جمعه, ۲۷ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۲۹م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

پس از شکست بایدن، آیا این یک وقت مناسب نیست تا حاکمان پاکستان نوید بت را پس از ربودنش -در 11‌می 2012م تاکنون- آزاد کنند؟ Featured

  • نشر شده در پاکستان

پس از بحث در رسانه‌ها در رابطه به رهایی احتمالی زندانیان طالبان، به عنوان یک حرکت "حسن نیت"، آیا این یک وقت مناسب نیست که حاکمان پاکستان نوید بت، سنخگوی رسمی حزب التحریر-ولایه پاکستان را آزاد سازند؟ آیا این یک وقت مناسب نیست که نوید بت را آزاد کنند؛ در حالی‌که وی هنگامی‌که توسط مقامات امنیتی دولتی ربوده شد، تنها همسایگان و فامیل‌اش شاهدان عینی بودند و از 11 می سال 2012م تاکنون فامیل‌اش نه او را دیده و نه اطلاعی از وی در دست دارد؟ آیا این یک وقت مناسب نیست؛ زمانی‌که در 4 جنوری/ژانویه 2018م، "کمیسیون رسیدگی به موارد ناپدید شدن‌های اجباری پاکستان در خصوص نوید بت "دستور احضار" را با شماره مرجع/ریفرنس ColoED آی دی نمبر 860-P صادر نمود؟ ‏آیا در قید نگهداشتن نوید بت بدون محاکمه/دادرسی علنی یا تماس رو در رو با خانواده‌اش، به معنی به تمسخر گرفتن قوه قضاییه، قوانین زمینی و قوانین آسمان‌ها نیست؟

اما حاکمان پاکستان نوید بت را حتی پس از آن‌که "جنگ علیه تروریسم" به پایان رسید و نیروهای امریکایی به فاصله آن‌سوی افق، عقب‌نشینی کردند، هنوزهم در قید حراست اجباری نگه‌می‌دارند. یقیناً، حاکمان پاکستان با در قید نگهداشتن اجباری نوید این واقعیت را تأیید می‌کنند که بازگشت خلافت راشده ثانی بر منهج نبوت برای بادارش، بایدن بسیار دردناک‌تر است نسبت به این‌که از افغانستان به‌طور تحقیرآمیز عقب‌نشینی کردند. این یک خدمت‌گذاری یا غلامی به بایدن است که حکمرانان پاکستانی باید نوید بت را در قید حراست اجباری نگه بدارند، در حالی‌که هر نوع امکانات و روش‌‌های دلسوزانه را برای جاسوسان هندو، کولبوشان یاداف و ابین اندن ورتھمان پیلوت/خلبان مهاجم نیروهای هوایی هندی، به خرج دادند. حاکمان پاکستان در مقابل مؤمنان طغیان‌گر و در برابر دشنمان کینه‌توز اسلام، بسیار رحیم اند، در حالی‌که الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿مُحَمَّدٌ رَّسُولُ اللّٰهِ وَالَّذِينَ مَعَهٗ اَشِدَّآءُ عَلَى الكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَينَهُم﴾ [فتح: 29]

ترجمه: محمّد فرستاده‌ی الله است و کسانی‌که با او هستند، در برابر کافران تند و سرسخت، و نسبت به یکدیگر مهربان و دلسوزند...

ای مسلمانان پاکستان! برای آزادی نوید بت از طریق هر آن‌چه که در اختیار دارید، ندا بلند کنید؛ زیرا رسول الله صلی‌الله‌علیه‌و‌سلم می‌فرماید:

«مَنْ نَفَّسَ عَنْ مُؤْمِنٍ كُرْبَةً مِنْ كُرَبِ اَلدُّنْيَا، نَفَّسَ اَللَّهُ عَنْهُ كُرْبَةً مِنْ كُرَبِ يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ» (رواه مسلم)

ترجمه: هر كسی‌كه مسلمانی را از یک مصیبتِ از مصیبت‌های دنیائی نجات دهد، الله(سبحانه‌وتعالی)، او را از مصیبتی از مصیبت‌های روز قیامت نجات می‌دهد.

ندای تان را برای آزادی نوید بت بلند کنید؛ زیرا وی به علت تلاش و جان‌فشانی‌‌‌هایش برای تأسیس مجدد خلافت راشده ثانی بر منهج نبوت، که رسول صلی‌الله‌علیه‌و‌سلم بشارت آن را داده است، ربوده شد. رسول صلی‌الله‌علیه‌و‌سلم می‌فرماید:

«ثُمّ تكونُ خِلافةً على مِنهاج النُّبُوَّة» (رواه احمد)

ترجمه: ...بعد از آن خلافت بر منهج نبوت می‌آید...

ای نیروهای مخلص مسلح افواج پاکستان!

این امر در میان شما واضیح بود که نوید بت پس از آن‌که از شما درخواست کرد و صدا بلند کرد تا برای تأسیس مجدد خلافت راشده ثانی بر منهج نبوت نصرت تان را عطاء نمایید، در قید اختطاف اجباری قرار گرفت. ‏اکنون، شما رجال نصرت، اهل قدرت و ممانعت هستید. بنابراین برای شما کافی نیست که فقط برای آزادی نوید بت تنها مطالبه و صدا بلند کنید. حتی ‏برای شما این امر کافی نیست که آزادی نوید بت را تضمین ببخشید، حال آن‌که به آسانی می‌توانید این کار را انجام دهید. ‏نخیر، هیچ کدام نقاط فوق در پیشگاه الله سبحانه ‌و ‌تعالی کافی نیست؛ زیرا این یک وجیبه شرعی بر دوش شماست تا نصرت تان را برای تأسیس مجدد خلافت راشده ثانی بر منهج نبوت عطاء نمایید. همین اکنون به حزب التحریر نصرت دهید و شدیدترین ترس و دلهره بایدن و مودی را در چشمان‌شان هویدا کنید، همان طوری‌که پس از پیروزی در میدان جنگ، با سوکوب نمودن دشمنان امت اسلامی، تکبیرات الله اکبر را بلند می‌کنید.

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه پاکستان

مترجم: داکتر زکریا

ادامه مطلب...

مال غصب شده

  • نشر شده در فقهی

پرسش

السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته!

قسمی‌که معروف است، تمام سرزمین فلسطین توسط قدرت یهود غصب شده است، و در آن‌جا زیادی از محل تجاری و زمین‌هایی غصب شده اند که صاحبان حقیقی‌شان شناخته نمی‌شود. هم‌چنان بعضی از زمین‌هایی اند که دولت یهود در ملکیت افراد و شرکت‌های گذاشته است تا این‌که بعضی ارزش‌های خاص خود را از همان طریق ادامه دهد. من در فلسطین زندگی می‌نمایم، برایم محل تجاری به کرایه پیش‌کش شد که در ملکیت یک شخص یهودی از زمین غصب شده در یکی از قریه‌های فلسطین می‌باشد، و صاحب این زمین مشخص نیست؛ این‌که پناه‌جو است یا مهاجر. آیا به کرایه گرفتن این زمین جواز دارد؟ اگرچه صاحب حقیقی زمین غیر مشخص است آیا حکم فرق می‌کند؟ یا این‌که زمین غصب شده است که معامله، خرید و فروش وبه کرایه گرفتن جواز ندارد؟ شیخ گرامی! الله سبحانه وتعالی شما را برکت دهد قوت جسمانی‌ و فراخی را در علم‌تان نصیب نموده و فتح را به دستان شما نایل نماید.

پاسخ

وعلیکم‌السلام ورحمة الله وبرکاته!

مال غصب شده برای صاحب‌اش می‌باشد، خریدن و به کرایه گرفتن از غاصب جواز ندارد. تفصیل‌اش قرار ذیل است:

مال دزدی و غصب شده در هرجایی‌که یافت شود، برای صاحب‌اش می‌باشد. احمد از سمره روایت نموده که فرمود: رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم فرمودند:

«إِذَا سُرِقَ مِنَ الرَّجُلِ مَتَاعٌ، أَوْ ضَاعَ لَهُ مَتَاعٌ، فَوَجَدَهُ بِيَدِ رَجُلٍ بِعَيْنِهِ، فَهُوَ أَحَقُّ بِهِ، وَيَرْجِعُ الْمُشْتَرِي عَلَى الْبَائِعِ بِالثَّمَنِ»

ترجمه:هرازگاهی از مردی مالی دزیده شد، در دستی مردی  عین مال را یافت، او صاحب حق به آن مال است، و مشتری پول خود را از بایع اخذ می‌نماید.

هم‌چنان رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم می‌فرماید: برای دست است آن‌چه را گرفته تا زمانی‌که ادا می‌نماید. ترمذی روایت نموده وگفته که حدیث حسن است و در پیرامون مال غصب شده است.

هم‌چنان کسی‌که زمینی را غصب نماید، مرتکب حرامی شده و مطابق قول رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم گناه سختی را کسب نموده است:

«من ظلم قِيدَ شبرٍ من الأرض طوّقه من سبع أرضين»

ترجمه:کسی به اندازه یک وجب از زمین ظلم کرده باشد، هفت طبقه زمین در گردنش طوق انداخته می‌شود. (به روایت مسلم از حضرت عائشه رضی الله عنها)

یعنی این‌که هرکسی یک شیء از زمین که کم یا زیاد باشد، غصب نماید. بدون شک مرتکب گناه شده است که در آخرت به سبب آن عذاب کرده می‌شود، و در دنیا مستحق عذاب تعزیری شده و ملزم به اعاده آن‌چه غصب کرده، به همان شکلی‌که غصب شده به صاحب‌اش می‌شود. از جهت قول رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم که برای دست است، آن‌چه گرفته تا زمانی‌که برمی‌گرداند. به روایت ترمذی

زمانی‌که چیز غصب شده در دست غاصب تلف شود و یا وضعیت آن ‌را تغییر دهد، مثلاً: تکه غصب شده را دوخت، معدن غصب شده را ذوب نمود، یا حیوان غصب شده را ذبح کرد، در این حالت برای غاصب قیمت‌اش لازم می‌شود.

به همین اساس زمانی‌که دانستی یک شیء دزدیده شده و یا غصب شده است، آن‌ را نخر، و هم‌چنان به کرایه نگیر و اگر در شبه افتدی، نخر! رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم می‌فرماید:

«دَعْ مَا يَرِيبُكَ إِلَى مَا لَا يَرِيبُكَ»

ترجمه:بگذار آن‌چه را که تو را در شک می‌اندازد و در پی آن‌چه شو که تو را در شک نمی‌اندازد. (به روایت ترمذی از حسن بن علی رضی الله عنهما و ترمذی گفته که این حدیث حسن وصحیح است.)

از همین جهت، همیشه متیقین به این بودی که آن زمین غصب شده است، برابر است که صاحب‌اش را می‌شناسی یا نمی‌شناسی؛ مهم این است که متأکید بر این می‌باشی‌که غصب شده است، برایت جواز نیست که به کرایه بگیری؛ چرا که انسان غاصب مالک‌اش نمی‌باشد و گذشته از این که نمی‌تواند که با تو عقدی را منعقد نماید.

به همین سبب الله تو را از این کرایه بی‌نیاز می‌سازد و در تلاش زمین دیگر باش که به کرایه بگیری! و الله در این برایت برکت می‌دهد و برای تو در ین دنیا خیر می‌باشد و هرازگاهی‌که آن زمین غصب شده باشد، به آن تأسف نخور که الله همراهت می‌باشد.

برادرتان عطاء بن خلیل ابو الرشته

مترجم: احمد‌‌جبیر"نوری"

ادامه مطلب...

روابط بین ایران و حکام آل سعود

  • نشر شده در سیاسی

امسال شاهد دیدارهایی بودیم که مسئولین عربستان سعودی و ایران؛ دو رقیب اصلی در خاورمیانه، که بیش از هر زمانی دیگری یعنی در پنج سال گذشته گرد هم آمدند، بغداد در طول سال؛ میزبان چهار دیدار بین مسئولین سعودی و ایران بود و پنجمین دیدار را نیز در حاشیه نشست مجمع عمومی سازمان ملل در نیویارک برگزار شد که نشان از بازگشت گرمی روابط متشنج دو کشور دارد.

با توجه به تشدید بحران بین دو کشور در سال 2016 در پی اعدام روحانی شیعه نمرالنمر توسط حکومت سعودی و متعاقب آن حمله تظاهرات کننده‌گان ایرانی به سفارت و کنسولگری عربستان در ایران، ریاض روابط خود را با ایران قطع اعلام کرد. از آن زمان تنش بین عربستان سعودی و ایران تشدید شد و اختلافات بین آن‌ها در همه مسائل منطقه؛ به ویژه در یمن، سوریه و لبنان افزایش یافت. با این حال، به نظر می‌رسد که در دوره گذشته تغییراتی در شکل روابط به خصوص با بیانیه‌ای که محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی در آن ابراز امیدواری کرد که «مذاکرات با ایران به نتایج ملموسی برای اعتمادسازی و احیای روابط  دوباره رسیده است.»

برای فهم درست و واقعیت مناقشه و هم‌چنان ماهیت این دیدار؛ باید نگاه عمیق‌تری به سیاست امریکا در منطقه داشته باشیم: دولت اوباما بیش از هر دولت دیگری از زمان انقلاب ایران دست این دولت را در کشورهای اطراف آن آزاد نموده است. بناءً آنچه که به "نقش ایران" معروف است، سیاست خاصی‌ست که در رابطه به یمن و سوریه و نیز در عراق و لبنان گرفته است. دلایل دیگر از جمله ضعف مزدوران امریکا در منطقه و عدم تبعیت برخی کشورها از آن است که ایران راه حلِ مناسب بود که تمام پروژه‌های منطقه را گرفته و به صورت گسترده اجرا ‌کند. به همین خاطر، دولت اوباما را واداشت تا مشکل ایران و پرونده هسته‌ای آن را حل کند. بنابراین، ایران در زمان عبدالله آل سعود وارد سوریه، عراق و یمن شد و در خلیج فارس از جمله عربستان سعودی مداخله نمود و این مداخلات زیاد گسترش یافت که این به منزله آزار و اذیت نمودن یهودیان و کشورهای منطقه بود که با تائیدی و چراغ سبز امریکا واضح و روشن بود؛ اما پس از ایجاد بهار عربی در منطقه، به باور غرب این بهار عربی یک خطر «مبدئی راهبردی و ناگهانی» علیه منافع امریکا بود که امریکا به صورت گسترده و سریع دست به عمل شد و برای خنثی‌سازی این انقلاب دست ایران را در منطقه آزاد و به آن سهم داد.

در پاسخ به سؤالی‌که امیر حزب التحریر، عالم جلیل‌القدر، عطاء بن خلیل ابوالرشته حفظه الله جواب داده بود، آمده است: «اما در مورد نیروهای جدید و وضعیت استثنایی که همانا "بهار عربی" است و از آنجایی‌که امریکا خود را با خطراتی از نوع جدیدی قیام‌های بهار عربی در تونس، یمن، مصر، لیبی و سوریه مواجه می‌دید که این انقلاب‌ها ناگهان فوران کرد و امریکا آمادگی دفاع از نفوذ خود را در برابر این انقلاب‌های مردمی که تهدید علیه نفوذ‌اش بود، نداشت و امریکا نمی‌توانست ارتش خود را برای دفاع از حفظ نفوذ خود وارد کند، زیرا جامعه امریکا از عراق  رنج دیده و نسبت به آن کینه و عقده دارد، این کشور نیروهای محلی کافی برای دفاع از نفوذ خود را ندارد؛ مهم ترین مزدوران آن در منطقه مصر و سوریه زیر آتش قیام و انقلاب هستند. از این جهت انقلاب‌های جدید و وضعیت استثنایی در منطقه باعث شد که امریکا به سرعت اعتماد به ایران کند و به همین دلیل، ایران برای سرکوب و قلع وقمع انقلاب به ویژه سوریه شتافت و پس از حوادث طرابلس و صیدا تدارکات و کمک‌ها را به حزب لبنانی خود افزایش داد تا این‌که از هجوم انقلاب به لبنان نیز جلوگیری کند و هم‌چنان تدارکات و کمک‌ها را به پیروان خود در بحرین و یمن افزایش داد تا این‌که به زیان انگلیس و به نفع امریکا تمام شود. همه‌ای این کارها علیه انقلاب‌ها صورت گرفت. امریکا با این انگیزه‌های جدید به ایران نقش داده است و ایران تبدیل به یک دولت فرقه گرایی شده که در منطقه بسیار وحشتناک و بزرگ شده است. این سیاست به شکل عمومی آشکار و هویدا گردید که روابط امریکا با ایران نزدیک گردیده و رسانه‌ها از ارسال محموله‌های مالی امریکا با هواپیما به ایران پس از توافق هسته‌ای خبر دادند. هم‌چنان عقد توافق نامه‌های تجارتی با بوئینگ و نیز مسئولین امریکایی در حال ملاقات با بانک‌های اروپایی برای تسهیل معامله با ایران هستند که این بانک‌ها از افزایش تحریم‌های امریکا ترس داشتند.

بعد از اینکه عربستان به آغوش امریکا بازگشت و ناامیدی ایران در برخی پرونده‌ها از جمله سوریه و ثبات نسبی مزدوران امریکا در منطقه، همه این‌ها باعث شد که تفکر امریکایی در استفاده از همه ابزارها و تنوع بخشیدن به نقش‌ها و توزیع آن‌ها بین مزدوران خود متنوع شود، ایران دیگر تنها کشوری نیست که باید همه پرونده‌ها را در اختیار داشته باشد و به دلیل تغییر شرایط سیاسی منطقه ایران دیگر در موقعیتی نیست که در آن قرار داشته باشد؛ چون قدرت‌های منطقه‌ای بزرگی از جمله عربستان سعودی، مصر، ترکیه و ایران در منطقه وجود دارند که همگی زیر نفوذ امریکا قرار دارند، شرایط جدید، تنوع منابع، تعدد ابزارها و نقش‌های متعدد را ایجاب می‌کند.

بنابراین، موضوع جنگ بین ابزارها حتی اگر در برخی پرونده‌ها بین کشورها واقعی باشد، مسائل بسیار مهمی دیگر بر چنین حالت حاکم است؛ از جمله عدم درگیری مستقیم و نظامی بین آن‌ها. حتی اگر لحن صدا بلندتر شود و برخی امور پُرتنش شود و اگر بین این مزدوران درگیری هم بوجود آید، ولی درگیری مستقیم و نظامی بین آن‌ها وجود ندارد. این یک جنبه و جنبه دیگر این است که این تضاد زیر سقف منافع امریکا اداره می‌شود تا تأثیری بر آن‌ها نداشته باشد. پس از برقراری تنوع سازی سیاست ابزارها و توزیع نقش‌ها توسط امریکا، باید روابط بین ابزارها به حالت عادی بازگردد تا طرح امریکایی یکپارچه شود و با اهداف آن مغایرت نداشته باشد و همه در یک نقشه‌ای مشخص کار کنند که در تضاد با نقش دیگران نباشد. از اینجا می‌توان به واقعیت درگیری که در زمان عبدالله آل سعود و دوره جدید با ایران بود، پی برد. اول؛ مبارزه سیاسی بین دو جهت ابزار بود و نه یک جهت؛ اما با عصر جدید جنگ زیر سقف جهت واحد با سیاست تنوع بخشیدن به منابع و نقش‌های آنان است. بازگشت روابط بین آن‌ها بدون شک به معنای تطبیق نقشه امریکا در منطقه است؛ به ویژه این‌که امریکا اکنون درگیر پرونده چین است و می‌خواهد از منطقه خارج شود و نقش‌ها را بین کشورهای وابسته به خود تقسیم کند که منافع آن در منطقه حفظ شود؛ راه مهمی است و باری بر دوش آن‌ها ایجاد نمی‌کند و این مستلزم ملاقات، همکاری و لغو سیاست خصومت است.»

در پاسخ  امیر حفظه الله در تاریخ 6/10/2021 آمده است: «امریکا در حال آماده شدن برای خروج از خاورمیانه و سپردن امور به مزدوران خود و کسانی‌که در مدار آن می‌چرخند، است و تلاش خود را وقف چین می‌کند.» همه این‌ها از بازگشت روابط تجارتی دلیلی بر مقدمه‌ای روابط برای هماهنگی سیاسی بزرگ و خدمت به امریکا می‌شود و شاید لغو مجازات قبلی اعدام برای نمر النمر و آزادی او از زندان مقدمه و پیامی روشن سعودی به ایران باشد.

نویسنده: حسن حمدان

مترجم: پارسا «امیدی»

ادامه مطلب...

جوانب بین‌المللی و ملی داخلی کشمکش‌های إیتوپی

  • نشر شده در سیاسی

 پرسش

«شورای امنیت ملی سازمان ملل متحد، برای دسترسی به توافق بر آتش بس در منطقۀ تیگرای ایتوپی، ناکام مانده است...» (منبع: فرانس24/أ ف ب، مؤرخ 20/11/2021م). ارتش ایتوپی حوالی یک سال پیش توانست، شورش جبهۀ تحریر تیگرای را سرکوب نموده و بر این جزیره، بطور کامل مسلط شود، سپس جبهۀ تحریر تیگرای تجدید قوا نموده و بار دیگر بر این منطقه مسلط می‌شود، حتی از این منطقه پا بیرون گذاشته، آدیس آبابا پایتخت ایتوپی را مورد تهدید قرار می‌دهد؛ آیا این حوادث منشأ داخلی داشته و نتیجۀ کشمکش‌های درون ملیتی می‌باشد و یا این حوادث از کشمکش‌های بین‌المللی آب می‌خورد؟

پاسخ

برای وضاحت بیشتر پاسخ، ناگزیر باید جوانب بین‌المللی و ملی-داخلی کشمکش‌های ایتوپی و تأثیرات آن بر حوادث را مورد برسی قرار دهیم:

در نخست؛ جوانب بین المللی:

1-     از لحاظ بین‌المللی ایتوپی تحت اشغال مستقیم ایتالیا قرار داشت تا این‌که به تاج‌گذاری مجدد امپراتور هیلسلاسی در سال 1941م، به همکاری انگلیس، ایتالیا از این سرزمین بیرون رانده شد و ایتوپی تحت نفوذ انگلیس داخل شد. از آنجایی‌که امریکا از طریق تبلیغات کمونیستی چپ‌گرا و انقلاب ضابط‌های چپ‌گرا در سال 1974م به نفوذ انگلیس در این سرزمین پایان داد، از آن زمان به بعد ایتوپی تحت نفوذ امریکا در آمد. پس از کشمکش‌ها بین ضابط‌های انقلاب، در سال 1977م تحت رهبری ضابط منگیستو هیلا مریام حکومت در ایتوپی ثبات یافته، بسیاری از دریچه‌های نفوذ انگلیس در این سرزمین مسدود شد، علی رغم تغیر حکام، حکومت ایتوپی همچنان تابع امریکا باقی ماند است.

2-     منطقۀ تیگرای ایتوپی منطقۀ پیچیده‌ای محسوب می‌شود، از شمال به ارتیره و سودان، از بقیه جهات به دیگر ولایات ایتوپی تابع دولت، محدود است. بنابراین، ارائه‌ی هر حمایت نظامی قابل توجهی برای شورشی‌های این منطقه ممکن نیست، مگر از طریق مزدوران امریکا. حال می‌خواهد این حمایت‌های داخلی باشند و یا از طریق سودان و ایتوپی باشد، به این معنی که دولت‌های اروپایی در این ارتباط اگر صاحب کدام ارادۀ سیاسی هم باشند، آنان از حمایت نظامی قابل توجهی برای این منطقۀ سرکش عاجز اند. گذشته از این، رهبری جبهۀ تحریر تیگرای مخالف حکومت مرکزی در آدیس آبابا، بدور از ارتباط مستقیم با امریکا نیست. به اسثناء برخی از حمایت‌های سیاسی اروپایی از منطقۀ سرکش و برخی از اظهارات اروپایی منتقد تسلط ارتش ایتوپی بر این منطقه، در سال 2020م، کشمکش‌های بین حکومت مرکزی و جبهۀ تحریر تیگرای بدور از هر گونه دخالت قابل اهمیت اروپایی می‌باشد.

3-     اما موضوع سد النهضه که ایتوپی در سال‌های اخیر، از لحاظ بین‌المللی و منطقوی، آن را متبارز ساخته است، موضوع مرتبط به مصر و سودان می‌باشد. این درحالی‌ست که حکام مصر و سودان مزدوران حلقه بگوش امریکا می‌باشند. این مسئله که عبدالله حمدوک نخست وزیر معزول سودان مزدور انگلیس و اروپای‌ها بود، کدام تغییر در اصل مسئله وارد نمی‌کند، چون قدرت کنونی سودان هنوزهم در دست امریکا قرار دارد. به این معنی که مزدوران جدید انگلیس و اروپا در سودان ناتوانتر از آن اند که به منفعت انگلیس و اروپا، در منطقۀ تیگرای ایتوپی کدام دخالتی داشته باشند، آنان در حال حاضر به آرزوی باقی ماندن سهمی از دولت در سودان برای شان مبارزه می‌کنند؛ اما رژیم یهود از باب ایجاد نقاط ضعف و جنگجال‌هایی‌که مصر را مشغول سازد، در پشت پرده حکومت ایتوپی را به ساخت و راه‌اندازی سد النهضه تحریک می‌کند. این نیز ممکن نیست که رژیم یهود ادامه دارده  و از سیاست امریکا پاه فراتر بگذارد. به این معنی که امریکا به کشمکش‌های‌ متعلق به قضیۀ سد النهضه، بگونۀ گسترده‌ای دامن زده و آن را بر مبنای منافع خود مدیریت می‌کند.

دوم؛ جوانب درون ملیتی:

1-    از لحاظ فکری و دیگر ملاحظات، ایتوپی یک سرزمین عقب مانده به شمار می‌رود؛ علی رغم حاکمیت ضابط‌های چپ‌گرا از سال 1947م الی سال 1991م و جغجغ‌های کمونیزم، هیچ ایدیولوژی در ایتوپی جای بازننموده است. این کمونیست‌های مزدور امریکا، واقعیتی بسان واقعیت جمال عبدالناصر در مصر را داشتند. علی رغم این‌که‌ گزارشات رسمی، مسیحیان را اکثریت عنوان می‌کنند، احصائیه‌های غیررسمی، مسلمانان در ایتوپی را در حدود 60% تخمین می‌زنند. (منبع: مرکز تحقیقات الجزیرة؛ مورخ 15/4/2015م) اما به دلیل توجه‌های بین‌المللی به اعطاء صفت نصرانیت برای ایتوپی، تأثیرات اسلام در این سرزمین برجسته نبوده و بسیار کم‌رنگ می‌باشد. به این معنی که این سرزمین از هرگونه مفکوره‌ای که به وحدت بین مردم آن قوت بخشد، بدور می‌باشد.

2-     بدلیل خلای فکری و نبود مفکورۀ فعال در ایتوپی، بالای تمام جوانب زندگی سیاسی دولت، احزاب، تشکیلات، نهاد‌ها و  پیمان‌ها، عصبیت قبیله‌ای سایه انداخته و بر تمام جوانب آن از عینک نژادی نگرسته می‌شود. بنابراین، در ایتوپی عصبیت قبیله‌ای و نگرش نژادی در وازۀ فراخی برای اثرگذاری‌های سیاسی می‌باشد. از جمله دخالت نزاع ها، جنگ‌های قومی و اختلافاتی‌که بالای محدوده‌های قصبات و لایات در جریان است، از نقطه نظر نژادی ولایت ارومیه  که پایتخت ایتوپی آدیس آبابا در آن قرار دارد، مرکز بزرگ کشمکش‌های قومی در ایتوپی می‌باشد، این در حالی می‌باشد که قوم ارومی نزدیک به 40%، قوم امهره در ولایت امهارا 20%، قوم سومالی در منطقۀ اگادن 6% قوم تیگرای در منطقۀ تیگرای 5% به اضافه ده‌ها قوم بزرگ و کوچک، ساکنین ایتوپی را تشکیل می‌دهند. 

3-     برعلاوه‌ای نزاع‌هایی‌که بالای محدوده‌های مناطق و ولایات ایتوپی در جریان است، به شخص حاکم در این سرزمین نیز بگونه‌ای نگاه می‌شود که وی خود در رأس سیطرۀ نژادی در این سرزمین است؛ بطور مثال مزدور انگلیس امپراتور هایله‌سلاسی و مزدور امریکا منگیستو هایله ماریام از نژاد امهری بودند، که هریک در جریان حاکمیت طولانی مدت خویش فرهنگ قومی امهری را در این سرزمین حاکم نموده و زبان امهره را به عنوان زبان رسمی دولت تحمیل نمودند، با آن‌که آدیس آبابا در ولایت ارومیه واقع بوده و قوم ارومی که اغلبیت مسلمان اند، از این‌که در حاشیۀ مدارتاریخی جدید ایتوپی قرارداده می‌شوند، شکایت دارند. بدلیل اختلافات قومی و نظریۀ مسیحی سازی ایتوپی، قوم تیگرای علی رغم این‌که اقلیت قومی در ایتوپی را شکل می‌دهند، در سال 1991م در زمان حاکمیت ملس زیناوی در ایتوپی تا وفات وی در سال 2012م دولت را در اختیار داشتند. پس از نصب دیساوین معاوین زیناوی به عنوان نخست‌وزیر، علی رغم این‌که وی از قوم کوچک دیگری بود، تیگرای شاهرگ‌های دولت را در ارتش و سازمان امنیت ملی ایتوپی در اختیار گرفته و سطیرۀ آن بالای حکومت هم‌چنان ادامه یافت. اما پس از اعتراضات گستردۀ قوم ارومی در اطراف آدیس آبابا که در سال 2015م شعله‌ور و تا زمان استیفای دیسالین در سال 2018م ادامه داشت، آبی احمد اول از قوم ارومی به عنوان نخست وزیر جدید ایتوپی گماشته شد.

4-     نخست وزیر آبی احمد نقاط کلیدی دولتی را از تیگرایی‌ها را گرفت؛ بطور مثال در تابستان 2018م رئیس ارکان ارتش و مدیر سازمان امنیت و اطلاعات ملی را از وظیفه سبک دوش نمود، در حالی‌که هردوی آنان تیگرایی بودند و جبهۀ تحریر تیگرای این اقدام آبی احمد را یک هدف گیری نژادی عنوان نمودند، مخصوصاً این‌که تیگرایی‌های از سال 1991 بدین سوی این منصب‌های حیاتی را در اختیار داشته و برای خود از پاسداری می‌نمودند. لیکن مسئله شگفت‌آور اینست که نخست وزیر آبی احمد، این اقدامات را برای مصلحت قوم، به حایشه رانده شده از لحاظ تاریخی، ارومی نمی‌باشد، چون آبی احمد با قوم امهری هم‌پیمان می‌باشد. شاید بدلیل این‌که وی از ناحیه پدر مسلمان‌اش، ارومی بوده و از ناحیه مادر مسیحی خویش امهری و با یک زن مسیحی امهری ازدواج نموده است، مادر و همسری‌که در آن احساسات قومی متمایل به قومیت امهری ایجاد نموده اند. بنابراین، قوم ارومی بیسار زود گرایش قومی آن را احساس کرده و با توجه با این علیه آن با جبهۀ تحریر تیگرای هم پیمان شدند.

 سوم: این‌که با دقت بیشتری براین جوانب بین‌المللی و داخلی کشمکش‌های ایتوپی، به این نتیجه می‌رسیم که کشمکش‌های قومی و نژادی در ایتوپی ریشۀ اصلی حوادث داخلی می‌باشد، اما دولت‌های بزرگ و صاحب نفوذ در این سرزمین از این واقعیت سوء استفاده نموده، این حوادث را برمبنای سیاست‌ها و منافع خود جهت می‌دهند. به این معنی که این همان واقعیت کشمکش‌های ایتوپی در تاریخ جدید آن می‌باشد. اگر به سال‌های گذشته برگردیم، می‌بینیم که قوم تیگرای از زمان تأسیس جبهۀ تحریر تیگرای در سال 1975م تبارز نمود و بعد از 15 سال در سال 1991م رهبر جبهۀ تحریر تیگرای ملیس زیناوی بالای تمام ایتوپی مسلط شد؛ پس از آن زیناوی برای تضمین حق جدایی طلبی تیگرای از ایتوپی، با احتمال این‌که شاید اوضاع تغیر نموده و ادارۀ آدیس آبابا علیه تیگرای شود، اقدام به تعدیل قانون اساسی ایتوپی نمود. از جمله تعدیل ماده 39 قانون اساسی ایتوپی در سال 1995م که برمبنای آن هر ملیت از ملیت‌های ایتوپی حق  جدای غیرمشروط و رغم زدن به سرنوشت خود را دارند، اما در آن زمان تیگرایی‌ها چون دولت را در اختیار داشتند، به این ماده کدام نیاز نداشتند؛ اما همین‌که آبی احمد بر آدیس آبابا مسلط شد، بساط اقتدار این قوم برچیده شد. قرار بود که انتخابات پارلمانی در اگست 2020م برگذار شود، اما آبی احمد این انتخابات را به دلیل شیوع ویروس کرونا به تعویق انداخت، اما جبهۀ تحریر تیگرای این اقدام آبی احمد را نپذیرفته و به تنهایی در تیگرای انتخابات را برگزار نمودند، که به این ترتیب منطقۀ تیگرای در یک وضعیت عاصی‌‌گری قرار گرفته و خود را در مسیر جدای از دولت قرار داد. به دلیل تمایلات جدای طلبانۀ جبهۀ تحریر تیگرای و اقدام آن به گرفتن اردگاهای مرکزی ارتش ایتوپی در این منطقه و بدلیل رد مشروعیت این انتخاباتی‌که به تنهای در منطقه برگذار شده است، از جانب حکومت مرکزی، جنگ را در میان منطقۀ سرکش و حکومت مرکزی در 4/11/2020م شعله‌ور ساخت، که ارتش ایتوپی، به کمک ارتش اریتیره، به مدت کوتاهی و بسیار زود بالای تمام منطقۀ تیگرای و مرکز آن، شهر میکیلی، مسلط شد و جبهۀ تحریر تیگرای به کوه‌ها انتقال یافت.

چهارم: این‌که حکومت مرکزی در آدیس آبابا به گونۀ غیر مترقبه‌ای پس از چند ماه، آغاز به عقب‌نشینی نمود، طوری‌که در ابتداء خروج نیروهای ارتیره از منطقۀ تیگرای اعلان نمود، در حالی‌که هنوز آدیس آبابا به حضور ارتش ارتیره در تیگرای اعتراف ننموده بود، "نخست وزیر آبی احمد در بیانیه‌ای گفت: نیروهای ارتیره به زودی از منطقه ارتیره در شمال کشورش، خارج می‌شوند". (منبع: فرانس24؛ مؤرخ: 26/3/2021م). سپس اعلان شد که ارتش ایتوپی نیز از این منطقه خارج می‌شود. "وزیرخارجۀ ایتوپی اعلان نمود که حکومت از تیگرای بیرون می‌شود، بر این تأکید داشت که این یک تصمیم سیاسی می‌باشد." وی افزوده گفت: "پس از امروز ما مسئولیت هر آن‌چه به تیگرای اتفاق می‌افتد را نداریم." (منبع: المصری الیوم؛ مورخ 30/6/2021م). هم‌چنان طبق گزارش همین منبع، "نخست وزیر ایتوپی آبی احمد گفت: بیرون شدن ما از تیگرای باعث می‌شود که ما برای ملت تیگرای فرصتی را برای فکر همه‌جانبه در مورد قضایا بدهیم." هم‌چنان در ادامه گفت: "ما در حدود 100ملیارد (بر) در منطقۀ تیگرای به مصرف رساندیم، یعنی مبلغی‌که بیشتر از 13 چند بودجۀ سالانۀ این منطقه است، اما از این پس نمی‌خواهیم این انفاقی را که لیاقتی برای آن وجود ندارد ادامه دهیم." خروج ارتش ایتوپی از تیگرای در صورتی انجام می‌شود که حزب نخست وزیر آبی احمد در انتخابات پارلمانی 10/7/2021م به سختی توانست موفق شود، موفقیتی‌که به معنی تأیید مردمی بزرگ بر حملۀ ارتش بر تیگرای بود، اما بعد از پیروزی مطلق ارتش ایتوپی بر جبهۀ تحریر تیگرای، برای ستودن این خروج حکومت آدیس آبابا بهانه‌جویی نمود؛ حمایت از سد النهضه را اولویت عنوان می‌نماید، پس از برخی از کشمکش‌ها همراه ارتش سودان برای تسلط بر نوار مرزی و مثلثه فشقه. (منبع: القدس العربی؛ مؤرخ 2/7/2021م)

پنجم: این‌که با دقتی بیشتر در میابیم که ارتش ایتوپی در واقع توان اشغال منطقۀ سرکش را در اواخر 2020م به سهولت نداشت، اگر حمایت امریکا نمی‌بود و دلیل این حمایت امریکایی این مشارکت ارتش ارتیره با ارتش ایتوپی در جنگ‌های این منطقه است، چون ایسایاس افورکی رئیس جمهور ارتیره مذدور سابقه دار امریکای می‌باشد. هم‌چنان با دقت بیشتر در می‌یابیم که این امریکا بود که به ارتش ارتیره از تیگرای اجازۀ خروج را داد، در حالی‌که هنوز حکومت آدیس آبابا به حضور نیروهای ارتیره در تیگرای اعتراف ننموده بود، سپس اظهارات وزیر خارجه و نخست وزیر ایتوپی اشاره بر این داشته که ارتش ایتوپی از تیگرای به شکل خود رضای بیرون شده و باردیگر میدان را برای جبهۀ تحریر تیگرای خالی گذاشته است، چیزی‌که هرگز دون درخواست امریکا امکان پذیر نیست.

ششم: این‌که با تدبر بر آن‌چه در ایتوپی به وقوع پیوسته و در آینده نیز به وقوع خواهد پیوست، واضح خواهد شد که نقشه‌های امریکا برای ایتوپی و در کل شاخ افریقا تغییر نموده است:

1- این‌که از جهتی امریکا که اقدام به حمایت از حکومت آبی احمد نمود و سعودی را در پشت آن قرار داده و ابن سلمان با وی چندین تماس برقرار کرد، در ابتداء خوست با تحمیل ثبات در ایتوپی، قدرت وی را تثبیت نماید، اما بعد واضح شد که آبی احمد توان این کار را ندارد. شاید ایتلاف ارتش تحریر اورمی همرای جبهۀ تحریر تیگرای برای سرنگون‌سازی حکومت آدیس آبابا، اشارۀ روشنی بر این دارد که آبی احمد حتی در جلب حمایت قومی‌که نسب پدری‌اش به آن بر می‌گردد، ناکام بوده است. اما از جهتی دیگر ادارۀ ترامپ از حملۀ ارتش ایتوپی بر تیگرای در پایان سال 2020م حمایت کامل نمود و به مشارکت ارتش مزدور خویش رئیس جمهور ارتیره در این حمله، شکست جبهۀ تحریر تیگرای را حتمی ساخت. آن اداره از عینک رژیم یهود به این قضیه نگاه می‌نمود، رژیم یهود عینک‌اش، جانساری نخست وزیر ایتوپی آبی احمد را در نقشه‌اش برای سد النهضه که تهدید بزرگ و استراتژیک برای مصر به شمار می‌رود، می‌دید. به همین دلیل و بدلایل انتخاباتی ادارۀ ترامپ، از نقشۀ آبی احمد در ایتوپی حمایت نموده و در پایان سال 2020م وی را بالای تیگرای مسلط نمود.

2- همین‌که ادارۀ بایدن جای ادارۀ ترامپ را اشغال نمود، نقشه‌های امریکا برای ایتوپی و شاخ افریقا تغییریافت، چنانکه سیاست جدید امریکا نسبت به ایتوپی این است که این سرزمین تجزیه شود، این چیزی می‌باشد که اجازۀ ادارۀ بایدن به خروج ارتش ارتیره از تیگرای و بعد از آن خروج ارتش ایتوپی از این منطقه، دال بر آن است و به معنی این می‌باشد که  وضعیت این منطقه در معرض جدایی از ایتوپی قرار دارد. ظاهراً می‌بینیم که مقامات امریکایی، بیشتر سخن از "وحدت سرزمین ایتوپی" می‌زنند، در حالی‌که از پی‌گیری اظهارات ایشان در مورد حوادث ایتوپی هویداست که امریکا چشم به انتظار تجزیۀ کامل ایتوپی می‌باشد، با آن‌که جبهۀ تحریر تیگرای و گروهای هم‌پیمان دیگر آن چینین چیزی را علنا یادآوری ننمودند! اما موارد زیر توجه امریکا را به تجزیۀ ایتوپی تأیید می‌کند:

الف- آنچه فعلاً در ایتوپی در حال جریان است، برمبنی نقشۀ امریکا برای این سرزمین می‌باشد، 9 گروه همرای جبهۀ تیگرای بر علیه حکومت آبی احمد ایتلاف نموده اند. یکی از این گروه‌های ایتلاف کننده که پایتخت ایتوپی را مورد تهدید قرار می‌دهد،  لشکر تحریر ارومی می‌باشد. ایتلاف این‌گروه‌ها در پایتخت امریکا واشنتن صورت گرفته است. این ایتلاف که ترکیب شده از 9 گروه مخالف دولت ایتوپی می‌باشد، در تاریخ 5 نوامبر 2021م گفت: هدف آن سرنگونی حکومت نخست وزیر آبی احمد می‌باشد، حال می‌خواهد این سرنگونی بزور و یا از طریق مزاکرات و تشکیل دولت انتقالی انجام شود... رهبران گروها در واشنتن در حالی اعلان ایتلاف نمودند که رهبران افریقا و غرب برای آتش بس میان حکومت مرکزی و جبهۀ مردمی تحریر تیگرای و هم‌پیمان آن فراخوان می‌دهند. (منبع: دوچه وله آلمان؛ مورخ 5/11/2021م) اعلان ایتلاف در وشنتن نشانگر این است که امریکا این نیروهای جدایی طلب را رهبری نموده و می‌خواهد دولت آبی احمد را ضعیف سازد.

ب- مجله فورین افروز Foreign Affairsامریکایی مقاله‌ای طولانی را در مورد جنگ ایتوپی نشر نمود که درآن چنین گفته بود: «حتی اگر توقف جنگ و درگیری در ایتوپی ممکن باشد، نبود یک هویت واحد در این سرزمین، اختلافات شدید در ارتباط به کس که باید حاکم قرار گیرد و این‌که این حکومت چه گونه ادامه یابد، نجات ایتوپی را از تجزیه شدن دشوار می‌سازد.» علاوه نمود که «بدون دیدگاه قناعت بخش و مشترک، به شکل گسترده‌ای، آبی احمد نمی‌تواند مانع رشد نیروهای جدای طلب شده و باعث رشد نیروهای اتحاد و انسجام  شود.» (منبع: الجزیره نت؛ 6/11/2021م). 

هفتم: خلاصه این‌که امریکا سعی در تضعیف حکومت آبی احمد و دولت مرکزی در آدیس آبابا دارد، این امریکا است که مصیر پیروزی‌های نیروهای متمرد تیگرای و مناطق متمرد دیگر را هموار می‌سازد. تمام آنچه در ایتوپی در حال جریان است، طبق نقشۀ امریکا می‌باشد؛ نقشه‌ای که ادارۀ بایدن برای تجزیۀ ایتوپی و تقسیم آن به چند دولت کوچک برگزیده است. با آن‌که  این نقشه در مدمت زمان کوتاهی انجام نخواهد شد، اما در حال حاضر تنها نقشه‌ای می‌باشد که در توافق با حوادث جاری می‌باشد و این همان نقشه‌ای است که امریکا برای سودان داشته و برمبنای آن سودان جنوبی را از آن جدا نمود. تمام این موارد اشاره به جنایات درجه اول نهفته در طرز فکر سیاسی امریکا دارد. این‌که امریکا و نیروهای استعمارگر بین‌المللی دیگر، هیچ باکی به ریختن خون مردم در راه اجرای سیاست‌ها و تحقق منافع خود ندارند، مخصوصاً این‌که اکثرا مردم مستضعف اند که بهاء پرداخت می‌کنند. در ایتوپی اکثریت اوقات مسلمانان در قدم اول پایمال می‌شوند، مخصوصاً این‌که آنان اکثریت باشندگان ارومی می‌باشند؛ ولایتی‌که آدیس آبابا در آن قرار گرفته است و آنان بیشتر از تمام مردم و ملیت‌های ایتوپی در حایشه قرار دارند. نیروهای مختلف ایتوپی همرای باداران خود از دولت‌های کفری استعمارگر توافق نموده اند که مسلمان‌ها هیچ سهمی در دولت نداشته و وجبهۀ نصرانی بودن دولت هم‌چنان استمرار خواهد داشت. آنان با هم توافق نمودند که اسلام را در میدان‌های سیاسی در ایتوپی خاموش نگهدارند؛ با وجودی‌که درصدی بزرگ ساکنین این سرزمین را مسلمانان تشکیل می‌دهند.

افریقا همواره آزمایشگاه جنایات غربی بوده است؛ جنایاتی‌که غرب در کشتارگاه رواندا و غیره مرتکب شده است. به طور معمول مسلمانان اولین قربانیان این جنگ‌ها می‌باشند و هیچ کس توان ایستادگی در برابر این نیروهای وحشی بین‌المللی را ندار، مگر دولت اسلامی؛ دولت خلافت راشده دوم؛ دولتی‌که هدایت را میان مردم نهادینه ساخته و این‌گونه از تعصبات قومی متعفن مردم خویش را وقایه می‌نماید؛ دولتی‌که از جنایات دولت‌های بزرگ پرده برداشته و آنان را عبرتی برای عبرت گرنده گان قرار می‌دهد. این‌گونه است که دنیا طبق این فرموده الله سبحانه وتعالی متلاشی خواهد شد:

﴿وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقاً...﴾ [اسراء: 81]

ترجمه: بگو: حق فرا رسيده است و باطل از ميان رفته و نابود گشته است، اصولاً باطل هميشه از ميان رفتني و نابود شدنی است...

مترجم: علی مطمئن

ادامه مطلب...

توضیح مفهوم فتنه

  • نشر شده در فقهی

پرسش

السلام علیکم و رحمت الله وبرکاته!

سرورم! پیرامون این قول شما: "آیا از شما مردی رشیدی نیست که اين نامریان را بركنار نموده، سیرت انصار را تکرار نماید؛ به این ترتیب در راستای اقامه‌ی حکم اسلام یعنی خلافة راشده ما را نصرت دهد...؟"  می‌خواهم به این حدیث نبوی اشاره نمایم که در آن رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم می‌فرمایند:«إذا رأيتم الناس قد مرجت عهودهم، وخفت أمانتهم، وكانوا هكذا»؛ زمانی مردم را دیدید که پیمان های خود رانقض  نمودند و امانت‌های‌شان بی‌اهمیت شد و این چنین بودند. رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم انگشتان خویش را باهم در آمیخت. راوی می‌گوید: به سوی وی صلی‌الله علیه وسلم برخاستم و گفتم: جانم فدایت! آن‌وقت راه چاره چیست؟ فرمود: «الزم بيتك، وابك على نفسك، واملك عليك لسانك، وخذ ما تعرف، ودع ما تنكر، وعليك بأمر خاصة نفسك، ودع عنك أمر العامة»؛ درخانه‌ات بمان، بر حال خود گریه کن، مواظب زبانت باش، به آنچه مطابق شرع می‌دانی عمل نما، آنچه را  خلاف شرع می‌یابی ترک نما، مواظب خودباش  و امور عام مردم را به خودشان بگذار! این‌جا میان فرمان رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم و میان آن‌چه که شما ما را به آن دعوت می‌دهید، یک نوع تناقض دیده می‌شود. الله به شما برکت دهد.

پاسخ

علیکم سلام ورحمت الله وبرکاته!

حدیثی را که شما یادآور شدید، با متن کاملش در ابوداد قرار آتی روایت شده است:

«حَدَّثَنَا هَارُونُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، حَدَّثَنَا الْفَضْلُ بْنُ دُكَيْنٍ، حَدَّثَنَا يُونُسُ بْنُ أَبِي إِسْحَاقَ، عَنْ هِلَالِ بْنِ خَبَّابٍ أَبِي الْعَلَاءِ، قَالَ: حَدَّثَنِي عِكْرِمَةُ، حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ، قَالَ: بَيْنَمَا نَحْنُ حَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم، إِذْ ذَكَرَ الْفِتْنَةَ، فَقَالَ: «إِذَا رَأَيْتُمُ النَّاسَ قَدْ مَرِجَتْ عُهُودُهُمْ، وَخَفَّتْ أَمَانَاتُهُمْ، وَكَانُوا هَكَذَا» وَشَبَّكَ بَيْنَ أَصَابِعِهِ، قَالَ: فَقُمْتُ إِلَيْهِ، فَقُلْتُ: كَيْفَ أَفْعَلُ عِنْدَ ذَلِكَ، جَعَلَنِي اللَّهُ فِدَاكَ؟ قَالَ: «الْزَمْ بَيْتَكَ، وَامْلِكْ عَلَيْكَ لِسَانَكَ، وَخُذْ بِمَا تَعْرِفُ، وَدَعْ مَا تُنْكِرُ، وَعَلَيْكَ بِأَمْرِ خَاصَّةِ نَفْسِكَ، وَدَعْ عَنْكَ أَمْرَ الْعَامَّةِ»

ترجمه: هارون بن عبدالله از فضل بن دکین، او از یونس بن ابی اسحاق، او از هلال بن خباب ابوالعلی به ما حدیث بیان نمود که هلال گفت: عکرمة از عبدالله بن عمرو بن العاص به من حدیث بیان نمود که ابن عمرو گفت : ما در اطراف رسول الله صلی الله علیه وسلم بودیم که از فتنه یادآور شده فرمود: «زمانی مردمان را دیدید که به تعهدات شان پابند نبودند و به امانت‌های شان اهمیت نمی‌دادند و این چنین بودند» و انگشتان خود را باهم آمیخت. راوی می‌گوید: من برخاستم و نزدشان رفتم و گفتم: جانم فدای شماباد! آنوقت راه چاره چیست؟ فرمودند: «درخانه‌ات بمان، مواظب زبانت باش، به آنچه که مطابق شرع می‌یابی عمل نما، آنچه را خلاف شرع می‌یابی ترک نما، مواظب خود باش و امور عام مردم را به خود شان بگذار!» پایان.

 حدیث فوق و احادیث مختلف دیگری‌که راجع به فتنه وارد شده اند، مخصوص شرایطی می‌شوند که در آن حق و باطل به گونه‌ای باهم خلط شده باشند که دیگر تفکیک حق از باطل غیرممکن به نظر برسد؛ پس کسی‌که نزدش حق از باطل واضح نشده است، حکم شرعی درباره‌ی وی همین است که الی روشن شدن حق از باطل  در خانه بماند، ولی هر زمانی‌که حق واضح شد، بر وی لازم می‌گردد که باحق حرکت کند.

این امر به شخصی‌که پیرامون معنی و مبنای حدیث تحقیقات دارد، به آسانی واضح می‌گردد. بنگر به کلمه‌ی" وکانو هکذا" و توضیح راوی به آن‌چه که به این قول"  وَشَبَّكَ بَيْنَ أَصَابِعِهِ؛ یعنی انگشتان دست خود را بهم آمیخت" که اشاره است به خلط شدن برخی در بعضی و مبهم بودن امر بر آنان. همه‌ی این به خلط شدن حق بر باطل و عدم تفکیک از هم‌دیگر دلالت می‌کند. بنابراین، همان گونه که گفتیم، در چنین وضعیتی حکم شرعی نسبت به آن شخص تا روشن شدن حق از باطل همان بی‌‌طرفی است، ولی بعد از شناخت حق، دفاع از آن واجب می‌گردد.

حمایت از حق چه امر به معروف باشد و چه نهی از منکر و یا یاری نمودن مظلوم و یا هم جدوجهد در راستای طلب نصرت از اهل قوت جهت اقامه‌ی دولت اسلامی در صورت نبود آن، عملی‌ست که ادله‌ی شرعی واجب‌اش می‌گرداند که از آن جمله دلایل ذیل است:

در باره‌ی امر به معروف و نهی از منکر:

1- قال الله تعالى:

﴿وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾ [آل عمران: 104]

ترجمه: و باید از شما گروهی باشد که دعوت به خیر کنند، امربه معروف و نهی از منکر نمایند و همین گروه رستگارند.

وقال تعالى: ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر﴾[آل عمران: 110]

ترجمه: شما(ای پیروان محمد صلی الله علیه وسلم) بهترین امتی هستید که به سود انساها فرستاده شده اید(مادامی‌که) امر به معروف و نهی از منکر می‌نمائید.

احمد از عبدالله بن عمر روایت نموده که او می‌گوید: از رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم شنیدم که می‌گفت:

«إذا رأيتم أُمتي تَهَابُ الظالم أن تقول له: إنك أنت ظالم، فقد تُوُدِّعَ منهم»

ترجمه: زمانی امتم را دیدید که بیم داشت ازینکه به ظالم بگوید تو ظالمی، در آن‌صورت وجود و عدم وجودشان یک‌سان است.

ابوداود روایت نموده است که ابوبکررضی‌الله عنه بعد از حمد و ثنا گفت: ما از رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم شنیدیم که می‌گفت:

«إِنَّ النَّاسَ إِذَا رَأَوُا الظَّالِمَ فَلَمْ يَأْخُذُوا عَلَى يَدَيْهِ، أَوْشَكَ أَنْ يَعُمَّهُمُ اللَّهُ بِعِقَابٍ»

ترجمه: هنگامی مردم ظالم را دیدند و اورا از ظلم منع نکردند، الله همۀ آنان را دچار عقوبتی خواهد کرد.

ترمذی از حذیفه رضی‌الله عنه و او از رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم روایت نموده که فرمودند:

«وَالَّذِي نَفْسي بِيَدِهِ، لَتَأْمُرُنَّ بِالمَعْرُوفِ، وَلَتَنْهَوُنَّ عَنْ المُنْكَرِ أَوْ لَيُوشِكَنَّ اللهُ أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عِقَابًا مِنْهُ ثُمَّ تَدْعُوْنَهُ فَلا يُسْتَجَابُ لَكُمْ»

ترجمه: سوگند به او ذاتی‌که نفس من به دست، اوست قطعاً امربه معروف و نهی ازمنکر می‌کنید یا اینکه  الله برشما عقوبتی را خواهد فرستاد و باز اورا دعا خواهید نمود؛ ولی دعای‌تان مستجاب نخواهد گردید.

هم‌چنان ابوداود و ترمذی از ابن مسعود رضی‌الله عنه روایت نموده اند که رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم فرمودند:

«كَلاَّ، وَاللهِ لَتَأمُرُنَّ بالمَعْرُوفِ، وَلَتَنْهَوُنَّ عَنِ المُنْكَرِ، وَلَتَأخُذُنَّ عَلَى يَدِ الظَّالِمِ، وَلَتَأطِرُنَّهُ عَلَى الحَقِّ أطْرًا، وَلَتَقْصُرُنَّه عَلَى الحَقِّ قَصْرًا، أَوْ لَيَضْرِبَنَّ اللهُ بقُلُوبِ بَعْضِكُمْ عَلَى بَعْضٍ، ثُمَّ ليَلْعَننكُمْ كَمَا لَعَنَهُمْ»

ترجمه: هرگز! هرگز! قسم به الله، قطعاً امربه معروف و نهی عن المنکر می‌کنید و از ظلم ظالم جلوگیری نموده و او را به حق بازگردانیده و بر آن نگه می‌دارید و یا این‌که در میان قلب‌های‌تان اختلاف خلق نموده، شمارا لعنت خواهد کرد؛ همانگونه که آنان را لعنت کرد.

ابوداود و ترمذی از ابوسعید خدری رضی الله عنه روایت نموده اند که سول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«أفْضَلُ الجِهَادِ كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ سُلْطَانٍ جَائرٍ»

ترجمه: بهترین جهاد گفتن سخن انصاف نزد سلطان جابر است.

نسائی از ابی عبدالله طارق بن شهاب بجلی احمسی رضی الله عنه نقل نموده که مردی در حالی‌که پای خود را در رکاب کرده بود، از رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم پرسید: کدام جهاد بهتر است؟ پیامبر فرمودند: «كَلِمَةُ حَقٍّ عِنْدَ سُلْطَانٍ جَائرٍ»؛ گفتن شخن حق نزد سلطان جابر.

2- پاره یی درباره‌ی نصرت مظلوم

-قال الله تعالى:

﴿وَإِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ﴾ [انفال: 72]

ترجمه: اگر از شما در باره‌ی دین یاری خواستند یاری نمودن شان برشما لازم می‌‌گردد.

-بخاری در صحیح خود از عبدالله بن عمر رضی‌الله عنه روایت نموده که رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم فرمودند:

«المُسْلِمُ أَخُو المُسْلِمِ لاَ يَظْلِمُهُ وَلاَ يُسْلِمُهُ... وَمَنْ فَرَّجَ عَنْ مُسْلِمٍ كُرْبَةً، فَرَّجَ اللَّهُ عَنْهُ كُرْبَةً مِنْ كُرُبَاتِ يَوْمِ القِيَامَةِ»؛ مسلمان برادر مسلمان هست نه اورا تنها می‌گذارد و نه به دشمن تسلیمش می‌کند... وکسی از کسی اندوهی را دور کند، الله (سبحانه و تعالی) از وی اندوهی از اندوه‌های روز قیامت را دور خواهد نمود. هم‌چنان وی از انس روایت نموده است او می‌گوید رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم فرمودند: «انْصُرْ أَخَاكَ ظَالِمًا أَوْ مَظْلُومًا»؛ به برادرت چه ظالم باشد و چه مظلوم یاری نما! گفتند: یارسول الله، نصرت مظلوم که واضح است، ولی ظالم را چگونه نصرت کرد؟ فرمود: مانع ظلم‌اش شو! و نیز از براء بن عازب رضی‌الله عنهما روایت نموده که وی می‌گوید: «أَمَرَنَا النَّبِيُّ صلى الله عليه وسلم بِسَبْعٍ، ... وَنَصْرَ المَظْلُومِ»؛ مارا رسول الله صلی الله علیه وسلم به هفت امور امرنمود که از جمله یاری به مظلوم است.

3- باز پیرامون طلب نصره از اهل قدرت برای تأسیس دولت اسلامی در صورت عدم وجودآن، که از آن جمله:

ابن هشام در سیرت از ابن اسحاق نقل قول می‌کند که «رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم در موسم‌های حج که به قبایل عرب فرامی‌رسید، نزد آنان می‌رفت و آنان را به به سوی الله دعوت می‌نمو‌د و به آنان خبر می‌داد که وی نبی مرسل است و از ایشان درخواست می‌کرد که او را تصدیق و حمایت کنند تا رسالت خود را به ایشان برساند.» پایان.

ابوالفتح فتح الدین در عیون الأثرنقل قول می‌کند: «وقاسم بن ثابت از علی بن ابی طالب راجع به خروج او و ابوبکر با رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم یاد کرده... پس ابوبکر گفت: ازکدام قبیله اید؟ گفتند: از شیبان بن ثعلبه. ابوبکر به رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم متوجه شده گفت: پدر و مادرم فدایت باد، اینان متنفذین قوم خود اند و در میان‌شان مفروق بن عمرو، هانئ بن قبیصة، مثنی بن حارث و نعمان بن شریک است... ابوبکر گفت: حتماً شنیده باشید که او رسول‌الله است. پس او این‌جاست. مفروق گفت: ما خبر شدیم که وی ادعای آن‌را دارد، پس ای برادر قریشی، به چه چیزی دعوت می‌دهی؟ پس رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم  پیش آمد و گفت: «أَدْعُو إِلَى شَهَادَةِ أَنْ لا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَأَنِّي رَسُولُ اللَّهِ، وَأَنْ تُؤْوُنِي وَتَنْصُرُونِي»؛ به این دعوت می‌دهم که گواهی دهید جز الله واحد ولاشریک معبودی نیست و من رسول الله هستم و این‌که مرا جا دهید و نصرت کنید. هانئ لب سخن گشوده خواست که مثنی بن حارث با ایشان هم‌سخن شود؛ بناءً گفت: این مثنی بن حارث، بزرگ و جنگ‌جوی ما است. مثنی گفت: ای برادر قریشی، سخنانت را شنیدیم... ولی ما با یمامه و سمامه دوپیمانی داریم، پیامبر صلی‌الله علیه وسلم گفت: این دو پیمان را توضیح دهید. گفت: نهرهای کسری و آب‌های عرب... و ما با کسری پیمانی بستیم و او هم از ما تعهد گرفت که ما نه امری جدیدی ایجاد کنیم و نه به شخصی‌که امری جدیدی ایجاد می‌کند، پناه دهیم؛ پس اگر مایل هستی در متعلق آب‌های عرب تو را پناه و نصرت دهیم، این کار را خواهیم کرد. رسول‌الله فرمودند: شما صادقانه گفتید و پاسخ بد ندادید و دین الله را کسی نصرت کرده می‌تواند که صلاحیت همه‌جانبه داشته باشد...»  پایان.

به این ترتیب رسول‌الله صلی‌الله عیه وسلم از قبایل قدرت‌مند طلب نصرت می‌نمود تا باشد به اسلام گرویده و او صلی‌الله علیه وسلم را یاری نمایند تا در میان شان حکم الله را نافذ نماید؛ پس آنان رد کرند تا این‌که الله خواست... بنابراین رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم مصعب را به مدینه فرستاد، انصار دعوت را پذیرفتند و در بیعت عقبۀ دوم با رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم بیعت نمودند که به تعقیب آن رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم به مدینه هجرت نمود و آن‌جا دولت را تأسیس نمود...

ابن هشام در سیرت می‌گوید: «ابن اسحاق گفت: سپس مصعب بن عمیر به مکه برگشت، تعدادی از مسلمانان انصار با زائرین حج از قوم شان که هنوز در شرک بودند، به حج رفتند تا این‌که به مکه رسیدند، روزهای وسطی ایام تشریق را برای ملاقات بارسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم در عقبه وعده سپردند، زمانی‌که الله در تقدیر آنان تکریم خود، نصرت پیامبرش، اعزاز اسلام و اذلال شرک و اهل شرک را رقم زده بود... او می‌گوید: ما به‌جستجوی رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم برآمدیم... می‌گوید: داخل مسجد شدیم که عباس دران‌جابود و رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم همرای او بودند، بعد عرض سلام نزدشان نشستیم.... کعب می‌گوید: سپس به حج رفتیم و با رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم به منظور عقبه روزهای وسطی ایام تشریق را تعیین نمودیم. وی می‌گوید: هنگامی‌که از مراسم حج فارغ شدیم، شبی‌که با رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم وعده سپرده بودیم، فرارسید... می‌گوید: آن‌شب با قوم در خیمه‌های خود خوابیدیم تا این‌که یک برسه از شب گذشت، از خیمه‌ها جهت وعده‌گاه رسول‌الله بیرون شدیم، مانند قطا آهسته و پنهانی بیرون می‌رفتیم، تا این‌که شعب نزدیک عقبه تجمع نمودیم که هفتاد و سه مرد بویم و دو زن همراه مان از زنان مان بودند: نسیبة بنت کعب یعنی ام عمارة یکی از بانوان بنی مازن بن الحارث، و اسماء بنت عمرو بن عدی بن نابی یکی از بانوان بنی سلمه مشهوربه ام منیع بود... می‌گوید: رسول ‌الله به‌سخن آغاز نموده و تلاوت قرآن نمود، به سوی الله دعوت داد و به اسلام تشویق کرد و سپس فرمود: باشما بیعت می‌کنم، مشروط بر این‌که در برابر هرآن‌چه که از زنان و اولادتان دفاع می‌کنید، از من نیز دفاع خواهید کرد. وی می‌گوید: براء بن معرور از دست مبارک ایشان گرفت و گفت: بلی، سوگند به او ذاتی‌که تو را نبی برحق فرستاده است، از تو دفاع خواهیم کرد، همان‌گونه که از رازهای خود دفاع می‌کنیم. پس ای رسول الله با ما بیعت‌کن! قسم به الله ما اهل حلقه و جنگ‌جو هستیم، این‌را از بزرگان خود نسل به نسل آموخته ایم...! باز رسول‌الله گفت: من از شما و شما از من اید. با کسی جنگیدید، می‌جنگم و با کسی صلح نمودید صلح می‌کنم.... گفتند یا رسول‌الله اگر ما به این وفا کنیم، پاداش مان چه خواهد بود؟ گفت: بهشت. گفتند: دستت را باز کن، دستش را باز کزد و با وی بیعت نمودند. می‌گوید: باز رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم فرمودند: بروید به خیمه‌ها تان! می‌گوید: پس عباس بن عبادة بن نضلة به وی گفت: سوگند به ذاتی‌که تو را به حق فرستاده است؛ اگر خواسته باشی فردا با اهل خود باشمشیرها به تو خواهیم پیوست! می‌گوید: رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم فرمودند: هنوز به آن مامورنشده ایم، ولیکن برگردید به خیمه‌های خویش...»

بیهقی در دلائل النبوة نقل نموده می‌گوید «حسن بن محمد بن اسحاق از ابن زبیر محمد بن مسلم به ما خبر داد که به وی جابر بن عبدالله انصاری نقل نموده ... که ما شعب عقبة را وعده دادیم؛ پس یک‌نفر و دو نفر جمع شدیم تا این‌که نزد ایشان همه‌گی جمع شدیم و گفتیم: یا رسول‌الله به چه چیز با تو بیعت کنیم، گفت با من بیعت کنید بر شنیدن و اطاعت نمودن در حالت نشاط و سستی، و بر مصرف نمودن در حالت فراخی و تنگدستی، به امربه معروف و نهی از منکر، بر این‌که برای الله سخن می‌گویید و از ملامت ملامت‌گری نخواهید ترسید و بر این‌که مرا نصرت خواهید کرد. زمانی‌که نزدتان به یثرب آمدم از من دفاع می‌کنید در برابر هر آن‌چه که ازآن همسران اولاد و اولاد خویش را دفاع می‌کنید و پاداش شما بهشت است... پس به سوی وی برخاستیم، یک یک مرد با وی بیعت می‌کردیم که از ما شرط خود را می‌گرفت و در عوض به ما بهشت را وعده می‌داد...» پایان

همه این دلائل و دلائل دیگر مشابه، حرکت را واجب می‌گرداند. بی تفاوت ماندن تنها در حالت فتنه می‌‌باشد؛ در صورتی‌که انسان حق و باطل را نمی شناسد‌؛ هنگامی حق را شناخت واجب است که حق بگوید، امر به معروف و نهی از منکر کند، از مظلوم پشتیبانی نماید و به منظور تأسیس دولت اسلامی "خلافة راشدة" به طریقه‌ی شرعی از اهل قوت طلب نصرت کند. این عمل در نبود خلافت واجب بوده و بی‌تفاوتی ازان گناهی است بزرگ. اگر مسلمانان به خصوص صالحین نسبت به نصرت حق آشکار و معلوم بی‌تفاوت بمانند و در خانه‌های خود آسوده بنشینند، همانا فساد برپا خواهد شد، بغاوت‌گران و باطل‌پرستان سر از گریبان کشیده و بر گردن‌های بنده‌گان سوار خواهند شد.

طوری‌که در فوق توضیح دادیم، نصوص شرعی بی‌تفاوتی در چنین حالت را نه تنها این‌که رد می‌کند؛ بلکه نصرت حق را واجب می‌گرداند.

این بود معنای حدیث شریفی‌که راجع به آن سوال نمودی، یعنی آن به‌حالت فتنه حمل می‌شود؛ حالتی‌که حق از باطل جدا معلوم نگردد...

ای سوال کننده‌ی محترم! این به سخن ذیل ما چی ربطی دارد: «ما به لشکرهای مسلمانان رو می‌آوریم: آیا از شما مردی رشیدی نسیت که به خیانت حکام نسبت به الله و رسول و مؤمنان نه بگوید؟ آیا از شما مردی رشیدی نیست که به دین و آبروی خود غیرت نموده، در برابر دشمنان الله استاده‌گی نماید، ریسمان‌شان را قطع و قدرت‌شان را درهم بشکند...؟ آیا از شما مردی رشیدی نیست که بر سراین نامردان نقطه‌ی پایان بگذارد و سیرت انصار را اعاده نماید؛ پس ما را به برای اقامه‌ی حکم اسلام یعنی خلافة راشدة نصرت نماید؟...» انتهى، حيث‌الحق فيها واضح و روشن است و آن دعوت است، برای نصرت دین الله و تأسیس حکم الله و قطع نمودن ریشه‌ی کفار و نه گفتن به آنانی‌که به الله و رسولش و مسلمان خیانت می‌کنند... بنابر این این دعوت به فتنه نیست و نه مشارکت در فتنه است، بلکه دعوت حق آشکار است که در آن دو نفر را اختلافی نیست و دو نیزه را تصادمی نیست.

پس در کجا با حدیث رسول‌الله در تناقض است...! ایا دعوت دادن مسلمانان به عمل به کتاب‌الله و سنت رسول‌الله، ممانعت ظالمان و کافران و لبیک گفتن به نصرت دین با حدیث رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم در تناقض بوده می‌تواند؟!

الله بر تو رحم کند! در این امر فکر کن...! الله همه‌ی مارا به عزت اسلام و مسلمین توفیق عنایت فرماید!

برادرتان عطاء بن خلیل ابورشته

تر جمه: محمد مسلم

ادامه مطلب...

حزب‌التحریر، حریف توانا در جنگ فکری رساله‌ای تحت عنوان "نقض مفکورۀ سرمایه‌داری غربی" منتشر می‌نماید

علی‌رغم این‌که دولت اسلامی صد سال است توسط کفار غربی در رأس آن انگلیس سقوط نموده است، علی‌رغم این‌که اسلام در هیچ مرکزی از مراکز حکومتی و تصمیم‌گیری درجهان وجود ندارد، برای غرب و سیاسیون آن میدان نیز خالی می‌باشد؛ لذا به راحتی سرنوشت اقوام و ملت‌ها را به بازی می‌گیرند. بلی، غرب از جنگ علیه اسلام و مسلمین هرگز دست برنخواهد داشت، هرگز پرتاب تیرهایش را به سمت عقیدۀ امت و شریعت آن متوقف نخواهد کرد، هیچ‌گاه غرب از غارت و بلعیدن دارائی‌ها و داشته‌های امت سیر نخواهد شد و همواره در تلاش تحمیل اقتدار و سلطۀ خویش بالای قضایا و امور جهان می‌باشد. غرب و سیاسیون غربی مردم را وادار ساخته اند تا در سایۀ نظام سرمایه‌داریی حریص و طماع، در یک حالت سردرگمی و بیهودگی زندگی شان را سپری نمایند. آن‌ها به هیچ چیزی اهمیت نمی‌دهند، جز به پُر ساختن جیب‌های اهل قدرت و سلطه، در حالی‌که مردم از فقر، خواری و نیازمندی رنج می‌برند. علی‌رغم این‌ دوری تحمیل شدۀ اسلام از صحنۀ حاکمیت، بازهم اسلام خواب را از چشمان غرب ربوده، اقتدار آن را به نابودی تهدید نموده و همواره مشکل بزرگ غرب می‌باشد؛ چون عقیدۀ اسلامی در نهادینه شدنش، هر باورمندِ بخود را وادار می‌سازد که هرگونه ذلت و فروتنی در برابرغیر الله سبحانه وتعالی را دور اندازد. عقیدۀ اسلامی برای باورمند بخود، عزت و قدرتی عطاء می‌کند که به هرگونه خواری، منت و اهانتی، راضی نمی‌شود. همین عقیدۀ اسلامی می‌باشد که اسلام را تنها ایدیولوژیی قرار می‌دهد که حاملین آن در یک جنگ دائمی و مستمر با تمدن غرب قرار دارند تا این‌که اسلام بر تمام ادیان و ایدیولوژی‌ها از جمله سرمایه‌داری چیره شود.

اما می‌بینیم که بسیاری از حرکت‌های اسلامی از رِنگ مبارزه با غرب، تمدن و فرهنگ آن بیرون شده اند، بلکه حتی می‌بینیم که برخی از حرکت‌های اسلامی در دروازه‌های غرب ایستاده و برای حل مشکلات امت، سؤال‌گری می‌نمایند، فراموش نموده اند که غرب همان دشنی می‌باشد که با دسایس‌اش امت را به شکست مواجه ساخته و دولت آن را سرنگون نموده است، دشمنی را فراموش نموده اند که همواره علیه امت دسیسه‌چینی نموده، خود مستقیم و یا از طریق حمایت از دیکتاتورها در سزمین‌های اسلامی، امت را قتل عام و فرزندانش را متواری می‌سازد؛ اما برخی از حرکت‌های اسلامی از غرب می‌خواهند که قضیۀ فلسطین و دیگر قضایای مسلمانان را در برما، کشمیر، ترکستان شرقی(ایغور)، مصر، سوریه، یمن و لیبیا، چاره کنند، با آن‌که می‌دانند این غرب است که اصل مرض و اساس بلاء می‌باشد. این‌ها را چه شده است؟ به قضایا چه گونه می‌نگرند؟ معیار در قضاوت شان چیست؟!

در کنار این عقب‌نشینی‌ها و بیرون شدن‌های حرکت‌های اسلامی از میدان مقابلۀ فکری و جنگ تمدنی همراه غرب، یک بار دیگر نمایان گردید که حزب‌التحریر همان راهنماء و رهبری می‌باشد که پیروانش را به سرمنزل مقصود می‌رساند. یک بار دیگر نمایان گردید که حزب‌التحریر همان صخره‌ای می‌باشد که آرزوهای غرب برای نفوذ و سیطره بالای اسلام و مسلمین، در برخورد با آن در هم می‌شکند.

حزبال‌تحریر کتاب جدید و مهمی را تحت عنوان "نقض مفکورۀ استعماری غربی" ارائه نموده است، با ممیزاتی چون دقت، فراگیری و عمیق بودن آن؛ چیزی‌که ما در مؤلفات دیگرِ  حزب‌التحریرهم شاهد آن می‌باشیم، با آن‌که این کتاب موضوع جدیدی را به ثقافت حزب اضافه ننموده است، بیشتر از مطالب آن در کتب ثقافتی دیگر حزب آمده است، از جمله در کتاب "نظام اسلام" در بحث رهبری فکری، در مقدمۀ کتاب "نظام اقتصادی" در ارتباط به نقد نظام اقتصادی سرمایه‌داری، در رسالۀ "دیموکراسی نظام کفری است" در ارتباط به نقد دیموکراسی، در کتاب "نظام اجتماعی در اسلام" در بیان دیدگاه درست اسلامی در مورد ارتباط زن و مرد و بیان فساد دیدگاه غرب در مورد این رابطه. اما می‌توان گفت که این‌کتاب تمام این گل‌های پراکنده را در یک باغچه جمع‌آوری نموده است، تا برای خوانندۀ محترم آن، در روی یک سطح موضوع نمایان گردیده و بتواند بیهوده‌گی و فرسوده‌گی مفکورۀ غربی را  در اصول و فروع و هم در عقیدۀ و نظام آن، درک نماید تا برای خوانندۀ آن، عظمت اسلام روشن شده و برای آن تناقض واضح و آشکار اسلام نمایان گردد، تا امت راه درست بیداری را دریافته و بداند که جز در آغوش اسلام پناهگاهی دیگری نداشته و همانا اسلام تنها ایدیولوژی درست می‌باشد.

این کتاب به پرده‌بردای از فضاحت‌های سکولارستی توجه نموده است؛ مفکوره‌ای که پرچم آن وسایل بازی برخی از متوهمین غرب زده در سرزمین‌های مان قرار گرفته و در مورد مفکوره‌ای بجبج می‌کنند که زادۀ یک دیگرگونی مشخص تاریخی می‌باشد؛ مفکور‌ه‌ای که از آن ساختارهای فکری مشخصی تولید شده است که با مفکورۀ جدای دین از زندگی هم‌خوانی دار -که در مجموع این مفکوره عکس العملی در برابر ظلم و ستم طولانی مدتی‌ می‌باشد- که بر اروپا در قرون وسطی حاکم بود؛ ظلمی‌که مفکورۀ حل وسط -که جوهر و اساس سکولاریستی می‌باشد- از رحیم آن متولد شد. این محصول وضعیت تاریخی مشخصی می‌باشد که هیچ ربطی به امت اسلامی و تاریخ آن ندارد و از اسلام به عنوان یک ایدیولوژی فراگیر، بسیار فاصله دارد؛ زیرا اسلام حتی یک روز هم اقتدار ظالمانه علیه مردم نبوده است. اسلام هیچ‌گاه بر این دید نبوده که به وسیلۀ محاکم تفتیش، همان‌گونه که در قرون وسطی در غرب بود، کسی را به کفر، زندیق بودن و ارتداد متهم و مورد مجازات قرار دهد.

بدون شک، حزب‌التحریر در جنگ فکری -که غرب علیه افکار اسلامی راه‌اندازی نموده است- یک مدافع قوی می‌باشد. حزب‌التحریر متعرض سکولارها بوده، انحرافات فکری شان را برجسته ساخته و از وضعیت شان پرده برمی‌دارد. سکولارها به دنبال جدایی دین از دولت بوده، می‌خواهند که از دین فقط مراسم اعیاد و مناسبت‌های دیگر دینی باقی بماند و بس؛ چیزی‌که به عینه نفاق آشکار می‌باشد. اگر مسیحیت چنین چیزی را بپذیرد و پیروانش فریب آن را بخورد، جای شگفت ندارد؛ اما اسلام چنین چیزی را نپذیرفته و فرزندان راستین امت نیز چنین فریبی را نخواهند خورد. همان‌گونه که مجاز نیست یک فردی‌که به الله و رسولش ایمان دارد، از دینش فاصله گرفته و در افعال و اعمال خویش از متمسک شدن به احکام شرعی آزاد باشد. برای یک دولتی‌که ادعا می‌کند دولت اسلامی می‌باشد، مجاز نیست که دین را از خود جداساخته و در آن حاکم و نمایندگان پارلمان، بدون هیچ وابسته‌گی به اوامیر و نواهی الله سبحانه وتعالی، هرچه می‌خواهد انجام دهند. اسلام ایدولوژی، یعنی عقیدۀ عقلی می‌باشد که نظام از آن برگرفته می‌شود و هرگز جدایی آن از زندگی، دولت و سیاست ممکن نمی‌باشد.

از عدی بن حاتم روایت است که می‌گفت: من از رسول الله صلی الله علیه وسلم شنیدم که سورۀ "براءة" را تلاوت می‌نمود، همین‌که به این آیه: ﴿اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ... ﴾؛ اینان دانشمندان  وراهبان خود را بجز الله سبحانه وتعالی به پروردیگاری گرفته اند... رسیدند، از ایشان پرسیدم که ای رسول الله صلی الله علیه وسلم آن‌ها که برای راهبان و اربابان خویش نماز نمی‌خواندند! رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«صَدَقْتَ وَلَكِنْ كَانُوا يُحِلُّونَ لَهُمْ مَا حَرَّمَ اللهُ فَيَسْتَحِلُّونَهُ وَيُحَرِّمُونَ مَا أَحَلَّ اللهُ لَهُمْ فَيُحَرِّمُونَهُ»

ترجمه: راست می‌گویی، اما آنان برای شان آن‌چه را که الله حرام قرارداده بود، حلال قرار می‌دادند و ایشان نیز آن را حلال می‌شماردند، و آن‌چه را که الله برای شان حلال قرار داده بود، آنان برای شان حرام قرار می‌دادند و ایشان نیز آن را حرام می‌شماردند.

از این‌جهت حزب‌التحریر تنها به درگیری‌های سیاسی با حکام کنونی برای نابودی آنان، سرنگونی نظام‌های شان و برپایی نظام اسلام مشغول نیست؛ بلکه در عین حال در عمق درگیری‌های فکری باغرب، ایدیولوژی سرمایه‌داری آن و مهره‌ها فرومایه و سکولارهای مزدور آن در سرزمین‌های مان قرار دارد. حزب‌التحریر در میان امت و با امت، تلاش می‌کند که دورۀ حکومت‌های جبری پایان یابد؛ دوره‌ای که اسلام در آن حاکم نبوده، حلقه(دستگیره) حاکمیت در هم شکسته، دین از زندگی و دولت جدا و سکولاریستی به گونۀ مطلق و کامل بالای سرزمین‌های اسلامی حاکم می‌باشد؛ در دوره‌ای که سگ‌های سکولاریستی همواره اذهان امت را گاز می‌گیرند تا این مفکورۀ غربی را در عقیدۀ امت و در میراث و تاریخ کهن آن بگنجانند. اما کار از دست این گروه (سکولاریست‌ها) گذشته، همین‌که متوجه شدند که تلاش‌های نزدیک به یک قرن‌شان به باد می‌رود، شکست خویش را به چشم دیدند. آن‌ها از هجوم و چالش فکری حزب‌التحریر و جونان آن علیه افکار غربی، از پرده‌برداری‌های جوانان حزب‌التحریر از روی گندهای افکار غربی، غافل گیرشدند. آن‌ها برای بازگشت اسلام به حکومت، یک‌جا شدن ماده با روح، پیشبرد زندگی بر مبنی احکام الله سبحانه وتعالی و همان‌طور برای بازگشت دوبارۀ خلافت بر منهج نبوت، اصرار طولانی و مستمر امت را انتظار نداشتند.

در پایان: توصیه می‌نمایند که بزرگواران اهل مطالعه از مطالعۀ این کتاب غافل ‌نمانند؛ زیرا این کتاب یک سرمایۀ فکری بی‌نظیر می‌باشد؛ سرمایه‌ای که در هیج جای دیگر یافت نخواهد شد. از الله علی العظیم خواهانیم که فهم و دانش ما را در مصلحت دین و دنیای مان قرار داده و بر آن بیفزاید و ما را از لشکریانی قرار بدهد که برای نصرت دینش در تلاش اند! به حق که او سبحانه وتعالی "ولی" این خواسته بوده و بر تحقق آن قادر و توانا می‌باشد.

نویسنده: استاد حامد عبدالعزیز

برگرفته از جریدۀ الرایه-شماره 363

مترجم: علی مطمئن

ادامه مطلب...

معامله نظامی با فرانسه‌ی صلیبی، خیانت در حق الله‌سبحانه‌و‌تعالی، رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم و مؤمنین است

حزب التحریر-ولایه بنگله‌دیش با انزجار کامل، اقدام خبیثانه‌ شیخ حسینه برای امضای معامله همکاری(دوجانبه‌ای) دفاعی با فرانسه استعمارگر صلیبی که سابقه طولانی در خصومت علیه اسلام و مسلمانان دارد را به شدید‌ترین الفاظ محکوم می‌نماید. فرانسه نه تنها نقش بزرگی در سقوط و انهدام خلافت عثمانی به همراه بریتانیا/انگلیس در سال 1924م داشت، بلکه هم‌چنین تا امروز با حمایت نمودن غلامان حلقه‌به‌گوش‌ خود نفوذ استعماری خود را در الجزایر و سایر بلاد/سرزمین‌های اسلامی در آفریقا تأمین و حفظ نموده است. کسی‌که ادعای حاکمیت بالای مسلمانان را دارد، چگونه می‌تواند از امانوئل ماکرون خبیث خواهان همکاری دوجانبه باشد، علی‌رغم آن‌که کاملاً آگاهی و یقین دارد که کاریکاتورهای زشت شارلی ابدو در ساختمان‌های دولتی در فرانسه پخش می‌‌شد تا به محبوب ما رسول الله صلی الله علیه وسلم اهانت کنند! ایمان یک مسلمان چقدر می‌تواند فاسد شود که او  یک صلیبی را به دوستی برگزیند؛ حال آن‌که می‌داند این صلیبی مسلمانان را از نماز خواندن در خیابان‌ها منع می‌کند. چندین مدارس/مکاتب خصوصی اسلامی و صدها مساجد را در سراسر فرانسه مسدود نموده است؟! یقیناً این معامله پرده از آن راز می‌گشاید که تقارب و وفاداری(الولاء) حسینه خاص برای کافران استعمارگر است و نفرت و انکار(البراء) او خاص برای مؤمنان و اسلام است.

از آنجایی‌که بنگله‌دیش به طور فزاینده‌ای در حال تبدیل شدن به مرکز هماهنگ کننده رقابت ژئوپلیتیکی بین قدرت‌های مختلف است، معامله دفاعی با فرانسه منافع انگلیس استعمارگر را از طریق سوق دادن غلام‌اش یعنی دولت حسینه به سمت اتحادیه اروپا تا او را از نفوذ امریکا دور نگه دارد، تأمین خواهد کرد. این سیاست دیرینه انگلیس برای دور نگهداشتن غلامان حلقه‌به‌گوش خود از نفوذ امریکا توسط جلب حمایت سایر کشورهای قدرتمند است. به همین ترتیب در میانمار، خونتای نظامی خود را به سمت چین سوق داد و در گذشته معمر قذافی در لیبی و صدام در عراق را به سوی جماهیر شوروی سوق داد(البته، زمانی‌که این کشورهای واقعاً به کمک نیاز داشتند، بدون چون و چرا آن‌ها را به حال خود واگذار کرد). ‏بنابراین، حسینه حتی یک دولت‌مرد واقعی نیست که بتواند بر ضد استعمارگران کافر برای رهایی کشورش از چنگال آنان، مانورهای سیاسی و نظامی را اتخاذ نماید. در عوض، او صرف یک غلام حلقه‌به‌گوش استعماری است که فقط برای منافع ناچیر خود کشور را به بسترگرم خواست‌های استعماری مبدل می‌کند.

ای افسران مخلص در ارتش! این امت شریف شاهد حاکمان مثل سلطان عبدالحميد ثانی بود که فرانسه را با تهدید بر اعلان جهاد علیه‌ آن مجبور کرد تا نمایشی را که به مقصد توهین محبوب ما رسول الله صلی‌الله‌علیه‌و‌سلم بود، توقف دهد. این در حالی‌ست که نظام دموکراسی سکولار حاکمانی چون حسینه را برای ما هدیه  داده که با کسی هم‌دست می‌شود که به پیامبر اکرم صلی الله‌علیه‌وسلم اهانت کرده و نیز از جمله‌ی سرسخت‌ترین دشمنان اسلام به حساب می‌آید. بنابراین، هنگامی‌که حکمرانانی خائن ما از شما می‌خواهند که خادمان مطیع دشمنان ما (اسلام) باشید، در واقع این گناه کبیره است که سکوت اختیار می‌کنید و هیچ حرکتی نمی‌کنید؛ مخصوصاً وقتی قدرت واقعی را در دست دارید. پس، خویشتن را از هم‌چو حاکمان خفت‌آور سکولار  رهایی بخشیده و با نصرت دادن به حزب‌التحریر؛ حزب صادق و مخلص به سوی اعادۀ خلافت راشدۀ ثانی بشارت داده شده بر منهج نبوت بشتابید! خلافت قریب الوقوع شکوه و اقتدار از دست رفته شما را احیا خواهد کرد تا بار دیگر فرانسه برای نجات خودش از ذلت و تحقیر در برابر شما سر تعظیم فرود خواهد آورد. تاریخ گواه این حقیقت است که چگونه خلیفه ما سلیمان قانونی از قدرت نظامی خود برای نجات فرانسیس اول پادشاه فرانسه که در نبرد "پاویا (Pavia)" در سال 1525م، توسط رومیان اسیر شد، استفاده کرد. اجداد ماکرون جنایت‌کار ناسپاس از خلافت کمک خواستند تا خود را از ذلت و تحقیر نجات دهند و زمان آن به زودی فرا خواهد رسید که فرانسه دوباره به زانو در خواهد آمد و از ما طلب رحمت خواهد کرد. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ﴾ [مائده: 51]

ترجمه: ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید، یهود و نصاری را به دوستی نگیرید؛ چون بعضی آن‌ها دوستان بعضی دیگر اند؛ اگر کسی از میان شما با آن‌ها دوست باشد، پس از آن‌ها خواهد بود. حقیقتاً الله(سبحانه‌وتعالی) مردم ظالم را هدایت نمی‌کند.

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه بنگله‌دیش

مترجم: داکتر زکریا

ادامه مطلب...

کجاست‌ خلیفه‌ای که افواج مسلح پاکستان را برای خاتمه بخشیدن جنایات مودی ظالم علیه مسلمانان کشمیر انسجام بخشد؟! Featured

  • نشر شده در پاکستان

پس از آن‌که نیروهای اشغالگر دولت هندو پنج کشمیری را در حین یک مواجه/درگیری ساختگی/قلابی پلیس/بازرس به شهادت رساند، خانواده‌های شهدا برای تحویل گرفتن اجساد آن‌ها در خیابان‌ها دست به اعتراض/راهپیمایی زدند. ‏این درحالی‌ست که دولت هندو تحت سیاست سرکوبگرایانه‌اش از سال 2020م، نیروهای اشغال‌گر اجساد آنان را در مکانی نامعلوم دفن کردند. ‏آنان به این ترتیب خانواده‌های شهدا را از حق دیدن مرده‌گان شان برای آخرین بار محروم کردند تا اطمینان حاصل کنند از این‌که مبادا به شکل مناسب تدفین شوند. ‏گذشته از  این، ویدیویی از دختر عاجز و یتیم کشمیری، که از ته دل می‌گریست، مسلمانان شریف پاکستان را عمیقاً تکان داد. اما برعکس، دولت قصی القلب باجوا-عمران که در حال حاضر برای بقای خود سخت مبارزه می‌کند، محکومیت معمولی خود را در مقابل این حادثه ابراز نموده و بار مسئولیت‌اش را بر دوش به اصطلاح جامعه‌بین‌المللی گذاشت. با این‌حال، ندا زدن برای کمک و تحرک از جانب جامعه‌بین‌المللی چیزی کمتر از یک روی‌گرانی کامل مبنی بر اتخاذ اقدامات لازم برای کشمیری‌ها نیست. افزون بر این، این امتناع ورزیدن حکومت باجوا-عمران از راه‌اندازی یک پاسخ نظامی است که مودی را به تشدید ظلم علیه مسلمانان در کشمیر اشغالی و فراتر از آن شجاعت بخشیده است.

ای نیروهای افواج مسلح پاکستان! الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿يٰـاَيُّهَا الَّذِيْنَ اٰمَنُوْا مَا لَـكُمْ اِذَا قِيْلَ لَـكُمُ انْفِرُوْا فِىْ سَبِيْلِ اللّٰهِ اثَّاقَلْـتُمْ اِلَى الْاَرْضِ ۗ اَرَضِيْتُمْ بِالْحَيٰوةِ الدُّنْيَا مِنَ الْاٰخِرَةِ ۚ فَمَا مَتَاعُ الْحَيٰوةِ الدُّنْيَا فِى الْاٰخِرَةِ اِلَّا قَلِيْلٌ﴾ [توبه: 38]

ترجمه: ای مؤمنان! چرا هنگامی‌که به شما گفته می‌شود: (برای جهاد) در راه الله حرکت کنید، سستی می‌کنید و دل به دنیا می‌دهید؟ آیا به زندگی این جهان به جای زندگی آن جهان خوشنودید؟ (و فانی را بر باقی ترجیح می‌دهید؟ آیا سزد که چنین کنید؟) تمتّع و کالای این جهان در برابر تمتّع و کالای آن جهان، چیز کمی بیش نیست.

فلهذا، خواهران و دختران ما تحت ظلم و ستم راجا داهیر امروزی قرار دارند. این خواهران ما برای بزرگوارانی چون محمد بن قاسم، غوري و عبدلی امروزی فریان می‌زنند. الله سبحانه‌و‌تعالی بر شما واجب گردانیده پس از آن‌که خط کنترل را با قدوم عسکری‌تان زیری‌پا گذاشتید، از گردن مودی بگیرید. اگر شما تا هنوز در انتظار رهبری سیاسی و نظامی فعلی هستید تا بر شما دستور جهاد را بدهد، پس بدانید که این‌ خائنان تااکنون در لشکر مودی و بایدن هستند. این‌ حکمرانان جز تسهیل‌کنندگان اجیر پست‌فطرت کولبوشان، دوستان مودی و پیروان بایدن، چیزی دیگری نیستند.‌ ‏مسلمانان کشمیر اشغال‌شده دیگر تاب تحمل غفلت وظیفوی تان را در راه الله سبحانه‌و‌تعالی ندارد. دیگر ‏هیچ مجال بیشتری برای به تأخیر انداختن در تنفیذ امر الله سبحانه وتعالی نیست. ‏پس حرکت کنید و هر موانع را با قدوم نصرت‌دهنده‌تان زیری پای بگذارید. آزادی سازی سرینگر را با تکبیرات الله اکبر اعلان کنید، سپس سربازان بزدل و نامرد هندو را بخاطری اهانت‌شان بر محرمات مسلمین به مجازات و کیفر بکشانید!

یقیناً، هندوهای بزدل آماده فرار با سربازان‌شان که از ترس و افسرده‌گی دست به خود‌کشی می‌زنند، هستند. آنان پس از مواجهه با مقاومت شدید و قوی غیرنظامیان مسلمان کشمیر اشغالی، به تاکتیک‌های شدید متوسل شده اند. پس اگر این نیروهای اشغالگر با "سپاه اکس کور دہم(X Corps)"، فرماندهی نیروهای استراتژیک فوج، کماندوهای اس‌اس‌جی(SSG) و نیروی هوایی شاهین شما روبرو شوند، چه خواهند کرد؟ بناءً شما به تنهایی قادر به دفن استکبار دولت هندو در خاکی هستید که با خون شهدا آبیاری شده است. بدون‌شک، نصرت یا شهادت بهترین پاداشی‌ست که در انتظار شماست. ‏به یاد داشته باشید اگر شما حرکت(جهاد) نکنید، سپس فریاد و گریه‌های دختر یتیم کشمیری در روز حساب(آخرت) از شما محاسبه خواهد کرد. ‏ما را از شر طرف‌داران غربی، طرف‌داران فوج هندی و رهبرای سیاسی رهایی بخشید. فلهذا برای تأسیس مجدد خلافت راشده ثانی بر منهج نبوت، نصرت‌ تان را عطاء نمایید. وجیبه شرعی تان را برای تعیین و بیعت با خلیفه که سپر و محافظ امت خواهد بود، به اتمام برسانید. این خلیفه است که غل و زنجیرهای بیمار، پیر و ضعیف نظم جهانی امریکایی را درهم خواهد شکست و شیران امت را بخاطر جهاد برای آزادسازی سرزمین‌های اشغال شده از بند رها خواهد کرد.

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه پاکستان

مترجم: داکتر زکریا

ادامه مطلب...

آیا در این عصر ممکن است مسلمانان خلافت را تأسیس کنند؟

  • نشر شده در سیاسی

-       جهان شاهد جنگ سخت و بی‌سابقه علیه سرزمین‌های اسلامی تحت عنوان "مبارزه با تروریزم" است که تمام دولت‌های جهان بدون استثناء در آن مشارکت دارند و به همین وسیله سرمایه‌های سرزمین‌های شان را غارت و تمام ارزش‌های‌شان را نابود می‌سازند.

-       شاهد جنگ‌های نیابتی است که توسط مزدوران و رهبران جیره‌خوار ارتش اداره می‌شود که چیزی غیر از منافع استعمار نمی‌شناسند.

استبداد، ظلم و ستم، گرسنگی و فقر وجود دارد و مردم را کسانی رهبری می‌کند که هرگاه صحبت نماید دروغ می‌گوید، هرگاه وعده کند، خلاف می‌نماید، هرگاه  عهد و پیمان ببندد خیانت می‌کند و هرگاه دشمنی نماید، به فجور رو می‌آورد.

-       چنانکه جهان شاهد حاکمیت دولت‌های بزرگ بر نظام سیاسی و اقتصادی مردم است که در میان شان کشمکش شدیدی برای کسب نفوذ و منافع وجود دارد.

تحت فشار واقعیت موجود یک سؤال ایجاد می‌شود که آیا در این عصر ممکن است مسلمانان خلافت را تأسیس کنند؟

آنچه موضوع را سخت‌تر می‌گرداند، این‌که خلافت یک دولت عادی نیست، بلکه به عنوان یک بدیل تمدنی است که وجود سرمایه‌داری را تهدید می‌کند و مبارزه با آن را یک مبارزۀ تمدنی می‌گرداند؛ مبارزۀ موجودیتی‌که جای قبولیت طرف مقابل نیست و مبارزه‌ای که جز با نابودی موجودیت طرف مقابل تمام نمی‌شود؛ زیرا مبارزه‌ی عقیدتی و ایدیولوژیک است.

-       اما آیا در واقعیت کنونی ممکن است خلافت تأسیس شود یا خیر؟

پیش از پاسخ، می‌خواهم یادآور شوم که ما مسلمان هستیم و برای تأسیس خلافت در همه حال مکلف می‌باشیم. ما به الله واحدی ایمان داریم که نصرت به دست اوست؛ تمام امور به اوتعالی بر می‌گردد و هرگاه چیزی را اراده کند، فقط خطاب به آن می‌گوید: شو! و آن هم می‌شود. پس بر ما لازم است تا به او توکل کرده و عمل کنیم و الله متعال برای ما نصرت و تمکین را وعده فرموده است. الله متعال می‌فرماید:

﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَلَیبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یعْبُدُونَنِی لَا یشْرِكُونَ بِی شَیئاً وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾ [سورۀ نور، آیۀ 55]

‏ ترجمه : الله به كسانی از شما كه ایمان آورده‌اند و كارهای شایسته انجام داده‌اند، وعده می‌دهد كه آنان را قطعاً جایگزین(پیشینیان، و وارث فرماندهی و حكومت ایشان) در زمین خواهد كرد(تا آن را پس از ظلم ظالمان، در پرتو عدل و داد خود آبادان گردانند) همان گونه كه پیشینیان(دادگر و مؤمن ملّت‌های گذشته) را جایگزین(طاغیان و یاغیان ستمگر) قبل از خود(در ادوار و اعصار دور و دراز تاریخ) كرده است(و حكومت و قدرت را بدانان بخشیده است). هم‌چنین آئین(اسلام نام) ایشان را كه برای آنان می‌پسندد، حتماً(در زمین) پابرجا و برقرار خواهد ساخت، و نیز خوف و هراس آنان را به امنیت و آرامش مبدّل می‌سازد(آن چنان كه بدون دغدغه و دلهره از دیگران، تنها) مرا می‌پرستند و چیزی را انبازم نمی‌گردانند. بعد از این(وعده راستین) كسانی‌كه كافر شوند، آنان كاملاً بیرون شوندگان(از دائره ایمان و اسلام) بشمارند(و متمرّدان و مرتدّان حقیقی می‌باشند).‏

سپس از دید آگاهی نسبت به واقعیت جهانی، نیازهای حاکمیت و دولت‌داری و آمادگی اسباب مورد نیاز برای هرکاری، در جایگاه نخست قوت‌های مادی و واقعیت‌‌های جهانی مد نظر قرار دارد. باید دانست که هدف بس بزرگ، دشمن نیز کلان و حیله و مکر کفار هم ناتمام است.

-       برای پاسخ به این سوال باید مسایل ذیل مورد بررسی قرار گیرد:

1-       موقف جهانی: هرگاه به موقف جهانی نظر اندازیم، تک‌روی و تسلط امریکا بر تصامیم جهانی و نظارت او را بر سازمان‌های بین‌المللی تحت این شعار که "هرکه با امریکا نیست، پس ضد امریکا است" در خواهیم یافت و این خصومت با دولت‌های جهان و تقدیم مصلحت امریکا بر منافع آن‌هاست که سبب کشمکش و رأی‌زنی در نابود کردن روابط جهانی شده است تا جایی‌که هرکدام علیه دیگری حیله و مکر می‌کند و این حالت یک کشمکش جهانی را برای کسب نفوذ ایجاد کرده و این کشمکش در تمام نقاط جهان دیده می‌شود.

چنانکه در میان امریکا و چین و در میان امریکا و هم‌پیمانانش در پیمان ناتو کشمکش را می‌بینیم، به همین قسم روابط میان امریکا و روسیه چنان نابسامان و آشفته است که به حالت دشمنی رسیده است و در میان اروپا و روسیه دشمنی سخت دیده می‌شود.

از جانب دیگر، اخراج امریکا به عنوان رهبریت پیمان ناتو از افغانستان، اثراتی بسیار واضحی بر دولت‌های شامل پیمان ناتو و دیدگاه‌شان در مورد آیندۀ این پیمان و بدیل اروپائی آن گذاشته است که این خود دلالت بر پارچه‌پارچه شدن این پیمان می‌کند.

هم‌پیمان شدن امریکا، انگلیس و استرالیا و معاملۀ کشتی‌های جنگی زیردریایی که فرانسه آن را به عنوان ضربۀ نیزه بر پشت خود می‌شمارد و به زودی بر رابطه میان دولت‌های اتحادیۀ اروپا و بر رابطۀ آن با امریکا و خصوصاً رابطۀ فرانسه با انگلیس اثر خواهد گذاشت. چنانکه کشکمش جهانی را بر مناطق تحت نفوذ می‌بینیم که در جنگ‌های نیابتی و انقلاب‌های نظامی مجسم می‌شود.

این است موقف جهانی با آنچه از سر و صداها و نابسامانی‌ها و تعارض منافع و دشمنیِ که میان هم‌پیمانان وجود دارد.

2-       ایدیولوژی سرمایه‌داری حاکم در جهان: جدایی دین از زندگی، منفعت را معیار اعمال قرار دادن، آزادی‌های بی‌قید و بند، آزاد شدن از تمام ارزش‌ها، نشر و پخش الحاد، تحلل و موارد شاذ و بی‌اساس سبب ایجاد جوامعی لجام گسیخته‌ای گردیده که امراض خطرناک اجتماعی از جمله قومی و نژادی، جریانات راست‌گرای افراطی و گروه‌های جنایت پیشۀ سازمان‌دهی شده و مخدرات را به وجود آورده است. جوامع را پارچه‌پارچه ساخته، پیوند و ارتباط آن را مفقود نموده و جوامعی بی‌ارزش و ضعیفی گردانیده که توانایی مواجهه با بحران‌ها و چالش‌ها را ندارد.

ایدیولوژی سرمایه‌داری منفعت‌طلب با چوکات سیاسی دموکراسی و ازدواجیت معاییر آن و توجیه کردن وسیله به خاطر هدف، سبب ایجاد کشمکش‌های داخل جامعه و بین دولت‌ها گردیده است و ارزش‌های اخلاقی، انسانی و روحی ویران‌گری را به وجود آورده که ایشان را در لجنزاری از آلودگی‌های گندیده و متعفن غرق ساخته است. اساس فاسد این ایدیولوژی که اقتصاد خود را بر آن بنا نموده (ندرت نسبی) سبب ایجاد بحران‌ها شده و راه‌حل‌های عجیب و زشتی را به وجود آورده است و محصول آن سرمایه‌داران حریص و احتکارهای کشنده می‌باشد.

خلاصۀ سخن این‌که ایدیولوژی سرمایه‌داری مخزن شر و بدی‌ها و فاجعۀ وحشت‌بار برای مردم بوده و هرجا که قدم گذاشته نابودی، ویرانی و فساد را به وجود آورده و فقر، گرسنگی و بردگی را نشر و پخش نموده است. بحران‌های را به وجود آورده که نظم سرمایه‌داری را به طوفان مواجه ساخته و عجز آن را از حل مشکلات اقتصادی و امراض اجتماعی مودجودش آشکار نموده و دولتی را نخواهی یافت، مگر این‌که بار سنگین قرض‌ها دوش آن را خم ساخته و امراض مختلف در آن منتشر گردیده است.

قطعاً آزادی، دموکراسی، سکولاریزم و جهانی‌سازی -که به عنوان راه‎حل نمایانده می‌شود- خودش اصل مرض و اساس بلا می‌باشد.

3-       حالت امت اسلامی: آن‌کس که به حال امت ببیند در می‌یابد:

-       بیداری اسلامی در تمام سرزمین‌های اسلامی و بلند رفتن سطح آگاهی امت که توسط حادثات مختلف ساخته شده است.

-       دشمنی با استعمارگر و ابزار آن.

-       انقلاب‎های صورت گرفته در سرزمین‌های اسلامی -که خواهان تغییر حقیقی بوده- حکام را ضعیف ساخته و آرامش را از آنان سلب نموده و نفوذ استعمار را در پرتگاه هلاکت قرار داده است.

-       خواهد دید که دیدگاه عمومی، قوی و مردمی برای فعالیت جهت تأسیس خلافت در تمام سرزمین‌های اسلامی و آرزوی زندگی در سایۀ خلافت و تحکیم شریعت مورد تأیید قرار دارد.

-       حزب ایدیولوژیکی خواهد دید که بازگشت ازسرگیری زندگی اسلامی را هدف قرار داده، با شعارهای فراخ و فریبنده متوقف نمی‌شود، برنامۀ اسلامی جامع و مفصلی را ترتیب داده، قانون و نظام‌های تفصیلی دارد که زندگی را با دقیق‌ترین تفصیلات داخلی و خارجی آن نظم می‌بخشد، قضایای مسلمانان را از هر کجا که باشند، برگزیده و اسلام جهانی را برای شان حمل نمود که به مرزها‌، رنگ‌ها و نژادها معترف و باورمند نیست و پیروانش را همانند رهبران و مردان صاحب دولت تربیت نموده و آنان را با ثقافت اسلام مسلح ساخته است، برای شان قدرت عجیبی در فهم سیاست و ادرۀ دولت با اقتدار و مدیریت عقیدتی و ایدیولوژیک ایجاد نموده است. چنان‌که تمام کفار و اجیرانش را به ترس و وحشت انداخته و آنان را با این دعوت‌گران در یک جنگی بدون نرمش و مدارا وارد ساخته است.

خلاصۀ سخن:

-       ما در زمان کشمکش جهانی میان دولت‌های استعماری -که برای کسب منافع با هم خصومت شدید دارند- زندگی می‌کنیم.

-       ما در زمان سقوط ایدیولوژی سرمایه‌داری و عجز آن از حل مشکلات و سقوط ارزش‌ها و دولت‌های آن زندگی می‌کنیم.

-       ما در زمان سقوط راه‌حل نظامی برای سیطره بر مردم سرزمین‌ها زندگی می‌کنیم.

-       جوامع غربی و در رأس آن امریکا را به عنوان دولت اول می‌بینیم که خودش در حال تجزیه و پراکنده شدن است و هیچ رابطۀ میان عناصر و ارزش‌های آن وجود ندارد، نژاد پرستی کشنده به صورت خطرناک در میان شان منتشر شده، جوامع شان بدون روابط و دوستی ضعیف گردیده و از اسباب زندگی چنان محروم اند که برای مسلمانان سابقه نداشته است.

-       حکام بی‌ریشه‌ای را می‌بینیم که تخت و تاج‌شان رو به انهدام است و تکیه‌گاه شان هم‌چو عصایی گردیده که کرم آن را پوسانده باشد.

-       در مقابل آن اسلام را در حال صعود می‌بینیم که مالک توانائی‌ها و قدرت‌هایی است که برای کفار سابقه نداشته، اگر در سایۀ خلافت راشده و رهبری مخلص و با اهلیت قرار گیرد.

-       فرصت طلایی را می‌بینیم که برای مسلمانان می‌گوید، این زمان شماست که بر شما سایه انداخته است؛ پس با تمام توان و شجاعت تلاش کنید، دشمن خود را در تنگنا قرار دهید و خلافت خود را تأسیس نمائید. شرف و عزت به انتظار شماست و شما صاحب آن هستید.

-       به خالق و مدبر کائنات ایمان داریم، کلید تمام امور به دست اوست، نصرت کنندۀ دوستان و خوار کنندۀ دشمنانش می‌باشد، وعده نموده و وعده‌اش حق است، حکم نموده و حکم او جدا کنندۀ حق و باطل است.

از الله سبحانه وتعالی می‌طلبیم تا دل مسلمانان را به طور عموم و اهل قدرت را به طور خصوص شرح نماید تا دین‌شان را نصرت دهند و خلافت‌شان را تأسیس نمایند، دستان‌شان را به دستان برادران‌شان در حزب التحریر بگذارند تا الله سبحانه وتعالی ما و ایشان را با شرافت گرداند و نصرت خود را بر دستان ما و ایشان جاری سازد و در نتیجه به عزت دنیا و کرامت آخرت کامیاب گردیم.

نویسنده: شیخ سعید رضوان أبو عواد (أبو عماد)

مترجم: احمد صادق امین

ادامه مطلب...

بیت‌المقدس در دوراهی: کوچ اجباری و وفاداری

تعدادی از جمع۷۰ باشندۀ فلسطینی، که نیمی از آنان اطفال استند، در خطر کوچ اجباری از مجاورت طور بیت‌المقدس قرار دارند؛ طوری‌که منتظر اند ببینند محکمه/دادگاه دولت یهود(اسراییل) مبنی بر سرنوشت ساختمان‌های مسکونی‌شان چه تصمیمی صادر می‌کند؛ ساختمان‌هایی‌که پیش از تخریب‌شان اطلاع یافته بودند که برای ترک آن‌ها یک هفته وقت دارند. آن‌ها یا باید ۲۰۰ هزار شیکل (معادل ۶۴۴۰۰ دلار) را با یک بازپرداخت ممکن بپردازند و تا آخر ماه وقت دارند تا خودشان ساختمان‌ها را تخریب کنند، و یا هم دولت به ارزش دو میلیون شیکل (معادل ۶۴۴ هزار دلار) عملیۀ تخریب را انجام می‌دهد. این ساختمان پنج طبقه‌یی در مجاورت الطور، که بنام جبل الزیتون(کوه زیتون) نیز یاد می‌شود، واقع گردیده و مانند سایر منازل منطقه از زمان ساخت‌اش در ۲۰۱۲م بدون هیچ مجوزی، ۷۰ ساکن از ۱۰ فامیل را اسکان داده‌است. این ساکنان مکرراً برای دریافت جواز درخواست دادند و به‌خاطر ویران‌سازی خانه‌های‌شان، نزدیک به نه سال در کشمکش‌های محکمه/دادگاه به‌سر بردند، اما هر مرتبه به بهانه‌های متفاوت با جواب‌های رد مقامات اشغال‌گر مواجه می‌شدند.

ساخت‌وسازهای بدون جواز در طور و دیگر مجاورت‌های بیت‌المقدس نه به‌خاطر خواست مردم برای دریافت جواز، بلکه به‌خاطر رد صدور جواز ساختمان توسط مقامات اشغال‌گر در این همسایه‌گی و دیگر بخش‌های شرق بیت‌المقدس اشغالی می‌باشد. این بخش از پلان محدودکنندۀ حکومت به سبب افزایش سرسام‌آور نفوس در این مجاورت برای غیرممکن‌سازی کسب مجوز برای فلسطینی‌ها، مانع پیشرفت خانه‌سازی، زیربناها و معیشت ‌می‌شود. به‌علاوه، این دولت اشغال‌گر به بهانۀ بی‌جوازی در آن مجاورت‌ها و سراسر مناطق بیت‌المقدس برنامه کوچ اجباری و تخریب خانه‌ها را در چهارچوب تخلیه این سرزمین مقدس از مردم‌اش پیاده می‌کند. محاکم/دادگاه‌های اشغال‌گر به دولت‌شان برای اجرای این طرح‌ها پوشش قانونی می‌دهند. در مقایسه با ۴۲ فیصد اختصاص داده‌شده برای مهاجرین، مردم فلسطین تنها در  ۱۲ فیصد بخش شرقی بیت‌المقدس اجازه ساخت‌وساز دارند. تعدادی از ماستر پلان‌ها و پروژه‌های پیشنهادی، کنترول کامل بیت‌المقدس را می‌طلبد. ساخت گذرگاه بیت‌المقدس، که اصطلاحاً جادۀ امریکا نامیده می‌شد، یکی از طرح‌هایی بود که شرق و غرب را احاطه می‌کرد و فاز سوم آن شامل تونلی زیر کوه‌های زیتون می‌باشد که از آن بنام مجاورت الطور ذکر شده‌بود.

اطفال و زنانی‌که در این مجاورت می‌زیستند و خانه‌های‌شان در این مناطق قرار داشت، اکثراَ از این سیاست‌ها متاثر شده‌اند. به‌دلیل تهدیدات مداوم دولت یهود مبنی بر تخریب خانه‌های‌شان و دستور تخلیۀ خانه‌های آنان به بهانۀ ساخت‌وساز غیرقانونی، زندگی آن‌ها پُر از نگرانی، آشفته‌گی و ترس می‌باشد. آن‌ها نه احساس آرامش دارند و نه در خانه‌های خود زندگی می‌کنند. نظر به این‌که دولت یهود از لحاظ مالی و احساسی بر طبل ذهن و اعصاب‌شان کوبید، به‌طور ناگوار کاملاً زندگی آنان را متأثر کرد.

این اتفاقات زیر چشم و گوش ریاکاران بی‌جرئتی به‌وقوع می‌پیوندد که برای فلسطین، مقدسات‌اش و مردم‌اش تظاهر به گریه می‌کنند. نخست از همه، مقامات بی‌شرم فلسطینی که هنوز در برابر برنامه‌های مسکونی استعماری بیچاره‌ و خوش‌خدمت مانده اند؛ مقاماتی‌که کورکورانه اطاعت می‌کنند و در مقابل فریادهای زنان و کودکانی‌که صریحاً با تهدیدات دائمی مواجه اند و هیچ پوشش و حایلی برای محافظت و پناه گرفتن ندارند، کر می‌باشند؛ حال آن‌که شب و روز دربارۀ بیت‌المقدس و دفاع از آن فریادهای پوچ‌شان را به رخ می‌کشند؛ درحالی‌که این مقامات بازوی بدخواه اشغال علیه بیت‌المقدس، فلسطین و مردم آن می‌باشند.

بناءً ای مردم فلسطین و مالکین آن منازل!

بدانید که شما نه توسط اقدامات سازمان ملل محافظت می‌شوید و نه توسط محاکم/دادگاه‌های بین‌المللی؛ نه توسط سازمان‌های حقوقی بشری و نه توسط رویبیضات، کسی‌که با خیانت و شکست موافق است.  بدانید که هیچ‌چیزی از شما محافظت نخواهد کرد، مگر دولتی‌که توسط اسلام حاکمیت شود و کفار و تمام دسیسه‌کاران‌شان را جدا کند. این روز به اذن الله سبحانه وتعالی به زودی فراخواهد رسید و مهم نیست چی‌قدر بی‌عدالتی و ذلت رخ داده‌است. بنابراین برای پیروزی از جانب الله سبحانه وتعالی بیش‌تر از حد معمول اخلاص داشته باشید.

﴿وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِندِ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ [آل عمران: ۱۲۶]

ترجمه: وگرنه، پیروزی تنها از جانب الله عزیز حکیم است!

بخش زنان دفتر مرکزی مطبوعاتی حزب التحریر

مترجم: راشد مسلم

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه