پنجشنبه, ۰۳ صَفر ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۸/۰۸م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

انگلیس در یمن بین رییس اسیر شده و مجلس جدا شده به خون بی‌گناهان بازی می‌کند

  • نشر شده در سیاسی

( ترجمه)

انگلیس بخاطر اعادۀ نفوذ خود در یمن ندای قانونی بودن رییس جمهور "هادی" را سر می‌دهد؛ اما تسلط حوثی‌ها در شمال یمن و قرار گرفتن هادی در دست سعودی به گونۀ اسیر، باعث شده است تا برای بقای تسلط‌شان در جنوب یمن برنامه‌ریزی کنند. برخلاف این‌که امارات که طرفدار انگلیس است، تسلط خود را بر مناطق فراخ در جنوب یمن تحمیل نموده است؛ اما انگلیس درک نموده است که تا مادامی‌که امریکا برای بیرون راندن آن از طریق راه اندازی تظاهرات در شمال و جنوب یمن توسط مزدوران خود بر آن فشار وارد کند، وی نمی‌تواند در جنوب یمن استقرار یابد. چنانچه درک نموده است که فعلاً هادی اسیر دست سعودی است و نمی‌تواند برنامه‌‌های انگلیس را عملی نماید، بناً تصمیم گرفته تا برای هادی بدیل را انتخاب نماید تا در جنوب یمن تسلط یابد و سعودی نتواند هادی را برای عملی کردن برنامه‌های امریکا مجبور سازد، مانند عملی کردن توافقنامه سوید که بر باقی ماندن حوثی‌ها در بندر "حدیده" اشاره داشت. اما با وجود همه این‌ها همیشه توسط هادی طرح را ندا می‌کرد.

انگلیس تلاش نمود تا مجلس انتقالی را به عنوان نمایندۀ قانونی مردم ساکن جنوب یمن متبارز سازد و راه جدا شدن را انتخاب نموده است و از این طریق بر اکثریت مردم جنوب مسلط شده است، از جمله بعضی از طرفداران حسن باعوم که طرفدار امریکاست. بناً مجلس در جنوب یمن دست بالای دارد. انگلیس در اول ماه آگست گذشته اقدام به عملی کردن برنامه‌هایش نمود و آن هم از طریق روشن کردن آتش جنگ نمایشی، بیهوده و مسخره برای تسلیم پرچم حمایت ریاستی تابع هادی در مجلس انتقالی تا قدرت انگلیس شکست ناپزیر گردد. نزاع‌ها در عدن میان نیروهای حکومت قانونی و نیروهای مجلس انتقالی بالا گرفت تنها به مدت چهار روز جنگ را در میان شان روشن ساخت تا این‌که مجلس انتقالی در روز شنبه 10/ 8/2019 در عدن تسلط یافت و این‌که هادی و حکومت‌اش طرفدار انگلیس هست این امر را برای شان ساده می‌سازد؛ زیرا کمک می‌کند تا روند حل را به نفع مجلس انتقالی سرعت بخشد. مجلس انتقالی جنوبی یمن عصر شنبه اعلان نمود که قصر معاشق ریاستی را در عدن بعد از چهار روز به تصرف خود در آورده اند و هم‌چنان ادارات و پایگاه‌های نظامی دیگر نیز سقوط کردند و رهبر نیروهای ویژۀ حکومت یمن لوای فضل باعش روز شنبه 10/8/2019م جدا شدن خود را از حکومت اعلان نموده و به نیروهای مجلس انتقالی پیوست.

نیروهای سعودی از این عملکرد زیاد خسته شدند و از تمامی تشکیلات نظامی خواسته اند تا به پایگاه‌های سابق خویش بر گردند. بعد از چند روز حکومت سعودی نیروهای هادی؛ آنهای که تابع سعودی هستند را کمک نمود تا دوباره بر عدن تسلط یابند و نیروهای هادی از شبوه شروع تا ابین و عدن را بسیار به سرعت تحت تصرف خود در آوردند و به تاریخ 28/8/2019م اعلان نمودند که قصر معاشیق را دوباره تصرف کردند؛ اما مجلس انتقالی برای بار دوم بتاریخ 29/8/2019 به حمایت امارات که نیروهایش پایگاه‌های حکومت قانونی را هدف قرار داد عدن را تصرف کردند و صدها کشته و زخمی بر جای گذاشتند. با وجود این‌که سعودی تلاش دارد چنانچه بر هادی تسلط دارد، بر مجلس انتقالی نیز مسلط گردد؛ اما این کار را نمی‌تواند؛ زیرا عیدروس زبیدی در عدن به سر می‌برد و تحت حمایت امارات است؛ در حالی‌که هادی در سعودی تحت قبضه مزدوران امریکا می‌باشد. نتیجه این بازی تسلط مزدوران انگلیس در جنوب یمن هم انتقالی و هم حکومت قانونی است. امریکا می‌خواهد بر هادی فشار وارد کرده تا از مجلس انتقالی بهره‌برداری کند تا بتواند بر بعضی از رهبرانی‌که در صف هادی هستند، نفوذ نماید و در آینده بهرۀ در جنوب یمن داشته باشد و در نتیجه منافع آن در جنوب یمن تامین گردد.

آنچه که ترجیح دارد، راه‌حل سیاسی است، فرق نمی‌کند که این حوادث جریان داشته باشد یا بر حالت فعلی باقی بماند و این به اسباب آتی بر می‌گردد:

1. دیگر راه‌حل نظامی در میان طرف‌های درگیر ممکن نیست و این کار تقریباً محال به نظر می‌رسد.

2. امریکا طرح را برای راه‌حل سیاسی و بیرون شدن از بحران را در عقب تسلط مجلس انتقالی بر عدن برای بار دوم به تاریخ 28/8/2019م پیشکش نموده.

3. محمد بخیتی در صفحه فیسبوک‌ خود دو طرف را برای ختم جنگ به میز مذاکره دعوت نموده است، بعد از تسلط مجلس انتقالی بر عدن برای بار دوم به تاریخ 10/ 8/2019م همزمان با دعوت سعودی طرف‌های در گیر را به گفتگو دعوت کرد: «از مکونات سیاسی مخصوصاً مکونات کلیدی که حزب انصار الله، حزب موتمر، حزب اصلاح و و مجلس انتقالی از آن‌ها نماینده گی می‌کنند، می‌خواهیم برای ختم جنگ به میز مذاکره حاضر شوند و بر سر تشکیل حکومت انتقالی که از همه نماینده‌گی کند و از طریق آن به صلح دسترسی پیداکنیم اتفاق نمایند.»

4. محاصره کردن حوثی‌ها و قبایل لواء فتح را در کتاف که از جانب سعودی حمایت می‌گردند، چنانچه منابع ذکر کرده اند: « بعد از تحاجم شان در کتاف، بیشتر از دو صد سرباز از لوای فتح توسط ملیشه‌های حوثی کشته شده اند و این در حالی است که حکومت قانونی با قبایل به توافق رسیده بودند که به مناطق شان داخل نشده و از جنگ دوری کنند، اما به مجرد تهاجم افراد بر اساس توجیهات رهبری قبایل خشمگین شده و همرای ملیشه‌های حوثی آن‌ها را محاصره کردند و کشتار صورت گرفت که یمن در تاریخ جنگ بین حکومت قانونی و ملیشه‌ها سراغ ندارد؛ در عین حال ملیشه‌ها و قبایل بیشتر از صد سرباز لوای فتح را اسیر گرفتند و تعداد زیادی هم معلوم نیست.» (منبع: یمن نیوز) اما سعودی هیچ گونه تلاشی را برای نجات آن‌ها انجام نداد و بخاطر سرعت بخشیدن به راه‌حل سیاسی آن‌ها را بحال شان رها کرد.

5. رییس مجلس اعلای سیاسی حوثی‌ها به روز شنبه 31/8/2019م تصمیم را به شماره 155 در سال 2019 به ایجاد دستگاه امنیتی و استخباراتی صادر نمود که آمیخته با دستگاه‌های امنیت ملی و دستگاه مرکزی برای امنیت سیاسی است که جزء راه‌حل سیاسی به حساب می‌آیند و عبد الحکیم هاشم به عنوان رییس و عبد القادر قاسم الشامی به صفت معاون انتخاب گردید. (منبع: قنات العالم)

اطراف جنگ در یمن به تقسیم قدرت نمی‌رسند؛ مگر بعد از جاری شدن دریای خون مسلمانان بی‍‌گناه. بلی، این جنگ عدن است که بازیچه در میان مزدوران انگلیس که هادی و زبیدی است قرار گرفته است که صد‌ها کشته و مجروح قربانی آن شده است و گویا خون‌های‌شان هیچ ارزشی ندارند؛ در حالی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌فرماید:

«كُلُّ الْمُسْلِمِ عَلَى الْمُسْلِمِ حَرَامٌ دَمُهُ وَمَالُهُ وَعِرْضُهُ» (رواه مسلم)

ترجمه: مسلمان همه چیزش بالای برادر مسلمانش حرام است؛ خون‌اش مال‌اش و آبروی آن.

نزد این مزدوران قربانی شدن هزار‌ها مسلمان در راه حفظ منافع، چوکی و خدمت به باداران‌شان هیچ ارزشی ندارد و برای پخش فرهنگ، حکم بر اساس سکولریزم، جنگ با اسلام، منع بازگشت دولت اسلامی کشته شدن مسلمانان به نزدشان مهم نیست. پس باید اهل یمن درک کنند که تنها راه‌حل درست برای بیرون رفت از همه بحران‌ها، جدا شدن از این مزدوران کار کردن همرای حزب التحریر برای سقوط آن‌ها و تاسیس خلافت بر منهج نبوت بر ویرانه‌های شان است و بس.

نویسنده: استاد شایف شرادی

مترجم: رامین بارز

ادامه مطلب...

آیا حفاظت از جامعه در برابر فساد و رذایل اخلاقی بهتر از رضایت غرب و سازمان‌های آن نیست؟

  • نشر شده در سیاسی

 

(ترجمه)

انجمن خیریه‌ای العطا با همکاری ادارۀ امور زنان و با حمایت مؤسسۀ میکا -واقع انگلیس- در بیت حنون که مهم‌ترین شهر نسبت به غزه می‌باشد، برای دختران فلسطینی مسابقات ورزش راه‌اندازی نمودند. در این مسابقات دخترانی شرکت ورزیدند که در سنین 12 الی 15 سال قرار داشتند. هدف از این مسابقات روشن ساختن حقوق دختران جوان فلسطینی؛ مخصوصاً دختران  مناطق حاشیه‌نشین در نوار غزه، عنوان می‌شود. این مسابقات علاوه بر پیام‌های فوق، پیام‌هایی دیگری در حکایت از پشتیبانی قضیه فلسطین نیز با خود دارد.

کاملاً روشن است که گسترش چشم‌گیر حرکت‌ها و انجمن‌های مربوط به زنان، با نام‌ها و اسالیب گوناگون در سرزمین‌های اسلامی؛ از جمله: جهان عرب، خود به نوعی از اسالیب جنگ علیه زن مسلمان است. اگر نگاه عمیق‌تری به اهداف و برنامه‌های این جریان‌ها انداخته شود، پوشیده نخواهد ماند که این جریان‌ها تدارکات جنگ فکری می‌باشند و نقشی را که بازی می‌کنند، مشکوک و از خطرات بالایی برخوردار است. این جریان‌ها وابسته به غرب بوده و به وسیلۀ آن‌ها تمویل می‌شوند؛ تااین‌که از بازگشت اسلام به میدان زندگی جلوگیری کنند.

این انجمن‌ها در ابتدای پیدایش خود بر ارایه خدمات مراقبت از فقراء؛ مانند: تأمین نیازهای اساسی از جمله نیازهای صحی/بهداشتی، آموزشی و هم‌چنین ارایه کمک‌های لازم در صورت بروز بلاهای طبیعی؛ مانند: سیلاب‌ها، قحطی‌ها و جنگ‌هایی‌که باعث افزایش تعداد بسیاری از پناه‌جویان می‌شود، تمرکز می‌کنند. اما به مرور زمان این سازمان‌ها، برنامه، نقش و فعالیت‌های خویش را افزایش می‌دهند. دولت‌‌ها هرگاه بخواهند آجندا/دستور جلسۀ خراب‌کارانه‌ای خود را در سرزمین‌های اسلامی تطبیق کنند، با کمک‌های مالی خویش برای این انجمن‌ها ادامه داده، در نتیجه این انجمن‌ها به تطبیق آجندا/دستور جلسۀ آنان پرداخته و به موضوعاتی؛ چون: محیط زیست، عدالت اجتماعی، حقوق زن، جوانان، کودکان، حقوق‌بشر، دموکراسی، خشونت، وغیره، اهمیت می‌دهند.

 این مراکز معمولاً مسیر خویش را به جای برنامه‌های فکری با برنامه‌های تفریحی آغاز می‌کنند و بعضاً با توزیع مواد غذایی و یا سایر نیازهای خانواده‌های نیازمند و یتیم‌ها؛ اما پس از این‌که توانستند اطمینان زنان را جلب کنند، آنگاه به تطبیق برنامه‌های فریبندۀ خویش بپردازند. این مراکز پلید به وسیلۀ برنامه‎‌ها و دوره‌های ورزشی، برنامه‌های آشپزی، صنایع دستی که برای زنان سودآور است و مواردی‌که به مهد کودک‌ها، پرورشگاه‌ها و دورهای آموزشی برای اطفال بر می‌گردد؛ همان‌گونه به وسیلۀ چادرهای تابستانی و اماکن تفریحی، اذهان زنان مسلمان را مسموم می‌سازند. هدف‌شان تشویق زنان برای حضور در این مراکز بوده و فضاء را طوری آماده می‌سازند که زنان نسبت به خود و فرزندان خود اطمینان خاطر داشته باشند.

فلسطین از جمله سرزمین‌های است که در آن انجمن‌های زیادی تشکیل یافته است. پس از امضای توافق‌نامۀ ننگین اسلو در سال 1993م و پس از ورود تشکیلات خودگردان فلسطین، فعالیت منتسب به زنان به گونه‌ای گستردۀ افزایش و شهرهای مختلف فلسطین، روستاها و چادرها را با انواع مختلفی از فعالیت‌های صحی/بهداشتی، فرهنگی و بشردوستانه، با پشتیبانی سخاوتمندانه‌ای اروپایی و بین‌المللی فرا گرفت. تعداد این انجمن‌ها امروز به هزارها می‌رسد. اگر این سازمان‌های زنان و پروژه‌های آن‌ها را مورد بررسی قرار دهیم، خواهیم فهمید که این سازمان‌ها تحت نظارت و مراقبت اهداءکنندگان خود؛ فقط برای تحقق اهداف آن‌ها فعالیت می‌کنند! اگر تمویل کنندگان بخواهند مفهوم دموکراسی را ترویج کنند، برای تحقق این هدف ده‌ها انجمن را تشکیل می‌دهند. اگر بخواهند انجمن‌های مرتبط به زنان یا اطفال را تشکیل دهند به سادگی می‌توانند انجمن‌های بسیاری را به همین مناسبت‌ تشکیل دهند. بناءً اگر بخواهند روی خشونت تمرکز کنند، این کار را به وسیلۀ این انجمن‌ها انجام می‌دهند. این انجمن‌ها در چارچوب برنامه‌های تفریحی یا خدمات امدادرسانی یا به راه‌اندازی مسابقات ورزشی و هنری که برای جذب زنان در نظر گرفته می‌شود، تشکیل میابد. طوری‌که ما در موضوعات مختلفی همین اکنون هزاران مورد از این مراکز و انجمن‌ها را دارا می‌باشیم. انجمن‌های‌که فقط گوش به فرمان دستورات تمویل کنندگان خویش بوده و اهداف آنان را دنبال می‌کنند؛ مانند: اتحادیه اروپا، بانک جهانی، و پایگاه اقتصادی امریکایی (USAID) و موسسات دیگر.

لازم به ذکر است که اساساً این سازمان‌ها برای پرداختن به مسائل زنان در جامعۀ فلسطین، فاقد برنامه‌های عملی واقعی هستند. این مؤسسات بر موضوعات رسمی؛ مانند: خشونت، ازدواج زودهنگام، برابری و موارد دیگر متمرکز می‌باشند که در واقع این موارد از جمله مشکلاتی نمی‌باشد که بر زندگی اکثریت زنان تأثیر گذاشته باشد؛ بلکه این سازمان‌ها روی برنامه‌های کار می‌کنند که مرتبط با جنسیت بوده و بر آزادی زنان و حقوق‌شان تمرکز دارد؛ البته مطابق با مفهوم غربی؛ مانند: دسترسی به برابری جنسیتی، از طریق افزایش آگاهی و برنامه‌های آموزشی که باعث افزایش مهارت و تجربه زنان شده به استقلال‌خواهی و بیرون رفتن از زیر سرپرستی و مراقبت مردان کمک می‌کند، می‌خواهند که مطابق به مفاهیم غربی زنان را به مطالبۀ حقوق‌شان ترغیب و تشویق کنند.

این وضعیت به کرانۀ غربی محدود نبوده؛ بلکه در غزه نیز ده‌ها مرکز و انجمن مربوط به زنان وجود دارد که  در حمایت غرب و تمویل نهادهای غربی قرار دارند. نهادهایی‌که به جز اهداف شخصی خود هیچ هم و غمی نداشته و نمی‌خواهند که برای مسلمانان کوچک‌ترین خیری برسد. از جمله، اتحادیه زنان فلسطین، کمیتۀ زن، انجمن مطالعات توسعه و رشد زنان، مرکز امور زنان و انجمن خیریه‌ای العطا است که مسابقات مذکور تحت نظارت آن برگزار می‌شود. گرچه ظاهراً این مسابقات برای سرگرمی و خوش‌روانی  دختران به نظر می‌رسد؛ اما در واقع بخشی از برنامه‌های می‌باشد که برای فاسدسازی دختران سرزمین مبارک فلسطین در نظر گرفته شده است. این مسابقات بزرگ‌ترین پشتیبانه‌ای از ترویج فرهنگ فاسد غربی، بزرگ‌ترین صدمه برای مفاهیم و احکام اسلامی، تلاشی است برای شکستاندن موانع حیاء و شرم‌رویی دختران، گامی است به سوی برگزاری مسابقات رقص و یا هر آن‌چه را که دبکه یعنی همان رقص معروف در اکثر کشورهای خاورمیانه می‌خوانند، می‌باشد. هم‌چنان موسیقی و نمایش مُد به بهانه‌ای حفظ میراث فلسطینی و حمایت از قضیه فلسطین و ارایه آن به جهانیان با رویش متمدنانه و خالی از خشونت!

بلی، می‌دانیم که ورزش و فعالیت‌های دخترانه و یا زنانه به خودی خود خلاف شریعت اسلامی نبوده؛ بلکه آن‌چه را که شریعت اسلامی نمی‌پزیرد، اختلاط جنسیتی و برهنه‌گی عورت زنان در این مسابقات است. به این معنا که آواز خواندن یا دبکه برای دختران، اجرای مسابقات دوش و یا مسابقات دیگر؛ اگر در مکان‌هایی مخصوص زنان باشد، هرگز منافاتی باشریعت اسلامی ندارد. بنابراین ما چرا باید "آزادی زن" را به مخالفت با شریعت اسلامی پیوند دهیم؟!

زنان می‌توانند بیاموزند، کار کنند، شرکت‌ها و موسسات تجاری را مدیریت کنند، در ادارۀ خدمات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی شرکت کنند. اما در محدوده‌ای مشروعیت‌های که توسط پروردگار غیور برای آنان داده است؛ نه مشروعیت‌های داده شده توسط انسان‌ها. اسلام با زنان سخت‌گیرانه و ناعادلانه برخورد نمی‌کند. زنان می‌توانند انواع سرگرمی‌ها و ورزش‌ها را داشته باشند، مشکلی نیست که در میان زنان و به دور از حضور مردان، زنان جمال، لباس‌ و آرایش خویش را به نمایش بگذارند. شریعت اسلامی محدود به هیچ زمان و مکانی نبوده، پیش‌رفت و تمدن با اسلام منافاتی ندارد. بلکه ما هستیم که وعده‌های‌مان را در مخالفت با اسلام پشت سرگذاشته و به وضعیت کنونی دچار شدیم.

در این‌جا این پرسش را مطرح می‌کنیم که آیا وظیفۀ مسئولین نوار غزه این نیست که از چنین فعالیت‌های جلوگیری نمایند؟! درحالی‌که با چشمان خود شاهد اقدامات فاسدسازی و خراب‌کارانه‌ای این انجمن‌ها در کرانۀ غربی می‌باشند؟ آیا محافظت از جامعه در برابر فساد و رذایل اخلاقی بهتر از ارضای غرب، سازمان‌ها و کمک‌های آن نیست؟ این انجمن‌ها‌، حرکات و سازمان‌های مربوط به زنان؛ هر آن‌چه را ‌که مخفی می‌سازند و برنامه‌های را که اجراء می‌کنند؛ جز خدمت برای تمویل کنندگان خویش کاری دیگری انجام نمی‌دهند. تمویل کنندگانی‌که همواره در تلاش فاسدسازی امت اسلامی بوده، بنیاد جامعه را متزلزل، پیوند آن را متلاشی، افراد را متفرق، آنان را به گروه‌های ریز و کوچک تقسیم نموده‌اند، تا از و حدت مسلمانان و بیداری آنان و در نتیجه از بازگشت دو بارۀ دولت اسلامی جلوگیری کنند. دولتی‌که خلافت راشده بر منهج رسول الله صلی الله علیه وسلم را به تصویر کشانده و به زودی الله سبحانه چشمان‌مان را شاهد آن خواهد گرداند.

نویسنده: مُسلمه الشامی

مترجم: علی مطمئن

ادامه مطلب...

مؤمن واقعی آنست که مردم او را به جان و مال شان امین بدانند

(ترجمه)

از ابوهریره رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«الْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ النَّاسُ مِنْ لِسَانِهِ وَيَدِهِ، وَالْمُؤْمِنُ مَنْ أَمِنَهُ النَّاسُ عَلَى دِمَائِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ» (رواه نسائی)

ترجمه: مسلمان (راستين و حقيقی) کسی است که مسلمانان از دست و زبان او در امان باشند و احساس امنيت کنند و مؤمن (واقعی) کسی است که مردم از سوی وی نسبت به جان و مال خود احساس خطر نکنند.

تشریح حدیث

این حدیث شریف مسلمان و مؤمن را برای ما معرفی می‌نماید؛ زیرا هر مسلمان مؤمن نیست، اما هر مؤمن مسلمان است، چنان‌چه الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ[حجرات: ۱۴]

ترجمه: اعراب (که به تو منت گذارده) گفتند (بدون جنگ) ايمان آورديم، بگو هرگز ايمان نياورده ايد بلکه بگوييد اسلام آورديم؛ چون ايمان داخل قلب شما نشده است.

بدین اساس، اسلام به معنای داخل شدن در دین محمد صلی الله علیه وسلم، تسلیم و گردن نهادن می‌باشد. از مقتضیات اسلام این است که مسلمانان از شر زبان و دست‌مان در امان باشند، برابر است که اذیت کوچک باشد یا بزرگ؛ پس تهمت زدن، عیب جویی، تعدی با دست و هر آن‌چه برای مردم اذیت پنداشته شود، گناه بزرگ و سر کشی در مقابل احکام الله سبحانه وتعالی می‌باشد. اما ایمان همانا تصدیق قاطع به یگانگی الله سبحانه وتعالی ونبوت رسول الله صلی الله علیه وسلم و باور به قرآن و آن‌چه در آن آمده است، می‌باشد. از مقتضیات ایمان است که انسان را مردم به جان و مال شان امین دانسته از او ترسی نداشته باشند و از شر او خود را به امن بدانند. پس کسی که ایمان به الله سبحانه وتعالی دارد، باید هتک حرمت و خون مردم را یک امر بزرگ دانسته و به این حرام نزدیک نگردد. اما هستند کسانی که بالای مردم تسلط می‌یابند، خون های شان را می‌ریزانند، اموال شان غصب نموده و امانت ایمان را در حق شان خیانت می‌نمایند، بدین لحاظ مردم ایشان را در حق خود امین نمی‌دانند، آن ها کسانی هستند که صفت ایمان از ایشان رخت بسته است.

این حدیث برای همه مردم و حکام خاص می‌باشد، پس کسانی که به این دین راضی شده اند، برای شان لازم است که به آن ثبات وپایداری داشته باشند، تا وقتی که حکم شرعی یک عمل معلوم نگردیده است به انجام آن اقدام نکنند؛ زیرا هر عمل از خود حکم شرعی دارد که مسلمان باید آن را در نظر داشته باشد. حکامی که سلطه این امت را به دوش دارند این را بدانند که آن به‌حیث یک امانت در دست شان می‌باشد، در اجرای حکمرانی افراط (از حدود الله سبحانه وتعالی تجاوز) ننمایند، امنیت مردم را از بین نبرده و بالای شان ظلم نکنند، و در مراعات نمودن احوال مردم از ایستاد شدن به نزد الله سبحانه وتعالی و روز قیامت خوف داشته باشند.

خلاصه‌ی حدیث

مؤمن به کسی گفته می‌شود که به اوامر و نواهی الله سبحانه وتعالی پابند باشد و مردم بالای او اعتماد و اطمینان کامل داشته و از تلف نمودن مال و ریختاندن خون‌شان از او هراسی نداشته باشند. هم‌چنان در حق حکام چنین صدق می‌نماید، اگر در حق مردم از الله بترسند و احوال مردم را مراعات نمایند حکام مؤمن و خوبی هستند، در غیر آن صفت مؤمن از آن ها سلب گردیده است.

ادامه مطلب...

انتخابات تحت نظام سرمایه‌داری(کپیتلزم) یک‌ روند فریبنده است و احیای مجدد خلافت فرض است

  • نشر شده در تونس

(ترجمه)

به تاریخ 13 محرم 1441هـ.ق مطابق با 2 سپتامبر 2019م، حزب التحریر-ولایه تونس با صدور بیانیه‌ای به مسلمانان تونس ندا بلند نمود و گفت: «فریب انتخابات فعلی کشور را نخورید؛ زیرا این روند اراده حقیقی امت را منعکس نمی‌کند. از از سوی دیگر، پس از آن‌که اسلام مردم تونس از تاثیر مستقیم بر زنده‌گی‌شان منزوی و به حاشیه رانده شد، بناً کسانی‌که به واقعیت سیاسی که توسط قدرت‌های استعمارگر به روش گستاخانه و تحقیر‌آمیز کنترول می‌شود، مطیع و تسلیم شده بودند، به این فکر شدند که چه چیزی از ارزش‌های‌‌شان در برابر اراده مردم مسلمان تونس به سرقت رفته است. ‏حال‌آن‌که انتخابات‌های گذشته بر اساس عقیده غربی که مغایر با عقیده مردم تونس است برگزار شد و هم‌چنین یک نظام غربی که تحت جبر و اکراه، حیله‌گری و پول بر بالای مردم تحمیل شد و نامزدان(ریاست جمهوری) طبق خصوصیات و ارزش‌های اروپایی منتخب شده بودند و نیز این روند تحت بازدید مستقیم استعمارگران و یا غلامان حلقه به گوش آنان انجام شد؛ فلهذا هیچ امری از کنترول غربی‌ها‌ خارج نیست. بناً این امر امکان پذیر نبود؛ مگر توسط آن حکامی‌که بخاطر رسیدن به قدرت سیاسی، نظام‌های غربی‌ را قبول نمودند و غرب توان گسترش نظام‌اش را پیدا نمود.»

در عین‌حال، در بیانیه‌ پرسشی را مطرح نمودند: «آیا یک شخص عاقل و منطقی بعد از این گفته می‌تواند که تونس یک پروسه انتخابات شفافی داشت که واقعاً اراده حقیقی امت را منعکس می‌دهد؟»

بعداً حزب التحریر به مسلمانان تونس خطاب نمود، و فرمود: «راه‌حل واضع است و نه هم مبهم و مجهول. عمل یک انسان نیز قابل قبول نیست؛ مگر این‌که از عقیده انسان سرچشمه بگیرد و عمل،‌ اراده انسان را بیان می‌کند.» و نیز به آنان هویت اسلامی‌شان را متذکر و یاد آور شد و نظامی‌که الله سبحانه وتعالی برای تطبیق‌اش برای آنان دستور داده است. ‏حزب به آنان ندا زد تا حاکمیت از دست رفته شان را توسط دعوت برای احیای مجدد اسلام به‌شکل یک نظام مقتدر که تنها می‌تواند این نظام خلافت راشده ثانی بر منهج نبوت باشد دوباره به دست بیاورند. بناً پس از اجرای این امر امت یک تغییر پرثمری می‌داشته باشد. ‏در بیان مذکور طریقه‌های عملی برای رسیدن به چنین هدف بزرگ را نیز اظهار نمود از جمله چشم پوشی از عقیده سرمایه‌داری و دموکراسی که از بطن آن نشأت گرفته است و هم‌چنین اخراج نمودن استعمارگران و غلامان داخلی‌شان و سرانجام عقیده اسلامی را بر اساس حکم شرعی‌اش در صحنه حاکم بسازند. ‏حزب هم‌چنین اشاره نمود که این امر صرفاً با تحریم کردن انتخابات انجام نمی‌شود، بلکه توسط رد کردن روند انتخابات و کناره گیری از این پروسه صورت می‌گیرد و تا اسلام را من‌حیث یک پروژه تمدن به عوض این پروژه غربی اتخاذ نمایند.

 ‏در پایان، حزب در سخنرانی خود با خطاب نمودن افراد متنفذ افزود و نیز بیان کرد که حمایت شما من‌حیث قدرت حقیقی در میان امت اسلامی قادر به ریشه‌کن کردن استعمارگران است و می‌توانید حاکمیت اسلام را احیا نماید، و نیز به آنان ندا زد تا مناقشه(داخلی) را بخاطر خیر امت حل و فصل کنید تا از بند غلامی‌ و حاکمیت غربی نجات پیدا کنید.

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه تونس

مترجم: زکریا وهاج

ادامه مطلب...

علمای گذشته از مقولۀ «لم يرد عن النبي صلى الله عليه وسلم» چه برداشت داشتند؟

  • نشر شده در سیاسی

ترجمه

برخی از گروهای موجود در عصر حاضر، دین را در یک بخش محصور کرده و خویشتن را "مبارزان بدعت" می‌دانند. هرازگاهی مردم را در انجام امری و یا عبادتی مشاهده کنند که مخالف با فهم، سلیقه و یا نظریه‌شان باشد، بی‌درنگ می‌گویند: ‌"این بدعت است" و یا "از سلف درین خصوص روایتی نیامده"؛ این‌گونه استدلال‌ها خیلی گسترش یافته و حتی کسانی را می‌یابیم که درکی از دین ندارند؛ اما به چنین استدلال‌ها عادت کرده‌اند.

هدف این نوشته، ذکر مجموعی این چنین استدلال‌ها و یا تأیید و رد گروه‌ها نبوده؛ بلکه هدف واضح ساختن قاعده‌ای است که در جهتِ متهم ساختن مردم به بدعت و گمراهی و یا این‌که از طریقۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم برآمده‌اند، استفاده نادرستی صورت می‌گیرد. برخی‌ها شاید از ابرازِ چنین واژه‌ها حسنِ نیت داشته باشند؛ اما به علت عدم وضاحت چنین قاعدۀ فکری، گاهی در مساجد و دیگر اماکن اختلافات وتنازع بین مسلمانان ایجاد می‌گردد.

هدفِ این نوشتار نقد منهج این گروها نیست که هدف اساسی یک مسلمان را مبارزه علیه بدعت می‌پندارند؛ بلکه هدف این نوشته، توضیح حقیقت، به‌کارگیری این واژه‌ها و بیان استفاده نادرست آن است که تنازع واختلافاتِ بی‌مورد را بین مسلمانان گسترش داده و حتی کار به‌جایی رسیده که برخی‌ها به اثر فهم غلط از شریعت، دیگران را مرتد خطاب می‌کنند. زیان‌های زیادی ما را واداشت تا بالای چنین طرز تفکر باب بحث را بگشایم.

گفتن مقوله‌ای "لم یرد عن النبی صلی الله علیه وسلم"؛ یعنی از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت نشده است. در ذات خودش مشکلی ندارد؛ اما مشکل، استفادۀ نادرست از این اصطلاح بوده و یا این‌که در میدان عملی در واقعیت خودش مورد استفاده قرار نمی‌گیرد، می‌باشد. مقولۀ مذکور در سه مورد نادرست به‌کار گرفته می‌شود.  

اول- اطلاق کلمۀ بدعت بر هر چیزی؛ فقط گزافه‌گویی بیش نیست.

کسانی‌که ‌عادت دارند پیرامون هر عملی بگویند "در مورد روایتی نیامده" از آن‌ها می‌پرسیم، از کجا می‌دانید که روایتی نیامده؟! آیا از تمام سنت‌های رسول الله صلی الله علیه وسلم اطلاع دارید؟! آیا بر خورد و برزگ حیاتِ رسول الله صلی الله علیه وسلم اطلاع دارید؟! این‌که جرئت گفتن واژۀ "روایتی نیامده" را دارید؛ پس آیا تمام سنت‌های رسول الله صلی الله علیه وسلم را بدون استثنا گردآوری کرده‌اید؟!

شاید در مورد عملی از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایتی آمده باشد؛ اما به شما نرسیده باشد؟! و یا شاید رسول الله صلی الله علیه وسلم امری را گفته، عمل نموده و یا سکوت کرده باشد؛ مگر به شما نرسیده باشد؟! علماء در قدیم گفته بودند؛ جز رسول الله صلی الله علیه وسلم هیچ‌کس بر تمام سنت‌ها علم ندارد. چنان‌چه امام مالک رحمه الله علیه خطاب به منصور گفت: "مردم به چیزهای دست یافتند که ما نیافتیم؛ پس عمل هرکس براساس آن چیزی می‌باشد که به آن‌ها رسیده است."

هم‌چنین حضرت عمر رضی الله تعالی عنه باوجودی‌که همیشه با رسول الله صلی الله علیه وسلم هم‌صحبت بودند از بسا مسایل روزمره آگاهی ‌نداشتند و چندین بار چنین اتفاق افتاده است. از جمله روایتی پیرامون مسألۀ "اجازه گرفتنِ منزل" که برایش گفتند، کوچک‌ترین ما برایت روایت می‌آورد؛ صحیح مسلم در حدیث (6-177) خود از ابی سعید خدری روایت کرده که گفت: در مجلس انصار در مدینه نشسته بودم که ابو موسی خوف‌زده و پریشان‌حال وارد مجلس گردید؟ گفتیم: چه شده است؟ گفت: حضرت عمر رضی الله تعالی عنه کسی را نزدم فرستاد تا به خانه‌اش بروم؛ زمانی‌که رفتم و سه مرتبه سلام‌اش کردم جوابم نداد، برگشتم. بعداً برایم گفت: چرا برگشتی، گفتم: سه بار سلام کردم پاسخی نشنیدم برگشتم؛ چون رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌فرمایند:

«اذا استأذن احدکم ثلاثا فلم یؤذن فلیرجع»

ترجمه: هرگاه یکی از شما سه بار اجازه خواست و صاحب خانه اجازه نداد، باید بازگردد.

 پس حضرت عمر رضی الله تعالی عنه گفت یا در مورد برایم شاهد می‌آوری یا رسوایت می‌سازم. ابی ابن کعب می‌گوید به دفاع از ابو موسی کسی برنخواست؛ مگر کوچک‎ترین‌ها. ابوسعید گفت من هم که کوچک‌ترین بودم، به دفاع از وی رفتم. در صحیح بخاری از خالد و او از شیبانی روایتی آورده که می‌گوید از عبدالله بن ابی اوفی پرسیدم آیا رسول الله صلی الله علیه وسلم رجم کرده؟ گفت بلی: گفتم پیش از نزول سورۀ نور و یا بعد از نزول آن؟ گفت نمی‌دانم. ابن حجر در فتح‌الباری 12/167 در مورد این حدیث چنین شرح کرده که از اصحاب، بعضی امورِ واضح پوشیده باقی می‌ماند. در صحیح بخاری آمده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است: "تا آن‌زمان به جنگ با مردم امر شده‌ایم تا این‌که گویند: گواهی می‌دهیم که هیچ معبودی جز الله نیست و محمد صلی الله علیه وسلم فرستاده وی است، نماز را ادا کنند، زکات دهند؛ پس وقتی‌که انجام دادند، خون و مال‌های‌شان در امن می‌ماند؛ مگر به حق اسلام و حساب‌شان بر الله» امام بدرالدین عینی در عمده القاری شرح صحیح بخاری بر این حدیث چنین تعلیق کرده که برخی مسائل سنت از اکابر صحابه رضی الله عنهم پنهان می‌ماند و گاهی اوقات افراد اندکی باخبر می‌بودند. 

در این خصوص ابن جوزی در کتاب الاذکیاء در صفحه 63 قصۀ جالبی آورده است:

روزی جوانی در مجلس شعبی پیرامون مسأله‌ای حرف می‌زد، شعبی گفت: پیرامون این روایتی نشنیده‌ام! جوان گفت تمام علم را شنیده‌ای؟ گفت: نه خیر؛ پس گفت نصف علم را فراگرفته‌ای؟ گفت: نه خیر؛ پس گفت: این مسأله را در نصف آن‌چه به تو نرسیده است، بگذار.

 واقعیتِ اصحاب و علمای گذشته به‌گونه‌ای بود که بر تمام علوم و تمام سنت نبوی صلی الله علیه وسلم  آگاهی نداشتند؛ پس حالت دانش‌آموزان، عوام‌الناس و مردمان جاهل چگونه خواهد بود؟! هم‌چنین حالت آنانی‌که برای اشتغال علوم اصلاً وقت ندارند و بر دین الله سبحانه وتعالی جرئت بی‌جا کرده می‌گویند، این مسأله را نشنیده‌اند و یا از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایتی نشده است؛ آیا فکر نکرده‌اند که امکان آن می‌روند در کتب صحیح روایتی آمده باشد؛ اما خودشان از آن بی‌خبر باشند.

دوم- برداشت غلط از مفهوم اصلی این مقوله

چنان‌چه در فوق ذکر گردید در استعمال مقولۀ "لم یرد" بیش‌تر مردم غلو می‌کنند. در اسلام موضوعاتی وجود دارد که برخی جائز و برخی سنت بوده؛ اما شاید بر آن اطلاعی نداشته باشند و باز آن را بدعت بنامند. در این بخش سوء فهم مردم بیان می‌گردد.

دلایل شرعی بر حکمی یا مستقیم دلالت می‌نماید و یا غیرمستقیم؛ یا به‌گونۀ عام و یا اشاری وغیره حالات اصولی، برای این‌که سخن ما خیالی نباشد، برخی مثال‌های تطبیق شده را بیان می‌کنیم:

در حکایات صحابه، صحابه‌ای به‌نام خبیب را می‌یابیم که خواندن دو رکعت نماز پیش از قتل را سنت گذاشت؛ درحالی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم آن را امر نکرده و خبیب رضی الله عنه آن را از باب دلیل عام از جهت تقرب الی الله انجام داد و این آخرین عهدی بود که با نام الله سبحانه وتعالی آن را دفاع کرد. هم‌چنین بلال رضی الله عنه دو رکعت نماز بعد از وضو را که یک واقعۀ مشهور است، سنت گذاشت؛ درحالی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم به آن امر نفرموده بود؛ اما بلال رضی الله عنه از جهت موجودیت ادلۀ عام در باب نماز؛ هروقتی‌که می‌خواست، نماز می‌خواند.

هم‌چنین صدقه درشب‌های پرفضیلت در بعضِ شهرها بنابر عادت‌های دیرینه انجام داده می‌شود؛ مانند: شب قدر و نصف شعبان که حلوا توزیع می‌نمایند. این مسأله را بسیاری‌ها به دلیل این‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم بدان امر نکرده و انجام‌اش نداده است، بدعت و ضلالت می‌پندارند.

دقیقاً رسول الله صلی الله علیه وسلم موارد فوق را انجام نداده؛ اما دلیل عام بر آن وجود دارد که همان تقرب به سوی الله سبحانه وتعالی در این شب‌های پر فضیلت است که از جلمۀ اعمالِ تقرب الی الله؛ مانند: نماز، استغفار، دعا، قرائت قرآن محسوب گردیده و از جمله اعمال پرفضیلت دیگر یکی هم صدقه دادن است؛ پس توزیع حلوا در شب‌های پرفضیلت به دلیل وجود دلیل عام مشروع است. هم‌چنین کسانی‌که در روزهای خاصه خود شکرانه، نفل وغیره امور خیر را برای رضایت الله سبحانه وتعالی اداء می‌کنند؛ مانند: کسانی است که صاحب فرزندی شده‌اند؛ یا مانند آنانی‌اند که در روزِ یادبود فتح قسطنطنیه و معرکۀ عین‌جالوت روزه می‌گیرند و یا مانند سایر روزهایی‌که عظمت و شأن اسلام در آن‌ها بلند رفته است؛ پس چگونه چنین اعمالی را به دلیل این‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم انجام نداده و روایت نشده است، بدعت بخوانیم؟! در پاسخ باید گفت درست است که با دلیل خاص نیامده؛ اما دلیل عام وارد شده که دلالت بر جواز آن دارد؛ مثلاً: رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد روزۀ روزِ دوشنبه فرموه که "در آن تولد شده‌ام و در آن روز وحی بر من نازل شده است." [مسند ابن حنبل: 297] در مورد روزۀ روز عاشورا بخاری از عایشه رضی الله عنها روایت کرده که گفت: "در ایام جاهلیت قریش روز عاشورا را روزه می‌گرفتند و رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز روزه می‌گرفت؛ زمانی‌که به مدینه منوره هم رفت روزه این روز را گرفت و به مردم دستور داد که بگیرند؛ اما پس از فرضیت روزۀ ماه مبارک رمضان، روزه فرضی یوم عاشورا ترک شد و گرفتن آن اختیاری گذاشته شد."

هم‌چنین برخی از نمازگزاران بعد از نماز، پس از نوشیدن آبِ زمزم و یا در روز ولیمه می‌گویند: "الله قبول کند" در مورد این‌گونه دعاها روایت خاصی وجود ندارد و آن را بدعت گفته نمی‌توانیم؛ چون دلایل عام در مورد وجود دارد که دعای مطلق در هر حالت و شیوه‌ای که باشد، موانعی ندارد.

خلاصه این‌که معنی قول علمای گذشته «لم یرد» چنین است که در مورد مسأله‌ای دلیل خاص و عام نیامده باشد؛ پس مفهوم مقولۀ "لم یرد" تنها دربردارندۀ دلیل خاص و یا دلیل معین در موضوع نبوده؛ بلکه در نهایت لازم است که این مفهوم، فهمیده شود؛ ازین جهت فهم آن بر تمام مردم و به ویژه برای دعوت‌گران مهم است تا در حمل دعوت توشه‌ای از فهم اصول فقه و قواعد آن داشته باشند. 

سوم- تدوین روایت از رسول الله صلی الله علیه وسلم و از صحابه رضوان الله تعالی علیهم اجمعین

اشتباه گسترده‌ای دیگری‌که بین مردم وجود دارد این است که طالبان علم، علمای مصنوعی و جاهلی‌که رسانه‌ها آن‌ها را عالم ساخته است، می‌باشد. آن‌ها سنت نبوی را فقط شامل کتب صحاح سته -بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداود، موطأ و نسائی- و یا هم سنن ابن ماجه و مسند امام احمد بن حنبل می‌دانند و ما سوی آن شامل احادیث دیگر کتاب‌ها را موضوعی و یا ضعیف می‌پندارند که این‌گونه فکر، از دو جهت خطای بزرگ می‌باشد. 

جهت اول- برداشت این‌که سنن رسول الله صلی الله علیه وسلم شامل در شش کتاب است کاملاً یک برداشتِ اشتباه است؛ چون درین میان ده‌ها کتابی مملو از احادیث صحیحه وجود دارد که دیگر کتب شش‌گانه آن را روایت نکرده و یا احادیثی را ذکر کرده‌اند که شامل کتب شش‌گانه است؛ ولی این احادیث با ذکر زیادت‌های لازم که مفاهیم را بیشتر تفسیر و معانی را با دقتِ واضح بیان می‌دارند. کتب شش‌گانه مسند ابن حنبل و سنن ابن ماجه اکثر احادیث را ذکر کرده‌اند؛ ولی تمام سنت را در خود جمع ندارند. چنان‌چه گفتیم ده‌ها کتاب برعلاوه کتاب‌های شش‌گانه وجود دارند که ذکر همه کتاب‌ها لازم نیست؛ اما برخی آن را به شکل نمونه ذکر می‌نماییم: از جمله، سنن بیهقی، شرح مشکل الآثار از طحاوی، الأدب المفرد از بخاری، مسند البزار، المستدرک للحاکم، تهذیب الآثار للطبری ، سنن دار قطنی سنن دارمی، شرح السنه للبغوی، صحیح ابن خزیمه، صحیح ابن حبان مصنف ابن ابی شیبه وغیره.

جهت دوم- بُعد دیگر اشتباه این است که  عبارتِ "لم یرد عن النبی صلی الله علیه وسلم" را خلاصه درین می‌پندارند که کردار، گفتار و سکوت رسول الله  فقط در کتاب‌های حدیث روایت شده است؛ باوجود شهرت این‌گونه دیدگاه بین مردم و اهل علم، یک برداشت غلط می‌باشد. سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم تنها در کتاب‌های حدیث و کتاب‌های شش‌گانه جمع‌آوری نشده است. مفهومِ آن‌چه از رسول الله صلی الله علیه وسلم نقل شده است، تنها محصور در کتاب‌های حدیث نبوده؛ بلکه این مسأله از سه زاویه قابل بررسی است:

کتاب‌های سیرت

در کتب سیرت جریانات و حوادث روزگار رسول الله صلی الله علیه وسلم، از قبیل سیرت شخصی، دعوت، مبارزۀ فکری، مبارزۀ سیاسی، گرفتن قدرت در مدینۀ منوره، حمل دعوت به خارج، تطبیق اسلام در مدینۀ منوره، تفاصیل غزوات و سرایای وی صلی الله علیه وسلم بیان شده است. تفاصیل این امور در کتب سیرت مشهور است و اکثر کتاب‌های حدیث از ذکر چنین مواردی عاجزاند.

کتاب‌های فقه

آن‌چه که در بطن کتاب‌های فقه آمده و عامۀ فقها آن را استعمال کرده‌اند؛ مانند کتاب فقهی "الأم" از امام شافعی، مبسوط از امام سرخی، المدونه الکبری از امام مالک وغیره کتب فقهی که به آن‌ها عمل و دلیل گرفته می‌شوند. احادیث داخل این کتاب‌ها اگر صحیح هم نباشند؛ پس در پایان‌ترین درجات حدیث به حیث حدیث حسن پذیرفته می‌شوند و به آن‌ها عمل می‌شود؛ چنان‌چه شیخ تقی الدین النبهانی در جلد سوم کتاب شخصیت اسلامی در مورد گفته است: «حدیث حسن برابر و مساویانه با حدیث صحیح پذیرفته شده و احادیثی را که أئمۀ فقه، شاگردان‌شان و دیگر علماء و فقهاء در کتاب‌های خود ذکر کرده‌اند، حدیث حسن به شمار رفته و بدان عمل می‌شود؛ چون فقها این احادیث را بر حکمی دلیل آورده‌اند و یا از آن‌ها مسأله‌ای را استنباط کرده اند؛ پس چنین احادیث از جمله حدیث حسن بوده، برابر است که در کتاب‌های اصول فقه آمده باشد و یا در اصل کتاب‌های فقهی، به شرط این‌که کتاب‌های مذکور از جمله کتاب‌های معتبر باشد؛ مانند: المبسوط، الأم والمدونه الکبری وغیره.»

کتاب‌هایی‌که تنها اهتمام به قرائت سبعۀ متواتره دارند؛ چنان‌چه سنن قرائت و کیفیت قرائت قرآن، طرق اداء و چگونگی حرکت لب‌ها، احکام تجوید، وقف با روم، وقف بالإشمام، انواع وقف‌ها، وصل‌ها میان آیات و سوره‌ها، احکام استعاذه و بسمله، دعای ختم قرآن و دیگر مواردی که از رسول الله صلی الله علیه وسلم نقل شده و قرآن را عادتاً بدان طریق تلاوت می‎‌کنیم؛ هم‌چنین بسا از مسایلی در کتاب‌های سیرت واضح شده که در کتاب‌های قرائت روایت نشده است، برای روشنی بیش‌تر در این در مورد برخی مثال‌ها را ذکر می‌نماییم:

در قرائت حفص چهار سکته وجود دارد: [عِوَجًا قیّمًا] در سورۀ کهف، [مِنّ مرقدنا هذا] در سورۀ یس، [مَن رَاقٍ] در سورۀ قیامه و [کلابَلٌ رَانَ] در سورۀ مطففین.

عدم تلفظ بسم الله الرحمن الرحیم در میان دو سوره، در قرائت حمزه توسط کتاب‌های قرائت نقل شده است.

هم‌چنین مکان‌های روم و إشمام در قرائت حفص توسط کتاب‌های قرائت به ما رسیده، چنانچه روم و إشمام در قول الله سبحانه وتعالی: [تأمنَّا] در سورۀ یوسف توسط کتاب‌های قرائت به ما واضح شده است؛ پس این کتاب‌های قرائت است که شکل حرکت لب‌ها را به ما نقل کرده است.

مو ضوعات فوق الذکر فقط در کتب تجوید و قرائت یافت می‌شود و بس. تمام این موارد از رسول الله صلی الله علیه وسلم  با اسناد صحیح و متواتر نقل شده که در کتاب‌های فقه یافت نمی‌گردد.

هم‌چنین خواندن الله اکبر به صدای بلند از سوره ضحی تا آخر قرآن، دعای ختم قرآن را که از سنن قرآء بوده و در کتاب‌های قرائت نقل شده‌اند؛ برخی کسانی وجود دارند که آن را بدعت می‌خوانند؛ درحالی‌که کسانی‌که تکبیر و دعای ختم قرآن را نقل کرده‌اند؛ آن‌ها مکان‌های روم، إشمام، سکته‌ها، إماله و تسهیل را نیز نقل کرده‌اند.

با وضاحت موضوع می‌دانیم، کتاب‌هایی‌که به نقل سنت اهتمام کرده‌اند از جهات مختلف سنن را تدوین وجمع‌آوری نموده و سبب اختلاف هم همین است که هر عالم از زوایه خاصی به نقل و روایت سنت توجه کرده است. اهل حدیث به روایت اقوال، افعال و سکوت رسول الله صلی الله علیه وسلم به درجه عالی توجه نموده، اهل سیرت از ناحیه حمل دعوت، راه‌کارهای مبارزۀ فکری، سیاسی، جهاد و غزوات توجه کرده‌اند و کتاب‌های قرائت سبعه از زاویه ویژه‌ای به نقل سنت توجه کرده‌اند؛ یعنی سنن قراء، کیفیت قرائت، احکام تجوید وغیره امور دیگر، از جمله کتاب‌های بزرگ فقهی به درجۀ عالی بالای فقه توجه کرده‌اند.

با ذکر موارد فوق در می‌یابیم که عدم آگهی برخی‎‌ها بر علوم ویژه بدان معنی نیست که هر عمل بدعت و گمراهی باشد؛ چون شاید موردی که ناآشنا معلوم می‌گردد، در کتاب‌های مختلفی از حدیث و یا در کتاب‌های غیرِ حدیث؛ مانند: سِیَر، کتاب‌های قرائت و یا در کتاب‌های فقهی بزرگ نقل شده باشد.

بناءً استفادۀ مقولۀ «لم یرد» به شیوه جاهلانه از اساس اشتباه است؛ پس چگونه جرائت می‌نمایند که یک عمل و مسأله را با استفادۀ بی‌باکانه‌ای «لم یرد» بدعت و ضلالت بخوانند، شاید در کتاب‌های دیگر آمده باشد؛ ولی روایت مذکور به آن‌ها نرسید باشد.

نویسنده: معاویه الحیجی - ابوعبیده از شام

مترجم: احسان الله

ادامه مطلب...

آن‌چه از قضیۀ داکتر ذاکر نایک پنهان مانده‌است و باید بدانید Featured

  • نشر شده در مالیزیا

(ترجمه)

 مسئلۀ داکتر ذاکر نایک سروصداهای زیادی را در مالیزیا بلند کرده و همۀ رهبران بلندپایۀ ملی و سیاسی، مسلمانان و غیرمسلمانان، پولیس/بازرس، نهادهای غیرحکومتی، مفتی‌ها، روشنفکران، لیبرالیست‌ها و عامۀ مردم را به خود درگیر کرده‌است. قضیه از جایی شروع شد که داکتر ذاکر نایک به‌تاریخ ۱۰ آگست/اوت ۲۰۱۹م در کلانتان در یک سخنرانی، سخنانی را ایراد کرد که ظاهراً به احساسات چینی‌ها و هندو‌های مقیم مالیزیا خدشه وارد کرده‌است. از آن پس، احزاب بسیاری بر حکومت پاکاتان هاراپان فشار آوردند تا او را به کشورش، هند، بازگرداند.

باوجود این‌که داکتر نایک مکرراً گفته که از حرف‌هایش سوءتعبیر شده‌است و حتی از کسانی‌‌که سخنان‌اش مایۀ رنج آنان شده نیز عذرخواهی کرده‌است؛ ولی بازهم غیرمسلمانان و لیبرالیست‌های مخالف او، شدیداً خواهان اخراج‌اش از مالیزیا استند. داکتر ماهاتیر بن محمد، نخست‌وزیر مالیزیا، ابتدا در اثر فشارهای بسیار، تصمیم به اخراج داکتر ذاکر نایک به زادگاهش گرفت؛ اما پس از تقریباً یک ماه مباحثه، سرانجام تصمیم گرفت که او را برنگرداند، ولی گفت که او دیگر اجازۀ هیچ‌گونه سخنرانی را در هیچ‌کدام از ایالت‌های مالیزیا ندارد.

متأسفانه عده‌ای از فرصت استفاده کرده و کارزاری را برای اخراج او از مالیزیا به راه انداخته‌اند. حرف‌های داکتر ذاکر نایک در مقایسه با سخنان خطرناک بسیاری از سیاسیون و رؤسای نهادهای غیرحکومتی در مالیزیا، که به حساسیت‌های نژادی دامن می‌زنند، بسا ناچیز است. در واقع، اغلباً این خود مردم مالیزیا استند که شعلۀ بحث‌های نژادپرستانه را در این کشور می‌افروزند. در حقیقت، سخنان داکتر نایک چنان بزرگ نبود که بعضی احزاب، برای رسیدن به اهداف‌شان، آن را بزرگ جلوه می‌دهند. با نگاه کوتاه به این موضوع، درمی‌یابیم که مخالفان داکتر ذاکر نایک، اعم از غیرمسلمانان و لیبرالیست‌ها، به دلیل تنفر بیش از حد از وعظ‌هایش، خواهان اخراج او از مالیزیا اند. احزاب زیادی، ازجمله وزیر امور مذهبی، از شیوۀ دعوت داکتر نایک که بر مقایسۀ ادیان تمرکز دارد، انتقاد کرده‌اند، چون این شیوه برای جامعۀ کثرت‌گرایی چون مالیزیا مناسب نیست.

در همین رابطه، حزب‌التحریر–مالیزیا چنین می‌گوید:

۱. داکتر ذاکر نایک یکی از هزاران واعظی است که باید امنیت‌اش توسط دولتی‌که ادعای یک دولت اسلامی را می‌کند تأمین شود. شاید او اشتباهی را انجام دهد که بعداً نیازمند اصلاح باشد، ولی این دلیلی بر اخراج‌اش از کشور نیست. پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند که تسلیم کردن یک مسلمانان به کفار (تا بالایش غیرعادلانه حکم کنند و او را به قتل برسانند) حرام است:

«الْمُسْلِمُ أَخُو الْمُسْلِمِ، لاَ يَظْلِمُهُ وَلاَ يُسْلِمُهُ» (رواه بخاری)

ترجمه: مسلمان برادر مسلمان است، نه به او ظلم می‌کند و نه او را به دشمن تسلیم می‌کند.

۲. حکومت به داکتر ذاکر نایک حق اقامت دائم داده‌است. این امتیاز نه‌تنها به داکتر نایک، بل باید به تمام مسلمانانی‌که در جستجوی حمایت اند یا می‌خواهند در مالیزیا مقیم شوند نیز داده شود. در حقیقت، مسلمانان بیشتری نسبت به داکتر ذاکر نایک به حمایت نیاز دارند، مثلاً مسلمانان روهینگیا، سینکیانگ، بنگله‌دیش، اندونیزیا، سیام، سوریه، فلسطین وغیره کسانی‌که بنابر ناآرامی‌های سیاسی، حکام ظالم و یا وقوع فجایع در مناطق‌شان به مالیزیا فرار کرده‌اند. وظیفۀ حکومت است که، مطابق تقاضای اسلام، مردم را دادرسی و حمایت کند و همراه‌شان هم‌چون شهروندان قانونی‌اش تعامل کند، خواه داکتر نایک باشد یا هرکس دیگری‌که نیازمند کمک و حمایت است و می‌خواهد در این کشور باقی بماند. رسول الله صلی الله علیه وسلم و خلفای راشدین تمام مسلمانانی را که نزدشان می‌آمدند و خواهان زندگی در زیر چتر دولت اسلامی بودند، استقبال می‌کردند و با آنان، نه هم‌چون پناهنده‌گان، بلکه مانند رعیت‌شان رفتار می‌کردند. این بدان دلیل است که سرزمین‌های مسلمانان مربوط همۀ مسلمانان است و هرگز به قوم یا نژاد خاصی محدود نمی‌شود و هر مسلمان سزاوار آن است که در هر بخشی از این سرزمین‌های اسلامی که می‌خواهد، زندگی کند.

۳. اسلام نه‌تنها دروازه‌هایش را بر مسلمانان، بل بر تمام غیرمسلمانانی‌که می‌خواهند به این سرزمین‌ها بیایند و در زیر سایۀ دولت اسلامی زندگی کنند نیز باز می‌کند. حتی اسلام برای ورود کفار حربی به دولت اسلامی تا کم‌تر از یک سال اجازه می‌دهد؛ اگر (بعد از یک سال) خواستند باقی بمانند باید جزیه بپردازند، سپس حالت کافر ذمی (وثیقه‌ای) را به خود می‌گیرند و شهروند دولت به‌شمار می‌روند. این‌گونه اسلام بیش از سیزده قرن بر جهان حاکمیت کرده‌است و عدالت و شکوفایی را با زندگی زیر قوانین اسلام به‌صورت یکسان برای مسلمانان و غیرمسلمانان تأمین کرده‌است.

۴. نباید فعالیت واعظ‌هایی‌که از مباحثه‌های فکری، عقلی و واقعی و روش‌های عاری از خشونت استفاده می‌کنند، توسط هیچ حزبی ممنوع شود. راه مبارزه با مباحثه، مباحثه است، نه استعمال قدرت. حقانیت عقاید و ادیان باید توسط بحث‌های فکری ثابت شود. بدبختانه، این‌گونه موضوعات و کشمکش‌های نژادپرستانه را نه این واعظ، بلکه بیشتر احزابی دامن می‌زنند که در بحث‌های فکری شکست خورده‌اند. اگر آن‌ها از لحاظ فکری و اخلاقی واقعاً چیزی برای گفتن دارند، پس در عوض فرار کردن و دامن زدن به موضوعات نژادی و شهروندی، بیایند و بحث را با بحث جواب دهند. همین‌طور، حکومت باید برای رسیدن به حقیقت از بحث‌ها و مناظره‌های فکری حمایت کند، نه این‌که دعوت را با زور سرکوب کند یا اختیارش را به دشمنان اسلام بسپارد.

اخیراً موضوع جستجوی نقاط مشترک بین ادیان یا گفتگوی ادیان، مورد قبول حکومت و در صدر برنامه‌های بعضی گروه‌های خاص قرار گرفته‌است. این موضوعی‌ست که غرب کافر برای تخریب عقیدۀ مسلمانان ترتیب داده‌است، تا امت مسلمه به حق بودن تمام ادیان (کثرت‌گرایی) باور کنند و در آینده هیچ مسلمانی ادعا نکند که اسلام تنها عقیدۀ بر حق است. این همان چیزی است که غرب بالایش برنامه‌ریزی کرده‌است، اما با کمال تأسف بسیاری از رهبران و پژوهش‌گران مسلمان، خواسته یا ناخواسته، آن را پذیرفته‌اند. کافران و لیبرالیست‌هایی‌که به لحاظ فکری شکست خورده‌اند، این واقعیت را که ادیان و اعتقادات‌شان اشتباه و اسلام تنها دین بر حق جهان است نمی‌توانند قبول کنند. حکام و قدرت‌مندان به بهانۀ حساسیت دینی از دعوت برای حمل حقایق ممانعت می‌کنند. در واقع، اکثر واعظ‌ها، مشمول داکتر ذاکر نایک، که تنها روی حقانیت عقیدۀ اسلامی در مقابل عقاید عجیب و غریب غیراسلامی بحث می‌کنند، دعوت‌شان را نه با خشونت، بل با روش‌های فکری و عاری از اجبار و توهین انجام می‌دهند. از آن‌چه گذشت معلوم می‌شود که دیگر افکار لیبرالی و کثرت‌گرایی تنها برای مسلمانان مالیزیا تهدید به‌شمار نمی‌روند، بلکه مشتاقانه راه را برای گسترش این مفاهیم در حکومت جدید نیز هموار می‌کنند.

عبدالحکیم عثمان

سخنگوی حزب‌التحریر-مالیزیا

مترجم: محمد حارث پویا

 

ادامه مطلب...

تصمیم برای افزایش قیمت‌ها و فشاری‌که در نتیجه‌ی آن بر مردم وارد می‌شود، کاملاً ناعادلانه است!

  • نشر شده در ترکیه

(ترجمه)

دولت ترکیه از تاریخ اول سپتامبر 2019م، تصمیم جدیدی را مبنی بر افزایش قیمت نفت تا 14.9درصد گرفته است و  اگر افزایش 14.97درصدی که در ماه آگست گذشته تحمیل شد را درنظر بگیریم، افزایش تحمیل‌شده بر قیمت نفت به 30درصد خواهد رسید. این نرخ با پنج برابر افزایش پی‌در‌پی در سال گذشته، 53.8درصد بلند رفته‌است. این افزایش قیمت‌ها در تناقض با بیانیه‌ی فاتح دونمز وزیر انرژی و منابع طبیعی، در 27 مارچ 2019م قراردارد که در آن گفته است: «با آرزوی خیر و برکت برای شهرواندان در دوره‌ی پیش‌رو هیچ افزایشی را بر قیمت نفت و برق شاهد نخواهیم بود.» در حقیقت، قیمت نفت در ترکیه در حال بلندرفتن است، حال آن‌که قیمت آن در بازار جهانی اُفت 50درصدی داشته است.

افزایش قیمت‌ها فقط به گاز محدود نمانده، بل شامل تمام چیزها می‌شود، از برق و آب شروع تا به خدمات مکاتب/مدارس اطفال و از قیمت غذا تا به ترانسپورت عمومی، که این موضوع نتیجه‌ی تصمیمی‌ست که در نیمه‌شب و در غیاب مردم گرفته شده و توسط آن افزایش قیمت‌ها بر همه چیز تعمیم داده شده است. مدت زیادی نمی‌شود که قیمت شکر و چای 16درصد، حمل و نقل عمومی 25درصد افزایش داشته و سوخت‌های مایع قیمت‌های متفاوتی را به‌خود دیده است. با هر افزایش قیمت، مردم قدرت خرید خود را از دست می‌دهند و به‌سوی فقر و اختناق کشانیده می‌شوند.

عام‌ترین ویژه‌گی‌های حکام کاپیتالیست، فریب مردم و شکستن وعده‌های‌شان است، گویا که این یک ژن بوده که وارد ژن‌های بدن‌شان شده و این ساحه تبدیل به ساحه‌ی کارشناسی و تخصص‌شان شده باشد. بنابر این، افزایش معاشات و دستمزدها شکل دیگری از فریب است که توسط حکام بر مردم انجام می‌شود، قسمی‌که آن‌ها همیشه انجام می‌دهند. در حقیقت، شیوعِ تورم و افزایش قیمت‌ها حیرت‌آور نیست؛ مقامات از زمان انتخابات شهرداری در 31 مارچ 2019م، این افزایش قیمت‌ها را طرح‌ریزی کرده بودند، اما برای جلوگیری از خسارات در انتخابات مجدد در استانبول این قضیه را به تعویق انداختند. اکنون این افزایش به‌تعویق‌افتاده‌ی قیمت‌ها یکی بعد از دیگری به زنده‌گی ما می‌آیند. در همین حال، این افزایش قیمت‌ها به شکل استهزاء و بی‌احترامی به مردم تحت نام قوانین و نوسازی بالای‌شان اعمال می‌شوند.

زمانی‌که دولت‌ قیمت‌ ضروریات اولیه‌، مانند لوازم گرمایشی، حمل و نقل و کالاهای مصرفی را بین 30 تا 50درصد افزایش داده، تصمیم گرفته است تا معاش کارگران و کارمندان را 4درصد افزایش دهد، حال‌آن‌که معاش مقامات و کارمندان ارشدِ بروکراتِ ادارات دولتی، مبلغ بسیار زیادی افزایش داشته است! زمانی‌که مردم، علی‌رغم فقر و بحران‌های اقتصادی به‌دنبال راه‌های رهایی از این وضعیت هستند، اراکین دولتی به‌شکل بسیار راحت و مسرفانه‌ای زنده‌گی می‌کنند. آن‌ها به فکر زنده‌گیِ مردم نبوده و به‌ نیازهای‌شان توجهی نمی‌کنند، تنها چیزی‌که مورد توجه شان است، زنده‌گی و منفعت خودشان بوده که در صدر همه‌چیز دیگر قرار دارد؛ امور مردم چیزی نیست که آن‌ها حفاظت‌اش کنند، به‌جز از مواردی که منافع خودشان را تأمین کند.

باوجود این همه، رئیس‌جمهور اردوغان و وزیر خزانه‌داری برات آلبایراک با توهین به شعور مردم، همیشه از رشد اقتصادی و خوب‌بودن وضعیت سخن گفته اند. اما ادعای برات آلبایراک مبنی بر "کاهش تورم و اُفت هزینه‌ها"، دیگر برای مردم ارزشی ندارد، به‌خاطری‌که مردم دیگر روی سفره/دسترخوان خود دراگون فروت (میوه اژدها) نمی‌بینند، اکنون فقط نان خشک روی سفره‌ی‌شان قرار دارد و مردم دیگر توسط ریاکارانی‌که فقط برای به‌دست‌آوردن رأی شان تقلا می‌کنند، فریب نخواهند خورد. اما سفره‌ی مقامات رسمی و حکام با فقر و محرومیت بسیار ناآشناست. به این معناست که شکاف عمیقی بین دنیای حکام و دنیای شهروندان وجود دارد و افزایش قیمت‌ها فقط جیب شهروندان را هدف قرار داده، اما هرگز دروازه‌ی حکام را نمی‌کوبد.

دولتی که 17 سال بر کشور حکومت کرده، فقط هزینه‌های بحران اقتصادی را برای مردم به ارمغان آورده است، بحرانی‌که نتیجه‌ی نظام اقتصادی کاپیتالیست در حال تطبیق و سیاست‌های اقتصادی ناکامی‌ست که تورم و افزایش قیمت‌ها را با خود داشته و این یک بی‌عدالتی بس بزرگ است. هرچند این حکامی‌که در حال تطبیق نظام کاپیتالیسم استند، خوب آگاه اند که این نظام ظالمانه برای بحران‌ها و مشکلاتی‌که زاییده‌ی خودش اند، هیچ راه حلی ندارد، اما هنوز هم، بدون کدام عدالت و دلسوزی آن‌را تطبیق و از آن حمایت می‌کنند. آن‌ها هرگز نباید فراموش کنند که این بی‌عدالتی و منافع شان "تا زمانی" ادامه خواهد یافت که این نظام اقتصادی کاپیتالیست تطبیق شود. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاء مِنكُمْ﴾ [حشر: 7]

ترجمه: تا امکانات مالی میان ثروت‌مندان شما دست به دست نگردد.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر–ولایه ترکیه

مترجم: تمیم افشار

ادامه مطلب...

درگذشت یک‌تن از حاملین دعوت

﴿مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا﴾ [احزاب: 23]

ترجمه: در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی‌که با الله (سبحانه‌و‌تعالی) بستند، صادقانه ایستاده‌ اند؛ برخی از آنان پیمان خود را به آخر رساندند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند) و برخی دیگر در انتظار اند و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود راه ندادند.

(ترجمه)

با ایمان کامل به قضا و قدر الله سبحانه وتعالی، ما نهایت سوگواری و تسلیت خود را به امت مسله نسبت وفات یک‌تن از رجال افضل‌ امت ابراز می‌داریم:

مهندس صلاح الدين حسن

موصوف به شب سه‌شنبه به تاریخ چهارم محرم 1441هـ.ق مصادف به 3 سپتامبر 2019م، از اثر مریضی طویل المدت به عمر هشتادسالگی دار فانی را ودا گفت.

صلاح الدین حسن شخصی بود که همیشه در کارهای خیر از جمله سابقون شناخته می‌شد؛ او حامل دعوت اسلام در هفت دهه گذشته بود؛ وی دعوت اسلام را به شکل موثر، با‌ شهامت و خستگی‌ناپذیر و بدون هیچ‌ تاخری در هرگونه شرایط ناگوار حمل نمود، در عین حال از رفع مسوولیت شانه خالی نکرد. فلهذا وی با نسلی از امت روبرو شد که بخاطر صفات نیک‌اش مانند فروتنی، جوان‌مردی، شهامت و اخلاق واعلی و مهربانی به خلق پروردگار، او را دوست می‌داشتند و به او احترام قایل می‌شدند. شخصیت او در عزم متین، سخاوت و قربانی‌هایش در راه حمل دعوت یک مثال خوب برای کسانی بود که وی را می‌شناختند، که باعث شده بود امیر دوم/ثانی حزب التحریر عبد القديم زلوم رحمه الله در وصف وی چنین بگوید: «نادر است که شخصی مانند او را دریافت کنیم!»

ما از الله سبحانه وتعالی استدعا می‌داریم که وی را غریق رحمت وسیع خودش قرار بدهد و جنت را مسکن اخروی او قرار داده و در زنده‌گی پس از مرگ، وی را در زمره صالحین قرار بدهد و با نبیین، صدیقین، شهداء و صالحین حشر نماید! بی‌گمان این سه گروه بهترین دوست نزد الله سبحانه وتعالی هستند.

ای ابا محمود! ما بخاطر وفات تان غمگین شدیم و تنها آنچه را که پروردگار ما را راضی می‌سازد، می‌گویم:

﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾ [بقره: 156]

ترجمه: ما از آن الله ايم و به سوی او باز میگرديم!

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-آلمانی زبان

مترجم: زکریا وهاج

ادامه مطلب...

سخن هفته: نمایشنامه‌ی انتخابات افغانستان

  • نشر شده در سیاسی

پس از آن‌که دونالد ترامپ، رئیس جمهور امریکا مذاکرات صلح با طالبان را در دقایق آخر لغو کرد، انتخابات ریاست جمهوری که به حاشیه رفته بود و امیدی به برگذاری آن نبود دو باره بر سر زبان‌ها افتاد و این روزها کمپاین‌های انتخاباتی میان نامزدان جریان دارد. هرچند انتخابات پیش‌رُو برای فشار بالای طالبان صحنه‌سازی می‌شود. همچنان از قرائن برمی‌آید که نتایج انتخابات ریاست جمهوری جنجالی شده و به نتیجه‌ی مطلوب نخواهد رسید. اگر برنده هم داشته باشد کسی خواهد بود که صلح را اولویت کاری خود قرار داده و آماده‌ی کنار رفتن از قدرت در صورت به نتیجه رسیدن مذاکرات صلح میان امریکا، طالبان و افغان‌ها باشد.

ترکیب تکت‌های انتخاباتی به شدت نامتوازن است. دموکرات در کنار اسلام‌گرا، کمونیست در پهلوی مجاهد اسبق و قوم‌گرا در کنار دموکرات قرار گرفته‌اند و نجوای پیروزی سَر می‌دهند. چهره‌های خسته‌کن و ناکام که به هیچ چیزی دیگر بجز منافع شخصی شان فکر نمی‌کنند و مردم را به زور پول به کمپاین‌های انتخاباتی شان می‌آورند. حتی یک تعدادی در حین کمپاین‌های انتخاباتی کشته شده‌اند.

افکار عمومی مردم تمایلی به شرکت در انتخابات ندارد. چون مردم از تجربه انتخابات‌های قبلی به این نتیجه رسیده‌اند که انتخابات دموکراتیک مشکل شان را بیشتر ساخته و تفرقه و جنجال‌های قومی را افزایش می‌دهد.

باوری که اکثر مردم افغانستان به آن رسیده‌اند، این است که نظم دموکراسی امریکایی  در آوردن ثبات سیاسی، امنیت و آرامش، رشد اقتصادی و کاهش فقر ناکام مطلق مانده است. از همین‌رو خواه مردم در انتخابات اشتراک کنند یا نکنند نتایج آن با تقلب همراه بوده و برنده توسط رأی مردم نه، بلکه امریکا هرکسی را که خواسته باشد، تعیین می‌کند و نتیجه نهایی انتخابات کامیابی فرد مورد نظر امریکا است.

انتخابات مسخره‌ای 2014 گویای این ادعا است که در آن رای مردم اصلاً مدنظر گرفته نشد و حتی رای کسانی که انگشت‌های شان بخاطر اشتراک در انتخابات از سوی مخالفین دولت بریده ش  حساب نگردید؛ در نهایت این جان کری وزیر خارجه امریکا بود که برخلاف رأی مردم، حکومت وحدت ملی را اساس گذاشت و این مفکوره را که گویا مردم می‌تواند زعیم شان را انتخاب کنند واضحاً به تمسخر کشید.

شعارها و ادعاهای دروغین همچو آزادی انتخاب و این‌که رأی دادن تغییری را به میان می‌آورد، که زمانی توسط سیکولرها و جامعه‌ی مدنی تبلیغ و ترویج می‌گردید، دروغ ثابت شده و حالا خودشان نیز بدان بی‌باور شده‌اند.

بی‌باوری مردم مسلمان افغانستان برای اشتراک در انتخابات دموکراتیک این ادعای غرب را به چالش کشیده که مردم افغانستان به دموکراسی باور دارند. دموکراسی که در هجده سال اشغال افغانستان توسط امریکا و ناتو به زور سلاح‌های کیمیاوی، طیارات بی‌پیلوت و میلیاردها دالر برنامه‌های ترویج ارزش‌های دموکراسی تحمیل گردیده است، جای پایی در میان مردم پیدا ننموده و مردم با بی‌اعتمادی به این پروسه می‌نگرند.

در نهایت باید گفت هجده سال گذشته واقعیت برنامه‌های دموکراتیک و امریکایی به‌شمول انتخابات به مردم مانند آفتاب روشن گشت. این برنامه‌ها به‌جای صلح، خون‌ریزی و به‌جای پیشرفت، فقر و ذلت را افزایش داد. حالا وقت آن رسیده که راه و روش خود را از نظم امریکایی جدا ساخته و برای این مسئله تلاش ورزیم تا برنامه اسلام را روی صحنه بیاوریم. چون تا زمانی‌که اسلام ما را از این حالت سیه‌روزی و بدبختی نجات ندهد هیچ فکر و اندیشه‌ی نمی‌تواند این کار را انجام دهد. پس از دعوت به سوی خلافت با تمام قوت حمایت کنید و در مقابل پروسه‌های دموکراتیک بیاستید.

مصدق سهاک

عضو دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر ـ ولایه افغانستان

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه