سه شنبه, ۰۱ صَفر ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۸/۰۶م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

پیرامون بیمه صحی

  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش:

السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته!

حکم اشتراک کارمند مووسسه غیردولتی در بیمه‌ی مؤسسه‌ای که با شرکت بیمه قرارداد نموده است، چه می‌باشد؟ هم‌چنین کارمندی‌که به نمایندگی از یک مووسسه در عقدِ قرارداد و گفت‌وگوها، با شرکت بیمه اشتراک می‌نماید، حکم آن چه‌است؟

پاسخ:

وعلیکم السلام ورحمت الله وبرکاته!

برادر کاش پرسش را بیشتر توضیح می‌دادید! به‌هرحال اگر مفهوم سوال‌تان حکمِ بیمه‌صحی برای کارمندان مووسساتی است که موسسه، یک حصه معاش ماهوار کارمند را قطع نموده و در مقابل‌اش، آن‌ها و یا خانواده آن‌ها را بیمه‌صحی می‌نماید؛ پس پاسخ چنین است:

به ارتباط بیمه صحی

بیمه‌صحی اگر در هنگام‌ پیوستن به عقد کار صورت بگیرد و مانند شرطی از شروط کار باشد، درست است؛ چون این در ذات خود عقد بیمه  نیست. اگر بیمه به تنهایی‌اش قرارداد شود، جواز ندارد.

تفصیل این مسئله

هرگاه صاحب‌کار در حین قرارداد، بر بیمه صحی کارگر و فامیل او در برابر اندازه‌ای از معاش‌اش تعهد نماید، این گونه قرارداد درست است؛ چون معلوم است که در این قرارداد عقد اساسی همانا قرارداد کار است؛ نه بیمه و التزام صاحب کار نسبت به معالجه‌ی کارگر و یا افراد فامیل‌اش شرطی پیوستن به عقد کار می‌باشد. این‌گونه شرط در قراردادها ممنوع نبوده؛ مگر این‌که نصی خاصی در ممانعت آن بیاید؛ طوری‌که حرام را حلال و حلال را حرام سازد و در این میان در خصوص جواز عمل، نیاز به نصی نیست که شرط را جوازد دهد؛ بلکه در خصوص ممانعت آن ضرورت به نص ویژه است. به عبارت دیگر، قرارداد کار مانند سایر افعال نیست که اصل در آن مقید به نصوص باشد؛ بلکه هرگونه شروط  قرارداد جایز است؛ مگر این‌که نصی به منع آن بیاید؛ به‌دلیل این‌که، کثیر بن عبدالله بن عمرو بن عوف المزنی از پدراش و از جدش روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«وَالْمُسْلِمُونَ عَلَى شُرُوطِهِمْ إِلَّا شَرْطًا حَرَّمَ حَلَالًا أَوْ أَحَلَّ حَرَامًا»

(رواه ترمزی)

ترجمه: مسلمان‌ها برشروط‌‌‌‌شان وابسته اند؛ مگر شرطی‌که حرام را حلال و یا حلال را حرام بداند.

از جهت دیگر این‌ جزء مزد کارگر بوده که از آن کاسته می‌شود؛ بنابراین بیمه‌صحی از طرف صاحب‌کار برای کارگر و افراد خانواده‌اش در مقابل حصه‌ی گرفته شده از معاش ماهوار وی جایز است؛ فرق نمی‌کند که در ابتدا برای کارگر وخانواده اش باشد و یا تنها برای کارگر بوده و بعد از توافقی‌‌که میان کارگر وصاحب‌کار صورت می‌گیرد، تعهد گردد و یا این توافق جزء از قرارداد گردد، تماماً درست است.

اما اگر عقد بیمه‌صحی در ذات خودش عقدی باشد، "یعنی این‌که نهادی ایجاد شود و برای عام مردم اعلام بدارد، کسی‌که می‌خواهد وی را هنگام مریضی‌اش معالجه نماییم، برای ما مبلغی ماهوار بپردازد و در مقابل‌اش هنگامی مریضی معالجه می‌شود، این جواز ندارد؛ چون این‌گونه قرارداد یک معامله مجهول است. انسان نمی‌داند که چه‌وقت مریض می‌گردد، مرض‌اش خرد است یا بزرگ.

برادرتان عطاء بن خلیل ابوالرشته

مترجم: احمد جبیر«نوری»

ادامه مطلب...

جوانان، در منجلاب جنگ فکری ویران‌گر!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

هنگامی‌که ارگ‌نواز (طاسو) موسیقی را شروع می‌کند، صحنه به طور کامل از رقص جمعی دیوانه‌وار و غیرشعوری، پر می‌شود. نکتۀ حیرت‌انگیزی‌که تاکنون توضیح داده نشده است این است که رقصندگان جوان چیزهای عجیب و غریبی را در آن صحنه حمل می‌کردند؛ مانند: لوله‌های گاز، صندلی‌ها، رکشا و الاغ‌ها. همان‌طوری‌که در آخرین ویدیویی‌که در کانال‌های ارتباط جمعی منتشر شد، رقصندگان (یک الاغ) و قبل از آن (یک رکشا) را حمل می‌نمودند!

این نوع موسیقی به سبک (طاسو) محدود به یک طبقه یا جامعۀ خاص نیست؛ بلکه این موسیقی توانسته است که در مدت زمان کوتاهی به همه کتگوری‌های جامعه نفوذ کند، شما آن را در پایین شهرها و بین محلات عام و پشت بام ساختمان‌های مناطق ثروت‌مندان نیز می‌شنوید. اگرچه این موسیقی با جزئیات آن یک موسیقی خارجی و بیگانه نیز است. (24 فبروری 2020 میلادی)

نباید نادیده گرفت که چرا وضعیت جوانان به چنین بی‌پروایی و بی‌مسئولیتی منجر شده است؟

رسانه‌ها مملو از پروپاگند‌های مربوط به دوران نوجوانی می‌باشند، دوره‌ای‌که برای جوانان بسیار بحرانی بوده و انگیزه‌های شهوانی، خواهشات نفسانی، رویاها و تخیلات، در این دوره به شدت در جوانان متبارز می‌باشند، مظاهر نشاط و فعالیت در آنان فوران می‎کند. در این دوره، جوانان بسیاری اهداف خویش را تحت تأثیر شهوات و غرایز، تعیین کرده و تخیل، آنان را برای رسیدن به اهداف‌شان رهبری می‌نماید، بر موانعی سرِ راه خواهشات‌شان قدم گذاشته و از آن عبور می‌کنند. تا جای‌که نیروی ذهنی و قوۀ تعقل آنان در طول زندگی ضعیف شده و کارایی لازم خویش را از دست می‌دهد؛ درحالی‌که تحت کنترل احساس خودخواهی خویش درآمده، علایق شخصی‌شان بر منافع جامعه سایه می‌افکند، مفاهیم و ارزش‌ها در ذهنیت آنان دیگرگون شده، خواسته‌های‌شان برمبنای فضیلت و بهتری، نظم و پیش‌رفت اجتماعی، تبدیل می‌شوند. ژان‌ژاک روسو این واقعیت را در کتاب خود «امیل» با بیان این جمله، بسیار واضح به تصویر می‌کشاند: "می‌گویند فضیلت و بهتری دوستی، نظم جامعه و ملاحظۀ آن است؛ اما آیا این دوستی می‌تواند نظم را بر خوشی‌های شخصی من غالب سازد؟! آیا این دلیل کافی برای ترجیح دادن نظم بر لذت من است... ممکن است که همین دوستی نسبت به نظام تبدیل به رذالت شود؛ اما با چهره‌ای دیگری."

آن‌ها چنین پروپاگندهایی را به خورد جوانان می‌دهند تا اعمال منحرف و بی‌هودۀشان را توجیه کنند. در این شکی نیست که دنبال کردن تمایلات و خواسته‌های شهوانی، آن هم از هر طریق ممکن، از زندگی یک جوان جدیت و مسئولیت‌پذیری را می‌گیرد. تفکر بیش از حد در مورد هوا و هوس، جوانان را از پی‌گیری قضایای مهم و سرنوشت‌ساز زندگی دور می‌کند. تا جای‌که سرانجام همه‌چیز را از دست می‌دهند؛ زیرا آنان دیگر خواسته‌های‌شان را ارضاء ساخته نمی‌توانند. هم‌چنان از فرصت‌های زندگی برای کار، آموزش و ساختن شخصیت و جایگاه خویش در جامعه، بهره‌ای نخواهند برد.

 این فرهنگی‌که دامن‌اش فراگیر شده است، به مغذی فعالیت‌های بی پروایانه و غیرمسئولانه تبدیل شده است، فرهنگ مسمومی‌که غرب آن را وارد ساخته است، تا عمداً ذهن جوانان را از اسلام به دور نگهدارد. پس از ترویج این شبهه که اسلام گونه‌ای تفکر بدوی و عقب‌مانده‌ای است که انسان‌های بدوی به آن باورمند می‌باشند. تفکری‌که مانع  پیش‌رفت‌شان می‎شود؛ البته پیش‌رفتی‌که غرب از آن تعریف دارد. آن‌ها آگاهانه بین تمدن و شهروندی آمیخته‌گی ایجاد کردند. بنابراین، سعی دارند که ذهن جوانان ما را با فرهنگ فاسد خود، غرب‌زده ساخته تا در عوض الگوی اسلامی برای خود، الگوی غربی برگزینند؛ درحالی‌که با این‌حال هم جوانان نه بیداری کسب کردند و نه پیش‌رفت.

وسایل و روش‌های غرب‌زدگی مسلمانان و گم کردن فرهنگ اسلامی جوانان امت، چند برابر شده است. تنها هدف، از بین بردن هرگونه بیداری و جریانی در سرزمین‌های اسلامی می‌باشد که دشمنان امت می‎توانند به آن دسترسی داشته باشند. بلکه حتی تلاش جدی بر این است تا هیچ‌گونه آثاری از بیداری واقعی بروز نکند؛ زیرا آنان می‌دانند و بر این قناعت و باور کامل دارند که چنین چیزی آغاز پایان اجتناب ناپذیرشان است؛ حتی اگر بعد از مدتی هم انجام گیرد.

سیاست منظم دولت‌های منطقوی در گسترش سکولاریسم، منابع منحرف‌کننده و دلهره‌آوری بسیاری را برای پسران و دختران امت ایجاد کرده، توجه و علاقه آن‌ها را به سمت کارهای بی‌هوده سوق داده است، تاجای‎که این کارهای بی‌هوده برای آن‌ها به یک نگرانی اساسی تبدیل شده، برای آن تمام انرژی خود را به کار می‌گیرند و بیش‌تر وقت خود را در راستای تحقق خوش‌گذرانی‌های‌شان، صرف می‌کنند. تحت تأثیر آن‌چه قرار دارند که در جوامع غربی می‌باشند؛ مانند: انحرافات اخلاقی، انواع خوش‌گذرانی‌ها، مصرف مواد مخدر و الکل.

اما در خصوص موضوع ارتباطات، انترنت و سایت‌های ارتباط جمعی با بهانۀ این‎که این کانال‌ها توسط افراطیون برای گسترش افکار خشونت‌آمیز و جذب جوانان استفاده می‌شود، سازمان ملل قوانین و موافقت‌نامه‌های بین‌المللی را تصویب کرده است که با استفاده از رسانه‌ها، از طریق انترنت، موسیقی، هنر، فیلم‌، طنز، عادات و رسوم بی‌معنی، از هزاران جوان فعال و هنرمند در سراسر جهان در مبارزه با افراط گرایی خشن، حمایت می‌کنند. اما درعین‌حال، ما می‌دانیم که کشورهای غربی طی یک قرن گذشته به نوآوری در حوزۀ فناوری اطلاعات و ارتباطات جمعی دست یافته‌اند. اما آن‌ها این فناوری را به ابزاری برای گسترش فرهنگ سکولاریسم تبدیل کرده و از آن برای ترویج سبک زندگی غربی که فقط به شهوات و به ارزش‌های مادی، مصرفی، فردی و به بی‌پروایی نسبت به مقررات، اهمیت می‌دهد، استفاده کرده است، تا این‌که از این طریق به نابودی اطفال و جوانان مسلمان بپردازند.

سایت‌های ارتباط جمعی، اطفال و جوانان مسلمان را مسموم کرده‌اند. آن‌ها بیش‌تر وقت خود را مصروف این وسایل بی‌فایده نموده و با دوستان خود؛ به ویژه جنس مخالف (چت) می‌کنند، شایعاتی را که پیرامون شیوه زندگی هنرمندان پخش می‌شود، دنبال می‌کنند. مفکوره‌های وسوسه‌گر؛ ‌مانند: این‌که می‌توانند فرصت‌های کاری را در زمینۀ سرگرمی‌ها به دست آورند، یا می‌توانند درآمد سریع را از طریق کار به عنوان بازی‌گر یا خواننده کسب نمایند، باعث شده است تا اطفال و نوجوانان مسلمان، وادار به ایستادن در صفوف طولانی، در هوای گرم و سرد، برای شرکت در دوره‌های آمادگی مسابقات چندین استعدادی شوند.

این فرهنگ غربی به دلیل حمایت دولت‌های منطقوی بسیاری از داشته‌های امت را از بین برده است. این دولت‌ها هیچ‌گاه جوانان را به خاطر سپری کردن زندگی‌شان در کنار رودخانه‌ها، در مهمانی‌ها و حتی در داخل صحن دانشگاه‌ها، مسئول ندانسته و محاسبه‌شان نمی‌کنند. انرژی جوانان امت اسلامی هدر رفته، امکانات‌شان را تلف و توانایی‌های خویش را بدون یک هدف روشن و واضح، از دست می‌دهند. خویشتن را میان چکش و سندان قرار داده، از قضایای مهم و سرنوشت‌ساز امت خود، از بازی کردن در نقش واقعی خود و از دست‌یافتن به هدفی‌که به خاطرش آفریده شده‌اند، غافل مانده‌اند. هدفی‌که کسب رضایت الله سبحانه‌وتعالی در تمام اعمال می‌باشد، سعادت مطلوب هر مسلمانی‌که  خواستار پاداش خود در روز حساب است.

از أبوهريره رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم چنین فرموده‌اند: 

«سَبْعَةٌ يُظِلُّهُمْ اللَّهُ تَعَالَى فِي ظِلِّهِ يَوْمَ لَا ظِلَّ إِلاَّ ظِلُّهُ إِمَامٌ عَدْلٌ، وَشَابٌّ نَشَأَ فِي عِبَادَةِ اللَّهِ...»

(رواه‌البخاری و مسلم)

ترجمه: در روزی‌که هیچ سایه‌ای جز سایه عرش الهی نیست، هفت گروه در زیر سایه عرش الله سبحانه‌وتعالی قرار دارند: خلیفۀ عادل، جوانی‌که با عبادت الله سبحانه‌وتعالی رشد یافته است... .

نویسنده: استاد غاده عبدالجبار (أم أواب) – الخرطوم

مترجم: علی مطمئن

ادامه مطلب...

کنفرانسِ جهانی «ازهر»، زیر نام احیا و نوگرایی، به‌خاطر تحریف اسلام!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

روی موقف شیخِ ازهر، دوکتور احمدالطبیب زیاد مکث نمی‌کنیم که در آن پاسخ نیرومندی به رئیس دانشگاه قاهره، دوکتور خشت ارائه نمود، موقفی‌که مورد پسند و پذیرش بیش‌تری از فرزندان امت که همواره به چنین موقف‌های مردان واقعی می‌بالند، قرار گرفت. موقف‌هایی‌که از مدت‌های طولانی و بعد از آن‌که حکومت تسلط خودش را بالای این مؤسسه (ازهر) بیش‌تر ساخت و دین را از آن و از زندگی جدا نمود، ناپدید گشته‌اند. پاسخ شیخ «ازهر» بر ضد بلندگویان شعار نوگرایی و احیای گفتمان دینی و مبارزه در برابر تروریزم ارائه گردید؛ مگر اعلامیه بخش پایانی کنفرانسی‌که شاهد این پاسخ نیرومند بود، تمام آن‌چه را که شیخ گفته بود از بین برد و برای تمامی افراد دور و نزدیک واضح نمود که شیخ «ازهر» یکی از ده انگشت «خشت» و امثال او و هرآن‌کسی است که در عقب آن‌ها به خاطر تحریف مفاهیم اسلام و مطابقت دادن این مفاهیم با معیارهای غرب کافر قرار دارند.

بناءً، احیا و نوگرایی با مفهومی‌که خشت آن را مطرح نمود و آن این‌که: "خانۀ قدیمی پدرم را ترک نموده و آن را با خانۀ جدیدی برای خودم تبدیل می‌کنم." در واقع مفهومی است که گفته‌های پایانی شیخ را تثبیت نمود. بنابراین، او اسلام جدید و نوپیدایی‌که کاملاً با مفاهیم غرب هم‌خوانی داشته، از هرگونه محتوایی خالی است را، برای ما پیشکش می‌کند و اسلام «قدیم» که بالای محمد صلی الله علیه و آله و سلم نازل گشته است را رها می‌کند. بناءً، اسلامی را که سخنان پایانی کنفرانس پیشکش نمود، اسلامی است که در آن نه جهادی وجود دارد، نه خلافتی، نه نظام حکومت‌داری‌ای، نه شریعتی، نه هم وحدت دولت و وحدت امت. هر یک از این موارد را در سطور ذیل با اندکی تفصیل بیان خواهیم کرد:

ازهر شریف دعوتی را جهت برگذاری یک کنفرانس جهانی به خاطر گفتمان دینی تحت عنوان «بازنِگری در فکر اسلامی» از تاریخ ۲ الی ۳ جمادی‌الثانی ۱۴۴۱هـ.ق، مطابق ۲۷ الی ۲۸ جنوری ۲۰۲۰م، انجام داد. این کنفرانس در مرکز برگذاری کنفرانس‌های ازهر در شهر نصر دایر گردید. همان‌گونه که معلوم است این کنفرانس و کنفرانس‌های قبلی هیچ فرقی با هم ندارند و به هدف تنفیذ دستور سیسی به منظور احیای گفتمان دینی که از زمان به قدرت رسیدن و اعلان جنگ با تروریزم خیالی دایر می‌گردند و همه را به آن‌ها مشغول ساخته است. سیسی از این طریق خودش را به غرب تسلیم نموده است تا جنگ را علیه اسلام و احکام آن به راه اندازد. مؤسسه وابسته‌ای؛ مانند: ازهر که تمام دستورات را از نظام دریافت می‌کند؛ لذا نمی‌تواند در برابر خواست صاحب نعمت، تجاهل نماید و یا هم خود را در برابر آن آزاد فکر کند. در واقع، این خواست نظام به خاطر منافع دشمنان امت صورت گرفته است و در عقب آن هدف شومی قرار دارد؛ اما مشکل و مصیبت بزرگ این است که در این کنفرانس‌ها بازی با دین الله سبحانه و تعالی و تحریف کلام او از جایگاه اصلی آن و خالی ساختن اسلام از محتوای آن صورت می‌گیرد. قطعاً آن‌ها به این باور هستند که دین جدیدی غیر از دین الله سبحانه و تعالی که بالای محمد صلی الله علیه و آله و سلم نازل گردیده است و با خواسته‌های این عصر و زمان هم‌خوانی دارد، وجود داشته و باید از آن پیروی کنیم و آن چیزهایی‌که برای زمان نبوت، صحابه، تابعین و تبع تابعین مناسب بودند، برای زمان فعلی مناسب نمی‌باشند، چه بد حکمی می‌کنند.

از سوی دیگر مفهوم احیا و تجدید در فکر اسلامی: عبارت از برگشت به اصول اسلامی، احیای آن‌ها در زندگی انسان به وسیلۀ احیای هر آن چیزی است که از بین رفته، راست نمودن هر آن چیزی است که کج و منحرف گردیده است و نیز مقابله با حوادث و وقایع جدیداً به میان آمده می‌باشد. بنابراین، دیدگاه اسلام در مورد عملیه تجدید در واقع احیای نمونه‌های تمدنی‌یی می‌باشد که در گذشته به وجود آمده بودند و هیچ‌گونه اقدام متجاوزانه و رهایی یابنده‌ای در برابر آن‌ها صورت نگرفته بود. اما آن‌چه که در اعلامیه بخش پایانی کنفرانس مطرح گردید در واقع عدول و تجاوز از مفهوم اسلامیِ احیا و تجدید بود تا به جای آن مفهوم غربی احیا و تجدید که بر مبنای نفی وجود مصدر شناخت مستقل از مصدر شناخت بشری که بر واقعۀ قابل دید یا محسوس استوار می‌باشد را جایگزین نمایند. هم‌چنان از طریق بیان مفهوم انقلاب که به تغییر کلی و دگرگونی در وضعیت جامعه اشاره دارد و نیز با ادعای عدم وجود معیارهای ثابت برای احیا و تجدید، از گذشتۀ امت انکار نمودند.

بدون شک مفهوم حاکمیت در نزد آن‌ها از تعاریف بی‌شماری برخوردار است؛ به ویژه زمانی‌که خواستند این مفهوم را از طریق وارد نمودن اتهام بالای گروه‌های اسلامی و توصیف نمودن آن‌ها به تندرو و افراطی از محتوای اصلی آن خالی نمایند؛ آن هم به دلیلی‌که این گروه‌ها می‌گویند حاکمیت تنها از آن الله سبحانه و تعالی است؛ یعنی تنها او است که حق تشریع و قانون‌گذاری را دارد. به این معنا که لازم است تا قانون اساسی دولت و سایر قوانین، از قرآن‌کریم و سنت نبوی استنباط گردیده باشند که این کار را باید علمای مجتهدی‌که شروط اجتهاد در آن‌ها یافت می‌شود، انجام دهند. اعلامیه پایانی کنفرانس، تلاش نمود تا مردم را فریب دهد؛ خصوصاً هنگامی‌که اعتراف نمود که حاکمیت به معنای (عدم نسبت دادن حکم به مردم است)، گویا این‌که دولت اسلامی یک دولت الهی است و فرشته‌ها در آن حکومت می‌کنند! اما دولت اسلامی یک دولت بشری است که در راس آن بشر قرار دارد؛ ولی این حکام هستند که باید به آن‌چه الله سبحانه و تعالی نازل نموده است حکم نمایند. بناءً، میان احکامی‌که الله سبحانه و تعالی نازل نموده است و میان کسی‌که به آن احکام، حکم می‌کند، تفاوت وجود دارد. ما از شیخ ازهر می‌پرسیم که: با وجود این‌که در صحبت‌هایت این اعتراف را نمودی که (حکم شرعی مبتنی بر قواعد شرعی با حاکمیت الله سبحانه و تعالی در تعارض قرار ندارد؛ بلکه بخشی از آن است)؛ پس چرا برای ما نگفتی‌که کجای این نظامی‌که تو از پایه‌های اساسی و حامیان آن هستی؛ مانند آن نظام است؟ کجا دارای حکم مبتنی بر قواعد شرعی است؟ و کجا دارای حاکمیت الله سبحانه و تعالی به معنای اصلی آن است؟ و اما این سخن‌تان که (خلافت یک نوع نظام حکومت‌داری است که صحابۀ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم به آن راضی شدند و با زمان آن‌ها مناسب بود و توسط آن امور دین و دنیای آن‌ها اصلاح یافت و این‌که در نصوص کتاب و سنت حکمی یافت نمی‌شود که نظام حکومت‌داری معینی را الزامی بسازد؛ بلکه شریعت هر نوع نظام حکومت‌داری معاصر را که عدل، مساوات، آزادی، دفاع از وطن و تامین حقوق تمامی شهروندان را با وجود اختلاف عقاید و ملیت‌های‌شان تضمین نماید و با یکی از اصول ثابت دین در تعارض واقع نشود را می‌پذیرد.) بزرگ‌ترین فریب مردم در دین الله سبحانه و تعالی است. من در این‌جا نصوصی را که سخنان نوشته شده بر دیوار تو را رد می‌کنند، نمی‌آورم؛ زیرا بدون شک تو به آن نصوص عالم هستی و از آن‌ها اطلاع کامل داری؛ ولی موقف ازهر را زمانی‌که به واقعیت فانوس علم و علماء بود، برایت یادآور می‌شوم و یقین دارم جلسه‌ای‌که علمای بزرگ ازهر در سال ۱۹۲۵م، در مورد سقوط خلافت دایر نموده بودند و در آن جلسه، معنای دقیق خلافت را واضح ساخته و تصمیم گرفتند که باید خلافت نجات داده شود و به خاطر تحقیق در مورد آن، کنفرانس بین‌المللی‌یی را دایر نموده بودند را خوب به یاد داری و این اقدام در زمان شیخ ازهر خضر حسین صورت گرفته بود. بناءً، خلافتی‌که علمای ازهر در آن زمان در مورد آن حرف زدند، خلافتی بود که (وجود آن فرض بوده و یک منصب ضروری برای مسلمانان به عنوان رمز وحدت و یک‌جا شدن آن‌ها به شمار می‌رفت؛ ولی به خاطر این‌که این منصب فعال باشد، باید خلیفه نظام دینی و نظام مدنی را با هم یک‌جا سازد و آن‌ها خلافت را این‌گونه تعریف نمودند که آن: عبارت از ریاست عموم مردم در تطبیق دین بر اساس در نظر گرفتن مصالح امت و تدبیر امور امت می‌باشد. امام، نائب صاحب شریعت در تطبیق دین و تنفیذ احکام آن و تدبیر امور دنیوی مردم بر اساس مقتضی و دیدگاه شریعت می‌باشد.) این‌است خلافت و این‌است آن‌چه که علمای سابق ازهر بیان نموده بودند. باید از شیخ ازهر بپرسیم که آیا نظام‌های سیکولاری پی‌درپی در سرزمین‌های اسلامی، امنیت و آرامش را برای مسلمانان به بار آورده‌اند؟ و آیا از خون و آبروی آن‌ها حفاظت نموده‌اند؟ و یا این‌که در ریختن خون آن‌ها رقابت نموده و بر بالای اجساد آن‌ها کرسی قدرت را قرار داده و بالای آن تکیه زده‌اند تا انواع ذلت و بدبختی را به آن‌ها بچشانند و آن‌ها و ثروت‌های‌شان را به دشمن فرومایه‌ای‌که مدت‌ها می‌شود در انتظار این روزها بود تسلیم نمایند، دشمنی‌که بر علیه آن‌ها جنگ صلیبی را به راه انداخت و تا زمانی‌که به خلافت آن‌ها پایان نداد، سرزمین‌های آن‌ها را اشغال ننمود، وحدت آن‌ها را توسط تفرقه‌ای به نام دولت‌ها از بین نبرد، پایان این جنگ را اعلان نکرد و هرگز آرام ننشسته و دست روی دست نگذاشت، هیچ آبرویی را حفظ نکرد و هیچ سرزمینی را آرام نگذاشت.

اما این سخن‌تان که: (در اسلام، جهاد مرادف قتال نیست و قتالی را که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و اصحاب وی انجام دادند، نوعی از انواع جهاد بود و این‌که قتال فقط به خاطر دفع تجاوز متجاوزان بالای مسلمانان صورت می‌گیرد.) در واقع همان چیزی است که غرب آن را از شما می‌خواهد و این‌که این مفکوره را در برنامه‌های آموزشی‌تان شامل سازید و اگر بتوانند شما را به محو آیات جهاد از قرآن‌کریم نیز وادار می‌سازند و این کار از شما بعید نیست؛ زیرا امثال شما از دست نشاندگان در سرزمین‌های ما و متاثر شدگان از فرهنگ غرب نیز این کار را کرده‌اند. غرب خطر این مفکوره (جهاد) را برای نظام و منافع خودش به صورت کلی می‌داند، به همین خاطر می‌خواهد این مفکوره را از دل‌ها و افکار مسلمانان محو نماید؛ با وجودی‌که خودش همواره در مقابل مسلمانان می‌جنگد و آن‌ها را در سرزمین‌های‌شان آواره می‌سازد و هیچ‌گاه نگفته است که جنگ در دین آن‌ها فقط برای دفاع از وطن می‌باشد؛ چنان‌چه شما این ادعا را می‌کنید. ما این‌جا وارد کدام مناقشه برای رد نمودن دروغ‌پردازی‌هایی‌که گویا جهاد تنها برای دفاع از وطن مشروع گردیده است، نمی‌شویم؛ زیرا این نظریه از جمله افکار بیگانه با فکر اسلامی است و هیچ یک از علمای متقدمین امت به آن اعتراف نکرده‌اند؛ بلکه از نظریه‌های پلید جنگ فکری و فرهنگی غرب در برابر سرزمین‌های اسلامی در دو قرن اخیر می‌باشد. ما به شیخ بزرگ‌وار می‌گوییم که: اگر علت قتال در اسلام تجاوز باشد؛ چنان‌چه تو می‌گویی؛ پس چرا از کسانی‌که تو آن‌ها را صاحبان امور می‌دانی، نمی‌خواهی تا به خاطر تجاوز یهود بالای فلسطین و آلوده ساختن مسجد اقصی اعلان جهاد نمایند؟! جز این‌که تو آن‌ها را غیرمتجاوز و صاحب حق یا همسایه‌گان و دوستانی می‌دانی‌که رابطۀ حُسن هم‌جواری ما را با آن‌ها پیوند داده است و یا هم به نظر تو آن‌چه که بالای مردم فلسطین می‌گذرد، مربوط مردم مصر نمی‌شود؟! آیا تجاوز و دشمنی را که امریکا در برابر عراق و شام انجام داد، مستحق جواب نیست؟! یا این‌که شما اطفال، زنان و کهن‌سالانی را که امریکا و هم‌پیمانان لعین آن به قتل می‌رسانند، نمی‌بینید؟!

بدون شک جهاد؛ همان‌گونه که فقهای معتبر آن را تعریف کرده‌اند، عبارت از: تلاش برای جنگ و مبارزه در راه الله سبحانه و تعالی به صورت مستقیم، یا هم با یاری نمودن توسط مال، مشوره و یا هم افزایش نیروی لشکر و سایر امور می‌باشد. بناءً، جنگیدن به خاطر اعلای كلمةالله جهاد است و حکم آن، در هنگام آغاز به آن، فرض کفائی می‌باشد و در هنگام هجوم دشمن فرض عین می‌باشد. معنای فرض کفائی بودن جهاد در هنگام آغاز به آن، این‌است که نخست ما به جنگ با دشمن آغاز نمائیم؛ اگرچه دشمن آغاز به جنگ نکرده باشد و اگر در مقطعی از زمان هیچ‌کس آغاز به جنگ نکند، هیچ یک از مسلمانان به ترک آن گنهکار نمی‌شود.

هم‌چنان دلایل جهاد عام و مطلق می‌باشند که جنگ دفاعی و آغاز نمودن دشمن به جنگ، جنگ محدود، جنگ غیرمحدود وغیره را شامل می‌شوند؛ بناءً، این دلایل تمامی انواع جنگ و قتال با دشمن را به صورت عموم و مطلق شامل می‌شوند و تخصیص این دلایل به جنگ دفاعی و یا مقید ساختن آن‌ها به این‌که جنگ باید دفاعی باشد؛ نه هجومی -همان‌گونه که اعلامیه اخیر کنفرانس تصریح نمود- نیاز به نصی دارد که آن را تخصیص بخشیده و یا مقید سازد؛ ولی هیچ‌نصی در قرآن و سنت وارد نگردیده است که آن را خاص و یا مقید سازد و این دلایل به حالت عمومیت خودشان باقی می‌مانند که هرگونه جنگ و قتال با دشمن را شامل می‌شوند.

امروزه امت اسلامی دولت واقعی ندارد تا اسلام را در داخل قلمرو دولت اسلامی تطبیق نموده و آن را توسط دعوت و جهاد به خارج قلمرو اسلامی حمل نماید. زمانی‌که به عمر دولت اسلامی؛ یعنی دولت بزرگ خلافت در سال ۱۹۲۴م پایان داده شد تا کفار استعمارگر دولت‌های کوچک و پوشالی را جای‌گزین آن نمایند، جهاد متوقف گردید و مسلمانان قادر به حمل دعوت اسلامی به سوی مردم از طریق آن نگردیدند؛ بلکه حتی جهاد برای دفع تجاوز علیه امت و راندن دشمن از سرزمین‌های اشغال شده اسلامی نیز ناپدید گردید و دولت‌های حاکم امروزی از آن دست کشیدند؛ به خاطر این‌که امریکا این دولت‌ها را به فرمان‌برداری و فروتنی در برابر خودش دستور داده است که نمونه بارز آن کشمیر اشغال شده از سوی هند است؛ پس آیا پاکستان به خاطر آزادسازی آن، اعلان جهاد کرده است؟! هم‌چنان عراق از سوی امریکا اشغال گردید؛ پس آیا دولتی از این دولت‌های پوشالی به خاطر آزادسازی آن، اعلان جهاد نمود؟! و فلسطین تا هنوز از سوی یهود در اشغال به سر می‌برد و حکام مسلمانان آن را به عنوان غنیمتی برای یهود رها نموده‌اند تا باداران‌شان در غرب از آن‌ها راضی گردند. قضیه فلسطین را برای افراد اندک و گروه‌های محدود رها نموده‌اند و این افراد و گروه‌ها به هیچ صورت قادر به اخراج دشمن و ایستادگی در برابر متجاوزین نیستند؛ زیرا امکانات‌شان ناچیز و توانایی‌شان محدود است و این کار دولت‌های پوشالی، علاوه بر تسلط آن‌ها بالای این گروه‌ها می‌باشد که ارادۀ خودشان را توسط دادن اموال و اسلحه به آن‌ها بالای این گروه‌ها تحمیل می‌کنند. از همین‌جاست که امروزه جهاد از هر دو نوع دفاعی و هجومی آن وجود ندارد و عملاً به دولتی به حجم دولت خلافت نیاز دارد تا آن را به صورت واقعی برپا نماید. این دولت به خاطر برپا شدن‌اش به تلاش‌های همه‌جانبه با پیروی از طریقۀ شرعی‌که از روش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در تأسیس دولت به وسیلۀ مبارزۀ فکری و سیاسی و کارهای طلب‌النصره استنباط گردیده است، نیاز دارد.

اسلام از تمامی این برده‌های غرب و تمامی شیاطین انسی و جنی دنیا که در کنار آن‌ها ایستاده‌اند قوی‌تر است و هرگز توطئه‌ها و دسایس آن‌ها به هدف کاستن عظمت این دین و تمسک و پای‌بندی امت به این دین پیروز نخواهد شد، با وجود این‌که مدت‌ها می‌شود این غلامان در حکم و سیاست بالای امت تسلط یافته‌اند و کسانی هستند که به خاطر تحریف برنامه‌های آموزشی امت شب‌ها بیدار بوده‌اند و برای گمراه ساختن امت و محو هویت آن‌ها تلاش می‌کنند. هم‌چنان میلیاردها دالر مصرف نموده‌اند تا مانع گسترش و حاکمیت دین الله سبحانه و تعالی گردند؛ ولی حسرت این آرزوها به دل‌های‌شان باقی مانده است و در زمان نه چندان دور به خواست الله سبحانه و تعالی شکست خواهند خورد؛ زمانی‌که امت آماده‌ای گرفتن زمام امورش گردیده و به خاطر قرار دادن اسلام در جایگاه تطبیق، عزم خود را محکم نماید، آن زمانی خواهد بود که نیرنگ آن‌ها و کسانی‌که درعقب آن‌ها قرار دارند، نابود می‌گردد.

‏﴿وَٱلَّذِينَ يَمكُرُونَ ٱلسَّيِّ‍َٔاتِ لَهُم عَذَابٞ شَدِيدٞ وَمَكرُ أُوْلَٰٓئِكَ هُوَ يَبُورُ﴾

[فاطر: ۱۰]

ترجمه: ‏کسانی‌که نقشه‌های سوء می‌کشند و نیرنگ‌ها به راه می‌اندازند، عذاب سختی دارند و نقشه‌ها و نیرنگ‌های‌شان نقشی بر آب شده و تباه می‌شود.‏

بدون شک، آینده از این دین بزرگ خواهد بود و این دین به تنهایی پناهگاه تمام مظلومینی خواهد شد که شمشیر نظام حریص سرمایه‌داری بالای آن‌ها تسلط یافته است تا از آن‌ها سپری برای حفظ نظام جهنمی خودش بسازد، نظامی‌که انسان‌ها را مانند گندم آرد می‌سازد؛ ولی این وضعیت به خواست الله سبحانه و تعالی برای روزهای اندکی خواهد بود و به زودی آفتاب خلافت راشده بر منهج نبوت دوباره خواهد تابید تا دنیا را بعد از آن‌که تاریکی و ظلمت آن را فرا گرفته از نور عدل و برابری لبریز نماید و یقیناً که فردا برای چشم به راه آن نزدیک است.

نویسنده: حامد عبدالعزیز

عضو دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر – ولایه مصر

ادامه مطلب...

صندوق جهانی پول دولت‌های ثروتمند خلیج را از تمام شدن منابع مالی‌شان می‌ترساند

(ترجمه)

خبر:

صندوق جهانی پول دولت‌های خلیج عربی را هشدار داد که اگر به اصلاحات مالی اقدام نکنند، منابع مالی‌شان در جریان 15 سال آینده تمام خواهد شد. ثروت دولت های شش گانه عضو مجلس همکاری‌های خلیجی به مبلغ 2 تریلیون دالر محاسبه شده است و این دولت‌ها سهم‌دار خمس کمک‌های نفت جهانی می‌باشند. صندوق جهانی پول می‌گوید: «سرمایه‌های مالی کنونی که دولت‌های خلیج از آن استفاده می‌کند؛ در صورتی‌که نظام اقتصادی آن به حالت کنونی‌اش باقی بماند، در طی 15 سال آینده تمام خواهد شد. (منبع: بی بی سی عربی، 7 فبروری 2020)

تبصره:

نخست، حق این صندوق پول نامیمون است که دور انداخته شود و به سوی او مانند یک مؤسسۀ ظالم نظر کرده شود که دولت‌های بزرگ و در رأس آن امریکا آن را به عنوان وسیله برای تسلط و نفوذ خود استفاده می‌کند؛ پس با توصیه و توصیفاتش به جهنم برود. هیچ شکی در این نیست که نظام سرمایه‌داری در دولت‌های خلیج به مشکلات اساسی روبرو گردیده است؛ اما از دید اسلام نه از دید سرمایه‌داری.

نظام‌های مالی و اقتصادی و تجاری در سرزمین‌های اسلامی از آن جمله خلیج بر اساس اسلام پایدار نیست؛ از همین سبب از اموال مسلمان‌ها در مؤسسات سودی منطقوی و جهانی بهره‌جوئی صورت می‌گیرد که از دید شرعی حرام است، الله متعال می‌فرماید:

﴿يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا وَيُرْبِي الصَّدَقَاتِ وَاللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ﴾

[سوره بقره آیه 276]

ترجمه: الله (بركت) ربا را (و اموالی را كه ربا با آن بياميزد) نابود می‌كند و (ثواب) صدقات را (و اموالی را كه از آن بذل و بخشش شود) فزونی میبخشد و الله هيچ انسان ناسپاس گنهكاری را دوست نمیدارد، یعنی برکت آن را از بین می‌برد؛ اگر چه مال زیاد هم باشد.

ابن مسعود از رسول الله روایت می‌کند که فرمودند:

«الرِّبَا وَإِنْ كَثُرَ فَإِنَّ عَاقِبَتَهُ إِلَى قُلٍّ»

ترجمه: سود اگرچه افزایش یابد، نتیجۀ آن کاهش است.

مَحَقَ به معنی نقصان و از بین رفتن می‌باشد و مَحَاقُ القَمَرِ که به معنی کم شدن ماه می‌باشد از همین کلمه گرفته شده است.  این بر علاوۀ بی‌اعتبار بودن احکام نظام اقتصاد اسلامی در تمام مالکیت‌های (دولتی، فردی و عمومی) احکام شرکت‌ها، احکام پول‌های معدنی (طلا و نقره) و بسیاری از امور دیگر می‌باشد.

سرمایه‌های مسلمانان نیاز به احکام شرعی و سیاست‌های درستی دارد که آن را حفظ کند و رشد دهد و درست نیست که از سرمایه‌های ما در امریکا و غرب به صورت عمومی بهره‌جوئی گردد. سرمایه‌های ما در آن جا برای تقویۀ دشمنان مسلمان‌ها به کار گرفته می‌شود و در معرض نابودی و از بین رفتن است؛ بطور مثال در بحران مالی جهانی سال 2008 صندوق حکومتی کویت مبلغ 94 ملیارد دالر امریکائی را به عنوان خسارت ثبت کرد. بر باد دادن ده‌ها بلکه صدها ملیارد دالر برای مسابقات جهانی فوتبال و ساخت قصرهای مجلل درست نیست. اما در مورد مصرف برای اسلحه هرچه گفته شود؛ هنوز گنجایش دارد تا جائی‌که مصرف ساخت، اسلحه در عراق به 20 ملیارد دالر در سال 2019 رسید؛ در حالی‌که یک کشوری در انزوا و تحت اشغال است.

مشکل بسیار بزرگ است، اما آنچه که لازم است این است که سیاست‌های مالی و استراتیژی‌های استثماری باید تغییر کند و این صورت نخواهد گرفت؛ مگر این‌که در نخست باید از بند و زنجیرهای فکری و اساسات واقعیت کنونی که امریکا و غرب تحمیل کرده بیرون شویم و به شکل بنیادی و جدی به راه‌حل فکر کنیم. به طور مثال باید کارهای ذیل صورت گیرد:

1. کشیدن فایده‌ها و سرمایه‌های ما از امریکا و غرب و متوقف کردن صادرات اموال به بازارهای شان.

2. پائین آوردن استخراج نفت و گاز تا به اندازۀ نیاز خود ما باشد؛ نه با تمام توان به اندازه که امریکا و بازار جهانی نیاز دارد.

3. فروش نفت به طلا نه به دالر یا یورو یا به ارقام الکترونی در بانک‌های غرب و بقیه اموال را به طلا صرف کردن و حفاظت آن به جهت احتیاط در خزانۀ دولت باشد.

در آخر سخن می‌گویم الله مالک مال‌هاست پس حکم الله در مال‌ها کجاست؟!

نویسنده: م. أسامه الثوینی

مترجم: احمد صادق امین

 

ادامه مطلب...

تجددگرائی، نقش آن در زندگی مسلمان و بیان سِرّ این‌ امر که چرا داعیان لجباز تجددگرائی به دروازۀ جهنم می‌رسند؟

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

بخش اول

تجددگرائی نشانۀ زندگی و مطابق فطرت زندگی است و موجود زنده همواره متجدد است. فطرت و مشخصۀ موجود زنده، رشد، حرکت و تجدید است. علاوه‌برآن، در واقع فطرت انسان نسبت بر سایر موجودات زنده با دارا بودن «مناط تکلیف» که عبارت از: عقل، فکر و دانستن واقعیت‌ها یا تفکر، متفاوت است. این تفاوت به‌خاطر آن است تا با تعقیب نمودن آن، انسانِ متفکرِ عاقل، علاوه‌براین‌که بی‌هدف زندگی نمی‌کند، به «یک‌نواختی» که نزدیک‌تر به جمود و مرگ است، بسنده نمی‌کند. درعین‌زمان، شایستۀ انسان عاقل نیست که در پَس هرچیز نَو، تغییر و انقلاب به‌هر شکلی‌که اتفاق افتاده، یا هرگونه که برایش دیکته شود، به بیراهه برود. در غیر این‌صورت، حال وی به شخصی می‌ماند که از ترس مار، خود را به‌دهان اژدها بیندازد. هرچند که در زندگی خود امکانات شهرنشینی و تمدن غیراسلامی را در اختیار داشته باشد، باز هم روی آرامش را نخواهد دید؛ چون با فطرت وی در تناقض است. بنابراین، عقلاء، خواهان تجدیدی‌اند که مطابق فطرت و عقل‌شان باشد.

الله سبحانه‌وتعالی با آفرینش انسان، به‌رحمت و حکمت خویش از وی خواسته است که هدف نهایی‌اش در زندگی دنیا، تلاش برای کسب خشنودی وی سبحانه‌وتعالی باشد و زندگی انسان، نیروی زندگی، انقلاب، تجدید و سایر امورش، ارتباط ناگسستنی‌ای به این هدف داشته باشد. نه تنها این؛ بلکه حاضر باشد تا هرچه در زندگی دارد را، در راه از هم گسستن موانعی‌که بین وی و رضایت الله سبحانه‌وتعالی حایل قرار گرفته‌اند، فدا کند. در غیر این‌صورت، به‌هر میزانی‌که انسان نابغه در تجدید باشد، هرکسی‌که می‌خواهد باشد، هدف فوق را تعقیب نکند، وی در واقع زندگی دنیا را ترجیح داده از فرزندان دنیا و کسی است که هوای نفس خود را می‌پرستد.

از نعمت‌های الله سبحانه‌وتعالی برای انسان این است که پیامبران را به‌عنوان بشارت‌دهنده و بیم‌دهند فرستاده است تا انسان از نظام بندگی وی سبحانه‌وتعالی عدول نکند و رسالت‌های خویش را با فرستادن آخرین پیامبر حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وسلم که رسالت اسلام بزرگ است، پایان داده است. اسلامی‌که دارای مبدأ و عقیده‌ای‌ست که از آن نظام کاملی نشأت می‌کند، نظامی‌ بی‌نقص و عیب، نظامی‌که زندگی انسان را قبل از تولدش تنظیم می‌کند، نظامی‌که بیان می‌دارد که پدر برای فرزندان خویش چگونه مادری برگزیند و حتی پس از مرگ انسان را نظم داده است؛ مثلاً: این‌که چگونه مال باقی‌ماندۀ انسان در بین ورثه‌اش تقسیم گردد و تاریخ و سیرت انسان چگونه حفظ گردد. نظامی‌که بین این دو (زندگی قبل از تولد و موضوع پس از مرگ) ارتباط انسان با خالق‌اش سبحانه‌وتعالی را تنظیم کرده است و این‌که انسان چگونه وی سبحانه‌وتعالی را عبادت کرده و چگونه رسالت وی را به جهانیان برساند. هم‌چنان این‌که انسان چه بخورد، چه بنوشد، چه بپوشد و بادرنظرداشت این‌که انسان به سان خشتی در بناء امتی است که حامل رسالت جهانی است؛ پس چگونه همراه هم‌نوعان خود تعامل کند را نیز، تنظیم نموده است.

به این ترتیب، اسلام نسل صحابه رضوان الله تعالی علیهم اجمعین را تغییر، تبدیل و تجدید نمود. ایشان را به‌شکل متفاوتی تربیه نمود و برای‌شان بیداری درستی به ارمغان آورد؛ چون واقعیت عملی در هر زمان و مکان متفاوت است. انسان با طرز نگرشی‌که از زندگی، کائنات، خودش و از ارتباط همۀ این‌ها به قبل از زندگی دنیا و بعد از زندگی دنیا دارد، به‌بیداری فکری نایل می‌آید. به همین دلیل، گواهی بر مفهوم «لا اله الا الله محمد رسول الله» و دیدن آن به‌حیث فکر کلی، تغییر اساسی و شاملی را برای اصحاب کرام به ارمغان آورد؛ چون این طرز نگرش از اشیاء است که مفاهیم را به‌وجود آورده و روی این مفاهیم تمرکز می‌کند، چرا نه؟ درحالی‌که رفتار انسان متأثر از مفاهیم‌اش است؛ مثلاً: در ارتباط به کسی‌که محبت دارد، رفتارش با مفهوم محبت‌اش کاملاً سازگار است. برخلاف، کسی‌که از وی مفهوم عداوت دارد و نیز رفتارش نسبت به ‌کسی‌که اصلاً وی را نمی‌شناسد و هیچ‌گونه مفهومی از وی در ذهن‌اش نقش نبسته است، متفاوت خواهد بود. بنابراین، رفتار انسان مربوط به مفاهیم‌اش است.

اصحاب کرام رضوان الله تعالی علیهم اجمعین نه تنها این‌گونه آموزش دیده بودند؛ بلکه مفاهیم تجدید و نهضتی‌که الله سبحانه‌وتعالی در آیه زیر به آن تشویق نموده است، در وجودشان نقش بسته بود.

﴿إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ﴾

[الرعد: 11]

ترجمه: الله سبحانه‌وتعالی حال و وضع هيچ قوم و ملّتي را تغيير نمی‌دهد (و ايشان را از بدبختی به‌خوشبختی، از نادانی به‌دانایی، از ذلّت به‌عزّت، از نوكری به سروری، و... و بالعكس نمی‌كشاند)؛ مگر اين‌كه آنان احوال خود را تغيير دهند.

فکر کلی ایشان را تغییر داده و مفاهیم اسلام بزرگ، جای مفاهیم جاهلیت را گرفت. ایشان نسلی بودند که الله سبحانه‌وتعالی توسط شان نقشۀ جهان و موازنۀ قدرت را تغییر داد. ایشان و رهروان واقعی‌شان امتی شدند که امور سایر ملل را با اسلام رعایت کرده تا این‌که به فتوحات نایل آمده و قرآن و سنت را به‌دیگران رساندند.

الله سبحانه‌وتعالی و رسول‌اش صلی‌الله‌علیه‌وسلم از ما می‌خواهند که نهضت ما، مثل نهضت اوشان بوده و هم‌چنان‌که اوشان تجدیدگرا شدند، ما هم مطابق طرز نگرش اسلام، تجدیدگرا شویم تا این‌که امت یک‌بار دیگر بتواند بر منهج نبوت زندگی کند.

روش دعوت اسلامی برای بشریت چنین است و از انسان می‌خواهد ‌که بندۀ خالص الله سبحانه‌وتعالی شود. نسل اول اصحاب رضوان الله علیهم اجمعین، این طرز دعوت را از نقطه نظر فکری دریافت نموده، در کائنات، انسان و زندگی نظر انداختند تا این‌که مطمئن شدند که تنها خالق این‌ها سزاوار عبادت است و بس و رسول‌اش صلی‌الله‌علیه‌وسلم همان رهبری است که امر و نهی‌اش را باید قبول نمود.

کسی‌که فکراً این دعوت را دریافت می‌کند، استحکام باورش در حدی است که تو گوئی خودش صاحب این فکر است؛ چون از عقل خویش برای رسیدن به آن، بهره جسته است.

اصحاب رضوان الله علیهم اجمعین، هرمانعی‌‌که انسان‌ها را از تفکر کردن با عقل‌شان باز می‌داشت، از بین می‌بردند. مانعی‌که بازمی‌داشت تا در آفرینش آسمان‌ها و زمین و در آفرینش خودشان فکر کنند؛ فکری‌که در نهایت منجر می‌شد تا عقیدۀشان راسخ شده و رهبری خویش را به الله سبحانه‌وتعالی واگذار کنند و رهبری فکری‌شان قرآن و سنت بود. وقتی‌که انسان به اسلام داخل می‌شود، تنها اسلام اساس فکرش را تشکیل دهد که در نتیجه محصول آن، رنگین شدن زندگی مسلمان به اطاعت و مبادرت به عبادات خواهد بود. این موضوع در جواب سیدنا «ربعی ابن عامر» پیام‌رسان مسلمانان به «رستم» چه زیبا تعبیر شد، وی در جواب رستم که پرسیده بود: "شما کیستید؟" گفت:

(نحن قوم ابتعثنا الله لنخرج العباد من عبادة العباد إلى عبادة رب العباد، ومن جور الأديان إلى عدل الإسلام، ومن ضيق الدنيا إلى سعة الدنيا والآخرة)

ترجمه: ما قومی هستیم که الله (سبحانه‌وتعالی) ما را برانگیخته است تا بندگان وی را از عبادت بندگان به عبادت پروردگارشان، از ظلم آئین‌ها به عدالت اسلام و از تنگنای دنیا به وسعت دنیا و آخرت سوق دهیم.

نسل اصحاب رضوان الله علیهم اجمعین، این چنین تجدیدگرا، با جدیت و خوش بیان بودند و نسلی‌که امت را به از سرگیری زندگی اسلامی بر منهاج نبوت خواهد رساند نیز چنین خواهند بود؛ چنین خواهند بود هرچند که حکام مزدور شب و روز در فریب دادن امت تلاش کنند و عده‌ای از عالم‌نماها، تلاش‌های عوام‌فریبانه و تشویش برانگیز را به‌خرج دهند و به دلایلی استناد کنند که ‌که با تمام خباثت آن را از کسانی‌که خلافت را نابود کرده‌اند، به ارث بردند. این کار را به‌خاطری انجام می‌دهند تا همراه غرب کافر استعمارگر هم‌رکاب شده و همراه تمدن آن، هماهنگ به پیش بروند، تمدنی‌که نابیناتر از دجال است.

برای هر صاحب عقل و بصیرتی، واضح است تمدنی‌که رهبری فکری‌اش توحید الله سبحانه‌وتعالی و پیروی سنت رسول‌اش صلی‌الله‌علیه‌وسلم است، ناگزیر باید بر تمام تمدن‌های بشریت تسلط داشته باشد؛ چون: منزلت آن، منزلت کتابی است که بر خاتم پیامبران حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وسلم نازل شده است.

﴿وأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِناً عَلَيْهِ﴾

[مائدة: 48]

ترجمه: بر تو (ای پيغمبر!) كتاب (كامل و شامل قرآن) را نازل كرديم كه (در همه احكام و اخبار خود) ملازم حق، موافق و مصدّق كتاب‌های پيشين (آسمانی)، شاهد (بر صحت و سقم) و حافظ (اصول مسائل) آن‌ها است.

به‌خاطر این‌که سخن كافران را فروكشد (شوكت و آئين آنان از هم گسيخته شود) و سخن الهی پيوسته بالا باشد (نور توحيد بر ظلمت كفر چيره شود)  ناگزیر که امت، اسلام ‌را بر دوش خود برای جهانیان حمل کند.

مصؤنیت برخورد فکری-عقیدتی امت (قیادت فکری‌اش) در مورد کائنات، انسان و زندگی، بدون این‌که متأثر از ستون‌های فکری مفاهیم خدا ناباوران و سکولاریستان گردد، به‌عنوان تحولی عظیم تلقی می‌گردد. چون مفاهیم فرقه‌های فوق، مخالف اسلام بوده و نه تنها با شریعت کاملاً متناقض است؛ بلکه با تناقض کامل با موجوداتی‌ قرار دارد که شاهد توحید و وحدانیت الله سبحانه‌وتعالی‌اند.

نویسنده: استاد طاهر عبدالرحمن – ولایه مصر

مترجم: اسماعیل نصرت

ادامه مطلب...

شهید آخرت کی بوده و دین شهید را چی کسی پرداخت می‌کند؟

  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش

السلام‌علیکم و رحمت‌الله و برکاته!

شیخ بزرگوار ما! در صفحۀ، 165 جزء دوم کتاب شخصیه در بحث شهید و آن‌چه که به این بحث تعلق می‌گیرد، وارد شده است: «طوری‌که در مسلم روایت شده است، نظر درست این است: آن‌ها به پنج دسته هستند که عبارت اند از: مطعون(مطعون کسی است که به مرض طاعون فوت می‌شود؛ یعنی به مرگ غیرمعروف)، مبطون (او کسی است که به حالت اسهال فوت می‌شود)، غرق (او کسی است که به حالت غرق در آب فوت می‌شود) و کسی‌که در حالت منهدم شدن دیوار فوت می‌شود و شخص اخیر، کسی‌که در راه اعلاء کلمة الله در غیر از جنگ فوت می‌شود.»

در احادیث دیگری وارد شده است که این شهداء باید مرگ‌شان فی‌سبیل‌الله باشد؛ چنان‌چه در حدیث ذکر شده است: یونس بن عبدالعلی برای ما خبر داده گفت: ابن ‌وهب برای ما گفت: عبدالرحمن‌ بن‌ شریح برایم گفت: از عبدالله بن ثعلبه حضرمی روایت است که او از حجیره شنیده که عقبه بن عامر روایت کرده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«خَمْس مَنْ قُبِض فِي شَيْ ء مِنْهُن فَهُوَ شَهِيد : الْمَقْتُولُ فِي سَبِيلِ اللِّه شَهِيد ، وَالْغَرِقُ فِي سَبِيلِ اللِّه شَهِيد، وَالْمَبْطُونُ فِي سَبِيلِ اللّه شَهِيد، وَالْمَطْعُونُ فِي سَبِيلِ اللّه شَهِيد، وَالنُّفَسَاءُ فِي سَبِيلِ اللِّه شَهِيد» (حکم البانی)

ترجمه: هرکس در یکی از پنج حالت فوت شود، او شهید است؛ کسی‌که در راه الله (سبحانه وتعالی) کشته می‌شود، کسی‌که در راه الله (سبحانه وتعالی) در آب غرق می‌شود، کسی‌که در راه الله (سبحانه وتعالی) به اثر مرض اسهال فوت می‌شود، کسی‌که در راه الله (سبحانه وتعالی) به اثر مرض طاعون وفات می‌کند و هم‌چنان زنانی‌که در راه الله (سبحانه وتعالی) در حالت نفاس فوت می‌شوند.

سوال اول: آیا بین این دو حدیث توافق وجود دارد یا تعارض؟ امیدوارم که این مسأله را واضح نمائید. از شما سپاس‌گذارم!

سوال دوم: در سیاق مسألۀ شهید وارد گردیده است که از عبدالله بن عمرو بن عاص روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«يُغْفَرُ لِلشهِيدِ كُلُّ ذَنْب إِلاالديْنَ»

ترجمه: همۀ گناهان شهید بخشیده می‌شود، به جز قرض.

سوال این است: وقتی شهید قبل از شهادت‌اش از پرداخت دین عاجز باشد، بعد از شهادت شهید، ادای دین وی بالای چه‌کسی لازم است؟ از شما بسیار تشکر می‌کنم.

پاسخ

وعلیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

اول: در مورد انواع شهید:

مسلم در صحیحین خود از ابوهریره رضی الله عنه روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«بَيْنَمَا رَجُل يَمْشِي بِطَرِيق وَجَدَ غُصْنَ شَوْ ك عَلَى الطرِيقِ فَأَخرَه فَشَكَرَ اللّه لَه فَغَفَرَ لَه وَقَالَ الشُّهَدَاءُ خَمْسَة الْمَطْعُونُ وَالْمَبْطُونُ وَالْغَرِق وَصَاحِبُ الْهَدْمِ وَالشهِيدُ فِي سَبِيلِ اللّه عَز وَجَل»

ترجمه: در حالی‌که شخصی در راه می‌رود و خاری را از راه دور می‌سازد و الله (سبحانه وتعالی) را شکر می‌کند، الله (سبحانه وتعالی) آن را می‌آمرزد و هم‌چنان گفت: شهداء پنج دسته‌اند کسی‌که به اثر مرض طاعون فوت می‌شود، کسی‌که به اثر مرض اسهال فوت می‌شود، کسی‌که به اثر غرق آب فوت می‌شود، کسی‌که به اثر چپه شدن دیوار از بین می‌رود و کسی‌که فی سبیل الله عز و جل فوت می‌شود.

در کتاب "بیان مشکل الآثار اللطحاوی" ذکر شده است که از عقبه بن عامر روایت شده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«خَمْس مَنْ قُبِضَ فِي شَيْء مِنْهُن فَهُوَ شَهِيد: المَقْتُولُ فِي سَبِيلِ اللّهِ شَهِيد، وَالْغَرِيقُ فِي سَبِيلِ اللّهِ شَهِيد، وَالْمَبْطُونُ فِي سَبِيلِ اللِّه شَهِيد، وَالْمَطْعُونُ فِي سَبِيلِ اللّهِ شَهِيد، وَالنُّفَسَاءُ فِي سَبِيلِ اللِّه شَهِيد»

ترجمه: کسی‌که در یکی از پنج حالت فوت شود، شهید است: کسی‌که در راه الله (سبحانه وتعالی) کشته شود، کسی‌که در راه الله (سبحانه وتعالی) در آب غرق شود، کسی‌که در راه الله (سبحانه وتعالی) به اثر مرض اسهال فوت شود، کسی‌که به اثر مرض طاعون وفات شود و هم‌چنان زنانی‌که در حالت مرض نفاس در راه الله (سبحانه وتعالی) فوت شوند.

این حدیث را نسائی و طبرانی تخریج نموده است. در بین این احادیث کدام تعارضی نمی‌باشد. حدیث مسلم به صورت مطلق ذکر شده است:

«الْمَطْعُونُ وَالْمَبْطُونُ وَالْغَرِقُ وَصَاحِبُ الْهَدْمِ»

ترجمه: طاعون زده، اسهال، غرق در آب و کسی‌که به اثر منهدم شدن دیوار فوت می‌شود.

 اما حدیث دیگر مقید به کلمۀ "فی‌ سبیل الله" گردیده است:

«وَالْغرِيقُ فِي سَبِيلِ اللِّه شَهِيد، وَالْمَبْطُونُ فِي سَبِيلِ اللِّه شَهِيد، وَالْمَطْعُونُ فِي سَبِيلِ اللِّه شَهِيد»

ترجمه: کسی‌که در راه الله (سبحانه وتعالی) غرق شود، شهید است، کسی‌که به اثر مرض اسهال فوت شود شهید است و کسی‌که به اثر مرض طاعون فوت شود شهید است.

پس این دو حدیث طوری جمع می‌شود که حدیث مطلق به معنی مقید حمل می‌شود. بدین معنی که هرکدام از اشخاصی‌که در فی ‌سبیل‌ الله فوت شود، شهید است و کلمۀ (فی سبیل الله) را قرینه تعیین می‌کند. اگر این کلمه متقرن به نفقه باشد، مثل "ینفقون فی سبیل الله" یا با جهاد ذکر شود، مثل "یجاهدون فی سبیل الله" که در این‌جا معنی اینست که قتال به خاطر بلند شدن دین الله سبحانه وتعالی است؛ چنانچه در حدیث صحیح‌بخاری از ابو موسی رضی‌الله‌عنه روایت شده است که گفته است: مردی به نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم آمد و گفت: مردی برای به‌دست آوردن غنیمت می‌جنگد، مردی برای نام و نشان می‌جنگد و مردی برای آن می‌جنگد که مقام‌اش دیده شود؛ پس چه‌کسی از این‌ها فی سبیل الله جنگیده است؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«مَنْ قَاتَلَ لِتَكُونَ كَلِمَة اللّه هِيَ الْعُلْيَا فَهُوَ فِي سَبِيلِ الله »

ترجمه: کسی‌که به خاطر اعلای دین الله (سبحانه وتعالی) می‌جنگد او در راه الله (سبحانه وتعالی) جنگیده است.

 در صورتی‌که کلمۀ "فی سبیل الله" بدون قرینه ذکر شود؛ پس در این صورت به معنی این است: کسی‌که در طاعت الله سبحانه وتعالی و تقرب به آن وفات کند، یعنی کسی‌که مؤمن و مطیع الله سبحانه وتعالی باشد و به یکی از حالت‌های ذکر شده در حدیث، فوت شود؛ پس آن شهید آخرت است؛ اما کسی‌که در حال جنگ فی سبیل الله کشته شود، او شهید دنیا و آخرت است. کسی‌که به اثر مریضی اسهال فوت شود و او مطیع الله سبحانه وتعالی باشد؛ پس او شهید است و هم‌چنان کسی‌که مصاب به مریضی طاعون و  یا در آب غرق شده باشد؛ پس این‌ها شهید هستند. اما در صورتی‌که به این مریضی‌ها مصاب نباشد؛ ولی مطیع الله سبحانه وتعالی باشد، این احادیث بر آن منطبق نمی‌گردد.

دوم: اما این‌که بر شهید دَینی باشد و او از پرداخت دین، قبل از فوت‌اش، عاجز باشد؛ در این‌صورت پرداخت دین بر ورثه است. اگر ورثه از پرداخت دین عاجز و ناتوان باشند، در این‌صورت دولت در عوض شهید دین را پرداخت می‌کند؛ چنان‌چه در این مورد حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم آمده است:

«أَنَا أَوْلَى بِكُل مُؤْمِن مِنْ نَفْسِهِ، مَنْ تَرَكَ مَالا فَلِأهْلِهِ، وَمَنْ تَرَكَ دَيْنا أَوْ ضَيَاعا فَإِلَي وَعَلَی»

ترجمه: من از هر مؤمنی نسبت به خودش سزاوارتر هستم، کسی‌که مالی را بعد از مرگش گذاشت، از خانواده‌اش است و کسی‌که دین و یا خساره‌ای را بجا گذاشت بر من و بر ذمۀ من است.

این حدیث را مسلم تخریج نموده است.

 هم‌چنان احادیثی‌که ابوداود از جابر تخریج نموده و گفته است:

«كَانَ رَسُولُ اللِّه صلى الله عليه وسلم لَا يُصَلِي عَلَى رَجُل مَاتَ وَعَلَيْهِ دَيْن ، فَأتُيَ بِمَيت فَقَالَ : أَعَلَيْهِ دَيْن؟ قَالُوا: نَعَمْ دِينَارَانِ . قَالَ : صَلُّوا عَلَى صَاحِبِكُمْ . فَقَالَ أَبُو قَتَادَةَ الْانْصَارِيُّ : هُمَا عَلَي يَا رَسُولَ اللّه ،ِ قَالَ : فَصَلى عَلَيْهِ رَسُولُ اللِّه صلى الله عليه وسلم، فَلَما فَتَحَ اللُّه عَلَى رَسُولِ اللِّه صلى الله عليه وسلم قَالَ : أَنَا أَوْلَى بِكُل مُؤْمِن مِنْ نَفْسِهِ . فَمَنْ تَرَكَ دَيْنا فَعَلَي قَضَاؤُه ، وَمَنْ تَرَكَ مَالا فَلِوَرَثَتِه»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه وسلم بر کسی‌که فوت می‌شد و بر ذمۀ او دین بودی نماز جنازه نمی‌خواند، جنازۀ نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم آورده شد، رسول الله صلی الله علیه وسلم سوال کرد که آیا بر گردن این شخص کدام دَینی است؟ گفتند: بلی دو دینار است، رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت: بر رفیق خود نماز نخوانید، ابو قتادۀ انصاری گفت اداء این دو دینار بر ذمۀ من باشد یا رسول الله! جابر گفته است، سپس رسول الله صلی الله علیه وسلم بر این متوفی نماز خواند. وقتی الله سبحانه وتعالی این مسأله را برای رسول خود روشن ساخت، وی گفت: من بر هر مؤمن از خودش سزاوارتر هستم، کسی‌که دینی بجا گذاشت، ادایش بر من است و کسی‌که مالی را بجا گذاشت، متعلق به و رثه‌اش می‌باشد.

امیدوارم که همین‌قدر برای جواب هردو سوال شما کافی باشد،.الله سبحانه وتعالی از همه عالم‌تر و حکیم‌تر است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...

ناظر کل اخوان‌المسلمین سودان، اسلام را گزینۀ اختیاری می‌داند!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

ناظر کل اخوان‌المسلمین سودان در مصاحبۀ خود با سایت نیلین، گفت: «اگر ملت سودان توافق نمایند که برمبنای سیکولاریزم حکومت گردد، من به عنوان یک تن از مردم، مشکلی ندارم. شاید نخواهم که سیکولاریزم بر آنان تحمیل گردد و هم‌چنان نمی‌خواهم که اسلام نیز بر مردم تحمیل گردد. آزادی در همه‌چیزها... الله مردم را آزاد خلق نموده است، پروردگار ما می‌فرماید:

﴿أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ

[یونس: 99]

ترجمه: آیا تو (ای پیامبر!) می‌خواهی مردمان را مجبور سازی‌که ایمان بیاورند؟

و می‌فرماید:

﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ﴾

[البقره: 256]

ترجمه: اجبار و اکراه در (قبول) دین نیست.

 در همین سطح، کسی نمی‌تواند مرا مجبور به قبول سیکولاریزم نماید و نمی‌خواهم اسلامی را که من به آن من‌حیث نظام شامل و کامل زندگی ایمان دارم، بر تو تحمیل نمایم. (سایت‌النیلین، جمعه 21 فبروری 2020م.)

در آغاز می‌خواهم به این اشاره نمایم، دلایل شرعیی را که ناظر کل اخوان‌المسلمین ارایه نموده است، به جواز حکومت‌داری بر مبنای سیکولاریزم هیچ ربطی ندارد؛ زیرا موضوع هر دو آیت مذکور، ایمان است که بر هیچ‌کسی تحمیل نمی‌گردد (هیچ‌کسی به قبول آن مجبور نمی‌گردد.)

اما حکومت‌داری بر مبنای اسلام؛ حتی عوام مردم فرضیت آن را می‌دانند؛ زیرا طوری‌که به همه معلوم است دین -حکم به اسلام- را لازمی گردانیده است.

بر مبنای اسلام، اعمال خیریه و عبادات اعضای یک گروه، نمی توان به آن گروه صفت «گروه اسلامی صحیح و درست» را اطلاق نمود؛ بلکه باید طبق اسلامی‌که یک حرکت، هنگام رسیدن به کرسی قدرت، تطبیق آن را می خواهند، آن گروه را درست و صحیح بشماریم. سیکولاریزم افکاری را که به دین ارتباط دارد از سیاست و حکومت‌داری جدا می‌سازد؛ یعنی جدایی دین از سیاست است و این‌که باید رأی/دیدگاه اکثریت، مورد احترام قرار گیرد، گرچند مخالف افکار و عقائد فرد بوده باشد. این‌که به سیادت/حاکمیت ملت ارج گذاشته شود، این دموکراسی است. سیکولاریزم و ارج‌گذاری به آزادی‌های شخصی و سیادت مردم طبق این نظریه، دولت مدنی/سیکولاریستی است.

کار کردن به خاطر تطبیق شریعت الله سبحانه‌وتعالی به دلیل این‌که «اصلِ ثابت شده» است، باید برای همیشه سرمشق و هدف نهایی باقی بماند و نباید هیچ گروه اسلامی مبدئی/ایدیولوژیک از آن عدول کند؛ زیرا حکم نمودن و حکومت‌داری و حکم خواستن؛ فقط بر اساس آن‌چه که الله سبحانه‌وتعالی نازل کرده است، جواز دارد. بنابراین، باید هدف گروه اسلامی ایدیولوژیک از سرگیری زندگی اسلامی، تطبیق اسلام، حمل دعوت اسلامی به جهانیان و ثابت قدم بودن بر فکر جامع اسلامی و درک نمودن آن طبق معیارهای انحصاری شریعت و احکام  آن، باشد. این هدف متحقق نمی‌گردد؛ مگر با دولت اسلامیی‌که اسلام را در دستور و قانون واجب گرداند و هیچ زمینۀ برای سیکولاریزم وجود ندارد که با الله سبحانه‌وتعالی در حکمروایی منازعه نماید؛ زیرا حاکمیت الله با دلائل قطعی ثابت است. این دولت، اسلام را در تمام موارد داخلی مورد تطبیق قرار می‌دهد و اسلام را با دعوت و جهاد به جهانیان حمل می‌کند. بدون شک، تطبیق اسلام طوری‌که ناظر کل اخوان‌المسلمین -سودان- آن را گزینه‌ای میان چندین گزینه، اختیاری گفته است، اختیاری نیست؛ بلکه تطبیق اسلام همان قضیۀ سرنوشت‌ساز برای تمامی مسلمانان است که رب‌العزت آن را فرض گردانیده و بر تمام گروه‌های اسلامی واجب گردانیده است که آن را هدف خود قرار داده و برای رسیدن به آن، با پای‌بندی به طریقه‌ای‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم برای برپایی اولین دولت در مدینۀ منوره آن را پیموده است، تلاش به خرچ دهند.

اما این‌که ناظر کل اخوان‌المسلمین با استناد به مبدأ/ایدیولوژی، آزادیِ بگوید که مسلمانان در انتخاب نمودن میان تطبیق اسلام و عدم تطبیق آن آزاد هستند، این تحریف حقائق و ادعای نادرست است و هیچ عرصۀ تطبیق ندارد؛ زیرا مبدأ آزادی‌ها در کلیات و جزئیات با اسلام در تناقض قرار دارد. آنانی‌که به آزادی استناد می‌کنند کسانی هستند که غرب آنان را «اسلا‌م‌گراهای معتدل» نامیده‌اند، آنان را حرکت «اسلام معتدل» می‌شمارند، آن‌ها از «دموکراسی اسلامی» سخن می‌زنند و دوست دارند با احزاب مسیحی دموکرات کشورهای غربی مشابهت داشته باشند، بی‌خبر از این‌که این کارشان به اسلام هیچ ربطی نداشته؛ بلکه جدایی دین از زندگی است!

این گروه از منحرف شدن از راه حق و حرکت در راه گمراهی و دموکراسی با وجود روند طولانیی‌که با شدت نوسان و تغییرات، متمایز است، درس عبرت نمی‌گیرند. غوطه‌ور شدن‌شان در تجربۀ سیاسی و اشتراک ورزیدن سیکولرها برای حکم نمودن، نتیجۀ عملیاتی است که مکرراً  برای رام کردن آن‌ها به راه انداخته شده است، که غربی‌ها توانستند ادبیات‌شان را از مفاهیم سید قطب رحمه‌الله‌علیه پیرامون اسلام و جاهلیت، به آرامش و متارکۀ جنگ با سیکولاریزم و دموکراسی؛ سپس به آرام نمودن حرکتی‌که خواستار تطبیق شریعت بودند، به حرکت نمودن در عقب دموکراسی، تغییر بدهند؛ حتی یک تن از مناظره‌کنندگان‌شان گفته است: "آزادی، مقدمۀ شریعت است." راشد الغنوشی گفت: «شریعت امروزی (سال 2012م) منبع اختلافات تونسی‌هاست، باید آن را کنار گذاشت، گمان برده است که دموکراسی، تونسی‌ها را متحد می‌سازد؛ سپس گفته: «باید انتخابات 2019م صورت گیرد؛ زیرا آن به مثابۀ به دست آوردن سند فراغت دموکراسی برای ما است.»

دست برداشتن این اسلام‌گراها از نظام‌های سیاسی و اقتصادی و بخش زیادی از نظام اجتماعی اسلام و سائر قوانین و مفاهیم مرتبط با اسلام، ثابت گردیده است و بلند نمودن شعار اسلام توسط آن‌ها بی‌مفهوم گردیده است؛ زیرا به کرسی حکومت رسیدند اما اسلام با آن‌ها در آن سرزمین به حکومت نرسید و ناگواری بر دعوت و دلیلی بر متنفر شدن مردم از دعوت نیز هستند؛ سپس ثابت ساختند که این‌ها در حکومت‌داری، سیکولارتر از سیکولارها هستند. طبیعی بود که به طور حقارت‌آمیز، ناکام بمانند؛ زیرا در حقیقت کار آن‌ها جز از سرگیری تقلید و کاپی‌گیری نظام‌های غربی سیکولاریستی به لباس و رنگ اسلامی و نرم‌تر شده با تبنی بعضی شعارهای خشک تطبیق اسلام، چیزی دیگری نیست.

از این‌جاست که سخن دور و دراز و ضخیم سیکولارها از ناکامی اسلام در حکومت‌داری، نتیجۀ ناکامی نظام قبلی سودان (که اسلامی جلوه داده شده) و از رحم اخوان‌المسلمین به در آمده بود، سخن تزویر و جعلی است؛ زیرا حرکات اسلامی‌که مبدأ/ایدیولوژی آزادی‌ها را تبنی می‌کنند، نمایندگی از اسلام نمی‌کند و نه از اسلام شمرده می‌شود؛ بلکه به طور آشکار اسلام را با بیانیات؛ هم‌چون: بیانیه ناظر کل اخوان‌المسلمین سودان که عبای اسلام را از تن در آورده تا که برای یک مشت سیکولاریست‌های که بر حکومت مسلط هستند، ثابت کند که تغییر کرده و فعلاً «افراطی» نیست؛ نه اسلام را حمل می‌کند و نه پروژۀ اسلام را، رها کرده‌اند. هرگاه این گروه‌ها به حکومت برسند، نظام‌ها و قوانین موجوده را تغییر نداده؛ بلکه طبق آن حرکت کرده و به دستور سیکولاریستی کنونی حکم می‌کنند؛ یعنی به کفر حکم می‌کنند. از مصر آغاز تا غزه، تونس، المغرب (مراکش)، اردن، عراق، یمن وغیره. تمامی‌شان هرگاه به کرسی حکومت و مجلس‌های پارلمانی رسیدند، از جریان‌های سیکولاریستی تفاوتی نکردند؛ چون جریان‌های مذکور، پروژۀ سیاسی برای حکومت‌داری ندارند.

پس چرا سیکولاریست‌ها ناکامی را به اسلام منسوب می‌نمایند؟ حقیقت این است که ناکامی در تلاش به اسلامی جلوه دادن سیکولاریزم است و در خلط اسلام با دموکراسی؛ بلکه هر شخصی‌که پژوهش کند در می‌یابد که ناکامی در پای‌بندی به دموکراسی است هرجا که باشد. بعد از ناکامی فکری در مبارزه با اسلام و افکار آن، غرب به ارایه مثال‌های نادرست از اسلام، پناه بردند و می‌گویند که اسلام به حکومت رسید؛ اما ناکام گردید و تلاش برای حاکمیت اسلام بی‌ثمر است. زیرا اسلام به حکومت نرسیده و نظام‌های آن تطبیق نگردیده است؛ به حکومت نرسید؛ مگر چند تن محدودی‌که اسلام‌گرا محسوب می‌گردیدند؛ سپس روی گردانیدند و فراتر از این، آنان به آن‌چه که با الله و مسلمین تعهد کرده بودند، حکم نکردند و برنامه‌های نیروهای غربی مسلط بر فضای سیاسی سودان را تطبیق نمودند. کسی‌که مفکورۀ آزادی‌های دموکراسی را تبنی کرده و پشت خود را طرف اسلام می‌گرداند؛ مانند: قماربازانِ ناکام و مفلسی هستند که می‌خواهند بازی کنند، گرو کنند؛ اما هیچ‌چیزی ندارد، هیچ چیزی ندارد؛ مگر فریب‌دهی و جعل‌بازی. شاید به بازی ادامه دهند؛ چون ایشان دعوت‌شان را ضمانت اساسی نیروهای غربی استعمارگر قرار داده‌اند.

با وجود تمامی تنازلات و کوتاه آمدن حرکات از مبدأشان، غرب همواره بر رسیدن «اسلام‌گراها» از طریق زنجیرۀ دموکراسی به قدرت، حساب می‌کنند. از این رو امکان می‌رود که دوستی را به دشمنی تبدیل نمایند، امکان دارد اگر به قدرت رسیدند و عقیدۀ اسلامی در درون آن‌ها به حرکت بی‌افتد، یا پیروان‌شان حرکت کنند و بالای‌شان فشار بیاورند تا اسلام را تطبیق کنند. بنابراین، رسیدن‌شان به حکومت‌داری به طریقۀ غربی که بر حل وسط سیاسی در سرزمین‌های اسلامی تسلط دارد، مفکورۀ ناخوش‌آیند می‌گردد؛ بناءً غرب از گشودن زمینه قدرت‌مندسازی اسلام‌گراها -گرچند بعد از معتدل‌سازی‌شان باشد- به اریکۀ قدرت، بیم پیدا کرده‌اند؛ حتی مراکز پژوهش‌های استراتیژیک، مکرراً توصیه نموده‌اند که از طریق «گشودن راه» برای اسلام‌گراهای معتدل، «سد راه» در مقابل رسیدن اسلام ناب در حکومت‌داری با تطبیق خلافت، گردند.

اسلام‌گراهای معتدل نمی‌فهمند و عبرت نمی‌گیرند؛ بلکه آنان به کوتاه آمدن از تطبیق اسلام راضی گردیده‌اند و اسلام را از سیاست جدا ساخته‌اند! برای‌شان می‌گوییم اگر از افکارتان دست بردارید و اعلام دارید؛ -چنان‌چه اعلام نموده‌اید- که دموکراسی غربی را تبنی نموده و حتی اگر در تشریع -قانون‌سازی- به غیر از الله، مشارکت ورزید و احکام و نظام‌های اسلام را از برنامه‌های‌تان دور سازید، غرب و پیروان‌شان از شما راضی نمی‌گردند؛ حتی اگر شما پوست خود را در بیاورید، شما را نمی‌شناسند و نمی‌پذیرند، الله متعال فرموده است:

﴿وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ

[البقره: 120]

ترجمه: یهودیان و مسیحیان هرگز از تو خوشنود نخواهند شد، مگر این که از آئین (تحریف شده و از خواستهای نادرست) ایشان پیروی کنی.

شرط اساسی هر گروه اسلامی این است که عقیدۀ اسلامی، اساس و معیار تمام اعمال و سخنان‌شان باشد و آن گروه باید مبنی بر این قول الله سبحانه‌وتعالی بناء شده باشد:

﴿وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾

[آل عمران: 104]

ترجمه: باید از میان شما گروهی باشند که دعوت به نیکی کنند و امر به معروف و نهی از منکر نمایند و آنان خود رستگارند.

اما ناظر کل اخوان‌المسلمین سودان برای گروه خود، حرکت در منظومۀ دموکراسیی را انتخاب نموده است که به ایدیولوژی آزادی‌ها ارج می‌گذارد، آن‌چه که اگر ملت آن را انتخاب نماید، به معنای جدایی دین از زندگی است، اذهان و افکار آن مردم از مسألۀ نظام، تشریع و رهبری سیاسیی‌که به معنای سرپرستی عام و تام جامعه است، عاری‌اند.

با تأکید می‌توان گفت، بدون داشتن مفکورۀ اساسی حکم و حکومت‌داری، رهبری هیچ امت امکان پذیر نبوده و نمی‌تواند خود را سرپرست امت بخواند. این چیزی است که گروه‌هایی را که اسلام و یا سیکولاریزم را حمل می‌نماید و یا گروه‌هایی را که اشتراکیت/کمونیزم را به عنوان مفکورۀ حکومت‌داری حمل می‌نمودند، جدا می‌کند. خلاصه، جریانی‌که به دنبال حکومت‌داری است باید یک مفکوره برای حکومت‌داری  و رهبری امت داشته باشد و بدون این مفکوره هیچ حرکت و جریانی نمی‌تواند امت را عملاً رهبری نماید.

نویسنده: استاد غاده عبدالجبار – ام اواب، خرطوم –

برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب‌التحریر

مترجم: حمزه پارسا

ادامه مطلب...

دوستی با کفار، خودکشی سیاسی و نظامی است!

  • نشر شده در ترکیه

(ترجمه)

کمتر از ۴۸ ساعت قبل از پایان مهلتی‌که ترکیه به رژیم سوریه داده بود تا از مناطق تحت دیدبانی ترکیه خارج شود، حملۀ جنایت‌کارانه‌ای بالای نیروهای ترکیه انجام شد. روسیه ادعا كرد كه به سربازان تركیه حمله نكرده‌است، بلکه "تروریست‌ها" و اعضای ارتش ترکیه در آن محل با یکدیگر درگیر شدند و از مختصات مواضع‌شان مطلع نبودند. هالوسی آکار، وزیردفاع ترکیه، بیانیه روسیه را تکذیب کرد و اظهار داشت که "طرف روس کاملاً از این قضیه مطلع بود، اما بازهم به حملات هوایی‌اش ادامه داد."  با این‌حال ترکیه از سرزنش روسیه برای این حمله خودداری کرد و اصرار داشت تا به "ناتو" مراجعه کند. از جانب دیگر، درخواست ترکیه از ناتو برای اجرای ماده ۴ نیز پذیرفته نشد؛ ماده‌ای‌که مبنی بر آن، دولت‌ها هر زمانی‌که تمامیت ارضی، استقلال سیاسی و امنیت خود را در خطر ببینند، با یکدیگر به مشورت می‌پردازند. سپس، نشستی به درخواست ترکیه بین پوتین و اردوغان صورت گرفت. آنان در این نشست نگرانی‌های‌شان را از افزایش تنش‌ها و تعداد کشته‌شده‌گان ابراز و بر افزایش هماهنگی بین وزرای دفاع دو کشور تأکید کردند. در این گفتگو به نشست‌های آستانه و سوچی و مبارزه با "تروریسم" نیز پرداخته شد و بر انجام اقدامات لازم برای بازگرداندن اوضاع به حالت عادی در ادلب تأکید صورت گرفت.

این‌ها پیامدهای اتکاء به قطع‌نامه‌ها، برنامه‌ها و پروژه‌های بین‌المللی طرح‌شده توسط استعمارگران است، که به چنین نتایج وحشت‌ناک و اسف‌بار منجر شده‌است. تنها ۵۳ سرباز بر اثر حملات روسیه و رژیم سوریه در فبروری/فوریه ۲۰۲۰م، جان باختند. وضعیت فعلی ترکیه تلخ و دهشت‌ناک است. ترکیه نمی‌تواند بیان کند که دنباله‌روی از گام‌های امریکا و روسیه، عامل وضعیت فعلی است. آنان با چه توجیه سیاسی می‌خواهند بقای‌شان را در پیمان‌های ژینو، آستانه و سوچی تثبیت می‌کنند، درحالی‌که حقایق را از چشم مردم پنهان می‌دارند. این‌که روی این میزها به انقلاب سوریه خیانت شده و این‌که همین توافق‌نامه‌ها ترکیه را به سمت وضعیت کنونی‌اش سوق داده‌است؟ آیا یک انسان راست‌فکر در وزارت خارجه ترکیه وجود ندارد؟

هرچند یگانه مقام بلندپایه‌ای‌که رئیس جمهور اردوغان بیش‌ترین ملاقات را با وی داشته‌است، دوست‌اش پوتین می‌باشد؛ با این‌حال، منفعت مطلوب این دیدار با این قاتل چیست؟ بدون شک دوستی با امریکا، روسیه، اروپا یا سایر کشورهای کافر استعمارگر یک خودکشی سیاسی و نظامی است و همان‌طوری‌که همه شاهدیم، بهای گزافی دارد. در نتیجه، ترکیه باید به همکاری‌هایش با امریکا و روسیه، دشمنان اسلام و مسلمانان، نقطۀ پایان بگذارد و پیمان‌های ژینو، آستانه و سوچی را به زباله‌دانی بیندازد. باید فوراً یک واکنش عملی انجام شود.

شعله‌های آتش ادلب درد ما را تازه می‌کند، درست به مانند دردی‌که سوریه نُه سال قبل از آن رنج می‌برد. بنابراین، ما مسلمانان هیچ چاره‌ای نداریم، جز این‌که به عقیده‌مان –اسلام- چنگ بزنیم، به راه‌حل‌هایش اعتماد کنیم و از سرزمین‌های‌مان در برابر اشغال‌گران کافر محافظت کنیم. این امر مستلزم آن است كه با عزم راسخ در مقابل برنامه‌های کفار كنار همدیگر باشیم و متفرق نشویم. باید از کفار دوری کنیم و به دوستی‌شان اعتماد نداشته‌باشیم و باید دین الله سبحانه وتعالی را نصرت دهیم تا او نیز ما را نصرت دهد و پای‌مان را در راه دین‌اش استوار نگه دارد.

دفتر مطبوعات حزب التحریر – ولایه ترکیه

مترجم: امیر حسام

ادامه مطلب...

"مارچ/مارش زنان"؛ دیگر اسلوب غلامان روشن‌فکر غرب جهت فاسد کردن جامعۀ اسلامی

 (ترجمه)

عده‌ای از مزدوران روشن‌فکر غرب، با حمایت نهان و پنهان دولت، از "مارچ/مارش زنان" در روز ۸ مارچ/مارس استفاده کردند تا پاکستان را توسط پنجاه مفکورۀ آزادی‌خواهانه بمباردمان فکری کنند. اما باوجود حمایت کامل رسانه‌های غرب‌زده از این کارزار فاسد، مسلمانان پاکستان علناً آن را رد کردند. باید از مادران، خواهران و دختران‌مان بابت خنثی کردن این توطئه و برچیدن دسایس این مزدوران سپاس‌گذاری کرد. در حقیقت، در جریان تطبیق این نظام استعماری غربی طی دوصد سال گذشته، نه تنها زنان مسلمانان، بلکه تمام مسلمانان از دریافت کامل حقوق اسلامی‌شان بی‌بهره بوده‌اند. سنت‌های قبیلوی غیراسلامی، تعصب و فرهنگ ملی‌گرایی، خیلی از مسلمانان را از حقوق اسلامی‌شان محروم کرده‌است؛ مثلاً مفهوم فمینیزم، که از مفکورۀ فاسد و ناقص آزادی غربی گرفته شده‌است، بیش‌تر از این‌که یک راه‌حل باشد، یک مریضی فکری غربی است.

مفکورۀ آزادی غربی می‌گوید که یک شخص باید مطابق شهوات و تمایلات‌اش عمل کند و آشکارا به سرکشی از خالق‌اش برخیزد. جدایی دین از زندگی نتیجۀ سرکشی غرب از کلیسا است و در پنجاه شعار خلاصه می‌شد؛ از جمله: شعار "بدنم، انتخابم" که به گسترش "مارچ/مارش زنان" انجامید. مفکورۀ آزادی محصول ذهن محدود بشر است، بناءً در تشکیل روابط میان مردان و زنان و ایجاد همکاری منظم و سودمند بین‌شان عاجز می‌باشد. جامعۀ اسلامی، برخلاف نظریۀ لیبرال، بر این تهداب سفت و سخت استوار است که هیچ معبودی غیر از الله سبحانه وتعالی لایق پرستش نمی‌باشد؛ بدین‌گونه، اطاعت از الله سبحانه وتعالی را در تمام جوانب زندگی تضمین می‌کند. الله سبحانه وتعالی، به عنوان خالق ما، مناسب‌ترین نقش برای مرد و زن را در جامعه می‌داند. او سبحانه وتعالی فرموده‌است:

﴿اَلَا يَعلَمُ مَن خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الخَبِيرُ﴾

[ملک: ۱۴]

ترجمه: (اما) کسانی‌که از پروردگارشان در نهان می‌ترسند، مسلماً آمرزش و پاداش بزرگی دارند!

در جامعۀ اسلامی، بحث برابری مطلق میان مرد و زن، و برتری و کهتری بین‌شان وجود ندارد. هرکه نقش‌اش را مطابق به دساتیر الله سبحانه وتعالی اجرا کند، موفق است. بنابراین، اسلام حق آموزش، تجارت، اشتغال‌پذیری و مالکیت را برای مرد و زن، مطابق به اوامر الله سبحانه وتعالی، تضمین کرده‌است. زنان در دوران رسول الله صلی الله علیه وسلم به جهاد شرکت می‌کردند. خلیفۀ راشده، عمر رضی الله تعالی عنه زنی به‌نام شریفه بنت عبدالله را به عنوان قاضی بازارها مقرر کرد. زنان خلیفه را در مسجد محاسبه می‌کردند. زنان در سیاست دولت حرفی برای گفتن داشتند و در پیشرفت و ترقی نسل بعدی یک نقش ارزنده را بازی می‌کردند. اسلام برای تنظیم روابط مردان و زنان دساتیر واضحی داده‌است.

زن نزد مردان نامحرم و در اماکن عامه باید خمار و جلباب بپوشد، خلوت مردان و زنان نامحرم حرام است. مردان و زنان مکلف اند که نگاه‌شان را پایین بیندازند. مردان و زنان در جامعه نقش‌های متفاوت؛ اما مکمِل دارند. مرد مسئول تأمین نیازهای زن است. مادران در ایجاد یک خانوادۀ اسلامی مهم‌ترین نقش را دارند و دساتیر متعلق به اقارب، یک زندگی اجتماعی اسلامی بی‌نظیر را می‌سازد. جامعۀ اسلامی بی‌نظیر کاملاً بر اوامر الله سبحانه وتعالی استوار است؛ اوامری‌که هر مرد و زن مکلف به پیروی‌شان استند. حقوق تمام اجزای جامعه، مشمول زنان، فقط توسط قوانین الله سبحانه وتعالی تضمین می‌شود؛ قوانینی‌که توسط نظام حکومتی اسلام، یعنی خلافت، تطبیق می‌شدند. بنابراین، نبود خلافت در جریان ۹۹ سال هجری اخیر جامعۀمان را طعمۀ ارزش‌های مخرب غرب قرار داده‌است. ان‌شاءالله، خلافتی‌که عنقریب به اذن الله سبحانه وتعالی می‌آید، این جامعه را از افکار غیراسلامی و مریض غربی مطهر خواهد کرد.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر – ولایه پاکستان

مترجم: محمد حارث پویا

ادامه مطلب...

ویروس کرونا و تأثیر آن بالای اقتصاد جهان

(ترجمه)

اقتصاد جهانی زیر سایه نظام فاسد سرمایه‌داری، ناتوان‌تر و شکننده‌تر از خانه عنکبوت شده، طوری‌که هر تکان نیرومند یا ضعیف، تمام اقتصادهای جهان را تحت تأثیر مثبت یا منفی خود قرار می‌دهد؛ اسعار بازار بورس، بهای کالاهای حیاتی و خدمات مانند پترول، طلا و شرکت‌های هوایی جهانی را متأثر می‌کند. دلیل این‌که اقتصاد سرمایه‌داری چنین ویژه‌گی‌های بدی دارد، چند چیز است که از جمله به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:

1. متکی بودن به اساس ناپایدار و ضعیف جهانی در دادوستدهای تجاری و ارزش‌های پولی که زیربنای بسیاری از پس اندازها در دولت‌های جهان قرار گرفته: این اساس ضعیف و ناپایدار همانا دالر است؛ دالری‌که خود متکی بر بنای ثابتی مانند طلا یا نقره نیست و یا حتی متکی به مواد عینی که ارزش ذاتی داشته باشد، نیست. جهان بارها شاهد پیامدهای این نقیصه در جریان تکان‌های اقتصادی در اقتصاد جهانی بود که چگونه فراز و نشیب‌هایی را تجربه می‌کرد. در عین حال دیدیم که دولت‌های جهان، به ویژه دولت‌های بزرگ آن، چگونه از این تسلط امریکا بالای اقتصاد جهانی رنج می‌بردند؛ بدون این‌که نتیجه قابل ذکری به دست آورند، تلاش نمودند خود را از زیر سلطه دالر رها کنند.

2. به هم تنیده‌گی و وابسته‌گی بازهارهای مالی جهانی، طوری‌که هر تکانی در این بازارها، هم‌چون برق  و در چند لحظه به سراسر جهان انتقال می‌یابد: دلیل این نقیصه آنست که بازارهای یادشده متکی به پول ثابت نیست؛ طوری‌که بسیاری از سهام و اسنادبهاداری‌که در این بازارها رد و بدل می‌گردند، در حقیقت ارقامی بیش نیستند که در بسیاری از موارد ارقام خیالی می‌باشند. در گذشته تکان‌هایی در شماری از دولت‌های بزرگ و کوچک رخ داد که پیامدهای ویران‌گر داشت و نزدیک بود برخی از دولت‌ها را از نقشه سیاسی جهان محو کند.

3. تسلط و حاکمیت اقتصادی امریکا بالای جهان: این در حالی است که می‌دانیم اقتصاد امریکا به شدت از کمبود بودجۀ تجارتی و بودجۀ عام خود رنج می‌برد و دلیل آن، فعالیت‌های سیاسی و نظامی است که بارها از حجم اقتصاد آن بزرگ‌تر است و هم‌چنین به دلیل این‌که اوراق بهادار زیادی را بدون این‌که هیچ‌گونه پشتیبانۀ واقعی از طلا، نقره و یا مواد مشخص دیگری داشته باشد، صادر می‌کند و هم چنین به دلیل هزینه‌های سنگین داخلی که بیش‌تر دوبرابر تولید داخلی آن است. این تسلط و حاکمیت بالای اقتصاد جهان، امریکا را به جایی رسانیده که برای حفظ بقاء و تداوم آن از هرگونه اسالیب کثیف و جنگ‌های ویران‌گر، تهدیدها و هشدارها استفاده کند؛ زیرا بدون این اسالیب، امریکا محکوم به مرگ حتمی و قعطی می‌شود.

4. حاکمیت امریکا بالای کالاهای حیاتی مانند پترول و هم‌چنین بالای بازارهای جهانی در حالی‌که جهان صنعتی موجود به شدت وابسته به این کالاهای حیاتی گردیده: بناءً این مسأله بالای دولت‌های صنعتی و استهلاکی تأثیر زیادی گذاشته و آن را به شدت وابسته به امریکا نموده.

5. جنگ‌های تجاری ویران‌گری‌که جهان امروز سخت از آن رنج می‌برد، بازارها، تولیدات و صادرات را به شدت مختل نموده و  هم چنین بازار اسعار را در معرض نوسان همیشه‌گی قرار داده و به این ترتیب بالای کالاهای حیاتی مانند پترول و طلا تأثیر منفی گذاشته است.

اما در خصوص این مریضی موسوم به "کرونا"، باید گفت که عملاً بحران اقتصادی جدیدی را به بار آورده که دامنۀ آن روزبه‌روز دارد گسترده‌تر می‌شود؛ چنان‌چه کریستالینا جورجیفا مسئول صندوق بین‌المللی پول در ماه گذشته گفت: «وضعیت جدید که منجر به عدم اعتماد در خصوص مهار ویروس کرونا گردیده، می‌طلبد که آماده‌گی رویارویی با سناریوهای منفی در سال 2020م را داشته باشیم و انتظار می‌رود این  وبای فراگیر، آثار منفی را روی رشد اقتصاد چین و سراسر جهان بگذارد.» وی که در پایان بیستمین دور گردهمایی وزیران مالیه/دارای و مسئولین بانک‌های مرکزی که در ریاض، پایتخت سعودی برگزار گردیده بود، سخن می‌گفت، افزود: «به علاوۀ گسترش این ویروس، خطرهای دیگری نیز وجود دارد؛ مانند افزایش میزان قرض‌ کشورها و شرکت‌ها همزمان با افزایش حجم خطر و یا شدت گرفتن غیر مترقبۀ شرایط مالی.»

جولیا ایفانز بریتچارد مسئول ارشد اقتصاددانان چین در کاپیتال ایکونومیکس می‌گوید: «گسترش سریع این ویروس به معنای آن است که بدون شک اقتصاد را در جریان ربع اول سال تعطیل خواهد نمود.» ادوارد مویا مسئول ارشد تحلیل‌گران بازار در اواندا به این باور است: «نگرانی‌ها بر اقتصاد در مورد پیامدهای ممنوعیت از سفر به گونۀ وسیعی در حال افزایش است و این در حالی است که برخی‌ها نگران کاهش تولیدات داخلی چین در حدود 1% و یا حتی بیشتر از آن در جریان ربع اول سال 2020م استند.»

انتشار این ویروس، پیامدهای منفی زیادی برای شرکت‌های هوایی نیز داشته؛ چنان‌چه اتحادیۀ حمل و نقل بین‌المللی هوایی (IATA) گفته: «ممکن است درامدهایی از دست رفتۀ شرکت‌های هوایی به دلیل ویروس کرونا به 29.3 ملیارد دالر برسد.» اتحادیۀ مذکور در بیانیه‌ای‌که در خصوص ارزیابی اولی خویش در مورد گسترش ویروس، منتشر نموده افزود: «به نظر می‌رسد درخواست‌های سفر از طریق شرکت‌های هوایی در منطقۀ آسیا و بحر آرام تا 13% کاهش داشته.»

این بیماری واگیر روی قیمت پترول نیز تأثیر گذاشته؛ چنان‌چه بهای نفت به پایین‌ترین حد خود از ماه جنوری سال 2019م تا کنون رسید و دلیل آن، نگرانی سرمایه‌گذارن از تأثیر ویروس کرونا بالای میزان تقاضای نفت در چین بوده. بهای نفت خام برنت  در هر بشکه به 53.3 دالر رسید و بهای نفت خام امریکا به زیر پنجاه دالر در هر بشکه رسید. قیمت نفت در مقایسه با بلندترین میزان ثبت شده در ماه گذشته بیشتر از 20% کاهش داشت. پیش‌بینی‌های سازمان‌های جهانی نشان می‌دهد که ویروس کرونا تقاضای نفت در داخل چین را تا 260 هزار بشکه در روز کاهش داده و نگرانی‌ها در خصوص افزایش این کاهش هم‌چنان ادامه دارد و این در حالی است که تا کنون هیچ راه‌حلی برای مقابله با این بیماری دریافت نگردیده. می‌دانیم که چین با وارد نمودن حد اوسط 10 ملیون بشکه نفت در روز، بزرگ‌ترین وارد کنندۀ نفت در سطح جهان بوده و با مصرف روزانه 13.2 ملیون بشکه، دومین مصرف کننده به شمار می‌رود.

در مورد پیامدهای این بیماری بالای طلا باید گفت که طلا بلندترین میزان افزایش قیمت در جریان یک هفته را تجربه نمود؛ زیرا سرمایه‌گذاران به دلیل نگرانی‌ها از پیامدهای اقتصادی گسترش ویروس کرونا در جستجوی پناهگاه امنی برای حفظ دارایی‌های شان می‌باشند؛ ویروسی‌که شمار قربانیان آن همه‌روزه در حال افزایش است و تا کنون به 5000 تن رسیده.

مصطفی نصار که یک آگاه اقتصادی است در زمینه می‌گوید: «هنوز تا حدود زیادی در خصوص پیامدهای ویروس بالای بازارها معلومات دقیق و یقینی وجود ندارد و این در حالی است که شمار قربانیان و مبتلایان پیوسته در حال افزایش است و پیامدهای اقتصادی هنوز روشن نیست. این واقعیت، روی آوردن به طلا را در مرحلۀ بعدی افزایش خواهد داد.»

بدون شک این حوادث و سایر حوادثی‌که جهان قبلاً تجربه نموده، تمام جهان را در برابر یک واقعیت روشن اقتصادی قرار می‌دهد و آن واقعیت این است که اقتصاد حاکم در جهان، به فرمودۀ قرآن کریم؛ آسیب‌پذیرتر و ضعیف‌تر از خانۀ عنکبوت است و دلیل آن، استوار بودن این اقتصاد بر زیربناهای فاسد و نااستواری است که هیچ‌گونه ریشه و استحکام اقتصادی ندارد، به ویژه نظام پولی آن که نظامی سخت شکننده و غیر واقعی است. حوادث مذکور جهان را هم‌چنین در برابر واقعیت مهم‌تری قرار می‌دهد که همانا نیاز شدید جهانی به ریشه‌کن نمودن این نظام فاسد و جایگزین نمودن آن با نظام درست ربانی است. زبان‌ها و قلم‌های زیادی در جریان بحران اقتصادی قبلی در سال 2008م که بیشتر دامن بازار خرید و فروش زمین و خانه را گرفته بود، به صراحت گفتند و نویشتند که آن‌چه توان نجات دادن اقتصاد جهان از پیامدهای این بحران را دارد، همانا نظام اقتصادی اسلامی است.

این واقعیت ما را به یاد فرمودۀ الله سبحانه وتعالی می‌اندازد، آنجا که چهرۀ واقعی کفر و نظام‌های مریض آن را برملا می‌ساد:

﴿أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى تَقْوَى مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَم مَّنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ﴾

[توبه: 109]

ترجمه: آیا کسی‌که شالودۀ آن (مسجد) را بر پایۀ تقوا و پرهیز از (مخالفت فرمان) الله و (جلب) خشنودی او بنا نهاده است؛ بهتر است یا کسی‌که شالودۀ آن را بر لبۀ پرتگاه شکافته و فرو تپید‌ای بنا نهاده است و (هر آن با فرو ریختن خود) او را به آتش دوزخ فرو می‌اندازد؟ الله مردمان ستم‌پیشه را هدایت نمی‌کند.

و می‌فرماید:

﴿مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاءَ كَمَثَلِ الْعَنكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتاً وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنكَبُوتِ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ﴾

[العنكبوت: 41]

ترجمه: كار كسانی‌كه جز الله سرپرستانی برگزیده‌اند، هم‌چون کار عنکبوت است که خانه‌ای برگزیده است. بی‌گمان سست‌ترین خانه‌ها حانه و کاشانۀ عنکبوت است، اگر می‌دانستند!

از بارگاه الله سبحانه وتعالی می‌طلبیم تا این تکان‌های اقتصادی را آغازگر خیری برای نجات جهان از شر گمراهی و بلا تکلیفی قرار داده و آن را به جانب استحکام و رشد واقعی جهت دهد.

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه