چهارشنبه, ۰۸ ربیع الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۹/۱۱م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

پیام عالم بزرگوار، شیخ عطاء ابن خلیل ابوالرشته «امیر حزب التحریر»، به‌مناسبت یادبود از 99همین سالروز سقوط دولت خلافت!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

 

الحمد لله والصلاة والسلام علی رسول الله وعلی آله وصحبه ومن والاه وبعد:

به امت اسلامی به‌طور عام؛ امتی‌که الله سبحانه وتعالی بهترینی امت‌ها قلم‌دادش نموده است و به شباب حزب‌التحریر به‌طور خاص؛ همان کسانی‌که با حمل دعوت اسلامی به‌گونۀ صادقانه و مخلصانه، الله سبحانه وتعالی برای‌شان عزت بخشیده است، و به بازدیدکنندگان صفحه که با شور و اشتیاق آن را دنبال می‌کنند! به همه‌ای این‌ها:

السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته!

در چنین روزی 99سال قبل، جنایت‌پیشۀ زمان، مصطفی کمال خلافت را ملغا اعلان کرد. هرچند این مانند روز روشن و با دلائل بسیار، ثابت بود که ازبین بردن دولت خلافت کفر بواح و لغو حاکمیت اسلام است و نظر به حدیث پیامر صلی الله علیه وسلم که بخاری و مسلم آن را روایت نمود‌اند؛ باید با مرتکب آن رویاروی با شمشیر (برخورد مسلحانه) صورت می‌گرفت. جناده ابن ابی امیه می‌گوید: ما در حالی بر عباده ابن صامت وارد شدیم که او بیمار بود؛ برایش گفتیم: الله حالت‌ات را بهبود دهد؛ برای‌مان از رسول الله صلی الله علیه وسلم حدیثی را بیان کن؛ الله سبحانه وتعالی  با شنیدن آن از پیامبر صلی الله علیه وسلم به تو سود رسانده است! عباده ابن صامت گفت: پیامبر صلی الله علیه وسلم از ما خواست که با او بیعت کنیم و ما با او بیعت کردیم. در چیزی‌های‌که از ما بیعت گرفت، این‌ها بود:

«أنْ بَايَعَنَا عَلَى السَّمْعِ وَالطَّاعَةِ فِي مَنْشَطِنَا وَمَكْرَهِنَا، وَعُسْرِنَا وَيُسْرِنَا، وَأَثَرَةً عَلَيْنَا، وَأَنْ لَا نُنَازِعَ الْأَمْرَ أَهْلَهُ إِلَّا أَنْ تَرَوْا كُفْرًا بَوَاحًا عِنْدَكُمْ مِنَ اللَّهِ فِيهِ بُرْهَانٌ»

ترجمه: اين‌كه بر شنیدن و فرمان‌بردن در خوشی و ناخوشی، سختی و آسانی و در حالت ترجیح دیگران بر ما بیعت نماییم و با فرمان‌داران پرخاش و منازعه ننماییم؛ مگر این‌که از آن‌ها کفر واضح و آشکاری را مشاهده نماییم که در نزد الله (سبحانه وتعالی) حجتی داشته باشیم.

پس واجب آن بود که در هنگام سقوط خلافت با او (مصطفی کمال) برخورد مسلحانه صورت می‌گرفت و قربانی داده می‌شد؛ هرچند این قربانی گزاف و گران می‌بود. اما آن طاغوت آن‌چه را که سزوارش بود و باید از بیخ و بُن برکنده می‌شد، از جانب امت ندید. از آن به بعد تاریخِ بهترینی امت‌ها که برای دعوت انسانیت بیرون کرده شده، به تیره‌گی گرایید. امتی‌که روزگاری صاحب دولت واحد خلافت بود که با جانب‌داری از حق و عدالت جهان از او می‌ترسید. اما امروز بیش‌تر از پنجاه پارچه شده‌است و هریک با سهم و حصۀ خود نسبت به دیگرش دشمنی دارد؛ بالای‌شان کسی مسلط شده که بر آن‌ها رحم ندارد و امورشان را سرپرستی نمی‌کند. فقط این نیست؛ بلکه امورشان بر حکام و فرماندهان احمق، اجیران کفار و سرسپردگان استعمار سپرده شده و دارایی‌های‌شان چرخۀ اقتصاد دشمنان دین الله را به گردش درآورده‌است.

در حالی‌که اقتصاد خود این سرزمین‌ها و اهل آن به یغما برده شده، ورشکسته شده‌است، اهل این سرزمین‌ها از آن نفع برده نمی‌توانند و حال‌شان این‌گونه است: «مانند شتری‌که در صحرای خشک بر پشت‌اش آب بار کرده شده و از تشنگی از بین می‌رود». این همه زیر چشم و گوش این احمق‌ها اتفاق می‌افتد... فقر در میان مردم به جز حکام و اطرافیان‌شان گسترش یافته؛ حکامی‌که مزد خوش‌خدمتی خود را با ذلت و خواری از باداران استعمارگرشان بدست می‌آورند و با این کارشان به الله و رسول خیانت می‌ورزند و تلاش می‌نمایند تا مردم را از راه الله عزیز و حکیم باز دارند.

ای مسلمانان! خلافت قضیۀ سرنوشت‌ساز مسلمانان است؛ توسط آن حدود اجراء می‌شود، حرمت‌ها نگاه می‌شود، زمینۀ فتوحات مساعد می‌شود و اسلام و مسلمان‌ها عزت می‌یابند. این همه در کتاب الله غالب و باحکمت، سنت پیامبرش و اجماع اصحابِ پیامبرش صلی الله علیه وسلم وارد شده‌است. کافی‌ست مسلمان در امور سه‌گانه ذیل تدبر نمایند تا بدانند که فرضیت خلافت چقدر بزرگ است:

یکم: این فرمودۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم که طبرانی در معجم الکبیر از عاصم و او از ابوصالح و او از معاویه رضی الله عنه روایت نموده که گفت: از رسول الله صلی الله علیه وسلم شنیدم که می‌گفت:

«وَمَن مَاتَ وَليسَ في عُنُقِهِ بَيْعَةٌ، مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»

ترجمه: هرکس در حالی بمیرد که در گردنش بیعتی نباشد؛ به مرگ جاهلیت مرده است.

این دلیلی‌ست بر بزرگی گناه مسلمان توان‌مندی‌که برای موجودیت خلیفه‌ای‌که با وی بیعت نماید، کار و فعالیت نمی‌کند. یعنی این دلیلی‌ست که باید به صورت حتمی و الزامی خلیفه‌ای وجود داشته باشد تا با او بیعت صورت گیرد.

دوم: مشغول شدن اصحاب پیامبر بر برپایی خلافت و نصب خلیفه قبل از دفن پیامبر صلی الله علیه وسلم؛ در حالی‌که عجله در دفن میت امری‌ست که در نصوص شرعی از آن یاد شده‌است. در معرفة السنن و الآثار از بیهقی آمده است: «شافعی پیرامون روایت ابو سعید گفته است: پسندیده‌ترین عجله دفن میت است؛ هنگامی‌که مرگ آن تثبیت گردد.» این نسبت به هر میتی است؛ اما وقتی‌که میت رسول الله صلی الله علیه وسلم باشد؛ چگونه است! با وجود این‌که میت رسول الله صلی الله علیه وسلم بود؛ اصحاب بیعت با خلیفه را بر دفن پیامبر مقدم کردند و این بیان‌گر اجماع صحابه بر اقامۀ خلافت است که دفن رسول الله صلی الله علیه وسلم را تأخیر و مشغول نصب خلیفه گردیدند.

سوم: حضرت عمر رضی الله عنه در روز وفاتش برای انتخاب خلیفه از شش‌تنی‌که به بهشت مژده داده شده‌اند؛ ضرب الاجل سه‌روزه تعیین کرد و وصیت کرد که اگر در جریان سه‌روز بر نصب خلیفه اتفاق نکردند؛ بعد از روز سوم شخص مخالف کشته شود و پنجاه تن از مسلمان‌ها را برای تنفیذ این امر مسئولیت داد. یعنی برای کشتن شخص مخالف، با وجود آن‌که آن‌ها به بهشت بشارت داده شده، از اهل شورای حل و عقد و از بزرگان صحابه بودند. این کار در پیش چشم‌وگوش صحابه انجام گرفت و این‌که کسی با این کار مخالفت ورزیده و یا این امر را ناپسند دانسته باشد، چیزی روایت نشده است. این هم دلالت بر این دارد که برای مسلمان‌ها درست نیست که بیش‌تر از سه شبانه روز را بدون خلیفه سپری نمایند. اما امروز بر ما "مجموعه‌ای از سه‌ها" گذشته‌است!! لا حول ولا قوة إلا بالله! پس ای مسلمان‌ها خلافت امر بسا بزرگ و بزرگ و قضیۀ سرنوشت‌ساز مسلمانان است.

ای مسلمانان! با این‌همه ما از رحمت الله سبحانه وتعالی ناامید نیستیم.

﴿إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ﴾

[یوسف: 87].

چرا كه از رحمت الله جز كافران نااميد نمی‌گردند. آن‌هم در حالی‌که الله سبحانه وتعالی خلافت زمین را برای مؤمنینی‌که عمل صالح انجام می‌دهند، وعده داده است.

﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ﴾

[نور: 55]

ترجمه: الله به كسانی از شما كه ايمان آورده‌اند و كارهای شايسته انجام داده‌اند، وعده می‌دهد كه آنان را قطعاً جايگزين (پيشينيان، و وارث فرماندهی و حكومت ايشان) در زمين خواهد كرد، همان‌گونه كه پيشينيان را جايگزين (طاغيان و ياغيان ستم‌گر) قبل از خود كرده است.

هم‌چنان پیامبر صلی الله علیه وسلم بر بازگشت خلافت بر منهج نبوت، پس از پایان دورۀ حکم دیکتاتورها -که ما در آن قرار داریم- خبر داده است: «ثم تکون خلافة علد منهاج النبوة»؛ یعنی: پس از آن خلافت بر منهج نبوت خواهد بود. این حدیث را احمد به روایت نعمان ابن بشیر تخریج نموده است.

اما آن‌چه را که قبلاً گفتیم، بازهم تکرار می‌نماییم و تأکید می‌کنیم که بی‌گمان الله قدرت‌مند و غالب است و در صورتی‌که ما دینش را نصرت دهیم، نصرت‌مان خواهد کرد و آن این‌که از جملۀ فعالین صادق و مخلص این امر باشیم. سنت الله بر این بوده که از آسمان ملک پایین نشود تا به نیابت از ما برای برپایی خلافت کار کند و ما بر کَوچ‌ها تکیه زده بنشینیم! بلکه الله اگر بخواهد ملائک را برای همکاری ما خواهد فرستاد؛ در صورتی‌که ما عملاً فعالیت نماییم. وعدۀ الله در هر نصرت و پیروزی این‌گونه بوده؛ برابرست که این وعده در برپایی خلافت بوده باشد و یا در فتح و نصرتی‌که در جنگ راه الله وعده داده شده است.

ما حمد و ستایش الله سبحانه وتعالی را بیان می‌کنیم که این امت را با برپایی حزب التحریر عزت بخشید؛ حزبی‌که خودش را وقف کار برای بازگشت زنده‌گی اسلامی با برپایی خلافت راشده نموده است. این حزب به‌راستی رهبریتی‌ست که به اهلش دروغ نمی‌گوید. حزبی‌ست که اصالت و خوش‌بویی‌اش روشن شده و هرآن‌که توان پاکی و بوی خوش‌اش را ندارد، از آن دور می‌شود و می‌افتد. ما این حزب را این‌گونه می‌پنداریم و همه‌ای شباب‌اش را قاطع، باعزم و فعالین مخلص می‌پنداریم؛ کسانی‌که به‌سوی آخرت به مراتب بالاتر از دنیا می‌نگرند و شب‌شان را با امید به رحمت الله و تحقق وعدۀ او و بشارت پیامرش روز می‌کنند و این بر الله دشوار نیست.

در پایان، فرضیت برپایی خلافت تنها بالای شباب حزب‌التحریر نیست؛ بل بالای هر مسلمانی‌که بر این امر توان‌مندی دارد، فرض است. پس ای مسلمانان! بازوی‌مان دهید و ای سپاهیان مسلمان! نصرت‌مان کنید و سیرت و سنت انصار را زنده کنید؛ هنگامی‌که دین الله را نصرت دادند! الله سبحانه وتعالی آن‌ها را برادر و همسان مهاجرین خواند، از آن‌ها ستایش نموده، تمجیدشان کرد و در کتاب محکم‌اش از آن‌ها بدون قید اعلان رضایت نمود؛ اما یک قید گذاشت و آن قید متابعت با احسان است:

﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَّضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ﴾

[توبه: 100]

ترجمه: پيشگامان نخستين مهاجران و انصار و كسانی‌كه به نيكی روش آنان را در پيش گرفتند و راه ايشان را به خوبی پيمودند، الله از آنان خوشنود است و ايشان هم از الله خوشنودند و الله برای آنان بهشت را آماده ساخته است كه در زير (درختان و كاخ‌های) آن رودخانه‌ها جاری است و جاودانه در آن‌جا می‌مانند. اين است پيروزی بزرگ و رستگاری سترگ!‏

از جهت بزرگ بودن اجر و فضیلت نصرت دین الله و برپایی خلافت است که حتی ملائک جنازۀ سعد ابن معاذ را از برای نصرت نمودن دین الله حمل نمودند. چنان‌چه حاکم در المستدرک علی الصحیحین روایت نموده است.

و در پایانِ پایان، هرآن‌که فعالیت برای برپایی خلافت را قبل از برپا شدنش نصرت و یاری دهد؛ پاداشش به مراتب بزرگ و بزرگ‌تر نسبت به کسی است ‌که بعد از برپایی آن را نصرت و یاری دهد:

﴿لَا يَسْتَوِي مِنكُم مَّنْ أَنفَقَ مِن قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَاتَلَ أُولَئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِّنَ الَّذِينَ أَنفَقُوا مِن بَعْدُ وَقَاتَلُوا وَكُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ﴾ [حدید: 10]

ترجمه: كسانی از شما كه پيش از فتح بخشيده‌اند و جنگيده‌اند، برابر و يكسان نيستند. آنان درجه و مقام‌شان فراتر و برتر از درجه و مقام كسانی است كه بعد از فتح بذل و بخشش نموده‌اند و جنگيده‌اند. اما به هر حال، الله به همه، وعده پاداش نيكو می‌دهد و او آگاه از هر آن چيزی است كه می‌كنيد!

و ما از الله سبحانه وتعالی عاجزانه می‌خواهیم که این یادبود (یادبود 99مین سالروز سقوط خلافت) پیش زمینه‌ای برای نصرت بزرگ باشد، قبل از این‌که ما از 100مین سالروز یادبود به‌عمل آوریم، و پس از آن خلافت راشده از نو بر جهان نورافشانی خواهد کرد.

﴿وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ يَنْصُرُ مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ﴾

[روم: 5]

ترجمه: در آن روز مؤمنان از ياری الله شادمان می‌شوند‏. الله هر كسی را كه بخواهد ياری می‌دهد و او بس چيره و بسيار مهربان است.!

والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته-امیر حزب التحریر

 

ادامه مطلب...

اسلام دین علم و عمل است

از ابو هریره رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«مَنْ سَلَكَ طَرِيقًا يَلْتَمِسُ فِيهِ عِلْمًا، سَهَّلَ اللَّهُ لَهُ طَرِيقًا إِلَى الْجَنَّةِ»

(رواه مسلم)

ترجمه: کسی‌که راهی را جهت فراگيری علم دین در پيش گيرد، الله متعال راه بهشت را برايش هموار می‌سازد.

توضيح حديث

در نخستین لحظات نزول وحی بر پیامبر صلی الله علیه وسلم که ظلمت اوهام و خرافات در زمين سایه افگنده بود، الله سبحانه وتعالی از قرائت و آموختن علم توسط قلم یادآوری نموده و می‌فرماید:

﴿اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ (1) خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ (2) اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ (3) الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ (4) عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ﴾

[علق:1 - 5]

ترجمه: (ای محمّد! بخوان چيزی را که به تو وحي می‌شود؛ آن را بياغاز و بخوان به نام پروردگارت، آن‌که  همه جهان را آفريده است، انسان را از خون بسته آفريده است). بخوان! (پروردگار تو بزرگوارتر و بخشنده‌تر است (از آنچه تو می‌انگاری. بعد از اين، بزرگواری‏ها و بخشندگی‏ها از او خواهی ديد که تعليم قرائت در برابر آن‌ها ساده و ناچيز است). همان خدائی‌که به وسيله قلم (انسان را تعليم داد و چيزها به او) آموخت. بدو چيزهائی را آموخت که نمی‌دانست.

اما از جمله افکار و مبادیی‌که این دین را از غیرش متمایز می‌سازد، آنست که این دین بین علم و عمل جمع می‌نماید، لذا افکاری‌که عمل در پی آن نباشد، هیچ ارزشی ندارد؛ بلکه الله سبحانه وتعالی به شدیدترین طریقه از آن تحذیر نموده است که مسلمان چیزی بگوید و به آن عمل نکند، چنانچه فرموده:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ * كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ﴾

[صف: 2- 3]

ترجمه: ای مؤمنان! چرا سخنی (به ديگران) می‌گوئيد كه خودتان بر آن عمل نمی‌كنيد؟ اگر سخنی را بگوئيد و خودتان برآن عمل نكنيد، موجب كينه و خشم عظيم الله (متعال) می‌گردد.

لذا در امتی‌که قول و سخن‌شان تطابق به عمل شان نداشته باشد، تصور هیچ خیری نیست؛ بلکه این حالت در بین امت به یک ورته و هلاکت مبدل شده است؛ حتی این‌که بدون قرائت، بدون علم، بدون وعی و بدون عمل روزهای خود را سپری می‌کنند.

با کمال تأسف! جوانانِ امروز امت را در می‌یابی که ایشان همه اوقات با نشستن مقابل تلویزیون‏ها، فیسبوک، انترنت، و بقیه وسایل الکترنیکی و تکنالوژیکی غرق بوده و روزها وهفته‌ها را مصروف در چنین حالتی سپری می‌کنند؛ این یک جنگ فکری با جوانان ماست. پس کجاست جوانانی‌که از تحصیل علم راه رسیدن به بهشت را جستجو کنند، کجاست کسی‌که رسیدن به این ارزش‏های معنوی و آینده‌ساز را مهیا کند و سیلا‏ب‏های خطرناک دشمن را متوقف سازد؟ بدون شک کسی‌که این توان‌مندی از وی توقع می‌رود، خلیفه مسلمانان در رأس دولت اسلامی است که عنقریب به اذن پرودگار اقامه خواهد شد.

یا الله حالت کنونی امت را با اقامه خلافت اسلامی به منهج نبوت دگرگون نما! اللهم آمین آمین...

ادامه مطلب...

یادبود 99همین سال سقوط دولت خلافت؛ تعهدی‌که بر ما لازم می‌سازد تا برای بازگردانیدن خلافت راشده بر منهج نبوت کار کنیم!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

یادبود 99همین سال ویران شدنِ کاخ بزرگ، مادر مهربان، پاسبان اسلام و حمایت‌گر مسلمانان فرا رسیده است. حالت مان عیان است و نیاز به بیان ندارد. هیچ چیزی جدیدی رخ نداده و هیچ گذشته‌ای محو نگردیده. تا هنوز مسلمانان در دشواری و رنج زندگی می‌کنند، دشمنان از هر سمت و سو بر آنان هجوم می‌برند، خائنان به تعقیب و پیگیری مخلصین می‌پردازند و  مانع کسانی می‌شوند که برای عزت بخشیدن این دین کار می‌کنند.

آری! کار برای تغییر به‌گونه روبه‌رشد و فزاینده جریان دارد. بیداری و فهم امت بیشتر و وسیع گردیده؛ اما تاکنون دولت بازگردانیده نشده است. فجایع بر مسلمانان همانند سیل‌های ویرانگر و مهلک فرود می‌آید. بدی‌ها(جنگ علیه مسلمین) نه متوقف گردیده و نه آرام گرفته و هم‌چنان خوبی‌ها (آرامش و امنیت مسلمین) نه از آن ناامیده شده‌ایم و نه آسان گردیده، اين  جنگ همیشگی‌ست؛ اما جنگی‌ست تحمیلی و قربانیان آن همیشه مسلمانان است.

 چین بر شکستن شوکت و عظمت مسلمانان اویغور پا فشاری دارد؛ مسلمانانی‌که زیستن تحت چتر اشتراکیت کافر را رد نموده و به زندگی نمودن طبق احکام دین‌شان اصرار ورزیده‌اند. تنها کاری‌که چین می‌توانست انجام دهد، این بود که به مجبور ساختن و به زانو در آوردن‌شان بپردازد و آنان را وادار به مخالفت احکام دین اسلام کرد؛ طوری‌که مسلمانان را از روزه و نماز منع نموده و بر آنان خوردن غذاهای حرام را تحمیل نمودند؛ حتی زنان را از پوشانیدن بدن‌شان و پوشیدن جلباب و چادر/شال گردن منع نمودند و آنان را در اردوگاه‌های دسته‌جمعی برای قبولاندن ذلت و مقهوریت، بازداشت نمودند. نه تنها این، بلکه اطفال مسلمانان را اختطاف نموده و از خانواده‌ی‌شان دور نمودند تا از خانواده خود به دور و بر فکر اشتراکیت پرورش، تربیت و بزرگ شوند و این‌که ارتباط‌شان از اسلام به طور کامل قطع شود. خون‌های بسیاری را ریختانده‌اند و صداهای کمک‌خواهی شان از شدت شکنجه و مجبوریت گرفته و ستبر شد؛ اما بی پاسخ...

در کشمیر، زخم تازۀ اسلام، مدام فاجعه ادامه دارد؛ طوری‌که مسلمانان نه به زندگی نمودن طبق احکام گاوپرستان رضایت دارند، و نه آنان مسلمانان را می‌گذارند که طبق احکام دین‌شان زندگی کنند. در حالی‌که مسلمانانِ کشمیر بر آزادشدن و رهایی از ستعمار هندو و جنایت هندوها در حق‌شان اصرار دارند. هیچ سرزمین مسلمانان نیست که برای یاری اهل کشمیر و آزاد نمودن‌شان دست به کار شود. در حالی‌که حکام مسلمانان از یاری اهل کشمیر بی‌خبر بودن‌شان را جلوه می‌دهند. دولت هندو بر سائر مسلمانان در تمام هند قُلدری و زورگویی می‌کند و می‌کوشد تا از دست مسلمانان خلاص شود؛ طوری‌که یک سلسله تغییرات را در قانون تابعیت/شهروندی اعمال نمود تا کشور هند را به کشور هندوییزم مبدل نماید. این قانون مسلمانانی را که در هند سکونت دارند و از ریشه پاکستان و بنگلادیش و افغانستان هستند، از حق زندگی کردن در سرزمین‌شان و سرزمین آبائی‌شان محروم می‌سازد و از تابعیت هندوستان محروم می‌گرداند. در حالی‌که برای غیرمسلمانان و پیروان ادیان دیگر و ملیت‌های دیگر اجازه می‌دهند که تابعیت هندوستانی را بدون هیچ مانعی بدست آورند. مسلمانان هندوستان بی‌خرد نیستند و خوب می‌دانند که قانون تغییر داده شده آنان را هدف قرار می‌دهند و موجودیت‌شان را در سرزمین‌شان -که قهرمانان مسلمان 14 قرن قبل آن را فتح نموده اند- هدف قرار می‌دهد و هیچ‌کس مستحق‌تر از ایشان برای سکونت در این سرزمین اسلامی غصب‌شده نیستند. بلی، به دلیل این‌که آنان می‌دانستند که هدف قرار می‌گیرند، بر ضد تغییر قانون تابعیت، دست به اعتراض زدند و  قیام کردند. پاسخ دولت هندو آشکار کننده‌ی نیت‌های کینه‌توز هندوها و افشا کننده چهرۀ کثیف‌شان بود؛ زیرا مسلمانان را از همان روز مورد نسل‌کشی‌ای قرار دادند که تاریخ مثال آن را شاهد نبود. به جز در سرزمین‌هایی‌که سائر مسلمانان در آن هدف قرار می‌گیرند؛ مثل میانمار، آفریقای مرکزی،
چین و از همه قبل چچن و کوزوو، بوسنی، هرزگوین در قرن گذشته...

اما در سرزمین‌های مسلمانان به عنوان قیمت تلاش نمودن برای آزاد شدن از ظلم و سرکشی و تقاضای‌شان به بازگردانیدن حکم بر اساس اسلام؛ طوری‌که عدالت در حکومت‌داری، کرامت و شرافت افراد و عزت اسلام و مسلمانان فراهم باشد؛ خون‌ریزی‌ها در سوریه، لیبیا، یمن، مصر تا هنوز می‌جوشد و سرازیر می‌شود. اما حکام از استجابت به این درخواست‌ها و ادعاها دور استند و تنها کاری‌که آن‌ها انجام دادند، این بود که مردم را با مجازات و کشتار از پا در آوردند و به بمباردمان، آواره نمودن اجباری، پناهجویی، دست‌گیری و سپس محکوم نمودن ده‌ها تن پس از ده‌ها تن به اعدام، اقدام نمودند تا این‌که مردم از شمار قربانیان بمباردمان و اعدام‌ها، علاوه بر شمار مهاجرین و پناهجویان خسته شدند...

فاجعه و مصیبتِ مسلمانان به این منحصر نمی‌گردد؛ چون پناهجویان مسلمان به ذلت کشانیده شده و تحقیر می‌گردند و حتی مورد  قتل و کشتار قرار می‌گیرند. بنگلادیش نه با برادر میانمار خود کمک و یاری می‌کند و نه هم با پاکستان برای کمک و یاری برادران خود در هند و کشمیر دست خود را یکی می‌کنند. موضع‌گیری حکام ترکیه، اردن، لبنان، عراق، مصر و سائر سرزمین‌های اسلامی در قبال پناهجویان سوری و غیرسوری، که از بمباردمان و کشتار در سرزمین‌شان فرار نموده‌اند و به طرف برادران خود عازم شده‌اند و از آنان امان و پناه می‌خواهند، تفاوتی ندارد! این‌که حکومت‌ها نمی‌تواند آنان را کمک کنند، این نادرست است، حد اقل آنان را باید به آغوش می‌گرفتند و خرچ‌شان را می پرداختند؛ اما ابداً چنین نمی‌کنند. حکومت‌های فاسد و مزدور از خدمت کردن به مسلمانان خودداری می‌کنند؛ بلکه به مشکلات‌شان می‌افزایند؛ در حالی‌که وارد شدن پناهجویان را به سرزمین‌شان نمی‌پذیرند و کرامت کسانی را که از مجبوری وارد آن گردیده، زیر پا می‌گذارند و یا آنان را طرد/اخراج نموده و با ادامه ارسال نمودن‌شان به سوی کشورهای غربی فاجعه پناهجویان و مهاجرین را ادامه و گسترش می‌دهند. زیرا علاوه بر مرزهایی‌که استعمار میان سرزمین‌های مسلمانان وضع نموده و در اطراف آن پاسبان، محافظ و کارمندان، مقرر نموده‌اند، مسلمانان در سرزمین اسلام بیگانه و ناخوش‌آیند گردیده‌اند و حتی این مصیبتی‌ست که به طریقه‌ی ممکن باید از شر آن خلاص شده تا آن‌که دیگر این مصیبت ادامه نیابد!

به طور بسیار خلاصه حالت‌مان را از زمان فروپاشی دولت مان -که بعد از آن یتیم‌هایی بر سفره‌های پست‌صفتان گشتیم، بیان نمودم.

حالت ما چنین است، آیا نباید برای خلافت اشک بریزیم، سقوط دهنده‌ی آن را لعنت کنیم و برای یادآوری آن و گرفتن رهبریی امت  در کار نمودن به بازگردانیدن آن –خلافت- جان و مال خود را به خرچ دهیم؟! چرا نه! قسم به الله حالت ما چنین کار و بالاتر از این را از ما انتظار دارد.

برای این که روحیه امت را تضعیف نه کنم و عدم خوش‌بینی را در میان امت پخش نکنم، توجه شما را به این جلب می‌کنم که آن چه را از حالت امت بیان نمودم، هر بیننده با چشم غیرمسلح (بی‌طرف) بدون توجیه و توضیح مشاهده می‌کند. اما بخش دومی که خوش‌بینی و امید را در زمینه تغییر و نهضت (بیداری) به اذن الله -سبحانه وتعالی- در بر دارد، باید مورد تأمل، پژوهش و تمرکز قرار گیرد و این چیزی است که آن را جز کسی‌که به امور عموم مردم توجه داشته و واقعیت‌های جوامع و اسباب تأثیرگذار در تغییر جوامع را پژوهش می‌کند، کسی دیگر نمی‌بیند. آنان با چشم محقق (جستجوگر) می‌بینند که سرزمین‌های اسلامی در حالت تحمل درد زایمان هستند، سختی‌های رسیدن به پیروزی را متحمل می‌شوند و دعوت‌گرانی‌که برای آوردن تغییر و بیداری امت کار می‌کنند، افکار عمومی را به طور قابل ملاحظه تحت تأثیر خود قرار داده‌اند. سطح ثقافت –فهم و درک- امت را بلند برده، حتی واضح گردیده است که درخواست‌های امت از بهبودی زندگی به فروپاشی (سقوط) نظام‌های حاکم و بازگردانیدن اسلام... تغییر نموده است. شاید این چیزی است که غرب را وادار به این کرده که واقعیت‌های اسلام را با چشم عقاب‌گونۀ خود کنترول نمایند. بناءً چیزی را می‌بیند که عام مردم نمی‌بینند؛ دگرگونیِ را که در میان امت واقع می‌شود، می‌بیند و تمام تغییراتی را که در فهم و دیدگاه عموم امت رخ می‌دهد، با ترازوی دقیق سنجش می‌کند.

بنابر این، غرب را می‌بینیم که حکام را بر ضد حزب التحریر جمع و تحریک می‌کند و کوشش می‌کند که تمامی دروزاه‌هایی را که امکان می‌رود از آن نصرت و پیروزی آید و بیداری و نهضت متحقق شود، ببندد. زیرا از ازبکستان تا افغانستان تا عراق تا سوریه تا مصر و سودان برعلاوۀ پاکستان و تمامی سرزمین‌هایی‌که غرب پیش بینی می‌کند که امکان دارد خلافت در آن‌جاها اعلان و دولت اسلام برپا شود، غرب کافر آن کشور را از مشروعیت بین‌المللی خارج دانسته و آن را پرورشگاه تروریستان اعلان می‌نماید. بر آن سرزمین‌ها با شدت کامل هجوم می‌ورزند؛ طوری‌که بر بعضی آن سرزمین‌ها با تمام نیروی خود یورش می‌برند و آن سرزمین را همانند عراق، افغانستان، سوریه اشغال نموده و کاملاً ویران می‌سازند. بعضی آن سرزمین‌ها را تحت محاصره قرار داده و آن‌ها را تحت اسلحه نیروهای خود قرار داده و پیمان‌های بین‌المللی را برای ازبین بردن مخزن‌های قدرت، ظرفیت و منابع آن برپا می‌دارد تا جلو کارکنان خلافت را گرفته و نگذارند آنان دولتی را بناءن کند که به اسلام حکم می‌کند.

غرب دشمنی خود را با حزب التحریر علنی و آشکارا نمی سازد و حتی نام آن را به ندرت به زبان می‌آورد؛ اما شباب آن را هدف قرار می‌دهد و مزدوران و پیروان خود را در سرزمین‌‌های اسلامی بر آنان قدرت و توان می‌بخشد تا بتوانند آنان را بترسانند که آنان سکوت اختیار نمایند؛ بر آنان فشار می‌آورند و آنان را در تنگنا قرار می‌دهند تا ناامید شوند.

هان! کفار و مزدوران و پیروان‌شان سخن آخر مان را باید بشنوند و بدانند:

مایانی‌که در حزب التحریر هستیم و در این یادبود 99همین سال سقوط و فروپاشی دولت خلافت به امت وعدۀ قطعی می‌دهیم که هرگز آرام نمی‌نشینیم! هرگر نرمی نمی‌کنیم و سر تسلیم فرود نمی‌آوریم تا آن‌که خلافت را بار دوم بر منهج نبوت و راشده بر نگردانیم...! نه حیله مکاران هرگز ما را متوقف می‌تواند و نه کینه‌ی کینه‌توزان؛ زیرا کسی‌که الله سبحانه‌وتعالی با او باشد، از بنده نمی‌هراسد و کسی‌که پیش او وعده الله سبحانه‌وتعالی و بشارت رسول الله صلی الله علیه وسلم باشد، تهدیدات و هشدارها و تحت پیگیرد قرار دادن‌ها و قتل و کشتارها آنان را نمی‌تواند ضعیف کند. آنان را پراکنده ساخته نمی‌تواند؛ بلکه با قرار گرفتن در تنگنا، پافشاری بر فکر بیشتر می‌گردد و با پیگیری رسوخ و ثبات افزایش می‌یابد تا آن‌که وعده الله با نصرت و پیروزی و قدرت بخشیدن متحقق شود، و این به اذن الله –سبحانه‌وتعالی- نزدیک است؛ زیرا برپایی دولت اسلامی برای کسی‌که نیت خود را برای الله خالص ساخته و برای نصرت و یاری این دین عظیم بسیار تلاش کند، وعده‌ی‌ست قطعی، الله سبحانه‌وتعالی فرموده است:

﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لاَ يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمْ الْفَاسِقُونَ﴾

[نور: ۵۵]

ترجمه: الله به کسانی از شما که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‌اند، وعده می‌دهد که قطعاً آنان را حکم‌ران –خلیفه- روی زمین خواهد کرد، همان‌گونه که به پیشینیان آن‌ها حکم‌رانی –خلافت- روی زمین را بخشید. دین و آیینی را که برای آنان پسندیده، پابرجا و ریشه‌دار خواهد ساخت و ترس‌شان را به امنیّت و آرامش مبدّل می‌کند، آن‌چنان که تنها مرا می‌پرستند و چیزی را شریک من نخواهند ساخت و کسانی‌که پس از آن کافر شوند، آن‌ها فاسقان‌اند.

نویسنده: اسماء الجعبه

برای دفتر مرکزی مطبوعاتی حزب التحریر

مترجم: حمزه "پارسا"

# خلافت را بر پا نمایید!

#أقيموا_الخلافة!
#
ReturnTheKhilafah!
#
YenidenHilafet!

ادامه مطلب...

قتل‌عام مسلمانان در هند: حزب التحریر-مالیزیا راهپیمایی وسیعی را در مقابل کمیسیون عالی دولت هندو برپا نمود و به ارتش مسلمانان ندا زد که حرکت کنند و امت با حزب‌التحریر هم‌دست شوند تا خلافت را تأسیس نمایند

(ترجمه)

به تاریخ 6 مارس 2020م، حزب التحریر-مالیزیا راهپیمایی مسالمت‌آمیزی را جلو کمیسیون عالی هند، در کوالالامپور برگزار کرد و به قتل‌عام مسلمانان در هند، به ویژه در دهلی نو، اعتراض نمود. افراطی‌گرایان یا تندرویان هندو، با اجازه و همکاری نخست‌وزیر، نرندرا مودی، پس از اعتراضات وسیع مسلمانان در خصوص "اصلاحیه قانون جدید شهروندی 2019(CAA)"، اقدام به کشتن، آتش‌زدن مساجد، تخریب خانه‌ها و سایر املاک مسلمانان کردند.

علی‌رغم افتخار ورزیدن و ادعایش بر بودن مادر دموکراسی یا بزرگ‌ترین مهد دموکراسی در جهان، دولت هندو بدون شرم و حیا، تبعیض‌آمیزترین قانون را به تصویب رساند و تصمیم‌اش را مبنی برای ایجاد یک دولت هندو بدون هیچ‌گونه مسلمان اعلام نمود. مودی آن‌گاه جرئت به ارتکاب چنین جنایتی فجیع پیدا می‌کند که بادارش، ترامپ، به او چراغ سبز نشان می‌دهد تا مسلمانان را به بهانه مبارزه با "رادیکالیسم اسلامی"، بکشند.

این تجمع درست پس از نماز جمعه در مسجد جامع جمیل احسان -که با فاصله‌ی 250 متر دوتر از کمیسیون عالی قرار دارد- آغاز شد. ‏معترضین با شعارهای جدی و تکبیرات "الله اکبر" در طول مسجد، راهپیمایی کردند. به محض ورود، استاد عبدالحکیم عثمان سخنگوی حزب التحریر/مالیزیا که رهبری تظاهرات را بر عهده داشت، از دست‌رسی به تحویل نمودن نامه به رییس دفتر کمیسیون عالی محروم شد و فقط از وی خواسته شد تا نامه یا یادداشت را در صندوق پستی خارج از ساختمان قرار دهد. عبدالحکیم در سخنرانی‌ تأکید‌آمیز خود به جمع مردم اشاره کرد که عدم پذیرش یادداشت یا نامه از سوی کمیساری عالی یا نماینده وی نشانگر چیزی جز ترسو بودن و اثبات گناه جنایاتی‌که توسط رژیم افراطی هندوی هند انجام شده است، نیست.

عبدالحکیم هم‌چنین در سخنان خود از نیروهای مسلح مالیزیا و تمامی افواج/ارتش‌های مسلمانان به‌طور عام و از ارتش پاکستان و بنگلادیش به‌طور خاص خواست و بالای‌شان ندا بلند نمود تا جهاد فی سبیل الله را برای نجات مسلمانان در هند و آزاد‌سازی آن‌ها از رژیم ستمگر افراطی هندو، برپا کنند.

سرانجام، قبل از پایان بیانیه‌اش، سخنگوی حزب التحریر-مالیزیا به تمام مسلمانان خطاب کرد و از آنان خواست تا دست به دست هم داده و با حزب التحریر برای تأسیس مجدد خلافت راشده ثانی بر منهج نبوت به‌عنوان یگانه راه‌حل صحیح برای حفاظت مسلمانان در سراسر جهان فعالیت و تلاش نمایند تا آنان تحت رهبری واحدی‌که اسلام آن را واجب دانسته، متحد و یک‌پارچه شوند‌. عبدالحکیم در اختتامیه سخنرانی گران‌بهایش چنین اظهار نمود: «حزب التحریر شب و روز در سراسر جهان تلاش می‌کند تا طریقه/روش زندگی اسلامی را از سر بگیرد و تا به‌طور مجدد خلافت را تأسیس نماید که وعده احیای دوباره‌اش از سوی رسول الله صلی الله علیه و سلم  داده شده است.»

این راهپیمایی به طور مسالمت‌آمیز پایان یافت؛ هرچند خشم معترضین در این "تجمع وسیع مردمی" خیلی آشکار بود. ‏حزب التحریر-مالیزیا از طریق همین تظاهرات به تمام مسلمانان، به ویژه به مسلمانان هند ندا زد و خطاب نمود تا نه تنها مودی، بلکه نظام دموکراتیک را نیز رد کنند که به مودی، قصاب گجرات، اجازه می‌دهد تا به کمک امریکا بالای مسلمانان حکومت کند. حزب التحریر می‌خواهد به مسلمانان هند یادآوری کند که پس از سقوط/انهدام خلافت در 28 رجب سال 1342هـ.ق در ترکیه ، علما و مسلمانان هند جزو اولین گروه‌هایی بودند که خواستار نصب و احیای مجدد خلافت شدند. آن‌ها کاملاً آگاه بودند که خلافت یگانه دولت و یگانه نظام برای مسلمانان است و خلافت یگانه سپر و محافظ برای تمام مسلمانان محسوب می‌شود. ‏حزب التحریر بدین‌وسیله استدعاء می‌کند که الله سبحانه وتعالی به مسلمانان مظلوم هندوستان قدرت و شکیبایی(صبر) عطا نماید و این‌که او سبحانه وتعالی تمامی رژیم‌های استعمارگر را منهدم سازد و آنان را با خلافت راشده ثانی بر منهج نبوت، جایگزین کند.

عبدالحکیم عثمان

سخنگوی حزب التحریر-مالیزیا

مترجم: داکتر زکریا

ادامه مطلب...

فاجعه کمپ نسیرات؛ نتیجۀ ناکامی‌نظام، نادیده‌گرفتن ارزش‌های انسانی و معیار‌گرفتن منفعت در اعمال است!

(ترجمه)

چشم‌‌ها اشک می‌ریزند، قلب‌ها می‌شکنند! برای چیزی‌که اتفاق افتاده است، نهایت غمگین هستیم؛ اما همان چیزی را می‌گوییم که باعث خوشنودی الله سبحانه‌و‌تعالی می‌گردد!

﴿إِنَّا للهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾

[بقره: 156]

ترجمه: ما از آن الله(سبحانه‌و‌تعالی) ایم و به سوی او(تعالی) باز می‌گردیم!

بار الها! حسنات ما را بیفزا! برای قربانیان این حادثه از درگاه الله سبحانه‌و‌تعالی طلب بخشش کرده، برای مجروحین شفای‌عاجل، بدیل بهتر در مال آن‌ها اعطای و صبر جمیل و آرامش‌واقعی را نصیب خانواده‌ها و دوستان آن‌ها ارزانی فرما!

با بررسی عمیق از حادثه غم‌انگیزی‌که در کمپ نسیرات رخ داد، می‌توان بی‌توجهی، بی‌کفایتی، عدم آماده‌گی و ناکاریی مقامات غزه را برای جلو‌گیری و یا اقدام با چنین رویداد‌ها دریافت. بر اساس اظهارات شهر‌داری نسیرات؛ خبازیی‌که مورد آتش‌سوزی قرار گرفت، فاقد معیار‌های ایمنی و مصونیتی بود. کمیته مسلکی‌ملی برای مالک این خبازی مدت دو هفته ضرب‌العجل تعیین نموده بود تا این وضعیت را درست سازد. آیا درست است که مدت دو هفته  وقت گذاشت تا باعث انفجار و ده‌ها خسارت دیگر شود؟ اصول و اساسات اسلام این است که خسارات فوراً از بین برده شود؛ مخصوصاً زمانی‌که خطر تانک‌گاز به وزن 1340 کیلو‌گرام در ساحۀ پر تجمع شهر موجود باشد. حفاظت جان مردم اولین و مهم‌ترین مسئولیت‌های دولت نسبت به جمع‌آوری پول جواز و یا بخش‌های دیگر است و این کار به احتمالات هرگز واگذار نمی‌شود.

آتش‌سوزی همه را متعجب ساخت و مالک‌خبازی در مدت داده شده، هیچ کمکی نگردید؛ فلهذا هیچ دلیل شهر‌داری و یا مقامات مسئول غزه برای توجیه سهل‌انگاری شان در این حادثۀ غم‌انگیز پذیرفته نمی‌شود و یا این‌که توجیه کنند که این حادثه مربوط به قضا و قدر الله سبحانه‌و‌تعالی می‌گردد. هیچ کدام این دلایل نمی‌تواند آن‌ها را از مسئول بودن این حادثه بی‌طرف سازد.

مسئولیت مواظبت امور‌مردم نیاز‌مند داشتن آماده‌گی کامل برای هرنوع ضرری‌که برای آن‌ها بیفتد، می‌باشد. یقیناً که افراد سهل‌انگار این حادثه، نزد الله سبحانه‌و‌تعالی و بنده‌هایش مسئول هستند. حضرت عمر فاروق رضی الله عنه از محاسبۀ الله سبحانه‌و‌تعالی ازین‌که در عراق راه عبور حیوانات را هموار نسازد، می‌ترسید. جزای کسی‌که از مسایل مصونیتی مردم چشم‌پوشی کند، چی خواهد بود و یا کسی‌که در حمل زخمی‌ها در آتش‌سوزی مهلک تأخیر کند؟ اگر رحم الله سبحانه‌و‌تعالی نمی‌بود و مردم‌عادی با همکاری شرکت‌های کانکریت برای خاموش‌کردن آتش‌سوزی شتاب نمی‌کردند و با موتر‌های شخصی خویش زخمی‌ها را منتقل نمی‌ساختند؛ وضع از این هم بد‌تر می‌شد.

چیزی‌که اتفاق افتاد، آشکارا ناکارا بودن مقامات غزه را نشان می‌دهد. وظیفه آن‌هاست که موتر‌ها را مهیا می‌ساختند و مهم‌تر از همه مصونیت مردم باید در اولویت کاری آن‌ها می‌بود؛ به عوض این‌که توجه به جمع‌آوری پول و ادامه پروسۀ جمع‌آوری مالیات و افزایش آن را با دلایل پوچ و بی‌معنی بالای مردم تحمیل کردند که در واقع دلایل آن‌ها اصلاً برای مردم قانع‌کننده نیست.

در این متن می‌خواهیم در مودر بمب‌هایی‌که در آینده در ساحات پر‌تجمع در هرجا؛ مانند ایستگاه‌ گاز، خبازی‌ها و یا جا‌های دیگر ممکن منفجر شوند، بدون کدام تقاضا از دولت و یا هم سکتور‌های خصوصی و یا به خاطر منافع شخصی و یا دیگر خواست‌هایی‌که به قیمت جان و مال مردم تمام شود، تذکر می‌دهیم که باید اقدام جدی صورت گیرد. پیامبر صلی الله علیه‌و‌سلم می‌فرماید:

»لَا ضَرَرَ وَلَا ضِرَارَ، مَنْ ضَارَّ ضَارَّهُ اللَّهُ، وَمَنْ شَاقَّ شَاقَّ اللَّهُ عَلَيْهِ«

ترجمه: باعث ضرر رساندن مردم نشوید و یا به آن‌ها ضرر نرسانید؛ کسی‌که به دیگران ضرر می‌رساند، الله (سبحانه‌و‌تعالی) به وی ضرر خواهد رساند! کسی‌که با دیگران خشن است، الله (سبحانه‌و‌تعالی) با وی خشن خواهد بود!

تنها کسی‌که سزاوار قدردانی‌ست، مردم و شرکت‌های خصوصی مانند شرکت‌کانکریت و شرکت تولید آب‌تازه می‌باشد. بدون شک، بدون رحمت الله سبحانه‌و‌تعالی و کمک این شرکت‌ها هیچ‌کس نمی‌دانست که مردم در نتیجه این آتش‌سوزی چقدر خساره‌مند می‌شد. پیامبر صلی الله علیه‌و‌سلم فرموده است:

«أَلَا كُلُّكُمْ رَاعٍ، وَكُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ، فَالْأَمِيرُ الَّذِي عَلَى النَّاسِ رَاعٍ، وَهُوَ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ»

ترجمه: یقیناً که هریکی از شما مراقب و مسئول زیر‌دستان خویش هستید؛ حاکم‌مردم مراقب و مسئول زیر دستانش است.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر-سرزمین‌مقدس فلسطین

مترجم: عبدالله صالحی

ادامه مطلب...

خلافت؛ حقیقت شرعی و نیازِ بشری‌ست

  • نشر شده در سیاسی

این معلوم و واضح است که حقیقت در اصول‌فقه سه‌گونه است: حقیقت شرعی، حقیقت عرفی و حقیقت لغوی. زمانی‌که پیرامون هر واژۀ وارد شده در نصوص شرعی پژوهش صورت می‌گیرد؛ حتمی‌ست که حقائق سه‌گانه در نظر گرفته شود. و فقیه ببیند که واژۀ و اصطلاح مذکور معنای شرعی دارد که آن گرفته شود، و اگر معنای شرعی نداشت؛ بدنبال معنای عرفی‌اش بگردد، و اگر آن را هم نیافت؛ معنای آن واژه را در زبان عرب جستجو نماید و ببیند که در کدام سیاق وارد شده است.

در خصوص واژۀ "خلافت" باید گفت که: چون این واژه در نصوص شرعی وارد شده است؛ پس بر ما حتمی‌ست که معنا و مفهوم این واژه و اصطلاح را بدانیم. البته از دید قاعدۀ اصولی که در بالا از آن یاد شد، قاعدۀ مربوط به حقائق سه‌گانه. امام احمد از نعمان ابن بشیر رضی الله عنه روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«تَكُونُ النُّبُوَّةُ فِيكُمْ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ، ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا، ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ، فَتَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ، ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا، ثُمَّ تَكُونُ مُلْكاً عَاضاً، فَيَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَكُونَ، ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ الله أَنْ يَرْفَعَهَا، ثُمَّ تَكُونُ مُلْكاً جَبْرِيّاً، فَتَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ، ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا، ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ، ثمَّ سَكَتَ»

ترجمه: نبوت در میان شما تا آن زمان که الله بخواهد خواهد بود، سپس چون الله خواست آن را برمی‌دارد. در پی آن خلافت بر منهج نبوت خواهد بود، و تا هرزمانی‌که الله بخواهد خواهد ماند، و چون الله خواست آن برمی‌دارد. پس از آن شاهان به دندان گیرندۀ (قدرت) خواهد آمد، و تا هرزمانی‌که الله بخواهد خواهد ماند، و چون الله خواست آن برمی‌دارد. در عقب آن پادشاهان ستم‌گر (دکتاتورها) خواهد بود، و تا هرزمانی‌که الله بخواهد خواهد ماند، و چون الله خواست آن برمی‌دارد. پس از آن خلافت بر منهج نبوت خواهد آمد، (رسول الله صلی الله علیه وسلم پس از این گفته) خاموش شد (و چیزی دیگر نگفت).

در حدیث بالا واژۀ "خلافت" بکار رفته و معنای آن نوع نظام حکومت‌داری در اسلام است. و این معنای شرعی است که نصوص دیگر بر آن دلالت دارد. مانند این فرمودۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم:

«كَانَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ تَسُوسُهُمُ الأَنْبِيَاءُ، كُلَّمَا هَلَكَ نَبِيٌّ خَلَفَهُ نَبِيٌّ، وَإِنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي، وَسَتَكُونُ خُلَفَاءُ فَيَكْثُرُونَ»

ترجمه: سیاست و کارگزاری امور بنی‌اسرائیل بر عهدۀ پیامبران بود، هر از گاهی‌که پیامبری از بین می‌رفت و نابود می‌شد؛ در جایش پیامبری دیگری می‌آمد. اما پس از من پیامبری نخواهد بود، بلکه خلفاء خواهد بود و زیاد می‌شوند.

یاران پیامبر پرسیدند: (در آن هنگام) ما را به چه چیز دستور می‌دهی؟ رسول گرامی اسلام فرمودند:

«فُوا بِبَيْعَةِ الأَوَّلِ فَالأَوَّلِ»

ترجمه: به بیعت نخستین خلیفه وفادار باشید.

پیامبران کسانی بودند که سیاست مردم را به پیش می‌بردند. یعنی امور آن‌ها را سرپرستی نموده و در میان آن‌ها به داوری می‌نشستند. و هم‌چنان پیامبر صلی الله علیه وسلم توضیح دادند که در پی خودش خلفای بسیاری خواهند آمد. و به وفای بیعت با نخستین خلیفه دستور دادند. و شیوۀ نصب و گزیش خلیفه را مشخص ساختند که بیعت است. به همین‌گونه رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«إِذَا بُويِعَ لِخَلِيفَتَيْنِ فَاقْتُلُوا الْآخَرَ مِنْهُمَا»

ترجمه: هرگاه با دو خلیفه بیعت صورت گیرد؛ دومی آن را بقتل برسانید.

در این حدیث تأکید بر وحدت و یک‌پارچگی خلافت است. و این‌که خلیفۀ مسلمان‌ها باید یکی باشد؛ چون قتل کسی‌که در موجودیت خلیفۀ اولی ادعای خلافت را می‌نماید، بر وجوب این امر دلالت می‌کند. احادیث که در بالا ذکر شد بر محور نوع نظام حکومت‌داری در اسلام می‌چرخد. پس "خلافت" با این معنا، لفظ و اصطلاح شرعی‌ست و حقیقت شرعی دارد و در این قضیه هیچ‌یک از علمای معتبر امت اختلاف ندارند.

از بزرگان و پیشوایانی‌که بر وجوب برپایی خلافت و امامت حرف‌هایی دارند، می‌توانیم به طور نمونه از این‌ها نام ببریم: ابو المعالی جُوَینی، ماوردی، ابن حزم، ابن حجر هیثمی، ابن حجر عسقلانی، ابن خلدون، نَسَفِی، جمال الدین غزنوی، عضد الدین اَیجی، قرطبی، ابن تیمیه، شوکانی، شمس الدین رملی و غیر این‌ها. برخی از این پیشوایان خلافت را از بزرگ‌ترین واجبات دین، برخی هم از اساسات دین و برخی هم تاج دین شمرده‌اند؛ چون تطبیق بسیاری از فرایض وابسته به آن بوده و با نابودی آن احکام و فرایض هم نابود می‌گردد. حتی برخی از این پیشوایان گفته‌اند که علماء امت بر وجوب آن اجماع نظر دارند. و از این اجماع هیچ‌کسی بیرون نشده؛ مگر کسی‌که گوش ناشنوا داشته است. ابن حزم اتفاق همۀ اهل سنت، تشیع و خوارج را بر وجوب امامت نقل نموده است، به استثنای برخی از آن‌ها را نقل نموده است.

اما جای شگفتی و حیرت این‌ست که قضیۀ "خلافت" مورد بحث وگفتگوی منفی قرار گرفته است. منظور ما عام مردم نیست؛ بل‌که برخی علمای است که در اوقاف، دانش‌گاه‌ها، و ازهر؛ جایگاه و مناصب شرعی دارند. آن‌ها به‌ خوبی می‌دانند که خلافت در نزد مسلمان‌ها در طول تاریخ، از امور دینی‌شان به شمار رفته است. شاید آن‌چه را که این‌ها انجام می‌دهند و تلاش می‌کنند که توجه مسلمانان را از بازگشت خلافت دور سازند، برای ارضای باداران و اولیای نعمت‌شان باشد، همان کسانی‌که پلان‌های استعمارگران کافر اجراء می‌نمایند.

با نگرش ژرف به وضعیت جهان امروزی، نیاز و ضرورت جهان را به اسلامی‌که توسط دولت خودش (دولت خلافت) تطبیق گردد، درمی‌یابیم؛ چون مبدأ (ایدیولوژی) سرمایه‌داری جهان را بسوی نابودی و بدبختی کشانده است. این ایدیولوژی شناخت انسان را نسبت به حقیقت و چیستی خودش، خالق‌اش، هدف‌اش و پایان کار و داستان‌اش در این زنده‌گی؛ دگرگون و نابود ساخته است. ایدیولوژی‌که انسان را به آلۀ خشک وسُفت تبدیل نموده است، که شب و روز از برای اشباع هوای نفس‌اش کار می‌کند. این ایدیولوژی تعداد اندکی را در برابر توده‌های مردم، بر دارایی‌های جهان مسلط ساخته است. بسیاری از مردم غذای روزمرۀ فرزندان‌شان را پیدا کرده نمی‌توانند، در حالی‌که مجموعۀ اندک نمی‌دانند که دارایی‌شان را در کجا مصرف نمایند!

ایدیولوژی‌که برای دولت‌های بزرگ جهان این فرصت را مساعد ساخته تا سیاست‌ها و پالیسی‌های خود را برای مکیدن دارایی‌های دولت‌های دیگر دنیا، تطبیق نمایند. ایدیولوژی‌که دست سرمایه‌داران را در تجارت اسلحه و جنگ‌ها باز گذاشته، هرچند در این تجارت نابودی بشریت و از بین رفتن انسان‌ها متصور باشد. هم‌چنان دست آن‌ها را در تجارت جنسی، کودکان، اعضای بدن، مخدرات و ویروس‌ها باز گذاشته است. این ایدیولوژی با آزاد گذاشتن انسان در عقیده، نظر، ملکیت و زنده‌گی فردی‌اش؛ او را به یک موجود سرکش مبدل نموده است. این ایدیولوژی انسان، درخت و سنگ را فاسد نموده و زمین را پس از اصلاح‌اش به فساد کشانده است.

بشریت از تطبیق سرمایه‌داری به فغان آمده و در جستجوی بدیل می‌باشد. اما از بدیل حقیقی و درست روی‌گردان است، و آن اسلامی‌ست که از جانب آفریدگار انسان فرود آمده، آفریدگاری‌که از هرکسی مخلوق‌اش را بهتر می‌شناسد، و او از همه بهتر می‌داند که برای مخلوق‌اش چی مناسب است. ﴿أَلا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ﴾ آیا کسی‌که آفریده (حال مخلوقات‌اش را) نمی‌داند؟ ﴿هُوَ أَعْلَمُ بِكُمْ إِذْ أَنشَأَكُم مِّنَ الأَرْضِ وَإِذْ أَنتُمْ أَجِنَّةٌ فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ﴾ الله ذاتی‌ست که از همان زمان که شما را از زمین آفریده، و از آن روز که شما به صورت جنین‌های ناچیز در درون شکم‌های مادران‌تان بوده‌اید؛ از شما به خوبی آگاه بوده و است.

پس ای مسلمانان! این درست است که برپایی خلافت بر بالای شما فرض است و این هم بجاست که شما بسبب کار نکردن برای بازگشت آن گنهکارید؛ اما این را بدانید که تنها شما به آن نیاز ندارید؛ بل‌که همۀ بشریت به شما و خلافت نیازمند است، و بسوی شما نظاره‌گر است تا از چنگال‌های سرمایه‌داری بدبوی نجات‌اش دهید. و این دستور الله سبحانه وتعالی نیز است که به پا ایستید و شریعت الله سبحانه وتعالی را حاکم نموده، با دعوت و جهاد آن را برای همۀ مردم برسانید. و بدانید که خلافت وعدۀ پروردگارتان و مژدۀ پیامبرش می‌باشد. و در میان شما حزب التحریر وجود دارد و همراه باشما برای بازگشت خلافت فعالیت می‌کند، پس با این حزب یکجا فعالیت نماید! نصرت‌اش دهید! و بازویش شوید!

﴿إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ﴾

ترجمه: اگر (دین) الله را نصرت دهید؛ شما را نصرت می‌دهد و گام‌های‌تان را استوار می‌گرداند.

نویسنده: استاد خلیفه محمد از اردن

مترجم: منیب «حمیدی»

منبع: جریدۀ الرایه

 

ادامه مطلب...

وجوب همگام شدن با حزب التحریر را در راستای سرنگونی نظام‌های جبری و برپایی خلافت بر منهج نبوت یادآور خواهم شد!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

نود و نه  سال قبل به دست یهودی جنایت‌کار، مصطفی کمال مزدور انگلیس، در بدترین لحظۀ تاریخ امت، خلافت سرنگون شد. اسلام به سرنگونی خلافت از میدان زندگی رخت بر بست و کفار استعمار‌گر غربی مستقیم بالای امت مسلط و سپس از طریق نظام‌های مزدور تاکنون این سیطره ادامه دارد. همان‌گونه که خود شاهد هستید، امت پارچه پارچه شد.

می‌خواهم به مناسبت یاد بود سقوط خلافت، امت را گوش‌زد نمایم که بدون برپایی خلافت برمنهج نبوت، برپایی دین و تطبیق احکام شرعی در کلیه امور زندگی، ممکن نیست. این درحالی است که این اصل و قاعده شرعی چنین می‌گوید: "مالا يتم الواجب إلا به فهو واجب"؛ یعنی: "هر آن‌چه ادای واجبی بر آن موقوف باشد، انجام آن نیز واجب است." بنابرین، برپایی خلافت یک وجیبۀ شرعی است. غفلت در خصوص این وجیبه یکی از بزرگ‌ترین گناهانی می‌باشد که در روز رستاخیز شدیدترین غذاب عاید حال مرتکب آن می‌شود؛ زیرا وی از انجام واجبی خود داری کرده است که از مهم‌ترین واجبات اسلام می‌باشد. وجود اسلام در میدان زندگی بستگی به وجود آن دارد؛ بنابر این، هیچ مسلمانی اجازه ندارد که در تلاش‌اش برای برپایی خلافت کوتاهی کند. هم‌چنین باید یادآور شد که حزب التحریر، رهبری‌که پیروانش را به ساهل نجات خواهند رساند، از سال 1953م تاکنون در استجابت به این فرمان الله سبحانه وتعالی:

﴿وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾

[آل‌عمران: 104]

ترجمه: باید از میان شما گروهی باشند که دعوت به نیکی کنند و امر به معروف و نهی از منکر نمایند و آنان خود رستگار اند!

برای کار در راستای ازسرگیری زندگی اسلامی به برپایی خلافت راشدۀ موعود بر منهج نبوت، خویشتن را وفق کرده است و در استجابت به این فرموده الله سبحانه وتعالی:

﴿لَّقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيراً﴾

[احزاب: 21]

ترجمه: سرمشق و الگوی زیبا، رسوالله (صلی الله علیه وسلم) برای شما است؛ برای کسانی‌که امید به الله (سبحانه وتعالی) داشته و جویای رستاخیز می‌باشند و الله را بسیار یاد کنند.

برای رسیدن به این هدف والا، گام‌به‌گام طریقۀ رسول الله صلی الله علیه وآله وصحبه وسلم را پیموده و پیش‌نویسی را برای قانون اساسی اسلامی، که از الف تا یای آن برگرفته از اسلام می‌باشد، تبنی نموده است تا به مجرد تسلیم شدن حکومت آمادگی تطبیق اسلام را داشته باشد.

ای مسلمانان! شما خود شاهد انواع مصیبت‌هایی هستید که در نتیجۀ نبود خلافت و تسلط کفار استعمارگر، امت شما بدان دست و پنجه نرم می‌کند. بدانید که تنها راه نجات از چنگال این مصیبت‌ها تأسیس خلافتی است که رسول الله صلی الله علیه وسلم آن را در این فرموده‌اش به سپر صفت کرده است:

«إِنَّمَا الْإِمَامُ جُـنَّـةٌ يُقَاتَلُ من وَرَائِهِ ويُتَّقَى بِهِ»

ترجمه: امام یا خلیفه بسان سپری است که با آن در برابر کفار جنگ صورت گرفته و به عقب آن پناه برده می‌شود.

دولتی‌که به زودی بر منهج نبوت تأسیس خواهد شد؛ زیرا این وعده الله سبحانه وتعالی و بشارت رسول الله صلی الله علیه وسلم است که پس از نظام جبری کنونی که آتش ظلم‌شان فراگیر شده است، تحقق خواهد افتاد. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾

[نور: 55]

ترجمه: الله (سبحانه وتعالی) به کسانی‌که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند وعده می‌دهد که آنان را جایگزین (پیشنیان، وارثین فرماندهی و حکومت ایشان) در زمین خواهد کرد؛ همانگونه که پیشینیان را جایگزین قبل از آنان کرده است. هم‌چنین آئین (اسلام نام) ایشان را که برای آنان می‌پسندد، حتماً (در زمین) پابرجا و برقرار خواهد ساخت و نیزخوف و هراس آنان را به امنیت و آرامش مبدل می‌سازد. من را می‌پرستند و چیزی را انبازم نمی‌گیرند، بعد از این وعدۀ راستین، کسانی‌که کافر شوند، آنان کاملاً بیرون شوندگان بشمارند.

 رسول الله صلی الله علیه وسلم چنین می‌فرمایند:

«...ثُمَّ تَكُونُ مُلْكاً جَبْرِيَّةً فَيَكُونُ مَا شَاءَ اللهُ أَنْ يَكُونَ، ثُمَّ يَرْفَعُهَا اللهُ، ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةً عَلَى مِنْهَاجِ نُبُوَّةٍ»

ترجمه: ...پس از آن نظام‌های جبری بر شما مسلط می‌شود؛ این تسلط همانگونه می‌باشد تا مشیت الله سبحانه وتعالی در آن باشد، پس از آن خلافت بر منهج نبوت خواهد بود.

بنابر این، بر شما ای مسلمانان واجب است که باید سخت و صادقانه با حزب التحریر هم‌رکاب شوید تا نظام‌های جبری را نابود کرده و خلافت بر منهج نبوت را تأسیس نمائید تا خیر دنیا و آخرت را بدست آورید. الله سبحانه وتعالی چنین می‌فرماید:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ﴾

[انفال: 24]

ترجمه: ای مؤمنان! فرمان الله (سبحان وتعالی) را بپذیرید و دستور رسول او را قبول کنید؛ هنگامی‌که شمارا به چیزی دعوت کند که به شما زندگی بخشد و بدانید که الله (سبحانه وتعالی) میان انسان و قلب او جدائی می‌اندازد و بدانید که همگان در پیشگاه الله (سبحانه وتعالی) گردآورده می‌شوید!

نویسنده: عبدالعزیز المنیس

مترجم: علی مطمئن

ادامه مطلب...

پیرامون بیمه صحی

  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش:

السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته!

حکم اشتراک کارمند مووسسه غیردولتی در بیمه‌ی مؤسسه‌ای که با شرکت بیمه قرارداد نموده است، چه می‌باشد؟ هم‌چنین کارمندی‌که به نمایندگی از یک مووسسه در عقدِ قرارداد و گفت‌وگوها، با شرکت بیمه اشتراک می‌نماید، حکم آن چه‌است؟

پاسخ:

وعلیکم السلام ورحمت الله وبرکاته!

برادر کاش پرسش را بیشتر توضیح می‌دادید! به‌هرحال اگر مفهوم سوال‌تان حکمِ بیمه‌صحی برای کارمندان مووسساتی است که موسسه، یک حصه معاش ماهوار کارمند را قطع نموده و در مقابل‌اش، آن‌ها و یا خانواده آن‌ها را بیمه‌صحی می‌نماید؛ پس پاسخ چنین است:

به ارتباط بیمه صحی

بیمه‌صحی اگر در هنگام‌ پیوستن به عقد کار صورت بگیرد و مانند شرطی از شروط کار باشد، درست است؛ چون این در ذات خود عقد بیمه  نیست. اگر بیمه به تنهایی‌اش قرارداد شود، جواز ندارد.

تفصیل این مسئله

هرگاه صاحب‌کار در حین قرارداد، بر بیمه صحی کارگر و فامیل او در برابر اندازه‌ای از معاش‌اش تعهد نماید، این گونه قرارداد درست است؛ چون معلوم است که در این قرارداد عقد اساسی همانا قرارداد کار است؛ نه بیمه و التزام صاحب کار نسبت به معالجه‌ی کارگر و یا افراد فامیل‌اش شرطی پیوستن به عقد کار می‌باشد. این‌گونه شرط در قراردادها ممنوع نبوده؛ مگر این‌که نصی خاصی در ممانعت آن بیاید؛ طوری‌که حرام را حلال و حلال را حرام سازد و در این میان در خصوص جواز عمل، نیاز به نصی نیست که شرط را جوازد دهد؛ بلکه در خصوص ممانعت آن ضرورت به نص ویژه است. به عبارت دیگر، قرارداد کار مانند سایر افعال نیست که اصل در آن مقید به نصوص باشد؛ بلکه هرگونه شروط  قرارداد جایز است؛ مگر این‌که نصی به منع آن بیاید؛ به‌دلیل این‌که، کثیر بن عبدالله بن عمرو بن عوف المزنی از پدراش و از جدش روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«وَالْمُسْلِمُونَ عَلَى شُرُوطِهِمْ إِلَّا شَرْطًا حَرَّمَ حَلَالًا أَوْ أَحَلَّ حَرَامًا»

(رواه ترمزی)

ترجمه: مسلمان‌ها برشروط‌‌‌‌شان وابسته اند؛ مگر شرطی‌که حرام را حلال و یا حلال را حرام بداند.

از جهت دیگر این‌ جزء مزد کارگر بوده که از آن کاسته می‌شود؛ بنابراین بیمه‌صحی از طرف صاحب‌کار برای کارگر و افراد خانواده‌اش در مقابل حصه‌ی گرفته شده از معاش ماهوار وی جایز است؛ فرق نمی‌کند که در ابتدا برای کارگر وخانواده اش باشد و یا تنها برای کارگر بوده و بعد از توافقی‌‌که میان کارگر وصاحب‌کار صورت می‌گیرد، تعهد گردد و یا این توافق جزء از قرارداد گردد، تماماً درست است.

اما اگر عقد بیمه‌صحی در ذات خودش عقدی باشد، "یعنی این‌که نهادی ایجاد شود و برای عام مردم اعلام بدارد، کسی‌که می‌خواهد وی را هنگام مریضی‌اش معالجه نماییم، برای ما مبلغی ماهوار بپردازد و در مقابل‌اش هنگامی مریضی معالجه می‌شود، این جواز ندارد؛ چون این‌گونه قرارداد یک معامله مجهول است. انسان نمی‌داند که چه‌وقت مریض می‌گردد، مرض‌اش خرد است یا بزرگ.

برادرتان عطاء بن خلیل ابوالرشته

مترجم: احمد جبیر«نوری»

ادامه مطلب...

جوانان، در منجلاب جنگ فکری ویران‌گر!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

هنگامی‌که ارگ‌نواز (طاسو) موسیقی را شروع می‌کند، صحنه به طور کامل از رقص جمعی دیوانه‌وار و غیرشعوری، پر می‌شود. نکتۀ حیرت‌انگیزی‌که تاکنون توضیح داده نشده است این است که رقصندگان جوان چیزهای عجیب و غریبی را در آن صحنه حمل می‌کردند؛ مانند: لوله‌های گاز، صندلی‌ها، رکشا و الاغ‌ها. همان‌طوری‌که در آخرین ویدیویی‌که در کانال‌های ارتباط جمعی منتشر شد، رقصندگان (یک الاغ) و قبل از آن (یک رکشا) را حمل می‌نمودند!

این نوع موسیقی به سبک (طاسو) محدود به یک طبقه یا جامعۀ خاص نیست؛ بلکه این موسیقی توانسته است که در مدت زمان کوتاهی به همه کتگوری‌های جامعه نفوذ کند، شما آن را در پایین شهرها و بین محلات عام و پشت بام ساختمان‌های مناطق ثروت‌مندان نیز می‌شنوید. اگرچه این موسیقی با جزئیات آن یک موسیقی خارجی و بیگانه نیز است. (24 فبروری 2020 میلادی)

نباید نادیده گرفت که چرا وضعیت جوانان به چنین بی‌پروایی و بی‌مسئولیتی منجر شده است؟

رسانه‌ها مملو از پروپاگند‌های مربوط به دوران نوجوانی می‌باشند، دوره‌ای‌که برای جوانان بسیار بحرانی بوده و انگیزه‌های شهوانی، خواهشات نفسانی، رویاها و تخیلات، در این دوره به شدت در جوانان متبارز می‌باشند، مظاهر نشاط و فعالیت در آنان فوران می‎کند. در این دوره، جوانان بسیاری اهداف خویش را تحت تأثیر شهوات و غرایز، تعیین کرده و تخیل، آنان را برای رسیدن به اهداف‌شان رهبری می‌نماید، بر موانعی سرِ راه خواهشات‌شان قدم گذاشته و از آن عبور می‌کنند. تا جای‌که نیروی ذهنی و قوۀ تعقل آنان در طول زندگی ضعیف شده و کارایی لازم خویش را از دست می‌دهد؛ درحالی‌که تحت کنترل احساس خودخواهی خویش درآمده، علایق شخصی‌شان بر منافع جامعه سایه می‌افکند، مفاهیم و ارزش‌ها در ذهنیت آنان دیگرگون شده، خواسته‌های‌شان برمبنای فضیلت و بهتری، نظم و پیش‌رفت اجتماعی، تبدیل می‌شوند. ژان‌ژاک روسو این واقعیت را در کتاب خود «امیل» با بیان این جمله، بسیار واضح به تصویر می‌کشاند: "می‌گویند فضیلت و بهتری دوستی، نظم جامعه و ملاحظۀ آن است؛ اما آیا این دوستی می‌تواند نظم را بر خوشی‌های شخصی من غالب سازد؟! آیا این دلیل کافی برای ترجیح دادن نظم بر لذت من است... ممکن است که همین دوستی نسبت به نظام تبدیل به رذالت شود؛ اما با چهره‌ای دیگری."

آن‌ها چنین پروپاگندهایی را به خورد جوانان می‌دهند تا اعمال منحرف و بی‌هودۀشان را توجیه کنند. در این شکی نیست که دنبال کردن تمایلات و خواسته‌های شهوانی، آن هم از هر طریق ممکن، از زندگی یک جوان جدیت و مسئولیت‌پذیری را می‌گیرد. تفکر بیش از حد در مورد هوا و هوس، جوانان را از پی‌گیری قضایای مهم و سرنوشت‌ساز زندگی دور می‌کند. تا جای‌که سرانجام همه‌چیز را از دست می‌دهند؛ زیرا آنان دیگر خواسته‌های‌شان را ارضاء ساخته نمی‌توانند. هم‌چنان از فرصت‌های زندگی برای کار، آموزش و ساختن شخصیت و جایگاه خویش در جامعه، بهره‌ای نخواهند برد.

 این فرهنگی‌که دامن‌اش فراگیر شده است، به مغذی فعالیت‌های بی پروایانه و غیرمسئولانه تبدیل شده است، فرهنگ مسمومی‌که غرب آن را وارد ساخته است، تا عمداً ذهن جوانان را از اسلام به دور نگهدارد. پس از ترویج این شبهه که اسلام گونه‌ای تفکر بدوی و عقب‌مانده‌ای است که انسان‌های بدوی به آن باورمند می‌باشند. تفکری‌که مانع  پیش‌رفت‌شان می‎شود؛ البته پیش‌رفتی‌که غرب از آن تعریف دارد. آن‌ها آگاهانه بین تمدن و شهروندی آمیخته‌گی ایجاد کردند. بنابراین، سعی دارند که ذهن جوانان ما را با فرهنگ فاسد خود، غرب‌زده ساخته تا در عوض الگوی اسلامی برای خود، الگوی غربی برگزینند؛ درحالی‌که با این‌حال هم جوانان نه بیداری کسب کردند و نه پیش‌رفت.

وسایل و روش‌های غرب‌زدگی مسلمانان و گم کردن فرهنگ اسلامی جوانان امت، چند برابر شده است. تنها هدف، از بین بردن هرگونه بیداری و جریانی در سرزمین‌های اسلامی می‌باشد که دشمنان امت می‎توانند به آن دسترسی داشته باشند. بلکه حتی تلاش جدی بر این است تا هیچ‌گونه آثاری از بیداری واقعی بروز نکند؛ زیرا آنان می‌دانند و بر این قناعت و باور کامل دارند که چنین چیزی آغاز پایان اجتناب ناپذیرشان است؛ حتی اگر بعد از مدتی هم انجام گیرد.

سیاست منظم دولت‌های منطقوی در گسترش سکولاریسم، منابع منحرف‌کننده و دلهره‌آوری بسیاری را برای پسران و دختران امت ایجاد کرده، توجه و علاقه آن‌ها را به سمت کارهای بی‌هوده سوق داده است، تاجای‎که این کارهای بی‌هوده برای آن‌ها به یک نگرانی اساسی تبدیل شده، برای آن تمام انرژی خود را به کار می‌گیرند و بیش‌تر وقت خود را در راستای تحقق خوش‌گذرانی‌های‌شان، صرف می‌کنند. تحت تأثیر آن‌چه قرار دارند که در جوامع غربی می‌باشند؛ مانند: انحرافات اخلاقی، انواع خوش‌گذرانی‌ها، مصرف مواد مخدر و الکل.

اما در خصوص موضوع ارتباطات، انترنت و سایت‌های ارتباط جمعی با بهانۀ این‎که این کانال‌ها توسط افراطیون برای گسترش افکار خشونت‌آمیز و جذب جوانان استفاده می‌شود، سازمان ملل قوانین و موافقت‌نامه‌های بین‌المللی را تصویب کرده است که با استفاده از رسانه‌ها، از طریق انترنت، موسیقی، هنر، فیلم‌، طنز، عادات و رسوم بی‌معنی، از هزاران جوان فعال و هنرمند در سراسر جهان در مبارزه با افراط گرایی خشن، حمایت می‌کنند. اما درعین‌حال، ما می‌دانیم که کشورهای غربی طی یک قرن گذشته به نوآوری در حوزۀ فناوری اطلاعات و ارتباطات جمعی دست یافته‌اند. اما آن‌ها این فناوری را به ابزاری برای گسترش فرهنگ سکولاریسم تبدیل کرده و از آن برای ترویج سبک زندگی غربی که فقط به شهوات و به ارزش‌های مادی، مصرفی، فردی و به بی‌پروایی نسبت به مقررات، اهمیت می‌دهد، استفاده کرده است، تا این‌که از این طریق به نابودی اطفال و جوانان مسلمان بپردازند.

سایت‌های ارتباط جمعی، اطفال و جوانان مسلمان را مسموم کرده‌اند. آن‌ها بیش‌تر وقت خود را مصروف این وسایل بی‌فایده نموده و با دوستان خود؛ به ویژه جنس مخالف (چت) می‌کنند، شایعاتی را که پیرامون شیوه زندگی هنرمندان پخش می‌شود، دنبال می‌کنند. مفکوره‌های وسوسه‌گر؛ ‌مانند: این‌که می‌توانند فرصت‌های کاری را در زمینۀ سرگرمی‌ها به دست آورند، یا می‌توانند درآمد سریع را از طریق کار به عنوان بازی‌گر یا خواننده کسب نمایند، باعث شده است تا اطفال و نوجوانان مسلمان، وادار به ایستادن در صفوف طولانی، در هوای گرم و سرد، برای شرکت در دوره‌های آمادگی مسابقات چندین استعدادی شوند.

این فرهنگ غربی به دلیل حمایت دولت‌های منطقوی بسیاری از داشته‌های امت را از بین برده است. این دولت‌ها هیچ‌گاه جوانان را به خاطر سپری کردن زندگی‌شان در کنار رودخانه‌ها، در مهمانی‌ها و حتی در داخل صحن دانشگاه‌ها، مسئول ندانسته و محاسبه‌شان نمی‌کنند. انرژی جوانان امت اسلامی هدر رفته، امکانات‌شان را تلف و توانایی‌های خویش را بدون یک هدف روشن و واضح، از دست می‌دهند. خویشتن را میان چکش و سندان قرار داده، از قضایای مهم و سرنوشت‌ساز امت خود، از بازی کردن در نقش واقعی خود و از دست‌یافتن به هدفی‌که به خاطرش آفریده شده‌اند، غافل مانده‌اند. هدفی‌که کسب رضایت الله سبحانه‌وتعالی در تمام اعمال می‌باشد، سعادت مطلوب هر مسلمانی‌که  خواستار پاداش خود در روز حساب است.

از أبوهريره رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم چنین فرموده‌اند: 

«سَبْعَةٌ يُظِلُّهُمْ اللَّهُ تَعَالَى فِي ظِلِّهِ يَوْمَ لَا ظِلَّ إِلاَّ ظِلُّهُ إِمَامٌ عَدْلٌ، وَشَابٌّ نَشَأَ فِي عِبَادَةِ اللَّهِ...»

(رواه‌البخاری و مسلم)

ترجمه: در روزی‌که هیچ سایه‌ای جز سایه عرش الهی نیست، هفت گروه در زیر سایه عرش الله سبحانه‌وتعالی قرار دارند: خلیفۀ عادل، جوانی‌که با عبادت الله سبحانه‌وتعالی رشد یافته است... .

نویسنده: استاد غاده عبدالجبار (أم أواب) – الخرطوم

مترجم: علی مطمئن

ادامه مطلب...

کنفرانسِ جهانی «ازهر»، زیر نام احیا و نوگرایی، به‌خاطر تحریف اسلام!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

روی موقف شیخِ ازهر، دوکتور احمدالطبیب زیاد مکث نمی‌کنیم که در آن پاسخ نیرومندی به رئیس دانشگاه قاهره، دوکتور خشت ارائه نمود، موقفی‌که مورد پسند و پذیرش بیش‌تری از فرزندان امت که همواره به چنین موقف‌های مردان واقعی می‌بالند، قرار گرفت. موقف‌هایی‌که از مدت‌های طولانی و بعد از آن‌که حکومت تسلط خودش را بالای این مؤسسه (ازهر) بیش‌تر ساخت و دین را از آن و از زندگی جدا نمود، ناپدید گشته‌اند. پاسخ شیخ «ازهر» بر ضد بلندگویان شعار نوگرایی و احیای گفتمان دینی و مبارزه در برابر تروریزم ارائه گردید؛ مگر اعلامیه بخش پایانی کنفرانسی‌که شاهد این پاسخ نیرومند بود، تمام آن‌چه را که شیخ گفته بود از بین برد و برای تمامی افراد دور و نزدیک واضح نمود که شیخ «ازهر» یکی از ده انگشت «خشت» و امثال او و هرآن‌کسی است که در عقب آن‌ها به خاطر تحریف مفاهیم اسلام و مطابقت دادن این مفاهیم با معیارهای غرب کافر قرار دارند.

بناءً، احیا و نوگرایی با مفهومی‌که خشت آن را مطرح نمود و آن این‌که: "خانۀ قدیمی پدرم را ترک نموده و آن را با خانۀ جدیدی برای خودم تبدیل می‌کنم." در واقع مفهومی است که گفته‌های پایانی شیخ را تثبیت نمود. بنابراین، او اسلام جدید و نوپیدایی‌که کاملاً با مفاهیم غرب هم‌خوانی داشته، از هرگونه محتوایی خالی است را، برای ما پیشکش می‌کند و اسلام «قدیم» که بالای محمد صلی الله علیه و آله و سلم نازل گشته است را رها می‌کند. بناءً، اسلامی را که سخنان پایانی کنفرانس پیشکش نمود، اسلامی است که در آن نه جهادی وجود دارد، نه خلافتی، نه نظام حکومت‌داری‌ای، نه شریعتی، نه هم وحدت دولت و وحدت امت. هر یک از این موارد را در سطور ذیل با اندکی تفصیل بیان خواهیم کرد:

ازهر شریف دعوتی را جهت برگذاری یک کنفرانس جهانی به خاطر گفتمان دینی تحت عنوان «بازنِگری در فکر اسلامی» از تاریخ ۲ الی ۳ جمادی‌الثانی ۱۴۴۱هـ.ق، مطابق ۲۷ الی ۲۸ جنوری ۲۰۲۰م، انجام داد. این کنفرانس در مرکز برگذاری کنفرانس‌های ازهر در شهر نصر دایر گردید. همان‌گونه که معلوم است این کنفرانس و کنفرانس‌های قبلی هیچ فرقی با هم ندارند و به هدف تنفیذ دستور سیسی به منظور احیای گفتمان دینی که از زمان به قدرت رسیدن و اعلان جنگ با تروریزم خیالی دایر می‌گردند و همه را به آن‌ها مشغول ساخته است. سیسی از این طریق خودش را به غرب تسلیم نموده است تا جنگ را علیه اسلام و احکام آن به راه اندازد. مؤسسه وابسته‌ای؛ مانند: ازهر که تمام دستورات را از نظام دریافت می‌کند؛ لذا نمی‌تواند در برابر خواست صاحب نعمت، تجاهل نماید و یا هم خود را در برابر آن آزاد فکر کند. در واقع، این خواست نظام به خاطر منافع دشمنان امت صورت گرفته است و در عقب آن هدف شومی قرار دارد؛ اما مشکل و مصیبت بزرگ این است که در این کنفرانس‌ها بازی با دین الله سبحانه و تعالی و تحریف کلام او از جایگاه اصلی آن و خالی ساختن اسلام از محتوای آن صورت می‌گیرد. قطعاً آن‌ها به این باور هستند که دین جدیدی غیر از دین الله سبحانه و تعالی که بالای محمد صلی الله علیه و آله و سلم نازل گردیده است و با خواسته‌های این عصر و زمان هم‌خوانی دارد، وجود داشته و باید از آن پیروی کنیم و آن چیزهایی‌که برای زمان نبوت، صحابه، تابعین و تبع تابعین مناسب بودند، برای زمان فعلی مناسب نمی‌باشند، چه بد حکمی می‌کنند.

از سوی دیگر مفهوم احیا و تجدید در فکر اسلامی: عبارت از برگشت به اصول اسلامی، احیای آن‌ها در زندگی انسان به وسیلۀ احیای هر آن چیزی است که از بین رفته، راست نمودن هر آن چیزی است که کج و منحرف گردیده است و نیز مقابله با حوادث و وقایع جدیداً به میان آمده می‌باشد. بنابراین، دیدگاه اسلام در مورد عملیه تجدید در واقع احیای نمونه‌های تمدنی‌یی می‌باشد که در گذشته به وجود آمده بودند و هیچ‌گونه اقدام متجاوزانه و رهایی یابنده‌ای در برابر آن‌ها صورت نگرفته بود. اما آن‌چه که در اعلامیه بخش پایانی کنفرانس مطرح گردید در واقع عدول و تجاوز از مفهوم اسلامیِ احیا و تجدید بود تا به جای آن مفهوم غربی احیا و تجدید که بر مبنای نفی وجود مصدر شناخت مستقل از مصدر شناخت بشری که بر واقعۀ قابل دید یا محسوس استوار می‌باشد را جایگزین نمایند. هم‌چنان از طریق بیان مفهوم انقلاب که به تغییر کلی و دگرگونی در وضعیت جامعه اشاره دارد و نیز با ادعای عدم وجود معیارهای ثابت برای احیا و تجدید، از گذشتۀ امت انکار نمودند.

بدون شک مفهوم حاکمیت در نزد آن‌ها از تعاریف بی‌شماری برخوردار است؛ به ویژه زمانی‌که خواستند این مفهوم را از طریق وارد نمودن اتهام بالای گروه‌های اسلامی و توصیف نمودن آن‌ها به تندرو و افراطی از محتوای اصلی آن خالی نمایند؛ آن هم به دلیلی‌که این گروه‌ها می‌گویند حاکمیت تنها از آن الله سبحانه و تعالی است؛ یعنی تنها او است که حق تشریع و قانون‌گذاری را دارد. به این معنا که لازم است تا قانون اساسی دولت و سایر قوانین، از قرآن‌کریم و سنت نبوی استنباط گردیده باشند که این کار را باید علمای مجتهدی‌که شروط اجتهاد در آن‌ها یافت می‌شود، انجام دهند. اعلامیه پایانی کنفرانس، تلاش نمود تا مردم را فریب دهد؛ خصوصاً هنگامی‌که اعتراف نمود که حاکمیت به معنای (عدم نسبت دادن حکم به مردم است)، گویا این‌که دولت اسلامی یک دولت الهی است و فرشته‌ها در آن حکومت می‌کنند! اما دولت اسلامی یک دولت بشری است که در راس آن بشر قرار دارد؛ ولی این حکام هستند که باید به آن‌چه الله سبحانه و تعالی نازل نموده است حکم نمایند. بناءً، میان احکامی‌که الله سبحانه و تعالی نازل نموده است و میان کسی‌که به آن احکام، حکم می‌کند، تفاوت وجود دارد. ما از شیخ ازهر می‌پرسیم که: با وجود این‌که در صحبت‌هایت این اعتراف را نمودی که (حکم شرعی مبتنی بر قواعد شرعی با حاکمیت الله سبحانه و تعالی در تعارض قرار ندارد؛ بلکه بخشی از آن است)؛ پس چرا برای ما نگفتی‌که کجای این نظامی‌که تو از پایه‌های اساسی و حامیان آن هستی؛ مانند آن نظام است؟ کجا دارای حکم مبتنی بر قواعد شرعی است؟ و کجا دارای حاکمیت الله سبحانه و تعالی به معنای اصلی آن است؟ و اما این سخن‌تان که (خلافت یک نوع نظام حکومت‌داری است که صحابۀ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم به آن راضی شدند و با زمان آن‌ها مناسب بود و توسط آن امور دین و دنیای آن‌ها اصلاح یافت و این‌که در نصوص کتاب و سنت حکمی یافت نمی‌شود که نظام حکومت‌داری معینی را الزامی بسازد؛ بلکه شریعت هر نوع نظام حکومت‌داری معاصر را که عدل، مساوات، آزادی، دفاع از وطن و تامین حقوق تمامی شهروندان را با وجود اختلاف عقاید و ملیت‌های‌شان تضمین نماید و با یکی از اصول ثابت دین در تعارض واقع نشود را می‌پذیرد.) بزرگ‌ترین فریب مردم در دین الله سبحانه و تعالی است. من در این‌جا نصوصی را که سخنان نوشته شده بر دیوار تو را رد می‌کنند، نمی‌آورم؛ زیرا بدون شک تو به آن نصوص عالم هستی و از آن‌ها اطلاع کامل داری؛ ولی موقف ازهر را زمانی‌که به واقعیت فانوس علم و علماء بود، برایت یادآور می‌شوم و یقین دارم جلسه‌ای‌که علمای بزرگ ازهر در سال ۱۹۲۵م، در مورد سقوط خلافت دایر نموده بودند و در آن جلسه، معنای دقیق خلافت را واضح ساخته و تصمیم گرفتند که باید خلافت نجات داده شود و به خاطر تحقیق در مورد آن، کنفرانس بین‌المللی‌یی را دایر نموده بودند را خوب به یاد داری و این اقدام در زمان شیخ ازهر خضر حسین صورت گرفته بود. بناءً، خلافتی‌که علمای ازهر در آن زمان در مورد آن حرف زدند، خلافتی بود که (وجود آن فرض بوده و یک منصب ضروری برای مسلمانان به عنوان رمز وحدت و یک‌جا شدن آن‌ها به شمار می‌رفت؛ ولی به خاطر این‌که این منصب فعال باشد، باید خلیفه نظام دینی و نظام مدنی را با هم یک‌جا سازد و آن‌ها خلافت را این‌گونه تعریف نمودند که آن: عبارت از ریاست عموم مردم در تطبیق دین بر اساس در نظر گرفتن مصالح امت و تدبیر امور امت می‌باشد. امام، نائب صاحب شریعت در تطبیق دین و تنفیذ احکام آن و تدبیر امور دنیوی مردم بر اساس مقتضی و دیدگاه شریعت می‌باشد.) این‌است خلافت و این‌است آن‌چه که علمای سابق ازهر بیان نموده بودند. باید از شیخ ازهر بپرسیم که آیا نظام‌های سیکولاری پی‌درپی در سرزمین‌های اسلامی، امنیت و آرامش را برای مسلمانان به بار آورده‌اند؟ و آیا از خون و آبروی آن‌ها حفاظت نموده‌اند؟ و یا این‌که در ریختن خون آن‌ها رقابت نموده و بر بالای اجساد آن‌ها کرسی قدرت را قرار داده و بالای آن تکیه زده‌اند تا انواع ذلت و بدبختی را به آن‌ها بچشانند و آن‌ها و ثروت‌های‌شان را به دشمن فرومایه‌ای‌که مدت‌ها می‌شود در انتظار این روزها بود تسلیم نمایند، دشمنی‌که بر علیه آن‌ها جنگ صلیبی را به راه انداخت و تا زمانی‌که به خلافت آن‌ها پایان نداد، سرزمین‌های آن‌ها را اشغال ننمود، وحدت آن‌ها را توسط تفرقه‌ای به نام دولت‌ها از بین نبرد، پایان این جنگ را اعلان نکرد و هرگز آرام ننشسته و دست روی دست نگذاشت، هیچ آبرویی را حفظ نکرد و هیچ سرزمینی را آرام نگذاشت.

اما این سخن‌تان که: (در اسلام، جهاد مرادف قتال نیست و قتالی را که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و اصحاب وی انجام دادند، نوعی از انواع جهاد بود و این‌که قتال فقط به خاطر دفع تجاوز متجاوزان بالای مسلمانان صورت می‌گیرد.) در واقع همان چیزی است که غرب آن را از شما می‌خواهد و این‌که این مفکوره را در برنامه‌های آموزشی‌تان شامل سازید و اگر بتوانند شما را به محو آیات جهاد از قرآن‌کریم نیز وادار می‌سازند و این کار از شما بعید نیست؛ زیرا امثال شما از دست نشاندگان در سرزمین‌های ما و متاثر شدگان از فرهنگ غرب نیز این کار را کرده‌اند. غرب خطر این مفکوره (جهاد) را برای نظام و منافع خودش به صورت کلی می‌داند، به همین خاطر می‌خواهد این مفکوره را از دل‌ها و افکار مسلمانان محو نماید؛ با وجودی‌که خودش همواره در مقابل مسلمانان می‌جنگد و آن‌ها را در سرزمین‌های‌شان آواره می‌سازد و هیچ‌گاه نگفته است که جنگ در دین آن‌ها فقط برای دفاع از وطن می‌باشد؛ چنان‌چه شما این ادعا را می‌کنید. ما این‌جا وارد کدام مناقشه برای رد نمودن دروغ‌پردازی‌هایی‌که گویا جهاد تنها برای دفاع از وطن مشروع گردیده است، نمی‌شویم؛ زیرا این نظریه از جمله افکار بیگانه با فکر اسلامی است و هیچ یک از علمای متقدمین امت به آن اعتراف نکرده‌اند؛ بلکه از نظریه‌های پلید جنگ فکری و فرهنگی غرب در برابر سرزمین‌های اسلامی در دو قرن اخیر می‌باشد. ما به شیخ بزرگ‌وار می‌گوییم که: اگر علت قتال در اسلام تجاوز باشد؛ چنان‌چه تو می‌گویی؛ پس چرا از کسانی‌که تو آن‌ها را صاحبان امور می‌دانی، نمی‌خواهی تا به خاطر تجاوز یهود بالای فلسطین و آلوده ساختن مسجد اقصی اعلان جهاد نمایند؟! جز این‌که تو آن‌ها را غیرمتجاوز و صاحب حق یا همسایه‌گان و دوستانی می‌دانی‌که رابطۀ حُسن هم‌جواری ما را با آن‌ها پیوند داده است و یا هم به نظر تو آن‌چه که بالای مردم فلسطین می‌گذرد، مربوط مردم مصر نمی‌شود؟! آیا تجاوز و دشمنی را که امریکا در برابر عراق و شام انجام داد، مستحق جواب نیست؟! یا این‌که شما اطفال، زنان و کهن‌سالانی را که امریکا و هم‌پیمانان لعین آن به قتل می‌رسانند، نمی‌بینید؟!

بدون شک جهاد؛ همان‌گونه که فقهای معتبر آن را تعریف کرده‌اند، عبارت از: تلاش برای جنگ و مبارزه در راه الله سبحانه و تعالی به صورت مستقیم، یا هم با یاری نمودن توسط مال، مشوره و یا هم افزایش نیروی لشکر و سایر امور می‌باشد. بناءً، جنگیدن به خاطر اعلای كلمةالله جهاد است و حکم آن، در هنگام آغاز به آن، فرض کفائی می‌باشد و در هنگام هجوم دشمن فرض عین می‌باشد. معنای فرض کفائی بودن جهاد در هنگام آغاز به آن، این‌است که نخست ما به جنگ با دشمن آغاز نمائیم؛ اگرچه دشمن آغاز به جنگ نکرده باشد و اگر در مقطعی از زمان هیچ‌کس آغاز به جنگ نکند، هیچ یک از مسلمانان به ترک آن گنهکار نمی‌شود.

هم‌چنان دلایل جهاد عام و مطلق می‌باشند که جنگ دفاعی و آغاز نمودن دشمن به جنگ، جنگ محدود، جنگ غیرمحدود وغیره را شامل می‌شوند؛ بناءً، این دلایل تمامی انواع جنگ و قتال با دشمن را به صورت عموم و مطلق شامل می‌شوند و تخصیص این دلایل به جنگ دفاعی و یا مقید ساختن آن‌ها به این‌که جنگ باید دفاعی باشد؛ نه هجومی -همان‌گونه که اعلامیه اخیر کنفرانس تصریح نمود- نیاز به نصی دارد که آن را تخصیص بخشیده و یا مقید سازد؛ ولی هیچ‌نصی در قرآن و سنت وارد نگردیده است که آن را خاص و یا مقید سازد و این دلایل به حالت عمومیت خودشان باقی می‌مانند که هرگونه جنگ و قتال با دشمن را شامل می‌شوند.

امروزه امت اسلامی دولت واقعی ندارد تا اسلام را در داخل قلمرو دولت اسلامی تطبیق نموده و آن را توسط دعوت و جهاد به خارج قلمرو اسلامی حمل نماید. زمانی‌که به عمر دولت اسلامی؛ یعنی دولت بزرگ خلافت در سال ۱۹۲۴م پایان داده شد تا کفار استعمارگر دولت‌های کوچک و پوشالی را جای‌گزین آن نمایند، جهاد متوقف گردید و مسلمانان قادر به حمل دعوت اسلامی به سوی مردم از طریق آن نگردیدند؛ بلکه حتی جهاد برای دفع تجاوز علیه امت و راندن دشمن از سرزمین‌های اشغال شده اسلامی نیز ناپدید گردید و دولت‌های حاکم امروزی از آن دست کشیدند؛ به خاطر این‌که امریکا این دولت‌ها را به فرمان‌برداری و فروتنی در برابر خودش دستور داده است که نمونه بارز آن کشمیر اشغال شده از سوی هند است؛ پس آیا پاکستان به خاطر آزادسازی آن، اعلان جهاد کرده است؟! هم‌چنان عراق از سوی امریکا اشغال گردید؛ پس آیا دولتی از این دولت‌های پوشالی به خاطر آزادسازی آن، اعلان جهاد نمود؟! و فلسطین تا هنوز از سوی یهود در اشغال به سر می‌برد و حکام مسلمانان آن را به عنوان غنیمتی برای یهود رها نموده‌اند تا باداران‌شان در غرب از آن‌ها راضی گردند. قضیه فلسطین را برای افراد اندک و گروه‌های محدود رها نموده‌اند و این افراد و گروه‌ها به هیچ صورت قادر به اخراج دشمن و ایستادگی در برابر متجاوزین نیستند؛ زیرا امکانات‌شان ناچیز و توانایی‌شان محدود است و این کار دولت‌های پوشالی، علاوه بر تسلط آن‌ها بالای این گروه‌ها می‌باشد که ارادۀ خودشان را توسط دادن اموال و اسلحه به آن‌ها بالای این گروه‌ها تحمیل می‌کنند. از همین‌جاست که امروزه جهاد از هر دو نوع دفاعی و هجومی آن وجود ندارد و عملاً به دولتی به حجم دولت خلافت نیاز دارد تا آن را به صورت واقعی برپا نماید. این دولت به خاطر برپا شدن‌اش به تلاش‌های همه‌جانبه با پیروی از طریقۀ شرعی‌که از روش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در تأسیس دولت به وسیلۀ مبارزۀ فکری و سیاسی و کارهای طلب‌النصره استنباط گردیده است، نیاز دارد.

اسلام از تمامی این برده‌های غرب و تمامی شیاطین انسی و جنی دنیا که در کنار آن‌ها ایستاده‌اند قوی‌تر است و هرگز توطئه‌ها و دسایس آن‌ها به هدف کاستن عظمت این دین و تمسک و پای‌بندی امت به این دین پیروز نخواهد شد، با وجود این‌که مدت‌ها می‌شود این غلامان در حکم و سیاست بالای امت تسلط یافته‌اند و کسانی هستند که به خاطر تحریف برنامه‌های آموزشی امت شب‌ها بیدار بوده‌اند و برای گمراه ساختن امت و محو هویت آن‌ها تلاش می‌کنند. هم‌چنان میلیاردها دالر مصرف نموده‌اند تا مانع گسترش و حاکمیت دین الله سبحانه و تعالی گردند؛ ولی حسرت این آرزوها به دل‌های‌شان باقی مانده است و در زمان نه چندان دور به خواست الله سبحانه و تعالی شکست خواهند خورد؛ زمانی‌که امت آماده‌ای گرفتن زمام امورش گردیده و به خاطر قرار دادن اسلام در جایگاه تطبیق، عزم خود را محکم نماید، آن زمانی خواهد بود که نیرنگ آن‌ها و کسانی‌که درعقب آن‌ها قرار دارند، نابود می‌گردد.

‏﴿وَٱلَّذِينَ يَمكُرُونَ ٱلسَّيِّ‍َٔاتِ لَهُم عَذَابٞ شَدِيدٞ وَمَكرُ أُوْلَٰٓئِكَ هُوَ يَبُورُ﴾

[فاطر: ۱۰]

ترجمه: ‏کسانی‌که نقشه‌های سوء می‌کشند و نیرنگ‌ها به راه می‌اندازند، عذاب سختی دارند و نقشه‌ها و نیرنگ‌های‌شان نقشی بر آب شده و تباه می‌شود.‏

بدون شک، آینده از این دین بزرگ خواهد بود و این دین به تنهایی پناهگاه تمام مظلومینی خواهد شد که شمشیر نظام حریص سرمایه‌داری بالای آن‌ها تسلط یافته است تا از آن‌ها سپری برای حفظ نظام جهنمی خودش بسازد، نظامی‌که انسان‌ها را مانند گندم آرد می‌سازد؛ ولی این وضعیت به خواست الله سبحانه و تعالی برای روزهای اندکی خواهد بود و به زودی آفتاب خلافت راشده بر منهج نبوت دوباره خواهد تابید تا دنیا را بعد از آن‌که تاریکی و ظلمت آن را فرا گرفته از نور عدل و برابری لبریز نماید و یقیناً که فردا برای چشم به راه آن نزدیک است.

نویسنده: حامد عبدالعزیز

عضو دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر – ولایه مصر

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه