم است؛ نظریاتی‌که فرهنگ غرب آن‌ها را تحت عنوان قوانین بین‌المللی و توافق‌نامه‌های حقوق بشری بالای مردم حاکم و تحمیل نموده که این روش و طریقه برای اخذ و استنباط احکام شرعی کاملا غلط است، زیرا هدف از اخذ حکم، حکم الله سبحانه  تعالی بوده نه حکمی‌که با آراء و نظریات و توافق‌نامه‌های بین المللی موافقت داشته باشد و واجب شرعی هم همین یافتن حکم شرعی از مرجع و دلائل شرعی سپس قرار دادن آن در منصۀ تطبیق و تنفیذ است. واجب است که دعوت در جهان به سوی اسلام و احکامی باشد که به طریقۀ شرعی آن از شریعت اخذ و استنباط شده و یقیناً حکمی‌که به طریقۀ شرعی آن استنباط گردد، حکمی است که پاسخ گوی همۀ بشریت بوده؛ زیرا همین حکم است که از نزد خالق بشر و خالق جهانیان آمده، خالقی‌که از احوال مخلوقاتش کاملاً آگاه می‌باشد:

﴿أَلَا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ﴾ [ملك: 14]

ترجمه: مگر كسی‌كه ( مردمان را ) می‌آفريند (حال و وضع ايشان را) نمی‌داند، و حال اين كه او دقيق و باريك بين بس آگاهی است ؟ !

﴿أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ﴾ [اعراف: 54]

ترجمه: آگاه باشيد كه تنها او می‌آفريند و تنها او فرمان می‌دهد . بزرگوار و جاويدان و دارای خيرات فراوان، خالقی است كه پروردگار جهانيان است .

بناءً جائز نیست به گفتۀ چنین علمایی‌که در تلاش اند تا در استنباط احکام شرعی، خود را با فرهنگ غربی هم‌آهنگ سازند پیروی شود؛ فرقی نمی‌کند که این علماء به خاطر فشارهای وارده چنین عملی را مرتکب شوند و یا به خاطری راضی نمودن کفار غربی، پیروی در هردو حالت از چنین علمای غلط است.

۳- بدون شک جزای زنا برای مرد و زن محصن(متأهل) رجم بوده و برای غیر محصن(مجرد) صد تازیانه می‌باشد، و این جزا شامل حدود اسلامی است.

ما احکام حد زنا را در کتاب "نظام عقوبات" به صورت مفصل بیان کردیم که در این‌جا بعضی مواردی‌که در مورد حد زنا در کتاب مذکور آمده است ذکر می‌کنیم: "بعضی علماء به این نظر اند که حد زنا در مورد زن زانیه و مرد زانی خواه محصن(متأهل) باشد و خواه غیر محصن(مجرد) صد تازیانه بوده فرقی بین این دو نیست؛ زیرا الله سبحانه و تعالی فرموده است:

﴿الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ ۖ وَلَا تَأْخُذْكُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ [نور: 2]

ترجمه: هر يك از زن و مرد زناكار ( مؤمن، بالغ، حرّ، و ازدواج ناكرده ) را صد تازيانه بزنيد و در (اجرا قوانين) دين الله (سبحانه و تعالی) رأفت (و رحمت كاذب) نسبت بديشان نداشته باشيد.

این علماء گفتند ترک کتاب الله سبحانه و تعالی که قطعی و یقینی است به وسیلۀ خبر واحد جائز نیست؛ اخبار آحادی‌که امکان کذب در آن‌ها متصور می‌باشد. دیگر این‌که با چنین عمل‌کردی کتاب الله سبحانه و تعالی توسط سنت منسوخ می‌شود که چنین عملی جائز نیست، اما عموم اهل علم صحابه، تابعین و بعد از تابعین از علمای جهان در تمامی زمان‌ها گفتند که زنان و مردان غیر محصن(متأهل) صد تازیانه زده شوند و زنان و مردان محصن(متأهل) رجم شوند تا بمیرند، زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم "ماعز" را رجم کرد و هم‌چنان از  جابر بن عبدالله روایت شده است که "مردی با زنی زنا کرده بود و رسول الله صلی الله علیه وسلم دستور تازیانه را داد و تازیانه زده شد؛ سپس رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر داده شد که این مرد محصن(متأهل) است، رسول الله صلی الله علیه و سلم امر کرد که آن مرد رجم شود و رجم شد."

کسی‌که در دلائل وارده در این خصوص دقت کند می‌بیند که این قول الله سبحانه و تعالی: ﴿ الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ  ﴾؛ هر يك از زن و مرد زناكار (مؤمن، بالغ، حرّ، و ازدواج ناكرده) را صد تازيانه بزنيد. اين آیه عام است، زیرا کلمۀ "زانیه" و "زانی" از الفاظ عمومی است که شامل مرد و زن متأهل و غیر متأهل می‌شوند، اما زمانی‌که حدیث یعنی این فرمودۀ رسول الله صلی الله علیه و سلم:

«واغد يا أُنيْس إلى امرأة هذا فإن اعترفت فارجمها»

ترجمه: ای انیس، به سوی آن زن برو اگر به فعل زنا اعتراف کرد رجم کن!

 این حدیث ثابت کرد که رسول الله صلی الله علیه و سلم "ماعز" را رجم کرد، البته بعد از آن‌که از محصن(متأهل) بودن ماعز معلومات ثابت شد و هم‌چنان "غامیدیه" را رجم کرد و به همین ترتیب دیگر احادیث صحیح بیان‌گر این مطلب بوده، معلوم می‌شود که این احادیث آیۀ مبارکۀ فوق را که عام و در مورد غیر محصن است، تخصیص داده و شخص محصن(متأهل) را استثنا نموده است. بناءً واضح شد که احادیث این آیۀ مبارکه عام را منسوخ نساخته بلکه تخصیص داده و تخصیص قرآن توسط سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم جائز است و این اصلی است که در بسیاری از آیات قرآن نزد علماء پذیرفته شده است.

حکم شرعی‌که دلائل شرعی از کتاب الله و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم بر آن دلالت دارد این است که جزای فعل زنا در مورد غیرمحصن(مجرد) صد تازیانه به اساس کتاب الله و تبعید مدت یک سال به دلیل سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌باشد، مگر مسأله‌ای تبعید یک امر جائز و برای حاکم اختیاری است، اگر حاکم خواست ضمن این‌که زانی غیرمحصن(مجرد) را تازیانه می‌زند، مدت یک سال  تبیعد اش کند، و اگر نخواست تنها بر تازیانه اکتفاء می‌کند، اما حاکم نمی‌تواند که تبعید و تازیانه هردو را ترک کند، زیرا جزای فعل زنا در مورد شخص غیر محصن(مجرد) تازیانه است، اما جزای فعل مرد و زن زنا کار محصن(متأهل) رجم است، مرد و زن محصن(متأهل) اولا تازیانه زده شود سپس رجم شود و جائز است که تنها بر رجم آن اکتفاء گردد اما جائز نیست که تنها بر تازیانه اکتفاء شود، زیرا جزای زنا در مورد شخص محصن(متأهل) رجم است.

اما دلیل جزای شخص محصن(متأهل) در این زمینه احادیث بسیاری است، از ابوهریره و زید ابن خالد رضی الله عنهما روایت است که مردی از اعراب نزد رسول الله صلی الله علیه و سلم آمد و گفت ای رسول الله! ترا به الله قسم که حکم کتاب الله سبحانه و تعالی ‌را بالای من جاری کن و طرف خصم آن که از آن دانا تر بود، گفت بلی من هم موافق هستم، بین ما کتاب الله سبحانه و تعالی را جاری کن! و برای من اجازه بدهید تا موضوع را بیان کنم. رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: بگو! شخص گفت: پسرم اجیر این شخص است که با زنش زنا کرده است و من اطلاع حاصل نمودم که بالای پسرم رجم است و رجم آن‌را در برابر صد گوسفند و یک دختر خریداری نمودم، اما وقتی اهل علم را سوال کردم، گفتند بالای پسرم صد تازیانه و تبعید یک سال می‌باشد و بالای زن رجم است، پس رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت:

«والذي نفسي بيده لأقضين بينكما بكتاب الله، الوليدة والغنم ردّ، وعلى ابنك جلد مائة، وتغريب عام، واغدُ يا أنيس - لرجل من أسلم - إلى امرأة هذا فإن اعترفت فارجمها، قال: فغدا عليها فاعترفت فأمر بها رسول الله صلی الله فرجمت»

ترجمه: قسم به آن ذاتی‌که جان من در دست اوست، در بین شما به اساس کتاب الله سبحانه و تعالی داوری می‌کنم، دختر و گوسفند رد است، بالای  پسر تو صد تازیانه و تبعید یک سال می‌باشد. یا "انیس" فردا صبح نزد همان زن برو، اگر به فعل زنا اعتراف کرد، حکم رجم را بالای آن جاری کن!" انیس" نزد آن زن رفت و زن به زنا اعتراف کرد، رسول الله صلی الله علیه و سلم به رجم امر کرد و زن رجم شد.

بناء از این روایات معلوم می‌شود که رسول الله صلی الله علیه و سلم شخص محصن(متأهل) را رجم نموده و تازیانه نزده است، هم‌چنان از شعبی روایت شده است که حضرت علی رضی الله عنه زنی را در روز پنج شنبه تازیانه زد و در روز جمعه رجم کرد و گفت تازیانه به اساس حکم کتاب الله سبحانه و تعالی و رجم آن به اساس سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم است.

از عباده ابن صامت رضی الله عنه روایت است که گفت:

«خذوا عني، خذوا عني، قد جعل الله لهن سبيلاً البكر بالبكر جلد مائة ونفي سنة، والثيب بالثيب جلد مائة والرجم»

ترجمه: از من بگیرید از من بگیرید، الله در مورد زنان، راه نشان داده است، زنای بکر با بکر صد تازیانه و تبعید یک سال است و زنای متأهل با متأهل صد تازیانه و رجم است.

بناءً جزای زنای مرد و زن محصن(متأهل) تازیانه و رجم است، چنانکه حضرت علی رضی الله عنه چنین کرد.

از حضرت جابر بن سمرة رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم ماعز بن مالک را رجم کرد و تازیانه را ذکر نکرد و در بخاری از سلیمان بن بریدة روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم "غامدیه" را رجم کرد، ولی مسئله‌ی تازیانه را ذکر نکرد؛ پس این روایات دلالت دارند که رسول الله صلی الله علیه وسلم محصن(مجرد) را رجم کرده اما تازیانه نزده است و این‌که فرموده است:

«الثيب بالثيب جلد مائة والرجم«

ترجمه: و زنای متأهل با متأهل صد تازیانه و رجم است.

به معنی این‌که بالای زانی و زانیۀ محصن(متأهل) رجم واجب است، اما تازیانه جائز است و نظر به رأی و عمل‌کرد خلیفه می‌تواند که تازیانه ترک شود. به این ترتیب بین رجم و تازیانه در احادیث جمع می‌شود، پس نمی‌توان گفت که حدیث سمرة که "ماعز" تازیانه زده نشده ناسخ حدیث عبادة ابن صامت باشد، روایت ابن صامت که ثابت کنندۀ تازیانه علاوه بر رجم است. این مطلب گفته نشود زیرا ثابت نشده است که حدیث "ماعز" از حدیث عبادة متاخر است با وجود عدم ثبوت تأخر این حدیث ترک تازیانه فهمیده نمی‌شود و نمی‌توان ناسخ حکم آن گردد؛ پس هر دو حدیث در حکم شان با قوت شان باقی هستند و هیچ دلیل ترجیحی نیز در بین این دو حدیث دیده نمی‌شود و آنچه که در این حدیث علاوه بر رجم در مورد تازیانه آمده است، جواز تازیانه را می‌رساند، نه وجوب آن را؛ زیرا در این مسئله واجب رجم است و در مورد تازیانۀ محصن حاکم خودش اختیار دارد که علاوه بر رجم تازیانه بزند و یا ترک کند. بدین شیوه بین این دو حدیث جمع می‌شود." ختم متن کتاب نظام عقوبات.

 خلاصه این‌که جزای مرد و زن زانی و زانیه رجم تا حالت مرگ است که در این مورد دلائل صحیح بسیاری از سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم در صحیحین و دیگرکتب حدیث آمده است و جزای فعل زنا شامل احکام حدود نه از جملۀ تعزیرات.» نقل از جواب سابق ختم شد.

در اخیر باید گفت که شما بر خود حکم کردید و گفتید: «به زودی شما برایم می‌گوئید، چرا حرکات نماز و وضوء را نمی‌گوئید، در حالی‌که این‌ها در قرآن ذکر نشده و همه چیز در قرآن ذکر نیست، الی آخر. اما این یک حکم اساسی است مثل قاعدۀ ریاضیکی ۱+۱= ۲ یعنی هر مسألۀ که در قرآن ذکر شده است به آن حکم می‌کنیم و آنچه در قرآن ذکر نشده آن را به عنوان مسئلۀ اساسی نمی‌گیریم، ولی امکان بحث و اجتهاد در جزئیات آن می‌باشد و امکان دارد که حدیث را در جزئیات بگیریم، ولی جائز نیست که اساس را بر حدیث بنا کنیم و اصل را ترک کنیم تشکر» پس خود شما در این قول خود جائز دانستید که کیفیت بیان ادای نماز را از سنت بگیریم و شما می‌گوئید که این درست است، چون این مثل قاعدۀ ریاضیکی ۱+۱= ۲ است که استدلال به سنت در این خصوص مثل مسئله محصن زانی است؛ پس در حکم اداء نماز ﴿وَ أَقیمٌوا الصَّلَاةَ ﴾ مجمل است و احادیثی‌که کیفیت نماز را اداء بیان کرده اگرچی بعضی مجتهدین در خصوص بیان کیفیت رکوع، سجده و قرائت اختلاف کردند، این احادیث بیان کننده مجمل است و هم‌چنان است آیه مبارکه ﴿وَ الزَّانِیةُ وَالزَّانِی﴾ً پس این آیۀ مبارکه عام است، زیرا لفظ زانی و زانیه الفاظ عامی است و احادیث متعلق به محصن این عمومیت را به زانی غیر محصن خاص ساخته است، پس موضوع در این‌جا از باب تخصیص عام توسط حدیث است، اگر شما اصول را می‌خواندید، حتماً در میافتید که مجمل، تخصیص عام و تقیید مطلق و غیره همه این موارد از اقسام کتاب و سنت است که استدلال به این‌ها به صورت شرعی آن واجب است.

بناءً تفکیک بین مجمل در حالت نماز و تخصیص عام در مسئله زنا تفکیک نادرست است که این جائز نیست و این بیان‌گر این است که شما اصول فقه را درک نکردید و من از الله سبحانه وتعالی هدایت را برای شما می‌خواهم و از الله سبحانه وتعالی می‌خواهم که شما را توفیق دهد تا توان خود را به خرج دهید تا اصول فقه را بیاموزید تا سوال را در جای آن نمائید؛ نه در غیر آن.

امید که حالا این مسئله برای شما واضح شده باشد!

برادرتان عطاء بن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه