جمعه, ۲۷ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۲۹م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

تکمیل نبودن شرائط طلب نصرت از قریش، قبل از فتح مکه

  • نشر شده در فقهی

پرسش

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

شیخ ما اگر اجازه فرمائید در نزدم سوالی است، مشخص است که رسول الله صلی الله علیه وسلم از قبائل مختلف طلب‌نصرت نمود، لیکن سوال اینست که آیا قریش هم از جملۀ قبائلی بود که رسول الله صلی الله علیه وسلم از آن طلب‌نصرت نمودند؟ الله سبحانه وتعالی شما را جزای خیر دهد.

پاسخ

و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

طلب نصرت از کسی می‌شود که اسلام را استجابت کند و مسلمان شود. طلب نصرت از اصحاب قدرت و توان‌مندان صورت می‌گیرد، به گونه‌ای که توان نصرت اسلام و اقامۀ حکم بما انزالله را داشته باشد. این دو شرط لازم است، در مورد کسی‌که طلب نصرت از آن صورت می‌گیرد، باید موجود باشد؛ اگر از اسلام استجابت نکرد و یا از اصحاب قوت و قدرت نبود و توان تغییر را به تنهائی خود و قبیله‌اش و یا با هم‌کاری دیگران نداشت، پس در آن صورت آن شخص و آن قبیله از جملۀ اهل نصرت نیست، اما قریش قبل از فتح مکه این شرائط را نداشته و زمانی‌که اهل قوت و قدرت‌شان توان تغییر را داشتند، هنوز مسلمان نشده بودند؛ به همین دلیل، رسول الله صلی الله علیه وسلم نصرت را از آن‌ها نخواست، بلکه آن‌حضرت هرچند مردم را به اسلام دعوت می‌نمود، قشر ضعیف با بعضی از افراد قوی بدون قبیله‌شان مسلمان می‌شدند که در این صورت توان تغییر را نداشتند، مانند عمر و حمزه رضی الله عنهما، لذا طلب نصرت از اهل مکه صورت نگرفت، آن‌هم به دلیل تکمیل نبودن این دو شرط؛ بلکه در مکه دعوت به سوی اسلام بود؛ اما در آنجا استجابت اسلام از سوی اهل قدرت که توان تغییر را داشتند، صورت نگرفت؛ به همین دلیل طلب نصرت در مکه صورت نگرفت؛ بلکه مکه فتح شد. لذا رسول الله صلی الله علیه وسلم در نزد قبائل صاحب قدرت می‌رفت و در ابتداء آن‌‌ها را به اسلام دعوت می‌نمود و وقتی مسلمان می‌شدند، از آن‌ها طلب نصرت می‌کردند که بعضی از مواردی‌ را که در سیرت ذکر شده است، برایت ذکر می‌کنم:

طلب نصرت از ثقیف: «ابن اسحاق گفته است وقتی ابوطالب فوت شد، قریش توانستند که رسول الله صلی الله علیه وسلم را مورد آزار و اذیت قرار دهند که قبلا در زمان حیات کاکای آن ابوطالب نمی‌توانستند آن‌حضرت را به این‌گونه مورد آزار و اذیت قرار دهند؛ پس رسول الله صلی الله علیه وسلم به طرف طائف بیرون شد؛ در حالی‌که طلب نصرت را از ثقیف و اهل قدرت تقاضا می‌کرد و به امید این‌که آن‌چه را از نزد الله سبحانه وتعالی آورده است، بپذیرد و به تنهائی به سوی این قوم رفت.

ابن اسحاق گفته است: زیدبن زیاد برایم گفت، از محمد بن کعب قرظی روایت شده که گفت، وقتی رسول الله صلی الله علیه وسلم به طائف رسید، به سوی یک تعداد از ثقیف قصد کرد که این تعداد و گروه در آن وقت سرداران و اشراف قوم‌شان بودند و آن‌ها سه برادر بودند؛ عبدیالیل بن عمروبن عمیر، مسعود بن عمروبن عمیر و حبیب بن عمرو بن عمیر بن عوف بن عقده بن غیرة بن عوف بن ثقیف که در نزد یکی از این‌ها زنی از قوم بنی جمح از قبیلۀ قریش بود، رسول الله صلی الله علیه وسلم در نزدشان نشست و آنان را به سوی الله سبحانه وتعالی دعوت کرد و سپس در خصوص نصرت اسلام و ایستاده‌گی‌ در برابر آنانی‌که از قومش با وی به مخالفت برخواسته بودند، با ایشان صحبت کرد؛ ولی یکی از آن‌ها برایش گفت: اگر الله ترا رسول فرستاده باشد، من پردۀ خانۀ کعبه را پاره می‌کنم. دیگری گفت: آیا الله غیر از تو کسی دیگری را برای رسالت نیافته است؟ و سوم‌شان گفت؛ من تا ابد با تو صحبت نمی‌کنم؛ اگر تو چنان‌که ادعا می‌کنی، رسول باشی، تو واقعاً بزرگترین خطری هستی که من جواب ترا بدهم و اگر تو بر الله دروغ می‌بندی، مناسب من نیست تا همرایت سخن بزنم. پس رسول الله صلی الله علیه وسلم از نزدشان برخواستند و از خیر قبیلۀ ثقیف ناامید شدند.

رسول الله صلی الله علیه وسلم نزد بنی عامر رفت: ابن اسحاق گفته است: زهری برایم گفت که وی در نزد بنی عامر ابن صعصعه رفت و آن‌ها را به سوی الله سبحانه وتعالی دعوت کرد و خود را برای‌شان معرفی نموده و نصرت خواست، مردی از ایشان که به آن بیحرة بن فراس می‌گفتند، برایش گفت: ابن هشام گفته است فراس بن عبدالله بن سلمه (الخیر) بن قشیر بن کعب بن ربیعه بن عامر بن صعصه بود، او گفت قسم به الله اگر این جوان را از قریش بگیرم، توسط این جوان عرب را می‌خورم؛ سپس گفت؛ برایم بگو اگر ترا در این مأموریتت بیعت کنیم و الله بر آنانی‌که ترا مخالفت کردند، پیروزت سازد آیا مسئولیت را بعد از خود برای مان می‌سپاری؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود این کار به اختیار الله سبحانه وتعالی است، هرجا خواسته باشد او می‌گذارد. او گفت: پس آن مرد برای رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت؛ آیا حلقوم‌های ما را به ذبح کردن عرب می‌دهی، اما وقتی الله ترا پیروز گردانید، کار را به غیر ما می‌سپاری؟ ما به این کار تو هیچ ضرورتی نداریم و به این ترتیب از نصرت دادن رسول الله صلی الله علیه و سلم ابا ورزیدند.»

دوم: قسمتی از کتاب هدایه و نهایه نوشتۀ ابن کثیر دمشقی چنین است: «گفت: سپس به مجلس رسیدیم که در آن سکینت و وقار و در آن‌جا بزرگان بودند که داری قدر و منزلت و شخصیت بودند؛ پس ابوبکر پیش آمد و سلام کرد، علی گفت، در حالی‌که ابوبکر در هرچیزی پیش قدم بود، ابوبکر برای‌شان گفت: این قوم کیست؟ گفتند از بنی شیبان بن ثعلبه. سپس من به سوی رسول الله صلی الله علیه وسلم نگاه کردم، او گفت: پدر و مادرم فدایت از این‌ها با عزت‌تر از قوم‌شان نیست.

در روایتی دیگری گفته است: قوم این‌ها در مورد تصمیم این‌ها هیچ عذری نمی‌‌آورند و این‌ها بهترین‌های قوم و مردم‌شان هستند و در بین این قوم مفروق بن عمرو و هانی بن قبیضه، مثنی بن حارثه و نعمان بن شریک بودند و نزدیک‌ترین قوم به ابوبکر مفروق بن عمرو بود. مفروق بن عمرو بر دیگران از لحاظ بیان و زبان غالب شدند که این شخص دو غده بر روی سینه‌اش داشت و نزدیک‌ترین قوم به ابوبکر بود.

ابوبکر رضی الله عنه برای آن گفت تعداد شما چطوری است؟ او برای ابوبکر گفت؛ ما بیشتر از هزار نفر نیستیم و هرگز به دلیل کم‌بودن هزار نفر شکست نمی‌خوریم. گفت قدرت‌مندان در بین شما چطور است؟ او گفت، ما تلاش می‌کنیم و بر هر قوم نیاز به تلاش است. ابوبکر گفت: جنگ بین شما و دشمن شما چطور است؟ مفروق گفت: ما زمانی‌که به خشم بیائیم، سخت‌ترین مردم هستیم. ما بهترین‌ها را اختیار می‌کنیم و سلاح را بر مردها ترجیح می‌دهیم و نصرت از جانب الله سبحانه وتعالی است. جنگ گاهی به نفع ما دور می‌خورد و گاهی بر شکست ما. بعد گفت گمان می‌کنم که تو برادر قریش هستی؟ ابوبکر گفت؛ اگر خبر رسالت آن به شما رسیده باشد؛ بلی این همان شخص است.

مفروق گفت: بلی به ما خبر رسیده است که همین را می‌گوید، ای برادر قریش، سپس به سوی رسول الله صلی الله علیه وسلم نگاه کرد و نشست و ابوبکر استاد شد؛ در حالی‌که ابوبکر با لباس‌هایش بالای رسول الله صلی الله علیه وسلم سایه می‌کرد، او صلی الله علیه و سلم فرمود:

« أَدْعُوكُمْ إِلَى شَهَادَةِ أَنْ لا إِلَهَ الا اللّه وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ، وَأَني رَسُولُ اللَّه، وَأَنْ تؤوونى وَتَنْصُرُونِي حَتى أُؤَديَ عَنِ اللَّه الذِي أَمَرَنِي بِهِ، فَإِن قُرَيْشًا قَدْ تَظَاهَرَتْ عَلَى أَمْرِ اللَّه، وَكَذبَتْ رسُولَهُ، وَاسْتَغْنَتْ بِالْبَاطِلِ عَنِ الْحَقِ، وَاللَّه هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمیدم...»

ترجمه: شما را فرا می‌خوانم به این‌که معبودی جز الله نیست و این‌که او تنها بوده و شریک ندارد، هم‌چنان شما را به این فرا می‌خوانم که فرستادۀ الله هستم و این‌که مرا جای داده و مرا نصرت دهید تا من آنچه را که الله سبحانه وتعالی فرمان داده اداء کنم، قریش امر الله را رد کردند و رسول الله را تکذیب نمودند و به خاطر باطل حق را رد کردند و الله ذاتی است بی نیاز و ستوده شده.

او گفت: این مثنی بزرگ ما و صاحب جنگ ما است. ای برادر قریشی سخنت را شنیدم و پسندیدم و آنچه را گفتی نظرم را جلب کرد. جواب من جواب هانی بن قبیصه است. ما دین خود را رها کردیم و ترا در همین مجلس پیروی کردیم و ما در بین دو سنگ قرار گرفتیم، یکی یمامه و دیگری سماوه. رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: این دو سنگ چیست؟ آن شخص گفت: یکی سرزمین خشک و زمین عرب است و دیگری سرزمین فارس و دریاهای کسری. ما تعهد کردیم که به کسری هیچ آسیبی نرسانیم و هیچ کسی را اجازه آسیب زدن ندهیم و این چیزی‌که تو ما را به سوی آن فرا می‌خوانی، چیزی است که پادشاهان آن را بد می‌برند، اما چیزی‌که به سرزمین عرب نزیک است، گناه صاحب آن بخشیده شده و عذر آن پسندیده می‌باشد؛ اما آنچه که در سرزمین فارس نزدیک است، گناه صاحب آن غیر بخشیده شده و عذر آن غیر پذیرفته شده می‌باشد؛ اگر می‌خواهی‌که ما ترا نصرت دهیم و ترا حفاظت کنیم، در خصوص همین عربی‌که نزدیک تو است، انجام می‌دهیم.

رسول الله صلی الله فرمود:

«مَا أَسَأْتُمُ الرد إِذْ أَفْصَحْتُمْ بِالصدْقِ، إِنهُ لَيَقُومُ بِدِينِ اللَّه إِلاَ مَنْ حَاطَهُ مِنْ جَمِيعِ جَوَانِبِه»

ترجمه: چی‌قدر زشت است رد کردن شما وقتی‌که به صراحت تصدیق می‌کنید، شکی نیست که اقامه کننده دین کسی گفته می‌شود که دین الله را از تمام جوانب برپا دارد.

سپس بیعت اول و دوم عقبه صورت گرفته و سپس هجرت صورت گرفت و دولت بر پا گردید... خلاصه این‌که اهل قدرت در سال‌های اول مکه و اوائل دعوت رسول الله صلی الله علیه موجود نبوده و مسلمان نشده بودند؛ هم‌چنان هیچ آماده‌گی برای نصرت رسول الله صلی الله علیه وسلم وجود نداشت. لذا رسول الله صلی الله علیه و سلم نصرت را برای اقامه دولت در مکه طلب نکرده و از کسانی‌که شرائط طلب نصرت را داشتند، نصرت را طلب کردند که ابتداء اسلام را استجابت نمایند؛رت را برای اقامه دولت در مکه طلب نکرد و از کسانی‌که شرائط طلب نصرت دارد داشتند نصرت را طلب کرد که ابتداء اسلام را استجابت در حالی‌که آنان اهل قوت و قدرت بودند و توان تغییر را داشتند که نهایتاً انصار این افتخار و شرف بزرگ را در دنیا و آخرت کسب کردند و بدون شک این کامیبابی بس بزرگی است و بعد از آن دولت اسلامی مکه را فتح کرد.

امید است که در همین حد کفایت کند و الله سبحانه وتعالی از همه عالم‌تر و با حکمت‌تر است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...

پوشش ویژه توسط دفتر مرکزی مطبوعاتی حزب‌التحریر پس از دو دهه چنگ صلیبی افغانستان به کجا رسیده است؟

  • نشر شده در سیاسی

به تاریخ 7 اکتوبر 2001م پیشوای کفر _آمریکا_ به همراه متحد خود انگلیس جنگ وحشیانه ای را علیه مسلمانان به راه انداخت. ایالات متحده شهرهای افغانستان؛ از جمله: کابل، کندهار، جلال‌آباد و برخی از شهرهای دیگر را با راکت‌های تاماهاک، بمب‌افکن‌ها و سلاح‌ها گوناگون دیگر مورد بمباردمان قرار داد. این راکت‌ها و بمب‌افکن‌ها از طریق فضای هوایی، آب‌ها و سرزمین‌های اسلامی پرتاب گردید که متأسفانه حکام خائن به ویژه پاکستان و ازبکستان اجازۀ چنین جنایت را به این متجاوزان جنایت‌پیشه فراهم کردند که این امر به مدت چند هفته بدون وقفه به طول انجامید. مسلمانان با سلاح‌های ساده ای که در مقایسه با متجاوزین داشتند شجاعت بی‌نذیری از خود در برابر آنان نشان دادند. ولی با این حال، حمله وحشیانۀ متجاوزین به همراه غدر و خیانت حکام در همسایگی افغانستان باعث شد تا این سرزمین به دست آمریکا در سال 2001م سقوط نماید.

شمار قربانیان افغان در ربع قرن گذشته به بیش از دو میلیون نفر رسید. این تعداد زیادی از قربانیان تنها از دورۀ آغاز حمله روسیه به افغانستان در سال 1979م تا ختم حملۀ آمریکا در سال 2001م کشته شدند. متأسفانه میزان فداکاری‌های بزرگ افغانستانی به انتصاب حامد کرزی به حیث دست‌نشاندۀ آمریکا در افغانستان تاج‌گذاری شد.

توافق‌نامۀ بن که قانون اساسی جدید افغانستان را قلم زد، در 5 دسامبر 2001م به تصویب رسید. آمریکا قطعنامۀ شماره 1386 را از شورای امنیت برای حمایت از این سند بدست آورد.  قانون اساسی که در این سند ذکر شده بود، با پوشش سازمان ملل، نقش برجسته‌ ای را در تصمیم‌گیری در امور داخلی و خارجی مردم افغانستان و نظارت به هر موضوعی در این سرزمین برای آمریکا داد. بناءً، سند مذکور، حضور آمریکا را در تشکیل کمیته قانون اساسی، تشکیل کمیته خدمات کارکنان ملکی، وظایف و صلاحیت‌های دولت، هرگونه تغییر در قوانین  مربوط به تمام بخش‌های دولتی و نظارت از تطبیق تمام جنبه‌های این سند فراهم کرد. این بدین معنی‌ست که آمریکا خود را حاکم واقعی این دولت قرار داده است، تا این که الله سبحانه‌وتعالی چیزی غیر از این بخواهد. این امر نیت پنهانی آمریکا را نشان می‌دهد که هدف این حمله همانا کنترل منطقه اسلامی‌ به عوض ایجاد یک دولت لیبرال بود.

 در واقع، آمریکا جنگی را که تحت عنوان مبارزه با تروریزم راه انداخت، مقدمه‌ی از جنگ صلیبی علیه اسلام و مسلمانان است. هدف آمریکا تحکیم بخشیدن هژمونی خود بر سرزمین‌های اسلامی و جدا سازی اسلام از زندگی مسلمانان می‌باشد؛ چنان‌چه که این کار را در افغانستان و عراق انجام داد/می‌دهد. این دقیقاً چیزی‌ست که در پیش‌نهاد خود برای شرق میانه بزرگ ثبت شده است. این یک جنگ صلیبی‌ست که اقدامات نظامی، سیاسی و آموزشی واقعیت آن را نشان می‌دهد و در هر جای از سرزمین‌های اسلامی که آمریکا جای پا پیدا نماید، آن را دنبال می‌کند. حتی بوش پس این هدف را از نخستین روزهای حادثه 11/9 سپتامبر 2001م افشاء کرده بود. وی در سخنرانی خود در 16 سپتامبر 2001م بیان کرد که جنگ با تروریزم یک جنگ صلیبی است.  افزون بر این، این سخن وی چهار روز پس از حادثه انفجار بزرگ بیان شده که این مدت محدود اصلاً برای تکمیل تحقیقات پیرامون این قسم یک حادثه بزرگ کافی نیست. این امر برنامه‌های پنهان شده در پشت پرده سیاسیون آمریکایی علیه اسلام و مسلمانان را آشکار می‌سازد. هرچند او گفت که (این جنگ صلیبی) دشمنان اسلام را به دور هم جمع کرد؛ ولی با این حال مسلمانان را نیز برای مقاومت در برابر آن متحد ساخت.

نیروهای آمریکایی در همکاری با نیروهای بین‌المللی آیساف (ISAF) و رهبری ناتو نتوانستند که کنترل اشغال را به طور کامل جز در پای‌تخت در دیگر مناطق گسترش دهند. تنها کابل به عنوان نمایش‌گاه عملیات نظامی قرار داشت که از بدو اشغال افغانستان توسط آمریکا یک روز هم متوقف نشد.

این همه بیان‌گر آن است که؛ آمریکا افغانستان را در حالی ترک کرد که دم اش بین پاهایش بود، بدون این که مذاکراتی را راه بی‌اندازد تا نفوذش را طوری تضمین نماید که اصلاً نمی‌توانست آن را از طریق جنگ بدست بیاورد!

ما در حزب‌التحریر می‌دانیم که در میان طالبان برادران صادق و مخلصی وجود دارد؛ از این رو، آن‌ها را مورد خطاب قرار می‌دهیم:

  1. این‌که مساله را درک نموده و گفتگو ها با امریکا را  متوقف سازید و برای امریکا اجازه ندهید چیزی را که از طریق جنگ بدست آورده نتوانست از این طریق بدست آورد.
  2. مطمئن باشید از این که مهم‌ترین و اساسی‌ترین قضیه برای مسلمانان قضیه بازگردانیدن خلافت پس از یک دورۀ طولانی غیابت است؛ زیرا، این فرضی‌ست که از جانب الله سبحانه‌وتعالی دستور داده شده و اطاعت از رسول الله صلی الله علیه وسلم است.
  3. و بدانید که مشارکت در حاکمیتی که  ترکیبی از اسلام و سکولاریزم باشد را هرگز خدای تعالی قبول نخواهد کرد؛ زیرا الله سبحانه‌وتعالی چیزی جز طیب را نمی‌پذیرد...

حق این است؛ چون الله سبحانه‌وتعالی می‌فرماید: ﴿فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ﴾ «آیا سوای حق جز گمراهی چیزی دیگری است؟» [یونس: 32].  پیروی از حق به تنهایی چیزی‌ست که طالبان، کشور، مردم و تمام مسلمانان را نجات می‌دهد... این چیزی‌ست که حزب‌التحریر شما را نسبت به آن نصیحت فرمود، چنان‌چه که قبلاً در آغاز حاکمیت تان شما را به اعلان خلافت اسلامی نصحیت فرمود. اگر چه شما آن را رد کردید و سپس به اشتباه خود متوجه شدید؛ تا جایی که ملا عمر رحمه الله در یکی از جلسات خود ابراز کرد ولی دیگر دیر شده بود... ما یک بار دیگر همان توصیه را تکرار می‌کنیم ، آیا نسبت به آن پاسخ مثتبی است؟

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ ۖ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ﴾

ترجمه: اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، چون خدا و پيامبر، شما را به چيزى فرا خواندند كه به شما حيات مى‌بخشد، آنان را اجابت كنيد، و بدانيد كه خدا ميان آدمى و دلش حايل مى‌گردد، و هم در نزد او محشور خواهيد شد.

مترجم: حذیفه مستمر

ادامه مطلب...

بعد از 20 سال جنگ علیه تروریزم چی اتفاق افتاد؟ Featured

20 سال از زمان اعلان "جنگ علیه تروریزم" که امریکا به بهانۀ حملۀ 11 سپتمبر بالای برج‌های مرکز تجارتی جهان در شهر نیو یارک سال 2001 آغاز کرده بود، گذشته است و بعد از این حادثه امریکا به‌اشغال افغانستان و عراق پرداخت. امروز امریکا با شکست ننگین، ترک کسانی که بالای آن اعتماد داشت و سوگواری فراوان در میدان هوایی کابل، از افغانستان عقب‌نشینی می‌نماید.

20 سال قبل، جهان با چشمان باز شاهد بود که "جنگ علیه تروریزم" در حقیقت بهانۀ دروغین امریکا بود که به هدف مبارزۀ تاریخی نظامی و سیاسی طرح شده بود تا سرزمین‌های اسلامی را‌اشغال، مردم‌اش را برده، ثروت‌اش را غارت کرده و بالای آن‌ها تسلط یابد. ‌هم‌چنان، رئیس جمهور امریکا جورج دبلیو بوش حتی این جنگ را جنگ "صلیبی" اعلان نمود.

از نقطه نظر نظامی، امریکا به شکل مستقیم به‌اشغال اففانستان و عراق پرداخت و تحت بهانۀ ‌اشغال در کشور‌های آسیای‌میانه و کشور‌های آسیای‌مرکزی و جنوبی پایگاه‌های بزرگ نظامی‌اش را گسترش داد. سپس؛ با استفاده از سرعت حضور نظامی برعلاوۀ نفوذ چندین سازمان‌های مسلح دیگر، خودش را بالای هر جنگ مسلحانه و کشمکش‌های که در این کشور‌ها اتفاق می‌افتاد تحمیل نمود تا برای توجیه مداخله‌اش چنان نشان دهد که امریکا تنها کشوری نبوده که این جنگ‌ها را شعله‌ور ساخته است.

از نقطه نظر سیاسی؛ امریکا بالای حکومت‌های سرزمین‌های اسلامی قوانین و اصلاحات در قوانین و سیاست‌های کشور را تحمیل نمود که به شکل مستقیم و غیر‌مستقیم مخالف مفکوره‌های اساسی اسلام بوده و حتی آن‌ها را مردود شمرد و در عوض ارزش‌های غربی را در کشور‌های اسلامی مروج و نهادینه ساخت. در نتیجه؛ اصطلاح و مفاهیم جهاد از بین رفت، تعلیمات امور‌جنسی در نصاب مکاتب درج گردید، قانون خانواده اصلاح و سازمان‌های هم‌جنس گرائی قانونی گردید. تحت بهانۀ مبارزه با "تکفیر و افراطیت" نقش فتوأ و اجماع علما زیر سوال رفت و آن‌ها را تحت فشار قرار دادند تا بگویند که مسلمانان و غیر‌مسلمانان در عقیده برابر اند.

سپس؛ برای این که امریکا اطمینان حاصل نماید که مسلمانان در مقابل‌اش قیام نمی‌کنند و به منظور حمایت از جنگ صلیبی در مقابل عکس‌العمل امت اسلامی در دیگر کشور‌های اسلامی و به هدف بسته نمودن دریجۀ ترحم مردمان دیگر کشور‌ها با امت اسلامی، امریکا با شعار "یا با ما یا با تروریست‌ها" بالای کشور‌های جهان فشار آورد تا در مبارزه علیه اسلام و تحریف آن شرکت نمایند. امریکا زندان گوانتانامو را ایجاد کرد، ویدیو کلیپ‌های را منتشر ساخت که در آن زندانی‌های مسلمان را شکنجه و تحقیر می‌نمود تا این روش برای متباقی دولت‌های جهان مثالِ باشد که در رفتار با مسلمانان رعایت کنند. این کار مسلمانان سراسر جهان را از نگاه اخلاقی ضربه زد و آن‌ها را در حالت متهم بودن قرار داد و هر مسلمان را وادار نمود تا برای جهان ثابت سازد که وی تروریست افراطی و دشمن بشریت نیست! این مبارزه برای حکام مسلمان خائن چراغ سبزِ بود تا بالای مسلمانان ظلم و آن‌ها را شکنجه کنند؛ لذا، دعوت‌گران را سرکوب، نهاد‌های دینی را مسدود و هر مرد و زنِ که مردم را به جهاد علیه نیرو‌های‌اشغال‌گر امریکا تحریک می‌نمود و یا حاکمیت قوانین الله سبحانه ‌و‌تعالی را در زنده‌گی می‌خواست را، دستگیر کردند. هنگامی که امریکا با نیروی وحشیانه‌اش بالای افغانستان و عراق حمله نمود، به سیاسیون خود مانند جان نگروپونت مراجعه کرد که نقشۀ "Salvador Option" را طرح نموده بود. این نقشه مبنی بر تحریک مردم یک کشور علیه خود شان طرح شده؛ بنا برآن مانند پرویز مشرف در پاکستان، حامد کرزی در افغانستان و نورالمالکی در عراق انتخاب شدند تا سیاست‌های شیطنت‌آمیز امریکا را تطبیق نمایند.

وضعیت به همین شکل باقی ماند تا این که انقلاب بهار‌عرب آغاز گردید و در قلوب امت امید مخلصانۀ آزادی آن‌ها را از چنگال حکام دست نشانده ایجاد کرد. این انقلاب برای امت تحرک و انرژی برای نهضت را ایجاد کرد و هر کسی که سوگوار بود و یا آرزوی مرگ را می کرد، دوباره جان گرفت. مانند دیگر قضایای مهم امت؛ موضوع اسلام به قضیه سرنوشت‌ساز مبدل شد و امت در فکر تطبیق دوباره نظام اسلام گردید. در هر گوشه و کنار شعار "رهبر ما همیشه حضرت محمد صلی الله علیه و‌سلم می‌باشد" سر داده شد تا این که مفکوره خلافت‌خواهی میان امت مسلمه عام گردید و انقلاب بهار‌عرب تقریباً مبدل به انقلاب بهار اسلامی گردید. این تحرک و خلافت‌خواهی خواب را از چشمان غرب به خصوص امریکا ربود و باعث نگرانی عمیق آن‌ها گردید. این انقلاب که تاریخ نظیرش را قبلاً ندیده بود تمام نقشه‌های غرب را که در جریان ده‌ها سال استعمار طرح کرده بود را نقشِ بر آب می‌ساخت. امریکا تلاش نمود تا انقلاب بهار‌عرب را خشن جلوه دهد و در ابتدا کاذبانه ادعا نمود که انقلاب‌ها باعث ویرانی می‌گردد. سپس؛ تلاش کرد تا به منظور از هم‌پاشیدن انقلاب، آن را به طرف جنگ علیه تروریزم جهت دهد تا این که رئیس جمهور امریکا اوباما گفت که بیش‌تر موهایم به خاطر جلسات در مورد انقلاب سوریه سفید شده است! امریکا و مزدوران‌اش بالای شهر‌های امت اسلامی هجوم بردند، میلیون‌ها تن را کشتند و ده‌ها میلیون دیگر را آواره کردند، قتل عام سر‌خط روزانۀ اخبار گردید و زندانی‌ها از شکنجه و تجاوز به ستوه آمدند. انقلابیون در سراسر جهان مورد حملات شدید و کشتار قرار گرفت و دولت‌های منطقه به منظور مهار کردن انقلاب تلاش کردند تا آن‌ها را وارد دهلیز‌های سیاست و امتیاز‌جویی نمایند.

دید غرب نسبت به امت اسلامی اساساً دید استعماری‌ست و امت نمی‌تواند با غرب مقابله نماید تا وقتی که تصمیم بگیرند و درک کنند که در مقابل آن‌ها قدرت‌های استعماری قرار دارد و باید آن‌ها را از ریشه در کشور نابود کرد. ‌هم‌چنان حکام فعلی مسلمانان که کلید کنترول کشور را در اختیار دارند و دروازه‌های آن را برای استعمار گشوده اند؛ اگر کلید کنترول کشور‌ها از آن‌ها گرفته نشود همیشه از عقب خنجر خواهیم خورد و قیمت آن را با جان و عزت خود پرداخت خواهیم کرد.

پس؛ حالا چی باید کرد؟ پاسخ این است که نقشه‌های استعمار را سرنگون و نفوذ آن را از کشور‌های اسلامی از بین ببریم و درک کنیم که هر راه حلی دیگری علتِ خواهد بود که امت اسلامی را مانند گاو شیری نگه می‌دارد که در واقع غرب برای آن می‌جنگد! الله سبحانه ‌و‌تعالی فرموده است:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاء مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَتُرِيدُونَ أَن تَجْعَلُواْ لِلَّهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَاناً مُّبِيناً﴾

]نسا:144[

ترجمه: ای اهل ایمان! کافران را به جای مؤمنان سرپرست و یار خود مگیرید. آیا می‌خواهید برای خدا بر ضد خودتان دلیلی‌اشکار (نسبت به عذابتان در دنیا و آخرت) قرار دهید؟!

در واقع؛ کسانی که قادر اند تا قدرت و عزت واقعی کشور‌های مسلمانان را برگردانند، اهل قدرت و نصرت اند، الله سبحانه ‌و‌تعالی فرموده است:

﴿وَحَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَسَى اللَّهُ أَن يَكُفَّ بَأْسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَاللَّهُ‌اشدُّ بَأْساً وَأَشَدُّ تَنكِيلاً﴾

]نسا:84[

ترجمه: و مؤمنان را (هم به جنگ با دشمن برانگیز و) تشویق کن؛ امید است خدا آسیب و گزند کافران را (از تو و مؤمنان) بازدارد و خداست که صولت وقدرتش شدیدتر، وعذاب وکیفرش سخت تر است.

این که چگونه به این هدف رسید باید گفت که با ایجاد رای‌عام بالای امت اسلامی و اهل قدرت و نصرت فشار آورد تا از الله سبحانه ‌و‌تعالی ترس داشته باشند و برای عزت و شکوه امت اسلامی تلاش نمایند. الله سبحانه ‌و‌تعالی فرموده است:

﴿وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ﴾

]صافات:24[

ترجمه: آنان را نگه دارید که حتماً مورد بازپرسی قرار می‌گیرند.

حزب‌التحریر با شما و در میان شما‌ست؛ رهبری و دعوت‌گران آن آماده برای تأسیس خلافت راشدۀ ثانی بر منهج پیامبر صلی الله علیه و‌سلم می‌باشد و ایجاد دولت و حاکمیت بر اساس فرهنگ اسلامی در اختیار شما‌ست که به زودی خلافت را احیأ خواهد شد که بعد از تأسیس‌اش، اولین دولت خواهد بود که رهبری دنیا را در دست خواهد گرفت، انشاالله.

انجینیر صلاح الدین عضاضه

رئیس دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

مترجم: عبدالله صالحی

ادامه مطلب...

شکست سیاست آلمان در افغاستان

بعد ازاین که طالبان ارگ ریاست جمهوری را بدون کدام درگیری و مقاومت به تاریخ 2021/08/15 تسخیر کردند، دولت آلمان چاره‌ای جز پذیرش علنی شکست سیاست خود در قبال افغانستان نداشت. سقوط کامل دولت دست نشانده در کابل که تغیر رژیم را در‌پی داشت، بدون شک ثابت می‌کند که سیاست خارجی و امنیتی آلمان باید از نقطه صفری خویش دوباره تنظیم گردد و باید از ساختار اتحاد نا‌متعادل کنونی خارج شود. یگانه راه برای جلوگیری از شکست بعدی و ایجاد روابط جیوپولیتیکی مثبت با سرزمین‌های اسلامی، اتخاذ یک جهت استراتیژیک جدید است.

اگرچه بحث‌های عمومی فعلی با موضوع تخلیه شهروندان آلمان و همکاران محلی افغان تحت کنترول است، ولی باز هم بحث اساسی در مورد جهت آیندۀ سیاست خارجی و امنیتی آلمان در دهلیزهای سیاسی برلین آغاز و در حال شکل گیری می‌باشد. نمایندگان دولت با وجود این که چیزی از دست شان ساخته نیست، اما به نتیجۀ نا‌امید‌کنندۀ طولانی‌ترین ماموریت نظامی در تاریخ جمهوری فدرال آلمان اعتراف می‌کنند. وزیر خارجۀ آلمان آقای هایکو ماس به تاریخ 2021/08/16 اظهار داشت: "تحولات روزهای اخیر بسیار تلخ و دردآور است و عواقب ناگوار زیادی بالای منطقه و هم‌چنین بالای ما خواهد داشت. از هر طرفی که نگریسته شود راه حلی برای بهبود وضعیت دیده نمی‌شود، همه ما - دولت فدرال، نهادهای استخباراتی و جامعه بین‌المللی - در مورد وضعیت اشتباه قضاوت کرده‌ایم... و ما باید در آینده سوالات متعددی را به شمول سوالات اساسی بپرسیم و به آن‌ها پاسخ دهیم."

چند ساعت بعد از این بیانیه، مرکل صدراعظم آلمان به‌شکل علنی چارچوب کلی ساختار اتحاد ماموریت‌های نظامی غرب را زیر سوال برد و هم‌چنان اهداف مورد نظر آن را نیز زیر سوال برده و گفت: "باید دانست که ماموریت ناتو در افغانستان اجازۀ نقش یک‌جانبه برای آلمان و سایر دولت‌های اروپایی نخواهد داد." صدر‌اعظم مرکل در پاسخ به این سوال که آیا مفکورۀ "ملت سازی" به عنوان بخشی از دورنمای کلی سیاست آلمان باقی خواهد ماند، گفت: "من باید به صراحت بگویم که ما باید این سوالات را از خود بپرسیم. زمانی‌که ما قادر بودیم که افغانستان را به حیث یک پایگاه (برای تروریزم) خنثی کنیم، همه مواردی که ذکر شد به میان نیامد و آنطور که آلمان توقع داشت پیش نرفت. ما حدود بیست سال در افغانستان باقی ماندیم، در جریان بیست سال آنچه که ما امیدوار بودیم متحقق نشد، لذا باید گفت که تمام آن تلاش‌ها موفقیت‌آمیز نبودند و باید از آن‌ها درس عبرت گرفت...، بلی! اهداف باید در چنین ماموریت‌ها کاهش یابد."

وزیر امور‌خارجه آلمان آقای ماس به تاریخ 21/08/2021، به نوبۀ خود سیاستِ "ملت‌سازی و سازمان" همراه با ماموریت‌های نظامی را زیر سوال برده گفت: "ماموریت ناتو در درجۀ اول این بود که اطمینان حاصل نماید که هیچ عملیات‌ (تروریستی) از خاک افغانستان راه‌اندازی نمی‌شود. سپس ناگهان موضوع در مورد آینده افغانستان تغیر کرد... آیا ماموریت ما برای دستیابی به صلح و حفظ حقوق بشر است؟ آیا این شامل صدور نظام سیاسی ما نیز می‌شود؟ مطمئناَ این امر در افغانستان شکست خورده است!"

 ماس هم‌چنان ساختار فعلی ناتو و توزیع نقش‌های همراه را با انتقاد، گفت: " در‌حالی که تصمیمات واقعی توسط واشنگتن صادر می‌شود، آن‌گاه هیچ جایی برای بروکسل بخاطر اشتراک در آن‌ها وجود ندارد، بلکه این (بروکسل) فقط وظیفه پیاده‌سازی آن تصامیم را دارا‌ست!"

این بدبینی درحال رشد به جهت فعلی سیاست خارجی و امنیتی آلمان، محدود به نمایندگان دولت نیست. به عنوان مثال، مارکوس کیم، کارشناس موسسه علم و سیاست، در مورد تهدید وزیر‌امور‌خارجه مبنی بر توقف تمام نوع کمک‌های مالی در صورت ایجاد خلافت، گفت: " این سیاست خارجی آلمان به‌درد نمی‌خورد و منجر می‌شود این وضعیت به سوی آشفتگی برود... به نظر من این شیوه ابزار موثری برای تاثیرگذاری بر طالبان به منظور تغیر رفتار آن‌ها نیست." به گفتۀ کیم، شعار فعلی که عبارت است از عدم به رسمیت شناختن، عدم مذاکره، عدم کمک‌های پولی، هیچ‌گونه استراتیژی در برخورد با طالبان را نشان نمی‌دهد. به دلیل شکست سیاست آلمان در افغانستان، صداهای انتقاد‌کننده از ماموریت‌ ارتش‌آلمان در مالی نیز افزایش یافته است و هم‌چنان فقدان استراتیژی آلمان در قبال تغیر مورد انتظار در توازن قدرت در آسیای‌مرکزی مورد انتقاد قرار گرفته است.

سیگمار گابریل، وزیر مالیه و امور‌خارجه سابق، آشکارترین انتقاد را وارد کرد که گفت: "سیاست خارجی ارزش‌محور و پروژه آرمان گرایانه ( ایده آلِ) "‌ملت‌سازی" در عراق و افغاستان به شکل بسیار بد و فجیع شکست خورده است. در دو‌ دهه و بیلیون‌ها کمک مالی، اصولاً در ساختار یک بنیاد مستحکم برای چنین پروژۀ حتی موفق نشده‌اند. تا زمانی که اراده سیاسی در بین صاحبان زمین و نخبه‌گان وجود نداشته باشد، ساختار دموکراتیک را نمی‌توان از خارج به یک کشور تحمیل کرد؛ حتی با استفاده از ابزارهای نظامی و مالی وسیع. به‌جای پای‌بندی به پروژۀ "ملت سازی" ما باید بیش‌تر روی سیاست واقعی تمرکز کنیم که این کار بهتر و کم‌تر جاهلانه به نظر می‌رسد."

با توجه به شکست سیاست آلمان در افغانستان و بحث راهبردی (استراتیژیک) در دهلیزهای سیاست آن، حزب‌التحریر بار دیگر از دولت آلمان می‌خواهد تا سیاست خارجی و امنیتی خود را با توجه به توسعه جیوپولیتیکی در حال تغیر جهت داده و از سهم باقی ماندۀ خود در روابط‌اش بهره‌مند شود و رابطۀ مثبت با کشورهای اسلامی ایجاد کند. برای این کار، آلمان باید از دلبستگی فعلی به نهاد‌های آتلانتیک رهایی یابد و تمام سیاست‌های هژمونی اقتصادی، سیاسی، فرهنگی یا نظامی را نه تنها در افغانستان بلکه در مالی، سودان جنوبی، کوزوو، لبنان، سوریه، اردن و عراق متوقف سازد. اگر این اتفاق نیفتد، سیاست استعمارجویانۀ آلمان در کشورهای اسلامی حداقل با تأسیس خلافت متوقف خواهد شد و به یک شکست کلی و تحقیرآمیز تبدیل دچار خواهد گردید که نمونۀ آن از عکس‌ها و فیلم‌هایی افغانستان به طور واضح محسوس است. الله سبحانه‌ و‌تعالی می‌فرماید:

﴿وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَىٰ أَمْرِهِ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴾

ترجمه: و الله سبحانه‌ و‌تعالی بر کار خود چیره و مسلط است، ولی بیش‌تر مردم نمی‌دانند.

]یوسف:21[

#Afghanistan #Afghanistan افغانستان#

دفتر‌مطبوعاتی‌حزب‌التحریر- آلمان

مترجم: احمد احمدی

ادامه مطلب...

کودتای نظامی در گینه

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

فردای روز سه شنبه مؤرخ، 14/9/2021م شورای نظامی گینه، اعلان داشت که به هدف زمینه‌سازی برای تشکیل دولتی در این سرزمین، با قدرت‌های سیاس، جامعه مدنی، نمایندگان شرکت‌های معادن، سلسله دیدارهای خواهد داشت.(منبع: دارالهلال، مؤرخ: 12/9/2021م) این درحالی است که گینۀ کونکری در شام‌گاه یک شنبه مؤرخ، 5/9/2021م شاهد کودتای نظامی به رهبری فرماندۀ نیروه‌های ویژه، مامادی دومبویا بود، چنان‌که این فرمانده در یک بیانۀ تلویزیونی اعلان داشت که رئیس جمهور الفا کوندی را بازداشت، پارلمان و حکومت را منحل، کار و عمل به مقتضای قانون اساسی را متوقف و مرزهای کشور را مسدود ساخته است. پرسش‌ام این است که در عقب این کودتا کیست؟ و آیا این کودتا به کشمکش‌های بین‌المللی بالای این سرزمین، ارتباط دارد؟

پاسخ:

خوب است برای بیان دیدگاه درست در ارتباط به این مسئله، موارد زیر را ارائه نمود:

اول: "رهبرکودتا فرمانده مامادی دومبویا، در پایان کودتا، شام‌گاه روز یک شنبه، مؤرخ 5/9/2021م از طریق شبکۀ تلویزیون رسمی گینه گفت: ما تصمیم بر این گرفتیم که تمام نهادهای حکومتی را منحل و تمام مرزهای زمینی و هوایی را ببندیم. همان‌طور گفت: کسانی‌که علاقه‌مند پیشبرد وظایف‌شان هستند، می‌توانند به شکل عادی به کارشان ادامه دهند. وی از نظامی‌ها خواست که در پایگاه‌های خویش باقی بمانند و گفت: علاوه بر فقر و فسادگسترده، مسئول شرایط بد، بی‌عدالتی، صدمات وارده بر شهروندان، عدم احترام به حقوق و ارزش‌های دیموکراتیک، سیاسی شدن امور اداری، دولت می‌باشد. گفت: ما تصمیم بر این گرفتیم که رئیس جمهور الفاکوندی را که در سن 83 ساله‌گی قراردارد، بازداشت نماییم. همان‌طور‌ اعلان داشت که به جای هریک از فرمان‌داران این سرزمین، یک نظامی گماشته خواهد شد. در روز دوم کودتا نیز در یک سخنرانی تلویزیونی، وعدۀ تشکیل حکومت وحدت ملی با ادارۀ انتقالی داد. اما مدت زمان حاکمیت این اداره را مشخص نساخت. از وزاراء و مسئولین بلند پایۀ دولتی خواست که یک نشستی با وی داشته باشند و متخلفین از حضور در این نشست را تهدید کرد که این تخلف‌شان را سرکشی و شورشی علیه کمیتۀ گردهمای دموکراتیک ملی محسوب می‌دارد (نامی‌که نیروهای ویژه بر خود اطلاق نموده اند. سربازان این مسئولین را به شکل کاملاً بدور از احترام به مقر ارتش در کونکری پایتخت این کشور بردند). دومبویا گفت:  دیگر سیاست را به یک نفر نخواهیم سپرد، بلکه سیاست را تحویل مردم خواهیم نمود، وی گفت: باهم قانون اساسی‌ای را می‌نویسیم که در میدان واقعیت بتواند مشکلات مان را حل نماید. ... تمام این موارد دلالت بر این دارد که دومبویا می‌خواهد در دورۀ انتقالی و پس از آن، حکومت را خود در دست داشته باشد.

دوم: این‌که می‌بایست چند قدمی را به عقب برداشته و آنچه را در پایان سال 2008م مانند این کودتا به وقوع پیوست، به یاد بیاوریم. در آن سال یک گروه نظامی به رهبری رئیس موسی کامارا، چهار ساعت پس از وفات جنرال لانسا کونتی، رئیس جمهور گینه، کودتایی راه‌اندازی و پس از آن اعلان داشتند که قصد ندارند تازمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، در پایان سال 2010م، یعنی بیشتر از دوسال قدرت را در دست داشته باشند. ما جزئیات آن کودتا را در پاسخ به پرسش تاریخ 22/12/2008م بیان داشته واضح ساختیم که امریکا در پشت آن می‌باشد؛ چیزی‌که بعداً نیز ثابت گردید. در واقع در نوامبر 2010م انتخابات برگزار و الفاکوندی که مخالف حکومت جنرال لانساکونتی "مزدور فرانسه" بود، در آن پیروز شد. آنچه در مورد الفا کوندی شهرۀ عموم گردیده است این است که وی به عنوان مخالف و منتقد تاریخی توصیف می‌شود؛ چنان‌که در برابر تمام حکومت‌های حاکم بر گینه از زمان استقلال آن در سال 1958م به مخالفت برخاسته است. به همین دلیل به اروپا تبعید شده و تا پیش از نشستن بر کرسی قدرت در سال 2010م به اعدام و زندان نیز محکوم شده است. (منبع: الجزیره مؤرخ:24/10/2015م)، وی کسی بود که به آن به عنوان ناجی مردم از ظلم مزدوران فرانسه، نگاه می‌شد. زمانی‌که نظامی‌های وابسته به امریکا دست به کودتای سال 2008م زدند، الفاکوندی در برابرا آنان یک موضع گیری معتدل داشت، بلکه از آنان خواست که طبق وعدۀشان انتخابات برگزار نمایند، تا این‌که انتخابات برگزار شده و الفاکوندی در آن برنده شد. به همین ترتیب در انتخابات 2015 نیز برنده شد، دورۀ حکومت آن در سال 2020 به پایان رسید و طبق قانون اساسی دیگر حق اشتراک در انتخابات و حکومت را نداشت. بنابراین وی در سال 2019م یک همه‌پرسی انجام داده، قانون اساسی را تعدیل  و در اکتبر 2020م انتخاباتی را برگزار و با وجود سطح بالای اعتراضات و مخالفت‌ها علیه این همه‌پرسی و این‌انتخابات و باوجود اتهامات مبتنی بر تقلب در آن، وی بار دیگر برنده شد. محکمه قانون اساسی، در دسامبر 2020م مبنی بر برنده شدن کوندی بر رقبایی‌که شکایات خویش را به محکمه پیش کرده بودند، قرار صادر نمود. اما از آن‌جای این مرد با اعتماد برخود و برحمایت مردمی‌که از آن برخوردار بود، کسی‌را که به زودی باعث سرنگونی وی می‌شد، درست محاسبه نکرد؛ باوجودی‌که آن شخص ارتش را نیز باخود همراه داشت.

سوم: این‌که پس از آن این‌کودتا علیه وی در 5/9/2021م انجام و آن نیز دستگیر شد... که وکنش‌های بین المللی و منطقه‌ای وارده علیه این کودتا واضح می‌سازد که در پشت آن چه کسی قرار دارد:

أ- امریکا علیه این کودتا واکنش شدیدی نشان داد؛ چنان‌که در بیانه‌ای‌که سخنگوی وزارت خارجۀ آن، نید برایس ایراد نمود، چنین گفت: «ایالات متحده این تصاحب قدرت توسط نظامی‌های گینه و آنچه در شام‌گاه روز شنبه در کونکری پایتخت این کشور رخ داده است را تقبیح می‌کند و هرگونه خشونت و اقداماتی بیرون از قانون اساسی تنها به بازگشت به واقعیتی‌که گینه از صلح، ثبات و رافاه در آن برخوردار بود، منجر می‌شود.» و نیز بیانه افزود که «ممکن است حوادثی‌که در پایتخت گینه کونکری به وقوع پیوسته، از توانایی ایالات متحده و شرکای بین‌المللی دیگرِ گینه، برای حمایت از این کشور بکاهد‌. کمک و حمایتی‌که سعی در وحدت و ایجاد آیندۀ بهتری را برای مردم گینه در پی‌ دارد.» بیانه گفت: «ما طرف‌های قضیۀ گینه را به احترام بر قانون اساسی، خودداری از خشونت و پایبندی به حاکمیت قانون فرامی‌خوانیم. ما مکرراً طرفین را تشویق بر این می‌کنیم که برای ایجاد راه‌حل مسالمت‌آمیز و دیموکراتیک، گفتگوی ملی راه‌انداز نمایند، تا این‌که در واقع گامی برای گینه برداشته باشند...» (منبع: سایت رسمی وزارت خارجۀ امریکا، رویترز، مؤرخ 6/9/2021) این واکنش امریکا دلالت بر این دارد که این کودتا مانند کودتای سال 2008م کدام منفعتی برای امریکا ندارد، زیرا واکنش امریکا در ارتباط به کودتای 2008م یک واکنش مجهول بود و هیچ‌گاه آن را تقبیح ننمود، بلکه حتی در آن زمان گفت: «ما باشرکای مان در منطقه، دولت‌های دیگر و اتحادیۀ افریقا در تلاشیم، تا نهادهای گینه را در برداشتن گام‌های لازم برای انتقال دیموکراتیک و مسالمت‌آمیز، قدرت در گینه، تشویق نماییم.» سخنی‌که مؤید منافع عاملین کودتا در آن زمان بود. اما این بار امریکا این کودتا را تقبیح نموده، آن را خشونت‌بار تعبیر کرد، تهدید به محدودسازی حمایت‌ها از گینه نمود، خواستار پایبندی به قانون اساسی، پیمودن مسیر دیموکراتیک  و به جای نظامی‌ها خواستار حاکمیت قانون شد.

ب- این درحالی است که وزارت خارجۀ فرانسه پس از این کودتا بیانۀ مجهول و سخنان سردرگمی را ایراد نمود که در آن چنین آمده است: پاریس درخواست مجموعۀ اقتصادی دولت‌های غرب افریقاء را لبیک گفته و تلاش‌هایی‌که برای تصاحب قدرت در گینه انجام شده را محکوم و خواستار بازگشت به طرف یک نظام مبتی بر قانون اساسی می‌باشد. (منبع: AFP 6/9/2021م) این سخنان فرانسه بدون هیچ‌گونه جدیتی، یک نوع سازش با افکارعامه علیه کودتا بود، چنان‌که فرانسه خواستار بازگشت رئیس جمهور کوندی به قدرت نشد، عاملین کودتا را تهدید به مجازات ننمود. این موضع‌گیری آن بسان موضع‌گیری که در برابر کودتای مالی علیه مزدورش ابراهیم گیتا داشت، یک واکنش منفعل نبود، چنانچه فرانسه در آن زمان کودتای مالی را به سطوح بالای تقبیح کرد. رئیس جمهوری فرانسه در آن زمان گفت: «رئیس جمهور ماکرون اوضاع را از نزدیک دنبال کرده و تلاش برای شورش در حال حاظر را محکوم می‌کند.» لودریان، وزیر خارجۀ فرانسه گفت: «فرانسه با شدیدترین الفاظ این واقعۀ خطرناک را محکوم می‌کنند...»(ما جزئیات کودتای مالی را در پاسخ به پرسش مؤرخ 1/9/2020م بیان نمودیم) اما هم ریاست جمهوری فرانسه و هم وزارت خارجه آن کودتای گینه را به شکل قطعی محکوم ننمودند، بلکه محض بیان داشتند که با مجموعۀ اقتصادی دولت‌های غرب افریقا هم صدا می‌باشند، چیزی‌که دال بر عدم علاقۀ فرانسه به محکومیت کودتا بوده و گویا که این گروه اداری ناکارا را مدیریت می‌کند. با توجه به آن‌چه بیان شد، نتیجه می‌گیریم که فرانسه در اصل پشت کودتای اخیر گینه می‌باشد.  

ج- اگر سابقۀ فرماندهی کودتا را دنبال کنیم، مطمئن می‌شویم که در واقع فرانسه در پشت این کودتا می‌باشد. طبق آن‌چه در روزنامه‌های فرانسوی گزارش شده است، فرماندهی کودتا مامادی دومبویا متولد 1980م، آموزش یافتۀ مدرسۀ نظامی سومور در غرب فرانسه می‌باشد. در آن مدرسه دیپلوم تحصیلات عالی نظامی را در یافت. اعتماد ضابط‌های فرانسوی را کسب، به درجۀ گروه بان ارتقاء نمود و به بخش خارجی ارتش فرانسه، که در 10 مارچ 1831م تأسیس شده بود، ملحق شد. همان‌طور دومبویا در بسیاری از مأموریت‌های مربوط به بخش فرانسوی ارتش در شهرهای مختلف این کشور، نیز شرکت و با وفاداری کامل به فرانسه خدمت نمود، تا این‌که پس از 15 سال به گینه برگشت و در سال 2018م به عنوان مسئول نیروهای ویژه منصوب و در سال 2019م به درجۀ فرماندۀ کل این نیروها ارتقاء یافت.در سال گذشته در مورد تمایل و اشتیاق این فرمانده برای افزایش قدرت و نفوذ نیروهای ویژه‌ای كه آنان را از آدرس وزارت دفاع رهبری می‌نمود، اطلاعاتی دست به دست شد، در ماه می سال گذشته نیز مبنی بر برنامه ریزی کودتا از جانب این فرمانده و همانطور دستگیری وی، اخباری شایع شد؛ اما دولت آن اخبار را تکذیب نمود و ظاهر قضیه طوری به نظر می‌رسید که اقدامات دومبویا تلاش برای کودتا نبوده، بلکه وی خواستار جدایی نیروهای ویژه از وزارت دفاع بوده است. به همین دلیل رئیس جمهور کوندی و حکومت کدام تردید کافی در این ارتباط نداشتند، نتوانستند که در مورد شایعات مطمئن شوند. بناءً وی را هم‌چنان تحت نظارت نگهداشتند، چون وی نتوانیسته بود که نیروهای ویژه را از وزارت دفاع جداساخته و دستگاهی مستقلی را ایجاد کند که از طریق آن بتواند آنچه را که قصد انجام آن را دارد انجام دهد.

چهارم: این‌کودتا باعث افزایش قیمت المونیم در بازارهای جهانی شد؛ طوری‌که از ده سال بدین سو به بالاترین قیمت خود رسیده است، چون ترس براین است که دیگر به بازار عرضه نگردد، چون گینه بزرگترین عرضه کنندۀ مادۀ بوکسیت که در تولید المونیم از آن کار گرفته می‌شود، می‌باشد. فرمانده کودتا در تلاش است تا به شرکت‌ها سرمایه‌گذار خارجی اطمنان بدهد که رهبری جدید کونکری،  به تعهدات‌شان در ادامۀ فعالیت‌های عادی در این کشور پایبند است. شورای نظامی به رهبری کولونیل مامادی دومبویا در روز سه شنبه با رؤسای احزاب و رهبران قبایل، در روز چهار شنبه با سازمان‌های جامعه مدنی و نمایندگان دپلوماتیک و در روز پنچ شنبه با رؤسای شرکت‌های معادین فعال در گینه و به همین ترتیب با اتحادیۀ پیشه وران در گینه،  قصد داشت دیدارنماید. در حالی‌که گینه از لحاظ عرضۀ مواد خام بوکسیت که برای تولید المونیم از آن کار گرفته می‌شود، یکی از غنی‌ترین کشورهای جهان می‌باشد. در این سرزمین معادن فعال استخراج آهن، طلا و الماس می‌باشد، اما بازهم یکی از فقیرترین کشورهای جهان است. این کودتا باعث افزایش سطح بالای قیمت المونیم در بازارهای جهانی شد، البته در سطحی‌که درسال‌های اخیر تاکنون بی سابقه بوده است. شورای نظامی در تلاش است تا شرکت‌های فعال در گینه را اطمینان بدهد که به فعالیت‌های خویش ادامه داده و این‌که به تعهدات شان احترام خواهد شد...(منبع: دارالهلال. مؤرخ 12/9/2021م)

پنجم: این‌که معمولاً این معادن و معادن سرشار دیگر گینه را شرکت‌ها به غارت برده، چیزی برای مردم گینه باقی نمی‌گذارند؛ در حالی‌که این کشور از لحاظ دارا بودن معادن بسیاری از مواد خام از جمله غنی‌ترین کشورها محسوب می‌شود. مردم آن از فقرو محرومیت و از شیوع انواع بیماری‌ها رنج می‌برند. ساکنین آن از فقیرترین مردم جهان می‌باشند! با این‌آگاهی که اکثریت بیشتر مردم آن مسلمان اند. گینه سرزمینی می‌باشد که فرانسه آن را استعمار و در سال 1958م استقلالش را به گونۀ تشریفاتی و شکلی اعطاء کرد، اما این سرزمین  هم‌چنان تحت نفوذ فرانسه قرار داشت. فرانسه در این سرزمین همواره دولت را بناء، ارتش را ترکیب، زمامداران  و سیاسیون را خود تربیه و تعیین می‌نمود. اقتصاد آن را تحت سیطرۀ خود داشت. فرهنگ‌اش بالای این سرزمین حاکم بود. امریکا خواست باوی رقابت کرده و آن را از این سرزمین بیرون سازد، تااین‌که جای آن را گرفته و نفوذ خویش را در این سرزمین پهن و دارائی‌های آن را در اختیار گیرد، چون دولت‌های غربی در افریقاء هدفی جز استعمار ندارند. رشد و پیشرفت این سرزمین و معالجۀ مشکلات مردم آن برای آن‌ها هیچ اهمیتی ندارد. اما آن‌ها از به دست آوردن حکومت، حکام و فرماندهان ارتش در این سرزمین‌، به عنوان وسیلۀ استعماری بهره برده و بدلیل وفور امکانات گشترش نفوذ و استعمار، ذریعۀ زمام داران ارزانی‌که آنان را از میان سیاسیون و نظامی‌ها خریداری می‌نمایند، دیگر به فرستادن اردوهای خویش بسان سابق ضرورتی ندارند. زمانی‌که عدۀ از سیاسیون، نظامی‌ها و یا نظام را به دست آوردند، هرگونه که بخواهند دست به کودتای نظامی می‌زنند. سپس دروازۀ استعمار و گسترش نفوذ برای‌شان باز می‌شود. این‌گونه کشمکش‌های بین‌المللی در میان دولت‌های استعماری بالای دولت‌های کوچک مخصوصاً دولت‌های افریقایی، هم‌چنان شعله‌ور می‌باشد،  ممکن نیست که مردم از زیربار این اوضاع بد آشکار، بدرآمده و نجات یابند، مگر به بازگشت اسلام در قدرت از طریق برپایی خلافت راشده در یکی از سرزمین‌های اسلامی و در بیشتر سرزمین‌های اسلامی؛ دولتی‌که استعمارگران را رانده و تمام سرزمین‌اسلامی را از چنگال استعمار آزاد می‌سازد، دارای آن را به مردم آن باز می‌گرداند، محصولات آن را در میان مردم آن توزیع می‌نماید، آنان را به سمت رشد و بیداری سوق می‌دهد.

﴿وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ (4) بِنَصْرِ اللَّهِ يَنْصُرُ مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ﴾ [روم: 4-5]

ترجمه: در آن روز است که مؤمنان به یاری الله (سبحانه و تعالی) که هرکه را به خواهد یاری می‌کند، شادمان می‌شوند، او الله (سبحانه و تعالی) پیروز مند و مهربان است.

برادرتان عطاء بن خليل أبوالرشته 

ادامه مطلب...

حکم هدیه دادن به خریداری‌که مبلغ معینی خریداری کند

  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

در پاسخ به پرسش ابوالبراء محمد علی

پرسش

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

الله متعال دروازه‌های علم و معرفت را بر شما شیخ بزرگوار عطاء بن خلیل ابوالرشته بگشاید و از او سبحانه وتعالی می‌خواهم که نصرت اهل قوت و قدرت و انسان‌های متقی و پاک را برای تان فراهم نماید! پرسش من خدمت شما این است که: بعضی از فروشگاه‌ها اقدام به نوعی از تبلیغات می‌کنند به این طریق که هرگاه یک خریدار جنسی را به قیمت 20 دینار خریداری کند، در این صورت خریدار به یک قرعه‌کشی مبهمی داخل می‌گردد تا جایزه به دست آورد.

پرسش این است که: آیا این اعلان به حرام داخل است؟ یا جواز دارد؟ اگر ثبت نام خریدار از طرف صاحب فروشگاه صورت گیرد، بدون این‌که خریدار بداند، آیا خریدار به حرام داخل می‌شود؟ یا صاحب اعلان به حرام گرفتار شده است؟  الله متعال به شما برکت دهد و ما را بر بیعت تان در بیت المقدس به زودی جمع نماید. بإذن الله!

پاسخ

وعلیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

قبلاً هم پاسخی در مورد چنین پرسشی به تاریخ 14/5/2007 م ارایه کرده بودیم که برای تان نقل می‌کنم: «بیع غرر باطل است، به این خاطر که جنس فروخته شده باید معلوم باشد. در صورتی‌که جنس معلوم باشد معامله صحت دارد، در غیر این صورت مجهول بودن جنس سبب باطل شدن معامله می‌گردد. اما حالاتی که شما ذکر نمودید در واقعیت‌های مختلف، متفاوت می‌باشد که احکام آن قرار ذیل است:

1-      در صورتی که فروشنده برای خریدار به یک اندازۀ معینی هدیه بدهد یا به صورت بخشش بیفزاید و یا مانند آن جایز است و این معامله درست می‌باشد و زیادتی‌که فروشنده برای خریدار داده است، تحت نام بخشش قرار گرفته و صحیح می‌باشد.

2-      گذاشتن هدیۀ مشخصی در یک جنس مشخص؛ قاشقی، ساعتی برای اطفال و... یا این‌که ورقی را بگذارد و در آن اسم جایزه نوشته باشد تا خریداری‌که آن را در بین جنس خود یافته است نزد تاجر برود و همان جایزۀ مشخص شده و یا نوشته شده بر ورق را تسلیم شود، این عمل جواز دارد و این معامله صحیح می‌باشد تا زمانی‌که جنس فروخته شده معلوم باشد، مثلاً: صندوق کلینکس که در داخل بعضی از قوطی‌های آن هدیه‌ای باشد، در این صورت معامله صحیح است، زیرا خریدار، مبلغ پولی را برای خریداری صندوق کلینکس پرداخته است و در داخل آن ساعتی یافته که به عنوان هدیه گذاشته شده و اگر نیافت هم چنین جایز می‌باشد؛ چرا که وی صندوق کلینکس را خریداری کرده و پول آن را پرداخته است و فروشنده مجبور نیست تا به وی هدیه بدهد؛ پس اگر چیزی در آن یافت جایز است و اگر چیزی هم در آن نیافت معامله جایز است.

3-      فروش صندوق قفل شده‌ای که مشخص نیست داخل آن چی می‌باشد، گاهی ممکن است خالی باشد یا چیزی در داخل آن باشد که بیشتر از قیمت پرداخته شده ارزش داشته باشد یا چیزی در داخل آن باشد که برابر با قیمت پرداخته شده باشد و یا هم کمتر از آن چه پرداخته است. در این صورت این بیع غرر است و چنین معاملۀ جواز ندارد.

4-      گذاشتن یک شماره در میان جنس مشخصی تا این‌که صاحب جنس توسط آن شماره در قرعه‌کشی جوایز داخل گردد، چنین عملی بیشتر به باب قمار داخل می‌شود، زیرا قمار آنست که شخص برنده از بازنده یا شخص کامیاب از شخص ناکام چیزی بگیرد و هر کاری‌که دو طرف معامله در آن به شکلی شریک باشند که کامیاب از ناکام چیزی بگیرد، در قمار داخل است.

اگر چند نفر با اوراقی بازی کنند، به این گونه که برنده از بازندگان چیزی بگیرد، این عمل قمار شمرده شده و حرام است. هرگاه دو نفر با هم در اسپ‌دوانی، بایسکل‌سواری یا با موتر مسابقه دهند و برندۀ مسابقه از بازنده چیزی بگیرد، این عمل قمار است. هرگاه ده نفر اسم‌های شان را بر یک ورق یا بر اعدادی بنویسند و سپس آن را در صندوق انداخته و یک ورق به صورت قرعه‌ بردارند و صاحب آن ورق از کسانی‌که اوراق‌شان در قرعه بالا نیامده چیزی بگیرد، این عمل قمار بوده و حرام است، به همین قسم دیگر موارد...

حالا می‌پردازیم به شماره‌هایی‌که در جنس فروخته شده گذاشته می‌شود تا بعد از آن شامل قرعه‌کشی گردد، اغلب فروشنده در زمان فروش جنس، قیمت جایزه را در حساب داخل می‌سازد. مثلاً جایزه‌ای که مورد قرعه‌کشی قرار می‌گیرد، قیمت آن یک هزار دینار است و شمارۀ آن «50»، این شماره را شخص فروشنده در میان هر ده هزار قوطی می‌گذارد، یعنی در این قوطی شمارۀ 1، در آن قوطی شمارۀ 2 و ..... تا 10000 که در میان آن شمارۀ 50 وجود دارد و شخص فروشنده قیمت جایزه (یک هزار دینار) را در نرخ تمام ده هزار قوطی داخل می‌نماید و عوض این‌که یک قوطی را به یک دینار بفروشد، آن را با زیادت ده قروش به فروش ‌می‌رساند و شخص فروشنده در زمان قرعه‌کشی بعد از فروش ده هزار قوطی در نرخ اجناس فروخته شده 10000 * ده قروش افزوده است، یعنی یک هزار دینار که عبارت از همان قیمت جایزۀ است که برای شخص برنده می‌دهد، در این صورت شخص برنده گویا جایزه را از سرمایۀ بازندگان شماره‌ها به دست آورده است، گرچه این قضیه به صورت واضح دیده نمی‌شود.

ممکن که یک شخص بگوید: اگر تاجری در میان اجناس خود شماره‌های گذاشته باشد تا مردم توسط آن شماره‌‌ها برندۀ جایزه شوند و در عین حال جنس خود را به قیمت عادی آن بفروشد تا خریداران را برای خرید جنس خود تشویق و ترغیب نماید و این تاجر از طریق تغییر نرخ‌ها، قیمت جایزه را در حساب داخل نسازد، در این صورت حکم آن چگونه است؟

اگر چه این کار احتمالی است که جایزه را بدون زیادت نرخ جنس، جهت تشویق خریداران بگذارد و این احتمال بسیار ضعیف می‌باشد، خصوصاً زمانی‌که جایزه بزرگ باشد، مانند قرعه‌کشی بر یک موتر یا مانند آن.

به هرحال، اگر برنده شدن شخص به حساب ارقام بازندگان ارتباط نداشته باشد، باز هم این عمل تحت امور مشتبهات داخل است.

نصیحت من به برادرانی‌که جنسی را خریداری می‌کنند، اینست که به مواردی‌که دربرگیرندۀ شماره‌های قرعه‌کشی باشد، اشتراک نکنند تا شامل قرعه‌کشی نشوند و شماره‌های موجود در جنس را از بین ببرند تا شیطان آنان را نفریبد که در قرعه‌کشی تلاش نمایند. 27 ربیع الآخر 1428 هـ.ق. برابر با 14 می 2007 م» پایان نقل قول.

چنانچه می‌بینید، آن‌چه به نظرم درست‌تر می‌رسد، این‌که فروشنده گاهی در نرخ اجناس، قیمتی را می‌افزاید تا حداقل عوض قیمت جایزه را حاصل کند که در این صورت برندۀ جایزه کسی است که جایزه را از همان پولی گرفته که صاحبان شماره‌های بازنده در قیمت اجناس به صورت زیادت متحمل شدند و آنچه من ترجیح می‌دهم، این‌که چنین معامله‌ای جواز ندارد و حداقل آن چنان‌که گفتم، در تحت امور مشتبهات داخل می‌شود و شخص مؤمن پرهیز می‌کند از آنچه در آن شک وجود داشته باشد.

امام ترمذی حدیثی را روایت نموده و آن را حدیث حسن صحیح می‌گوید از ابی الحوراء السعدی که گفت: برای حسن بن علی گفتم: چیزی از رسول الله صلی الله علیه و سلم حفظ ننمودی؟ وی گفت: از رسول الله صلی الله علیه و سلم این را حفظ نمودم که فرمودند:

«دَعْ مَا يَرِيبُكَ إِلَى مَا لَا يَرِيبُكَ فَإِنَّ الصِّدْقَ طُمَأْنِينَةٌ وَإِنَّ الْكَذِبُ رِيبَةٌ»

ترجمه: آنچه تو را به شک می‌اندازد، ترک کن و به سوی آن چیزی برو که تو را به شک نیندازد، قطعاً که صداقت سبب اطمینان و دروغ سبب شک و تردید می‌شود.

اما اگر شما مطمئن هستید که شخص فروشنده در نرخ اجناس به اندازۀ قیمت جایزه نمی‌افزاید و جایزه را همین قسم جهت رضای الله سبحانه وتعالی به مردم هدیه می‌دهد تا کالای آن ترویج پیدا کند! این موضوع دیگری است که نیاز به بررسی دیگری دارد!

امیدوارم که این پاسخ کافی برای پرسش شما بوده باشد و الله اعلم و احکم.

برادرتان عطاء بن خلیل أبوالرشته

مترجم: احمد صادق امین

ادامه مطلب...

تغییر نصاب تعلیمی آل‌سعود، گامی بسوی اعلان عادی‌سازی روابط با رژیم یهود

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

علی‌الرغم این‌که نظام سعودی یکی از اعضای گروه پیشتاز در اعلان عادی‌سازی روابط با یهود نبود، تلاشی‌که از امارات آغاز، گذری در بحرین و سودان داشت و در المغرب پایان یافت، روشن است که به شکل سیستماتیک برای آن بسترسازی می‌کند، نمی‌خواهد که یکباره و بدون آماده‌سازی اوضاع و شرایط به آن اقدام کند؛ می‌خواهد بگونۀ مسالمت‌آمیز به این سمت گام بردارد، مخصوصاً پس از این‌که ولیعهد سعودی اقدامات و گام‌های سریع و گسترده‌ای، برای سکولرسازی این بخش از سرزمین اسلامی تحت حاکمتی خویش، برداشت. واضح است که تغییرات وارده در نصاب تعلیمی سعودی بخشی از تغییرات و رویکردهای گستردۀ سعودی بوده و روزنه‌ای برای پزرش روابط دائمی با رژیم یهود و پذیرفتن آن به عنوان رژیم طبیعی در منطقه، می‌باشد. 

"دیلی تلگرام" در 17 دسمبر2020م گزارشی را از فرستادۀ امور آسیای‌میانه "دوید روز" تحت این عنوان " پیشرفت چشم‌گیر در رویکردهای سعودی در حذف یهودستیزی و افراط‌گرایی اسلامی از نصاب تعلیمی" به نشر رساند. "روز" می‌گوید: کاوش جدید در ارتباط به نصاب تعلیمی سعودی، تأیید بر ملغی‌سازی بسیاری از بخش‌های این نصاب تعلیمی و تغییر بخش‌های دیگر آن دارد، که هدف از آن رهایی از "افکار یهودستیزی و افکار مؤید افراط‌گرایان مسلمان" می‌باشد؛ چیزی‌که این کاوش بیان‌گر آن است، یک تحول تاریخ قابل ملاحظه در رویکردهای سلطنت آل سعود است. "روز" اشاره بر این نمود که این کاوش افشاء ساخت، نصوصی‌که در کتاب‌های نصاب تعلیمی سابقه بود، از کتاب‌هایی‌که در نصاب تعلیمی جدید "ریاض" در بیشتر از 30 هزار مدرسه در داخل و خارج سعودی توزیع نموده است، حذف گردیده است. نصوصی مرتبط به ترویج نظریه توطئه بودن تسلط یهود بر عالم، نصوص مرتبط به دعوت به کشتن همجنس‌گرایان و مرتدین، طبق شریعت اسلامی، همان‌گونه نصوص مشوق و بیانگر وجوب آماده‌گی برای جهاد و اهمیت شهادت و نصوصی‌که از قتل عام یهود در آخر زمان توسط مسلمانان، در جنگی‌که سنگ‌ها و درختان به سخن درمی‌آیند، خبرمی‌دهد، از نصاب تعلیمی جدید حذف گردیده اند. این تغییرات و دیگر گونی‌های که گزارشاتی مانند این صحبت از آن دارد، نتایج تحریک‌ها و تشویق‌های است که امریکا سعودی را برای عادی‌سازی روابط‍‌اش بایهود می‌کند.

همان‌گونه که محتوا و مفهوم آموزش‌های تاریخی متعلق به "خلافت عثمانی" را تغییر داده اند، تاجای‌که در نصاب تعلیمی جدید سعودی اکنون از "خلافت عثمانی" به نام "دولت جنگ طلب" یاد می‌شود، وزارت آموزش/معارف سعودی این موارد را جنایات عثمانی توصیف نموده است: "جنگ علیه دولت سعودی اول و دوم، حمایت از برخی رهبران محلی علیه سلطان عبدالعزیز، ویرانی شهر الدرعیه و شهرهای اطراف، وادارسازی و تحریک بسیاری از زهران و عسیر به شکنجه اما عبدالله بن سعود، آخرین امام دولت سعودی اول، کشتن و رد گم ساختن وی پس از انتقال به استانبول.

نصاب تعلیمی جدید سعودی جنگ "تربة" را مطرح ساخته می‌گوید: عثمانی‌ها در آن جنگ متحمل خسارات زیادی شدند، صدها تن از لشکریان آنان کشته شده و نیروهای باقی ماندۀ آنان پس از شکست در برابر نیروی‌های قهرمان سعودی و جاگذاشتن سلاح‌ها، توپ‌ها و تجهیزات جنگی خویش، فرار نمودند؛ چیزی‌که با بسیاری از منابع تاریخی مرتبط به زمان پیدایش سلطنت سعودی، منافات دارد؛ چون آنچه را که تاریخ ثابت می‌سازد این است که عثمانی‌ها در آغاز سال 1918م یعنی قبل از زمان جنگ "تربة" امارات و شهرهای عربی را به هدف رویا روی با نیروهای هم‌پیمان به رهبری بریتانیا و رویاروی با قبایل عصیانگر عربی، ترک کرده بودند، و جنگ "تربة" میان برادران طاع الله به رهبری سلطان بن بجاد و شریف خالد بن منصور بن لؤی حاکم الخرمة و أبالعلا شیخ سلطان بن مشعان، علیه نیروهای شریف حسین بن علی حاکم مکة و مدینۀ منوره به رهبری پسرش عبدالله العسیس در وادی "تربة" واقع شهر قم، به وقوع پیوسته و جنگ به پیروزی برادران پایان یافت.

بدین ترتیب واضح شد که عثمانی‌ها در اساس از طرف‌های درگیر در این جنگ نبودند؛ چون نیروهای آنان پیش از پایان سال 1918م از تمام جزیرۀ عربی خارج شده بودند، به استثنای مدینۀ منوره که فخرالدین پاشا بر باقی ماندن در آن تا فروپاشی کامل خلافت عثمانی اصرار نمود.

برحسب گزارشی‌که مجموعۀ از نخبگان سیاسی امریکایی تحت عنوان "جنبه‌های معنوی تروریزم اسلامی" به امنیت ملی امریکا تقدیم نموده اند، ملاحظه می‌گردد که ایجاد یک ساختار مستلزم همکاری دوجانبه در میان دولت‌های عربی و امریکا در ارتباط به تغییر نصا تعلیمی و سیاسی و ارتباط به اعلان و پذیرش داشتن نقش مشترک دو طرف، یک امرضروری و حتمی می‌باشد. تحقیقات بیانگر این است که ارائه‌ای تصویر منفی از امریکا و رژیم یهود خود به معنی بذر فعالیت‌های تروریستی می‌باشد. بنابراین تغییر برنامۀ آموزشی‌که تشویق به تنفر از یهود و مخصوصاً جهان غرب داشته و به اعمال تروریستی مانند مفهوم جهاد که(حسب گمان این گزارش) مسلمانان را به هدف از بین بردن و ترور هر غیر مسلمانی، وادار به خود کشی می‌کند، فرامی‌خواند، ضروری و حتمی می‌باشد.

بنابراین اقدام حکام آل‌سعود در حذف نصوصی‌که با یهود سرستیز داشته و اشغال فلسطین را جنایت می‌شمارد و حذف نصوص مخصوص کراهیت و حرمت تعاملات جنسی منافی فطرت، یک اعتراف آشکار ازسوی آنان در کنارگذاشتن احکام اسلام می‌باشد، تا شاید بدین وسیله از تخت‌های شان پاسداری کرده و باداران‌شان را از خود راضی نگهدارند، این نیز با نصاب تعلیمی سعودی مرتبط به رؤیای ابن سلمان برای سعودی می‌باشد. ابن سلمان در سال 2017 تأکید داشت که برآنچه "افکار افراط گریانه" می‌خواند، حملاتی را راه‌اندازی خواهد کرد، وی اعلان داشت که کشورش این افکار را از بین برده و به زندگی طبیعی خویش باز خواهد گشت.

 ابن سلمان در جریان نشست‌ها و گفتمان‌های حاشیوی اعلان چیزی‌که به نام "پروژۀ نیوم" معرفی شد، در قسمتی از اظهاراتش چنین گفت: «ما اسلام میانه‌روی را ‌که دروازه‌اش بر تمام فرهنگ‌ها باز باشد، نشان شان خواهم داد. ما هرگز 30 سال درگیر را در تعامل با افکار افراط‌گرایانه... ضایع نخواهم کرد. ما باردیگر در روزگار اسلام باز و میانه‌رو باز خواهیم گشت.»

از همین جهت است که می‌بینیم تمرکز شیوخ و آخندهای نظام سعودی نیز بر فروعات متعلق به عبادات می‌باشد، تا این‌که دین به یک رابطۀ خصوصی میان شخص و پرودگارش خلاصه شود، بدون هیج گونه ارتباط به عملی‌که باعث بیداری امت، هویت و دفاع از آن شود. خطابۀ سدیس در حرم را که هم‌زمان با عادی‌سازی روابط امارات با یهود ارائه داشت، فراموش ننمودیم: سدیس در آن خطابه به حسن گفتگو و معامله با یهود فراخواند، با این استدلال که حسن تعامل با آنان باعث می‌شود قلب‌های شان به دین اسلام تمایلی پیدا کند. متعاقب به اعلان عادی‌سازی روابط امارات با یهود که آن را یک اقدام متبارک می‌خواند، سعودی چنین اقدامی ننمود، اما در عوض خط هوایی خویش را برای عبور هواپیماهای یهود به منظور امارت باز گذاشت، اما هیچ یک از شیوخ و آخندهای سعودی لب تر ننمودند و ازطرفی در دولت سعودی نیز هرکسی‌که علیه این منهج آموزشی جدید بتازد، سرنوشت آن نابودی در سیاه چال‌ها و گودهای زندان‌های می‌باشد، آن‌هم تا مدت زمانی‌که الله سبحانه وتعالی خود می‌داند.

نظام سعودی مزدور غرب، پس از این‌که دارائی‌های امت را در خود خلاصی از سرزنش‌های غرب هدر داد، در سر خندق استعمارگران؛ کسانی‌که جنگ صلیبی را علیه امت اسلامی راه‌اندازی نموده اند، ایستاد است، ثمرات و دارای سرزمین حجاز را در سینه‌ای تقدیم استعمارگران نمود، پایگاه‌های نظامی آنان را بر گردۀ امت این سرزمین بنا نهاد، تا این‌که مناطق و شهرهای مسلمانان را بمب‌باردمان و به ویرانی بکشانند. پس از دسیسه‌افگنی و جنگ استخباراتی خویش علیه انقلاب امت در شام و دیگر سرزمین‌های اسلامی، همکاری و حمایت از سیسی و هم قطاران ستم‌کار آن در هر جا و مکانی، برای اجرای نقشۀ استعمارگران در سرزمین‌های مان، برای ذلیل ساختن و تقسیم امت در آینده، علیه مردم  یمن جنگ راه انداخت. اینک‌ در جنگی‌که علیه امت را اندازی نموده است، بر هر جهت می‌تازد، از جمله علیه فرهنگ و ثقافت، معتقدات و نصوص شرعی امت، در این جنگ در تلاش است تا هرگونه عنصر قوت امت را از میان بردارد.

آری، زمان آن رسیده که امت اسلامی، اهل قوت و قدرت در آن، این نظام‌هایی را که برای خوش‌خدمتی به استعمارگران و یهود، علیه دین الله سبحانه وتعالی، علیه نصوص شرعی و کتاب الله سبحانه وتعالی، جنگ راه انداخته اند، از بنیاد برکنند و زمان آن رسیده که تمام مخلصین امت این تخت‌های فرسودۀ مزدوران غرب را منهدم ساخته و خلافت راشده را بر منهج نبوة اقامه نمایند، تا این‌که از دین و نصوص شرعی پاسداری نموده، فلسطین را آزاد و اسلام، این رسالت الهی و پیام نور و رحمتی برای تمام بشریت را بدوش کشیده و به دیگران برسانند.

نویسنده: استاد حامد عبدالعزیز

برگرفته از شمارۀ 355 مجلۀ الرایه

مترجم: علی مطمئن

ادامه مطلب...

بیست سال اشغال، افغانستان را ویران نمود و سیاسیون دنمارک بی‌طرف نبوده‌اند!

  • نشر شده در دنمارک

بعد از بیست سال اشغال، ملت‌های محارب غربی به شمول دنمارک، افغانستان را ترک کردند. برای بیست سال دولت‌های غربی سبب قتل صدها و هزارها اطفال، زنان و مردان بی‌گناه شدند و کشور را بمباردمان و به ویرانه مبدل ساختند. جنگ به شکلی طراحی شده بود که گویا برای نجات مردم ‌افغان بخصوص زنان‌ افغان از تروریزم می‌باشد.

در این اشغال وحشیانه که دنمارک بخش آن بود، همراه با بارون‌های مواد مخدر و مولدین جنگ فاسد، با ایالات متحده همکاری نمود، زندان‌هایی برای شکنجه را ایجاد و جنایات جنگی وحشیانه را مرتکب شد. بیست سال جنگ برای مردم افغانستان کابوس طولانی وحشتناکِ بود که کشور را در باتلاق هرج و مرج تاریخی و بد‌بختی رها کرد. در عین زمان طالبان کنترول کامل کشور را بدست گرفتند، قسمی‌که قبل از 2001 میلادی انجام دادند.

دشوار است تا درک شود که چگونه اشتراک دنمارک در جنگ، افغانستان را در حالت بهتر قرار خواهد داد، در حالی‌که قبلاً سیاسیون دنمارک گزینه اشتراک در جنگ امریکا و ارسال جوانان، مردان و زنان دنمارکی را انتخاب نمودند تا به این هدف برایش بمیرند. حقیقت اینست که اشتراک دنمارک مرگ دوامدار خونین، تباهی و وحشتِ دولت را از خود به جا گذاشت!

تا هنوز میان سیاسیون دنمارک بازپرسی از وجدان خود وجود ندارد، اما در عوض، گستاخانه برای بازگویی رفتار خوب با زنان توسط طالبان را اصرار می‌ورزند تا اشتراک در جنگ را توجیه نمایند و چنان نشان دهند که از واشنگتن تماس گرفته شد، در حالی‌که تماس از کوپنهاگن اجرا می‌گردید! هم و نه میان رسانه‌های دنمارک باز پرسی از وجدان خویش وجود دارد که بدون نقد به حیث ‌میکروفون به دهل سیاسیون برای بیست سال گذشته رقصیدند. رسانه‌های دنمارکی که بر مبنای"آزادی بیان" تاسیس شدند، فراموش کرده‌اند که دنمارک به حیث بخشی از اشغال وحشیانه در کشتار گروهی مردم اشتراک کرده است و در عوض روایات نادرست را تایید کردند که دنمارک عساکرش را برای نجات زنان افغان برقه‌پوش فرستاده است.

هرچند، ابراز‌نگرانی سیاسیون دنمارک برای زنان ‌افغانستان نه تنها پوچ و بی‌معنی به نظر می رسد، بلکه ‌حالت فرهنگی مغرورانۀ آن‌هاست و زمانی آشکار می‌گردد که به ‌خاطر محدودیت آزادی زنان ‌مسلمان در دنمارک بالای قانون‌اساسی حمله گردد، در حالی‌که باعث بدنامی خودشان می‌گردد!

اشتراک دنمارک در اشغال ‌‌افغانستان در واقع لکۀ تاریخی‌ست که با گریز از مسؤلیت آن و تلاش برای عدم تمرکز بالای این موضوع اساسی کاملاً واضح می‌گردد که ما در حال حاضر شاهد دولت دنمارک و سیاسیون مسئول آن هستیم. برعلاوه، به عوض اعتراف به شکست و اشتباه تاریخی خود، سیاسیون تکرار می‌کنند که آن‌ها بیهوده بالای کشور بمباردمان نکرده ‌اند و عساکر ‌دنمارکی عبث کشته نشده ‌اند، احتمالاً تمام این تلاش‌های بیهوده و عبث برای فریب دادن خودشان است.

تاریخ تمام کسانی‌که در این جنگ ‌صلیبی خونین دست داشته اند را به حیث مجرمان جنگی شرور محکوم خواهد کرد که سزاوار اعدام در مظهر عام و مجازات شدید برای قتل گروهی اطفال، زنان و مردان ‌افغان‌ اند.

#Afghanistan #Afghanistanافغانستان#

دفتر‌مطبوعاتی‌حزب‌التحریر-‌دنمارک

مترجم: احمد احمدی

ادامه مطلب...

سود، سود است؛ فرق نمی‎کند در دار اسلام باشد یا دار کفر!

  • نشر شده در فقهی

در پاسخ به پرسش محمد ابوخضیر

پرسش

السلام علیکم و رحمت الله وبرکاته!

اگر برای تان ممکن باشد در مورد این دیدگاه امام ابوحنیفه، سفیان ثوری و دیگران توضیح دهید که می‌گویند در دار کفر چیزی به نام سود وجود ندارد و به حدیث «لا ربا فی دارالکفر؛ هیچ سودی در دار کفر وجود ندارد»، معاملۀ سودی سیدنا عباس در دار کفر و هم‌چنین به شرط‌بندی ابوبکر رضی الله عنه با مشرکین مکه و مشارکت رسول الله صلی الله علیه وسلم با او را استدلال می‌کنند. پرسش این است که آیا تقلید از چنین نظریاتی جواز دارد؟ خصوصاً زمانی‌که دنیا با تمام وسعت خود بر کسی تنگ آید؟ از شما تقاضامندم که این پرسش را به امیر برسانید و بعد از آن پاسخ را برایم ارسال نمائید! تشکر از شما

پاسخ

وعلیکم السلام ورحمت الله وبرکاته!

اول: قطعاً که سود با تمام انواع و حالات آن فرق نمی‌کند در دار اسلام باشد یا در دار کفر، حرام است؛ زیرا دلایل آن به صورت عموم بدون تخصیص و آزاد از هر قیدی وارد شده است و این بر اساس چیزی است که در نصوص شرعی از کتاب الله سبحانه و تعالی و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم ثابت است. الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

﴿ الَّذِینَ یأْكُلُونَ الرِّبا لا یقُومُونَ إِلَّا كَمَا یقُومُ الَّذِی یتَخَبَّطُهُ الشَّیطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَیعُ مِثْلُ الرِّبا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَیعَ وَحَرَّمَ الرِّبا فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهَى فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ * یمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا وَیرْبِی الصَّدَقَاتِ وَاللَّهُ لَا یحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِیمٍ﴾، ﴿یا أَیهَا الَّذِینَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَذَرُوا مَا بَقِی مِنَ الرِّبَا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ* فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِكُمْ لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ﴾. [بقره: 275-279]

ترجمه: كسانی‌كه ربا می‌خورند (از گورهای خود به هنگام دوباره زنده شدن، یا از مشی اجتماعی خود در دنیا) بر نمی‌خیزند، مگر هم‌چون كسی‌كه (-بنا به گمان عرب‌ها -) شیطان او را سخت دچار دیوانگی سازد (و نتواند تعادل خود را حفظ كند)؛ این از آن رو است كه ایشان می‌گویند: خرید و فروش نیز مانند ربا است. و حال آن كه الله خرید و فروش را حلال كرده است و ربا را حرام نموده است. پس هر كه اندرز پروردگارش به او رسید و ( از رباخواری) دست كشید، آنچه پیشتر بوده (و سود و نزولی‌كه قبلاً دریافت نموده است) از آن او است و سروكارش با الله است؛ امّا كسی‌كه برگردد (و مجدّداً مرتكب رباخواری شود) این گونه كسانی اهل آتش‌اند و جاودانه در آن می‌مانند.‏ الله (بركت) ربا را (و اموالی را كه ربا با آن بیامیزد) نابود می‌كند و (ثواب) صدقات را (و اموالی را كه از آن بذل و بخشش شود) فزونی می‌بخشد، و الله هیچ انسان ناسپاس گنهكاری را دوست نمی‌دارد.‏ بی‌گمان كسانی‌كه ایمان بیاورند و كار شایسته انجام بدهند و نماز را چنان كه باید برپای دارند و زكات را بپردازند، مزدشان نزد پروردگارشان است و نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین می‌شوند.‏ ای كسانی‌كه ایمان آورده‌اید! از (عذاب و عقاب) الله بپرهیزید و آنچه از (مطالبات) ربا (در پیش مردم) باقی مانده است، فروگذارید، اگر مؤمن هستید.‏ پس اگر چنین نكردید، بدانید كه به جنگ با الله و پیامبرش برخاسته‌اید، و اگر توبه كردید (و از رباخواری دست كشیدید و اوامر دین را گردن نهادید) اصل سرمایه‏های‌تان از آن شما است، نه ستم می‌كنید و نه ستم می‌بینید.‏

مسلم از عباده بن صامت حدیثی روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند:

«الذَّهَبُ بِالذَّهَبِ وَالْفِضَّةُ بِالْفِضَّةِ وَالْبُرُّ بِالْبُرِّ وَالشَّعِیرُ بِالشَّعِیرِ وَالتَّمْرُ بِالتَّمْرِ وَالْمِلْحُ بِالْمِلْحِ مِثْلاً بِمِثْلٍ سَوَاءً بِسَوَاءٍ یداً بِیدٍ فَإِذَا اخْتَلَفَتْ هَذِهِ الْأَصْنَافُ فَبِیعُوا كَیفَ شِئْتُمْ إِذَا كَانَ یداً بِیدٍ» 

ترجمه: طلا در مقابل طلا، نقره در مقابل نقره، گندم در مقابل گندم، جو در مقابل جو، خرما در مقابل خرما، نمک در مقابل نمک؛ باید جنس در بدل جنس باشد و باید برابر و دست به دست معامله گردد و هرگاه این اصناف در بدل مثل آن نبود تا زمانی‌که دست به دست باشد، هر طور که می‌خواهید بفروشید.

هم‌چنین مسلم از ابی سعید خدری روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند:

«الذَّهَبُ بِالذَّهَبِ وَالْفِضَّةُ بِالْفِضَّةِ وَالْبُرُّ بِالْبُرِّ وَالشَّعِیرُ بِالشَّعِیرِ وَالتَّمْرُ بِالتَّمْرِ وَالْمِلْحُ بِالْمِلْحِ مِثْلاً بِمِثْلٍ یداً بِیدٍ فَمَنْ زَادَ أَوْ اسْتَزَادَ فَقَدْ أَرْبَى الْآخِذُ وَالْمُعْطِی فِیهِ سَوَاءٌ».

ترجمه: طلا در مقابل طلا، نقره در مقابل نقره، گندم در مقابل گندم، جو در مقابل جو، خرما در مقابل خرما، نمک در مقابل نمک؛ باید جنس در بدل جنس باشد پس هرکس که بر آن بیافزاید یا طلب زیادت نماید باشد گویا که سود نموده است و حکم گیرنده و دهنده در آن یکسان است.

ابوداود در سنن خود از عباده بن صامت روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند:

«الذَّهَبُ بِالذَّهَبِ تِبْرُهَا وَعَینُهَا وَالْفِضَّةُ بِالْفِضَّةِ تِبْرُهَا وَعَینُهَا وَالْبُرُّ بِالْبُرِّ مُدْی بِمُدْی وَالشَّعِیرُ بِالشَّعِیرِ مُدْی بِمُدْی وَالتَّمْرُ بِالتَّمْرِ مُدْی بِمُدْی وَالْمِلْحُ بِالْمِلْحِ مُدْی بِمُدْی فَمَنْ زَادَ أَوْ ازْدَادَ فَقَدْ أَرْبَى وَلَا بَأْسَ بِبَیعِ الذَّهَبِ بِالْفِضَّةِ وَالْفِضَّةُ أَكْثَرُهُمَا یداً بِیدٍ وَأَمَّا نَسِیئَةً فَلَا وَلَا بَأْسَ بِبَیعِ الْبُرِّ بِالشَّعِیرِ وَالشَّعِیرُ أَكْثَرُهُمَا یداً بِیدٍ وَأَمَّا نَسِیئَةً فَلَا».

ترجمه: طلا در مقابل طلای غش‌دار و بی‌غش، نقره در مقابل نقرۀ غش‌دار و بی‌غش، گندم در مقابل گندم پیمانه به پیمانه، جو در مقابل جو پیمانه به پیمانه معامله گردد، پس هرکسی‌که بر آن بیفزاید و یا طلب زیادت نماید گویا که سود نموده است و در فروش طلا به نقره اگر چه نقره زیاد‌تر باشد مشکلی نیست تا زمانی‌که دست به دست باشد، اما اگر نسیه بود جواز ندارد و در فروش گندم در مقابل جو اگر چه جو زیاد‌تر هم باشد مشکلی نیست تا زمانی‌که دست به دست باشد اما اگر نسیه بود جواز ندارد.

در کتاب‌های ما به اندازۀ کافی در مورد سود بیان شده است، در صفحۀ 250-254 فایل ورد کتاب نظام اقتصادی وارد شده است: «سود و صرف، سود عبارت از گرفتن مال در مقابل مال دیگری آن هم از یک جنس به صورت زیادت و متفاضل و صرف عبارت از گرفتن مال در مقابل مالی از طلا و نقره از یک جنس مانند هم یا از دو جنس مختلف، همانند یا با زیادت. صرف تنها در بیع است اما سود تنها در بیع، یا قرض، یا سلم. ...

سود در بیع و سلم فقط در شش شیء واقع می‌شود: خرما، جو، نمک، گندم، طلا و نقره. و سود در قرض در تمام اشیاء واقع می‌گردد بناءً جواز ندارد چیزی را به قرض بدهی به این قسم که کمتر یا بیشتر از آن را برایت مسترد کند، و نه هم از نوع دیگر اصلاً؛ بلکه در نوع و مقدار مثل آنچه که تو برایش قرض دادی.

فرق بین بیع و سلم و بین قرض این است که بیع و سلم در مبادلۀ یک شیء با شیء دیگر و یا مبادلۀ یک شیء با همان شیء می‌باشد؛ اما قرض فقط مبادلۀ یک نوع با همان نوع است و باید چنین باشد. اما این‌که تنها این انواع شش گانه سود شمرده می‌شود به این جهت است که در مورد آن‌ها اجماع صحابه صورت گرفته است و به این دلیل که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند:

«الذَّهَبُ بِالذَّهَبِ وَالْفِضَّةُ بِالْفِضَّةِ وَالْبُرُّ بِالْبُرِّ وَالشَّعِیرُ بِالشَّعِیرِ وَالتَّمْرُ بِالتَّمْرِ وَالْمِلْحُ بِالْمِلْحِ مِثْلاً بِمِثْلٍ سَوَاءً بِسَوَاءٍ یداً بِیدٍ فَإِذَا اخْتَلَفَتْ هَذِهِ الْأَصْنَافُ فَبِیعُوا كَیفَ شِئْتُمْ إِذَا كَانَ یداً بِیدٍ»

ترجمه: طلا در مقابل طلا، نقره در مقابل نقره، گندم در مقابل گندم، خرما در مقابل خرما، نمک در مقابل نمک، جنس در مقابل جنس، برابر و دست به دست باید معامله گردد هرگاه این اصناف متفاوت شد، هر قسم که می‌خواستید معامله کنید تا زمانی‌که دست به دست باشد.  (این حدیث را مسلم از عباده بن صامت روایت می‌کند)

بنابراین اجماع و حدیث در مورد اشیاء معینی هست که در آن‌ها سود صورت می‌گیرد و در غیر آن ثابت نمی‌شود. هم‌چنین در غیر این انواع شش گانه دلیلی بر تحریم وجود ندارد؛ پس در غیر این انواع سود نیست و هر آن چیزی که همجنس آن باشد، در آن داخل می‌گردد و آنچه که در وصف آن با هم منطبق باشد، اما غیر آن در آن داخل نمی‌شود. در مورد علت تحریم این اشیاء دلیلی وارد نشده است، پس علت آورده نمی‌شود؛ زیرا تنها علت شرعی معتبر است، نه علت عقلی، پس آنچه که از طریق نص شرعی به عنوان علت شناخته نشود، پس به عنوان علت مورد اعتبار نیست و قیاس علت در این جا نمی‌آید؛ زیرا از جمله شرایط قیاس علت اینست که همان چیزی علت شمرده شود که یک وصف شناخته شده باشد تا این‌که قیاس بر آن صحیح گردد و هرگاه یک وصف شناخته شده نباشد، به شکلی‌که یک اسم جامد باشد یا وصف غیر ناشناخته، در این صورت شایسته نیست تا علت شمرده شود و غیر آن بر آن قیاس کرده نمی‌شود.» نقل از کتاب نظام اقتصادی تمام شد. تفصیل بیشتر این بحث در همین باب صورت گرفته که می‌توان به آن رجوع کرد.

تمام این‌ها دلالت می‌کند بر این‌که سود حرام است، هر جا که باشد. هم‌چنین در میان دار اسلام و دار حرب در این مورد تفاوتی وجود ندارد، به این دلیل که تحریم سود به شکل عام بیان شده است، بدون این‌که تخصیص داده شود و مطلق است بدون این‌که مقید کرده شده باشد و تمام فقهاء به همین دیدگاه اند.

دوم: آنچه از احناف نقل شده که سود در دار حرب جواز دارد، این مذهب امام ابوحنیفه و شاگردشان محمد بن حسن است. "ابویوسف در این مورد مخالف آن دو است."

دلایلی‌که شما در سوال تان ذکر کردید که ایشان از سیدنا عباس و ابوبکر می‌گویند، در مورد این دلایل نظریاتی وجود دارد:

1-       موضوع عباس رضی الله عنه: ابوجعفر طحاوی متوفی "321 هـ" در کتاب خود "بیان مشکل الآثار" تحت عنوان «باب بیان مشکل آنچه از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت شده در مورد آنچه که محمد بن حسن به آن استدلال می‌کند که ابوحنیفه آن را در اباحت سود بین مسلمانان و بین مشرکین در دار حرب می‌دانسته است.» در این مورد طحاوی می‌گوید: «در این آثار آمده است که در آن زمان سود در دار اسلام میان مسلمانان حرام بوده است، بعد از آن رسول الله صلی الله علیه و سلم را می‌بینیم که در خطبۀ شان در حجۀ الوداع بر اساس آنچه که ربیع مرادی برای ما می‌گوید فرمودند: «از جابر بن عبدالله رضی الله عنهما روایت است که رسول الله صلی الله علیه و سلم در خطبۀ شان در حجة الوداع فرمودند:

«وَرِبَا الْجَاهِلِیةِ مَوْضُوعٌ وَأَوَّلُ رِباً أَضَعُهُ رِبَا العَبَّاسِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَإِنَّهُ مَوْضُوعٌ كُلُّهُ»

ترجمه: سود جاهلیت زیر پا گذاشته شد و اولین سودی‌که زیر پا می‌کنم، سود عباس بن عبدالمطلب است، پس قطعاً که تمام آن سود زیر پا می‌باشد.

وی می‌افزاید: «از عمرو بن الأحوص روایت است که گفت: از رسول الله صلی الله علیه و سلم شنیدم که فرمودند:

«أَلَا إِنَّ كُلَّ رِباً مِنْ رِبَا الْجَاهِلِیةِ مَوْضُوعٌ، لَكُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِكُمْ لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ»

ترجمه: آگاه باشید که هر سودی از سود‌های جاهلیت زیر پا گذاشته شده است، برای شما تنها اصل سرمایه‌های شما است، نه ظلم کنید نه هم مورد ظلم قرار گیرید.

این حدیث دلالت می‌کند بر این که سود در مکه تا آن زمان که دار حرب بود، وجود داشت تا این‌که فتح گردید؛ زیرا از بین رفتن جاهلیت با فتح مکه صورت گرفت و سخن پیامبر صلی الله علیه و سلم چنان است که فرمودند اولین سودی را که از سود‌های ما زیر پا می‌کنم، سود عباس بن عبدالمطلب است و این دلالت می‌کند که معاملۀ سود عباس تا آن زمان جریان داشت که رسول الله صلی الله علیه و سلم آن را از بین بردند، زیرا تنها چیزی از بین می‌رود که در حال جریان باشد نه آن چیزی که قبل از نابود شدن از بین رفته باشد.

بنابر این، دلیل بیان می‌دارد که معاملۀ سود عباس تا زمان فتح مکه جریان داشت، در حالی‌که او قبلاً مسلمان شده بود. با این حال دلالت می‌کند که سود در میان مسلمانان و مشرکین در مکه تا زمانی‌که دار حرب بوده حلال شمرده می‌شده با وجودی‌که در میان مسلمانان در دار اسلام حرام بوده است؛ این بر اساس آنچه امام ابوحنیفه، ثوری و...  می‌گویند.» تمام شد.

اما جواب برتر در این مورد:

أ‌-         استدلال به این سخن درست نیست که عباس با اهل مکه معاملۀ سودی داشته است، زیرا آنجا دار حرب بوده، به این جهت که مکه از زمان فتح آن به عنوان دار اسلام قرار گرفت و فتح مکه بیش از دو سال قبل از وارد شدن این حدیث «وَأَوَّلُ رِباً أَضَعُهُ رِبَا العَبَّاسِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ» بود، اگر رسول الله صلی الله علیه وسلم این سخن را در زمان فتح مکه می‌گفتند، در این صورت درست بود که به عنوان یک دلیل شناخته شود؛ اما زمانی‌که حدیث دو سال بعد از فتح مکه گفته شده است در این صورت استدلال به آن درست نمی‌باشد.

ب‌-     از جانب دیگر مرتبط نمودن سود به جاهلیت چنانکه در حدیث آمده است:

«أَلَا إِنَّ كُلَّ رِباً مِنْ رِبَا الْجَاهِلِیةِ مَوْضُوعٌ» 

ترجمه: آگاه باشید که هر سودی از سود‌های جاهلیت زیر پا گذاشته شد.

بیان می‌دارد که این سود مربوط به زمان قبل از اسلام آوردن عباس بوده است، زیرا جاهلیت مربوط به قبل از اسلام می‌شود، پس بر این اساس دیدگاه صحیح‌تر در مورد حدیث این است که معاملۀ سودی عباس قبل از اسلام بوده است و برایش فواید سودی نزد قرضداران بوده که بعد از آن نبی کریم صلی الله علیه و سلم او را از گرفتن فواید سودی منع کردند:

﴿وَإِنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِكُمْ

ترجمه: و اگر توبه کردید پس اصل سرمایه از برای شماست.

خبر داد که این سود زیر پا شده است.

2-       اما استدلال شان به این‌که گفتند: «ابوبکر صدیق با مشرکین قریش قبل از هجرت قمار زد زمانی‌که الله سبحانه وتعالی آیت ﴿الم * غُلِبَتِ الرُّومُ...﴾ را نازل کرد، قریش برایش گفتند: شما به این نظر هستید که روم غالب می‌شود؟! گفت: بلی: ایشان گفتند: آیا با ما شرط می‌بندی؟ وی گفت: بلی و با ایشان شرط بست، سپس نبی کریم صلی الله علیه وسلم را با خبر ساخت و نبی کریم صلی الله علیه و سلم فرمودند:

«اذْهَبْ إِلَیهِمْ فَزِدْ فِی الْخَطَرِ»،

ترجمه: برو نزدشان و در شرط‌بندی‌ات بیفزا!

ابوبکر صدیق رضی الله عنه نیز چنین کرد، بعد از آن روم بر فارس پیروز شد، ابوبکر شرط‌اش را گرفت و نبی کریم صلی الله علیه وسلم برایش اجازه دادند و این در اصل میان ابوبکر و مشرکین مکه قمار است و در آن زمان مکه سرزمین شرک بود.» ابوبکر شرط بندی نمود یا قمار زد و یا به تعبیرِ دیگر میسر استعمال نمود.

جواب این سوال به دو وجه است: اول: این‌که جمهور علما به منسوخ بودن این حدیث قایل می‌باشند؛ زیرا این عمل قبل از نزول آیات تحریم قمار صورت گرفته است. دوم: این‌که بعضی از علما به این نظر اند که چنین شرط بندی جواز دارد و منسوخ نیست، زیرا هدف از آن نصرت اسلام بوده است و این قول را شیخ الاسلام بن تیمیه و ابن القیم اختیار نمودند. به هر دو وجه استدلال به جواز سود در دار حرب یک موضوع مرجوح است.

3-       بنا بر این دیدگاه برتر در این مسئله چنین است که سود بین دو مسلمان و بین یک مسلمان و کافر در دار اسلام یا دار کفر و یا دار حرب حرام است و این دیدگاه زیادی از فقهاء مالکی، شافعی و حنبلی می‌باشد و برای فهم بیشتر برای شما اقوال بعضی از فقهاء را در مورد این مسأله بیان می‌دارم:

أ‌-         ابن قدامه المقدسی رحمه الله در کتاب المغنی گفته است: «سود در دار حرب مانند دار اسلام حرام است، امام مالک، اوزاعی، ابویوسف، شافعی و اسحاق به این دیدگاه می‌باشند؛ زیرا الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿وَحَرَّمَ الرِّبا﴾ [بقره: 275]

ترجمه: (الله سبحانه وتعالی) ربا را حرام نموده است.

الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿الَّذِینَ یأْكُلُونَ الرِّبا لا یقُومُونَ إِلَّا كَمَا یقُومُ الَّذِی یتَخَبَّطُهُ الشَّیطَانُ مِنَ الْمَسِّ﴾ [بقره: 275]

ترجمه: كسانی‌كه ربا میخورند (از گورهای خود به هنگام دوباره زنده شدن، یا از مشی اجتماعی خود در دنیا) برنمیخیزند؛ مگر هم‌چون كسی‌كه (-بنا به گمان عربها -) شیطان او را سخت دچار دیوانگی سازد (و نتواند تعادل خود را حفظ كند).

هم‌چنین الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿یاأَیهَا الَّذِینَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَذَرُوا مَا بَقِی مِنَ الرِّبَا﴾ [بقره: 278]

ترجمه: ای كسانی‌كه ایمان آوردهاید! از (عذاب و عقاب) الله بپرهیزید و آنچه از (مطالبات) ربا (در پیش مردم) باقی مانده است فروگذارید.

عموم اخبار تقاضای تحریم سود تفاضل را دارد و هم‌چنین فرمودۀ پیامبر صلی الله علیه وسلم:

«فمَن زادَ أوِ اسْتَزادَ فقَدْ أرْبَى» 

ترجمه: هرکسی بر قرض بیافزاید یا طلب زیادت نماید، قطعاً سود نموده است.

عام است به همین قسم احادیث دیگر؛ زیرا آن چه در دار اسلام حرام باشد در دار حرب نیز حرام می باشد؛ مانند سود میان مسلمانان» هم‌چنین گفته است: «کسی‌که به سرزمین دشمن توسط امان داخل شود: در مال‌های شان خیانت نمی‌کند و با ایشان معاملۀ سودی نمی‌کند.» هم‌چنین گفته است: «تحریم سود در دار حرب: ما آن را در بخش سود ذکر کردیم، به این دلیل که فرمودۀ الله سبحانه وتعالی ﴿وَحَرَّمَ الرِّبا﴾ [بقره، 275] و دیگر آیات و اخباری‌که دلالت بر تحریم سود دارد، به صورت عام می‌باشند و سود را در هر مکان و زمانی در بر می‌گیرد.» سخنانش تمام شد.

ب‌-     امام نووی رحمه الله در کتاب المجموع شرح المهذب می‌فرماید: «سود در دار حرب مانند دار اسلام جاری می‌شود و امام مالک، احمد و ابویوسف نیز به همین دیدگاه قایل می‌باشند. دلیل ما این است که: دلایل حرمت سود به صورت عام بیان شده است و به این دلیل که آن چه در دار اسلام حرام باشد مانند دیگر گناهان و معاصی در دار شرک نیز حرام می‌باشد و به این دلیل که این یک عقد فاسد بوده و به توسط آن معقود علیه مباح نمی‌گردد مانند نکاح.»

ت‌-     امام شافعی رحمه الله می‌گوید: «هرگاه گروهی از مسلمانان توسط امان به دار حرب وارد شدند در این صورت دشمن شان باید در امان باشد، از این‌که مسلمانان با آنان فریب‌بازی و غدر کنند، یا از مدت امان شان تجاوز کنند و برای مسلمانان جواز ندارد که به دشمن شان ظلم و یا خیانت نمایند.» اقتباس از کتاب "ام" (4/263) تمام شد. هم‌چنین در کتاب "ام" (4/284) گفته است: «اگر یک مرد توسط امان به دار حرب وارد شد، سپس به چیزی از اموال شان دست یافت، در این صورت برایش حلال نیست که چیزی از آن مال بگیرد، فرق نمی‌کند کم باشد یا زیاد، زیرا زمانی‌که وی در امان است حکم کفار و مال‌های شان نزد او مانند حکم او و مال‌هایش نزد کفار می‌باشد؛ زیرا تا زمانی‌که در امان کفار باشد، از مال‌های کفار برایش همان چیزی حلال است که از اموال مسلمین و اهل ذمه حلال می‌باشد، به این دلیل که مال به وجوه مختلف ممنوع قرار می گیرد: اول: مالی‌که صاحب آن مسلمان باشد. دوم: مالی‌که از اهل ذمه باشد. سوم: مالی‌که برایش تا مدت مشخصی امان وجود داشته باشد.» تمام گردید.

در اخیر از الله سبحانه وتعالی خواهانیم تا رزق پاک و حلال تان را فراخ گرداند و برای‌تان حیات طیبۀ نصیب گرداند که در طاعت الله متعال سپری گردد تا در نتیجۀ آن در دنیا و آخرت کامیاب گردید و قطعاً این کامیابی بزرگ است.

برادرتان عطاء بن خلیل ابوالرشته

مترجم: احمد صادق امین

ادامه مطلب...

حزب‌التحریر-کینیا کمپاینِ اقتصادی خود را تحت عنوان "مشکلات اقتصادی و راه‌حل اسلامی" را با موفقیت به اتمام رسانید

  • نشر شده در کینیا

با توفیق الله ‌سبحانه‌و‌تعالی حزب‌التحریر-کینیا کمپاین اقتصادی یک ‌ماهه خود را که به تاریخ 11 جولای 2021م  شروع و به تاریخ 11 اگست 2021م ختم گردید، به پایان رسانید.  

این کمپاین دربرگیرندۀ یک سلسله فعالیت‌ها ازجمله سخنرانی‌های عمومی در مساجد، راه‌پیمائی در جاده‌‌ها و مناظرات آنلاین بود. در جمعه اخیر ماه‌ مقدس ذی الحجه، حزب‌التحریر-کینیا یک بروشور را تحت عنوان "اقتصاد سرمایه‌داری فاسد؛ منشأ مشکلات اقتصادی در جهان است" را در نيروبی و شهرهای ساحلی مومباسا، كيليفی، ماليندی و كوالی توزیع کرد.

در جریان کمپاین حزب‌التحریر-کینیا توانست تا واقیعت نظام اقتصادی سرمایه‌داری فاسد و نادرست و نظامی‌که منجر به بروزِ مشکلات اقتصادی درمیانِ اُمت شده، را متبلور سازد.

از‌سوی‌دیگر، حزب هم‌چنان دید‌گاه کاملاً واضح در مورد نظام اقتصادی اسلام که 13 قرن توسط دولت اسلامی خلافت تطبیق می‌گردید و به‌ شکل عملی چالش‌های اقتصادی را حل می‌نمود، به مردم ارائه کرد. دولت خلافت که عنقریب به خواست و نصرت الله‌ سبحانه‌و‌تعالی دوباره تأسیس می‌گردد، تمام مشکلات اقتصادی را حل خواهد نمود.

هشتگ‌های کمپاین:

English: #EconomicHardships_IslamIsTheSolution

انگلیسی: #مشکلات‌ اقتصادی_ اسلام راه‌ ‌حل است.

Kiswahili: #MsotowaKiuchumi_Uislamundio_Jibu.

کیشواحیلی: #مشکلات‌ اقتصادی_ اسلام راه‌ ‌حل است.

از الله ‌سبحانه‌و‌تعالی می‌خواهیم که اعمال ما را قبول نموده و خلافت بر منهج نبوت که نفوس جهان را از بیماری فقر نجات خواهد داد، را برای ما اعطا کند. یقیناً که سزاوار ستایش الله‌ سبحانه‌و‌تعالی است که پروردگار جهانیان است.

شعبان معلم

نماینده مطبوعاتی حزب‌التحریر-کینیا

مترجم: ارسلان مبارز

 

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه