چهارشنبه, ۰۲ صَفر ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۸/۰۷م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

معنای حدیث «لا يَرُدُّ الْقَضَاءَ إِلا الدُّعَاءُ» چیست؟

  • نشر شده در فقهی

                                                                                                 (ترجمه)         

پرسش:

در کتاب تفکیر اسلامی که یکی از کتاب‌های تبنی‌شدۀ شما است، طوری آمده که دعاء، قضاء، قدر و علم الله سبحانه‌وتعالی را تغییر نمی‌دهد؛ درحالی‌که در قرآن و سنت نصوصی وجود دارد که با این بیان در تعارض است، از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت شده است که فرمود:

«لَا يَرُدُّ الْقَضَاءَ إِلَّا الدُّعَاءُ»

ترجمه: جز دعاء هیچ‌چیزی قضاء الله سبحانه‌وتعالی را تغییر نمی‌دهد.

هم‌چنان احادیث بسیار دیگری است که همین معنی را افاده نموده و این احادیث ثابت می‌سازد که دعاء "قدر" را تغییر می‌دهد؛ پس در بین آن‌چه که در این کتاب ذکر شده و در بین نصوص چه‌گونه تعامل می‌شود؟ الله سبحانه‌وتعالی شما را جزای خیر نصیب فرماید!

پاسخ:

به‌نظر می‌رسد که منظور شما به متن کتاب "فکر اسلامی" است؛ نه "تفکیر اسلامی" و شما در سوال خود به خطا رفته‌اید. اشتباه دیگری‌که در سوال شما آمده، این قول شما است که گفتید: (این کتاب یکی از کتاب‌های تبنی‌شده است)؛ درحالی‌که این کتاب از جمله‌ای کتاب‌های تبنی‌شده نمی‌باشد؛ چنان‌چه این کتاب در فهرست‌ کتاب‌های غیرتبنی‌شده، ذکر شده است. کتاب‌های‌که از طرف حزب صادر شده؛ خواه اسم امیر حزب بر این کتاب‌ها تحریرشده باشد؛ خواه اسم عضوی از اعضای حزب، این کتاب‌هاي غيرتبني‌شده بوده و در حلقات حزب تدریس نمی‌شود. کتاب "فکر اسلامی" در لیست کتاب‌های غیرتبنی‌شده می‌باشد. به‌هرحال، طوری‌که قبلاً بیان نمودم، اشارۀ شما به متن این کتاب است؛ چنان‌چه در این کتاب آمده است: «لیکن لازم است واضح باشد که دعاء علم، قضاء و قدر الله سبحانه‌وتعالی است، تغییر نمی‌دهد و هیچ تغییری هم در آن نمی‌آید؛ زیرا علم الله سبحانه وتعالی حتماً متحقق بوده و قضای الله سبحانه وتعالی نیز به وقوع می‌پیوندد؛ هم‌چنین وقتی الله سبحانه وتعالی چیزی را مقدر سازد، کسی نمی‌تواند آن را سلب نماید.»

 شما می‌گوئید که متن این کتاب با چیزی‌که در حدیث:

«إِنَّ الدُّعَاءَ يَرُدُّ الْقَضَاءَ»

ترجمه: محققا دعاء قضاء را تغییر می‌دهد.

و در روایت دیگر:

«لَا يَرُدُّ الْقَدَرَ إِلَّا الدُّعَاءُ»

ترجمه: جز دعاء هیچ‌چیزی قدر الله (سبحانه وتعالی) را تغییر نمی‌دهد.

 در تعارض است و برای شما سوال است که این دو با هم چطور جمع می‌شود؟

 قبل از این‌که پاسخ سوال شما را بدهم، می‌خواهم چند موضوع مرتبط به این مسأله را به عنوان مقدمه ارایه نمایم:

جایگاه دعاء در اسلام و اجابت به اذن الله سبحانه وتعالی:

در این خصوص آیات و احادیث زیادی آمده که از جمله، این آیات واحادیث قرار ذیل است:

﴿وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ﴾

(غافر: 60)

ترجمه: پروردگار شما می‌گويد: مرا به‌فرياد خوانيد تا بپذيرم. كسانی‌كه خود را بزرگ‌تر از آن می‌دانند كه مرا به فرياد خوانند، خوار و پست داخل دوزخ خواهند گشت.

حاکم در مستدرک خود از ابوهریره رضی‌الله‌عنه روایت نموده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«لَيْسَ شَيْءٌ أَكْرَمَ عَلَى اللَّهِ مِنْ الدُّعَاءِ»

ترجمه: چیزی بزرگ‌تر از دعاء در نزد الله (سبحانه وتعالی) نمی‌باشد.

هم‌چنان احمد در مسند خود از ابو سعید رضی الله عنه روایت نموده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم گفته است:

«مَا مِنْ مُسْلِمٍ يَدْعُو بِدَعْوَةٍ لَيْسَ فِيهَا إِثْمٌ وَلَا قَطِيعَةُ رَحِمٍ إِلَّا أَعْطَاهُ اللَّهُ بِهَا إِحْدَى ثَلَاثٍ إِمَّا أَنْ تُعَجَّل لَهُ دَعْوَتُهُ وَإِمَّا أَنْ يَدَّخِرَهَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ وَإِمَّا أَنْ يَصْرِفَ عَنْهُ مِنْ السُّوءِ مِثْلَهَا قَالُوا إِذاً نُكْثِرُ قَالَ اللَّهُ أَكْثَرُ»

ترجمه: مسلمانی‌که دعاء می‌کند و دعایش به گناه و قطع صله‌ای رحم نباشد، الله سبحانه‌وتعالی حتماً یکی از حالات را برایش مهیا می‌سازد. این‌که عجالتاً دعایش را قبول می‌نماید، مزدی در آخرت برایش ذخیره می‌گردد و یا این‌که ضرری را از او دور می‌گرداند. صحابه گفتند: پس ما زیاد دعاء می‌کنیم، رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمودند: الله سبحانه‌وتعالی نیز برای شما بسیار می‌دهد.

و هم‌چنان این حدیث را حاکم در مستدرک خود از ابو سعید رضی‌الله‌عنه روایت نموده است.

 این دلائل واضح می‌سازد که الله سبحانه‌وتعالی دوست دارد که بندۀ مومن‌اش دعاء کند و الله سبحانه‌وتعالی را به کثرت بخواند، در آن وقت است که در یکی از سه حالت دعایش قبول می‌شود؛ چنان‌چه در مسند احمد آمده است: اجابت دعاء در لوح محفوظ ثبت بوده چیزی اتفاق نمی‌افتد؛ مگر این‌که از روز ازل در لوح محفوظ ثبت باشد؛ چنان‌چه این مطلب در دلائل قدر نیز واضح است.

وقتی‌ دلائل قطعی در خصوص یک موضوع وجود داشت که حکم معینی را برساند؛ هم‌چنان دلیل ظنی در خصوص همین مسأله وجود داشت که سند آن صحیح بوده و حکمی دیگری را افاده می‌کرد در این حالت در ظاهر تعارض بین دلیل ظنی و دلیل قطعی است، در چنین حالتی سعی می‌شود که بین این دو دلیل جمع شود؛ زیرا عمل نمودن به هر دو دلیل بهتر از ترک یکی‌شان است. اگر جمع بین دو دلیل ممکن نبود بر دلیل قطعی عمل شده و عقلاً دلیل ظنی رد می‌گردد؛ زیرا سند دلیل ظنی صحیح است؛ اما در صورتی‌که سند دلیل ظنی ضعیف بود، به دلیل ضعف سند، دلیل ظنی رد می‌گردد.

 از جمله دلائل قدر:

الله سبحانه‌وتعالی فرموده است:

﴿وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَراً مَقْدُوراً﴾

ترجمه: حكم الله سبحانه‌وتعالي حتماً به‌وقوع مي‌پیوندد.

 معنای قدر در این آیه مبارکه همان امری است که از روز ازل مقدر شده و معنای مقدور حتمی‌الوقوع است؛ پس معنای (قدرا مقدورا) حکم جازم‌الوقوعی است که وقوع آن حتمی است.

﴿ومَا يَعْزُبُ عَنْ رَبِّكَ مِنْ مِثْقَالِ ذَرَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلا فِي السَّمَاءِ وَلا أَصْغَرَ مِنْ ذَلِكَ وَلا أَكْبَرَ إِلا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ﴾

(سبا: 3)

ترجمه: به‌اندازۀ سنگينی ذرّه‌ای، در تمام آسمان‌ها و زمين از او پنهان و نهان نمی‌گردد؛ نه كم‌تر از اندازۀ ذره و نه بزرگ‌تر از آن، چيزی نيست؛ مگر اين‌كه در كتاب آشكاری ثبت، ضبط و نگه‌داری می‌شود.

﴿عَالِمِ الْغَيْبِ لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلا فِي الأَرْضِ وَلا أَصْغَرُ مِنْ ذَلِكَ وَلا أَكْبَرُ إِلا فِي كِتَابٍ مُبِين﴾

(سبا: 3)

ترجمه: دانای راز (نهان در گسترۀ جهان) است. قيامت به‌سراغ شما می‌آيد (و الله سبحانه‌وتعالی به‌اعمال شما رسيدگی می‌نمايد) به‌اندازۀ سنگينی ذره‌ای، در تمام آسمان‌ها و در زمين از او پنهان و نهان نمی‌گردد؛ نه كم‌تر از اندازۀ ذره و نه بزرگ‌تر از آن، چيزی نيست؛ مگر اين‌كه در كتاب آشكاری ثبت، ضبط و نگه‌داری می‌شود‌.

﴿مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الأَرْضِ وَلا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ﴾

(حدید: 22)

ترجمه: هيچ رخدادی در زمين به‌وقوع نمی‌پيوندد، يا به‌شما دست نمی‌دهد؛ مگر اين‌كه پيش از آفرينش زمين و خود شما، در كتاب بزرگ و مهمی (به‌نام لوح محفوظ، ثبت و ضبط) بوده است. اين كار برای الله (سبحانه‌وتعالی) ساده و آسان است.

 هم‌چنان احادیثی در خصوص قدر و کتابت در لوح محفوظ وارد شده که از جمله، این احادیث قرار ذیل است:

از ابو هریره رضی الله عنه روایت شده كه گفته رسول الله صلی الله علیه وسلم برایم گفت:

«جَفَّ الْقَلَمُ بِمَا أَنْتَ لاَقٍ»

(رواه بخاری)

ترجمه: آن‌چه که برای تو مقدرشده قلم آن را نوشته است.

این حدیث به‌معنای این است که آن‌چه از روز ازل در کتاب لوح محفوظ نوشته شده، حتماً آن را می‌بینید. هم‌چنان حضرت عمر رضی الله عنه در حدیثی‌که از آمدن جبرئیل و سوال آن از اسلام و ایمان شده از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت نموده است، در این حدیث آمده است که حضرت جبرئیل گفت: از ایمان برایم بگو، رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت:

«أَنْ تُؤْمِنَ بِاللَّهِ وَمَلائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَتُؤْمِنَ بِالْقَدَرِ خَيْرِهِ وَشَرِّهِ»

(رواه مسلم)

ترجمه: آن‌که به الله (سبحانه‌وتعالی)، ملائک، کتاب‌ها و پیامبران او و روز آخرت ایمان آورده؛ هم‌چنان به «قدر» که خیر باشد و یا شر نیز ایمان بیاورید.

یعنی ایمان بیاورید که الله سبحانه وتعالی خیر و شر را قبل از خلق مخلوق، مقدر نموده است.

از جابر رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه وسلم گفته است:

«لاَ يُؤْمِنُ عَبْدٌ حَتَّى يُؤْمِنَ بِالْقَدَرِ خَيْرِهِ وَشَرِّهِ حَتَّى يَعْلَمَ أَنَّ مَا أَصَابَهُ لَمْ يَكُنْ لِيُخْطِئَهُ وَأَنَّ مَا أَخْطَأَهُ لَمْ يَكُنْ لِيُصِيبَهُ»

(رواه ترمذی)

ترجمه: بنده‌ای ایمان ندارد؛ مگر این‌که به قدر، خیر باشد و یا شر، ایمان بیاورد و بداند آن‌چه که برایش مقدر شده؛ حتماً برایش می‌رسد و آن‌چه که مقدر نشده هرگز نمی‌رسد.

از ابوالعباس عبدالله بن عباس رضی الله عنهما روایت شده که گفته است، من روزی پشت سر رسول الله صلی الله علیه وسلم بودم که وی فرمود:

«يا غُلاَمُ، إِنِّي أُعَلِّمُكَ كَلِمَاتٍ، احْفَظْ اللَّهَ يَحْفَظْكَ، احْفَظْ اللَّهَ تَجِدْهُ تُجَاهَكَ، إِذَا سَأَلْتَ فَاسْأَلِ اللَّهَ، وَإِذَا اسْتَعَنْتَ فَاسْتَعِنْ بِاللَّهِ، وَاعْلَمْ أَنَّ الأُمَّةَ لَوْ اجْتَمَعَتْ عَلَى أَنْ يَنْفَعُوكَ بِشَيْءٍ لَمْ يَنْفَعُوكَ إِلاَّ بِشَيْءٍ قَدْ كَتَبَهُ اللَّهُ لَكَ، وَلَوْ اجْتَمَعُوا عَلَى أَنْ يَضُرُّوكَ بِشَيْءٍ لَمْ يَضُرُّوكَ إِلاَّ بِشَيْءٍ قَدْ كَتَبَهُ اللَّهُ عَلَيْكَ، رُفِعَتْ الأَقْلامُ وَجَفَّتْ الصُّحُفُ»

(رواه الترمذی)

ترجمه: روزی پشت سر رسول الله صلی الله عليه وسلم بودم، رسول الله صلی الله عليه وسلم فرمود: ای جوان! من چند كلمه را به‌تو مى‌آموزم: الله سبحانه‌وتعالی را نگه‌دار تا او تو را نگه‌دارد. به الله سبحانه‌وتعالي روى آور تا او را در برابر خود بيابى؛ هرگاه خواهش و نيازى دارى، از الله سبحانه‌وتعالی بخواه و هرگاه يارى و كمک خواستى؛ نیز از الله سبحانه‌وتعالی يارى بخواه. اين را به‌يقين بدان كه اگر همه امت جمع شوند تا به‌تو سودى برسانند، نمی‌توانند؛ مگر آن‌چه كه الله سبحانه‌وتعالی براى تو نوشته باشد و اگر همه امت جمع شوند تا به تو زيانى نیز برسانند، نمی‌توانند؛ مگر زيانى‌كه الله سبحانه‌وتعالی بر تو نوشته باشد. قلم‌هاى سرنوشت برداشته شده و نامه‌ها خشک گشته‌اند.

حالا در مورد دو حدیثی صحبت می‌کنیم که گفته دعاء، قضاء و قدر را تغییر می‌دهد.

حاکم در مستدرک خود بر شرط صحیحین از ابن عباس و ابن عباس از ثوبان روایت کرده که رسول الله صلی الله علیه وسلم گفته است:

«إِنَّ الدُّعَاءَ يَرُدُّ الْقَضَاءَ»

ترجمه: دعاء، قضاء را رد می‌کند.

در روایت دیگری از حاکم از عبدالله ابن ابی الجعد از ثوبان رضی الله عنه روایت کرده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم گفته است:

«لَا يَرُدُّ الْقَدَرَ إِلَّا الدُّعَاءُ»

ترجمه: قدر را دعاء تغییر می‌دهد.

حاکم گفته این حدیث، صحیح‌الاسناد است؛ ولی صحیحین آن را تخریج ننموده است.

 با بررسی همه جانبه‌ای نصوصی‌که در مورد قدر آمده؛ مخصوصاً آیات قطعی‌الدلاله، از این دلائل فهمیده می‌شود که همۀ اشیاء را الله سبحانه‌وتعالی مقدر و در نزد خود ثبت نموده است و در وجود این اشیاء هیچ تغییری؛ جز آن‌چه که از روز اول در نزد الله سبحانه‌وتعالی مقدر شده، نمی‌آید. آن‌چه که الله سبحانه‌وتعالی آن را مقدر نموده، هیچ‌چیزی مانع آن نشده؛ حتماً به‌وقوع می‌پیوندد.

از دو حدیث فوق فهمیده می‌شود که دعاء، قضاء و قدر الله سبحانه‌وتعالی را تغییر می‌دهد که در این صورت ظاهراً در بین احادیث وارده و آیه مبارکه تعارض به‌نظر می‌رسد؛ طوری‌که قبلاً گفتیم در چنین حالاتی، نخست تلاش می‌کنیم که بین این دو حدیث و آیه مبارکه که دلیل قطعی است، جمع کنیم؛ درصورتی‌‌که جمع بین این دو نوع دلیل ممکن نبود، عقلاً حدیث رد می‌شود.

بنابه‌قاعدۀ ذکرشده، در مورد تعارض ظاهری بین این دو نوع دلیل، به‌توفیق الله سبحانه‌وتعالی چنین پاسخ می‌دهم:

در صورتی‌که حدیث «لَا يَرُدُّ الْقَدَرَ إِلَّا الدُّعَاءُ»؛ به‌معنای حقیقی آن گرفته شود، عقلاً رد می‌شود؛ زیرا این حدیث به‌معنای حقیقی معنا می‌دهد که آن‌چه را در لوح محفوظ نوشته شده، دعاء تغییر می‌دهد؛ درحالی‌که چیزی‌که در لوح محفوظ مقدر و ثبت شده باشد؛ هیچ‌چیزی مانع آن نشده و حتماً به‌وقوع می‌پیوندد؛ بناءً ناگزیرعقلاً حدیث رد شده و به دلیل قطعی عمل می‌شود. اما قبل از رد حدیث و یا دلیل ظنی لازم است که ما سعی خود را به‌خاطر جمع بین این دو نوع دلیل داشته باشیم تا در صورت ممکن به هر دو دلیل عمل شود؛ زیرا عمل نمودن به هر دو دلیل، بهتر از ترک نمودن یک دلیل آن است.

قاعده‌ای در اصول آمده که هر گاه قرینه‌ای مانع معنای حقیقی می‌گردد، می‌توانیم به طرف معنای مجازی برویم که در این مسأله دلائل قطعی در مورد قضاء و قدر به عنوان قرینه‌است که ما نمی‌توانیم حدیث را به معنای حقیقی آن حمل کنیم؛ بناءً در این مسأله می‌توانیم معنای کلمه‌ای قضاء و قدر را به معنای مجازی آن حمل کنیم که در این‌صورت معنای قضاء و قدر به معنای اثر و یا آن‌چه که بر آن مرتب می‌گردد، حمل می‌شود. به‌عبارت دیگر، می‌توانیم بگوئیم که در این دو حدیث، سبب ذکر شده؛ ولی مقصد مسبب است؛ چنان‌چه در مثال (أنبتت الأرض مطراً) (زمین به اثر باران، نبات را سبز نمود) «مطر» ذکر شده؛ ولی مقصد مسبب؛ یعنی «گیاه» است. در این مسأله نیز قدر ذکر شده ولی مقصد معنای مجازی؛ یعنی اثر آن است که در این‌صورت دعاء اثر قضاء و قدر را رد می‌کند؛ نه ذات قضاء و قدر را؛ پس وقتی‌که بر مومن قضاء و قدر الله سبحانه‌وتعالی واقع گردد؛ مثلاً: مریض شود و یا اولاد خود را از دست دهد؛ در مال و تجارت خود خساره کند؛ در این‌صورت، دعاء، می‌تواند اثر قضاء و قدر را تغییر دهد.

طوری‌که در حدیث حسن ابن علی رضی الله عنهما آمده، حسن رضی الله تعالی عنه گفته است، رسول الله صلی الله علیه وسلم، این کلمات را برایم تعلیم داد تا در قنوت وتر بخوانم «اللَّهُمَّ اهْدِنِي فِيمَنْ هَدَيْتَ... وَقِنِي شَرَّ مَا قَضَيْتَ...»؛ زیرا مومن نزد الله سبحانه و تعالی دعاء می‌کند و دعاء را زیاد می‌کند تا شر قضاء از آن دور شود. الله سبحانه‌وتعالی اثر شر قضاء را از آن سبک ساخته و بر تحمل و صبر آن کمک می‌کند. بسیاری از مردم که خاری به پایش بخلد، این خار آن را بی‌قرار و زندگی‌اش را پریشان می‌سازد و بسیاری از مردم هستند که به مصیبت بزرگی مواجه می‌شود؛ ولی زبان‌اش به ذکر الله سبحانه‌وتعالی مصروف بوده و از الله سبحانه و تعالی می‌خواهد که شر این مصیبت و اثر آن را از وی دور سازد، الله سبحانه‌وتعالی برایش صبر داده و آن شخص در کار خود ثابت قدم و با انرژی می‌ماند؛ پس دعاء در این‌صورت مجازاً قضاء و قدر الله سبحانه‌وتعالی را رد کرده؛ یعنی دعاء اثر قضاء و قدر را رد کرده است. به این ترتیب معنا چنین می‌شود: قدر الله سبحانه و تعالی حتماً به وقوع می‌پیوندد؛ اما دعای مخلصانۀ مومن اثر قدر را تغییر داده، برای مومن صبر و استقامت تحمل آن را می‌دهد که این مصیبت بر مومن سبک به‌نظر می‌رسد. به این ترتیب مصیبت آن‌چنان بر مومن سبک می‌آید که گویا واقع نشده است. پس این مصیبت از روز ازل در لوح محفوظ ثبت است و حتماً واقع می‌شود؛ ولی بندۀ مومن برای الله سبحانه و تعالی دعاء می‌کند که شر آن را دور سازد و الله سبحانه‌وتعالی دعای آن را قبول نموده و این بندۀ مومن را چنان صبر و استقامت می‌دهد که گویا مجازاً مصیبت نیامده است.

من معنای این حدیث را به مفهوم مجازی ترجیح می‌دهم.

 برای فهم و فایدۀ بیش‌تر متن کتاب "التیسیر فی اصول التفسیر" را بیان می‌کنم:

 اجابت دعاء؛ به‌معنای تغییر در قدر و کتابت لوح محفوظ  و علم الله سبحانه و تعالی نیست. این بدین معنا نیست که گویا نعوذ باالله، الله سبحانه و تعالی اجابت دعاء بندۀ خود را نمی‌دانسته و اجابت دعای آن در لوح محفوظ ثبت نشده است؛ بلکه الله سبحانه‌وتعالی اجابت دعای بندۀ خود را از همان اول می‌دانسته و در لوح محفوظ ثبت می‌باشد. بدون شک قدر الله سبحانه و تعالی در لوح محفوظ نوشته بوده و هر آن ‌چیزی‌که به وجود آمده از روز ازل در لوح محفوظ وجود آن ثبت می‌باشد؛ پس الله سبحانه و تعالی می‌داند که فلان شخص آن را دعاء می‌کند؛ اگر الله سبحانه و تعالی اجابت آن را مقدر کرده باشد، می‌داند که فلان شخص چنین دعای می‌کند و می‌داند که این دعاء چنین چیزی را متحقق می‌سازد. پس دعاء و اجابت آن در علم الله سبحانه و تعالی چیز جدیدی نیست که از کتابت در لوح محفوظ باقی مانده باشد؛ بلکه دعاء و اجابت آن در لوح محفوظ ثبت بوده و الله سبحانه و تعالی عمل‌کرد بندۀ خود را در گفتار و کردار می‌داند و دعاء و اجابت آن از علم الله سبحانه و تعالی پنهان نبوده؛ بلکه هردوی‌شان در لوح محفوظ ثبت می‌باشند.

﴿لَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ﴾

(سبا: 3)

ترجمه: به‌اندازۀ سنگينی ذره‌ای، در تمام آسمان‌ها و در زمين از او پنهان و نهان نمی‌گردد.

در  کتاب "شرح السنه" نوشته‌ای ابو محمد حسین بغوی شافعی متوفی سال 516هـ آمده است: «عبدالواحد بن احمد ملیحی از عبدالله ابن ابی الجعد خبرداده که ثوبان گفته که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«لا يَرُدُّ الْقَدَرَ إِلا الدُّعَاءُ»

ترجمه: قدر را جز دعاء چیزی رد نمی‌کند.

گفتم ابوحاتم سجستانی ذکر نموده است: استمرار دعاء، قضای وارده را بر بندۀ مومن چنان خوشایند می‌سازد که گویا اتفاق نیفتاده است.»

در "مرقات‌المفاتیح شرح مشکات‌المصابیح" کتاب ابوالحسن نورالدین ملا هروی قاری متوفی 1014هـ آمده است: معنای «لا يَرُدُّ الْقَضَاءَ إِلا الدُّعَاءُ»؛ قضاء امر تحمیل شده است؛ اگر هدف از این گفته رد قضاء باشد، مراد تخفیف اثر قضاء است؛ درحدی‌که گویا قضاء نازل نشده است.

امیدوارم که همين‌اندازه برای سوال شما کفایت کند والحمد لله رب العالمين.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

16 ربیع الاول 1441ه.ق.

13نوامبر2019م.

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...

کرامت و جایگاه زن در اسلام و ذلت آن در نظام‌های کفری!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

غرب کافر در این روز شرم آور و نامیمون شعار روز جهانی زن را سر داده و از آغاز پیدایش دموکراسی همراه با نظامی‌که غرایز انسان را آزاد گذاشته تا حال دم از دفاع حقوق زن می‌زند. غرب کافر از آن روزی‌که سازمان‌ها و نهاد‌های بین المللی را تأسیس کرد و قوانینی را برای شکل دادن زندگی زنان دریک ساختار جدید ایجاد نموده، حقوق، عزت، عفت و پاکیزه‌گی زنان را نابود ساخته است. نکات فوق همه خدمتی‌ست به فرهنگ سرمایه‌داری؛ نظامی‌که مبتنی بر مصلحت و منافع بوده و همه ارزش‌های دینی، اخلاقی و انسانی را به یک طرف انداخته و تنها به ارزش‌های مادی توجه می‌نماید.

از آن روز به بعد زنان در غرب و کشورهای دیگر که از این نظام پیروی می‌کنند، چیزی به جزء ذلت، شقاوت، فسق، فجور و دوری از هدایت دست نیافتند. زن در نظام سرمایه‌داری حیثیت کالای تجارتی را بخود گرفته، طوری‌که سرمایه‌داران از برهنه‌گی و ابتذال زنان سود برده و بالای کرامت و عزت زنان تجارت نموده و به خود جایگاه و امکانات زندگی فراهم می‌کنند. بهترین مثال برای این ادعا زند‌گی اجتماعی در غرب است، طوری‌که زنان غربی به بد بختی‌ها گرفتار شده، چناچه از عواقب بد و شوم  این نظام فریاد زده و شکایت می‌کنند، با آن‌هم هیچ راه ‌حلی به مشکلات‌شان نمی‌یابند.

در بسیار ی از سیمنار‌ها، مقالات و مراکز تحقیقاتی که به زندگی اجتماعی در غرب و شرق می‌پردازند، شاهد شکایت زنان از زندگی جهنمی هستیم که دموکراسی برای شان به ارمغان آورده است. در این مطالعات در بخش‌های چون ضعف اخلاقی، تجاوز، آزار و اذیت‌ها، عدم انسجام خانواده‌ها و اطفال بی‌خانمان که بدون پرورش و مراقبت پدر به سر می‌برند، موارد وحشتناک و ارقام نگران کننده‌ی به چشم می‌خورد. چگونه این ارقام وحشت‌آور و بلند نباشد زمانی‌که بشر تحت رژیم‌های استبدادی سرمایه‌داری زندگی کرده و در حال دوری از هدایت الله متعال و شریعت او قرار دارند. این دوری از اسلام و نزدیکی به نظام سرمایه‌داری نسل بشر را نابود نموده و فساد را در "بر و بحر" زیاد ساخته است؟! الله سبحانه وتعالى آدم و حوا علیهم السلام و ذریه‌شان را الى روز قیامت مخاطب قرار داده می‌فرماید:

﴿قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعاً بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى * وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى﴾

[طه: 123-124]

ترجمه: هر دو گروه شما با هم (ای آدم و حوّاء!) از بهشت فرو آئید (و در زمین ساکن شوید، و در آنجا) برخی (از فرزندانتان) دشمن برخی دیگر خواهند شد و هرگاه هدایت و رهنمود من برای شما آمد، هرکه از هدایت و رهنمودم پیروی کند، گمراه و بدبخت نخواهد شد و هرکه از یاد من روی بگرداند (و از احکام کتابهای آسمانی دوری گزیند)، زندگی تنگ (و سخت و گرفته‌ای) خواهد داشت؛ (چون نه به قسمت و نصیب خدادادی قانع خواهد شد، و نه تسلیم قضا و قدر الهی خواهد گشت) و روز رستاخیز او را نابینا (به عرصه‌ی قیامت گسیل و با دیگران در آنجا) گرد می‌آوریم.

الله متعال انسان را به شکل زوج (مرد و زن) آفریده و با خلیفه گردانیدن آن در روی زمین او را گرامی داشته و الله متعال می‌داند که چه چیز برای انسان مفید  است و چه چیزی زندگی را فاسد می‌کند و رابطه این دو (مرد و زن) را با یک دیگر مطابق احکام شرع، مکمل و حامی یکدیگر قرار داده است. شریعتی‌که الله متعال بر بنده‌گان خود نازل کرده و همه بخش‌های زندگی از قبیل سیاست، اقتصاد و اجتماع را در بر می‌گیرد.

با تأثير پذیری از ایمان مان به الله سبحانه وتعالی و به عدالت کاملش و وجوب تمسک به کتاب و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم، بدون این‌که ناامید گردیم و يا به عقب برگردیم؛ اعلام می‌داریم که تا زمانى‌كه زنده هستيم پایبند شریعت الله، متسمک به محكم‌ترين دستاويز كه اصلا گسستنی ندارد و با عهدی‌که در زندگی با پروردگار خود کرده‌ایم، وفا می‌کنیم. هرگز این حیله و نیرنگ و شعار‌های خبیث غرب ما را فریب داده نمی‌تواند. غرب کافر و مجرم که سرزمین‌های مسلمانان را پر از خون و کشتار نموده، به زنان تجاوز کرده و به تمام حقوق‌شان بی اعتنایی می‌کنند. این همه در حالی‌ست که همراه با دروغ داد از حمایت حقوق زنان مى‌زند.

ما کسانی را ‌که مسؤلیت سازمان‌های کفری و مؤسسات رسمی و غیر رسمی را در جهان اسلام بع عهده دارند، عملاً می‌بینیم و می‌شنویم که شب و روز در تلاش هستند که زندگی زنان، دختران و روابط خانواده‌های مسلمانان را جدا ساخته و از بین ببرند تا در نتیجه در بین زن و مرد مسلمان رذایل اخلاقی را نشر نموده و هم‌چنان این سازمان‌‌ها در پی تصویب و گسترش قوانین هستند. مانند عهدنامۀ (CEDAW) و يا کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان. این کنوانسیون با آنچه که از اسلام در سرزمین‌های مسلمانان باقی مانده است؛ از قبیل قوانین ازدواج، طلاق، میراث و غیره روابط خانواده‌گی که در محاکم شرعی به احوال شخصی مسمی است؛ مخالفت می‌ورزد.

این یک توافق خبیث می‌باشد؛ هدف آن اینست که زن مسلمان زند‌گی زنان بی‌دین غرب را تجربه کند. جایی‌که فساد اخلاقی قانونی، زنا ارزان و قوانینی‌که از بیرون شدن زن از خانه در حالت تبرج حمایت می‌کند و مرد مکلف است که واکنش نشان ندهد و اگر مرد خلاف این عمل نمود سرنوشت آن در زندان و حبس است.

راه نجات برای مان نیست، مگر این‌که بخاطر احقاق حق و بی اعتبار کردن باطل تلاش کنیم و راه حقِ نیست؛ مگر در شریعت الله سبحانه وتعالی و آنچه به رسول خود صلی الله علیه وسلم فرستاده و هرچیزی بدون شریعت الله متعال گمراهی و باطل است.

ای مسلمان‌ها! اگر برای امت اسلامی دولتی می‌بود که به اساس شریعت الله متعال حاکمیت می‌کرد و یا خلیفه‌ی وجود می‌داشت که به اساس آنچه الله سبحانه وتعالی از عدالت، هدایت و فرق کننده بین حق و باطل نازل کرده، حاکمیت می‌کرد؛ هرگز غرب کافر جرأت پیدا کرده نمی‌توانست که بر آبرو و سرزمین‌های مان، قوانین گمراه کننده خود را عملی سازند. چنانچه ابوهریره روایت می‌کند رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«إِنَّمَا الْإِمَامُ جُنَّةٌ يُقَاتَلُ مِنْ وَرَائِهِ وَيُتَّقَى بِهِ، فَإِنْ أَمَرَ بِتَقْوَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ، وَعَدَلَ كَانَ لَهُ بِذَلِكَ أَجْر، وَإِنْ يَأْمُرْ بِغَيْرِهِ كَانَ عَلَيْهِ مِنْهُ»

(رواه مسلم)

ترجمه: امام، سپر است؛ مردم به پیروی از او با کفار می‌جنگند و به او پناه می‌برند. اگر او به تقوای الهی و عدالت دستوردهد؛ در قبال آن به او اجر و پاداش می‌رسد و اگر به ظلم و ستم دستور دهد؛ بهره‌ای از گناه می‌برد.

مترجم: پارسا امیدی

نویسنده: عبد العزیز محمد

ادامه مطلب...

تخریبِ میراثِ امت به‌گونۀ وحشیانه و برنامه‌ریزی‌شده!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

زمانی‌که زندگی‌نامۀ علمای امت را در عرصه‌های مختلف دینی و دنیوی مطالعه می‌کنیم، از کثرت نام‌های کتبی‌که آن‌ها نوشته‌اند، تعجب می‌کنیم. این شگفت‌زدگی در مورد علمای مشهور است؛ پس در مورد علمای غیرمشهور؛ کسانی‌که خودشان و کتاب‌های‌شان چندین برابر است، چه فکر می‌کنید؟

آن‌گاه از خود می‌پرسیم:

این همه کتاب‌ها کجا شدند؟ و این میراث بزرگ امت اسلامی چه‌گونه از بین رفت؟

سپس در کتاب‌هایی‌که از ابن جبیر وغیره دربارۀ سفرها نوشته شده، مطالعه می‌کنیم... .

در کتاب‌های؛ مانند: نزهه‌المشتاق، معجم‌البلدان وغیره که در توصیف شهر‌ها تحریر گردیده، می‌خوانیم... .

هم‌چنین در کتاب‌های تاریخ؛ مانند: البدایه‌والنهایه وغیره مطالعه می‌کنیم... .

اینجاست که توصیف شگفت‌انگیز شهر‌های اسلامی از چین تا به اندلس، در این کتاب‌ها به‌چشم می‌خورد. انسان زمانی‌که وصف این شهر‌ها را مطالعه می‌کند از چه‌گونه‌گی تنظیم این شهر‌ها، معماری، آپارتمان‌ها، قلعه‌ها، مساجد، جاده‌ها، حمام و منازل آن‌ها شگفت‌زده می‌شود.

مؤلفین این کتاب‌ها به‌عنوان شاهدان عینی بوده یا این‌که از شاهدان عینی نقل نموده‌اند؛ یعنی آن‌ها در کتاب‌های خود واقعیتی محسوسی را توصیف نموده‌اند که موجود بوده و حالت تخیلی نداشته است. بسیار تعجب‌آوربودن آن ریشه در این دارد که انسان‌ها فکر می‌کنند که آن‌ها از شهر‌های صحبت می‌کنند که ساخت بشر نبوده؛ بلکه جنیاتی‌که در تسخیر حضرت سلیمان علیه‌السلام بوده، آن‌ها را ساخته‌اند.

آن‌گاه دوباره از خود می‌پرسیم:

آن دوره‌ها کجا شدند که امروزه جز بقایایی آن‌ها را مشاهده نمی‌کنیم و هیچ مناسبت با کمیت بزرگی‌که در کتاب‌ها مطالعه کردیم ندارد. مشاهده می‌شود که چه‌گونه این کتاب‌ها از بین رفت؟ و چه‌گونه این شهر‌ها ویران شدند؟

شاید جواب آن در خود تاریخ آن پنهان باشد. این کتاب‌ها و شهر‌ها به‌دوگونه تخریب و مورد هجوم قرار گرفتند:

نوع اول- تخریب وحشیانه‌ای بود که از خارج و داخل صورت گرفت. هجوم خارجی به‌وسیلۀ جنگ‌های مغول‌ها و صلیبییان وغیره صورت گرفت؛ اما هجوم داخلی، در داخل و از طرف داخلی صورت گرفت؛ مثلا: در اندلس موحدین به‌سوزاندن کتاب‌های اقدام کردند که مخالف عقیدۀشان بود و شاید در شرق نیز مثل کاری‌که موحدین آن را در اندلس انجام داده‌اند، صورت گرفته باشد.

نوع دوم- تخریب و هجوم برنامه‌ریزی‌شده بود. این هجوم به‌وسیلۀ دست‌های غرب استعمار‌گر صورت گرفت؛ چنان‌چه تخریب شهر‌های اسلامی، سرقت میراث و یا سوزاندن آن‌ها را وسیله‌ای برای قطع رابطۀ مسلمانان به‌تاریخ‌شان قرار دادند.

هم‌چنین از خود می‌پرسیم:

تقریباً آن‌چه بر مسلمانان وارد شد، بر آلمان نیز وارد گردید. آلمان تخریب‌شده را، امریکا، روسیه و سایر کشور‌های اروپائی تولیدات تکنالوژی/فن‌آوری و حتا علمی‌شان را سرقت نمودند. اما آلمان به‌زودترین فرصت و در خلال چند سال محدود از تاریخ فرهنگ‌ها رو به‌پیش‌رفت نمود. پس چرا آلمان پیش‌رفت کرد؛ درحالی‌که مسلمانان پیش‌رفت نکردند؟!

این جواب را مؤسس و اولین امیر حزب‌التحریر شیخ تقی‌الدین النبهانی رحمه‌الله در مقدمۀ کتاب "نظام اقتصادی اسلام" برای ما بیان نموده است. چنان‌چه می‌فرماید:

"افکار برای هر امتی بزرگ‌ترین ثروتی است که در حیات‌شان دارا می‌باشند. اگر امتی باشند که رشد نمایند و افکار بزرگ‌ترین تحفۀ است که نسل‌های بعدی از سلف‌شان تسلیم می‌گیرند؛ اگر امت دارای فکر مستنیر باشند.

اما سرمایۀ مادی، اکتشافات علمی و اختراعات صنعتی وغیره، جایگاه خیلی پایین‌تری را نسبت به افکار دارند؛ بلکه رسیدن به آن‌ها موقوف به فکر بوده و حفاظت‌شان نیز به فکر وابسته است.

زمانی‌که سرمایۀ مادی یک امت از بین برده شود؛ اگر آن امت سرمایۀ فکری خود را حفظ کرده باشد؛ به‌زودترین فرصت برمی‌گردد. اما درصورتی‌که سرمایۀ فکری ایشان از بین برده شود و امت سرمایۀ مادی خود را حفظ کرده باشند، این ثروت به زودترین فرصت از بین رفته و امت مبتلا به فقر می‌گردد. چنان‌چه بزرگ‌ترین حقیقت‌های علمی را که یک امت کشف نموده باشند، ممکن است زمانی‌که آن‌ها را از دست می‌دهند، دوباره به آن‌ها برگردند؛ اگر طریقۀ تفکیر آن را از دست نداده باشند. اما اگر طریقۀ تفکیر آن را از دست داده باشند، خیلی به‌سرعت رو به‌عقب نهاده و اختراعات و اکتشافات‌شان را نیز از دست می‌دهند. از این‌جهت باید در نخست متوجه حفاظت افکار بود. بر اساس این افکار و بر حسب طریقۀ تفکیر آن، ثروت مادی به‌دست می‌آید و تلاش می‌شود تا به اختراعات و اکتشافات دست‌رسی پیدا کنیم.

به‌عبارت دیگر، زمانی‌که میراث امت اسلامی از بین برده شد، امت در حالت بسیار بدی از انحطاط فکری به‌سر می‌برد، که در رأس آن، بسته‌شدن دروازۀ اجتهاد بود. امت از پیشکش نمودن راه حل برای مشکلات خود عاجز ماند و نتوانست دوباره پیش‌رفت نماید. درحالی‌که آلمان طریقۀ تفکیر اش را حفظ نمود تا این‌که تاثیری در سطح جهان یا حداقل در اروپا داشته باشد.

از این‌جهت کسانی‌که به‌خاطر نهضت امت‌شان تلاش می‌کنند، لازم است در قدم اول تلاش‌شان را جهت به‌دست گرفتن افکار به خرچ دهند؛ چون امت‌ها به‌وسیلۀ افکاری‌که مبتنی بر طرز دیدشان در زندگی دارند، رشد می‌کنند.

نویسنده: استاد معاویه عبدالوهاب

مترجم: رامین بارز

ادامه مطلب...

امنیت روسیه 9 تن از شباب حزب التحریر را دستگیر نمود

(ترجمه)

سایت روسیه امروز جمعه مورخ 25 ربیع الاول 1441هـ.ق / 22 نومبر 2019م گزارش ذیل را منتشر ساخت: «امنیت روسیه، دو رهبر و 7 عضو تنظیم "حزب التحریر اسلامی" تروریستی جهانیی را که در اعمال غیر قانونی دست داشتند و دنبال فروپاشی قدرت از طریق اِعمال زور بودند، در چند منطقه کشور مذکور دستگیر نمود.» هیئت امنیت فدرال روسیه در بیانیه‌ای‌که به روز جمعه صادر نمود، اشاره نموده که برای دست‌گیری تروریستان در مسکو، تاتارستان و ولایت تیومین در منطقه اورال پایتخت کشور عملیات ویژه‌ای را به راه انداختند و نیز توضیح دادند که بازداشت شدگان برای ایجاد ساختمان‌های مخفی تروریستی تلاش می‌کردند و در جستجوی منابع تمویل، ترویج افکار و بسیج کردن مسلمانان منطقه در صفوف حزب شان بودند. در بیانۀ فوق آمده: «ثابت شده است که اعضای حزب مذکور در فعالیت‌های غیر قانونی مبتنی بر ایدیولوژی و مفکوره ایجاد خلافت جهانی خیالی و ویران نمودن سازمان‌های جامعه سیکولاریستی دست داشته‌اند و به دنبال دگرگون ساختن قدرت کنونی از طریق اعمال زور است.» در بیانیه فوق ذکر گردیده است که در نزد بازداشت شدگان سوژه‌های تبلیغاتی ممنوع در روسیه، رسانه‌های جمعی و ذخیره بیانیه‌‌‌‌‌‌‌‌ها وجود داشت.

الرایه: کینه‌توزی روسیه جنایتکار علیه اسلام و مسلمانان نه تازه است و نه هم پنهان؛ روسیه همیشه دشمن آشکار اسلام و مسلمانان بوده، چگونه چنین نباشد؛ در حالی‌که روسیه بر ضد دولت خلافت عثمانی جبهه‌گیری نمود، سال‌هاست که برای حمایت از بشار اسد، ستمگر شام به قتل مسلمانان بی‌گناه می‌پردازد، کتاب‌های ثقافت اسلامی را ممنوع قرار داده و دختران مسلمان را از پوشیدن روسری در مدارس / مکاتب و انستیتوت‌ها منع نموده بود. بنابر این دست‌گیر و بازداشت نمودن شباب حزب التحریر توسط روسیه – که می‌فهمد حزب التحریر حزب سیاسیی است که فعالیت نظامی ندارد- جنگ خود را علیه اسلام ادامه می‌دهد، و این را برادر مان سونجاتوف رسلان عضو حزب التحریر که حکومت روسیه او را در مارچ گذشته محکوم به 22 سال حبس نمود، به دقیق‌ترین الفاظ  در اثنای محاکمه در دادگاه چنین بیان نمود: «محاکمه کنونی ثابت ساخت که نه بر ضد ما حکم می‌کند و نه بر ضد حزب التحریر، بلکه امروز بر ضد دین الله اسلام حکم می‌کنند.»

برای تمامی حکومت‌های که ستم می‌کنند و حاملین دعوت را به بند می‌کشند، می‌گوییم: شما را به چیزی‌که از آن بد می‌برید و از آن ناراحت می شوید، مژده می‌دهیم؛ حزب التحریر راه خود را می پیماید و شب و روز را برای رسیدن به هدف خود با وجود مشکلات و سختی‌های‌که در راه آن قرار می‌دهید، برای تأسیس دولت خلافت راشده ثانی بر منهج نبوت، تلاش می‌ورزد؛ زیرا وعده الله سبحانه وتعالی است و اوتعالی به وعده خود خلاف نمی‌کند.

برگرفته از جریده الرایه 

ادامه مطلب...

شروط حلال بودن شکار توسط سگ تعلیمی

(ترجمه)

از عدی بن حاتم رضی الله عنه روايت است که گفت: از رسول الله صلی الله علیه وسلم پرسیدم که من سگ‌های تربيه‌شده را به دنبال شکار می‌فرستم، آن سگ‌ها شکار را برای ما می‌گيرند؛ آیا خوردن آن حلال است؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«إِذَا أَرْسَلْتَ الْكِلَابَ الْمُعَلَّمَةَ وَذَكَرْتَ اسْمَ اللَّهِ، فَكُلْ مِمَّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكَ» قُلْتُ، وَإِنْ قَتَلْنَ؟ قَالَ: «وَإِنْ قَتَلْنَ مَا لَمْ يُشْرَكْهَا كَلْبٌ لَيْسَ مِنْهَا» قُلْتُ، أَرْمِي بِالْمِعْرَاضِ فَأُصِيبُ أَفَآكُلُ؟ قَالَ: «إِذَا رَمَيْتَ بِالْمِعْرَاضِ وَذَكَرْتَ اسْمَ اللَّهِ فَأَصَابَ فَخَرَقَ فَكُلْ وَإِنْ أَصَابَ بِعَرْضِهِ فَلَا تَأْكُلْ»

(رواه ابوداوود وصحیحه الألبانی)

ترجمه: هرگاه سگ تربيت شدهات را فرستادی و بسم الله هم گفتی هر آنچه را که سگت برايت شکار می‌کند بخور. گفتم: حتی اگر شکار را بکشد؟ فرمود: «حتی اگر شکارت را بکشند، به شرط اين که سگی‌که تربيت شده نيست با آن در شکار همکاری نکند.» گفتم: به سوی شکار نيزه پرتاب می‌کنم و آن را شکار می‌کنم؛ آیا خوردن آن حلال است؟ فرمود: «اگر نيزه را پرتاب کردی و بسم الله گفتی و نيزه بدن شکار را جرح کرد، خوردن آن حلال است و اگر نيزه به عرض به شکار برخورد کرد(بدن شکار را جرح نکرد، بلکه شکار از اثر وزن و ثقل نیزه کشته شود) آن حلال نیست.»

شرح حدیث

مراد از سگ تعلیمی آنست که سه شرط در وی موجود باشد.

1-       وقتی خواسته شود، اجابت کرده و بیاید؛

2-       وقتی روان كرده شود، قبول کند و برود؛

3-       وقتی شکاری را بگیرد، نگاه‌دارد و نخورد.

هر سگی‌که موارد فوق را حداقل سه بار انجام دهد، تعلیمی گفته می‌شود و شکار کشته شده‌اش حلال می‌باشد؛ زیرا در حدیث گفته شده که: «اگر سگ را فرستادی و نام الله را وقت فرستادنش ذکر کردی، شکارش حلال است.»

در استعمال این جمله دلیل بر این است ‌که فرستادن به قصد شکار از طرف شکارچی شرط است؛ حتی اگر سگ سر بخود بیرون شود و شکار کند که در دهنش بمیرد، حلال نمی‌باشد و نیز دلیل است به این که، ذکر نام الله در حالت ذبح، ذبیحه در شکار وقت فیر کردن وسیله و انداخت تیر بسوی شکار شرط می‌باشد.

هم‌چنان در حدیث گفته شده: «تا زمانی‌که با آن سگ شکاری، سگ غیرشکاری شریک نشده باشد» دراین جمله نیز تصریح است بر این که اگر با وی سگ غیر شکاری شریک شود، شکارش حلال نیست، مراد از اين سگی است كه یا سربه خود آمده باشد و يا كسی دیگری آن را فرستاده باشد که شکارچی نباشد و فرد مشکوک باشد؛ در این صورت این شکار حلال نمی‌باشد؛ ولی اگر سگ دیگر یا دومی را کسی فرستاد به همراه سگ اولی که او هم از اهل شکار بود و سگش نیز تعلیمی بود، بازهم حلال [سخن امام نووی[

پرسش دیگری این‌که، اگر با تیری به طرف شکار فیر کنم آیا از آن بخورم؟ وی صلی الله علیه وسلم فرمود: هنگامی که تیر را انداخت کردی و اسم الله را بروی بگیری که تیرت در بدن شکار فرو رود وپاره‌اش کند، خوردن آن حلال است، اما اگر تیرت به عرض به شکار اصابت کند، حلال نیست و خورده نشود، این نظر جمهور علما می‌باشد، اما مکحول، اوزاعی وغیرهما از فقهای شام مطلقاً حلال گفته اند.

منذری گفته است: این حدیث مبارکه می‌رساند که شکار از جمله اسباب تملک است که شرع آن را مباح گردانیده است، لذا وقتی پیامبر صلی الله عليه وسلم فرموده: «از آن بخورید» اباحت خوردن شکار را افاده می‌کند، هم‌چنان تملک آن را اباحت خوردن آن دلالت می‌کند بر تملک آن در شکارش و هم‌چنین این حدیث مبارک بیان می‌کند که آنچه را شکار کرده‌ای چه وقت مالک شوی.

اول: این‌که در وقت پرتاب تیرت، یا ارسال سگ تعلیمی‌ات، نام الله را  بگیری، زیرا شکار در این هنگام ملک شرعی شماست؛ چه در حال حیات بدست آید یا بعد از حیات.

دوم: این‌که اگر سگ غیر تعلیمی شکاری را برایت نگاه کند و در حال حیات بدست آید، آن را ذبح کن، اما اگر زنده بدست نیامد، آن شکار، خود مرده است و تصرف انسان در آن حلال نیست. مباح بودن شکار شامل شکار بحر وخشکه را می شود.

الله متعال در کتابش می‌فرماید:

﴿أُحِلَّ لَكُمْ صَيْدُ الْبَحْرِ وَطَعَامُهُ مَتَاعًا لَكُمْ وَلِلسَّيَّارَةِ وَحُرِّمَ عَلَيْكُمْ صَيْدُ الْبَرِّ مَا دُمْتُمْ حُرُمًا وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ﴾

[مائده: 96]

ترجمه: صید دریا و طعام آن برای شما و کاروانیان حلال است؛ تا (در حال احرام) از آن بهره‌مند شوید؛ ولی مادام که محرم هستید، شکار صحرا برای شما حرام است و از (نافرمانی) الله که به سوی او محشور می‌شوید، بترسید!

بنابر این شکار دریا مختص به انواع ماهی نبوده بلکه، لؤلؤ، مرجان، اسفنج و ... را نیز در بر می‌گیرد، در عمل شکار منافع زیادی است که به هیچ کس پوشیده نیست، حتی غذا و مواد خام را شامل می‌شود و بطور وافر دیده می‌شود که مجالات وسیع برای عملکرد در مقابله با بیکاری و خودکفائی از دولت، خاصتاً با استفاده از اسالیب و وسائل مختلف ممکن است.

پس کسانی‌که می‌گویند: «مسدود نمودن دروازه‌های شهرها به روی سیاحان اجانب و مانع شدن از بعضی منکرات ایشان ضررهای اقتصادی به دولت وارد می‌نماید» جواب به ایشان این است که: آیا نمی‌بینید الله سبحانه وتعالی ابحار کثیر و صحراهای وسیعی برای ما عطاء کرده است، که منبع خوب و حلال برای افراد و دولت اسلامی می‌باشد ولیکن چقدر بد وجای تأسف است به این که شما امروز بطور کامل و دوامدار از غربی‌ها پیروی کرده و از این همه نعمات پروردگار خود را محروم ساخته ایم. 

بار الها! به زودترین فرصت دولت خلافتی را نصیب امت اسلامی بگردان تا هرچه زودتر زمینه‌های اعمال حلال و مباح را مساعد ساخته و زمینه اعمال حرام را ببندد تا امت را از ذلت وخواری در دنیا و آخرت نجات دهـد.

 خلاصه حدیث

الله متعال بحرها و صحراهای زیادی را برای امت اسلامی عطا کرده است، لازم است که حین استفاده از آن (شکار کردن، استخراج معادن ویا ورود افراد اجانب مانند سیاحان وغیره در سرزمین‌های اسلامی) احکام شرعی مربوط به آن در نظر گرفته شود تا از مکر کفار و حرام بودن شکار در امان باشیم.

ادامه مطلب...

آیا زمانی‌که جزء از حدیث ظنی در گذشتۀ تاریخ به‌وقوع آمده باشد، به‌درجه متواتر ارتقاء می‎کند؟

  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش:

السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته!

 احادیث ظنی را در تفاعل برای گسترش افکار اسلامی و بشارت گفته‌های رسول الله صلی الله علیه وسلم مانند: حدیث «تَكُونُ النُّبُوَّةُ فِيكُمْ مَا شَاءَ اللهُ أَنْ تَكُونَ... ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةً عَلَى مِنْهَاجِ نُبُوَّةٍ» برای مردم بیان می‌نمائیم. پرسش اینست که این حدیث ظنی بوده و از احوال سیاست گذشته امت سخن می‌گوید. از حدیث معلوم می‌گردد که رسول الله صلی الله علیه وسلم حالات را به پنج مرحله تقسیم کرده است: (نبوت، خلافت راشده، پادشاهان به دندان‌گیرنده‌ی قدرت، حکومت جوابر و خلافت راشده)، هرگاه توجه شود، چهار مرحله‌ی حدیث به‌وقوع آمده و به‌حقیقت پیوسته است؛ پس آیا این حدیث به‌درجه متواتر نمی‌رسد؟

پاسخ:

احادیثی‌که جنبۀ عملی دارند، برابر است متواتر باشند و یا ظنی؛ برای عمل کردن و در عمل گرفتن کافی است، به‌شرط این‌که حدیث صحیح باشد، پس احادیثی‌که محور عملی دارند و صحیح باشند، به‌گونۀ درست‎تر وقوی‎تر مانند فرض در عمل گرفته می‌شوند؛ مانند:

«لَتُفْتَحَنَّ الْقُسْطَنْطِينِيَّةُ، فَلَنِعْمَ الْأَمِيرُ أَمِيرُهَا، وَلَنِعْمَ الْجَيْشُ ذَلِكَ الْجَيْشُ»

(أخرجه أحمد)

ترجمه: قسطنطنیه حتمی فتح خواهد گردید که امیر آن، چه نیکو امیری و ارتش آن، چه نیکو ارتشی خواهد بود!

ازین‎که این حدیث و پیشگوئی در حد عمل بوده هر حاکم و امیر برای تحقق فتح آن به‌دستان خودش ارتش را بسوی قسطنطنیه اعزام کرد تا این‌که الله سبحانه وتعالی محمد فاتح را به فتح آن عزت بخشید. یا مانند حدیث جنگ با دولت یهود و محو آن و هم‎چنین حدیث اقامۀ خلافت بر منهج نبوت که در عمل کردن به آن متواتر بودن و غیرمتواتر بودن کدام تأثیری ندارد؛ اما به‌شرط این‌که حدیث صحیح باشد. پس ما برای تحقق این بشارت تلاش‌های خود را ادامه داده، مردم را به آمدن واقعیتِ حدیث بشارت داده و دل‎های خویش را به‌وقوع آن چی نزدیک و چی دور اطمینان می‎دهیم، بناءً خود را بیشتر به زحمت نمی‎سازیم که این حدیث متواتر است و یا احاد.

با آن‎هم از این‌که پاره و بخشی از بشارتِ حدیث در گذشتۀ تاریخ واقع شده است، دل‎ها را بیشتر اطمینان می‎بخشد که پاره‎ای دیگر حدیث یعنی فتح روم حتمی است؛ چنانچه در حدیث دیگری رسول الله صلی الله علیه وسلم از فتح دو شهر: (روم و قسطنطنیه) پیشگوئی شده است. پس آن‎چه در بالا یادآوری شد، احادیثی‌که در محور عمل اند، بیشتر نیاز نیست تا در عمق احادیث داخل شویم که متواتر اند و یا ظنی؛ چون احادیث صحیح و ظنی در عمل، تصدیق، اطمینان و در بشارت برای تحقق آن بسنده بوده و باید احساسات مسلمانان را برای تحقق آن تحریک و شوریده شود تا هرکدام خودجوش برای بدست آوردن آن تلاش نمایند.

اما پرسش شما: "این‌که بخشی از بشارت حدیث به‌حقیقت پیوسته آیا حدیث را متواتر نشماریم؟..." پاسخ این است که در اصطلاح محدثین تواتر از خود شروط ویژه‎ای دارد که تحققِ واقعیت حدیث در گذشته را درج شروط آن نکرده‌اند؛ چون بر اساس سند و ملحقات حدیث است که بر متواتر بودن حدیث قضاوت می‌گردد؛ نه بر تحقق بشارت حدیث. با آن‌هم به‌حقیقت پیوستن برخی آنچه در حدیث است، صحت آن‎را تقویت نموده دل‌ها را اطمینان وجرئت می‎بخشد که مسلمانان با قوت و نشاط پاره‌ای دیگری آن را تحقق دهند که در زمینه الله سبحانه وتعالی توفیق‌دهنده‌است.

برادرتان عطاء بن خلیل ابو رشته

ادامه مطلب...

حزب‌التحریر از امت است و در میان امت! نه مرموز است و نه مجهول‌الهویت! Featured

رحمت الله نبیل، کاندیدای ریاست جمهوری و رئیس اسبق ریاست امنیت ملی افغانستان روز پنج‌شنبه حین کنفرانس مطبوعاتی در مورد بُن‌بست انتخاباتی گفته است: «بحث داعش جدی شده می‌رود ... سازمان‌ها و ساختارهای که به نام‌های بسیار مجهول و مرموز تشکیل شده بود، موقعیت و موقف خود را واضح می‌سازد. خطر حزب‌التحریر در چندین ولایت بیشتر شده می‌رود، آن‌ها تمایلات و گرایشات شان به طرف داعش بیشتر شده می‌رود».

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر ـ ولایه افغانستان، در مورد اظهارات بی‌باکانه‌ و بی اساس رحمت الله نبیل نکات ذیل را با اهالی محترم رسانه‌ها و مردم مسلمان افغانستان شریک می‌سازد:

  • امروزه مردم مسلمان و مجاهد افغانستان به‌خصوص علما، بزرگان قومی، رهبران سیاسی و جوانان، حزب‌التحریر را در سرتاسر افغانستان می‌شناسند، از افکار و برنامه‌های آن آگاه هستند و با اعضای آن روابط حسنه دارند؛ زیرا حزب‌التحریر فرزندان و برادران همین مردم مجاهدپرور است. پس این حزب و اعضای آن نه مرموز اند و نه هم مجهول!
  • حزب‌التحریر برای سعادت دنیا و آخرت امت اسلامی، که مردم مجاهد افغانستان نیز جزء این پیکر واحد می‌باشند، بصورت خسته‌گی ناپذیر تلاش دارد. بنابرین حزب‌التحریر برای مردم مسلمان افغانستان خطر نبوده؛ بلکه این سیاسیون بی‌برنامه و مرتبط به کشورهای بیگانه و سازمان‌های استخباراتی اند که عقاید، مقدسات، حریم خانه‌ها و دارایی‌های مردم را با خطر روبرو ساخته‌اند.
  • حزب‌التحریر از همان آغاز شکل‌گیری گروه داعش در شرق میانه در سال 2014، موقف خویش را به صراحت در مورد این گروه مرموز بیان نموده و آن را پروژه‌ای از سوی دشمنان اسلام و مسلمین دانسته بود. اکنون این واقعیت به تمام جهان آشکار گردیده است. لذا ادعای تمایل حزب‌التحریر به داعش یک تهمت آشکار می‌باشد که از جهل سیاسی منشأ می‌گیرد.

مردم مجاهد افغانستان شاهد اند که رحمت الله نبیل حین ایفای وظیفه به حیث رییس امنیت ملی افغانستان، بعد از دستگیری و تعذیب عده‌یی زیادی از دعوت‌گران مسلمان به‌خصوص اعضای حزب‌التحریر، از جلوگیری دعوت بسوی خلافت و وحدت امت در افغانستان عاجز ماند و اکنون بعد از سپری نمودن انتخابات فاسد و بدنام دموکراتیک، از فرط ناتوانی در میان مردم مسلمان افغانستان، برای پوشش ناکامی‌های سیاسی خویش به تهمت علیه این حزب مخلص و بیدارگر متوسل گردیده است.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر - ولایه افغانستان

ادامه مطلب...

حقوق زن؛ دسیسۀ خطرناکی برای غربی‌ساختن زن مسلمان

(ترجمه)

استعمارگران کافر تنها به نابودی دولت خلافت که از شرف و کرامت زن مسلمان حفاظت می‏کرد، اکتفاء ننموده و هم‌چنین به متلاشی کردن سرزمین‌ها و به یغما بردن اموال‌شان بسنده ننموده و این‌که ما را بدنبال ملت‌های دیگر مورد حملات نظامی و دسیسه‏های اقتصادی خود قرار داده بازهم اکتفاء نکرده است؛ بلکه به چیز سخت‌تر و غم انگیزتر ازین پرداخته و آن این‌که سرزمین‏های اسلامی را مورد جنگ‏های فکری سرمایه‌داری خود قرار داده است. زن مسلمان از مهم‌ترین افرادِ است که مورد این حملات قرار گرفته؛ چون غرب می‌داند، اگر رحم‏های زنان مؤمن و پاکدامن و آغوش مبارک‌شان نمی‏بود؛ درین صورت از شخصیت‏های مثل اسامه ابن زید، صلاح الدین ایوبی و محمد فاتح خبری نبود. غرب دانسته است که نماز و تقوای زن مسلمان، او را توانایی می‏بخشد تا در تمام حرکات و سکنات‌اش به احکام پروردگار خود چنگ زده و نیز این را دانسته که وی برای امت محمد مصطفی صلی الله علیه وسلم مصدر قوت و عظمت قرار خواهد گرفت.

از آنجایی‌که زن نصف اجتماع را تشکیل می‏دهد، الله سبحانه وتعالی او را خلق نموده تا فرزندانی را آماده سازد که از الله سبحانه وتعالی بترسند، زیرا فرزندان که بر اساس تقوای الهی پرورش بیابند، فردا روز حاکم خواهند شد. بدین ترتیب کفار مرض را تشخیص داده و برای مداوای آن چاره‌جویی کردند و دسیسه‏ها وحملات خود را گسترش داده، اموال زیادی را به مصرف رسانده‌اند تا بدین‌وسیله مردم را از راه الله متعال باز دارند. این جنگ ویژگی خاص خود را داشت، آنان از سخنان آراسته و دروغین استفاده نموده و نفاق و حیله‌گری را پیشۀ خود قرار دادند و به لباس دوست و برادر ظاهر گشتند و برای ما پاد زهرِ (داروی جادویی) را پیش کردند، داروی نهضت و آزادی تا به زعم باطل‌شان ما را از بنیادگرایی دینی و وابستگی مذهبی رهایی بخشند و هم‌چنین خواستند ما را از زیر سیطره پدران، همسران و از دیکتاتوری اجتماعات مان آزاد سازند و حتی کار به جایی رسیده که جرئت  نموده‌اند که در هربخش کوچکِ از دین ما لطمه وارد نموده و هم‌چنین در بارۀ بسیاری از زنان مسلمان این دینِ با عظمت طعن زدند.

حکام احمقِ خائن قوانین جدیدی را وضع نمودند تا زنان مسلمان به سویۀ زنان همزادشان در غرب برسند. اما متأسفانه این اسلوب براساس قوانین غربی در سرزمین‌های اسلامی جریان دارد. آن‌ها خواستند که زن مسلمان را به مانند یک زن غربی بسازند که از خانه خود بیرون می‏شود و از تربیۀ سالم اطفال خود فاصله گرفته و از سیطرۀ مادی ومعنوی شوهرش آزاد می‌شود. زن در فرهنگ غربی بخش مادی منفعت‌دار و کالای تجارتی قرار گرفته و به وی هم‌چون یک کالای تجارتی می‏نگرند و یاهم او را وسیله‌ای برای اشباع شهوت خود می‏پندارند، که در نتیجه زن غربی خانواده نداشته و فاقد حقوقی‌ست که سزاوار آن است. بنیاد خانواده در غرب از هم فروپاشیده و غربی‌ها در ارزش‌های منحط به سر برده و در شهوت‌رانی‌ها غرق می‌باشند و عامل اختلاط  انساب زنان با محارم‌شان بوده و کثرت جرائم دلالت به ناهنجاری‏های اخلاقی، بی‌خردی و اضطراب می‏کند. پس داخل کردن فرهنگ غرب در جهان اسلام با محتویات‌اش، از جمله آزادی‏های جنسی ویرانگر، اسلوب معیشت فردی منفعت‌مدار، شهوت‌رانی و هم‌چنین ارزش‌های مادی سرمایه‌داری و مفاهیم مربوط به زنان هم‌چون مساوات بین مرد و زن عامل اختلافات می‏باشد، که ویرانگر بنیاد ازدواج بوده و باعث نابودی خانواده‌ها می‏شود. این اهداف تلاش‏های سیاسی را در تمام عرصه‏ها مستحکم نموده است، که نخست در سازمان ملل وسازمان‌های زیاد آن به‌راه انداخته شد.

با گذشت زمان امریکا پرجم جهانی شدن و دموکراسی را در سرزمین‌های ما بدست گرفت که در نهایت منجر به تشکیل انجمن‌های خیریۀ زنانه‌ای زیادی شد، نام‌ها متفاوت ولی در نهایت هدف یکی بود. مثل توافق سیداو، عهدنامۀ پکن و مجلۀ احوال شخصی که بورقیبه آن را در 1956 تألیف نموده بود و قانون محو خشونت علیه زن که آن را مجلس نمایندگان تونس به تاریخ 26/07/2017 تصویب نموده بود و دستور سال 2014 و کمیته آزادی‏های فردی و مساوات. امریکا می‏خواهد هرکسی را که وابسته به اسلام است، هدف قرار دهد و می‏خواهد بنیاد خانواده را ریشه‌کن کند، خانوادۀ که نخستین اساس اجتماع  صحیح و سالم را تشکیل می‏دهد.

ای دعوت گران دیموکراسی و آزادی! این‌قدر فریب و دروغ بس است! شما وحشی‏های هستید که به لباس‏های پشمینه، خودنمائی می‏کنید؛ در حالی‌که شنیع‌ترین جرائم را مرتکب می‏شوید. ما میراث فکری و قانونی داریم که توانایی این را دارد که زن را به پیشرفت و ترقی نایل گرداند و نهضتی را در وی به ارمغان آورد که او را به بلند‌ترین مقامات برساند. افزون بر این می‏تواند که حقوق او را کاملاً فراهم سازد تا باشد که زن محفوظ مانده و باعزت و شرافت بسر ببرد و فرقی نمی‏کند که نزد پدرش باشد و یاهم در خانۀ شوهرش. بر عکس قوانین وضعی غرب که زن را بسان کالایی قرار داده که به نازل‌ترین نرخ خرید و فروش می‏شود. حال‌آنکه باید به زن این‌گونه نگریسته شود که موجود با ارزش و با آبروی‌ست که باید حفاظت و نگهداری شود. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ

[المائدة: 50]

ترجمه: آیا خواستار حکم جاهلیت اند؟ و برای مردمی که یقین دارند، داوری چه کسی از الله بهتر است؟

#خلافت را برپا کنید.

#خلافت سرپرستی و پشتیبانی است.

نویسنده: سنان ابن صالح

مترجم: محمد مزمل

 

ادامه مطلب...

حقوق زن؛ دسیسۀ خطرناکی برای غربی‌ساختن زن مسلمان

(ترجمه)

استعمارگران کافر تنها به نابودی دولت خلافت که از شرف و کرامت زن مسلمان حفاظت می‏کرد، اکتفاء ننموده و هم‌چنین به متلاشی کردن سرزمین‌ها و به یغما بردن اموال‌شان بسنده ننموده و این‌که ما را بدنبال ملت‌های دیگر مورد حملات نظامی و دسیسه‏های اقتصادی خود قرار داده بازهم اکتفاء نکرده است؛ بلکه به چیز سخت‌تر و غم انگیزتر ازین پرداخته و آن این‌که سرزمین‏های اسلامی را مورد جنگ‏های فکری سرمایه‌داری خود قرار داده است. زن مسلمان از مهم‌ترین افرادِ است که مورد این حملات قرار گرفته؛ چون غرب می‌داند، اگر رحم‏های زنان مؤمن و پاکدامن و آغوش مبارک‌شان نمی‏بود؛ درین صورت از شخصیت‏های مثل اسامه ابن زید، صلاح الدین ایوبی و محمد فاتح خبری نبود. غرب دانسته است که نماز و تقوای زن مسلمان، او را توانایی می‏بخشد تا در تمام حرکات و سکنات‌اش به احکام پروردگار خود چنگ زده و نیز این را دانسته که وی برای امت محمد مصطفی صلی الله علیه وسلم مصدر قوت و عظمت قرار خواهد گرفت.

از آنجایی‌که زن نصف اجتماع را تشکیل می‏دهد، الله سبحانه وتعالی او را خلق نموده تا فرزندانی را آماده سازد که از الله سبحانه وتعالی بترسند، زیرا فرزندان که بر اساس تقوای الهی پرورش بیابند، فردا روز حاکم خواهند شد. بدین ترتیب کفار مرض را تشخیص داده و برای مداوای آن چاره‌جویی کردند و دسیسه‏ها وحملات خود را گسترش داده، اموال زیادی را به مصرف رسانده‌اند تا بدین‌وسیله مردم را از راه الله متعال باز دارند. این جنگ ویژگی خاص خود را داشت، آنان از سخنان آراسته و دروغین استفاده نموده و نفاق و حیله‌گری را پیشۀ خود قرار دادند و به لباس دوست و برادر ظاهر گشتند و برای ما پاد زهرِ (داروی جادویی) را پیش کردند، داروی نهضت و آزادی تا به زعم باطل‌شان ما را از بنیادگرایی دینی و وابستگی مذهبی رهایی بخشند و هم‌چنین خواستند ما را از زیر سیطره پدران، همسران و از دیکتاتوری اجتماعات مان آزاد سازند و حتی کار به جایی رسیده که جرئت  نموده‌اند که در هربخش کوچکِ از دین ما لطمه وارد نموده و هم‌چنین در بارۀ بسیاری از زنان مسلمان این دینِ با عظمت طعن زدند.

حکام احمقِ خائن قوانین جدیدی را وضع نمودند تا زنان مسلمان به سویۀ زنان همزادشان در غرب برسند. اما متأسفانه این اسلوب براساس قوانین غربی در سرزمین‌های اسلامی جریان دارد. آن‌ها خواستند که زن مسلمان را به مانند یک زن غربی بسازند که از خانه خود بیرون می‏شود و از تربیۀ سالم اطفال خود فاصله گرفته و از سیطرۀ مادی ومعنوی شوهرش آزاد می‌شود. زن در فرهنگ غربی بخش مادی منفعت‌دار و کالای تجارتی قرار گرفته و به وی هم‌چون یک کالای تجارتی می‏نگرند و یاهم او را وسیله‌ای برای اشباع شهوت خود می‏پندارند، که در نتیجه زن غربی خانواده نداشته و فاقد حقوقی‌ست که سزاوار آن است. بنیاد خانواده در غرب از هم فروپاشیده و غربی‌ها در ارزش‌های منحط به سر برده و در شهوت‌رانی‌ها غرق می‌باشند و عامل اختلاط  انساب زنان با محارم‌شان بوده و کثرت جرائم دلالت به ناهنجاری‏های اخلاقی، بی‌خردی و اضطراب می‏کند. پس داخل کردن فرهنگ غرب در جهان اسلام با محتویات‌اش، از جمله آزادی‏های جنسی ویرانگر، اسلوب معیشت فردی منفعت‌مدار، شهوت‌رانی و هم‌چنین ارزش‌های مادی سرمایه‌داری و مفاهیم مربوط به زنان هم‌چون مساوات بین مرد و زن عامل اختلافات می‏باشد، که ویرانگر بنیاد ازدواج بوده و باعث نابودی خانواده‌ها می‏شود. این اهداف تلاش‏های سیاسی را در تمام عرصه‏ها مستحکم نموده است، که نخست در سازمان ملل وسازمان‌های زیاد آن به‌راه انداخته شد.

با گذشت زمان امریکا پرجم جهانی شدن و دموکراسی را در سرزمین‌های ما بدست گرفت که در نهایت منجر به تشکیل انجمن‌های خیریۀ زنانه‌ای زیادی شد، نام‌ها متفاوت ولی در نهایت هدف یکی بود. مثل توافق سیداو، عهدنامۀ پکن و مجلۀ احوال شخصی که بورقیبه آن را در 1956 تألیف نموده بود و قانون محو خشونت علیه زن که آن را مجلس نمایندگان تونس به تاریخ 26/07/2017 تصویب نموده بود و دستور سال 2014 و کمیته آزادی‏های فردی و مساوات. امریکا می‏خواهد هرکسی را که وابسته به اسلام است، هدف قرار دهد و می‏خواهد بنیاد خانواده را ریشه‌کن کند، خانوادۀ که نخستین اساس اجتماع  صحیح و سالم را تشکیل می‏دهد.

ای دعوت گران دیموکراسی و آزادی! این‌قدر فریب و دروغ بس است! شما وحشی‏های هستید که به لباس‏های پشمینه، خودنمائی می‏کنید؛ در حالی‌که شنیع‌ترین جرائم را مرتکب می‏شوید. ما میراث فکری و قانونی داریم که توانایی این را دارد که زن را به پیشرفت و ترقی نایل گرداند و نهضتی را در وی به ارمغان آورد که او را به بلند‌ترین مقامات برساند. افزون بر این می‏تواند که حقوق او را کاملاً فراهم سازد تا باشد که زن محفوظ مانده و باعزت و شرافت بسر ببرد و فرقی نمی‏کند که نزد پدرش باشد و یاهم در خانۀ شوهرش. بر عکس قوانین وضعی غرب که زن را بسان کالایی قرار داده که به نازل‌ترین نرخ خرید و فروش می‏شود. حال‌آنکه باید به زن این‌گونه نگریسته شود که موجود با ارزش و با آبروی‌ست که باید حفاظت و نگهداری شود. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ

[المائدة: 50]

ترجمه: آیا خواستار حکم جاهلیت اند؟ و برای مردمی که یقین دارند، داوری چه کسی از الله بهتر است؟

#خلافت را برپا کنید.

#خلافت سرپرستی و پشتیبانی است.

نویسنده: سنان ابن صالح

مترجم: محمد مزمل

 

ادامه مطلب...

مصر در سیلاب‌ها غرق می‏شود؛ درحالی‌که سیسی -فرعون مصر- به ساختن قصرها مشغول است!

(ترجمه)

خبر:

مصر در روزهای گذشتۀ نه چندان دور شاهد بارندگی‌های زیاد و پیاپی بود، درین جریان سرک‏ها، تونل‏ها و میدان‏هوایی/ فرودگاه قاهره تبدیل به حوض‏های آبی شدند. چنانچه دریکی ازکلیپ‏ها دیده شده که موترها از حرکت باز مانده اند و بلدوزرها مردم را از یک جا به جای دیگر انتقال می‏دهند، طوری‏که خبرنگاران گفته اند: حتی میدان هوایی/فرودگاه بین المللی قاهره نیز از باران در امان نماند است؛ بلکه باران  داخل ساختمان شماره یک شده است. در برابر این، نخست وزیر مصر به خاطردشوار بودن رفت و آمد، مکاتب/مدارس و پوهنتون‏ها/دانشگاه‏ها را در قاهره تعطیل نمود. اما در شهرهای دیگر همچون: سویس، دمیاط، زقازیق و اسکندریه بارندگی‏های متعاقب فرود آمده و در اسکندریه آب‏ها در منطقه منشیه بالا آمده و واحدهای تجارتی را مسدود ساخته است. بسیاری از اشخاص در حساب تویتر خود اوضاع جاری در مصر را در یک هشتگ به تمسخر گرفته و نوشته اند که: «مصر در کفن غرق می‏شود.»

تبصره:

بارندگی‏های پیاپی و فراوان یک پدیدۀ طبیعی در سراسر جهان می‏باشد، که قطعاً غیرمأنوس و عجیب نبوده بل پدیده‌ای‌ست که در دایرۀ واقع می‏شود که بالای انسان مسلط است و انسان نمی‏تواند که آن را دفع و یا کاهش دهد و یاهم بر آن مسلط شود، و آن  دایرۀ نیست جز دایرۀ قضاء. اما آنچه که در دایرۀ و چارچوب تصرفات انسان واقع بوده و در ضمن چارچوب تصرفاتش، کار‏هایی را که انجام می‏دهد، حاصل می‏گردد، اینست که باید در کارهای خود به اسباب چنگ زده و اسباب مورد نیاز را آماده سازد نه این‌که به دایرۀ قضاء تکیه کرده و به آن اکتفاء کند و آنرا مورد ملامت قرار دهد تا بدینوسیله تقصیرش را توجیه نماید. بدین ترتیب درینجا آنچه که تحت دایرۀ تصرفات انسان واقع می‏باشد اینست که باید به ساختن زیر بنای مستحکم پرداخته  تا این‌که اضرار باران‏های پیاپی و فراوان را کاهش دهد، مانند کانال‏های آب‌رو بزرگ که آب را به بحر و یاهم به مناطق دوردست جریان دهند تا بدینوسیله مردم اذیت نشوند و هر باری‌که باران پیاپی باریدن می‏گیرد، زندگی‌شان مختل نشود. درجهان مناطقی هستند که نه تنها در زمستان بلکه در اغلب روزهای سال بارندگی در آن  ادامه دارد، با آن‌هم تاکنون نشنیده‏ایم و ندیده‏ایم که سرک‏ها غرق شود و دروازه‏های مکاتب/مدارس و پوهنتون‏ها/دانشگاها بسته شود، بلکه زندگی در آن بطور عادی و طبیعی جریان دارد و علت آن اینست که  آن‌ها اسباب را بکار گرفته اند و برای کار خود  تدابیر آن را فراهم نموده اند.

اما فساد سیاسی فراگیر در تمام سرزمین‏های اسلامی و هم‌چنین غارت اموال، توسط کسانی‏که مسئولیتی را در آنجا بدوش می‏گیرند، دست بالای داشته که دیگر آسایش سرزمین‏ها وترقی آن‌ها و هم‌چنین آسودگی فرزندان‏شان دغدغۀ برای سیاسیون نبوده و مرگ‌ومیر مردم برای‌شان فرق نمی‏کند که به سبب فقر باشد و یا هم به سبب امراض، و برای‌شان یکسان است که سرزمین‏های اسلامی توسط سیلاب‏ها غرق شود و یا این‌که توسط آتش سوزی‏ها بسوزد؛ چون آسودگی مردم و برخورد نیک با آن‌ها آخرین چیزی است که این طاغوت‏ها به آن فکر نخواهند کرد. الله متعال ها آن‌ها را نابود کند.

اگرچه سرزمین‏های وجود دارند که الله متعال آن سرزمین‏ها را به وسیله ثروت‏های گوناگون با ارزش وگران قیمت ساخته است که نمی‏توان آن‌ها را برشمرد، مانند حرمین شریف؛ اما متأسفانه هر باری‌که در آنجا باران باریدن می‏گیرد، چیزی حیرت انگیزی را مشاهده می‏کنیم و آن این‌که شهرها غرق و زندگی مختل می‏شود و وسائل مواصلات به سبب باران از کار می‏افتند. پس حکام بی‏خردشان را چه چیز مانع می‏شود که زیربنایی برای جریان آب‌ها بسازند؟ آیا اموال امت را که از زمان تسلط‌شان تا اکنون به غارت برده اند برای‌شان بسنده نمی‏کند؟ چه چیزی سیسی، فرعون مصر را باز می‌دارد که به عوض فشارآوردن بالای مردم توسط مالیات و مکیدن خون‏شان، حال‌شان را حفظ و به آسودگی‏شان توجه کند؟ آیا توجه به حال مصری‏ها از ساختن قصرهای دلگشاه مناسب‌تر و مهم‌تر نیست؟ و فایده این قصرها چیست درحالی‌که فرزندان کنانه در جای قبرستان مانند زندگی می‏کنند؟

سخن از مصیبت‌های دلخراش مصراست، اما متأسفانه چیز عادی به نظر می‏رسد، روزی سپری نمی‏شود که از آنجا مصیبتی را نشنویم، سیسی فرعون مصر و حکومت‌اش همه وقت بی‏باکانه در گمراهی‌شان به سربرده و برای چاره‏جویی مشکلات مردم حرکت نمی‏کنند. در آنجا یک روز گذرگاه غرق می‏شود، یک روز ساختمانی فرو می‏پاشد، یک روز آتش سوزیی را می‏شنویم ویک روز هم کل مصر غرق در باران‌ها می‏شود. در روز شنبه گذشته مصیبتی را شنیدیم که قلب‌ها را می‏شگافد، واقعه از این قرار است که  بازرس یکی از قطارها از دو جوان خواست که یا قیمت تکت را بپردازند و یاهم بدون کدام وقفۀ قطار را ترک کنند، در نتیجه هر دو جوان  به بیرون از قطار پریدند که یکی از آن‌ها بین عرابه‌های قطار افتاد و جان داد و دومی دستش شکست و لاحول ولا قوة الا بالله. چه کسی مسئول این بی پروایی‌هاست؟ آیا اولین مسئول نظام پلید سیسی نیست؟

الله متعال حضرت عمر فاروق را غرق رحمت  خود کند، آن‌که می‏ترسید که اگر راه را برای حیوانات هموار نکند، الله وی را مورد محاسبه قرار خواهد داد. اما در زمان این حکام مزدور و احمق  برای مسلمان حقوق و ارزشی باقی نمانده و نه تنها که خون مسلمان مصون نمی‏ماند؛ بلکه مسلمان مباح الدم به حساب رفته و هیچ محافظتی از آن صورت نمی‏گیرد و اگر کفار او را نکشند حکام مزدورشان او را می‏کشند و اگر آن‌ها نیز او را نکشند، پس درین صورت با وی مثل برده و غلام  برخورد می‏کنند.

 ای برادران! دیگر برای هیچ کسی پوشیده نیست که هربار و تا هرزمانی‏که این گروه اندک و پلید بر ما حکم کنند، پس هرگز برای ما قدرتی به پا نمی‏ایستد و هرگز برای ما پرچمی بلند نمی‏شود و هرگز نهضتی برای ما بوقوع نمی‏پیوندد و اگر تغییر داده شوند و به جای‌شان خلیفۀ راشده‌ای مثل حضرت عمر قرار داد شود، آن راه‌حل حقیقی خواهد بود که غیر از آن راه حل دیگری وجود ندارد و آن خلیفه شخصیتی‌ست که بر اساس اسلام سیاست می‏کند، برای آسودگی مسلمانان شب زنده‌داری می‏کند، با دشمنان‌شان می‏جنگد و از سرزمین های‌شان پاسبانی می‏کند و ثروت‏های سرزمین‏شان را به اساس عدالت و مساوات تقسیم می‏کند. آگاه باشید! بخاطر این باید اهل عمل بکوشند.

مترجم: محمد مزمل

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه