یکشنبه, ۲۹ مُحرم ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۸/۰۴م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

حوثی‌های یمن شریعت را مطابق خواسته‌های خودشان توجیه می‌کنند!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

رئیس شورای عالی سیاسی حوثی‌ها، مهدی المشاط، قانون زکات را زیر نام "خُمس" صادر کرد که متشکل از چند باب و دارای 38 صفحه می‌باشد. در باب سوم "اموالی‌که در آن‌ها زکات واجب است" در فصل هشتم زیر عنوان امور متعلق به رکاز و معادن در ماده (47) بند (الف) چنین آمده است: خُمس از سنگ معدن و مواد معدنی استخراج شده از سطح زمین یا دریا که جامد یا مایع باشد، مانند طلا، نقره، مس، الماس، گارنت، زمرد، فیروزه، نفت، گاز، جو، آب، نمک، سیماب، سنگ‌های قیمتی، گوهر و مرمر یا هر آنچه که از سایر مواد معدنی با ارزش است، واجب می‌باشد. در فقره (ب) ماده متذکره آمده است: هر آنچه که از بحر استخراج می‌گردد، مانند ماهی، مروارید و عنبر، خُمس آن باید به عنوان زکات پرداخت گردد. بند (ج): اگر عسل از درخت یا غارها بدست آید، باید خُمس آن وجوباً پرداخت شود. و بند (د) صراحت دارد: پس از تصویب رئیس کمیته جمع‌آوری زکات، با موافقه مجلس سیاسی مقرره‌ای پریامون توزیع، تحصیل و تنظیم و محاسبه امور زکات صادر خواهد گردید. و اما  ماده (48) فقره (الف): دارائی بدست آمده از رکاز و معدن و آنچه که در ماده 47 ذکر شده است را به شش سهم تقسیم کرده اند؛ قرار ذیل می‌باشد.

سهم نخست: سهم الله متعال بوده و برای مصلحت عمومی مسلمانان، مانند جاده‌ها، بیمارستان‌ها، مدارس، دستمزد کاگران، چاپخانه‌ها، کتاب‌های عمومی و برنامه‌های درسی، حفر چاه‌ها، اسلحه و لوازم، قابل مصرف می‌باشد.

سهم دوم: سهم پیامبر صلی الله علیه وسلم بوده، که برای متولی امور، تحت هر شرایطی قابل تصرف است.

سهم سوم: برای خویشاوندان بنی هاشم، که الله متعال صدقه را برای‌شان حرام گردانیده است، به جای زکات، خُمس مال داده خواهد شد، که فقرای آنان در اولویت قرار دارند.

سهم چهارم: برای یتیمان مسلمان ، از جمله بنی هاشم به مصرف خواهد رسید.

سهم پنجم: برای همه مسلمانان نیازمند، به ویژه بنی هاشم پرداخت می‌گردد.

سهم ششم: در بانک ابن السبیل بنی هاشم یا سایر مسلمانان به مصرف خواهد رسید.

وضعیت گروه حوثی‌های امروزه همانند حالت گرو‌ه‌ها و احزابی است که ادعای اسلام را دارند، اگر آنان قدرت گیرند و نظام جمهوریت را تصرف نمایند، دان راضی خواهند گردید. اسلام و برخی از احکام آن را فقط در قالب یک شعار بخاطر جاه‌طلبی و نهادینه کردن اهداف شخصی خویش روی دست می‌گیرند و سپس برای غارت دارای مسلمانان با استفاده از شعارهای اسلامی قوانین شخصی خویش را می‌سازند؛ از جمله شعار زکات؛ اگرچه اعطای زکات بالای آن عده افرادی‌که بیشتر از نصاب پول داشته باشند واجب است. اما آن‌ها چگونه دارائی‌ها را دزدیده و مسلمانان را از حقوق کم‌شان محروم می‌کنند؟! با وجودی‌که این کار زیر نام مالیات، ممنوع است؟! و آن‌ها چگونه به بهانه‌های مخلتف محصولات نفتی را بالا می‌برند؟! اخذ و تطبیق خُمس که یک حکم شرعی می‌باشد، اما بدون حاکمیت اسلام به معنی بلعیدن اموال مسلمانان است؟! واقعیت قانون کنونی ساخت حوثی‌ها متفاوت از واقعیت قانون وضعی بشری است که 30 سال در یمن حکومت راند؛ اما حوثی‌ها که خود را حامل قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌دانند، قانونی ساخته اند که کاملاً مخالف شریعت است.

در قانون‌گذاری حوثی‌ها میان خُمس، معدن و ملکیت عامه خلط صورت گرفته، که در این جا به تفصیل آن می‌پردازیم:

نخست- خُمس: مراد از خُمس، غنایمی است که تقسیم می‌گردد. الله متعال می‌فرماید:

﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ﴾ (انفال: 41)

ترجمه: بدانید هرگونه غنیمتی به دست آورید، خمس آن برای الله و برای پیامبر، و برای ذی‌القربی و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه (از آن‌ها) است.

خُمس در زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم به پنج بخش تقسیم می‌شد: یک بخش برای الله متعال و رسولش، یک بخش برای خویشاوندان پیامبر صلی الله علیه وسلم و سه بخش باقی مانده برای یتیمان، نیازمندان و ابن سبیل.

رسول الله صلی الله علیه وسلم سهم خود را از خُمس برای مسلمانان و در راه الله متعال خرج می‌نمود. بنابر این، اسلحه خریداری نموده و جنگجویان را آماده‌ی نبرد می‌ساخت. از وی صلی الله علیه وسلم روایت شده است که وقتی از حنین باز گشت، تاری را از زمین بلند نمود، گفت:

«مَا لِي مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ، وَلَا مِثْلُ هَذِهِ، إِلَّا الْخُمُسُ، وَالْخُمُسُ مَرْدُودٌ عَلَيْكُمْ»

ترجمه: من به جز از خُمس، آنچه را که الله متعال به شما داده است، ندارم و خُمس به شما داده نخواهد شد.

در زمان رسول الله صلی علیه وسلم، بخشی‌که مربوط خویشاوندان می‌شد، فقط برای بنی هاشم و بنی عبدالمطلب داده می‌شد. و سهم خویشاوندان برای رسول الله صلی الله علیه وسلم، در بدل نصرتِ بنی هاشم و بنی عبدالمطلب با رسول الله صلی الله علیه و اسلام برای آن‌ها داده می‌شد. از همین خاطر این سهمیه به این دو خانواده اختصاص یافته بود. از جبیر بن مطعم رضي الله عنه روایت است که گفت:

«لَمَّا قَسَمَ رَسُولُ اللَّهِ  سَهْمَ ذِي الْقُرْبَى بَيْنَ بَنِي هَاشِمٍ وَبَنِي الْمُطَّلِبِ أَتَيْتُهُ أَنَا وَعُثْمَانُ بْنُ عَفَّانَ فَقُلْنَا: يَا رَسُولَ اللَّهِ، هَؤُلَاءِ بَنُو هَاشِمٍ لَا نُنْكِرُ فَضْلَهُمْ لِمَكَانِكَ الَّذِي جَعَلَكَ اللَّهُ بِهِ مِنْهُمْ، أَرَأَيْتَ بَنِي الْمُطَّلِبِ أَعْطَيْتَهُمْ وَمَنَعْتَنَا، فَإِنَّمَا نَحْنُ وَهُمْ مِنْكَ بِمَنْزِلَةٍ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ : إِنَّهُمْ لَمْ يُفَارِقُونِي فِي جَاهِلِيَّةٍ وَلَا إِسْلَامٍ، إِنَّمَا بَنُو هَاشِمٍ وَبَنُو الْمُطَّلِبِ شَيْءٌ وَاحِدٌ، وَشَبَّكَ بَيْنَ أَصَابِعِهِ» (نسائی)

ترجمه: هنگامی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم، سهم ذوي القربی را میان بنی هاشم و بنی عبدالمطلب تقسیم نمود، من و عثمان بن عفان رضي الله عنه نزد وی صلی الله علیه وسلم رفته و گفتیم: ای رسول الله! آنان بنو هاشم اند که فضیلت‌شان را بخاطر مکانتی‌که الله متعال در میان آنان برای تو داده است، انکار نمی‌کنیم، آیا نمی‌بینی که برای  بنی مطلب [زکات] دادی ولی برای ما نه، در حالی‌که ما و آنان نزد تو یکی هستیم؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: آنان در زمان جاهلیت و اسلام مرا تنها نگذاشتند، در واقع بنی هاشم و بنی مطلب یکی اند و انگشتانش را در هم فرو برد.

بعد از وفات رسول الله صلی الله علیه وسلم و به خلافت رسیدن ابوبکر صدیق رضي الله عنه، سهم خویشاوندان پیامبر صلی الله علیه وسلم به بیت المال تعلق گرفته و برای مصالح مسلمانان و قسمتی دیگری آن در راه الله جل جلاله به مصرف می‌رسید. بعد از این‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم وفات یافتند، از حضرت عباس رضي الله عنه در رابطه به سهمیه خویشاوندان پیامبر صلی الله علیه وسلم پرسیده شد، وی جواب داد:

«إنا كنا نزعم أنه لنا، فأبى ذلك علينا قومنا»

ترجمه: ما فکر می‌کردیم که این سهمیه مربوط ما می‌شود؛ ولی قوم ما اجازه چنین کاری را ندادند.

هنگامی‌که از نجده حروری از خویشاوندان پیامبر صلی الله علیه وسلم در این باره پرسیده شد، چنین پاسخ داد: این مال ماست. عمر رضي الله عنه از ما خواست تا با دادن قمستی از این پول در ازدواج بیوه‌ها و خدمت خانواده ما را همکاری کند، ولی ما قبول ننموده و خواهان دریافت کلی این سهمیه شدیم، ولی حضرت عمر رضي الله عنه از دادن آن برای ما خودداری کرد.

امروزه غنایم در بیت المال گذاشته می‌شود که در مبحث غنایم آن را با دلیل بیان نمودیم و صلاحیت آن به خلیفه موکول می‌گردد که وی می‌تواند به اساس رأی و اجتهاد خودش این اموال را در راستای مصالح مسلمانان به مصرف برساند. خُمس بخشی از غنایم بوده که شامل حکم آن می‌گردد، که می‌توان آن را از طریق جزیه، خراج و عشر بدست آورد.

بلی! این واقعیت خُمس و حکم شرعی آن است. با این وجود چیزی‌که دردآور است، عدم تفقه پیروان حوثی‌ها است که واقعیت کنونی و احکام شرعی را نمی‌دانند. آنان تا اکنون درک ننموده اند که خُمس حکمی است که از خود واقعیت و احکام بخصوص خود را دارد. به هر حال؛ قبل از بحث پیرامون خُمس باید پرسید که باقی احکام سلام را کجا نهادینه کرده اند؟ آیا زیر چتر نظام جمهوری که مبتنی بر احکام مبدأ سرمایه‌داری است، احکام نظام اسلام را تطبیق می‌کنند؟ واقعیت آن شبیه کسی است، که در داخل می‌خانه دنبال تلاوت قرآنکریم، فراگیری یا شناخت آن می‌گردد. در حالی‌که نظام اقتصادی سرمایه‌داری ربا را در بانک‌های یمن و بانک مرکزی در صنعاء تطبیق می‌کند، پس حکم اسلام کجاست؟ حوثی‌ها نمی‌دانند، که قبل از جنگ با یهود و امریکا علیه الله متعال اعلام جنگ نموده اند. آیا گوش‌های آنان این قول الله متعال را نمی‌شنود:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَذَرُوا مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ. فَإِن لَّمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ﴾ [بقره: 178]

ترجمه: ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از (مخالفت فرمان) الله بپرهیزید، و آنچه از (مطالبات) ربا باقی مانده، رها کنید؛ اگر ایمان دارید! اگر (چنین) نمی‌کنید، بدانید خدا و رسولش، با شما پیکار خواهند کرد!

آیا خُمس به عنوان حکم باقی مانده و جلوگیری از ربا حکم نمی‌باشد؟ آری! حکم ربا و دیگر احکام کجایند؟ در فضای حاکمیت  احکام ناعادلانه و مغایر اسلام؛ چگونه امکان دارد که برخی احکام اسلام تطبیق گردد؟! حوثی‌ها امرزوه در فضای غیراسلامی به بهانه تطبیق حکم خمس در تلاش اند تا به غارت اموال ملیون‌ها انسان فقیر و نیازمند بپردازند؛ پس اسلام کجاست؟ همان‌گونه که آخندها در ایران و عراق که ملیون‌ها تن را بخاطر اعمار زیارت‌گاه و گنبدها اجیر ساخته است، در حالی‌که مردم روز به روز گرسنه و فقیرتر شده؛ ولی اربابان‌شان روز به روز ثروتمند می‌گردند؟!

حکم اسلام در رابطه به خُمس واضح است. چنان‌که در آیه قرآنی آمده است، در صورت جنگ با کفار، خُمس از مسلمانان به عنوان غنیمت بدست می‌آید، نه این‌که در حالت آرامش و برادری! پس در صورت فقر، بد حالی، نبود امنیت، سلامتی، موجودیت امراض وَباء و وضعیت بد اقتصادی، حالت ما چگونه خواهد بود؟!

سوم- رکاز: رکاز عبارت از اموال مدفون در زمین می‌باشد، مانند: نقره، طلا، جواهرات، مروارید، اموال زینتی، اسلحه، برابر است که این‌ها گنجینه‌های مدفون از اقوام گذشته چون مصریان، بابلیان، آشوریان، ساسانیان، رومیان و یونانیان باشد و یا هم پول، اموال زینتی و جواهراتی‌که در قبرستان‌های پادشاهان و بزرگان آنان و یا در ویرانه‌های شان یافت گردد و یا هم پول طلایی یا نقره‌ئی باشد که در ایام جاهلیت یا ایام گذشته اسلامی بخاطر پنهان‌سازی، داخل کوزه یا چیزی دیگری گذاشته شده باشد، که این همه "رکاز" محسوب می‌گردد.

بناءً همه اموال مدفون اعم از طلا، نقره، اجناس زینتی، جواهرات و غیره که در قبرستان‌ها یا ویرانه‌ها، شهرهای امت‌های گذشته، زمین موات، خرابه‌های قوم عاد، اجناس دفن شده عصر جاهلیت یا عصرهای گذشته اسلامی، مربوط کسی می‌گردد، که آن را پیدا نموده باشد و این شخص تنها خُمس این اموال را برای بیت المال پرداخت خواهد کرد.

بنابر این، تمام معدن‌های کم و حساب نشده از طلا و نقره، چه زیر زمین باشد و یا هم معدن ریزه و کوچک که در زمین موات که متعلق به کسی نیست، یافت شود، به پیدا کننده آن تعلق گرفته و خُمس آن پرداخت می‌گردد.

خُمسی‌که از پیدا کننده رکاز یا معدن گرفته می‌شود، به منزله "فيء" بوده و حکم آن را به خود گرفته و در بیت المال گذاشته می‌شود و در دیوان "فيء و خراج" درج گردیده و به عنوان فيء و خراج به مصرف می‌رسد، کار آن به خلیفه واگذار می‌شود و وی آن را در امور امت و تحقق مصالح‌شان، بنا به رأی و اجتهاد خود در راستای خیر و صلاح به مصرف می‌رساند.

سوم- ملکیت عامه: ملکیت عامه به منزله نیازمندی‌های عام جامعه بوده که در زندگی روزمره همانند آب ضروری می‌باشد. رسول الله صلی الله علیه وسلم صفت آن را در احادیث وضاحت و تفصیل داده اند، چنانچه می‌فرمایند:

عن أبي خراش عن بعض أصحاب النبي قال: «النَّاسُ شُرَكَاءُ فِي ثَلَاثٍ: الْمَاءِ وَالْكَلَإِ وَالنَّارِ»

ترجمه: أبو خراش از بعضی اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم روایت می‌کند که فرمود: مردم در سه چیز با هم شریک اند: آب، چراگاه و آتش.

مصارف و ضروریات ادارات دیوان دارایی عامه، از بودجه اموال این ملکیت می‌باشد،که عبارت است از: نفت و گاز، مواد معدنی با تمام انواع آن، دریاها و رود خانه‌ها، دریاچه‌ها، چشمه‌ها، جنگلات، مراتع و چراگاه‌ها.

همه این موارد ذکر شده ملکیت محسوب می‌گردد؛ نه این‌که مانند حکومت‌های امروزی همه آن را ملکیت دولت محسوب می‌نمایند؛ زیرا این یک حق بدون تبعیض برای تمام مسلمانان است. پس چرا این تبعیض وجود دارد؟ در صورت تطبیق نظام اسلامی، از جمله نظام اقتصادی، فقیر، مسکین و نیازمندی یافت نخواهد شد؛ زیرا تقسیم اموال مطابق احکام اسلامی صورت خواهد گرفت، نه مطابق احکام مبدأ سرمایه داری. برابر است که رعایا از بنی هاشم، عبدالمطلب، سعید، خالد، تمیم، رومی، حبشی باشند یا غیر از آنان. به همین ترتیب کسانی‌که صدقه دریافت نمی‌کنند، مانند افراد دیگری از امت در مقابل کارشان حقوق بالایی را از مال دولت و ملکیت عامه دریافت خواهند کرد.

این گروه با چشم‌پوشی از مسیر قرآنی، احکام و قوانین آن نشان داده اند که آنان یک گروه سیکولار بوده و از دین الله سبحانه وتعالی چیزی جز گرفتن اموال مردم به شکل غیر قانونی نمی‌دانند و احکام شرعی اهمیتی برای‌شان ندارد. پس این گروه فرقی میان ملکیت عامه، ملکیت دولتی و ملکیت فردی نگذاشته و میان"رکاز" و "ملکیت عامه" تمییز قائل نگردیده اند. احکام زکات را نمی‌دانند. بنابر این مردم یمن باید این گروه مانند هسته خِرمان دورش اندازند؛ زیرا آنان احکام اسلام را تحریف نموده اند و شبیه سایر گروه‌هایی اند که ادعا می‌کنند طبق قانون الله سبحانه وتعالی حکم می‌رانند. این امر نیز در مورد حکام خائنی چون اردوغان، حکام ایران، آل سعود، حکام جنایت‌کار کنانه و سایر روبیضه‌ها صدق می‌کند.

لازم است تا اهل یمن این قوانین باطل را رد نموده و در راستای تطبیق کلی اسلام، کار نمایند و اسلام را نه تنها بخاطر مصلحت یا منفعت؛ بلکه بنا به اوامر و نواهی الله سبحانه وتعالی تطبیق کنند.

﴿وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ﴾ [مائده: 44]

ترجمه: وآنانی‌که مطابق احکامی‌که الله (سبحانه وتعالی) نازل کرده است، حکم نمی‌کنند، کافرند.

﴿فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَـذَا مِنْ عِندِ اللّهِ لِيَشْتَرُواْ بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَوَيْلٌ لَّهُم مِّمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَّهُمْ مِّمَّا يَكْسِبُونَ

[بقره: 79]

ترجمه: پس وای بر آن‌ها که نوشته‌ای با دست خود می‌نویسند، سپس می‌گویند: این، از طرف الله است تا آن را به بهای کمی بفروشند. پس وای بر آن‌ها از آنچه با دست خود نوشتند و وای بر آنان از آنچه از این راه به دست می‌آورند!

از شما دعوت می‌کنیم، با حزب التحریر همکاری کنید تا نظام اسلام را تحت عنوان دولت دوم خلافت راشده بر مبنای منهج نبوت که الله سبحانه وتعالی وعده آن را به ما داده و سیدنا محمد صلی الله علیه وسلم نیز بشارت آن را داده است، تأسیس نماییم.

نویسنده: عبدالرحمن العامري- ولایه یمن

مترجم: عمر موحد

ادامه مطلب...

دوستی و دشمنی به خاطر الله از بهترين اعمال است

از ابوذر غفاری رضی الله عنه روايت که رسول الله صلی الله عليه وسلم فرمود:

«أَفْضَلُ الأَعْمَالِ الْحُبُّ فِي اللَّهِ وَالْبُغْضُ فِي اللَّهِ» (رواه ابوداود والطبرانی)

ترجمه: بهترين اعمال دوستی و دشمنی به خاطر الله (سبحانه وتعالی) می باشد.

تشريح حديث

دوستی و دشمنی بخاطر الله سبحانه وتعالی از مقتضيات ايمان است، و اين چيزيست که ما آن را از حبيب ما محمد صلی الله عليه وسلم و از اصحاب بزرگوارش رضی الله عنهم آموخته ايم. دوستی ميان آن‏ها از لحاظ قرابت و نسب يا از روی منفعت و کار نبود. وقتی يکی از آن‌ها برادر يا پدر خود را به قتل می‌رساند، بخاطر اين نبود که با او مشکل شخصی داشته باشد؛ بلکه او را از جهت کافر بودنش می‏کشت، برای مسلمان جايز نيست با کسی دوستی نمايد که از حدود الله و رسولش سرپيچی می‌نمايد؛ اگر چه از نزديک‌ترين خويشاوندان وی باشد. پس مفهوم دوستی دشمنی به خاطر الله متعال اين است که با شخصی از اين لحاظ دشمنی نمائيم که او فرد گنهکار است، نه از روی دشمنی شخصی؛ بلکه از اين جهت باشد که او در حق الله متعال از حد گذشته است.

ای مسلمانان!

از دوستی و دشمنی بخاطر الله سبحانه وتعالی در حالی سخن می‏گوئيم که بسياری از مسلمانان با کفار و حکام ظالم نيز رابطه دوستی برقرار دارند. بدانيد که مدار اعتبار حاکم از جهت تطبيق حکم و عدم تطبيق حکم الله سبحانه وتعالی می‌باشد، و نيز واضح است که هيچ يکی از حکام امروزی احکام قرآن را بالای امت اسلامی تطبيق نمی‌کند، اگرچه بعضی اوقات در پيش روی کامره‌ها نماز بخوانند و در بعضی مراسم قرآن بخوانند يا اذان بگويند يا طفلی را در پيش روی مردم در آغوش بگيرد. ...

پس ای مسلمانان! اين حکام ارزش دوستی را ندارند؛ زيرا آنان با امت اسلامی خيانت می‏کنند، احکام کفر را بالای مسلمانان تطبيق می‏کنند و کوچک‌ترين نفع به امت اسلامی رسانيده نمی‌توانند، گويا روشنی صبح تاريکی شب‌شان را می‌ربايد؛ اما سخن اميدوار کننده اين است که امت اسلامی بنابر وعده پروردگار مثل قاب قوسين به اقامه خلافت بر منهاج نبوت نزديک شده است.

 يا الله! مارا با آمدن خلافت راشده بر منهاج نبوت که در آن وحدت مسلمانان نهفته باشد، مستفيد بگردان! اللهم آمين آمين!

خلاصه حديث

در اين حديث شريف رسول الله صلی الله عليه وسلم ما را تشويق نموده که دوستی و دشمنی ما بخاطر الله سبحانه وتعالی باشد؛ زيرا اين کار برای يک مؤمن از لوازمات ايمان محسوب می‏شود؛ بالخصوص دوستی با حکام، آن حاکمی که رعايت حال امت را نموده و حکم الله را بر آن‌ها تطبيق نمايد؛ اما حاکمی‌که از اسلام سوء استفاده نموده و کارهای نمايشی می‏کند و امت را با اعمال خود فريب می‌دهد، بايد از او برحذر باشيم.

ادامه مطلب...

بیداری اسلامی در تاجکستان!

خبر

در 12 ماه اگوست ساکنان منطقۀ فانج در جنوب تاجیکستان به دلیل اقداماتی‌که مقامات محلی علیه پوشیدن حجاب و تراشیدن ریش جوانان انجام دادند، راه‌پیمایی کردند. افرادی‌که در راه‌پیمایی اشتراک نموده بودند، از مقامات محلی خواستند به زودترین فرصت حمله به مردان ریش‌دار و زنان محجبه را توقف دهند.

مردم گفتند: «کسانی‌که می‌خواهند به لباس زنان ما دست‎درازی کنند و ریش‌های ما را به زور بتراشند، کمر‌شان را خواهیم شکستاند.»

رئیس ادارۀ سیاست جوانان در منطقۀ فانج (منطقۀ خودمختار گورنو بدخشان) در پیام ویدیویی، از ایجاد یک گروه ویژه در این منطقه برای جلوگیری از افرادی‌که ریش می‌گذارند، خبر داد.

مطابق به اظهارات مسئول فیلم: «بر حسب اختلافات «دراز کردن ریش و ترسناک کردن چهره برای جوانان ما خوب نیست. چرا جوانان ما به ریش احتیاج دارند؟ ما قبلاً نیز یک بار از شر مردان ریش‌دار رنج برده‌ایم.»

تبصره

همانا این اقدامات به طور منظم در شهرها و روستاهای تاجیکستان در مکان‌های عمومی، جاده‌ها و حتا مکان‌های حمل و نقل عمومی صورت گرفته است؛ جایی‌که زنان محجبه و مردان جوانِ دارای ریش در آن‌جا بازداشت می‌شوند. تقریباً همه دستگاه‌های دولتی در این کارزار برای مبارزه با این صفات اسلامی شرکت می‌کنند؛ از مقامات امنیتی و افسران پولیس گرفته تا وزارت آموزش، کُمیته امور زنان و کُمیته امور جوانان.

علی رغم ایجاد فشار شدید روحی و جسمی از جانب نیروهای امنیتی بالای مردم؛ موارد بسیاری از شورش‌ها علیه این اقدامِ مقامات در سراسر تاجیکستان دیده می‌شد. تا جایی‌که بیشتر این موارد شخصی بود، با آن هم افراد ناسازگاری نشان دادند و این اقدامات در منطقۀ فانج اتفاق افتاد و مردم بخاطر دفاع از دین خود ایستادند و عواقب ترس را نادیده گرفتند.

این واقعیت باید برای همه فرزندان تاجیکستان در محافظت از اهداف همسران، خواهران و مادران‌شان و محافظت از دین آن‌ها مثالی باشد. ایستادگی مردم در برابر اقدامات دین‌ستیزانۀ دولت، علی رغم تمام تلاش‌های رژیم برای انحراف مردم تاجیک از اسلام و ارزش‌های آن؛ بیانگر این است که اسلام هنوز در آن سرزمین زنده است.

به یاد داشته باشید، در زمستان سال 2019م. ما دیدیم که چگونه تاجیک‌ها موضع واقعی اسلامی خود را در مورد برنامه‌های رژیم رحمانوف برای ممنوعیت استفاده از روسری نشان دادند؛ سپس آن‌ها پیام‌های ویدئویی را به سراسر جهان ارسال کردند و از آن‌ها خواستند كه اعتراضات خود را علیه سیاست‌های ضد اسلامی رژیم كنار نگذارند.

البته، رژیم‌های دست‌نشانده‌ای‌که برای حاکمیت و تأمین منافع اربابان‌شان یعنی غرب و روسیه بالای مسلمانان ایجاد شده‌اند و این رژیم‌ها کسانی را که صادقانه از اسلام و ارزش‌های آن دفاع می‌کنند، با انواع روش‌های پیچیدۀ رُعب و ترس مانع می‌شوند.

اما وقتی مسلمانان متحد می‌شوند و به عنوان یک کل عمل می‌کنند، این رژیم‌های جنایتکار درمانده و قوتی برای‌شان باقی نمی‌ماند. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ﴾

[آل عمران: 175]

ترجمه: اين فقط شيطان است كه [شما را] از دوستانش مى‌ترساند. پس اگر مؤمنيد از آنان مترسيد و از من بترسيد.

نویسنده: فردوس سليمزودا

مترجم: پارسا امیدی

 

ادامه مطلب...

ای وزیر اوقاف حکومت اردن! نگران درج سخنانت در تاریخ مباش؛ بلکه پاسخی در پیشگاه رب العالمین آماده کن!

(ترجمه)

خبر

 وزیر اوقاف حکومت اردن پیرامون قضیۀ بسته نمودن مساجد به صراحت اعلان داشت که: «من مسئولیت بسته نمودن مساجد در پیشگاه الله را به دوش می­گیرم و برای کسانی­که برایم می­گویند که این کار ترا تاریخ ثبت خواهد نمود. می­گویم که: من افتخار می­کنم که تاریخ بنویسد که محمد الخلایله بخاطر جلوگیری از انتشار وبا در بین مردم مساجد را بسته نموده است.» وی علاوه نمود که این تنها اردن نیست که مساجد را بسته می­کند؛ بلکه اکثریت کشورهای جهان بخاطر جلوگیری از انتشار ویروس کرونا مساجد را بسته نموده‌اند. وی علت بسته نمودن مساجد را مصاب شدن 70-80 فرد به ویروس کرونا در هر روز خوانده است که ادعایش منبع معتبر و شناخته­ شده‌ای ندارد و نیز بسته شدن اکثریت سکتورها و بخش­ها را به خاطر پیشگیری از این ویروس دلیل دانسته و مساجد را یکی از آن بخش­ها خوانده است.

تبصره

کسی­که بیانات وزیر اوقاف حکومت اردن را در ارتباط به مبادرت ورزیدن­ وی برای اثبات بی­گناهی حکومت اردن در بسته­ نمودن خانه­های الله سبحانه وتعالی متعاقباً تعقیب کرده باشد؛ به شکل بسیار عجیبی شگفت­زده خواهد شد؛ زیرا دلایل وزیر اوقاف عمامه­دار برای برائت­جستن از این گناه بزرگ این‌ست که اکثریت کشورهای جهان بخاطر پیشگیری از انتشار ویروس کرونا مساجد را بسته نموده‌اند و دیگر این‌که مجمع فقه اسلامی به التزام و پایبندی به آن‌چه که از منابع صحی در امر بسته نمودن مساجد صادر می­شود، فتوی داده و دستور داده است که سفارشات­شان در زمینه نادیده گرفته نشود. هم‌چنین الخلایله در امر بسته نمودن مساجد به استناد قصۀ طاعون دمشق پرداخته و گفته است که: مردم زمانی­که در مساجد بخاطر جلوگیری از سرایت طاعون در بین­شان تجمع نموده و دست به دعا بالا کردند؛ بیشتر از نصف اهل دمشق جان­شان را از دست دادند.

ای وزیر اوقاف! چگونه واقعات تاریخی و عملکردهای کشورهای جهان دلیل شرعی شده می­تواند؟! و ای وزیر اوقاف! کثرت کسانی‌که طرفدار بسته نمودن مساجد هستند و هم‌چنین سفارشات سازمان صحی جهان چگونه دلیل شرعی شده می­تواند؟!

ای وزیر اوقاف تو کجا و این سخنان رسول الله صلی الله علیه وسلم کجا که می­فرمایند:

«الْجُمُعَةُ حَقٌّ وَاجِبٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ فِي جَمَاعَةٍ إِلَّا أَرْبَعَةٌ: عَبْدٌ مَمْلُوكٌ، أَوِ امْرَأَةٌ، أَوْ صَبِيٌّ، أَوْ مَرِيضٌ»؟

ترجمه: خواندن نماز جمعه در جماعت بالای هر مسلمان واجب است؛ به استثنای چهار فرد: برده، زن، کودک و مریض.

«مَا مِنْ ثَلَاثَةٍ فِي قَرْيَةٍ وَلَا بَدْوٍ لَا تُقَامُ فِيهِمْ الصَّلَاةُ إِلَّا قَدْ اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمْ الشَّيْطَانُ، عَلَيْكَ بِالْجَمَاعَةِ فَإِنَّمَا يَأْخُذُ الذِّئْبُ مِنَ الْغَنَمِ الْقَاصِيَةَ»؟

ترجمه: در قریه و یا صحرایی‌که در آن سه فرد وجود داشته باشد و نماز در آن برپا نشود، به تحقیق که شیطان بالای‌شان مسلط و چیره گشته است. بر تو مسلمان لازم است که در جماعت به سر ببری؛ چرا که گرگ گوسفند بدور از رمه را می­باید.

و تو کجا و این سخن الله سبحانه وتعالی کجا که می­فرماید:

﴿وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن مَّنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَن يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَسَعَىٰ فِي خَرَابِهَا أُولَٰئِكَ مَا كَانَ لَهُمْ أَن يَدْخُلُوهَا إِلَّا خَائِفِينَ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾

[بقره: 114]

ترجمه: و چه کسی ظالم­تر از کسانی است که نگذارند در مساجد و اماکن عبادت الله، نام وی برده شود، و در ویرانی آن‌ها بکوشند؟ شایسته اینان نبود که چنین (گناه بزرگی را مرتکب شوند و این کارها را) بکنند، بلکه می‌بایست (حرمت مساجد را نگهدارند و) جز خاشعانه وارد آن‌ها نشوند. بهرۀ آنان در دنیا زبونی و رسوائی، و در آخرت عذاب بزرگی است.

آری، قسم به الله که هر کس مرتکب این گناه عظیم شود و مانع ذکر و یاد او سبحانه وتعالی در مساجد شود و در تخریب مادی و معنوی آن‌ها سعی نماید؛ چنان‌که شما فریب­خوردگان اردن به اطاعت از حکام ظالمی که تصامیم خود را به کافر استعمارگر تقدیم کرده‌اند، این کار را می­کنید! پس سرانجام شما و آن‌ها باهم در دنیا رسوایی و در آخرت عذاب بزرگی خواهد بود! ای وزیر اوقاف از قضاوت تاریخ و از نوشتن­اش در بارۀ خود نگران نباش؛ بلکه برای روز محشر که فرمانروای جز الله سبحانه وتعالی نیست، آمادگی بگیر و در آن هنگام که در پیشگاه­اش می­ایستی و از تو در باره این گناه بزرگ می­پرسد جوابی آماده کن!

و در پایان برای هر آن کسی‌که به سفینۀ این حکام ظالم که شریعت الله سبحانه وتعالی را تعطیل نموده و احکامش را نادیده گرفتند، سوار شدنده‌اند؛ نصیحت دوستانه‌ای را متذکر می­شویم که قبل از این‌که فرصت از دست رفته باشد، از سفینه­شان پایین شوید و حکام باطل را در چشم مردم خوب جلوه ندهید، و از پروردگار خویش آمرزش بطلبید و بترسید از روزی‌که بسوی او بازگشتانده می­شوید و ندامت در آن سودی نداشته و از پیشگامان­تان که دنبال­روی آنان را می­کنید، متنفر شده و اعلان بیزاری می­کنید؛ چنان‌که الله سبحانه وتعالی در زمیه چنین فرموده است:

﴿وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَ * رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَيْنِ مِنَ الْعَذَابِ وَالْعَنْهُمْ لَعْناً كَبِيراً ﴾

[احزاب: 67]

ترجمه: و می­گویند: پروردگارا! ما از سران و بزرگان خود پیروی کرده‌ایم و آنان ما را از راه به در برده‌اند و گمراه کرده‌اند پروردگارا! آنان را دو چندان عذاب کن، و کاملاً از رحمت خود به دور دار (و کم‌ترین ترحمی بدی­شان منما).

خلاصه این‌که آیا شما گمان می­برید آن‌ها خواهند توانست که به شما نفع رسانند؟!

نویسنده: استاد عمر محمد الفاروق

مترجم: محمد "مزمل"

 

ادامه مطلب...

آزادی بیان؛ تریبون توهین به مقدسات اسلام!

  • نشر شده در هالند

(ترجمه)

نشریۀ شارلی ابدو بار دیگر با انتشار کاریکارتور توهین‌آمیز پیامبر عزیزمان، محمد صلی الله علیه وسلم، خشم و نفرت خود را علیه اسلام علنی کرد. ضمناً در چندین کشور اسکندنویایی نیز با رضایت مقامات و تحت نظارت پولیس، با تُف انداختن، پاره کردن و لگدمال کردن نسخه‌های قرآن مجید، خشم همۀ مسلمانان برانگیخته‌شد. نخست وزیر نروژ از حقوق معترضانی‌که به کتاب مقدس مسلمانان هتک حرمت نمودند، دفاع کرد و هم‌چنان امانوئل مکرون، نخست وزیر فرانسه، پشت این توطوئه‌های زننده ایستاد و گفت: «فرانسوی بودن یعنی این‌که شما از حق "آزادی تمسخر" استفاده کنید و دیگران را با کاریکاتورهای توهین‌آمیز بخندانید.»

پس درست نیست که این همه توهین و افتراء به پیامبرمان، حضرت محمد صلی الله علیه وسلم، و هتک حرمت به قرآن کریم را تنها به چند احمق نسبت بدهیم، زیرا این امر با رضایت، حمایت و در حضور مقامات بلند رتبه صورت گرفته‌است.

حکام تنها جهت اطمینان از نظم و امنیت، از ادامۀ هم‌چون رویدادها ممانعت می‌کنند. به عنوان مثال، انتشار فیلم تیمبوکتو – نامزد جایزه اسکار – در فرانسه ممنوع شده‌بود، زیرا ادعا می‌شد این فیلم مردم را به سمت تروریزم سوق می‌دهد و نظم عامه را برهم می‌زند.

هم‌چنین، مقامات می‌توانند به جای تقویت اسلام‌هراسی، آن را کاهش دهند، همان‌گونه که در مبارزه با یهودستیزی انجام دادند. در سال ۲۰۱۹م لایحه‌ای از سوی پارلمان فرانسه به تصویب رسید که نه‌تنها یهودستیزی، بلکه ضدصهیونیزم بودن را نیز مورد بررسی و پیگرد قانونی قرار می‌دهد. طبق این لایحه، ضدصهیونیزم برابر با یهودستیزی و نفرت از "اسرائیل" برابر با نفرت از کُل جامعۀ یهودیان است.

حکام نمی‌توانند توهین و تحقیر گروهی را در جامعه تحمل کنند، درست همان‌طورکه اخیراً توهین به شهرداران فرانسه را ممنوع قرار دادند و حتی برای آن مجازات درنظر گرفتند. حداکثر مجازات‌اش انجام ۲۸۰ ساعت خدمات اجتماعی و یا پرداخت جریمۀ نقدی تا ۷۵۰۰ یورو می‌باشد. علاوه‌بر این، کمدینی به‌نام دیودون پس از تمسخر شعار "جی سوس چارلی" توسط پولیس دستگیر شد.

زمانی‌که مسئلۀ بی‌حرمتی به مقدسات اسلام پیش می‌شود، قوانین قضایی فرانسه اسلام را دربر نمی‌گیرد. شعار "آزادی بیان" چیزی بیش از یک ظرف تُهی و یا فکر فریبنده نیست که هر وقت خواسته باشند با آن به مسلمانان توهین کنند.

موضوع کاملاً آشکار است که مقامات تنها جانب‌داری کسانی را می‌کنند که رسول الله صلی الله علیه وسلم را توهین و تحقیر کرده و قرآن عظیم‌الشان را هتک حرمت کرده‌باشند. در نتیجه ناآرامی‌های جامعه همانند کارزار کثیفی علیه مسلمانان است.

آنان به کمک یکدیگر ایدیولوژی لیبرال را خراب و ورشکسته‌گی‌اش را اعلام کرده‌اند. این ایدیولوژی ورشکسته‌گی و ظاهراً عاری از مناقشه‌های مدنی شده‌است، طوری‌که به توهین، افتراء و سرکوب پناهنده‌ها شروع کرده‌است. اما این کافی نبود، طوری‌که اخیراً امانوئل مکرون طی یک کانفرانس مطبوعاتی در لبنان، یک سرزمین اسلامی، از "آزادی توهین به مقدسات" و اقدامات توهین‌آمیز شارلی ابدو به پیامبر عزیزمان صلی الله علیه و سلم، با استکبار تمام به خرسندی یاد کرد!

متأسفانه این نشان دهندۀ موقف ضعیف و منفعلانۀ رهبران سرزمین‌های اسلامی است که جز بیان چند جملۀ محدود پا فراتر نمی‌گذارند، و یا سفیران کشورهای غربی را احضار می‌کنند. اما این اتفاق هرگز توسط حکام خائن فعلی ممکن نیست و کاملاً با اقدام قاطع و قدرت‌مند آخرین خلیفه مسلمانان، سلطان عبدالحمید ثانی، در تضاد قرار دارد.

در زمان خلافت سلطان عبدالحمید ثانی، فرانسوی‌ها سعی در اجرای نمایشی داشتند که در آن به رسول الله صلی الله علیه وسلم توهین می‌شد. به محض این‌که خلیفۀ مسلمین مطلع شد، سفیر فرانسه را به دارالخلافه احضار کرد، سفیر فرانسه چندین ساعت را پشت دروازه منتظر خلیفه سرپا ایستاد، بعداً خلیفه با لباس و بوت‌های نظامی پیش روی سفیر فرانسه آمد و شمشیرش را مقابل او گرفت و دستور داد که اینجا را ترک کند و برود. دولت فرانسه بلافاصله پیام را فهمید و از اجرای نمایش خودداری کرد. برعلاوه همین هشدار به دولت بریتانیا داده‌شد، و بریتانیا پاسخ داد که بلیط‌ها قبلاً فروخته شده‌است و ممنوعیت بازی آزادی شهروندان را نقض می‌کند. بنابراین، از طرف خلیفۀ عثمانی فرمان صادر شد که " به امت اسلامی امر می‌کنم که دولت بریتانیا قصد توهین و هتک حرمت به پیامبرتان، حضرت محمد صلی الله علیه وسلم، را دارد و من اعلام جهاد خواهم کرد." انگلیس‌ها با شنیدن این سخن بلافاصله از خلیفۀ عثمانی رسماً عذرخواهی کردند و نمایش را ممنوع اعلام نمودند.

این اتفاق در دوره‌ای رخ داده‌است که خلافت عثمانی در ضعیف‌ترین وضع خود بود. با این وجود، خلیفه هرگز بدون عکس‌العمل نمی‌ایستاد تا دیگران به رسول الله صلی الله علیه وسلم و مقدسات‌اش توهین کنند، بلکه برای اطمینان از حفظ مقدسات اسلام بر آن‌ها فشارهای سیاسی اعمال می‌کرد. این اقدامی‌ست نشأت گرفته از جامعه اسلامی که هرگز مسلمانان را اجازه تمسخر و تحقیر مقدسات غیرمسلمانان نمی‌دهد و هم‌چنان برعکس آن را برای مقدسات اسلام نمی‌پذیرد.

مسلمانان در وضعیت عادی تحت رهبریت خلیفه متحد می‌شوند، زیرا او رهبر آن‌ها است و علیه این نوع اعمال جنون‌آمیز اقدام شرعی می‌کند. از آن‌جا که متأسفانه ما حالا چنین رهبری نداریم، باید برای بازگشت‌اش تلاش کنیم تا با زبان‌های شیطانی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم را هدف قرار داده‌است، مؤثر و شرعی برخورد کنیم.

اما در همین حال، باید صدای خود را در غیاب او به‌صورت واضح و رسا بلند کنیم. اگر ما به‌خاطر احترام به پیامبر خود قیام نکنیم، چه کسی این کار را انجام می‌دهد؟ ایستاده‌گی در برابر رسول الله صلی الله علیه وسلم نه تنها یک وجیبه، بلکه یک ضرورت است؛ و منفعل بودن و تماشای خاموشانۀ ما تنها انگیزۀ دشمنان برای توهین به اسلام است.

از این رو، باید با تمام قواء بایستیم و از هر روش شرعی و قانونی استفاده کنیم تا واضح نمایم که همیشه از بهر احترام به الگوی بشریت، جناب محمد صلی الله علیه وسلم، قیام خواهیم کرد. با انجام این وجیبه از یک سو حد تحمل خود را بیان می‌کنیم، و از سوی دیگر به الله سبحانه وتعالی شایسته‌گی خود را از بهر همسایگی با رسول الله صلی الله علیه وسلم در بهشت به اثبات می‌رسانیم.

اوکی پالا

نمایندۀ مطبوعاتی حزب‌التحریر-هالند

مترجم: امیر حسام

ادامه مطلب...

تنها عدالت اسلام می‌تواند احساس امنیت را به ما ایجاد کند

(ترجمه)

خبر

لاهور؛ پولیس پنجاب در خلال ماه سپتامبر شاهد افزایش شدید حوادث تجاوز در سراسر این استان بوده است.

تبصره

گزارشی‌که توسط ادارۀ پولیس پنجاب صادر شده، 2523 مورد تجاوز در این استان ثبت شده است. در این گزارش آمده است که در سال جاری 132 مورد تجاوز گروهی ثبت شده است. [و این در حالی‌ست که] حادثۀ تجاوز گروهی اخیر در بزرگ‌راه لاهور، امت را بار دیگر تکان داد.

اگر نگاهی به قوانین و نظام حاکم در آن کشور بیندازیم، این حادثۀ هولناک اولین و آخرین مورد نخواهد بود که در رابطه به آن انواع تبصره‌ها و اعتراضات توسط جامعۀ مدنی در آن کشور  صورت گرفت و آن حادثه را جنایت جنسی تلقی نمودند و سرزنش قربانی‌ها تا رفتار ناپسند آن مردان متجاوز بر ایشان. مظاهره‌کننده‌ها احساس نفرت‌شان را نسبت به مردان متجاوز ابراز داشتند، بدون این‌که متوجه شوند این جنایات در واقع نتیجۀ ضعف قوانین است.

در حالی‌که جنایتکاران موارد زیادی را شنیده‌اند که در آن مجرم از مجازات فرار کرده و آن‌ها را به ارتکاب همان جنایت سوق می‌دهد.

جرایم فراوان در جامعه نه تنها نشانگر انحطاط و زوال اخلاقی است، بلکه عدم تطبیق قوانین و مجازات را نیز شامل می‌باشد. حتا اگر شخصی به جرمی مرتکب و دستگیر شود، اجراآت محکمه به قدری طولانی و نادرست است که قربانی انتخاب می‌کند که پرونده را گزارش ندهد! برعلاوۀ موارد گزارش شده، تعدادی از موارد نیز وجود دارد که هرگز گزارش نشده است.

اگرچه دستور صادر شده حدود توسط رئیس جمهور ضیاءالحق که وعدۀ تطبیق احکام اسلامی را داده بود، اما دادگاه‌ها آن را تطبیق یا حكم نمی‌كنند و در عوض اجازه می‌دهند متهم حتا اگر بی‌گناه باشد در زندان بپوسد.

بنابر این، طبق سیستم و نظام فعلی و عدالت آن، ما جنایتکارانی را داریم که بار بار جرم انجام دادند و آزادانه راه می‌روند و مرتکب جرم می‌شوند و اما افرادی بی‌گناه در زندان در انتظار محاکمه هستند.

راه‌حل این گونه جرایم و سایر مشکلات پیش روی امت تنها تطبیق کامل قوانین اسلامی است. چون برخورد با جرم از راه تطبیق حدود اسلامی قطعاً از میزان جرایم کاسته خواهد شد؛ زیرا مجازات با آگاهی مردم و در اماکن عمومی مطابق با احکام و قوانین اسلامی اجرا می‌شود.

این قطعاً یک مثال خواهد بود و مردم زود می‌دانند که ارتکاب جرم عواقب ناگواری از جمله از دست دادن زندگی یا از دست دادن اعضای بدن را در پی‌خواهد داشت.

و وظیفۀ پولیس این است که از مردم محافظت کند و مردم اطمینان حاصل کنند و این حس نزد مردم ایجاد شود که در حقیقت پولیس به فکر تأمین امنیت جان و مال آن‌هاست و احساس آرامش و امنیت کنند. نظام عدالت اسلامی متشکل از قضاتی است که از الله سبحانه وتعالی می‌ترسند و به دلیل دانش و توانایی در وظیفه‌های خود قرار دارند.

بلی، اجرای تطبیق مجازات‌ وظیفۀ صاحبان قدرت و نمایندگان آن‌ها است. در صورت عدم وجود حكومت اسلامی که احکام را تطبیق کند، در این صورت همه مسلمانان باید صادقانه و جدی برای تأسیس مرجع واحد حاكمیت که اسلام را تنفیذ و تلاش كنند. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ﴾ [مائده: 48]

ترجمه: ... پس در میان آنان به آنچه الله سبحانه وتعالی نازل کرده است حکم کن و از خواسته‌های [نفسانی] آنان [به جای] آن‌چه از حق که به تو رسیده است پیروی مکن.

نویسنده: اخلاق جهان

مترجم: پارسا امیدی

 

ادامه مطلب...

پاسخ به مقالۀ روزنامۀ الصباح Featured

  • نشر شده در تونس

(ترجمه)

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر – ولایه تونس به‌تاریخ ۹ سپتمبر/سپتامبر ۲۰۲۰م پاسخ ذیل را راجع به مقاله‌ای که به‌تاریخ ۱ سپتمبر ۲۰۲۰ م در روزنامۀ الصباح به نوشتۀ صلاح‌الدین کریمی نشر شد، ارسال کرد. عنوان این مقاله، "حزب‌التحریر با برگزاری کنفرانس سالانه‌اش، قانون احزاب سیاسی را نادیده می‌گیرد" می‌باشد. هرچند آن‌گونه‌که از درستی و صداقت یک رسانۀ حرفه‌ای توقع می‌رود، روزنامۀ مذکور تا هنوز این پاسخ را منتشر نکرده‌است!

متن پاسخ قرار ذیل است:

بسم الله الرحمن الرحیم

روزنامۀ الصباح به روز سه‌شنبه، ۱ سپتمبر ۲۰۲۰ م مقاله‌ای را با عنوان "حزب‌التحریر با برگزاری کنفرانس سالانه‌اش، قانون احزاب سیاسی را نادیده می‌گیرد" به نوشتۀ صلاح‌الدین کریمی دربارۀ کنفرانس حزب‌التحریر منتشر کرد. او برگزاری این کنفرانس را تخطی از قانون احزاب سیاسی خواند، چون این حزب در سیاست بر مبنای اسلام عمل می‌کند و منکر دموکراسی است.

مقالۀ مذکور دربارۀ کنفرانس حزب‌التحریر پراگنده بود و هیچ‌گونه پیوسته‌گی و یک‌نواختی نداشت. او برخلاف عنوان فریبنده‌اش، از وقایع و حوادث جاری طفره رفته و در قضاوت ابتدایی‌اش را برای ممنوعیت یک ماهۀ فعالیت‌های این حزب، به دعواها و دادخواهی‌های قبلی تکیه کرده‌است. نمی‌دانیم چرا در این خصوص از احکام اخیر که احکام اولیه را منسوخ کرده‌است، یاد نشده‌است؟ شاید که فراموش کرده و یا خواسته‌است فراموش کند! به‌علاوه، باید روی بسیاری از مغالطه‌ها مکث و آن‌ها را اصلاح کنیم، که خلاصه‌اش قرار ذیل است:

۱ – نویسنده با به‌کارگیری عباراتی مانند: «همان‌که تصمیم به محدود کردن فعالیت‌هایش گرفته‌شد» و «کنفرانس حزب‌التحریر با تخطی‌های قانونی و عملی آسیب دید»، در پی افزایش ترس و بیم از این حزب و دعوت‌اش به‌سوی اسلام و خلافت است. چنان‌که به‌منظور تاپه/برچسپ زدن به این حزب، به سابقۀ قضایی‌اش اشاره می‌کند. از پرداختن نویسنده به تصمیمات محدودکننده و احکام قضایی واضح می‌شود که یا او در کار روزنامه‌نگاری مبتدی است و خودش را برای مراجعه به منابع رسمی مورد قبول حزب‌التحریر به زحمت نینداخته‌است؛ و یا فقط قصد ارتباط با دفتر مطبوعاتی حزب را داشته‌است تا در مورد حجم پی‌گردهای حکومت در دوران باجی قائد اسبسی بپرسد و معلومات بگیرد، و با تخریب این وقایع نزد رسانه‌ها و تحریک‌شان علیه این حزب، زمینۀ مسدود کردن فعالیت‌هایش را فراهم کند. این از آن‌جا دانسته می‌شود که وی به‌روز پنج‌شنبه اول سپتمبر/سپتامبر ۲۰۱۶ م گفت: «باید درخصوص حزب‌التحریر برایم راه‌حل بدهید.» بجی وفات کرده و نقش حزب‌اش کم‌رنگ شده‌است، ولی حزب‌التحریر هنوز پابرجاست.

و یا شاید نویسنده واضحاً می‌خواهد به صف مخالفان حزب درآید؛ به صف کسانی‌که در مقابلۀ فکری و سیاسی برابر حزب ناتوان اند، بدین‌خاطر به روش‌هایی مانند خودشیرینی و اتهامات کینه‌توزانه متوسل می‌شوند.

اگر از نویسندۀ این مقاله بپرسیم، احتمالاً خواهد دانست که این حزب اطلاعات و اخبار موثق را در خصوص تشکیل حزب‌التحریر – ولایه تونس و هدف‌اش، که تأسیس خلافت راشده بر منهج نبوت می‌باشد، به نخست وزیر ارائه کرده‌است. این پرونده و اطلاعات ارائه‌شده شامل شعار حزب و بیرق مبارک رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌شود؛ به‌ویژه پیش‌نویس قانون‌اساسی تهیه‌شده توسط حزب‌التحریر را نیز دربر دارد، که با دموکراسی به‌عنوان نظام بشری مغایر با احکام الهی اسلام و نظامی‌که ضعفا را بردۀ قدرت‌مندان قرار می‌دهد، مخالف است. ازین‌رو، حزب باخودش در تناقض قرار ندارد و حتی یک انچ هم از آن‌چه در اظهارنامۀ تشکیل‌اش بیان کرده، و به دفاتر نخست وزیری و این نشریۀ رسمی ارسال کرده‌است، منحرف نشده‌است.

مؤلف نوشتۀ مذکور باید بداند احکام قضایی‌که بر فعالیت‌های این حزب محدودیت وضع کرده‌است، احکام ساده و ابتدایی است که از اتهامات کینه‌توزانۀ حکومت به‌مظور منحرف کردن این حزب و ایجاد اختلال در فعالیت‌هایش سرچشمه می‌گیرد. طوری‌که حتی احکام موافق با فعالیت‌های این حزب نیز، سرانجام رنگ احکام جزائی را گرفته‌است که نشان از ضعف و بی‌اعتباری حکومت دارد.

بناءً چگونه این مؤلف می‌تواند خودش را قاضی قضاوت‌های قاضی‌هایی بپندارد که خلاف میل‌اش حکم کرده‌اند؟

 ۲ – نویسندۀ مقاله می‌گوید: «به‌خاطر موضع‌اش دربرابر ارزش‌های جمهوری تونس و عدم پذیرش دموکراسی و دولت داخلی ...»

حزب‌التحریر موضع‌اش را در مورد دموکراسی و جمهوری و حکم اسلام در خصوص آن‌ها و تمام دستگاه‌های حکومتی صریحاً بیان کرده‌است. الله سبحانه وتعالی در کلام مبارک‌اش می‌فرماید:

﴿إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا للهِ﴾ (یوسف: ۴۰)

ترجمه: حکم تنها از آن الله (سبحانه وتعالی) است.

حق قضاوت و قانون‌سازی تنها از آن الله سبحانه وتعالی است. اما دموکراسی این حق را از او سبحانه وتعالی – صاحب کائنات و خالق بشر – انکار می‌کند و برای بشر مخلوق، که در ادراک و مشاهدات‌اش محدودیت دارد، قرار می‌دهد.

برخلاف واقعیت بسیاری از احزاب، حزب‌التحریر یک حزب فرصت‌گرا نیست؛ بل یک حزب ایدیولوژیک و مبدئی می‌باشد که رنگ و موضع‌اش را با نظام‌های فاسد مختلف دموکراسی تغییر نمی‌دهد. این حزب فساد دموکراسی را با شواهد محکم ثابت کرده و سپس برای مشکل حکومت‌داری‌شان راه‌حل‌های دقیق را مطابق با قوانین پروردگار جهانیان ارائه کرده‌است.

به‌علاوه، بحث دیگر درمورد پایان دموکراسی می‌باشد. هرچند حزب‌التحریر در اظهار ورشکستگی دموکراسی و خشکانیدن ریشه‌های ایدیولوژیک‌اش پیش‌گام است، ولی اتاق‌های فکری بزرگ غرب پس از دهۀ نود قرن گذشتۀ میلادی به این موضوع پی‌برده‌اند و با جدیت روی "پایان اجتاب‌ناپذیر دموکراسی" و دوران "پسا دموکراسی" صحبت می‌کنند. ظاهراً نویسندۀ مقالۀ مذکور این مطلب را فراموش کرده‌است. ولی اگر کلمۀ "پایان دموکراسی" را در ماشین جستجوی گوگل می‌نوشت، مطمئناً ده‌ها کتاب غربی را تحت این عنوان مشاهده می‌کرد.

این چه سپری‌ست که روی دموکراسی و جمهوری می‌بینیم؟ آیا جمهوری دارای ارزش است؟ آیا نویسندۀ این مقاله جنایات جمهوریت‌های متوالی فرانسه را علیه بشریت مشاهده نکرده‌است؟ و چه وحشتی‌که حتی هیولاهای جنگل از انجام‌اش امتناع می‌روزند، ولی امروزه امریکا من‌حیث رهبر دموکراسی‌ها و پاسدار ارزش‌های غلط جمهوریت مرتکب آن می‌شود؟! آیا این نویسنده ندیده‌است که احزاب دموکراتیک معتقد به ارزش‌های جمهوریت در تونس و بالای مردم‌اش چه‌ها انجام دادند و می‌دهند؟! آیا ندیده‌است که چگونه دموکراسی جنایت‌کاران رژیم بن علی را قادر ساخت تا باری‌دیگر به قدرت برگردند؟! آیا ندیده‌است که چگونه ارزش‌های جمهوریت، تونس را به یک دولت ضعیف وابسته به اروپای غرب بدل کرده‌است؟ آیا نویسندۀ این مقاله می‌خواهد که حزب‌التحریر هم به جمع غلامان بپیوندد؟! آیا نویسندۀ این مقاله ندیده‌است که چگونه احزاب پارلمانی و دموکراتیکی که باورمند به ارزش‌های جمهوری استند کشور را فروخته‌اند؟!

سرانجام، باید گفت که دوست نداریم نویسندۀ این مقاله به مانند همان هیزم‌کش شب‌هنگام باشد که مارها را نیز همراه با هیزم جمع می‌کند. دوست نداریم که او درست و غلط را خلط کند و از کنار حقیقت، واقعیت و تاریخ بگذرد. و دوست می‌داشتیم اگر این روزنامه قبل از انتشار چنین مقاله‌ای، صحت محتوایش را به اثبات می‌رساند تا در تضاد با اصول حرفه‌ای روزنامه‌نگاری قرار نمی‌گرفت.

﴿مَا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ﴾ (ق: ۱۸)

ترجمه: انسان هیچ سخنی را بر زبان نمی‌آورد، مگر این‌که همان دم فرشته‌ای مراقب و آماده برای انجام مأموریت (و ظبط آن) است.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر – ولایه تونس

مترجم: محمد حارث پویا

ادامه مطلب...

سودان و شهادت‌ دروغ در توافقنامه‌ای خیانت با نهاد یهودی

  • نشر شده در سودان

(ترجمه)

دیروز، سه‌شنبه، به تاریخ 15 سپتامبر 2020م، کاردار امور سفارت سودان در واشنگتن، نایب سفیر و أمیره عقارب شاهد امضای امارات متحده عربی و بحرین با نهاد یهودی بر روی توافقنامه‌ی خیانت عظیم برحق فلسطین، سرزمین اسراء و معراج رسول الله صلی الله علیه وسلم، بودند. هم‌چنین نور الدین ساتی، سفیر سودان در واشنگتن در یک بیانیه به روزنامه التیار که امروز چهارشنبه به‌تاریخ 16 سپتامبر 2020م به نشر رسید، این گام را چنین توصیف نمود: «این مسئله مبارک دانستن و یا مبارک نداشتن، این توافقنامه نیست.» هم‌چنین امیدواری خود را اظهار نمود که این روند منجر به آمدن صلح حقیقی در منطقه خواهد شد!

ما در حزب التحریر ولایه سودان این شهادت دروغ(شهادة الزور) نمایده سودان در امریکا یعنی دولت خیانت را به شدیدترین الفاظ/عبارات محکوم و تقبیح می‌نمایم و ما تاکید بر حقایق ذیل می‌داریم:

نخست: عادی‌سازی روابط دولت‌های امارات و بحرین؛ "دو ابداع(ساخته‌شده‌ی) استعمار انگلیس"، با نهاد یهودی، در واقع جرم کبیر و خیانت عظیم در حق الله سبحانه وتعالی، رسول الله صلی الله علیه وسلم و مؤمنين الصادقين تا روز آخرت محسوب می‌شود.

دوم: اگر مشارکت سودان یک مسئله مبارک نیست و برکت ندارد، طوری‌که سفیر ادعا نمود، پس این امر تحت گفته‌های شهادت دروغین(شهادة الزور) می‌آید که ما در فوق متذکز شدیم و مؤمن حقیقی به شهادت دروغ زبان باز نمی‌کند. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿وَالَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَاماً﴾ [فرقان: 72]

ترجمه: و (بندگان الله رحمان) کسانی اند که بر باطل(دروغ) گواهی نمی‌دهند و هنگامی‌که کارهای یاوه و سخنان پوچی را ببینند و بشنوند، بزرگوارانه (از شرکت در بیهوده‌کاری و یاوه‌سرائی کناره‌گیری می‌کنند و از آن‌ها) می‌گذرند.

سوم: سفیر ساتی در اظهارات خود گفت: «امیدوارم که این گام منجر به صلح حقیقی در منطقه شود...» بگذارید که سفیر بداند که نهاد یهودی یک عاضب سرزمین اسلامی است. بدتر این‌که این کیان یهودی، عاضب سرزمین مبارکی‌ست که شامل مسجد الاقصی، اولین قبله و سومین مکان مقدس پس از دو مسجد مقدس(الحرمين الشريفين) می‌باشد! بنابرین، به چه صلحی از کسی‌که به مقدسات‌تان هتک حرمت کرده، به حرمات و آبرو و عزت‌تان تجاوز نموده و در نهایت خون اطفال، پیران و زنان‌تان را ریخته و حتی درختان و سنگ‌ها از پرخاشگری و تجاوزش رنجور شدند، آزرومند هستید؟!

چهارم: هیچ فرقی نمی‌کند که چگونه حکام روبیضه(احمق و کودن) ورابطه‌شان را با یهود عادی می‌سازند و یا غلامان و فرمانبردار‌ان دعای خیر این فلسطین سرزمین مبارک است! سرزمین مبارک قدس سرزمین اسراء و معراج رسول الله صلی الله علیه وسلم خواهد بود، این ارض مبارک در قلوب مسلمانان جا دارد، حتی اگر این ارض مبارک توسط حکام روبیضه(احمق و کودن) رنجور شده باشد که اطاعت کفار استعمارگر را بالاتر از طاعت رب العالمین می‌کنند، ‏فلسطین دوباره به مسلمانان باز گردانیده خواهد شد و مسجد الاقصی از پلیدی سیطره یهود در زور مشهود پاک خواهد شد و در آن روز پس جنگ و قتال با اشغال‌گران سرزمین مبارک یعنی یهودیان، ارض مبارک مملو از نعره تکبیر افواج مسلح مسلمانان خواهد بود. بناءً این وعده غیر مکذوب است، زیرا قول و حدیث صادق المصدوق صلی الله علیه وسلم است.

«لَتُقَاتِلُنَّ الْيَهُودَ فَلَتَقْتُلُنَّهُمْ، حَتَّى يَقُولَ الْحَجَرُ يَا مُسْلِمُ هَذَا يَهُودِيٌّ فَتَعَالَ فَاقْتُلْهُ» (رواه مسلم)

ترجمه: شما تا زمانی با یهودیها خواهید جنگید که حتی سنگها صدا میکنند: ای مسلمان بیا، درین‌جا یک یهود است(که در عقب من پنهان شده)، او را به قتل برسان.

ما به این وعده مطمئن هستیم که باذن الله تحقق خواهد یافت و این امر به دست خلافت راشده ثانی بر منهج نبوت است که با آن‌چه الله سبحانه وتعالی نازل کرده حکم خواهد نمود و اردو/ارتش مسلمانان را متحد می‌سازد و این ارتش زمین را بر روی نهاد یهودیان خواهد لرزاند. این دولت یهود را از خاک مبارک فلسطین ریشه‌کن خواهد نمود و بلاخره فلسطین کاملاً به بلاد اسلام برگردانیده خواهد شد.

فلهذا، ای مسلمانان! همراه حزب التحریر دعوت و فعالیت نمایید! این حزب از جمله سابقونی‌ست که هرگز به اهل‌ش دروغ نمی‌گوید. بناءً ما نصرت الله سبحانه وتعالی را از طریق استخلاف و تمکین در زمین به‌دست می‌آوریم و امیدواری این نصرت از بشارت رسول الله صلی الله علیه وسلم برای تأسیس مجدد خلافت راشده ثانی بر منهج نبوت و ازاله کیان یهودی از سرزمین مبارک فلسطین، به ما آمده است.

﴿...ذَلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ﴾ [هود: 65]

ترجمه: ...این وعده‌ای است که دروغ نخواهد بود.

إبراهيم عثمان (أبو خليل)

سخنگوی رسمی حزب التحریر-ولایه سودان

مترجم: داکتر زکریا

ادامه مطلب...

اللهم انا اعوذ بک من خبث العلمانیه و خبائث العلمانيين

خبر

به تاریخ 12/9/2020 دستگاه امنیتی المغرب از پیدا شدن جسد عدنان بوشوف رحمه الله، خبر داد و معلوم گردید که وی قبل از قتل‌اش مورد تجاوز قرار گرفته است.

تبصره

این فاجعه قهر، غضب و احساسات مشترک جامعه را بر انگیخت و بی‌نهایت این فاجعه همه را خسته و متأثر ساخت؛ آن‌چنان که آیا آن‌ها قادر به فهم این عمل ناپاک خود و امثال آن نبودند که منافی فطرت انسانی بوده؟! حتی این اقدام یک عمل وحشیانه‌ای است که حیوانات جنگل چنین نمی‌کنند! با متأثر شدن از ین خبر صدای خشم‌آلود مردم برای اعدام مجرم بلند شد تا باشد عاقبت این مجرم عبرتی برای دیگران شود و مردم خواستار تنفیذ جزای اعدام شدند که  از دو سال بدین‌سو تحت هر فشاری مقامات دولتی و حقوق بشری، از اجرا باز مانده بود و ما هم هم‌صدا با جامعه شده و این عمل زشت را نکوهش کرده و خواستاری تطبیق حدود الله بر مجرم استیم؛ چنانچه الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾

[بقره: 179]

ترجمه: برای شما در قصاص حیات است که [از ریختن خون مردم بدون دلیل شرعی] شاید تقوی پیشه کنید.

و طبق فرموده رسول الله صلی الله علیه وسلم:

«لا یحل دم امری مسلم یشهد آن لا اله الا الله و انی رسول الله الا باحدی ثلاث:الثیب الزانی، و النفس بالنفس و التارک لدینه المفارق للجماعه»

ترجمه: ریختن خون هیچ مسلمانی‌که  گواه می‌هد که نیست هیچ معبوی  برحق جز الله و من رسول الله استم؛ روا نیست؛ مگر یکی از این سه: متزوج زنا کار، قصاص و مرتد که از جماعت جدا می‌گردد.

اما آنچه  خسته گی و جگر سوزی ما را بیشتر می‌کند، اینست که سیکولاران نمک را بالای زخم‌های مردم پاشیده و اصرار کردند که حکم اعدام بالای مجرم تطبیق نگردد؛ چون اعدام را حکم الله می‌دانند! حتی در مقابل این جنایت بزرگ خواستار اعتراف به این که احکام الله، بهترین علاج به دردهای نادرمان جامعه است، نشدند؛ بلکه با بی‌شرمی تمام یکی از آن سیکولاران کسانی را که اصرار به پیاده کردن حکم الله بالای مجرم شدند، را وحشی خواند! ساء مایحکمون!

بار دیگر ثابت شد که این سیکولاران در یک وادی و امت در وادی دیگر قرار دارند؛ چنان‌که هر قدر امت به دین خویش متمسک گردد و حدود الله مورد تطبیق قرار گیرد، جامعه را نظم گرفته و از هر نوع تجاوز و جنایات مجرمین و از شر کسانی‌که در قلب های‌شان مرض است، در امان خواهند ماند. برعکس این سکولاران هر قدر بر افکار پلیدشان تمسک جویند، چنین افکار هیچ نتیجه‌ای نداده؛ مگر سبب تباهی اخلاق و نیرومند شدن فکر مجرمین و تعداد آنان.

زمان آن رسیده تا مردم سیکولریزم؛ یعنی "مفکوره جدائی دین از زندگی" را دور اندازند؛ مانند این‌که دانه خرما دور انداخته می‌شود؛ و مردم این سیکولاران را به جایگاه مناسب آن‌ها نشانده و به بدعت و فلسفه آن‌ها توجه نکنند. چنانچه الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا﴾

[فرقان: 44]

ترجمه: آیان گمان می‌کنی بیشتر آنان[سخن حق را] می‌شنوند یا [در حقایق] می‌اندیشند؟ آنان جز مانند چهارپایان نیستند؛ بلکه آنان گمراه تر اند!

زمان آن فرا رسیده که مسلمانان از خُبث و خَبائث سیکولاران و سیکولریزم به سایه‌ای رحمت اسلام پناه بجویند!

نویسنده: مناجی

برای رادیوی دفتر مرکزی حزب التحریر

مترجم: وهاب ساقی

ادامه مطلب...

هجرت و مهاجرت؛ میان فرصت‌ها و چالش‌ها

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

شکی نیست که سیرت نبوی با داشتن درس‌های عملی از زندگی رسول بزرگوار ما صلی الله علیه وسلم، چراغ هدایت هر مسلمان و راه نجات هر جویندۀ رستگاری را فراهم می‌کند و از تغییر سیاسی حاصل از عقیدۀ اسلامی نشأت می‌گیرد. و شکی نیست که برجسته‌ترین مورد این سیرت، همانا هجرت با شرافت نبوی است. از آن‌جاکه این واقعه در قلب مسلمانان از اهمیت بسیاری برخوردار است و به دلیل سردرگمی‌ای که ممکن است در تشبیه هجرت او صلی الله علیه وسلم و هجرت همراهانش رحمت الله علیهم اجمعین به مهاجرت مسلمانان در زمان ما به وجود آید، دریافته‌ایم که هر حادثه باید به طور عینی به متن خود منتقل و روشن شود.

همان‌طورکه می‌دانیم، در زندگی رسول الله صلی الله علیه وسلم دو هجرت وجود دارد و هر دو به نوعی اقدامات سیاسی و پیروی از وحی می‌باشد. اولین مهاجرت، هجرت یاران رسول الله صلی الله علیه وسلم به حبشه است، که در آن "پادشاهی عادل بود که هیچ‌کس نزد او مظلوم قرار نمی‌گرفت" و آن یک اقدام احتیاطی برای محافظت از کتله بود. این اقدام زمانی گرفته شد که قریش با سیاست قتل، بدرفتاری و شکنجه، به اذیت و آزاد افراد کتلۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم آغاز کرد. از جملۀ این افراد، یکی سمیه رضی الله تعالی عنهما است که کشته شد، خانواده یاسر که در مکه شکنجه شدند و بلال حبشی که بارها برهنه بر روی ماسه‌های سوزان صحرا انداخته و شکنجه می‌شد، چون مکرراً "احد احد" می‌گفت و با آن‌ها مبارزه می‌کرد. همۀ این‌ها بدین خاطر بود که مسلمانان را از دین‌شان بازدارند و آنان را از پیروی این منهج باثبات و این دعوت بزرگ دلسرد کنند.

هجرت دوم برای اقامۀ دولت، اعلان حاکمیت و تطبیق و تنفیذ مواضع اسلام در تمام عرصه‌های زندگی بود. این کار سیاسی بزرگ از دعوت بزرگان قبائل و طلب نصرت از اهل قدرت شروع شد تا آن‌که الله سبحانه وتعالی نصرت را در عقد بیعت عقبۀ ثانی با بیعت جنگ متحقق کرد. سپس انصار این دین را استوار ساختند و پادشاهان عرب و غیرعرب را به چالش كشیدند تا خدایی جز الله سبحانه وتعالی و پیامبری جز محمد رسول الله صلی الله علیه و سلم باقی نماند.

‏﴿إِلاَّ تَنصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ كَفَرُواْ ثَانِی اثْنَینِ إِذْ هُمَا فِی الْغَارِ إِذْ یقُولُ لِصَاحِبِهِ لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللّهَ مَعَنَا فَأَنزَلَ اللّهُ سَكِینَتَهُ عَلَیهِ وَأَیدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِینَ كَفَرُواْ السُّفْلَى وَكَلِمَةُ اللّهِ هِی الْعُلْیا وَاللّهُ عَزِیزٌ حَكِیمٌ﴾

(توبه: ۴۰)

ترجمه: ‏اگر او را یاری نکنید، الله (سبحانه وتعالی) او را یاری کرد(و در مشکل‌ترین ساعات، او را تنها نگذاشت) آن هنگام که کافران او را (از مکّه) بیرون کردند، در حالی‌که دومین نفر بود (و یک نفر بیش‌تر همراه نداشت)؛ در آن هنگام که آن دو در غار بودند و او به همراه خود می‌گفت: «غم مخور، الله (سبحانه وتعالی) با ماست!» در این موقع، الله (سبحانه وتعالی) سکینه (و آرامش) خود را بر او فرستاد؛ و با لشکرهایی‌که مشاهده نمی‌کردید، او را تقویت نمود؛ و گفتار (و هدف) کافران را پایین قرار داد، (و آن‌ها را با شکست مواجه کرد؛) و سخن الله (سبحانه وتعالی) (و آیین او)، بالا (و پیروز) است؛ و الله (سبحانه وتعالی) عزیز و حکیم است!

بر این اساس، هجرت – چه اولی و چه دومی – نتیجۀ آماده‌سازی کتله‌ای آگاه و دراک از احکام و مفاهیم اسلام و آماده‌سازی فضای سیاسی برای پذیرش این نظام بزرگ، یعنی دولت اسلامی بود.

مهاجرت و اوضاع مهاجران امت‌مان، به ویژه در کشورهای غربی، محصول جنایت، خیانت، فساد و مزدوری حاکمان ماست. علاوه بر تمام این‌ها، بی‌توجهی دشمنان الله سبحانه وتعالی نیز نسبت به ما به دلیل نبود یک رهبر امین بی‌توجه اند. مهاجران فقط قربانیان این رژیم‌های پوسیده اند که مردم را گرسنه ساختند، آنان را ذلیل نمودند و بر مردم خود ننگی به جا گذاشتند تا کفار با تمام وحشی‌گری آنان را به نام‌های فریبنده؛ مانند همسان‌سازی، آزادی‌ها، مؤسسات خیریه و حقوق بشر مورد ضرب قرار دهند!

از این رو، بر ما مسلمانان لازم است تا در سرزمین‌هایی‌که هجرت نمودیم به اسلام، افکار و احکام آن پایبند باشیم، از اصول آن به اندازۀ نوک انگشتی کوتاه نیاییم. اسلام را در اعمال و گفته‌های خود مجسم کنیم و هویت اسلامی خود را فراموش نکنیم. از احکام، قوانین و افکار ظالم پیروی نکنیم، زیرا به الله سبحانه وتعالی سوگند که آن‌ها ما را فریب ندادند و ما را تحقیر نکردند و ما را به چنگال کفر نینداختند؛ مگر برای این‌که همسران و فرزندان‌مان از دین جدا شوند. و این دقیقاً همان چیزی است که شیطان و دستیارانش با گذاشتن فرهنگ و تمدن‌مان و جایگزینی تمدن غرب و احکام کفر با آن، به نام همسان‌سازی می‌خواهند.

«اللَّهُمَّ إنَّا نَسْأَلُكَ فی سَفَرِنَا هذا البِرَّ وَالتَّقْوَى، وَمِنَ العَمَلِ ما تَرْضَى، اللَّهُمَّ هَوِّنْ عَلَینَا سَفَرَنَا هذا، وَاطْوِ عَنَّا بُعْدَهُ، اللَّهُمَّ أَنْتَ الصَّاحِبُ فی السَّفَرِ، وَالْخَلِیفَةُ فی الأهْلِ، اللَّهُمَّ إنِّی أَعُوذُ بكَ مِن وَعْثَاءِ السَّفَرِ، وَكَآبَةِ المَنْظَرِ، وَسُوءِ المُنْقَلَبِ فی المَالِ وَالأهْلِ»

ترجمه: ای بار الها! ما در این سفرمان از تو نیکوکاری و پرهیزگاری و عملی را که می پسندی طلب می کنیم. بار الها! این سفرمان را بر ما آسان کن و دوری آن را بر ما کوتاه ساز. بار الها! تو در سفر همراه و در خانواده سرپرست هستی. پروردگارا! ما از سختی سفر و منظرۀ غم‌انگیز و بازگشت بد در مال و خانواده و فرزند بتو پناه می‌جوییم.

پس از این‌که سختی سفر تحقیرآمیز بدون توشه‌ای از فرهنگ اسلامی‌مان، ما را خسته کرد، منظرۀ غم‌انگیز زندگی در جوامع بدون ویژگی‌های اسلام برای ما کافی است. بنابراین ما در این‌جا بین دو گزینه قرار داریم یا تسلیم می‌شویم و یا سراغ آن‌چه آن‌ها می‌خواهند می‌رویم، مانند رها کردن دین خود که در این صورت شرم و خسارتی آشکارا در دنیا قبل از آخرت برای ما خواهد بود!

ما همسران و فرزندان خود را نیز همراه‌مان نجات می‌دهیم، سپس با آنانی‌که  برای از سرگیری زندگی اسلامی فعالیت می‌کنند، کار می‌کنیم و به کاروان‌های با برکت آن می‌پپیوندیم. ابتدا شخصیت‌های اسلامی‌مان را شکل می‌دهیم، سپس تصورات غلط را در جامعه اصلاح می‌کنیم. با روشن‌گری و آگاهی با ظالمان مقابله می‌کنیم و هویت اسلامی خود را که الله سبحانه وتعالی با آن راضی است و ما را با آن خاص گردانیده‌است، برجسته می‌کنیم. بنابر این، در مقابل غرب کافر با آن‌چه از مکر و حیله‌گری که برای دین حنیف ما دارد ایستاده‌ایم. در همۀ حرکات و اعمال خود به حکم شرع استناد می‌کنیم تا بر اساس آن‌چه که نبی ما صلی الله علیه و سلم به ما آموخته و امر کرده‌اند، نظم و انضباط داشته باشیم. به وجود می‌آید آن‌چه که به وجود آمدنی باشد.

﴿یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَجِیبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُم لِمَا یحْییكُمْ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ یحُولُ بَینَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَیهِ تُحْشَرُونَ﴾

(الأنفال: ۲۴)

ترجمه: ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! دعوت الله (سبحانه وتعالی) و پیامبر (صلی الله علیه وسلم) را اجابت کنید؛ هنگامی‌که شما را به سوی چیزی می‌خواند که شما را حیات می‌بخشد! و بدانید الله (سبحانه وتعالی) میان انسان و قلب او حایل می‌شود، و همه شما (در قیامت) نزد او گردآوری می‌شوید!

نویسنده: استاد احمد شامی

برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب‌التحریر

مترجم: احمد صادق امین

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه