شنبه, ۲۸ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۳۰م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

داروینیزم اجتماعی، زشت­ترین و فاسدترین چهره سرمایه­داری

  • نشر شده در سیاسی

داروینیزم اجتماعی بر اساس قانون انتخاب طبیعی توسط چارلز داروین، زیست‌شناس انگلیسی در تفسیر اسطورۀ تکامل موجودات زنده و توانایی انطباق و زنده ماندن در درگیری بوجود آمد. داروینیست­های اجتماعی از همه مهم­تر هربرت اسپنسر و والتر باغوت، بر اساس نظریه داروین و قانون انتخاب طبیعی؛ ایده برتری نخبگان منتخب نژاد بشر را در ازای عقب ماندگی انواع دیگر آن، نظریه پردازی کردند. اسپنسر که مسیر استاد خود داروین و مسیر استاد استاد خود، مالتوس را پیموده است به این نظر است که؛ گروهای هستند که در مقایسه به گروهای عقب‌مانده، قادر به انطباق و پییشرفت اقتصادی و علمی خود می­باشند. بنابر این، بهره­برداری و به بردگی کشیدن گروه­های عقب‌مانده از سوی گروه­ها و افراد پیشرفته از نظر وی یک امر عادی بوده و حتی یک امر طبیعی است که قابل اعتراض نیست.

اصطلاح «داروینیزم اجتماعی» برای اولین بار در سال 1879م. در مقاله‌ای توسط «اسکار اشمیت» ظاهر شد، سپس این اصطلاح در اواخر سال در جهان انگلیسی زبان گنجانیده شد. سپس مؤرخ آمریکایی «ریچارد هافستادتر» کتاب خود «داروینیزم اجتماعی در اندیشه آمریکایی» را در جریان جنگ جهانی دوم در سال 1944م. به نشر رساند. و این همگام با شیوع و پخش نظریات پیرامون ارتقاء و پیشرفت اجتماعی و تمدنی در اروپا بود آنهم در جریان عصر «پیشرفت و روشنگری» قبل از داروین. ویژه­گی و مشخصه داروینیزم اجتماعی، اخذ نظریات داروین از زمینه زیست­شناسی در تکامل، درگیری و بقاء می­باشد علی الخصوص بکارگیری آن­ها در مطالعات اجتماعی و عرصه­های سیاسی.

فساد و زشتی نظریه اجتماعی داروین نسبت به زندگی بسان روشنی آفتاب واضح است حتی برای خود سرمایه­داران. آن‌ها این نظریه را یک نژادپرستی غیر انسانی می­دانند که مردم را بر اساس، نژاد، رنگ و ظاهر متفاوت تقسیم می­کند، و به جنگ­ها و در گیری­ها دامن زده و منجر به استثمار، استعمار و نسل کشی انسان­ها می­شود. تمام شرها و بدی­ها در آن تجسم یافته است. بنابرین آن‌ها سعی و تلاش دارند تا از آن بگریزند و ادعا دارند که که بی­ وقفه با آن مبارزه می­کنند!!

خطرات تاریخی نظریه داروین

به دلیل پیامدهای خطرناک داروینیزم سیاسی در قرن نوزدهم و بیستم، که در جنگ جهانی دوم به اوج خود رسید، سرمایه‌داران با یکدیگر وارد جنگ شدند، که در نتیجه کشورهای حامل عقاید نظریه اجتماعی داروین مثل: نازی آلمان، فاشیزم ایتالیایی، و نژادپرستی راستگرا که در تمام نقاط جهان گسترش یافته بودند به شکست مواجه شدند و بدنبال آن، غرب خطرات افکار مکتب اجتماعی و سیاسی داروینیزم را نه تنها به دست خود؛ بلکه با خون خود لمس کرد و بلا فاصله در راستای مبارزه نمودن و ریشه­کن نمودن آن دست بکار شد..

اما غرب سرمایه­دار پس از دیدن خطرات موجود در این نظریه داروینی برای خود غرب، ادعا کرد که آن را رها کرده و دست از مبارزه آن کشیده است، اما وی نتواست که این فساد را با شناسایی اصول و اسباب این نظریه معالجه کند و از آن نجات یابد، بلکه به خلاصه کردن نتایج این نظریه که وحشتناک­ترین آسیب را به آن وارد کرد اکتفاء نمود و اساسات و ریشه­های تولیدکننده داروینیزم را به همان حالتی که بود باقی گذاشت. این نشانگر وجود یک نقص ذاتی است که هنوز در تمدن سرمایه­داری و طرز تفکر آن وجود دارد، به ویژه طرز تفکر فاسد آن که از علیت و خاتمیت قطع شده است.

 هنگام بررسی بسیار از افکار و نظام­های برخاسته از تمدن سرمایه‌داری مانند: اقتصاد، سیاست، جامعه و سایر موارد در می‌یابیم که روح نظریه داروین هنوز آن را تحت فشار قرار داده و آن را به حرکت می­آورد. غرب هنوز هم از نظام اقتصادی سرمایه­داری استفاده می­کند و با بررسی واقعی متوجه می­شویم که نظریه اقتصادی سرمایه­داری مبتنی بر همان نظریه داروینی در مورد زندگی است که در نتایج خود، خطرش کم­تر از نتایج داروینیزم سیاسی نیست.

این شمه­ای از دریای خطرات ناشی از نظریه داروینی نسبت به زندگی -در طول تاریخ- است، و از جمله می­توان به جنایات، بی‌عدالتی­ها و فسادی‌که خود غرب و جهان متحمل شده اند، اشاره نمود. اما مردم این تمدن سرمایه­داری، نمی­خواهند که با واقعیت فسادی‌که اساسات تمدن شان بر آن بنا شده است، مواجه شوند و با آن مبارزه کنند، زیرا آن­ها در تطبیق این تمدن و تحمیل آن به جهان با زور، استعمار، رسانه­های جعلی و ارتش مزدوران فکری و سیاسی خود گام­های دور و بلندی  برداشته اند. بنابر این آن­ها بخاطر حکمرانی یک مشت­ افراد سرمایه­دار فاسد و سودجویی که از این اوضاع به نفع خود استفاده می­کنند، نمی­خواهند دست از فساد بکشند و سرمایه­داران عادی هم تمایل به ایجاد تغییر از داخل به دلیل تداوم قدرت و بقاء نظام­های زندگی ندارند...

بنابر این، با وجود این­که غرب نظریه داروینیزم اجتماعی را پس از آن که در جریان هر دو جنگ جهانی با خطرات آن مواجه شد رد کرد، باز هم تاثیر زنده ماندن آن در اشکالی مانند: لیبرالیسم فردی و سرمایه­داری که قدرت در دست قوی­ترین شرکت‌ها متمرکز است به چشم می­خورد. هم‌چنین تأثیر آن در هویت ملی که اساس آن برتری دانستن خود نسبت به دیگران و نظایر آن است هویداست. این تأثیرات و نظایر آن راه نجات و بیرون‌رفت از این نظریه را دشوار ساخته است. بنابر این، آن­ها به تمدن دیگری احتیاج دارند که یک بدیل مناسبی برای برکندن تمدن‌شان از ریشه و پاکسازی زمین از فساد آن باشد و تا آن زمان، روند وصله زدن لباس فرسودۀ این تمدن سرمایه­داری ادامه خواهد یافت و سپس تلاش خواهد شد تا به نام روند توسعه با شرایطی که در جهان روبرو است تحت نام پیشرفت سازگار شود و احتمال می­رود که این روند خرابی بیشتری را ببار آورده و آن را متعفن­تر سازد.

مترجم: محمد مزمل

ادامه مطلب...

عمیق‌تر شدن بحران ادویه؛ مسئول کیست؟

  • نشر شده در سیاسی

یک مقام در ادارۀ داروسازی و سم‌شناسی از نبود داروهای شیمیایی، با افزایش قیمت دارو از 3000 به 20000 پوند، عدم وجود داروهای دیابت حتی در بازار سیاه و هم‌چنین داروهای کلیه و پنادول در کشور پرده برداشت. نادا عثمان مدیر مرکز سرطان واد مدنی، در اظهاراتی برای روزنامۀ الحراک السیاسی توضیح داد که وضعیت بیماران بسیار بد است. وی خاطر نشان کرد که آن‌ها و به ویژه کودکان سرطانی از کمبود دارو بسیار رنج می‌برند، اشاره نمود که آن‌ها هر روز نوعی دارو را از دست می‌دهند و این روند ادامه دارد تا زمانی‌که دیگر هیچ داروی در دسترس نباشد. وی به کمبود داروی شیمی درمانی در کشور اشاره نموده گفت: «ما بیماران را تحت نظر داریم و نمی‌دانیم چه باید بکنیم.» (منبع: نبض سودان، 21 جولای 2021) از سوی دیگر، اثیر نیوز از اجرای یک تجمع اعتراضی برای کودکان سرطانی در مقابل وزارت صحت فدرال خبر داد که از دولت خواستار داروهای شیمیایی شدند.

شبکۀ الجزیره نت از نظرسنجی در مورد بحران دارو در سودان در تاریخ 10/06/2020 خبر داد که در آن چنین آمده است: "ویژگی‌های بحران دارو از جنوری گذشته آغاز شد، زمانی‌که بانک سودان 10% تخصصی از عواید صادرات غیر نفتی را که به واردات دارو انجام می شد، لغو کرد".

در یک سناریو که منعکس کنندۀ "اشتباه" سیاست‌های دولت در بخش داروسازی است، سماهر المبارک داروساز انجمن داروسازان حرفه‌ای می‌گوید که دولت در ماه مارچ تصمیم گرفت که تخصیص 10% را بازگرداند، قبل از اینکه دوباره توسط تصمیم نخست وزیر لغو شود، هر چه زمان بیشتری می‌گذشت، کمبود دارو در خارطوم و سایر ایالت‌ها افزایش و گسترش می‌یافت، تا جایی‌که در ماه می گذشته، هنگامی‌که بیشترین داروهای رایج در داروخانه‌ها در دسترس نبود، این سبب شد تا دارو فروشان مجبور به اعلان اعتصاب گردند. قفسه‌های داروخانه‌ها در سودان از اکثر داروها خالی بود. (منبع: رویترز)

بر اساس گفتۀ رانیا مامون، مدیر مؤسسات دارویی خصوصی در بخش داروسازی در وزارت صحت در ایالت خارطوم، حدود 75% از داروهای پر مصرف در داروخانه‌ها با کمبود مواجه هستند. رانیا به الجزیره نت گفت که ادارۀ وی با دیداری بر داروخانه‌های خارطوم نظارت کرده و مشاهده نموده که بیشتر آن‌ها نه تنها به دلیل اعتصاب و کمبود دارو بلکه به دلیل کمبود نیروی کار به دلیل شرایط تعطیلی کامل بسته شده اند تا همه گیری کرونا را مهار کند.

این مقام رسمی بیان می‌دارد که کمبود دارو بسیار جدی می‌باشد تا حدی‌که وزارت صحت در تهیۀ دارو برای بخشی از کارمندان خود که مصاب به ویروس نوظهور کرونا (کووید19) در مراکز قرنطین بودند، به مشکل مواجه شده است. وی خاطرنشان کرد که این وزارت‌خانه فقط به دنبال آنتی بیوتیک و کاهش دهندۀ گرما برای کادرهای آلودۀ خود بود، بدون این‌که آن‌ها را در بازار پیدا کند، چیزی‌که آن را مجبور کرد تا پس از پایان موجودی ذخیره‌ها به کارخانه‌های داروسازی متوسل شود و از داروهای تأمین کننده استفاده کند. رانیا خواستار تخصیص بودجۀ به دالر به قیمت رسمی (در حدود 55 پوند به دلار) از سوی دولت شده است تا واردکنندگان و تولیدکنندگان دارو مجبور نشوند دالر را از بازار موازی 140 پوند به یک دالر تأمین کنند که این امر بحران را بیشتر می‌کند.

از سوی دیگر، سماهر المبارک دولت را مقصر می‌داند که در ماه‌های گذشته سیاست مشخصی برای داروها تعیین نکرده است، به دلیل مشغله‌اش در تهیۀ کالاهایی‌که در صف‌های خیابان مانند مواد سوخت و نان ظاهر می‌شود. وی توضیح می‌دهد که دارو یک مادۀ استراتژیک مانند آرد و مواد سوخت است که نیاز به سیاست‌های اندیشیده شده و اعتبارات سالانۀ حداکثر 660 میلیون دالر دارد، زیرا تهیۀ برنامۀ دارویی به زمان طولانی نیاز دارد و انتظار می‌رود که بحران کنونی حتی اگر بودجه در دسترس باشد طولانی خواهد شد.

سماهر اظهار داشت که علی رغم به رسمیت شناختن دولت مبنی بر این‌که دارو کالایی استراتژیک است، در ازای آن کمک "صفر" به سازمان تأمین دارو (یک سازمان دولتی) و به بخش خصوصی (واردکنندگان و تولیدکنندگان) اختصاص می‌دهد. در این زمینه، یوسف چکاک، از بخش واردکنندگان دارو، می‌گوید که «این کشورها در حدود نیمی از سال، بدون حساسیت لازم برای مقابله با یک کالای استراتژیک مانند دارو و بدون سیاست دارویی مشخص است.» وی تقاضای تأمین 55 میلیون دالر در ماه كرد كه به شرح زیر توزیع شود: 20 میلیون دالر برای صندوق لوازم طبی، 25 میلیون دالر برای واردات دارو، 10 میلیون دالر برای تولید دارو و 40 میلیون دالر بلافاصله برای رسیدگی به بحران موجود تأمین شود.

علی‌رغم رایزنی‌های مداوم بین نمایندگان بخش دارویی و دولت به رهبری عمر مانیس وزیر ریاست شورای وزیران، داروسازان هنوز برنامه‌هایی برای تشدید دارند، از جمله تجمع معترضان فردا پنجشنبه، مقابل شورای وزیران، منجر به اعتصاب جزئی پس از 10 روز می‌شود و در پایان گزارش باید گفت که در همین حال، بیماران همچنان برای دریافت داروهای خود تلاش می‌کنند.  

دولتی‌که در این موارد ضروری کوتاهی کند، لیاقت آن را ندارد که حتی برای یک ساعت در قدرت باقی بماند، دولتی‌که مسئلۀ بیماران و دارو را نادیده می‌گیرد. این مصیتی است که اهل سودان در طول مدت حاکمیت حکام مزدور به آن مبتلا هستند، کسانی‌که به امور این سرزمین توجهی ندارند، بلکه سرمایه‌های فراوانی را در سفرها و حضور در کنفرانس‌ها به مصرف می‌رسانند، در حالی‌که مردم در همه جنبه‌های زندگی از پریشانی رنج می‌برند و حالت شان به جای رسیده که به کمبود داروی نجات دهندۀ زندگی مواجه هستند. بنابراین مراقبت وجود ندارد. این همه به دلیل حاکمیت نظام حریص سرمایه‌داری بر مفاصل زندگی است، این نظامی است که مردم را بیرون از ساحۀ توجه‌اش قرار می‌دهد.

دولت‌هایی‌که نظم سرمایه‌داری را انتخاب می‌کنند، هرگز امید خوبی از آن‌ها نیست؛ دولت‌هایی‌که به ضعیفان رحم نکردند، دست فقرا را نگرفتند، از ظلم نظام سرمایه‌داری حتی مراقبت‌های صحی به سلامت نمانده است، از نظام‌ها و روش‌های معیشتی نجات و کامیابی به بار نیامده و یک ابزاری برای اندوختن سرمایه برای صاحبان مال بوده است، از آن سوء استفاده کردند چنانکه از همه چیز سوء استفاده می‌کنند، برای مکیدن خون بیماران ضعیف و پول آن‌ها و برای اشباع حرص و آز و خواهشاتی که هرگز اشباع نخواهد شد. بخشی از زشتی سرمایه‌داری اینست که فساد تقریباً در همه جنبه‌های مراقبت‌های صحی ظاهر شده است: در نظام بیمۀ سلامت و شرکت‌های آن، شرکت‌های دارویی و تحقیقات آن‌ها، بهره‌برداری شرکت‌ها از طبیبان و بهره‌برداری طبیبان از بیماران. هم‌چنین ظهور فساد در ایجاد مالکیت معنوی و حق ثبت اختراع، به طوری که قیمت دارو و قیمت مراقبت‌های صحی افزایش یافته و این مسئله به عنوان وسیلۀ برای تحقق فایده بر اساس نیاز بیماران به درمان و مراقبت تبدیل گردیده است. تا آن جا که در هر مکانی‌که سرمایه‌داری وارد شده است، هیچ بقا و زندگی برای افراد ضعیف وجود نداشته و هیچ چیزی جز پول ارزش ندارد.

دولت باید بر ساخت دارو و تولید آن به صورت مستقیم نظارت کنند. بر اساس آنچه که حاکم در مستدرک از عبدالرحمن بن عثمان تیمی نقل کرده که گفته  است: «طبیبی در نزد پیامبر صلی الله علیه و سلم از داروها یاد نمود و از آن جمله قورباغه را ذکر کرد که از جملۀ داروها می‌باشد، رسول الله صلی الله علیه و سلم از کشتن آن منع کردند.» بیهقی و ابو داوود از عبدالرحمن بن عثمان نقل نموده که گفته است: «طبیبی از رسول الله صلی الله علیه و سلم در مورد قورباغه‌ای پرسان کرد که در دارو استفاده می‌کند، پیامبر صلی الله علیه و سلم از کشتن آن منع کردند.» آلبانی آن را تصحیح نموده است. وجه استدلال این است که این حدیث به صورت اشاره بر این دلالت می‌کند که دولت بر تولید دارو نظارت می‌کند، زیرا سیاق این حدیث برای بیان ممنوعیت کشتن قورباغه بود، اما به صورت اشاره نشان می‌دهد که یک دولت حق دارد از تولید نوعی دارو نیز جلوگیری کند.

با عمل به دلایل قاطع می‌توان گفت که طبابت مجانی رعیت بالای دولت واجب است و امام هم‌چون چوپان است که مسئولیت گلۀ خود را بر عهده دارد. بنابراین دولت دارو را به بیماران فراهم می‌کند، یا با خرید آن از کارخانه‌ها و شرکت‌های تولید دارو در داخل یا خارج و یا با ایجاد کارخانه‌های تولید دارو که مالکیت آن را دولت داشته باشد و ادویۀ مورد نیاز را بدست آورد. صنعت داروسازی باید فقط تحت کنترل دولت باشد و بر آن نظارت کند، رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند:

«الاِمَامُ رَاعٍ وَهُوَ مَسْؤُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ»

ترجمه: امام همانند چوپان است و او بر زیر دستان خود مسئول می‌باشد.

حدیثی است که امام بخاری از عبدالله بن عمر رضی الله عنه روایت کرده است. این یک نص کلی در مورد مسئولیت دولت در قبال صحت و تهیۀ دارو و طبابت است زیرا هر دو مورد در مراقبت‌های لازم بر دولت داخل می‌شود و هم‌چنین دلایل خاصی در مورد صحت و طبابت وجود دارد.

 مسلم از طریق جابر نقل نموده که وی گفت: «رسول الله صلى الله علیه و سلم، طبیبی را نزد ابى بن کعب فرستاد، سپس رگی از او قطع کرد و آن را داغ نمود.» حاکم در مستدرک از زید بن اسلم از پدرش نقل کرده که وی گفت: «من در زمان عمر بن خطاب با بیماری سختی بیمار شدم. بنابراین عمر برایم طبیبی خواست، سپس آن طبیب مرا پرهیز داد تا جای که نخود را از شدت پرهیز می‌مکیدم.»

 دولت خلافت به زودی تأسیس خواهد شد، ان شاءالله! هیچ مالیاتی در ادارات آن نخواهد بود و هیچ گمرکی وجود نخواهد داشت که قیمت کالاها و خدمات را افزایش دهد.

نویسنده: عبدالخالق عبدون علی

عضو دفتر مطبوعاتی حزب التحریر- ولایه سودان

مترجم: احمد صادق امین

ادامه مطلب...

چه کسی مسئولیت جنگ در یمن را به دوش می‌کشد؛ مردم یا دیگران؟

  • نشر شده در یمن

یک هیئت از سلطنت عمان از شهرِ صنعا برای 5 روز از تاریخ 7 ژوئن 2021م بازدید به عمل آورد که طی این سفر هیئت با «مهدی‌المشاط» ریس‌ شورای عالی سیاسی نیز دیدار نمود.

فقط یک هفته از دیدار هیئت عُمانی و ملاقات «مارتین گریفیتس» فرستادۀ سازمان‌ملل‌ سپری شده بود که طی این سفرش به یمن و پیشنهاد بر خاتمه جنگ که از سال 2014 به‌این‌سو شدت گرفته است، تأکید ورزید. پیشنهاد گریفیتس توسط هیئت بازدید کنندۀ عمانی مورد تأیید قرار گرفت که شامل چهار مورد اساسی می‌شود، ازجمله: آتش‌بس در تمام جبهه‌ها، بازگشايی میدان‌هوایی صنعا برای تمام پروازهای بیرون از یمن،  باز کردن بندرگاهِ «حدیده»، مهیا ساختن کالاها و مواد سوخت برای مردم و حق دسترسی داشتن به تمام مناطق بدون درنظرداشت ملاحظات سیاسی.

تا جایی‌که آمادگی برای دور جدیدی از گفتگوهای آینده میان طرف‌های جنگ در یمن آغاز گردید، تا اینکه حوثی ها حمله نظامی بزرگی را از زمین و هوا بالای شهر مارب به راه انداختند؛ شهری‌که مدت‌ها برای وارد شدن و تسلط بالای آن منتظر بودند و در حالی به سوی میز مذاکره بروند که از قدرت کافی برخوردار باشند. در اروپا خواسته‌هایی مبنی بر عدم تسلط حوثی‌ها بالای این شهر بلند شد، چنانچه امریکا نیز چنین نظری را ارائه کرد؛ ولی از سویی دیگر در تسلط بالای شهر حدیده و بندر آن در سال ۲۰۱۸م و توافقنامه سوئد موفق گشتند.

با توجه به اطلاعات فعلی، حوثی‌ها جهت بدست آوردن دستاوردهای اضافی برای مشروعیت حاکمیت خود هیچ معلوم نیست که به زودی دست به آتش‌بس بزنند، یا گروهای دیگر را مجبور به دریافت امتیازات بیشتر کنند؛ بلکه آن‌ها در تلاش برای کنترل میادین نفتی شهرِ «مارب» خواهند بود. برخی از اقدامات سیاسی از سوی هردو درگیر صورت گرفت؛ از جمله تیموثی لندرکینگ فرستادۀ جوبایدن طی چهار ماه ماموریت‌اش چندین کار را انجام داد و احمد عوض بن مبارک وزیر امور خارجه  دولت دولت معین عبدالملک در 10 ژوئن 2021م به بلژیم سفر کرد تا با مقامات حکومتی این کشور ملاقات کند.  

«مارتین گریفیتس»، فرستاده سازمان‌ملل، قبل از فرستاده آمریکا لندرکینگ، که برای مدت طولانی جهت برقراری آتش‌بس میان «حوثی‌ها» و «عبدربه منصور هادی» در یمن و زمینه‌سازی یک دوره جدید مذاکرات میان آن‌ها در مسکو مستقر گرديده بود، او دوبار از تهران بازدید نموده و با سياستمدارانِ تهرانی در خصوص آتش‌بس در یمن و هم‌چنان با «حسن ایرلو» سفیر ایران در یمن صحبت کرد.

هنوز هم افراد زیادی در یمن وجود دارد که اصرار دارند، ابزار جنگ در یمن کسانی هستند که خودشان جنگ می‌کنند و صلح برقرار می‌کنند! آن‌ها جُز به‌خود خدمت نمی‌کنند، آن‌ها وجودِ مداخلات بین‌‌المللی مثلِ بریتانیا و آمریکا در خصوص درگیری برسرِ یمن را رد می‌کنند، در حالی‌که آن‌ها کسانی هستند که شما را نابود می‌کند، مردم آن را در معرض هرنوع مشکلات و تباهی قرار داده، که باعث نقل‌مکان آن‌ها از زمين به دریا شده‌اند. یقیناً در نبود خلافت اسلامی اُمت به این همه درد و رنج دست و پنجه نرم می‌کنند. این اسلام است که تحت حاکمیت‌اش از ایمان و آزادی مردم مراقبت می‌کند. خلافت راشده که عنقریب بر منهج نبوت تاسيس خواهد شد یگانه هدف و آرزویِ آن‌هاست. رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمود:

«...ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ...»

ترجمه: ...و بعداً خلاف بر منهج نبوت خواهد آمد. ...

 حزب‌التحریر، پیش‌گامی‌که برای مردم‌اش دروغ نمی‌گوید، مشتاقانه بخاطر تأسیس دولت خلافت راشده بر منهج نبوت تلاش می‌ورزد تا به تحقق حکم جانشینی، تحقق وعدۀ الله سبحانه‌وتعالی و بشارت رسول الله صلی الله علیه وسلم نایل آید.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر/ ولایه یمن

مترجم: ارسلان مبارز

ادامه مطلب...

فرمان‌برداری حکام و اپوزسیون از صندوق بین‌المللی پول در غوغا و آرامش مجلس ملی Featured

پس از غوغاهای چندین روزه‌ای که رسانه‌های مزدور حکام پاکستان از آن منحیث بی‌احترامی به دموکراسی یاد کردند، حکومت و اپوزسیون اکنون دست به ایراد یک سلسله سخنرانی‌های منظم در جریان جلسۀ بودجۀ پارلمان زده اند. به‌هرحال، این بودجۀ نیز مانند تمام بودجه‌های قبلی چیزی جز بودجۀ استعماری صندوق بین‌المللی پول نیست، خواه مجلس ملی در آشوب قرار داشته باشد یا در آرامش. این بودجه‌ای است که بیشتر از نیم عواید مالیاتی فدرال پاکستان را در دستان صندوق بین‌المللی پول و سایر مافیای سودخوار قرار می‌دهد. این بودجه مبلغی بالغ بر ۶۵۰ میلیارد روپیه پول مردم را به شکل مالیات انکشاف نفت، به‌علاوۀ مالیات عمومی ۶۵۰ میلیارد دالری از فروش نفت دربر می‌گیرد. درحالی‌که درآمد خالص مردم در جریان تورم دائماً درحال کاهش است، بهای برق و گاز مدام افزایش می‌یابد و عام مردم را تکه پاره می‌کند. این بودجۀ استعماری قرار است از طرف اپوزسیون و حکومت تصویب شود، خواه پارلمان در آشوب باشد یا در آرامش، بی‌توجه به بی‌شمار تناقضات جدی‌اش با دین بزرگ‌مان.

آیا بر سر چرایی عدم تخصیص بودجۀ لازم برای آزادسازی کشمیر اشغالی و مسجدالاقصی و سرزمین مقدس فلسطین نیز غوغا به‌پا شد؟ آیا بر سر چرایی عدم تخصیص بودجه از طرف صندوق بین‌المللی پول به‌منظور تهداب‌سازی برای آوردن انقلاب در صنعت و جایگزین کردن کامل واردات با صنایع و ماشین‌آلات سنگین نیز غوغا به‌پا شد؟ آیا روی این‌که چرا بودجۀ کپیتالیزم هرگز نیازهای اساسی هیچ فرد پاکستان را تأمین نمی‌کند نیز غوا به‌پا شد؟ آیا این غوغا به‌خاطر پایان دادن به هژمونی دالر با اصرار بر قرار دادن ارزمان بر مبنای طلا و نقره مطابق به تشریع اسلام به‌پا شد؟ آیا به‌خاطر عدم پرداخت سود به قرضه‌ها/وام‌های خارجی و داخلی غوغا به‌پا شد؟ آیا این غوغا به‌خاطر نیاز به تطبیق نظام اقتصادی اسلام به‌پا شد؟ چرا این همه خاموشی و رضایت بر سر تداوم غلامی به این استعمارگران وجود دارد؟ آیا این اپوزسیون نیز در هنگام حکومت‌شان، همانند حکام حلقه به گوش فعلی، به غلامی خود به این استعمارگران پایان داده‌بودند؟ پس چگونه می‌توان این همه به دموکراسی به‌خاطر تنظیم امورمان امید داشت؟!

حکومت فعلی و اپوزسیون همیشه تمام این قوانین ظالمانه را با همدیگر وضع کرده و مدام همراه یکدیگر منافع استعمارگران را منحیث منافع ملی شناخته‌اند، صرف نظر از این‌که قوانین مذکور به FATF، برنامۀ اقدام ملی، "ضدتروریزم" و خصوصی‌سازی اموال دولتی و عامه مربوط شود. نهادهای فعلی دولت پاکستان عبارت از ساختارهای استعماری اند که هیچ شباهت یا رابطه‌ای با اوامر و نواهی دین عظیم‌مان ندارد. تنها خلیفۀ راشدی‌که قوانین استنباط شده از قرآن عظیم‌الشأن و سنت مبارک نبوی را تطبیق می‌کند، لیاقت فرمان‌برداری مسلمانان از خود را دارد، چون این به مثابه اطاعت از الله سبحانه و تعالی می‌باشد. تنها تطبیق نظام اقتصادی اسلام از جانب خلیفه می‌تواند مشاکل اقتصادی طولانی مدت پاکستان را یک‌بار و برای همیشه از اساس حل کند. تنها خلافت می‌تواند موقعیت منابع پهناور و متنوع سرزمین‌های اسلامی را تحکیم بخشد و این منابع فراوان را در خدمت نیروهای مسلح مسلمانان برای حفاظت از مقدسات‌مان، آزادسازی سرزمین‌های اسلامی و دفاع از آبروی پیامبر محبوب‌مان صلی الله علیه و سلم قرار می‌دهد. پس آیا زمان آن فرا نرسیده‌است که همه‌گی برای بازگشت خلافت به‌طریقۀ رسول الله صلی الله علیه و سلم کار کنیم؟! الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ﴾ (مائده: ۶۶)

ترجمه: و اگر آنان تورات و انجیل و آن‌چه را از سوی پروردگارشان بر آن‌ها نازل شده‌است (قرآن) برپا دارند، از آسمان و زمین روزی خواهند خورد.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر – ولایه پاکستان

مترجم: محمد حارث پویا

ادامه مطلب...

جمع بین دو حدیث «أَبَعْدَ هَذَا الْخَيْرِ شَرٌّ» و«ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةً عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ»

  • نشر شده در فقهی

به جواب محمد شتات ابوصالح

پرسش

السلام علیکم و رحمت الله وبرکاته!

امیدوارم نامه‌ای من به شما رسیده و از صحت و عافیت کامل بر خوردار باشید. از شما می‌خواهم که احادیث ذیل را برایم توضیح دهید؛ زیرا این احادیث در ظاهر در تناقض قرار دارد و بسیاری از مردم برای رد همدیگرشان بدون آن‌که منظور و مقصود این احادیث را بدانند از این احادیث سوء استفاده می‌کنند.

حدیث گروه اول: از نعمان بن بشیر روایت است‌که گفت: ما با رسول‌الله صلی‌الله علیه در مسجد نشسته‌بودیم و بشیر مردی بود که سخن خود را نگه‌می‌داشت؛ سپس ابوثعلبه خشنی آمد و گفت: ای بشیر بن سعد آیا حدیث رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم را در خصوص امراء حفظ داری؟ حذیفه گفت: من خطبه‌ای آن‌را حفظ دارم، ابوثعلبه نشست، سپس حذیفه گفت: رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است:

«تَكُونُ النُّبُوَّةُ فِيكُمْ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ فَتَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَرْفَعَهَا ثُمَّ تَكُونُ مُلْكاً عَاضّاً فَيَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَكُونَ ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا ثُمَّ تَكُونُ مُلْكاً جَبْرِيَّةً فَتَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةً عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ»

ترجمه: نبوت در بین شما است تا زمانی‌که الله (سبحانه و تعالی) بخواهد سپس آن را از میان بر می‌دارد تا زمانی‌که بخواهد، سپس خلافت بر منهج نبوت را می‌آورد و خلافت بر منهج نبوت می‌باشد تا وقتی بخواهد، سپس آن را بر می‌دارد آن وقتی‌که الله (سبحانه وتعالی) بخواهد، سپس پادشاهان به دندان گیرنده می‌باشد و تازمانی‌که الله (سبحانه و تعالی) بخواهد می‌باشد، سپس آنان را نیز بر می‌دارد زمانی‌که بخواهد سپس پادشاهان جبریه می‌آید پس آن‌ها می‌باشند تا زمانی‌که الله (سبحانه و تعالی) آنان را بردارد سپس خلافت بر منهج نبوت می‌باشد.

 حدیث گروه دوم این‌چنین است: از حذیفه بن یمان روایت است که گفت:

«كَانَ النَّاسُ يَسْأَلُونَ رَسُولَ اللَّهِ ﷺ عَنْ الْخَيْرِ وَأَسْأَلُهُ عَنْ الشَّرِّ وَعَرَفْتُ أَنَّ الْخَيْرَ لَنْ يَسْبِقَنِي قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَبَعْدَ هَذَا الْخَيْرِ شَرٌّ قَالَ يَا حُذَيْفَةُ تَعَلَّمْ كِتَابَ اللَّهِ وَاتَّبِعْ مَا فِيهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ قَالَ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَبَعْدَ هَذَا الشَّرِّ خَيْرٌ قَالَ هُدْنَةٌ عَلَى دَخَنٍ وَجَمَاعَةٌ عَلَى أَقْذَاءٍ قَالَ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ الْهُدْنَةُ عَلَى دَخَنٍ مَا هِيَ قَالَ لَا تَرْجِعُ قُلُوبُ أَقْوَامٍ عَلَى الَّذِي كَانَتْ عَلَيْهِ قَالَ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَبَعْدَ هَذَا الْخَيْرِ شَرٌّ قَالَ فِتْنَةٌ عَمْيَاءُ صَمَّاءُ عَلَيْهَا دُعَاةٌ عَلَى أَبْوَابِ النَّارِ وَأَنْتَ أَنْ تَمُوتَ يَا حُذَيْفَةُ وَأَنْتَ عَاضٌّ عَلَى جِذْلٍ خَيْرٌ لَكَ مِنْ أَنْ تَتَّبِعَ أَحَداً مِنْهُم»

ترجمه: مردم از رسول الله صلی الله علیه و سلم از خیر پرسان می‌کردند و من از شر پرسان کردم و طوری فهمیدم که خیر همیشه است، من گفتم یا رسول الله آیا بعد از این خیر شری هم است؟ فرمودند ای حذیفه کتاب الله (سبحانه و تعالی) را فرا بگیر و به سه مرتبه گفت آنچه در این کتاب است پیروی کن، گفتم یا رسول الله آیا بعد از این شر خیری است؟ گفت هدنه بر دخن است و گروهی هستند که بر چشمان مردم خاک می‌پاشند، رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود، یا رسول الله هدنه بر دخن چی معنی دارد؟ رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود قلب‌های اقوام بر آنچه بوده باز نمی‌گردد. حذیفه گفت من گفتم یا رسول الله آیا بعد از این خیر شری است؟ گفت فتنه کور وکری است که دعوت‌گران آن بر دروازۀ دوزخ قرار دارند ای حذیفه اگر تو در حالی بمیری که ریشه‌ای درخت را به دندان بگیری بهتر است، برای تو از این‌که یکی از آنان را اطاعت کنی.

گروه اول این احادیث‌را طوری تفسیر کردند‌که پیروزی در آینده از آن‌امت است به یاری الله سبحانه و تعالی و خلافت بر منهج نبوت آمدنی بوده و به زودی حاکمیت از شریعت الله سبحانه و تعالی است که همانا خودش خیر است؛ در حالی‌که گروه دوم طوری به حدیث دوم استدلال می‌کنند که خیر امت گذشته و ما اکنون در زمان فتنه قرار داریم و رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم از آن‌خبر داده و برای مسلمان لازم است که برای محافظت دین‌اش گوشه گیری کند. امیدوارم که این سوال را جواب داده و احترام و قدردانی بنده‌را قبول فرمائید.

پاسخ

وعلیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

حدیث اول احمد طیالسی آن‌را تخریج نموده؛ اما حدیث دوم را که در سوال ذکر شده احمد تخریج نموده، ولی بخاری آن‌را به این لفظ ذکر کرده است: ابوادریس خولانی برایم گفت: او شنیده است که حذیفه ابن یمان می‌گفت:

«كاَنَ النَّاسُ يَسْأَلُونَ رَسُولَ اللَّهِ ﷺ عَنْ الْخَيْرِ وَكُنْتُ أَسْأَلُهُ عَنْ الشَّرِّ مَخَافَةَ أَنْ يُدْرِكَنِي، فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنَّا كُنَّا فِي جَاهِلِيَّةٍ وَشَرٍّ فَجَاءَنَا اللَّهُ بِهَذَا الْخَيْرِ، فَهَلْ بَعْدَ هَذَا الْخَيْرِ مِنْ شَرٍّ؟ قَالَ: نَعَمْ. قُلْتُ: وَهَلْ بَعْدَ ذَلِكَ الشَّرِّ مِنْ خَيْرٍ؟ قَالَ: نَعَمْ، وَفِيهِ دَخَنٌ. قُلْتُ: وَمَا دَخَنُهُ؟ قَالَ: قَوْمٌ يَهْدُونَ بِغَيْرِ هَدْيِي تَعْرِفُ مِنْهُمْ وَتُنْكِرُ. قُلْتُ: فَهَلْ بَعْدَ ذَلِكَ الْخَيْرِ مِنْ شَرٍّ؟ قَالَ: نَعَمْ، دُعَاةٌ إِلَى أَبْوَابِ جَهَنَّمَ مَنْ أَجَابَهُمْ إِلَيْهَا قَذَفُوهُ فِيهَا. قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، صِفْهُمْ لَنَا. فَقَالَ: هُمْ مِنْ جِلْدَتِنَا وَيَتَكَلَّمُونَ بِأَلْسِنَتِنَا. قُلْتُ: فَمَا تَأْمُرُنِي إِنْ أَدْرَكَنِي ذَلِكَ؟ قَالَ: تَلْزَمُ جَمَاعَةَ الْمُسْلِمِينَ وَإِمَامَهُمْ. قُلْتُ: فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ جَمَاعَةٌ وَلَا إِمَامٌ؟ قَالَ: فَاعْتَزِلْ تِلْكَ الْفِرَقَ كُلَّهَا وَلَوْ أَنْ تَعَضَّ بِأَصْلِ شَجَرَةٍ حَتَّى يُدْرِكَكَ الْمَوْتُ وَأَنْتَ عَلَى ذَلِكَ»

ترجمه: مردم از رسول الله صلی الله علیه و سلم از خیر پرسان می‌کردند و من از ترس این‌که مبادا مرا شری دریابد از شر پرسان کردم و گفتم یا رسول الله ما در جاهلیت و شر بودیم و الله (سبحانه و تعالی) این خیر را برای ما آورد آیا بعد از این خیر شری می‌آید؟ گفتند؛ بلی. گفتم آیا بعد از این شر خیری می‌آید؟ گفت بلی، ولی در آن دخن است، گفتم دخن آن چیست؟ گفت قومی است که غیر از راه من مردم را فرا می‌خواند، بعضی چیزهای خوب و بعضی چیزی‌های بد، گفتم آیا بعد از آن خیر باز هم شری خواهد آمد؟ گفت بلی، دعوت‌گران دوزخ اند هرکسی دعوت شان را اجابت کند آن را در دوزخ می‌اندازند، گفتم یا رسول الله این قوم را برای ما معرفی کن، رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند این قوم از جلد و پوست ما هستند و به زبان ما سخن می‌زنند، گفتم اگر این قوم من را درک کرد به چه چیزی دستورم می‌دهید؟ فرمودند جماعت مسلمانان و امام آنان را ملازمت کن، گفتم، اگر جماعت و امام برای مسلمانان نبود؟ گفت: از همه‌ای این گروه ها دوری گزین و لو ریشه‌ای درخت را به دندان بگیری تا مرگ ترا فرا برسد و تو در همان حالت شکنجه باشی.

برادر بزرگوار طوری به نظر می‌رسد که موضوع برایت خلط شده و گمان می‌کنی که اخیر حدیث اول (ثم تكونُ خلافةً على مِنهاجِ نُبُوَّةٍ) با اخیر حدیث دوم (قال: فِتْنةٌ عَمْياءُ صَمَّاءُ، عليها دُعاةٌ على أبوابِ النارِ) یکی است. به همین دلیل برایت سوال پیدا شده که حال امت چگونه خواهد شد؟ در حدیث اول خلافت بر منهج نبوت می‌آید و در حدیث دوم (فِتْنةٌ عَمْياءُ صَمَّاءُ، عليها دُعاةٌ على أبوابِ النارِ) فتنه کور و کری است که دعوت‌گران دوزخ را با خود دارد.

برادر محترم طوری‌که شما فکر می‌کنید، مسئله به این شکل نیست، اخیر حدیث اول غیر از اخیر حدیث دوم می‌باشد؛ زیرا حذیفه بعد از اخیر حدیث دوم یعنی (دعوت‌گرانی هستند که بر دروازۀ جهنم هستند) سوال نکرد، بلکه حذیفه تشویش این‌را داشت که در چنین وضعیتی باید چی‌کند؟ برای حذیفه این وضعیت مسلمانان بسیار سنگین شد؛ پس برایش این‌قضیه قابل توجه شد که در چنین وضعیتی باید چی‌کند؟ ولی سوال نکرده که بعد از آن چی خواهد شد؟

اما این حالتی‌که در حدیث دوم وارد شده دقیقاً همان حالتی است که در حدیث اول وارد شده و گفته شده (پادشاهان جبریه می‌آید) یعنی بعد از زوال خلافت پادشاهان جبریه خلاف اراده و خواست مردم می‌آیند که مردم برای شان رضایت ندارند و خلاف حکم اسلام می‌آیند؛ یعنی به حالتی‌که از زمان سقوط خلافت یعنی ۱۹۲۴ بالای مسلمانان آمده و تا اکنون ادامه دارد، و واضح است که در چنین حالتی دعوت‌گرانی وجود دارند که بر لبه‌ی آتش اند؛ چنانچه در بخاری آمده است: (دُعَاةٌ إِلَى أَبْوَابِ جَهَنَّمَ مَنْ أَجَابَهُمْ إِلَيْهَا قَذَفُوهُ فِيهَا...) دعوت‌گرانی هستند که بر دروازه جهنم هستند و هرکسی از آن‌ها اجابت کند به داخل آن‌انداخته می‌شود. کسی‌که این صد سال را بعد از سقوط خلافت ۱۹۲۴ مورد تفکر قرار دهد، این واقعیت را در می‌یابد.

اما آن‌چه دلالت دارد که حالت حدیث اول یعنی موجودیت پادشاهان جبریه همان حالت حدیث دوم یعنی موجودیت دعوت‌گران بر دروازه‌های دوزخ اند. در حقیقت دریافت حالت گذشته در حدیث اول و دریافت حالت گذشته در فتنه عمیاء و صماء حدیث دوم است. حدیث اول قبل از پادشاهان جبریه پادشاهان به دندان گیرنده را ذکر کرده است، یعنی خلافت که در یک خانواده به صورت مسلسل آمده و تا ۱۳۰۰ سال دوام پیدا کرد که در زمان اموی‌ها، عباسی‌ها و عثمانی‌ها وجود داشت و طوری‌که در کتب خود ذکر کردیم، در جریان این خلافت‌های اسلامی به شکل خوب آن تطبیق نشد، مخصوصاً مسئله‌ی بیعت طوری‌ بود که برای خانواده خلیفه گذشته صورت می‌گرفت و مردم به این حالت عادت کرده بودند؛ پس در عوض این‌که بیعت برای کسی صورت می‌گرفت که عامه مسلمانان به آن راضی باشد بعیت محدود در خانواده خلیفه بود، یعنی در این زمان خلافت بود؛ اما خلیفه خلافت را به دندان‌‌های خود محکم می‌گرفت تا خلافت از خانواده‌اش خارج نشود و این مرحله‌ای بود که حدیث دوم ذکر کرده است(هدنة علی دخن) یا طوری‌که بخاری روایت نموده است (خير فيه دخن قلت وما دخنه قال قوم يهدون بغير هديي تعرف منهم وتنكر) یعنی خیری است که در ان دخن است، من گفتم دخن آن چیست؟ گفت قومی است که به غیر از هدایت من مردم را فرا می‌خوانند که بعضی اعمال شان درست و معروف است و بعضی از اعمال شان منکر است.

بعد از این مرحله رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم ما را در حدیث اول خبر می‌دهد که بعد از پادشاهان جبریه خلافت بر منهج نبوت می‌آید، اما حدیث دوم حذیفه رضی‌الله عنه در خصوص حالت بعد از فتنه‌ای عمیاء و صماء و دعوت‌گران دوزخی سوال نکرده است، و سوال نکرده است که بعد از این شر چی خواهد شد؛ بلکه مسئله بر آن سنگینی کرد و به این سوال مشغول شد که درک این حالت باید چی کند؟

خلاصه این‌که جمع بین دو حدیث به صورت ذیل می‌باشد:

  • حدیث اول پادشاهان جبریه را ذکر کرده، ولی شرور آنان‌را تشریح نداده و از آمدن خلافت بر منهج نبوت بعد از پادشاهان جبریه خبر داده است.

اما در حدیث دوم حذیفه سوال نکرده که بعد از فتنۀ عمیآء و صماء چی‌خواهد شد؟ و این همان حالت مرحله جبریه وارده در حدیث اول است بلکه پرسیده که اگر این حالت را دریابد، باید چی کند؟

به همین ترتیب اخیر این دو حدیث یکی نبوده بل‌که متفاوت است، حدیث اول به آمدن خلافت بر منهج نبوت بعد از پادشاهان جبریه پایان یافته و حدیث دوم بر مرحله‌ی دعوت‌گران بر دروازه‌های جهنم توقف کرده، یعنی پادشاهان جبریه؛ اما حذیفه از حالت بعد از آن سوال نکرده است.

  • یک مسئله باقی مانده و او این‌که اخیر سوال راجع به حدیث دوم ذکر شده است: «وَأَنْتَ أَنْ تَمُوتَ يَا حُذَيْفَةُ وَأَنْتَ عَاضٌّ عَلَى جِذْلٍ خَيْرٌ لَكَ مِنْ أَنْ تَتَّبِعَ أَحَداً مِنْهُمْ» ترجمه: و ای حذیفه اگر تو د رحالی بمیری که ریشه درخت را به دندان بگیری بهتر است از این‌که یکی از آنانرا پیروی کنی. و در روایت دیگری از بخاری آمده است: «قُلْتُ فَمَا تَأْمُرُنِي إِنْ أَدْرَكَنِي ذَلِكَ قَالَ تَلْزَمُ جَمَاعَةَ الْمُسْلِمِينَ وَإِمَامَهُمْ قُلْتُ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ جَمَاعَةٌ وَلَا إِمَامٌ قَالَ فَاعْتَزِلْ تِلْكَ الْفِرَقَ كُلَّهَا وَلَوْ أَنْ تَعَضَّ بِأَصْلِ شَجَرَةٍ حَتَّى يُدْرِكَكَ الْمَوْتُ وَأَنْتَ عَلَى ذَلِكَ» ترجمه: گفتم اگر این قوم من را درک کرد به چه چیزی دستورم می‌دهید؟ فرمودند جماعت مسلمانان و امام آنان را ملازمت کن، گفتم، اگر جماعت و امام برای مسلمانان نبود؟ گفت: از همه‌ای این گروه ها دوری گزین و لو ریشه‌ای درخت را به دندان بگیری تا مرگ ترا فرا برسد و تو در همان حالت شکنجه باشی.

 طبعاً این مسئله و اعتزال نسبت به کسی است که حق برایش آشکار نشده تا به سوی آن دعوت کند و همه‌ی این دعوت‌گران را بر لبه‌ی آتش می‌بیند، پس بر آن‌شخص است که از همه‌ی این دعوت‌گران کناره‌گیری کند؛ اما هنگامی‌که حق برایش آشکار شد و دعوت‌گران دید که به سوی حق فرا می‌خوانند، پس باید همرای شان برود و در حال اعتزال باقی نماند، بلکه تنها از دعوت‌گران به سوی آتش کناره‌گیری کند.

به این ترتیب جمع بین این دو حدیث و فهم‌شان طوری‌که ذکر شد ممکن است و الله سبحانه و تعالی از همه عالم‌تر و با حکمت‌تر است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...

رابطه زن و مرد با عقد نکاح تعریف می‌شود و زباله‌های تمدن غرب دیگر قابلیت عرضه در بازار را ندارد!

  • نشر شده در سیاسی

امل هبانی روزنامه نگار، پستی در حساب فیسبوک خود نوشت و در آن گفت: «زنان مسکین، فقیر و ذلیلی‌که تحت فشار قرار گرفته و از ترس بخاطر مسئوولیت فرزندان و افزایش ظلم شوهران‌شان تونایی طلاق را ندارند و خانم‌ها سعی کنید، روزی‌که شوهر تان به سراغ همسر جدید خود می‌رود، از یک دوست استفاده کنید.» این کار موجی از خشم را علیه او برانگیخت و افزود: «چون راه‌حل علیه مفکوره چند همسری تنها با کمک گرفتن از یک دوست درمان می‌شود.»

ما این سخنان ناقص و بی‌اساس را رد می‌کنیم؛ اما مبارزه با باطل تنها از بین بردن آن بهترین روش می‌باشد. «امل هبانی» به انحرافات فکری‌اش پافشاری دارد و دین را متهم می‌کند که عامل رنج و ستم زنان است. او در یک ویدیو ظاهر شد و از فکر شیطانی خود دفاع نمود و گفت: «دین علیه زنان تبعیض قائِل شده و حقوق جنسی آن‌ها را در نظر نگرفته است. چرا به مرد حق تعدد زوجات داده می‌شود و به زن چنین حقی داده نمی شود؟» و گفت: خطوط سرخ و ممنوعه که در زندگی جامعه وجود دارد، به معنای پیوندهای مشروع بین زن و مرد است و فعالان از داشتن این حقوق منع شده‌اند و لازم است که تغییرات در مفاهیم اجتماعی و متون دینی که به زنان ظلم می‌کند، ایجاد کنیم و امثال امل هبانی که متاثر از غرب شده اند تلاش و کوشش به تغییر قوانین دارند و به دنبال راه حل و قوانین سکولار غربی هستند.

ما حق قانونی داریم که در یک مبارزه فکری و عالی از «امل هبانی» پرسان‌کنیم که آیا تغییر قوانین به سکولاریزم و لغو قوانین اجتماعی اسلام وضع و شرایط زنان در سودان را بهبود می‌بخشد؟ و آیا این تغییر از طریق زنا و عصیان در برابر احکام اسلام و تقلید از غرب وضع را خوب می‌سازد؟ در حالی‌که ما بزرگترین چیز را که به عنوان مسلمان از عقاید و احکام شرعی داریم و توسط این‌ها تحقیر می‌شویم و آیا از این طریق ما به عدالت برای زنان دست می‌یابیم و آن‌ها را از آزار و اذیت نجات می‌دهیم؟

حقیقت روشن‌تر از خورشید این است که ثروت سودان توسط سرمایه‌گذاری‌های غربی و سیاست غرب غارت می‌شود که منجر به سکولار شدن جوامع شده و دلیل اصلی فقیر شدن مردم سودان است و زندگی شان طوری می‌شود که از دین‌شان بیگانه می‌شود دین که از هر امری پاک است و کنار گذاشتن احکام پاک و با تحریف آن‌ها طوری وانمود می‌کنند که قادر به انجام اداره امور دنیایی خود مطابق به احکام شریعت نیستند؛ پس سیطره سکولاریسم که زنان را دعوت به فساد و فحشاء می‌کند، راه‌حل می‌دانند.

این سکولارها فقط ابزار برای غرب استعمارگر هستند و آن‌ها بخشی از جنگ شدید علیه‌اسلام و مسلمانان می‌باشند و به منافع یک‌زن و مرد اهمیتی نمی‌دهند و تنها اندیشه‌شان ضربه زدن به اسلام برای تعطیل کردن احکام آن و حلال نمودن قوانین غرب سرمایه‌داری است که در خدمت برنامه‌های اربابان سرمایه‌دار غربی‌شان قرار دارد که کنترول سرزمین‌های اسلامی‌را دارند و با گسترش فرهنگ آزادی و آن‌چه بنام حقوق بشر است ثروت آن‌ها را غارت کردند تا زندگی پلید غرب را بر زنان مسلمان تحمیل کنند

کشورهای غربی که حقوق زنان را ساخته و کمپاین‌های مشکوک را بخاطر زنان و حقوق غصب شده آن‌ها آغاز می‌کنند و قسمی که آن‌ها ادعا دارند هدف‌شان استفاده از زنان به عنوان ابزاری برای شر و فساد جامعه است تا این‌که برنامه‌های‌شان حاکم شود و در میان نجاست های اخلاقی رشد و نمو کند.

با نگاهی گذرا به واقعیت زنان در کشورهای غربی تصویر از میزان نقض حقوق زنان در غرب را نشان می‌‌دهد که آن‌ها را به بردگی کشانده و هوس‌های شهوانی مردان را به کنترول خودش آزاد گذاشته و این آمار توسط ادارات رسمی نشان داده شده است و در آمار منتشر شده در انترنت این اعداد واقعیتی را نشان می‌دهد که زنان در غرب زندگی می‌کنند و همراه با بحران‌های اقتصادی و وخیم‌تر شدن شرایط جهانی این رنج به طور تصاعدی افزایش یافته است. این آمار نشان می‌دهد که تمدن غربی زنان‌را از انسانیت محروم کرده و عفت و عزت آن‌ها را از بین برده و زن را به ماشین سودآوری تبدیل کرده و خانواده‌ها را منهدم نموده و روابط جنسی را اساس روابط با زنان قرار داده است. و زمانی‌که نیروی جوانی زن از بین رفت به عنوان ماشین زنگ زده باقی می‌ماند! آیا «امل هبانی» برای زنان سودان چنین حالتی را می‌خواهد؟

و به سکولاران فرسوده می‌گویم مسلمانان کسانی‌اند که به اسلام باور، و ایمان به عقیده و احکام خود دارند و نیاز به تغییر ندارند که عفت و پاکی زنان را سلب کند و غیر منطقی‌است که در شعار‌های فجور و بی‌اخلاقی تغییر ایجاد کند. به عبارت دیگر ما به عنوان مسلمان از احکام شرعی خود که دیدگاه روابط بین زن و مرد را بقاء نسل انسان می‌داند نه جنبه جنسی؛ اما «امل هبانی» آن را اساس عدالت بین زنان و مردان قرار داده است. بلی، غریزه جنسی نیاز به اشباع دارد؛ اما نه این‌که آزاد گذاشتن اشباع هدف باشد. به همین دلیل اسلام وجود افکار جنسی را در بین جامعه به ضرر جامعه می‌داند و اسلام موجودیت واقعیت‌های مادی را که موجب تحریک جنسی می‌شود آن‌را موضوعی می‌داند که منجر به فساد می‌شود. بنابراین نهی شده از خلوت بین زن و مرد و هم‌چنان از تبرج و زینت و هردو زن و مرد از نگاه جنسی به دیگری ممنوع هستند و همکاری بین زن و مرد در زندگی عامه با احکامی تعریف شده است که پاکی و عفت‌شان را حفظ می‌کند و روابط نامشروع را محدود و در دو مورد که ازدواج و ملک یمین باشد تنظیم نموده است. پس اسلام برای جلوگیری از غریزه جنسی آن‌چه باعث تحریک آن در زندگی عمومی می‌شود تلاش می‌کند و محدود کردن آن در موارد خاص توسط شریعت بخاطر حفظ بقاء‌است. هم‌چنان رابطه زن با مرد رابطه‌ی می‌باشد که شریعت وضع نموده است و جای برای افکار پوسیده تمدن غربی نیست که به خاطر آن بازاریابی کنند.

این نقشه‌ها توسط غرب و وابستگان آن از دختران و پسران مسلمان تحصیل کرده و تثقیف شده دشمن آشکار و واضح می‌شود و هدف‌شان ترویج تمدن غربی بین مسلمانان است تا که جامعه را تجزیه و خانواده‌ها را از بین ببرد و نسل‌شان بیگانه از دین بمیرند؛ اما با آگاهی از احکام شریعت و با کار کردن دعوت‌گران برای تحکیم شریعت الله و تأسیس دولت در جامعه به مسلمانان و این نقشه‌ها تاثیر گذاشته است و به زودی توسط دولت‌اسلامی یعنی خلافت بر منهج نبوت تلاش غرب و نقشه‌های آن به کمک و نصرت الله سبحانه و تعالی نابود خواهد شد. إن شاء الله!

نویسنده: استاد غادة عبد الجبار (أم أواب) – ولاية السودان

مترجم: پارسا امیدی

ادامه مطلب...

ابعاد نشست سران امریکا و روسیه در ژنیف

  • نشر شده در سیاسی

پرسش

چهار شنبه 16 ژون 2021م در ژنیف اولین نشست سران کشورها بین دو رئیس جمهور، بایدن رئیس جمهور امریکا و پوتین رئیس جمهور روسیه برگذار شد. نتیجۀ این نشست چیست؟ و هدف از این نشست چه می‌تواند باشد؟ و آیا از نشست دو رئیس جمهور در ژنیف، نتایج مثبتی انتظار خواهد رفت؛ به این معنی که آیا روابط امریکا و روسیه – پس از سال‌ها وخامت در تاریخ دو کشور – بهبود خواهد یافت؟

پاسخ

درک ابعاد نشست سران امریکا و روسیه مقدور نخواهد بود؛ مگر این‌که امور پسَ پرده‌ای را دانست که روابط دو کشور را در سال‌های گذشته وخیم نمود که این امور قرار ذیل اند:

1- تعداد زیادی از رسانه‌ها و برخی از سیاسیون، کشور های امریکا و روسیه را به "دو کشور غول پیکر" توصیف می‌کنند؛ البته این تصویر دوام واقعیتی است که در اذهان نقش بسته است (واقعیتی) که امریکا و "اتحاد جماهیر شوروی" دو کشور قوی و بزرگ در جهان بوده و هرکدام شان صاحب پایگاهایی اند. واقعیت امر این است که ضربۀ بزرگی که روسیه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی متقبل شد، این کشور را از سطح یک کشور رقیب جهانی با امریکا، به میزان زیادی تنزل داد. بنابراین، نشست برگذار شده بین سران دو کشور، از دید منزلت و جایگاه، به مراتب نسبت به نشست سران امریکا و شوروی سابق، از اهمیت کم‌تری برخوردار است؛ چون آن اجلاس‌ها، پیامدهای زیادی در قبال داشت؛ چنان‌چه فعلاً از ستون‌های شکوه روسیه، چیزی جز توان نظامی‌اش باقی نمانده است؛ مخصوصاً توان هسته‌ای، موشکی و توان‌مندی های فضائی اش و بدون این موارد، چیزی از عظمت گذشتۀ آن باقی نمانده است!

2- روابط روسیه با امریکا با پایان یافتن حکومت "اوباما" رو به وخامت گرایید؛ چنان‌چه در سال 2014م امریکا روسیه را به‌خاطر اشغال جزیزۀ کریمه تحریم نموده و از "گروه هشت" وی را اخراج نمود. سپس در سال 2016م تحریم‌هایی را به‌خاطر مداخله در انتخابات امریکا بر این کشور وضع نمود. حکومت اوباما در اواخر دسامبر 2016م،  35 تن از دیپلومات‌های روسیه را اخراج نموده و تحریم‌هایی را علیه سرویس‌های اطلاعاتی این کشور وضع نمود. یعنی پس از برنده شدن "ترامپ" در انتخابات و قبل از این‌که ترامپ زمام امور را بدست گیرد. (منبع: دویچه وله، 14 جنوری 2017م)

علی رغم سخنان شیرینی‌که ترامپ با آن پوتین را خطاب قرار می‌داد، امریکا همواره تحریم‌های مزیدی را بر روسیه وضع نموده است و روابط دو کشور به وخامت گرائیده است، چون نماینده‌‌گی‌ها و قونسولگری‌های زیادی از روسیه را در تعدادی از شهرهای امریکا مسدود نمود و بر کانال‌های خبری روسیه در امریکا فشارهای زیادی وضع نموده و تحریم‌های امریکا بر روسیه بر اساس دلایل موجه و غیر موجه تحمیل می‌شد.

به خاطر دستگیری "ناوالنی" مخالف دولت روسیه، تحریم وضع شد. در سال 2018م، به‌خاطر اتهام مسموم نمودن "سکریبال" مخالف دولت روسیه در بریتانیا، تحریم وضع شد. در پایان حکومت ترامپ به خاطر اتهام حملات سایبری، بر شرکت‌های تکنولوژی روسیه تحریم‌ها وضع شد.

وقتی "بایدن" قدرت را در دست گرفت این روابط دیگر هم بحرانی شد. بایدن رئیس جمهور امریکا، پوتین رئیس جمهور روسیه را "قاتل" خطاب نموده و مدعی شد که بزودی بهای مداخله در انتخابات امریکا را خواهد پرداخت. (منبع: اسکای نیوز عربی، 17 مارچ 2021م)

پس از این اظهار نظر، سفیر روسیه در مارچ 2021م واشنگتن را ترک کرد و در ماه بعد آن، سفیر امریکا مسکو را ترک نمود و امریکا، روسیه را به اخراج نمودن از سیستم مالی بین‌المللی تهدید نمود.

3- بایدن که منتسب به حزب دموکرات امریکا است، نفرت بیش‌تری نسبت به روسیه و رئیس جمهورش پوتین ایجاد نمود و او را متهم به مسبب بودنش در ناکامی "هیلاری کلینتون" در انتخابات 2016م می‌کند. دموکرات‌ها در زمان اقتدار جمهوری خواهان از ترامپ رئیس جمهور سابق خواهان تعیین جزا برای روسیه شده و ترامپ را متهم به اهمال در مجازات کردن روسیه می‌کردند و در این مورد، ترامپ را در تنگنا قرار داده بودند و روسیه را هشدار می‌دادند که اگر برندۀ انتخابات 2020م گردند جبران خواهند نمود. وقتی بایدن رئیس دموکرات‌ها برندۀ این انتخابات گردید، برنده شدنش هم‌زمان به حملات سایبری بسیار قوی علیه سیستم شرکت "سولار ویندوز" شد شرکتی‌که با سازمان‌های اطلاعاتی حساس امریکا کار می‌کند.

 سازمان اطلاعات امریکا روسیه را متهم به این حملات سایبری نموده و امریکا روسیه را "دشمن" توصیف نمود؛ بلکه دو روز قبل از برگذاری این نشست، بایدن هشدار داد که اوکراین را به پیمان ناتو ملحق می‌کند! به این ترتیب این نشست، با تنش موجود بین دو کشور هم‌سو نبوده، بلکه دارای چهرۀ دیگر می‌باشد که با تعمق پُشت صحنه و جریان این نشست واضح می‌گردد که:

الف- نشست بین دو رئیس جمهور پس از دونیم ساعت خاتمه یافت؛ این در حالی است که قرار بود چهار ساعت طول بکشد و بین دو رئیس جمهور، کنفرانس مطبوعاتی مشترک نیز انجام نپذیرفت و هرکدام‌شان به تنهایی به برگذاری کنفرانس مطبوعاتی مبادرت نمودند. هردو کنفرانس مطبوعاتی را شبکۀ الجزیره و رسانه‌های دیگر به 16 جون/ژوئن 2021م به شکل مستقیم، پوشش دادند.

بیانیۀ مشترک بین شان به توافق طرفین روی موضوعات زیر خلاصه شد:

این‌که جنگ هسته‌ای هیچ برنده‌ای را در قبال نخواهد داشت؛ هرچند که در کدام چشم اندازی بین دو کشور، (وقوع این جنگ) انعکاس نیافته است. بایدن رئیس جمهور امریکا متعهد به ملتزم بودن واشنگتن به تداوم توافق‌نامۀ استارت 3 که به منظور کاهش تولید سلاح‌های استراتیژی (انعقاد یافته) بود، گردید و نیز بر ایجاد کمیسیونی توافق صورت گرفت که موفقیت این موضوع را نظارت کند.

مسائل اختلافی زیادی بین دو کشور به بحث گرفته شد. (در این نشست هم‌چنان) رئیس جمهور روسیه همتای امریکایی خود را از چرائی توصیف کردنش به "قاتل" مورد سوال قرار داد. بایدن در کنفرانس مطبوعاتی از عواقب خطرناک احتمال مُردن "ناوالنی" چهرۀ مخالف دولت روسیه در زندان هشدار داد، مگر وی نشست را مثمر و مثبت توصیف نمود و به شکل ضمنی اعتراف نمود که این دیدار حامل پیام تهدید برای روسیه نیز بود اگر که بار دیگر اقدام به مداخله در انتخابات امریکا کرده و یا مجدداً حملات سایبری را انجام دهد.

پوتین رئیس جمهور روسیه در کنفرانس خبری گفت:«گفتن این‌که روابط بین دو کشور در حال بهبود یافتن است، دشوار خواهد بود، مگر جرقه‌های امید وجود دارد». وی امریکا را در مسائل حقوق بشر مورد تهاجم قرار داده و از زندان‌های استخبارات/اطلاعات امریکا در گوانتانامو و کشورهای دیگر و اقدامات غیر انسانی امریکا علیه سیاه پوستان و سایر ملت‌های دیگر، یاد نمود. این عکس العملی بود بر انتقادهای نیش‌دار امریکا در خصوص نقض حقوق بشر در داخل روسیه.

بایدن از اهمیت دیدار مستقیم بین خود و پوتین برای عدم ایجاد هرگونه سوء تفاهم در روابط بین دو کشور خبر داد و نیز تصریح نمود که آیندۀ این روابط مشروط بر اقدامات روسیه است.

ب- اگر دقت کنیم درخواهیم یافت این امریکاست که اقدام به فشار بالای روسیه کرده است و نیز این امریکا بوده است که اقدام بر بحرانی کردن روابط دو کشور نموده است؛ به‌ اندازه‌ای که پوتین رئیس جمهور روسیه چند وقت پیش آن‌را "بسیار مخرب" توصیف نمود. و نیز این امریکا بود که اقدام به برگذاری دیدار سران دو رهبر نمود بدون این‌که توافقی بر سر نقاط اختلافی صورت گیرد.

برای روسیه (این دیدار) مژدۀ خیر بوده و وی را به هلهله انداخت (چون روسیه فکر می‌نمود) که بایدن اولین رئیس جمهور امریکاست که در اولین تور خارجی خود تصمیم به نشست همراه رئیس جمهورش گرفته است و از این، به عنوان دلیلی مبنی بر این‌که امریکا به روسیه اهمیت می‌دهد تعبیر می‌کرد.

بایدن رئیس جمهور امریکا (با عمل‌کرد خویش این برداشت اشتباه روسیه را) رد نمود، چون از انگلیس نیز دیدن نمود و همراه "جانسون" نخست وزیر این کشور دیدار نمود و در اجلاس G7 به شکل حضوری اشتراک نمود؛ البته پس از آن‌که انتظار می‌رفت تا توسط انترنت از طریق شبکه‌های اجتماعی اشتراک کند. مضاف بر این، بایدن به‌شکل حضوری به اجلاس پیمان ناتو در بروکسل نیز اشتراک نمود و در آن‌جا، نشست‌های متعددی از جمله همراه اردوغان رئیس جمهور ترکیه نیز داشت.

در بروکسل، هم‌چنان بایدن دیداری نادر از نوع خود همراه روسای شورای اروپا "چارلز میشل" و" اورزولا فون در لاین" رئیس کمیسیون اروپا داشت. به این ترتیب، دیدار بین بایدن و پوتین یکی از دیدارهای زیادی بود که رئیس جمهور امریکا به‌شکل حضوری در تور اروپایی خود داشت، یعنی به منظور رفع این سوء تفاهم روسیه که گویا بایدن به شکل خاص همراه روسیه در این اجلاس اشتراک نموده است!

ج- با درنظر داشت مسائل فوق می‌توان گفت که نتایج مثبت در این دیدار سران دو رهبر، نهایت ناچیز بود که به موارد آتی خلاصه می‌شد. بازگرداندن سفرای دو کشور به پایتخت هم‌دیگر، التزام در خصوص پیمان استراتیژیک استارت 3، این‌که بهبود روابط مشروط به قدم‌های آیندۀ روسیه است، یعنی به کوتاه آمدن و مرتکب شدن اشتباه (مجدد روسیه) مثل اشتباه استراتیژی‌ای ‌که در سوریه، به مصلحت امریکا تمثیل نمود.

پوتین پس از نشستی‌که همراه "اوباما" رئیس جمهور سابق امریکا به 28 سپتامبر 2015م در نیویرک داشت، اعلام نمود که در سوریه مداخلۀ نظامی می‌کند. در واقع با این کار، خدمات نظامی خویش را به منافع امریکا عرضه نمود. شاید روسیه را کینه‌ای که علیه اسلام داشت انگیزه داد تا در کشتار مسلمانان سوریه دست بزند و یا شاید به‌ انگیزۀ گسستن انزوای بین‌المللی خویش پس از اشغال شبه جزیرۀ کریمه در سال 2014م که تحریم‌های غربی را نیز در قبال داشت، او را انگیزه (به مداخله در سوریه) داده باشد. مگر مهم‌تر از آن، این است که امریکا لذت خدمات نظامی روسیه را چشیده و برای خدمت به نفوذ خویش در سوریه، اهمیت آن‌را مشاهده نموده است و حال امریکا با آزمندی زیادی می‌خواهد که این (ماموریت) مهم را در اقیانوس چین برای روسیه واگذار کند.

مداخلۀ روسیه در سوریه با درنظر داشت این‌که روسیه می‌دانست بشار اسد مزدور امریکاست، اشتباه بزرگ استراتیژی بود که هیچ رهبرَ عاقلَ دولت مستقل، آن‌را انجام نمی‌دهد.   

د- اما اهداف اعلام نشدۀ امریکا از فشار آوردن‌اش بالای روسیه این است که از این کشور در استراتیژی امریکا علیه چین، (به عنوان) سنگ بین‌المللی استفاده کند. مهندس (استراتیژی) شریک ساختن روسیه در فشار آوردن بالای چین و مجبور کردن این کشور بر هم‌زیستی مسالمت آمیز همراه آمریکا، "هنری کسینجر" وزیر خارجۀ پیشین امریکا در زمان جنگ ویتنام در اواسط دهۀ شصت قرن گذشته بود. همواره دفاتر سیاسی امریکا به سمت این پیرکار امریکایی، به عنوان متفکر سیاسی، استراتیژیست و صاحب نظر باهوش در سیاست جهانی می‌بینند. به همین دلیل، این دفاتر سیاسی در سال 2016م برای وی دو نشست مهم ترتیب نمودند، در حالی‌که وی در دهۀ نود عمر خود قرار دارد. این دو نشست که به‌طور انفرادی به وقوع پیوست، همراه کاندیدان ریاست جمهوری ترامپ و هیلاری کلینتون صورت گرفت و توصیۀ این شخص برای دو کاندید، اهمیت و لزوم اشتراک روسیه و وادار کردن اش به این‌که همراه امریکا بر علیه چین موضع بگیرد، بود.

هـ- علی رغم این‌که این اهداف امریکا سری بوده است، مگر امریکا آن‌را به شکلی از اشکال به روسیه انتقال نموده است و روسیه آن‌را خوب می‌داند. "لاوروف" وزیر خارجۀ روسیه گفت: «امریکا قادر نخواهد بود تا از روسیه ابزاری برای رسیدن به اهداف خویش و رویارویی با چین درست کند... همین اکنون به شکل جدی برسر این بحث می‌کنند که چگونه بتوانند روسیه را به نفع خود برعلیه چین استخدام کنند ... می‌خواهند ما را ابزاری برای به‌خدمت گرفتن منافع ایالات متحدۀ امریکا قرار دهند.» وی افزود:« مگر مسلماً در این طرح خویش، موفق نخواهند.» (منبع: آرتی، 24 دسامبر 2018م)

و- دقیقاً (به‌کارگیری روسیه برای منافع امریکا) چیزی است که امریکا از روسیه می‌خواهد. به همین دلیل، به‌خاطر تطبیق دیدگاه "کسینجر"، برای مهار چین با اشتراک روسیه، بالای روسیه فشار آورده و فضای بین خود و این کشور را متشنج نموده است. در غیر این‌صورت، روسیه همراه امریکا در رقابت قرار ندارد، نه در اقتصاد و نه در سیاست بین‌المللی و روسیه به استثنای ابزار نظامی، دیگر امکانات یک دولت بزرگ را ندارد. امریکا با پیمان‌ها همراه اتحاد جماهیر شوروی و پس از آن با روسیه، ابزار نظامی روسیه را در چارچوبی بعید از تهدید امریکا، قرار داده است. (نه تنها این) بلکه امریکا از پیمان‌های زیادی خارج شده - مثل توافق‌نامۀ موشک‌های بالیستیکی که در سال 1972م منعقد شده بود - و به ساختن سپر موشکی خود پرداخت، ولی روسیه آن‌قدر اقتصاد قوی‌ای ندارد که برایش این امکان را بدهد تا توان‌مندی های نظامی خود را همانند امریکا توسعه دهد... به همین ترتیب قدرت هسته‌ای و استراتیژی روسیه علت و انگیزۀ وخیم شدن روابط اش با امریکا نیست، ولی هدف وخیم کردن روابط با روسیه، این بود که بالایش فشار آورده تا از چین - کشوری‌که محور تمرکز آمریکا شده است - فاصله بگیرد. به همین دلیل، "پاتریک شاناهان" وزیر دفاع سابق امریکا از رهبر ارتش خواست تا بالای چین تمرکز کرده و گفت: «چین، سپس چین و بعداً نیز چین.» (منبع: الجزیره نت، 3 جنوری 2019م)

ز- با این هم، امریکا با پُرتنش کردن روابط خود با روسیه در انگیزه دادن روسیه علیه چین، ناکام بوده است، خاصتاً این‌که فشار بالای روسیه هم‌زمان با فشار آوردن بالای چین بوده است؛ البته با جنگ تجارتی‌ (که علیه این کشور به‌راه انداخت). این عمل‌کرد باعث نزدیک شدن روسیه همراه چین شده است... یعنی فشار امریکا بر روسیه به‌خاطر مجبور کردنش تا همراه امریکا علیه چین قدم بردارد، نتایج معکوس داده است و بدون شک امریکا خطر توجه و نزدیک شدن روسیه با چین را می‌داند... به همین دلیل، حکومت بایدن تصمیم گرفته است تا اسلوب وضع "فشار" به طرف روسی را کنار گذاشته و در عوض، اسلوب دادن "جرقۀ امید" را با نشست سران جای‌گزین کند و سپس تا حد ممکن، نزدیکی روسیه و چین را بعید بگرداند... و با کمیسیونی که در نشست دو رهبر تشکیل شد، گفت‌وگوی بزرگی را هم‌راه روسیه آغاز نمود.

4- به این ترتیب، دیدار بایدن همراه پوتین برای تحقق این هدف بوده است، یعنی دادن جرقۀ امید برای پوتین برای برطرف کردن تنش امریکایی و فشار تحریم‌ها بالای روسیه به‌عنوان ابزاری تا روسیه در موضع خود از امریکا در برابر چین حمایت کند یا حداقل باعث عدم نزدیکی روس همراه چین شود.

اما سایر نقاط اختلافی بین دو کشور، (همانند نقطۀ فوق) حایز اهمیت نیست، مثلاً بحث دایر در بین‌شان در مورد سوریه. چون امریکا موضوع بحران سوریه را به‌شکلی می‌خواهد حل کند که روسیه با آن مخالف نیست. بناءً روسیه مادامی‌که آبرویش حفظ گردد، در این مورد مخالفت نمی‌کند و هم‌چنان در مورد افغانستان؛ چون روسیه عاجزتر از آن‌ست تا (شعلۀ آتش جنگ) را زیر پای امریکائیان شعله‌ور کند، چنان‌چه امریکا برعلیه روسیه آن‌را در دهه هشتاد شعله‌ور کرد. سپس مداخلۀ روسیه در انتخابات امریکا، برمی‌گردد به این‌که استفاده از انترنت به‌عنوان ابزار جدید برای تأثیرگذاری محسوب می‌گردد و شاید چون روسیه میزان قوت عکس العمل امریکا را نا‌دانسته دست به این کار زده است در غیر این‌صورت، از این مداخله دوری می‌جُست.

اما حملات سایبری‌ که امریکا روسیه را متهم به انجام آن می‌کند، دارای آن‌چنان تأثیر فعالی که ترمیم‌اش سخت باشد، نبود. در محکوم کردن این حملات بایدن پس از اجلاس همراه پوتین خاطر نشان کرد که اگر روسیه یک بار دیگر برای نفوذ (به اطلاعات امریکا) تلاش کند، امریکا دارای توانایی های زیادی برای نفوذ (توسط حملات انترنتی) روسیه و تخریب شبکۀ الکترونیکی آن است و تخریب خطوط لولۀ نفت روسی را به‌عنوان نمونه ذکر کرد.

5- رئیس جمهور روسیه ژنیف را در حالی‌ ترک کرد که می‌دانست امریکا منتظر قدم‌های آیندۀ روسیه در ماه‌های پیش‌رو می‌باشد و از طریق کمیسیون مشترکی‌که تصمیم به تشکیل آن شد، در صدد بحث و بررسی این قدم‌هاست و نیز رئیس جمهور روسیه به‌خوبی می‌داند که توانایی اِعمال فشار امریکا بالای روسیه زیاد است و برخی از این فشارها را امریکا امتحان نموده است و هم‌چنان می‌داند که چین وی را ترک خواهد کرد و متوجه غرب خواهد شد، چون منافع تجاری‌اش با غرب، به مراتب بیش‌تر از منافع‌اش با روسیه است. بنابراین، ماه‌های آینده به احتمال زیاد روابط امریکا با روسیه بهبود خواهد یافت و بازگشت سفیران دو کشور مقدمۀ آن اند. و نیز به احتمال زیاد، روابط چین و روسیه به سردی خواهد گرایید، به هر میزانی‌که روابط روسیه با امریکا گرم شود، به همان میزان روابط‌اش با چین سرد خواهد شد و اگر این موضوع تحقق یابد، اقدام رئیس جمهور بایدن به برگذاری نشست همراه پوتین رئیس جمهور روسیه، مانع نزدیکی روسیه همراه چین خواهد شد و هم‌چنان، روسیه به عنوان ابزاری فشار بالای چین قرار داده خواهد شد، هرچند که براساس دیدگاه "کسینجر"، به میزان کم‌تر از انتظارات امریکا باشد.

اگر این مأمول توسط روسیه تحقق نیافته و در داخل روسیه به رهبری پوتین، گرایش سرکشی (علیه امریکا) ادامه یابد، آن‌چه انتظار می‌رود این است که حکومت بایدن فشارهای خویش علیه روسیه را افزایش داده و این کشور را با کمربندی از آتش تهدید کند. اطراف آن را در قفقاز جایی‌که درگیری آذری و ارمنی وجود دارد سپس در موضوع اکراین به‌خاطر بازگرداندن توحید اراضی این کشور، حمایت غرب از این را کشور اعلام کند...

به این ترتیب، این کشورهای طاغوتی که در رأس آن امریکا قرار دارد، در آن‌چه مصلحت مردم است، نمی‌اندیشد، بلکه به تحقق منافع خویش فکر می‌کند حتی اگر به قیمت کشتن مردم تمام شود.

﴿أُوْلَـئِكَ شَرٌّ مَّكَاناً وَأَضَلُّ عَن سَوَاء السَّبِيلِ﴾ {فرقان:34}

ترجمه: آنان بدترين جايگاه و منحرف‌ترين راه را دارند.‏

امیر حزب التحریر

مترجم: اسماعیل نصرت

ادامه مطلب...

خروج کامل امریکا از پایگاه نظامی بگرام نمایان‌گر زوال و شکست اقتدار امریکا در افغانستان و جهان است Featured

بعد از نزدیک به ۲۰ سال، آخرین دسته از سربازان امریکایی پایگاه نظامی بگرام را ترک کردند. با این خروج ماموریت نظامی امریکا و ناتو در افغانستان در حال پایان یافتن است.

پایگاه نظامی بگرام که زمانی ده‌ها هزار نیروی امریکایی را در خود جا داده بود و نمادی از اقتدار امریکا در منطقه پنداشته می‌شد، امروز به یک ویرانه مبدل شده است. ﴿فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خَاوِيَةً بِمَا ظَلَمُوا إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ﴾(نمل:۵۲) یعنی: این است خانه‌های بی‌صاحب ایشان که چون ظلم کردند همه ویران شدند و در این کار برای دانایان آیت عبرت است.

این پایگاه که مقر اصلی نیروهای اشغال‌گر بود، از آن هزاران پرواز به هدف کشتار مردم بی‌گناه افغانستان صورت گرفت. در دلِ این پایگاه زندان مخوفی وجود داشت که هیچ ارزش انسانی در آن مراعات نمی‌گردید. بزرگی و تأسیسات پایگاه بگرام این گمان را نزد تعدادی‌ها به میان آورده بود که تخلیه شدن این پایگاه و خروج نیروهای امریکایی از آن خواب و خیال است. اما الله سبحانه‌وتعالی بزرگ‌تر از آن است و کفار را در مکر خود شان غرق ساخت و با کمک و نصرت مبارزه فکری، سیاسی و نظامی مردم مسلمان و مجاهد افغانستان این خواب را به واقعیت مبدل ساخت.

۲۰ سال قبل زمانی که نیروهای اشغال‌گر امریکایی به این سرزمین هجوم آوردند، برخی‌ها به این توهم گرفتار شده بودند که امریکا و ناتو "فرشته‌ی نجات" ماست. اما واقعیت نشان داد که امریکا هیولای وحشت است که خود را در عقب الفاظ فریبنده، کمک‌های بشردوستانه و حمایت از حقوق بشر پنهان نموده است. حالا که نیروهای امریکایی در حال ترک افغانستان اند، لازم است تا میراث آنها به بحث گرفته شود. این میراث چیزی جز یک دولت ورشکسته، هرج و مرج سیاسی و اجتماعی، قرار گرفتن افغانستان در معرض یک جنگ ویران‌گر دیگر، بیکاری و فقر نیست.

بدون شک، خروج ذلیلانه نیروهای امریکایی از افغانستان پرده از قدرت پوشالی امریکا در سطح جهان نیز بر می‌دارد که امریکا در حال زوال قرار دارد و زود است که با تأسیس خلافت راشده، آخرین میخ بر پیکر تابوت امریکا کوبیده شود و بشریت از یکه‌تازی‌های این مستکبر عصر، نجات یابد. این سنت الله سبحانه‌وتعالی است که قدرت‌های ستمگر و طاغی را نیست و نابود می‌کند. 

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر-ولایه افغانستان

ادامه مطلب...

روزنامه‌نگار تعصب ضد‌ اسلامی را در مورد فلسطین آشکار می‌کند!

یک خبرنگارِ روزنامه‌ی Sunday با مسلمانی‌که ارتش مسلمانان را بخاطر آزادسازی فلسطین صدا می‌زد، تماس گرفت تا از وی بپرسد که آیا سخن‌اش سروپا از یک جنايت نفرت‌انگیز نبود. پاسخ مکمل او چنین بود: «جهاد سیاست خارجی دولت اسلامی‌ست که بر روش نبوت تأسیس می‌شود. این دولت علیه‌یِ غیرِنظامیان از خشونت کار نمی‌گیرد، آن‌چنان که روزنامه‌های شما بعضی اوقات با تحویل‌های نادرست‌شان آن‌را به ر‌ُخ جهانیان می‌کشانند. مخالفت با اشغالِ غیرقانونی فلسطین یک عملکرد ضدیهودی نیست، طوری‌که صهیونیزم یک پروژه‌یِ استعماری است که به طوری بدبینانه جهت رسیدن به اهداف برتری‌گرای از مردم یهود سوء‌استفاده می‌کنند. بسیارِ از یهودیان مخالف صهیونیزم به این باور هستند که این یک ایدیولوژی اشغال نظامی و ظالم است.»

ادوارد مالنیک، در مقاله‌ای بعدی خود بخش‌های از پاسخ را که مشروعیت برچسب زدن به عنوان ضد یهودستیزی مخالف اشغال فلسطین توسط صهیونیست‌ها را زیر سوال می‌برد، حذف می‌کند. مقالات قبلی او برای روزنامه‌ای «دیلی» بر آن جهت بود تا ترس را در بریتانیا به بهانه‌ای ادعاهایِ دروغین برانگیزاند، به‌دلیل این‌که یهودستیزی مسلمانان را وا می‌دارد تا با اشغال فلسطین و خشونت علیه‌ای فلسطینیان را توسط کیهان صهیونیست مخالفت ورزد.

هفته قبلی اقای مالنیک با حزب‌التحریر-بریتانیا در خصوصِ نظریه‌ای بالای یک ویدیو، که ما پاسخ داده بودیم تماس گرفته است:

تمام بیانیه‌ها و اقدامات حزب‌التحریر در خصوص فلسطین اشغالی باید در متن مشاهده گردد که ما اساساً با ایدیولوژی صهیونیست و اشغال فلسطين مخالفت نمودیم. ما فرق میان مردم یهود به‌عنوان دین و قومیت را تشخیص کرده‌ایم. اشغال نظامی صهیونیست‌ها که خود را "دولت یهود" تلقی می‌کند، حال‌آنکه این‌ها استعمار‌گر هستند و بسیاری از صهیونیست‌های سرسخت خودشان یهود نيستند. در بریتانیا ما اصطلاحِ کیهان صهیونیست را مورد استفاده قرار می‌دهیم، حال‌آنکه ما این نام را که خود آن‌ها بر خود گذاشته‌اند نمی‌شناسیم. در اکثریت سرزمین‌های عربی، مسلمان، احزاب و بسیاری از مردم، به‌شمول رسانه‌ها اشغال فلسطین را به‌عنوان کیهان یهود و یا دولت یهود نام می‌برند. 

همه‌ی ما نیز آگاه هستیم که مردم دورو نظریات یا بیانیه‌های که در متن‌ها  نوشته‌شد است، آن‌را منافقانه جهت بدبین نشان دادن مسلمانان یا حتّی کسانی‌که با بیانیه‌ و اعلامیه‌ها در تظاهرات اشتراک کرده‌ بودند را حذف می‌کنند تا مردم را منحرف ساخته  روایت‌ها و برنامه‌های خود را سازگار سازند. این بیشتر هویداست، طوری‌که ما نگرانی‌ها را در مورد یهودستیزی می‌بینیم که توسط بعضی‌ها جهت خاموش ساختن انتقادها در خصوص این درگيری‌ها می‌کوشند؛ یا فصاحت‌و‌بلاغت افراط‌گرایی که در تلاش این است تا صداهایی را که برای بدیل نظام استعماری که در جهان امروز مسلمانان بلند می‌شود را خاموش کنند.

باوجود دسترسی به تمام سخنرانی‌های کامل و پاسخ‌ها به سوالات وی، او مکرراً و عمداً متن نوشته‌شده را رد می‌کرد و این بر آن هدف بود تا خدمتی برای برنامه‌های مدافعین خشونت علیه‌ای فلسطينيان باشد. او در عوض آن باید از سازمان اعتماد امنیت جامعه افراطی که به خوبی برای تلاش‌های خود برای خاموش‌ساختنِ انتقاد از آزار و اذیت و قتل فلسطینی‌ها شناخته شده است نقل‌و‌قول می‌کرد.

در همان هفته که جهان شاهد حملات وحشیانه‌ی دولت یهود بر فلسطینیان اشغالی بودند، خود را در بیستر بیماری انداخته بود، فلسطینیان در حالی نابودی بودند، در حالی‌که ژورناليست‌ها مجال این را نداشتند که در میان تبلیغات‌شان آن‌چه حقایق‌ِ حملات نظامی وحشیانه‌ی اسرایل را بر فلسطین اشغالی برملا می‌ساخت را گزارش می‌داد، نه هم صدای‌های حاکمان سرزمین‌های اسلامی که با آن مخالفت کنند و وارد عمل می‌شدند.

بنابرین ما آقای مالنیک را به مناظره‌ی عمومی بخاطر حذف ساختن متن نوشت‌شده روزنامه‌نگاری‌اش و تلاش‌های مکرر او جهت خاموش ساختن مخالفت به اشغال غیر‌قانونی فلسطین و خشونت که اشغال‌گران صهیونیست بالای فلسطینیان تحمیل نموده دعوت می‌نمایم. آیا او توجه نموده که این یک جرم نفرت‌انگیز است؟ ایا سخنان تحریک‌آمیز او در حقیقت سخن نفرت‌انگیز درمقابل مسلمانان بریتانیا نیست؟

یحیی نسبت

نماینده مطبوعاتی حزب‌التحریر-بریتانیا

مترجم: ارسلان مبارز

#Aqsa_calls_armies

#AqsaCallsArmies

#OrdularAksaya

#الأقصى_يستصرخ_الجيوش

 

ادامه مطلب...

یمن در میان وعده‌های دروغین رفاه اقتصادی حوثی و چاپ پول کاغذی بدون پشتوانه طلا توسط حکومت شکننده هادی!

  • نشر شده در یمن

روزنامه الثوره در صنعا روز پنج شنبه، مورخ 24 جون 2021 کنفرانس مطبوعاتی رِئیس بانک مرکزی صنعا، هاشم اسماعیل علی را که به روز چهارشنبه ، مورخ 23 جون 2021 برگذار شده بود، نشر نمود که رئیس بانک مرکزی از چاپ مبلغ یک ترلیون اسعار محلی ریال در بانک مرکزی عدن، چاپ پنج ترلیون طی سه سال آینده و مواصلت چهار صد میلیارد ریال دیگر به بندر عدن و مکالا درین اواخر شکایت داشت. از سال 2016 بانک مرکزی یمن به دو بانک تقسیم شد. بعد از فرار حوثی؛ عبد ربه بانک مرکزی را به عدن منتقل کرد تا بتواند ذخایر ارز خارجی، سیستم انتقال پول، سیستم شریک ساختن معلومات میان بانک‌های بین المللی سویفت، عواید نفت خام، بیلانس‌های خارجی کریدت بانک مساعدت زراعتی و چاپ پول را کنترول نماید. این اقدام هیچ گونه نفعی به مردم ولایات جنوبی نداشته و این درحالیست که مردم ساعت ها برق ندارند و نرخ های بلند و گزاف زندگی آن‌ها را متزلزل کرده است. هم‌چنان مردم به دلیل مقدار زیات چاپ اسعار محلی که منجر به بی ارزش شدن ذخایر مالی شده است، نیز متاثر شده اند.

از جانب دیگر بانک مرکزی در صنعا، عاید دیگری جز عواید بنادر حدیده، راس، اصا، و سالف و کنترول امانات در تعمیر بانک مرکزی و انتقال آن به آدرس‌های نامشخص چیزی دیگر ندارد، طوری‌که این وضعیت کارمندان سکتور عامه و متقاعدین را به مدت پنج سال است که از حقوق ماهانه شان محروم ساخته، مالیه‌های غیر عادلانه را بر تجاران و مالکین دارایی‌ها وضع نموده و نرخ‌های مشتقات گاز و تیل را بلند برده است تا بتواند غذا را از سازمانی جهانی غذا (WFP) و پول از سازمان‌های خارجی دریافت نمایند. برای دور نگهداشتن چشم از آن‌ها،  همیشه انگشت خود را به سوی اقدامات بانک مرکزی در عدن می بستند تا از تحقق شعارهای که برای سرنگونی دولت باسیندوا بلند کرده اند فرار کنند و آن‌ها را به روش مناسب فرمول بندی می‌کنند.

جای تعجب است! یمن دو بانک مرکزی دارد: یکی در صنعا و دیگر در عدن، آیا این به معنی رفا اقتصادی مردم یمن هست؟ نخیر، مردم عام یمن بشکل غیر قابل تصور در هم کوبیده شده اند؛ به دلیل تطبیق نظام اقتصادی سرمایه‌داری آن‌ها نباید از حکام خود جز بدبختی و  وابستگی بیشتر چیزی دیگر توقع نمایند، زیرا آن‌ها راه‌حل مشکلات اقتصادی مردم خود را در نظریاتی‌که اساس آن جدایی دین از زندگی هست، جستجو می نمایند. در حالی‌که راه‌حل واقعی از عقیده آن‌ها نشأت می‌نماید. جای تعجب نیست که دو بانک مرکزی در صنعا و عدن دست خود را به بانک جهانی و سازمان قرضه‌های مالی (IMF) دراز می‌کنند، پس زندگی آرام اقتصادی از کجا خواهد آمد؟ الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً﴾ (طه: 124)

ترجمه: و هرکه از یاد من روی بگرداند ( و از احکام کتاب‌های آسمانی دوری گزیند)، زندگی تنگ ( و سخت و گرفته‌ای) خواهد داشت؛ (چون نه به قسمت و نصیب خدادادی قانع خواهد شد، و نه تسلیم قضا و قدر الهی خواهد گشت).

خلافت راشده دوم که حزب التحریر جهت تاسیس آن مبارزه می‌کند، و مردم یمن را جهت فعالیت به آن دعوت می نماید، ظرفیت نابودی نظام اقتصادی ایدیولوژی سرمایه‌داری، توقف چاپ پول کاغذی بدون پشتوانه و برگشتاندن سیستم اقتصادی که معاملات آن به اساس طلا و نقره باشد و نظام اقتصادی اسلام را تطبیق نماید، را دارد. چنانچه الله سبحانه وتعالی می فرماید:

﴿ وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَأَحْسِن كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ﴾ (قصص: 77)

ترجمه: به وسیله آنچه الله به تو داده است، سرای آخرت را بجوی (بهشت جاویدان را فراچنگ آور) و بهره خود را از دنیا فراموش مکن ( و بدان که تو هم حق حیات داری و باید از امتعه و لذائذ حلال استفاده کنی و به خویش برسی) و همان گونه که الله به تو (بخشیده است و در حق تو) نیکی کرده است، تو نیز ( به دیگران ببخش و بدیشان) نیکی کن، و در زمین تباهی مجوی که الله تباهکاران را دوست نمی دارد."

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه یمن

مترجم: خالد سیف الله

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه