سه شنبه, ۰۱ صَفر ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۸/۰۶م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

فتح قسطنطنیه، میان وعده و بشارت؛ پیروزی، قدرت مندی و خلافت راشده ثانی می‌باشد

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

در این روزها یادبود بزرگی یکی از روزهای والای الهی می‌گذرد؛ یادبود وعده و بشارت رسول الله -صلی الله علیه وسلم-  «لَتُفْتَحَنَّ الْقُسْطَنْطِينِيَّةُ، وَلَنِعْمَ الْأَمِيرُ أَمِيرُهَا، وَلَنِعْمَ الْجَيْشُ ذَلِكَ الْجَيْشُ» ترجمه: "قسطنطنیه حتماً فتح خواهد شد؛ چی نیکو امیری‌ست امیر آن و چی نیکو ارتشی‌ست آن ارتش." بشارتی‌که الله -سبحانه وتعالی- تحقق یافتن آن را به دستان محمد فاتح -رحمه الله- نوشت (قضا نمود) و با تحقق این بشارت فاتح و لشکر آن مورد مدح رسول الله -صلی الله علیه وسلم- قرار گرفت، میان وعده و بشارت کار و تلاش، سبقت و رقابت برای تحقق وعده و کسب افتخار فتح و توصیف از جانب الله، وجود داشت. زیرا وعده الله -سبحانه وتعالی- حتماً متحقق شدنی‌ست و این افتخار، امتیاز، کرامت و عزت را کسی می‌تواند کسب کند که به دستان آن تحقق یابد، مژده باد ای امت محمد صلی الله علیه وسلم! پیامبر مان به بازگشت دوباره‌ی عزت مان تحت چتر دولت خلافت بر منهج نبوت بشارت داده و فرموده است:

«تَكُونُ النُّبُوَّةُ فِيكُمْ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ، ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا، ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ فَتَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ، ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَرْفَعَهَا، ثُمَّ تَكُونُ مُلْكاً عَاضّاً فَيَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَكُونَ، ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا، ثُمَّ تَكُونُ مُلْكاً جَبْرِيَّةً فَتَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ، ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا، ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةً عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ ثُمَّ سَكَتَ»

ترجمه: نبوت تا زمانی‌که الله سبحانه وتعالی بخواهد، در میان شما باقی خواهد ماند و هر وقت که بخواهد آن را بر می‌دارد؛ سپس خلافت بر طریقه نبوت جایش را خواهد گرفت تا زمانی‌که الله(سبحانه وتعالی) بخواهد؛ سپس هر وقت که بخواهد آن را بر می دارد و آنگاه حاکمان سخت‌گیری به قدرت می‌رسند و تا زمانی‌که الله(سبحانه وتعالی) بخواهد، بر قدرت باقی خواهند ماند و باز هر وقت که بخواهد آن را بر می‌دارد، حاکمان ستمگر به قدرت می‌رسند و تا زمانی‌که الله(سبحانه وتعالی) اراده کند، باقی خواهند ماند و باز آن را بر می‌دارد و پس از آن خلافت یک بار دیگر بر منهج نبوت قایم خواهد شد و سپس سکوت کردند.

   الله سبحانه وتعالی برای پیامبرش به فتح دوباره بیت المقدس بشارت داده است:

﴿ فَإِذَا جَاء وَعْدُ الآخِرَةِ لِيَسُوؤُواْ وُجُوهَكُمْ وَلِيَدْخُلُواْ الْمَسْجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِيُتَبِّرُواْ مَا عَلَوْاْ تَتْبِيراً * عَسَى رَبُّكُمْ أَن يَرْحَمَكُمْ وَإِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَافِرِينَ حَصِيراً ﴾

[اسراء: 7-8]

ترجمه: و هنگامی‌که وعده دوم (مجازات و عقاب فسادتان) فرا می‌رسد(دشمنان‌تان را نیرو بخشیده و بر شما مسلّط می‌گردانیم) تا شما را بدحال(و پریشان روزگار) سازند(و گرد غم و اندوه بر چهره‌های‌تان بپاشند) و داخل مسجد(الاقصی) گردند؛ همانگونه که در دفعه اوّل بدان داخل شدند( بار دیگر به تخریب بیت‌المقدّس دست یازند) و بر هر که و هرچه دست یابند بکشند و درهم کوبند.‏ امید است پروردگارتان(بعد از بار دوم نیز اگر توبه کردید و از تباهکاریها و ستمگری‌ها برگشتید) به شما رحم کند(و شما را ببخشاید) و اگر هم(به زشتی‌ها و پلشتی‌ها) برگردید، ما هم(به مجازات و کیفرتان در همین جهان) برمی‌گردیم و دوزخ را(هم در آن جهان) زندان تنگ کافران(چون شما) می‌کنیم.‏

و این چیزی است که فقط با خلافت راشده ثانی بر منهج نبوت که عنقریب برپا خواهد گردید، تحقق می‌یابد. پس مژده باد ای فرزندان سرزمین مبارک (فلسطین) و مژده باد ای اهل شام و مژده باد ای مستضعفینِ ترکستان شرقی، کشمیر و سائر سرزمین‌های اسلامی... نصرت الهی در راه است و فرارسیدن آن نزدیک گردیده و فرارسیده است؛ پس صبر جمیل پیشه نمایید و در برابر آنچه می‌گویید از الله یاری می‌طلبیم. همانند خاندان یاسر باشید، هنگامی‌که خاندان یاسر در بطحاء مکه مورد شکنجه و تعذیب قرار می‌گرفتند رسول الله -صلی الله علیه وسلم- به آن‌ها بشارت داده و می‌گفت: «صَبْرًا آلَ يَاسِرٍ؛ فَإِنَّ مَوْعِدَكُمُ الْجَنَّةُ» (صبر پیشه نمایید ای خاندان یاسر، وعده گاه شما جنت است). ما برای شما می‌گوییم ای مستضعفین! صبر پیشه نمایید زیرا وعده گاه شما جنت است، به اذن الله و قبل از آن وعده نزدیک شما خلافت راشده ثانی بر منهج نبوت است، شما را یاری می‌کند و کرامت از دست رفته‌ی شما را برای‌تان برمی‌گرداند.

حتی رویدادهای بزرگ امروزی امت و تلاش‌های قاتلانه برای نابودی و جدا نمودن این امت از دینش به طور کامل، نيز از جمله خوش‌خبري‌هاست، زیرا امت اسلامی زنده است و بیدار و الله سبحانه وتعالی برای امت حزب پیشقدم و رهبر، حزب التحریر را آماده کرده است، که برای امت دروغ نمی‌گوید؛ در میان امت به عنوان ناصح امانت‌دار و فعالیت کنندگان برای بیداری آنان قد علم نموده است، شب و روز برای تحقق یافتن وعده‌ی الله سبحانه وتعالی و بشارت نبی آن محمد صلی الله علیه وسلم، کار می‌کنند. امید است که حزب در تلاش‌های خود پیروز گردیده و انصار/حامیان حزب با حزب، دولتی را احیاء کنند که درختان و سنگ قبل از انسان از خیر آن مستفید شوند.

ای بارالها! فرا رسیدن آن را نزدیک نما و ما را از جمله سربازان و شاهدان آن بگردان!

#فتح قسطنطنیه

#قسطنطنیه

نویسنده: سعید فضل

عضو دفتر مطبوعاتی حزب التحریر ولایه مصر

برای رادیوی دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

مترجم: حمزه "پارسا"

 

ادامه مطلب...

آیا خرید و فروش خانه قبل از اعمار آن جائز است و یا این بیع از باب سلم و استصناع به حساب می‌آید؟

  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش:

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

 سوال اول: شیخ گرامی ما، الله سبحانه وتعالی شما را حفظ نموده و با نصرت‎اش یاری فرماید. در نزدم سوال است که آیا فروش خانه به اساس عقد استصناع جائز است؛ چنانچه شخصی زمین دارد و می‌خواهد در این زمین خانۀ اعمار نماید؛ اما قبل از اعمار، این خانه را به اساس عقد استصناع به فروش می‌رساند در حالی‌که مساحت اتاق‌ها و مواد خام این خانه معلوم و مشخص است و هم‌چنان خانه را در میعاد توافق شدۀ مشخص برای مشتری تسلیم می‌نماید، خواه ثمن آن‌ را در زمان عقد پرداخت کند و یا بعد از عقد، آیا چنین معاملۀ جائز است؟ الله سبحانه وتعالی شما را جزای خیر عنایت فرماید.

سوال دوم: شیخ گرامی ما  از شما می‌خواهم که مسئله‎ی استصناع را واضح سازید که آیا این عقد از جملۀ انواع بیع است و آیا جائز است که خانه‎ی را در زمین صانع به شرط این‌که زمین را اعمار نماید خریداری کنیم؟ الله سبحانه وتعالی شما را جزای خیر عنایت فرماید.

پاسخ:

و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته

 به جواب سوال‎های یوس الفا و فراز محمد فاتح!

بدون شک سوالات شما مشابه است، بعضی از شما از خرید خانه، قبل از اعمار آن را سوال نمودید که آیا می‎شود از باب سلم باشد؟ و بعضی از شما از فروش خانه قبل از بناء آن از باب استصناع سوال نمودید که قبلاً در این مورد جواب داده بودیم که خرید خانه قبل از بناء آن هرچند که مواصفات آن مشخص شود تحت باب سلم نرفته و خرید آن جائز نیست و هم‌چنان از باب استصناع به حساب نمی‌آید و اکنون آنرا واضح می‌سازیم:

اولاً: فروش آن‎چه که در تحت ملکیت انسان نباشد جائز نمی‌باشد و در این مورد احادیث بسیاری وارد شده و از جملۀ این احادیث قرار ذیل اند:

ترمذی در سنن خود از حکیم بن حزام روایت نموده که وی گفته است: «من در نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم آمدم و گفتم مردی در نزدم آمد و در مورد بیع شیء معدوم سوال نمود و گفت من شیء معدوم را می‌خرم و بعداً آنرا به فروش می‌رسانم.» رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«لَا تَبِعْ مَا لَيْسَ عِنْدَكَ»

ترجمه: چیزی که در نزد تو نیست(یعنی مالکیت آنرا ندارید) نفروش.

ترمذی از عبدالله بن عمرو روایت نموده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«لَا يَحِلُّ سَلَفٌ وَبَيْعٌ، وَلَا شَرْطَانِ فِي بَيْعٍ، وَلَا رِبْحُ مَا لَمْ يُضْمَنْ، وَلَا بَيْعُ مَا لَيْسَ عِنْدَكَ.»

ترجمه: معامله سلف و بیع؛ حلال نیست و دو شرط در یک معامله جایز نیست و معامله به شرط سود و فایده در کالایی که در اختیار ندارد و هیچ تضمنی هم بر تحویل آن نمیپذیرد، و فروش کالایی که در اختیار فروشنده نیست(هنوز تحویل نگرفته) جایز نیست.

بناءً تا وقتی‌که خانه و منزل اعمار نشود فروش آن جواز ندارد؛ زیرا خانه تا هنوز اعمار نشده، بلکه تا هنوز مبیعه یعنی منزل موجود نمی‌باشد، پس برای این‌که بیع صحیح شود، واجب است که منزل موجود گردد؛ چنان‌که ساختار ظاهری آن یعنی ستون و پایه‎اش موجود شود چیزی‌که عرفا به آن خانه اطلاق شده و قابلیت تسلیم را داشته باشد.

ثانیاً: در این زمینه نصوصی وارد شده که دو مورد را از بیع معدوم استثناء نموده که این دو مورد بیع سلم و بیع استصناع هستند؛ اما این دو نوع بیع استثناء شده بر منازل و خانه مصداق ندارد و بیان این مسئله قرار ذیل است:

  1. بیع سلم: بیع سلم بیعی است که شخص بدل موجود را در بدل مشخص غیر موجود معامله می‌کند؛ یعنی مشتری مالی را به عنوان ثمن پرداخت می‌کند تا در آینده در زمان مشخص مبیعه و کالا را قبض نماید و این بیع شرعاً جائز بوده و تنها در مکیلات، موزونات و معدودات جائز است؛ چنانچه این مسئله در جزء دوم کتاب شخصیه بیان شده و قرار ذیل است: «جواز بیع سلم به سنت ثابت شده است، از ابن عباس رضی الله عنهما روایت شده:

«قَدِمَ النَّبِيُّ الْمَدِينَةَ وَهُمْ يُسْلِفُونَ فِي الثِّمَارِ السَّنَةَ وَالسَّنَتَيْنِ فَقَالَ: مَنْ أَسْلَفَ فِي تَمْرٍ فَلْيُسْلِفْ فِي كَيْلٍ مَعْلُومٍ وَوَزْنٍ مَعْلُومٍ إِلَى أَجَلٍ مَعْلُومٍ»

(مسلم)

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه و سلم در مدینه آمدند و مردم مدینه تا دو سال در میوهجات بیع سلم می‌کردند و رسول الله صلی الله علیه وسلم(در برابر این معامله‎شان سکوت نموده) فرمودند کسی‌که در خرما سلف(بيع نسيه) می‌کند باید در پیمانۀ مشخص، وزن مشخص و تا وقت مشخص سلف کند.

از عبدالرحمن بن ابزی و عبدالله بن ابی اوفی روایت شده که گفته است:

«ُنَانُصِيبُ الْمَغَانِمَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم فَكَانَ يَأْتِينَا أَنْبَاطٌ مِنْ أَنْبَاطِ الشَّأْمِ فَنُسْلِفُهُمْ فِي الْحِنْطَةِ وَالشَّعِيرِ وَالزَّبِيبِ إِلَى أَجَلٍ مُسَمَّى، قَالَ: قُلْتُ أَكَانَ لَهُمْ زَرْعٌ أَوْ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ زَرْعٌ؟ قَالَا: مَا كُنَّا نَسْأَلُهُمْ عَنْ ذَلِكَ.»

(بخاری)

ترجمه: ما به همرای رسول الله صلی الله علیه وسلم به غنایم می‌رسیدیم از کشاورزان شام نزد ما می‌آمد، گفت ما مردم مدینه در گندم، جو و کشمش در میعاد مشخص سلف می‌کردیم، سوال نمودم که آیا زراعت داشتند و یا نداشتند گفتند، از این مسئله سوال نکردیم.

و در روایت دیگری چنین آمده است:

«إِنَّا كُنَّا نُسْلِفُ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم وَأَبِي بَكْرٍ وَعُمَرَ فِي الْحِنْطَةِ وَالشَّعِيرِ وَالزَّبِيبِ وَالتَّمْرِ إِلَى قَوْمٍ مَا هُوَ عِنْدَهُمْ.»

(ابوداود)

ترجمه: ما در زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم، ابوبکر و عمر رضی الله تعالی عنهما در گندم، جو، کشمش و خرما از قومی که از این اجناس ‌داشتند سلف می‌کردیم.

پس این احادیث دلیل اند بر جواز سلم؛ اما باید واضح گردد که در کدام اشیاء سلم جواز و در کدام اشیاء جواز ندارد؟ در حدیث و اجماع صحابه واضح گردیده که سلم بیع چیزی است که هنوز ملک شخص نبوده و ملکیت شخص بالای آن تکمیل نشده است که این دو نوع بیع، ممنوع است و بیع سلم به اساس نص از قاعدۀ عدم جواز بیع شیء معدوم، استثناء گردیده است، لذا چیزی‌که سلم در آن جواز دارد باید منصوص باشد و با مراجعه در نصوص در می‌یابیم که مکیلات، موزونات و معدودات در مصداق بیع سلم قرار می‌گیرند. اما جواز بیع در مکیلات وموزونات به دلیل حدیث ابن عباس رضی الله عنهما است که گفته است:

«قَدِمَ النَّبِيُّ صلی الله علیه و سلم الْمَدِينَةَ وَهُمْ يُسْلِمُونَ فِي التَّمْرِ السَّنَتَيْنِ وَالثَّلَاثَ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: مَنْ أَسْلَفَ فَلْيُسْلِفْ فِي ثَمَنٍ مَعْلُومٍ، وَوَزْنٍ مَعْلُومٍ إِلَى أَجَلٍ مَعْلُومٍ.» (بدایة المجتهد و نهایة المقتصد نوشتۀ ابن رشد)

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه و سلم در مدینه آمد و مردم مدینه در طی دو الی سه سال سلم می‌نمودند، رسول الله صلی الله علیه وسلم(بیع سلم را مانع نشده بلکه) فرمودند کسی‌که سلم می‌نماید باید با ثمن معین، وزن معین و وقت معین سلم نماید.

در روایت دیگری از ابن عباس رضی الله عنهما آمده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«مَنْ أَسْلَفَ فِي شَيْءٍ فَفِي كَيْلٍ مَعْلُومٍ وَوَزْنٍ مَعْلُومٍ إِلَى أَجَلٍ مَعْلُومٍ»

(بخاری)

ترجمه:کسی‌که سلف می‌کند باید در پیمانۀ معلوم، وزن معلوم و مدت معلومی سلف کند.

بناء این احادیث دلالت دارد مالی‌که سلم می‌شود باید از جمله اشیاء مکیل و موزون باشد؛ اما جواز سلم در معدودات به اساس اجماع صحابه است که در مطعومات ثابت شده است، اجماع صحابه را در این خصوص ابن منذر نقل نموده و بخاری روایت کرده و گفته است "شعبه" برای ما گفت، محمد یا عبدالله ابن ابی المجالد برای ما خبر داد:

«اخْتَلَفَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ شَدَّادِ بْنِ الْهَادِ وَأَبُو بُرْدَةَ فِي السَّلَفِ فَبَعَثُونِي إِلَى ابْنِ أَبِي أَوْفَى رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فَسَأَلْتُهُ فَقَالَ: إِنَّا كُنَّا نُسْلِفُ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم وَأَبِي بَكْرٍ وَعُمَرَ فِي الْحِنْطَةِ وَالشَّعِيرِ وَالزَّبِيبِ وَالتَّمْرِ»

ترجمه: عبدالله بن شداد، ابن هادی و ابو بردة در مورد سلف با ما اختلاف نموده مرا به سوی ابن ابی اوفی رضی الله عنه فرستاد و من در این خصوص از ابن ابی اوفی سوال نمودم او گفت: ما در زمان رسول الله صلی الله علیه و سلم، ابوبکر و عمر رضی الله عنهما در گندم، جو، کشمش و خرما سلف می‌نمودیم.

این روایات دلالت دارند که سلم در مطعومات جائز است؛ اما مطعومات خالی از سه حال نیست یا مکیل است یا موزون و یا هم معدود، پس حکم ارتباط به مکیلات، موزونات و معدودات دارد که توسط آن مطعومات مشخص می‌گردد؛ مانند: ارتباط قبض به این چیزها که نیاز به قبض دارد و مانند ارتباط ربا به کیل، وزن و عدد، وقتی‌ از کیل، وزن و عدد بیشتر شود ربا محسوب می‌شود. و سلم نیز تعلق به مکیل، موزون و معدود دارد و در حدیث صراحت دارد که در مکیلات وموزونات سلم جائز است؛ اما از معدودات یادی نکرده است، ولی اجماع صحابه معدودات را نیز داخل سلم نموده و لازم است که اشیاء مسلم بها صفات مشخص داشته باشد؛ مانند: گندم حورانی، خرمای برنی، پنبۀ مصری، ابریشم هندی و زیتون ترکی و هم‌چنان لازم است که با وزن و پیمانۀ مشخصی باشند از قبیل صاع شامی، رطل عراقی، کیلوگرام و لیتر، یعنی لازم است که پیمانه و میزان معروف و مشخص باشد.» ختم متن جزء دوم کتاب شخصیه

بناءً بیع سلم تنها در مکیلات، موزونات و معدودات جائز، اما شناخت این‌که چگونه اموال از جملۀ مکیلات، موزونات و معدودات است ارتباط به واقعیت امول دارد که آیا از جملۀ اموال مثلی است و یا از اموال قیمی؟

اموال مثلی اموالی هستند که توسط پیمانه، وزن و یا عدد خرید و فروش می‌گردند، یعنی در بازار به صاع مشخص، کیلو و یا عدد به فروش می‌رسند؛ مانند: سیب، پرتقال، خربوزه و غیره که در این اشیاء بیع سلم جائز است، چنانچه که قبلاً متن کتاب شخصیه را تذکر دادیم و هم‌چنان در کتاب روضة الطالبین نوشتۀ "نووی" تحت عنوان "مواصفات مثلی وجوه مختلفی است" در جزء پنجم صفحه‌ها ۱۸ و ۱۹ این کتاب، "نووی" پنج وجه را برای مشخص نمودن مثلی ذکر نموده است و در اخیر این بحث گفته است: «صحیح‌تر وجه دوم است؛ اما بهتر این است که گفته شود مثلی چیزی است که کیل و وزن آن‎را شامل شده و بیع سلم نیز در همین چیزها جائز است.» ختم متن کتاب روضة الطالبین

اما اموال قیمی اشیاء است که توسط پیمانه، وزن و عدد به فروش نمی‌رسند؛ مانند: خانه، چون هر خانۀ به اعتبار موقعیت، شکل اعمار، نزدیکی و دوری آن از بازار به فروش می‌رسد، لذا ممکن نیست که خانه در بیع سلم داخل شود، زیرا خانه از جملۀ مکیلات، موزونات و معدودات نیست و از جملۀ اموال مثلی نمی‌باشد. بناءً فروش خانه غیر اعمار شده در داخل بیع سلم نیامده و دلائل بیع سلم بر آن مصداق پیدا نمی‌کند، بناء احادیث نهی کننده از بیع معدوم و غیر مملوک در قسمت خانه مصداق دارد.

  1. استصناع: استصناع در لغت مصدر استصنع الشی است، یعنی آن‎را به ساخت شیء فراخواند، گفته می‌شود "اصطنع فلان بابا " یعنی فلان شخص دروازۀ را ساخت، چنانچه گفته می‌شود "اکتب" یعنی آن‎را امر به کتابت نمود. «لسان العرب و تاج العروس مادۀ "صنع" لذا شخص مستصنع قبل از ساخت شیء از صانع می‌خواهد که برایش چیزی را به صورت محدود و مشخص، در برابر ثمن مشخص و با کیفیت و صفات مشخصی ساخته و تسلیم نماید و این نوع بیع از بیع معدوم استثنائی است دلیل این مسئله در کتاب نظام اقتصادی ذکر شده است.

استصناع آن است که شخص طلب ساخت ظرف، موتر یا دیگر اشیائی‌که در باب صنعت داخل می‌شود نماید، استصناع در سنت ثابت و جائز است رسول الله صلی الله علیه وسلم طلب ساخت انگشتر را نمود از انس رضی الله تعالی عنه روایت شده است که فرمود:

«صَنَعَ النَّبِيُّ صلی الله خَاتَماً»

یعنی برای رسول الله صلی الله علیه وسلم انگشتری ساخت.

 از عبد الله بن عمر روایت شده:

«أَنَّ النَّبِيَّ اصْطَنَعَ خَاتَماً مِنْ ذَهَبٍ»

رسول الله صلی الله علیه و سلم خواهان ساخت انگشتری از طلا گردید. 

(این دو حدیث را بخاری روایت کرده است.)

و هم‌چنان از سهل روایت است که گفت:

«بَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ إِلَى امْرَأَةٍ أَنْ مُرِي غُلَامَكِ النَّجَّارَ يَعْمَلُ لِي أَعْوَاداً أَجْلِسُ عَلَيْهِنَّ»

(بخاری)

رسول الله صلی الله علیه وسلم نزدم زنی فرستاد و گفت غلام خود را امر کن که برایم چوب‌های بسازد تا بالایش بنشینم.

مردم در زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم استصناع می‌نمودند؛ ولی رسول الله صلی الله علیه وسلم در برابر این عمل شان‎ سکوت نموده که سکوت رسول الله صلی الله علیه وسلم تائید عمل‌کرد مردم مدینه در باب استصناع است و تائید و عمل‌کرد رسول الله صلی الله علیه وسلم دلیل شرعی است.

چیزی‌که بالای آن عقد استصناع صورت گرفته انگشتر، منبر، خزانه، موتر و دیگری اشیاء قابل صنعت هستند و به این ترتیب این اشیاء از باب بیع است نه از باب اجاره؛ اما در صورتی‌که مستصنع مواد خام را نزد صانع آورد و از صانع خواست که چیزی برایش بسازد این مسئله از باب اجاره است.

از آن‌جائی‌که صنعت بخش مهمی از اساسات زندگی اقتصادی برای هر ملت و هر جامعۀ قرار گرفته خلاف حالت قبلی که صنعت تنها منحصر به صنعت دست بود، وقتی انسان به آلات جدید دست پیدا کردند این آلات صنعتی به تدریج جای صنعت دستی را گرفت، وقتی اکتشافات جدید آمد باعث انقلاب بزرگی در بخش صنعت گردیده و تولیدات صنعتی رشدی عجیب نمود در حدی‌که در ذهن کسی چنین چیزی خطور نکرده و امروزه صنعت جدید توسط آلات صنعتی اساس زندگی اقتصادی را تشکیل می‌دهد.

احکام مربوط به صنعت جدید و صنعت دستی از چند حالت خالی نیست یا از احکام شرعی است و یا از احکام اجاره، بیع و تجارت خارجی، اگر صنعت جدید باشد، گاهی مال فرد است که این حالت به ندرت اتفاق می‌افتد، غالباً در تولیدات صنعت جدید چندین فرد اشتراک دارد که در این صورت احکام شرکت‌های اسلامی بالایش مصداق دارد؛ اما از ناحیه کاری اداری، کارگر، صنعت و یا دیگر بخش‌هایش احکام اجاره بر آن قابل تطبیق است؛ ولی از ناحیۀ تولید، احکام بیع و تجارت خارجی بر آن مصداق دارد که در این معامله تدلیس، غبن و احتکار ممنوع می‌باشد، مثلی‌که تسعير(قيمت بالا كردن) ممنوع است؛ اما سفارش به تولید چی کوچک باشد و چی بزرگ، احکام استصناع بر آن قابل تطبیق است و شریعت در این مورد مستصنع را به الزام و یا عدم الزام آنچه که برایش ساخته شده ملزم می‌سازد.» ختم.

فقهاء در مورد استصناع اختلاف نظر نموده، بعضی از فقهاء به مواد صنعتی تمرکز نموده و گفتند باید مطابق به تخصص صنعت استعمال شود و این طبقه از فقهاء بر چیزی‌که تولید می‌شود توجه نکرده اند، خواه مادۀ صنعت مثلی باشد و یا قیمی، یعنی مطابق این دیدگاه فرقی نمی‌کند که مصنوع زره باشد یا لباس و یا هم موتر فرق نمی‌کند، از منظر این دیدگاه، حکم شرعی بر مواد صنعت تمرکز شده و لازم است که طبق این دیدگاه در نزد اهل تخصص صنعت معروف بوده و مواد از مواد مصنوعه باشد. بناء استصناع در باب سلم داخل نیست؛ بلکه این نوع خاصی از بیوع است که قبل از وجود مصنوع عقد آن تکمیل شده است.

بناء گفته می‌شود که استصناع با توجه اختلاف نظر بین حنابله و احناف غیر از سلم است: حنابله می‌گویند استصناع بیع کالای غیر موجود است که به صورت بیع سلم نمی‌باشد بناء در این دیدگاه وقتی از بیع استصناع  صحبت می‌شود به صورت کلی به بیع و شروط بیع رجوع می‌گردد. (کشاف القناع جلد ۳ صفحه ۱۳۲ انصار السنة المحمدیة)

اما دیدگاه احناف با دیدگاه حنابله متفاوت است، احناف در بین خودشان در این زمینه اختلاف نظر دارند، بعض از احناف بیع استصناع را بیع جداگانۀ دانسته و در باب سلم داخل نمی‌سازند. «وقتی شخصی برای کسی می‌گوید برایم چیزی به این قدر درهم بساز و صانع سفارش آن شخص را می‌پذیرد در نزد احناف بیع استصناع منعقد می‌گردد» (مبسوط سرخسی جلد ۱۲ صفحه ۱۳۸السعادة) بعضی از احناف بیع استصناع را با تفاوت زمانی داخل باب سلم می‌سازند.

 استصناع به صورت کلی با سلم موافق است پس در بیع سلم تعهد و ذمه داری شخص آجل مشخص می‌شود و همین نکتۀ است که باعث شده تا احناف بحث استصناع را ضمن مبحث سلم بدانند. و همین چیزی است که مالکی‌ها و شوافع به آن باور دارند، با تفاوت این‌که سلم عام بوده و شامل مصنوع و غیر مصنوع می‌شود، ولی استصناع خاص است و تنها شامل همان چیزی است که برای صنعت و ساخت شرط شده است، در سلم پرداخت ثمن به صورت تعجیل شرط است، ولی در استصناع در نزد بیشتر فقهاء حنفی شرط نیست. (منبع: فتح القدیر جلد ۵ صفحه ۲۵۵، بدائع جلد ۶ صفحه ۲۶۷۷، مبسوط جلد ۱۲ صفحه ۱۳۸ و مابعد آن)

مالکی‌ها و شوافع وقتی از عقد سلف صحبت می‌نمایند استصناع را در غیر از اشیاء صنعتی به سلم ملحق ساختند و تعریف و احکام استصناع را از سلم گرفتند (روضة الطالبین جلد ۴ صفحه ۲۶ و مابعد آن کتاب‌خانۀ اسلامی، مهذب جلد ۱ صفحه‌های ۲۹۷ و ۲۹۸ چاپ عیسی الحبلی)

از بیان ذکر شده واضح می‌گردد که استصناع بر تعمیرات و ساختمان‌ها مصداق پیدا نمی‌کند، خواه تمرکز بر مواد صنعتی باشد و خواه بر خود مصنوعه، چون حقیقت لغوی و حقیقت عرفی کلمۀ استصناع بر ساختمان‌ها منطبق نمی‌گردد.

 لذا قبل از اعمار و ساخت منازل و قبل از این‌که پایه، ستون و سقف آن و یا چیزی دیگری که بر وجود آن دلالت کند جائز نمی‌باشد، برعکس، همان نهی بیع معدوم بالای ساختمان‌ها مصداق دارد و به همین دلیل عقد بیع بر آن شرعاً جائز نمی‌باشد.

این نظری است که من آن را ترجیح می‌دهم، الله سبحانه و تعالی عالم‌تر و در کارش با حکمت‌تر است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم مصطفی اسلام

ادامه مطلب...

چند درس و عبرت از فتح قسطنطنیه

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

#فتح قسطنطنیه

#قسطنطنیه

 اول: فتح قسطنطنیه به یاد می‌آورد که همه مسلمانان یک امت واحد هستند، صلح و جنگ‌شان یکی است و به یاد آورنده‌ای این است که متفرق و پارچه شدن امت اسلامی به کشورهای کوچک، فقط منافع استعمارگران را تأمین می‌نماید، و این که جنگ نژادی، مذهبی و قبیلوی تنها به نفع دشمنان امت تمام می‌گردد و بس. یقیناً وحدت ما تحت چتر یک دولت واحد، هسته‌ای فتوحات و به اکمال رساندن بشارت‌های نبوی صلی الله علیه وسلم است.

دوم: فتح قسطنطنیه برای ما می‌آموزاند که کشورهای قَطَری-عربی کشورهای نازا(و جامد)  هستند که هیچ سودی ندارند؛ بلکه بارِ دوش اهالی خود هستند. اسلام برای رهبری و برای این آمده است که به جهانیان حمل شود؛ اما کشورهای سایکس پیکو، کشورهای ضعیفی هستند که توان حمل اسلام و پشتیبانی از خود را ندارند. بدون شک راز قوت و قدرت‌مندی امت محمد صلی الله علیه وسلم، دین اسلام و یکپارچگی شان تحت چتر یک دولت واحدی است که در آن اختیار مسلمانان در دست خودشان باشد؛ نه در دست غرب.

سوم: فتح قسطنطنیه که به دست آن امیر جوان (21 ساله) انجامید، ما را به این رهنمایی می‌کند که این امیر افرادی را دریافت که از آن اطاعت می‌کردند و از هیچ دستور او سرپیچی نمی‌کردند. رسول الله صلی الله علیه وسلم -در حدیث بشارت فتح قسطنطنیه- توأم با مدح امیر، ارتش آن را نیز مدح کرده و فقط نگفته: «فَلَنِعْمَ الْأَمِيرُ أَمِيرُهَا (چی نیکو امیری‌ست امیر آن)» بلکه افزوده است:«وَلَنِعْمَ الْجَيْشُ ذَلِكَ الْجَيْشُ(و چی نیکوست آن ارتش)». اطاعت ارتش از امیرش و گوش فرا دادن‌شان به دستورات و دیدگاه امیر از مهم‌ترین اموری بود که آن‌ها را به هدف‌شان –فتح قسطنطنیه- رساند.

چهارم: فتح قسطنطنیه به یاد ما امت مسلمه امور متعددی را می‌آورد که مهم‌ترینش این است که ما انسان هستیم، گاه کار درست انجام  می‌دهیم و گاه اشتباه می‌کنیم؛ اگر اشتباه کنیم –چنانچه در گذشته مغول و صلیبی‌ها ما را اشغال کرده بودند- دشمنان امروزی امت بر ما غالب می‌گردند، و اگر کار درستی انجام دهیم -همانند گذشته- امت پیروزی و فتوحات می‌گردیم. ما می‌توانیم از اشتباهات خود جلوگیری کنیم، اما به دو شرط؛ اول: به ترک اشتباهات و گناهان خود، به حق و با اخلاص عزم راسخ داشته باشیم. دوم: بدانیم ما  بدون دولت اسلامی یتیم‌هایی هستیم.

برگرفته از مجله الوعی

مترجم: حمزه "پارسا"

ادامه مطلب...

تبدیل شدن ارتشِ ترک از فاتحین به قاتلین کرایی!

(ترجمه)

خبر:

نظر به گزارش روزنامۀ "احوال ترکیه" در جریان درگیری‌های لیبی 3 سرباز ترک کشته شده و 6 تن دیگر زخم برداشته اند. روزنامه افزوده است که اجساد سربازان ترکی به فرودگاه "مصراته" مواصلت ورزیده و بزودی توسط هواپیمای ویژۀ ترکی به ترکیه انتقال داده خواهند شد.

روز چهارشنبه روزنامۀ "حرییت" ترکی بیانات رئیس جهمور ترکیه را نقل نموده که گفته است: «ترکیه جهت حمایت از حکومت وفاق ملی لیبی 35 سرباز به آن‌جا فرستاده است؛ اما آن‌ها در درگیرها دخیل نخواهند شد.»

نظر به گفته‌های اردوغان که روزنامۀ مذکور به روز چهارشنبه نقل نموده، تا آن روز فرستادن 35 سرباز به لیبی انجام شده است. اردوغان تأکید نموده است که «سربازان که بزودی عازم لیبی می‌شوند هرگز در درگیرهای لیبی شریک نخواهند شد.» این درحالی‌ست که مقامات ترکی بارها از آموزش و مشوره‌دهی نیروهای حکومت وفاق ملی سخن گفته اند. (منبع: العربیه نت)

تبصره:

رحمت الله شامل حال سده‌های باد که سپاه اسلام بطور عام و سپاه عثمانی بطور خاص از زمان که محمد فاتح قسطنطنیه را در سال 857 هجری فتح نمود، پیام‌آور عدل و مهربانی بود، پیام ویژه‌ای که بشر را از عبادت انسان می‌رهانید و به عبادت پروردگار انسان سوق می‌داد، پیامی‌که انسان را از ظلم سایر ادیان به عدل اسلام جهت می‌داد و در نهایت پیامی‌که انسان را از تنگی دنیا به فراخنای آخرت می‌کشاند؛ اما امروز ارتش مسلمان ترکیه ارتش مزد بِگِیر و کرایی شده که در راه حفاظت چوکی‌های کج شده‌ای رهبرانِ خائنِ که قبل از منافع آن‌ها به منافع دشمنان‌شان می‌اندیشند، می‌جنگد؛ رهبرانی‌که منافع مردم خود را نادیده گرفته و در فکر منافع و مصالح غرب جنایت‌کار و قاتل کودکان، زنان، کهن‌سالان و جوانان استند. سربازان ترک جهاد برای دفاع از مسلمانان سوریه و عراق را ترک نموده و هم‌پیمان جنایت‌پیشه‌گان صلیبی امریکایی- روسی و اجیران‌شان شده اند. هنوز خون مظلومین سوریه از دست آن‌ها پاک نشده بود که اردوغان برای خوش‌خدمتی به امریکا و تسلط آن بر لیبی و دارایی‌های آن، آن‌ها را به لیبی فرستاد، این همان سیاست خبیثانۀ دولت ترکیه است که در سوریه عملی نموده بود و اکنون می‌خواهد که در لیبی نیز تطبیق‌اش نماید.

ای سرباز مسلمان ترک! آیا وظیفه و مسؤولیتت همین است؟ این‌که بجای جنگیدن با دشمنان مسلمان‌ها با خود آن‌ها بجنگی؟ این‌که برای حقوق و امتیازاتی بجنگی که شاید بدست‌اش بیاوری و یا نه و مرگی را در پیش روی داری که هرلحظه همراهیت می‌کند؟ آیا از خود نپرسیده‌ای که پس از مرگ چی خواهد بود؟ با پروردگارت چگونه روبرو خواهی شد در حالی‌که خون مسلمانان را ریخته‌ای؟ به پروردگارت چی پاسخی خواهی داد زمانی‌که از تو بپرسد چرا فلان و فلان را کشتی؟ آیا فکر کرده‌ای که چند دالری که بدست می‌آوری تو را از عذاب دردناک الله بی‌نیاز نمی‌سازد؟ این چی تجارت زیان‌باریست که با رهبران جنایت‌کار خود بسته‌ای؟ کمترین میزان که یک انسان در آخرت پاداش می‌برد، ده برابر دنیا است، آیا این پاداش بزرگ را قربانی هزران دالر و یا برخی امتیازات دنیا می‌سازی؟ خردهای‌تان کجاست ای سربازان و ای فرماندهان ارتش؟

تفاوت میان تو و قاتل کرایی که در شرکت بلک واتر امریکایی و فاغذر روسی به کرایه گرفته شده اند در چیست؟ بلی! اردوغان و امثال‌اش از سربازان‌شان قاتلین کرایی ساخته اند که از قاتلین کرایی شرکت‌های خاص تفاوتی ندارند. دولت‌های موجود در سرزمین‌های اسلامی شرکت‌های شده اند که حکام جنایت‌پیشه آن‌ها را به نفع شرکت‌های بزرگ‌تر که مالکان آن‌ها در قصر سفید، کرملین و قصرهای ریاست جمهوری و شاهی زندگی می‌کنند، رهبری می‌نمایند.

آیا ارتش ترکیه اشتیاق این را ندارد که همانند محمد فاتح به دنبال فتح سرزمین‌های کفری، گسترش اسلام و تحقق بشارت‌های پیامبر صلی الله باشد؟ بشارت‌های که پیرامون جنگ با یهود و شکست آن‌ها و فتح روم داده بود. آیا در این واقعیت تاریک و فاسد کسی وجود ندارد که از زیر آوار سرِ خود را بلند نماید و همانند انصار ایستاد شود و با خلیفۀ راشد بر منهج نبوت بیعت نماید و پاداش دنیا و اجر آخرت را بدست آورد و جهان را از حالت ویرانِ تباه کننده نجات دهد؟

به یقین در پی تحقیق بشارت پیامبر صلی الله علیه پیرامون فتح قسطنطنیه، بشارت‌های دیگری نیز وجود دارد، مانند بازگشت خلافت راشدۀ دوم بر منهج نبوت که برای امت عزت‌اش باز می‌گرداند و ظلم را از آنان دور ساخته و آن‌ها را بهترین امت روی زمین می‌سازد و دولت خلافت دولت اول جهان خواهد بود. دیدن فردا نزدیک و نصرت الله آمدنیست.

نویسنده: نجاح السباتین- ولایه اردن

مترجم: منیب حمیدی

ادامه مطلب...

کدام یکی از این دو شهر، نخست فتح می‌گردد؟

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

حاکم در مستدرک و غیر از او، از عبدالله ابن عمرو نیز روایت نموده‌اند که می‌گفت: درحالی‌که ما در اطراف رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم جمع بودیم و می‌نوشتیم، کسی از رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم پرسید: کدام یک از شهرها نخست فتح می‌گردد، قسطنطنیه و یا روم؟ رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمودند:

«مَدِينَةُ هِرَقْلَ تُفْتَحُ أَوَّلاً؛ يَعْنِي قُسْطَنْطِينِيَّةَ»

ترجمه: شهر هِرَقل؛ یعنی قسطنطنیه، نخست فتح می‌گردد.

حدیثِ فوق حدیثِ صحیح و مشهوری‌ست که بسیاری از مسلمان‌ها آن را شنیده‌، تا اکنون نیز می‌شنوند و در میان مسلمانان شهرت به‌سزایی یافته که پیرامون آن افراد زیادی چیزهایی نوشته‌اند. خواستم مکثی پیرامون معانی این حدیث داشته باشم؛ البته معانی عمیق‌تر و فراتر از بشارت رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم.

پرسش فوق معنا و بُعد عقیدوی دارد. از دید ساختار لغوی جای غور و بررسی را داشته و دلالت بر عمق فکری و عقیدوی پرسش‌گر دارد. زمانی‌که پرسش‌گر پیرامون یک قضیه غیبی پرسشی را مطرح می‌کند، انسان تصور می‌کند که شکل و صورت پرسش‌اش باید بدین‌گونه باشد: یا رسول‌الله آیا هردو شهر فتح می‌شود و یا یکی از آن‌ها؟ و یا بدین‌شکل: آیا به‌حدی از قوت و توانایی خواهیم رسید که یکی از دو شهر و یا هردوی آن‌ها را فتح نماییم؟ و یا هم به اشکال دیگری که بیان‌گر واقعیت و قدرت فعلی باشد. اما پرسشی‌که پیرامون فتح یکی از دو شهر (روم و قسطنطنیه) توسط یکی از یاران پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم مطرح شد، از قوت، امکانات و نحوۀ فتح این شهرها نبود؛ بلکه پرسش این مفهوم را می‌رساند که این دو شهر حتماً فتح خواهد شد؛ اما پرسش‌گر می‌خواهد بداند که کدام یکی از این دو شهر، نخست فتح خواهد شد. این نهایتی از درجه‌های بالای یقین و اعتماد نسب به‌نبوت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم را نشان می‌دهد.

هم‌چنان این پرسش معنا و بُعد سیاسی هم دارد و آن این‌که نگرش سیاسی مسلمانان در سطح بالایی قرار داشته، از اوضاع و احوال اطراف‌شان واقف بوده، به آن توجه می‌نمودند و می‌دانستند که آن دو شهر از قلعه‌های محکم روم به‌شمار می‌روند که اگر آن دو فتح شوند، نصرت آشکاری شامل حال مسلمان‌ها خواهد شد و دین اسلام به اقصای نقاط دنیا پخش خواهد شد که پس از آن کسی را توانایی ایستادن در مقابل این دین نخواهد بود. این بیان‌گر آن است که مسلمانان به‌فهم دین‌شان رغبت داشته و می‌کوشیدند که آن را به‌گوشه‌گوشۀ دنیا برسانند.

این حدیث تنها یک بشارت را با خود نداشته؛ بلکه بشارت‌ها را دارد و الله سبحانه‌وتعالی به‌هدف‌اش از همه داناتر است. این در قرآن کریم با دلالت قوی‌تر از حدیث به‌اثبات رسیده است. الله سبحانه‌وتعالی می‌فرماید:

﴿هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ﴾

[توبه: 33]

ترجمه: الله ذاتی‌ست که پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاده تا این دین را بر سایر ادیان غالب سازد، هرچند مشرکان نپسندند.

در این آیت اثبات برتری دین اسلام بر سایر ادیان است و این نص هرچند به‌صورت اخبار آمده است؛ اما از آن طلب نیز دانسته می‌شود؛ یعنی از مسلمانان خواسته شده که برای اظهار و غلبۀ این دین بر سایر ادیان فعالیت داشته باشند. از جهت دیگر این اسلوب قرآن، بیان‌گر بلاغت بلند و بالای قرآن است که از اسلوب بشارت و خوش‌خبری کار گرفته، تا دل‌های مسلمانان را اطمینان و آرامش داده و روح امید، تشویق به‌عمل و عدم تنبلی را در میان‌شان بدمد. این تفسیر و تعبیری‌ست که اصحاب، تابعین و تبع تابعین داشتند و برای فتح و محاصرۀ شهر از آغاز خلافت اسلامی اقدامات عملی نمودند؛ تااین‌که الله سبحانه‌وتعالی برای فتح آن، امیری را آماده کرد که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم در ستایش آن فرموده بود:

«لَتُفْتَحَنَّ الْقُسْطَنْطِينِيَّةُ، وَلَنِعْمَ الْأَمِيرُ أَمِيرُهَا، وَلَنِعْمَ الْجَيْشُ ذَلِكَ الْجَيْشُ»

(رواه احمد وحاکم)

ترجمه: قسطنطنیه حتماً فتح می‌گردد؛ پس چه نیکو امیری‌ست، امیر آن و چه نیکو ارتشی‌ست آن ارتش.

فتح قسطنطنیه در عهد سلطان محمدِ ثانی به‌انجام رسید که پس از 800 سال از پیش‌گویی و مژدۀ پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم  تحقق یافت و محمد ثانی لقب فاتح را به‌خود اختیار کرد. بلی! فتح نخست که فتح قسطنطنیه بود به‌انجام رسید و به‌زودی فتح روم (ایتالیا) نیز به‌اذن الله سبحانه‌وتعالی به‌وقوع خواهد پیوست. به‌این مژده باید به‌دیدۀ حق و یقین نگریسته شود؛ برای این‌که پس از اندک زمانی از خبر فتح آن آگاه خواهیم شد. اما تحقق فتح دوم، برپایی خلافت راشدۀ دوم، بر منهج نبوت را می‌خواهد و این خود چیزی‌ست که پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وسلم پیرامون آن نیز بشارت داده است. رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم می‌فرماید:

«تَكُونُ النُّبُوَّةُ فِيكُمْ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ، ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا، ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ فَتَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ، ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَرْفَعَهَا، ثُمَّ تَكُونُ مُلْكاً عَاضّاً فَيَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَكُونَ، ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا، ثُمَّ تَكُونُ مُلْكاً جَبْرِيَّةً فَتَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ، ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا، ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةً عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ ثُمَّ سَكَتَ.»

ترجمه: نبوت در میان شما تا زمانی خواهد بود که الله بخواهد؛ سپس هرگاه که ارادۀ برداشتنِ آن را نمود، آن را می‌بردارد؛ پس از آن خلافت بر منهج نبوت خواهد آمد و آن تا زمانی خواهد بود که الله بخواهد؛ بعداً آن را هرگاه که خواست می‌بردارد. در پی آن پادشان به‌دندان‌گیرنده خواهد آمد و تا زمانی خواهند ماند که الله بخواهد. باز آن‌ها را خواهد برداشت هرگاه که ارادۀ برداشتن آن‌ها را نمود؛ سپس پادشاهان جابر و ستم‌گر مسلط خواهند شد و تا زمانی که الله بخواهد خواهند بود و چون خواست آن‌ها را از میان خواهد برداشت؛ پس از آن خلافت بر منهج نبوت خواهد بود، بعد از آن پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم سکوت نمود.

تا اکنون ارزش و اهمیت این بشارت‌ها را احساس می‌کنیم؛ به‌ویژه در این زمان که ملت‌ها یک‌دیگر خود را بر بالای ما فرا می‌خوانند؛ همانندی‌که حیوانات بر بالای ظرف غذا جمع می‌شوند و قسم به‌پروردگار که ما همانند کفِ روی آب هستیم و این‌حال دگرگون نخواهد شد؛ مگر این‌که با تلاش‌های مخلصانۀ فرزندان این امت، خلافت اسلامی برپا نشود. رسول صادق و مصدوق فرموده است:

«إِنَّ اللَّهَ زَوَى لِي الْأَرْضَ فَرَأَيْتُ مَشَارِقَهَا وَمَغَارِبَهَا وَإِنَّ أُمَّتِي سَيَبْلُغُ مُلْكُهَا مَا زُوِيَ لِي مِنْهَا» وقال ﷺ: «لَيَبْلُغَنَّ هَذَا الْأَمْرُ مَا بَلَغَ اللَّيْلُ وَالنَّهَارُ وَلَا يَتْرُكُ اللَّهُ بَيْتَ مَدَرٍ وَلَا وَبَرٍ إِلَّا أَدْخَلَهُ اللَّهُ هَذَا الدِّينَ بِعِزِّ عَزِيزٍ أَوْ بِذُلِّ ذَلِيلٍ عِزّاً يُعِزُّ اللَّهُ بِهِ الْإِسْلَامَ وَذُلّاً يُذِلُّ اللَّهُ بِهِ الْكُفْرَ.»

ترجمـه: الله سبحانه‌وتعالی زمین را برایم جمع نمود که من شرق و غرب آن را دیدم و به‌زودی قلمرو امتم در زمین به‌جایی خواهد رسید که برایم جمع شده بود و فرموده است: این امر (دین) به‌جایی خواهد رسید که شب و روز بدان‌جا رسیده است. الله هیچ‌خانۀ گلی و پشمی را نمی‌گذارد؛ مگر این‌که این دین را بدان‌جا خواهد رساند، با عزت دادن عزیز و ذلیل ساختن ذلیل، عزتی‌که الله با آن اسلام را عزت خواهد داد و ذلتی‌که با آن کفر را ذلیل خواهد ساخت.

حزب‌التحریر عزم‌اش را برای زنده ساختن این دید با امت یک‌جا نموده است؛ درعین‌حال می‌خواهد در میان امت این عزم و اراده را زنده نماید تا امت مجد و عزت گذشته‌اش را بازیابد و اقتدار سلب شده‌اش را باز ستاند. امتی گردد که الله سبحانه‌وتعالی پیرامون‌اش گفته است: «بهترین امتی‌که برای هدایت مردم بیرون کرده شده است.»

از الله سبحانه‌وتعالی می‌خواهیم که ما را با عزت اسلام و اهل آن عزیز داشته، کفر را با ذلت اهل آن ذلیل بسازد و این امر بر الله دشوار نیست.

نویسنده: انجنیر یوسف سلامه - آلمان

مترجم: منیب حمیدی

ادامه مطلب...

رهایی این ملت از بحران‌ها و حفظ کرامت‌اش تنها با پیروی از طریقه اسلامی بدست می‌آید

  • نشر شده در عراق

(ترجمه)

تقریباً سه ماه از آغاز جنبش و حرکت مردمی در عراق گذشته است که کثرت‌ و شدت شعله‌اش در میان بخش‌های عظیمی از مردم انتشار یافت، به‌شمول متخصصین بخش‌های مختلف جامعه مانند داکتران/پزشکان، انجینر‌ها/مهندسین، دانشجویان دانشگاه‌ها، افراد قانون‌مند و سیاست‌مدار، تاجران/بازرگانان و نیروهی از افراد بدون شغل با در دست داشتن سند علمی‌شان و هم‌چنین بعضی قبیله‌ها و رهبران قبیله‌ها در ولایات/استان مرکزی و جنوبی- بجز اندک افراد- دیگر تمام شان در تظاهرات مذکور بخاطر حمایت از این قیام مردمی که در نتیجه لبریز شدن صبرشان در مقابل بی‌عدالتی شدید و وضعیت ناگواری‌که از سوی دولت‌های متوالی که توسط کافران در سال 2003م در این سرزمین بنیاد گذاشته شد، قدعلم نموده و برخاستند.

علی‌رغم درهم‌گسیختن و اختلال تقریباً کامل زنده‌گی در چندین تاسیسات یا مناطق کشور، گروه‌های حاکم در قدرت تاکنون جایگاه خود را با استفاده از حیله، مکر و بیانات دروغین و نیز با دادن روحیه کاذب به مردم‌شان مانند این که می‌خواهند واقعیت فاسد را اصلاح می‌نمایند، حفظ نمودند. بناً تمام این ترفندها تنها بخاطر بقای‌شان در قدرت بود و تا این‌که زمام امور را توسط چرخاندن بعضی چهره‌های کثیف، به‌دست بگیرند! ‏با ادامه ترور فزیکی و اختطاف فعالان که توسط گروه‌های نظامی ایرانی صورت گرفت، شمار این معترضان افزایش نخواهد یافت مگر این‌که در موقف کنونی‌شان در مورد رد تمامی احزاب حاکم کشور، بیشتر از این "ثابت قدم" خواهند ماند.

عراق بخاطر تنظیم امور مردمش بدون رهبر شده است؛ چون که رییس جمهور آن استعفا نمود، از سوی دیگر "عالیجناب کشور" رییس جمهور بهرام صالح در میان آتش جوانان انقلابی و در میان فشار‌های احزاب فاسدی که اتهامات مبتنی بر عامل اصلی ویرانی اوضاع کشور را بر گردن حکومت و قاتون اساسی انداخته اند، قرار گرفته است. بناً، باوجود مهلت تعیین شده‌ای قانون‌ اساسی، تاکنون در نصب و واگذرای جانشین نخست وزیر استعفاء کننده عبدالمهدی ناکام مانده اند، که این امر حکومت را در برابر هر مشاهده ‌کننده‌ی اوضاع کشور‌شان، ریشخند و جوکر معرفی نمود.

در مواجهه با این چنین اوضاع ستیزه‌جو و نابسامان، امریکا به یک معمای بدبختی برای غلامانش در عراق تبدیل شده است و امریکا از تانوانی افرادش در مهار معترضین خشمگین خیابان‌ها ناراحت است و با در نظرداشت همین واقعیت - پس از یک سکوت طولانی در ارگان‌ها یا سازمان‌های ایران و نیروی نظامی گسترش‌یافته‌اش در کشور، او یکی از سگ‌های خونخوارش همانا قاسم سلیمانی را قربانی کرد، که همین سگ کثیف خون اکثریت مردم بی‌گناه را در عراق، سوریه، لبنان و یمن ریختانده است. امریکا این عمل را در انتقام از زخم برداشتن غرورش من‌حیث یک ابرقدرت پس از حمله بر سفارتش در بغداد از طرف ملیشه‌های که از یک‌سو در نظارت‌اش بود و از سوی دیگر بخاطر کوشش‌های تند و سبک‌اش با گروه‌های که امریکا و بادارانش را در عراق رد می‌کنند انجام داد، و سوماً -امریکا این عمل را- بخاطر آماده‌سازی و نورمال نگه‌داشتن تنظیم اوضاع در عراق انجام داد که بعداً بتواند با وارد کردن غلام جدیدش در حکومت که چهره‌اش تاکنون بدنام و خدشه‌دار نشده، دولت را برای او واگذار کند، بناً او احتمالاً کشور را از بحران‌های کنونی بیرون می‌کشد.

ای جوانان عزیز انقلابی! طوری‌که ما بر واقعیت رنج‌های‌تان روشنی افگندیم و پرده حقایق را در چشمان‌تان واضحاً باز کردیم، ما هوشیارانه و مخلصانه شما را در برابر نتیجه پیروزی از عقاید کفری در سیاست و در تنظیم امور مردم توسط وهم و فریب دموکراسی کفار و سکولاریسم رسوا کننده، نصیحت و تذکر می‌دهیم که از یک‌سو شما را در خواب و خیالات کاذب‌اش فرو می‌برد و از سوی‌دیگر شما را از راه نجات و هدایت دور می‌کند که الله سبحانه‌و‌تعالی می‌خواهد امت شریعت‌ اسلام حنیف و پاک‌اش را بالای تبلیغ‌کننده‌گان فرقه‌گرایی زشت و نژاد پرستی بدبخت، اجرا کنند. فهلذا دوباره به اسلام تحت عدالت‌، امنیت و زنده‌گی مرفه‌اش بازگشت کنید.

﴿وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَنْ يَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُصِيبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ * أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ﴾

[مائده: 49-50]

ترجمه: و ميان آنان به موجب آنچه الله(سبحانه‌وتعالی) نازل كرده داورى كن و از هوای نفس ایشان پيروى مكن و از آنان برحذر باش مبادا تو را در بخشى از آنچه الله(سبحانه‌وتعالی) بر تو نازل كرده به فتنه دراندازند. پس اگر پشت كردند بدان كه الله(سبحانه‌وتعالی) مى‏‌خواهد آنان را فقط به[سزاى] پاره‏ اى از گناهان‌شان برساند و در حقيقت بسيارى از مردم نافرمانند. آیا آن‌ها حکم جاهلیت را(از تو) می‌خواهند؟ و چه کسی بهتر از الله(سبحانه‌وتعالی) برای قومی‌که اهل یقین اند، حکم می‌کند؟

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه عراق

مترجم: زکریا وهاج

ادامه مطلب...

اهل فترت کی‌ها اند؟

  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش:

السلام عليكم ورحمة الله و بركاته!

شیخ و امیر بزرگوار ما در حفظ الله باشید و الله سبحانه وتعالی شما را در زمین تمکین نصیب فرماید. برایم واضح است که اهل فترت از عذاب الله سبحانه وتعالی در روز قیامت نجات می‌يابند و اهل فترت کسانی اند که برای‌شان رسولی اعزام نشده باشد؛ چنانچه الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا﴾

[اسراء: ۱۵]

ترجمه: و ما (هیچ شخص وقومی را) مجازات نخواهیم کرد؛ مگر این که رسولی (برای آنان مبعوث و) روان سازیم.

ولی برخی احادیث یافت می‌گردد که عرب جاهلیت قبل از بعثت حضرت محمد صلی الله علیه وسلم را کافر خطاب كرده و در زمره‌ی دوزخی‌ها شمرده است؛ از جمله در صحیح مسلم آمده است:

«أن رجلا سأل الرسول صلى الله عليه وسـلم: أين أبي؟ فقال: أبوك في النار، فحزن الرجل، فقال له صلى الله عليه وسـلم: أبي وأبوك في النار»

ترجمه: شخصى از رسول الله صلى الله عليه وسلم سوال نمود كه یا رسول الله(جایگاه) پدرم (در آخرت) کجا است؟ رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود در دوزخ؛ مرد خسته شد رسول الله صلی الله علیه وسلم برايش گفت: پدر من و پدر تو در دوزخ اند.

برعلاه چنین دلایلی دیگر هم وجود داد، پس پرسش این است که بین دو امر چگونه توافق ایجاد شود. جزاکم الله خیر!

پاسخ:

 وعليكم السلام ورحمة الله وبركاته!

  1. پرسش شما از کتاب "شخصیۀ اسلامی" جلد سوم است که زیر عنوان "قبل از ورود شریعت حکمی وجود ندارد" چنین آمده است:

«جائز نیست تا بر اشیاء و افعال حکم شرعی داده شود؛ مگر این‌که دلیل شرعی بر آن فرود آمده باشد. پس قبل از ورود دلیل شرعی بالای افعال و اقوال از دیدگاه حکم قضاوت نمی‌گردد که این حکم شریعت است، بدلیل اين قول الله سبحانه وتعالی: ﴿وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا﴾ و اين فرمودۀ او سبحانه وتعالی: ﴿لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ﴾؛ چون واضح است که حکم بر اشیاء و افعال از دو طریق می‌آید: اول شریعت دوم عقل؛ اما دلیل عقلی در اين‌جا جایگاهى ندارد؛ چون این‌جا حکم از ناحیۀ واجب و تحریم است و عقل توان واجب ساختن و حرام ساختن را ندارد و این مسئله بر آن(عقل) مربوط نیست؛ بلکه مربوط به شریعت است، پس حکم تنها بر شریعت استوار است. معنی کلام چنین است که حکم شریعت قبل از بعثت کاملاً از مردم نفی می‌گردد  و اهل فترت از عذاب الهی در نجات هستند. اهل فترت کسانی اند در وسطِ از بین رفتن رسالتی و بعثت رسالتی دیگر زیست دارند. حکم در مورد آن‎ها همان حکمی کسانی است که هیچ پیامبری به آن‎ها نرسیده باشد؛ مانند: کسانی‎که قبل از بعثت رسول الله صلی الله علیه وسلم زیست، داشتند شامل این گونه حکم می‌گردند.» پایان نقل قول

ازین‌رو مردمانی‌که در وسط بعثت رسول الله صلی الله علیه وسلم و در وسط بعثت پیامبران گذشته زندگی داشته اند از اهل فترت بشمار می‌روند؛ چون رسولی به آن‌ها فرستاده نشده است، این چنین واقعیت بر کسانی است که از جمله مشرکین آن زمان باشند و هیچ پیامبری را پیروی نکرده باشند. اما اهل کتاب آن زمان پیرو رسولی بوده‌اند و پیام الهی برای‌شان رسیده است و بعدها رسالت را تحریف کرده‌اند، ازین‌رو آن‌ها پیروِ یک رسول محسوب می‌گردند و از اهل فترت بشمار نمی‌آیند؛ چون اهل فترت کسانی اند که اصلاً به آن‎ها رسالت نرسیده باشد. بناًء اهل کتاب و هم‌چنین کفار غرب از جمله اهل فترت بشمار نمی‌آیند؛ چون اسلام به آن‌ها رسیده است. پس کفار که در میان مسلمان‌ها زندگی می‎کنند، چگونه از اهل فترت باشند؟ بناء اهل فترت کسانی اند که اصلاً به آن‌ها دعوت نرسیده باشد.

2- اما احادیثی‌که دلالت به این دارند که عرب‌هاى زمان جاهلیت که قبل از بعثت رسول الله صلی الله علیه وسلم مرده اند همه دوزخی اند، و این احادیث با آیت مذکور در مورد اهل فترت در تناقض قرار دارند؛ اين احاديث نظر به اصول بررسى مى‌گردند؛ هرگاه رفع تعارض و جمع ممکن باشد، خوب و اگر ممکن نباشد قول راجح اخذ می‌شود و حدیث مذکور رد می‌شود که از جمله احادیث مذکور چنین تحلیل می‌گردد:

الف) مسلم در صحیح خود از ابوبکر بن ابی‌شیبه که او از عفان و عفان از حماد بن سلمه و او از ثابت و ثابت از انس رضی الله عنه روایت نموده است که:

«أَنَّ رَجُلًا قَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ أَيْنَ أَبِي؟ قَالَ: فِي النَّارِ. فَلَمَّا قَفَّى دَعَاهُ فَقَالَ: إِنَّ أَبِي وَأَبَاكَ فِي النَّارِ»

(مسلم)

ترجمه: مردی گفت: یارسول الله (جایگاه) پدرم (در آخرت) کجا است؟ فرمود در دوزخ؛ زمانی‌که به عقب برگشت؛ رسول الله صلی الله علیه وسلم وی را دوباره خواست وگفت: پدر من و پدر تو در دوزخ اند.

ب) ابن ماجه در سنن خود از زهری و او از سالم و سالم از پدرش یعنی عبدالله بن عمر رضی الله عنه روایت کرده گفت:

«جَاءَ أَعْرَابِيٌّ إِلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه وسـلم فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ أَبِي كَانَ يَصِلُ الرَّحِمَ وَكَانَ وَكَانَ فَأَيْنَ هُوَ؟ قَالَ: فِي النَّارِ. قَالَ: فَكَأَنَّهُ وَجَدَ مِنْ ذَلِكَ. فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، فَأَيْنَ أَبُوكَ؟ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسـلم: حَيْثُمَا مَرَرْتَ بِقَبْرِ مُشْرِكٍ فَبَشِّرْهُ بِالنَّارِ»

(ابن ماجه)

ترجمه: اعرابی‌ نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم آمده سوال کرد: پدرم صله رحم را مراعات و دیگر امور خیر را نیز انجام می‌داد، پس (جایگاه) او در آخرت در کجا است؟ فرمود در دوزخ. راوی می‌گوید: آن مرد در دل خود خسته‏گی احساس ‏کرده گفت: یار رسول الله جایگاه پدر شما در کجا قرار دارد؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: هرکجای به قبری مشرکی گذشتی به جهنمی بودن بشارت اش ده.

بوصیری گفته: سند حدیث صحیح و رجال آن ثقه اند و در زوائد آمده که سند حدیث صحیح است و در حاشیۀ سندی بر سنن ابن ماجه جلد۱، صفحۀ ۴۷۶ و۴۷۷ آمده است: «سیوطی گفته است: حدیث مسلم «إِنَّ أَبِي وَأَبَاكَ فِي النَّارِ» این حدیث را حماد ابن مسلمه از ثابت روایت کرده و معمر به آن چنین مخالفت دارد: «إِذَا مَرَرْت بِقَبْرِ كَافِرٍ فَبَشِّرْهُ بِالنَّارِ» که در حدیث معمر از حالت پدر چیزی نگفته است؛ واضح است که معمر از حماد بیشتر با ثبات وثقه است؛ چون در مورد ضعف حماد سخنانی گفته شده است و برخی محدثین احادیث وی را منکر خوانده‌اند و بخاری از وی روایتی نکرده است و مسلم در روایت خویش از معمر جزء از طریق ثابت دیگر روایت نکرده است؛ اما در مورد حفظ معمر کسی چیزی نگفته و احادیث وی را نقد نکرده است و شیخین در روایت وی طوری اتفاق دارند که لفظ این حدیث را قوی‌تر می‌دانند، سپس این حدیث را یافتیم که از سعد بن أبی وقاص به همین لفظ معمر و معمر از ثابت و او از انس در کتاب بزار، طبرانی و بیهقی روایت شده است.»

و هم‌چنین حدیث ابن عمر در کتاب ابن ماجه آمده است که بر همین لفط به نسبت دیگر الفاظ اعتماد شده و بر دیگر الفاظ مقدم دانسته می‌شود. پس این روایت مسلم از جمله روایاتی است که راوی حسب فهم خود روایت کرده است. با تائید این قول شافعی‌ها واشعری‌ها بدین باورند که بدلیل این قول الله متعال: ﴿وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ﴾ کسانی‌که دعوت اسلام به آن‌ها نرسیده است عذاب نمی‎شوند؛ بلکه وارد بهشت می‌گردند.

ج- طبرانی در معجم الکبیر از زُهری او از عامر بن سعد از پدرش سعد بن أبی وقاص روایت کرده است:

«جَاءَ أَعْرَابِيٌّ إِلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه وسـلم، فَقَالَ: إِنَّ أَبِي كَانَ يَصِلُ الرَّحِمَ، وَكَانَ وَكَانَ، فَأَيْنَ هُو؟ قَالَ: فِي النَّارِ، فَكَأنَّ الأَعْرَابِيَّ وُجِدَ مِنْ ذَلِكَ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، فَأَيْنَ أَبُوكَ؟، قَالَ: حَيْثُ مَا مَرَرْتَ بِقَبْرِ كَافِرٍ فَبَشِّرْهُ بِالنَّارِ»

ترجمه: اعرابی‌ نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم آمده سوال کرد: پدرم صله رحم را مراعات و دیگر امور خیر را نیز انجام می‌داد، پس (جایگاه) او در کجا است؟ فرمود در دوزخ. راوی می‌گوید: آن مرد در دل خود خسته‏گی احساس ‏کرد گفت: یار رسول الله صلی الله علیه وسلم جایگاه پدر شما درکجا قرار دارد؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: هرجایکه به قبری مشرکی گذشتی به دوزخ بشارت اش ده.

 هیثمی رجال حدیث را رجال درست خوانده است.

3- با جمع آیت وحدیث امور ذیل واضح می‌گردد:

الف) آیت می‌رساند که اهل فترت نجات می‌آبند و عذاب نمی‌شوند، بناًء هر حدیث که با آیت تناقض نماید، مورد اعتماد قرار نمی‌گیرد.

ب) در ثانی هرگاه امکان رفع تعارض و جمع باشد از حدیث رفع تعارض می‎شود، چنانچه ذکر نمودیم سیوطی در حدیث مسلم که در حاشیۀ سندی بر سنن ابن ماجه روایت شده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم در جواب سائل نگفته که «إِنَّ أَبِي وَأَبَاكَ فِي النَّارِ»  بلکه در جواب وی فرموده بود: «إِذَا مَرَرْت بِقَبْرِ كَافِرٍ فَبَشِّرْهُ بِالنَّارِ» بناًء در مورد حدیث طبرانی که از سعد ابن ابی وقاص رضی الله عنه و حدیث ابن ماجه که از ابن عمر رضی الله عنه روایت شده است ترجح داده می‌شود.

4- فشرده این‎که اهل فترت از عذاب در امان بوده و قول راجح در جمع بین آیت و حدیث قولی است که از امام سیوطی روایت شده است، سیوطی در حاشیه سنن ابن ماجه نقل قول کرده این‎که از جمله محاسن جواب این است که زمانی رسول الله صلی الله علیه وسلم از اعرابی احساس خسته‌گی کرد دوباره وی را غم‌خواری کرد و جواب خویش را  در مورد مشرکان بطور عام بیان کرده و در مورد پدر رسول الله صلی الله علیه وسلم به نفی و اثبات پاسخ داده نشد. هم‌چنین حدیث طبرانی «حَيْثُ مَا مَرَرْتَ بِقَبْرِ كَافِرٍ فَبَشِّرْهُ بِالنَّارِ» وحديث ابن ماجه «حَيْثُمَا مَرَرْتَ بِقَبْرِ مُشْرِكٍ فَبَشِّرْهُ بِالنَّارِ» هردو درین باب احادث اند. نظر من در مورد جمع دلایل ورفع تعارض چنین است که هرگاه رفع تعارض بین حدیث و آیت امکان باشد، حدیث اخذ می‏‎گردد و هرگاه رفع تعارض امکان پذیر نباشد؛ بنابر درایت حدیث رد و بر آیت عمل می‌شود؛ این گونه رفع تعارض مطابق به قواعد مشهور اصول می‌باشد. پس الله عالم‌تر وحکیم است.

برادرتان عطاء بن خلیل ابوالرشته

ادامه مطلب...

اتهامات بی‌اساس پوتین به حزب‌التحریر Featured

(ترجمه)

ولادیمر پوتین، رئیس جمهور روسیه، به‌تاریخ ۱۰ دسمبر/دسامبر ۲۰۱۹م نخستین بیانیۀ عمومی‌اش را در خصوص حزب اسلامی – سیاسی حزب‌التحریر این‌گونه ایراد کرد: «این سازمان در سال ۱۹۵۳م در بیت‌المقدس توسط یک قاضی محکمه/دادگاه شرعی تأسیس شد. در کتاب‌های اساسی این حزب صریحاً به لزوم ایجاد یک خلافت از طریق قاپیدن قدرت و گسترش مفاهیم‌اش در کشورهای گوناگون جهان، از جمله دولت روسیه، تأکید شده‌است. فعالیت این سازمان در بسیاری از کشورها قانونی است.» او این سخنان را در جلسۀ شورای حقوق‌بشر در پاسخ به اظهاراتی گفت که یک حقوق‌دان برجسته بنام یوری کوستانوف در مورد محکومیت اعضای حزب‌التحریر به بیش‌از ۲۵ سال زندان، بدون این‌که هیچ دلیلی مبنی بر دست‌داشتن آنان در حملات تروریستی موجود باشد، بیان کرده‌بود.

برعلاوه، پوتین دلایلی را توسط ادارات امنیتی برای این حقوق‌دان ارائه کرد تا این‌گونه بتواند ضرورت شناسایی حزب‌التحریر را به عنوان یک تشکیل تروریستی توجیه کند. به‌طور مثال: او گفت که این سازمان در آلمان و کشورهای عضو سازمان همکاری‌های شانگهای نیز به‌عنوان یک تشکیل تروریستی شناخته می‌شود؛ حال‌آن‌که همه می‌دانند یگانه کشوری‌که حزب‌التحریر را به عنوان یک سازمان تروریستی می‌شناسد، روسیه است. هم‌چنان، وی این دلایل را نیز ارائه کرد: «فعالیت‌های این سازمان به حقایقی هم‌چون ممانعت اعضایش از پذیرش سایر ادیان، دخالت در زندگی شخصی و خانوادگی‌شان وغیره وغیره خلاصه می‌شود. البته پیامدهای گسترش افکارشان بسیار جدی است، به گونۀ مثال این‌که انتقال خون را حرام می‌دانند. آنان از انتقال خون به اطفال به‌منظور نجات دادن زندگی‌شان ممانعت می‌کنند. در آخرین رویداد فاجعه‌باری‌که سال گذشته در فدراسیون روسیه در کاباردینو بالکاریا رخ داد یک طفل کشته شد. زمانی‌که برای حامیان این کلیسا کمک ارسال شد، آنان با شدیداً مقاومت کردند تا اطفال را از این کمک‌ها دور نگه‌دارند.» وی با احساسات عجیبی سخنان‌اش را چنین خاتمه داد: «یک‌بار دیگر می‌گوییم که این تصمیم از جانب محکمه/دادگاه عالی فدراسیون روسیه در مطابقت کامل با قوانین حاکم در روسیه اتخاذ شده‌است و بناءً باید اجرا شود.»

گرچه ما در حزب‌التحریر به دنبال خوشنودی خائنین سرزمین‌های مسلمانان و رهبران کشورهای کفری نیستیم، ولی بایستی یادآور شویم که در واقع هیچ‌یک از آنان حق وارد کردن اتهام به حزب‌التحریر را ندارند، چون همه می‌دانند که طریقۀ این حزب، مبارزۀ مسلحانه نیست. پوتین با این استدلال دروغین، که روسیه به دنبال آلمان و کشورهای عضو سازمان همکاری‌های شانگهای حزب‌التحریر را به عنوان یک سازمان تروریستی شناخته‌است، تنها خودش را مسخره کرد و چیزی از خوبی و شهرت حزب‌التحریر کاسته نشد و نمی‌شود.

بی‌عدالتی‌های آشکار و محکومیت‌های غیربشری بر اعضای حزب‌التحریر در روسیه به چنان سطحی افزایش یافته‌است که ظاهراً نهادهای امنیتی، با از پیش تهیه کردن چنین پاسخ‌های دروغین و اسناد جعلی، انتظار مطرح شدن چنین پرسشی را در جلسۀ شورای حقوق‌بشر داشتند. پوتین حزب‌التحریر را یک کلیسا خواند و به ممانعت از انتقال خون متهم کرد! احتمالاً او حزب‌مان را با کلیسای شاهدان یهوه اشتباه گرفته‌است. چه این یک قلب واقعیت عمدی از جانب ادارۀ امنیت فدرال باشد یا اشتباهی تصادفی از طرف پوتین، به هر حال همۀ این موارد یک‌باردیگر پوچ بودن اتهام تروریزم را بر حزب‌التحریر از طرف ادارۀ امنیت فدرال و پوتین نشان می‌دهد.

قدرت در روسیه به دست هرکه باشد، سیاست‌های اسلام‌ستیزانه در داخل و خارج این کشور همیشه پابرجاست. امروزه قدرت این کشور را ادارات ویژه در دست دارند و آنان یگانه اشخاصی اند که از برپایی جنگ علیه اسلام نفع می‌برند. هم‌چنان لازم به ذکر است که ادارات ویژه با راه‌اندازی سیاست‌های اسلام‌ستیزانه، زیر عناوینی چون مبارزه علیه تروریزم، به دنبال حفظ و تحکیم مقام‌شان و دسترسی بیشتر به بودجۀ کشور اند؛ آنان این کار را نه‌تنها از روی تنفرشان از اسلام، بلکه نسبت به حرص و عطش‌شان به کسب قدرت نیز راه‌اندازی می‌کنند.

روسیه به شدت از اسلام هراسان است؛ چون قرن‌ها برای اشغال و محاصرۀ سرزمین‌های مسلمانان جنگید و اکنون به‌دنبال حفظ‌شان می‌باشد. اگر روسیۀ دیروز سیاست مسیحی‌سازی، آزار و شکنجه، کشتار و تبعید مسلمانان مخلص را پیش می‌بُرد، روسیۀ امروز مسلمانان را با صحنه‌سازی‌های دروغین و اتهامات جعلی از حقوق‌شان محروم می‌کند. حکام روسیه نگران ۲۰ میلیون جمیعت مسلمان این کشور اند، آنان از این افراد می‌خواهند که دین و فرهنگ بزرگ‌شان را به باد فراموشی بسپارند و صادقانه و مخلصانه به "تزار روسیه" خدمت کنند. بناءً این بیانیۀ پوتین و مبارزۀ کینه‌توزانه‌اش علیه حزب‌التحریر نیز بخشی از همین جنگ وحشیانه‌ای می‌باشد که برای قرن‌ها دولت روسیه علیه اسلام درپیش گرفته‌است. امروز، کرملین قانوناً اسلام را درین کشور ممنوع کرده نمی‌تواند؛ بناءً چنین دروغ‌هایی در خصوص خطر تهدیدات تروریستی، من‌جمله حزب‌التحریر، بیان می‌کند؛ چون آنان تهدید بازگشت امت مسلمه به ایدیولوژی‌شان – اسلام – را در اعضای حزب ما می‌بینند.

روسیه هرگز نخواهد توانست نور حقیقت را با سرکوب، دروغ، نقشه‌های مکارانه و حیله‌گری‌هایش فروکش کند! آنان مسلمانان را در سایبریا، ناحیۀ ولگا، کوه‌های اورال و قفقاز شکنجه می‌کنند و مسلمانان سوریه و لیبیا را می‌کشند، همان‌گونه که خود و پیشینیان‌شان، مسلمانان چیچن و افغانسان را به قتل رساندند! الله سبحانه وتعالی مدتی کوتاه برای‌شان فرصت می‌دهد و سپس حتماً از ارتکاب جنایات‌شان علیه مسلمانان پشیمان خواهند شد و یقیناً او سبحانه وتعالی عادل است. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿وَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلًا عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّمَا يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الْأَبْصَارُ﴾

[ابراهیم: ۴۲]

ترجمه: گمان مبر که الله (سبحانه وتعالی) از آن‌چه ظالمان انجام می‌دهند، غافل است! (نه، بلکه کیفر) آن‌ها را برای روزی تأخیر انداخته‌است که چشم‌ها در آن (به خاطر ترس و وحشت) از حرکت باز می‌ایستد.

دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب‌التحریر

مترجم: محمد حارث پویا

ادامه مطلب...

اردوغان و محمد فاتح: حکایت دو رهبر

(ترجمه)

خبر:

به روز چهارشنبه مطابق ۸ جنوری ۲۰۲۰ میلادی، ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه و رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه خط لوله گاز دریای سیاه را که گاز طبیعی روسیه را از طریق ترکیه به اروپا انتقال می‌دهد، افتتاح نمودند. در عین حال رؤسای جمهور هردو کشور پروژه "تُرک ستریم" را در استانبول که گاز طبیعی را از طریق خط لوله تحت البحری به امتداد ۹۳۰ کیلومتر از منطقه انابا واقع در ساحل دریای سیاه روسیه الی منطقه کیکوی واقع در غرب استانبول به هدف مصرف داخلی ترکیه انتقال می‌دهد، نیز افتتاح نمودند که این پروژه دومین پالایشگاه گاز روسیه را از طریق بلغارستان، صربستان و مجارستان به جنوب شرق اروپا انتقال خواهد داد، چنانچه این پروژه روسیه را قادر خواهد ساخت تا در امر تجهیز اروپا توسط گاز از اوکراین پیشی گرفته و همکاری‌های متقابل و روابط میان روسیه و ترکیه را مستحکم‌تر نماید.

تبصره:

اردوغان توسط اجرای این پروژه، به میراث ذلت‌بار خودش که با قیمت تقدیم جان‌های بی‌گناه به قصاب مسکو به میان آمده است می‌رسد. او به جای مقابله با پوتین قاتل، که مسئول قتل هزاران مسلمان در سوریه و حمایت از نظام خونخوار اسد می‌باشد، برای استحکام قدرت و اقتصاد نظام طاغوتی روسیه تلاش می‌کند؛ کاری‌که این نظام طاغوتی را در ادامه دادن به نابودی دسته‌جمعی مسلمانان با عزت شام بیشتر یاری می‌رساند، در حالی‌که جهان نیز بقای ترکیه را وابسته به حفظ نفوذ و تامین منافع روسیه در منطقه می‌داند. نجدت پامیر، رئیس سیاست انرژی در اتاق مهندسی پترول ترکیه به رسانه‌ها گفت: «در کنار این‌که پروژه "تُرک ستریم" کمک های ثابت گاز را با ترکیه تضمین خواهد کرد؛ این پروژه ما را کاملاً به روسیه وابسته می‌سازد.»

اردوغان، تنها با نظامیان روسی و ایرانی و حامیان غربی آن‌ها به هدف سرکوب انقلاب اسلامی سوریه از طریق کنفرانس‌های اغواکننده و آنچه که عملیات چشمه صلح -به هدف تجزیه گروه‌های رزمنده و منحرف ساختن آن‌ها از هدف‌شان یعنی برکنار ساختن بشار قصاب- نامیده می‌شود، همکاری نکرده است؛ بلکه او همواره بدون هیچ خجالتی دست به تقویه روابط با نظام سکولریستی‌ای زده است که نفرت کشنده‌ای را علیه اسلام و مسلمانان حمل می‌کند و همیشه دشمن آشکاری برای امت و دین آن‌‌ها بوده است؛ نظامی‌که همواره شکنجه و زندان‌های همراه با مجازات‌های طولانی را علیه مسلمانان روسیه و مسلمانان تاتار در شبه جزیره قرم – به هدف ترساندن آن‌ها و دست کشیدن از باورهای‌ اسلامی شان – روا داشته است. اما تمام این کارها هیچ وزنی در چشم اردوغان نداشته است؛ زیرا او اقدام به ادامه همکاری‌ها با مسکو نموده است. از آن جمله تبادله معلومات نظامی با روسیه، امضای معاهده خرید دفاع موشکی روسیه از نوع اس-۴۰۰ در سال گذشته و انجام مانورهای مشترک نظامی روسیه-ترکیه در امتداد مرزهای ترکیه و سوریه می‌باشند.

غالباً اردوغان از نظریه‌اش مبنی بر بزرگداشت و پیروی از رهبران بزرگ عثمانی در گذشته یادآوری می‌کند؛ اما این ادعای وی کاملاً از حقیقت به دور است؛ زیرا این ماه مصادف است با سالگرد یادبود فتح قسطنطنیه در سال ۸۵۷ه – ۱۴۵۳م با دستان خلیفه عثمانی و رهبر بزرگ محمد فاتح معروف به سلطان محمد ثانی، ولی اردوغان هیچ یادی از این تاریخ نکرد. سلطان محمد فاتح همان مردی است که واقعاً صفات و ویژگی‌های یک رهبر مسلمان را در وجودش دارا بود؛ زیرا او زندگی‌اش را در یاری نمودن دین الله سبحانه وتعالی و گسترش مرزهای اسلامی تا دورترین نقاط جهان سپری نمود. از همان دوران کودکی‌اش، باورهای بلند اسلامی در وجودش ریشه دواندند. او شخصیتی بود که می‌خواست زندگی‌اش در خدمت دین الله سبحانه وتعالی سپری شود. او در مقابل امپراتوری بزرگ قسطنطنیه به جنگ برخواست تا از کسانی شود که پیامبرصلی الله علیه وسلم وصف آن‌ها را نموده است، هنگامی‌که فرمود:

«لَتُفْتَحَنَّ الْقُسْطَنْطِينِيَّةُ فَلَنِعْمَ الْأَمِيرُ أَمِيرُهَا وَلَنِعْمَ الْجَيْشُ ذَلِكَ الْجَيْشُ»

ترجمه: بدون شک قسطنطنیه فتح خواهد شد، پس چه نیکو امیری است امیر آن و چه نیکو لشکری است آن لشکر.

تمایل او در راضی نمودن امپراتوری بیزانس و سایر دشمنان اسلام و همکاری با آن‌ها نبود؛ بلکه او می‌خواست بخاطر حاکم ساختن اسلام در تمام جهان آن‌ها را شکست دهد. بعد از آن‌که قسطنطنیه فتح گردید، محمد فاتح تلاش خود را برای نشر اسلام در تمامی نقاط اروپا متمرکز ساخت که از آن‌جمله جنگ با روم بخاطر تحقق بشارت دیگر رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بود.

 اینست صفات رهبری‌که اسلام به او نیاز دارد؛ شخصی‌که از مسلمانان و دین‌شان دفاع نموده و نور اسلام را به سوی جهان حمل می‌کند، نه کسی‌که در کنفرانس‌های ضد مسلمانان اشتراک نموده و بازوی قاتلان ستمکار را تقویه می‌نماید و تنها بخاطر منافع خودخواهانه ملی و منافع آجنداهای کشورهای بیگانه می‌جنگد. علاوه بر این‌ها، صفات رهبر واقعی تنها در زیر سایه نظامی تجسم پیدا می‌کند که صادقانه منافع و مصالح اسلام و مسلمانان را تمثیل می‌کند؛ یعنی خلافت بر منهج نبوت. پس اگر ما به عنوان امت خواهان برگشت رهبران بزرگی مانند محمد فاتح هستیم و اگر آرزو داریم که باری دیگر پیروزی‌های بزرگ دین خود را مانند فتح قسطنطنیه مشاهده کنیم و اگر تمایل داریم که تحقق بشارات با سعادتی را که از سوی الله سبحانه وتعالی و پیامبرش صلی الله علیه وآله وسلم داده شده اند، شاهد باشیم؛ لازم است تا نهایت تلاش خود را نموده و تمامی توجه خود را بخاطر برپایی یگانه نظامی‌که می‌تواند این آرزوها و رویاهای ما را به حقیقت مبدل سازد، مبذول داریم. یعنی دولت بزرگ خلافت، الله سبحانه وتعالی در این مورد می‌فرماید: ‏

﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَىٰ لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا ۚ يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا ۚ وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِكَ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُون﴾َ  

[نور: ۵۵]

ترجمه: الله به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‌اند وعده می‌دهد که قطعاً آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد، همان گونه که به پیشینیان آن‌ها خلافت روی زمین را بخشید؛ و دین و آیینی را که برای آنان پسندیده، پابرجا و ریشه‌دار خواهد ساخت و ترس‌شان را به امنیّت و آرامش مبدّل می‌کند، آنچنان که تنها مرا می‌پرستند و چیزی را شریک من نخواهند ساخت و کسانی‌که پس از آن کافر شوند، آن‌ها فاسقانند.

نویسنده: دوکتور نسرین نواز

رئیس بخش زنان دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

برای دفتر مرکزی مطبوعاتی حزب التحریر

ادامه مطلب...

ثبات و پایداری؛ درسی از فتح قسطنطنیه

(ترجمه)

خبر:

شهر هِرَقل (قسطنطنیه) به دستان محمد فاتح و ارتش‌اش در 857 هجری، در بیستم ماه جاری (جماد الاول) فتح گردید و روز یادبود از این فتح بزرگ برابر می‌شود با چهارشنبه ١٥/٠١/٢٠٢٠م.

تبصره:

بیشتر از هشت سده بر امت اسلامی و دولتی‌که بهترین بشر تهداب‌اش را گذاشته بود و بر بشارت‌اش پیرامون فتح قسطنطنیه سپری شده بود؛ اما شهر هِرَقل با وجود تلاش‌های جدی و خستگی ناپذیر مسلمان‌ها هنوز در مقابل فتح و تسلیمی ایستادگی می‌کرد و سال‌های زیاد و مصیبت‌های فروانی گذشت. سال‌های متمادی چالش‌های داخلی امت را بخود مصروف نموده بود؛ اما در این میان الله سبحانه وتعالی به گروهی از امت منت نهاده بود که همیشه بر امر الله، دعوت بسوی خیر، امر به معروف و نهی از منکر پابند بودند و مصداق این فرمودۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم قرار گرفتند:

«لَا تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِي قَائِمَةً بِأَمْرِ اللَّهِ لَا يَضُرُّهُمْ مَنْ خَذَلَهُمْ أَوْ خَالَفَهُمْ حَتَّى يَأْتِيَ أَمْرُ اللَّهِ وَهُمْ ظَاهِرُونَ عَلَى النَّاسِ»

(رواه احمد)

ترجمه: گروهی از امتم همیشه پابند امر الله سبحانه وتعالی هستند، خیانت و مخالفت هیچ‌کسی به آن‌ها آسیبی نمی‌رساند، آن‌ها بر این حالت خواهند بود تا این‌که فرمان الله فرا رسد.

این وضعیت ادامه داشت تا این‌که الله سبحانه وتعالی بر مسلمان‌ها منت نهاد، به آن‌ها عزت بخشید، ناهنجاری‌های داخلی‌شان را بهبود بخشید و برای‌شان دولتی را نصیب کرد که دنیا را قرن‌های زیادی رهبری می‌کرد و نور درخشندۀ آن با خود شعله‌های هدایت و بیدارگری را انتقال می‌داد و خواست الله سبحانه وتعالی این بود که بشارت پیامبر صلی الله علیه وسلم به دستان محمد فاتح و ارتش مهیب‌اش تحقق یابد، پس از آن که برای فتح‌اش هرچیزی با ارزش و گران‌بها را مصرف نمودند و پلان‌های متعددی را بکار بستند و با الله صادق ماندند و دین الله نصرت دادند، در نتیجه به شرف بزرگ و یادبودِ پسندیده‌ای دست یازیدند و این یادبود تا زمانی باقی خواهد ماند که مسلمانان این گفتۀ پیامبر بزرگوار اسلام را نسل اندر نسل بازگو نمایند و ورد زبان خود داشته باشند:

«لَتُفْتَحَنَّ الْقُسْطَنْطِينِيَّةُ فَلَنِعْمَ الْأَمِيرُ أَمِيرُهَا وَلَنِعْمَ الْجَيْشُ ذَلِكَ الْجَيْشُ»

ترجمه: قسطنطنیه قطعاً فتح می‌شود، پس چی نیکو امیریست آن امیر و چی نیکو ارتشی‌ست آن ارتش.

به یقین در فتح قسطنطنیه درس‌ها و اندرزهای‌ست که می‌توان از آن‌ها کتاب‌های فراونی با تیراژهای بی شماری نوشت؛ اما پافشاری و پایداری از بارزترین صفات‌ست که فاتح و ارتش‌اش بدان آراسته بودند. او از آوان کودکی‌اش رویای فتح قسطنطنیه و تحقق بشارت پیامبر صلی الله علیه وسلم را در سر می‌پرورانید و برای دست‌یابی به این هدف با جدیت و پافشاری کم نظیری کار کرد، حتی این‌که گفته می‌شود او با هیچ‌کسی نمی‌نشست؛ مگر این‌که با او پیرامون فتح قسطنطنیه حرفی داشت. اما ثبات و پایداری او و ارتش قدرت‌منداش در به محاصره کشیدن شهر برای مدت دو ماه، پس از آن‌که بیشتر سال را در اعمار قلعه‌ها و ساختن توپ‌های دژ شکن به مصرف رساند؛ مثال و الگوی است که باید در کارهای بزرگ به آن اقتدا شود. محمد فاتح رحمه الله از تجربه و استفادۀ هیچ چاره و وسیلۀ مشروعی‌که او را در رسیدن به هدفش یاری می‌نمود، فروگذاشت ننمود، این علاوه بر اعتماد و توکلی بود که او و سپاهیان‌اش بر وعدۀ الله و نصرت او داشتند.

از الله سبحانه وتعالی عاجزانه می‌طلبیم که ما را در راه حق ثابت و پایدار داشته باشد و کمرهای مان را محکم بسته نماید و عزم و پافشاری ما را افزون نماید و همان‌گونه که بر محمد فاتح و سپاه‌اش منت نهاد، بر ما نیز منت گذارد و بر ما در زمین تمکین دهد تا این‌که بشارت‌های پیامبر صلی الله علیه وسلم پیرامون برپایی خلافت راشدۀ ثانی بر منهج نبوت، شسکت یهود و فتح روم نیز تحقق یابد و این امر در نزد الله سبحانه وتعالی چیزی نیست.

#فتح-قسطنطنیه

#قسطنطنیه

نویسنده: ولید بلیبل

مترجم: منیب حمیدی

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه