جمعه, ۲۷ مُحرم ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۸/۰۲م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

بی اعتبار ساختن خلافت و حزب‌التحریر تلاشی‌ست بیهوده

  • نشر شده در ترکیه

(ترجمه)

ما به تاریخ ۲۹ جنوری/ژانویه ۲۰۲۱م به منظور گرامی داشت از صد‌مین سالگرد سقوط دولت خلافت اسلامی، فیلمی را در اسکوادر استانبول تحت نام حزب‌التحریر – ولایه ترکیه ثبت کردیم. در هنگام فیلم‌برداری برادران‌مان، یک زن سیکولر کمالی، که خود را یک وکیل می‌خواند، با نشر فیلمی از برادران‌مان در حساب شخصی‌اش در رسانه‌های اجتماعی‌ به پولیس/بازرس اطلاع‌رسانی کرد. سپس بعضی رسانه‌های سیکولر با نشر اخبار دروغین تلاش کردند که به حزب‌التحریر اتهام ببندند و آن‌ را نزد مردم بی‌اعتبار کنند. برادران‌مان در بامداد روز چهارشنبه، ۳ فبروری/فوریه ۲۰۲۱م طبق فرمان ادارۀ پیگرد عمومی جمهوری در استانبول دستگیر شدند و بدین‌گونه تذکر فردی‌که در پُست‌اش نوشته‌بود؛ "داعش در شهر استانبول پرسه می‌زند و خوش می‌گذراند" تأیید شد.

نمی‌دانم که آیا شما در مورد گروهی‌که در اسکوادر شعار "خلافت را برپا کنید" سرمی‌دادند، آگاهی دارید و یا با آن موافق استید؟ شام روز بعد، بازداشت‌شده‌ګان محمد امین یلدمیر، رمضان ګموز، مصطفی مِرت و فاروق اوزمن با دادن اظهارات رها شدند. اما کریم کرهیسار، که پانزده سال سن دارد، بلآخره بعداز دو روز توقیف، دیروز آزاد ‌شد. ما حزب‌التحریر – ولایه ترکیه بعد از همۀ این اتفاقات به تصریح نکات ذیل می‌پردازیم:

نخست: حزب‌التحریر یک حزب فکری – سیاسی است که نه به مانند داعش با خشونت و استبداد سروکار دارد و نه از دور و نزدیک با خیانت و خشونت وابسته است. این حقیقت برای مردم مسلمان ترکیه بسیار واضح است. علی‌الرغم این همه، ادارۀ پیگرد عمومی استانبول و آمریت پولیس به گونه‌یی وحشت‌آمیز و استبدادی در نصف شب به خانه‌های برادران‌مان هجوم بردند و از پُست دارندۀ تبلیغات منفی زن جاهلی که خود را حقوق‌دان می‌خواند، حمایت کردند. این کار‌شان اصلاً قابل قبول نیست. برعلاوه، اگر ضرورت به گزارش رسمی می‌بود، پس برادران‌مان را از طریق تلیفون برای احضارات می‌خواستند و آنان حتماً برای پاسخ گفتن حضور می‌یافتند. لوی څارنوالي/دادستانی کل و آمریت پولیس با استفاده از این روش خائنانه می‌خواهند حزب‌التحریر را نزد مردم بدنام کنند و مردم مسلمان را از اعضای بی‌گناه این حزب بهراسانند، اما این یک تلاش بیهوده است. باوجود آن هم حزب‌التحریر نزد این جامعه بسیار ارزش دارد و شما هرگز نمی‌توانید اعتبار و شهرت حزب را با این اسلوب لکه‌دار کنید.

ثانیاً: آرزوی ۱۰۰ ساله مسلمانان خلافتی بوده است که پایتخت‌اش در استانبول بود. ما حزب‌التحریر – ولایه ترکیه شب و روز تلاش می‌کنیم تا به این انتظار مسلمانان ترکیه و تمام امت مسلمه نقطه پایان بگذاریم و به تلاش‌های خود تا وقتی‌که نتیجه دهند، ادامه خواهیم داد. هدف ما با تأسیس دوباره خلافت راشده، کسب رضایت الله سبحانه وتعالی است. اگر‌چه اکثریت سکولر‌های طرفدار مصطفی‌کمال و دشمنان اسلام خواهان تأسیس دوباره خلافت نیستند، اما انشاءالله با تأسیس دوباره دولت خلافت زنده‌گی اسلامی برخواهد گشت. باوجودی‌که ۱۰۰ سال از سقوط دولت خلافت می‌گذرد، اما برپایی‌اش آرزوی دیرینه مردم مسلمانان اناتولی بوده‌است. چون اسلام با خاک این سرزمین درآمیخته شده‌است، و امکان ندارد باورها و افکار غربی‌یی‌که سکولرزیم و دموکراسی از آن تغذیه می‌کند، در این سرزمین حکمرانی کند. یقیناً که برای الحاد، جمعیت‌های "L.G.B.T.Q" و دیگر سازمان‌های انشعابی‌شان که به اسلام و کعبه مبارکه توهین می‌کنند و در روی زمین و بین مردم به نشر و پخش فساد می‌پردازند، هیج جای وجود ندارد.

بالآخره جای دارد که از نماینده‌گان سازمان‌های غیر‌دولتی، خبرنګاران، نویسنده‌ګان، علماء و تمام مسلمانانی‌که بعد از دستګیری برادارن‌مان با بیانیه‌ها و پُست‌های آنلاین‌شان از آن‌ها اعلام حمایت کردند، اظهار امتنان کنیم. الله سبحانه وتعالی از همۀ آن‌هایی‌که به خاطر او سبحانه وتعالی درکنار ما ایستاده می‌شوند، راضی باشد.

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ﴾ (محمد: ۷)

ترجمه: ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! اگر شما دین الله (سبحانه وتعالی) را نصرت دهید، الله (سبحانه وتعالی) هم‌چنان شما را نصرت خواهد داد و قدم‌های شما را استوارتر خواهد داشت.

#خلافت_را_برپا_کنید
#خلافت_بیا_تاسیس_کری
#أقيموا_الخلافة

#ReturnTheKhilafah

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر – ولایه ترکیه

مترجم: دانیال نور

ادامه مطلب...

مشکل اصلی در فعالیت حزب‌التحریر نه؛ بلکه در قوانین افغانستان است

معاون اول رئیس جمهوری افغانستان، گفته است: «حزب تحریر ثبت وزارت عدلیه نیست. پس این حزب حق تجمع و تبلیغ را تا زمانی که ثبت و راجستر نشده است، ندارد.» همچنان وی اظهار نموده که حزب‌التحریر را دولت افغانستان به رسمیت نمی‌شناسد و هر نوع فعالیت از نشانی این گروه غیرقانونی بوده و بزودی پالیسی چگونگی برخورد با فعالین این حزب به بحث گرفته خواهد شد.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر ـ ولایه افغانستان در پیوند به این گفته‌ها نکات ذیل را قابل ذکر می‌داند:

دولت افغانستان برای ثبت احزاب در وزارت عدلیه پذیرش «قانون اساسی» و «قانون احزاب» را اساس گذاشته است. این قوانین هم با واقعیت سازگار نبوده و هم مملو از تناقضات صریح با احکام دین مبین اسلام می‌باشد. علاوه بر آن، در قوانین نافذه، محدود بودن احزاب به مرزهای افغانستان نیز شرط گذاشته شده است. در حالی‌که اسلام، امت مسلمه را امت واحد و مؤمنین را برادران همدیگر خطاب نموده و نیز وحدت امت را در چارچوب دولت خلافت بالای مسلمانان واجب ساخته است. بناء محدود ساختن دعوت به وحدت مسلمانان و اقامه‌ی اسلام در چارچوب مرزهای استعماری فعلی ممکن نبوده و این مسئله ثبت و راجستر شدن حزب را ناممکن ساخته است.

درحالی‌که بسیاری از احزاب و نهادهای دموکراتیک تمام مواردی را که به حیث موانع قانونی برای راجستر شدن حزب‌التحریر قرار دارد، آن را یکی پی دیگر نقض کرده، اما هرگز علیه آن‌ها چنین اظهار نظر صورت نگرفته است. به گونه مثال؛ در قانون آمده که گروه‌ها نباید منابع بیرونی داشته باشند، یا این‌که احزاب نمی‌توانند فرامرزی باشند، حالانکه در افغانستان احزاب سیاسی و نهاد‌های مدنی وجود دارند که منظم با نهادهای فرامرزی غربی در تماس بوده، از آنان دستور گرفته به آنان گزارش‌ده بوده و هم توسط آن‌ها تمویل و هدایت می‌گردند.

دولت و مردم افغانستان باید بدانند که هیچ فعالیت حزب‌التحریر در تناقض با اسلام عزیز قرار ندارد. این مشکل قوانین افغانستان است که براساس استنباط و تقنین شرعی استوار نبوده، که طی آن فعالیت احزاب اسلامی به مشکل مواجه شده و برعکس احزاب دموکراتیک و خلاف عقیده مردم افغانستان آزادانه می‌توانند تحت چتر آن فعالیت داشته باشند. پس راه حل این است که دولت افغانستان اساس قوانین خود را به جای دموکراسی مطلقاً بر اساس اسلام تغییر دهد و تمام واقعیت‌های موجود به شمول فعالیت احزاب را تنها بر اساس منابع اسلام (قران، سنت، اجماع اصحاب و قیاس) توسط اجتهاد شرعی معالجه نماید. هرچند این امر در دموکراسی‌ها و نظام‌های دولت ـ ملت ناممکن به نظر می‌رسد. یا هم مانند بعضی کشورها برای فعالیت احزاب سیاسی تنها علم و خبر به وزارت عدلیه را کافی بداند، دران صورت حزب خود را راجستر نموده و دارای دفاتر رسمی و آشکار خواهد بود. این مورد در تعدادی از کشورها وجود داشته و حزب خود را ثبت نموده است. ناگفته نباید گذاشت عدم ثبت احزاب در تاریخ افغانستان نیز بی‌پیشینه نیست، چنان‌چه احزاب جهادی در زمان جهاد علیه شوروی از رژیم وقت کمونیستی جواز فعالیت نگرفته بودند، چون فعالیت آن‌ها ریشه در اسلام داشت و به گرفتن جواز و ثبت نیاز نداشتند.

یک‌بار دیگر تذکر می‌دهیم که حزب‌التحریر یک حزب سیاسی اسلامی است که به شکل جهانی کار نموده و یکجا با امت برای بازگردانیدن خلافت و حاکمیت دین الله سبحانه‌وتعالی مبارزه می‌کند. روش فعالیت حزب‌التحریر فکری و سیاسی بوده و متوسل شدن به هر نوع فعالیت دموکراتیک، مادی و خشونت‌آمیز را در طریقه مبارزه خود ردّ می‌کند. حزب‌التحریر در پاسخ به این قول الله سبحانه‌وتعالی تأسیس گردیده است:

﴿وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ ۚ

[آل عمران: ١٠٤]

ترجمه: باید از میان شما، جمعی دعوت به خیر (همه اسلام) و امر به معروف و نهی از منکر کنند!

پس نهایتاً حزب‌التحریر مشروعیت خود را از این حکم الله سبحانه‌وتعالی گرفته است، چون مبارزه برای اقامه اسلام و برپایی دولت خلافت، حکمی از احکام الله است که بالای همه مسلمانان فرض بوده و کار و فعالیت برای آن، نیاز به اجازه از قوانین دولت‌های جمهوری و سیکولار ندارد. همچنان حزب یک گروه «مجهول» نبوده، بلکه بیشتر از شش دهه تجربه‌ی مبارزه داشته و در ۶۰ کشور جهان فعالیت فکری و سیاسی دارد.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر-ولایه افغانستان

ادامه مطلب...

قاعدۀ اهون الشرین یا اخف الضررین

  • نشر شده در فقهی

 (ترجمه)

به جواب ولید علمی

پرسش

السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته!

 در مورد قاعدۀ "أخف الضررين" یا "أهون الشرين" نزدم سوالی است، دو قاعده‌ای که شماری از دعوت‌گران و حرکات اسلامی برای اثبات مشارکت در انتخابات پارلمانی و یا ریاستی به این قاعده استناد می‌کنند؛ آیا این دو قاعده از قواعد شرعی هستند؟ آیا بعضی فقهاء قائِل به این دو قاعده من‌حیث قاعدۀ شرعی هستند؟ دلائل این علماء و جواب‌شان چیست؟ الله‌سبحانه وتعالی در عمر شما برکت دهد.

پاسخ

وعلیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

نسبت به این قاعده ما قبلاً به تاریخ ۲۹اگست ۲۰۱۰ م جواب داده بودیم و اینک‌ آنچه در آن جواب ذکره شده بود را برایت نقل می‌کنم: «قاعدۀ "أهون الشرَّين"  یا " أخف الضررين". این قاعده در نزد تعدادی از فقهاء به عنوان قاعدۀ شرعی محسوب می‌گردد، اما این قاعده در نزد علمایی‌که این قاعده را به عنوان قاعده شرعی اعتبار می‌دهند، آن‌را به یک معنی می‌گیرند و او این‌که برای شخص جواز دارد تا به یکی از دو عمل حرام اقدام کند که حرمت آن کم‌تر و شخص مکلف راهی برای ترک هر دو عمل ندارد و ترک هردو عمل حرام برایش ممکن نمی‌باشد؛ زیرا این عمل از توانش به تمام معنی خارج است. الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَهَا﴾ ]بقره:286[

ترجمه: اللَّهَ (سبحانه وتعالی) هیچ کس را، جز به اندازه تواناییش، تکلیف نمی‌کند.

و هم‌چنان او سبحانه و تعالی فرموده است:

﴿فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ﴾ ]تغابن: 16[

ترجمه: از اللَّهَ (سبحانه وتعالی) پرواکنید هر قدر که می‌توانید.

 یعنی این قاعده در نزد آن عده از علمایی‌که بر صحت آن باورمند هستند، زمانی این قاعده را اعتبار می‌دهند که شخص، مجبور بر انجام یکی از دو حرام بوده و راهی برای ترک هردو حرام نداشته باشد؛ به گونه‌ای که هیچ راهی جز این‌که یکی از این دو حرام را باید انجام دهد، نزد آن موجود نباشد؛ پس در این‌صورت است که قاعده "اخف الضررین" اعتبار داده می‌شود و این دسته از علماء قاعدۀ " اخف الضررین" را مطابق بر هوای نفس‌شان تعیین نمی‌کنند؛ بلکه مطابق به احکام شرعی تعیین می‌کنند. مثلاً حفظ جان دو شخص مهم‌تر از حفظ جان یک شخص و حفظ جان دو شخص مهم‌تر از حفظ جان یک شخص و حفظ جان یک شخص مهم‌تر از حفظ مال است. به همین ترتیب حفظ دار‌اسلام که در داخل حفظ دین بوده مقدم‌تر از حفظ جان و مال است و هم‌چنان جهاد و امامت‌کبراء در حفظ دین داخل بوده و مقدم‌ترین ضرورت‌ها می‌باشند. شاطبی در موافقات گفته است: "جان‌ها محترم و محفوظ بوده، لازم است که زنده بمانند، طوری‌که اگر انتخات بین زنده ماندن شخص و اتلاف مال قرار به میان آمد و انتخاب بین اتلاف مال و زنده نگهداشتن نفس قرار گرفت؛ زنده نگهداشتن جان مقدم‌ است."

از جمله مثال‌های که این دسته از علماء در خصوص تطبیق این قاعده ذکر کرده اند این است: وقتی ولادت برای مادر دشوار شد چنان‌که نجات مادر و جنین هردو ممکن نبود و مسئله نیاز داشت که باید اقدام سریع گرفته شود و در این‌صورت یا نجات جان مادر که مرگ‌جنین را در پی داشت و یا نجات جنین که مرگ مادر را در پی داشت، متصور بود و طوری به نظر می‌رسید که اگر به همان حالت باقی گذاشته شود، به مرگ هردو منجر می‌شود، در چنین حالتی به قاعدۀ " اهون الشرین"  و یا " اخف المفسدتین" رجوع شود؛ یعنی‌ در این حالت است که نجات جان مادر انتخاب می‌گردد؛ گرچه در این‌عمل، قتل نفس دیگری -که همانا جنین است- نهفته می‌باشد.

مثال دیگر این‌است که شخصی در حضور شخص دیگری مورد تعرض شخص سومی قرار گرفت و چنان به نظر می‌رسید که شاید شخص تهدید کننده آن را غرق کند، به قتل برساند و یا جرح بزرگی در بدنش وارد کند و یا بر زنی تجاوز کند؛ در حالی‌که شخص حاضر توان نهی و جلوگیری این منکر را داشت، اما با این تفاوت که اگر مشغول نهی و بازداشتن این کارگردد، نماز فرض‌اش فوت می‌شود؛ یعنی اگر مشغول جلوگیری از این عمل منکر شود، نمازش فوت می‌شود و یا این‌که اگر مشغول نماز شود، این حرام انجام می‌شود؛ اما وقت گنجایش این را نداشت که هردو واجب را اداء کند، در چنین‌حالتی این قاعده تطبیق شده، ولی موازنه و معیار سنجی از طرف شریعت می‌شود و شریعت مشخص می‌کند که کدام یک از این دو حرام بزرگ‌تر است؛ اگر امکان انجام هردو واجب بود باید هردو واجب انجام شود.

مثال‌های دیگری نیز وجود دارد که امام غزالی و عزالدین بن عبدالسلام رحمت‌الله علیه ذکر کرده اند که از این مثال‌ها به خوبی چگونگی اعمال وانجام دادن قاعدۀ "اهون الشرین" مشخص و هم‌چنان از این مثال‌ها موازنه‌ی احکام ظاهر می‌گردد. عزالدین در کتاب‌اش تحت نام "قواعد الاحکام فی مصالح الانام" گفته است: "وقتی مفاسد مطلق جمع شدند تا جای‌که ممکن باشد، باید دفع شوند؛ اگر دفع همه‌ی مفاسد متعذر بود، فاسدتر را دفع می‌کنیم و سپس فاسدتر و به ترتیب." هم‌چنان مثال‌هایی در این زمینه ذکر نموده و گفته است: (اگر شخص تحت اکراه قرار گرفت تا مسلمانی را به قتل برساند چنان‌که اگر شخص از قتل آن مسلمان خودداری کند، خودش به قتل می‌رسد؛ پس لازم است که بر قتل خودش صبر کند؛ زیرا مفسده قتل خودش کم‌تر از قتل دیگری است). این مثال واضحی است بر این‌که اختیار "اخف مفسدتین" و حرامین چی معنی دارد؟ زیرا در این‌جا هیچ راهی برایش جز انتخاب یک گزینه وجود ندارد؛ اگر منع هردو مفسده برایش ممکن باشد، باید هردو را انجام دهد.

هم‌چنان در مثال دیگری گفته است: (اگر شخص تهدید به مرگ شد و بالایش اکراه صورت گرفت تا شهادت زور و دروغ بگوید و یا حکم باطلی صادر کند؛ اگر در پی شهادت شخص مکره و یا حکم آن، قتل، قطع یکی از اعضاء و یا تجاوز بر ملک بضعۀ حرامی متصور بود، شهادت و حکم آن شخص جائِز نمی‌باشد؛ زیرا تسلیم شدن بر قتل بهتر از آن است که سبب قتل مسلمان بی‌گناهی دیگری و یا باعث قطع عضو بدن شخص دیگری گردد و یا این‌که بعض حرام را مرتکب شود، یعنی وقتی شخص مکره قرار گرفت تا شخص دیگری را به قتل برساند و یا شهادت بدهد که باعث قتل آن و یا قطع عضو آن گردد و یا مکره قرار گرفت تا بر ناموسی کسی تجاوز کند؛ پس در این حالات جائِز نیست که شخص مکره شهادت دهد؛ بلکه بر قتل خودش صبر کند؛ زیرا تسلیم شدن و تن‌دادن به قتل خودش بهتر از آن‌است که دیگری را به قتل برساند.

یعنی واقعیت و حالتی‌که شخص به قاعدۀ "اخف الحرامین"  و یا "اخف المفسدتین" رجوع کند، واقعیت و حالتی است که شخص از پرهیز کردن یکی از دو حرام و یا تمام حرام‌ها عاجز باشد.

این‌ها مثال‌هایی بر تطبیق قاعدۀ "اخف الضررین" مطابق به آنچه علماء ذکر کرده اند، بود. علمای‌که این قاعده را من‌حیث قاعده‌ی شرعی می‌گیرند؛ اما موارد تطبیق این قاعده مثال‌های نیستند که شیوخ درباری می‌آورند، شیوخ درباری‌که می‌خواهند مسلمانان را از احکام شرعی به انحراف کشیده و به گمراهی و باطل سوق دهند. آن‌های‌که این قاعده را برای انجام این حرام و ترک‌آن ‌حرام استعمال می‌کنند و استدلال می‌نمایند ‌که اگر چنین نکنند یا به زندان می‌افتند و یا طرد از وظیفه می‌شوند، این قاعده در چنین مواردی مصداق ندارد.

هم‌چنان آنانی‌که می‌گویند با وصف این‌که شرکت کردن در حکومت کفری حرام است، شرکت می‌کنیم تا تمامی منصب‌ها به دست فاسقان نیفتد، یقیناً که ترک حکم شرعی برای‌شان حرام بزرگ‌تر بوده و این استدلال در این زمینه مصداق تطبیق این قاعده را نداشته؛ بلکه مانند این است که شخص بگوید من می‌فروشی و یا ساقی‌خانه‌ای باز می‌کنم تا منافع مادی به دست آورم؛ چون اگر این کار را نکنم، کافری این ساقی‌خانه را باز نموده و منافع مادی را به دست می‌آورد.

هم‌چنان از جمله‌ی موارد مصداق این قاعده این نیست که بر شخص دو امر حرام پیشنهاد شده و او یکی از آن دو، یعنی به خفیف‌تر آن مراجعه کند در حالی‌که قادر به خود داری از هردو می‌باشد مثلاً شخصی‌که می‌گوید فلانی را انتخاب کنید گرچه سکولر کافر و فاسقی است و یا بگوید فلانی را تائید کنید نه آن یکی دیگر را؛ زیرا شخص اولی ما را هم‌کاری می‌کند؛ ولی دومی هم‌کاری نمی‌کند. یا مانند این مثال‌ها؛ بلکه چیزی‌که گفته شود در این خصوص این‌است که در برابر دو امر حرام قرار گرفتیم؛ پس انتخاب سکولر، وکیل ساختن آن و هم‌چنان نائِب قرار دادن‌اش برای تطبیق و نمایند‌گی کردن از نظر مسلمانان جائِز نیست؛ زیرا آن شخص به اسلام التزام نداشته و دیگر این‌که آن‌شخص به اعمالی حرامی مبادرت می‌ورزد که انجام آن برای موکل آن جائِز نمی‌باشد، مانند قانون‌گذاری، تصدیق قوانین حرام و مانند خواست حرام و قبول کردن حرام و به صورت کل، او نهی از معروف و امر به منکر می‌کند، بناءً انتخاب هیچ کدامی از این‌ها جائِز نبوده زیرا انتخاب این و یا آن حرام بوده و ترک انتخاب هردو در وسع و توان شخص می‌باشد.

هم‌چنان از جمله موارد تطبیق قاعدۀ "اخف الضررین" این‌نیست که مسلمان بر دو عمل حرام مواجه گردیده، در حالی‌که قادر به امتناع از هردو مورد است؛ ولی شخص به خاطر بر آورده کردن هوای نفس خود به اخف یکی از دو امر حرام روی می‌آورد و طوری خود را قناعت می‌دهد که خود داری‌اش از یکی از دو امر دشوار می‌باشد، در حالی‌که خود داری از تمام محرمات تا زمانی‌که برای انسان مقدور باشد مطابق به احکام شرعی واجب است. این مختصری از موضوع "اخف الضررین" و "اهون الشرین" بود که بیان شد.» پایان

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...

زمان برپایی خلافت راشده فرا رسیده است زمان بهترین امتی‌که به سود انسان‌ها پدیدار شده، فرا رسیده است

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

فرزندان مسلمانان امروز در جستجوی راه بیرون‌رفت از این حالت ننگین امت هستند. امت مجروح کارش به جای رسیده که هیچ کافر، منافق و مزدور دشمنان اسلام باقی نمانده است که به پیکر ناتوان امت لطمه و زیان وارد نکرده باشد. انقلاب‌ها برپا شد و در چندین آن سرزمین‌های مسلمانان، که از مشکلات زندگانی و پیامدهای جنگ شدید بر ضد عقیدۀ اسلامی رنج می‌برند، تداوم یافت. حکام نادان و علمای درباری به دور ساختن حکم بما انزل الله از زندگی مسلمانان کار نمودند. پس از انقلاب‌هایی‌که افروخته شده بود، نتیجه یکی بود: قتل، ستم، مجازات، سرقت انقلاب توسط نظام‌های حاکم با زور و توطئه‌چینی همرا با غرب کافر استعمارگری‌که بر سرزمین‌ها و بندگان تسلط دارند.

فائدۀ انقلاب‌ها این بود که درک عمومی مسلمانان به توطئه‌هایی‌که بر ضدشان چیده می‌شود، افزایش یافت و کسانی‌که با اسلام مبارزه می‌کنند، هم‌چنان تمام کسانی‌ افشاء شدند که به جاهلیت سیکولاریست‌ها، سوسیالیست‌ها و کپیتالیست‌ها از قبیل فراخوانی‌های غربی به "حکومت‌های انتقالی، توافقنامه‌ها و پیمان‌های بین المللی"، به "تغییرات دموکراتیک، انتخابات آزاد، عادی‌سازی روابط با یهود، قانون اساسی‌های سیکولاریستی و قوانین وضعی"، فراخوانی‌های "مساوات مرد و زن، حقوق بشر، حقوق زن و حقوق کودک"، فراخوانی‌های "ملیت‌گرائی‌ها، قبیله‌گرائی‌ها، تثبیت و قوت بخشیدن مرزهای سایکس پیکو، بندها و تسخیر ارتش مسلمانان برای حفاظت از دشمن"، فراخوانی‌ها به "مساوات ادیان، گفتگوی ادیان، اسلام معتدل و میانه" و فراخوانی‌های "اقتصاد آزاد، قطع حمایت، نوسان کردن دلار، چاپ اسکناس‌ها، سرمایه گذاری‌های خارجی" دعوت می‌کنند. در حالی‌که هزاران مسلمان روزانه به قتل می‌رسند، خانه‌ها و مساجدشان ویران، سرزمین‌های شان اشغال، ثروت و دارائی شان به غارت برده می‌شوند، واقعیت‌شان، واقعیت تاریک است و شعارهای شان شعارهای درخشنده و دروغین!

مسلمانان در سرزمین‌های خود با بحران‌های کشنده مواجه هستند که این بحران‌ها میان همۀ مسلمانان مشترک است و دشمن‌شان یک دشمن است که بر آنان با تحمیل سیاست‌های سیکولاریستی-سرمایه‌داری خفه کننده، تسلط دارد. حکومت در سرزمین‌های مسلمانان به دستان کفار استعمارگر، دنباله‌روان و مزدوران نظام‌های حاکم، قرار دارد. آنان به این اتکاء نموده اند که امت از لحاظ فکری پرورش یافته و به این که امت [خواسته‌های شان را] خواهند پذیرفت و در مقابل گندکاری‌های سیاسی، فشارهای اقتصادی، فحشاء در جوامع و هر آن چیزی‌که دشمنان اسلام به سوی فرزندان مسلمانان پرتاب می‌کنند، سکوت خواهند نمود. بناءً جنگ جنگ افکار است. جنگ ثقافت و فرهنگ غرب بر ضد مسلمانان باعث شده است که افکار غربی فاسد، اولویت اذهان مسلمانان را تشکیل دهد و تردید مسلمانان را به شایستگی و صلاحیت احکام شرعی بیفزاید. به این علت که اسلام سیاسی و نظام حکومت‌داری در اسلام، دولت خلافت راشده که امت اسلامی را به رهبری جهان منتقل می‌سازد، قابلیت تطبیق در این زمان را ندارد. اما نقاب‌ها یکی پی دیگر از چهره‌های شان برداشته شد و برای مسلمانان برملا شد که چه کسی دوست واقعی است و چه کسی دشمن! مسلمانان با متنفر بودن از سیکولاریزم به اسلام بیش از پیش نزدیک‌تر شدند و موضوع تغییر بر اساس اسلام به هدفی مبدل گردیده است که برای رسیدن به آن کارمی‌کنند. اما مسلمانان هنوز برای خود رهبری انتخاب نکرده‌اند که آنان را از این مرحلۀ بحرانی بیرون آورد؛ مرحلۀ بازگردانیدن قدرت سلب شده امت و بازگردانیدن حق امت به کسی‌که به اسلام در دولتی حکم می‌کند ‌که در آن دولت حاکمیت از آن شریعت است. امت حق دارد که یک خلیفه برای همۀ امت اسلامی انتخاب کنند تا آن که اسلام را بر تمام مردم در نظام حکومت‌داری دولت مسلمانان (دولت خلافت راشده بر منهج نبوت) دولت امر به معروف و نهی از منکر، تطبیق نماید. اصل این است که امت اسلامی، امت سیدنا محمد صلی‌الله‌علیه‌وسلم، بهترین امتی هست که به سود بشریت پدیدار شده است، و مسلمانان بر مردم گواه هستند که امانت الله و پیامبر صلی الله علیه وسلم را حمل نموده‌اند: رسالت بزرگ اسلام. الله متعال فرمود است:

﴿كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ ۗ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَّهُم ۚ مِّنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ﴾ [آل عمران:110]

ترجمه: شما بهترین امتی هستید که به سود انسان‌ها پدیدار شدید؛ (مادام که) امر به معروف و نهی از منکر می‌کنید و به الله ایمان دارید. و اگر اهل کتاب، (به چنین برنامه و آیین درخشانی،) ایمان آورند، برای آن‌ها بهتر است! (ولی تنها) عده کمی از آن‌ها با ایمانند، و بیشتر آن‌ها فاسقند، (و خارج از اطاعت پروردگار).

هم‌چنان فرموده است:

﴿الَّذِينَ إِن مَّكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنكَرِ ۗ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ﴾ [حج: 41] ترجمه:  همان کسانی‌که هرگاه در زمین به آن‌ها قدرت بخشیدیم، نماز را برپا می‌دارند و زکات می‌دهند و امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند و پایان همه کارها از آن الله [سبحانه وتعالی] است!

الله تعالی، این خیریت (بهترین امت بودن) و بلکه قدرت بخشیدن به امت اسلامی در زمین را به ادای فریضۀ امر بالمعروف و نهی از منکر توسط مسلمانان –مردان و زنان- و گرفتن دست امت‌های دیگر برای بیرون راندن شان از تاریکی‌ها به سوی نور، نشر اسلام و حمل دعوت اسلام به جهان، ارتباط داده است. بهترین امت بودن وجود ندارد، مگر با ایمان به اسلام منحیث عقیده و نظام، و با استجابت از اوامر و نواهی الله و دعوت و پابندی به احکام شرعی و زندگی طبق منهج نبوت در تمام بخش‌های زندگی. هرگز با سکوت اختیار کردن در مقابل توهین به مقدسات الله -تعالی- سکوت در برابر ظلم و نبود کسانی‌که امر به معروف و نهی از منکرات را با دست، زبان و قلب انجام می‌دهند، برای امت اسلامی نصرت، پیروزی و قدرت نمی‌بخشد.

عَنْ أَبي سَعِيدٍ الخدري رضي الله عنه قال: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ﷺ يَقُولُ:«مَنْ رَأَى مِنْكُمْ مُنْكَراً فَلْيُغَيِّرْهُ بِيَدِهِ، فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِلِسَانِهِ فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِقَلْبِهِ وَذَلِكَ أَضْعَفُ الْإِيمَانِ»

ترجمه: از ابو سعید الخدری رضی الله عنه روایت است که فرمود: از رسول الله صلی الله علیه وسلم شنیدم که فرمود: «کسی از شما که منکر را دید، باید آن منکر را با دست خود تغییر دهد، اگر نتوانست با زبان خود، اگر نتوانست با قلب خود، و این ضعیف ترین ایمان است.»

اما "معروف" اسم جامعِ هر آن چیزی است که به طاعت الله –تعالی- و تقرب جستن به او شناخته می‌شود و معروف هر آن چیزی است که الله و پیامبرش به آن امر کرده باشد؛ اما منکر هر آن چیزی است که شریعت آن را تقبیح کرده باشد، حرام قرار داشته باشد و آن را زشت و ناپسند گفته باشد؛ یعنی هر آن چیزی که الله -تعالی- و پیامبرش صلی الله علیه وسلم از آن نهی کرده باشد.

بنابر این، فرزندان مسلمانان باید مسئولیت شرعی شان را در قبال امت خود به عهده گیرد و به الله و پیامبرش -علیه الصلاة و السلام- استجابت نمایند، و برای نهضت فکری واقعی با اسلام کار نمایند. اسلام مبدأ کامل و شامل است؛ افکار و مفاهیم آن بر عقیدۀ اسلامی و بر نظام‌های اجتماعی که از این عقیده سرچشمه می‌گیرد، بنا یافته است و تمام زندگی بشر را تحت پوشش و عنایت خود قرار می‌دهد. آنچه که باعث زنده بودن و قابل مشاده بودن در میان مردم و تأثیرگذار بودن بر مسلمانان در تمام اقوال و افعال شان می‌گردد، همانا قرار دادن حلال و حرام به حیث معیار [اعمال]  و تطبیق احکام شرعیی است که الله –تعالی- در قرآن کریم و سنت مطهر نازل کرده است؛ تطبیق آن به گونۀ عملی و در تمام بخش‌ها و نواحی زندگی و مبدل نمودن آن به ارزش‌ها و باورها در سرزمین‌های مسلمانان. فرد و جماعت در تمام آنچه به نظام‌های اجتماعی ارتباط می‌گیرد، در نظام سیاسی و دستگاه/ساختار حکومت‌داری، ماده‌های قانون اساسی و قوانین و در نظام اقتصادی، اجتماعی و آموزشی و فراهم نمودن خدمات و رعایت امور امردم با تطبیق شریعت الله رب العالمین، برای حُکم و داوری رجوع می‌کنند، این کار به دست نمی‌آید، مگر با امر بالمعروف و با نهی از منکر. ابتدا از افکار و مفاهیمی‌که بر سلوک اشخاص و بر دیدگاه عمومی در جامعه و بر سیاست‌های دولت تأثیر می‌گذارد؛ زیرا آن چه که انسان به سوی آن فرا می‌خواند انعکاس‌دهندۀ افکار است و دین از زندگی و سیاست جدا نیست. در حدیث از پیامبر صلی الله علیه وسلم چنین روایت شده است:

...عن الرسول ﷺ قال: «وَمَنْ دَعَا بِدَعْوَى الْجَاهِلِيَّةِ فَهُوَ مِنْ جُثَاءِ جَهَنَّمَ، قَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ، وَإِنْ صَامَ وَإِنْ صَلَّى؟ قَالَ: وَإِنْ صَامَ وَإِنْ صَلَّى وَزَعَمَ أَنَّهُ مُسْلِمٌ، فَادْعُوا الْمُسْلِمِينَ بِأَسْمَائِهِمْ؛ بِمَا سَمَّاهُمْ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ؛ الْمُسْلِمِينَ الْمُؤْمِنِينَ عِبَادَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ»

ترجمه: کسی‌که [به نحوۀ] دعوای جاهلیت فرا خواند [به تعصبات قبیله‌ای و ملیت گرائی و... همان گونه که در جاهلیت عادت داشتند که از قبیله و قوم یاری می‌خواستند گرچه بر حق می‌بود یا بر باطل] از گروه‌های جهنم است، گفتند: یا رسول الله! اگر روزه بگیرد و نماز خواند؟ فرمود: گرچه روزه هم بگیرد و نماز هم بخواند و گمان برد که مسلمان است، بناء مسلمانان را به اسم های شان فرا خوانید، به آن چه الله عز و جل آنان را نام گذاری کرده است: مسلمانان مؤمنین بنده‌های الله عز و جل[نه به اسم قبیله و قوم و ملیت و...].

منظور از دعوای جاهلیت تمام آن دعوت‌هایی است که مخالف اسلام است و یکپارچگی شان را پراکنده و جمع‌شان را متفرق می‌سازد؛ یعنی خاموشی در برابر تمام معروفی که باید به آن امر شود و پذیرفتن تمام منکراتی‌که باید از آن نهی شود. برخی از امر به معروف و نهی از منکر مسئولیت افراد است و برخی از آن مسئولیت گروه‌ها و در اغلب مسئولیت حاکمی است که در دستان او امور و مصالح مردم قرار دارد؛ حاکمی‌که قوانین را وضع و امت را رهبری می‌کند.

پژوهشگر راه بیرون رفت باید درک می‌کند که تمام اسباب نصر و پیروزی توسط هر مسلمان زیرک که میان اقوال و اعمال خود و میان شریعت حنیف ربط می‌دهد، حمل می‌گردد. در جنگ فکری میان حق و میان باطل کسی پیروز می‌شود که در مقابل پادشاه ظالم حق را با آواز بلند به زبان آورد؛ حکم بما انزل الله و برپایی دولت خلافت راشده همانا تاج الفروض است، زیرا دولت 99 درصد از منکرات جامعه، دولت و حتی از دیگر ملت‌ها را تغییر خواهد داد، ثروت و دارائی امت را را به سمت و سوی درست جهت خواهد داد. خلافت دولتی است که به رعایت امور مردم خواهد پرداخت و به تمامی انواع معروف امر خواهد نمود و کسی پیروز می‌شود که به راه و منهج رسول الله صلی الله علیه وسلم قدم بگذارد، که وی در عصر جاهلیت وارد این جنگ گردید و در آن جنگ اسلام و جوانان آن بر کفر و پیروان و دنباله‌روان آن پیروز گردید، و دولت اول خلافت را در مدینۀ منوره را برپا نمود و با اسلام بر جهان حکومت نمود. امروزه مسلمانان به پیروزی نایل نخواهند آمد، مگر این‌که با فزندان مخلص مسلمانان در حزب التحریر، کسانی‌که برپایی خلافت راشده و از سرگیری دوبارۀ زندگی اسلامی را با امر به معروف و نهی از منکر به عهده خود گرفته‌اند، قضیه سرنوشت‌ساز امت بزرگ را دنبال و به اجراء  دآورند. الله -تعالی- فرموده است:

﴿وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ ۚ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾ [آل عمران: 104]

ترجمه: باید از میان شما، جمعی دعوت به خیر (اسلام)، و امر به معروف و نهی از منکر کنند! و آن‌ها همان رستگارانند.

جوانان بیدار باید [شباب حزب را] یاری کنند و در کنار آنان در مقابل حکام نادان بایستند و طریقۀ درست شرعی برای تحقق‌پذیری آن همانا راه‌حل و راه بیرون رفت است. باید امت با درک عمومی که از عقیدۀ "لا إله إلا الله محمد رسول الله" سرچشمه می‌گیرد، مسلح باشند، نه تملق می‌کند و نه ضعیف می‌شود؛ این که از اسلام خود عدول نکند و کوتاه نیاید و مسئولیت خود را به عهده گیرد، و امری را به عهده گیرد که الله به آن مکلف گردانیده است تا این که دوباره بیدار گردند و بار دیگر جهان را رهبری کنند. حالت مسلمانان قبل از انقلاب‌های 100سال پیش، در نشیب قرار دارد. از زمانی‌که دولت خلافت در سال 1924م فروپاشید، هنگامی‌که نعمت زندگانی در سایه اسلام را از دست دادند و سعادت زندگی اسلامی که برای مسلمان، خانواده، فرزندان و تمام اطرافیان آن جامعه‌ای را فراهم می‌کرد که حاکم و رعیت آن با پیروی از رسول الله صلی الله علیه وسلم، قرآن‌های متحرک بودند که در روی زمین قدم می‌زدند. امت اسلامی همیشه در تاریخ بشر حامل امانت و دعوت به اسلام، گواه و بیم‌دهنده برای سائر ملت‌ها بودند؛ همان طوری‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم با وحی گواه بر قوم خود بود:

﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا﴾ [احزاب:45]

ترجمه: ای پیامبر! ما تو را به عنوان گواه و بشارت‌دهنده و بیم‌دهنده فرستادیم!

﴿وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا﴾ [بقره: 143]

ترجمه: هم‌چنان‌ شما را نیز، امت وسط (میانه‌ای) قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید؛ و پیامبر هم بر شما گواه است...

ای فرزندان مسلمانان! مسئولیت خود را  در قبال پروردگارتان و در قبال پیامبر تان -صلی الله علیه وسلم- و در قبال امت خود و در قبال بشریت ادا نمایید... هنگامی‌که مسلمانان قضیه حکم بما انزل الله و اسلام ناب را به حیث قضیۀ سرنوشت‌ساز حمل می‌کنند و هنگامی‌که کار برای برپایی خلافت راشده و برای تطبیق آن من‌حیث قضیه مرگ و زندگی را به اجراء در می‌آورند، پیروزی بر باطل حق‌شان خواهد بود. الله تعالی فرموده است:

﴿وَكَانَ حَقًّا عَلَيْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ﴾ [روم: 47]

ترجمه: و یاری مؤمنان، همواره حقّی است بر عهده ما!

اگر نه هنگامی‌که به پیشگاه الله تعالی بیان نمودید و بر مردم گواهی دادید، چه پاسخی آماده کرده‌اید؟!

#أقيموا_الخلافة

#ReturnTheKhilafah

#YenidenHilafet

#خلافت_کو_قائم_کرو

نویسنده: غاده محمد حمدی-ولایه سودان

برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

مترجم: حمزه "پارسا"

ادامه مطلب...

اسلام قانونی‌ست که از فراز آسمان‌ها برای تطبیق در کرۀ گیتی فروفرستاده شده؛ تطبیق آن بدون دولت خلافت معطل قرار گرفته است؛ از این‌رو، مسلمانان باید وجیبۀ خود را جدی بگیرند و به احیای آن مبادرت ورزند!

(ترجمه)

رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌فرماید: « الْإِسْلَامِ يَعْلُو، وَلَا يُعْلَى» ترجمه: اسلام برتر از همه چیز است و هیچ چیزی برتر از آن نیست (الدارقطنی). به مدت صد سال هجری، از زمان انهدام خلافت بدین‌سو -جای‌گزینی آن با دولت‌های تطبیق کنندۀ قوانین بشری- ایدیولوژی والای اسلام دیگر در هیچ جایی از این گیتی تطبیق نشد و نمی‌گردد. اسلام به عنوان یک نظام حکومت‌داری در برای کل جهان در هر عصر و زمان نازل شده است. اسلام مسئولیت رهبری بشریت را به دوش مسلمانان گذاشته و عدالت را تا آخرین روز حاکمیت اسلام برقرار کرده است. برای ما جایز نیست مسئولیتی را که الله سبحانه‌وتعالی بر دوش ما گذاشته، کنار بگذاریم. برای ما جایز نیست که تسلیم ایدیولوژی فاسد غربی شویم که هر بعد زندگی را در سراسر جهان از اقتصادی گرفته تا سیاسی، خانوادگی، اخلاقی یا اجتماعی به نابودی کشانده است. بناءً آیا نباید مسئولیت خود را عهده‌دار شویم تا بشر را از ظلمت کفر به نور اسلام جهت دهیم؟

پس از انهدام خلافت؛ علماء، مهندسان/انجنیران، دکتوران/پزشکان و جوانان به جای تلاش برای احیای آن به مدارس، ادارات، درمان‌گاه‌ها و کتاب‌خانه‌ها خود را مشغول کردند. این همان مشغولیتی بود که زمینه را برای گشت‌وگذار آزاد استعمارگران فرانسوی، انگلیسی، آمریکایی و روسی در اماکن مسلمانان مساعد ساخت. مسلمانان وجیبۀ خود را که همانا امر به معروف و نهی از منکر بود، فراموش کردند و دستان ناپاک هر ظالم و مستبد را محکم گرفته و حاکمیت‌شان را بالای خود پذیرفتند. مزدوران استعمارگران اقتدار امت را به دست گرفتند؛ اقتداری‌که از سوی الله سبحانه‌وتعالی برای مسلمانان جهت تعیین حاکم خود مشروط بر عدم نقض اسلام داده شد. پس از انهدام خلافت اسلامی، قوانین الله سبحانه‌وتعالی معطل قرار گرفت و در عین حال، سرزمین‌ها، ثروت، عزت و حیات مسلمانان مورد تجاوز قرار گرفت. قبله اول ما به نهاد پست و فرومایه یهود تحویل داده شد. صد سال است که ما بدون بیعت به خلیفه زندگی می‌کنیم؛ در حالی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم مرگ بدون بیعت به خلیفه را مرگ جاهلیت عنوان کرده است.

ای مسلمانان! وضعیت اسفبار کنونی ما، از فلسطین، سوریه و یمن گرفته تا کشمیر اشغالی، برما و سریلانکا از چشم هیچ‌کس پنهان نیست. بدون اسلام، هیچ‌گونه عزت، آسایش و امنیتی برای ما وجود نخواهد داشت. بدون خلافت، قطعاً که شکست خورده و تحقیر می‌شویم؛ اگر چه عزت، قدرت و شکوه‌مندی تنها برای اسلام است.

ای مسلمانان پاکستان! تأسیس خلافت تاج همه فرض‌هاست و همه علما اتفاق نظر دارند که تنها اسلام باید بالای ما حکومت کند. حاکمانی‌که احکام الهی را کنار گذاشته و بر مبنای قوانین وضعی بشر حکم می‌کنند، به ما چیزی جز دروغ نمی‌گویند و ما را نمی‌فریبند. بناءً هرگونه تلاش برای منافع آن‌ها هم باعث اتلاف انرژی و هم سبب معصیت و گناه می‌گردد.

امروزه، شکست و ناکامی آن‌ها برای هر اهل بینش و بصیرت کاملاً آشکار شده است؛ حال‌آن‌که ما در مسیر حاکمیت جهانی حاکمان طبیعی تمام اوراسیا هستیم. دشمنان ما حتی در نبود دولت مان از ما در هراس اند؛ با وجود این که وحدت و حاکمیت ما بر مبنای اسلام در تحت دولت خلافت به دلیل پلان‌ها و سخت کوشی‌های دشمنان ما از بین رفته است. تأسیس خلافت به دستان شما نیروی ما را علیه دشمنان ما تحکیم می‌بخشد؛ به گونه‌ای که وسوسه‌های شیطانی را فراموش خواهند کرد. بناءً بیایید تا همه ما دست به دست هم دهیم و آن عملی را انجام دهیم که رستگاری دنیا و آخرت را برای ما به ارمغان می‌آورد واین همانا کار برای احیای خلافت بر منهج نبوت است. الله سبحانه‌وتعالی می‌فرماید:

﴿کَتَبَ اللّٰہُ لَاَغلِبَنَّ اَنَا وَ رُسُلِی اِنَّ اللّٰہَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ﴾ [مجادله: 21]

ترجمه: الله (سبحانه‌وتعالی) مقرر داشته است که یقیناً من و رسولانم پیروز می‌شویم، بی‌گمان الله نیرومند شکست‌ناپذیر است.

#خلافت_را_برپا_کنید

#خلافت_بیا_تاسیس_کړئ

أقيموا_الخلافة#

#ReturnTheKhilafah

#YenidenHilafet

خلافت_کو_قائم_کرو#

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر-ولایه پاکستان

مترجم: حذیفه مستمر

ادامه مطلب...

استفاده از اعضا و استخوان‌های حیوانات

  • نشر شده در فقهی

 (ترجمه)

پاسخ به احمد الخطیب

پرسش

 السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

بنام الله و حمد و ستایش برای او سبحانه وتعالی و سلام و درود بر رسول‌الله‌صلی‌الله‌ علیه وسلم و اصحاب‌اش اجمعین! در بعضی‌ مراکز تجارتی دیدم که لباس، گردن‌بند و دست‌بند می‌فروشند که این‌اجناس را از استخوان حیوانات می‌سازند؛ سوالم اینست که آیا استفاده از اعضاء و اجزای حیوانات جائِز است؟ رسول‌الله‌صلی‌الله علیه وسلم فرموده است:

«من يرد الله به خيراً يفقهه في الدين»

ترجمه: کسی‌که الله به آن خیری اراده کند، آن‌را در دین فقیه می‌گرداند.

الله سبحانه وتعالی شما را جزای خیر داده و ما را در راه حق و کار کردن برای برپایی دولت اسلامی ثابت قدم نگهدارد.

پاسخ

و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

مسئله‌ی استفاده از اجزاء و اعضای حیوانات مسئله‌ای است که دارای جزئیات زیادی بوده و در خصوص این مسئله در مذاهب فقهی و اجتهادات علماء اختلاف است که خلاصه‌ای آن‌را ذیلاً بیان می‌کنم:

اولاً: استفاده استخوان، که شامل شاخ، دندان، سم و ناخن می‌شود.

1- استخوان حیواناتی‌‌که گوشت‌شان خورده شده و با ذبح شرعی‌حلال می‌شوند: استفاده از استخوان حیوانات حلال گوشت جائِز است و این در زمانی‌است که حیوان با ذبح شرعی ذبح شود؛ زیرا حیوان حلال گوشت با ذبح شرعی پاک شده و استفاده با گوشت، استخوان و تمام اعضای آن جائِز است. این موضوعی‌است که در بین مسلمانان هیچ اختلافی نبوده و از سابق مسلمانان گوشت حیوانات ذبح شده را با استخوان‌های‌ شان یک‌جا پخته کرده و می‌خوردند. در صورتی‌که استخوان حیوان نجس می‌بود، این عمل را نمی‌کردند؛ پس این موضوع دلالت به این دارد که استخوان این نوع حیوانات پاک و استفاده‌آن جائِز است. بخاری از ابن عباس رضی‌الله عنهما روایت نموده است:

«أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ﷺ أَكَلَ كَتِفَ شَاةٍ ثُمَّ صَلَّى وَلَمْ يَتَوَضَّأْ»

ترجمه: رسول الله صلی الله علی وسلم شانه گوسفندی را خورد؛ سپس نماز خواند و وضوء نگرفت.

واضح است که در شانه استخوان است.
2-  استخوان‌های حیوان خودمرده‌ای‌که گوشت آن خورده می‌شود: حیواناتی‌که حلال گوشت اند، بعضی اوقات خود می‌میرند و گاهی با ذبح غیر شرعی ذبح می‌شوند؛ مثل این‌که آن‌را یک غیرکتابی ذبح ‌کند که در هردو حالت این حیوان خودمرده گفته می‌شود و در هردو حالت احکام خود مرده بر آن تطبیق می‌شود. در خصوص استفاده از این نوع حیوان خودمرده در بین علماء اختلاف واقع شده است. آن‌عده علمائی‌که به این نظر اند که استخوان این حیوان نجس است، به حرمت استفاده از استخوان این حیوان نیز نظر دادند که این‌ها جمهور علماء، مالکی، شافعی، حنبلی وغیره هستند. کسی‌که به این نظر است که استخوان این حیوان پاک است، به جواز استفاده از استخوان این حیوان نیز نظر داده که از جلمه‌ی این علماء حنفی‌ها، ابن سیرین و ابن جریح است.

آن‌چه من آن‌را ترجیح می‌دهم، همان نظری است که قائِل به اینست که استخوان‌های حیوان‌حلال گوشت خودمرده نجس بوده و صفت خود مرده بر آن مصداق پیدا می‌کند؛ به دلیل این قول الله سبحانه وتعالی:

﴿قَالَ مَنْ يُحْيِ الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ﴾ [یس: 78]

ترجمه: گفت چی کسی می‌تواند استخوان‌ها را زنده کند؛ در حالی‌که این استخوان‌ها پوسیده است.

 پس دلالت لفظ "يُحْيِ" با عظام این است که استخوان‌های خودمرده نیز جزء از خود مرده بوده، پس استفاده از آن جائِز نمی‌باشد؛ زیرا این استخوان‌ها نجس و خودمرده است. و به دلیل این قول رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم در حدیثی‌که بخاری در تاریخ و ابن حبان در صحیحین خود و غیر از آن‌ها از عبدالله بن حکیم روایت کرده است که گفت؛ مشیخه از جهینه برای ما گفت که رسول الله صلی الله علیه وسلم برای‌شان نوشته بود:

«لا تنتَفِعُوا من الميْتةِ بشيءٍ»

ترجمه: از هیچ قسمتی از خود مرده استفاده نکنید.

البانی این حدیث را در صفحه ۳۶۶ جلد ۷ سلسله احادیث صحیح و فقه و فوایدشان بیان کرده و گفته است که اسناد این حدیث صحیح و رجال آن ثقه است. روایت ابن حبان این است:

«لَا تَسْتَمْتِعُوا مِنَ الْمَيْتَةِ بشيء»

ترجمه: از هیچ جزئی از اجزای خود مرده استفاده نکنید.

از این حدیث به صورت واضح معلوم است که استفاده از خودمرده به صورت کل وجوه جائِز نبوده و حرمت خودمرده تنها در گوشت آن نیست؛ مگر این‌که نصی وارد شود و چیزی را تخصیص کند؛ اما کدام دلیلی تخصیص دهنده در خصوص استخوان نیامده است.
3- استخوان قطع شده از حیوان حلال گوشت: هدف از استخوان قطع شده همان استخوانی است که از حیوان در حالت زنده‌گی قطع می‌شود؛ پس این استخوان حکم خودمرده را گرفته نجس و استفاده از آن جائِز نیست؛ چنان‌چه حاکم در مستدرک و دیگران از ابو واقد لیثی روایت کرده است که گفت: «مردم در جاهلیت قبل از اسلام کوهان شتر و دنبه گوسفند را قطع کرده و می‌خوردند و چربی‌های آن را بر می‌داشتند.» وقتی رسول الله صلی الله علیه وسلم آمد، مردم از این عمل از رسول الله صلی الله علیه وسلم پرسان کردند، ایشان فرمودند:

«مَا قُطِعَ مِنَ الْبَهِيمَةِ وَهِيَ حَيَّةٌ فَهُوَ مَيِّتٌ»

ترجمه: آن‌چه از چهارپایان در حال زنده گی قطع می‌شود، پس او خودمرده است.

حاکم گفته است که این حدیث صحیح الاسناد است؛ گرچه تخریج نکرده است. ذهبی گفته است این حدیث صحیح است. دک، چربی گوشت و روغنی است که از گوشت بیرون می‌شود. طبعاً که استخوان قطع شده از حیوان خودمرده، خودمرده به حساب می‌آید؛ زیرا این قسمتی از خودمرده به حساب آمده، پس استفاده از آن صحیح نمی‌شود.

4- استخوان‌ حیوانات حرام گوشت: استخوان حیوانات غیر حلال گوشت، استخوان‌هایی است که الله سبحانه وتعالی خوردن‌شان را حرام کرده، مانند گرگ، فیل، کرگس و مانند این‌ها. اختلاف در مورد حکم استفاده استخوان این حیوانات است که در حال زنده بودن و یا بعد از مردن از وجودشان بیرون می‌شود. بعضی از علماء بین این حالت که حیوان خودش بمیرد و ذبح شود، تفاوت قائِل شدند. در تفصیلات و جزئیات بسیاری‌که در بین علماء واقع شده است، اما آنچه من در این خصوص ترجیح می‌دهم، حرمت استفاده از استخوان‌های حیوانات غیرحلال گوشت است:

أ- اگر استخوانی‌که از این حیوان قطع می‌شود، در حالی‌باشد که حیوان زنده است؛ پس در این صورت این استخوان مانند حیوان خودمرده بوده و استفاده از آن جائِز نیست؛ به دلیل این قول رسول الله صلی الله علیه وسلم:

«مَا قُطِعَ مِنَ الْبَهِيمَةِ وَهِيَ حَيَّةٌ فَهُوَ مَيِّتٌ»

ترجمه: آنچه از چهارپا قطع می‌شود، در حالی‌که آن حیوان زنده است؛ پس در این صورت خودمرده است.

ب- اگر حیوان خودمرده بود، آن‌هم مانند حیوان حلال گوشت خودمرده است؛ بلکه حرمت آن بیشتر از حیوان حلال گوشت است و این مسئله بر این قول رسول الله صلی الله علیه وسلم مصداق پیدا می‌کند:

« لا تنتَفِعُوا من الميْتةِ بشيءٍ»

ترجمه: از هیچ قسمتی از خودمرده استفاده نکنید.

ج- اگر حیوان غیر حلال گوشت به صورت ذبح کشته شده بود، بازهم خودمرده به حساب می‌آید، زیرا ذبح این حیوان در خصوص حیوان غیر حلال گوشت ذبح شرعی نمی‌باشد و برای حیوان غیر حلال گوشت زکات و ذبح شرعی ندارد؛ پس با ذبح آن هیچ اثری از ذبح شرعی مرتب نمی‌شود؛ لذا این حیوان در این صورت خودمرده به حساب آمده و استفاده از استخوان آن جائِز نبوده و قول رسول الله صلی الله علیه وسلم بر آن منطبق می‌شود:

«لا تنتَفِعُوا من الميْتةِ بشيءٍ»

ترجمه: از هیچ قسمتی از اعضای خودمرده استفاده نکنید.

۵- استخوان ماهی و خود مردۀ دریا: بدون شک که ماهی و خود مردۀ دریا حلال است؛ چنانچه در احادیث ذکر شده تصریح گردیده است؛ ابن ماجه از بن عمر رضی‌الله عنها روایت نموده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«أُحِلَّتْ لَنَا مَيْتَتَانِ الْحُوتُ وَالْجَرَادُ»

ترجمه: دو خودمرده بر ما حلال شده است، ماهی و ملخ.

ترمذی  در سنن خود از مغیره ابن‌ابی برده روایت نموده است که او شنیده است که ابوهریره می‌گفت: مردی سوال کرد و گفت یا رسول الله صلی الله علیه وسلم! ما در دریا سفر می‌کنیم و مقداری کمی از آب را با خود بر می‌داریم؛ اگر به این آب وضوء سازیم تشنه می‌شویم، آیا از آب دریا وضوء سازیم؟ رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود:

«هُوَ الطَّهُورُ مَاؤُهُ الْحِلُّ مَيْتَتُهُ»

ترجمه: آب دریا پاک و پاک کننده و خودمردۀ آن حلال است.

ابو عیسی این حدیث را حسن صحیح دانسته است. بخاری در صحیح خود از جابر رضی‌الله عنه روایت کرده است که گفت: ما با لشکر خبط به غزوه رفتیم و ابوعبیده برای ما امیر تعیین شده بود، در این وقت ما بسیار گرسنه شده بودیم؛ در این وقت دریا ماهی خودمرده کنار زده بود که مثل آن‌را تا اکنون ندیده بودیم که این ماهی عنبر گفته می‌شد، مدت نیمی از ماه را از همین ماهی خوردیم و ابوعبیده استخوانی را از این ماهی گرفت که راکب می‌توانست از زیر آن بگذرد. ابوزبیر برای ما خبر داد که او از جابر شنیده است که می‌گفت ابوعبیده گفت: بخورید، وقتی به مدینه آمدیم این قصه را برای رسول الله صلی الله علیه و سلم نمودیم. رسول الله صلی الله علیه گفت:

«كُلُوا رِزْقاً أَخْرَجَهُ اللَّهُ، أَطْعِمُونَا إِنْ كَانَ مَعَكُمْ فَأَتَاهُ بَعْضُهُمْ فَأَكَلَهُ»

ترجمه: روزی را بخورید که الله (سبحانه وتعالی) بیرون کرده است، اگر از آن ماهی در نزد شما چیزی باقی مانده است؛ برای ما هم بیاورید، پس از این ماهی در نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم آوردند و آنحضرت صلی الله علیه و سلم آن‌را خوردند.

دوم: استفاده از پوست:

1- پوست حیوان حلال گوشت که به طریق ذبح شرعی ذبح می‌گردد: استفاده از پوست حیوان حلال گوشت که به اساس ذبح شرعی ذبح می‌گردد، جائِز است به دلیل پاکی که به آن حاصل شده و به دلیل روایتی‌که نسائی در سنن خود روایت نموده و البانی آن‌را صحیح دانسته است. طوری روایت شده است که از سلمه بن محقب روایت شده است که رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم در غزوۀ تبوک آب‌را از زنی خواست که گفت: آبی در نزدم نیست، به جز مشکی‌که از پوست خودمرده است، رسول‌الله صلی علیه وسلم فرمود: «أَلَيْسَ قَدْ دَبَغْتِهَا؛ آیا آن را دباغی نکردی؟» زن گفت: چرا نه، دباغی کردم، رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم گفت: «فَإِنَّ دِبَاغَهَا ذَكَاتُهَا؛ بدون شک که دباغی آن ذبح آن حساب می‌شود." بناءً رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم دباغی پوست خودمرده را در جایگاه ذبح شرعی حیوان حلال گوشت قرار داده است؛ زیرا ذبح شرعی جز بالای حیوان حلال گوشت صورت نمی‌گیرد؛ پس این مسئله دلالت بر استفاده از پوست حیوان حلال گوشت ذبح شده به ذبح شرعی دارد و ما در این مسئله اختلافی نداریم.
2- پوست خود مرده حیوان حلال گوشت: اختلاف در بین علماء در خصوص حکم استفاده پوست خود مرده حلال گوشت است آنچه من آن‌را ترجیح می‌دهم این است که استفاده از پوست حیوان حلال گوشت جائِز است، خواه حیوان خودش مرده باشد و یا به ذبح غیر شرعی ذبح شود؛ مثل این‌که مشرکی آن‌را ذبح کرده باشد؛ ولی این در صورتی است که دباغی آن صورت گرفته باشد؛ زیرا پوست خود مرده نجس بوده و دباغی آن‌را پاک می‌کند؛ در صورتی‌که حیوان خودمرده حلال گوشت باشد و این به اساس دلائِل شرعی ذیل است:

أ- نسائی در سنن خود روایت کرده و البانی آن‌را صحیح دانسته است که از سلمه بن محقب روایت شده است که رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم در غزوه تبوک از یک زنی آب خواست که او زن گفت: "در نزدم آبی جز در مشک خود مرده وجود ندارد". رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود«فَإِنَّ دِبَاغَهَا ذَكَاتُهَا؛ دباغی پوست خود مرده ذبح آن به حساب می‌آید.» که از این حدیث واضحاً معلوم می‌شود که دباغی پوست خودمرده حیوان غیر حلال گوشت را پاک می‌کند و استفاده از آن‌را جائِز می‌گرداند؛ چنان‌چه این مسئله در خصوص مشک دباغی شده در حدیث ذکر شده است.

ب- ابن حبان در صحیحین خود از عالیه بنت سبیع روایت نموده است که وی گفت: «در احد من گوسفند دارم که در آن‌ها مرگ افتاده است؛ سپس نزد میمونه رفتم و موضوع را به میمونه گفتم، وی برایم گفت آیا می‌خواهی که پوست شان را بگیری و از آن‌ها استفاده کنی؟ عالیه گفت: من گفتم آیان این حلال است؟ میمونه گفت: بلی.»

رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم بر مردانی از قریش می‌گذشت که گوسفندی را مانند خری به دنبال خود کش می‌کردند رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم برای شان گفت:  «لَوْ أَخَذْتُمْ إِهَابَهَا؛ آیا می‌خواهید که پوست آنرا بگیرید؟» گفتند: یا رسول‌الله این حیوان خودمرده است، رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: «يُطَهِّرُهَا الماء والقَرَظُ؛ آب و دباغت آن را پاک می‌گرداند.» قرظ همان دباغی پوست به وسیله برگ درخت است؛ هم‌چنان حدیث گوسفند کنیز میمونه رضی‌الله عنها است که مسلم در صحیح خود از ابن عباس روایت نموده است که رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم از کنار گوسفند می‌گذشتند که برای کنیز میمونه رضی‌الله عنها از زکات‌ها داده شده بود، رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت: «أَلَّا أَخَذُوا إِهَابَهَا فَدَبَغُوهُ فَانْتَفَعُوا بِهِ؛ پوست آن را بگیرید و دباغی کنید سپس از آن استفاده کنید

ج- ترمذی در سنن خود از ابن عباس روایت کرده است که گفت: رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم گفته است: «أَيُّمَا إِهَابٍ دُبِغَ فَقَدْ طَهُرَ؛ هر پوستی‌که دباغی شود پاک شده است.» ابوعیسی گفته است: "حدیث ابن عباس حسن صحیح است."

این دلائِل واضح می‌سازد که دباغی، پوست خودمرده حیوان حلال گوشت را پاک گردانیده و استفاده را از آن جائِز می‌گرداند؛ پس استفاده از پوست خودمرده حیوان حلال گوشت از خودمرده که رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم در مورد آن گفته است: «لا تنتَفِعُوا من الميْتةِ بشيءٍ» مستثنی می‌باشد.

3- پوست‌ حیوان غیر حلال گوشت: علماء در خصوص حکم استفاده پوست حیوانی‌که گوشت آن حلال نمی‌باشد، اختلاف زیادی دارند که نظریات شان گوناگون و از هم دور هست... آن‌چه من در این خصوص ترجیح می‌دهم حرمت استفاده از پوست تمام حیوانات غیر حلال گوشت است، به دلیل نهی کردن رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم از استفاده خودمرده: «لا تنتَفِعُوا من الميْتةِ بشيءٍ؛ از هیچ قسمتی از خود مرده استفاده نکنید.» استفاده از پوست حیوانات غیر حلال گوشت عادتاً بعد از مرگ آن است و خودمرده نجس بوده و پوست آن نیز نجس است؛ به دلیل حدیث رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم که در خصوص خودمرده حلال گوشت آمده است: «لَوْ أَخَذْتُمْ إِهَابَهَا» گفتند این خود مرده است، رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم گفته است: «يُطَهِّرُهَا الماء والقَرَظُ؛ آن‌را آب و دباغی پاک می‌کند.» پس این حدیث دلالت به نجاست جلد خودمرده دارد. گفته نشود که پوست خودمرده غیر حلال گوشت به وسیله دباغی پاک می‌شود. به خاطر این قول او صلی‌الله علیه وسلم که گفته است: «أَيُّمَا إِهَابٍ دُبِغَ فَقَدْ طَهُرَ؛ هر پوستی‌که دباغی شود پاک شده است.» و به دلیل این حدیث رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم از گوسفند خودمرده «لَوْ أَخَذْتُمْ إِهَابَهَا» برای شان گفتند که آیا می‌خواهید پوست‌اش را بگیرید؟ گفتند: این خود مرده است؛ سپس رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم گفت: «يُطَهِّرُهَا الماء والقَرَظُ؛ آنرا آب و دباغی پاک می‌کند.» و حدیث گوسفند کنیز میمونه رضی‌الله عنها که رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم از کنار گوسفند گذشتند که برای کنیز میمونه از صدقه داده شده بود، رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم گفت: «أَلَّا أَخَذُوا إِهَابَهَا فَدَبَغُوهُ فَانْتَفَعُوا بِهِ»... این طور گفته نشود؛ زیرا این احادیث اگرچه ممکن است که درپاکی پوست هر خودمرده که دباغی شود، عمومیت پیداکند.

ولی این احادیث پوست خودمرده حیوان حلال گوشت تخصیص داده می‌شود؛ زیرا این احادیث به پوست گوسفند تعلق می‌گیرد. در حدیث رسول‌الله صلی‌الله علیه و لم آمده است:«فَإِنَّ دِبَاغَهَا ذَكَاتُهَا؛ یعنی دباغی آن ذبح آن است.» و این از حدیث شریف به صورت اشاره‌ای می‌رساند که دباغت پاک می‌کند؛ مانند ذبح که پاک می‌کند و چنان‌که ذبح در غیر از حیوان حلال گوشت نبوده به همین ترتیب دباغت غیر از پوست خودمردۀ حلال گوشت نمی‌شود؛ پس عمومیت در نفس موضوع باقی می‌ماند که همانا پاکی پوست خودمرده حلال گوشت باشد، نه پاک کردن چیز دیگری؛ پس این حدیث پوست دیگر حیوانات را شامل نمی‌شود. بناءً پوست خودمرده غیر حلال گوشت نجس بوده؛ نه دباغت و نه هم به شکل دیگری پاک می‌شود و استفاده از آن حرام می‌باشد.

2- پوست ماهی، نهنگ‌های دریائی و دیگر حیوانات بحری: استفاده از پوست ماهی، نهنگ‌ها و سایر خود مرده‌های دریایی جائِز است، به دلیل موجودیت دلایلی‌که قبلاً در خصوص حکم استفاده از استخوان‌های حیوانات دریائی ذکر کردیم:

«أُحِلَّتْ لَنَا مَيْتَتَانِ الْحُوتُ وَالْجَرَادُ»

ترجمه: برای ما دو خودمرده حلال شده است، ماهی و ملخ.

هم‌چنان ذکر شده است:

«هُوَ الطَّهُورُ مَاؤُهُ الْحِلُّ مَيْتَتُهُ»

ترجمه: آب آن پاک کننده و خودمردۀ آن حلال است.

 هم‌چنان ذکر شده است:

«كُلُوا رِزْقاً أَخْرَجَهُ اللَّهُ، أَطْعِمُونَا إِنْ كَانَ مَعَكُمْ فَأَتَاهُ بَعْضُهُمْ فَأَكَلَهُ»

ترجمه: رزقی‌ را بخورید که الله (سبحانه وتعالی) آن را بیرون کرده است، اگر با شما است از آن برای ما هم بدهید، پس قسمتی را از آن برای شان دادند و آنحضرت از آن خوردند.

پس این دلایل حیوان دریایی را با گوشت، استخوان، پوست وغیره شامل می‌شود و این دلایل دلالت بر پاکی این حیوانات و جواز استفاده شان دارد.

سوم: حکم استفادۀ اعضای حیوانات در صنعت گردن‌بند، دست‌بند، لباس، ظروف و غیره: بناءً به جزئیاتی‌که فوقاً ذکر نمودیم، پاسخ پرسش شما در خصوص استفاده اعضای حیوانات و اعضای صنعت گردن‌بند، بنددستی و لباس وغیره چنین است: اگر استفاده به عضوی از اعضای حیوانات مطابق به دلایل ذکر شده باشد، استعمال آن در آن کالا نیز جائِز و اگر استفاده از عضو حیوان جائِز نباشد، پس استفاده آن در کالا نیز ناجائِز می‌باشد و آن کالا وقتی از عضو آن حیوان نجس ساخته شد، استفاده آن نیز حرام می‌باشد.

برادرتان عطاء بن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...

صد سال است که خون‌های ما می‌ریزد و دارائی‌های ما به تاراج می‌رود

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

این یادبودی برای فرزندان ماست؛ فرزندان بهترین امتی‌که برای نجات مردم از شرق تا غرب وظیفه داده شده اند. این یادبود بعد از گذشت صدومین سال نابودی دولت‌شان است؛ دولت خلافتی‌که در ماه رجب ۱۳۴۲هـ.ق نابود شد. هدف از این یادبود گریه و ناله نه، بلکه هدف از آن نهضت، بیداری و کار برای از سرگیری جدید این دولت است، زیرا این دولت مادر همه مهربانی‌ها و پدر همه شفقت‌هاست. این علاوه بر آن است که کار برای از سرگیری این دولت فرض و حتی به اساس دلائل شرعی از قرآن، سنت، اجماع صحابه تاج الفروض است؛ اجماعی‌که واضح نموده که وحدت مسلمانان واجب و حقیقت این وحدت به دست نمی‌آید، مگر در سایه‌ای یک دولت اسلامی، که همانا دولت خلافت است. لذا یادبود برای فرضیت کارکردن بر احیای این دولت و گناه کناره‌گیری از برپائی این فریضه بزرگ است. پس کار برای این دولت مانند نماز و روزه فرض بوده و هر تارک و سهل‌انگار تا زمانی‌که خلافت وجود نداشته باشد، گنهکار است.

در این‌جا گوشه‌ای از رنج‌هایی‌که در هر وجب از این جهان پهناور بالای فرزندان ما مسلط شده بیان می‌کنیم که این رنج‌ها از دو جانب است:

جانب اول: ریختن خون‌های این امت بعد از نابودی خلافت: ابتداء از سرزمین مبارک فلسطین شروع می‌کنیم؛ سرزمینی‌که در زیر پای بدترین مخلوقات یعنی یهود از زمان داخل شدن قوم یهود به کمک و حمایت غرب کافر مخصوصاً انگلیس جنایت‌کار و فریب‌کار قرار گرفته است. این ذلت بعد از نابود کردن خلافت در سال ۱۹۲۴م بوده و سپس در سال ۱۹۴۷م دولت یهود از طریق سازمان ملل به رسمیت شناخته شد که تا ۲۰۲۱م برادران ما در سرزمین مبارک فلسطین از کشته‌ها و ویرانی منازل رنج و خواری می‌کشند. اخراج شان از سرزمین شان ادامه دارد و اکنون هم به خاطر نجات از این  درد و غم بالای برادران مسلمان شان در اردوها و به خاطر آزادسازی و پاک‌سازی سرزمین اسراء و معراج از آلوده گی یهود فریاد می‌زنند.

 اگر به زخم تازه‌ای دیگری اشاره کنیم، همانا ترکستان شرقی و برادران ما در ایغور است؛ کسانی‌که در زیر انواع شکنجه‌ و عذاب‌ها بسر برده و هیچ کسی به درد و ناله‌ای شان نمی‌رسد، حتی رسانه‌ها از رنج‌ و دردهای‌که این مردم متحمل می‌شوند، چشم پوشی می‌کنند. در ایغور بیشتر از یک ملیون مسلمان در سال ۱۹۴۹م به قتل رسیدند. وقتی‌که نظام کمونیستی چینی به رهبری ماوتسی تونگ در این سرزمین تسلط پیدا کرد، ۲۵ هزار مسجد را منهدم ساخت و امروزه بعد از دست یافتن به نیمی از اقتصاد کمونستی به دنبال و پیگیری دیانت‌گرائی است؛ مخصوصاً تعقیب و پیگیری جوانان یکی از سیاست‌های چین است.

عمل‌کردهای اعدام و گرفتاری‌های‌که در ظلم ظالمانه بالای این منطقه انجام می‌دهند و مسلمانان ایغور که از این منطقه فرار کردند، طوری تحت تعقیب قرار گرفتند که صدای شان در خارج پیچیده و تحت بهانه‌ای افراط‌گرائی توانستند تا بسیاری را از طریق نهادهای بین‌المللی گرفتار و زندانی سازند؛ مخصوصاً از سرزمین‌های آسیای میانه و پاکستان. به این ترتیب اقدام به مسدود کردن پاسپورت‌ها و تنگ ساختن فضای عبادات‌شان پرداختند، مثل منع کردن کارمندان بخش عمومی و دانش‌جویان از روزه رمضان و پیگیری و زندانی ساختن کسی‌که شعائر اسلام را ظاهر می‌سازد. ...

امروزه تحت عنوان " چین مسلمانان را پیگیری می‌کند، برای کسانی‌که از موجودیت مردان ریش‌دار و زنان نقاب‌پوش خبر دهد، مکافات مالی در نظر گرفته شده است" مسلمانان تحت تعقیب و پیگرد قرار دارد. (منبع: سایت روزنامه‌ی دیار به تاریخ ۲۳ فبروری ۲۰۱۷م از روزنامه محلی چین نقل کرده است)

 علاوه بر آن، حملات عقیم‌سازی زنان مسلمان در این منطقه نیز ذکر شده است. اسناد شینگونگ در خصوص مسأله ایغور طوری ذکر کرده که مقامات چینی تصمیم برنامه‌ای نازاسازی هزاران زن ایغوری را روی دست دارند. مجله‌ای فارین پالیسی امریکائی این‌گونه اقدامات چینی را از بین بردن جمعی توسط چین خوانده است و در ین اجزاء وجود داشته است که گواه میزان منظم‌سازی خانواده در سال ۲۰۱۹م بوده است.

به همین ترتیب، اگر به یمن توجه کنیم، هیج خانه‌ای از کشتار به وسیله هواپیماهای حکام خلیج و یا با افروختن آتش جنگ به وسیله‌ی طرف‌های درگیر مزدور و یا به سبب امراضی‌که در بین مردم به دلیل جنگ‌های نیابتی حکام مزدور خالی نبوده و یا این‌که مجروح، معیوب، زندانی و فقر را به جا گذاشته است. این ذلت و رنج‌های مردم یمن از ۲۶ مارچ ۲۰۱۵م شروع نشده، بلکه رنج این مردم از زمان سقوط حاکمیت اسلام و داخل شدن یمن در جوی خون، آن هم به اثر کشمکش‌های دولت‌های غربی کافر شده است. پس در جریان این صد سال یمن گواه بسیاری از قربانی‌ها در به وسیله همین حکام غربی در شمال و جنوب یمن بوده که صدها قربانی را از بی‌گناه‌هان و خسارات مالی را در جنگ‌های بیهوده برداشته اند.

هم‌چنان از باب یادآوری است که در سال ۱۹۶۳م جنوب یمن گواه قتل و کشتار شدیدی بین جبهۀ ملی و جبهۀ تحریر و در سال ۱۹۸۶م در جنوب یمن در همان زمان جنگ شدید و کشتار بسیاری صورت گرفت. هم‌چنان منطقه‌ای وسطی یمن در سال ۱۹۷۸م شاهد جنگ این جبهه یا جنگ در میان و وسط یمن بود. در سال ۱۹۹۴م جنگ بین حکام شمال و حکام جنوب صورت گرفت. هم‌چنان جنگ‌های شش‌گانه‌ای که از آغاز سال ۲۰۱۰م شروع شد، همه‌ای این جنگ‌ها، مردم و حتی زمین را فقط به دلیل خوش خدمتی به کفار هلاک و از بین برد که این جنگ‌ها، جنگ‌های نیابتی است. این است حال و اوضاع یمن که زمانی در سایه‌ای دولت اسلامی زنده‌گی با سعادت و با عزتی داشت.

اما ما نمی‌خواهیم این‌جا برای آگاه نمودن فرزندان امت از همه‌ای مواردی‌که رنج می‌برند، موضوع را طولانی سازیم، بلکه به همین سه مثالی‌که ذکر کردیم، اکتفاء نموده، ولی مهم این است که بدانیم عامل و دلیل این همه مصیبت‌ها، حکام مزدور غرب کافر و نبود سرپرست امت اسلامی است و نبود خلافت است.

بخش دوم: چپاول و به تاراج بردن داشته‌های این امت از جانب دشمنان آن به صورت مستقیم توسط مشت اندکی از فرزندان ناخلف و مزدور خود امت است. الله سبحانه و تعالی برای این امت ثروت‌‌های فراوانی را در زیر و روی زمین بخشیده، اما این داشته‌ها به دلیل مسلط بودن غرب بالای امت اسلامی آن‌هم از طریق حکام مزدور، منبع مایۀ بدبختی خود ما در عوض آسایش گردیده است، نفت، گاز، معادن و زمین حاصل‌خیز ما، دریاها، تنگه‌ها، خلیج‌ها و رودخان‌های ما، همه این ثروت‌ها در سرزمین‌های اسلامی جمع شده و بسیاری از سرزمین‌‌های اسلامی دارای غنای این ثروت‌ها را می‌بینیم که در کشمکش‌های خونین قرار داشته ولی مردم آن در زیر خط فقر قرار دارند!

جای تعجب است سرزمین‌های‌ مانند دولت‌های کوچک منطقه‌ای خلیج که بخش گسترده‌ای از این دارائی‌ها را در خود جای داده، مردم آن نیز از داشته‌‌های آن به صورتی‌که الله سبحانه وتعالی از آن‌ها راضی باشند، استفاده نمی‌برند؛ بلکه حکام مزدور دروازۀ فساد را بر این سرزمین‌ها باز کرده مانند این‌که بورس‌ها و بانک‌های سودی و شرکت‌های سهامی و هوتل‌هایی را باز کرده اند تا اعمالی را انجام می‌دهند که باعث خشم الله سبحانه وتعالی گردد و بعضی از آن‌ها سرمایه‌های این امت را به غارت بردند تا در امریکا و اروپا سرمایه گذاری کنند. هردو طیف کسانی‌ اند که داشته‌ و ثروت‌ سرزمین‌های اسلامی و محرومان را می‌خورند.

در این‌جا از سرزمین ثروت‌مندی مثال می‌دهیم که متأسفانه مردمش از گرسنگی در حال مرگ است: نایجیریا؛ بر هیچ پژوهش‌گری پوشیده نخواهد بود که نایجیریا سرزمین غنی و دارای معادن زیرزمینی و نفت مشهوری است. این سرزمین‌ از جمله‌ای مهم‌ترین دولت‌های صادر کنندۀ نفت، گاز و عضو سازمان "أوپک" می‌باشد. این سرمایه‌های است که به خاطر همین سرمایه‌ها آب دهان دولت‌های استعماری در پشت آن ترشده مخصوصاً انگلیس و امریکا که به دلیل نفت و سرمایه‌های معدنی این سرزمین‌ها را استعمار کردند. به این ترتیب چین می‌خواهد که در قارۀ افریقا در استعمارگری به این کشورها بپیوندد، مخصوصاً منطقه‌ای دلتا نایجیریا که یکی از سرزمین‌های اسلامی بوده و نایجیریا ضمن آن است. این سرزمین یکی از ثروت‌مند‌ترین مناطق طبیعی در روی زمین بوده که امروزه بسیاری از کشمکش‌ها و گروه‌های مسلح را از همان زمان با خود داشته و تمام این مشکلات در محور نفت این سرزمین می‌چرخد. از سال ۱۹۵۷م یعنی زمان کشف این سرزمین تاکنون دلتای نایجیریا یکی از فقیرترین سرزمین بوده و بیشترین آلوده‌گی از اثر جنگ‌های نظامی در این دولت افریقائی است. پس بسیار جای تعجب است!!

نایجیریا گواه کشمکش‌ها و جنگ‌های دوام‌داری است که مردمش مجبور به هجرت شده و عامل عمدۀ این رنج‌ها جنگ بین‌المللی در این سرزمین بین امریکا و مزدوران انگلیس است. ...

این‌چنین است روزگار سرزمین‌های اسلامی که بعد از بین رفتن دولت خلافت چنین میدانی جنگ برای هر اشغال‌گر و طعمۀ برای هر حریص و طمع کننده قرار گرفته است. فقر جان‌کاهی در این سرزمین حاکم است که در حدود ۸۷ ملیون انسان را تحت خط فقر قرار داده که این عدد به صورت کلی معادل ۵۰ در صد ساکنین این سرزمین می‌باشد. در جریان سال ۲۰۱۹م نایجیریا از جمله سرزمین‌های به حساب آمد که بیشترین فقر را در جهان دارا است. تنها در مورد هند اگر بگوئیم، طبق گزارش بنیاد تحقیقی "وورلد بوفرتي كلوك" و خدمات شبه محرومین از طریق نهادهای جاده‌ها، آب‌های جاری، برق و جمع‌آوری و گسترش زباله‌ها در جاده‌ها، در هر دقیقه شش تحقیقی در چرخه فقر مهلک افتاده و انتظار می‌رود که از مجموع تعداد ساکنین این کشور تا سال ۲۰۳۰م ۱۲۰ ملیون میزان افراد فقیر یعنی از ۴۴.۱٪  به ۴۵.۵ ٪  برسد.

سوال این است که ثروت تحقیقی به کجا می‌رود؟ چرا مردم این سرزمین زیر خط فقر، کشتار، مریضی، مهاجرت و این ذلت قرار دارند؟ این سرمایه‌‌ها به کشورهای کفری در برابر قیمت ناچیزی می‌رود که چرخ صنعت کشورهای کفری را به دور انداخته و جاده‌های شان را روشن و زمینه آسایش را برای آن‌ها مساعد می‌سازد، اما خود مردمی‌که صاحب دارائی و ثروت هستند و بر این سرمایه‌ها نشسته اند در بدبختی و سختی کامل به سر می‌برند!

این گوشه‌ای کوچکی از رنج‌های امت اسلامی است که به دلیل نبود سرپرست بوده و در این‌جا به آن‌‌ها اشاره کردیم؛ سرپرستی‌که صد سال قبل آن را از دست داده و امروز هیچ راه‌حل جز کار با حزب التحریر راه دیگری نداریم؛ حزبی‌که در بین امت اسلامی و با امت اسلامی برای ازسرگیری خلافت اسلامی کار و فعالیت می‌کند.

 ای مسلمانان! شما را به کار و فعالیت به سوی خلافت اسلامی فرا می‌خوانیم تا از این لجن‌زار ظلم بیرون شده و به سوی برپائی خلافت کار کنیم تا با باز گشت اسلامی و حاکمیت آن در روی زمین این دین مجد و عظمت خویش را دو باره پیدا کند.

نویسنده: عبدالهادی حیدر-ولایه تونس

برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...

تنها خلافت جلو جنایات و برده‌گی مردم را توسط نظام سرمایه‌داری خواهد گرفت!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

خلافت؛ این کلمه‌ای است که پشت سر آن محتواها وجود دارد؛ کلمه‌ای که جهان را برای سیزده قرن در شرق و غرب پر کرد و قبلۀ عدالت، قدرت، انصاف و مراقبت برای همه ملت‌ها بود. با بودن این کلمه روزگار استعماری وجود نداشت تا ثروت مردم را غارت کند؛ بلکه شهرها در نقاط مختلف زمین فتح می‌شد و عدالت و خیر در اطراف و اکناف جهان پخش بود، مستضعفان در آن قوی بودند و گم‌گشته در آن راه می‌یافت و غمگین و ناتوان در آن نیرومند بود.

 اما چه اتفاقی افتاد؟ چرا این کلمه از ذهن مسلمانان محو شد؟ چرا این کلمه به یکی از کلماتی تبدیل شده که مورد شوخی قرار می‌گیرد؟ آیا غرب نسبت به فرزندان مسلمان از آن آگاه‌تر است؟ چرا رهبران و سران غرب همیشه آن را به زبان می‌آورند؟ آیا آن‌ها بیش از رهبران سرزمین‌های اسلامی به واقعیت آن پی بردند؟ برای پاسخ به این سؤالات، نیاز به وضاحت بوده و لازم است واقعیت را مورد بحث قرار داد و تاریخ را از جعل، فریب و دروغ که به آن افزوده شده پاک ساخت، خصوصاً زیر سایۀ این دولت‌های کوچک و مزدور که عملکرد آن در فریب‌کاری و فرومایه‌گی از استعمار به میراث مانده است.

در واقع دولت اسلامی، از آنجا که توسط فخر کائنات سیدنا محمد رسول الله صلی الله علیه و سلم و اصحاب شان تأسیس شد، پس از آن خلفای راشدین بعد از وی، سپس اموی‌ها، عباسی‌ها و عثمانی‌ها، هرگز به غیر از اسلام حکم نکردند و هیچ قانون‌گذاری یا قوانینی به جز از اسلام نداشتند. آنچه وجود داشت، به ویژه در اواخر دولت عثمانی، درک ضعیف از اسلام و احکام آن در نتیجۀ فاصلۀ زبان عربی از دولت و امور آن و جنگ‌های فکری که غرب کافر آغاز کرد؛ پس از این‌که از لحاظ نظامی شکست خورد و یکی از برجسته‌ترین معایب حاکمیت عاض (دندان‌گیر) در طریقۀ بیعت بود. به همین سبب رسول الله صلی الله علیه وسلم این حاکمیت را بعد از خلفای راشدین به نام حاکمیت عاض (دندان‌گیر) توصیف کردند، اما با وجود این در حل مشکلات مردم در تمام امور زندگی شان سیادت از اسلام بوده است. مسلمانان زندگی اسلامی داشتند؛ زیرا خلأ فکری نداشتند، پس همه مشکلات آن‌ها با قوانین و مقررات اسلام حل می‌شد. همین خلافت اسلامی اس؛. اسلامی است و نه چیز دیگری.

اما چرا این بنای بزرگ ناپدید شد؟ غرب فهمید که رمز قدرت اسلام در افکار و نظام‌های ناشی از عقیدۀ آن نهفته است، پس چگونه می‌توان خلافت را از بین برد؛ در حالی‌که نیروی فکری اسلام در میان فرزندان آن وجود دارد؟ لازم بود که فهم اسلام را در احکام و افکار آن تضعیف و سست نماید، مقاصد آن را تحریف کند و گردن آن را بپیچد. اما چگونه؟ چی کسی این نقش را ایفا کند؟ پس باید مستشرقین را برای فهم اسلام و احکام آن جهت ایجاد شکاف و بر انگیختن شعارهای قومی و ملی می‌فرستاد و مزدورانی را به کار می‌گرفت تا ایشان را همکاری کنند. بنابراین از جنایتکارانی مانند: (شریف) حسین، مبارک الصباح، حکام آل سعود، مصطفی کمال کار گرفت و به همین قسم بسیاری از کسانی را که آن‌ها متفکران، نویسندگان، فارغ التحصیلان دانشگاه‌های سوربن و اعضای جنبش ماسونی می‌نامیدند و یک کار طولانی توسط غرب کافر، به ویژه انگلیس، برای از بین بردن دولت اسلامی انجام شد. بنابراین دولت اسلامی را تضعیف کرد تا جایی‌که به عنوان مرد بیمار لقب گرفت. اوج آن با رسیدن جنایتکار مصطفی کمال، مزدور انگلیسی‌ها بود تا این‌که خلافت را سقوط دهد و سکولاریسم اعلام را نماید و علیه اسلام ​​بجنگد.

اما خلافت در ذهن و عقل مسلمانان باقی ماند، زیرا آن‌ها در سایه‌های آن زندگی کرده بودند. غرب یک جنگ وحشیانۀ برای تحریف آن ایجاد کرد و آن جنگ بر علیه افکار بود که شامل بسیاری از احکام اسلام می‌شد؛ از جمله خلافتی‌که آنان را آشفته ساخته بود. پس از نابودی خلافت آن‌ها، غرب موفق به معرفی بسیاری از احکام سکولار، به ویژه احکام مربوط به نظام‌های دولت و نهاد آن و دامن زدن به نزاع‌های ملی و قومی و استفاده از مزدوران و پیروان برای وضع و معرفی قوانینی ساخته شده توسط بشر به نظام‌های این دولت‌ها و ضربه زدن به خلافت و کشتن فکر آن در نطفه اگر  لطف الله سبحانه وتعالی نبود. در ذهن بسیاری از علمای امت از جمله شیخ تقی الدین نبهانی رحمه الله آمد که قضیۀ سرنوشت‌ساز را در مورد آن اتخاذ کنند. بناءً حزب را به همین خاطر ایجاد نمود و دعوت به سوی خلافت راز قدرت حزب بود. این حزب واقعیت را موضوع فكر می‌دانست و شرع را مصدر فكر قرار داد و جهت معالجۀ تمام مشكلات که امت از آن رنج می‌برد، بر اساس شریعت غرای اسلام شروع به فعالیت نمود. و با دعوت حزب به سوی این فکره دیوانگی و جنون غرب اوج گرفت و برای بدنام‌سازی حزب و دعوتگران آن تلاش نمود.

اگر واقعیت خلافت را با کشورهای بزرگ امروزی مانند آمریکا که امروز اولین قدرت جهان به شمار می‌رود، مقایسه کنیم، در خواهیم یافت که خلافت بیش از این کشورها بر جهان حکومت نموده است. تاریخ آمریکا بیش از هفتاد سال نیست و با وجود آن در طی این چند سال در مقایسه با دوران خلافت، جنایات فراوانی را مرتکب شده است. مردمان بومی آمریکا را بر جمجمۀ سرخ‌پوستان ایستاد نمود. اشغال ملت‌ها و غارت ثروت آنان و جنگ‌هایی‌که در افغانستان، عراق، فلسطین و دیگر سرزمین‌ها به راه انداخت، شاهد جنایت و زشتی کشورهای استعمارگر است. پس هیچ جای برای مقایسه بین دولت خلافت و دولت‌های امروزی مثل امریکا نیست.

برای فرزندان مسلمانان ضروری است که حداکثر تلاش خود را برای شناخت واقعیت دولت خود انجام دهند، به ویژه پس از تحریف تاریخ و ضربه زدن به آن با تمام آنچه غرب کافر از طریق پول، رسانه‌ها و توسط مزدورانش انجام داده است؛ گذشته از علمای درباری و کسانی از فرزندان مسلمان که غرق در اندیشه‌های غرب اند و قلم شان نیز مزدور است.

آگاهی غرب در مورد خلافت، نظام‌های آن و واقعیت تاریخی آن باعث شده که به اندازۀ چشم برهم‌زدنی چشم بسته نکند و از تمام توانایی‌های خود برای جلوگیری از بازگشت آن استفاده کند، زیرا او بیش از فرزندان مسلمان می‌داند که خلافت چیست و می‌داند که وجود خلافت یعنی زوال غرب و خاتمۀ نفوذ آن و فرارش به سوی خانه‌اش؛ البته اگر برایش خانه‌ای باقی بماند.

اما اعمالی‌که برای بد جلوه دادن به خلافت نسبت داده می‌شود، دیگر کسی به آن توجه ندارد؛ مگر کسانی‌که بینایی و بصیرت خود را از دست داده و زندگی دنیوی و اخروی خود را فروخته اند. چنین شخصی از جملۀ آنان خواهد بود و آن‌ها از او راضی هستند و او را بر گردن‌های ما نصب می‌کنند تا با قوانین و مقررات‌شان بر ما حکومت کند. ذکر خلافت توسط رهبران و سیاستمداران ارشد آن‌ها به این معنی است که این مردم زاویه‌ای دید خاصی دارند که سیاست شان بر اساس آن استوار است و آن این‌که اسلام به حکومت باز نگردد. روزی نیست که غرب از تروریست و جنگ با آن صحبت نکند و هدف از آن جنگ با اسلام است و این بیشترین سخنی است که در بیانات‌شان و بیانیه‌های مزدوران و پیروان‌شان تکرار می‌گردد. آنان حاکم نشدن اسلام را به عنوان قضیۀ سرنوشت‌ساز خود قرار دادند. آیا ما باز گشت خلافت و حاکم شدن اسلام را برای خود قضیۀ سرنوشت‌ساز قرار می‌دهیم؟

مسلمانان، تاریخ، عزت و قدرتی ندارند، مگر با وجود خلافت و مسلمانان با سقوط آن در قهقرا افتادند. به این دلیل ساده که اسلام نظامی دارد که باید تطبیق شود. در نبود این نظام، اسلام در زندگی مسلمانان غایب گردیده و آن‌ها دیگر زندگی اسلامی نداشتند و تا هنوز هم به زندگی اسلامی باز نگشتند و اسلام جز در عرصه‌های فردی وجود ندارد. آن‌ها تحت قوانین، احکام و نظام‌های غرب اداره می‌شوند و افکار غربی بر بیشتر زندگی آن‌ها حاکم است.

در صدومین سالگرد سقوط دولت خلافت قرار داریم. ما این فریضۀ بزرگ را برای شان یادآوری می‌کنیم و از آن‌ها می‌خواهیم که برای تأسیس آن با فعالین مخلص، جوانان حزب التحریر و در رأس آن امیر عالم و بزرگوار، عطاء بن خلیل ابوالرشته حفظه الله، تلاش کنند.

#خلافت_را_برپا_کنید

#أقيموا_الخلافة
#ReturnTheKhilafah
#YenidenHilafet
#خلافت_کو_قائم_کرو

نویسنده: نشوان جسار-ولایه یمن

مترجم: احمد صادق امین

ادامه مطلب...

مساجد الله، واه خلافتا صدا ‌می‌زنند، چه وقت این صدا پاسخ داده خواهد شد؟!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

از بن عباس رضی الله عنه روایت است که گفت:

«الْمَسَاجِدُ بُيُوتُ اللَّهِ فِي الْأَرْضِ تُضِيءُ لِأَهْلِ السَّمَاءِ كَمَا تُضِيءُ نُجُومُ السَّمَاءِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ»(طبرانی این حدیث را روایت نموده و هیثمی در مجمع زوائد گفته‌است راویان آن قابل اعتماد اند)

ترجمه:مساجد خانه‌های الله در روی زمین هستند که برای اهل آسمان‌ها روشنایی می‌دهند، همان طوری‌که ستارگان برای اهل زمین می‌درخشند.

مساجد از اماکن برحق بوده که باید حفاظت شود نه این‌که توهین گردد. این شرف و منزلت برای مساجد کفایت می‌کند که الله سبحانه وتعالی آن را با ذات بزرگ خود نسبت داده است. او سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللهِ أَحَداً﴾ [جن: 18]

ترجمه: و مساجد ويژه الله است؛ پس هيچ كس را با الله مخوانيد!

اولین عمل رسول الله صلی الله علیه وسلم پس از مهاجرت از مکه بسوی مدینه مسجدی را بنام قباء بنا نمود؛ چنان‌چه او سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ﴾ [توبه: 108]

ترجمه: مسجدى‌كه از روز نخستين بر پايه تقوا بنا شده سزاوارتر است كه در آن [به نماز] ايستى [و] در آن مردانى‏اند كه دوست دارند خود را پاك سازند و الله كسانى را كه خواهان پاكى‏اند دوست مى‏دارد.

 و بعد از برگشت وی صلی الله علیه وسلم از قباء به مدینه منوره، به ساخت‌وساز اولین مسجد برای مسلمانان که همانا مسجد نبوی شریف می‌باشد، پرداخته و در انتقال سنگ آن به دستان مبارک خود از بهر ترغیب و تشوق مسلمانان اشتراک ورزیده و به شکل جمعی مهاجرین و انصار در آن کار می‌کردند. بناءً ساخت‌وساز مسجد نبوی شریف از اولین نقشه‌های رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وسلم در راستای ساخت و ساز جامعه اسلامی شمرده می‌شود.

علاوه بر این‌که مسجد محل عبادت و نیایش است که در آن مجالس و گروه‌ها برگزار می‌شود، خانۀ اولین دولت اسلامی بود که وی صلی الله علیه وسلم از طریق آن امور امت، بزرگ و کوچک را اداره می کرد و از هیئت‌ها و پیام‌آوران پذیرایی کرده، لوا و رایه در آن برافراشته می‌شد. از آن اعلان جنگ صادر شده و ارتش‌های مهاجم اقدام به گسترش اسلام نموده و اسلام را در تمام زمین منحیث عقیده و نظام پخش و نشر نمودند.

پس از مرگ او ﷺ مسلمانان به فتوحات ادامه می‌دادند و هر زمان که پا به زمین می‌گذاشتند و یا شهری را فتح می‌کردند، اولین کار آن‌ها ساختن مسجدی برای الله سبحانه وتعالی بود، زیرا این مکان عبادت‌گاه، مرکز اجتماعات و مظهر عملی تسلیمی سرزمین‌ها در برابر اقتدار اسلام بوده و مرکز تولید علماء باعزت و رهبران بزرگ که در مدت کوتاهی توانستند، تبدیل به رهبران بزرگ گردیده اند و امت اسلامی را به بهترین امتی‌که برای مردم خارج شده اند، مبدل نمود. امت که دارای اقتدار با شکوه و بزرگ که حامل پیام هدایت برای جهانیان که افراد آن دارای پیوند اعتقادی به طوری‌که همه اختلافات و ارتباطات در برابر آن حل می‌شود و تمام تعصبات از بین رفته و پایه و اساس یک تمدن عظیمی را که اساس آن "لا إله إلا الله محمد رسول الله" است، بنا نمود. بناً شایسته است که ﴿أُمَّةً وَسَطاً﴾، امت وسط و ﴿شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ﴾ تا بر مردم گواه باشيد، باشند.

علی‌رغم ضعف و سستی مسلمانان پس از تخریب دولت آنان و نبود امام یا خلیفه‌ای که هم‌چون سپر است و از دست دادن اقتدار و حاکمیت شان توسط نظام‌های گمراه و فریبنده که با رویکرد خصمانه بسوی دین دیده و دین را در مسجد منحصر ساخته از دولت و سیاست آن را جدا ساخته است؛ حال آن‌که مسجد به عنوان نقطه مشترک مسلمانان و رمز وحدت شان شمرده می‌شود. بنابراین تصادفی نیست که کفار در شرق و غرب برای تخریب مساجد و مقدسات مسلمانان یک به یک رقابت می‌کنند و حملات و اقدامات جنایت‌کارانه وحشیانه علیه مسلمانان و مقدسات آن‌ها شب و روز، در برابر چشم و گوش همه‌ای جهانیان، بدون این‌که مسلمانان دولتی داشته باشند كه مانع ظالمان شده و آن‌ها را در حد خودشان متوقف کرده و از مسلمانان و مقدسات، آبرو و حیثیت آن‌ها در برابر تجاوز، توهین و ظلم محافظت کند.

در غرب کافر که جنگ‌های صلیبی علیه مسلمانان هنوز به پایان نرسیده است، حملات شان علیه اسلام و شعائر آن و بدتر از آن به قرآن کریم با سوزاندن و لگد زدن به آن و توهین به پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم از طریق کارتون‌های توهین‌آمیز به بهانه آزادی بیان، با گفتار توهین‌آمیزی که باعث ایجاد نفرت علیه مسلمانان می‌شود، صورت می‌گیرد. در نتیجه افراد مغرض به مسلمانان حمله نموده و خون آن‌هارا در مساجد شب و روز می‌ریزانند. علاوه بر رقابت دولت‌های غربی برای به حاشیه بردن مسلمانان با وضع قوانین نفرت‌انگیزی‌که به ویژه اسلام و مسلمانان را با شعارهای خالی چون آزادی‌ ، دموکراسی و حقوق اقلیت‌ها که به دیوار برخورد می‌کنند، هدف قرار می‌دهد. آلمان به بهانه‌های دروغین حملات مکرر خود را انجام داده و به مساجد یورش می‌برد. فرانسه کارهایی را برای بستن مساجد و موسسات خیریه آغاز نموده، چنان‌که اخیراً برای مقابله با آن‌چه "اسلام رادیکال" توصیف می‌کند، اتفاق افتاد و در امریکا تمام مساجد را سازمان‌های تروریستی می‌نامند. پولیس برای جاسوسی از امامان مساجد و ضبط خطبه‌های شان در مساجد حتی بدون اثبات فعالیت مجرمانه دست می‌زند و در سوئد تعدادی از سیاستمداران در حال جنگ سختی علیه اسلام و مسلمانان و در تلاش برای جرم‌انگاری اعمال اسلامی از جمله تلاش برای ممنوعیت آذان است.

در ترکستان شرقی مساجد حیثیت مراکزی را داشتند که در آن چین ملحد نفرت خود را علیه اسلام و مسلمانان اویغور برافروخت. مقامات چینی از سال 2017 تاکنون نزدیک به 16000 مسجد را در اقلیم مسلمان‌نشین تخریب کرده‌اند و هم‌چنان به تجاوزات خود ادامه می‌دهند و سعی در از بین بردن هویت اسلامی مسلمانان و جدا کردن آن‌ها از دین و هویت اسلامی خود، با براندازی و حذف گبندهایی‌ را می‌کنند که دارای شکل و حالت اسلامی و عناصر تزئینی که از مساجد باقی مانده‌اند. مقامات چینی نیز با وجود ادعای پیروزی بر همه‌گیر، از شیوع ویروس کرونا استفاده کرده و بسیاری از مساجد را بسته نگهداشتند. در سریلانکا، مسلمانان در حالت زندگی می‌کنند که مورد ظلم، آزار و اذیت، محرومیت و حقوق شان لگد مال می‌شود و به دلیل ترس از واکنش‌های تلافی‌جویانه جنایت‌کاران بودایی، به ویژه پس از حملات "عید فِصح" در آپریل 2019، که انگشت اتهام را متوجه مسلمانان کردند، به مسجد رفت و آمد می‌نمایند.در هند، مساجد تخریب می‌شود و معابد مشرکین بر روی ویرانه‌های آن‌ها ساخته می‌شود. فاصله زیادی از آن‌چه مسلمانان در اواخر فیبروری سال گذشته در دهلی تجربه کردند، نگذشته است؛ جایی‌که جمعیت از ملی‌گراهای هندو در خیابان‌های شهر برآمده، مساجد، خانه‌های مسلمانان، مغازه‌ها و شرکت‌های آن‌ها را به آتش کشیدند و غارت کردند و مسلمانان را کشته یا آنان را زنده سوزانیدند. این کشتار در پی قانون ملیت‌گرایی ظالمانه‌ای است که دولت هندوی مودی علیه مسلمانان در هند تصویب کرد.

آری، با از بین رفتن دولت مسلمانان، جایگاه مسلمانان تضعیف شد، عزت آنان پائین آمد و دشمنان‌شان آن‌ها را دست کم گرفته و خوار شمردند، انسان‌های فرون مایه و نجیس از هتک حرمت کردن و هتک حرمت به مقدسات لذت می‌برند. اگرمسلمانان بسان یتیمان بر بالای دسترخوان روی میز نمی‌بودند، این مجرمین و هر مجرم دیگر جرئت ارتکاب این جرائم را نداشتتند. به گونه‌ای که در داخل مسلمانان حکامی شرور و مزدوران غرب کافر وجود دارند که ظلم و ستم و جرم را از مردم شان چیزی کم ننموده و با شعائر اسلام بغض و کینه دارند. اوضاع اسفناک امت بزرگ اسلامی امروز در حکام خائن شان نهفته است، آنانی‌که با دشمن دوستی نشان می‌دهند و هیچ‌گونه ضرری را در تخریب خانه‌های الله سبحانه وتعالی، هتک حرمت به مقدسات و به وحشت انداختن مسلمانان مستضعف در گوشه و کنار زمین ندیده، بلکه آنان با دشمنان توطئه نموده تا همه مظاهر عملی اسلام را از ترس نهضت صحیح امت و بازگشت آن برای تحکیم شریعت الله سبحانه وتعالی که آنان را در زباله‌دانی تاریخ پرتاب خواهند نمود، در زمین ریشه‌کن کنند.

سیسی، دشمن الله سبحانه وتعالی بیش از هفتاد مسجد در مصر را به بهانه این‌که در زمین دولتی قراردارد، تخریب کرد. این پس از سال‌هایی است که مساجد بعد از هرنماز مستقیم بسته می‌شوند و هم‌چنان هیچ فعالیتی نیز در آن‌ها اجازه داده نمی‌شود. این در حالی است که وی دستور ساخت کلیسارا در هر شهر جدید صادر کرده و ملیون‌ها "جنیه" را از بهر ترمیم و احیای معابد برای یهودیان مطابق با تعهداتی‌که برای حفظ اماکن عبادت‌گاه یهودیان مصری، مسیحیان و قبطی‌ها کرده است، در اولویت‌اش قراردارد.

حکام مسلمانان به سکوت در برابر هتک حرمت به مقدسات مسلمانان توسط یهود در مسجدالاقصی اکتفا نکرده، بلکه آنان مشتاق عادی‌سازی روابط با دولت یهود اشغالگر -که سرزمین اسراء و معراج اشغال کرده‌‌اند- می‌باشند؛ سرزمینی‌که احساسات بیش از یک میلیارد مسلمان را متحد کرده است. گویی، اشغال سرزمین مبارک فلسطین توسط یهود و برنامه‌های شان برای تخریب مسجدالاقصی مسیری که پیامر صلی الله علیه وسلم آنرا پیموده است، حملات و گردش‌های تحریک‌آمیز و هتک حرمت به مسجد الاقصی توسط ده‌ها شهرک‌نشین برای ما کافی نبود؛ انگار همه این‌ها برای اجازه دادن به وزارت گردشگری فلسطین برای برگزاری كنسرت موسیقی كه شامل رقص و نوشیدن شراب در مسجد و مقام حضرت موسی علیه السلام در شرق بیت المقدس اشغالی باشد، كافی نیست.

اما در سوریه، امریکا رأس کفر به این نقطه پی برده است که انقلاب شام از سایر قیام‌های منطقه متمایز بوده و نیز از شعارهای انقلابیون و بزرگ شدن آن‌ها وحشت دارد. اینجابود که مزدور خونخوار خود بشارالاسد را آزاد ماند تا کینه و بغض‌اش را بالای انقلابیون شام بریزاند. البته با بمباردمان، ایجاد وحشت، ویرانی و هدف قراردادن خانه‌های الله سبحانه وتعالی که از چنین مکان‌هایی انقلاب مبارک شام آغاز یافته، از جمله فریادهای انقلابیون برای تکبیر طنین انداز شده و از حنجره‌های شان شعار " هی لله هی لله هی لله؛ برای الله، برای الله، برای الله" و " قائدنا للأبد سیدنا محمد؛ رهبر ما برای همیشه محمد صلی الله علیه وسلم است"، ندا می‌آید.

شبه نظامیان جنایتکار بشار اسد به گونۀ سیستماتیک هزاران مسجد در سوریه را ویران نموده‌ و به تپه خاکی مبدل کرده‌اند. بنابراین مساجد از سهم در برابر تجاوز، وحشت‌آفرینی نظام مجرم و متحدان روسی‌اش بی‌نصیب نشد؛ زیرا هزاران مسجد در سراسر سوریه به طور کامل یا جزئی ویران شده اند. هم‌چنین مساجد در جنگ علیه اسلام هدف اصلی ائتلاف صلیبی بین‌المللی به رهبری آمریکا می‌باشد. ما نباید فراموش کنیم که ائتلاف جنایتکار بتاریخ 16/3/2017 در شهرک #الجینا در نزدیکی شهر أتارب قتل عام را انجام داد؛ جایی‌که مسجد عمر بن الخطاب پس از نماز عشاء هدف قرار گرفته و منجر به کشته شدن بیش از پنجاه نمازگزار مسلمان شد. و نیز با بمباردمان هوایی مداوم شهر ادلب توسط هواپیماهای نظام مجرم بشار و هواپیماهای روسی كه در نتیجه آن موسسات خدماتی و مساجد ویران شده و ده‌ها كشته و زخمی برجای گذاشت که بیشتر آنان كودك و زن بودند. چنان‌که ده‌ها مسجد تنها با بمباردمان ائتلاف بین‌المللی در شهر رقه تخریب شدند.

از آن‌جا که نظام‌های موجود در سرزمین‌های اسلامی تابع دشمنان الله سبحانه وتعالی بوده و به ارزش‌های اسلامی ارزشی قائل نیستند، برعکس با آن‌ها مبارزه نموده و آن‌ها را مسدود می‌کنند. جسارت آن‌ها در دین و احکام الله با بستن مساجدتا حد بی‌سابقه‌ای گسترش یافت. تاجائی‌که به بهانه محدود کردن شیوع ویروس کرونا، از اجتماع و نماز جماعت که حیثیت میخ کوبنده برای آنان را دارد و برای ریشه‌کن کردن آن‌چه از شعائر اسلام باقی مانده است، جلوگیری نمودند. هم‌چنان با پافشاری خود در محاربت با الله و رسولش، مردم را با ایجاد رعب و وحشت و دستگیری تحت تعقیب قرار داده تا از اقامه نماز جمعه جلوگیری‌کند؛ این در حالی است که بسیاری از فعالیت‌های تجارتی و تفریحی باز بوده و مردم اجازه تجمع در بازارها، بانک‌ها، حمل و نقل، در ادارات عمومی را دارند. پس از آن‌که این نظام‌ها بدون استثنا در قضاوت و داوری به طاغوت و کنار گذاشتن احکام الله سبحانه وتعالی اتفاق نظرنمودند، به اتفاق آرا توافق کردند که که آخرین پیوند اسلام یعنی نماز را نقض کنند و رسول الله صلی الله علیه وسلم این حقیقت را تأیید کرده و فرموده است:

«لَتُنْتَقَضَنَّ عُرَى الْإِسْلَامِ عُرْوَةً عُرْوَةً، فَكُلَّمَا انْتَقَضَتْ عُرْوَةٌ تَشَبَّثَ النَّاسُ بِالَّتِي تَلِيهَا، وَأَوَّلُهُنَّ نَقْضًا الْحُكْمُ وَآخِرُهُنَّ الصَّلَاةُ» (رواه ابن حبان في صحيح)

ترجمه: حلقه‌ها و دستگيره‌هاي اسلام يکي يکي گسسته مي‌شوند، هر زمانی‌که حلقه و دستگيره‌اي گسسته مي‌شود، مردم به دستگيرۀ پس از آن چنگ زده و تمسک مي‌جويند. اولين دستگيره‌اي که گسسته مي‌شود، حاکمیت اسلام و آخرين شان نماز است.

 و صفت ظلم در موردشان با تعطیلی احکام شریعت الله سبحانه وتعالی و حکم بغیر ما أنزل الله، تحقق پیداکرد:

﴿وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْظالِمُونَ﴾ [مائده: 45]

ترجمه: و كسانى‌كه به موجب آن‌چه الله نازل كرده داورى نكرده‏اند، آنان خود ستمگرانند.

هم‌چنان با سد واقع شدن در برابر مردم و ممانعت شان از ذکر الله سبحانه وتعالی در مساجد:

﴿وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن مَّنَعَ مَسَاجِدَ اللّهِ أَن يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَسَعَى فِي خَرَابِهَا أُوْلَـئِكَ مَا كَانَ لَهُمْ أَن يَدْخُلُوهَا إِلاَّ خَآئِفِينَ لهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾ [بقره: 114]

ترجمه: و كيست بيدادگرتر از آن كس كه نگذارد در مساجد الله نام وى برده شود و در ويرانى آن‌ها بكوشد آنان حق ندارند، جز ترسان‏لرزان در آن [مساجد] درآيند در اين دنيا ايشان را خوارى و در آخرت عذابى بزرگ است.

شکی نیست که عدم وجود دولت خلافت راشده برمنهج نبوت که از هستۀ مسلمانان محافظت می‌کند، سبب گردیده تا دشمنان و کفار در شرق و غرب جسارت توطئه علیه دین الله و عبادت او سبحانه وتعالی از زندگی، عقیده و روش مسلمانان پیدا نمایند. این جنایتکاران و دنباله‌روان آن‌ها در سرزمین‌های اسلامی متوقف و راضی نخواهند شد تا این‌که ما پیرو آیین آن‌ها باشیم و از دین خود مرتد شویم. اما آنان: ﴿وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللّهُ وَاللّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ﴾؛ و نيرنگ مى‏زدند و الله تدبير مى‏كرد و الله بهترين تدبيركنندگان است. [انفال:30]

انقلاب‌هایی‌که در سرزمین‌های اسلامی به حرکت در آمد، بیداری امت و میل لجام گسیخته آن را برای تغییر و بازگرداندن غرور و عزت آن را از طریق بازگشت به زندگی بر اساس الگوی زندگی اسلام و رد کفار وقوانین آن‌هارا نشان می‌دهد؛ چنان‌که شرایط بین‌المللی اکنون بیش از هر زمان دیگری آماده است تا مسلمانان بتوانند جهان را در رهبری سیاسی و فکری بر اساس اسلام از طریق دولت خلافت اسلامی راشده رهبری نمایند. سرمایه‌داری که امروز جهان را رهبری می‌کند، در حال مرگ و پایان آن نزدیک بوده و با آشکار شدن فساد دموکراسی، ورشکستگی فکری و ناتوانی در حل درست مشکلات بشریت مانند همه رژیم‌های وضعی و ساخته شده بشر است. دولت‌های استعمارگر، به ویژه آمریکا، دچار مشکل پی‌درپی و بحران‌ها هستند. حاکمان در سرزمین‌های اسلامی همه از نظر امت افتاده‌اند و خیانت آن‌ها به الله سبحانه وتعالی، رسولش و مؤمنان و مزدوری شان به دشمنان امت آشکار شده و آگاهی مفکوره خلافت نزد امت افزایش یافته است. بناءً یگانه راه بیرون رفت برای فرار از ضعف و ذلت و یگانه بدیل درست برای رهبری بشریت خلافت است، زیرا آن ازجانب خالق مدبر و باحکمت است علی‌رغم تیرهای مسموم که صبح و شب از جانب دشمنان امت و دنباله‌روان‌شان در سرزمین‌های اسلامی به سمت آن پرتاب می‌گردد.

امت اسلامی جز این‌که الله سبحانه وتعالی را به تنهایی نصرت داده و به ریسمان آن محکم چنگ بزنند، در پروژه‌ای که رضایت پروردگار را در پی دارد و موجب خوشنودی او سبحانه وتعالی می‌گردد، متحد شوند، راه‌حلی دیگری ندارند. پروژه‌ای خلافت برمنهج نبوت که رسول اکرم صلی الله علیه وسلم در سخن خود آن را به ما بشارت داده است:«...ثُمَّ تَكُونُ خِلافَةً عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ...؛ ...بار ديگر خلافت بر روش و منهج نبوت می آيد...» بناءً به حزب التحریر که برای اقامه شریعت الله سبحانه وتعالی با بعیت خلیفه واحد در میان مسلمانان کار می‌کند، نصرت دهند که عزت و شکوه امت را برگردانده و هیبت و رونق مساجد را باز می‌گرداند و بر دشمنان اسلام احترام مسجد و خلافت را فرض گشتانده به گونه‌ای که در آن وقت کفار استعمارگر و دنباله‌روان شان جرئت توهین به اسلام، خلافت و دین را ندارند. رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌فرماید:

«إِنَّمَا الْإِمَامُ جُنَّةٌ يُقَاتَلُ مِنْ وَرَائِهِ وَيُتَّقَى بِهِ» (صحیح المسلم)

ترجمه: امام (خلیفه) سپری است که از ورای آن جنگیده می‌شود و به وی پناه برده می‌شود.

#خلافت را تأسیس کنید

#أقيموا_الخلافة
#ReturnTheKhilafah
#YenidenHilafet
#خلافت_کو_قائم_کرو

نویسنده: فاطمه بنت محمد

 

ادامه مطلب...

مسئلۀ غرب و فاجعۀ انسانی؛ دانه‌ها و ریشه‌های آن!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

نظام سرمایه‌داری غربی و تمدن بی‌ارزش آن با سرعت به سوی مرگ و نابودی پیش می‌رود؛ چون این تمدن به دلیل بارهای سنگینی که از مفکوره‌های خشک حمل می‌کند، فرسوده شده است و مدت دو قرن از حیات بی‌هدف و بدون معنای آن می‌گذرد که سبب و مسبب به وجود آمدن آن و هدف نهایی آن معلوم نیست. این سردرگمی باعث تراکم گمراهی فکری و سرچشمۀ شرها شده و زندگی بشر را به جهنم تبدیل کرده و نظام‌های حکومت‌داری آن به نظام‌های عذاب تبدیل گردیده است، نه به نظام زندگی.

پس این نظام ناپسند و شوم؛ بشر را از عدالت واقعی و حق و شناخت خالق‌اش دور کرده و آن‌ها را با واقعیت ظالم و باطل خود پیوند داد؛ بنابراین دستور خود را شکستاندند و قوانین را مطابق میل قانون‌گذاران خود ساختند که در نتیجه باعث هرج‌ومرج زندگی انسانی در روی زمین شدند و این وضع تلفات انسانی زیادی را در پی داشت و قوانین وضعی و ساختگی‌شان از همه مفاسد فاسدتر واقع شد؛ حتا می‌بینیم زندگی حیوانات وحشی مهربان‌تر از زندگی انسان‌ها است.

همانا این نظام شوم بشری، انسان را از قوانین و نظام اسلامی و از سیستم جهانی منحرف نمود. بنابراین آن‌چه از این قوانین بشری بر انسان‌ها نافذ شده است، خبیث‌تر از صنایع شیطان است. قوانین و مقررات در نظام‌های بشری چیزی جز لجاجت و خستگی نیست، تنها در قوانین و سیستم‌های غربی تکالیف زیاد می‌باشد و عدالت و کارآمد در آن وجود ندارد و برخلاف شعارها و ادعاهای غربی‌ها این قوانین بشری مطابق به واقعیت انسان نیست و نه هم واقعیت انسان مطابق به آن می‌باشد.

بنابراین غرب با باورهای فلسفی و متزلزلش ادعا می‌کند که از کلیسا بی‌باور و از روی هوای نفس برای خود اله انتخاب کرده و چیزی را نپوشیده است؛ ولی به زودی کافر شد و به سمت چیزی‌که او را هدایت می‌کرد، نرفت؛ بلکه به سوی زوال و نابودی رفت و سپس او بر سر خود قدم گذاشت و مادۀ ناشنوا (طبیعت) را بت و معبود برپا کرد؛ سپس این نظام را جلا داد تا این‌که کر و کور گشتند و این نظام به عقب برگشت.

هرکس ادعای عقلانیت انسانی کند و به سمت ماده‌گرایی مدرنیته روی آورد؛ سرانجام به سوی نابودی و ساختارشکنی روی می‌آورد که ساختارشکنی باعث سلب هرگونه خصوصیت و افتخار انسانی شده و در ابعاد تام هرگونه باور و ارزش اخلاقی، آرمانی و حتا نیک‌نامی را نابود می‌کند. این همان چیزی است که «لیوتار» فیلسوف پُست‌مدرن فرانسوی آن را «فقدان ایدیولوژی‌های اصلی» نامید. این انکار فکری نه مقدسات، نه باورها، نه اختیارات و نه هم حقایق و محرمات را می‌شناسد و این بیماری بین عام مردم بدون هیچ معنا و هدف در گردش است که مرجع اصلی آن تخریب و ساختارشکنی و موارد از این قبیل چیزها است و سیستم فلسفی سکولار مادی غربی بر جنون استوار است. فوکو فیلسوف فرانسوی، یکی از قطب‌های پُست‌مدرن که «تاریخ جنون» را نوشت، گفت: جنون وسوسه می‌کند، این دانش عقلانیت فلسفۀ زندگی است. فاجعۀ زندگی و روایت حال اصحاب فلاسفه با امانت خالص ترجمه شده است.» نیچه فیلسوف آلمانی و پدر فلاسفۀ پُست‌مدرن در نهایت افسرده شد، سپس دیوانه و بعداً به بیماری الزایمر مبتلا گردید و هم‌چنان در حالت تنهایی و به دور از جامعه و در اماکن خالی از سکنه و بدون زن و فرزند زندگی می‌کرد. او شرح حال خود را در یک جمله کوتاه چنین بیان می‌دارد: «وجود من یک بارِ طاقت‌فرسایی تحمل ناپذیر است». «فوکو» نیز یک فیلسوف پُست‌مدرن فرانسوی است که وی یک انسان بدخوی، ناسازگار و سادیست و مازوکیسم خودخواه بود و او چندین بار دست به خودکشی زد و به دلیل زندگی فاحشانه، مریضی ایدز زندگی‌اش را شتاب بخشید. «دلوز» یکی دیگر از فیلسوفان فارنسوی خود را از پنجرۀ خانه‌اش انداخت و خودکشی کرد و التوسیر، فیلسوف مارکسیسم که همسرش را خفه می‌کند و در نهایت او را در بیمارستان روانی در بخش دیوانگان خطرناک نگهداری می‌کنند.

این‌ها کسانی هستند که در دایرةالمعارف‌های فلسفی غرب از آثار و کارکردهای علمی و فلسفی‌شان یاد شده است. پس غرب در اعلان، اطلاع رسانی و انتشار توهمات فلسفه‌های خود سخنوری خوب است. در مقابل، صداها و سخن‌های اساسی و مستحکم مخالف‌اش را نمی‌شنود، الا سخن‌های نرم و مصلحتی را که نتیجۀ وخیم چنین فلسفه‌های آخر به چنین حالت‌های منجر می‌شود.

این نظام شوم با ادعای آزادی بشر انسان را تخریب و از بین برد، زندگی را به وی وعده داد و بعداً باعث خودکشی او شد. وقتی‌که انسان از خالقش و حقیقت وجود آن و هدف زندگی‌اش روی گرداند و پشت به فطرتش نماید، چی قدر شقاوت و گمراهی است؟ در میان مفکورهای غرب سرگردان و با هوا و هوس و جاه‌طلبی‌های فیلسوفانه‌شان روبه‌رو می‌شود. آن‌ها ذهن او را زیر این آوار آلودگی‌های فکری دفن می‌کنند و در تاریکی افکار و تردیدهایش غرق می‌شود. او با اطمینان و یقین در آن ساکن نمی‌شود و با ایمان به آن طمع نمی‌کند. او از سنگینی این آوار در زندگی‌اش اضطراب، گیچی و حواس‌پرت به بارمی‌آید؛ در فساد، انحطاط، ظلم و ذلت و بی‌اخلاقی خود غرق می‌شود حتا که حیوانات جنگل از چنین زندگی خود‌ داری می‌کنند، تا این‌که خودکشی در این تمدن سرگردان و نظام شوم به یک گزینۀ نجات تبدیل شده است.

این یک واقعیت آشکار در مورد میزان خودکشی است؛ همان طوری‌که در یک گزارشی توسط سازمان صحی جهان منتشر شده و تایید شده است. در این گزارش آمده است که طی 45 سال گذشته 60 فیصد خودکشی افزایش یافته است که سالانه یک ملیون خودکشی می‌کنند. پیش بینی می‌شود  که تعداد آن‌ها 50 درصد افزایش یابد و به یک‌ونیم ملیون خودکشی کننده در سال 2020 برسد. این گزارش نشان داد که بیش از نیمی از عاملان خودکشی زیر 45 سال هستند که در میان جوانان بین 15 تا 29 سال خودکشی پس از حوادث رانندگی به عنوان عامل مرگ در مقام دوم قرار دارد. در میان ارقام مربوط به این تمدن فرسوده، میزان اقدام به خودکشی تا 20 برابر منجر به مرگ شده، به این معنی که تعداد افراد که دست به خودکشی می‌زنند نزدیک به 20 ملیون نفر است.

این حقیقت؛ فاجعه رسوائی بشر رنجدیده است که توسط تمدن ملعون غرب که در حیرت و هذیان برداشت‌ها و باطل بودن نظام‌ها و شرایط آن و تقالید و عادت‌های جاهلیت بر سر آن آمده است. آن‌ها دو مورد هستند، سومی ندارند که زندگی بشر را کمک کند، شب و روز با زندگی انسان همزیستی می‌کند، حالت هدایت و حالت گمراهی، حالت حق و حالت باطل، حالت ایمان و حالت کفر که در تمدن غرب و نظام شوم آن چیزی نیست، جز حالت گمراهی و باطل و کفر محض که تمدن و نظام غرب  جز حالت دومی می‌باشد که گمراهی و باطل است.

وقت آن است که شما مسلمانان واقعیت عواقب خطرناک و ویرانگر صدسال از دست دادن خلافت خود را و عدم وجود اسلام خود را در رأس رهبری این جهان نسبت به خود و تمام بشریت درک کنید. وقت آن است که شما ای مسلمانان مسئولیت خود را به عهده بگیرید! این جهان اندوهگین و رنج‌کشیده به تمدن غرب شوم مبتلا شده است و وظیفه شماست که آن را از سردرگمی و توهم بیرون کنید و قوانین پروردگار خود را حاکم سازید. شما در بین بشریت چیزی جز حالت رهنما، هدایتگر، حق‌پذیر، ایماندار و فاتح نبودید؛ پس بدانید و الله سبحانه وتعالی به شما رحم کند که این زمین را که تمدن غرب کافر جهنم ساخته خلاص کرده و نجات دهید. آن‌هم با نافذ شدن اسلام بزرگ و خلافت راشده بر نظام باطل مادی سکولر؛ پس به این نظام ضربه بزنید چون نابود شونده است و به الله  قسم که شما مسئول این امر هستید و الله بخشنده و توفیق دهنده است. الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

{لِیُحِقَ الحَقَ وَ یُبطِلَ البَاطِلَ وَلَو کَرِهَ المُجرِمُونَ} [انفال: 8]

ترجمه: تا بدانید وسیله حق را (که اسلام است) پابرجا و باطل را (که شرک است) تباه گرداند، هرچند که بزهکاران (کافر و طغیانگر، آن را) نپسندند.

#أقيموا_الخلافة
#ReturnTheKhilafah
#YenidenHilafet
#خلافت_کو_قائم_کرو

نویسنده: مناجی محمد

مترجم: پارسا «امیدی»

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه