سه شنبه, ۰۱ صَفر ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۸/۰۶م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

حزب التحریر-ولایه پاکستان علیه راج امریکایی تظاهرات برگزار کرد

  • نشر شده در پاکستان

سفر ریکس تیلرسون وزیر خارجه امریکا به پاکستان، مأموریتی برای نجات صلیبیهای امریکایی در افغانستان است

(ترجمه)

 حزب التحریر-ولایه پاکستان در مقابل قبولی دیدار و ملاقات وزیر خارجه امریکا با سران پاکستان تظاهرات برگزار کرد که او در این سفرش به پاکستان درخواست‎هایی نیز ازین دولت داشت. این سفر در حالت خیلی مهمی از کارزارهای سیاست‎های ترامپ صورت می‎گیرد، که او می‎خواهد از طریق مذاکره با طالبان در افغانستان به حضور نظامی دایمی دست یابد.

مثل همیش، این پاکستان است که منافع امریکا را در منطقه تأمین می‎نماید و همسان همتاهای قبلی‎اش، بوش و اوباما، چشم امید ترامپ نیز به سوی رهبری سیاسی و نظامی پاکستان است. این به همه‎گان هویداست که امریکا هرگز با یک بحر دوری از منطقه ما، اقتصاد متلاشی، توان کم سیاسی و عساکر کم روحیه بتواند منافع‎اش را در منطقه تأمین کند؛ اگر قدرتی بزرگی؛ هم‎چو پاکستان با آن کشور همکار نباشد و اگر امریکا در منطقه از سوی پاکستان تنها گذاشته می‎شد، هرگز قادر به حضور دایمی در افغانستان در ۱۶ سال نمی‎بود. بدون همکاری‎های پاکستان، این کشور به سرنوشت استعمارگران و متجاوزان قبلی؛ هم‎چو: انگلیس‎ها و روس‎ها دچار می‎شد و با بدن خسته و زخمی و با تحقیر و رسوایی کامل از این سرزمین سلحشور فرار می‎کرد و هیچ وقت در آینده نیز جرأت بازگشت به این سرزمین را؛ حتی در سر نمی‎پروراند، و همواره تأسف برخورد با مسلمانان شجاع، دلیر و طاغوت شکن افغانستان را می‎خورد.

حزب التحریر-ولایه پاکستان از نیروهای مسلح پاکستان، استخبارات و علمای این سرزمین، شدیداً تقاضا می‎نماید که در مقابل درخواست دولت پاکستان از طالبان برای مذاکره با طالبان بایستند و نگذارند امریکا از این طریق در منطقه به حضور نظامی دایمی دست یابد. در حقیقت آن‎ها باید برای برادران شان(طالبان) پیامی بفرستند و از آن‎ها بخواهند که به تعهدشان با الله سبحانه وتعالی و رسولش صلی الله علیه وسلم استوار بمانند و به این آیت از کلام الله سبحانه وتعالی پابند بمانند:

﴿فَلاَ تَهِنُوا وَتَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَأَنْتُمْ الأَعْلَوْنَ وَاللَّهُ مَعَكُمْ وَلَنْ يَتِرَكُمْ أَعْمَالَكُم

[محمد: ۳۵]

ترجمه: سست مشويد و(كافران را) به صلح مخوانيد، چرا كه شما برتريد و الله(سبحانه وتعالی) با شماست، و هرگز از(اجر و ثواب) اعمال تان نمیكاهد.

ای نیروهای مسلح مسلمانان پاکستان!‌ پاکستان منابعی در اختیار دارد که نه‎تنها با آن با ابرقدرت‎های دنیا رقابت کرده می‎تواند؛ بلکه می‎تواند از آن‎ها پیشی گیرد. این سرزمین مردم نجیب و سلحشوری دارد که ثبات قدم خود را با اسلام از زمان خلافت راشده ثابت کرده‎اند و در جستجوی پیروزی و شهادت، این سرزمین را با خون شان آبیاری نموده‎اند. این کمال بی‎عدالتی و شرم است که منابعی؛ هم‎چو یک سرزمین و مردم نجیبش در اختیار استعمار قرار گیرد و با این منابع  آرزوهای ترامپ بر آوره شوند و او بتواند با یک حرف و یک عمل کوچک از منابع این سرزمین هرگونه که بخواهد استفاده نماید. پس پیش بیایید و با نصرت دادن به حزب التحریر برای تأسیس دوباره خلافت واقعی اسلامی بر منهج نبوت، پاکستان را به توانایی اصلی‎اش برسانید، قدرتی که نقشه‎ها و پلان‎های امریکای خبیث را نقش بر آب خواهد کرد.

﴿هَذَا بَلَاغٌ لِلنَّاسِ وَلِيُنْذَرُوا بِهِ وَلِيَعْلَمُوا أَنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَلِيَذَّكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ

[ابراهیم: ۵۲]

ترجمه: اين(قرآن) به عموم مردم ابلاغ میگردد تا ترسانیده شوند و بدانند كه الله(سبحانه وتعالی) يكی بيش نيست، و خردمندان(از خواندن قرآن) پند و اندرز گيرند(و خويشتن را در پرتو آن از آتش دوزخ دور كنند و به بهشت برسانند).

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه پاکستان

ادامه مطلب...

تحولات سیاسی در اقلیم کاتالونیا

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

بی‎بی‎سی به تاریخ ۱۹ اکتوبر ۲۰۱۷م از دفتر مطبوعاتی ماریانوراخوی نخست وزیر اسپانیا خبر ذیل را به نشر رساند: «حکومت برای بکارگیری ماده ۱۵۵ قانون اساسی که طبق آن حکومت مرکزی اجازه اشراف بر کاتالونیا را دارد، اجتماع خواهد کرد.» از طرفی هم "کارلس پوگدمون" رئیس حکومت کاتالونیا در خطابه‎ای که عنوانی حکومت اسپانیا ایراد نمود، در آن حکومت اسپانیا را مادامی‎که فشار آورده و از راه مذاکره وارد نشود، به تأیید همه‎پرسی از طرف پارلمان منطقه خود مختار کاتالونیا تهدید نمود. رئیس اقلیم پس از همه‎پرسی، به تاریخ ۱۰ اکتوبر ۲۰۱۷م استقلال کاتالونیا را از اسپانیا اعلام نمود؛ مگر اجراء و تطبیق آن را قابل مذاکره دانست.

علی‎رغم مخالفت پادشاه، حکومت و محکمه قانون اساسی اسپانیا، چرا اقلیم این همه‎پرسی را انجام داد، موقف جهانی در قبال آن، چه خواهد بود و چقدر امکان دارد این استقلال عملاً به انجام برسد؟ الله سبحانه وتعالی خیرتان دهد.

پاسخ:

به خاطر این که تصویر واضح و پاسخی بهتر ارائه کنیم، واقعیت کاتالونیا و جنبش‎های جدایی طلب قبلی و سپس همه‎پرسی اخیر را به بحث گرفته و پس از آن موقف جهانی را در قبال آن به بحث خواهیم گرفت، و بعد از آن امکانات عملی استقلال را به بررسی خواهیم گرفت.

اول) واقعیت تاریخی و جغرافیایی کاتالونیا: منطقه خودمختار کاتالونیا در شمال شرق اسپانیا قرار داشته و مساحت آن بالغ بر ۳۲.۱ هزار کیلو متر مربع؛ یعنی ۸ درصد کُل مساحت اسپانیا را احتوا می‎کند. کاتالونیا متشکل از چهار ایالت: بارسلونا، لریدا، خرنا و تاراگونا بوده و پایتخت آن بارسلونا می‎باشد. ساکنین آن ۷.۵ میلیون؛ یعنی حوالی ۱۶ درصد از باشندگان اسپانیا را تشکیل می‎دهد. اسپانیا متشکل از ۱۷ اقلیم بوده که هر کدام آن، خودمختار اند.

نور اسلام در سال ۹۵ هـ.ق در اثنای فتوحات اسلامی اندلس وارد کاتالونیا گردید. زمانی‎که حکومت اسلام در اندلس به پایان رسید، اقلیم کاتالونیا تا سال ۱۷۱۴م به عنوان کشوری مستقل بود که پس از آن اسپانیا آن را علی‎رغم خواست مردم کاتالونیا به خود ملحق کرد و مردم آن، همواره برای رهایافتن از اشغال اسپانیا مبارزه می‎کردند، و در دهه‎ی سیِ قرن گذشته، جنگ‎های داخلی که یک طرف آن حکومت مرکزی و هم‎پیمانش-کاتالونیا که در آن زمان نیز در امور داخلی خویش مستقل بود- و یک طرف دیگر آن اردوی "فرانکو" بود، در گرفت.

"فرانکو" پس از پیروزی به سرکوب کاتالونیایی‎ها پرداخت، تدریس لسان کاتالونیایی را در مدارس منع نموده و زبان کاتالونیایی را از لسان‎های رسمی کاتالونیا حذف کرد و در مجموع هویت کاتالونیایی را انکار کرد. پس از سقوط نظام سرکوبگر "فرانکو" همه‎پرسی ملی در اسپانیا برگزار شد که در آن ۳۰ درصد به نفع قانون اساسی اسپانیا که متضمن یک پارچگی کشور بود و در عین زمان حق خودمختاری را برای اقوام، اقلیت‎ها و اقلیم‎های متشکله اسپانیا داده بود، رأی دادند. در سال ۱۹۷۹م مردم کاتالونیا مجدداً حق خودمختاری را کسب کرده و لسان اسپانیایی و کاتالونیایی به حیث زبان‎های رسمی کاتالونیا به رسمیت شناخته شد و پس از آن جنبش‎های جدایی طلب مجدداً قد علم نمودند.

دوم) مراحل نوین جنبشهای جدایی طلب: جرقه جنبش‎های فوق از سال ۲۰۰۶م رقم خورد، زمانی‎که قانون جدیدی تصویب شد، خودمختاری را تأیید نموده بود و برای تأیید و یا رد این قانون، همه‎پرسی صورت گرفت و این همه به خاطر اعطای صالحیت‎های بیشتر به خودمختارها بود؛ چنان‎چه قانون جدید، کاتالونیا را به عنوان "ملت" تعریف نموده بود؛ ولی در سال ۲۰۱۰م محکمه قانون اساسی اسپانیا، این قانون را ملغی اعلام نمود که منجر به تظاهراتی تحت نام "ما ملتی مستقل بوده و ما خود تصمیم می‎گیریم" شد.

در اکتبر ۲۰۱۲م یک همه‎پرسی سمبولیک برگزار شد و ۳۷ درصد از ساکنان اقلیم کاتالونیا در آن اشتراک کرده و به نفع استقلال از دولت اسپانیا رأی دادند. در جنوری ۲۰۱۵م "آرتورماس" رئیس حکومت کاتالونیا انتخابات زودهنگام را در سپتمبر همان سال اعلام نمود که در نتیجه انتخابات برگزار گردیده و جریان ناسیونالیستی که فریاد جدایی را سر می‎دادند، برنده این انتخابات گردیده و ۷۲ چوکی را احراز نمودند. در مقابل، احزابی که طرفدار استقلال نبودند، ۶۳ چوکی را به خود اختصاص دادند؛ چون اکثریت اعضای پارلمان متشکل از طرفداران استقلال بود، در نومبر ۲۰۱۵م قانونی را تصویب نمودند که "آغاز پروسه تأسیس دولت مستقل کاتالونیا" را اعلام می‎نمود. حکومت اسپانیا به خاطر تجدید نظر این قانون به محکمه قانون اساسی مراجعه نمود و محکمه هم در آن تجدید نظر کرد.

وقتی جنبش‎های جدایی طلب قوی‎تر و شدیدتر شدند، رئیس حکومت اقلیم کاتالونیا به تاریخ ۹ اپریل ۲۰۱۷م اعلام نمود که به تاریخ ۱ اکتوبر ۲۰۱۷م همه‎پرسی عمومی استقلال از اسپانیا را برگزار خواهد کرد و در آن سؤالی "آیا دوست دارید که کاتالونیا دولتی مستقل حایز نظام جمهوری گردد"، را مطرح کرد. (منبع: نووستی ۹ اپریل ۲۰۱۷م) روز بعد حکومت اسپانیا اعلام نمود که مانع هرگونه تلاش برای استقلال خواهد گردید.

در ۶ سپتمبر ۲۰۱۷م پارلمان کاتالونیا قانونی را تصویب نمود که چگونگی استقلال اقلیم کاتالونیا از اسپانیا را مشخص می‎نمود. ماریانوراخوی این قانون را رد نموده گفت: «حکومت اسپانیا از صلاحیت‎های قانونی خویش برای تعلیق نمودن خودمختاری کاتالونیا و مانع شدن آن از استقلال، استفاده خواهد کرد.» محکمه قانون اساسی اسپانیا به تاریخ ۸ سپتمبر ۲۰۱۷م به طور قطع به توقف این همه‎پرسی بر طبق قانون اساسی حکم نمود.

با این همه، این همه‎پرسی در موعد مقرره‎اش ۱ اکتوبر ۲۰۱۷م برگزار شد و در آن بالغ بر ۴۳ درصد از ساکنان کاتالونیا اشتراک ورزیده بودند که در نتیجه ۹۰ درصد از رأی دهندگان خواهان جدایی از اسپانیا و استقلال شدند. به تاریخ ۳ اکتوبر ۲۰۱۷م پس از همه‎پرسی، "فلیپ ششم" شاه اسپانیا سخنرانی ایراد نموده و در آن همه‎پرسی را "غیرقانونی و غیردموکراتیک" توصیف نمود؛ مگر حاکم اقلیم کاتالونیا مدعی شد که به زودی در اخیر این هفته یا اوایل هفته آینده استقلال را اعلام خواهد کرد. وی افزوده گفت: «پادشاه اسپانیا نقش میانجیگر را که می‎شد کارها به شکل آرام آن به انجام برسد و قانون اساسی نیز آن اختیارات را برایش داده بود، بازی نکرد.» (منبع: بی‎بی‎سی ۳ اکتوبر ۲۰۱۷م)

به این ترتیب واضح می‎گردد که اوضاع اسپانیا آشفته است و قادر نیست تا مانع پروسه همه‎پرسی گردد، به همین دلیل هم، به سرکوب جدایی طلبان مبادرت کرد؛ چنان‎چه درگیری‎هایی که بین پولیس و جدایی طلبان صورت گرفت، منجر به زخمی شدن ۸۹۳ تن گردید؛ چون این سرکوب‎گری خشم افکار عامه را بر انگیخته است، و هم‎چنان اسپانیا ‌راه‎های دیگری برای از کار انداختن موتور ماشین استقلال طلبی را جستجو کرده و جنگ اقتصادی را علیه این اقلیم آغاز نموده است. چنان‎چه شرکت‎ها و مؤسسات مالی بزرگ اعلام نموده‎اند که از بارسلونا پایتخت کاتالونیا به خارج انتقال می‎نمایند؛ چنان‎چه "کیشا بانک" که سومین بانک بزرگ اسپانیا است این کار را به تاریخ ۶ اکتوبر ۲۰۱۷م انجام داد. اسپانیا به منظور ایجاد موانع بزرگ مردمی به تاریخ ۸ اکتوبر ۲۰۱۷م صدها هزار تن را به عنوان مخالفین استقلال به جاده‎ها سرازیر نمود.

کارلس رئیس اقلیم کاتالونیا به تاریخ ۱۰ اکتوبر ۲۰۱۷م در برابر پارلمان اعلام نمود که کاتالونیا استقلال‎اش را گرفته، اما روند عملی شدن این استقلال را به تأخیر انداخت. وی گفت: «به نیازی که کاتالونیا به دولتی مستقل و با ساختار جمهوری دارد، من می‎پذیرم که باید گفتگو صورت گیرد. پیشنهاد می‎کنم، پیامدهای اعلام استقلال را تا انجام مذاکرات به منظور دست‎رسی به راه‎حل قابل قبول برای همه، به تأخیر بیندازیم.» اما وی از حمایت صریح پارلمان در خصوص اعلام استقلال برخوردار نگردید. (منبع: یورو نیوز، رویترز  ۱۰ اکتوبر ۲۰۱۷م) این اظهارات نشان می‎دهد که وی نمی‎خواست با اعلام نهایی استقلال، خود را زیر فشار قرار دهد؛ زیرا می‎داند که عملی شدن این برنامه، کار آسانی نیست. بناً دروازه را تا انجام مذاکرات با دولت اسپانیا، هم‎چنان نیمه باز گذاشته و خود را از برخورد با آن برحذر داشت. به این ترتیب، این اقلیم هم‎چنان بخشی از اسپانیا باقی خواهد ماند؛ اما مشکل آن هم‎چنان فعال بوده و به لقمه‎ای می‎ماند که در گلوی اسپانیا و اتحادیه اروپا گیر کرده تا این‎که شرایط طوری فراهم گردد که کاتالونیایی‎ها بتوانند استقلال‎شان را عملی نمایند.

سوم) موقف جهانی در برابر تحولات کاتالونیا: در این بخش موقف دولت‎های مؤثر، یعنی اتحادیه اروپا، امریکا و هم‎چنین موقف سازمان ملل را از این نظر که موقف این سازمان به شدت از موقف امریکا متأثر می‎باشد، به بحث و بررسی خواهیم گرفت.

موقف اتحادیۀ اروپا طوری است که آشکارا و کاملاً بی‎پرده مخالف همه‎پرسی بوده و با استقلال کاتالونیا مخالفت نشان داده؛ چنان‎چه آلمان، فرانسه و اتحادیۀ اروپا، موقف‎گیری حکومت اسپانیا را تأیید نمودند. مایکل روفث معاون وزیر خارجه آلمان در اظهاراتی گفت: «تحولات اقلیم کاتالونیای اسپانیا نگران کننده بوده و جدایی این اقلیم از اسپانیا راه‎حل نیست. تحرکات جدایی طلبانه هیچ مشکلی را حل نمی‎کند و تمام اعضای اتحادیۀ اروپا باید اصول و قواعد حاکمیت قانون و دموکراسی را رعایت نموده و با قاطعیت تمام به آن پایبندی نشان دهند. کشمکش‎های سیاسی در داخل اتحادیه را باید از طریق گفتگو حل و فصل نماییم؛ نه اعمال خشونت در جاده‎ها.» (منبع: رویترز ۲ اکتوبر  ۲۰۱۷م) 

فرانسه موقف‎اش را از زبان نتالی لوازو، وزیر امور اروپا علام نمود و آن این‎که: «فرانسه هرگز استقلالی را که تنها از جانب اقلیم کاتالونیا اعلام شود، به رسمیت نخواهد شناخت. هرچند به رسمیت شناختن استقلال کاتالونیا مستحیل است؛ اما بر فرض محال اگر به رسمیت هم شناخته شود، پیامد فوری آن، این خواهد بود که اقلیم کاتالونیا از اتحادیۀ اروپا اخراج خواهد شد». (منبع: رویترز ۹ اکتوبر ۲۰۱۷م) جان کلود یونکر رئیس کمیشنری‎های اتحادیه اروپا، موقف این اتحادیه را در زمینه چنین بیان نمود: «از همه می‎خواهیم تا به تصامیم حکومت اسپانیا و محکمه قانونی آن احترام بگذارند.» این در حالی است که دونالد توساک رئیس پارلمان اروپا به تاریخ ۲ اکتوبر ۲۰۱۷م در حساب تویتر خویش نوشت: «استدلال‎های قانونی و فراخوانی راخوی نخست وزیر اسپانیا برای ایجاد راه‎حل‎هایی که بتواند، از تداوم تنش‎ها و استفاده از خشونت را کاهش دهد، تأیید می‎کنم.»

در مورد موقف امریکا باید گفت: به نظر می‎رسد که امریکا حکومت و رئیس اقلیم کاتالونیا را پشتیبانی و تشویق نموده، چنان‎چه هیدرنویرت سخنگوی وزارت خارجۀ امریکا در اظهاراتی گفت: «ایالات متحده این همه‎پرسی را یک مسئله داخلی تلقی نموده و علاقمند نیست در آن مداخله نماید. ما منتظر می‎باشیم حکومت و مردم آن‎چه راه‎حلی برای این قضیه پیدا خواهند نمود و با هر حکومت و نهادی که پس از حل بحران تشکیل گردد، تعامل خواهیم نمود.» (منبع: الفجر مصر ۱۶ سپتمبر ۲۰۱۷م) این جمله اخیر نشان می‎دهد که امریکا همه‎پرسی و استقلال را تأیید می‎کند؛ زیرا می‎گوید: «با هر حکومت و نهادی که پس از حل بحران تشکیل گردد، تعامل خواهیم نمود.»؛ یعنی در صورت استقلال کاتالونیا ما آن را به رسمیت خواهیم شناخت.

در عین حال، روزنامه اسپانیایی باییس نیز در خبری می‎گوید: «کارلس رئیس اقلیم کاتالونیا، اظهارات سخنگوی وزارت خارجه امریکا را نشانه تأیید و احترام این کشور به اراده ملت کاتالونیا و نتیجه همه‎پرسی آن خواند.» دلیل این‎که امریکا به استقلال کاتالونیا چراغ سبز نشان می‎دهد، این است: همه می‎دانند که امریکا در پی تکه و پارچه نمودن اتحادیۀ اروپا می‎باشد؛ چنان‎چه خروج انگلیس از این اتحادیه را نیز تأیید نمود و سایر دولت‎های اروپا را نیز تشویق به جدایی می‎کند و یا حد اقل می‎خواهد این اتحادیه سرگرم حرکت‎های جدایی طلب شده و فرصتی برای آن و یا دولت‎های بزرگ آن باقی نماند تا در قضایای بین المللی با امریکا رقابت نموده و یا برایش مزاحمت نماید.

بناً تشویق نمودن به چنین تحرکات جدایی طلبانه به نفع امریکا می‎باشد. این موقف‎گیری امریکا درست بر عکس موقف‎گیری آن در خصوص همه‎پرسی کردستان عراق برای استقلال است؛ چنان‎چه با قوت تمام آن را رد نموده و دولت‎های منطقه و وابسته به خود؛ مانند: عراق، ایران و ترکیه را وظیفه داد تا با آن همه‎پرسی مخالفت نموده و بالای بارزانی فشار آورند تا از آن صرف نظر نماید؛ زیرا استقلال کردستان عراق در حال حاضر به نفع امریکا نیست، به ویژه با توجه به این، این تنها امریکاست که در عراق نفوذ دارد. مسئله همه‎پرسی استقلال کردستان به اشاره انگلیس به مزدورش بارزانی مطرح گردید و هدف انگلیس این بود که با استفاده از این گام می‎خواست، به امریکا مزاحمت نموده و امریکا را وادار نماید تا در بدل جلوگیری از همه‎پرسی، تحریم‎های امریکا علیه دولت قطر را که توسط عربستان سعودی و مصر اعمال گردیده، بر دارد.

موقف سازمان ملل که امریکا بالای آن تسلط دارد، در قبال موضوع کاتالونیا این است که به جانب استقلال تشویق می‎کند، چنان‎چه انتونیوس سرمنشی این سازمان در اظهاراتی ابراز امیدواری نمود که مؤسسات دموکرات در اسپانیا بتوانند برای بحران به وجود آمده میان حکومت مرکزی و مسئولین اقلیم کاتالونیا، به راه‎حلی دست پیدا کنند. هم‎چنین سخنگوی رئیس هفتاد و دومین دور مجمع عمومی سازمان ملل در سخنانیِ گفت: «حق ملت‎ها در تعیین سرنوشت شان، یک حق اساسی است.» وی اشاره نمود که این حق باید بدون مخالفت با اساسات سرزمین این کشور و از طریق توافق میان طرفین جامۀ عمل پوشانیده شود. (منبع: اسوشیتد پرس امریکا ۳ اکتوبر ۲۰۱۷م) این اظهارات بیانگر آنست که سازمان ملل با استقلال کاتالونیا موافق بوده و به سوی آن تشویق می‎کند؛ اما این در حالی است که این سازمان با همه‎پرسی اقلیم کردستان و استقلال آن مخالفت نمود؛ زیرا امریکا بالای تصامیم اتخاذ شده در سازمان ملل تسلط کامل دارد.

این موقف‎گیری‎ها نشان می‎دهد که تحرکات اخیر اقلیم کاتالونیا در خصوص همه‎پرسی از جانب امریکا، با چراغ سبز مواجه گردیده و حتی مورد تشویق قرار گرفته است، به این دلیل که مهم برای امریکا گل آلود کردن آب در اروپاست، به ویژه در جریان حکومت ترامپ. موقف‎گیری‎ها و اظهاراتی را که قبلاً یاد آوری نمودیم به خوبی این ادعا را تقویت می‎کند.

چهارم) امکان عملی شدن استقلال کاتالونیا از اسپانیا: واقعیت اینست که این کار اقلاً در آیندۀ نزدیک، آسان نیست و شکی نیست که امریکا این واقعیت را به خوبی می‎داند؛ اما دلیل تشویق‎اش به جانب استقلال اینست که چنان‎چه گفته شد، می‎خواهد آب را در اروپا گل آلود نموده و اروپاییان را مشغول خودشان کند، تا این تحولات گام‎های ابتدایی به سوی فروپاشی این اتحادیه در دراز مدت باشد. گذشته از آن، مسائل دیگری نیز وجود دارد که بر اساس آن اسپانیا نمی‎تواند به هیچ وجه با جدایی کاتالونیا موافقت نماید، و این مسائل را می‎توان به دو سبب خلاصه نمود:

اقلیم کاتالونیا با وجود جغرافیای کوچکی که دارد، ۲۰ درصد از درامد داخلی اسپانیا از آن به دست می آید که ۷۰ درصد ترانسپورت تجارت خارجی اسپانیا از طریق آن صورت می‎گیرد و یک سوم بخش صنعت اسپانیا از آن حاصل می‎گردد. بنابر این، ساکنان کاتالونیا به این باور استند که آن‎چه به حکومت مرکزی می‎دهند، به مراتب بیشتر از آنچه است که می‎گیرند، و این‎که حکومت اسپانیا مالیات سنگینی که به ۱۰ درصد از تولید این اقلیم می‎رسد، از آنان می‎گیرد، که تمام این موارد، سر و صداها و کشمکش‎های استقلال طلبی را تقویت می‎کند. این در حالی است که اسپانیا از مشکلات اقتصادی، ضعف در تعادل اقتصادی، روزافزونی ضعف بودجه‎ای و افزایش میزان بیکاری رنج می‎برد، گذشته از این، سال‎هاست که برنامه‎های ریاضت اقتصادی را روی دست گرفته و اقتصاد کاتالونیا یکی از عناصر مهم معالجه این مشکلات اقتصادی به شمار می‎رود.

جدایی طلبی کاتالونیا منجر به جدایی طلبی مناطق دیگری در اسپانیا و غیراسپانیا خواهد شد؛ زیرا استقلال کاتالونیا، اقلیم باسک اسپانیا را نیز تشویق خواهد نمود که خواستار استقلال شود؛ زیرا این اقلیم نیز در گذشته در این مورد تلاش‎هایی را به کار گرفته بود. اقلیم باسک استقلال طلبی کاتالونیا را تأیید نمود که خود بیانگر احتمال استقلال طلبی مجدد آن در آینده می‎باشد؛ پس روح استقلال طلبی و کشمکش‎های مربوط به آن هنوز در اقلیم باسک زنده است؛ چنان‎چه نشریه سیاست پوست به تاریخ ۲۴ سپتمبر ۲۰۱۷م با نشر خبری گفت: «اقلیم باسک عملاً اعلام نموده که تمایل دارد از سال آینده استقلال‎اش را از اسپانیا بگیرد.»

اقلیم باسک همان اقلیمی است که قبلاً از خشونت‎ها و کشته شدن صدها تن در جریان حرکت ایتا رنج برده، حرکتی که سال‎های زیادی تحرکات استقلال طلبی را با فعالیت‎های مسلحانه رهبری می‎نمود تا این‎که سر انجام سه سال قبل در پی دستیابی به آتش بس، این حرکت از فعالیت‎های مسلحانه دست برداشت؛ اما در عوض آن صلاحیت‎های بیشتری را برای این اقلیم کسب نمود. بناً در صورت استقلال یک اقلیم، سائر مناطق نیز به گمان اغلب خواستار استقلال خواهند شد؛ چنان‎چه وزیر عدالت اسپانیا در مورد این امکان هشدار داده گفت: «نگرانی شدید من این است که استقلال اقلیم کاتالونیا به معنی پایان دادن به دولت اسپانیا خواهد بود؛ زیرا استقلال این اقلیم مانند سقوط پی هم دومینو در پی سقوط نخستین بخش آن خواهد بود.» (منبع: الجزیره ۲ اکتوبر ۲۰۱۷م)

بنابر این به هیچ وجه امکان ندارد که اسپانیا با استقلال کاتالونیا موافقت نشان دهد؛ بلکه پیوسته هشدار می‎دهد، در صورتی‎که نتواند جلو تحرکات جدایی طلبانه را به هیچ وسیله‎ای بگیرد، ماده ۱۵۵ قانون اساسی اسپانیا را به کار خواهد گرفت. این مسئله از گزارشی که بی‎بی‎سی به تاریخ ۱۹ اکتوبر ۲۰۱۹م به نقل از دفتر نخست وزیر اسپانیا منتشر نمود، بر داشت می‎شود. از جانب دیگر، در صورت انتشار مفکورۀ استقلال در گوشه و کنار اتحادیۀ اروپا، این اتحادیه در معرض فروپاشی قرار خواهد گرفت، به ویژه اگر در برخی موارد عملاً بعضی‎ها استقلال‎شان را به دست آورند؛ زیرا جریان‎های استقلال طلب در فرانسه نیز وجود دارد و اقلیم کاتالونیا و اقلیم باسک میان فرانسه و اسپانیا تقسیم شده است.

هم‎چنین در جزیره کورسیکا نیز یک جریان استقلال خواه وجود دارد که تلاش دارد، استقلال‎اش را از فرانسه بگیرد و در حال حاضر منتظر است که اقلیم کاتالونیا در این اقدام‎اش موفق شود. در ایتالیا، بلژیک و سائر کشورها نیز جریان‎های استقلال خواه فعالیت دارند که این واقعیت به وضوح می‎تواند همبسته‎گی اتحادیۀ اروپا را تهدید نماید. به علاوۀ بحران‎های فراوان و تهدیدهای زیاد دیگری که این اتحادیه از جانب جریان‎های قومی جدایی طلب دیگر مواجه است؛ چنان‎چه در بریکست انگلیس اتفاق افتاد. تمام موارد فوق‎الذکر احتمال عملی شدن جدایی کاتالونیا را به شدت دشوار و دور از واقعیت قرار می‎دهد؛ زیرا این خطری نیست که تنها اسپانیا را تهدید نماید؛ بلکه سراسر اتحادیۀ اروپا می‎تواند از آن متأثر گردد.

به نظر می‎رسد رئیس این اقلیم، اندک اندک به این واقعیت پی می‎برد؛ چنان‎چه خود را تقریباً تنها می‎بیند؛ حتی در داخل خود اقلیم، چنان‎چه دیدیم که گروه‎های زیادی از مردم علیه اقدام وی دست به اعتراض زدند. به همین دلیل بود که فیصله اعلام استقلال به صورت کامل صورت نگرفت و رئیس اقلیم عملی شدن استقلال را تا انجام مذاکرات و تحقق استقلال بیشتر برای اقلیم و هم‎چنین فراهم شدن فرصت بهتر و شرائط مناسب‎تر، چه در خصوص اوضاع خود اسپانیا و چه در خصوص اوضاع سراسر اروپا، به تأخیر انداخت.

این مسأله آن قدر حائز اهمیت است؛ اگرچه امریکا موقف تشویق و ترغیب را گرفته بود؛ اما زمانی‎که موقف تند و تیز و قوی اسپانیا و حمایت اتحادیۀ اروپا از آن را مشاهده نمود، در کمک به اقلیم دست‎اش را اندکی به عقب کشید، چنان‎چه ترامپ رئیس جمهور امریکا در جریان دیداری که با راخوی نخست وزیر اسپانیا که به منظور آگاهی از موقف ترامپ به امریکا سفر نموده بود، در یک کنفرانس مطبوعاتی گفت: «ما داریم با یک دولت بزرگ تعامل می‎کنیم، لازم است این دولت هم‎چنان یک پارچه باقی بماند.» (منبع: روزنامه شروق مصر ۲۷ سپتمبر ۲۰۱۷م) رئیس اقلیم کاتالونیا به زودی پی خواهد برد که ترامپ در وعده‎اش به سان شیطان عمل می‎کند؛ چنان‎چه الله سبحانه وتعالی می‎فرماید:

﴿يَعِدُهُمْ وَيُمَنِّيهِمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُورًا﴾

[نساء: ۱۲۰]

ترجمه: به آنان وعده میدهد و آرزوها ایجاد میکند؛ اما وعده شیطان چیزی جزء مغرور نمودن نیست.

اما با وجود همه، باز هم امریکا تلاش‎هایش را برای متزلزل نمودن اتحادیۀ اروپا ادامه خواهد داد و مطمئناً سرانجام کسی را در آن پیدا خواهد نمود که به وعده‎های آن باور نموده و از آن استقبال نماید.

پنجم: به این ترتیب دیده می‎شود که ملیت‎گرایی، گردانندگان ایدیولوژی سرمایه‎داری را پیوسته می‎گزد و هر روز آنان اتحاد، همبستگی و فعالیت‎های سیاسی شان در خارج را ضعیف و ضعیف‎تر می‎کند. دلیل‎اش این است که این ایدیولوژی نتوانسته مسئله ملیت‎گرایی را معالجه نماید و هرگز نخواهد توانست؛ زیرا سرمایه‎داری به علاوۀ این‎که اساساً یک ایدیولوژی باطل است، به دلیل جدایی انداختن میان دین و زنده‎گی عملاً ناکام نیز است. به علاوۀ آن، مفکورۀ دموکراسی‎اش نیز یک ایدیولوژی فاسد است؛ زیرا سرمایه‎داران با استفاده از قوانین دموکراسی، مقام‎های بلند را غصب نموده و امتیازات زیادی را به خود اختصاص می‎دهند. در عین حال به دلیل جنگ علیه دین و دینداران و تمیز قائل شدن میان انسان‎ها بر اساس دین و نژاد، این ایدیولوژی یک ایدیولوژی ظالم و ستمگار نیز می‎باشد. نمونه‎های این ناکامی، فساد و ستم ناشی از این ایدیولوژی را به وضوح می‎توان در امریکا و اروپا مشاهده نمود.

بدون شک هیچ یک از قوانین وضعی زادۀ فکر ناقص بشر خالی از ظلم، فساد، جنایت و سوء استفاده نیست. این تنها اسلام است که به دلیل طراحی شدن‎اش توسط آفریدگار جهانیان، توان تحکیم حق و عدالت در میان مردم را دارا بوده و زنده‎گی بشر را استحکام می‎بخشد؛ زیرا الله سبحانه وتعالی می‎داند چه چیزی به صلاح مخلوقات او است.

﴿أَلَا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ﴾

[ملک: ۱۴]

ترجمه: آيا كسى كه آفريده است نمى‏داند با اينكه او خود باريك بين آگاه است.

 بدون شک این تنها اسلام است که تمام ملت‎ها را در یک صف قرار داده و تفرقه‎ها و تنفرهای ناشی از ملیت‎گرایی و عصبیت را از آنان دور می‎کند؛ زیرا قوانین اسلام تمام کشش‎های ملی و تعصبات وطنی را حرام قرار داده و بدون در نظر داشت هیچ‎گونه ملاحظه‎ای، علیه آن می‎جنگد. آری، این تنها اسلام است که در رعایت و سرپرستی از امور زنده‎گی مردم، عدالت را بدون هیچ‎گونه تمیزی بر اساس دین، نژاد، رنگ جلد، جنسیت و هیچ چیز دیگری، در میان آنان تأمین نموده و تمام مردم در برابر محکمه‎ای که زیر سایۀ دولت خلافت راشده عمل می‎کند، با یکدیگر برابر و یک سان می‎باشند. امام احمد در مسند خویش می‎گوید: اسماعیل به نقل از سعید جریری و وی از ابو نضره و او از کسی‎که خطبه رسول الله صلی الله علیه وسلم را در ایام تشریق شنیده بود، روایت نموده که وی صلی الله علیه وسلم فرمود:

«يَا أَيُّهَا النَّاسُ، أَلَا إِنَّ رَبَّكُمْ وَاحِدٌ، وَإِنَّ أَبَاكُمْ وَاحِدٌ، أَلَا لَا فَضْلَ لِعَرَبِيٍّ عَلَى عَجَمِيٍّ، وَلَا لِعَجَمِيٍّ عَلَى عَرَبِيٍّ، وَلَا أَحْمَرَ عَلَى أَسْوَدَ، وَلَا أَسْوَدَ عَلَى أَحْمَرَ، إِلَّا بِالتَّقْوَى أَبَلَّغْتُ»، قَالُوا: بَلَّغَ رَسُولُ اللَّهِ»

ترجمه: ای مردم! آگاه باشید که پروردگار تان یکی است و پدر تان یکی است. آگاه باشید که هیچ عربی بر هیچ عجمی برتری ندارد و هیچ عجمی بر هیچ عربی نیز برتری ندارد، هیچ سرخ پوستی بر هیچ سیاه پوستی و هیچ سیاه پوستی بر هیچ سرخ پوستی بر تری ندارد؛ مگر بر اساس تقوی و پرهیزگاری. آیا این پیام را برای تان رسانیدم؟ حاضران در آن خطبه همه گفتند: آری، رسول الله(صلی الله علیه وسلم) این پیام را برای مان رسانید.

این است شیرازۀ حق و عدالت:

﴿فَماذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ﴾

[یونس: ۳۲]

ترجمه: اين است الله(سبحانه وتعالی) پروردگار حقيقى شما و بعد از حقيقت جزء گمراهى چيست پس چگونه(از حق) بازگردانيده مى‏شويد.

ادامه مطلب...

با تأسیس خلافت اسلامی به راج امریکایی پایان دهید Featured

  • نشر شده در پاکستان

بازدید تیلرسون از پاکستان نشان میدهد که روابط امریکا و پاکستان مانند آقا و برده است

(ترجمه)

دیدار ریکس تیلرسون وزیر خارجه امریکا، یک بار دیگر ثابت نمود که روابط امریکا و پاکستان علی‎رغم ادعاهای بلند نسبت به رهبری نظامی و سیاسی پاکستان، حیثیت آقا و برده را دارد. پس از اعلامیه خصمانه رئیس جمهور ترامپ علیه پاکستان در ۲۱ اگست ۲۰۱۷م، منابع سیاسی، نظامی و سخنگویان در پاکستان ادعاء می‎کنند که اکنون خواست ایالات متحده از همکاری بیشتر پاکستان، پاسخ ما منفی خواهد بود. با این حال، در اکتوبر ۲۰۱۷م، نخست وزیر و رئیس ارتش همراه با بقیه رهبران سیاسی و نظامی به طور مشترک با یک تن از باداران خود، تیلرسون، ملاقات نمودند. طبق معمول، آن‎ها مطیعانه لیستی از فرمان‎هایی را از طرف امریکا تحت نام بیشتر انجام دهید، دریافت کرده و تلاش‎های شان را در زمینه خدمت به امریکا توضیح دادند.

اگر رهبران سیاسی و نظامی فعلی پاکستان اندکی شخصیت می‎داشتند و احساسی در وجودشان زنده می‎بود، پس از این همه اعتراضات خصمانه طی دیدار تیلرسون از افغانستان، به چهره منفورش آب دهان می‎انداختند. شکی نیست که رهبران سیاسی و نظامی فعلی پاکستان به عنوان یک برده به امریکا خدمت می‎کنند. رهبران سیاسی و نظامی پاکستان از بازدیدشان به روسیه و چین و افزایش روابط سیاسی، اقتصادی و نظامی شان با این کشورها، به خاطر پنهان کردن بردگی شان به امریکا، استفاده می‎کنند. علاوه بر این، روابط با روسیه و چین، پاکستان را قوی نخواهد ساخت؛ بلکه موجب ضعف آن خواهد شد.

امریکا با وجود این‎که خود را پهلوان یکه‎تاز میدان حساب می‎کند، از چند هزار مجاهد مسلح افغان خیلی ترس دارد؛ زیرا وزیر خارجه امریکا جرأت بیرون رفتن از پایگاه هوایی بگرام را نداشت و از رئیس جمهور افغانستان خواست تا وی را در میدان هوایی بگرام در نزدیکی کابل ملاقات کند. دیدار رئیس جمهور افغانستان با او در یک پناهگاه کاملاً امن صورت گرفت که حتی فاقد پنجره بود. با این حال، فرمانده ششمین ارتش بزرگ جهان و یگانه نخست وزیر قدرت هسته‎ای مسلمانان در جهان اسلام، از تیلرسون به عنوان نائب سلطنت پاکستان پذیرایی نموده و سر تعظیم فرو بردند. آن‎ها با بسیار احترام وعده همکاری‎های بیشتری را در زمینه جنگ امریکا علیه اسلام که در اصل تحت نام جنگ علیه تروریزم یاد می‎شود، نمودند و در ضمن به تعهد و حمایت مداوم خود در این جنگ تأکید نمودند.

ای نیروهای مخلص مسلح پاکستان! آیا سکوت اختیار می‎کنید و در مقابل این همه خیانت‎ها و جنایات دست روی دست می‎گذارید، آنگاه که رهبران سیاسی و نظامی یوغ بردگی را به گردن انداخته‎اند و حُب امریکا تنها دغدغه شان شده است و با استفاده از منابع ما در مقابل ما و در سرزمین ما منافع پاکستان را قربان منافع امریکا می‎کنند؟ آیا خون در وجودتان به جوش نمی‎آید، آنگاه که ترس از مجاهدین افغانی تیلرسون را محدود به یک پناهگاه می‎کند؛ اما زمانی‎که عین قضیه در پاکستان تکرار می‎شود، چنان مورد تقدیر قرار می‎گیرد که گویا این کشور مستعمره وی بوده و او نائب قدرت این کشور است؟ آیا خون در بدن تان به جوش نمی‎آید، آنگاه که امریکا با تمام توانش نمی‎تواند چند هزار مجاهد افغان را از میان بردارد و از آن‎ها مستقیماً یا توسط نمایندگانش در خواست مذاکره می‎کند؛ اما زمانی‎که ایالات متحده به کشوری دارای ۲۰۰ میلیون مسلمان که همیشه آماده قربانی به خاطر اسلام و سرزمین اسلامی اند، امر می‎کند؛ از جانب رهبران عیناً مانند غلام اطاعت صورت می‎گیرد؟

دقیقاً که خون تان به جوش می‎آید و هم‎چنان می‎خواهید که این وضعیت اسفبار را تغییر دهید. بلی، این زمانی میسر است که شما به جلو گام بردارید که همانا نصرت دادن به حزب التحریر به خاطر احیای خلافت راشده بر منهج نبوت در پاکستان و پشت کردن به دست نشانده‎های سیاسی و نظامی می‎باشد که همه ما را وادار به بردگی کفار استعمارگر کرده‎اند. شما زمانی به این افتخار، عزت و احترام دست خواهید یافت که به دستور خلافت راشده، امریکا را مانند یک سگ دیوانه مجبور به فرار از منطقه خود نمایید. پس اگر چنین کنید بدون شک امت شما را دوست خواهد داشت و در حق تان دعای خیر خواهند کرد و الله سبحانه وتعالی پاداش تان را در روز آخرت خواهد داد. این کار بر شما دشوار نیست؛ زیرا آن‎ها از شما به اندازه‎ای می‎ترسند که از الله سبحانه وتعالی نمی‎ترسند. برای این‎که آن‎ها بدبخت و کافر اند:

﴿لَأَنتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً فِي صُدُورِهِم مِّنَ اللَّهِ ۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا يَفْقَهُونَ﴾

[حشر: ١٣]

ترجمه: وحشت از شما در دلهای آنها، بیش از ترس از الله(سبحانه وتعالی) است؛ این به خاطر آن است که آنها گروهی نادانند.

 

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه پاکستان

ادامه مطلب...

ای اردوهای سرزمین های اسلامی، از الله سبحانه وتعالی بترسید و از مادران و خواهران تان حمایت کنید!

(ترجمه)

خبر

در سایت ۲۱ عربی روز پنج شنبه تاریخ ۲۹ محرم ۱۴۳۹هـ.ق مصادف به ۱۹ اکتوبر ۲۰۱۷م، خبری منتشر شد که در آن آمده بود: «سازمان بین المللی مهاجرت در روز پنج شنبه اعلام نمود که در حدود ۷۰۰۰ مسلمان روهینگیایی از منطقه محایده-بین اقلیم اراکان در غرب میانمار و بنگله دیش- بعد ازین که مدت ۴ شبانه روز را در راه گیر مانده بودند، از مرز عبور نمودند.» بر اساس گزارشی که دفتر سازمان ملل در بنگله دیش در تویترش منتشر نموده بود، آمده است: «۶۹۷۴ مهاجر در منطقه "انجیمانبارا محایده" بعد ازین که ۴ شبانه روز گیرمانده بودند، از مرزها عبور نموده و به خیمه ها انتقال داده شدند.»

از طرف دیگر، روزنامه "دکاتریبون" بنگالی گفته است: «اردوی میانمار و بوداییان افراطگرا، فضای فقر و گرسنگی را در اراکان ایجاد کردند تا مسلمانان مجبور به ترک مناطق مسکونی شان گردند.» این روزنامه افزود: «هزارها تن از مسلمانان روهینگیایی که در منطقه "انجیمانبارا" در بند مانده بودند، به خاطر این که در اراکان به غذای کافی دسترسی نداشتند، از مرزها عبور و به سوی بنگله دیش مهاجر شدند.»

محمود نور رحمان، یکی از ساکنین اراکان که به بنگله دیش پناهنده شده، طی اظهاراتی که به یکی از روزنامه ها داشت، گفته است: «نیروهای تندرو و دهشت افگن روهینگیایی ما را از کار و زراعت مانع گردیده، فروشگاها و بازارها را به روی ما بستند، ما را به قتل تهدید می کردند و ما بی نهایت در ترس و وحشت افتادیم که مجبور به فرار از خانه های مان گردیدیم. به اساس آخرین ارقام سازمان ملل، نقض گسترده حقوق مسلمانان در روهینگیا و بد رفتاری با ایشان، باعث شده تا ۵۸۲۰۰۰ مسلمان روهینگیایی به کشور همجوارشان، بنگله دیش، پناهنده شوند.

تبصره

ای اردوهای سرزمین های اسلامی! آیا به گمان خوبی که امت نسبت به شما دارد، عمل نمی کنید؟! بدانید که چشم امید امت بعد از الله سبحانه وتعالی به سوی شما و قدرت تان دوخته شده است. امت از حکام مزدور بیزار بوده و از آن ها متنفر است؛ پس شما هم با امت هم صدا شده نسبت به این حکام نفرت خود را اعلام نموده و امت مسلمه را یاری رسانید؛ یاریی که از زمان سقوط خلافت تا اکنون انتظار و امید آن می رود.

ای اردوهای اسلامی! تا وقتی این حکام خائن بر شانه های امت سوار باشند و بالای شان حکومت کنند؛ مانع قیام شما از یاری رساندن به حق شده و شما را از انجام فرض الله سبحانه وتعالی و تکلیف شرعی تان، که نصرت اسلام می باشد، مانع می گردند؛ پس بر شما لازم است که از اطاعت این حکام مزدور و ظالم دست کشیده و برای نصرت مادران، خواهران و برادران تان در روهینگیا و سایر سرزمین های اسلامی، که زیر یوق کفار و مزدوران شان جان می دهند، بشتابید؛ و گرنه در روز قیامت وقتی الله سبحانه وتعالی از آبرو و عزت زنان آزاده مسلمانی که توسط کفار زیر پا شده و به عفت شان بازی گردیده از شما پرسان کند؛ در حالی که شما صاحبان قدرت هستید، چه پاسخی خواهید داد؟! وقتی که نه مقام و منصب شما، به شما نفعی می رساند و نه هم فرمانبرداری؛ هم چون: پیشوایانی که شما را به معصیت پروردگارتان فرمان می دهند.

﴿وَإِنِ اسْتَنصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ﴾

[انفال: ۷۲]

ترجمه:  اگر مسلمانان مظلوم از شما كمك و ياری خواستند، كمك و ياری بر شما واجب است.

نویسنده: محمد عبدالملک

ادامه مطلب...

معرفی یحیی نسبت، نماینده مطبوعاتی حزب التحریر-بریتانیا

(ترجمه)

به عنوان مقدمه ای برای نقش جدید یحی نسبت، نماینده مطبوعاتی حزب التحریر-بریتانیا؛ در این جا یک مصاحبه کوتاهی است که بینش های وی را از جنبه های مختلف کاری حزب التحریر در بریتانیا ارائه می دهد.

۱- در مورد انتصاب تان به عنوان نماینده مطبوعاتی حزب التحریر در بریتانیا چه احساس می کنید؟

نماینده گی از اسلام در غرب جای بسا افتخار و در عین حال مسئولیت بزرگی است. ما همه به عنوان یک مسلمان می دانیم که الله سبحانه و تعالی آخرین پیامبرش صلی الله علیه وسلم را فرستاد تا انسان ها را از گودال های گمراهی به فراخنای ایمان و رستگاری نجات دهد. در بریتانیا بیشتر مردم از سختی های اسلام شنیده اند و نسبت به خوبی های آن بی خبر اند؛ در حالی که جامعه ما به نحوی تحت فشار قرار گرفته است که حکام خودخواه و قدرت طلب می خواهند، سیکولریزم را به عنوان نسخه اسلامی معرفی کنند. بناً در هم چو یک فضاء لازم است تا در زمینه مطمئین کردن مردم نسبت به اسلام، چنان چه که نیاز است باید تلاش صورت گیرد.

۲- آیا فکر می کنید که ادعای بازگشت خلافت بر منهج نبوت به واقعیت تبدیل خواهد شد؟

دست یابی به پیروزی از جانب الله سبحانه وتعالی است، با وجودی که ما می توانیم درک کنیم که اسلام در حال گسترش است، این امت، امتی است که افزایش مقاومت شان را در برابر عاملان قدرت های استعماری نشان داده و مخالف مداخلات غرب در سوریه، عراق، پاکستان و افغانستان می باشد و اجازه می دهد تا احساسات ریشه دار اسلامی نحوه چشم انداز ما به جهان و امور مربوط به آن را تحت نفوذ قرار دهد.

لازم به ذکر است که الله سبحانه وتعالی بر ما واجب گردانیده تا زنده گی مان را مطابق به اسلام به پیش بریم، صرف نظر از شرایط و کار به خاطر از سرگیری آن؛ نه تنها به عنوان یک واکنش به ظلم و ستم؛ بلکه به این معنی است که زنده گی طبق هدایت الهی برای مؤمنان امریست طبیعی که این خود بیانگر زیبایی دین اسلام برای بقیه مردم جهان است.

۳- چه چالش ها و فرصت هایی در راستای پیشبرد دعوت در غرب وجود دارد؟

زنده گی مملو از فراز و نشیب هاست که هرگاه از زاویه واقعی اش به بررسی گرفته شود، فرصت هایی را در زمینه حمل دعوت به ارمغان می آورد. اسلام تنها برای آسیایی ها، افریقایی ها، عرب ها و حتی برای مسلمانان نیامده است؛ بل یگانه راه درست و مناسب برای زنده گی انسان ها بوده و ایدیولوژی است که به خاطر سازماندهی زنده گی انسان ها فرو فرستاده شده است. در ضمن، مشکلات انسان ها را صرف نظر از عقیده، نژاد و رنگ شان درمان می کند. مردم عادی در بریتانیا اعم از مسلمانان و غیرمسلمانان، بدون هیچ گونه نگرانی واقعی نسبت به نحوه مدیریت امور شان مانند: یک فوتبال سیاسی در مقابل هم رفتار می کنند که بریگزیت یکی از نمونه های آن می باشد.

این در حالی است که بحث های زیادی را در مورد صورت حساب ها و زمان بندی های طلاق می بینیم که مردم عامه به علت عدم اطمینان از آن رنج می برند و احساسات ناسیونالیستی که در جریان همه پرسی برانگیخته شد، ما را به دیدن افزایش جنایات متخاصم وادار می سازد. بیان چنین موارد اسفبار فرصتی خوبی برای حمل دعوت اسلام به عنوان یک روش متمایز زنده گی می باشد که امروزه برای همه مردم مهم و اساسی می باشد.

۴- آیا ادعای تأسیس خلافت را در بریتانیا دارید؟

نه، ما می بینیم که سرزمین های اسلامی محل مناسب برای بازگشت خلافت است. لذا کار حزب در این زمینه در سرزمین ها مذکور متمرکز می گردد و این نیز از آثار و ادبیات چاپ شده حزب و واقعیت کاری آن بازتاب می گردد؛ هرچند که زنده گی در خارج از کشورهای اسلامی ما را از تعهد به بخشی از کار برای از سرگرفتن زنده گی اسلامی باز نمی دارد.

۵- کار شما در بریتانیا چیست؟

ما در این جا به خاطر کمک به کار حزب در سرزمین های اسلامی کار می کنیم. بنابر این، طبیعتاً ما همه اهل وجدان را تشویق می کنیم تا آن ها در این کار شایسته سهیم شوند. کار حزب التحریر در بریتانیا یک کار فکری است که عمدتاً مسلمانان و غیرمسلمانان را از واقعیت واقعی اسلام با خبر می سازد، به طوری که هرکس می تواند در مورد نحوه زنده گی اش تصمیم گیری آگاهانه داشته باشد. ما شیوه زنده گی اسلامی را بازتاب می دهیم که حاوی خلافت اسلامی به عنوان قدرت سیاسی بوده و بدیلی قابل قبول و مناسب برای هژمونی سیکولر سرمایه داری می باشد که تمام جهان از آن رنج می برد.

دولت های غربی، رسانه های اصلی و کسانی که دارای منافع خاص در نظم جهانی سرمایه داری هستند؛ مانند: ISIS و یا هم یک دولت الهیاتی تلاش می کنند تا خلافت را در نظر مردم خشن جلوه دهند؛ اما اجازه دهید واضیح کنم که بازگشت خلافت بر منهج نبوت مانند نظام های کنونی نیست؛ بل دولت متمایزی است که پیام مثبتی را در زمینه نجات بشریت از این همه نظامی های استبدادی به همراه دارد.

قصد ما این است که مردم را در یک جنگ فکری تمام عیار علیه سیکولریزم و استبداد آن رهبری کنیم تا جامعۀ اسلامی را به عنوان سفیر اسلام در تمام بشریت آماده کنیم. بن بر این، شما خواهید دید که کار ما با توضیح واقعیت اسلام و نظام سیاسی آن(خلافت) و آن چه که می تواند برای مردم این جهان انجام دهد، مشخص خواهد شد؛ به طوری مثال: دولتی باشد که همه مردم آرزوی آن را داشته باشند. ما از مردم می خواهیم تا اسلام را به عنوان یگانه راه درست و بدیل واقعی زنده گی در نظر گرفته و آن را برای خود انتخاب نمایند.

هرگاه یک انسان مخلص و با فرهنگ و یا هم یک پروفیسور بخواهد با مسلمانان که به خاطر خلافت کار می کنند، همکاری نماید، بدون شک مهر تروریست و افراطی و غیره القاب زده می شود. بناً کار ما در این جا شامل رد کسانی که به اسلام تهمت می زنند و رهبری مسلمانان  رادر زمینه فعل بودن شان در مقابل جنگ فکری علیه کسانی علیه اسلام چنین می کنند، می شود.

۶- آیا می بینید که نفوذ اسلام و مسلمانان در دنیای غرب در حال رشد است؟

بدون شک تعداد مسلمانان در جهان غرب به طور چشمگیری در حال افزایش است و با این رشد و آگاهی از آن چه که اسلام است، نیز افزایش یافته است. چی چیز دیگر می توان توقع داشت، در حالی که عقیده حاکم سیکولریزم باعث چنین سرکوبی، ویرانی، بدبختی، بی اعتمادی اقتصادی و هزاران موارد دیگر شده است. سرمایه داری خوشی های زنده گی بشریت را نابود کرده است که چنین یک پدیده ای از حل مشاکل انسان ها عاجز بوده و نمی تواند دردشان را مداوا کند.

اسلام پیامی برای همه بشریت بوده و بر خلاف عقیده سیکولریزم که خودخواهی، سازش و گمراهی در آن موج می زند، راه حل های مناسبی را برای پیشبرد چگونگی زنده گی ما ارائه می کند؛ ولی ما مثل استعمارگران نیستیم، که مردم را به زور مجبور به قبول عقیده مان نماییم، در عوض ما مردم را به یک مفکوره فرا می خوانیم؛ اگر مورد پسندشان قرار گرفت، پس باید طبق آن زنده گی شان را پیش برند.

ما بر این باوریم که بیشتر مردم در نهایت به حقیقت علاقه مند بوده و خواستار ارزش های عدالت و رد استبداد می باشند. با این حال همیشه یک اقلیت کوچکی وجود دارد که علاقمند بهره برداری از دیگران برای کسب در آمد خود به هر قمیتی که باشد، هستند. تنها این یگانه گروه کوچکی است که نسبت به بازگشت اسلام به عنوان یگانه راه درست زنده گی در هراس بوده و هرگز نمی خواهد که انسان ها فرصت شناخت از اسلام را داشته باشند و شاهد یگانه نظام زنده گی که از جانب خالق برای بشریت فرو فرستاده شده است، باشند؛ زیرا آن ها آماده نیستند که با برگشت اسلام به عنوان روش زنده گی کاخ قدرت شان فرو ریخته و مردم از تاریکی های استبداد به نور ایمان و عدالت روی آورند.

هنگامی که گروه معدودی از مردم فعالانه تلاش می کنند تا اسلام را زیر سؤال برده و مردم را در مورد واقعیت سیکولریزم فریب  دهند، پس ما باید نسبت به وجیبه خود مطمئین باشیم تا آن ها و برنامه های شان را افشاء نماییم، به طوری که مردم بتوانند آزادانه عقیده شان را انتخاب نمایند و از آن پیروی کنند. تاریخ بارها و بارها نشان داده است، وقتی به طور واقعی فرصتی به مردم برای شهادت عدالت ناشی از اسلام در عمل داده می شود، آن ها در آن جذب شده و آن را برای خود و نسل های آینده شان می پذیرند.

۷- پیام شما برای مرد عامه در بریتانیا و جوامع اسلامی چیست؟

این درست همان پیامی است که ما امروزه زیر استبداد نظام های قرار گرفته ایم که خون را در بدن ما خشک کرده اند و نمی گذارند که طبق میل خود عقیده خود را انتخاب کنیم و حتی فضاء را طوری عیار کرده اند که هر گونه انتخاب واقعی را انکار می کنیم. گرینفیل، بریگزیت، NHS، تعلیم و تربیه، مالیات سیاست های خارجی وغیره همه نمونه هایی اند که استبداد شیوه زنده گی نظام سرمایه داری پلید را نشان می دهد؛ اما در عوض اسلام دارای دیدگاها و راه حل های دقیق است که به زنده گی مردم رونق بخشیده و سطح زنده گی شان را ارتقاء می دهد. آرزو داریم که همه مردم در مورد همه برنامه هایی که اسلام برای جهانیان به ارمغان آورده است، آگاهی کامل پیدا کنند تا باشد که اسلام را به شکل درست آن بشناسند.

برای جوامع اسلامی پیام جداگانه ای داریم:

باور شما نسبت به اسلام، با وجود فشارهایی روزافزون به خاطر خم کردن شما در مقابل سیکولریزم و پذیرش ارزش های آن، چیزیست که باید به آن افتخار کنید و ماهم شما را در این راستا تقدیر می کنیم. ظلم برادران و خواهران مان در میانمار، عراق، پاکستان،کشمیر، فلسطین، یمن و سوریه همه و همه فقط به جرم مسلمان بودن شان که توسط استعمارگران جابر هدف قرار گرفته اند، امری نیست که به آسانی بتوان آن را تحمل کرد؛ مگر این شما هستید که در برابر این همه شکنجه ها به کمک الله سبحانه و تعالی قرار گرفته اید. ما به این اعتماد به نفس شما اطمینان کامل داریم.

وقت آن فرا رسیده است که ما همه کلید نجات بشریت را از تاریکی های ظلم و ستم نظام سرمایه داری سیکولر به دور نگهداریم؛ زیرا این کلید جزء شیوه زنده گی خالص اسلامی چیزی دیگری نیست که به عنوان یک ایدیولوژی برای بشریت ارائه می شود. شما سفیرانی برای مردم بریتانیا هستید که اسلام را به عنوان یگانه روش زنده گی سالم معرفی می کنید. لذا وقت آن است که دعوت اسلامی را به عنوان یک جنگ فکری به پیش برید، تا زمانی که همه مردم دنیا حقیقت را در مقابل دروغ، همان طوری که روز علیه شب قرار دارد، تماشا کنند.

یحی نسبت

نماینده مطبوعاتی حزب التحریر-بریتانیا

ادامه مطلب...

قربانی های بی بدیل جان و مال مردم افغانستان، چرا فدای منافع امریکا می شوند؟!

  • نشر شده در سیاسی

اوضاع جاری افغانستان در حالی منظر دیگری به خود می‎گیرد که دشمنی های آشکار، خیانت های نمایان و کشتارهای جمعی در حالی به نقطه فوقانی خود می رسد که حکومت افغانستان با تجدید پیمان ها و متصل شدن با امریکا، بیشتر طعم مقصود و محصول آن را می چشد.

مردم افغانستان تلخی نظام وارده شده و سیاست سر درگم کننده امریکا و زیر دستانش را از زمانی تجربه می کنند که خودشان را در دامن خون آلود امریکا قرار داده و به او توسل شدند. این توسل و وابسته گی سال هاست که به قیمت از دست دادن ارزش ها، جان و مال شان تمام و هنوز هم از بستن چنین قرار دادهایی یک جانبه و امیدواری هایی ذلیلانه دست بردار نیستند. حکام زیر دست افغانستان در حالی وارد چنین پیمان های پر مخاطره و تباه کن می شوند که در پذیرفتن و عدم پذیرفتن آن اصلاً اراده و اختیاری از خود ندارند؛ بلکه برای توجیه کردن پستی، ذلالت و خواری شان، علمای درباری، سیاسون دست پرورده غرب و رسانه سیکولر را به جلو کشانده تا ضعف و ناکارایی شان را با اشکال مختلف زیر و رو سازند.

افغانستان در حالی به میدان نبرد و جولانگاهی قدرت های جهانی تبدیل شده که حکام زیر دست افغانستان جزء تطبیق پالسی و استراتیژی امریکا، برنامه دیگری برای بقای سیاسی این مردم و سرزمین روی دست ندارند؛ بلکه تنها هدفی را پی گیری می کنند که از سوی امریکا، ناتو، سازمان ملل و بقیه کشورهای غربی بدان دستور داده شده باشند. طوری که مشاهده می کنیم تمام محور رویکرد، عمل و بحث دولت تنها روی تطبیق پالسی و برنامه های غربی است که برای پیشبرد آن هیچ کوتاهی از خود نشان نمی دهد.

مأموریت امریکا در افغانستان در حالی به طرف تحول و دگرگونی می رود که امریکا تلاش دارد تا در جنگ های دورن مرزی و بیرون مرزی افغانستان، عساکر مخالف و دفاعی را از میان خود مردم این سرزمین انتخاب کرده تا صید تلفات دو طرفه بین افغان ها باشد، و خودش با رهبریت و اکمال مالی و تسلحاتی از یک طرف، مخالفین نظام را تمویل و تجهیز کرده و از طرف دیگر، نیروهای دولتی را تنظیم و شکل دهی برای دفاع می کند که نتیجه این جنگ ها تنها به قتل عام مردم مسلمان افغانستان می انجامد. امریکا در حال حاضر برای تطبیق پالیسی جنگی اش در افغانستان به بهانه تروریزم و افراطگرایی 80 درصد جنگ ها و حملات زمینی و هوایی را خودش پیش برده که این حملات شامل تکتیک های جنگی ذیل می باشد:

-حملات راکتی طیاره های بی سرنیشن امریکا

-حملات هوایی خاص نیروهای امریکایی

-عملیات زمینی نیروهای امریکایی

-آزمایش انواع بمب ها

-تنظیم حملات انتحاری توسط سازمان های استخباراتی امریکا؛ مانند: بلک واتر، مایکل سمپل، بلوهاک وغیره.

البته این حملات اکثراً تحت نام طالب و داعش توجیه شده، در حالی که در  راه اندازی چنین حملات، امریکا دستی بالاتر دارد؛ چنان چه قبل از اعلام راهبرد دونالد ترامپ رئیس جمهور امریکا با وزیر دفاع و اعضای کانگرس اش، رأی زنی ها بالا تحقق یافتن پروژه های جنگی در افغانستان داشتند و تازه به نتبجه رسیدند که مسئولیت پیشبرد آن را به سازمان سیاه بسپارند، که این سازمان های جاسوسی و استخباراتی با بکارگیری قاتلان کرایی حملات و دهشت افگنی ها را سازماندهی کرده و مردم افغانستان را به خاک خون می‎کشاند.

ورود امریکا در افغانستان، درهای ظلم و خونریزی را باز کرده و این سرزمین را تبدیل به میدان نبرد و کشتارگاهی بزرگ کرده است، نبردی که طرف های درگیرد برای قدرت نمایی و منفعت خود گروه های نباتی را برای تهدید و وحشت روی هم قرار داده است. وضعیت فعلی مردم افغانستان دقیقاً آدم را به یاد سال های 1830م انداخته که سفید نژادان اروپایی سیاه پوستان را به ظلم و برده‌گی کشیده و برای سیل و رفع خسته گی شان آن ها را به جان هم انداخته، از کشتن شان لذت می بردند و بقیه سیاه پوستان بخاطر دلخوشی ارباب شان، عملکرد آن ها را تمجید و استقبال کرده تا بالای شان رحم صورت گیرد. امروزه حکام زیر دست مسلمانان نیز عین موقف سیاه پوستان را به خود گرفته و در برپایی جنگ، ویرانی و کشتن برادران مسلمان شان از اربابان کافرشان قدردانی و استقبال می کنند.

این در حالی ست که امریکا برای نفاق افگنی میان مسلمانان و پارچه پارچه کردن آن ها راه های متفاوتی را می پیماید تا به تسلط کامل و منابع دایمی مسلمانان دست یابد. در پهلوی آن، دسته بندی هایی که در گذشته میان امت مسلمه راه اندازی کرده بودند، این بار نفاق اندازی مذهبی را به شکل جدی آن روی دست گرفته تا به این ترتیب اساسیت های دینی و مذهبی را میان مسلمانان شعله‌ور ساخته و از وحدت دوباره امت تحت یک نظام و یک بیرق جلوگیری کند.

 مردم افغانستان دیگر نباید قربانی سیاست های امریکا و دولت دست شانده اش قرار گیرد؛ چون سال هاست که پیامدهای سیاست و جنگ امریکا را می پچشند و باید عبرت گرفته باشند. برای درهم کوبیدن امریکا و هم قطاران شان، باید مثل گذشته که به نظام کمونیزم نه گفته و مبارزه کردند، به نظام دموکراسی و سرمایه داری هم چنان نه گفته و در زمین دفن اش کنند، و بدانند که سعادت و خوشختی شان تنها در یاری کردن دین و نظام الله سبحانه وتعالی است. چنان چه الله سبحانه وتعالی در آیتی می فرماید:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ

[محمد: 7]

ترجمه: ای مؤمنان! اگر(دين) الله(سبحانه وتعالی) را ياری كنيد، الله(سبحانه وتعالی) شما را ياری می كند(و بر دشمنان تان پيروز می گرداند) و گام های تان را استوار می دارد.

 

علی عزیز عزیزی

ادامه مطلب...

تنها اسلام می تواند نظم دولت داری پایدار را به وجود آورد

(ترجمه)

خبر

در جریان چند هفته گذشته، اروپا بر پیشرفت ها در کاتالونیا متمرکز بوده است. این منطقه که از حالت موجود بیزاری جسته، ممکن سایر جدایی طلبان را در از سرگیری داعیه های شان تشویق کند. جنبش های آزادی خواهی که به اساس تمایلات ملیتی و هویت سیاسی شکل گرفته اند، سخت در انتظار نتایج اوضاع در کاتالونیا هستند.

تبصره

برگشت تهاجمی ملیت گرایی در اروپا نه تنها آن را به تجزیه تهدید می کندِ بلکه تمامیت ارضی چندین کشور را بصورت گسترده مورد خطر قرار می دهد. در اول این بریکست ها (Brexit)بودند که با حمایت قوی نیروهای راست گرا، فکر مافوق ملیتی را در انتخابات عمومی در سراسر اروپا برانگیختند. در عین زمان انگلیس، نیدرلند، فرانسه و جرمنی که قوت های فرار از مرکز را شکل می دادند، به شدت رشد کردند و علیه پیمان روم خطر محسوب  شدند. اگر چه برای چندین سال انتخابات نوع نخست(تلقین برای هویت دولت-ملیتی) انتخابات نوع دوم(نزدیکی به هویت اروپایی) را موکول ساخت که فقط چندین تن از سیاسیون حوادث جاری موجود را پیش بینی کردند؛ مگر اکثریت مطلق گمان داشتند که این تهدید(دولت-ملیتی) قابل کنترول است.

اگر به هر نوعی از انواعی که نخبگان اروپا گمان داشتند، آن ها می توانند دولت های فرا ملیتی اروپا را اداره کنند؛ اما امروز آن ها با بومیت(منطقه گرایی) که در درون دولت های شان به کمک قوت های مشابه و مخرب تحریک می شوند، مواجه اند. نوعیت سوم انتخابات(رأی برای منطقه گرایی) می تواند معیار جدید اروپا قرار گیرد.

باربرا لویر پروفیسور جغرافیه در انستیتیوت فرانسوی هشت پاریس، در مورد حوادث اخیر در کاتالونیا چنین ارایۀ نظر کرد: «نیروی بی ثبات سازی در سایر نقاط اروپا بسیار بزرگ است.» به باور وی استفاده از نیروی فزیکی از جانب مادرید بخاطر مانع شدن جدایی طلبان در کاتالونیا "هدیۀ خدابخش برای منطقه گرایی در اروپا است".

جنبش آزادی خواه کاتالونیا، الگوی خوبی برای چندین جنبش جدایی طلب اروپایی شده است؛ زیرا باسک ها، مردمی که در قسمت های غربی کوهای پیرنه، در فرانسه و هسپانیا زنده گی می کنند، اسکاتلندی ها، ایرلندی ها و فلیمی ها، مردمانی که در فلاندر، منطقه ای در میان بلجیم، فرانسه و نیدرلند تقسیم شده است، مشتاقانه حوادث هسپانیا را بیان و تعقیب می کنند و پلان های خودشان را برای دولت داری آماده می سازند. بالکان-آیزیشن(تقسیم یک منطقه به بخش های کوچک در میان دو طرف دولت با هم دشمن)، در اروپا یک پیش بینی واقعی بوده که این خود مدل ویست فالین(طرز دولت داری مردمی) را خاتمه می بخشد.

بناً به هر طریقی که سنجش کنیم، سرنوشت اروپا به ناکامی طرز دولت داری مردمی(ویست فالین) گره خورده است. این نوع سازماندهی ارتباط میان دولت و اتباع اش را به اساس ملیت گرایی بر قرار کرده و آن را به حیث یک اصل در میان شهروندان، دارای هویت های مختلف استفاده می کند. با این حال، معمولاً اصول را در کل به اساس هویت-ملیت یا مردم مسلط در جامعه شکل می دهند. پس در انگلیس مردم آن بر اتباع  اسکاتلند، ایرلند و ویلش از سلطه ی ملیتی خود استفاده می کنند. در شرایط خاص هویت-ملیت حاکم در امر اتحاد ملت و حتی ایجاد روحیه ی فراملیتی که می تواند باعث حساسیت های شدید در میان دولت ها شود، بسیار کار آمد واقع شده و حتی نتایج  آن را در جنگ جهانی اول و دوم به وضوح دیده می توانیم.

در حالات صلح یا ادامه ادوار رکود و کاهش اقتصادی، ملیت گرایی می تواند به داخل جهت یافته و باعث برخوردهای هویتی با سایر مناطق در داخل ساحه دولت شود. بدین جهت هسپانیا کشمکش های طولانی با سرزمین باسک و کاتالونیا داشته است. مردم انگلیس در زد و خوردهای درازمدت با ایرلندی ها و اسکاتلندی ها مواجه گردیده و چندین کشور دیگر اروپایی تضادهای مشابه را در قاره ی اروپا تجربه کرده اند.

هم چنان قوت های مشابه منطقه گرا در امریکا نیز دیده می شود؛ زیرا امریکا که خود را داعیه دار نظم ویست فالین(طرز دولت داری مردمی) می داند، چندین جنبش جدایی طلبی را در خود دارد که بیشتر در ایالت کالفورنیا قابل ملاحظه اند. در حالی که نظم دولت های ملیتی در اسلام به بحران های شدیدتر از این مواجه شده است و طرز دولت داری ساختگی که وارد جهان اسلام شده، در حال انحلال است. هم چنان هند که خود را بزرگ ترین تطبیق کننده دموکراسی جهان می نامد، به صورت قاطع در مقابل چندین جنبش آزادی خواه می جنگد تا مفکورۀ  "زنده باد هند مادر" را نگهدارد.

به صورت خلاصه: روزهای مدل ویست فالین انگشت شمار شده و به طرز جدیدی در سازمان دهی ارتباطات میان مردم و دولت ضرورت است. اتحادیه اروپا یا همان امپراتوری نامشروعی که به حیث تجربه مدرن شناخته شده، حالا دستخوش قوت های فرار از مرکز ملیت گرایی و منطقه گرایی قرار گرفته است. دوره قبل از عصر امروزی(عصر امپراتوری)،  قرن ها ثبات را به میان آورد؛ مگر به دولت های مدرن راه را باز کرد تا به اساس ملیت گرایی شکل بگیرند. بنابراین جهان برای امپراتوری، دولت-ملیتی و اتحادیه اروپا پیشنهاد های دیگری دارد تا ارتباطات میان مردم و دولت را نظم داده و برای همیشه قوت های ملیت گرا و منطقه گرا را کنار بزنند.

حالا آن که در اسلام این خالق است که انگیزه های حیاتی را جهت مقید ساختن اتباع به نزد دولت وضع می کند، نه ملیت های مسلط. اسلام قرن ها به صورت طبیعی قوت های ملیتی گرا و منطقه گرا را با بخشیدن تابعیت دولت خلافت اسلامی، بر جایشان نشانده است و با ارایه حقوق مساویانه بر اتباع متنوع اش در جهت استفاده و لذت بردن از مزایای هم چو: حق زنده گی کردن، زنده گی مصئون، عزت، حفاظت از مالکیت، اجازه انجام عبادات بدون کدام آزار واذیت و عدم کنار زدن مردم، پیشتاز بوده است. اگر دولت خلافت از محدودهٔ خود پا فراتر نهد، اتباع دولت آن را درست می کنند. امروز تنها علاج برای حساسیت های خطرناک سیاست هویتی که در سراسر جهان در چهره ملیت گرایی و منطقه گرایی رونما می شود، اسلام است و بس. الله سبحانه وتعالی می فرماید:

﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ

[حجرات: ۱۳]

ترجمه: ای مردم ما شما را از یک مرد و زن خلق نمودیم و شما را به شعبه ها و قبایل تقسیم نمودیم تا یک دیگر را بشناسید. به راستی که مکرم ترین تان در نزد الله(سبحانه وتعالی) با تقوی ترین تان هست، بی گمان  الله(سبحانه وتعالی) دانا و آگاه است.  

نویسنده: عبدالمجید "بیاتی"

 برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...

سیاست امریکا در آسیای جنوبی، تبدیل هند به قدرت استعماری منطقوی است که دیگران را توسط آن کنترول نماید؛ اما رهبران پاکستان آن را کوکورانه برای ارباب شان-امریکا- تطبیق می نمایند Featured

(ترجمه)

نیکی هیلی نماینده امریکا در سازمان ملل روز شنبه ۱۷ اکتوبر ۲۰۱۷م خطاب به شورای دوستی هند و امریکا در واشنگتن گفت: «امریکا شدیداً به کمک هند در آوردن ثبات در افغانستان، از بین بردن کشمکش ها در این کشور و دیگر مسائل ضرورت خواهد داشت.» او هم چنان اظهار داشت: «هند نه تنها به ساختن افغانستان کمک کرده می تواند؛ بلکه می تواند به ما کمک کند تا پاکستان را تحت نظارت داشته باشیم.»

رهبران پاکستانی بعد از به دست آوردن تحفه از طرف اداره ترامپ که نجات گروگانان امریکایی بود، به خوشحال ساختن این اداره شتافتند؛ در حالی که این عمل امریکا استحصال اطمینان از مزدوری این رهبران به خوش خدمتی امریکا بود. این رهبران برای خوش خدمتی هرچه بیشتر به ترامپ، به سوی مسقط پایتخت عمان شتافتند تا بتوانند در کنفرانسی در این کشور طالبان را به میز مذاکره بکشانند که در پاسخ به همه ی این خوش خدمتی ها یکی از سران اداره ترامپ با تحقیر بس بزرگ رهبران پاکستان، از رقیب دیرینه و دو روی آن ها(هند) خواست تا در افغانستان نقش بیشتری بازی نماید.

ما از این رهبران حتی بعد از این تحقیر شان توسط اداره ترامپ تغییری امید نداریم؛ چون آن ها با ادبیاتی؛ چون: عزت، جلال و احترام ناآشنا اند. ما حتی به مسلمانان مخلص در سراسر جهان بی شرمی های آینده این رهبران را گوش زد می نماییم. آن ها به خاطر خوش خدمتی به امریکا؛ حتی به دامن دولت هندوی هندوستان خواهند شتافت و حتی از پروژه آخند بهارت(هند برزگ) با آغوش باز حمایت خواهند کرد و برای توجیه کردن آن برای مسلمانان دلایلی خواهند ساخت و هرکه به این سر تعظیم فرو آوردن شان به دولت هند مخالفت نماید، او را تعقیب خواهند کرد. این عمل همانند عمل ننگین شان در دهه قبل است که با همکاری با امریکا و مساعد ساختن زمینه اشغال افغانستان، آن ها از حمله امریکا به افغانستان حمایت نمودند و پرویز مشرف که به مزوری شان در آن زمان مؤظف بود، آن را توجیه کرده و کار عاقلانه خواند.

ما بالای افراد صاحب عزت و شرف که در دولت پاکستان مؤظف اند؛ اما به خاطر کارکردهای این خائنین نام ایشان نیز در جمله خائنین می روند و با این عملکردهای سران شان در معامله و مزدوری به دیگران احساس حقارت می کنند، صدا می زنیم که آیا نمی خواهید از زمره این خائنین بیرون آیید و در این خیانت های شان همکار آن ها نباشید؟‌ ما به آن ها از حیث امر بالمعروف و نهی عن المنکر گوش زد می نماییم؛ اگر نمی خواهید در زمره آن ها حساب شوید، باید به معامله های ننگین شان که به همگان هویدا است، چشم های تان را بسته نکرده و سرتعظیم فرو نیارید.

امریکا پلان دارد که هند را ابر قدرت استعماری منطقه بسازد و رهبران پاکستان در رهبری نظامی و ملکی این کشور به آن چراغ سبز نشان داده اند. بدانید، امریکا و رهبران پاکستان این را خوب می داند که هند نمی تواند ابر قدرت استعماری منطقه شود؛ مگر این که پاکستان در این مسیر ضعیف ساخته شود.

بناً دولت هند قصداً آتش بس را در خط مقدم نظامی بین دو کشور(Line of Control) و سرحد بین دو کشور نقض می نماید و رهبران پاکستان قصداً سیاست خاموشی و یا سیاست عدم عملکرد و جواب باالمثل را پیش می گیرند تا از این طریق هند را قدرت هژمون و متجاوز منطقه نشان دهند. تصادف نیست که امریکا هرازگاهی از هند ستایش نموده، تصویر این کشور را در دنیا خوب ساخته و در عین حال به تحقیر پاکستان می پردازد. سیاست امریکا مبنی بر تضعیف پاکستان و قوی ساختن هند، دیگر مثل آفتاب روشن است. بناً ما از آن هایی که به مردم پاکستان و دیگر مسلمانان صادق اند و به منافع مردم پاکستان فکر می کنند، می پرسیم که چگونه می توانند در مقابل این همه سیاست های ویران کننده و فریب کارانه رژیم فعلی پاکستان مهر سکوت بر دهن داشته باشند؟

ای عساکر و نیروهای مسلح پاکستان! درست در پیش چشمان تان منافع استراتیژیک کشورتان فدای منافع امریکا در منطقه می شود. امریکا نه تنها شما را برای حضورش در افغانستان استفاده می نماید؛ بلکه با حضورش در منطقه دشمن دیرینه تان را نیز تقویه می نماید. قبیح تر از آن، امریکا رهبران شما را قناعت داده تا پاکستان هیچ وقت سد راه  پلان امریکا مبنی بر قدرت هژمون ساختن هند نشود. تنها راهی که شما می توانید از طریق آن به همه ای این نا بسامانی ها و معامله های ننگین سران تان نقطه اتمام بگذارید، با نصرت دادن به حزب التحریر برای تأسیس دوباره خلافت واقعی اسلامی بر منهج نبوت است. آن وقت است که می توانیم دوباره رهبران این سرزمین شویم و دوباره نظام اسلام را به این شبه قاره بیاوریم که توانست قرن ها به خوب ترین وجه امور آن را تنظیم نماید؛ تنها آن وقت است که می توان امریکا را دوباره به انزوای تاریخ کشاند و به تجاوزهای هند در سرزمین های اسلامی برای همیش نقطه پایان گذاشت.

پس برادران! برای جلال، قدرت و اجری که الله سبحانه وتعالی برای کمک کننده های حاکمیت دین(انصار) وعده داده است، بشتابید و خود را از آن اجر بزرگ و قدرت دنیوی محروم نسازید. الله سبحانه وتعالی می فرماید:

﴿وَٱلسَّابِقُونَ ٱلأَوَّلُونَ مِنَ ٱلْمُهَاجِرِينَ وَٱلأَنْصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَّضِىَ ٱللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُواْ عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِى تَحْتَهَا ٱلأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَآ أَبَداً ذٰلِكَ ٱلْفَوْزُ ٱلْعَظِيمُ

[توبه: ۱۰۰]

ترجمه: پيشگامان نخستين مهاجران و انصار و كسانی كه به نيكی روش آنان را در پيش گرفتند و راه ايشان را به خوبی پيمودند، الله(سبحانه وتعالی) از آنان خوشنود است و ايشان هم از او خوشنودند، و الله(سبحانه وتعالی) برای آنان بهشت را آماده ساخته است كه در زير(درختان و كاخ های) آن رودخانه ها جاری است و جاودانه در آن جا می مانند. اين است پيروزی بزرگ و رستگاری سترگ .

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه پاکستان

ادامه مطلب...

امریکا پس از تکمیل خدماتش در عراق و سوریه، علیه ایران موضع گیری می کند!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

جای شکی نیست که اظهارات کنونی دونالد ترامپ رئیس جمهور امریکا به طور خاص مربوط به برنامه هسته ای ایران نیست؛ بل در واقع آن چه که مربوط به این امر می شود، فعالیت های منطقوی ایران می باشد. (منبع: گزارش رویترز ۱۰ اکتوبر ۲۰۱۷م) ایران روز سه شنبه به امریکا گفت: «اگر دونالد ترامپ سپاه پاسداران را به عنوان یک سازمان تروریستی تلقی کند، بدون شک خودشان در صف تروریست ها قرار می گیرند.»

انتظار می رود که دونالد ترومپ رئیس جمهور امریکا، در این هفته تصمیم نهایی خود را مبنی بر این که چگونه می خواهد تأثیر منطقه ای ایران را داشته باشد، اعلام کند. ترامپ انتظار دارد تا یک معامله مهم  ۲۰۱۵م را لغو نماید. ایران با قدرت های جهانی برای جلوگیری از برنامه هسته ای خود در مقابل لغو اغلب تحریم های بین المللی مواجه شده است. اعلام ترامپ از تمدید قرارداد جلوگیری می کند و این تصمیم را به کنگره می دهد که در مدت ۶۰ روز به خاطر دوباره تحمیل کردن فرمان های شان تصمیم اتخاذ کنند و او نیز انتظار دارد تا قوی ترین نیروی امنیتی ایران یعنی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را به عنوان یک سازمان تروریستی معرفی کند.

تحریم های امریکا در مورد سپاه پاسداران می تواند درگیری ها در عراق و سوریه را تحت تأثیر قرار دهد، در حالی که تهران و واشنگتن هر دو از احزاب حربی حمایت می کنند که در مخالفت با گروه ستیزه جوی دولت اسلامی قرار دارد. خشم امريكا نسبت به ايران در اين زمان، تنظیم و محدود كردن ايران به مأموریت تعیین شده اش می باشد. حقیقت امر این است که ایران در جهت اجرای برنامه های امریکا در افغانستان، عراق و اکنون در سوریه همکاری کامل داشته است. هدف امریکا در دوران اوباما برای پایان دادن معامله هسته ای ایران، آغاز عادی سازی روابط عمومی با ایران بود تا از این طریق بتواند در استفاده از خدمات ایران بیشتر دست باز داشته باشد.

خشم امریکا در این زمان به این خاطر است که ایران وروسیه با تلاش خود در جهت برگردانیدن نیروهای اسد به قسمت جنوب شرقی سوریه از مأموریت شان پا فرا تر گذاشته اند. امریکا با این امر مخالف است؛ چرا که سوریه می خواهد یک نظام غیرمتمرکزی را به کار گیرد که عیناً مشابه برنامه امریکا باشد که در عراق دنبال می شد.

امریکا کنترل جهان اسلام را از دست می دهد؛ زیرا امریکا در هر سرزمین اسلامی که وارد شده است، با جهاد مواجه شده است.  رژیم های مزدور  تحت حمایت امریکا به طور فزاینده ای مجبور شده اند تا برای ادامه اعمال سیاست های غربی بالای مردم خود ظلم و ستم روا می دارند. امریکا با استفاده از تکتیک های سابق انگلیس به گونه ای بازی می کند که رژیم های کشورهای اسلامی علیه یک دیگری قرار گیرند، به نحوی که از مصر علیه لیبیا، از پاکستان علیه افغانستان، از عربستان سعودی علیه ایران و از ترکیه علیه سوریه استفاده می کند که هر کدام از این کشورها در این فرایند به عنوان قدرت های منطقه ای عرض اندام می کنند و متأسفانه ایران از جمله کشوری است که متناسب با این الگو قرار گرفته است.

امریکا هرگز نمی توانست، بدون حمایت غیر مستقیم ایران وارد افغانستان شود؛ بل این ایران بود که امریکا را از جهاد علیه اشغال عراق به دور گذاشت. این ایران بود که به خاطر نجات منافع امریکا تلاش به خرج داد، درست زمانی که نماینده اش بشار الاسد در سوریه با انقلاب گسترده ای که توسط بهار عربی به وجود آمد، مواجه شد. در ضمن، این ایران بود که توانست تا وفاداری رژیم های بغداد و دمشق را نسبت به خود فراهم کند و اجازه داد تا با کشورهای غربی به تجارت و روابط دیپلوماتیک بسیار محدود باز گردند.

خیلی اسفبار است که کشوری؛ هم چو ایران چنین بازی احمقانه ای را بازی می کند. انقلاب ۱۹۷۹م در ایران بیانگر این امر بود که نه تنها سلطنت فارس؛ بل تملق ایران به قدرت های خارجی، به ویژه امریکا را سرنگون کند. ایران پس از جنگ خلیج در سال ۱۹۸۰م که صدام حسین با سلاح های غربی به منظور شعله ور ساختن جنگ علیه جوانان ایرانی تدارک دیده بود، به شدت رنج می برد. اگر دولت ایران از تملق به کفار اجنبی دست بردار نشود و در هماهنگی با روسیه از رژیم خونخوار بشار الاسد حمایت کند که نه سنی به مسلمان بودنش باور دارد و نه هم شیعه، پس این همه فدارکاری های جوانان ایرانی چی نتیجه ای خواهد داشت.  اساساً انقلاب ایران با اقتباس از نظام دموکراتیک جمهوری غربی مدل دولت-ملت در تطبیق شریعت اسلامی مؤفق نشد.

اندیشمندان مسلمان به اصطلاح مدرنست، نسخه های متعددی از این گونه دولت ها را در سراسر کشورهای اسلامی ایجاد کرده اند که هدف اساسی آن ها همانا اقتباس از مفکوره لیبرال-سیکولر غربی در جایگزین کردن میراث فرسوده فرهنگی مسیحی با اسلام می باشد. به جای تطبیق شریعت اسلامی، چنین دولت ها ادعای به تصویر کشیدن ارزش های کلی اسلامی را می کنند و به این ترتیب، آن ها به اسلام به عنوان یک نظام جامع و کلی  عقیده ندارند؛ مگر به عنوان یک منبع روحی و رهنمای اخلاقی. اگر دولت ایران متعهد به اجرای کلی شریعت اسلامی باشد، هرگز با امپریالیست های کافر همکاری نخواهد کرد. الله سبحانه وتعالی می فرماید:

﴿وَلَن يَجْعَلَ اللّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً

 [نسأ:۱۴۱]

ترجمه: و هرگز الله(سبحانه وتعالی) از طریق کافران راهی بر مسلمانان مقرر نکرده است.

این آیه نمونه خوبی از چگونگی احکام شرعی را نشان می دهد که بر اساس کلام الهی استوار می باشد و نه تنها که جنبه معنوی و بعدی اخلاقی دارد؛ بل تمام جنبه های زنده گی را به شمول سیاست خارجی در بر می گیرد. طبق اصول فقه اسلامی این آیه نمی تواند به عنوان معلوماتی در مورد نیت و عمل الله سبحانه و تعالی تلقی شود، هر چند به لحاظ زبان شناسی در این شکل ظاهر می شود؛ زیرا به عنوان معلوماتی در تناقض با رخدادهای واقعی؛ حتی در زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم قرار می گیرد.

از این رو، این تنها می تواند، به عنوان یک حکم شرعی برای تحریم کردن اختیاری کافران بر مسلمانان تفسیر شود. این مانند آنست که هرگاه مردی به پسرش گوید: مهمان را گرامی دار! در واقع، امریست برای پسر تا به مهمان اکرام نماید، هر چند که از لحاظ زبان شناسی جنبه معلوماتی دارد. در نتیجه برای هیچ مسلمانی جایز نیست تا در راستای تطبیق برنامه های سیاسی کفار اجنبی همکاری نمایند، باالخصوص اگر  برنامه ها مستلزم هم کاری در جهت ایجاد کنترول و تسلط کفار بر سرزمین های اسلامی باشد.

از سوی دیگر، مسلمانان به اصطلاح مدرنیست، از ارش های کلی اسلامی؛ از قبیل رفاه در اسلام به بسیار سادگی استفاده نموده و مطابق میل شان به هر فردی از افراد تفسیر می نمایند؛ ولی با این حال، با توجه به منش ضد امریکایی و صداقت ظاهراً عمیق برخی از عناصر این انقلاب، ایران در متابعت از اجندای امریکایی هنوز هم از این انقلاب هراس دارد. یگانه راه مصالحه این است تا مشخص شود که دولت ایران در دام علایق ملت و مذهب در برابر منافع امت و دین افتاده است. علی رغم این واقعیت که اسلام هرگز تقسیمات ملی و مذهبی را تحمل نمی کند؛ دروازه اسلام به روی تبادل افکار و بحث های فکری و پر جنب و جوش باز است؛ ولی با آن هم مسلمانان ملت واحدی اند که نمی پرستند؛ مگر پروردگار یکتای بی همتا را.

حکام ایرانی به این فکر اند که ارتباط ضمنی با امریکا آن ها را قادر خواهد ساخت تا قدرت و نفوذ دولت خود را گسترش دهند و برنامه های فرقه ای ناسیونالیستی شان را مهم تر از منافع مسلمانان عادی در افغانستان یا عراق و یا سوریه بدانند. علاوه بر این، رهبران ایرانی مانند دیگر رهبرهای کشورهای اسلامی تا حال درک نکرده اند که کفار اجنبی به جزء منافع خودشان، وفاداری ندارند. امریکا طبق علایقش از حکام کشورهای اسلامی سود می برد و به همین ترتیب آن ها را کنار می زند. این در حالی است که برخی از حکام سرزمین های اسلامی به این امر پی برده و آن را شخصاً تجربه کرده اند؛ اما این که آن ها فاقد شخصیت و وجدان اند و حتی با وجودی که آشکارا توسط امریکا مانند کاهِ پس خورده حیوانات کنار زده می شوند، با آن هم از تملق و دنباله روی دست بر دار نیستند.

لذا وقت آن فرا رسیده است که مسلمانان مخلص ایران باید ناسیونالیزم و فرقه گرایی را به طور کامل کنار بگذارند و در عوض، دست به دست هم داده و در مقابل کفار اجنبی بپا خیزند و وفاداری شان را نسبت به اسلام نشان دهند تا باشد که با تأسیس دولت اسلامی(خلافت) بر منهج نبوت تحت قیادت یک خلیفه واحد که پیام اسلام را توسط دعوت و جهاد به تمام جهان حمل می نماید، اختیار امورات شان به طول کلی در دست شان قرار گیرند.

نویسنده: فایق نجاه

برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه