یکشنبه, ۲۹ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۲/۰۱م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

تصرف زمین

(ترجمه)

حارث بن بلال بن حارث از  پدرش روایت کرده که گفت:

«أنّ رسولَ اللهِ صلى الله عليه وسلمَ أخَذَ في المعادنِ القِبْلِيّةِ الصّدَقَة، وأنّه قَطَعَ لِبلالِ بنِ الحارِثِ العَقيقَ أجْمَعَ»، فلمّا كانَ عُمرُ رضي اللهُ عنه قالَ لِبلال: إنّ رسولَ اللهِ صلى الله عليه وسلمَ لَمْ يُقْطِعْكَ لِتَحْتَجِزَهُ عنِ الناس، لَمْ يُقطعْكَ إلاّ لِتَعْمَلَ. قال: فَأَقْطَعَ عُمَرُ بنُ الخطّابِ للنّاسِ العَقيق. وهذا حديثٌ صحيح، ولَمْ يُخَرِّجاه» (المستدْرَكُ على الصحيحين للحاكم(

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم از معادن منطقه قبليه صدقه می‌گرفت و تمام معدن عقیق را برای بلال بن حارث داد؛ هنگامی‌که عمر رضی الله عنه (خلیفه مسلمانان شد) به بلال گفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم معدن عقیق را به تو نداد که آن را از مردم بازداری؛ بلکه آن را فقط بخاطر این به تو داد که کار کنی. راوی گفت: پس عمر بن خطاب عقیق را به مردم داد.

هرکس زمینی داشته باشد، باید از آن بهره‌برداری کند. به نیازمند به اندازه‌ای که قادر به بهره‌برداری باشد، از بیت المال داده می‌شود؛ اما اگر کسی زمین خود را سه سال کشت نکند، زمین از او گرفته شده و به کسی دیگری داده می‌شود. اجماع صحابه بر این است که اگر کسی زمین خود را سه سال متوالی کشت نکند، زمین از او گرفته می‌شود.

صاحب زمین می‌تواند زمین خود را با ابزار، بذر، حیوانات و کارگران خود کشت کند و می‌تواند برای کشت آن کارگر استخدام کند و به آن‌ها مزد بدهد که در زمین کار کنند و اگر قادر به انجام این کار نباشد، دولت با او همکاری می‌کند و اگر کسی زمین خود را کشت نمی‌کرد، باید آن را به صورت رایگان و بلاعوض برای کشاورزی به کسی دیگری بدهد؛ در صورتی‌که این کار را نکند و زمین را نگهدارد، سه سال به او مهلت داده می‌شود و اگر در این مدت در کشت زمین اهمال ورزد، دولت زمین را از او گرفته و به کسی دیگری می‌دهد.

یونس از محمد بن اسحاق از عبدالله بن ابی بکر روایت کرده، گفت: «بلال بن حارث المزنی نزد رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم آمد و زمین درخواست کرد، رسول الله صلی الله علیه وسلم زمینی با طول و عرض زیاد را در اختیار او قرار داد؛ هنگامی‌که عمر به حکومت منصوب شد، به او گفت: ای بلال، زمینی  از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم خواستی و آن حضرت زمین وسیعی را به تو داد؛ زیرا اگر از رسول الله صلی الله علیه وسلم چیزی درخواست می‌شد، رد نمی‌کرد و اکنون تو قادر به آبادانی زمینی که در اختیار داری، نیستی. گفت: آری. عمر گفت: پس ببین هر اندازه‌ای که می‌توانی بهره‌برداری کنی، برای خود نگهدار و آنچه را که از توانت بیشتر است، به ما بده تا آن را در میان مسلمانان تقسیم کنیم. بلال گفت: به الله سوگند چیزی‌ را که رسول الله به من عطا کرده است، پس نمی‌دهم! عمر گفت: به الله سوگند که چنین خواهی کرد. بنابراین، عمر رضی الله عنه آن مقدار زمینی را ‌که بلال نمی‎توانست، اعمار کند، از او گرفت و بین مسلمانان تقسیم کرد.

این حدیث را یحیی بن آدم در کتاب الخراج روایت کرده و در آن به صراحت آمده است که اگر صاحب زمین توان کشت زمین خود را نداشته باشد و آن را سه سال بلا استفاده بگذارد، دولت زمین را از مالک آن گرفته و به دیگران می‌دهد؛ همانند کاری‌که عمر بن خطاب با بلال مزنی انجام داد و معدن قبليه را از او گرفت.

بر این اساس، هر زمین‌داری که زمین خود را سه سال کشت نکند، بدون توجه به سبب مالکیتش، زمین از او گرفته شده و به کسی دیگری داده می‌شود؛ زیرا در این زمینه، بلااستفاده ماندن زمین مد نظر گرفته می‌شود؛ نه ملکیت آن. به این کار گرفتن اموال مردم به ناحق گفته نمی‌شود؛ زیرا در شریعت معنای ملکیت زمین از معنای ملکیت اموال منقول و اموال عقار(خانه و آبادی) فرق دارد.

بنابراین، ملکیت زمین بر اساس زراعت آن است و اگر زمین به مدت مشخصی‌که شریعت تعیین نموده، بلااستفاده باشد، معنای مالکیت آن از صاحبش ساقط می‌شود. شارع مالکیت زمین را بر اساس زراعت مادام‌العمر و مالکیت بر اساس سهمیه، ارث، خرید وغیره قرار داده است و از لحاظ شرعی اگر زمین بیکار گذاشته شود، ملکیت آن سلب می‌شود؛ چنانکه تمام این مسائل بخاطر کشت و کار مداوم و بهره‌برداری از زمین است.

مترجم: خالد یوسفی

ادامه مطلب...

دلالت اصلی و دلالت تابع

  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش:

السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته!

در صفحۀ 307 جلد اول شخصیه آمده است: «دلالت‌ها به دلالت اصلی و دلالت تابع تقسیم می‌شود...» اما در صفحۀ 129 جلد سوم شخصیه ذکر شده که «دلالت‌ها به منطوق و مفهوم تقسیم شده و منطوق به دو قسم است: دلالت مطابقت و تضمن. بعداً در ادامه ذکر شده که دلالت مفهوم، یعنی دلالت التزام به چندین نوع تقسیم شده، که دلالت اشاره یکی از انواع دلالت مفهوم است.» هم‌چنان در قسمت تشریح دلالت اشاره همان مثال‌هایی ذکر گردیده که در شخصیه اول به عنوان دلالت تابع ذکر شده است و این مسأله اندکی در تقسیمات دلالت‌ وارده در جلد اول و جلد سوم التباس ایجاد کرده است. لذا پرسش این است که آیا دلالت اصلی همان منطوق و دلالت تابع همان دلالت مفهوم است و یا این‌که برای هرکدام از تقسیمات دلالت جهت و اعتباری است که به آن استعمال می‌شود؟ آیا تقسیم این دلالت‌ها در یک زمان و حالت واحد است و یا در زمان‌ها و حالت‌های مختلف؟ جزاکم الله خیراً!

پاسخ:

وعلیکم السلام ورحمت الله وبرکاته!

1- موضوعی‌که شما در خصوص آن سوال کردید، در جزء اول کتاب شخصیه ذکر شده و معنی دلالت اصلی و دلالت تابع را به صورت کامل توضیح داده و این کتاب در صفحۀ 305 و 307 فایل ورد باب "نیاز امروزی امت به مفسرین" این مطلب را چنین ذکر نموده است:

«اگر واقعیت قرآن را از لحاظ کلمات و مفردات آن توجه کنیم، می‌بینیم که در قرآن کریم مفرداتی است که  گاهی به معنی لغوی حقیقی و گاهی به معنی لغوی مجازی استعمال شده و گاهی هم بر این مفردات معنی لغوی و مجازی باهم مصداق و انطباق پیدا می‌کند؛ اما معنی‌که هدف است، در هر ترکیب به اساس قرینۀ موجوده شناخته می‌شود. گاهی در این مفردات معنی لغوی فراموش شده و معنی مجازی بر آن باقی می‌ماند و همین معنی مجازی هدف قرار داده شده، نه معنی لغوی. و گاهی می‌بینیم که در قرآن کریم مفرداتی است که تنها معنی لغوی بر آن منطبق شده و به معنی مجازی استعمال نمی‌شود؛ البته به دلیل عدم موجودیت قرینه‌ای که آن مفرد را از معنی لغوی‌اش بر معنی مجازی برگردان نماید. هم‌چنان در قرآن کریم مفرداتی است که معنی لغوی بر آن منطبق شده و گاهی هم معنی شرعی جدیدی غیر از معنی لغوی حقیقی و غیر از معنی لغوی مجازی بر آن منطبق می‌شود و این مفردات در معنی لغوی و معنی شرعی در آیات مختلفی استعمال شده و آنچه معنی، هدف و مقصود را در این آیات تعیین و مشخص می‌کند، همانا ترکیب آیۀ مبارکه است. یا این‌که گاهی بر مفرد تنها معنی شرعی انطباق داشته و به معنی لغوی استعمال نمی‌شود که مثال معنی لغوی کلمۀ "قریه" است که در این دو آیۀ مبارکه تنها به معنی لغوی خود استعمال شده است:

﴿حَتَّى إِذَا أَتَيَا أَهْلَ قَرْيَةٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا﴾ [کهف: 77]

ترجمه: تا به اهل قریه‌ای رسیدند و از آن اهل قریه طعامی طلب کردند.

﴿أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ﴾ [نساء: 75]

ترجمه: ما را از این قریه بیرون گردان!

ولی کلمۀ "قریه" در این آیۀ مبارکه به معنی مجازی استعمال شده است:﴿وَاسْأَلِ الْقَرْيَةَ الَّتِي كُنَّا فِيهَا﴾ [یوسف: 82] که در این آیۀ مبارکه اهل قریه که همانا معنی مجازی قریه است، مقصود می‌باشد. هم‌چنان الله سبحانه وتعالی فرموده است: ﴿وَكَأَيِّن مِّن قَرْيَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّهَا﴾ [طلاق: 8] و در این آیۀ مبارکه نیز اهل قریه منظور است. مثل این قول او تعالی: ﴿أَرَأَيْتَ الَّذِي يَنْهَى (9) عَبْداً إِذَا صَلَّى﴾ [علق: 9-10] زیرا هدف و مراد در این آیۀ مبارکه معنی شرعی"صلی" است و اما در این قول الله سبحانه وتعالی﴿يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ﴾ [احزاب: 56] هدف از "صلاة" معنی لغوی یعنی دعاء است و در این قول الله سبحانه وتعالی: ﴿فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَاةُ﴾ [جمعه: 10] ﴿يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ﴾ [لقمان: 17] در تمام این آیات مبارکه‌ای که لفظ "صلاة" در آن ذکر شده به معنی شرعی آن استعمال گردیده است. این از لحاظ مفردات است.

اما از لحاظ ترکیب و جملات باید گفت که زبان عربی از جهت الفاظ خود دال بر معانی مختلفی بوده که هرگاه ما این الفاظ را در ترکیب‌ها و جملات جستجو کنیم، قطع نظر از این‌که این الفاظ به معنی مفردی خود در ترکیب به کار رفته و یا از لحاظ ترکیب و جمله به کار رفته، در می‌یابیم که این الفاظ از دو حالت خالی نیست: یک حالت این است که به این الفاظ از این لحاظ دیده می‌شود که این الفاظ، الفاظ و عباراتِ مطلقی دال بر معانی مطلق است که همین نوع دلالت، دلالت اصلی است و حالت دوم این است که این الفاظ عبارت از الفاظ و عباراتی است که دال بر معانی تابعی است که این معانی تابع خادم الفاظ و عبارات مطلق است که این نوع دلالت، دلالت تابع است...

اما نسبت به نوع دوم که جملات و ترکیب‌ها الفاظ و عباراتی‌اند که دال بر معانی است که تابع الفاظ و عباراتِ مطلق است؛ چنانچه هر خبری‌که در یک جمله واقع می‌شود، تقاضا دارد واضح گردد که چرا این خبر در چنین جمله‌ای واقع شده است؟ پس آن جمله به شکلی وضع می‌شود که آن مقصد را از ناحیه مخبر، مخبرعنه و نفس اخبار اداء ‌کند، که این بیان و وضاحت مقصد از حالت ظاهری جمله، سیاق جمله، نوعیت اسلوب جمله بر ایضاح، اخفاء، ایجاز و اطناب وغیره به دست می‌آید، مثلاً وقتی شما اراده کنید که خبر را متبارز سازید، نه مخبر عنه را، در این صورت در ابتداء اخبار می‌گوئید: "قام زید" و اگر هدف شما تبارز دادن مخبر عنه بود، می‌گوئید:"زید قام". به همین ترتیب، در جواب سوال و آنچه به منزلۀ جواب سوال است، می‌گوئید: "ان زیدا قام" و در جواب منکر می‌گوئید: "والله ان زیدا قام" و در موقعیت اخبار برای کسی‌که قیام زید را توقع دارد می‌گوئید:"قدقام زید" وغیره اموری‌که لازم است در متون عربی در نظر بگیرید. قرآن کریم این هردو نوع و حالت را با خود دارد؛ مثلاً در قرآن کریم الفاظ و عبارات مطلقی است که بر معانی مطلقی دلالت دارد.

هم‌چنان در قرآن کریم الفاظ و عبارات مقید وجود دارد که دال بر معانیِ است که در اشکال متعدد بلاغی تابع معانی مطلق است، مثلاً از جالب‌ترین نمونه‌های‌که معانی و دلالت تابع در آن وجود دارد، آیات و اجزای آیاتی است که در قرآن کریم و سوره‌های مختلف قرآن کریم تکراراً ذکر شده و هم‌چنان قصه‌ها و جملاتی‌ است که در قرآن کریم تکرار می‌باشد. هم‌چنان در مثال‌های‌که محمول از موضوع مقدم می‌شود و یا این‌که به انواع مختلف و یا به یک نوع واحد حسب سیاق جمله تأکید می‌شود و یا به شکل استفهامات انکاری و غیره ذکر شده که انواع دلالت‌های تابع را در ضمن دارد. مثلاً شما می‌بینید که یک آیه و یا جزئی از یک آیه و یا یک جمله و یا یک قصه در یک سیاق در بعضی سوره‌ها و به یک اسلوب آمده ولی در سورۀ دیگر به اسلوب و شکل دیگری واقع شده باشد؛ اما در جای سومی بر شکل سومی ذکر شده و به همین ترتیب، سائر موارد، شما تعبیری را نمی‌بینید که از وضعیت و شکل اصلی خود بیرون شده باشد؛ مگر این‌که به هدف یک نکتۀ بلاغی صورت گرفته که آن نکتۀ بلاغی تابع معنی مطلقی است که این معنی مطلق را الفاظ و عبارات در آن آیه در ضمن دارد، مثل تقدیم خبر بر مبتداء، تأکید خبر و اکتفاء نمودن بر ذکر بعض و ترک بعضی از آنچه ضرورت است، وسایر مثال‌ها.» ختم.

2- چنانچه می‌بینید، دلالت اصلی همان دلالتی است که از جهت الفاظ و عباراتی مطلق دیده می‌شود که این الفاظ و عبارات دال بر معانی مطلق است و همین نوع دلالت، دلالت اصلی است؛ یعنی دلالت لفظ مطابق به اسالیب لغت از لحاظ تقدیم و تأخیر، اطناب و ایجاز و حقیقت و مجاز است. به عبارت دیگر، همین دلالت منطوق نص است؛ لذا طوری‌که در صفحۀ 180 شخصیۀ سوم آمده منطوق چنین توضیح داده شده است:

«اگر دلالت خطاب بر حکم از لحاظ لفظ باشد، پس این دلالت، منطوق لفظ و خطاب است و اگر این دلالت از معنی به دست آید که لفظ بر آن معنی دلالت دارد، پس این دلالت بیرون شده از معنی، دلالت مفهوم است. لذا منطوق همان معنی است که لفظ در محل نطق بر آن دلالت دارد؛ یعنی مستقیم از لفظ فهیمده شده بدون واسطه و احتمال، مانند وجوب روزۀ رمضان که از این قول الله سبحانه وتعالی فهمیده می‌شود: ﴿فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ﴾ و این چیزی است که لفظ توسط منطوق خود بر این معنی دلالت دارد و این دلالت لفظی نیز نامیده می‌شود؛ پس بر معنی‌که لفظ به صورت مطابقی و یا تضمنی دلالت دارد، او منطوق است نه آنچیزی‌که از سیاق کلام فهمیده می‌شود؛ زیرا لفظ تنها به اعتبار دلالت خود به سه قسم تقسیم می‌شود که این سه قسم عبارت است از: مطابقی، تضمنی و التزامی. مثلاً دلالت لفظ بر تمام معنی‌اش مطابقی است که همین معنی منطوق است و دلالت لفظ بر جزء مسمی یعنی جزء لفظ، دلالت تضمنی است و این معنی تضمنی نیز از منطوق است.

وقتی خطاب توسط منطوق‌اش بر حکم دلالت کرد، اول آن خطاب بر حقیقت شرعی حمل می‌شود، مانند این قول او صلی الله علیه وسلم:  

«لَيْسَ مِنَ الْبِرِّ الصِّيَامُ فِي السَّفَرِ» (این حدیث را احمد روایت کرده است.)

ترجمه: روزه در سفر لازم نیست!

در این‌جا کلمۀ "صیام" بر معنی شرعی حمل می‌شود، نه بر معنی لغوی؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه وسلم به هدف مسائل شرعی فرستاده شده است؛ اما در صورتی‌که برای لفظ حقیقت شرعی نبود یا حقیقت شرعی داشت، ولی امکان حمل آن بر معنی شرعی اش نبود، در این صورت این لفظ بر معنی حقیقی عرفی موجود در زمان رسول الله صلی الله علیه و سلم حمل می‌شود؛ زیرا حقیقت عرفی زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم بیش‌تر به ذهن می‌آید و به دلیل این‌که شرع در موارد زیادی عرف را در احکام شرعی اعتبار داده است، مانند ایمان؛ اما در صورتی‌که حمل لفظ بر حقیقت شرعی و حقیقت عرف موجود در زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم متعذر شد، در این صورت لفظ بر حقیقت لغوی حمل می‌شود؛ پس نصوص شرعی الفاظ تشریعی است که برای بیان شریعت اسلامی آمده و اصل در دلالت نصوص شرعی در ابتداء معنی شرعی و در قدم دوم معنی عرفی و سپس در قدم سوم معنی لغوی است. این در صورتی است که استعمال نصوص شرعی و عرفی زیاد شود؛ طوری‌که یکی از این دو معنی مصداق پیدا کند؛ نه معنی لغوی. اگر چنین نبود، پس آن لفظ مشترک می‌باشد که باید توسط قرینه‌ای یکی از این دو معنی ترجیح داده شود؛ اگر حقیقت سه گانۀ شرعی، عرفی و لغوی در نصوص و الفاظ متعذر شد، در این صورت به خاطری جلوگیری و حفظ کلام از اهمال و بی‌مفهومی بر معنی مجازی حمل می‌شود...»

به این ترتیب، شما می‌بینید که دلالت اصلی همان دلالت منطوق است و هردو نوع دلالت یعنی دلالت لفظ می‌باشد؛ پس دلالت خطاب بر حکم، اگر از ناحیۀ لفظ باشد، آن دلالت منطوق است. دلالت اصلی همان دلالتی است که از این جهت دیده می‌شود که الفاظ و عبارات مطلق دال بر معانی مطلق باشد و همین نوع دلالت، دلالت اصلی است. اما دلالت تابع آن دلالتی است که دلالت اصلی را با اسالیب بدیعی توضیح داده و زیبائی معنی و بنای لفظ را ظاهر می‌سازد، یعنی دلالت تابع خادم دلالت منطوق بوده و دلالت منطوق را از لحاظ حقیقت، مجاز، اطناب، ایجاز، تقدیم، تأخیر وغیره  وضاحت می‌دهد؛ یعنی هر آن‌چیزی‌که مظهر بلاغت و ملاک اعجاز معنی را توضیح و متبارز ‌سازد، دلالت تابع است. همین دلالت تابع در حقیقت توضیح منطوق لفظ بوده و حکم منطوق را تأکید نموده، نه حکم دیگری. پس دلالت تابع خادم دلالت اصلی یعنی دلالت منطوق و توضیح معنی منطوق است نه برای ایجاد حکم دیگری؛ یعنی دلالت تابع مفهوم لفظ و یا نوعی از انواع مفهوم لفظ نمی‌باشد. پس منطوق آن‌چیزی است که از دلالت لفظ فهمیده شده، اما مفهوم همان چیزی است که از مدلول لفظ یعنی از معنی لفظ فهمیده می‌شود، مانند این قول الله سبحانه وتعالی: ﴿فَلاَ تَقُل لَّهُمَا أُفٍّ﴾ [اسراء: 23] زیرا دلالت این لفظ این است که در برابر والدین "اف" نگوئید که این منطوق لفظ است؛ اما مدلول لفظ نهی از "تأفیف" می‌باشد و از این مدلول فهیمده می‌شود که والدین را نباید بزنید؛ پس از مفهوم این قول سبحانه وتعالی: ﴿فَلاَ تَقُل لَّهُمَا أُفٍّ﴾ این معنی فهمیده می‌شود که والدین را نزنید؛ پس حرمت ضرب والدین مفهوم این قول الله سبحانه وتعالی است که از مدلول آیۀ مبارکه ﴿فَلاَ تَقُل لَّهُمَا أُفٍّ﴾ فهمیده می‌شود...»

3- برای معلومات بیش‌تر باید گفت که در خصوص منطوق و مفهوم از جانب علماء اصول در قرون اولیه از عصر شافعی متوفی 204هـ تمرکز و توجه صورت گرفته است؛ چنانچه جوینی در "البرهان" و هم‌چنان در قرن پنجم هجری عصر شگوفائی مخصوصاً در نزد جوینی امام حرمین متوفی 478هـ که در کتاب خود "البرهان فی اصول الفقه" و غزالی متوفی 505هـ در کتاب خود"المستصفی" در این خصوص تمرکز کردند که ما بعضی از آنچه غزالی در "المستصفی" گفته در این‌جا ذکر می‌کنیم:

در صفحۀ 25 "فصل اول در مورد دلالت الفاظ بر معانی" گفته است: «فن اول در خصوص سوابق است که در این خصوص سه فصل بوده و فصل اول، در مورد دلالت الفاظ بر معانی است که این هدف ما به این تقسیمات واضح می‌شود:

تقسیم اول: دلالت لفظ بر معنی به سه وجه منحصر می‌شود که همانا معنی مطابقی، تضمنی و التزامی ... است.»

در صفحۀ 246 آمده است: «پنجم: مفهوم از فحواء فهمیده می‌شود، مانند تحریم ضرب والدین؛ چنانچه این مفهوم از نهی "تأفیف" فهمیده می‌شود؛ پس این حرمت قطعی است، مانند نص، اگرچه این معنی مستند بر لفظ نبوده و تنها عین لفظ منظور مان نیست؛ بلکه دلالت آن را هدف داریم؛ پس هر دلیل سمعی قاطع مانند نص است و در نزد کسانی‌که به این نظراند که مفهوم نیز مانند منطوق است تا جائی‌که این قاعده در وجوب زکات در گوسفندان نیز عمومیت پیدا کرده و شارع گفته است: «فِي سَائِمَةِ الْغَنَمِ زَكَاةٌ» که توسط مفهوم این قول شارع، گوسفند علف‌خوار؛ گوسفندی‌که از علف طبیعی و دشتی نمی‌خورد، بلکه برایش علف می‌دهند، نیز از عمومیت نام گوسفند و حیوانات بیرون شده است...»

سپس علماء اصول این موضوع را ادامه داده مثلاً در " المحصول فی اصول الفقه" نوشتۀ ابن عربی متوفی 543هـ و "المحصول" نوشته رازی متوفی 606هـ و "روضة الناظر" نوشتۀ ابن قدامه متوفی 620هـ سپس "الاحکام فی اصول الاحکام" نوشته‌ای آمدی متوفی 631هـ و سپس علماء اصول بعد از ایشان این مطلب را ادامه دادند.

4- تقسیمات دلالت‌ به اصلی و تابع شده و بیش‌ترین کسی‌که به این مسأله تمرکز کرده و توضیح داده است، امام شاطبی متوفی 790هـ در کتاب خود "الموافقات" جزء اول باب انواع معانی عربی و مراتب آن چاپ اول 1470/1997م صـ 51-52 چنین گفته است:

«3- انواع معانی عربی و مراتب آن... چنانچه شاطبی بیان می‌کند از عرف شناخته شده‌ در خطاب این است که برای لغت عرب دو دلالت است: اول: از جهت این‌که این لغت الفاظ و عبارات مطلقی است که دال بر معانی مطلق است که همین نوع دلالت، دلالت اصلی می‌باشد؛ البته در خصوص این مسأله تمام زبان‌ها اشتراک دارند و مقصد متکلمین توسط این دلالت‌ها به دست می‌آید. این مسأله به یک قوم اختصاص نداشته و همین دلالت و معنی است که می‌توانیم به زبان‌های دیگر ترجمه کنیم. از همین لحاظ و جهت تفسیر و بیان معنی قرآن برای عام مردم و برای کسانی‌که فهم قوی بر تحصیل معانی قرآن ندارد، حاصل می‌شود.

دوم: از جهت این‌که لغت عربی الفاظ و عبارات مقیدی است که دال بر معانی خادم است و این نوع دلالت، تابع دلالت اصلی بوده که این نوع دلالت تنها اختصاص به زبان عربی دارد. زیرا هر خبر از این ناحیه تقاضای اموری دارد که خادم آن خبر باشد؛ البته این امور از جهت مخبر، مخبرعنه، مخبربه و نفس اخبار  در حال و سیاق جمله و نوعیت اسلوب جمله از ایضاح و اخفاء، ایجاز و اطناب و به حسب کنایه و تصریح و به حسب آنچه که در سیاق اخبار اراده می‌شود و آنچه از مقتضی حال به دست می‌آید وغیره حالات از این موارد از اموری‌که حصر آن ممکن نیست؛ پس مثل این تصرفات که معنی کلام را متفاوت می‌سازد، مقصود اصلی نبوده، ولی این تصرفات از جملۀ مکملات و متممات جمله بوده، اگر در ان منکری نباشد، مساق(خواندن و نوشتن) کلام را زیبا می‌سازد.»

او در خصوص دلالت دوم می‌افزاید: «و این چیزی است که در علم بلاغت از آن بحث شده و بلاغیون "مستتبعات تراکیب" نام می‌گذارند و این خواص نظمی است که شأن کلام توسط آن بالا می‌رود. وقتی قرآن کریم به اعتبار این‌که الفاظ لغوی است، دلالت اصلی و دلالت تابع دارد، "یعنی مظهر بلاغت و ملاک اعجاز" است؛ لذا ترجمۀ قرآن کریم از لحاظ معنی دومی میسر نیست. زمخشری در "کشاف" گفته است: "از جملۀ زیبائی‌ها و باریکی‌های کلام عرب مخصوصاً قرآن کریم این است که هیچ زبانی به صورت مستقل نمی‌تواند معنی آنرا برساند." اما چیزی‌که انتقال آن به زبان دیگری ممکن است، معنی اصلی است که زبان‌های اجنبی نیز می‌تواند این معنی را اداء کند و این نظری است که "شاطبی" در مسأله ترجمه قرآن کریم بیان داشته است.» ختم.

5- سزاوار است بگوئیم که این مسأله در بین علمای اصول اختلافی است. بعضی از علمای اصول با ما هم‌نظر بوده و می‌گویند که دلالت تابع حکم جدیدی را افاده نمی‌کند؛ بلکه این دلالت خادم توضیح دلالت اصلی است؛ اما بعضی دلالت تابع را از جملۀ مفهوم، مخصوصاً از جملۀ دلالت اشاره می‌دانند؛ مثل اقل مدت حمل... و ما دلالت اشاره را واضح ساختیم که دلالت اشاره از جملۀ انواع مفهوم بوده و در شخصیه سوم صفحۀ 186 چنین مورد بحث قرار گرفته است:

«دلالت اشاره: دلالت اشاره آن است که کلام برای بیان حکمی گفته شده و یا کلام بر حکمی دلالت می‌کند؛ ولی از این کلام، حکم دیگری غیر از این حکم مبین، فهمیده می‌شود با وصف این‌که حکم دومی مقصود کلام نمی‌باشد؛ مثلاً دلالت مفهوم این قول او تعالی است: ﴿وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْراً﴾ [احقاف: 15] و این قول او تعالى: ﴿وَفِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ﴾ [لقمان: 14]، زیرا اقل مدت حمل شش ماه است؛ اگرچه اقل مدت حمل در لفظ این دو آیۀ مبارکه ذکر نشده است. هم‌چنان مباشرت  که در این قول الله سبحانه وتعالی: ﴿فَالآنَ بَاشِرُوهُنَّ﴾ [بقره: 187] مباح دانسته شده، در این قول او تعالی: ﴿حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ﴾ [بقره: 187] بیان شده که تا طلوع آفتاب جائز است. اگرچه بیان این مسأله مقصود است؛ اما از این مسأله لازم می‌آید که هرکس در شب رمضان جماع کرد و جنب شد، روزه‌اش فاسد نمی‌شود؛ زیرا کسی‌که در آخر شب جماع کرد، ناچار غسل آن تا روز به تأخیر می‌افتد...»

شاطبی تأکید می‌کند که بعضی از علماء در خصوص دلالت اصلی و دلالت تابع می‌گویند: دلالت تابع همانا دلالت اشاره است و عین مثال‌های را که ما در مورد دلالت اشاره آوردیم، در کتاب" الموافقات" خود در جلد 2 صفحات 151 و 154 بیان می‌کند و اختلاف را در دلالت تابع بیان نموده و تحت این عنوان: "المسألة الخامسه" چنین می‌گوید:

«وقتی ثابت شد که برای کلام از ناحیۀ دلالت‌اش دو اعتبار است؛ از جهت دلالت‌اش بر معنی اصلی و از جهت دلالت‌اش بر معنی تبعی. معنی تبعی‌که خادم معنی اصلی می‌باشد، وقتی چنین مطلبی ثابت شد، لازم است که به جهت معنی دقت شود و فهمیده شود که آیا احکام تنها از همین جهت معنی اصلی دارد گرفته می‌شود و یا این‌که از هر دو جهت؟

بدون شک که در جهت معنی اصلی و اعتبار جهت معنی اصلی برای دلالت احکام به صورت مطلق اشکال و اختلاف وجود نداشته و جای اختلاف در این خصوص نمی‌باشد؛ اما در خصوص این‌که برای جهت معنی تبعی در دلالت احکام اعتباری هست و یا خیر؟ چون معنی دلالت تبعی معانی زائدی بر معانی اصلی دارد. این مورد محل اختلاف است که در این خصوص هر گروه دلیل و نظر خود را دارد. مثلاً مصحح استدلال به چندین وجه می‌کند...

دوم استدلال به شریعت بر احکام از جهت شریعت به لسان عرب است، نه از این جهت که کلام است و این اعتبار، معنی جهت اول یعنی دلالت اصلی و معنی جهت دوم یعنی دلالت تبعی را شامل می‌شود. پس تخصیص معنی دلالت اصلی بر دلالت احکام بدون جهت معنی دوم یعنی دلالت تابع ، تخصیص بدون مخصص و ترجیح بدون مرجح است که چنین عملی باطل می‌باشد؛ لذا سزاوار نیست که تنها به معنی اولی یعنی معنی اصلی اعتبار داده شود؛ بلکه برای هر دو معنی اعتبار است...

سوم این‌که علماء کلام را اعتبار داده و در موارد زیادی از این جهت استدلال بر احکام می‌نمایند:

استدلال کردند که مدت حیض پانزده روز است و استدلال به این قول او صلی الله علیه وسلم می‌نمایند:«تَمْكُثُ إحْدَاكُنَّ شَطْرَ دَهْرِهَا لَا تُصَلِّي؛ هرکدام از شما بخشی از عمر خود را نماز نمی‌خوانید» هدف اخبار به نقصان دین است؛ نه اخبار به حد آخرین مرحلۀ مدت. اما مبالغه تقاضا می‌کند که چنین باشد. هم‌چنان مثل استدلال شان بر تقدیر اقل مدت حمل بر شش ماه که از این قول الله سبحانه وتعالی گرفته می‌شود:﴿وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْراً﴾ [احقاف: 15] در کنار این قول او تعالی: ﴿وَفِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ﴾ [لقمان: 14] پس مقصد در این آیۀ مبارکه اولی بیان مدت دو مسأله بدون ذکر جزئیات است. سپس در آیۀ مبارکۀ دوم مدت فصال قصداً ذکر شده و از بیان مدت حمل به صورت تنهائی سکوت نموده و برای آن مدت ذکر نشده است؛ لذا نتیجه آن چنین می‌شود که اقل مدت حمل شش ماه است.

در این قول الله سبحانه وتعالی: ﴿فَالآنَ بَاشِرُوهُنَّ﴾ [بقره: 187] تا این قول او سبحانه وتعالی: ﴿حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ﴾[بقره: 187] این قول الله سبحانه وتعالی دلالت بر این دارد که برای شخص جائز است تا صبح جنوب باشد و روزۀ آن صحت دارد؛ زیرا اباحت مباشرت تا طلوع صبح تقاضای این مطلب را دارد؛ اگرچه مقصود لفظ این مسأله نمی‌باشد؛ زیرا این مطلب از خود مقصود یعنی از اباحت جماع کردن، خوردن و نوشیدن لازم می‌آید.

کسی‌که به این نظر است که تابع بر معنی مستقلی و بر احکام شرعی دلالت ندارد، استدلال به وجوهات ذیل می‌کند:

این جهت از دلالت به فرض این‌که خادم و تابع دلالت اولی یعنی دلالت اصلی است، پس این دلالت از این حیث است که تأکید کننده، تقویت کننده و واضح کنندۀ معنی دلالت اولی یعنی دلالت اصلی است که قابلیت شنیدن را داشته و مورد قبول قرار گرفته و برای عقول موقعیت فهم را مهیا می‌کند؛ مثلاً وقتی می‌گوئیم: ﴿وَاسْأَلِ الْقَرْيَةَ الَّتِي كُنَّا فِيهَا﴾ [یوسف: 82] مقصود این است که از اهل قریه سوال کن؛ اما خود قریه از باب مبالغه جهت تکمیل شدن موضوع مورد سوال قرار گرفته است. مانند این مثال موارد دیگر نیز وجود دارد؛ اما از این‌که نسبت سوال به قریه داده شده کدام حکم برین مسأله بنا نمی‌شود.

سوم: وضع جهت دلالت تابع از دلالت اولی تقاضای این را دارد که معنی مفید از این جهت باید از همین جهت تابع باشد، اگر غیر از این جهت گرفته شود، در این صورت خروج از وضع دلالت تابع بوده و این غیر صحیح می‌باشد. دلالت تابع بر حکم زیادی بر دلالت اولی یعنی دلالت اصلی بوده و در حقیقت خروج از تابعیت بودن آن برای دلالت اولی یعنی اصلی است. لذا استفادۀ حکم از جهت دلالت تابع یعنی دلالت اصلی غیر فهم شده از عربی است که چنین چیزی درست نمی‌باشد.

اما ما به این باور نیستیم که حدیث دال بر مدت حیض است، بلکه در این خصوص اختلاف است. به همین دلیل احناف می‌گویند که اکثر مدت حیض ده روز است؛ اگر احناف تسلیم این مسأله باشد، این از جهت دلالت لفظ به وضع نیست و در این خصوص سخنی است و اقل مدت حمل مأخوذ از جهت اولی است؛ نه از جهت دوم. هم‌چنان مسألۀ صبح نمودن در حالت جنابت از جهت دلالت لفظ باالوضع نیست؛ زیرا چنین چیزی ممکن نیست. به همین ترتیب سائر موارد دیگری‌که از همین قبیل است. پس حاصل سخن این‌که استدلال با جهت دوم، یعنی دلالت تابع بر احکام ثابت نمی‌شود؛ پس عمل کردن به این استدلال صحیح نمی‌شود.

بناً صواب و حق این است که به صورت مطلق فیصله بر ممنوعیت اخذ احکام از جهت دوم یعنی دلالت تابع باشد. الله سبحانه وتعالی از همه عالم‌تر و با حکمت‌تر است.»

یعنی شاطبی موافق به نظر اول نبوده؛ بلکه موافق به نظر دوم است؛ اما شاطبی این مطلب را اضافه می‌کند:

«فصل: تعارض دلائل در این مسأله آشکار شده و در نتیجه واضح شد که قوی‌ترین دو جهت، جهت مانعین است؛ پس این حالت تقاضا دارد که جهت دوم که همانا جهت دال بر معنی تبعی است دلالت بر حکم شرعی زائد نمی‌باشد. اما نظر دیگری‌که در این خصوص باقی مانده و ابر خیالی می‌کند و به این نظر است که برای جهت دوم معانی زائدی بر معنی اصلی است که این آداب شرعی، تخلقات حسنه است که هر صاحب عقل سلیمی این مسأله را تأئید می‌نماید؛ پس برای این دلالت اعتبار شرعی می‌باشد؛ لذا جهت دوم به صورت کلی خالی از دلالت نیست...»

خلاصه این‌که:

الف) دلالت اصلی همان منطوق است و هردوی آن، دلالت لفظ گفته می‌شود. پس دلالت منطوق همان دلالت خطاب بر حکم است؛ اگر این دلالت از لفظ به صورت بالفعل و مستقیم در محل نطق باشد. دلالت اصلی از جهت الفاظ و عبارات است که این الفاظ و عبارات به صورت مطلق بر معانی مطلق دلالت دارد. پس منطوق و دلالت اصلی هردوی شان دلالت‌ از لفظ می‌باشد.

ب) دلالت تابع خادم دلالت منطوق و یا دلالت اصلی است که آن را با روش‌های بدیعی توضیح داده و زیبائی معنی و مبنا را می‌دهد، یعنی دلالت تابع خادم دلالت منطوق بوده و دلالت منطوق را از حیث حقیقت، مجاز، اطناب، ایجاز، تقدیم، تأخیر وغیره واضح می‌سازد؛ یعنی به هرشکلی‌که معنی واضح و متبارز پیدا کند، آن را واضح می‌سازد. پس دلالت تابع، توضیحی برای منطوق بوده و تأکید کنندۀ حکم منطوق است؛ نه بیان کنندۀ حکم دیگری. پس دلالت تابع خادم دلالت اصلی یعنی منطوق بوده تا معنی دلالت اصلی را توضیح دهد؛ نه برای ایجاد حکم متفاوت از حکم دلالت اصلی. به عبارت دیگر، دلالت تابع نه مفهوم است و نه نوعی از انواع مفهوم و نه دلالت اشاره است و نه غیر از آن.

ج- برای معلومات بیش‌تر باید گفت که این مسأله بین علماء اصول اختلافی است. بعضی از این علماء مثل گفتۀ ما را گفتند که دلالت تابع حکم جدیدی را افاده نمی‌کند؛ بلکه خادم و موضح دلالت اصلی است؛ اما بعضی دلالت تابع را از جملۀ مفهوم مخصوصاً دلالت اشاره قرار می‌دهند، مثل اکثر مدت حیض و اقل مدت حیض و صبح نمودن با حالت جنابت که روزه را فاسد نمی‌سازد... چنانچه در فوق ذکر نمودیم، اما نظر راجح همان نظری است که ما آن را قبلاً ذکر نمودیم.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

6 شعبان 1444هـ.ق.

26 فبروری 2023م.

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...

رسانه

(ترجمه)

پروردگارا، او را توسط روح القدس یاری بفرما!

مسلم در صحیح خود از ابوهریره روایت نموده است که:

«أَنَّ عُمَرَ مَرَّ بِحَسَّانَ وَهُوَ يُنْشِدُ الشِّعْرَ فِي الْمَسْجِدِ فَلَحَظَ إِلَيْهِ فَقَالَ: "قَدْ كُنْتُ أُنْشِدُ وَفِيهِ مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنْكَ" ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى أَبِي هُرَيْرَةَ فَقَالَ: أَنْشُدُكَ اللَّهَ أَسَمِعْتَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ: أَجِبْ عَنِّي اللَّهُمَّ أَيِّدْهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ؟ قَالَ: اللَّهُمَّ نَعَمْ» (رواه مسلم)

ترجمه: حسان بن ثابت رضی الله عنه در مسجد، شعر می‌خواند که عمر بن خطاب از کنارش گذشت و با گوشۀ چشم به او نگاه کرد (که شعر نخوان) حسان گفت: زمانی‌که فردی بهتر از تو در این مسجد وجود داشت، من شعر می‌خواندم. راوی می‌گوید: آنگاه حسان چهره‌اش را به سوی ابوهریره رضی الله عنه برگرداند و گفت: تو را به الله سوگند، آیا شنیدی که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: «ای حسان! از طرف من به مشرکین پاسخ بده! بار الها! حسان را توسط جبرئیل، یاری کن»؟ ابوهریره رضی الله عنه گفت: بلی.

از ابن مسیب روایت است که حسان بن ثابت در حلقه‌ای که ابوهریره در حضور داشت، گفت:

«أَنْشُدُكَ اللَّهَ يَا أَبَا هُرَيْرَةَ أَسَمِعْتَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَذَكَرَ مِثْلَهُ»

ترجمه:تو را به الله سوگند، ای ابوهریره آیا شنیدی که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود... و همان سخن را تکرار کرد.

در شرح نووی بر مسلم آمده است: از این سخن: «إِنَّ حَسَّان أَنْشَدَ الشِّعْر فِي الْمَسْجِد بِإِذْنِ النَّبِيّ صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: حسان به اجازه رسول الله صلی الله علیه وسلم در مسجد شعر سرایید» فهمیده می‌شود که خواندن اشعار مباح در مسجد جایز است و خواندن اشعاری‌که در مدح اسلام و مسلمین یا در مذمت کفار و تشویق به جنگیدن با آنان یا تحقیرشان و امثال آن باشد، مستحب است؛ مانند اشعاری‌که حسان بن ثابت در مسجد می‌خواند. هم‌چنین از این حدیث شریف ثابت می‌شود که دعا کردن برای کسی‌که چنین اشعاری می‌سراید، مستحب است. هم‌چنین از آن، جواز انتقام گرفتن از کفار و دیگر کسان با در نظر گرفتن شرایط آن ثابت می‌شود. روح القدس، جبرئیل علیه السلام می‌باشد.

شعر از رسانه‌های تأثیرگذار بر افکار عمومی است و رسول الله صلی الله علیه وسلم برای دفاع و حمایت از اسلام و مسلمانان و افشای بدی‌های کفر و کافران از شعر استفاده نموده است.

امام احمد رحمه الله در مسند خویش آورده است: از عبدالرحمن بن کعب بن مالک از پدرش روایت است که به رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت: «الله متعال در مذمت شعر (در سورۀ شعراء) آیاتی نازل فرموده است»؛ پس رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«إِنَّ الْمُؤْمِنَ يُجَاهِدُ بِسَيْفِهِ وَلِسَانِهِ وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَكَأَنَّ مَا تَرْمُونَهُمْ بِهِ نَضْحُ النَّبْلِ»

ترجمه: مؤمن با شمشیر و زبان خود جهاد می‌کند. قسم به ذاتی‌که جانم در دست اوست، شاعران مؤمن با شعر خود گویی به دشمن تیر می‌اندازند.

در کتاب "سیر أعلام النبلاء" آمده است: ابن سیرین گفته است، شاعران اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم حسان بن ثابت، عبدالله بن رواحه و کعب بن مالک، بودند. کعب ابن مالک از جنگ یاد می‌کرد و می‌گفت در میدان جنگ چنین و چنان می‌کنیم و کفار را تهدید می‌کرد. حسان معایب و ایام آنان را یاد می‌کرد و ابن رواحه آن‌ها را بخاطر کفرشان سرزنش می‌کرد.

بنابراین، رسانه از امور مهم دعوت و دولت به شمار می‌آید؛ چرا که در تأثیرگذاری بالای مردم، شکل دادن سلیقه‌ها و خواهش‌ها و ایجاد اعتقادات، مفاهیم و دیدگاه‌های‌ مردم نقش بسزایی دارد. در گذشته نیز این‌گونه بوده و در عصر کنونی پیشرفت و تأثیرگذاری بیشتری داشته است... موضوع استفاده از رسانه برای تأثیرگذاری بالای مردم و افکار عامۀ جوامع از قدیم  مشهور است و اکنون فقط وسایل آن تغییر کرده است، همانطور که انسان از دیرباز برای ارتباط‌گیری با دیگران و اثرگذاری بالای آن‌ها از اسلوب‌های گوناگون خطابه استفاده کرده است. ازین رو از صحبت، روایت، سخنرانی، گفتگو، مناقشه، مناظره کرده و از افتخار، مدح، هجو، رثا، تهدید و چالش در شعرگویی بهره می‌برد...  انسان از این اسلوب‌های خطاب برای تأثیرگذاری بر مردم استفاده کرده تا در مورد موضوعاتی که مطرح می‌کند و افکاری‌که با خود دارد، یک دیدگاه کلی در میان آن‌ها ایجاد کند.

بنابراین، رسانه‌ها در دولت خلافت آینده، یک اداره ویژه‌ خواهند داشت که این اداره به صورت مستقیم به خلیفه گزارش می‌دهد؛ زیرا دولت خلافت به عنوان دولتی‌که حمل دعوت اسلام را به دوش دارد، باید سیاست رسانه‌ای متمایزی داشته باشد که از ویژگی‌های ذیل برخوردار است:

1- برای این‌که ارائه اسلام قوی و مؤثر باشد، باید اذهان مردم را به پذیرش اسلام و مطالعه و تفکر در آن جهت دهد و پیوستن سرزمین‌های اسلامی به دولت خلافت را تسهیل نماید.

2- بسیاری از امور رسانه‌ای با دولت ارتباط تنگاتنگی دارد و نشر آن‌ها بدون دستور خلیفه جایز نیست، مواردی از قبیل:

الف) هر چیزی‌که به امور نظامی و ملحقات آن مربوط شود، مانند حرکات لشکرها، اخبار پیروزی یا شکست و صنایع نظامی.

ب) اخبار مذاکرات، اختلافات و مناظراتی‌که میان خلیفه یا نماینده وی و نمایندگان کشورهای کفری صورت می‌گیرد.

این اخبار باید مستقیم به خلیفه برسد تا خلیفه تصمیم بگیرد که چه چیزی پنهان شود و چه چیزی پخش و اعلام گردد. الله سبحانه وتعالی در سورۀ نساء می‌فرماید:

﴿وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ﴾ [نساء: 83]

ترجمه: ‏و هنگامی‌كه خبری از امنیت یا ترس به آنان ‌رسد، آن را (ميان مردم) پخش و پراكنده می‌كنند. اگر اين گونه افراد، سخن گفتن در اين‌باره را به پیامبر و فرماندهان خود واگذارند، تنها كسانی از اين خبر ايشان اطّلاع پيدا می‌كنند كه اهل حلّ و عقدند و آنچه بايست از آن درك و فهم می‌نمايند.‏

3- اما اخباری مانند خبرهای روزانه و برنامه‌های سیاسی، فرهنگی، علمی و رویدادهای جهانی که بالای دولت تأثیر مستقیم ندارد، با دیدگاه نسبت به زندگی در برخی بخش‌های آن و با نگاه دولت به روابط بین المللی هم‌پوشانی دارد، با این وجود نظارت دولت بر آن از نظارت دولت بر دو نوع دیگر متفاوت است.

بر این اساس، دستگاه رسانه باید دارای دو بخش اساسی باشد:

اداره اول: کار آن بازرسی مستقیم اخباری است که بالای دولت تأثیرگذار است، مانند امور نظامی، صنایع جنگی و روابط بین المللی؛ زیرا چنین اخباری تا به دستگاه رسانه ارائه نگردد، در رسانه‌های دولتی و خصوصی پخش نمی‌شود.

ادارۀ دوم: این اداره به دیگر اخبار اختصاص دارد و نظارت و بازرسی آن از این اخبار به صورت غیر مستقیم صورت می‌گیرد. رسانه‌های دولتی و خصوصی برای پخش این اخبار نیاز به هیچ اجازه‌ای ندارند. رسانه‌ها لازم نیست مجوز بگیرند؛ بلکه هرکسی که تابعیت دولت اسلامی را داشته باشد، می‌تواند هر رسانه‌ای اعم از خواندنی، شنیداری و دیداری را ایجاد نماید. تنها چیزی‌که لازم دارد، "آگاهی و خبر" اطلاع‌رسانی به دستگاه رسانه از رسانه‌ای است که تأسیس کرده... همانطور که گفتیم، برای نشر اخباری‌که به دولت آسیب می‌رساند، باید اجازه بگیرد؛ اما سایر اخبار را بدون اجازه قبلی می‌تواند نشر کند.

صاحب رسانه در قبال هر موضوع رسانه‌ای که منتشر می‌کند، مسئول است و بابت هرگونه تخلف شرعی مانند افراد عادی جامعه مورد بازخواست قرار می‌گیرد. هنگامی‌که دولت خلافت تأسیس گردد، قانونی را صادر خواهد کرد که خطوط کلی سیاست رسانه‌ای دولت را مطابق با احکام شرعی ترسیم می‌کند. این دولت در خدمت‌رسانی به مصالح اسلام و مسلمین و ایجاد جامعۀ منسجم اسلامی حرکت خواهد کرد. جامعه‌ای که به ریسمان الله چنگ زده، خیر و نیکی از آن می‌تابد، افکار فاسد و مفسد و فرهنگ‌های منحرف و گمراه کننده در آن هیچ جایی ندارد؛ جامعه‌ای اسلامی که شرارت را از بین می‌برد و خیر و سلامتی را به بار می‌آورد و الله سبحانه وتعای را تسبیح می‌گوید.

ادامه مطلب...

روسیه میان مهار و استقلال و خطرات این درگیری بر جهان (قسمت چهارم)

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

درگیری بین روسیه، چین و غرب به ریاست امریکا در دو سال اخیر 2022-2023م به اوج خود رسیده و مسیر خطرناکی را در پیش گرفت و به حد تهدید توسط سلاح ‌های‌هسته‌ای یا غیرمتعارف و به تخریب خطوط لوله‌های گازی میلیاردی و حمله به مراکز سرزمین هر دو متخاصم یعنی مسکو و کی‌یف رسیده و احتمال دارد که این درگیری توسعه یابد؛ تا برخی از کشورهای همسایه وابسته به پیمان ناتو و یا برخی از هم‌پیمانان روسیه وارد این درگیری شوند، یا ممکن است که این درگیری سبب ایجاد درگیری‌های دیگری در کشورهای وابسته در مجاورت روسیه شود که امریکا آن‌ها را شعله‌ور ساخته و دایره‌های فشار را برای تسلیم شدن روسیه گسترش می‌دهد. دامنه این درگیری گسترش یافته تا چین وارد خط تهدیدات و مبارزه با آن‌ها شده و نیروهای نظامی خود را در منطقه بحرچین جنوبی و شرقی و در محیط تایوان بسیج کند و پیمان‌های جدیدی که امریکا شکل داده است، مثل دو پیمان؛ اوکوس و کواد که شامل برخی از کشورهاست، معرفی گردد. هم‌چنین روسیه و چین تمرینات نظامی مشترک را در دریای چین آغاز کردند.

سرعت إقدامات در این درگیری ویران‌گر و درحال تحول، روز به روز در حال گسترش است، از جمله تحریک و تشویق تایوان توسط امریکا تا استقلال خود را کسب نموده و با روش‌های گیچ‌کننده بر چین تمرد و سرکشی نماید از جمله؛ افزایش تجهیزات نظامی و اقتصادی آن توسط امریکا و ارسال ناوهای غول‌پیکر هواپیمابر به محیط آن و انجام تمرینات نظامی مشترک با آن را می‌توان نام برد که این درگیری بر تمام جهان در حال سایه افگندن است.

بنابر این، چه خطراتی جهان را به طور عام و امریکا، اروپا، روسیه، چین و هم‌پیمانانش را به طور خاص تهدید می‌کند؟ در حقیقت، گرمای این درگیری ویران‌گر از جمله؛ درگیری موجود میان روسیه و غرب، بسیاری از مناطق جهان را سوختانده و شعله‌های آن در حال گسترش است. قبل از این‌که به بررسی برخی از خطرات این درگیری بپردازیم، لازم است که اندکی به بیان برخی از مقدمات مهم این مسأله بپردازیم:

هشدارهای برخی از سیاست‌مداران و روشنفکران بزرگ از نتائج این درگیری شدید و به ویژه مسألۀ عدم تعادل بین‌المللی از نگاه سیاسی و نظامی. از جمله این هشدارها، آن چیزی است که هنری کیسنجر، کارشناس سیاسی امریکائی، مشاور امنیت ملی و وزیرخارجه امریکا در طول سال‌ها آغاز نموده، به گونه‌ای که از این درگیری و نتائج آن بر موازنۀ بین‌المللی هشدار و به دفاع از سیاست خود در قبال روسیه و چین ادامه داده و آشکارا اعلام نموده است که باید تعاون و گفت‌وگو خود را با هر دو کشور قائم نگهداشته و سیاست محاصره و عزل شان را برطرف سازد. کیسنجر در سیاق صحبت‌های خود در مورد روسیه در جریان مجمع جهانی اقتصاد در شهر داووس سوئیس در تاریخ 16 جنوری 2023م به مسکو این فرصت را داد تا روزی به نظام بین المللی بپیوندد و گفت‌وگوی خود را با آن ادامه دهد. وی اظهار داشت: «باید از تشدید درگیری بین روسیه و غرب جلوگیری شود.» این اظهارات وی ناشی از درک و فهم وی نسبت به هدف قرار گرفتن روسیه در جنگ بوده و بیم آن می‌رود که اگر روسیه به عنوان یک دولت نابود گردد؛ بزودی جبهه گسترده‌ای از درگیری داخلی و مداخله خارجی باز گردد، آنهم در شرایطی‌که بیش از 15000 سلاح هسته‌ای در خاک روسیه موجود است. به خاطر همین دلائل، وی معتقد است که وضعیت سیاسی کنونی جهان مستلزم انعطاف نکسون است تا به کاهش درگیری و تنش بین امریکا و چین و هم‌چنین بین روسیه و بقیه اروپا کمک کند. کیسنجر از جوبایدن، رئیس‌جمهور امریکا خواست تا اجازه ندهد سیاست‌های داخلی بر سیاست‌های خارجی در قبال چین تأثیر بگذارد و تصریح کرد که جلوگیری از تسلط چین یا هر کشور دیگری امر مهمی است، اما این چیزی نیست که بتوان از طریق مقاومت‌های بی‌پایان به آن دست یافت، وی هشدار داد که تشدید تنش‌ها، فاجعه تهدیدآمیز جهانی را مشابه به جنگ جهانی اول ببار خواهد آورد.

روسیه مانند کشورهای دیگر نبوده، بلکه یک شبه‌قاره بزرگی به وسعت امریکای شمالی بوده و دارای مقادیر زیادی از سلاح‌های پیشرفته، پتانسیل انرژی، انواع کشاورزی و منابع طبیعی بوده که نابودی و یا پایان دادن به آن به عنوان یک کشور کار ساده‌ای نیست.

مسأله پیمان میان چین و روسیه که یک پیمان استراتژیک است به این معناست که فروپاشی روسیه مقدمه‌ای برای انقیاد و تسلیمی چین و تشدید حملات دیوانه‌وار امریکا در قبال چین مخصوصاً در اطراف و مرکز آن می‌باشد. بنابراین، چین اجازه فروپاشی روسیه را نمی‌دهد و سعی می‌کند با تمام امکانات سیاسی و اقتصادی از آن حمایت کند.

بر اساس تصریحات میدفیدیف، استقامت روسیه برای مدت طولانی؛ منجر به درگیری‌های فراوان جهانی خواهد شد. وی اظهار داشت که این درگیری تا دهه‌های آینده ادامه خواهد داشت.  دمیتری میدفیدیف، معاون شورای امنیت ملی روسیه، در مصاحبه‌ای با خبرنگاران در جریان سفر به ویتنام گفت: «درگیری اوکراین ممکن است برای مدت طولانی، چندین دهه ادامه یابد.» میدفیدیف با اظهارات‌ آتشین خود که اشاره به امکان حرکت به سوی استفاده از سلاح‌های هسته‌ای داشت، دوباره جنجال‌برانگیز شد. وی بدین باور است که ضرورت به نابودی کامل طبیعت نیروی نازی در کییف تنها بدیل مورد نیاز می‌باشد.  طولانی شدن جنگ باعث تشدید و تحولات بحران خواهد شد که امریکا برای تسریع در حل آن فشار خواهد آورد، زیرا طولانی شدن درگیری عواقب فاجعه‌باری برای غرب و به ویژه برای پیمان‌ها و اتحادهای اروپائی خواهد داشت. اینکه امریکا در پی کوتاه‌کردن مدت جنگ از طریق توسعه آن است؛ برایش نتائج فاجعه‌باری را در کشورهای جهان ببار خواهد آورد؛ زیرا ممکن است که کشورهای دیگر وارد میدان جنگ شده و از سلاح‌های غیر متعارف استفاده کنند.

امریکا از جنگ روسیه در اوکراین به عنوان بهانه‌ای برای کشورهای اروپائی استفاده کرد که روسیه می‌خواهد آن‌ها را نابود کرده و اشغال شان کند و این را بخاطر بقای پیمان نظامی و سیاسی ضد روسیه انجام داد. سیاست‌مداران روسیه بیش از یک بار به کشورهای اروپائی نسبت به عواقب دنبال‌روی کردن از امریکا هشدار داده اند. سرگئی لاوروف، وزیر امورخارجه روسیه اعلام کرد که اتحادیه اروپا متخاصم شده و روسیه را از دست داده است و مسکو در صورت لزوم با اروپا به شدت برخورد خواهد کرد. وی در گفت‌وگو با آرگومنتی فاتکی، چاپ روزنامه الشرق الاوسط در تاریخ 4 می 2023م. اظهار داشت: « اتحادیه اروپا، روسیه را از دست داده و این تقصیر خودش است، کشورهای عضو و رهبران اتحادیه اروپا؛ همان کسانی هستند که آشکارا اعلام می‌کنند که لازم است به قول خودشان یک شکست استراتژیک به روسیه وارد شود.» وی افزود که روسیه تصمیم‌اش مبنی بر چگونگی واکنش به حمایت تسلیحاتی اروپا از نظام جنایت‌کار کییف و ارسال مشاوران نظامی به آنجا را اتخاذ نموده است.

کاری که امریکا در زمینه اقدامات و پیمان‌ها علیه چین انجام می‌دهد و تایوان را به شورش علیه چین تشویق می‌کند، یک نوع سیاستی است که می‌خواهد چین را به هدف عقب‌نشینی در محیط‌اش محاصره کرده و آن را برای جنگ در منطقه تایوان کشانده و سپس جهان را علیه آن برانگیزد، مانند کاری که با روسیه کرد. هشدارهای امریکا به چین با تهدید به مقاومت نظامی در صورتی‌که اوضاع توسعه یابد و چین تایوان را اشغال کند و آن را با نیروی نظامی خود ضمیمه کند، به اوج خود رسیده است. بایدن، رئیس‌جمهور چین به تاریخ 23 می 2023م به چین هشدار داده و گفت: «امریکا در صورت حمله چین به تایوان، پاسخ نظامی خواهد دا و پکن در این زمینه، متهم به بازی به آتش است.»

خطرات این درگیری، عواقب فاجعه‌باری برای جهان خواهد داشت. این خطرناک‌ترین درگیری از زمان جنگ جهانی دوم تاکنون است و این درگیری میان اوکراین و روسیه نیست، بلکه میان دو قدرت بزرگ یعنی امریکا که همرای خود ناتو و در حدود 50 کشور جهان را داشته و بین روسیه و چین که هر یک با خود نظام‌های هم‌پیمان همجوار خود را به همراه دارند، می‌باشد. بر اساس گفته کیسنجر، حال و هوای جهان امروز شبیه حال و هوای قبل از جنگ جهانی اول است. ادامه دارد...

نویسنده: حمد طبیب

برگرفته از شماره 452 جریده الرایه

مترجم: محمد مزمل

 

ادامه مطلب...

زن و بدوش کشیدن دعوت

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

از اولین وهله‌ی نزول وحی بر رسول‌الله صلی الله علیه وسلم در غار حرا نقش زن به گونه‌ی واضح و فعال آغاز یافت؛ چنانچه رسول‌الله صلی الله علیه وسلم به همسر باوفا و مخلصش، خدیجه بنت خویلد رضی الله عنها مراجعه نموده و آنچه را در غار دیده بود و آنچه میان او و حضرت جبریل علیه‌السلام رخ‌داده بود، قصه کرد، سپس خدیجه شروع به بستن کمرش نمود، برحق ثابت و استوارش ساخت، درهای خیر را به سویش گشود، به خیر و نیکی بشارتش داد، ناآرامی او را آرام نموده و برایش گفت: «قسم به الله الله ترا خوار نخواهد کرد؛ زیرا تو خویشاوندی را وصل می­کنی، مهمان را اکرام می­کنی، راه مانده را کمک کرده و بر مشکلات زمان یاری می‌رسانی.» بنابراین، ترس و نگرانی رسول‌الله صلی الله علیه وسلم به آرامش تبدیل شد. خدیجه رضی الله عنها رسول‌الله صلی الله علیه وسلم را با اعتماد بشارت داد که برحق است، سپس او را به نزد پسرعمویش، ورقه ابن نوفل برد تا برای شوهرش نسبت به آنچه دیده است، اعتماد بیشتری حاصل کند و تأکید کند که آنچه را دیده است، خیر و بشارت به‌سوی آینده­ی درخشان است. خدیجه اولین شخصی بود که به رسول‌الله صلی الله علیه وسلم ایمان آورد و باایمان خود پیامدها و مشکلات رسالت را تحمل کرد.

با این مقدمه شروع می‌کنیم و اهمیت زن در حمل دعوت و بدوش کشیدن پیامدهای آن را توضیح می‌دهیم؛ مخصوصاً زمانی‌ می‌دانی، که حمل دعوت بر هردو، زن و مرد فرض است. الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ [توبه: ٧١]

ترجمه: مردان و زنان مؤمن برخی پشتیبان برخی دیگر هستند، امربه‌معروف و نهی از منکر می‌کنند، نماز برپا می‌دارند، زکات پرداخت می‌کنند و از الله و رسول او فرمان‌برداری می‌کنند؛ آنان که الله(سبحانه وتعالی)رحمت‌شان می­کند. بدون شک الله(سبحانه وتعالی) غالب و با حکمت است.

اسلام در شأن زن توجه شایانی نموده و به دیده­ی کرامت و عزت به او نگریسته است، او را مادر و مربی خانه عنوان نموده و آبرویی دانسته که لازم است از آن نگهداری شود. زنان را در تحمل مسئولیت‌های زندگی هم‌ردیف مردان قرار داده و الله سبحانه وتعالی زن را با مرد در مهم خلیفه بودن درروی زمین، تربیت فرزندان و مرد ساختن آن‌ها تا بتوانند امانت را بدوش کشیده و ارتش‌ها را رهبری نموده پرچم اسلام را بلند کنند، مکلفیت بخشیده است. زن را با مرد در کرامت، بزرگواری، ثواب و عذاب در یک درجه قرار داده است، ثواب بر انجام اعمال نیکو و عذاب بر مرتکب شدن گناه؛ پس برای هرکدام جزای آنچه است که انجام داده است. قرآن کریم این موضوع را بیش از یک‌بار در سوره­ی نحل تأکید نموده است:

﴿مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ [نحل: ٩٧]

ترجمه: مرد وزنی‌که عمل نیکو انجام دهد و مؤمن باشد؛ پس یقیناً آن‌ها با حیات طیبه زنده می­گردانیم و در برابر اعمال حسنه­ی شان پاداش‌شان می­دهیم.

اگر نگاهی به زنان حامل دعوت در زمان خود بیندازیم، می‌بینیم که زنان، دعوت را بر شانه‌های‌شان حمل می­کنند، دروس را فرامی‌گیرند، در حلقات تثقیفی و در فعالیت­ها حضور می‌یابند؛ هم‌چنان می‌بینیم که در بیداری فکری جامعه و اطرافیانش، کسانی‌که در محیط کار با او سرکار دارند یا خانواده و اقاربش سهم می‌گیرند. گاهی افرادی از خانواده‌اش به خاطر حرکتش در این مسیر او را اذیت کردند! شدیدتر از این  زمانی‌که مانع راه دعوت زن شوهر و پدرش بودند و او را از حرکتِ هم‌رکاب با دعوت بازداشتند؛ مگر این‌که در مقابل این‌همه به این امید و انتظار که الله متعال حالش را به‌سوی آنچه آرزو دارد، تغییر دهد، صبر پیشه نموده است.

زمانی‌که از قضایی الهی شوهرش در مسیر دعوت زندانی شود و سال‌های طولانی را پشت میله‌ها بسر برد، زن سختی می‌کشد، تنها مانده و تلخی‌های جدایی، تحمل مسئولیت‌های خانه و اولاد و خانواده را می­چشد؛ اما اشکال این سیاهی‌ها بازویش را سست نمی‌کند و او را از ادامه­­ی حرکت جدا نخواهد کرد. برای زن مسلمان الگوهای عالی از زنانی وجود دارد که صحابیه بودند.

ام سلمه رضی الله عنها یکی از این الگوهاست که رنج شدیدی درراه دعوت متحمل شده است. با دینش به حبشه و سپس از آنجا به مدینه منوره هجرت نمود. رسول‌الله صلی الله علیه وسلم از او مشورت می­گرفت و سپس به مشوره‌اش عمل می­کرد. تاریخ نقش بزرگی که اسماء بنت ابی بکر در هجرت، ام عماره در جهاد و تعداد زیاد دیگری از آن­ها داشتند، فراموش نخواهد کرد. خواهران حامل دعوت در ازبکستان و قرغیزستان را فراموش نمی‌کنیم که ده‌ها سال ظلم، ستم و زندان را تحمل کردند، بازهم ثابت‌قدم و با صبر می‌بینیم که باقی ماندند؛ حتی قدمی عقب نگذاشته و به امید پاداش و ثواب از سوی الله سبحانه وتعالی و باهدف رضایت الله سبحانه وتعالی راه دعوت را ادامه دادند.

 زن مسلمان بافهم درستش از اسلام از امر الهی در فرضیت حمل دعوت اطاعت می‌کند و در تمام امور زندگی کوچک و بزرگ با هر بداخلاقی و افکار گمراه‌کننده‌ای که چهره­ی زن مسلمان را مخدوش می‌کنند و او را به بهانه­ی آزادی و دفاع از حقوقش به سمت گمراهی می‌برد، مقابله می‌کند. با این امور زن را به خیال این می‌اندازند که برای سعادت زن و آزادی‌اش با پیمان‌نامه‌ها و قوانین تلاش می‌کنند، پول خرج می‌کنند و تمام آنچه از زن‌ها، گروه‌ها و برنامه‌ها و مطبوعات و علمای در باری‌ را که گردن‌های نصوص را خم کردند و آن‌ها را لباس بدلی شریعت پوشانیدند، در اختیاردارند، بکار گرفتند تا برای آنچه نفوس پلیدشان همخوانی داشته و زن را از قلعه­ی محکمش یعنی خانه و گرمی خانواده بیرون بکشند، به گمان این‌که از حقوقی مانند حقوق زن و حقوق طفل که درواقع ضیاع این حقوق است، دفاع می‌کنند.

اما دور است که آن‌ها در اهداف پلیدشان باوجود کسانی‌که نقشه‌های مکارانه­ی شان را برهم می‌زند، مشاوره و فریب‌کاری‌شان را برای امت آشکار می­سازد، کامیاب شوند. آنان می‌کوشند تا عبای زن را که او را می‌پوشاند و از تندبادهای فساد و رزالت در امان نگه می‌دارد، از تنش بیرون کنند؛ اما به اذن الهی به‌زودی شکسته خواهند شد و نیروی‌شان از بین خواهد رفت. الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿يُرِيدُونَ أَن يُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَن يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ [توبه: ٣٢]

ترجمه: می‌خواهند نور الهی را با دهن­های شان خاموش کنند. الله جز این‌که نورش را به کمال برساند نمی‌پذیرد، اگرچه کافران ناخوشنود باشندو

آری، آن‌ها، حاملین دعوت اعم از مردان وزنان بیدار هستند؛ به قضایای امت آگاه و نگهبانان سخت‌کوش هستند که از مرزهای امت اسلامی پاسداری می‌کنند، شب­شان را به‌روزشان می‌رسانند تا از مصالح امت اسلامی دفاع کنند و به‌عنوان سد بازدارنده­ی پیش روی دشمن‌شان ایستاده می‌شوند تا هرگز به مرام و مقصدش دست نیابد.

برزنان حامل دعوت لازم است تا بر عهد خویش پایدار مانده و کار برای ازسرگیری زندگی اسلامی با اقامه خلافت بر منهج نبوت را ادامه دهند که دین الهی در آن باعزت و شریعت الهی در آن حاکم است.

ای بار الها! اقامه­ی خلافت راشده و بلند شدن پرچمش را برای ما زودهنگام قرار ده تا ما و اولادمان باعزت و نصرت اسلام سربلند شویم و از الله متعال امیدواریم که از لشکریان و شاهدان آن باشیم.

نویسند: نسیبه ابراهیم-اردن

برگرفته از شماره 441- 442 مجله الوعی

تاریخ: ذوالقعده، 1444هـ.ق.

مترجم: حبیب اسلمی

ادامه مطلب...

نشست ناتو در لیتوانیا و دلالت‌های آن

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

دولت‌های عضو پیمان آتلانتیک شمالی(ناتو)، نشست خویش را این بار در روزهای 11 و12 جولای 2023م در یکی از جمهوریت‌های بالتیک در مرز با روسیه براگزار نمودند. نتایج برامده از این نشست چیست؟ و چرا پیشنهاد اوکراین برای پیوستن به ناتو پذیرفته نشد؟ و این‌که حوادث جنگ اوکراین به کدام جهت می‌رود؟

پاسخ:

برای روشن شدن پاسخ به پرسش‌های مطرح شده به بررسی امور زیر می‌پردازیم:

1. در بیانیۀ پایانی ناتو حدوداً 90 بند ذکر گردیده، که برخی از آن به جنگ اوکراین و روسیه و برخی دیگر به سایر قضایا مربوط می‌شود. بناءً این بیانیه شامل آن عده از قضایای بین‌المللی می‌شود که به تسلط و نفوذ امریکا، به صورت خاص و غرب به صورت عام، بالای جهان مربوط  است. چنان‌چه بعضی از این بندها به روسیه و جنگ در اوکراین و نیز به چین و منطقۀ بحر هند و بحر آرام و دولت‌های دخیل در آن و هم‌چنین روابط با اتحادیۀ اروپا و خاورمیانه، ایران، عراق، اردن و افریقا تعلق می‌گیرد. در این بیانیه، برتری جویی و تسلط آن بالای جهان و نیز اثبات رهبری جهان توسط غرب به وضوح هویداست و نیز هویداست که غرب دیگران را تهدید نموده و سعی می‌کند خود را بالای دیگران تحمیل نماید. غرب نقشۀ سیاست جهانی را طوری ترسیم می‌نماید که تسلط غرب به رهبری امریکا و یا حتی تسلط امریکا زیر نام پیمان ناتو را تضمین نماید. امریکا به دلیل تحقق هدف فوق به عنوان دستاوردی بزرگ برای ناتو از فرط شادی نزدیک است پرواز کند، زیرا بر اساس این دستاورد، امریکا حتی بالای سایر دولت‌های غربی از جمله دولت‌های اتحادیۀ اروپا تسلط پیدا می‌کند و به همین دلیل است که امریکا با گسترش دادن ساحۀ زیر پوشش سپر دفاعی خود و شامل نمودن فنلند و سویدن پس از موافقت ترکیه به رهبری اردوغان با عضویت این دو دولت، برای استحکام بیشتر اروپا دست به کار شد.

این دستاورد در حقیقت ضربۀ محکمی به تلاش‌های اروپا به رهبری فرانسه برای رهایی از تسلط امریکا و ساخت قدرت مستقل اروپایی نیز هست. ماکرون، رئیس‌جمهور فرانسه قبلاً در ماه نومبر سال 2019م در مورد ناتو گفته بود که این ائتلاف به مرده‌یی در بستر می‌ماند و از اروپا خواست تا قدرت مخصوص خود را بسازد. این سخنان ماکرون خشم امریکا را بر انگیخت و آن را وادار نمود بر تقویت ناتو تأکید نماید. با فرا رسیدن جنگ اوکراین، فرصت طلایی برای امریکا فراهم گردید تا از بیرون شدن اروپا از زیر چتر و تسلط و قلدری امریکا جلوگیری نماید.

2. در خصوص اوکراین، امریکا در حال حاضر با پیوستن آن به پیمان ناتو موافقت نکرد، بایدن رئیس جمهور امریکا در پایان نشست گفت: «رهبران پیمان ناتون با عضویت اوکراین در بعد از جنگ موافقت نمودند.» (منبع: بی بی سی، 12 جولای 2023م) الیزابت ستکنی، سخنگوی وزارت خارجۀ امریکا گفت: «عضویت اوکراین در ناتو در حال حاضر ناممکن است و این مسأله در جریان جنگ مطرح نمی‌شود. اولویت واشنگتن در نشست ناتو این است که حمایت از اوکراین هم‌چنان ادامه یابد.» (منبع: سکای نیوز، الجزیره، 11 جولای 2023م) در بیانیۀ پایانی که رهبران ناتو با آن موافقت نموده اند، چنین گفته شده: «آیندۀ اوکراین در ناتو است و مسألۀ یکجا شدن کی‌یف با اروپا و پیمان آتلانتیک از مرحلۀ نیاز به مرحلۀ کار عملی برای عضویت رسیده.» در بیانیه هم‌چنین گفته شده: «به زودی در وضعیتی قرار خواهیم گرفت که به ما اجازه خواهد داد از اوکراین دعوت نماییم در صورت موافقت اعضا و فراهم شدن شروط، به پیمان ناتو ملحق شود.» (منبع: الجزیره، 11 جولای 2023م)

رهبران ناتو به مرحله‌یی نرسیده اند که از کی‌یف برای عضویت در ناتو دعوت نمایند و یا برای پیوستن آن به ناتو یک جدول زمانی اعلان کنند، اما آنان این خواسته را بخشی از نقشۀ کاری این عضویت تلقی نمودند و این کار، مانعی را که بر سر راه اوکراین برای پیوستن به ناتو قرار دارد، عملاً بر طرف می‌نماید، یعنی به مجرد این‌که جنگ پایان یابد، اوکراین به عضویت ناتو در خواهد آمد، شاید هم شرایط تغییر کند و دولت‌های ناتو وادار به عضویت اوکراین در ناتو شوند؛ بلکه حتی ممکن است موقف امریکا، که تصمیم گیرندۀ اصلی می‌باشد، تغییر نموده و عضویت اوکراین را اعلان کند. به این ترتیب، تمام محاسبات روسیه در مورد اعلان جنگ علیه اوکراین، با خاک یک‌سان خواهد شد.

3. این موقف امریکا، زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین را خشم‌گین نمود و در حالی‌که روانۀ حضور در نشست مذکور بود، از محتوای بیانیه پایانی باخبر شد و در تویتر خود چنین نوشت: «این مضحک است! بی سابقه و نامعقول است که برای عضویت اوکراین در ناتو چهارچوب زمانی مشخص نشود. روشن نبودن این مسأله نشانۀ ضعف است و مشخص نشدن چهارچوب زمانی متفق علیه به این معناست که عضویت کشورما ممکن است در نهایت تبدیل به برگه‌یی برای چانه‌زنی شود.»

بیانیه‌های پایانی در نخست توسط تصمیم گیرندۀ اصلی آماده می‌شود، سپس در نشست‌ها و کنفرانس‌ها به مناقشه گذاشته می‌شود و در نهایت یا در آن تعدیل صورت می‌گیرد و یا چنان که هست تأیید می‌شود. اعضای هیأت امریکا به دلیل خشم یکبارگی زلنسکی خشم‌گین شده و او را به آرامش و پذیرفتن کمک‌های امنیتی وعده داده شده تشویق نمودند. زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین سکوت کرد و اظهارات خود را این چنین تغییر داد: «ناتو به زودی برای اوکراین امنیت به باور خواهد آورد و اوکراین باعث تقویت ناتو خواهد شد.» (منبع: بی بی سی، 12 جولای 2023م) جهت معلومات باید گفت که ناتو در سال 2008م اعلان نموده بود که برای کار در جهت پیوستن اوکراین به ناتو در آینده هم‌چنان پایبند است. ینس ستولتنبرگ، سرمنشی ناتو نیز در اظهاراتی گفت: «مشخص نشدن جدول زمانی برای پیوستن اوکراین توسط اعضای ناتو باعث دلخوردگی زلنسکی رئیس‌جمهور اوکراین گردیده است.» اما او: «تأکید نمود که کمک ناتو برای اوکراین هم‌چنان ادامه خواهد داشت.» وی اعلان نمود: «اعضای پیمان با برنامۀ دفاعی فراگیر برای رویارویی با روسیه و کمک نظامی به کییف موافقت نموده اند.» (منبع: الجزیره، 11 جولای 2023م)

پس امریکا در حال حاضر با پیوستن اوکراین به ناتو موافقت نکرده، زیرا نمی‌خواهد در جنگ مستقیم دخیل شده و سربازان خود را برای جنگیدن به آن جا بفرستد، چنان‌چه در مادۀ پنجم پیمان نامۀ واشنگتن برای ناتو در زمان تأسیس آن به تاریخ 4 اپریل 1949م گفته شده که هرگونه تجاوز به هر یک از اعضای ناتو به معنای تجاوز به تمام اعضاء به حساب می‌آید. پس امریکا قصد دارد تجهیزات و اسلحه بفرستد تا روس‌ها و اوکراینی‌ها یکدگر را با آن به قتل رسانند تا آن که روس‌ها شکست بخورند و پس از آن اوکراین به ناتو ملحق شود و آنگاه نیروهای امریکا وارد اوکراین شوند و پایگاه‌های نظامی خود را در فاصلۀ نه چندان دور از مسکو، پایتخت روسیه برپا کنند.

4. در بیانیۀ مذکور، چنان که بسیاری از رسانه‌ها منتشر نموده و برخی از رسانه‌ها جزئیات و بندهای آن را نیز منتشر نموده اند، تأکید شده که: «اعضای ناتو با هم و به گونۀ قطعی هم‌چنان در برابر تهدیدها و چلنج‌های روسیه قرار خواهند گرفت و این‌که روسیه بزرگ‌ترین تهدید برای امنیت هم‌پیمانان ناتو و نیز صلح منطقۀ اروپا و منطقۀ ناتو به شمار می‌رود.» به گونۀ مثال؛ در بند 34 بیانیه چنین گفته شده: «با توجه به تغیرات اساسی و بنیادین محیط امنیتی، ما دفاع جمعی از پیمان مان را در برابر تمام تهدیدها و از تمام جهت‌ها استحکام می‌بخشیم. چنان‌چه از سال 2014م، (زمانی‌که روسیه اقدام به ملحق کردن جزیرۀ کریمیه به روسیه نمود و حضورش را در شرق اوکراین تقویت بخشید)، مخصوصاً در کنفرانس مادرید در سال 2022م، ما یک سلسله تصامیمی را جهت تقویت موقف خویش و نیز مشخص نمودن مسیر واضح و روشنی برای تغییرات سریع نظامی اتخاذ نمودیم. امروز نیز بر سر یک سلسله تدابیر مهمی جهت تقویت موقف دفاعی و بازدارندۀ پیمان ناتو در تمام عرصه‌ها به توافق رسیدیم، به شمول تقویت دفاع‌‌های نیروی مقدم و توانایی ناتو در تقویت سریع برای دفاع از هر عضوی که در معرض تهدیدی قرار گیرد. این اقدامات را به صورت کامل به اجرا خواهیم گذاشت و به هیچ دشمن احتمالی اجازه نخواهیم داد از هیچ‌گونه فرصت احتمالی برای تجاوز استفاده نماید.

در نشست ناتو در مادرید در ماه جون سال 2022م، پیمان‌نامۀ مفهوم استراتیژی جدید ناتو منتشر گردید و روسیه در آن به عنوان تهدید بزرگ و مستقیم برای امنیت اعضای ناتو خوانده شد، اما از چین به عنوان چنین تهدیدی یاد نگردید، بلکه گفته شد که چین چالشی در برابر پیمان ناتو و ارزش‌های آن به شمار می‌رود. در بیانیۀ مذکور: «روسیه مسئول تمام آن‌چه که در اوکراین جریان دارد، خوانده شده و گفته شده که این کشور، امنیت و صلح اروپا را تهدید می‌کند، حتی امنیت و صلح اماکن دیگری از جهان را نیز تهدید می‌کند.» در بیانیه اشاره شده به این که: «روسیه در عرصه‌های متعددی فعال گردیده و حضورش را در منطقۀ بحر بالتیک، بحر سیاه و بحر مدیترانه افزایش داده و توانایی‌های عظیم نظامی خود را در قطب شمال حفظ نموده است. هم‌چنین روسیه متهم شده که در مناطق نزدیک به مرزهای ناتو دست به یک سلسله فعالیت‌های تحریک‌آمیز زده و مانورهای گسترده‌یی را راه‌اندازی نموده بدون این‌که از آن خبر دهد و درمناطق همسایۀ جنوبی پیمان ناتو، مخصوصاً منطقۀ خاورمیانه و شمال افریقا و ساحل، تنش‌ها و نا آرامی‌هایی را به بار آورده است.

با وجود این همه، بازهم در بیانیه گفته شده: «پیمان ناتو قصد ندارد با روسیه مواجه شود و این که ناتو، تهدیدی برای روسیه نیست، اما سیاست‌ها و اقدامات خصمانۀ آن، مانع مشارکت روسیه با ما می‌شود.» (منبع: الجزیره، 11 جولای 2023م)

این اظهارات به هدف مغشوش ساختن روسیه مطرح گردیده و سعی می‌شود با چنین اظهاراتی فضا را طوری بسازند که روسیه گمان کند شاید غرب به آن دلسوزی نموده و با آن تفاهم کند. پس غرب سعی دارد از یک طرف روسیه را میان امید به تفاهم و خروج از تنگنای اوکراین به گونۀ آبرومندانه درحالیکه در این جنگ دخیل شده و اهداف خود را بدست نیاورده و بسیار دشوار شده است تا به هدف خود برسد و میان ناامیدی از چنین تفاهمی و دست و پا زدن در این مرداب تا زمانی طولانی و نتایج نامعلوم از طرف دیگر، متردد کند. بناءً در این وضعیت نامعلوم و به درازا کشیدن جنگ اوکراین توسط غرب و در رأس آن امریکا، هدف غرب این است که اهداف خود را متحقق نماید. به نظر می‌رسد، تمام دولت‌های غربی و نیز جاپان در حال حاضر با دیدگاه امریکا موافقت نموده اند، مبنی بر این‌که روسیه باید در این جنگ شکست خورده و اوضاع این کشور، مخصوصاً رهبری سیاسی آن باید تغییر کند. رهبران گروه هفت در بیانیه‌یی که در حاشیۀ نشست فوق منتشر نمودند، گفته اند که: «از اوکراین در دفاع‌اش در برابر تجاوز روسیه هم‌چنان حمایت خواهند نمود، حتی اگر این تجاوز به درازا هم بکشد.» (بی بی سی، 12 جولای 2023م)

5. اعضای ناتو به توانایی‌های هسته‌یی خود بالیده و اعلان نمودند که در راستای گسترش بیش‌تر آن کار خواهند نمود؛ چنان‌چه در بند 44 بیانیه گفته شده: «قدرت هسته‌یی استراتیژیک پیمان ناتو، مخصوصاً امریکا، امنیت را ضمانت نموده و مانع هرگونه تجاوز می‌شود. ناتو تمام گام‌های لازم برای ضمانت صداقت دفاع هسته‌یی و فعالیت‌های آن را برخواهد داشت. به‌روز رسانی توانایی‌های هسته‌یی پیمان ناتو جهت افزایش انعطاف‌پذیری و توانایی هماهنگی با پیشرفت‌های جهانی ادامه خواهد داشت.»

آنان به گونۀ غیر مستقیم روسیه را در صورت استفاده از سلاح هسته‌یی در جنگ با اوکراین تهدید نموده گفتند: «هرگونه استفاده از سلاح هسته‌یی علیه اعضا، باعث تغییر بنیادین در کشمکش "اوکراین" خواهد شد.» نشست ناتو در گردهمایی اخیرش و مشخصاً در بند 28 بیانیۀ پایانی خود تأکید نمودند که: «آنان حد اقل 2% از مجموع درامد سالانه داخلی خود را صرف هزینه‌هایی نظامی خواهند نمود و این کار را به هدف حفاظت از برتری تکنالوژی و تداوم در به‌روز نمودن و اصلاح نیروهای ناتو انجام می‌دهند و این به معنای رقابت جدید تسلیحاتی خواهد بود. آنان برای هماهنگ نمودن ناتو برای عصر جدیدی از دفاع جمعی کار خواهند کرد و اعضای ناتو در تعهدات و عزم خویش برای پیروزی علیه هر تجاوزگری پایبند می‌باشند و از سراسر سرزمین مربوط به اعضا اعم از زمین، هوا و بحرها دفاع خواهند کرد.» پس غرب به رهبری امریکا سعی دارد توانایی‌های هسته‌یی خود را بالا برده و هشدار می‌دهد که از آن استفاده خواهد نمود، و نیز تلاش دارد توانایی‌های نظامی خود را در تمام سطوح بالا ببرد. این در حالی است که با هر دولت دیگری که در سدد داشتن توانایی هسته‌یی و یا گسترش آن و یا هم گسترش توانایی‌های نظامی خود باشد، می‌جنگد. چنان‌چه فعالیت‌های هسته‌یی ایران و کوریای شمالی و تجارب آن در گسترش توانایی‌های موشکی را به شدت تقبیح نمودند، چنانچه در بندهای ۵۶، ۵۷ و ۸۴ از آن یادآوری کرده است.

6. در مورد چین آنان در بندهای 6، 23، 24، 25 و 55 اشاره نموده و «خواسته‌های چین و سیاست‌های اجباری و علنی آن مبنی بر به چالش کشیدن منافع، امنیت و ارزش‌های آنان را تقبیح کردند و استراتیژی، اهداف و فعالیت‌های نظامی چین را پوشیده خواندند.» چنان‌چه آنان به این باور اند که: « عملیات هیبریدی و سایبری خبیثانه چین و نیز لحن رویارویی و معلومات گمراه کنندۀ آن، اعضای ناتو را هدف قرار داده و به امنیت این پیمان ضربه می‌زند.» اعضای ناتو ادعا کرده اند که: «چین از نفوذ اقتصادی خود برای ایجاد وابستگی استراتیژیک و تقویت نفوذ خود استفاده نموده و با جدیت تلاش می‌کند نظم بین‌المللی مبتنی بر قانون را تضعیف نماید، به شمول عرصه‌های فضایی، الکترونیکی و بحری. هم‌چنین سعی دارد عرصه‌های تکنالوژی، صنایع، زیربناهای حیاتی، منابع استراتیژیک و مسیرهای تامیناتی را زیر تسلط خود قرار دهد.» اعضای ناتو از چین خواستند: «به صفت یکی از اعضای دایم شورای امنیت ملل متحد، نقش سازنده‌یی داشته و جنگ روسیه علیه اوکراین را تقبیح نماید و از هرگونه حمایت از تلاش‌های نظامی روسیه به هر شکل ممکن دوری جسته و از برجسته نمودن ادعای دروغین روسیه که اوکراین و ناتو را در جنگ علیه اوکراین ملامت می‌کند، دست بردارد.» اما در عین حال؛ اعضای این پیمان بر این تأکید نمودند که: «آماده اند در مشارکت سازنده با چین پایبند باشند، به شمول شفافیت در مبادلات به هدف حمایت از منافع استراتیژیک.»

پس دیده می‌شود که اعضای ناتو، چین را به عنوان تهدیدی برای غرب و ناتو اعلان نکردند، هرچند آرمان‌های آن مبنی بر تهدید منافع و تسلط جهانی غرب را تقبیح نمودند، یعنی تسلط غرب بر جهان به رهبری امریکا. آنان استراتیژی و اهداف نظامی چین را "پیچیده" خواندند. ما در یکی از پاسخ به پرسش‌های خود زیر عنوان "سفر بلنکن به چین" که به تاریخ 3 جولای 2023م منتشر گردید، به این موضوع اشاره نموده گفتیم: «اما یکی از اهداف مهم این سفر که براورده نشد، این بود که امریکا قصد داشت کانال ارتباطی میان نظامیان چین و امریکا را به اهدافی شبیه به تجسس، باز نماید! انگار چین به این هدف پی برده و با گشودن چنین کانالی با قاطعیت مخالفت نمود.»

اعضای ناتو در این نشست خویش بالای شرکت‌های منطقه‌یی تمرکز نمودند، چنان‌چه در مادۀ 85 بیانیه خویش به «تهدیدهای چین در منطقۀ بحر هند و آرام اشاره نمودند.» آنان ادعا نمودند که: «تحولات آن‌جا مستقیماً بالای امنیت اروپا و منطقۀ ناتو تأثیر گذار است.» آنان: «از مشارکت جاپان، استرالیا، نیوزلند و کوریای جنوبی و تقویت گفتگوهای همکاری با آنان استقبال نمودند.» پس امریکا سعی دارد هرگونه فشاری را بالای چین اعمال نماید و از ناتو برای افزایش این فشارها استفاده می‌نماید.

7. بیانیۀ پایانی ناتو به تسلط غرب بالای خاورمیانه و افریقا نیز پرداخته، چنان‌چه در بند 82 و 83 آن گفته شده: «خاورمیانه و افریقا دو منطقۀ دارای اهمیت استراتیژیک بوده و تلاش خواهیم نمود مشارکت سیاسی و روابط دپلوماتیک جهانی مان را با شرکای دیرین مان در گفتگوهای خاورمیانه و پیشگامی استانبول برای همکاری، استحکام بیشتری ببخشیم. هم‌چنین با سازمان‌های منطقه‌یی دارای روابط، به شمول اتحادیۀ افریقا و شورای همکاری‌های خلیج، روابط بیشتری برقرار خواهیم نمود. پیمان ناتو اقدامات لازم را برای تقویت توانایی‌های عراق، اردن، موریتانیا و تونس برخواهد داشت و با مسئولین اردن در تماس خواهیم شد که اگر ممکن باشد، دفتر روابط ناتو را در عمان تاسیس نماییم.» در بیانیه تأکید شده که: «به عراق و تحقق صلح در آن کمک خواهد شد و با گروه "داعش" مبارزه خواهیم نمود و بر اساس خواست حکومت عراق؛ پیشنهاد گسترش مسؤولیت ناتو در عراق را بررسی خواهیم نمود تا مشوره‌های لازم برای وزارت داخله عراق در خصوص پولیس اتحادی داده شود.»

این بدان معناست که ناتو این منطقه را منطقۀ خالص زیر نفوذ غرب تلقی می‌نماید که امریکا تلاش دارد نفوذ خود را در آن تقویت کند و طوری وانمود می‌کند که انگار امریکا سعی دارد منافع ناتو را در این دو منطقه تأمین نماید؛ منطقه‌یی که شاهد رقابت‌های جهانی بر سر نفوذ در آن جریان دارد، مخصوصاً میان امریکا و انگلیس و فرانسه.

8. شکی نیست که مفکورۀ بلاک‌ها یکی از خطرناک‌ترین مفکوره‌ها بر جهان می‌باشد، چنان‌چه در کتاب خود زیر عنوان "مفاهیم سیاسی حزب‌التحریر" به آن اشاره نموده ایم. این مفکوره در گذشته باعث جنگ‌های جهانی گردید و نیز باعث تجاوز به افغانستان، عراق و لیبیا شد. پیمان "ورشو" که رقیب "ناتو" بود و خطری برای غرب تلقی می‌گردید، منحل شد و اینک منحل شدن ناتو نیز یک امر لازمی گردیده است. اما امریکا اصرار دارد این پیمان باقی بماند تا تسلط‌اش بر دولت‌های غربی، مخصوصاً اتحادیۀ اروپا ادامه یابد و نیز از آن علیه سایر دولت‌ها استفاده نماید. بناءً ائتلاف "ناتو" بدون تردید خطرناک‌ترین بلاکی است که سرنوشت بشریت را تهدید می‌کند؛ تشکلی که تاریخ هرگز شاهد بزرگی و قدرت آن نبوده، چنان‌چه شامل دولت‌هایی می‌شود که سلاح‌های کشتار جمعی و امکانات صنعتی و تکنالوژیکی فراوانی دارند و توسط امریکا رهبری می‌شوند؛ امریکایی که خود بزرگ‌ترین و خطرناکترین دولت استعماری جهان می‌باشد، چنان‌چه در جاپان از سلاح هسته‌یی کار گرفت و اینک تأکید دارد که باید دامنۀ تولید این سلاح را گسترش داده و آن را تقویت نماید تا به این ترتیب هشدار آغاز جنگ‌های ویران‌گر در جهان جدی‌تر شود و تا نفوذ خود را در هرکجا گسترش دهد و تسلط خود را بر سراسر جهان تحمیل کند.

کار برای تقویت و گسترش این ائتلاف در حقیقت جنایتی نابخشودنی در حق بشریت است؛ زیرا باعث جنگ‌های ویران‌گر و تجاوزگرانه خواهد شد و به دولت‌های عضو در آن جرئت می‌دهد به دیگران تجاوز نمایند، زیرا دولت‌های زیادی هستند که از او حمایت خواهند نمود و به این ترتیب، خسارت‌های انسانی و مادی چند و چندین برابر می‌گردد. هیچ راهی برای معالجۀ این مشکل وجود ندارد مگر جنگیدن در برابر مفکورۀ "بلاک‌ها" و مفکورۀ تداوم "ناتو". باید دانست که هیچ‌گونه توجیهی برای وجود این تشکل وجود ندارد؛ زیرا این یک ائتلاف متجاوز است و باید برای منحل نمودن آن و سایر تشکل‌ها، افکار عامه جهان را بسیج نمود. اینجاست که نیاز جهان به وجود دولتی که آن را از این وضعیت اسف‌بار نجات دهد، به شدت محسوس می‌شود و روشن است که هیچ دولتی، بجز دولت خلافت اسلامی، شایستگی پرداختن به این مسئولیت را ندارد؛ دولتی‌که منبع خیر برای بشریت و رحمتی برای جهانیان خواهد بود.

﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ [انبیاء: 107]

ترجمه: و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم.

30 ذو الحجة 1444هـ.ق.

18 جولای 2023م.

مترجم: عبدالله دانشجو

ادامه مطلب...

مؤمن قوی نزد الله سبحانه وتعالی از مؤمن ضعیف بهتر و محبوب‌تر است

(ترجمه)

از ابی هریره روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«الْمُؤْمِنُ الْقَوِيُّ خَيْرٌ وَأَحَبُّ إِلَى الله مِنْ الْمُؤْمِنِ الضَّعِيفِ، وَفِي كُلٍّ خَيْرٌ، احْرِصْ عَلَى مَا يَنْفَعُكَ وَاسْتَعِنْ بِاللهِ وَلَا تَعْجَزْ، وَإِنْ أَصَابَكَ شَيْءٌ فَلَا تَقُلْ: لَوْ أَنِّي فَعَلْتُ كَانَ كَذَا وَكَذَا وَلَكِنْ قُلْ قَدَرُ الله وَمَا شَاءَ فَعَلَ فَإِنَّ (لَوْ) تَفْتَحُ عَمَلَ الشَّيْطَانِ»

ترجمه: مؤمن قوی نزد الله (سبحانه وتعالی) از مؤمن ضعیف بهتر و محبوب‌تر است؛ در حالی‌که در هرکدام خوبی‌هایی وجود دارد. نسبت به آن چیزی‌که به نفع توست حریص باش، از الله (سبحانه وتعالی) کمک بخواه و عاجز نشو، اگر برایت اتفاقی افتاد، نگو: اگر چنین و چنان میکردم (این اتفاق نمی‌افتاد)، بلکه بگو الله (سبحانه وتعالی) مقدر نمود و هرچه خواست انجام داد؛ زیرا گفتن (اگر) کار شیطان را میگشاید.

در صحیح مسلم به شرح نووی چنین آمده است:

 در این فرمودۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم: «الْمُؤْمِنُ الْقَوِيُّ خَيْرٌ وَأَحَبُّ إِلَى الله مِنْ الْمُؤْمِنِ الضَّعِيفِ، وَفِي كُلٍّ خَيْرٌ» مراد از (قوة)  در اینجا عزم و اراده قوی شخص در انجام امور آخرت است. پس کسی‌که چنین صفتی داشته باشد، در میدان جهاد بیشتر بر دشمن می‌تازد، زودتر در راه جهاد بیرون شده و به دنبال  آن می‌رود، در امر به معروف و نهی از منکر ارادۀ قوی‌تری دارد و  در تمام این امور بر مشکلات صبر می‌کند، در برابر سختی‌ها در راه الله سبحانه وتعالی شکیبایی می‌کند، اشتیاق زیادی در ادا نمودن نماز، روزه، ذکر و دیگر عبادت‌ها دارد و در طلب عبادات و محافظت آن‌ها از دیگران با نشاط‌تر است و مانند این‌ها.

اما این فرمودۀ رسول الله صلی الله علیه و سلم «وَفِي كُلٍّ خَيْرٌ» به این معنی است که در مؤمن ضعیف و قوی خیر نهفته است؛ چرا که مؤمن قوی در ایمان و عباداتی که مؤمن ضعیف انجام می‌دهد، مشابه است. این فرمودۀ رسول الله صلی الله علیه و سلم «احْرِصْ عَلَى مَا يَنْفَعُكَ وَاسْتَعِنْ بِاللهِ وَلَا تَعْجَزْ» به این معنی است که بر طاعت الله سبحانه وتعالی حریص باش و به اجر و پاداشی‌که در نزد الله است، اشتیاق داشته باش، از الله سبحانه وتعالی بر انجام این کار کمک بخواه و در طاعت و کمک خواستن از الله سبحانه وتعالی تنبل و بی‌بنیاد نشو.

قاضی عیاض دربارۀ این فرمودۀ رسول الله صلی الله علیه و سلم «وَإِنْ أَصَابَكَ شَيْءٌ فَلَا تَقُلْ: لَوْ أَنِّي فَعَلْتُ كَانَ كَذَا وَكَذَا وَلَكِنْ قُلْ قَدَرُ الله وَمَا شَاءَ فَعَلَ فَإِنَّ (لَوْ) تَفْتَحُ عَمَلَ الشَّيْطَانِ» می‌گوید که بعضی از علماء گفته‌اند: این نهی از برای کسانی است که با اعتقاد کامل می‌گویند: اگر من چنین می‌کردم هرگز دچار این مشکل نمی‌شدم؛ ولی کسی‌که این عمل را به تقدیر الله سبحانه وتعالی ربط می‌دهد و می‌گوید  فقط اتفاقی برای‌ ما می‌افتد که الله متعال مقدر کرده است، شامل این موضوع نمی‌شود و علماء به سخن ابوبکر استدلال می‌کنند که در غار گفت: «اگر یکی از مشرکین سر خود را بلند کند، ما را خواهد دید.» قاضی عیاض می‌گوید: به این موضوع استدلال نمی‌شود؛ زیرا گفتۀ ابوبکر دربارۀ آینده است و برای انکار قضای الله سبحانه وتعالی بعد از وقوع آن نیست.

قاضی می‌گوید؛ تمام احادیثی‌که در صحیح بخاری در باب "ما يَجُوزُ مِنَ اللَّوْ"  آمده است، مانند این حدیث است.

«لَوْلَا حِدْثَانُ عَهْدِ قَوْمِكَ بِالْكُفْرِ لَأَتْمَمْتُ الْبَيْتَ عَلَى قَوَاعِدِ إِبْرَاهِيمَ، وَلَوْ كُنْتُ رَاجِمًا بِغَيْرِ بَيِّنَةٍ لَرَجَمْتُ هَذِهِ، وَلَوْلَا أَنْ أَشُقَّ عَلَى أُمَّتِي لَأَمَرْتُهُمْ بِالسِّوَاكِ»

ترجمه: اگر قوم تو به زمان کفر نزدیک نمیبود، یقیناً من کعبه را به گونه‌ای که ابراهیم علیه السلام بنا نهاده بود، می‌ساختم(دیوار حطیم را داخل کعبه مینمودم) و اگر من بدون دلیل کسی را رجم میکردم، این زن را رجم میکردم. اگر بر امت من سخت و دشوار نمیشد، آن‌ها را به مسواک زدن در وقت هر نماز دستور می‌دادم.

تمام این احادیث به آینده دلالت می‌کند و در آن‌ها هیچ اعتراضی بر قضای الله سبحانه وتعالی و جود ندارد. پس هیچ مشکلی در آن‌ها نیست؛ زیرا برای این استفاده می‌‌شود که اگر در آینده همین مانع نباشد، این کار را انجام می‌دهم و توان انجام آن را هم دارد؛ ولی تغییر دادن کاری‌که در گذشته رخ داده، ناممکن است. قاضی می‌گوید: آنچه از مفهوم حدیث درک کردم، اینست که نهی در اینجا آشکار و کلی است؛ ولی نهی تنزیهی می‌‌باشد و این فرمودۀ رسول الله صلی الله علیه و سلم «فَإِنَّ "لَوْ" تَفْتَحُ عَمَلَ الشَّيْطَانِ» دلالت بر تنزیهی بودن این نهی می‌کند و به این معنی است که مخالفت از قضای الله سبحانه وتعالی در قلب انداخته شده و باعث وسوسه شیطان نیز می‌گردد.

واضح است که از گفتن واژه "اگر" در صورتی نهی شده است که به زبان آوردن آن هیچ فایده‌ای نداشته باشد؛ بنابراین، نهی تنزیهی می‌باشد؛ نه تحریمی. اما کسی‌که بخاطر از دست دادن عبادت الله سبحانه وتعالی از روی پشیمانی و یا بخاطر عذری‌که در انجام طاعت الله داشته از واژه (اگر)  استفاده می‌کند، هیچ مشکلی ندارد و در احادیث هم در این‌باره زیاد یاد شده است. و الله اعلم.

پس باید خودمان را تشویق و ترغیب نماییم که از جمله مؤمنین ثابت‌قدم باشیم؛ کسانی‌که به پرستش و فرمان‌برداری از اوامر الله می‌پردازند، به گناه و نافرمانی  پروردگار پشت می‌کنند، به الله سبحانه وتعالی چنانچه سزاوار است، توکل می‌کنند و به حکم و قضای الله سبحانه وتعالی خوشنود هستند.

مترجم: حسین سلحشور

 

ادامه مطلب...

مُجَدِّد قرن؛ عالم جلیل‌القدر، تقی‌الدین نبهانی رحمة الله علیه

  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پاسخ به  Mohammad Mohammad

سوال:

 السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته!

از الله سبحانه‌وتعالی می‌خواهم که فتح و پیروزی را به‌زودی نصیب تان فرماید؛ زیرا او سبحانه وتعالی صاحب فتح بوده و بر این امر توانا است!

سوالم در مورد مفهوم اصطلاح "تجدید" است که در حدیث رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم وارد گردیده است:«إن الله يبعث على رأس كل سنة من يجدد لهذه الأمة دينها.» وقتی مُجَدِّد قرن؛ عالم جلیل‌القدر، تقی‌الدین نبهانی رحمه الله باشد، آیا با وفات آن عالم جلیل‌القدر رحمه الله "تجدید" پایان یافته و یا با موجودیت حزبی‌که فکر آن را حمل می‌کند، بازهم "تجدید" آن ادامه دارد؟ الله سبحانه‌وتعالی به شما برکت داده و جزای خیر را برای شما ارزانی فرماید!

پاسخ:

وعلیکم السلام ورحمة الله وبرکاته!

اول: حدیثی‌که شما از آن سوال نمودید، حدیثی است که ابوداود در سنن خود و دیگر محدثین از ابوهریره، از رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم روایت نموده است که رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم چنین فرموده‌اند:

«إِنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ لِهَذِهِ الْأُمَّةِ عَلَى رَأْسِ كُلِّ مِائَةِ سَنَةٍ مَنْ يُجَدِّدُ لَهَا دِينَهَا»

ترجمه: الله (سبحانه وتعالی) در آغاز هر صد سال کسی را برای این امت می‌فرستدکه دین امت را تجدید(تازه)نماید.

لازم است که این حدیث در چوکات مفاهیم ثابت شرعی در کتاب الله متعال و سنت رسول الله صلی‌الله علیه وسلم دانسته شود. من توجه شما را به بعضی از این مفاهیم شرعی ذیلاً جلب می‌دارم:

1- با نزول این قول الله سبحانه وتعالی:

﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ﴾ [مائده: 3]

ترجمه: امروز من دین شما را به کمال رساندم و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را برای شما به عنوان دین پسندیدم.

با نزول آیۀ مبارکه دین اسلام که در حقیقت نعمت بزرگی است تکمیل و این یک امر مسلم و ثابت است و کمی بعدتر از تکمیل شدن دین اسلام و با وفات رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم وحی قطع گردید. به همین دلیل، دین در ذات و وصف‌اش وحی از جانب الله سبحانه وتعالی بوده که با کامل شدن وحی کامل گردیده و دیگر مجالی در زیادت و نقصان آن نمی‌باشد. هم‌چنان این دین از زمانی‌که رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم آن را به صورت کامل ابلاغ نموده تا قام قیات و تا روزی‌که دنیا برپا باشد، ثابت و قائم می‌باشد که این یک موضوع پذیرفته شده در ذهن و فکر مسلمانان بوده و از جمله حقایق ثابت اسلامی است که هیچ شکی در آن وجود ندارد.

2- از آن‌جائی‌که محلی برای زیادت و نقصان دین اسلام وجود ندارد، ممکن نیست که منظور از حدیث شریف:«مَنْ يُجَدِّدُ لَهَا دِينَهَا» تجدید ذات دین با زیادت و یا کم نمودن چیزی و یا با تخصیص نمودن عموم، تقیید مطلق وغیره توجیه گردد؛ زیرا با انقطاع وحی دروازۀ زیادت، نسخ، تخصیص، تقیید وغیره در دین مسدود گردیده است؛ زیرا برای زیادت و نقصان دین و سایر مواردی‌که ذکر شد، مجالی وجود ندارد؛ مگر به وسیله‌ی وحی؛ زیرا دین در ذات خود وحی است؛ یعنی چیزی است که به رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم وحی شده و هرگاه تجدید در ذات دین ممکن نباشد، پس لازم است که اصطلاح و مسأله‌ی تجدید را به امور دیگری رجعت دهیم.

3- اسلام مبدأ است؛ یعنی اسلام عقیده‌ای است که از خود نظم و نظامی دارد. پس اسلام مجموعۀ از افکار و احکامی است که تماماً از کتاب الله سبحانه وتعالی و سنت رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم گرفته شده و هم‌چنان اجماع اصحاب رضوان الله علیهم و قیاس به آن ارشاد و رهنمائی کرده است و اجماع اصحاب و قیاس نیز به کتاب الله و سنت رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم ریشه دارد.

از آنجائی‌که از لحاظ شرعی تجدید در ذات افکار واحکام اسلام متصور نیست، باید تجدید در مسأله‌ای صورت گیرد که تعلق به افکار و احکام اسلام داشته باشد. با دقت نمودن در این مسأله چنین درک می‌شود که دو جانب و دو موضوع اساسی است که به افکار و احکام اسلام ارتباط می‌گیرد؛ اول موضوع فهم افکار و احکام اسلام و دوم موضوع تطبیق افکار و احکام اسلام؛ لذا مسلمانان کسانی‌اند که اسلام را فهمیده و تطبیق می‌نمایند؛ اما مطلب قابل ملاحظه و مرتبط به موضوع این است که گاهی نسبت به فهم و تطبیق اسلام در نزد مسلمانان و یا حد اقل در نزد بعضی از مسلمانان ابهام، التباس، خلل، خطاء و کوتاهی ایجاد می‌شود که به وسیلۀ همین خلل موجوده چیزی را به اسلام زیاد می‌کنند که آن شیء از اسلام نبوده؛ در حالی‌که وی آن را جزء از اسلام می‌پندارد و یا مسلمان چیزی را از اسلام کم نموده و به آن توجهی نمی‌کنند؛ در حالی‌که این مورد از جملۀ دین است. به این ترتیب، گاهی در نزد مسلمانان مواردی نسبت به فهم و تطبیق اسلام عارض می‌گردد که با اسلام جمع نشده و هم‌خوانی ندارد، مانند موارد ذیل:

الف- افزودن چیزی به اسلام؛ در حالی‌که آن شیء از اسلام نیست. کم‌کردن چیزی از اسلام؛ در حالی‌که آن جزئی از اسلام است که بدعات در تحت همین مسأله داخل می‌شود.

ب- ابهام و التباس در فهم اسلام به این‌که اسلام مبدأ و نظام زندگی است و یا ابهام و التباس نسبت به بعضی افکار و احکام اسلام.

ج- خطاء و سهل‌انگاری در تطبیق اسلام به صورت فردی، گروهی و یا از طرف حاکم و یا خلط نمودن اسلام با غیر اسلام در تطبیق.

5- برای این‌که فهم و تطبیق دین به شکل لازم آن مطابق به وحی بازگردد، یعنی مسلمانان فهم و تطبیق دین را مطابق به افکار و احکام اسلام بدون ابهام، خلل، زیادت، نقصان و خطاء انجام دهد؛ الله سبحانه وتعالی در سر هر صد سال کسی‌را به وجود می‌آورد و به خدمت مسلمانان قرار می‌دهد که برای تجدید دین به همان شکلی‌که نازل شده به صورت صفاء، پاک، واضح و تطبیق صحیح آن که هیچ نوع خطاء و خلط در آن وجود نداشته باشد، کار و فعالیت نموده و فهم و تطبیق دین را به همان حالت اولی یعنی زمان بعثت رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم و با همان صفت پاکی، صفائی و وضوح‌اش باز ‌گردانده و آنچه که متعلق به دین نیست، آن را دور ساخته و آنچه قرار است که به صورت پوشیده و مرموز وارد افکار و احکام اسلام گردد، آشکار ساخته و غباری‌که قرار است بالای فهم اسلام پرده اندازد، بزداید و اگر آن شخص حاکم باشد، برای تطبیق کامل اسلام کار می‌کند. لفظ (یجدد) برای توصیف نمودن آن‌چیزی است که شیء را جدید می‌نماید؛ یعنی نه این‌که شیء جدید می‌شود؛ بلکه به معنی این‌که شخص شیء را جدید می‌سازد؛ یعنی آن را به حالت جدیدش، که همان حالت اولی است، بر می‌گرداند؛ چنانچه لغت‌نامه‌ها معنی "جدد" را به صورت ذیل بیان نموده است:

قاموس المحیط:«جَدَّ يَجِدُّ، فهو جَدِيدٌ. وأَجَدَّهُ وجَدَّدَهُ واسْتَجَدَّهُ: صَيَّرَهُ جديداً فتَجَدَّدَ» لسان العرب«وأَجَدَّه وجَدَّده واسْتَجَدَّه أَي صَيَّرَهُ جديداً» پس لفظ(یجدد) که در این حدیث شریف وارد شده، به صورت دقیق مدلول صحیح را می‌رساند که همانا اعادۀ اسلام به همان حالت اولی‌اش باشد؛ نه به معنی این‌که دین را تغییر و تبدیل می‌دهد.

6- علماء در مورد معنی تجدیدی‌که در این حدیث شریف منظور است، نظریاتی دارند که بعضی از این نظریات شان را ذکر می‌کنم:

- در عون المعبود آمده است:

«(من یجدد) مفعول فعل یبعث است. (لها) یعنی برای این امت. (دینها) یعنی شخص مُجَدِّد سنت را از بدعت جدا، علم را افزایش و اهل علم را نصرت می‌دهد. به همین ترتیب، اهل بدعت را از بین برده و ذلیل می‌سازد. گفتند: شخص مُجَدِّد باید عالم به علوم ظاهری و باطنی دین باشد. مناوی نیز این قول را در فتح القدیر شرح جامع الصغیر گفته و هم‌چنان علقمی در شرح خود معنی تجدید را احیاء و زنده کردن آن‌چیزی خوانده که مطابق به کتاب الله و سنت رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم فراموش شده و دستور دادن آن مطابق به کتاب الله و سنت رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم است.

   از آنچه تذکر داده شد، دانسته می‌شود که منظور از تجدید، احیاء و زنده کردن چیزی است که عمل کردن آن مطابق به کتاب الله و سنت رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم فراموش شده و هم‌چنان امر کردن مطابق به مقتضای کتاب الله و سنت رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم و ظاهر ساختن بدعات و محدثات است. در کتاب مجالس الابرار گفته شده: هدف از تجدید دین نسبت به امت احیاء و زنده ساختن چیزی است که عمل کردن به آن مطابق به کتاب الله و سنت رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم فراموش شده و دستور به مقتضای این دو منبع می‌باشد. هم‌چنان در این کتاب گفته شده: این مُجَدِّد شناخته نمی‌شود؛ مگر به اساس ظن غالب، به دلیل این‌که علماء قرائن احوال آن را دریافته و از علم آن نفع می‌گیرند؛ زیرا لازم است که مُجَدِّد دین، عالم به علوم ظاهری و باطنی دین بوده و به سنت متکی و از بین برندۀ بدعت باشد، هم‌چنان علم آن به تمام اهل زمان آن عمومیت پیدا کند.

   تجدید در سر هر صدسال به دلیل منحرف شدن بیش‌تر علماء در دین و فراموش شدن سنت‌ها و ظاهر شدن بدعات، با ظاهر شدن چنین حالتی صورت می‌گیرد و به تجدید دین نیاز می‌شود. لذا الله سبحانه وتعالی کسی‌ را در عوض گذشتگان می‌آورد، خواه یکی باشد و یا چندین تن. ملا علی قاری در کتاب المرقاة گفته است: مُجَدِّد سنت را از بدعت جدا ساخته و علم را زیاد می‌کند؛ مُجَدِّد اهل علم را عزت نموده و بدعت را از بین برده و اهل بدعت را شکست و سرکوب می‌سازد. بناءً واضح می‌شود که مُجَدِّد کسی است که عالم به علوم دینی بوده و عزم و ارادۀ آن شب و روز در پی احیاء و نشر سنت‌ها و یاری نمودن صاحب سنت و از بین بردن بدعات و محدثات امور است. مُجَدِّد اهل لسان و توان‌مند به تألیف کتاب‌ها و تدریس وغیره اعمال مؤثر می‌باشد؛ کسی‌که از این ویژه گی‌ها بر خوردار نباشد، مُجَدِّد گفته نشده، هرچند که عالم به علوم و در بین مردم مشهور و مرجع برای مردم باشد.»

در مشکاة المصابیح با شرح‌اش، مرقاة المفاتیح آمده است:

«... (من یجدد) مفعول "یبعث" است. (لها) یعنی برای این امت. (دینها) منظور از تجدید دین برای امت. احیای آن‌چیزی است که عمل به کتاب الله و سنت رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم و دستور به مقتضای این دو منبع صورت گیرد. هم‌چنان مُجَدِّد باید از بین برندۀ بدعات و محدثات و هم‌چنان از بین برندۀ اهل بدعت به وسیلۀ لسان و تصنیف کتاب‌ها و یا تدریس وغیره اعمالی‌ باشد که در این مورد ممد است. این مُجَدِّد تنها به اساس ظن غالب و قرائن احوالش و انتفاع از علم آن از علمای ‌زمانش تفکیک شده و شناخته می‌شود؛ زیرا لازم است که مُجَدِّد ظاهراً و باطناً عالم به علوم دینی و ناصر و یاری رسان سنت و از بین برندۀ بدعات بوده و علم آن به تمام اهل زمانش عمومیت داشته باشد. تجدید در آغاز هر صد سال به دلیل منحرف شدن بیش‌تر علماء و فراموش شدن سنت‌ها و ظهور بدعات است؛ پس در آن زمان نیاز به تجدید دین است. به همین دلیل، الله سبحانه وتعالی به عوض سلف و گذشتگان یک شخص و یا افراد متعددی را می‌آورد؛ چنانچه این مسأله به همین ترتیب در کتاب مجالس الابرار نیز ذکر شده است...»

دوم: نسبت به مُجَدِّدین‌ به طور عموم و نسبت به مُجَدِّد قرن چهاردهم هجری؛ در پاسخ به سوال تاریخی مورخ 23 جون 2013م به قرار ذیل پاسخ داده بودیم:

«پرسش:

السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته!

شیخ بزرگوار ما، الله سبحانه وتعالی به شما برکت داده و به زودی نصرت را به دستان شما نصیب فرماید و از علم شما ما را مستفید گرداند!

از جمله احادیث صحیحۀ مشهور روایتی است که صحابی جلیل‌القدر ابوهریره رضی‌الله‌عنه از رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم روایت نموده که رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم فرمودند:

«إِنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ لِهَذِهِ الْأُمَّةِ عَلَى رَأْسِ كُلِّ مِائَةِ سَنَةٍ مَنْ يُجَدِّدُ لَهَا دِينَهَا» (ابوداود، شماره 4291) و هم‌چنان سخاوی در "المقاصد الحسنة" 149 و البانی در "السلسلة الصحیحة" شمارۀ 599 این حدیث را صحیح دانسته اند.

ترجمه: الله (سبحانه وتعالی) در آغاز هر صدسال کسی‌ را برای این امت می‌فرستد که دین امت را تجدید(تازه)نماید.

سوال این است که معنی این حدیث چیست؟ آیا کلمۀ "من" در این حدیث معنی فرد را افاده می‌کند و یا جماعت؟ آیا حصر مُجَدِّدین در قرون گذشته ممکن است؟ جزاکم الله خیرا!

پاسخ:

وعلیکم السلام ورحمة الله وبرکاته!

بلی، این حدیث صحیح است و در این حدیث پنج مسأله است:

1- از کدام تاریخ صد شروع می‌شود؟ از زمان تولد رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم شروع می‌شود و یا از بعثت‌اش؟ از هجرت آن‌حضرت آغاز می‌گردد و یا از زمان وفات رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم؟

2- آیا "رأس كل مئة" به معنی اوائل هر صد سال است؟ و یا به معنی جریان و اواخر هر سال؟

3- آیا کلمۀ "من" معنی فرد را افاده می‌کند و یا جماعتی از مردم که دین شان را تجدید نمایند؟

4- آیا روایات صحیحه در مورد تعداد رجال مُجَدِّد در جریان سال‌های گذشته وارد شده که وجه صحیح داشته باشند؟

5- آیا ممکن است بدانیم که در صدم چهاردهم که در 30 ذی الحجة 1399ه.ق به پایان رسیده، چی کسی مُجَدِّد دین مردم بوده است؟

من تلاش می‌کنم که به حد توانم نظر راجحی‌ را که در نزد من است، در مورد این مسائل پنج‌گانه بدون عمیق شدن در نقاط اختلافی ذکر کنم که توفیق بیان آن از جانب الله سبحانه وتعالی بوده و او سبحانه وتعالی هدایت‌گر به راه راست است:

1- از کدام تاریخ صد شروع می‌شود؟

المناوی در مقدمۀ فتح القدیر گفته است: "در مورد آغاز هر صدسال اختلاف شده که آیا آغاز صد سال، زمان تولد رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم است و یا زمان بعثت؟ از هجرت آن‌حضرت صلی الله علیه و سلم است و یا از زمان وفات آن‌حضرت صلی الله علیه وسلم؟ نظر راجح در نزد من این است که تاریخ هجرت اعتبار دارد؛ زیرا تاریخ هجرت یک حادثۀ سرنوشت‌سازی است که اسلام و مسلمین با این حادثۀ بزرگ با اقامه دولت اسلامی عزت پیدا کردند. روی همین ملحوظ، وقتی عمر رضی‌الله‌عنه صحابه را برای توافق به آغاز تاریخ جمع کرد، صحابه بر تاریخ هجرت روی آورده و اجماع کردند. طبری در تاریخ‌اش گفته است: (حَدَّثَنِي عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الْحَكَمِ، قَالَ: حَدَّثَنَا نُعَيْمُ بْنُ حَمَّادٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا الدَّرَاوَرْدِيُّ، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي رَافِعٍ)  شنیدم که سعید بن مسیب می‌گفت: عمر بن خطاب رضی‌الله‌عنه مردم را جمع کرد و از ایشان پرسان کرده گفت: از کدام روز (تاریخ) را بنویسیم؟ علی رضی‌الله‌عنه گفت: از روزی‌که رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم هجرت و سرزمین شرک را ترک نمود و عمر رضی‌الله‌عنه تاریخ را مطابق به نظر علی رضی‌الله‌عنه تعیین کرد. ابوجعفر گفته است: سال اول هجری از ماه محرم همان سال یعنی دو ماه و چند روز قبل از قدوم رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم به مدینۀ منوره محاسبه شده؛ چنانچه قدوم رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم به مدینه در دوازدهم ربیع الاول بوده است."

بناءً من ترجیح می‌دهم که محاسبه‌ی صدم سال‌ها از تاریخ هجری آغاز گردد؛ زیرا صحابه رضوان الله علیهم بر این تاریخ اجماع کردند.

2- اما آغاز صدسال؛ نظر راجح این است که سر صدسال آخر صدسال هجری است؛ یعنی مُجَدِّد در اواخر صدم می‌آید و او یک شخص عالم، مشهور، با تقوی و پاک بوده و وفات آن در اواخر سال هجری صورت می‌گیرد؛ نه در نیمه و یا جریان صدسال؛ اما من این نظر را به سبب دلائل ذیل ترجیح دادم:

ا- به اساس روایات صحیح ثابت شده که عمربن عبدالعزیز را مُجَدِّد صدسال اول قرار داده است؛ در حالی‌که عمر بن عبدالعزیز رضی‌الله‌عنه در سال 101ه.ق فوت شد که چهل سال عمر داشت. هم‌چنان امام شافعی را مُجَدِّد صدسال دوم قرار دادند و امام شافعی رحمة الله علیه در سال 204 فوت شد؛ در حالی‌که عمر امام شافعی پنجا و چهار سال بود و وقتی تفسیر "رأس كل مئة سنة" به غیر این معنی گرفته شود؛ یعنی به اول صدسال قرار داده شود، عمربن عبدالعزیز مُجَدِّد اول قرار نمی‌گیرد؛ زیرا عمر بن عبدالعزیز در سال 61ه.ق متولد شد، هم‌چنان امام شافعی رحمة الله علیه مُجَدِّد دوم قرار نمی‌گیرد؛ زیرا امام شافعی در سال 150ه.ق تولد شد. پس این بدان معنی است که سر هر صدسال که در حدیث شریف وارد شده، به معنی اواخر صد سال است؛ نه در اوائل آن. پس ایشان در جریان صدسال تولد شدند و بعداً در اواخر آن صد سال علمای مشهور و مُجَدِّد قرار گرفته و در اواخر همان صد سال نیز فوت شدند.

ب- اما دلیل این‌که عمربن عبدالعزیز مُجَدِّد صدسال اول بوده و امام شافعی مُجَدِّد صدسال دوم بوده، این موضوعی است که در نزد علماء و ائمۀ امت اسلامی به شهرت رسیده است؛ چنانچه زهری، احمدبن حنبل وغیره از ائمۀ متقدمین و متأخرین اتفاق کردند که عمربن عبدالعزیز رحمه الله از جمله مُجَدِّدینی است که در سر صد سال اول قرار داشته و امام شافعی از جمله مُجَدِّدینی است که در سر صد سال دوم قرار دارد و عمربن العزیز رحمه الله در سال 101ه.ق در حالی وفات شد که چهل سال عمر داشت و مدت خلافت آن، دو و نیم سال بود. امام شافعی در سال 204 ه.ق در حالی وفات شد که پنجاه و چهار سال عمر داشت. حافظ ابن حجر در "توالی التأسیس" گفته که ابوبکر بزار گفته است: شنیدم که عبدالملک بن عبدالحمید میمونی می‌گفت: من در نزد احمد ابن حنبل بودم و از امام شافعی یاد شد. من دیدیم که احمد به بلند بودن مقام امام شافعی سخن زده گفت: از رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم روایت شده است که الله سبحانه وتعالی در سر هر صدسال کسی‌را بیدار و دانا می‌گرداند که دین مردم را برای شان تعلیم می‌دهند، گفت به این دلیل عمر ابن عبدالعزیز به عنوان مُجَدِّد در سر صدسال اول قرار داشت؛ امیدوارم که امام شافعی در سر صدسال دومی قرار داشته باشد.

از طریق ابو سعید فریابی گفته شده که احمد ابن حنبل گفته است: الله سبحانه وتعالی در سر هر صدسال کسی‌را بیدار و دانا می‌گرداند که سنت‌ها را برای مردم تعلیم و از رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم دروغ را نفی و دور می‌سازد و ما دیدیم که در سر صدسال اول عمر بن عبدالعزیز قرار داشته و در سر صدسال دوم امام شافعی قرار گرفته است.

حاکم در مستدرک خود از ابوالولید تخریج نموده که گفته است: من در مجلس ابوالعباس بن شریح بودم، وقتی‌ یکی از شیوخ در نزد او آمده بود و از آن تعریف می‌کرد، من شنیدم که می‌گفت: حَدَّثَنَا أَبُو الطَّاهِرِ الْخَوْلَانِيُّ، ثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ وَهْبٍ، أَخْبَرَنِي سَعِيدُ بْنُ أَبِي أَيُّوبَ، عَنْ شَرَاحِيلَ بْنِ يَزِيدَ، عَنْ أَبِي عَلْقَمَةَ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ﷺ، قَالَ:

«إِنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ عَلَى رَأْسِ كُلِّ مِائَةِ سَنَةٍ مَنْ يُجَدِّدُ لَهَا دِينَهَا»

ترجمه: الله (سبحانه وتعالی) بر سر هر صدسال کسی ‌را می‌فرستد که دین آن را تجدید می‌کند.

پس ای قاضی، بشارت باد! الله سبحانه وتعالی در سر صدسال اول عمر ابن عبدالعزیز را فرستاده و در سر صدسال دوم محمد بن ادریس شافعی را فرستاده است...

حافظ ابن حجر گفته است؛ این مطلب می‌رساند که این حدیث در آن عصر مشهور بوده است.

ج- گاهی گفته می‌شود که (رأس الشیء) در لغت به معنی (اوله) است؛ پس چگونه ما ترجیح می‌دهیم که هدف از سر هر صدسال اخیر آن است؛ نه اول آن؟ جواب این است که سر شیء چنانچه در لغت به اول شیء اطلاق شده، همان‌طور به آخر شیء نیز اطلاق گردیده است. در تاج العروس گفته است؛ (رأس الشیء) یعنی طرفه و به قول بعضی گفته شده که آخر آن است. در لسان العرب گفته است (خرج الضب مرائسها؛ سوس‌مار سرخود"آخرش"را بیرون کرد) و بعضی اوقات گفته می‌شود "ذنب‌ها" یعنی اول خود و یا آخر خود را خارج نمود. بناً طوری‌که وارد شده، سر شیء در لغت به معنی اول آن است. هم‌چنان سر شیء به معنی طرف شیء وارد شده خواه اول آن باشد و یا آخر آن؛ اما ما نیاز به قرینه‌ای داریم که معنی مقصود را در حدیث افاده کند و به وسیلۀ آن قرینه معلوم شود که هدف از سر صدسال اول آن است و یا آخرش؟ بدون شک قرائن مرجحه در روایات ذکر شده موجود است، به دلیل این‌که عمر ابن عبدالعزیز مُجَدِّد در سر صدسال اول بود و در سال 101ه.ق وفات یافت و امام شافعی به عنوان مُجَدِّد دوم که در سال 204ه.ق وفات یافت، تمام این واقعیت مرجح این است که معنی در این حدیث اواخر صد سال است؛ نه اول آن.

بنابر آنچه گذشت، من ترجیح می‌دهم که معنی(رَأْسِ كُلِّ مِائَةِ سَنَةٍ) وارده در حدیث شریف آخر هر صدسال است.

3- اما (من) به معنی واحد است و یا جماعت؟ زیرا حدیث چنین وارد شده است:«يبعث لهذه الأمة... من يجدد لها دينها» اگر (من) در این حدیث به معنی جمع می‌بود، حتماً فعل آن"من يجددون" به صورت جمع ذکر می‌گردید؛ اما فعل (يجدد) به صورت مفرد ذکر شده است؛ اگرچه دلالت کلمۀ (من) به معنی جمع نیز ذکر می‌شود، هرچند که فعل بعد از آن به شکل مفرد ذکر شود، مگر من ترجیح می‌دهم که در این‌جا (من) به معنی مفرد است، به دلیل قرینۀ ذکر فعل (یجدد) به صورت مفرد و من ترجیح می‌دهم که دلالت (من) در این‌جا به معنی افراد است؛ اما این به معنی قاطع نیست؛ اگرچه فعل بعد از آن به صورت مفرد ذکر شده است. لذا کسانی هستند که (من) را در این‌جا به معنی جماعت تفسیر نمودند و به اساس این روایات جماعت‌های را از علماء در هر صدسال از جملۀ مُجَدِّدین می‌شمارند؛ اما این یک قول مرجوح و ضعیف است؛ چنانچه هم اکنون ذکر نمودم.

بنابر این، راجح در نزدم این است که (من) دلالت بر واحد دارد؛ یعنی مُجَدِّد در حدیث یک شخص عالم، با تقوی پاک و دارای سایر مواصفات نیک می‌باشد.

4- اما در مورد تعداد اسمای مُجَدِّدین در سده‌های گذشته باید گفت؛ روایات متعددی در این مورد وارد شده که مشهورترین شان کتاب "ارجوزة السیوطی" است؛ چنانچه در این کتاب برای سدۀ نهم نیز مُجَدِّدین شمرده شده و از الله سبحانه وتعالی طلب نموده که او مُجَدِّد نهم باشد؛ بعضی از مواردی‌که در این کتاب آمده نقل قول می‌کنم:

به اتفاق نظر در سدۀ اول عمر خلیفۀ عادل مسلمانان مُجَدِّد بود و در سدۀ دوم امام شافعی مُجَدِّد بود؛ زیرا او مقام بلند در علوم داشت. در سده پنجم استاد یعنی غزالی بود که در مورد او اختلاف صورت گرفته است. در هفتم به اتفاق نظر ابن دقیق العید صاحب اخلاق حمیده و بزرگ بود و این نهمین سده‌ای است که آمده و اختلاف نیست که بعداً هادی و مُجَدِّدی نیز خواهد آمد. امیدوارم که در این سده من مُجَدِّد باشم؛ چون فضل الله سبحانه و تعالی نباید نادیده گرفته شده و از فضل آن ناامید بود. در این خصوص نظریات دیگری نیز وجود دارد که ادامه دارد.

5- آیا ممکن است در سدۀ چهاردهم که در 30 ذی الحجة 1399ه.ق پایان یافت، بدانیم که مُجَدِّد دین مردم کیست؟

طوری‌که نظر علمای مشهور و معتبر را ملاحظه کردم، به این نتیجه رسیدم که سر هرصدسال اواخر آن است. پس عمر بن عبدالعزیز در سال 61 هجری تولد و در سر صد سال اول 101ه.ق وفات یافت. امام شافعی در سال 150 ه.ق تولد شده و در سر صدسال دوم 204ه.ق وفات یافت؛ یعنی هرکدام از آنان در جریان سدۀ تولد شده و در اواخر آن مشهور و در اواخر آن سده وفات یافت. طوری‌که قبلاً گفتم، من همین تفسیر را ترجیح می‌دهم؛ زیرا در نزد علمای معتبر و معروف، به شهرت رسیده که عمر بن عبدالعزیز مُجَدِّد سدۀ اول بوده و امام شافعی مُجَدِّد سدۀ دوم بود است.

بنا بر این، من ترجیح می‌دهم که علامه شیخ تقی الدین نبهانی رحمه الله مُجَدِّد سدۀ چهاردهم باشد؛ چنانچه او در سال 1332ه.ق تولد شده و در اواخر همین سدۀ چهاردهم مشهور گردید، مخصوصاً که حزب التحریر را در ماه جمادی الثانی سال 1372ه.ق تأسیس نموده و در اواخر سال 1398ه.ق وفات یافت. ایشان مسلمانان را به سوی قضیۀ سرنوشت ساز یعنی از سرگیری زندگی اسلامی با اقامه دولت اسلامی راشده دعوت نموده که این دعوت‌اش اثر بسیار بزرگی در زندگی مسلمانان و تلاش و اجتهادشان داشته به گونه‌ای که در عصر امروزی مسألۀ خلافت خواست عموم مسلمانان قرار گرفته است. الله سبحانه وتعالی ابو ابراهیم و برادرش ابو یوسف را بعد از آن رحمت کند و ایشان را با انبیاء، صدیقین، شهداء، صالحین محشور بسازد و چی نیک رفقاء و هم‌صحبتان خوبی اند.

این چیزی است که من آن را ترجیح می‌دهم. برادرم، ابا مومن، الله سبحانه وتعالی از همه به حق و صواب عالم‌تر و در نزد او تعالی بهترین جایگاه است.» (پاسخ به پرسش سابق ختم شد)

سوم: در خصوص سوال شما(وقتی مُجَدِّد دوران عالم جلیل‌القدر تقی الدین نبهانی باشد، آیا با وفات آن عالم جلیل‌القدر رحمه الله تجدید پایان یافته و یا با موجودیت حزبی‌که حامل فکر آن است، بازهم تجدید آن ادامه دارد؟) جواب این است که مطابق به آنچه که در بالا توضیح دادیم، پروسۀ تجدید با موجویت(یک مرد عالم، با تقوی، پاک و دارای غیره مواصفات نیک) ایجاد شده و با وفات آن موضوع تجدید به پایان می‌رسد؛ اما این به معنی خاتمه یافتن اثر تجدید نه؛ بلکه برای تجدید اثری بر مسلمانان و نسل‌های آیندۀ بعد از تکمیل شدن تجدید باقی می‌ماند تا این‌که دوباره با گذشت زمان، خللی در فهم و تطبیق عارض گردد؛ پس در آن وقت است که الله سبحانه وتعالی در اخیر قرنی‌که در پی آن است، بار دیگر کسی ‌را می‌فرستد که دین امت را تجدید نموده و مطابق به حدیث در سر هر صدسال کسی‌ را می‌فرستد که دین امت را تجدید نماید؛ یعنی در سر صدسال پانزدهم آن‌هم به شکلی‌که به اذن الله سبحانه وتعالی در بالا توضیح و تفسیر آن را بیان نمودیم و بعداً هم الله سبحانه وتعالی داناتر است که چی کسی مُجَدِّد خواهد بود.

این نظری بود که من در این مسأله ترجیح می‌دهم و الله سبحانه وتعالی از همه عالم‌تر و با حکمت‌تر است!

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

26 شوال 1444هـ.ق.

16 می 2023م.

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...

کفارۀ یمین

  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش:

السلام علیکم و رحمة الله و برکاته!

 شیخ بزرگوار ما! در صورتی‌که کفارۀ یمین برای طفل شیرخواری‌که غذا نمی‌خورد، بلکه تنها شیر مادر و یا شیر صنعتی اطفال را می‌نوشد، داده شود، کفاره اداء می‌گردد؟ اگر شخصی بدون این‌که این مسأله را دقت کرده باشد، کفارۀ یمین‌اش را پرداخته باشد، لازم است تا کفارۀ خود را دوباره بدهد؟

سوال دوم مرتبط به کفارۀ یمین: آیا «اطعام مساکین» برای یک وعدۀ غذائی کفایت می‌کند و یا لازم است که دو وعدۀ غذائی یعنی صبح و شام طعام داده شود؟

سوال سوم: شخصی در اروپا سکونت دارد؛ اما کفارۀ یمین‌اش را در "اوکراین" برای فقراء پرداخت می‌کند و مقدار کفاره را مطابق به وضعیت "اوکراین" سنجش می‌کند؛ پس در این‌صورت آیا مقدار کفاره در اروپا را معیار قرار دهد یا مقدار مبلغ همان سرزمینی‌که کفاره را در آنجا می‌فرستد؟

پاسخ:

وعلیکم السلام و رحمة الله و برکاته!

1- اصل و دلیل در ادای کفارۀ یمین این قول الله سبحانه وتعالی است:

﴿لَا يُؤَاخِذُكُمُ اللهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلَكِنْ يُؤَاخِذُكُمْ بِمَا عَقَّدْتُمُ الْأَيْمَانَ فَكَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاكِينَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِيكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِيرُ رَقَبَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ ذَلِكَ كَفَّارَةُ أَيْمَانِكُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ وَاحْفَظُوا أَيْمَانَكُمْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾ [مائده: 89]

ترجمه: الله (سبحانه وتعالی) شما را نسبت به سوگندهای بی‌توجه شما مؤاخذه نمی‌کند؛ اما نسبت به سوگندهای جدی، شما را مواخذه می‌نماید؛ کفارۀ آن طعام دادن به ده مسکین از متوسط طعامی است که به خانوادۀ خود می‌دهید و یا پوشاک آنان، یا آزاد کردن برده‌ای (ازقید اسارت) پس کسی‌که (مالی برای اطعام و یا آزاد کردن برده) ندارد؛ سه روز روزه بدارد. این کفارۀ سوگندهای شما است که سوگند یاد کرده اید و سوگندهای خویش را حفظ کنید. الله (سبحانه وتعالی) این چنین آیات خود را برای شما به روشنی بیان می‌کند تا سپاسگزاری کنید.

طعام دادن مساکین یکی از گزینه‌های اختیاری در این آیۀ مبارکه است:

﴿فَكَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاكِينَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِيكُمْ﴾ [مائده: 89]

ترجمه: کفارۀ آن طعام دادن به ده مسکین از متوسط طعامی است که به خانوادۀ خود می‌دهید.

2- از این آیۀ کریمه فهمیده می‌شود که عدد ده لازمی است؛ یعنی ضرور است که ده مسکین طعام داده شود. لذا طعام دادن یک مسکین در طی ده وعدۀ غذائی و یا ده مرتبه جائز نیست. ما این موضوع را در پاسخ به پرسش تاریخی 29 اپریل 2022م بیان کرده بودیم که موارد ذیل در آن پاسخ ذکر شده بود:

«...رأی و نظری را که من ترجیح می‌دهم، این است که وقتی نص برای عدد معینی از مساکین وارد شده، مثل این قول الله سبحانه وتعالی:

﴿فَكَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاكِينَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِيكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ﴾ [مائده: 89]

ترجمه: کفارۀ آن سیرنمودن ده مسکین از متوسط طعامی است که به خانوادۀ خود می‌دهید و یا پوشاک آنان.

﴿فَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِيناً﴾ [مجادله: 4]

ترجمه:پس کسی‌که توان نداشت، شصت مسکین را غذا بدهد.

پس در این حالت، التزام به عدد ذکر شده در آیه یعنی ده و شصت واجب است؛ خواه اعطاء به عین شیء باشد و یا قیمت آن؛ زیرا عدد وارده در نص مقصود بوده و این قید لازمی است؛ اما در صورتی‌که نص اعطای مساکین را بدون ذکر عدد طلب کند، در آن صورت جائز است که به یک مسکین پرداخت گردد؛ چون قید عدد در آن‌جا وجود ندارد و هم‌چنان جائز است که بیش‌تر از یک مسکین داده شود؛ چنانچه در مورد زکات این قول الله سبحانه وتعالی وارد شده است:

﴿إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللهِ وَاللهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾ [توبه: 60]

ترجمه: صدقات(زکات) منحصرا برای فقیران، مساکین، مأموران وصول صدقات، مولفة القلوب، آزادکردن اسیران، قرض‌داران در راه الله (سبحانه وتعالی) و برای مسافران فریضه‌ای است از جانب الله (سبحانه وتعالی)، و الله دانا و با حکمت است.

پس برای شخص زکات دهنده جائز است که زکات خود را برای یک مسکین و یا چندین مسکین تقسیم کند؛ زیرا در این مورد و در این آیۀ مبارکه عدد معینی ذکر نشده؛ بلکه لفظ"مساکین" بدون عدد ذکر شده است؛ اما این چیز باید مراعات شود که همین مساکین مستحق زکات هستند، به دلیل وصف مسکنت که در شأن آن‌ها وارد شده است.»

بناءً تکمیلی کفاره، اطعام و یا سیرکردن ده مسکین از اوسط طعام را لازم دارد و مسکینی‌که برایش ادای کفاره جائز است، مسکینی است که می‌تواند طعام میانه و یا اوسط طعام را بخورد. لذا به نظر من طفل شیرخوار در تحت این مفهوم داخل نمی‌شود؛ لذا طفل شیرخوار شامل مساکینی‌که در کفارۀ یمین طعام داده می‌شوند، نمی‌گردد. بناءً اگر شخصی به ادای کفاره اقدام کرد و غذایی را برای خانوادۀ مسکینی فرستاد که متشکل از ده نفر و در بین این ده نفر یک طفل شیرخوار وجود داشت، در این صورت این کفاره تمام نشده؛ بلکه آن شخص برای نه نفر طعام داده، نه برای ده نفر؛ زیرا طفل شیرخوار در مفهوم کسانی‌که طعام داده می‌شوند، داخل نمی‌شود. این نظر راجح در نزد من است و قلباً این نظر مقبول‌تر به نظر می‌رسد. لذا آن شخص باید به خاطر تکمیل کردن ده نفر به اضافه از آن نه نفر و یک نفر طفل شیرخوار، یک نفر دیگر را نیز طعام دهد تا کفارۀ ده نفر مساکین تکمیل شود. این به خلاف طفلی است که غذا می‌خورد؛ مثل طفل ممیز وغیره؛ زیرا برای چنین اطفالی‌که غذا می‌خورند، کفاره جائز بوده و اگر در بین خانوادۀ مسکین چنین اطفالی وجود داشت، با طعام دادن این خانواده کفاره جائز و تکمیل می‌شود؛ زیرا این اطفال غذاخور در مفهوم کسانی‌که طعام داده می‌شوند، داخل می‌شود.

3- فقهاء در مورد معین کردن طعام دادن در کفارۀ یمین برای هرمسکین و در مورد جنس طعامی‌که کفاره به وسیلۀ آن اداء می‌شود و در خصوص موارد دیگری اختلاف کردند که اندکی از این نظریات را که در این خصوص در کتاب"موسوعة الفقهیة الکویتیة" ذکر شده نقل می‌کنم:

«...دوم از حیث مقدار:

- مالکیه، شافعیه و حنابله به این نظراند که پرداخت یک پیمانه از خوراک غالب در شهر(خوراک معروف) برای هر مسکین شرط بوده و اخراج قیمت طعام، جائز نمی‌باشد؛ به دلیل عمل‌کردن به نص آیۀ مبارکه ﴿فَكَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاكِينَ﴾. هم‌چنان شرط است که سهم مساکین کم نشود؛ لذا جائز نیست که ده پیمانه برای بیست نفر مسکین یعنی برای هرکدام از مساکین نصف پیمانه داده شود، مگر این‌که برای ده نفر از آن مساکین ده پیمانه تکمیل شود؛ چنانچه شرط است که طعام دادن برای ده نفر بدون تلفیق صورت گیرد. بناءً اگر شخصی برای پنج نفر طعام داد و پنج نفر دیگر را لباس پوشاند، جائز نیست. هم‌چنان برای صحت ادای کفاره شرط است که برای هریک از ده نفر پیمانه طوری داده شود که به مالکیت شان در آید. هم‌چنان در نزد مالکیه تکرار در پرداخت کفاره برای یک شخص جائز نیست. بناً اگر شخصی برای یک نفر ده پیمانه در طی ده روز پرداخت نمود، کفاره‌اش جائز نیست. به همین ترتیب، احناف به این باورند که پرداخت دو پیمانه یعنی نصف صاع از گندم و یا یک صاع از خرما و یا جو و یا قیمت شان از پول نقد و یا از کالاهای تجارتی شرط است؛ زیرا مقصود دفع حاجت است و دفع حاجت به پرداخت قیمت برای مسکین نیز حاصل می‌شود.

- اما مقدار طعام مباحه در کفاره در نزد ایشان دو وعدۀ غذائی در حدی است که شخص مسکین سیر شود؛ یعنی شرط است که هر مسکین با پرداخت کفاره صبح و شام سیر شود و یا شام و سحر برای شان طعام داده شود و یا دو وعدۀ غذائی صبحانه و یا مانند آن داده شود؛ زیرا این دو صبحانه دو وعدۀ غذائی است که مقصود اداء می‌گردد.

اما در صورتی‌که یک مسکین را صبحانه و مسکین دیگر را نان شب داد، در این صورت کفاره جائز نمی‌باشد؛ زیرا در این صورت طعام ده نفر را بر بیست نفر مجزا و تقسیم نموده که چنین عملی برای اداء نمودن کفاره جائز نیست.

هم‌چنان علماء شرط گذاشتند که تمام کفاره برای یک مسکین و به یک مرتبه و یا به دفعات متعدد یعنی به ده مرتبه داده نشود، اما در صورتی‌که ده روز صبح و شام را برای یک مسکین طعام داد و یا ده روز و در هر روز نصف صاع را برای یک مسکین پرداخت نمود، جائز است؛ زیرا تجدد حاجت در هر روز مانند این است که یک مسکین را، مسکین دیگری قرار داده باشد و انگار قیمت برای ده مسکین داده شده است.

سوم: از حیثیت جنس:

«- احناف به این نظراند که ادای جائز در تعیین نوعیت جنس برای اطعام در کفاره عبارت است از: گندم، جو، خرما و یا آرد. هرکدام از  این اجناس مانند پرداخت خود این‌ اجناس به حساب می‌آید، یعنی نصف صاع از آرد گندم و یک صاع آرد از جو است. در نظری گفته شده که معتبر در آرد قیمت آن است، نه پیمانۀ آن. هم‌چنان اخراج قیمت از غیر این اصناف جائز است؛ اما مالکیه به این نظر اند که طعام دادن گندم جائز است؛ اگر آن را قوت(خوراک و خوردنی) قرار داده باشند؛ پس غیر از گندم از جمله جو، ذرت و غیر از آن جائز نیست؛ اگر غیر گندم را قوت قرار داده بودند؛ پس آنچه معادل گندم از روی سیرکردن قرار می‌گیرد، جائز است که از آن کفاره اداء گردد، نه از روی پیمانه. اما شافعیه به این نظر است که طعام دادن از حبوبات و میوه‌جاتی‌ جائز است که در آن‌ها زکات واجب است؛ زیرا بدن انسان به وسیلۀ همین حبوبات و میوه‌جات ثابت و قائم بوده و انرژی می‌گیرد و شرط است که این اشیاء خوراک غالب در شهر باشد. اما حنابله به این نظر است که طعام دادن از گندم، جو و آرد این‌ اجناس و هم‌چنان از خرما و کشمش شرط است و غیر از این‌ اجناس ادای کفاره جائز نبوده؛ اگرچه غیر از گندم، جو و خرما خوراک شهر باشد، به استثنای حالتی‌که این خوراکی‌ها وجود نداشته باشد.» ختم نقل قول.

نظر راجح در نزد من این است که طعام دادن برای ده مسکین برای دو وعدۀ غذائی لازم است، به دلیل مدلول آیۀ مبارکه:

﴿فَكَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاكِينَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِيكُمْ﴾ [مائده: 89]

ترجمه: کفارۀ آن (سوگند) طعام دادن به ده مسکین از متوسط طعامی است که به خانوادۀ خود می‌دهید.

شرط است که طعام دادن اهل خانواده در روز در دو وعده‌ی غذائی صورت گیرد تا معنی طعام دادن مصداق پیدا کند؛ مثلاً لازم است که مسکین در صبح و شام غذا داده شود و اگر چنین نکرد، طعام دادن را تکمیل نکرده است. هم‌چنان نسبت به کفارۀ مساکین لازم است که آن‌ها را دو وعدۀ غذائی طعام دهد تا کفاره تکمیل شود؛ اگر به صبحانه اکتفاء کرد و یا به شام بدون صبحانه اکتفاء نمود، کفاره جائز نیست؛ چنانچه شارع طعام خوردن را در رمضان به دو وعدۀ غذائی، یعنی سحر و شام تقسیم و تعریف نموده است. پس تکمیل شدن طعام به این دو وقت و یا به مثل این دو وقت حاصل می‌شود.

 اما نسبت به این سوالت: «شخصی‌که در اروپا زندگی می‌کند و کفارۀ خود را در اوکراین برای فقراء می‌دهد و مقدار کفاره‌اش را به حساب واقعیت اوکراین سنجش می‌کند، آیا در این صورت بر وی لازم است که از نظر خود برگردد و کفاره‌اش را بر حساب اروپا سنجش کند؟» پاسخ این سوال این است که بهتر و مورد اطیمنان این است که کفاره مطابق به غذا و طعامی پرداخت گردد که شخص کفاره‌دهنده در آن شهر زندگی می‌کند؛ به دلیل این‌که آیۀ مبارکه:

﴿فَكَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاكِينَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِيكُمْ﴾ [مائده: 89]

ترجمه: کفارۀ آن طعام دادن به ده مسکین از متوسط طعامی است که به خانوادۀ خود می‌دهید.

نص وارده و مفهوم این آیۀ مبارکه مشعر بر طعام دادن مطابق به مکانی است که شخص در آن‌جا زندگی دارد؛ زیرا مطلوب این است که شخص ده مسکین را از اوسط آنچه خودش خانوادۀ خود را طعام می‌دهد، پرداخت کند. پس وقتی در اوکراین ده دالر را داد، همان ده دالر در اوکراین برای طعام دادن ده نفر کافی است؛ اما برای طعام دادن ده نفر مطابق اوضاع و واقعیت اروپا کافی نیست؛ بلکه در اوروپا برای طعام دادن ده نفر لازم است تا صد دالر پرداخت گردد. لذا به نظرم بهتر و افضل‌تر این است که مقدار طعام دادن ده نفر از سرزمینی صورت گیرد که شخص در آن‌جا زندگی دارد.

این نظری است که من آن را ترجیح می‌دهم و الله سبحانه وتعالی از همه داناتر و با حکمت‌تر است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

1 ذوالحجة 1444هـ.ق.

19جون2023م.

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...

روسیه میان سیاست مهار و استقلال و خطرات این درگیری بر جهان (قسمت سوم)

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

در قسمت قبلی بیان کردیم که روسیه متوجه شده است که امریکا می‌خواهد ان را متلاشی و به یک دولت مطیع و رام‌شده مبدل ساخته و بر مناطق نفوذی هم‌جوارش و در داخل کشورهایی‌که اتحادیه فعلی روسیه در انجا فعالیت دارد، مسلط شود. در این قسمت برای تکمیل مبحث گذشته برخی از موارد را بیان می‌کنیم‌:

پوتین، رئیس‌جمهور روسیه در سخنرانی سالانه خود در 21 فبروری 2023م در جمع نخبگان و رهبران ارتش در اولین سالگرد اغاز جنگ اوکراین گفت: «هدف نخبگان غربی بر کسی پوشیده نیست؛ ان‌ها قصد دارند تا روسیه را به شکست استراتیژیک مواجه سازند. به عبارت دیگر؛ قصد دارند تا یکبارگی ما را ریشه‌کن نمایند.» اما لاوروف، وزیر امورخارجه روسیه در اظهارات خود به نقل از خبرگزاری رسمی روسیه در تاریخ 27 نوامبر2022م گفت: «همه اقدامات غرب و دست‌نشانده‌ وی؛ ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین ماهیت بین‌المللی بحران اوکراین را تایید کرده و هدف استراتیژیک امریکا و متحدانش در ناتو بر کسی پنهان نیست. ان‌ها قصد دارند تا در میدان جنگ علیه روسیه پیروز شده و از ان به عنوان مکانیزمی برای تضعیف یا نابودی کشور ما استفاده کنند.» لاوروف در ادامه سخنان خود اظهار داشت: «دشمنان و مخالفان ما برای تحقق این هدف، هر کاری را که لازم باشد انجام می‌دهند.»

انچه امریکا را در قبال این اهداف در برابر روسیه مصمم ساخت، تقارب و نزدیکی بین چین و روسیه تحت نام پیمان یا مشارکت استراتژیک است که هر دو کشور ان را تایید و تاکید کرده و بندها و شرایط  ان در سال 2022م تمدید شد. به دنبال ان، چیزی‌که چالش‌برانگیزتر است، دیدار رئیس‌جمهور چین از مسکو در 21 اپریل 2023م و امضای برخی از توافق‌های اقتصادی با روسیه و تاکید وی بر مفهوم مشارکت استراتژیک بین این دوکشور می‌باشد. رئیس‌جمهوران این دوکشور در دیدارشان خاطرنشان ساختند که: «پیمان ناتو، برای حمایت از توافق‌نامه‌ها و پیمان‌های خود در اسیا و اقیانوس ارام تلاش می‌کند.» به نظر می‌رسد که امریکا بار دیگر سیاست مهار مخالفان را با تاسیس پایگاه‌های نظامی و پیمان‌های نظامی احیا می‌کند. در این نشست سران روسیه و چین، توافق بر این شد که مبادلات و معاملات تجارتی بین این دو کشور سالانه از 150 میلیارد دالر امریکایی به 200 میلیارد دالر افزایش یابد.

هم‌چنین در این نشست، توافق شد که خط لوله‌ی دیگری برای صادرات گاز به چین تحت نام "قدرت سیبریا2" برای تکامل خط "قدرت سیبیریا1" ایجاد شود تا خط جدید سیبریا را به شمال چین وصل کند. پوتین تاکید کرد که روسیه می‌تواند طلب فزاینده چین را برای صادرات انرژی براورده سازد. بعد از نشست سران روسیه و چین، در بیانیۀ دیگری پوتین اظهار داشت که وی در همسبتگی با چین برای تشکیل یک نظم جهانی چندقطبی و عادلانه‌تر و دیموکراتیک‌تر کار می‌کند، که باید بر اساس نقش مرکزی سازمان ملل و شورای امنیت و قانون بین‌الملل و اهداف و اصول منشور سازمان‌ملل کار و فعالیت کند.

نظر به ادعای غرب، اظهارات، اقدامات و تهدیدات علیه روسیه افزایش یافته و در اخرین نشست ناتو در سال 2023م. در مادرید، لحن تند اظهارات هویدا گشت. علاوه بر آن، بیانیه‌های سیاسیون حاضر در انجا نیز شاهد این مساله است: «روسیه، تهدید بزرگ و مستقیمی برای صلح و امنیت اعضای ناتو بشمار می‌آید.» در این نشست، ناتو اظهار داشت که چین تهدید و چالش بزرگی علیه کشورهای ناتو و امنیت آن‌ها در نقشه راه استراتژیک جدید، که در جریان نشست مادرید به تصویب رسید، می‌باشد. این چالش و تهدید، زمانی افزایش یافت که کشورهای غربی و در رأس ان‌ها امریکا تصمیم گرفتند که دو کشوری را که مرزهای طولانی با روسیه دارند، وارد ناتو کنند؛ زیرا مرزهای ناتو با روسیه به حدود 2600 کیلومتر می‌رسد و با وارد کردن سوئد و فنلند به ناتو، 1300 کیلومتر به آن علاوه می‌شود.

واکنش چین و روسیه در قبال این چالش‌ها و تهدیدات بسیار تند و شدید بود، چنانچه چین ناتو را متهم به حمله ‌بدخواهانه و بی‌اعتبار کردن شهرت خود دانسته و نمایندگان دیپلماتیک ان در اتحادیه اروپا اظهار داشتند: «ناتو ادعا می‌کند که کشورهای دیگر چالش‌برانگیزند، اما این ناتو است که در سراسر جهان مشکلات را خلق می‌کند.» اما روسیه نسبت به چین اظهارات تندتری را در برابر امریکا اتخاذ کرد؛ طوری‌که سرگئی شویگو؛ وزیردفاع آن به تعقیب این تصمیم امریکا گفت: «الحاق فنلند به ناتو و اقدام ائتلاف نظامی برای افزایش آمادگی‌های نظامی؛ خطر درگیری‌ها را افزایش می‌دهد"، هم‌چنین وی علاوه نمود که برخی از هواپیماهای نظامی بلاروس اکنون قادر به حمل کلاهک‌های هسته‌ای بوده و سامانه‌های موشکی اسکندر به بلاروس منتقل شده، که نشان می‌دهد از این سامانه‌ها برای حمل موشک‌های معمولی و یا هسته‌ای می‌توان استفاده کرد.

روسیه پس از آگاهی از اهداف واقعی امریکا، تسلیم این سیاست‌های غربی نشد، بلکه اقدامات متعددی را در قبال این پیمانی‌که شامل 52کشور است انجام داد، از جمله: کاهش 45درصدی جریان گاز به اروپا که به گاز روسی وابسته است و این اقدام خاصتاً آلمان را از ناحیه بحران انرژی به نگرانی واداشت. هم‌چنین روسیه خطوط انرژی و گاز جدید ایجاد و خطوط قدیمی را تقویه و بهره‌برداری خود را افزایش داد؛ چنان‌که در استفاده از میدان گازی کوویکتا در منطقه سیبری که در خط لوله‌های قدرت سیبری ریخته و به سمت چین روان است، پیشگام و دست به کار شد.  هم‌چنین تلاش کرد تا بخشی از صادرات انرژی (نفت و گاز) خود را به اروپا به سمت چین و هند جهت دهد؛ آن‌هم به قیمت بسیار جذاب و زیر قیمت بازار؛ حدود 35 دالر در هر بشکه نفت.

روسیه روابط خود  را با چین برای حمایت مادی و مالی مستمر تقویت کرد. قوت و استحکام این روابط در چالش و تهدید رئیس‌جمهور چین در قبال سیاست‌های غرب در برابر روسیه هویدا و اشکار گشت، به ویژه پس از تصمیم محکمه جنایات بین‌المللی علیه پوتین و زمانی‌که رئیس‌جمهور چین به تاریخ 20 اپریل 2023م. از مسکو دیدار کرد و برخی معاهدات اقتصادی را امضاء و موضوع مشارکت استراتژیک را تأکید و تلاش صلح چین را که امریکا به شدت مخالف ان است، طرح کرد.

روسیه جبهه نظامی خود را در چندین جهت تقویه کرد، از جمله در جبهه اوکراین؛ چنان‌که نیروهای ویژه واگنر را افزایش داد. در سال 2022م فرایند استخدام گسترده‌ای سربازان و کارآموزان و تمرین دادن مجدد نیروهای احتیاط را اغاز کرد. سپس پوتین قانون جدید استخدام سربازان را در تاریخ 15 اپریل 2023م امضاء کرد؛ همان‌طور که در 16 جنوری 2023م با بلاروس مانورهایی انجام داد. وزارت دفاع در بیلاروس در جریان این مانورها گفت: «در چارچوب هوانوردی مشترک و تمرین تاکتیکی نیروهای مسلح بلاروس و روسیه، تمرینات عملی انجام شد که سلاح هوانوردی هر دو کشور در ان سهیم بودند.»

روسیه لحن تهدیدآمیز توسط سلاح‌های هسته‌ای و سلاح‌های فوق متعارف را افزایش داده و مقامات روسی چندین بار آن را اظهار داشته و به استفاده از سلاح‌های فوق متعارف در صورتی‌که امنیت ملی روسیه مورد حمله و تهدید قرار گیرد، اشاره کردند. پوتین، رئیس‌جمهور روسیه در هنگام بسیج‌عمومی جدید نیروهای نظامی برای جنگ در  15 اپریل 2023م گفت: «کشورش برای حفاظت و دفاع از خود از همه سلاح‌ها استفاده خواهد کرد.» اما نماینده رئیس شورای امنیت روسیه پس از اعلام خروج کشورش از برنامه‌ هسته‌ای جدید با امریکا گفت: «مسکو برای دفاع و حفاظت از خود از هر وسیله ممکن استفاده خواهد کرد؛ از جمله استفاده از سلاح‌های هسته‌ای.» هم‌چنان هشدار داد که اگر واشنگتن بر شکست مسکو پافشاری کند؛ کل جهان در آستانه یک درگیری همه‌جانبه قرار خواهد گرفت.

روسیه از طریق برخی از کشورها و با کمک چین در تلاش است تا در صف اروپائی نفوذ کند. این در واقع همان چیزی است که در سفر اخیر رئیس جمهور فرانسه به چین رخ داد؛ چنان‌که فرانسه روند پذیرش برخی از سیاست‌های چین را برای ختم جنگ از طریق تلاش‌هایی‌که در 20 اپریل 2023م انجام داد، آغاز کرد. در بیانیه مشترک رئیس‌جمهور چین و فرانسه آمده است: «پکن و پاریس از تمام تلاش‌هایی‌که برای آمادگی صلح در اوکراین مطابق به قانون بین‌الملل و بر اساس اهداف و اصول منشور سازمان‌ملل انجام می‌شود، حمایت می‌کنند.»

روسیه به تبلیغات داخلی در میان مردم پرداخت و علیه امریکا مردم را تحریک و تشویق کرد؛ به ویژه پس از مورد هدف قرار گرفتن اراضی روسیه با اسلحه‌های غربی. پوتین، چندین بار اظهار داشته است که امریکا و هم‌پیمانانش قصد دارند تا روسیه را متلاشی و نابود سازند. این اقدام تبلیغاتی روسیه، به منظور تقویت صفوف داخلی در برابر تحریک غرب برای راه‌اندازی انقلاب در میان سیاسیون و نظامیان روسی انجام شد. مردم روسیه، معنای استعمار کشور خود را درک می‌کنند؛ به ویژه این‌که آنان دو جنگ جهانی را برای مبارزه با غرب طی کردند.

روسیه سعی کرد تا بر نقش دالرجهانی در مبادلات انرژی تأثیر گذارد. بنابر این، قراردادهای نفت خود را در مبادلات و معاملات با برخی از کشورها به جای دالر به روبل بست.

روسیه به اقدامات مخربی علیه اوکراین پرداخت و مراکز انرژی، مراکز حیاتی و مؤسسات صنعتی را مورد هدف قرار داد؛ چنانکه سامانه‌های دفاعی غرب مانند سامانه پاتریوت را هدف قرار داد.

روسیه صادرات زراعتی اوکراین را به چالش کشیده و آنرا در تنگنا قرار داد که باعث ایجاد فشارجهانی شد. این کار در مسئله حبوبات اوکراین به ویژه گندم هویدا گشت که باعث بحران جهانی غذا و افزایش قیمت‌ها در بسیاری از مناطق جهان شد و نقطه فشاری برای رسیدگی به بحران و پایان دادن به جنگ شکل گرفت.

روسیه شروع به برانگیختن افکارعمومی در میان غربی‌ها و در میان سیاسیون ان کرد که هدف جنگ عبارت از مورد هدف قراردادن روسیه بوده و این جنگ بر اساس قانون بین‌الملل نبوده و منجر به نابودی قانون بین‌الملل می‌شود. وزیرخارجه روسیه چندین بار اظهار داشت که این جنگ بر اساس هیچ قانون بین‌المللی نیست و این کار نتائج خوبی را برای روسیه در درگیری موجود بین احزاب دموکرات و جمهوری‌خواه در امریکا به میان اورده و احزاب راست افراطی را برای جنگ در بسیاری از کشورهای اروپائی کمک کرده است.

این‌ها برخی از اقداماتی بود که روسیه برای مقابله و مبارزه با سیاست‌های امریکا اتخاذ کرده و تا حال به ان پایبند است؛ به فقره دوم این مبحث می‌رسیم، یعنی: آینده این درگیری و خطرات آن بر جهان. ادامه دارد...

برگرفته شده از شماره 451 جریده الرایه

نویسنده: حمدطبیب

مترجم: محمدمزمل

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه