چهارشنبه, ۰۲ صَفر ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۸/۰۷م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

حَبلُ‌المـَتین (6): در جستجوی آرامش و خوشحالی- از چشم‌انداز غرب (1)

  • نشر شده در سیاسی

حرف‌های بجای مقدمه:

دست‌يابي به آرامش و خوشحالی يكي از خواسته‌هاي هميشه‌گي بشر بوده است و دراين راستا انسان‌ها در طول تاريخ راه‌های مختلفی را آزموده‌اند تا به آرامش دست یابند. بسیاری‌ها رسیدن به آرامش و خوشحالی را در گرو پول، ثروت، تحصیلات عالی، پیشرفت شغلی، موفقیت در تجارت و داشتن استعداد و امثالهم می‌دانند، اما به محض رسیدن به این موفقیت‌ها، هم‌چو افراد دیگر احساس شادی و رضایت خاطر از زندگی ندارند.

در واقع، این چه سرّی است که با وجود این‌که پیشرفت‌های ساینسی، صنعتی و تکنالوژیکی، سهولت‌های بی‌نظیری را در زندگی بشر بمیان آورده؛ ولی مردم دنیا با این همه امکانات بطور عجیب و بی‌سابقه‌ای بسوی افسردگی، اضطراب و بحران روحی در حرکت هستند. تا جایی‌که از آرامش و سکینت به عنوان گم شده‌ای انسان معاصر یاد می‌شود.

این بحران و اضطراب ناشی از چیست و چرا مردم بصورت گسترده با وجود امکانات زیاد خوشحال نیستند؟ در قسمت نخست این نوشته به دیدگاه‌های غرب از آرامش و خوشبختی می‌پردازیم که امروز منحیث یک دید حاکم در جهان وجود دارد. بعداً در قسمت دوم به این مسأله می‌پردازیم که اساساً خوشبختی و آرامش به چه ارتباط دارد. 

•           واقعیت نارضایتی در سطح جهان

یکی از مهم‌ترین دلایل افزایش نارضایتی در سطح جهان حاکم شدن مفکوره‌های غرب می‌باشد. بدلیل این‌که، غرب پیشرفت و رسیدن به سعادت را منحیث هدف زندگی برای انسان‌ها تعریف نموده و آن را منوط به اشباع کامل احتیاجات و غرایز انسان می‌داند. با نگاه نزدیک نسبت به طرز زندگی غربی، نمایان می‌گردد که غرب در یک تناقض عجیبی زندگی می‌کند: از یکسو مفکوره‌ها و ارزش‌های غربی، رسیدن به سعادت و آرامش را مربوط به ثروت هنگفت، مقام بلند و سهولت‌های زندگی می‌داند؛ ولی برعکس، تحقیقات معتبر خود غربی‌ها نشان می‌دهد که به هر اندازة که غرب در عرصه مادی به بلندای پیشرفت دست یافته؛ در سوی دیگر، بحران‌ اضطراب، افسردگی و نارضایتی از زندگی وسعت بیشتری پیدا نموده است.

پروفیسور ریچارد لایارد، در کتاب پرآوازه اش بنام خوشحالی، بالای افزایش مشکل غمگینی و عدم رضایت مردم در جوامع غربی به تحقیق پرداخته است. وی می‌نویسد:« در زندگی ما [غربی‌ها] یک تناقض جدّی وجود دارد. بسیاری‌ها در زندگی عاید و امکانات زیاد می‌خواهند و برای بدست آوردن آن تلاش می‌کنند. باوجودی‌که مردم در غرب روز به روز از لحاظ امکانات و سهولت‌ها مرفه‌تر می‌گردند، ولی میزان خوشحالی و رضایت خاطر شان برعکس رو به کاهش است.» او استدلال می‌ورزد که این مسأله دیگر منحیث یک معما نیست.

وی برای اثبات تحقیق‌اش بالای عاید سرانة سه کشور تحقیق نموده که به نتایج عجیبی دست یافته. طوری‌که، در نيم قرن اخير، بعد از 1950 میلادی، عاید مردم انگلیس، امريكا و جاپان سه برابر افزايش يافته و زندگي شان وضعيت مطلوبي پيدا كرده است. ستندردها و سهولت‌های زندگی شان چند برابر شده؛ طوری‌که حالا ديگر آن‌ها در مقایسه به گذشته خانه‌هاي بزرگ‌تري دارند و تکنالوژی مدرن، زندگي راحت‌تري را براي‌شان فراهم كرده است. آن‌ها وسایل لوكس و گران قیمت مي‌خرند. ولي نتايج حاصل از تحقيقات نشان مي‌دهد كه باوجود چند برابر شدن امکانات زندگی، مردم شاهد افزایش بسیار جزئی در خوشحالی اند و هیچ قابل مقایسه با رشد امکانات و ثروتی که بدست آورده‌اند نمی‌باشد. یا به تعبیر بهتر، اين امكانات رفاهي و سهولت‌های زندگی باعث افزايش احساس آرامش و خوشبختي مردم این کشورها نشده.

در کنار این، مجموعة از تحقیقات مختلفی که در مورد میزان خوشحالی در میان کشورهای جهان که دارای سطح متفاوت ستندردهای زندگی، عاید سرانه و ثروت می‌باشند، صورت گرفته نشان می‌دهد که کشورهای ثروتمند در مقایسه با کشورهای فقیر میزان خوشحالی شان کمتر است و در زندگی تشویش‌ها و اضطراب‌های بیشتری را تجربه می‌کنند.

ناگفته نباید گذاشت، شاخص‌های کلیدی که برای نشان دادن خوشحالی یا عدم خوشحالی توسط محققین غربی مورد استفاده قرار می‌گیرند همه به سرعت در دوران پس از جنگ جهانی دوم افزایش یافته‌اند. این شاخص‌ها عبارت اند از: افسردگی، جرم و جنایت، اعتیاد به الکول.

به عنوان مثال: در امریکا 15 درصد مردم در سن 35 سالگی افسردگی بالینی را تجربه می‌کنند. درحالی‌که این رقم در سال 1960 میلادی به 2 درصد مردم می‌رسید. میزان مرگ و میر ناشی از اثرات مخرب اعتیاد به الکول در امریکا و تمام کشورهای اروپایی نسبت به سال 1950 میلادی دو برابر شده است. افزایش تنش‌های خانوادگی و میزان خانوادهای شکسته و از هم پاشیده که کودکان شان را بدون سرپرست ترک نموده‌اند افزایش یافته و اکنون تقریباً نصف تمام امریکایی‌ها از سن 15 به بعد با پدران اصلی خود زندگی نمی‌کنند. در سال 1950 میلادی میزان طلاق تا حدی زیادی غیر معمول بود اما حالا به سرعت افزایش یافته است.

در کنار این، در میان سال‌های 1950-1980 میلادی، میزان جرم و جنایت بطور اوسط در تمامی کشورهای غربی 300 درصد افزایش نموده است. هم‌چنان، این یک تناقض جدی در نظریات تحلیل‌گران است که فکر می‌کنند که با از بین بردن بیکاری و افزایش ثروت؛ جرم و جنایت در جامعه کاهش می‌یابد. هر چند، تا جایی از بین بردن بیکاری باعث کاهش جرم و جنایت می‌گردد، ولی اساساً راه حل اساسی برای کاهش جرم و جنایت نیست.

این تناقض بصورت عمیق غرب را مغشوش ساخته، از یک سو ادعا می‌کنند برای یک جامعه خوشحال توجهات باید به سمت کسب ثروت، رشد اقتصادی و پیشرفت معطوف گردد، در حالی‌که در سوی دیگر، نفوس غرب بصورت روز افزون بسوی آشفتگی، اضطراب و افزایش میزان افسردگی و خودکشی روان هستند. غرب بار بار از خود می‌پرسد: علت این عدم رضایت و عدم آرامش چیست و چگونه این وضعیت باید ترمیم گردد ؟ آیا این تمرکز نامتجانس برای رشد اقتصادی منحیث معیار موفقیت، قابل توجیه است یا این‌که نتایج غیر مترقبه را ببار آورده است؟ البته مفکرین غربی برای این سوالات جواب قناعت بخشی ندارند.

•           عوامل نارضایتی از چشم تحقیقات

پژوهش‌گران به تعدادی از عوامل و رفتارهایی اشاره می‌کنند که باعث نارضایتی عمیق مردم در غرب شده است:

یکم: رقابت‌های اقتصادی و اجتمادی: یکی از مهم‌ترین یافته‌های تحقیقات نشان می‌دهد که مقایسه وضعیت اجتماعی و اقتصادی با اطرافیان منجر به عدم خوشحالی و غمگینی عمیق می‌گردد. یک فرد ممکن است باوجود ثروت فراوان، کمتر احساس موفق بودن و خوشحالی کند، دلیل آن بسیار ساده است چون آن فرد به اندازه همسالان و همردیف‌های خود ثروت ندارد.

روان‌شناسان در يكي از تحقيقات‌ جالب شان از دانشجويان دانشگاه هاروارد پرسيده‌اند كدام بهتر است: پنجاه هزار دالر عاید سالانه در شرايطي كه ديگران بيست و پنج هزار دالر در سال عاید دارند، يا صد هزار دالر عاید سالانه در شرايطي كه ديگران دوصد و پنجاه هزار دالر عاید دارند؟ بيشتر دانشجويان، گزينة اول را برگزيدند و ترجيح دادند كه كمتر عاید داشته باشند به شرطی که اين عاید كم شان، از عاید ديگران و اطرافیان شان بيشتر باشد.

در حقیقت، رقابت اقتصادی و اجتماعی در قلب زندگی مدرن غربی قرار دارد. این رقابت، هم‌چشمی و مقایسه خود با دیگران باعث ناراحتي و افسردگی تعداد زیادی از انسان‌ها می‌گردد. هم‌چنان، در این مورد بعضی از مفکرین غربی به این نظر هستند که تا اندازة نابرابری اقتصادی برای نگهداشتن روحیه‌ حسادت و تلاش افراد برای رسیدن به یک سطح زندگی معقول و ضروری است. چون روحیه‌ی حسادت، حرص و بخل به خصوص برای رشد فعالیت‌های اقتصادی ضروری پنداشته می‌شود.

دوم: چرخ جمع آوری ثروت: آنانی‌که شادی و خوشحالی خویش را بر اساس مادیات استوار ساخته‌اند، ممکن است در کسب مقداری خاصی از ثروت، احساس خوشحالی و آرامش کنند؛ اما این احساس بزودی از بین می‏رود. از بین رفتن این احساس، فرد را دوباره بر می‌انگیزد که برای بدست آوردن احساس خوشی، دوباره برای کسب ثروت تلاش ورزد و این پروسه بار بار تکرار می‌گردد.

بررسی‌ها نشان داده است دارائی و مالکیت باید بهترتر و خوب‌تر شود تا عین احساس رضایت و خوشبختی را تأمین کند. این پروسه و حالت بصورت واضح حس خوشحالی را تضمین نمی‌کند و تنها فرد را در یک مسابقه دایمی برای کسب ثروت قرار می‌دهد.

این سیستم چرخ ثروت باعث شده که مردم سخت‌تر و به مدت‌های طولانی کار کنند تا عاید بیشتر بدست بیاورند، اما رضایت کمتری می‌داشته باشند. چنانچه، نیروی کار مدرن برای بدست آوردن ثروت و امکانات بیشتر؛ خانواده، صحت و زندگی خود را به خطر انداخته و حتی در اوقات فراغت خویش نیز مشغول به کار می‌باشند. حالانکه، نتایج تحقیقات نشان می‌دهد که ثروت و امکانات تنها باعث 10 درصد خوشحالی در انسان می‌گردد. بدین معنی، که رسیدن به هر نوع امکانات، امیتاز، مقام، سهولت و دارائی در زندگی، تنها باعث 10 درصد خوشحالی یک فرد می‌گردد.

این‌ها نتایج برخی از تحقیقات بود که نمایان می‌سازد ریشة اصلی عدم رضایت در زندگی بر می‌گردد به یک سلسله از افکار و ارزش‌های پوچ که باعث این حالت شده است. بدین لحاظ، اولویت دادن به منافع مادی به قیمت همه چیز، دست‌یابی به منافع شخصی و ظهور فردگرایی منجر به یک جامعة شده که بصورت روز افزون بسوی خودخواهی، مادی گرایی و رقابت‌های اقتصادی و اجتماعی در حرکت است.

جای بسا تأسف و شرم است که تعدادی از مقلدین ارزش‌های غربی و شاگردان نوآموز دموکراسی و اقتصاد بازار می‌خواهند با وارد نمودن و نهادینه ساختن این ارزش‌ها در میان مردم افغانستان، رضایت خاطر و خوشحالی را از مردم ما بربایند و در عوض مردم را به طرف اضطراب و تشویش‌های روحی سوق دهند. در حالی‌که، این مفکوره‌‌های غیر انسانی منجر به بی‌اعتمادی و سوءظن وسیعی در یک جامعه گردیده و آن را از داخل می‌پوسد. در حقیقت، مفکوره‌های دموکراسی و سرمایه‌داری هم‌چو اژدهای اند که غرب و همه‌ای جهان را می‌بلعد. برماست که این اژدها را نگذاریم دهان باز کند و با ارزش‌های زهرآگینش جهان را بسوی هلاکت بکشاند.

وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَىٰ [طه:124]

و هركه از ياد من روي بگرداند (و از احكام كتاب‌هاي آسماني دوري گزيند) ، (در دنیا) زندگي تنگ (و سخت و گرفته‌اي) خواهد داشت‌؛ و روز قیامت او را نابینا محشور می‌کنیم.

مصدق سهاک

عضو دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر ـ ولایه افغانستان

ادامه مطلب...

نشست «پروسه کابل»؛ یک حقیقت و هزار دروغ

  • نشر شده در سیاسی

دومین نشست «پروسه کابل» اواخر هفته گذشته با حضور 25 کشور و 3 سازمان بین المللی در کابل برگزار گردید. مبارزه مشترک با "تروریزم" و تأمین صلح در افغانستان از اهداف اصلی این نشست بود و در ضمن، حکومت افغانستان طرح صلح با شورشیان مخالف خود را به جامعه جهانی ارایه کرد.

بدون شک، صلح و آرامش آرزوی دیرینه ی هر فرد این سرزمین است. چون نزدیک به چهل سال است که مردم افغانستان در آتش جنگ و وحشت شب و روز خویش را سپری می کنند. بارها آجنداهای صلح مطرح گردیده اما آنچه مردم شاهد بوده اند، گسترش بیشتر وحشت و ناامنی نسبت به گذشته می باشد.

اما در مقطع فعلی، به راستی دولت افغانستان می تواند به وعده های خود برای آوردن صلح جامع عمل بپوشاند یا این که این نشست ها بیشتر جنبه نمایشی داشته و برای فریب اذهان عامه مورد استفاده قرار می گیرند؟

آنچه، از عملکرد دولت افغانستان در هفده سال پسین شاهد بوده ایم این است که دولت با چنین صحنه سازی ها تلاش می کند حقایق تلخ موجود در کشور را پنهان نماید، و یک امید واهی و کاذب را برای مردم ایجاد کند و چند صباحی دیگر تحت نام شیرین صلح مردم را فریب دهد.

از این رو، برای پنهان نگهداشتن حقایق تلخ این روزهای افغانستان، دولت تلاش می کند تا با به راه انداختن نشست های مختلف چهارجانبه و سه جانبه، بحث های نمادین در مورد صلح و اینک نشست دوم «پروسه کابل» و هزارها دروغ دیگر، اذهان عامه را منحرف نموده تا حقایقی که زندگی مردم را دشوار و غیر قابل تحمل ساخته پوشیده باقی بماند. اما «یک حقیقت و هزار دروغ»، درسی است که "چرچیل" به آنها آموخته است. چنانچه او (چرچیل) صدر اعظم اسبق انگلیس می گفت: "برای پنهان نگهداشتن یک حقیقت باید هزار نوع دروغ گفته شود." از این رو، عجیب نیست که شاگردان او چنین سیاستی را در پیش بگیرند.

اما حقیقتی که تلاش برای پنهان نگهداشتن آن در جریان است، جز جنگ، ناامنی و بی ثباتی چیز دیگری نیست. حقیقتی که ابزاری موثر و تخته خیز بلند برای دستیابی به اهداف منطقوی امریکا می باشد. با این وجود، در موجودیت امریکا جنگ حقیقت مسلم و غیر قابل تغییر در افغانستان خواهد بود، اما این حقیقت باید با دروغ ها و حقه بازی های سیاسی پنهان گردد تا از یک سو برای مردم امید کاذب ایجاد گردد و از سوی دیگر فرصتی باشد تا حکومت شکسته و ریخته "وحدت ملی" خود را جمع و جور کرده و تصویر مثبت از خود ارایه کند.

دولت افغانستان که به شدّت از داخل چند پارچه گردیده و تنور اختلافات سیاسی با گذشت هر روز گرمتر می گردد، و پایه های دولت لرزانتر نسبت به گذشته گردیده، بحث ها و نشست های سیاسی مقامات خارجی در افغانستان بیشتر به یک پیام تبلیغاتی می ماند که دولت کجی های داخلی اش را پنهان نماید. در حالیکه چنین نشست ها هیچ گاه زمینه ساز به میان آمدن صلح و از میان بردن جنگ و ناامنی که از دیر زمانی بدین سو سوژه گرم برای رسانه های خبری می باشد، نخواهد گردید.

در فرجام، این تناقض آشکار است، اگر استراتیژی امریکا در افغانستان تداوم جنگ و ناآرامی باشد و حکومت افغانستان وعده آمدن صلح را بدهد. چون در موجودیت جنگ، آمدن صلح غیر ممکن و تلاش برای آن جز فریب و امید واهی بخشیدن به مردم چیز دیگری نیست.  چنانچه، مردم افغانستان چنین نشست ها را بارها تجربه کرده اند که در آنها مصارف گزاف صورت گرفته و روزها تعطیل گردیده و جاده ها برروی مردم مسدود، اما هیچ کدام آنها نتیجه ی را در بر نداشته و برعکس شدت جنگ و ناآرامی بیشتر و گسترده تر از قبل گردیده است.

سهیل صالحی

ادامه مطلب...

تنش‌ها میان قضات و نمایندگان منتخب پاکستان

  • نشر شده در پاکستان

قانون الهی بهترین قانون نسبت به قوانین بشری است؛ بدین‌سان، باید زیربنای قانون اساسی ما را شکل دهد

(ترجمه)

کشمکش‌ها میان قضات و نمایندگان منتخب پاکستان پیوسته ادامه دارد و از سوی دیگر چنانچه که مردم هیچ تأثیری را در ذلت و بدبختیِ که در زندگی روزانۀ آن‌ها رونما گردیده است، نمی‌بینند، منافع‌شان را در حال نابودی قرار داده است. میان ثاقب نثار رئیس قوۀ قضائیۀ پاکستان بتاریخ ۲۰ فبروری ۲۰۱۸م گفت: «دیروز دوباره پرسیدم که چگونه قوۀ قضائیه می‌تواند با یک روند قانونی مخالفت نماید؛ در حالی‌که مجلس نمایندگان کاملاً عالی بوده و مبتنی بر قانون اساسی می‌باشد.» با این حال، نخست وزیر این کشور گفت: «نمایندگان منتخب توسط ۲۰۷ میلیون نفر به عنوان دزد، راهزن و مافیا متهم می‌شوند. گاهی اوقات تهدیدهای صورت می‌گیرد که ما(قضات) باید قوانینی را که شما "نمایندگان مجلس" تصویب کرده‌اید، ملغی نماییم.»

با این حال، با ادامۀ این تنش‌ها فساد هنوز به حال خود حکم‌فرماست، به امور مسلمین اصلاً توجهی صورت نمی‌گیرد و نسبت به حقوق و مسئولیت‌هایی که اسلام بدان‌ها فرمان داده است، بی‌احترامی صورت می‌گیرد. افزون بر ‌این، این جنگی است که مبارزه برای پیروزی با آن هیچ ارزشی ندارد؛ زیرا، قوانینی که توسط این دو قوه(قوۀ قضائیه و مجلس نمایندگان) به تصویب می‌رسد، بر اساس امیال و خواسته‌های‌شان می‌باشد و اصلاً با اسلام سازگاری ندارند. فلهذا، حتی با پیروزی قوۀ قضائیه و یا هم مجلس نمایندگان هیچ پیروزیی متوجه مسلمانان و دین‌شان نخواهد بود.

با حاکمیت دموکراسی، مسلمانان همواره طعم تلخ بدبختی و ذلت را خواهند چشید؛ زیرا، در نظام‌های دموکراتیک قوانین بر اساس هوا و هوس مردان و زنان ساخته می‌شود؛ در حالی‌که، الله سبحانه وتعالی در این مورد هشدار داده است:

﴿وَأَنِ ٱحْكُم بَيْنَهُمْ بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَآءَهُمْ وَٱحْذرْهُمْ أَن يَفْتِنُوكَ عَن بَعْضِ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ إِلَيْكَ

] مائده: ۴۹ [

ترجمه: و حکم کن در میان آن‌ها(اهل کتاب) به آنچه که الله(سبحانه وتعالی) فرو فرستاده است و از هوا و هوس آنان پیروی مکن و از آن‌ها بر حذر باش، مبادا تو را از برخی احکامی‌که الله(سبحانه وتعالی) نازل کرده، منحرف سازند.

در نظام اسلامی یعنی خلافت بر منهج نبوت، تمام اختلافات چی مربوط به قضاء باشد یا حکام و یا هم مجلس شوراء، تصامیم بر اساس قرآن و سنت اتخاذ می‌گردد، نه بر اساس هوا و هوس افراد. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنكُمْ ۖ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ۚ ذَٰلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا﴾

[نساء: ٥٩]

ترجمه: ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! از الله(سبحانه وتعالی) اطاعت کنید! و از پیامبر(ﷺ) و اولو الأمر[= اوصیای پیامبر] اطاعت کنید! و هرگاه در چیزی نزاع داشتید، آن را به الله(سبحانه وتعالی) و پیامبر(ﷺ) بازگردانید(و از آن‌ها داوری بطلبید) اگر به الله(سبحانه و تعالی) و روز رستاخیز ایمان دارید! این(کار) برای شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیکوتر است.

اساساً قوانین الهی شالودۀ قانون اساسی را شکل می‌دهد، از این جهت که هر کدام از قوانین آن مشتق از قرآن و سنت می‌باشد. الله سبحانه وتعالی ‌می‌فرماید:

﴿إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ ۚ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ۚ ذَٰلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴾

[یوسف: ٤٠]

ترجمه: همانا حکم و قانون‌گذاری تنها از آن الله(سبحانه وتعالی) است؛ فرمان داده که غیر از او را نپرستید! این است آیین پابرجا؛ ولی بیشتر مردم نمی‌دانند!

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه پاکستان

ادامه مطلب...

شهر غوطه در حال نابود شدن است و حتی زنان در جهاد سهم می‌گیرند؛ پس کجا است اردوی مسلمانان؟!

(ترجمه)

خبر:

صفحات رسانه‌های رسمی و اجتماعی تصاویر مهیب و وحشت‌ناکی را از غوطۀ شرقی منتشر نمودند که نشان می‌دهد بیش از "۴صدهزار" مسلمان در حملات موشکی می‌سوزند، گلوله باران و به قتل می‌رسند. هادی عبدالله، فعال سیاسی در فیسبوک خود نوشت: «در دو روز گذشته ما بیش از ۲۰۰ شهید دادیم، و تا بحال ادامه دارد که حتی قابل شمارش نیستند.»

تبصره:

شهر غوطۀ شرقی، این همان شهری‌ است که پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه وسلم آن را لقب شهر "جهاد و مقاوت" داده و این شهر موقعیت استراتیژیک و نقطۀ قوت رژیم بشار محسوب می‌شود که در طول این سال‌ها بخاطر تأمین امنیت و "منابع و خط سیر اکمالات" نقش مهمی را داشته است، از سوی دیگر، رژیم مستبد بشار تلاش دارد تا میدان هوایی دمشق را از گزند بمباردمان انقلابیون سوری در امان نگه بدارد. ‏شهر "جهاد و مقاوت"، که مردمش به طور فجیح به قتل می‌رسند، نداء بلند نموده و می‌گویند: «فاجعه‌ای که چند سال قبل بر شهر گرووزنی جمهوری چچینستان آمد، شبیه آن، بالای ما نازل شده است.»

آیا سناریوی حلب در حال حاضر در این شهر تکرار خواهد شد؟ آیا این یک توطئه است که می‌خواهند فاجعۀ گرووزنی را دوباره تکرار کنند؟ آیا سرخط اخبار را می‌بینید؟ چنان‌چه شبکۀ الجزیره به تعجب می‌گوید: «این‌جا چی جریان دارد!» ‏به عنوان مثال: اگر این وحشت به بقیه اعضای امت برسد، آیا صرف همین(حالت) کافی نیست که روحیۀ جنگجویانۀ آنان را تضعیف بدارد و با همچو سرخط اخبار که حتی غیرمستقیم اشاره می‌کند که نتیجۀ این خاموشی، شکست سنگینی است که قبلاً مردم سوریه تجربه کرده‌اند.

تصاویر اسفناکی از غوطه منتشر می‌شود همانگونه‌ای که از حلب و حمص انتشار می‌یافت. ‏طوری‌‌که فعالان سیاسی می‌گویند: فعلاً حملات وحشیانۀ رژیم اسد و رقبای سیاسی‌اش سنگین‌تر از قبل است. مثلاً: مادری که در حالت سوختن بود، طفلی را به دنیا آورد که در رحم‌اش از اثر سوختگی مرده بود. چره‌های بمب بشکه‌ای در "صدر" طفل معصومی که بیش از ده سال عمر نداشت، یافت شد. تنها گناه آنان مسلمان بودن‌شان بود که این صلیبیان، مجوسیان و یهودیان از کینه‌توزی شدید خون این انسان‌های بی‌گناه را جاری می‌سازند.

وعدۀ پیامبر صلی الله علیه وسلم در حق مردم شام به حقیقت می‌پیوندد و به اذن الله سبحانه وتعالی چون این‌ها مردم الرباط اند و از جمله بهترین انسان‌های روی زمین اند که الله سبحانه وتعالی این‌ها را بی‌حد دوست دارد. زیرا در واقع، این‌ها مردمان سرزمین جهاد و مقاوت هستند.

هیچ جای نومیدی، شکست و ضعیفی وجود ندارد. بنابرین، ما این قاتلان را به الله سبحانه وتعالی واگذار می‌نماییم که او سبحانه وتعالی حشر کنندۀ آنان است. ‏ویدیوهایی به ما رسیده که نشان می‌دهند زنان دوشادوش مردان مجاهد در جنگ سلاح برداشته اند و مادری که جگر گوشه‌اش را از دست داده حال برای انتقام به جهاد برخواسته است.

این عزم راسخ مردمان مجاهد، حقیقت اوضاع جاری را در سوریه بیان می‌دارد، و هیچ دروغی در آن نهفته نیست و مردم شام بیشتر از این بار سنگین را تحمل کرده نمی‌توانند. بلی؛ آنان ثابت قدم و مصمم هستند تا به جهاد خود ادامه دهند. اما این‌ها بخشی از بهترین امت هستند و شرمساری باد به ارتش و مردمان اهل قدرت این‌ها که اجازه می‌دهند بدون هیچ سرپناهی رنج بکشند، به عوض حفاظت؛ آنان را به دست قاتلینی که ناموس آنان را بی‌حرمت می‌سازد، می‌سپارند.

زنان قهرمانی که سلاح برداشته‌اند، آنان به فریاد بیرون بر آمده و صدا بلند‌ نمودند: «ما دختران امت محمد صلی الله علیه وسلم هستیم، ما زنان مسلمان هستیم، بنابر این ما که یک امت هستیم پس کجا شد اردوی مسلمانان تا از ما دفاع کند؟!»

از چشم و قلب انسان خون جاری می‌شود که این وضعیت اسفناک مسلمانان را می‌بیند که از خود هیچ مدافع ندارند و صرف فریاد می‌کشند. ما این‌جا هستیم و می‌بینیم؛ کسانی‌ را که برای درد و رنج مردم غوطه ایستاده‌اند. ما همرای زنان غوطه که‌ در ارتش مسلمانان پیوسته‌اند گریه می‌کنیم، که فرمان الله سبحانه وتعالی را به بجا آورده و خادمان الله سبحانه وتعالی را یاری می‌دهند؟ ‏برای الله سبحانه وتعالی است که اراده کند، به منزلت مؤمنان افتخار بخشد و خوانخواران و سفاکان را خوار و حقیر در این جهان و عذاب دردناکی در آخرت نصیب بگرداند.

﴿إِلا تَنْفِرُوا يُعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِيمًا وَيَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ وَلا تَضُرُّوهُ شَيْئًا وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾

[توبه: ۳۹]

ترجمه: ‏‏اگر برای جهاد بیرون نروید، الله سبحانه وتعالی شما را(در دنيا با استیلاء دشمنان و در آخرت با آتش سوزان) عذاب دردناكی می‌دهد و(شما را نابود می‌كند و) قومی را جایگزین تان می‌سازد كه جدا از شما اند(و پاسخگوی فرمان الله سبحانه وتعالی اند و در اسرع وقت دستور او را اجراء می‌نمایند. شما بدانید كه با نافرمانی خود تنها به خویشتن زیان می‌رسانید) و هیچ زیانی به الله سبحانه وتعالی نمی‌رسانید(چرا كه الله سبحانه وتعالی بی‌نیاز از همگان و دارای قدرت فراوان است) و الله سبحانه وتعالی بر هر چیزی توانا است(و از جمله بدون شما هم می‌تواند اسلام را پیروز گرداند، و همچنین شما را از بین ببرد و دستۀ فرمانبرداری را جانشین شما كند).‏

نویسنده: بیان جمال

نوشته شده برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...

ترک شدن مردم سوریه توسط برادران شان باعث به تأخیر افتادن پیروزی‌شان علیه ستمگران سوریه گردیده است

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

هنگامی‌که اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۷۸م بخاطر نجات و حمایت از رژیم دست نشانده‌اش از طریق ارتش خود در افغانستان مداخله نمود که بعداً وارد مسابقه تسلیحاتی با ایالات متحده شد و با تمام قدرت خود ادعای یکه‌تازی در میدان مسابقه را نمود، امت مسلمه از شرق و غرب سرازیر شدند تا با این ارتش قدرت‌مند مقابله کنند. بناً ندای عمومی جهاد در راه الله سبحانه وتعالی برای مقابله با ارتش کفری شوروی را سر دادند. از پاکستان الی عربستان سعودی و از لیبیا تا مراکش و سوریه، جنگجویان به طور فعال توسط قدرت‌های خود پشتیبانی می‌شدند، و یا این‌که حد اقل قدرت‌های شان مانع آن‌ها نمی‌شدند. این جنگجویان بعد از ده سال مقابله که در جریان آن اتحاد جماهیر شوروی با از دست دادن عساکر و تسلیحات جنگی زیادی مواجه شد، ارتش شوروی را مجبور به عقب نشینی از افغانستان کردند و جماهیر شوروی شکست‌اش را در مقابل تعداد کمِ از مجاهدین که برادران شان را در افغانستان در مقابل آن‌ها کمک می‌کردند، اعلام نمود.

این مثال در این عصر مدرن تصدیق می‌کند که اگر امت اسلامی مسائل خود را طوری‌که لازم است جدی بگیرند، می‌توانند بر دشمنان خود پیروز شوند. و اگر چنین کنند، مانند پدران شان پیروز خواهند شد. روایت گردیده است که خالد بن ولید رضی الله تعالی عنه نامه‌ای به کسری فرستاد و گفت:

«أسلم تسلَم، والا جئتك برجال يصرّون على الموت كما تصرون أنتم على الحياة»

ترجمه: اسلام بیاور تا سالم بمانی و گرنه مردانی را به سویت روانه می‌کنم که مرگ را دوست دارند همان‌گونه که شما زندگی را دوست دارید.

بعد از خواندن این نامه، کسری از امپراتوری چین طلب همکاری و کمک نمود. امپراتور چین در جوابش چنین گفت: «ای کسری! من و مردمانم توان مقابله با قومی را نداریم که اگر اراده کنند کوه را جابجا می‌کنند.»

مردم سوریه تا حد خفه شدن فریاد می‌زنند! از روز اول فوران انقلاب‌شان در مقابل رژیم ظالم سوریه، آن‌ها از برادران شان(فرزندان این امت)، طلب کمک و همکاری نمودند.

با این حال هیچکس جز چند تن از فرزندان امت به کمک آن‌ها نرسید، زیرا قدرت‌های جهانی و غلامان آن‌ها(حُکام مسلمانان) مانع آن‌ها شدند. علاوه بر این، به جای حمایت از ستمدیده‌گان، این کشورها، معاهدات بین المللی را برای گسترش جنگ‌های صلیبی علیه امت تشکیل دادند. این رژیم ستمگر در برابر مبارزین مخلص مردم شام از هر نوع قواء کار گرفت. در نتیجۀ این جنگ صلیبی، بیش از یک میلیون نفر کشته، بیش‌تر از پنج میلیون نفر پناهنده، اضافه‌تر از شش میلیون مهاجر شدند؛ در حالی‌که  بیش از یک میلیون دیگر در برخی از مناطق سوریه  تحت محاصره قرار گرفته‌اند. افزون بر این، در زندان‌های این رژیم ظالم که بیش از صد هزار نفر به سر می‎برند، به اشکال مختلف شکنجه و همچنین مورد سوء رفتار ذهنی و جسمی قرار گرفته‌اند، به نحوی که حتی در دورۀ اشغال اسپانیا توسط صلیبی‎ها مثال آن دیده نشده است و حتی حیوانات جنگل از آن خجالت می‌کشند.

مردم سوریه برای تقویۀ انقلاب خود در مقابل رژیم اسد و ائتلاف بین المللی، به توانایی‌های اندک خود تکیه کرده‌اند. با توجه به ضرر و زیان آن‌ها در زندگی و اموال شان، "آن‌ها چیزی برای از دست دادن ندارند". با این حال، آن‌ها توانسته‌اند به مبارزۀ خود ادامه دهند و از هدف خود برای سرنگونی رژیم مستبد اسد و جایگزین کردن آن با یک نظام اسلامی، باز نمی‌ایستند. اگر این توطئه‌های نزدیک و دور و از ترک شدن آن‌ها توسط برادران شان نمی‌بود، آن‌ها رژیم بشار ستمگر را مدت‌ها قبل سرنگون می‌کردند. در واقع، درک آن‌ها نسبت به برادران مجاهد افغان‌شان بیشتر است؛ زیرا، اگر دیگران با آنچه مجاهدان سوری با طرح‌ها، کشتار و سوء استفاده... مواجه شدند، مواجه می‌شدند، هیچ کسی در میان‌شان باقی نمی‌ماند که در پی دست یافتن به اهداف عالی باشد، بلکه به جای آن موضع جنایتکارانۀ بین المللی و رژیم نُصیری دمشق را می‌پذیرفت. با این حال، خشونت و بی‌عدالتی در این رژیم کفری باعث گردیده تا مردم سوریه به شمول نیروهای مقاومت دست به مبارزه بزنند، چون گزینۀ دیگری را به جز مقاومت صلاح نمی‌بینند تا به استبداد این رژیم پایان دهند. این است که آن‌ها مانند طارق بن زیاد اند.

هنگامی‌که دشمن کشتی‌های نیروهایش را سوزاند و در مقابل ارتش با دریایی که پشت سرش بود، قرار گرفت، طارق گزینۀ دیگری نداشت؛ مگر این‌که تا هنگام مرگ مقاومت نماید، تا پیروز گردد.

استقامت اهل شام در برابر طوفان، برای سایر مسلمانان امت باوقار اسلامی عذر پنداشته نمی‌شود تا از اهل شام حمایت نکنند. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يُهَاجِرُوا مَا لَكُمْ مِنْ وَلَايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ حَتَّى يُهَاجِرُوا وَإِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ إِلَّا عَلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِير﴾

[انفال: ۷۲]

ترجمه: ‏بي‌گمان كساني‌كه ايمان آورده‌اند و مهاجرت كرده‌اند و با جان و مال خود در راه الله(سبحانه وتعالی) جهاد نموده‌اند، و كساني‌كه پناه داده‌اند و ياري نموده‌اند برخي از آنان ياران برخي ديگرند و امّا كساني‌كه ايمان آورده‌اند وليكن مهاجرت ننموده‌اند ولايتي در برابر آنان نداريد تا آنگاه كه مهاجرت مي‌كنند. اگر به سبب دينشان از شما كمك و ياري خواستند، كمك و ياري بر شما واجب است، مگر زماني‌كه مخالفان آنان گروهي باشند كه ميان شما و ايشان پيمان باشد. الله مي‌بيند آنچه را كه مي‌كنيد.

حقیقتاً که رژیم سوریه ضعیف و خسته شده است و حقیقتاً که پیروزی مردم سوریه بر این رژیم نیازی به تلاش بسیار زیاد ندارد. هر دولت در جهان اسلام می‌تواند به فرستادن افراد و تسلیحات جنگی این انقلاب را تقویت بخشد، در صورتی‌که بخواهد به فرمان الله سبحانه وتعالی متابعت کند و فریضه کمک کردن مسلمین را انجام دهد.

بطور مثال پاکستان می‌تواند بعضی از نیروهای ویژۀ آموزش دیدۀ خود را با برخی از سلاح‌های با کیفیت بالا مانند اسلحه‌های ضد هواپیما اعزام بدارد تا نیروهای هوایی روسیه، ترکیه و ایالات متحده را فلج و خنثی نماید؛ زیرا تفوق این سلاح این است، قبل از این‌که باعث کشتن غیرنظامیان شود، جنگجویان این رژیم را هدف قرار می‌دهد. در نتیجه، توازن نیروهای ائتلاف برهم خورده و باعث سرنگونی رژیم ستمگر مذکور می‌گردد. با این حال، به خوبی قابل فهم است که رژیم‌های جهان اسلام-از جمله رژیم پاکستان تحت رهبری سیاسی و نظامی فعلی– رژیم‌هایی اند که غلامانی باداران غربی‌شان می‌باشند و بر گردن مسلمانان این سرزمین حکومت می‌کنند. و آن‌ها نیز کمتر از رژیم ظالم بشار مجرم نیستند. بنابر این، از آن‌ها انتظار نمی‌رود که از انقلاب سوریه حمایت کنند. در عوض، انتظار می‌رود که آن‌ها نقش مشابهی با ترکیه داشته باشند، نقش میزبانی و پیوستن به نیروهای ائتلاف و شراکت با بشار، روسیه، امریکا و ایران در کشتار مردان، زنان و کودکان و در تخریب‌هایی که حتی سنگ‌ها و درختان را باقی نمانده است...، ایفاء می‌نماید. به این ترتیب همه‌ای آن‌ها می‌خواهند که انقلاب مقدس سوریه را نابود نموده و مردم را مجبور سازند تا تحت حاکمیت کفری و استبدادی بشار به ذلت‌شان تن دهند.

بلی امت اسلامی، امت واحد و جدا از دیگر مردمان اند. و تا زمانی‌که موقف متحد در مقابل قضایای خود نگیرند، قادر نخواهند بود که به هدف‌شان برسند.

رسول الله(صلی علی علیه وسلم) می‌فرماید:

«الْمُسْلِمُونَ تَتَكَافَأُ دِمَاؤُهُمْ يَسْعَى بِذِمَّتِهِمْ أَدْنَاهُمْ وَيُجِيرُ عَلَيْهِمْ أَقْصَاهُمْ وَهُمْ يَدٌ عَلَى مَنْ سِوَاهُمْ يَرُدُّ مُشِدُّهُمْ عَلَى مُضْعِفِهِمْ وَمُتَسَرِّيهِمْ عَلَى قَاعِدِهِمْ لَا يُقْتَلُ مُؤْمِنٌ بِكَافِرٍ وَلَا ذُو عَهْدٍ فِي عَهْدِهِ.»

ترجمه: خون مسلمانان یکی بوده، آن‌ها در تعهد، پیمان و بیعت مساوی اند، از دورترین شان باید محافظت شود؛ البته زمانی‌که کسی بالای‌شان حمله می‏‌کند، آن‌ها مانند یک دست بر علیه همه کسانی در خارج از جامعۀ‌شان می‌باشند. قوی ایشان پاسخ در مقابل ضعیف بوده، سلحشور شان پاسخ در مقابل نشستۀ شان می‌باشد. هیچ مسلمان نباید در مقابل غیر مسلمان کشته شود(مگر به اساس قصاص)، و هر کسی‌که با مسلمانان عهد و پیمان دارد نباید تا زمانی‌که بر پیمان خود وفادار است، کشته شود.

بخاطری‌که این رژیم‌ها موانع در مقابل مردم و ارتش‌های مسلمان اند تا برادران شان را در سوریه کمک و حمایت کنند، پس عزل آن‌ها(حُکام سرزمین‌های اسلامی) بر اساس این قاعده فقهی(ما لا یتم الواجب الا به فهو واجب) حتمی است. و نقش امت مسلمه در بر اندازی این رژیم‌ها این است که اصرار کنند تا مخلصین اهل قدرت در ارتش ریشه‌های حُکام و رهبران مزدور فعلی را برکنند و رهبری امت را به حزب‌التحریر، مدافع خلافت بر منهج نبوت، بدهند.

رسول الله(صلی علی علیه وسلم) فرموده‌اند:

﴿مَا مِنْ امْرِئٍ يَخْذُلُ امْرَأً مُسْلِمًا فِي مَوْضِعٍ تُنْتَهَكُ فِيهِ حُرْمَتُهُ وَيُنْتَقَصُ فِيهِ مِنْ عِرْضِهِ إِلَّا خَذَلَهُ اللَّهُ فِي مَوْطِنٍ يُحِبُّ فِيهِ نُصْرَتَهُ، وَمَا مِنْ امْرِئٍ يَنْصُرُ مُسْلِمًا فِي مَوْضِعٍ يُنْتَقَصُ فِيهِ مِنْ عِرْضِهِ وَيُنْتَهَكُ فِيهِ مِنْ حُرْمَتِهِ إِلَّا نَصَرَهُ اللَّهُ فِي مَوْطِنٍ يُحِبُّ نُصْرَتَهُ﴾

ترجمه: کسی‌که آبروی مسلمانی را ببرد و عزت او را پایمال کند، الله سبحانه وتعالی، در جایی‌که باید نصرت شود، رسوایش می‌کند. و کسی‌که مسلمانی را در جایی‌که آبرویش می‌رود و عزت اش پایمال می شود نصرت کند، الله سبحانه وتعالی او را در جایی نصرت می‌کند که ضرورت به نصرت دارد.

مسئولیت حمایت از مسلمانان مبارز در سوریه جدا از مسئولیت حمایت از مسلمانان در دین نیست. علاوه بر آن، این مسئولیت بر هر کسی‌که به یگانگی الله سبحانه وتعالی ایمان دارد، در اولویت قرار دارد.

همدردی و گریه کردن بخاطر ستم دیده‌گان سوریه و بیرون از سوریه و این‌که آن را ایمان ضعیف بنامیم هیچ سودی ندارد. ضعیف‌ترین ایمان تنها از کسی قابل قبول است که توانمندی ندارد و هیچ‌گاهی از کسی‌که توانمندی دارد این دلیل پذیرفته نمی‌شود. بدون شک مسلمانان بشمول مردم پاکستان توانمندی حمایت و همکاری برادران شان را در سوریه دارند، آن‌ها باید یک حاکم و رهبر نظامی مخلص، یک خلیفه که بر اساس کتاب الله سبحانه وتعالی و سنت رسول الله(صلی الله علیه وسلم) فرمانروایی کند را انتخاب نمایند.

بلال المهاجر-پاکستان

نوشته شده برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...

چرا حاکمان مسلمان جامۀ ننگین بر تن کرده‌اند؟!

  • نشر شده در سیاسی

پیامبر اسلام می‌فرماید: ترجمه؛ «دو گروه از مردم هستند که اگر صالح باشند تمام مردم نیز صالح خواهند بود و اگر فاسد شوند همه مردم فاسد می‌شوند: آن‌ها علما و حاکمان هستند.» (ابو نعیم فی الحلیة)

جهان اسلام در ذلت‌بارترین عصر خود بسر می‌برد تا جایی که قبرها از دهکده‌ها بیشتر شده‌اند. در این سرزمین‌ها مردم با شمشیرِ دست ساختۀ خود کشته نمی‌شوند؛ بلکه همه با اسلحه‌ای پیشرفته و مواد کیمیاوی خطرناک به گونه دسته جمعی قتل عام می‌گردند که غرب و روسیه یکجا با دست‌نشاندگانِ سفاک خود حتا بر اطفال، زنان و پیرمردان رحم نمی‌کنند. آیا می‌شود پرسید که این همه جنگ و کشتار برای چیست، و چرا صفِ جنگ از مدیترانه و اقیانوس آرام عبور نمی‌کند؟

لیبیا در جنوب مدیترانه از عصر استعمار تاکنون هیچ‌گاه روز خوش را ندیده‌است تا این‌که مردم چند سالِ قبل حاکم مستبدِ که چهل سال بالای شان حاکمیت داشت را با انقلاب یک‌سره نابود نمودند. با این همه، در حال حاضر رقابت میان امریکا و اروپا به ویژه انگلستان این سرزمین را به قبرستان سوخته مبدل کرده‌است.

مردم یمن در جنگ منطقه‌ای ایران و سعودی و نیز تمویل امریکا و انگلیس، سلاخی می‌شوند. فلسطینیانِ بی دفاع نزدیک به یک قرن است که توسط نیروهای تا به دندان مسلح یهود هر روزه کشته و یاهم زندانی می‌گردند. عراق به سرزمین خاکستر مبدل شده‌است. در افغانستان وضعیت به عین شکل به پیش می‌رود، ولی نحوه دخالت و بهانه‌ی کشتار متفاوت است.

در این میان هیچ‌گاه جهان نمی‌تواند گورهای دسته جمعی مسلمانان روهنگیا را از خاطر دور سازد، و یاهم کشتار بی رحمانه‌ای نیروهای بشار اسد و طیارات جنگی روسیه را از حافظه بیرون کند، جنایاتی که هر روز سر خط خبرهاست؛ تا جایی که سرمنشی سازمان ملل کشتار مردم بی‌گناه "غوطه شرقی" سوریه را «جهنم روی زمین» عنوان نموده‌است.

اگر به ماهیت این همه جنگ، کشتار و ویرانی نگریسته شود همه در جغرافیایی مسلمانان اتفاق می‌افتد، جغرافیایی که از دیر زمان تاکنون نقطه وصل قاره‌ها و قدرت‌های جهانیست. اهمیت این جغرافیا طوریست که راه‌های بحری و هوایی آن از آسیا به افریقا و از آنجا به اروپا و امریکا وصل می‌شود. این مسئله از این جهت با اهمیت است که در جهان کنونی باوجود این‌که راه‌های هوایی انکشاف یافته است با آنهم بیش از 90 درصد اموال تجارتی جهان از طریق بحر انتقال می‌یابد، تا جایی که 65 درصد از نفت جهان از مسیر خاورمیانه و توسط کشتی‌ها وارد بازار غرب می‌گردد.

آیا یگانه عامل این همه جنگ، ناامنی و کشتار دسته جمعی ملت‌ها به ویژه مسلمانان همین مسئله است که غرب و روسیه در تلاش اند تا از یکدیگر پیشی گیرند؟

شاید این‌ها بخشی از این عوامل باشند، چنان‌که ایالات متحده امریکا با حمایتش از اشغال یهود(اسرائیل) در دلِ خاور میانه تنها مسئله حمایت از یهود در برابر مسلمانان نیست، بلکه امریکا با حمایتش از یهود و مسلح ساختن آن با سلاح‌های هسته‌ای و کیمیاوی، هموراه تلاش نموده است تا حاکمان 22 کشور عربی را-به نمایندگی از 300 ملیون عرب-در جایش‌شان بنشاند، مبنی بر این‌که آن‌ها در برابر 4 ملیون یهود چیزی کرده نمی‌توانند و در برابر امریکا چه می‌توانند انجام دهند!

اما عامل عمده آن را می‌توان در جلوگیری از بیداری و وحدت مسلمانان جستجو کرد، زیرا اندیشکده‌های غرب پی برده‌اند که هیچ نظمِ در جهان نمی‌تواند ایدیولوژی سرمایه‌داری را به چالش بکشد، مگر اسلام. امریکا با این پیشگیری و آسودگی خاطر، چین و روسیه را حتا خطرناک‌تر از تروریزم تلقی نموده و آن را در استراتیژی‌اش گنجانیده است.  

خطرناکی روسیه شاید در توان نظامی به ویژه توان هسته‌ای آن کشور باشد، اما از نظر اقتصادی در وضعیت خوبی قرار ندارد. اما چین از لحاظ نظامی و اقتصادی پس از امریکا قرار دارد که می‌تواند برای امریکا تهدید بزرگِ منطقه‌یی و حتا جهانی تلقی گردد، اما از نظر تسلط جهانی هیچ‌گاه نمی‌تواند جانشین امریکا شود. با این همه چگونه صفِ جنگ، کشتار و سلاخی مسلمانان از مدیترانه و اقیانوس آرام به جانب اروپا و غرب کشانیده شود؟

هیچ نفرتی برای من و حتا مردمانِ گیرافتاده در این جغرافیا بدتر از نفرتِ حاکمان مسلمان و بعد سازمان ملل نخواهد بود که از آن‌ها تا ابد بیزاری جویم، زیرا این حاکمان مسلمان هستند که دست‌های خون آشام غرب و نیز چپاولِ سرمایه‌های مسلمانان را سرپوش گذاشته هر تجاوز، قتل و تباهی را با سازمان ملل-و این دست ساختۀ غرب-توجیه می‌نمایند؛ سازمانی که گویی بر زخم‌های تازۀ مسلمانان تیزآب می‌پاشد. پس نفرین بر نظم، عدالت، دموکراسی و قوانین بشری که با آن حاکمان ما جامۀ ننگین بر تن کرده‌اند.

احمدصدیق احمدی

ادامه مطلب...

تحت نام تروریزم، مسلمانان با تحقیر و زجر رو به رو اند

  • نشر شده در کینیا

(ترجمه)

امت اسلامی در کینیا  یک بار دیگر بعد از آن‌که یکی از افراد این امت "هانیه ساگر" همسر عالم شهید "ابود روگو" به روز جمعه شانزدهم فبروری ۲۰۱۸م  به ده سال زندان در "ممباسا" محکوم شد، شوکه شدند.

طبق بیانیۀ قضایی این کشور، جرم او طرح‌ریزی حملۀ تروریستی بالای یکی از پاسگاه‌های مرکزی پولیس است. یک روز بعد از آن در ۱۷ فبروری ۲۰۱۸م، شیخ گویو گرسا، یکی دیگر از برادران امت در محکمۀ "میلیمانی" در شهر "نایروبی" به تهمت عضویت در گروه الشباب، محکوم به زندان گردید.

این دو حادثه از جمله صد‌ها حادثۀ دردناکی است که امت مسلمه در کینیا به آن رو به رو است. این حوادث دال بر آن است که تنها هدف پیکار تحت نام مبارزه با تروریزم، هدف قرار دادن اسلام و مسلمانان است. تحت نام مبارزه با تروریزم، این پیکار در جاهای مختلف و به اشکال مختلف هم‌چون تحقیر، زجر و شکنجه، از مسلمانان قربانی گرفته است.

چرا مسلمانان قربانی این جنگ غربی قرار گرفته‌اند؟ اسلامی که از خالق کائنات نشأت نموده و تنها بر اساس اوامر الله سبحانه وتعالی استوار می‌باشد که در هر صورت با طبیعت انسان سازگار بوده و تنها مشکل‌گشای بشریت می‌باشد؛ بدین اساس، می‌تواند تنها بدیلی خوبی برای نظام کپیتالیزم سیکولر باشد. نظام کپیتالیزم، نظام نشأت کرده از فکر محدود بشر بوده که با طبیعت انسان سازگار نیست، و برای اینکه حلال مشکلات گوناگون بشریت اعم از اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و دیگر بخش‌های زنده‌گی بشود، گره‌های دیگری را بر مشاکل زندگی شان اضافه نموده است.  

بعد از سقوط خلافت اسلامی در ۳ مارچ ۱۹۲۴م، قدرت‌های غربی همواره در تلاش بستر سازی برای ایدیولوژی نابکار و فرسوده خود بوده‌اند، و همواره تلاش نموده‌اند که آن را از اضمحلالی که به آن رو به رو است، نجات دهند. بناً پیکاری که از سوی این کشور‌ها به رهبری امریکا بر ضد اسلام و مسلمانان راه اندازی شده است، جریان دارد.

این‌جا به دو مورد مهم این پیکار می‌پردازیم:

1. استفاده از رسانه‌های گوناگون توسط امریکا و هم‌پیمانانش برای فضا سازی شعارهایی؛ از قبیل: دموکراسی، آزادی بیان، آزادی ملکیت و آزادی فردی.

 آن‌ها از این طریق می‌خواهند اسلام و کسانی را که به آن پایبندی کامل دارند را به جهانیان وارونه نشان داده و آن‌ها را با القابی؛ از قبیل: بنیادگرا، احساساتی، افراطی و ترویست از صحنه بردارند.

2. استفاده از رهبران مزدور در بین مسلمانان و افراد منافق، فریب خورده و فرصت طلب و کسانی‌که فریب فرهنگ لیبرال و غربی غرب را خورده و شیفتۀ زندگی غربی شده‌اند. این حلقه شامل آن‌هایی که داد از دین زده و چنان وانمود می‌نمایند که به اسلام ارج قایل اند، نیز می‌شود. این‌ها کسانی از قبیل علمای اسلامی در خدمت دولت و علمایی از حرکت‌های مختلف اسلامی است که داد از اسلام می‌زنند؛ اما در حقیقت سیکولر‌هایی اند که به تفکر جدایی دین از سیاست باورمند می‌باشند.

 با اتکا به این پایه‌ها، امریکا و هم‌پیمانانش جنگ جهانی‌شان را علیه هر مسلمان آزاده‌ای که بلند شده و بر ضد این شعار‌های آن‌ها ایستاده و بر ضد نقشه‌های استعماری آن‌ها مبارزه کند، اعلام نموده‌اند. آن‌ها هر مسلمانی با فکر مستنیر را تهدیدی به تمدن غرب و بلاخره به ایدیولوژی باطل سیکولر و کپیتالیست خود می‌دانند. در کینیا، استعمارگران و امیریالیست‌های غربی به رهبری امریکا دست به اعمال فزیکی نیز زده‌اند، که از آن جمله می‌توان از مداخلۀ نظامی ارتش کینیا در سومالیا در ۱۶ اکتوبر ۲۰۱۱م نام برد. این در حالی است که؛ این دولت‌ها در داخل کینیا به هر احدی که در این سرزمین از انقیاد کامل به اسلام لب می‌گشاید را القابی؛ از قبیل: رادیکال، افراطی و بنیادگرا داده‌اند.

حکومت کینیا نیز همانند هر کشور استعمار شدۀ دیگر چشم به راه کمک‌های اقتصادی غرب بوده و از این طریق به آن‌ها سر تسلیمی فرو برده است؛ اما سران این سرزمین نمی‌دانند که در پس پرده آن کمک‌ها معاملات و نقشه‌های خبیثانه‌ای شامل است که همه بر ضد اسلام و مسلمانان و به نفع قدرت‌های استعماری اند. حوادث اخیر به مقاسیه نقشه‌های خبیثانۀ غرب و پلان‌ها و سرمایه‌گذاری‌های این کشور‌های تروریستی بر ضد مسلمانان در سرزمین‌های دیگر؛ از قبیل: سوریه، مصر، تاجکستان، ازبکستان، روسیه و غیره سرزمین‌ها همانند قطره‌ای در دریاست.

الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ ٱلْجَنَّةَ وَلَمَّا یأْتِكُم مَّثَلُ ٱلَّذِینَ خَلَوْاْ مِن قَبْلِكُم مَّسَّتْهُمُ ٱلْبَأْسَآءُ وَٱلضَّرَّآءُ وَزُلْزِلُواْ حَتَّىٰ یقُولَ ٱلرَّسُولُ وَٱلَّذِینَ آمَنُواْ مَعَهُ مَتَىٰ نَصْرُ ٱللَّهِ أَلاۤ إِنَّ نَصْرَ ٱللَّهِ قَرِیبٌ﴾

[بقره: ۲۱۴]

ترجمه: آیا گمان برده‌اید كه داخل بهشت می‌شوید بدون آن‌كه به شما همان برسد كه به كسانی رسیده است كه پیش از شما درگذشته‌اند؟ زیان‌های مالی و جانی(و شدائد و مشكلات، آن‌چنان ملّت‌های پیشین را احاطه كرده است و) به آنان دست داده است و پریشان گشته‌اند كه پیامبر و كسانی‌كه با او ایمان آورده بوده‌اند(هم صدا شده و) می‌گفتند: پس یاری الله كی(و كجا) است؟ بی‌گمان یاری الله نزدیك هست.‏

﴿إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یسْراً﴾

[شرح: ۶]

ترجمه: مسلّماً با سختی و دشواری، آسایش و آسودگی است.‏

شبانی موالیمو

سخنګوی رسانه‌ای حزبالتحریر-کینیا

ادامه مطلب...

خطابۀ پنجاه و چهارمین نشست امنیتی مونیخ

  • نشر شده در پاکستان

نخیر؛ آقای جنرال بجوا! خلافت تنها خوش باوری نیست، بلکه فرضی است که پیامبر آخرالزمان مژدۀ بازگشت آن را داده است

(ترجمه)

بتاریخ ۱۷ فبروری ۲۰۱۸م در طی پنجاه و چهارمین نشست امنیتی مونیخ، جنرال بجوا گفت: «مفکورۀ خلافت خوش باوری بیش نیست.» او ضمناً اضافه نمود: «در پاکستان، مفکورۀ خلافت هیچ نوع انقباضی نداشته است.» بدین گونه، در نشست قدرت‌های بزرگ استعماری که دهه‌ها جنگ را بر امت تحمیل کرده‌اند، فرماندۀ بزرگ‌ترین ارتش مسلمانان جهان، مفکورۀ خلافت را تخریب می‌کند.

بدون شک، خلافت تنها خوش باوری نبوده، بلکه بالای مسلمانان فرضی است که در غافل شدن از آن، مرگ افراد به بدترین نوع مرگ تشبیه شده است که همانا مردن بغیر از اسلام می‌باشد. رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«مَنْ مَاتَ وَلَيْسَ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»

(رواه مسلم)

ترجمه: هرگاه کسی بمیرد در حالی‌که حلقۀ بیعت به گردن‌اش نباشد، به مرگ جاهلیت مرده است.

خلافت بالای ما در هر سن و سالی که هستیم، یک فرض است که پیامبر آخرالزمان صلی الله علیه وسلم در مورد اش فرموده است:

«وَإِنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي وَسَتَكُونُ خُلَفَاءُ فتَكْثُرُ. قَالُوا: فَمَا تَأْمُرُنَا؟ قَالَ: فُوا بِبَيْعَةِ الْأَوَّلِ فَالْأَوَّلِ وَأَعْطُوهُمْ حَقَّهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ سَائِلُهُمْ عَمَّا اسْتَرْعَاهُمْ»

(رواه بخاری)

ترجمه: پس از من پیامبری نمی‌آید و خلفاء می‌آید که تعداد شان زیاد می‌باشد، اصحاب پرسیدند، پس ما را در قبال آن‌ها چی دستور می‌دهید، فرمود: با ایشان یکی پی دیگر بیعت کنید و حق شان را ادا کنید و الله(سبحانه وتعالی) آن‌ها را به چیزی که سپرده، پرسان خواهد کرد.

پیامبر بزرگوار اسلام امام مرسلین حضرت محمد صلی الله علیه وسلم به بازگشت خلافت بعد از حاکمیت ظلم بشارت داده است، او صلی الله علیه وسلم می‌فرماید:

«ثُمّ تكونُ مُلْكاً جَبريَّةً، فتكونُ ما شاءَ الله أنْ تكون، ثُمّ يرفعُها إذا شاءَ أنْ يرفعَها. ثُمّ تكونُ خِلافةً على مِنهاج النُّبُوَّة، ثم سكت.»

(رواه احمد)

ترجمه: بعد از آن ظلم حاکم می‌شود و تا وقتی‌که الله سبحانه وتعالی بخواهد ادامه پیدا کند، ادامه پیدا می‌کند، سپس هرگاه الله خواست دور اش می‌کند، سپس خلافت برمنهج نبوت خواهد آمد، سپس سکوت کرد.

در این شکی نیست که دعوت به سوی خلافت نه‌تنها در پاکستان انقباض پیدا کرده بلکه یکی از نیاز‌های مبرم مسلمانان به شمول قوت‌های مسلح می‌باشد. حکام پاکستان از اثر فشار خلافت خواهی مجبور می‌شوند تا نام آن را به زبان آورند، مگر بازهم باداران صلیبی شان را اطمینان می‌دهند که خلافت باز نخواهد گشت و به مثل قرن‌های گذشته آنان را شکار نخواهد کرد. به همین خاطر حکام پاکستان کمپاین افترا آمیز، آزار و اذیت، دستگیری، شکنجه و اختتاف را برعلیه طرفداران خلافت به راه می‌اندازند. حزب‌التحریر ولایه پاکستان، از تمام مسلمانان می‌خواهد تا در انجام این فریضۀ الهی بخاطر رضای الله سبحانه وتعالی با آن‌ها یکجا کار کنند. حزب‌التحریر بالای قوت‌های مسلح پاکستان صدا می‌زند تا طلب النصره(حمایت مادی) را همین حالا اعطا کنید تا بار دیگر دین حق در سرزمین‌های اسلامی تطبیق گردد.

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه پاکستان

ادامه مطلب...

شماره ۱۶۷ جریدۀ الرایه به نشر رسید

  • نشر شده در مرکزی

(ترجمه)

در این شماره می‌خوانید:

سخن هفته: یهودیان در سال ۱۹۶۷م به اشغال بقیه فلسطین و قدس شریف ادامه دادند. آن‌ها نیز توسط امریکا در اشغال این مناطق حمایت می‌شدند؛ با این حال، حکام سرزمین‌های اسلامی در خصوص این امر به خاموشی نشسته و آن‌ها را به عنوان دوست‌های وفادار خود انتخاب می‌نمودند و بدتر از همه حکام کشورهای اسلامی، امریکا و یهودیان نجس را به عنوان حلال مشکلات شان قرار دادند که این کار شان جز ذلت و رسوایی چیزی دیگری به آن‌ها نیفزود. این رهبران گمراه، به این امر فریب خورده‌اند که گویا یهودیان تحت فشار امریکا دولتی را در فلسطین تأسیس نموده و حتی اگر غیر نظامی هم که باشد، شرق بیت‌المقدس باید به عنوان پایتخت آن باشد. لذا، آن‌ها با فریب کفار، ذلیل شده‌اند. در واقع آن‌ها کسی دیگری را فریب نمی‌دهند مگر نفس‌های خودشان را. باید اضافه نمود که عدم دیدگاه و دورنمای درست، آن‌ها را ذلیل و بدبخت ساخته است. در حال حاضر، امریکا از زبان ترامپ موقفش را اعلام می‌کند که بیت‌المقدس سرزمین اسرا و معراج، نخستین قبلۀ مسلمانان و در عین حال یکی از سومین مسجدی که مسلمانان به خاطر ادای نماز به آن سفر می‌کنند، باید از شرق تا غرب آن به عنوان پایتخت دولت یهود قرار گیرد. ترامپ قبل از این‌که بیت المقدس را به عنوان پایتخت دولت یهود اعلام کند، بسیار به سادگی و بدون دادن کدام امتیازی، با این حکام فریب خورده در تماس بود و به این فکر بود که آن‌ها ارزش بیت‌المقدس را را به خوبی می‌دانند. او قبل از اعلامش به آن‌ها تماس گرفته و به خاطر تحقیر و ریشخند نمودن شان در سخنرانی‌اش در مورد به رسمیت شناختن این مسأله، اعلام نمود که معاونش(مایک پنس) در روزهای آینده در خاور میانه خواهد رسید. و این نیز حقیقت دارد که او در سخنرانی‌اش گفت که اهانت کردن برای هرکس آسان است، اما آنچه که دردناک است و واقعاً رنج می‌دهد همانا مرگ تدریجی است وبس.

سرمقاله: السیسی عرصۀ انتخاباتی را برای خودش تخلیه نمود!

در پس عملیات "شاخۀ زيتون" تركيه ىر شمال سوريه، چه چیز نهفته است؟ از سلسله پاسخ‌های امیر حزب التحریر عالم بزرگوار عطاء بن خلیل ابو رشته؛

آنچه در جنوب یمن رخ می‌دهد، تداوم و گسترش جنگ انگلیس و امریکا در یمن است؛

مقامات بی‌ننگ(فلسطین) نه از الله می‌شرمند و نه از بندگان الله؛ دعوتگرانی که سخن حق را آشکارا بیان می‌نمایند را دستگیر می‌نمایند؛

کنفرانس‌های سوچی، فینا و ژینو برای پوشانیدن جنایات، رقابت می‌نمایند؛

پیشنهاد روسیه برای مذاکرات صلح در افغانستان و ابعاد سیاسی آن؛

رهبران آزادی‌ها‌ و حقوق بشر در جهان(مقامات امریکایی)، پناهجویان را دستگیر نموده و آنان را از امریکا اخراج نمودند؛

حکومت آل‌سعود بر زخم و درد اهل سوریه جشن می‌گیرد؛

نواده‌گان بورقیبه(اولین رئیس جمهور تونس) با زنان تجارت نموده و شعارهای حمایت از زنان را بلند می‌نمایند؛

بعد از گذشت هفت سال گرسنگی... اهل تونس به انتظا چه چیز هستند؟!

حکام سودان... سخنان و اعمال مخالف واقعیت؛

حزب‌التحریر-ولایه ترکیه: کنفرانس "ما امت واحد هستيم".


برای دریافت این شماره به لینک ذیل مراجعه فرمایید:

http://www.hi.zat.one/ar/index.php/dawahnews/sporadic-news/29432.html

ادامه مطلب...

حضور امریکا زخم ناسور است

  • نشر شده در پاکستان

تنها راه رسیدن به صلح و امنیت در منطقه، اخراج کامل امریکا است

(ترجمه)

جنرال قمر بجوا رئیس ستاد ارتش پاکستان در کنفرانس رؤسای ستاد ارتش در کابل گفت: «راه رسیدن به صلح و امنیت منطقوی از افغانستان می‌گذرد.» او با این حرفش بیانیۀ نیمه تمامی ایراد کرده است؛ چون نگفت که حضور امریکا در افغانستان زخم ناسور و سد راه بزرگ صلح و امنیت در منطقه محسوب می‌شود.

این در حالیست که توده‌های مردمی نیز به این پی برده‌اند که با وجود حضور امریکا در منطقه تأمین صلح و امنیت خواب بیش نیست. هر جایی‌که پای منحوس امریکا به آن‌جا رسیده است، باعث ویرانی و تباهی شده است. این یک حقیقت تاریخی است و حالا مسلمانان پاکستان نیز آن را به تجربه گرفته‌اند. آیا به همین ملحوظ نیست که سران نظامی و سیاسی پاکستان همواره از هجوم حمله کنندگانی که از افغاستان آمده و دست به حمله‌هایی زده‌اند که قبل از حضور امریکا در تاریخ این منطقه نظیر نداشته است، به امریکا شکایت نموده‌اند؟ آیا به همین ملحوظ نیست که سران نظامی و سیاسی پاکستان از باز شدن دروازه‌های افغانستان به هند(دشمن پاکستان) به امریکا شکایت نموده و آن را خلاف منافع پاکستان دانسته‌اند؟ آیا به همین ملحوظ نیست که پاکستان از استفادۀ خاک افغانستان از سوی هند به خاطر اعمال تخریب کارانۀ این کشور در داخل پاکستان به امریکا شکایت نموده است؟ با این همه، این حضور امریکا در افغانستان بود که نفوذ هند را در این کشور قوی‌تر ساخت که قبل از حضور امریکا خبری از آن نبود.

با وجود این همه شکایات، رهبران ما به جای کار برای بیرون رفتن امریکا از منطقه، بر ضد شورشیان قبیلوی دست به عملیات‌ها می‌زنند و تلاش دارند که طالبان افغانستان را به میز مذاکره با امریکا بکشانند. بر علاوه، رئیس ستاد ارتش ما در کنفرانس رؤسای ستاد ارتش‌ها کوشش می‌نماید تا امریکا را از شکست ذلت باری که به آن رو به رو است نجات دهد. این‌گونه فعالیت‌ها هرگز ما را به صلح و امنیت نخواهد رساند و روند بی‌امنیتی که از دو دهه بدین سو جریان دارد کماکان ادامه خواهد داشت.

آشکار است که سران نظامی و سیاسی پاکستان علاقه‌ برای تأمین صلح و امنیت منطقه نداشته و تنها هم و غم شان حضور امریکا است. بناً برای تأمین صلح و امنیت در منطقه، لازم است رهبری نظامی و سیاسی پاکستان از بیخ و بن تغییر کرده و خلافت واقعی اسلامی بر منهج نبوت جایگزین آن شود، خلافتی که گوش به فرمان و مزدور امریکای کافر نبوده؛ بلکه مقید به اوامر و نواهی الله سبحانه وتعالی بوده و قوانین الله سبحانه وتعالی را تطبیق خواهد کرد.

﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّىٰ لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ ٱلدِّينُ للَّهِ﴾

[بقره: ۱۹۳]

ترجمه: و با آنان پيكار كنيد تا فتنه‌ای باقی نماند و دين خالصانه از آن الله گردد(و مؤمنان جز از الله نترسند و آزادانه به دستور آئين خويش زيست كنند).

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه پاکستان

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه