جمعه, ۲۷ مُحرم ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۸/۰۲م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

فرمان‌برداری حکام و اپوزسیون از صندوق بین‌المللی پول در غوغا و آرامش مجلس ملی Featured

پس از غوغاهای چندین روزه‌ای که رسانه‌های مزدور حکام پاکستان از آن منحیث بی‌احترامی به دموکراسی یاد کردند، حکومت و اپوزسیون اکنون دست به ایراد یک سلسله سخنرانی‌های منظم در جریان جلسۀ بودجۀ پارلمان زده اند. به‌هرحال، این بودجۀ نیز مانند تمام بودجه‌های قبلی چیزی جز بودجۀ استعماری صندوق بین‌المللی پول نیست، خواه مجلس ملی در آشوب قرار داشته باشد یا در آرامش. این بودجه‌ای است که بیشتر از نیم عواید مالیاتی فدرال پاکستان را در دستان صندوق بین‌المللی پول و سایر مافیای سودخوار قرار می‌دهد. این بودجه مبلغی بالغ بر ۶۵۰ میلیارد روپیه پول مردم را به شکل مالیات انکشاف نفت، به‌علاوۀ مالیات عمومی ۶۵۰ میلیارد دالری از فروش نفت دربر می‌گیرد. درحالی‌که درآمد خالص مردم در جریان تورم دائماً درحال کاهش است، بهای برق و گاز مدام افزایش می‌یابد و عام مردم را تکه پاره می‌کند. این بودجۀ استعماری قرار است از طرف اپوزسیون و حکومت تصویب شود، خواه پارلمان در آشوب باشد یا در آرامش، بی‌توجه به بی‌شمار تناقضات جدی‌اش با دین بزرگ‌مان.

آیا بر سر چرایی عدم تخصیص بودجۀ لازم برای آزادسازی کشمیر اشغالی و مسجدالاقصی و سرزمین مقدس فلسطین نیز غوغا به‌پا شد؟ آیا بر سر چرایی عدم تخصیص بودجه از طرف صندوق بین‌المللی پول به‌منظور تهداب‌سازی برای آوردن انقلاب در صنعت و جایگزین کردن کامل واردات با صنایع و ماشین‌آلات سنگین نیز غوغا به‌پا شد؟ آیا روی این‌که چرا بودجۀ کپیتالیزم هرگز نیازهای اساسی هیچ فرد پاکستان را تأمین نمی‌کند نیز غوا به‌پا شد؟ آیا این غوغا به‌خاطر پایان دادن به هژمونی دالر با اصرار بر قرار دادن ارزمان بر مبنای طلا و نقره مطابق به تشریع اسلام به‌پا شد؟ آیا به‌خاطر عدم پرداخت سود به قرضه‌ها/وام‌های خارجی و داخلی غوغا به‌پا شد؟ آیا این غوغا به‌خاطر نیاز به تطبیق نظام اقتصادی اسلام به‌پا شد؟ چرا این همه خاموشی و رضایت بر سر تداوم غلامی به این استعمارگران وجود دارد؟ آیا این اپوزسیون نیز در هنگام حکومت‌شان، همانند حکام حلقه به گوش فعلی، به غلامی خود به این استعمارگران پایان داده‌بودند؟ پس چگونه می‌توان این همه به دموکراسی به‌خاطر تنظیم امورمان امید داشت؟!

حکومت فعلی و اپوزسیون همیشه تمام این قوانین ظالمانه را با همدیگر وضع کرده و مدام همراه یکدیگر منافع استعمارگران را منحیث منافع ملی شناخته‌اند، صرف نظر از این‌که قوانین مذکور به FATF، برنامۀ اقدام ملی، "ضدتروریزم" و خصوصی‌سازی اموال دولتی و عامه مربوط شود. نهادهای فعلی دولت پاکستان عبارت از ساختارهای استعماری اند که هیچ شباهت یا رابطه‌ای با اوامر و نواهی دین عظیم‌مان ندارد. تنها خلیفۀ راشدی‌که قوانین استنباط شده از قرآن عظیم‌الشأن و سنت مبارک نبوی را تطبیق می‌کند، لیاقت فرمان‌برداری مسلمانان از خود را دارد، چون این به مثابه اطاعت از الله سبحانه و تعالی می‌باشد. تنها تطبیق نظام اقتصادی اسلام از جانب خلیفه می‌تواند مشاکل اقتصادی طولانی مدت پاکستان را یک‌بار و برای همیشه از اساس حل کند. تنها خلافت می‌تواند موقعیت منابع پهناور و متنوع سرزمین‌های اسلامی را تحکیم بخشد و این منابع فراوان را در خدمت نیروهای مسلح مسلمانان برای حفاظت از مقدسات‌مان، آزادسازی سرزمین‌های اسلامی و دفاع از آبروی پیامبر محبوب‌مان صلی الله علیه و سلم قرار می‌دهد. پس آیا زمان آن فرا نرسیده‌است که همه‌گی برای بازگشت خلافت به‌طریقۀ رسول الله صلی الله علیه و سلم کار کنیم؟! الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ﴾ (مائده: ۶۶)

ترجمه: و اگر آنان تورات و انجیل و آن‌چه را از سوی پروردگارشان بر آن‌ها نازل شده‌است (قرآن) برپا دارند، از آسمان و زمین روزی خواهند خورد.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر – ولایه پاکستان

مترجم: محمد حارث پویا

ادامه مطلب...

جمع بین دو حدیث «أَبَعْدَ هَذَا الْخَيْرِ شَرٌّ» و«ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةً عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ»

  • نشر شده در فقهی

به جواب محمد شتات ابوصالح

پرسش

السلام علیکم و رحمت الله وبرکاته!

امیدوارم نامه‌ای من به شما رسیده و از صحت و عافیت کامل بر خوردار باشید. از شما می‌خواهم که احادیث ذیل را برایم توضیح دهید؛ زیرا این احادیث در ظاهر در تناقض قرار دارد و بسیاری از مردم برای رد همدیگرشان بدون آن‌که منظور و مقصود این احادیث را بدانند از این احادیث سوء استفاده می‌کنند.

حدیث گروه اول: از نعمان بن بشیر روایت است‌که گفت: ما با رسول‌الله صلی‌الله علیه در مسجد نشسته‌بودیم و بشیر مردی بود که سخن خود را نگه‌می‌داشت؛ سپس ابوثعلبه خشنی آمد و گفت: ای بشیر بن سعد آیا حدیث رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم را در خصوص امراء حفظ داری؟ حذیفه گفت: من خطبه‌ای آن‌را حفظ دارم، ابوثعلبه نشست، سپس حذیفه گفت: رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است:

«تَكُونُ النُّبُوَّةُ فِيكُمْ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ فَتَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَرْفَعَهَا ثُمَّ تَكُونُ مُلْكاً عَاضّاً فَيَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَكُونَ ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا ثُمَّ تَكُونُ مُلْكاً جَبْرِيَّةً فَتَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةً عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ»

ترجمه: نبوت در بین شما است تا زمانی‌که الله (سبحانه و تعالی) بخواهد سپس آن را از میان بر می‌دارد تا زمانی‌که بخواهد، سپس خلافت بر منهج نبوت را می‌آورد و خلافت بر منهج نبوت می‌باشد تا وقتی بخواهد، سپس آن را بر می‌دارد آن وقتی‌که الله (سبحانه وتعالی) بخواهد، سپس پادشاهان به دندان گیرنده می‌باشد و تازمانی‌که الله (سبحانه و تعالی) بخواهد می‌باشد، سپس آنان را نیز بر می‌دارد زمانی‌که بخواهد سپس پادشاهان جبریه می‌آید پس آن‌ها می‌باشند تا زمانی‌که الله (سبحانه و تعالی) آنان را بردارد سپس خلافت بر منهج نبوت می‌باشد.

 حدیث گروه دوم این‌چنین است: از حذیفه بن یمان روایت است که گفت:

«كَانَ النَّاسُ يَسْأَلُونَ رَسُولَ اللَّهِ ﷺ عَنْ الْخَيْرِ وَأَسْأَلُهُ عَنْ الشَّرِّ وَعَرَفْتُ أَنَّ الْخَيْرَ لَنْ يَسْبِقَنِي قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَبَعْدَ هَذَا الْخَيْرِ شَرٌّ قَالَ يَا حُذَيْفَةُ تَعَلَّمْ كِتَابَ اللَّهِ وَاتَّبِعْ مَا فِيهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ قَالَ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَبَعْدَ هَذَا الشَّرِّ خَيْرٌ قَالَ هُدْنَةٌ عَلَى دَخَنٍ وَجَمَاعَةٌ عَلَى أَقْذَاءٍ قَالَ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ الْهُدْنَةُ عَلَى دَخَنٍ مَا هِيَ قَالَ لَا تَرْجِعُ قُلُوبُ أَقْوَامٍ عَلَى الَّذِي كَانَتْ عَلَيْهِ قَالَ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَبَعْدَ هَذَا الْخَيْرِ شَرٌّ قَالَ فِتْنَةٌ عَمْيَاءُ صَمَّاءُ عَلَيْهَا دُعَاةٌ عَلَى أَبْوَابِ النَّارِ وَأَنْتَ أَنْ تَمُوتَ يَا حُذَيْفَةُ وَأَنْتَ عَاضٌّ عَلَى جِذْلٍ خَيْرٌ لَكَ مِنْ أَنْ تَتَّبِعَ أَحَداً مِنْهُم»

ترجمه: مردم از رسول الله صلی الله علیه و سلم از خیر پرسان می‌کردند و من از شر پرسان کردم و طوری فهمیدم که خیر همیشه است، من گفتم یا رسول الله آیا بعد از این خیر شری هم است؟ فرمودند ای حذیفه کتاب الله (سبحانه و تعالی) را فرا بگیر و به سه مرتبه گفت آنچه در این کتاب است پیروی کن، گفتم یا رسول الله آیا بعد از این شر خیری است؟ گفت هدنه بر دخن است و گروهی هستند که بر چشمان مردم خاک می‌پاشند، رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود، یا رسول الله هدنه بر دخن چی معنی دارد؟ رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود قلب‌های اقوام بر آنچه بوده باز نمی‌گردد. حذیفه گفت من گفتم یا رسول الله آیا بعد از این خیر شری است؟ گفت فتنه کور وکری است که دعوت‌گران آن بر دروازۀ دوزخ قرار دارند ای حذیفه اگر تو در حالی بمیری که ریشه‌ای درخت را به دندان بگیری بهتر است، برای تو از این‌که یکی از آنان را اطاعت کنی.

گروه اول این احادیث‌را طوری تفسیر کردند‌که پیروزی در آینده از آن‌امت است به یاری الله سبحانه و تعالی و خلافت بر منهج نبوت آمدنی بوده و به زودی حاکمیت از شریعت الله سبحانه و تعالی است که همانا خودش خیر است؛ در حالی‌که گروه دوم طوری به حدیث دوم استدلال می‌کنند که خیر امت گذشته و ما اکنون در زمان فتنه قرار داریم و رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم از آن‌خبر داده و برای مسلمان لازم است که برای محافظت دین‌اش گوشه گیری کند. امیدوارم که این سوال را جواب داده و احترام و قدردانی بنده‌را قبول فرمائید.

پاسخ

وعلیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

حدیث اول احمد طیالسی آن‌را تخریج نموده؛ اما حدیث دوم را که در سوال ذکر شده احمد تخریج نموده، ولی بخاری آن‌را به این لفظ ذکر کرده است: ابوادریس خولانی برایم گفت: او شنیده است که حذیفه ابن یمان می‌گفت:

«كاَنَ النَّاسُ يَسْأَلُونَ رَسُولَ اللَّهِ ﷺ عَنْ الْخَيْرِ وَكُنْتُ أَسْأَلُهُ عَنْ الشَّرِّ مَخَافَةَ أَنْ يُدْرِكَنِي، فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنَّا كُنَّا فِي جَاهِلِيَّةٍ وَشَرٍّ فَجَاءَنَا اللَّهُ بِهَذَا الْخَيْرِ، فَهَلْ بَعْدَ هَذَا الْخَيْرِ مِنْ شَرٍّ؟ قَالَ: نَعَمْ. قُلْتُ: وَهَلْ بَعْدَ ذَلِكَ الشَّرِّ مِنْ خَيْرٍ؟ قَالَ: نَعَمْ، وَفِيهِ دَخَنٌ. قُلْتُ: وَمَا دَخَنُهُ؟ قَالَ: قَوْمٌ يَهْدُونَ بِغَيْرِ هَدْيِي تَعْرِفُ مِنْهُمْ وَتُنْكِرُ. قُلْتُ: فَهَلْ بَعْدَ ذَلِكَ الْخَيْرِ مِنْ شَرٍّ؟ قَالَ: نَعَمْ، دُعَاةٌ إِلَى أَبْوَابِ جَهَنَّمَ مَنْ أَجَابَهُمْ إِلَيْهَا قَذَفُوهُ فِيهَا. قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، صِفْهُمْ لَنَا. فَقَالَ: هُمْ مِنْ جِلْدَتِنَا وَيَتَكَلَّمُونَ بِأَلْسِنَتِنَا. قُلْتُ: فَمَا تَأْمُرُنِي إِنْ أَدْرَكَنِي ذَلِكَ؟ قَالَ: تَلْزَمُ جَمَاعَةَ الْمُسْلِمِينَ وَإِمَامَهُمْ. قُلْتُ: فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ جَمَاعَةٌ وَلَا إِمَامٌ؟ قَالَ: فَاعْتَزِلْ تِلْكَ الْفِرَقَ كُلَّهَا وَلَوْ أَنْ تَعَضَّ بِأَصْلِ شَجَرَةٍ حَتَّى يُدْرِكَكَ الْمَوْتُ وَأَنْتَ عَلَى ذَلِكَ»

ترجمه: مردم از رسول الله صلی الله علیه و سلم از خیر پرسان می‌کردند و من از ترس این‌که مبادا مرا شری دریابد از شر پرسان کردم و گفتم یا رسول الله ما در جاهلیت و شر بودیم و الله (سبحانه و تعالی) این خیر را برای ما آورد آیا بعد از این خیر شری می‌آید؟ گفتند؛ بلی. گفتم آیا بعد از این شر خیری می‌آید؟ گفت بلی، ولی در آن دخن است، گفتم دخن آن چیست؟ گفت قومی است که غیر از راه من مردم را فرا می‌خواند، بعضی چیزهای خوب و بعضی چیزی‌های بد، گفتم آیا بعد از آن خیر باز هم شری خواهد آمد؟ گفت بلی، دعوت‌گران دوزخ اند هرکسی دعوت شان را اجابت کند آن را در دوزخ می‌اندازند، گفتم یا رسول الله این قوم را برای ما معرفی کن، رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند این قوم از جلد و پوست ما هستند و به زبان ما سخن می‌زنند، گفتم اگر این قوم من را درک کرد به چه چیزی دستورم می‌دهید؟ فرمودند جماعت مسلمانان و امام آنان را ملازمت کن، گفتم، اگر جماعت و امام برای مسلمانان نبود؟ گفت: از همه‌ای این گروه ها دوری گزین و لو ریشه‌ای درخت را به دندان بگیری تا مرگ ترا فرا برسد و تو در همان حالت شکنجه باشی.

برادر بزرگوار طوری به نظر می‌رسد که موضوع برایت خلط شده و گمان می‌کنی که اخیر حدیث اول (ثم تكونُ خلافةً على مِنهاجِ نُبُوَّةٍ) با اخیر حدیث دوم (قال: فِتْنةٌ عَمْياءُ صَمَّاءُ، عليها دُعاةٌ على أبوابِ النارِ) یکی است. به همین دلیل برایت سوال پیدا شده که حال امت چگونه خواهد شد؟ در حدیث اول خلافت بر منهج نبوت می‌آید و در حدیث دوم (فِتْنةٌ عَمْياءُ صَمَّاءُ، عليها دُعاةٌ على أبوابِ النارِ) فتنه کور و کری است که دعوت‌گران دوزخ را با خود دارد.

برادر محترم طوری‌که شما فکر می‌کنید، مسئله به این شکل نیست، اخیر حدیث اول غیر از اخیر حدیث دوم می‌باشد؛ زیرا حذیفه بعد از اخیر حدیث دوم یعنی (دعوت‌گرانی هستند که بر دروازۀ جهنم هستند) سوال نکرد، بلکه حذیفه تشویش این‌را داشت که در چنین وضعیتی باید چی‌کند؟ برای حذیفه این وضعیت مسلمانان بسیار سنگین شد؛ پس برایش این‌قضیه قابل توجه شد که در چنین وضعیتی باید چی‌کند؟ ولی سوال نکرده که بعد از آن چی خواهد شد؟

اما این حالتی‌که در حدیث دوم وارد شده دقیقاً همان حالتی است که در حدیث اول وارد شده و گفته شده (پادشاهان جبریه می‌آید) یعنی بعد از زوال خلافت پادشاهان جبریه خلاف اراده و خواست مردم می‌آیند که مردم برای شان رضایت ندارند و خلاف حکم اسلام می‌آیند؛ یعنی به حالتی‌که از زمان سقوط خلافت یعنی ۱۹۲۴ بالای مسلمانان آمده و تا اکنون ادامه دارد، و واضح است که در چنین حالتی دعوت‌گرانی وجود دارند که بر لبه‌ی آتش اند؛ چنانچه در بخاری آمده است: (دُعَاةٌ إِلَى أَبْوَابِ جَهَنَّمَ مَنْ أَجَابَهُمْ إِلَيْهَا قَذَفُوهُ فِيهَا...) دعوت‌گرانی هستند که بر دروازه جهنم هستند و هرکسی از آن‌ها اجابت کند به داخل آن‌انداخته می‌شود. کسی‌که این صد سال را بعد از سقوط خلافت ۱۹۲۴ مورد تفکر قرار دهد، این واقعیت را در می‌یابد.

اما آن‌چه دلالت دارد که حالت حدیث اول یعنی موجودیت پادشاهان جبریه همان حالت حدیث دوم یعنی موجودیت دعوت‌گران بر دروازه‌های دوزخ اند. در حقیقت دریافت حالت گذشته در حدیث اول و دریافت حالت گذشته در فتنه عمیاء و صماء حدیث دوم است. حدیث اول قبل از پادشاهان جبریه پادشاهان به دندان گیرنده را ذکر کرده است، یعنی خلافت که در یک خانواده به صورت مسلسل آمده و تا ۱۳۰۰ سال دوام پیدا کرد که در زمان اموی‌ها، عباسی‌ها و عثمانی‌ها وجود داشت و طوری‌که در کتب خود ذکر کردیم، در جریان این خلافت‌های اسلامی به شکل خوب آن تطبیق نشد، مخصوصاً مسئله‌ی بیعت طوری‌ بود که برای خانواده خلیفه گذشته صورت می‌گرفت و مردم به این حالت عادت کرده بودند؛ پس در عوض این‌که بیعت برای کسی صورت می‌گرفت که عامه مسلمانان به آن راضی باشد بعیت محدود در خانواده خلیفه بود، یعنی در این زمان خلافت بود؛ اما خلیفه خلافت را به دندان‌‌های خود محکم می‌گرفت تا خلافت از خانواده‌اش خارج نشود و این مرحله‌ای بود که حدیث دوم ذکر کرده است(هدنة علی دخن) یا طوری‌که بخاری روایت نموده است (خير فيه دخن قلت وما دخنه قال قوم يهدون بغير هديي تعرف منهم وتنكر) یعنی خیری است که در ان دخن است، من گفتم دخن آن چیست؟ گفت قومی است که به غیر از هدایت من مردم را فرا می‌خوانند که بعضی اعمال شان درست و معروف است و بعضی از اعمال شان منکر است.

بعد از این مرحله رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم ما را در حدیث اول خبر می‌دهد که بعد از پادشاهان جبریه خلافت بر منهج نبوت می‌آید، اما حدیث دوم حذیفه رضی‌الله عنه در خصوص حالت بعد از فتنه‌ای عمیاء و صماء و دعوت‌گران دوزخی سوال نکرده است، و سوال نکرده است که بعد از این شر چی خواهد شد؛ بلکه مسئله بر آن سنگینی کرد و به این سوال مشغول شد که درک این حالت باید چی کند؟

خلاصه این‌که جمع بین دو حدیث به صورت ذیل می‌باشد:

  • حدیث اول پادشاهان جبریه را ذکر کرده، ولی شرور آنان‌را تشریح نداده و از آمدن خلافت بر منهج نبوت بعد از پادشاهان جبریه خبر داده است.

اما در حدیث دوم حذیفه سوال نکرده که بعد از فتنۀ عمیآء و صماء چی‌خواهد شد؟ و این همان حالت مرحله جبریه وارده در حدیث اول است بلکه پرسیده که اگر این حالت را دریابد، باید چی کند؟

به همین ترتیب اخیر این دو حدیث یکی نبوده بل‌که متفاوت است، حدیث اول به آمدن خلافت بر منهج نبوت بعد از پادشاهان جبریه پایان یافته و حدیث دوم بر مرحله‌ی دعوت‌گران بر دروازه‌های جهنم توقف کرده، یعنی پادشاهان جبریه؛ اما حذیفه از حالت بعد از آن سوال نکرده است.

  • یک مسئله باقی مانده و او این‌که اخیر سوال راجع به حدیث دوم ذکر شده است: «وَأَنْتَ أَنْ تَمُوتَ يَا حُذَيْفَةُ وَأَنْتَ عَاضٌّ عَلَى جِذْلٍ خَيْرٌ لَكَ مِنْ أَنْ تَتَّبِعَ أَحَداً مِنْهُمْ» ترجمه: و ای حذیفه اگر تو د رحالی بمیری که ریشه درخت را به دندان بگیری بهتر است از این‌که یکی از آنانرا پیروی کنی. و در روایت دیگری از بخاری آمده است: «قُلْتُ فَمَا تَأْمُرُنِي إِنْ أَدْرَكَنِي ذَلِكَ قَالَ تَلْزَمُ جَمَاعَةَ الْمُسْلِمِينَ وَإِمَامَهُمْ قُلْتُ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ جَمَاعَةٌ وَلَا إِمَامٌ قَالَ فَاعْتَزِلْ تِلْكَ الْفِرَقَ كُلَّهَا وَلَوْ أَنْ تَعَضَّ بِأَصْلِ شَجَرَةٍ حَتَّى يُدْرِكَكَ الْمَوْتُ وَأَنْتَ عَلَى ذَلِكَ» ترجمه: گفتم اگر این قوم من را درک کرد به چه چیزی دستورم می‌دهید؟ فرمودند جماعت مسلمانان و امام آنان را ملازمت کن، گفتم، اگر جماعت و امام برای مسلمانان نبود؟ گفت: از همه‌ای این گروه ها دوری گزین و لو ریشه‌ای درخت را به دندان بگیری تا مرگ ترا فرا برسد و تو در همان حالت شکنجه باشی.

 طبعاً این مسئله و اعتزال نسبت به کسی است که حق برایش آشکار نشده تا به سوی آن دعوت کند و همه‌ی این دعوت‌گران را بر لبه‌ی آتش می‌بیند، پس بر آن‌شخص است که از همه‌ی این دعوت‌گران کناره‌گیری کند؛ اما هنگامی‌که حق برایش آشکار شد و دعوت‌گران دید که به سوی حق فرا می‌خوانند، پس باید همرای شان برود و در حال اعتزال باقی نماند، بلکه تنها از دعوت‌گران به سوی آتش کناره‌گیری کند.

به این ترتیب جمع بین این دو حدیث و فهم‌شان طوری‌که ذکر شد ممکن است و الله سبحانه و تعالی از همه عالم‌تر و با حکمت‌تر است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...

رابطه زن و مرد با عقد نکاح تعریف می‌شود و زباله‌های تمدن غرب دیگر قابلیت عرضه در بازار را ندارد!

  • نشر شده در سیاسی

امل هبانی روزنامه نگار، پستی در حساب فیسبوک خود نوشت و در آن گفت: «زنان مسکین، فقیر و ذلیلی‌که تحت فشار قرار گرفته و از ترس بخاطر مسئوولیت فرزندان و افزایش ظلم شوهران‌شان تونایی طلاق را ندارند و خانم‌ها سعی کنید، روزی‌که شوهر تان به سراغ همسر جدید خود می‌رود، از یک دوست استفاده کنید.» این کار موجی از خشم را علیه او برانگیخت و افزود: «چون راه‌حل علیه مفکوره چند همسری تنها با کمک گرفتن از یک دوست درمان می‌شود.»

ما این سخنان ناقص و بی‌اساس را رد می‌کنیم؛ اما مبارزه با باطل تنها از بین بردن آن بهترین روش می‌باشد. «امل هبانی» به انحرافات فکری‌اش پافشاری دارد و دین را متهم می‌کند که عامل رنج و ستم زنان است. او در یک ویدیو ظاهر شد و از فکر شیطانی خود دفاع نمود و گفت: «دین علیه زنان تبعیض قائِل شده و حقوق جنسی آن‌ها را در نظر نگرفته است. چرا به مرد حق تعدد زوجات داده می‌شود و به زن چنین حقی داده نمی شود؟» و گفت: خطوط سرخ و ممنوعه که در زندگی جامعه وجود دارد، به معنای پیوندهای مشروع بین زن و مرد است و فعالان از داشتن این حقوق منع شده‌اند و لازم است که تغییرات در مفاهیم اجتماعی و متون دینی که به زنان ظلم می‌کند، ایجاد کنیم و امثال امل هبانی که متاثر از غرب شده اند تلاش و کوشش به تغییر قوانین دارند و به دنبال راه حل و قوانین سکولار غربی هستند.

ما حق قانونی داریم که در یک مبارزه فکری و عالی از «امل هبانی» پرسان‌کنیم که آیا تغییر قوانین به سکولاریزم و لغو قوانین اجتماعی اسلام وضع و شرایط زنان در سودان را بهبود می‌بخشد؟ و آیا این تغییر از طریق زنا و عصیان در برابر احکام اسلام و تقلید از غرب وضع را خوب می‌سازد؟ در حالی‌که ما بزرگترین چیز را که به عنوان مسلمان از عقاید و احکام شرعی داریم و توسط این‌ها تحقیر می‌شویم و آیا از این طریق ما به عدالت برای زنان دست می‌یابیم و آن‌ها را از آزار و اذیت نجات می‌دهیم؟

حقیقت روشن‌تر از خورشید این است که ثروت سودان توسط سرمایه‌گذاری‌های غربی و سیاست غرب غارت می‌شود که منجر به سکولار شدن جوامع شده و دلیل اصلی فقیر شدن مردم سودان است و زندگی شان طوری می‌شود که از دین‌شان بیگانه می‌شود دین که از هر امری پاک است و کنار گذاشتن احکام پاک و با تحریف آن‌ها طوری وانمود می‌کنند که قادر به انجام اداره امور دنیایی خود مطابق به احکام شریعت نیستند؛ پس سیطره سکولاریسم که زنان را دعوت به فساد و فحشاء می‌کند، راه‌حل می‌دانند.

این سکولارها فقط ابزار برای غرب استعمارگر هستند و آن‌ها بخشی از جنگ شدید علیه‌اسلام و مسلمانان می‌باشند و به منافع یک‌زن و مرد اهمیتی نمی‌دهند و تنها اندیشه‌شان ضربه زدن به اسلام برای تعطیل کردن احکام آن و حلال نمودن قوانین غرب سرمایه‌داری است که در خدمت برنامه‌های اربابان سرمایه‌دار غربی‌شان قرار دارد که کنترول سرزمین‌های اسلامی‌را دارند و با گسترش فرهنگ آزادی و آن‌چه بنام حقوق بشر است ثروت آن‌ها را غارت کردند تا زندگی پلید غرب را بر زنان مسلمان تحمیل کنند

کشورهای غربی که حقوق زنان را ساخته و کمپاین‌های مشکوک را بخاطر زنان و حقوق غصب شده آن‌ها آغاز می‌کنند و قسمی که آن‌ها ادعا دارند هدف‌شان استفاده از زنان به عنوان ابزاری برای شر و فساد جامعه است تا این‌که برنامه‌های‌شان حاکم شود و در میان نجاست های اخلاقی رشد و نمو کند.

با نگاهی گذرا به واقعیت زنان در کشورهای غربی تصویر از میزان نقض حقوق زنان در غرب را نشان می‌‌دهد که آن‌ها را به بردگی کشانده و هوس‌های شهوانی مردان را به کنترول خودش آزاد گذاشته و این آمار توسط ادارات رسمی نشان داده شده است و در آمار منتشر شده در انترنت این اعداد واقعیتی را نشان می‌دهد که زنان در غرب زندگی می‌کنند و همراه با بحران‌های اقتصادی و وخیم‌تر شدن شرایط جهانی این رنج به طور تصاعدی افزایش یافته است. این آمار نشان می‌دهد که تمدن غربی زنان‌را از انسانیت محروم کرده و عفت و عزت آن‌ها را از بین برده و زن را به ماشین سودآوری تبدیل کرده و خانواده‌ها را منهدم نموده و روابط جنسی را اساس روابط با زنان قرار داده است. و زمانی‌که نیروی جوانی زن از بین رفت به عنوان ماشین زنگ زده باقی می‌ماند! آیا «امل هبانی» برای زنان سودان چنین حالتی را می‌خواهد؟

و به سکولاران فرسوده می‌گویم مسلمانان کسانی‌اند که به اسلام باور، و ایمان به عقیده و احکام خود دارند و نیاز به تغییر ندارند که عفت و پاکی زنان را سلب کند و غیر منطقی‌است که در شعار‌های فجور و بی‌اخلاقی تغییر ایجاد کند. به عبارت دیگر ما به عنوان مسلمان از احکام شرعی خود که دیدگاه روابط بین زن و مرد را بقاء نسل انسان می‌داند نه جنبه جنسی؛ اما «امل هبانی» آن را اساس عدالت بین زنان و مردان قرار داده است. بلی، غریزه جنسی نیاز به اشباع دارد؛ اما نه این‌که آزاد گذاشتن اشباع هدف باشد. به همین دلیل اسلام وجود افکار جنسی را در بین جامعه به ضرر جامعه می‌داند و اسلام موجودیت واقعیت‌های مادی را که موجب تحریک جنسی می‌شود آن‌را موضوعی می‌داند که منجر به فساد می‌شود. بنابراین نهی شده از خلوت بین زن و مرد و هم‌چنان از تبرج و زینت و هردو زن و مرد از نگاه جنسی به دیگری ممنوع هستند و همکاری بین زن و مرد در زندگی عامه با احکامی تعریف شده است که پاکی و عفت‌شان را حفظ می‌کند و روابط نامشروع را محدود و در دو مورد که ازدواج و ملک یمین باشد تنظیم نموده است. پس اسلام برای جلوگیری از غریزه جنسی آن‌چه باعث تحریک آن در زندگی عمومی می‌شود تلاش می‌کند و محدود کردن آن در موارد خاص توسط شریعت بخاطر حفظ بقاء‌است. هم‌چنان رابطه زن با مرد رابطه‌ی می‌باشد که شریعت وضع نموده است و جای برای افکار پوسیده تمدن غربی نیست که به خاطر آن بازاریابی کنند.

این نقشه‌ها توسط غرب و وابستگان آن از دختران و پسران مسلمان تحصیل کرده و تثقیف شده دشمن آشکار و واضح می‌شود و هدف‌شان ترویج تمدن غربی بین مسلمانان است تا که جامعه را تجزیه و خانواده‌ها را از بین ببرد و نسل‌شان بیگانه از دین بمیرند؛ اما با آگاهی از احکام شریعت و با کار کردن دعوت‌گران برای تحکیم شریعت الله و تأسیس دولت در جامعه به مسلمانان و این نقشه‌ها تاثیر گذاشته است و به زودی توسط دولت‌اسلامی یعنی خلافت بر منهج نبوت تلاش غرب و نقشه‌های آن به کمک و نصرت الله سبحانه و تعالی نابود خواهد شد. إن شاء الله!

نویسنده: استاد غادة عبد الجبار (أم أواب) – ولاية السودان

مترجم: پارسا امیدی

ادامه مطلب...

ابعاد نشست سران امریکا و روسیه در ژنیف

  • نشر شده در سیاسی

پرسش

چهار شنبه 16 ژون 2021م در ژنیف اولین نشست سران کشورها بین دو رئیس جمهور، بایدن رئیس جمهور امریکا و پوتین رئیس جمهور روسیه برگذار شد. نتیجۀ این نشست چیست؟ و هدف از این نشست چه می‌تواند باشد؟ و آیا از نشست دو رئیس جمهور در ژنیف، نتایج مثبتی انتظار خواهد رفت؛ به این معنی که آیا روابط امریکا و روسیه – پس از سال‌ها وخامت در تاریخ دو کشور – بهبود خواهد یافت؟

پاسخ

درک ابعاد نشست سران امریکا و روسیه مقدور نخواهد بود؛ مگر این‌که امور پسَ پرده‌ای را دانست که روابط دو کشور را در سال‌های گذشته وخیم نمود که این امور قرار ذیل اند:

1- تعداد زیادی از رسانه‌ها و برخی از سیاسیون، کشور های امریکا و روسیه را به "دو کشور غول پیکر" توصیف می‌کنند؛ البته این تصویر دوام واقعیتی است که در اذهان نقش بسته است (واقعیتی) که امریکا و "اتحاد جماهیر شوروی" دو کشور قوی و بزرگ در جهان بوده و هرکدام شان صاحب پایگاهایی اند. واقعیت امر این است که ضربۀ بزرگی که روسیه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی متقبل شد، این کشور را از سطح یک کشور رقیب جهانی با امریکا، به میزان زیادی تنزل داد. بنابراین، نشست برگذار شده بین سران دو کشور، از دید منزلت و جایگاه، به مراتب نسبت به نشست سران امریکا و شوروی سابق، از اهمیت کم‌تری برخوردار است؛ چون آن اجلاس‌ها، پیامدهای زیادی در قبال داشت؛ چنان‌چه فعلاً از ستون‌های شکوه روسیه، چیزی جز توان نظامی‌اش باقی نمانده است؛ مخصوصاً توان هسته‌ای، موشکی و توان‌مندی های فضائی اش و بدون این موارد، چیزی از عظمت گذشتۀ آن باقی نمانده است!

2- روابط روسیه با امریکا با پایان یافتن حکومت "اوباما" رو به وخامت گرایید؛ چنان‌چه در سال 2014م امریکا روسیه را به‌خاطر اشغال جزیزۀ کریمه تحریم نموده و از "گروه هشت" وی را اخراج نمود. سپس در سال 2016م تحریم‌هایی را به‌خاطر مداخله در انتخابات امریکا بر این کشور وضع نمود. حکومت اوباما در اواخر دسامبر 2016م،  35 تن از دیپلومات‌های روسیه را اخراج نموده و تحریم‌هایی را علیه سرویس‌های اطلاعاتی این کشور وضع نمود. یعنی پس از برنده شدن "ترامپ" در انتخابات و قبل از این‌که ترامپ زمام امور را بدست گیرد. (منبع: دویچه وله، 14 جنوری 2017م)

علی رغم سخنان شیرینی‌که ترامپ با آن پوتین را خطاب قرار می‌داد، امریکا همواره تحریم‌های مزیدی را بر روسیه وضع نموده است و روابط دو کشور به وخامت گرائیده است، چون نماینده‌‌گی‌ها و قونسولگری‌های زیادی از روسیه را در تعدادی از شهرهای امریکا مسدود نمود و بر کانال‌های خبری روسیه در امریکا فشارهای زیادی وضع نموده و تحریم‌های امریکا بر روسیه بر اساس دلایل موجه و غیر موجه تحمیل می‌شد.

به خاطر دستگیری "ناوالنی" مخالف دولت روسیه، تحریم وضع شد. در سال 2018م، به‌خاطر اتهام مسموم نمودن "سکریبال" مخالف دولت روسیه در بریتانیا، تحریم وضع شد. در پایان حکومت ترامپ به خاطر اتهام حملات سایبری، بر شرکت‌های تکنولوژی روسیه تحریم‌ها وضع شد.

وقتی "بایدن" قدرت را در دست گرفت این روابط دیگر هم بحرانی شد. بایدن رئیس جمهور امریکا، پوتین رئیس جمهور روسیه را "قاتل" خطاب نموده و مدعی شد که بزودی بهای مداخله در انتخابات امریکا را خواهد پرداخت. (منبع: اسکای نیوز عربی، 17 مارچ 2021م)

پس از این اظهار نظر، سفیر روسیه در مارچ 2021م واشنگتن را ترک کرد و در ماه بعد آن، سفیر امریکا مسکو را ترک نمود و امریکا، روسیه را به اخراج نمودن از سیستم مالی بین‌المللی تهدید نمود.

3- بایدن که منتسب به حزب دموکرات امریکا است، نفرت بیش‌تری نسبت به روسیه و رئیس جمهورش پوتین ایجاد نمود و او را متهم به مسبب بودنش در ناکامی "هیلاری کلینتون" در انتخابات 2016م می‌کند. دموکرات‌ها در زمان اقتدار جمهوری خواهان از ترامپ رئیس جمهور سابق خواهان تعیین جزا برای روسیه شده و ترامپ را متهم به اهمال در مجازات کردن روسیه می‌کردند و در این مورد، ترامپ را در تنگنا قرار داده بودند و روسیه را هشدار می‌دادند که اگر برندۀ انتخابات 2020م گردند جبران خواهند نمود. وقتی بایدن رئیس دموکرات‌ها برندۀ این انتخابات گردید، برنده شدنش هم‌زمان به حملات سایبری بسیار قوی علیه سیستم شرکت "سولار ویندوز" شد شرکتی‌که با سازمان‌های اطلاعاتی حساس امریکا کار می‌کند.

 سازمان اطلاعات امریکا روسیه را متهم به این حملات سایبری نموده و امریکا روسیه را "دشمن" توصیف نمود؛ بلکه دو روز قبل از برگذاری این نشست، بایدن هشدار داد که اوکراین را به پیمان ناتو ملحق می‌کند! به این ترتیب این نشست، با تنش موجود بین دو کشور هم‌سو نبوده، بلکه دارای چهرۀ دیگر می‌باشد که با تعمق پُشت صحنه و جریان این نشست واضح می‌گردد که:

الف- نشست بین دو رئیس جمهور پس از دونیم ساعت خاتمه یافت؛ این در حالی است که قرار بود چهار ساعت طول بکشد و بین دو رئیس جمهور، کنفرانس مطبوعاتی مشترک نیز انجام نپذیرفت و هرکدام‌شان به تنهایی به برگذاری کنفرانس مطبوعاتی مبادرت نمودند. هردو کنفرانس مطبوعاتی را شبکۀ الجزیره و رسانه‌های دیگر به 16 جون/ژوئن 2021م به شکل مستقیم، پوشش دادند.

بیانیۀ مشترک بین شان به توافق طرفین روی موضوعات زیر خلاصه شد:

این‌که جنگ هسته‌ای هیچ برنده‌ای را در قبال نخواهد داشت؛ هرچند که در کدام چشم اندازی بین دو کشور، (وقوع این جنگ) انعکاس نیافته است. بایدن رئیس جمهور امریکا متعهد به ملتزم بودن واشنگتن به تداوم توافق‌نامۀ استارت 3 که به منظور کاهش تولید سلاح‌های استراتیژی (انعقاد یافته) بود، گردید و نیز بر ایجاد کمیسیونی توافق صورت گرفت که موفقیت این موضوع را نظارت کند.

مسائل اختلافی زیادی بین دو کشور به بحث گرفته شد. (در این نشست هم‌چنان) رئیس جمهور روسیه همتای امریکایی خود را از چرائی توصیف کردنش به "قاتل" مورد سوال قرار داد. بایدن در کنفرانس مطبوعاتی از عواقب خطرناک احتمال مُردن "ناوالنی" چهرۀ مخالف دولت روسیه در زندان هشدار داد، مگر وی نشست را مثمر و مثبت توصیف نمود و به شکل ضمنی اعتراف نمود که این دیدار حامل پیام تهدید برای روسیه نیز بود اگر که بار دیگر اقدام به مداخله در انتخابات امریکا کرده و یا مجدداً حملات سایبری را انجام دهد.

پوتین رئیس جمهور روسیه در کنفرانس خبری گفت:«گفتن این‌که روابط بین دو کشور در حال بهبود یافتن است، دشوار خواهد بود، مگر جرقه‌های امید وجود دارد». وی امریکا را در مسائل حقوق بشر مورد تهاجم قرار داده و از زندان‌های استخبارات/اطلاعات امریکا در گوانتانامو و کشورهای دیگر و اقدامات غیر انسانی امریکا علیه سیاه پوستان و سایر ملت‌های دیگر، یاد نمود. این عکس العملی بود بر انتقادهای نیش‌دار امریکا در خصوص نقض حقوق بشر در داخل روسیه.

بایدن از اهمیت دیدار مستقیم بین خود و پوتین برای عدم ایجاد هرگونه سوء تفاهم در روابط بین دو کشور خبر داد و نیز تصریح نمود که آیندۀ این روابط مشروط بر اقدامات روسیه است.

ب- اگر دقت کنیم درخواهیم یافت این امریکاست که اقدام به فشار بالای روسیه کرده است و نیز این امریکا بوده است که اقدام بر بحرانی کردن روابط دو کشور نموده است؛ به‌ اندازه‌ای که پوتین رئیس جمهور روسیه چند وقت پیش آن‌را "بسیار مخرب" توصیف نمود. و نیز این امریکا بود که اقدام به برگذاری دیدار سران دو رهبر نمود بدون این‌که توافقی بر سر نقاط اختلافی صورت گیرد.

برای روسیه (این دیدار) مژدۀ خیر بوده و وی را به هلهله انداخت (چون روسیه فکر می‌نمود) که بایدن اولین رئیس جمهور امریکاست که در اولین تور خارجی خود تصمیم به نشست همراه رئیس جمهورش گرفته است و از این، به عنوان دلیلی مبنی بر این‌که امریکا به روسیه اهمیت می‌دهد تعبیر می‌کرد.

بایدن رئیس جمهور امریکا (با عمل‌کرد خویش این برداشت اشتباه روسیه را) رد نمود، چون از انگلیس نیز دیدن نمود و همراه "جانسون" نخست وزیر این کشور دیدار نمود و در اجلاس G7 به شکل حضوری اشتراک نمود؛ البته پس از آن‌که انتظار می‌رفت تا توسط انترنت از طریق شبکه‌های اجتماعی اشتراک کند. مضاف بر این، بایدن به‌شکل حضوری به اجلاس پیمان ناتو در بروکسل نیز اشتراک نمود و در آن‌جا، نشست‌های متعددی از جمله همراه اردوغان رئیس جمهور ترکیه نیز داشت.

در بروکسل، هم‌چنان بایدن دیداری نادر از نوع خود همراه روسای شورای اروپا "چارلز میشل" و" اورزولا فون در لاین" رئیس کمیسیون اروپا داشت. به این ترتیب، دیدار بین بایدن و پوتین یکی از دیدارهای زیادی بود که رئیس جمهور امریکا به‌شکل حضوری در تور اروپایی خود داشت، یعنی به منظور رفع این سوء تفاهم روسیه که گویا بایدن به شکل خاص همراه روسیه در این اجلاس اشتراک نموده است!

ج- با درنظر داشت مسائل فوق می‌توان گفت که نتایج مثبت در این دیدار سران دو رهبر، نهایت ناچیز بود که به موارد آتی خلاصه می‌شد. بازگرداندن سفرای دو کشور به پایتخت هم‌دیگر، التزام در خصوص پیمان استراتیژیک استارت 3، این‌که بهبود روابط مشروط به قدم‌های آیندۀ روسیه است، یعنی به کوتاه آمدن و مرتکب شدن اشتباه (مجدد روسیه) مثل اشتباه استراتیژی‌ای ‌که در سوریه، به مصلحت امریکا تمثیل نمود.

پوتین پس از نشستی‌که همراه "اوباما" رئیس جمهور سابق امریکا به 28 سپتامبر 2015م در نیویرک داشت، اعلام نمود که در سوریه مداخلۀ نظامی می‌کند. در واقع با این کار، خدمات نظامی خویش را به منافع امریکا عرضه نمود. شاید روسیه را کینه‌ای که علیه اسلام داشت انگیزه داد تا در کشتار مسلمانان سوریه دست بزند و یا شاید به‌ انگیزۀ گسستن انزوای بین‌المللی خویش پس از اشغال شبه جزیرۀ کریمه در سال 2014م که تحریم‌های غربی را نیز در قبال داشت، او را انگیزه (به مداخله در سوریه) داده باشد. مگر مهم‌تر از آن، این است که امریکا لذت خدمات نظامی روسیه را چشیده و برای خدمت به نفوذ خویش در سوریه، اهمیت آن‌را مشاهده نموده است و حال امریکا با آزمندی زیادی می‌خواهد که این (ماموریت) مهم را در اقیانوس چین برای روسیه واگذار کند.

مداخلۀ روسیه در سوریه با درنظر داشت این‌که روسیه می‌دانست بشار اسد مزدور امریکاست، اشتباه بزرگ استراتیژی بود که هیچ رهبرَ عاقلَ دولت مستقل، آن‌را انجام نمی‌دهد.   

د- اما اهداف اعلام نشدۀ امریکا از فشار آوردن‌اش بالای روسیه این است که از این کشور در استراتیژی امریکا علیه چین، (به عنوان) سنگ بین‌المللی استفاده کند. مهندس (استراتیژی) شریک ساختن روسیه در فشار آوردن بالای چین و مجبور کردن این کشور بر هم‌زیستی مسالمت آمیز همراه آمریکا، "هنری کسینجر" وزیر خارجۀ پیشین امریکا در زمان جنگ ویتنام در اواسط دهۀ شصت قرن گذشته بود. همواره دفاتر سیاسی امریکا به سمت این پیرکار امریکایی، به عنوان متفکر سیاسی، استراتیژیست و صاحب نظر باهوش در سیاست جهانی می‌بینند. به همین دلیل، این دفاتر سیاسی در سال 2016م برای وی دو نشست مهم ترتیب نمودند، در حالی‌که وی در دهۀ نود عمر خود قرار دارد. این دو نشست که به‌طور انفرادی به وقوع پیوست، همراه کاندیدان ریاست جمهوری ترامپ و هیلاری کلینتون صورت گرفت و توصیۀ این شخص برای دو کاندید، اهمیت و لزوم اشتراک روسیه و وادار کردن اش به این‌که همراه امریکا بر علیه چین موضع بگیرد، بود.

هـ- علی رغم این‌که این اهداف امریکا سری بوده است، مگر امریکا آن‌را به شکلی از اشکال به روسیه انتقال نموده است و روسیه آن‌را خوب می‌داند. "لاوروف" وزیر خارجۀ روسیه گفت: «امریکا قادر نخواهد بود تا از روسیه ابزاری برای رسیدن به اهداف خویش و رویارویی با چین درست کند... همین اکنون به شکل جدی برسر این بحث می‌کنند که چگونه بتوانند روسیه را به نفع خود برعلیه چین استخدام کنند ... می‌خواهند ما را ابزاری برای به‌خدمت گرفتن منافع ایالات متحدۀ امریکا قرار دهند.» وی افزود:« مگر مسلماً در این طرح خویش، موفق نخواهند.» (منبع: آرتی، 24 دسامبر 2018م)

و- دقیقاً (به‌کارگیری روسیه برای منافع امریکا) چیزی است که امریکا از روسیه می‌خواهد. به همین دلیل، به‌خاطر تطبیق دیدگاه "کسینجر"، برای مهار چین با اشتراک روسیه، بالای روسیه فشار آورده و فضای بین خود و این کشور را متشنج نموده است. در غیر این‌صورت، روسیه همراه امریکا در رقابت قرار ندارد، نه در اقتصاد و نه در سیاست بین‌المللی و روسیه به استثنای ابزار نظامی، دیگر امکانات یک دولت بزرگ را ندارد. امریکا با پیمان‌ها همراه اتحاد جماهیر شوروی و پس از آن با روسیه، ابزار نظامی روسیه را در چارچوبی بعید از تهدید امریکا، قرار داده است. (نه تنها این) بلکه امریکا از پیمان‌های زیادی خارج شده - مثل توافق‌نامۀ موشک‌های بالیستیکی که در سال 1972م منعقد شده بود - و به ساختن سپر موشکی خود پرداخت، ولی روسیه آن‌قدر اقتصاد قوی‌ای ندارد که برایش این امکان را بدهد تا توان‌مندی های نظامی خود را همانند امریکا توسعه دهد... به همین ترتیب قدرت هسته‌ای و استراتیژی روسیه علت و انگیزۀ وخیم شدن روابط اش با امریکا نیست، ولی هدف وخیم کردن روابط با روسیه، این بود که بالایش فشار آورده تا از چین - کشوری‌که محور تمرکز آمریکا شده است - فاصله بگیرد. به همین دلیل، "پاتریک شاناهان" وزیر دفاع سابق امریکا از رهبر ارتش خواست تا بالای چین تمرکز کرده و گفت: «چین، سپس چین و بعداً نیز چین.» (منبع: الجزیره نت، 3 جنوری 2019م)

ز- با این هم، امریکا با پُرتنش کردن روابط خود با روسیه در انگیزه دادن روسیه علیه چین، ناکام بوده است، خاصتاً این‌که فشار بالای روسیه هم‌زمان با فشار آوردن بالای چین بوده است؛ البته با جنگ تجارتی‌ (که علیه این کشور به‌راه انداخت). این عمل‌کرد باعث نزدیک شدن روسیه همراه چین شده است... یعنی فشار امریکا بر روسیه به‌خاطر مجبور کردنش تا همراه امریکا علیه چین قدم بردارد، نتایج معکوس داده است و بدون شک امریکا خطر توجه و نزدیک شدن روسیه با چین را می‌داند... به همین دلیل، حکومت بایدن تصمیم گرفته است تا اسلوب وضع "فشار" به طرف روسی را کنار گذاشته و در عوض، اسلوب دادن "جرقۀ امید" را با نشست سران جای‌گزین کند و سپس تا حد ممکن، نزدیکی روسیه و چین را بعید بگرداند... و با کمیسیونی که در نشست دو رهبر تشکیل شد، گفت‌وگوی بزرگی را هم‌راه روسیه آغاز نمود.

4- به این ترتیب، دیدار بایدن همراه پوتین برای تحقق این هدف بوده است، یعنی دادن جرقۀ امید برای پوتین برای برطرف کردن تنش امریکایی و فشار تحریم‌ها بالای روسیه به‌عنوان ابزاری تا روسیه در موضع خود از امریکا در برابر چین حمایت کند یا حداقل باعث عدم نزدیکی روس همراه چین شود.

اما سایر نقاط اختلافی بین دو کشور، (همانند نقطۀ فوق) حایز اهمیت نیست، مثلاً بحث دایر در بین‌شان در مورد سوریه. چون امریکا موضوع بحران سوریه را به‌شکلی می‌خواهد حل کند که روسیه با آن مخالف نیست. بناءً روسیه مادامی‌که آبرویش حفظ گردد، در این مورد مخالفت نمی‌کند و هم‌چنان در مورد افغانستان؛ چون روسیه عاجزتر از آن‌ست تا (شعلۀ آتش جنگ) را زیر پای امریکائیان شعله‌ور کند، چنان‌چه امریکا برعلیه روسیه آن‌را در دهه هشتاد شعله‌ور کرد. سپس مداخلۀ روسیه در انتخابات امریکا، برمی‌گردد به این‌که استفاده از انترنت به‌عنوان ابزار جدید برای تأثیرگذاری محسوب می‌گردد و شاید چون روسیه میزان قوت عکس العمل امریکا را نا‌دانسته دست به این کار زده است در غیر این‌صورت، از این مداخله دوری می‌جُست.

اما حملات سایبری‌ که امریکا روسیه را متهم به انجام آن می‌کند، دارای آن‌چنان تأثیر فعالی که ترمیم‌اش سخت باشد، نبود. در محکوم کردن این حملات بایدن پس از اجلاس همراه پوتین خاطر نشان کرد که اگر روسیه یک بار دیگر برای نفوذ (به اطلاعات امریکا) تلاش کند، امریکا دارای توانایی های زیادی برای نفوذ (توسط حملات انترنتی) روسیه و تخریب شبکۀ الکترونیکی آن است و تخریب خطوط لولۀ نفت روسی را به‌عنوان نمونه ذکر کرد.

5- رئیس جمهور روسیه ژنیف را در حالی‌ ترک کرد که می‌دانست امریکا منتظر قدم‌های آیندۀ روسیه در ماه‌های پیش‌رو می‌باشد و از طریق کمیسیون مشترکی‌که تصمیم به تشکیل آن شد، در صدد بحث و بررسی این قدم‌هاست و نیز رئیس جمهور روسیه به‌خوبی می‌داند که توانایی اِعمال فشار امریکا بالای روسیه زیاد است و برخی از این فشارها را امریکا امتحان نموده است و هم‌چنان می‌داند که چین وی را ترک خواهد کرد و متوجه غرب خواهد شد، چون منافع تجاری‌اش با غرب، به مراتب بیش‌تر از منافع‌اش با روسیه است. بنابراین، ماه‌های آینده به احتمال زیاد روابط امریکا با روسیه بهبود خواهد یافت و بازگشت سفیران دو کشور مقدمۀ آن اند. و نیز به احتمال زیاد، روابط چین و روسیه به سردی خواهد گرایید، به هر میزانی‌که روابط روسیه با امریکا گرم شود، به همان میزان روابط‌اش با چین سرد خواهد شد و اگر این موضوع تحقق یابد، اقدام رئیس جمهور بایدن به برگذاری نشست همراه پوتین رئیس جمهور روسیه، مانع نزدیکی روسیه همراه چین خواهد شد و هم‌چنان، روسیه به عنوان ابزاری فشار بالای چین قرار داده خواهد شد، هرچند که براساس دیدگاه "کسینجر"، به میزان کم‌تر از انتظارات امریکا باشد.

اگر این مأمول توسط روسیه تحقق نیافته و در داخل روسیه به رهبری پوتین، گرایش سرکشی (علیه امریکا) ادامه یابد، آن‌چه انتظار می‌رود این است که حکومت بایدن فشارهای خویش علیه روسیه را افزایش داده و این کشور را با کمربندی از آتش تهدید کند. اطراف آن را در قفقاز جایی‌که درگیری آذری و ارمنی وجود دارد سپس در موضوع اکراین به‌خاطر بازگرداندن توحید اراضی این کشور، حمایت غرب از این را کشور اعلام کند...

به این ترتیب، این کشورهای طاغوتی که در رأس آن امریکا قرار دارد، در آن‌چه مصلحت مردم است، نمی‌اندیشد، بلکه به تحقق منافع خویش فکر می‌کند حتی اگر به قیمت کشتن مردم تمام شود.

﴿أُوْلَـئِكَ شَرٌّ مَّكَاناً وَأَضَلُّ عَن سَوَاء السَّبِيلِ﴾ {فرقان:34}

ترجمه: آنان بدترين جايگاه و منحرف‌ترين راه را دارند.‏

امیر حزب التحریر

مترجم: اسماعیل نصرت

ادامه مطلب...

خروج کامل امریکا از پایگاه نظامی بگرام نمایان‌گر زوال و شکست اقتدار امریکا در افغانستان و جهان است Featured

بعد از نزدیک به ۲۰ سال، آخرین دسته از سربازان امریکایی پایگاه نظامی بگرام را ترک کردند. با این خروج ماموریت نظامی امریکا و ناتو در افغانستان در حال پایان یافتن است.

پایگاه نظامی بگرام که زمانی ده‌ها هزار نیروی امریکایی را در خود جا داده بود و نمادی از اقتدار امریکا در منطقه پنداشته می‌شد، امروز به یک ویرانه مبدل شده است. ﴿فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خَاوِيَةً بِمَا ظَلَمُوا إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ﴾(نمل:۵۲) یعنی: این است خانه‌های بی‌صاحب ایشان که چون ظلم کردند همه ویران شدند و در این کار برای دانایان آیت عبرت است.

این پایگاه که مقر اصلی نیروهای اشغال‌گر بود، از آن هزاران پرواز به هدف کشتار مردم بی‌گناه افغانستان صورت گرفت. در دلِ این پایگاه زندان مخوفی وجود داشت که هیچ ارزش انسانی در آن مراعات نمی‌گردید. بزرگی و تأسیسات پایگاه بگرام این گمان را نزد تعدادی‌ها به میان آورده بود که تخلیه شدن این پایگاه و خروج نیروهای امریکایی از آن خواب و خیال است. اما الله سبحانه‌وتعالی بزرگ‌تر از آن است و کفار را در مکر خود شان غرق ساخت و با کمک و نصرت مبارزه فکری، سیاسی و نظامی مردم مسلمان و مجاهد افغانستان این خواب را به واقعیت مبدل ساخت.

۲۰ سال قبل زمانی که نیروهای اشغال‌گر امریکایی به این سرزمین هجوم آوردند، برخی‌ها به این توهم گرفتار شده بودند که امریکا و ناتو "فرشته‌ی نجات" ماست. اما واقعیت نشان داد که امریکا هیولای وحشت است که خود را در عقب الفاظ فریبنده، کمک‌های بشردوستانه و حمایت از حقوق بشر پنهان نموده است. حالا که نیروهای امریکایی در حال ترک افغانستان اند، لازم است تا میراث آنها به بحث گرفته شود. این میراث چیزی جز یک دولت ورشکسته، هرج و مرج سیاسی و اجتماعی، قرار گرفتن افغانستان در معرض یک جنگ ویران‌گر دیگر، بیکاری و فقر نیست.

بدون شک، خروج ذلیلانه نیروهای امریکایی از افغانستان پرده از قدرت پوشالی امریکا در سطح جهان نیز بر می‌دارد که امریکا در حال زوال قرار دارد و زود است که با تأسیس خلافت راشده، آخرین میخ بر پیکر تابوت امریکا کوبیده شود و بشریت از یکه‌تازی‌های این مستکبر عصر، نجات یابد. این سنت الله سبحانه‌وتعالی است که قدرت‌های ستمگر و طاغی را نیست و نابود می‌کند. 

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر-ولایه افغانستان

ادامه مطلب...

روزنامه‌نگار تعصب ضد‌ اسلامی را در مورد فلسطین آشکار می‌کند!

یک خبرنگارِ روزنامه‌ی Sunday با مسلمانی‌که ارتش مسلمانان را بخاطر آزادسازی فلسطین صدا می‌زد، تماس گرفت تا از وی بپرسد که آیا سخن‌اش سروپا از یک جنايت نفرت‌انگیز نبود. پاسخ مکمل او چنین بود: «جهاد سیاست خارجی دولت اسلامی‌ست که بر روش نبوت تأسیس می‌شود. این دولت علیه‌یِ غیرِنظامیان از خشونت کار نمی‌گیرد، آن‌چنان که روزنامه‌های شما بعضی اوقات با تحویل‌های نادرست‌شان آن‌را به ر‌ُخ جهانیان می‌کشانند. مخالفت با اشغالِ غیرقانونی فلسطین یک عملکرد ضدیهودی نیست، طوری‌که صهیونیزم یک پروژه‌یِ استعماری است که به طوری بدبینانه جهت رسیدن به اهداف برتری‌گرای از مردم یهود سوء‌استفاده می‌کنند. بسیارِ از یهودیان مخالف صهیونیزم به این باور هستند که این یک ایدیولوژی اشغال نظامی و ظالم است.»

ادوارد مالنیک، در مقاله‌ای بعدی خود بخش‌های از پاسخ را که مشروعیت برچسب زدن به عنوان ضد یهودستیزی مخالف اشغال فلسطین توسط صهیونیست‌ها را زیر سوال می‌برد، حذف می‌کند. مقالات قبلی او برای روزنامه‌ای «دیلی» بر آن جهت بود تا ترس را در بریتانیا به بهانه‌ای ادعاهایِ دروغین برانگیزاند، به‌دلیل این‌که یهودستیزی مسلمانان را وا می‌دارد تا با اشغال فلسطین و خشونت علیه‌ای فلسطینیان را توسط کیهان صهیونیست مخالفت ورزد.

هفته قبلی اقای مالنیک با حزب‌التحریر-بریتانیا در خصوصِ نظریه‌ای بالای یک ویدیو، که ما پاسخ داده بودیم تماس گرفته است:

تمام بیانیه‌ها و اقدامات حزب‌التحریر در خصوص فلسطین اشغالی باید در متن مشاهده گردد که ما اساساً با ایدیولوژی صهیونیست و اشغال فلسطين مخالفت نمودیم. ما فرق میان مردم یهود به‌عنوان دین و قومیت را تشخیص کرده‌ایم. اشغال نظامی صهیونیست‌ها که خود را "دولت یهود" تلقی می‌کند، حال‌آنکه این‌ها استعمار‌گر هستند و بسیاری از صهیونیست‌های سرسخت خودشان یهود نيستند. در بریتانیا ما اصطلاحِ کیهان صهیونیست را مورد استفاده قرار می‌دهیم، حال‌آنکه ما این نام را که خود آن‌ها بر خود گذاشته‌اند نمی‌شناسیم. در اکثریت سرزمین‌های عربی، مسلمان، احزاب و بسیاری از مردم، به‌شمول رسانه‌ها اشغال فلسطین را به‌عنوان کیهان یهود و یا دولت یهود نام می‌برند. 

همه‌ی ما نیز آگاه هستیم که مردم دورو نظریات یا بیانیه‌های که در متن‌ها  نوشته‌شد است، آن‌را منافقانه جهت بدبین نشان دادن مسلمانان یا حتّی کسانی‌که با بیانیه‌ و اعلامیه‌ها در تظاهرات اشتراک کرده‌ بودند را حذف می‌کنند تا مردم را منحرف ساخته  روایت‌ها و برنامه‌های خود را سازگار سازند. این بیشتر هویداست، طوری‌که ما نگرانی‌ها را در مورد یهودستیزی می‌بینیم که توسط بعضی‌ها جهت خاموش ساختن انتقادها در خصوص این درگيری‌ها می‌کوشند؛ یا فصاحت‌و‌بلاغت افراط‌گرایی که در تلاش این است تا صداهایی را که برای بدیل نظام استعماری که در جهان امروز مسلمانان بلند می‌شود را خاموش کنند.

باوجود دسترسی به تمام سخنرانی‌های کامل و پاسخ‌ها به سوالات وی، او مکرراً و عمداً متن نوشته‌شده را رد می‌کرد و این بر آن هدف بود تا خدمتی برای برنامه‌های مدافعین خشونت علیه‌ای فلسطينيان باشد. او در عوض آن باید از سازمان اعتماد امنیت جامعه افراطی که به خوبی برای تلاش‌های خود برای خاموش‌ساختنِ انتقاد از آزار و اذیت و قتل فلسطینی‌ها شناخته شده است نقل‌و‌قول می‌کرد.

در همان هفته که جهان شاهد حملات وحشیانه‌ی دولت یهود بر فلسطینیان اشغالی بودند، خود را در بیستر بیماری انداخته بود، فلسطینیان در حالی نابودی بودند، در حالی‌که ژورناليست‌ها مجال این را نداشتند که در میان تبلیغات‌شان آن‌چه حقایق‌ِ حملات نظامی وحشیانه‌ی اسرایل را بر فلسطین اشغالی برملا می‌ساخت را گزارش می‌داد، نه هم صدای‌های حاکمان سرزمین‌های اسلامی که با آن مخالفت کنند و وارد عمل می‌شدند.

بنابرین ما آقای مالنیک را به مناظره‌ی عمومی بخاطر حذف ساختن متن نوشت‌شده روزنامه‌نگاری‌اش و تلاش‌های مکرر او جهت خاموش ساختن مخالفت به اشغال غیر‌قانونی فلسطین و خشونت که اشغال‌گران صهیونیست بالای فلسطینیان تحمیل نموده دعوت می‌نمایم. آیا او توجه نموده که این یک جرم نفرت‌انگیز است؟ ایا سخنان تحریک‌آمیز او در حقیقت سخن نفرت‌انگیز درمقابل مسلمانان بریتانیا نیست؟

یحیی نسبت

نماینده مطبوعاتی حزب‌التحریر-بریتانیا

مترجم: ارسلان مبارز

#Aqsa_calls_armies

#AqsaCallsArmies

#OrdularAksaya

#الأقصى_يستصرخ_الجيوش

 

ادامه مطلب...

یمن در میان وعده‌های دروغین رفاه اقتصادی حوثی و چاپ پول کاغذی بدون پشتوانه طلا توسط حکومت شکننده هادی!

  • نشر شده در یمن

روزنامه الثوره در صنعا روز پنج شنبه، مورخ 24 جون 2021 کنفرانس مطبوعاتی رِئیس بانک مرکزی صنعا، هاشم اسماعیل علی را که به روز چهارشنبه ، مورخ 23 جون 2021 برگذار شده بود، نشر نمود که رئیس بانک مرکزی از چاپ مبلغ یک ترلیون اسعار محلی ریال در بانک مرکزی عدن، چاپ پنج ترلیون طی سه سال آینده و مواصلت چهار صد میلیارد ریال دیگر به بندر عدن و مکالا درین اواخر شکایت داشت. از سال 2016 بانک مرکزی یمن به دو بانک تقسیم شد. بعد از فرار حوثی؛ عبد ربه بانک مرکزی را به عدن منتقل کرد تا بتواند ذخایر ارز خارجی، سیستم انتقال پول، سیستم شریک ساختن معلومات میان بانک‌های بین المللی سویفت، عواید نفت خام، بیلانس‌های خارجی کریدت بانک مساعدت زراعتی و چاپ پول را کنترول نماید. این اقدام هیچ گونه نفعی به مردم ولایات جنوبی نداشته و این درحالیست که مردم ساعت ها برق ندارند و نرخ های بلند و گزاف زندگی آن‌ها را متزلزل کرده است. هم‌چنان مردم به دلیل مقدار زیات چاپ اسعار محلی که منجر به بی ارزش شدن ذخایر مالی شده است، نیز متاثر شده اند.

از جانب دیگر بانک مرکزی در صنعا، عاید دیگری جز عواید بنادر حدیده، راس، اصا، و سالف و کنترول امانات در تعمیر بانک مرکزی و انتقال آن به آدرس‌های نامشخص چیزی دیگر ندارد، طوری‌که این وضعیت کارمندان سکتور عامه و متقاعدین را به مدت پنج سال است که از حقوق ماهانه شان محروم ساخته، مالیه‌های غیر عادلانه را بر تجاران و مالکین دارایی‌ها وضع نموده و نرخ‌های مشتقات گاز و تیل را بلند برده است تا بتواند غذا را از سازمانی جهانی غذا (WFP) و پول از سازمان‌های خارجی دریافت نمایند. برای دور نگهداشتن چشم از آن‌ها،  همیشه انگشت خود را به سوی اقدامات بانک مرکزی در عدن می بستند تا از تحقق شعارهای که برای سرنگونی دولت باسیندوا بلند کرده اند فرار کنند و آن‌ها را به روش مناسب فرمول بندی می‌کنند.

جای تعجب است! یمن دو بانک مرکزی دارد: یکی در صنعا و دیگر در عدن، آیا این به معنی رفا اقتصادی مردم یمن هست؟ نخیر، مردم عام یمن بشکل غیر قابل تصور در هم کوبیده شده اند؛ به دلیل تطبیق نظام اقتصادی سرمایه‌داری آن‌ها نباید از حکام خود جز بدبختی و  وابستگی بیشتر چیزی دیگر توقع نمایند، زیرا آن‌ها راه‌حل مشکلات اقتصادی مردم خود را در نظریاتی‌که اساس آن جدایی دین از زندگی هست، جستجو می نمایند. در حالی‌که راه‌حل واقعی از عقیده آن‌ها نشأت می‌نماید. جای تعجب نیست که دو بانک مرکزی در صنعا و عدن دست خود را به بانک جهانی و سازمان قرضه‌های مالی (IMF) دراز می‌کنند، پس زندگی آرام اقتصادی از کجا خواهد آمد؟ الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً﴾ (طه: 124)

ترجمه: و هرکه از یاد من روی بگرداند ( و از احکام کتاب‌های آسمانی دوری گزیند)، زندگی تنگ ( و سخت و گرفته‌ای) خواهد داشت؛ (چون نه به قسمت و نصیب خدادادی قانع خواهد شد، و نه تسلیم قضا و قدر الهی خواهد گشت).

خلافت راشده دوم که حزب التحریر جهت تاسیس آن مبارزه می‌کند، و مردم یمن را جهت فعالیت به آن دعوت می نماید، ظرفیت نابودی نظام اقتصادی ایدیولوژی سرمایه‌داری، توقف چاپ پول کاغذی بدون پشتوانه و برگشتاندن سیستم اقتصادی که معاملات آن به اساس طلا و نقره باشد و نظام اقتصادی اسلام را تطبیق نماید، را دارد. چنانچه الله سبحانه وتعالی می فرماید:

﴿ وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَأَحْسِن كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ﴾ (قصص: 77)

ترجمه: به وسیله آنچه الله به تو داده است، سرای آخرت را بجوی (بهشت جاویدان را فراچنگ آور) و بهره خود را از دنیا فراموش مکن ( و بدان که تو هم حق حیات داری و باید از امتعه و لذائذ حلال استفاده کنی و به خویش برسی) و همان گونه که الله به تو (بخشیده است و در حق تو) نیکی کرده است، تو نیز ( به دیگران ببخش و بدیشان) نیکی کن، و در زمین تباهی مجوی که الله تباهکاران را دوست نمی دارد."

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه یمن

مترجم: خالد سیف الله

ادامه مطلب...

ویروس‌کرونا دلیل ناکامی سازمان بین‌المللی کار و ملل‌ برای حمایت‌اطفال در مبارزه با نیروی کار اطفال گردیده است Featured

(ترجمه)

گزارش مشترک میان سازمان ILO و سازمان ملل‌ برای حمایت اطفال (UNICEF)، "نیروی کار اطفال: ارزیابی‌جهانی سال 2020، روند‌کار و مسیر پیش‌رفت" که در روز جهانی مبارزه علیه نیروی کار اطفال در 12 ژؤنیه 2021 به نشر رسید، مبنی بر افزایش نیروی کار اطفال در سراسر جهان به 160 میلیون طفل و افزایش نیروی کار به تعداد 8.4 میلیون طفل را در جریان سال‌های گذشته گزارش داده است. این گزارش هشدار داده است که "به سطح جهان 9 میلیون طفل دیگر در نتیجۀ ویروس‌کرونا الی ختم سال 2022 به طور اجباری تحت خطر نیروی کار قرار دارند" و این "پیش‌رفت برای ختم نیروی کار اطفال در 20 سال برای اولین بار در باطلاق گیر مانده است". این وضعیت پلان‌‌ها و تصامیمی‌که برای پایان بخشیدن این مشکل اتخاد شده بود را زیر سوال ‌‌می‌برد؛ تا جایی‌که به تاریخ 25 جولای 2019 در جریان صدویک‌ومین نسشت، به اتفاق‌آراء هیئت‌عمومی سال 2021 را سال بین‌المللی محو نیروی کار اطفال اعلام و تصویب نمود و از سازمان ILO خواست تا مسؤلیت تطبیق این کار را بگیرد. در آن نشست تأکید شد که این سال بین‌المللی "فرصت بی‌نظیری را مساعد ‌‌می‌سازد تا با تلاش فراوان به هدف قابل‌قبول رشد 8.7 میلیونی برسیم تا به تمام اشکال نیروی کار اطفال در 2025 خاتمه ببخشیم".

اگر عمیق دیده شود، میان اهداف تعیین‌شده و اهدافی‌که رهبران جهانی برای حصول آن کار ‌‌می‌کنند تا به وعده‌های سال 2030 پاسخ دهند و نتایج که حاصل ‌‌می‌شود، در واقع خلای بزرگی وجود دارد که از اظهارات آن‌‌ها معلوم ‌‌می‌گردد. هینریتا فور رئیس اجرائیه یونسیف چنین گفته است: "ما در مبارزه علیه نیروی کار اطفال در حال شکست خوردن هستیم و سال گذشته مبارزۀ نه چندان آسانِ داشته ایم". این اعتراف در واقع، ضعف آن‌‌ها را برای حل مشکلات که دامنگیر بشر شده و ناتوانی قوانینِ‌اساسی آن‌‌ها را نشان ‌‌می‌دهد که باعث چنین بحران گردیده؛ لذا، نقاب آن‌‌ها افتیده و چهرۀ واقعی نظام فاسد سرمایه‌داری برملا گردیده است. آن‌‌ها از کدام حق طفل سخن ‌‌می‌زنند؟ چی را ‌‌می‌خواهند ثابت کنند؟ در جریان ده‌‌ها سال برای اطفال‌جهان چی انجام داده اند؟ آیا وضعیت آن‌‌ها بهتر شده و حقوق صحی، تعلیم و تربیه، محیط‌پاکیزه و زنده گی مرفه، تأمین شده است؟

چرا این سازمان‌‌ها قحطیِ که اطفال یمن از آن رنج ‌‌می‌برد را نمی‌بینند؟ چرا این سازمان‌‌ها شکایت اطفال عراقی را که از جنگ و منازعه به ستوه آمدند را نمی‌شنوند؟ برای اطفال سوریه که توسط بمب‌های بیرلی قصاب شام بمباردمان شدند و برای نجات به کشور‌های فرار نمودند که فکر ‌‌می‌کردند امنیت و پناه‌گاهِ دریافت خواهند کرد، اما در عوض جهنمی‌ نصیب آن‌‌ها شد که در آتش فقر، گرسنگی و ترس ‌‌می‌سوختند. این سازمان‌‌ها برای این اطفال چی خدمت کردند؟ برای تغییر شرایط و وضعیت که اطفال را مجبور ‌‌می‌سازد تا برای تأمین نیازمندی‌های خانواده کار کنند، این سازمان‌‌ها چی کرده اند؟ آیا آن‌‌ها راه‌حلی را پیدا نموده اند تا ریشۀ‌اصلی این مشکل را بخشکاند؟ آیا ‌‌می‌توانند مشکل فقر را حل کنند؟ آیا ‌‌می‌توانند جنگ را خاتمه بخشیده و زنده‌گی مصون را برای اطفال تضمین کنند؟ در نسشت‌های پی در پی، این سازمان‌‌ها تنها پلان‌های عملیاتی خود را ارزیابی ‌‌می‌کنند، ولی تاهنوز نتایج آن‌‌ها شرم‌آور و پوچ و بیهوده است؛ حتی اگر کدام دستاورد غیر قابل ملاحظۀ نیز داشته باشند، تلاش ‌‌می‌ورزند تا با بهانه‌های مختلف ضعف خود را توجیه کنند. و در هر نسشت ارزیابی کار‌های که انجام داده اند، بی‌نهایت تلاش ‌‌می‌ورزند تا با نیرنگ و فریب ضعف و ناکامی خود در مسیر حصول نتایج قابل‌قبول را بپوشانند. ویروس‌کرونا اولین بهانۀ ضعف و ناکامی برای حصول اهداف تعیین شدۀ آن‌‌ها نیست. این وضعیت در واقع نشان دهندۀ ناتوانی نظام است که قادر به حل مشکلات بشر نمی‌باشد و زمان‌اش فرا رسیده که از میدان رهبری و حاکمیت جهان کنار رفته و نظامِ مالک‌جهان که به تنهایی ‌‌می‌تواند مردم را خوش‌حال و آرامش ببخشد، جای‌گزین آن گردد.

بخش زنان دفتر مرکزی مطبوعاتی حزب‌التحریر

مترجم: عبدالله صالحی

ادامه مطلب...

فراخوان برای پایان دادن به اختطاف/ناپدید شدن اجباری "نوید بت" در پاکستان Featured

تقریباً (9) سال گذشت که "سازمان اطلاعات‌نظامی پاکستان (ISI) نوید بت، سخنگوی رسمی حزب‌التحریر ولایه پاکستان را به‌تاریخ 11 می 2012م، اختطاف نموده است. در خصوص این حادثه، دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر ولایه پاکستان دو اعلامیه مطبوعاتی را منتشر نمود:

اولین اعلامیه مطبوعاتی به‌تاریخ 3 جنوری 2021م، تحت عنوان: "دستور احضار(و پیدا کردن) نوید در 4 ژانویه 2018 صادر شد، اما از زمان ناپدید شدن اجباری وی از تاریخ 11 مه 2012م، تا اکنون هیچ اثری و صدایی از وی شنیده نشده است." نشر شد. دومین اعلامیه مطبوعاتی به‌تاریخ 2 می 2021م، تحت عنوان: "در جریان ماه مبارک رمضان، برای رهایی نوید بت، داعی مخلص اقامه خلافت ندا بلند نمائید که از 11 می 2012م تاکنون در قید اختطاف قرار دارد" نشر شد.

نویت بت مردِ نیکو‌کارِ بود که با فامیل‌اش در شهر لاهور زنده‌گی ‌می‌کرد. وی یک انجینیر برق، مسلمان فداکار، مفکر زبر‌دست فکری و سیاسی و هم‌چنان سخنگوی رسمی حزب سیاسی حزب‌التحریر-ولایه پاکستان بود. این صفات کوچک‌ترین صفات بود که در این جا ذکر گردید و متأسفانه که به ادارۀ امنیت پاکستان اهمیت نداشت. نوید بت توسط گروه افراد که یونیفورم دولتی به تن داشتند در مقابل اطفال‌اش دست‌گیر و به یکی از "زندان‌‌های گمنام" امنیت منتقل شد.

نوید بت یکی از ناب‌ترین مفکرین سیاسی مسلمانان است که توانائی بی‌نظیر برای افشا‌سازی نقشه‌‌های استعماری که جوِ سیاسی را فاسد کرده است، دارد. به همین دلیل نوید بت دید‌گاه واقعی از "نقشۀ مسیر" نجات از استعمار را ‌می‌دانست و کشور عزیز‌اش پاکستان این ظرفیت را درک کرده بود. با این دید‌گاه پاکستان ‌می‌تواند به شکل درست نفوذ جفرافیایی، مردمی، منابع طبیعی و تکنالوژیکی خویش را بالا برده و مرکز قدرت کشور‌‌های آسیای جنوبی و مرکزی گردد. با این دید‌گاه پاکستان ‌می‌تواند خود را مرکز قدرت قارۀ آسیا تصور نماید و خلافت راشدۀ ثانی امت اسلامی را تأسیس و میراث 1400 سالۀ اسلام را زنده کند.

دلیل ظلم و بی‌عدالتی در حق نوید بت؛ انتقاد صریح بالای تصامیم و اعمال سیاسیون و مقامات عالی‌رتبه دولت یا ارتش مسلح ‌می‌باشد. در واقع این تصامیم و عمل‌کرد‌‌‌ها از یک طرف توانمندی پاکستان را ضعیف و از جانب دیگر وحدتِ که قرن‌‌‌ها در میان جوامع مسلمان حاکم بود و برای مدت طولانی در این بخش قارۀ آسیا ‌می‌درخشید را از هم ‌می‌پاشید.

یکی از انتقادات نوید بت بالای جنگ تمام‌عیارِ بود که پرویز مشرف به طور دوامدار بالای مردم قبایلی در مناطق غربی پاکستان شعله‌ور ساخته بود. در واقع این جنگِ بود که ارتش پاکستان باید در مقابل برادران و خوهران شان در قبایل منطقه  فاتا جنگ کرده و آن‌‌‌ها را باید به قتل ‌می‌رساندند. تمام این خوش‌خدمتی به خاطر بر طرف نمودن فشار از تجاوز عساکر امریکائی در مرز افغانستان بود. در حقیقت؛ جنگ خانمان‌سوز17 ساله، باعث شد تا شهر‌‌‌ها، مکاتب، تجارت و خانه‌‌‌ها نابود گردد. ده‌‌‌ها هزار مسلمان شهید، صد‌‌‌ها هزار دیگر آواره و فاصلۀ عمیقِ میان جوامع مسلمان در پاکستان ایجاد شد که تا هنوز در آتش آن ‌می‌سوزند.

نوید بت واضحاً بالای جنرال‌‌های فاسد و مقامات مزدور که نفوذ خطر‌ناک امریکا را در داخل حساس‌ترین مراکز ارتش و نهاد‌‌های دولتی تأمین و تضمین ‌می‌بخشید، انتقاد ‌می‌نمود. تمام مقامات استخباراتی امریکا از قبیل FBI و CIA در داخل مراکز فرماندهی عمومی، اداره عملیات‌‌های نظامی و ادارۀ ISI ارتش مسلح پاکستان مستقر شده اند تا کنترول منطقه را حفظ و نظارت کلی داشته باشند. به کمک این جنرال‌‌‌ها و سیاسیون فاسد، امریکا حالا اختیار تصمیمِ جنگ ابزار‌‌های اتمی و غیر‌اتمی و هم‌چنان اختیار تصامیم صلح و جنگ در پاکستان را به دست گرفته است. الله سبحانه ‌‌‌و‌تعالی فرموده است:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِن تُطِيعُواْ الَّذِينَ كَفَرُواْ يَرُدُّوكُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ فَتَنقَلِبُواْ خَاسِرِينَ﴾ ]آل عمران:149[

ترجمه: ای اهل ایمان! اگر از کافران فرمان برید، شما را به (عقاید و روش‌های کافرانه) گذشتگان‌تان باز می‌گردانند، در نتیجه زیان‌کار خواهید شد.

از زمان اختطاف نوید بت، تمام حکومت‌‌های مسلسل در پاکستان بی‌شرمانه از افشای محل نگهداشت وی خود‌داری نمودند. آن‌‌‌ها حتی رنج و درد اولاد‌‌های وی را حس و درک نکردند که تنها برای یک بار وی را بیرون آورده و با فامیل‌اش یکجا ‌می‌ساخت. نزدیک به یک دهه ‌می‌شود که با سنگ‌دلیِ کامل به درخواست‌‌های فامیل، برادران امت اسلامی و تمام افرادی‌که در غم وی شریک اند، پاسخ نداده و گوش خود را کر ساخته اند. برعکس؛ خانوادۀ نوید بت را هشدار داده است که اگر وی از فعالیت‌‌های سیاسی دست نکشد، شهید شده و جسد‌اش بدون مراسم جنازه، دفن خواهد گردید.

در حال‌حاضر، وارد دهمین سال اختطاف وی ‌می‌شویم. ما بدون خسته‌گی آزادی وی را درخواست ‌می‌کنیم و از هر مسلمان، جوان یا پیر، دور یا نزدیک تقاضا ‌می‌کنیم تا در این جهد‌مبارک شرکت نمایند. در واقع؛ اختطاف نوید بت نقطۀ برخورد میان حق و باطل را نشان ‌می‌دهد.

به تمام افسران عالی‌رتبۀ مخلص و وفادار ارتش مسلح پاکستان!

نشان‌‌های با شکوه که با خود حمل ‌می‌کنید و شانه‌‌های شما را زیبا ساخته، را در عمل پیاده کنید. هدف اصلی تعلیمات نظامی خود را به یاد آورید. خیانت و ظلمی‌که برادران و خواهران شما را در فاتا، جامو و کشمیر فرا گرفته، نگاه کنید. رکود و سکوت خود را در مقابل مسلمانان مظلوم میانمار، کشمیر، مسجد‌الاقصی و نوار غزه متوجه شوید.

ما از شما ‌می‌پرسیم؛ چی وقت ارتش مسلح پاکستان از ارتش عمل به ارتش شعار مبدل شده؟! چی وقت محافظان اسلام، تماشا کننده‌‌های محض حوادث شده اند؟! اگر سلاح‌‌های را که حمل ‌می‌کنید برای نجات و محافظت اسلام و مسلمانان استفاده نشود، چی فایده؟! چرا شیران ارتش مسلح پاکستان به عوض خوش‌خدمتی به امریکای قاتل، قدرت خود را در سراسر جهان برجسته نمی‌سازند؟!

نوید برادر یکی از شبابِ محبوب بود که متعهد به نظام اسلام، دارای اخلاق پسندیده، مفکر صادق و سیاست‌مدار زبر‌دست بود. وی طرحِ درست مسیر نجات را مطرح نمود که سبب فلاح و رستگاری پاکستان و تمام مسلمانان کشور‌‌های جهان ‌می‌گردید که آن طرح؛ تأسیس خلافت راشده بر منهج پیامبر صلی الله علیه و‌سلم می‌باشد. اما؛ به عوض تمجید و تحسین وی، عناصر مفسد در میان شما او را به یک جای نامعلوم اختطاف نمودند، لا حول و لا قوة الی باالله. لذا؛ ما از هر مخلص شما ‌می‌خواهیم تا بالای مقامات فشار آورده و هرچه زود‌ تر، برادر ما نوید بت را آزاد کنید و به خانواده‌اش برگردانید تا این که دوباره با متباقی برادران‌اش در حزب‌التحریر صدای حق را بلند کند.

به اعضای محترم هیئت دیپلماتیک پاکستان!

شما از عزت، تاریخ، ارزش و تصویر مردم پاکستان در جهان نماینده‌گی ‌می‌کنید. اختطاف نا‌جوان مردانۀ نوید بت، سرزمین مادری شما را با لکۀ بدنامی ملوث ‌ساخته است. ما از شما ‌می‌خواهیم تا در توقف این حالت شرم‌آور که حکومت بالای خود‌اش آورده، شرکت کنید.

به هر مسلمان که آرزوی برگشت دوبارۀ روز‌‌های درخشان امت را دارد، به هر خبرنگار که سوگند افشای ظلم و بی‌عدالتی یاد نموده، بالای همۀ شما صدا ‌می‌زنیم: بیائید و در این کمپاین نقش خود را اداء کنید و بالای حکومت پاکستان و جنرال‌‌های ارتش فشار آورید تا نوید بت را آزاد کرده و به خانواده‌اش باز گرداند. الله سبحانه ‌‌‌و‌تعالی فرموده است:

﴿وَإِنِ اسْتَنصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ﴾ [انفال: 72]

ترجمه: اگر (چنين مؤمنان غيرمهاجری از دست ظلم و جور ديگرا ) به سبب دين‌شان از شما کمک و ياری خواستند، كمك و یاری بر شما واجب است.

#نوید بت را آزاد کنید

انجینر صلاح‌الدین عضاضه

رییس دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب‌التحریر

مترجم: عبدالله صالحی

ادامه مطلب...

قدس در انتظار فاتح

  • نشر شده در سیاسی

شبکه‌های خبری را تماشا می‌کنیم و با دقت به آن‌ها گوش می‌دهیم، شاید خبر خوش و سردکنندۀ دل‌های ما که آزادی قدس از چنگال یهود باشد، برای ما برسد. اما این موضوع از کانال‌های مزدور که بر اساس سیاست‌های ارباب شان کار می‌کنند، خارج نمی‌شود. برعکس، اخباری را می‌شنویم که بر ما تلخ و ناگوار بوده و خشم ما را تحریک می‌کند و این خشم تنها با غبار اسب‌هایی که برای جهاد آزاد می‌شوند، خاموش خواهد شد.

در اینجا خبر حرکات طرح شده از قبل توسط وزیر خارجۀ پیشوای کافران آمریكا و طرف دیگر وزیر اطلاعات مصر را می‌شنویم كه از رژیم یهودی به سوی دست‌پرورده‌های خود به حکومت اسلو منتقل می‌شود تا به غزۀ هاشم پایان یابد. ما حق داریم بپرسیم:  این یا آن آزادی‌خواه هستند یا توطئه‌گر؟ بدون شک از غرب کافر چیزی جز تخریب و هتک حرمت به آبرو و ناموس حاصل نیست. و اما وزیر اطلاعات بزرگ‌ترین و قدرت‌مندترین سرزمین در خاورمیانه از نظر تعداد سربازان و تجهیزات، از چه زمانی وی فقط برای حفظ امنیت یهودیان آمده است! این یک افتراء نیست؛ بلکه آن چیزی است که او و اربابانش اعلام کردند. همان‌طور که خودش اظهار داشت، رسالت او در سه موضوع است. تأیید آتش‌بس که خودش برای جلوگیری از بمباران یهودیان ایجاد کرد و بازسازی آنچه یهودیان در غزۀ هاشم ویران و نابود کردند و سرانجام تبادل زندانیان بین یهودیان و مقاومت در غزه. در اینجا اجازه دهید روی این سه نکته مکثی داشته باشیم.

نکتۀ اول: تأیید آتش‌بس بی‌قید و شرط؛ همه می‌دانند که آتش بس به دستور رئیس کاخ سفید و به اشارۀ برای یهودیان و مزدور شان سیسی صورت گرفته است. آمریکا جز به منافع خود و حفظ موقعیت سیاسی خود در جهان، از جمله خاورمیانه و محافظت از دست پروردۀ خود رژیم یهود به چیز دیگری اهمیت نمی‌دهد و این موضوع برای کسی پنهان نیست. رئیس جمهور آمریکا قبلاً اظهار داشت که اگر برای یهودیان رژیمی در فلسطین وجود نمی‌داشت، من آن‎را ایجاد می‌کردم. ما در شناخت سیاستمداران آمریکا تجربۀ طولانی داریم که می‌گوئیم چگونه آن‌ها مشتاق‌ترین افراد برای ایجاد این رژیم سرطانی هستند. اما مزدور آنان، سیسی، در مورد وی باید گفت که یک انسان عاقل نیازی به اثبات خصومت وی با اسلام و مسلمانان ندارد. آنچه از سوی سیاستمداران یهودی بیان شد، اینکه وی بیش از خودشان صهیونست است و بر هیچ کس پوشیده نیست و کودتای وی علیه رئیس جمهور منتخب محمد مرسی، -رحمت الله متعال بر وی باد- سپس زندانی کردن و کشتن وی به اتهام همکاری با حماس خیر از کجا می‌آید، از آمریکا، لانه‌ی کفر یا از جانب مزدور شان سیسی؟

نکتۀ دوم: بازسازی آنچه یهودیان در غزه تخریب کردند؛ اولین سوال در مورد یهودیانی است که غزه را ویران کردند و همه توافق کردند که آن‌ها کسانی هستند که مقصر بودند. اگر این موضوع را بپذیریم، آیا کسی‌که مرتکب اشتباه می‌شود، مسئولیت اشتباه خود را بر عهده ندارد؟! یا چنین است که آن‌ها نابود می‌کنند و قطر، مصر و دیگران اعمار می‌نمایند؟! مسئله این است که موضوع محدود به بازسازی است و نه مجازات مرتکب جرم. اما چه می‌توان گفت؟ ما در آخرالزمان هستیم، حقایق واژگون می‌شوند و شرایط تغییر می‌کنند! باید بحث شود که چرا یهودیان غزۀ هاشم را تخریب کردند؟ آیا این به دلیل هتک حرمت به مقدسات مسجد الاقصی توسط یهودیان نیست، یا بحث و توقف در اینجا روی این موضوع نیست؟ موضوع تغییر کرده است و به کسانی منحصر شده به این‌که چی کسی اعمار می‌‌کند و چگونه اعمار می‌کند و موضوع پایان می‌یابد، همان‌طور که قبلاً پایان یافت! آیا شخصی‌که شهید، آواره و زندانی شده است، از آنچه این افراد انجام می‌دهند راضی است یا موضوع زندگان بیشتر از مردگان حفظ شده است؟ چقدر بد است آنچه که انجام می‌دهند و خون‌ها را در مقابل مشتی پول به فروش می‌رسانند.

نکتۀ سوم: تبادل زندانی‌ها؛ طبق معمول، یهودیان برای بدست آوردن بیشترین سود، پرونده‌ها را باد کرده و بزرگ می‌کنند. آیا این مقاومت نیست که آتش‌بس را تحمیل کرد یا یهودیان یا چیز دیگری غیر از آنچه آشکار است؟ آیا چنین نیست که هرکس تحمیل کند شرط هم می‌گذارد، یا برای یهودیان چنان حقی است که حق دیگران نیست؟! زندانیان منتظر آزادی هستند، نه اینکه از یک زندان باریک به زندان دیگر، زیر نیزه‌های یهودیان و دست پرورده‌‌ی آن، حکومت اسلو، بیرون بیایند! اگر از هر زندانی بپرسید آیا او می‌خواهد از زندان یهودی به زندان دیگری برود، چه جوابی می‌دهد؟ آیا این آزادی نامیده می‌شود یا تغییر حال؟ فقط برای اطلاع باید گفت که مقامات دیتون از مردم فلسطین مالیات می‌گیرند و از آن‌ها پول می‌طلبند تا برای خرید غذا و نوشیدنی به زندانیان بفرستند، و این اتفاق فقط در فلسطین صورت می‌گیرد! زندانی زیر نیزه‌های یهود زندانی است و با هزینه مردم فلسطین تغذیه و معالجه می‌شود! چه منطقی این را می‌گوید؟ یهودیان زندانی هستند و مسلمانان در فلسطین هزینۀ زندان را می‌پردازند؟! همین امر در مورد بازسازی صدق می‌کند، یهودیان در حال نابودی هستند و پول مسلمانان برای پرداخت هزینۀ تخریب ارسال می‌شود! این چه منطقی است؟! این منطق یهودیان و مزدوران یهودی و آمریکایی است.

این‌ها و بیش از این‌ چیزهای دیگری هست که کوچک‌ترین درد کودکی را ابراز نمی‌کند که پدرش گریه کرده و گفته است: "فدا کردن جان برای قدس آسان است". مردمی‌که برای آزادی فلسطین از دورترین نقاط زمین خروج می‌کنند، از این موارد که خاکستری به چشم مردم است، راضی نیستند. فلسطین از دریا تا رودخانه یک سرزمین اشغالی است، که توسط یهودیان با کمک استعمار کافر اداره می‌شود و نگهبانان نظام‌های مزدور اردن، مصر و سوریه .... آنان را زنده باقی نگه‌می‌دارد. ایشان سایه و محافظ آن‌ها هستند، اگر سایه ناپدید شود یهودیان نیز از بین می‌روند. یهود نابود نخواهد شد، مگر با ارتش‌های قدرتمندی که آنها را از بیخ و پایه ریشه‌کن کرده و به زباله‌دان تاریخ بریزند. این موضوع بسیار نزدیک و آسان است، پس از آنکه به صورت قطعی تفرق و  پراکندگی یهود و رژیم آن را، و قوت امت با لشکرها و ملت‌های قدرتمند آن بر این امر ثابت گردد؛ اما به دو موضع نیاز است؛ ارادۀ صادقانه از جانب افراد قدرتمند و اهل قوت و داشتن هدفی والا پس از ریشه‌کن کردن یهودیان به ایجاد نظامی که به غرب کافر و دستیارانش درس بدهد و وساوس شیطان را فراموش شان کند، و آن خلافت راشده است، و این امر قطعاً به کمک الله سبحانه و تعالی و توفیق او به زودی زود شدنی است.

#اقصی_ارتش‌ها_را_فرا_می‌خواند

#الأقصى_يستصرخ_الجيوش

#Aqsa_calls_armies               #AqsaCallsArmies

#OrdularAksaya

نویسنده: د. ماهر صالح – أمريكا

مترجم: احمد صادق امین

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه