سه شنبه, ۰۱ صَفر ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۸/۰۶م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

آیا برای خلیفه جائز است تا بالای مسلمانان مالیات وضع نماید؟

  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش:

السلام‌علیکم‌ورحمت‌الله‌وبرکاته!

الله متعال عمر طولانی نصیب‌تان فرماید. از شما پرسشی دارم، امیدوارم پاسخ ارائه فرمایید. واضح است که مالیات در اسلام حرام می‌باشد؛ پس دولت اسلامی چگونه می‌تواند چنین مشکلی را بر طرف کند؛ درحالی‌که امروز (توظیف، عشر و خراج) وجود ندارد؟

پاسخ:

علیکم‌السلام‌ورحمت‌الله‌وبرکاته!

معلوم می‌شود که در رابطه به پرسش موضوع، شما دچار التباس شده‌اید؛ چون می‌گویید که: مالیات در اسلام حرام می‌باشد. این به شکل عام در حالات مخصوص درست است. هم‌چنان گفتید: امروزه عشر و خراج وجود ندارد. باید توجه داشته باشید که سرزمین مسلمانان یا عشری است و یا هم خراجی که فعلاً وجود دارد. در رابطه به موضوع، شما کلمات؛ چون: توظیف، عشر و خراج را یادآور شدید که کلمۀ (توظیف) در این‌جا بی‌ربط می‌باشد.

به‌هرصورت ما برای‎تان پاسخ مفصلی ارائه خواهیم داشت تا ابهامی باقی نماند. إن‌شاءالله!

1- شریعت سلطان را از وضع مالیات بالای مسلمانان به خواست خودش نهی نموده است. رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم در حدیثی‌که احمد روایت نموده و زین و حاکم آن را صحیح می‌دانند، فرموده‌اند:

«لا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ صَاحِبُ مَكْسٍ»

ترجمه: صاحب مالیات وارد بهشت نمی‌شود.

کلمۀ (مکس) عبارت از مالیاتی است که از تجار در مرز سرزمین‌های گرفته شده اخذ گردد؛ اما نهی رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم مطابق حدیث متفق علیه که از طریق ابوبکره روایت شده است، تمام مالیات را شامل می‌شود که فرمودند:

«إِنَّ دِمَاءَكُمْ وَأَمْوَالَكُمْ وَأَعْرَاضَكُمْ عَلَيْكُمْ حَرَامٌ كَحُرْمَةِ يَوْمِكُمْ هَذَا فِي بَلَدِكُمْ هَذَا فِي شَهْرِكُمْ هَذَا»

ترجمه: بدون شک خون، مال و آبروى شما بر يک‌ديگر حرام است؛ مانند: حرمت امروز و اين ماه و اين شهر شما.

این حدیث شامل خلیفه و عامۀ مردم می‌گردد؛ بناءً برای خلیفه جائز نیست تا به خاطر مصارف، از مردم مالیات اخذ کند؛ بلکه باید از بیت‌المال استفاده نماید.

2- اما حالات خاصی وجود دارد که شریعت مطابق نصوص وارده، آن را استثناء قرار داده و مصارف را خاص بیت‌المال نکرده و آن را شامل همه مسلمان نموده است. این در صورتی است که مال کافی در بیت‌المال وجود نداشته باشد. مصارف از دوش بیت‎المال به دوش امت افتاده و از سرمایه‌داران امت به مقدار ضرورت بدون زیادت از نیاز، مالیه اخذ گردیده و در مواضع خاص خودش مصرف می‎گردد. باید واضح گردد که اخذ مالیه در چنین یک وضعیت از خواست و صلاحیت حاکم نیست که هرگونه خواست مالیه اخذ نماید؛ بلکه سلطان مجری اوامر الله سبحانه‌وتعالی است. در چنین یک وضعیت امر الله سبحانه‌وتعالی را اجراء کرده و مطابق احکام شرعی عمل می‌نماید [حسب نیاز مالیات را بالای ثروت‌مندان امت وضع می‌کند.] بدین اساس شریعت سلطان را مکلف به پرداخت مصارف مسلمانان از بیت‌المال نموده است؛ پس اگر مال کافی در بیت‌المال وجود نداشت که کفایت مصارف را بکند، خلیفه مطابق احکام شرعی می‌تواند به قدر ضرورت مالیات را بالای ثروت‌مندان وضع نماید که در این‌صورت عمل وی حرام نمی‌باشد.

3- جواز وضع مالیات بالای مسلمانان باید دارای شروط زیر باشد:

این‌که در بیت المال مال کافی وجود نداشته باشد؛

وجود نص شرعی‌که مصارف را بالای بیت‌المال و مسلمانان واجب گرداند؛

وضع مالیات باید بیش‌تر از نیاز نباشد؛

مالیات باید بالای ثروت‌مندانی‌که بیش‌تر از نیازشان ثروت دارند، وضع گردد.

4- هم‌چنین اخذ مالیات از مسلمانان مطابق شروط گذشته صورت می‌گیرد و آن زمانی است که شریعت انفاقِ حالات ویژه را نه تنها بالای بیت‌المال؛ بلکه بالای جمیع مسلمین فرض کرده باشد. به‌گونۀ مثال: اگر بیت‌المال قادر به پرداخت مصارف برای فقراء نبود، مالیات بالای ثروت‌مندان به اندازۀ ضرورت وضع می‌گردد؛ چون بیت‌المال تنها مسئول پرداخت مصارف فقراء نبوده و ثروت‌مندان نیز شامل آن می‎گردد. حاکم در مستدرک خود از عائشه رضی‌الله‌عنها روایت می‌کند که رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمود:

«لَيْسَ بِالْمُؤْمِنِ الَّذِي يَبِيتُ شَبْعَانًا وَجَارُهُ جَائِعٌ إِلَى جَنْبِهِ»

ترجمه: مومن نیست آن‌که خودش سیر بخوابد؛ ولی همسایه او در کنارش گرسنه باشد.

در روایت طبرانی در معجم کبیر از انس بن مالک رضی‌الله‌عنه روایت شده که گفت: رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمود:

«مَا آمَنَ بِي مَنْ بَاتَ شَبْعَانًا وَجَارُهُ جَائِعٌ إِلَى جَنْبِهِ وَهُوَ يَعْلَمُ بِهِ»

ترجمه: هرکسی‌که شب را سیر به بستر برود و بداند که همسایه‌اش در کنار او گرسنه مانده به من ایمان نیاورده است.

حاکم در مستدرک از ابن عمر رضی‌الله‌عنهما روایت می‌کند که رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمود:

«وَأَيُّمَا أَهْلِ عَرْصَةٍ أَصْبَحَ فِيهِمُ امْرُؤٌ جَائِعًا، فَقَدْ بَرِئَتْ مِنْهُمْ ذِمَّةُ اللَّهِ»

ترجمه: اهل هر سرزمینی‌که شب را به روز برسانند؛ درحالی‌که شخصی گرسنه‌ای در میان آنان باشد، ذمۀ خدا و رسول‌اش از آنان بری است.

اگر بیت‌المال قادر به پرداخت مصارف جهاد نبود، مالیات بالای ثروت‌مندان به اندازه ضرورت وضع می‌گردد؛ چون بیت‌المال تنها مسئول پرداخت مصارف جهاد نبوده و ثروت‌مندان نیز شامل آن می‌گردد. الله متعال می‌فرماید:

﴿وَجَاهِدُوا بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ

[توبه -41]

ترجمه: در راه خدا به مال و جان جهاد کنید، این کار شما را بسی بهتر خواهد بود؛ اگر مردمی با فکر و دانش باشید.

دلایل دیگر نیز در این راستا وجود دارد.

اگر بیت‌المال قادر به پرداخت مصارف ارتش نبود، مالیات بالای ثروت‌مندان به اندازۀ ضرورت وضع می‌گردد؛ چون: بیت‌المال تنها مسئول پرداخت مصارف ارتش نبوده و ثروت‌مندان نیز شامل آن می‌گردند؛ چون: احمد در مسند خویش از عبدالله بن عمرو رضی‌الله‌عنه روایت می‌کند که رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمودند:

«لِلْغَازِي أَجْرُهُ، وَلِلْجَاعِلِ أَجْرُهُ وَأَجْرُ الْغَازِي»

ترجمه: برای غازی اجر خودش و برای مزددهنده اجر غازی و اجر خودش داده می‌شود.

اگر در شهری بیمارستان وجود نداشت و عدم موجودیت آن سبب متضرر شدن مردم می‌گردید و بیت‌المال قادر به پرداخت مصارف اعمار آن نبود، مالیات بالای ثروت‌مندان به اندازۀ ضرورت وضع می‌گردد؛ چون: اعمار بیمارستان جهت رفع ضرر از مردم، تنها مسئولیت بیت‌المال نبوده و ثروت‌مندان نیز شامل آن می‌گردد؛ چون: جلوگیری از ضرر واجبۀ عامه‌ای مردم می‌باشد. حاکم در مستدرک حدیث صحیحی را از ابی سعید خدری رضی‌الله‌عنه روایت می‌کند که رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمود:

«لَا ضَرَرَ وَلَا ضِرَارَ، مَنْ ضَارَّ ضَارَّهُ اللَّهُ، وَمَنْ شَاقَّ شَاقَّ اللَّهُ عَلَيْهِ»

ترجمه: ضرر و زیان رسانیدن به خود جائز نیست. کسی‌که به دیگری زیان وارد می‌کند، الله جل‌جلاله به او زیان رسانده و کسی‌که دیگری را به مشقت اندازد، الله جل‌جلاله او را به مشقت خواهد افگند.

اگر بیت‌المال قادر به پرداخت مصارف برای رعیت در حوادث؛ مانند: طوفان و زمین لرزه نبود، مالیات بالای ثروت‌مندان به اندازۀ ضرورت وضع می‌گردد؛ چون بیت‌المال تنها مسئول پرداخت مصارف حوادث نبوده و ثروت‌مندان نیز شامل آن می‌گردد. به دلیلی‌که ابوداود در سنن خویش از ابن حُجَیرالعَدَوی روایت می‌کند که گفت: از عمر بن خطاب رضی‌الله‌عنه شنیدم که رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمود:

«وَتُغِيثُوا الْمَلْهُوفَ وَتَهْدُوا الضَّالَّ»

ترجمه: متضرر را کمک و گمراه را راهنمایی کنید.

این حدیث در زمان قحطی‌که قبلاً یادآور شدیم، نیز صدق می‌کند.

5- مصارف در مواردی؛ چون: ایجاد راه دومی، اعمار بیمارستان دومی، فابریکه‌های تولیدی؛ مانند: استخراج نکل و سنگ سرمه، ایجاد حوض‌ها به خاطر کشتی‌های تجارتی وغیره که عدم موجودیت‌شان باعث متضرر شدن مردم نمی‌گردد، تنها مسئولیت بیت‌المال می‌باشد. در صورت موجودیت پول کافی، بیت‌المال باید اقدام به این کارها نماید؛ اما اگر پول کافی در بیت‌المال وجود نداشت، مسلمانان مکلف به پرداخت مالیات نبوده و باید منتظر بمانند تا پول مورد نیاز به دسترس بیت‌المال قرار گیرد.

6- به جز از ثروت‌مندان، مالیات بالای دیگر مسلمانان وضع نمی‌گردد؛ چون کسی‌که بیش‌تر از حاجات اساسی‌اش ثروت نداشته باشد، از وی مالیات اخذ نمی‌گردد؛ مگر کسی‌که بیش‌تر از حاجات اساسی‌اش ثروت داشته باشد، مالیات پرداخت می‌نماید. بخاری از ابوهریره روایت می‌کند که رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمود:

«خيرُ الصدقة ما كان عن ظهر غنى»

ترجمه: بهترین صدقه آن است که با پشتوانۀ بی‌نیازی باشد.

غِنَی آن را گویند که  انسان بدان نیاز نداشته باشد و از حد نیازش خارج باشد.

مسلم از جابر رضي‌الله‌عنه روایت می‌کند که رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمود:

«ابدأ بنفسك فتصدّق عليها، فإن فَضَلَ شيءٌ فلأهلك، فإن فَضَلَ عن أهلك شيءٌ فَلِذي قرابتك، فإن فَضَلَ عن ذي قرابتك شيءٌ فهكذا وهكذا - يقول فبين يديك، وعن يمينك، وعن شمالك»

ترجمه: مصرف را از خود شروع کن و اوّل به نفس خویش کمک نما؛ پس اگر چیزی اضافه شد، آن را به اهل و عیال خود بده‌؛ اگر از اهل و عیال‌ات چیزی اضافه گردید، آن را به خویشاوندان خویش عطا کن‌ و اگر از آنان چیزی اضافه ماند، این چنین و آن چنان پیش‌رو، چپ و راست (به هرکی خواهی بدون منت) مصرف کن.

پس کسی‌که باید برایش انفاق شود، در مرتبۀ دوم پس از خود انفاق‌کننده قرار داده شده و مالیات نیز مانند نفقات و صدقه می‌باشد؛ چون الله سبحانه‌وتعالی می‌فرماید:

﴿وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنفِقُونَ قُلِ الْعَفْو

[بقره: 219]

ترجمه: از تو ميپرسند: چه‌چيز را صدقه و انفاق كنند؟ بگو: مازاد از نيازمندي خود و خویش را.

یعنی مالی‌که از نیاز بیش‌تر باشد و در مصرف‌اش زحمت نی‌آید آن را مالیه گرفته می‌شود؛ پس مالیات از ثروت‌مندانی‌که شامل دایرۀ زکات می‌گردند، گرفته می‌شود؛ نه از فقراء.

7- اما مالیات بیش‌تر از قدر ضرورت بالای رعیت وضع نمی‌گردد؛ چون نصوص شرعی، گرفتن مالیات را به خاطر رفع نیازمندی‌های خاص جواز داده است. این همان حالت استثنائی گرفتن مال یک فرد بدون رضایت‌اش می‌باشد. بناءً باید همان حدی را که نصوص در اخذ مالیات معین ساخته [گرفتن مالیات به اندازۀ نیاز؛ نه بیش‌تر از آن]، رعایت گردد، درغیرآن اخذ مالیات بدون رضایت، ظلم محسوب می‌گردد.

8- از آن‌چه که گذشت فهمیده می‌شود که فرضیه ناتوانی (دائمی و یا شبیه دائمی) در رابطه به بودجه دولت خلافت اسلامی، یک فرضیه‎ای می‌باشد که در غیر محل اصلی‌اش قرار دارد؛ چون ناتوانی یعنی این‌که عوائد برای مصارف کفایت نکند. ولی اگر اسلام به شکل احسن تطبیق گردد، این ناتوانی بنا به دو امر مهم، خلاف اصل می‌باشد:

الف: احکام شرعی بدون درنظرداشت اجتهاد و سنجش مردم، چگونگی اخذ مالیات و مصرف آن را توسط دولت، مفصلاً بیان نموده است. قسمی‌که در بالا تذکر دادیم انفاق را در بعضی از اموری‌که ربطی به وجود و عدم وجود مال در بیت‌المال ندارد، بالای بیت‌المال و مسلمانان لازم گردانیده است. اگر مال کافی در بیت‌المال وجود نداشته باشد، مالیات جهت تنظیم بعضی امور وضع می‎گردد. مصارفی‌که فقط برای بیت‌المال لازم است، هنگامی باید صورت گیرد که بودجۀ کافی برای مصرف در بیت‌المال مسلمانان وجود داشته باشد، دراین‌صورت هیچ نوع مالیاتی بالای مسلمانان وضع نمی‌گردد.

ب: عوائد دائمی بیت‌المال عبارت است از: فَيء، غنائم، أنفال، خراج وغیره. هم‎چنین ملکیت عامه با انواع آن و هم‌چنین ملکیت دولتی نیز شامل عوائد بیت‌المال که عبارت است از: عشر، خمس معادن، معدن و اموال زکات.

پس حالات اصلی این است که هرگاه دولت خلافت موجود باشد، دارائی، تنها عوائد دائمی بیت‌المال حتماً مصارف اساسی  بیت‌المال را برآورده می‎سازد، برابر است که در وقت مشکلات، مال فزیکی در بیت‌المال موجود باشد یا خیر. پس تصورِ عجز دولت خلافت در مصارف اساسی‎اش یک امر خیلی بعید است. لذا تصورِ ناتوانی و ضعف مالی در پرداخت مصارف [برای بیت‌المال دولت اسلامی]، امر نادرست و به دور از واقعیت می‌باشد.

تفصیلات بیش‌تر در کتاب‌های نظام اقتصادی، کتاب اموال در دولت خلافت و کتابِ مقدمۀ دستور نیز پیشکش شده است.

امیدوارم این جواب به یاری الله سبحانه‌وتعالی کافی باشد.

برادرتان شیخ عطاء بن خلیل ابوالرشته

ادامه مطلب...

انجمن ملک فهد ترجمۀ عبری قرآن کریم را صادر نموده که مملو از اشتباهات فاحش است

(ترجمه)

خبر:

کانال عربی 21 تحت عنوان "خشم گستردۀ کاربران شبکه‌های اجتماعی از نسخۀ تحریف شدۀ قرآن عبری" چنین گفته است: صدها اشتباه کشف شده در ترجمۀ قرآن کریم به زبان عبری در انجمن ملک فهد واقع در کشور شاهی سعودی، واکنش‌های گسترده را در شبکه‌های اجتماعی برانگیخته است.

انجمن ملک فهد یک کانال الکترونیک مورد اعتماد در میان کانال‌های الکترونیک برای چاپ و نشر نسخۀ الکترونیک و ترجمۀ قرآن به زبان عبری بود؛ اما به سبب اشتباهاتی‌که علاء الدین حماد، پژوهش‌گر فلسطینی (در طی 60 سال) آن را ثبت نموده، اعتماد و جایگاه خود را از دست داده است. وی به کانال "عربی 21"  تأکید نموده که اشتباهات ثبت شده از 300 اشتباه بیش‌تر است و آشکارترین آن آوردن اصطلاح "هیکل" به‌جای "مسجد الاقصی" در سورۀ اسراء است.

خبر صدور نسخۀ عبری قرآن کریم با اشتباهاتی‌که در بر دارد، با خشم و اعتراض فراوان کاربران شبکه‌های اجتماعی روبرو شده است و این کاربران تأکید دارند که این اشتباهات "فاحش و عمدی است". هم‌چنان کاربران از یکدیگر می‌پرسند که چی انگیزه‌ای در پشت ترجمۀ تحریف شدۀ نسخة قرآن کریم وجود دارد که روایات اسرائیلی را با خود داشته و اشتباهاتی دارد که با اصل قرآن مخالف است؟

تبصره:

درست است که اشتباهات یافت شده در نسخۀ ترجمه شدۀ قرآن کریم به زبان عبری با تمام معنی اشتباه فاحش و مصیبت بزرگ است؛ اما مصیبت و بلای حقیقی موجودیت حاکمانی مانند حاکمان سعودی در رهبریت است.

موجودیت این حاکمان در رهبریت اساس و سر چشمۀ تمام زشتی‌ها و بدبختی‌هایی‏ست که دامن‌گیر امت مسلمه شده، یا در آینده می‏شود و توسط این‌ها امت به انحطاط، عقب افتادگی و نابودیی‌که اکنون در آن است، رسیده‌اند. حاکمان دیگر مسلمان حال بهتری از این‌ها ندارند، تمام‌شان بدون استثناء دشمنان الله و رسول او صلی الله علیه وسلم و مؤمنان هستند و دور و نزدیک تاریخِ آل سعود را می‌شناسند. آن‌ها از ابتدای به‌وجود آمدن‌شان مزدور و اجیر بریتانیا بوده و در کنارش ایستادند و با خلافت عثمانی جنگیدند تا این‌که سقوطش دادند و همیشه تا امروز بر روش خیانت و مزدوری دیگران بودند؛ اما بالا کردن شعار دولت توحید و ادعای این‌که آن‌ها به شریعت الله متعال حکم می‌کنند و فریب دادن مردم با دین الله از مدت زمان درازی بدین‌سو، چیز جز پوشاندن بدی‌های آشکارشان و زیبا نشان دادن کارهای ناپسندشان نیست تا مردم سطحی‏نگر را فریب دهند. حقیقت‌شان بر اساس آنچه گذشت بر هیچ کس پوشیده نبوده و همه می‌دانندکه آن‌ها دشمنانی دین الله و بندگان اوتعالی و دوستان دشمنان الله هستند.

خواست الله متعال بر این بوده که آن‌ها را در دنیا پیش از آخرت رسوا گرداند و آن عده از علمای درباریی را که با آن‌ها منافقت می‌کنند، رسوا سازد؛ چنان‌چه در روزهای اخیر زشتی نظام سعودی بیش‌تر از پیش، خصوصاً در عرصۀ عادی‌سازی روابط با دولت یهود افشا گردید. در 24/1/2020 کانال 12 رژیم یهود گزارشی را زیر عنوان "اسرائیلی" در سعودی منتشر ساخت. در آن گزارش آمده که یک فیلم‌بردار رژیم یهود در برخی از شهرهای سعودی گردش‌گری می‌کند. در 23/1/2020 محمد عیسی دبیر کل اتحادیۀ علمای جهان اسلام به دیدار پایگاه اوشفیتز نازی در بولندا برای مشارکت در یادبود از 75مین سالروز آزادسازی زندانیان‌اش رفته و او با همراهان‌اش نماز را در پایگاه اداء کردند. در 26/1/2020 وزیر داخلۀ رژیم یهود بیانیه‌ای را صادر نمود که بیانگر تقاضای او برای سفر به سعودی جهت کارهای دینی و تجاری می‌باشد. امروز احمق‌های سعودی اقدام به صادر کردن نسخۀ از قرآن کریم به زبان عبری کردند که در آن واژۀ هیکل را به جای واژۀ مسجدالاقصی به کار گرفتند. این گذشته از اشتباهات بزرگ دیگری‌ست که در این نسخه دیده می‌شود و این بیانگر آنست که آل سعود آمادگی تمام را بر این دارد تا کلام الله متعال را جهت راضی ساختن دولت یهود تحریف کند.

این جدا از آن چیزی است که ابن سلمان جاهل و بی‌خرد از پخش و نشر فسق و فجور در سرزمین حجاز انجام می‌دهد و جنگ‌هایی‌که در یمن آتش آن را روشن کرده است و آن‌چه از نابودی و خون‌ریزی در نتیجۀ آن صورت گرفته است. آن‌چه حاکمان سعود انجام می‌دهند، به صورت واضحی دلالت بر این دارد که فقط جنگ آشکار با الله و رسول اوست.

پس ای مسلمانان! بدانید هرگز برای ما رهبریتی وجود نخواهد داشت تا زمانی‌که این جاهلان بر ما حاکمیت داشته باشند! آن‌ها چشمان غرب‌اند که از لابلای آن می‌بیند، دست او هستند که ما را توسط آن می‌گیرد و پای آن هستند که توسط آن بر جسدهای مان راه می‌رود.

پس با آنانی کار کنید که برای نجات از پلیدی و زشتی این‌ها و جهت نصب خلیفه‌ای که برای ما سپری باشد و بر ما شریعت الله سبحانه وتعالی را حاکم گرداند، فعالیت می‌کنند. آیا شما این ندای مخلصانه را اجابت می‌کنید؟

نویسنده: محمد ابو هشام

مترجم: احمد صادق امین

ادامه مطلب...

دسایس اردوغان برای سقوط ادلب امروز چه قدر شبیه دیروز است!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

بیانیه‌های طنین‌انداز و اجرائی نقشه‎های امریکا دو وجه مشترک بین اردوغان، دجال انقره و جمال عبدالناصر، دجال ملیت‌گرایی دارد. اردوغان رئیس جمهور ترکیه نیروهای نظامی سوریه را که حملات شدیدی شبه پشتیبانی وحشیانۀ روسیه راه‌اندازی نموده است، هشدار داد که باید تا آخر فبروری 2020م ماه جاری، از ادلب بیرون شوند. سخنگوی ریاست جمهوری ترکیه می‌گوید: "ما برای دولت روسیه گوش‌زد نمودیم که هرگونه خطاء از جانب نظام سوریه قیمت گزافی را در پی خواهد داشت و این‌که اردوی ترکیه برای حمایت از نقاط تحت مراقبت ترکیه در شمال سوریه آمادگی‌های لازم خویش را گرفته است.» (منبع: الجزیره)

نظام جنایتکار سوریه نهایت تلاش آن بر این است که ادلب، آخرین سنگر انقلابیون را ذریعۀ یک جنگ وحشیانه‌ای که در تاریخ سابقه نداشته است، سقوط دهد. آن هم به پشتیبانی نظامی ننگین روسیۀ جنایت‌کار که کوچکترین ترحمی در آن سراغ داده نمی‌شود؛ روسیه‌ای ‌که از نهایت کینه‌توزیی آن نسبت به اسلام و مسلمانان و از شدت خوف آن نسبت به بازگشت خلافت اسلامی، غیرنظامیان را آزادانه و به وقاحت کامل هدف قرار می‌دهد -خلافت، همان دولتی‌که میلیون‌ها کیلومتر مربع از سرزمین‌های اسلامی را از آن پس خواهد گرفت؛ سرزمین‌هایی‌که بسیاری از آن‌ها را بعد از بین رفتن خلافت عثمانی اشغال نموده بود؛ خلافتی‌که صدها سال روسیه از آن شکست‌های بسیاری خورده بود- تا جای‌که این حملات شدید نظام سوریه منجربه بیجا شدن بیشتر از نیم میلون از شهرواندان ادلب شده است.

این جنگ وحشیانه که به بهانۀ تعقیب تروریزم خانه‌های مردم را بالای سرشان ویران ساخته و به قتل عام بی‌گناهان می‌پردازد و هدف آن بازگردانندن تمام ادلب در آغوش نظام، قتل عام و بی‌جاسازی مردم از آن می‌باشد، می‌خواهند دوباره ذلت را به مردم سوریه بازگردانند. همان گونه‌ که نزدیک به نیم قرن قبل از انقلاب مبارک این مردم، آنان را همواره اسیر ذلت و خاری ساخته بودند. پس از انقلابی‌که مزدوران بسیاری را افشاء ساخته است، از جمله اردوغان و جناح‌های ساخته و پرداخته آن، جناح‌هایی‌که از هیچ دسیسه‌ای علیه شام و مردم آن دریغ ننمودند.

اردوغان ادعا کرد که وی دوست‌دار و حامی انقلاب شام می‌باشد و از این طریق توانست که برخی از رهبران دسته‌های انقلابیون را که به دین و امت خود و به مردم خود در شام مخلص بوده و امریکا، بادار اردوغان، از آن‌ها امید کنده بود، تغییر داده و از این دسته‌ها گروهایی ساخت که هیچ‌گونه اقدامی بدون دستور وی انجام نمی‌دادند. اردوغان این تنظیمات خویش را با پول‌های سیاسی کثیف خود حمایت مالی نمود؛ پول‌هایی‌که نصوص قرآنی با دلالت صریح و قطعی مخالف گرفتن آن می‌باشد:

﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ﴾

[حجرات: 15]

ترجمه: در حقيقت مؤمنان كسانى‏اند كه به الله و پيامبر او ایمان آورده و [ديگر] شك نياورده و با مال و جان‌شان در راه الله جهاد كرده‏اند، اينانند كه راست‌كردارند.

 ضمیر در ﴿بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ﴾ بر مجاهیدن برگشته و هیچ‌گونه ارجاعی به حمایت کننده‌گان مالی مانند دولت‌های خلیج و غیر آن ندارد. مجاهدین چه قدر از این درک صحیح بدوراند! در حالی‌که طبعاً هر آن کسی‌که پول می‌دهد، اراده را از تمویل شده گانش سلب کرده و آنان را فرماندهی نیز خواهد کرد؛ همان گونه که با این گروه‌ها نیز چنین معامله شد.

اردوغان، دجال انقره در اجراء نقشه‌های امریکا از مهارت بسیار خوبی برخوردار است. وی معمولاً بیشتر وقت به اجرای نقشه امریکا پا پیش گذاشت و قبل از آن به ارائه بیانیه‌ای طنین‌اندازی می‌پردازد؛ کاری‌که دجال ملیت‌گرایی عبدالناصر بدون اندک تفاوتی با وی انجام داد.

عبدالناصر مردم را از عراق تا المغرب ذریعۀ میکرافون خویش در جاده‌های عربی ریختاند. امریکا برای اطمینان از پارچه پارچه شدن مسلمانان و عدم مراجعۀ شان به یکپارچه‌گی، که آنان را زیر چتر دولت واحد گردهم آورد، موفق شد که به وسیلۀ عبدالناصر مفکورۀ ملیت‌گرایی را در میان مسلمانان نهادینه سازد.

خیانت‌های عبدالناصر هم‌چنان یکی پس از دیگری به انجام می‌رسید. او در سال 1964م، دو نشست سران عربی را ترتیب داده و از تأسیس سازمان آزادی بخش فلسطینی به ریاست احمد الشقیری استقبال کرد، طوری‌که در پی آن قضیه فلسطین از یک قضیۀ اسلامی به یک قضیۀ عربی تبدیل شد و سپس به یک قضیۀ ملی، بگونه‌ای که فقط سازمان آزادی بخش فلسطینی می‌توانست از آن نمایندگی کند وبس. تا به این ترتیب این سازمان به حل و فصل قضیۀ فلسطین برخاسته و به نفع یهود آرام آرام کوتاه آمد و قسمت‌های زیادی را از این سرزمین واگذار شد. عبدالناصر دجال ملیت‌گرایی به عنوان اولین گام در مسیر حل و فصل قضیۀ فلسطین، این قضیۀ اسلامی را به قضیۀ ملی تبدیل ساخت که حکام عربی صرف از آن حمایت مالی و رسانه‌ای داشتند و بس. در حالی‌که در عوض می‌توانست اردوهای اسلامی را تحریک نموده و این سرزمین مبارک را آزاد سازد، چون اردوهای اسلامی در آن زمان این کار را به سادگی می‌توانستند انجام دهند؛ اما او چنین نکرد؛ بلکه حتی او موردی بسان این را از فهرست کاری خویش حذف و راه را برای یاسر عرفات و کسانی‌که پس از آن آمدند، برای کوتاه آمدن از این قضیه باز نمود و بهانۀ ایجاد صلح، قسمت‌های بسیاری این سرزمین را واگذار نمود تا امروز به معاملۀ ننگین قرن رسیدیم؛ معامله‌ای که به حل و فصل نهائی قضیۀ فلسطین منجر خواهد شد.

آری، عبدالناصر بود که پروژۀ امریکایی تشکیل دو دولت را بناء گذاشت؛ دولت قوی یهود و دولت ضعیف و کوچک مردم فلسطین؛ دولتی‌که محض برای شان اجازه زندگی کردن را بدهد. وی با تطبیق این پروژه پروژۀ انگلیس را کنار زد. انگلیس بر تأسیس یک دولت واحدی تأکید داشت که تحت کنترل یهود بوده و مردم فلسطین نیز در آن ذوب شوند.

عبدالناصریکپارچه‌گی مصر و سوریه را برهم زد؛ همان گونه‌ که مصر و سودان را از هم جدا ساخت. در آن زمان این سرزمین‌ها ولایت واحدی از ولایات تحت حاکمیت دولت عثمانی بود و پس از نابودی آن نیز تا سال 1956م همانگونه یکپارچه باقی مانده بود و حکام مصر حکام سودان را تعیین می‌نمودند تا اینکه عبدالناصر سودان را به طور کامل از مصر جدا ساخت. پس از این سودان دولت مستقلی از مصر شد و هردو در برابر نفوذ استعمار غربی سرفرود آوردند.

اردوغان نیز پای در جای پای عبدالناصر گذاشته، به ارئه‌ای بیانیه‌هایی می‌پردازد که مسلمانان را در ترکیه و غیر آن دچار توهم می‌نماید. برخی مسلمانان گمان می‌کنند که وی الگویی است که حکام دیگر سرزمین‌های اسلامی می‌بایست از آن تقلید نمایند و قدم در مسیری بگذارند که او در آن گذاشته است؛ درحالی‌که اردوغان در واقعیت نقشه‌های امریکا را در منطقه اجراء می‌کند. زمانی‌که انقلاب مبا رک شام در سال 2011م با قدرت چشمگیری شعله‌ور و 70 درصد سرزمین‌های شام را تحت کنترل انقلابیون درآورد و نزدیک بود که بشار را به وسیلۀ انقلابیون خفه و نظام را سرنگون کند. پس از اینکه نظام سوریه از دفاع از خود ناتوان ماند و ایران، شبه نظامیان و احزاب آن، روسیه و ماشین نظامی بزرگ آن از نجات نظام عاجز ماندند، امریکا دست به دامان مزدورش، اردوغان شد.

زمان اجرای نقش اردوغان، روبای مکار فرارسید؛ روبایی‌که ادعای دوستی با انقلاب و مردم آن را داشت. وی پس از اینکه توانست گروهای وابسته به خودش را کنترول کند، به اسالیب پلیدی روی آورد که امریکا برای وی و دوست جنایتکارش پوتین پیش‌کش نموده بود، انقلابیون را به پای میز مزاکره کشانده و آنان را وادار به پذیرش نتائج وخیم آن نمود؛ طوری‌که در نتیجه انقلابیون شاه راه‌ها را باز گذاشت، مناطق کاهش تنش و نقاط تحت مراقبت ترکیه ایجاد شد و مناطق زیادی یکی پس از دیگری از کنترل انقلابیون درآمد و تحویل بشار شد. در اجلاس سپر فرات 2016م حلب را، در اجلاس شاخه زیتون 2018م غوطه و سکه شرقی را، در اجلاس بهار صلح 2019م مناطق شمالی سوریه را، دو دسته به نظام تحویل داد. وی در ادامۀ نیرنگ‌های خویش علیه مردم شام و در ادامۀ خیانت‌های خویش، امروز نیز به اریۀ بیانیه‌ها و تهدیداتی پرداخته و درگیری‌های را در اطراف شهر سراقب راه اندازی می‌نماید. این در حالی است که اردوی ترکیه بر سرنگونی نظام در حال فروپاشی سوریه توانایی کامل داشته و به خوبی می‌تواند که در این روزهای دشوار و فروماندگی از پیش‌روی‌های نظام جلوگیری و آن را در ادلب به شکست مواجه کند.

علاوه بر این دجال انقره در عوض اینکه اردوی خویش را برای آزادسازی فلسطین از چنگال یهود روان کند، برای کشتن مسلمانان لیبیا روان می‌نماید تا این‌که برادر خویش، حفتر مزدور دیگر امریکا را حمایت کند؛ در حالی‌که در این‌جا نیز به بودن همراه مزدور انگلیس، فایز السراج تظاهر کرده و در این‌جا همان نقش خبیثی را اجراء خواهد کرد که در سوریه اجراء کرده بود.

می‌بایست که مسلمانان حقیقت نقش اردوغان را دریافته و برای خنثی سازی توطئه‌هایش اقدام کنند؛ زیرا از این طریق می‌توانند نقشه‌های رأس کفر، آمریکا را نیز خنثی نمایند. بلی، مسلمانان باید نقشی‌که از جانب دولت‌های استعماری برای مزوران شان از حکام سرزمین‌های اسلامی موکول می‌شود، بدانند؛ کاروانی‌که در صدر آن اردوغان، روحانی، سیسی و سلمان قرار دارد.

اما باید یادآور شد: راهکاری‌که عزت را در پی داشته و بیداری واقعی را برای امت اسلامی به ارمغان می‌آورد، در گرو کار خسته‌گی ناپذیر با حزب التحریر برای برپایی خلافت راشده دوم بر منهج نبوت نهفته است؛ دولتی‌که بر اساس اسلام حکومت کرده و امور مردم را نظم داده و به تحریک اردوهای اسلامی برای آزادسازی فلسطین و سرزمین‌های مانند آن می‌پردازد. در آن روز است که موؤنین به نصرت و یاری الله سبحانه وتعالی خوش خواهند شد.

نویسنده: استاد شايف الشرادی-ولایه يمن

مترجم: علی مطمئن

ادامه مطلب...

سرزمین مبارک فلسطین: کنفرانس گروه الوعی بخاطر رد نمودن معامله ترامپ!

گروه الوعی (حلقه دانشجویان شباب حزب التحریر در دانشگاه های سرزمین مبارک فلسطین) کنفرانسی را در دانشگاه پولی تخنیک فلسطین بخاطر رد نمودن معامله ترامپ دائر نمودند.

پنجشنبه, ۱۹ جمادی الآخر ۱۴۴۱ه مطابق ۱۳ فبروری ۲۰۲۰م

ادامه مطلب...

شبکه ام درمان: عادی سازی روابط با رژیم یهود هرگز مشکلات سودان را حل نمی‌سازد!

میزبانی شبکه ماهواره ای ام درمان از استاد محمد جامع (ابو ایمن) معاون سخنگوی رسمی حزب التحریر ولایه سودان بخاطر گفتگو در مورد "عادی سازی روابط با رژیم یهود هرگز مشکلات سودان را حل نمی‌سازد"

پنجشنبه, ۱۹ جمادی الآخر ۱۴۴۱ه مطابق ۱۳فبروری ۲۰۲۰م

ادامه مطلب...

سرزمین مبارک فلسطین: خطبه نماز جمعه "چرا معامله قرن را رد می‌کنیم ؟!"

خطبه جمعه استاد نعیم عوده (ابو بهاء)

بیت المقدس – سرزمین مبارک فلسطین

جمعه, ۱۳ جمادی الآخر ۱۴۴۱ه مطابق ۷ فبروری ۲۰۲۰م

برای معلومات بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید

ادامه مطلب...

سرزمین مبارک فلسطین: خطبه نماز جمعه "چرا معامله قرن را رد می‌کنیم ؟!"

خطبه جمعه استاد نعیم عوده (ابو بهاء)

بیت المقدس – سرزمین مبارک فلسطین

جمعه, ۱۳ جمادی الآخر ۱۴۴۱ه مطابق ۷ فبروری ۲۰۲۰م

برای معلومات بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید

ادامه مطلب...

رموز و راهکارهای سیاسی در فتح قسطنطنیه!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

قسطنطنیه به‌تاریخ 20 جمادی‌الاول سال 857 هـ.ق، برابر با 29 می 1453م، به‌دستان مبارک قهرمان، فرماندۀ بزرگ و سیاست‌مدار محمد ابن مراد دوم رحمت‌الله‌علیه فتح گردید. بدون شک مسائل سیاسی الهام گرفته از این واقعۀ بزرگ؛ همانا نسخۀ رهنما و الهامی است برای عموم امت مسلمه در زمینۀ مبارزه و پیکار؛ مخصوصاً برای دعوت‌گرانی‌که در عمق مسائل سیاسی داخل‌اند.

اشارۀ اول: رهبری سیاسی، صاحب تصمیم‌گیری مسائل جنگ و صلح است.

بلی، سلطان و یا حاکم، صاحب صلاحیت تصمیم نهائی در جنگ و صلح می‌باشد، به همین دلیل وقتی محمد فاتح تصمیم خود را برای سوق دادن لشکر به‌سوی قسطنطنیه اعلام نمود، تمام توان و انرژی دولت را برای انجام و عملی نمودن این تصمیم سیاسی به‌خدمت گذاشت. اولین گام آن در این امر سیاسی تقلیل و کم نمودن مصارف داخلی حکومت و افزودن آن به مصارف مسائل نظامی بود. اگر این مسأله را با دولت‌های مزدور امروزی سرزمین‌های اسلامی مقایسه کنیم، متوجه می‌شویم که در این حکومت‌ها صلاحیت جنگ و صلح به‌دست دولت‌های استعماری است، حکام مزدور روزنه و بوق تبلیغاتی است که در حالت اضطرار به‌سر می‌برند، آن‌ها در تصمیم‌گیری‌ها هیچ اختیاری از خود ندارند، متأسفانه این واقعیتی است که از گذشته و تا امروز جریان دارد. کافی است که برای اثبات ادعای‌مان نظری بر اردوی ترکیه در سوریه، لیبیا و اتفاقاتی‌که در یمن افتاده است، داشته باشیم و توجه به این اردوها برای‌مان واضح می‌سازد که تمام این نظام‌ها در حالت اضطرار به‌سر می‌برند. بناءً استعمار صلیبی در طول قرون گذشته با این قواعد شرعی (رأی الامام یرفع الخلاف)؛ یعنی: نظر حاکم اختلاف را از بین می‌برد و قاعدۀ شرعی (امرالسلطان نافذ)؛ یعنی: امر حاکم نافذ است، این‌ها قواعدی‌اند شرعی و مربوط به احکام حکومت‌داری، احکامی‌که امروزه با نبود خلافت اسلامی از ثقافت و منهج تعلیمی مسلمانان قصداً برداشته شده تا اسلام را از یک جهت منحیث یک دین کهولت روحی نمایش دهند و از طرف دیگر این قواعد و احکامی‌که از مهم‌ترین عوامل وحدت مسلمانان می‌باشد، از میان بردارند؛ تا بدین ترتیب، اختلاف را در بین افراد و گروه‌های اسلامی نگهداشته و مسلمانان نتوانند در محور امیر فاتحی؛ مانند: محمد فاتح جمع شوند.

اشارۀ دوم: سوق دادن انرژی مشخص در خدمت ایدیولوژی

محمد فاتح در مسألۀ جنگ از تخنیک‌کارِ توانا "اوربان المجری" برای ساخت توپ کمک گرفت، توپی‌که می‌توانست قلعۀ دشمن رومانی را شکسته دهد. محمد فاتح برای این تخنیک‌کارِ بزرگ مواد اولیه و آن‌چه را که  برای ساخت این توپ لازم بود مهیا نمود؛ چنان‌چه میدانی برای آزمایشات نظامی دور از انظار مردم ساخت؛ اما اکنون مدت زیادی است که در نبود ارادۀ سیاسی‌که امور امت را در مسائل نظامی سرپرستی کند این آزمایشات و تجربه را نداریم؛ زیرا امت اسلامی تأثیر قدرت سیاسی‌اش را در ساحۀ بین‌المللی در جنگ‌ها از دست داده؛ با وجودی‌که امت اسلامی امروز هم از توانائی‌های فکری بسیاری برخورداراند. حکام احمق، قهرمانان این امت را به فراموشی گذاشته تا نمایندگی‌های صنعتی فضائی امریکا "ناسا" یا شرکت‌های غول‌پیکر سرمایه‌داری؛ مانند: «مایکروسافت و اپل» این قهرمانان‌ امت را در خدمت خودشان قرار دهند. علاوه‌برآن، بسیاری از این قهرمانان؛ مانند: محمد زاوری انجنیر تونسی و فادی البطش انجنیر فلسطینی رحمت‌الله‌علیهما را خشم و مکر صهیونیزم نابود می‌سازد.

اما در مورد مواد اولیه، قابل یادآوری است که خیانت و بی‌غیرتی این حکام بیش‌تر از دایرۀ شمارش است. دولت‌های ذلیل اصلاً به‌جز آماده ساختن مواد اولیه برای برآورده ساختن منافع دولت‌های استعماری دیگر فکری ندارند؛ به‌همین دلیل این مواد را از استعمارگران به قیمت دوچند خریداری نموده وبا این عمل‌شان قدرت‌های غربی را در بخش انرژی و صنعت افزایش می‌دهند.

اما در مورد تمرینات نظامی باید گفت، حکام مزدور و اطرافیان ناپاک سیاسی‌شان، سرزمین‌های اسلامی را میدانی برای تمرینات و کثافات سلاح‌های هسته‌ای ساخته‌اند؛ چنان‌چه تمرینات فرانسه در جنوب الجزایر نمونۀ عینی و قابل دید کثافات هسته‌ای است که مزدوری حکام را نشان می‌دهد و به‌گفتۀ کارشناسان محلی و بین‌المللی در تونس نیز چنین است.

از طرف دیگر امروزه اسرار رازهای نظامی و حفظ آن از چشم دشمن در نزد این حکام احمق ارزشی ندارد.  کفایت می‌کند که مثالی از کشور ایران آورده شود. ایران با صدا بلند کردن بادارش امریکا تمام اسرار فعالیت‌های سلاح هسته‌ای‌اش را تحت نام صلح به دست‌رس امریکا قرار داد؛ اما مانورها و نمایشات نظامی مشترک بین دولت‌های استعماری و دولت‌های کارتونی ما، کماکان جریان داشته و از مسائل عادی به‌حساب می‌آید.

چه تفاوت بسیاری است بین فرماندۀ نیروهای مسلح دولت‌های ذلیل امروزی ما و فرماندۀ نیروهای مسلحی‌که بیرق جهاد را به‌خاطر اعلای کلمۀ (لااله‌الله‌محمدرسول‌الله) و شکستاندن دشمن کافر استعمارگر برمی‌داشت! دولت‌های ذلیل و فرومایه امروزی سربازان ما را برای از بین بردن قضیه سوریه و یا حمایت از حدود جغرافیائی استعماری استخدام کرده و آن‌ها را تنها برای محافظت نفت استخدام می‎‌کنند؛ ولی قضیه سرنوشت‌ساز امت را فراموش کرده‌اند.

اشارۀ سوم: اهمیت فعالیت‌های سیاسی در خارج از دولت

فعالیت‌های سیاسی را ‌که محمد فاتح انجام داده از لحاظ سیاسی بی‌نهایت درخور توجه است. بدون شک فعالیت‌های سیاسی در کنار فعالیت‌های نظامی یکی از عوامل مهم پیروزی محمد فاتح بوده که به اذن الله سبحانه‌وتعالی نصرت و پیروزی را در پی داشت. محمد فاتح این فرماندۀ جوان، ابتداء قسطنطنیه را از مناطق دیگر جدا ساخته و این سیاست‌اش را با معاهدات انجام داد؛ چنان‌چه محمد فاتح قبل از این‌که بالای قسطنطنیه حمله نماید با چندین دشمن، معاهده بست تا با تمام توان‌اش بالای یک دشمن (قسطنطنیه) حمله نماید. معاهده‌ای را با امارت "غلطه" که از طرف شرق در همسایه‌گی قسطنطنیه قرار داشته و این دو منطقه را تنگۀ قرن طلائی از هم جدا می‌ساخت، به امضاء رساند و هم‌چنان معاهداتی را با "جنوه" و "بندقیه" که از امارت‌های اروپائی بودند، به امضاء رساند. انتقال کمک‌های سیاسی و مالی؛ مثل: سلاح و مهمات را از این مناطق مسدود کردند و این کمک‌ها ‌باعث قوت قسطنطنیه گردید. این مسائل آسانی است که به خوبی می‌شود امروز هم از آن‌ها استفاده کرد؛ مخصوصاً در وقت قیام دولت اسلامی؛ یعنی همان دولت خلافت راشده.

در نزد دولت‌های غربی تنها منافع خود و ملت‌های‌شان مهم است، بدون شک اتحادیه اروپا هرگاه منافع خود را با روابط دولت خلافت ببیند، به‌زودترین فرصت از هم  خواهد پاشید و حتا همین امروز دیدگاه‌های سیاسی نشان می‌دهد که  اتحادیه اروپا از هم پاشیده است. علاوه‌برآن، دیده می‌شود که اروپا و امریکا دایماً اختلافات سیاسی داشته؛ بلکه این دو قدرت بر سر آب‌راه‌های آبی، زد و بندهای بسیار داغی دارند، کفایت می‌کند که یک مرتبه خلیفۀ مسلمانان با رأی و نظر سیاسی و متین‌اش همین قوت را در محور منافع دولت اسلامی بچرخاند.

اشارۀ چهارم: علمای ربانی، رجال حکومت و دولت را ساخته و نظامیان را برای شهادت فی‌سبیل‌الله انگیزه می‌دهند.

دو عالم بزرگ به‌نام‌های احمد ابن اسماعیل کورانی و آق شمس‌الدین، ثقافت اسلامی را برای محمد فاتح می‌رساندند، ثقافتی‌که در شخصیت محمد فاتح این جوان قهرمان تأثیر گذاشت. این دو عالم بزرگ این جوان قهرمان را به اساس عقیدۀ اسلامی انگیزه داده و در فکرش ایمان را زرع می‌نمودند.

شیخ آق شمس‌الدین محمد فاتح را به تنگۀ "باسفور" برده، گذشته و آینده را برایش ارتباط می‌داد. او برای محمد فاتح می‌گفت: پدر کلانت این قلعه را (قلعۀ اناضول) برای فتح قسطنطنیه ساخت، او به طرف قسطنطنیه اشاره ‌کرده می‌گفت: آن‌جا صحابی بزرگ و جلیل‌القدر ابو ایوب انصاری رضی‌الله‌عنه است؛ یعنی آن عالم بزرگ دو مسأله را برای محمد فاتح ‌آموخت:

اول- این‌که حل مشکلات روزمره تنها توسط احکام شرعی صورت می‌گیرد، احکامی‌که از عقیدۀ اسلامی جدا نبوده؛ بلکه از عقیدۀ اسلامی سرچشمه می‌گیرند و هیچ فرقی بین گذشته و اکنون وجود ندارد؛ چنان‌چه بعضی فکر می‌کنند که گذشتۀ اسلام عقب‌مانده‌گی بوده؛ ولی فرهنگ امروز غرب به تمام معنا در پیش‌رفت و ترقی است! و یا به باور بعضی دعوت‌گران خودباخته‌ای‌که به‌طریقۀ غربی دعوت می‌کنند؛ گویا بین دعوت و اسلام سیاسی، نقطۀ وصلی وجود ندارد.

دوم- این‌که وقتی این عالم بزرگ اشاره به طرف ابو ایوب انصاری می‌نمود، در حقیقت تشویق به فتح قسطنطنیه بود؛ زیرا این مسأله عامل تشویق‌کننده‌ای بود برای مردان مخلصی؛ مانند: محمد فاتح که به اساس آن فتح و کامیابی هر دو دنیا به دست می‌آید؛ هرچند که این فتح در زمان حضرت عثمان رضی‌الله‌عنه به دست نیامده بود؛ زیرا مسأله‌ای کامیابی به اشخاص ارتباط نگرفته و در بشارت‌های رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم هیچ شکی وارد نمی‌کند؛ بلکه نصرت از جانب الله سبحانه‌وتعالی بوده و این باور داشتن به نصرت می‌باشد. لازم است که ایمان، قاطع و محکم باشد که هرگز متزلزل نشود و برای کسی‌که پرچم جهاد را بر می‌دارد، بر نصرت الله سبحانه‌وتعالی قطعاً باور و امیدوار باشد، این درسی بود که محمد فاتح آموخته بود.

از جانب دیگر، علمای ربانی قبل از فتح قسطنطنیه و در جریان محاصرۀ این شهر در بین لشکر مسلمانان روح جهاد و مبارزه را می‌دمیدند. این علماء اردوی مسلمانان را تشویق بر جهاد نموده و می‌گفتند که جهاد قلۀ بلند اسلام است. علمای کرام این حدیث رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم را که (وَلَنِعْمَ الْجَيْشُ ذَلِكَ الْجَيْشُ)؛ یعنی: این اردو بهترین اردو است، را برای لشکر مسلمانان می‌خواند که این حدیث برای‌شان نفس تازه می‌داد. از این مسأله ما این را درک می‌کنیم که اردو و نیروهای مسلح باید از عقیدۀ اسلامی جدا نباشند؛ اما امروزه این واقعیت دردناک در بین سرزمین‌های اسلامی وجود دارد؛ مخصوصاً بعد از پاگذاشتن استعمارگران، که اهل قوت و قدرت را از امت دور ساخته و حتا خانه‌های مسکونی و مدارس تعلیمی فرزندان‌شان را از مردم دور ساخته و فرصت زندگی مشترک اجتماعی را از آن‌ها گرفته‌اند. متأسفانه کار به‌جایی رسیده است که امروزه جنایت‌کاران، نماز و پای‌بندی به نماز را سبب عدم پیش‌رفت در وظیفۀ نظامی‌ها می‌دانند که این مسأله یک مسألۀ خطرناکی برای کسانی است که قدرت و تصمیم‌گیری به‌دست‌شان است.

این مسأله، وکلا و مزدوران غرب را در برابر حزب‌التحریر خشمگین ساخته است؛ چون حزب‌التحریر است که اردوهای اسلامی را به اساس عقیدۀ اسلامی و باورمندی به الله سبحانه‌وتعالی برای از بین بردن نظام‌های فاسد و راندن استعمارگران از سرزمین‌های اسلامی دعوت می‌نماید. این مزدوران ترس دارند که شاید این دعوت در بین اهل قوت و قدرت نفوذ و راه پیدا نموده، اهل قدرت بر تغییر اساسی این نظام‌های فاسد و برپائی دولت اسلامی به عنوان راه حل اساسی اقدام کرده و سپس امت مسلمه قدرت و عزت از دست‌رفتۀ خود را دوباره به دست گرفته و با تنظیم صفوف اردوهای خود مسجد مبارک اقصی را از دست رژیم غاصب یهود پس بگیرد.

این مسائل بعضی از نکات و الهامات سیاسی بود که حادثۀ فتح قسطنطنیه با خود جمع کرده و بدون شک این حادثه با تمام جوانب و ارزش‌هایش حادثۀ بزرگی از حوادث تاریخی اسلام است که مجد و عظمت مسلمانان را نمایان می‌کند؛ اما نکته‌ای‌که بسیار مهم است این است که چنین حوادثی، زمانی اتفاق می‌افتاد که تصمیم سیاسی به دست خود امت مسلمه بوده و این کیان را خود دولت اسلامی تمثیل می‌نمود. در آن زمان تاج و تخت کفار از ترس دولت اسلامی لرزان و جهان اروپا متزلزل بود. در آن وقت فاتحان مسلمان، تکبیرگویان با برافراشتن بیرق توحید وارد اروپا می‌شدند تا بیرق صلیبیان را به زیر بکشند و ما باور داریم که آن روز را دوباره و به‌زودی به إذن الله سبحانه‌وتعالی از طریق دولت خلافت اسلامی تکرار و به‌زودی شاهد آن روز خواهیم بود.

نویسنده: محمد سبحانی – ولایه تونس

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...

زندگی‌ کریمانه، هدف نهایی هر انسان است!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

الله سبحانه‌وتعالی انسان را آفرید و وی را به‌خاطر نعمت عقلی‌که برایش ارزانی داشته بود، بر سایر مخلوقات‌اش برتری داد.

 چنان‌چه وی سبحانه‌وتعالی می‌فرماید:

﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً﴾

[اسراء:70]

ترجمه: ‏ما آدمی‌زادگان را (با اعطای عقل، اراده، اختيار، نيروی پندار و گفتار و نوشتار، قامت راست، وغيره) گرامی‌داشته‌ايم و آنان را در خشكی و دريا (برمركب‌های گوناگون) حمل كرده‌ايم و از چيزهای پاكيزه و خوش‌مزه روزی‌شان نموده‌ايم و بر بسياری از آفريدگان خود كاملاً برتری‌شان داده‌ايم.‏

الله سبحانه‌وتعالی پس از خلقت انسان، پیامبران خویش را فرستاد تا انسان‌ها را رهنمایی نمایند؛ در عین حال انسان‌ها از عقل خویش در رکابِ دینِ بدون نقض الله سبحانه‌وتعالی، برای هدایت یافتن به آفرینندۀ مدبر و زندگی کریمانه، استفاده نموده و نیز این‌که از گمراهی، هلاکت، زندگی حیوانی و تنزل نمودن به زندگی چهارپایان نجات دهند.

در این مورد الله سبحانه‌وتعالی می‌فرماید:

﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ﴾

‏[اعراف: 179]

ترجمه: ‏ما بسياری از جنّيان و آدميان را آفريده و (در جهان) پراكنده كرده‌ايم كه سرانجام آنان دوزخ و اقامت در آن است. (اين بدان خاطر است كه) آنان دل‌هائی دارند كه بدان‌ها (آيات رهنمون به كمالات را) نمی‌فهمند و چشم‌هائی دارند كه بدان‌ها (نشانه‌های خداشناسی و يكتاپرستی را) نمی‌بينند و گوش‌هائی دارند كه بدان‌ها (مواعظ و اندرزهای زندگی‌ساز را) نمی‌شنوند. اينان (چون از اين اعضاء چنان‌كه بايد، سود نمی‌جويند و منافع و مضارّ خود را از هم تشخيص نمی‌دهند) هم‌سان چهارپايان‌اند و بلكه سرگشته‌ترند (چرا كه چهارپايان از سنن فطرت پا فراتر نمی‌گذارند؛ ولی اينان راه افراط و تفريط می‌پويند.) اينان واقعاً بی‌خبر (از صلاح دنيا و آخرت خود) هستند.‏

 سپس رسالت اسلام بر آخرین پیامبر، حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وسلم انجام پذیرفت و سلسلۀ نبوت پایان یافت. الله سبحانه‌وتعالی اسلام را به‌حیث دین شاملی نازل نمود که تمام زندگی را در بر گرفته، در نهایت باعث آرامشی می‌گردد که  نیک‌بختی دنیا و آخرت را به ارمغان می‌آورد و این همه با دستان پاک پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم تحقق یافت.

وی صلی‌الله‌علیه‌وسلم گویا از همان آوان بعثت‌اش، حالتی را که مسلمانان زندگی خواهند کرد، می‌دانست. می‌دانست که اگر مطیع فرمان الله سبحانه‌وتعالی بوده و به دین استوارش تمسک جویند، سردار جهان خواهند گشت. چون مردم مکه نزد وی تجمع نمودند، این موضوع را به‌صراحت بیان داشت. چنان‌چه ابن اسحاق از ابن عباس رضی‌الله‌عنهما روایت می‌کند که چون اشراف مکه؛ مثل: عتبه بن ربیعه، شیبه بن ربیعه، ابوجهل بن هشام، امیه بن خلف، ابوسفیان بن حرب و عده‌ای دیگر نزد ابی طالب رفته و به وی گفتند، ای ابو طالب: تو می‌دانی که چرا نزدت آمدیم و آن‌چه که بین ما و برادر زاده‌ات است را نیز می‌دانی. ما به‌خاطر تو نگران‌ایم برادر زاده‌ات را فرا خوان تا با وی وارد گفت‌وگو شویم، وی از ستیزه‌جوئی با ما و ما از مقابله با وی باز ایستیم. وی به دین ما کاری نداشته باشد و ما هم به دین وی.

ابوطالب پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم را فراخواند و برایش گفت: ای برادرزاده‌ام! این‌ها اشراف قوم تو اند و گِرد آمدند تا همراه تو وارد گفت‌وگو شوند، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمود:

«نعم، کلمه واحده تعطونیها تملکون بها العرب، و تدین لکم بها العجم»

ترجمه: بلی، فقط امتیاز گفتن یک کلمه را به‌من بدهید تا سردار عرب شوید و عجم و جمله عجم مسخّر و منقادتان شوند.

ابوجهل گفت: بسیار خوب قسم به پدرت که ده کلمه را می‌گوییم، بگو آن کلمه چیست؟ پیامر صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمودند:

«تقولون لا اله الا الله و تخلعون ما تعبدون من دونه»

ترجمه: گواهی دهید که هیچ پروردگاری به‌جز الله سبحانه‌وتعالی نبوده و از عبادت غیر وی منصرف شوید.

ایشان دستان خود را به‌هم رساندند؛ سپس گفتند: "ای محمد آیا می‌خواهی که در عوض چندین خدا، به یکی باور داشته باشیم؟ این کار تو بسیار عجیب است." راوی بیان می‌کند که سپس یکی به دیگری گفت: "قسم به الله که این مرد آن‌چه را می‌خواهید به شما نخواهد داد، بروید و بر دین پدران‌تان باقی بمانید تااین‌که الله بین شما و وی حکم کند." سپس پراکنده شدند. راوی می‌گوید که ابوطالب گفت: "قسم به الله چیز زیادی از ایشان نخواستی."

بلی، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم این‌گونه با عدم قبول و موانع قوم خویش روبرو شد؛ ولی وی صلی‌الله‌علیه‌وسلم هیچ‌گاه خسته نشد، با عزم راسخی‌که داشت ضعف و کوتاه آمدن را به‌خود راه نداد. با دلایل واضح و آشکار، مردم را به اسلام فرا می‌خواند و در خارج مکه، اهل نیرو و قوت را می‌جٌست تااین‌که الله سبحانه‌وتعالی بر وی منت نهاد و قلب‌های سران اهل نیرو وقدرت اوس و خزرج مدینه را فراخ نمود و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم به‌سوی‌شان مهاجرت نمود و در نهایت به‌آن‌چه فرا می‌خواند، دست یافت و دولت اسلامی را تاسیس نمود.

در مکه، وی صلی‌الله‌علیه‌وسلم امر به معروف و نهی از منکر می‌نمود؛ ولی اسلام جنبۀ اجرایی نداشت؛ اما پس از این‌که دولت اسلام را تاسیس نمود، برعلاوۀ این‌که امر به معروف و نهی از منکر می‌نمود، اسلام جنبۀ اجرایی نیز به‌خود گرفت.

به لطف الله سبحانه‌وتعالی وعدۀاش تحقق یافت، شبه جزیرۀ عرب را فتح نموده و عرب و عجم برایش زانو زدند.

اصحاب رضوان‌الله‌علیهم‌اجمعین راه راستین‌اش را ادامه دادند تااین‌که دولت اسلام وسیع شد و بزرگ‌ترین ابرقدرت‌های زمان؛ یعنی دولت فارس و روم تاب مقابله با این دولت را نیاوردند، در برابرش شکست خوردند و دولت اسلامی بزرگ‌ترین دولت بدون رقیب بود. کشورها را یکی پس از دیگری فتح می‌کردند و بشریت را از عبادت غیر الله سبحانه‌وتعالی به عبادت وی سبحانه‌وتعالی، از ظلم ادیان انحرافی به عدالت اسلام و از تنگنای دنیا به سعادت دنیا و آخرت فرا می‌خواندند. اسلام گسترش یافت و وسعت آن به شمال، جنوب، شرق و غرب رسید و مردم داوطلبانه و بدون اجبار، گروه گروه به دین الله سبحانه‌وتعالی گرویدند؛ چون به اساس آیه ذیل، مسلمانان دستور داشتند که مردم را به‌زور مجبور به پذیرش اسلام نکنند.

‏ ﴿لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾

[البقره: 256]

ترجمه: اجبار و اكراهی در (قبول) دين نيست، چرا كه هدايت و كمال از گمراهی و ضلالت مشخّص شده است؛ بنابراين كسی‌كه از طاغوت (شيطان و بت‌ها و معبودهای پوشالی و هر موجودی‌كه بر عقل بشورد و آن را از حق منصرف كند) نافرمانی كند و به خدا ايمان بياورد، به محكم‌ترين دستاويز درآويخته است (و او را از سقوط و هلاكت مي‌رهاند و) اصلاً گسستن ندارد. خداوند شنوا و دانا است (و سخنان پنهان و آشكار مردمان را می‌شنود و از كردار كوچک و بزرگ همه‌گان آگاهی دارد.)‏

اسلام همواره بر ملت‌ها و امت‌ها تاثیرگذار بود، انسان را از روابط وطنی، ملی و منفعتی صعود داد و در بین‌شان فقط یک پیوند را قایم نمود و آن‌هم پیوند عقیده بود. هیچ تفاوتی بین عرب و عجم، سفید و سیاه امت اسلامی وجود نداشت و ملاک برتری فقط تقوا محسوب می‌شد. مسلمانان صاحب دولتی بودند که در آن، بلال حبشی، سلمان فارسی، صهیب رومی و ابوبکر عربی یکسان بودند و به این ترتیب، دولت اسلامی بر اساس فرامین الله سبحانه‌وتعالی معیشت کریمانه و زندگی توأم با سعادت را تحقق بخشید، زندگی‌ای‌که در طول زمان، رؤیای بشر و آرزوی متفکران و نوابغ است.

مگر ضعف مسلمانان وقتی شروع شد که آغاز به ترجمه و پژوهش کتاب‌ها نمودند، کتاب‌هایی‌که مُمثل ثقافتی بود که با ثقافت اسلام در تضاد قرار داشت و نیز علم کلام، علمی‌که در طرز تفکر مسلمانان تأثیرگذار بود، در بین مسلمانان سر برآورد. قبل از آن مسلمانان، عقیدۀ اسلامی را آب حیاتی می‌دانستند که دارای بزرگ‌ترین تأثیر در زندگی و سلوک مردم است، حال دیگر آن را مادۀ فلسفی محض می‌دانند که فاقد سازگاری با عصر و دقت فهم می‌باشد. سپس زبان عربی‌که وسیلۀ اجتهاد محسوب می‎‌گردد، ضعیف شد و در نتیجه مجتهدین تربیه نشدند، نوآوری صورت نگرفت تااین‌که مُقلدها زیاد شده و مجتهدها کم شدند. اسلام رفته‌رفته از طرز فکری‌که سِرّ حیات‌اش را تشکیل می‌‌داد، دور شد تااین‌که شبیه جسدی بی‌روح گردید. فرجام‌اش به جایی رسید که چشم بسته در همه‌چیز از غرب تقلید  می‌کرند، چه تقلید در آن جایز بود؛ مثل: صنعت و چه غیرجایز؛ مثل: قوانین.

 امت اسلامی از حل مشاکلی‌که تازه با آن‌ها روبرو می‌شد، عاجز ماند و حتا تا مدت زیادی حیران بود که حکم نوشیدن قهوه چیست؟ آن‌چه که بیان‌گر حالت فکری آن زمان علمای امت بود!

پس از آن جنگ فکری و تبشیری بر علیه اسلام آغاز یافت تااین‌که تمدن غرب -با تدبیر و تقشه‌ریزی کشورهای کفری به رهبری انگلیس‌ها، توسط مصطفی کمال آتاترک جنایت‌کار- توانست که دولت اسلامی را نابود کرده و سرزمین اسلامی را پارچه پارچه نماید.

غرب کینه‌توز به این هم بسنده نکرده؛ بلکه بالای مسلمانان در داخل سرزمین‌های خودشان، ایشان را بر سر مسألۀ سِر زندگی و اساس خیزش‌شان متردد نموده، مفاهیم‌اش از جمله، قوم‌گرائی، وطن‌گرائی، دموکراسی و قوانین وضعی را در بین‌شان پخش و نشر نمود. مفاهیمی‌که با افکار و احکام اسلام در تضاد بود و با تأسف زیاد که مسلمانان قبول نمودند که اسلام متهم بوده و باید از آن دفاع کرد و به این ترتیب، معروف تبدیل به منکر و منکر تبدیل به معروف گردید و از آن زمان به بعد، امت اسلامی از درجۀ رفیع خویش رو به تنزل بوده و همواره تلخی شکست و زهر افکار سرمایه‌داری غربی را جرعه جرعه سر می‌کشد و در حالت ضعف و دوگانه زیستن به‌سر می‌برد؛ چنان‌چه بر آن‌ها احکامی تطبیق می‌گردد که خلاف باورهای‌شان می‌باشد؛ حتا هر نسل، از نسل ماقبل خود، انبوهی از مشاکل، محرومیت و بدبختی را تسلیم شده تاجایی‌که امت، قدرت و اعتماد به نفس برای تغییر را از دست داده است و این حادترین مرض اجتماعی و خطرناک‌ترین آفت روحی است که اگر دامن‌گیر امتی شود، آن را به نابودی می‌کشاند.

هویتی‌که امت با خود حمل می‌کند و رمز و اصل زندگی کریمانه و نیز مرهم شفابخش زخم‌هایش می‌باشد، تو گویی به بار سنگینی تبدیل شده که زندگی‌اش را تیره و تار می‌کند!

به این ترتیب، امت اسلامی ضایع شده و پایگاه خویش در جهان را از دست داده است و به عنوان قوتی برای غرب قرار گرفته و غرب آن‌ها را؛ همانند: حیوانی‌که آن را برای ذبح می‌کشانند، به‌هر طرف که خواست می‌کشاند.

بلی، این حال امت اسلامی‌ست، امتی‌که بهترین امت بود و همواره برای بشریت هدایت را به ارمغان می‌آورد. مگر امروز غرب با تمدن خویش یکه‌تاز میدان شده و برای بشریت نحوۀ زندگی نمودن را می‌آموزاند.

برماست تا حقیقت زندگی‌ای را که بشریت در آن به‌سر می‌برد و محصول تطبیق تمدن غرب است، به تعریف بگیریم. مهم‌ترین مواصفات این طرز زندگی قرار ذیل است:

اول- معیار این تمدنی‌که غرب به رهبری امریکا آن را حمل می‌کند و تلاش دارد تا در تمام کرۀ زمین آن را با زور، تطبیق کند؛ فقط منفعت است. این تمدن به هیچ ارزش دیگری؛ از جمله: ارزش معنوی، انسانی و یا اخلاقی، اهمیت قایل نشده و فقط به منفعت ارزش می‌دهد و این واقعیت در عمل‌کرد کشورهایی‌که حامل این تمدن‌اند، به‌وضوح قابل رؤیت است. این تمدن حاضر است تا در ازای منفعت، ملت‌ها را به بردگی بگیرد؛ آن‌چه را امریکا در عراق، سوریه و سایر کشورهای اسلامی انجام داده، گواه وحشی‌گری کثیف این تمدن است. حتا حاضرند تا برای کسب منفعت و مصلحت خویش با هم‌دیگر بجنگند؛ چنان‌چه جنگ جهانی اول و دوم گواه این مدعاست. 

دوم- تطبیق نظام‌هایی‌که از این عقیده سرچشمه گرفته، همانند: نظام حکومت‌‌داری، اقتصادی و نظام اجتماعی، باعث فقر و بدبختی بشریت گردیده است؛ مثلاً: نظام حکومت‌‌داری‌که شکل حکومت، مواصفات، پایه‌ها، اساسات و دستگاه‌های حکومت را تعریف می‌دارد. بر این‌ اساس است که سیادت و حق قانون‌گذاری، تصمیم بر سر افعالی؛ مثل: حُسن، قُبح، خیر و شر را مربوط انسان دانسته و الله سبحانه‌وتعالی را در این موارد دخیل نمی‌‌داند.

به‌رغم این‌که الله سبحانه‌وتعالی برای انسان نعمت عقل را ارزانی داشته است با آن‌هم موجودی عاجز، ناقص و محتاج است و در توان‌اش نیست تا نظامی را وضع کند که برای رعایت امور مردم مناسب باشد یا این‌که افعال را از ناحیه حُسن، قُبح، خیر و شر را مکافات و مجازات دهد. در غیر این‌صورت، تناقض، تفاوت و اختلاف این نظام و حُکمی‌که صادر می‌شود، به‌وضاحت زیاد مأنوس خواهد بود.

نبود ناحیه معنوی این نظام، کار را به‌جایی می‌کشاند که تطبیق آن فقط به نیروی پولیس و قساوت قانون امکان‌پذیر خواهد بود؛ برخلاف نظام اسلامی‌که در تطبیق آن نخست بر تقوای فرد تکیه می‌شود. تمام نابسامانی‌هایی‌که امروز شاهدش هستیم اعم از ظلم، بدبختی، توسعۀ جرایم و حق تلفی، همه‌اش نتیجۀ تجاوز از حق الله سبحانه‌وتعالی در قانون‌گذاری است و بر اساس آیت ذیل، بشریت زندگی کریمانه را از دست داده است. الله سبحانه‌وتعالی می‌فرماید:

﴿وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكاً وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى﴾

[طه: 124] ‏

ترجمه: هركه از ياد من روی بگرداند (و از احكام كتاب‌های آسمانی دوری گزيند)، زندگی تنگ (سخت و گرفته‌ای) خواهد داشت‌؛ (چون نه به قسمت و نصيب خدادادی قانع خواهد شد، و نه تسليم قضا و قدر الهی خواهد گشت) و روز رستاخيز او را نابينا (به عرصۀ‌ قيامت گسيل و با ديگران در آن‌جا) گرد می‌آوريم.‏

الله سبحانه‌وتعالی طاغوت را برای ما به تعریف گرفته و می‌فرماید:

﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُواْ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُواْ إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُواْ أَن يَكْفُرُواْ بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَن يُضِلَّهُمْ ضَلاَلاً بَعِيداً﴾

[نساء: 60]

ترجمه: ‏(ای پيغمبر!) آيا تعجّب نمی‌كنی از كسانی‌كه می‌گويند كه آنان بدان‌چه بر تو نازل شده و بدان‌چه پيش از تو نازل شده ايمان دارند؛ (ولی با وجود تصديق كتاب‌های آسمانی، به هنگام اختلاف) می‌خواهند داوری را به پيش طاغوت ببرند (و حكم او را به‌جای حكم الله بپذيرند؟!)؛ حال آن‌كه به ايشان فرمان داده شده است كه (به الله ايمان داشته و) به طاغوت ايمان نداشته باشند. اهريمن می‌خواهد كه ايشان را بسی گمراه (و از راه حق و حقيقت بدر) كند.‏

امروز بشریت راه خلاصی -از ستم‌ها و فرعون عصر (امریکا) که بشریت را به بردگی گرفته و اهل زمین را متفرق نموده- ندارد؛ مگر این‌که سیادت به الله سبحانه‌وتعالی؛ یعنی دین وی سبحانه‌وتعالی برگرداند.

الله سبحانه‌وتعالی می‌فرماید:

‏ ﴿إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعاً يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ*‏ وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ﴾

[قصص: 4]

ترجمه: ‏فرعون در سرزمين (مصر، شروع به) استكبار و سلطه‌گری كرد و (در ميان) مردمان آن‌جا (تفرّقه انداخت و آنان) را به گروه‌ها و دسته‌های مختلفی تبديل نمود. (هر گروهی و دسته‌ای به‌دفاع از افراد خود و جنگ و دشمنی با سايرين مي‌پرداخت. فرعون مخصوصاً مردمان مصر را به دو گروه مشخّص قبطيان و سبطيان تقسيم كرد، و) گروهی از ايشان را (كه سبطيان؛ يعنی بنی‌اسرائيل بودند، در برابر قبطيان) ضعيف و ناتوان می‌كرد. پسران‌شان را سر می‌بريد و دختران‌شان را (برای خدمت‌گزاری) زنده نگاه می‌داشت. او مسلّماً از زمرۀ تباه‌كاران (و جنايت‌كاران تاريخ) بود.‏

‏ما می‌خواستيم كه به ضعيفان و ناتوانان تفضّل نمائيم و ايشان را پيشوايان و وارثان (حكومت و قدرت) سازيم.‏ اما نظام اقتصادی این تمدن، برای بشریت مصیبت‌بار بوده است و حتا برای خود این تمدن بحران را به‌بار آورده است. به‌خاطر آن، اموال چقدر ملت‌ها و امت‌ها به سرقت رفته است.

مهم‌ترین اساسات این نظام و بحران‌هایی را که سبب شده است، قرار ذیل‌اند:

نظام نقدینگی: به‌خاطر این نظام، کشورهای جهان، اسیر دالر امریکا شدند و تنها آرزوی‌شان این است که چگونه خود را از زیر سلطه‌اش رها سازند. نظام نقد کاغذی الزامی، عبارت از کاغذهای نقد غیرقابل تبدیل به طلا یا نقره و یا هم یکی از معدن‌های گران‌بهاست.

این اوراق، تضمین‌کنندۀ ذخیرۀ معدنی نیست و از سال 1971م، بر جهان حکومت می‌کند. زمانی‌که «نیکسون» رئیس جمهور امریکا با «خورشوف» رئیس جمهور جماهیر شوروی در نشست «بریتون وودز» جدا شدن ارتباط دالر با طلا را اعلان کرد، از آن زمان به بعد، نقدینگی، نظام الزام‌آوری شد که هیچ ارزشی به جز قانونی بودن خود ندارد و نیز فاقد قدرت ذاتی بوده و پشتیبانی ذاتی هم ندارد. به‌خاطر این نظام، بازار ثبات خود را از دست داده است و چه بسیار مردمی -وقتی‌که کشورهای‌شان، به بحران خارجی گرفتار شده و یا در کشورهای‌شان جنگ اتفاق می‌افتد-‌ اموال و نتیجۀ زحمات فراوان‌شان ضرب در صفر گردیده است.

هیچ راه‌حلی برای این مشکل وجود ندارد؛ مگر بازگشت نظام نقد معدنی طلا و نقره، نقدی‌که دارای ارزش ذاتی است؛ چنان‌چه وقتی دولت عثمانی سقوط کرد و کشورهای دیگر مرتبط با نظام نقد که عبارت از طلا و نقره بود، نیز از هم پاشیدند؛ مگر توانستند که نقدینگی خود را حفظ نمایند.

میزان پرداخت‌ها: این موضوع ارتباط یک کشور با کشورهای دیگر است و بسته‌گی به صادرات و واردات دارد. یک‌تعداد از کشورهایی‌که صادرات‌شان کم‌تر از واردات‌شان است و در زراعت/کشاورزی و صنعت متکی به‌خود نمی‌باشند، به‌خاطر وام/قرض گرفتن به صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی ربوی/سودی پناه می‌برند و معمولاً پولی‌که می‌گیرند در کارهای درآمدزا استفاده نکرده و یک قسمت زیاد این پول را حکام به‌سرقت می‌برند و نیز به‌خاطر عدم وجود پروژه‌های تولیدی، مجبور به گرفتن قرض بیش‌تر می‌شوند؛ به این ترتیب است که این کشورها در دام صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی می‌افتند. چه بسا کشورها و ملت‌هایی‌اند که این دو سازمان، آن‌ها را به بردگی گرفته‌اند؛ چنان‌چه در سیاست کشورهای قرض گیرنده، مداخله کرده و سیاست‌هایی را تطبیق می‌کنند که منجر به از بین رفتن امنیت غذایی می‌شود؛ چنان‌چه این کشورها کارشان به جایی می‌رسد که تحت رحمت کمک‌ها و قرضه‌ها قرار می‌گیرند.

توزیع ناعادلانۀ ثروت: در نظام اقتصادی سرمایه‌داری، این بحرانی واقعی تلقی می‌شود که نه تنها از حل مشکل فقر عاجز است؛ بلکه برعکس، این نظام در انتشار فقر، ازدیاد فقراء و بی‌خانمان‌ها، کمک می‌کند. این همه، نمونه‌ای از نواقص این نظام است.

امروز به‌سبب این نظام، در خصوص اقتصاد، کشورهای جهان و مردم آن، در فقر، محرومیت و آینده‌ای مجهول به‌سر می‌برند. نظام اقتصادی این تمدن بر ثروت‌، تولید و سرمایه‌گذاری تمرکز کرده و در امر توزیع ثروت هیچ توجه نکرده است.

شخص نیازمند به بازار نظر انداخته و آن را مملو از مواد غذایی می‌بیند؛ مگر توان خرید آن را ندارد؛ چون: دولت در نظام سرمایه‌داری، مسئول فراهم‌سازی ضروریت‌های اولیۀ افراد نیست و کار توزیع ثروت، به‌بازار گذاشته شده است. امری‌که کاملاً در تضاد با اسلام است؛ زیرا در اسلام، دولت مکلف است تا ضروریت‌های اولیۀ افراد را فراهم ساخته و فرد را قادر سازد تا بتواند نیازهای خود را به‌شکل کامل فراهم کند.

اما نظام اجتماعی در تمدن غرب با شعار «آزادی فردی» از وجود زن کالایی درست کرده که از زنانه‌گی آن به بی‌رحمانه‌ترین حالت استفاده می‌شود. در نتیجه، خانواده‌ها از هم پاشیده، زنا توسعه یافته، ناهنجاری‌های اخلاقی زیاد شده و در نهایت زندگی‌شان به تمام معنا تبدیل به زندگی‌ای حیوانی شده است؛ حتا چهارپایان و حیوانات وحشی نیز از این‌گونه زندگی، برائت می‌خواهند.

اگر خواسته باشیم به‌تمام شرارت‌‌‌ها و رسوائی‌هایی‌که تمدن غرب بر جهان و تمام بشریت به ارمغان آورده است، بپردازیم، از حوصلۀ این مقاله خارج خواهد بود.

خلاصه این‌که امروز بشریت در بدترین حالت خود زندگی می‌کند و زندگی‌اش به زندگی حیوانات جنگل شبیه شده است که قوی‌ترها، ضعیفان را می‌خُورند؛ چنان‌چه الله سبحانه‌وتعالی فرموده است:

‏ ﴿ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ﴾

[روم: 41]

ترجمه: ‏(هميشه چنين بوده است كه) تباهی و خرابی در دريا و خشكه به‌خاطر كارهایی پديدار گشته است كه مردمان انجام می‌داده‌اند. بدين‌وسيله خدا سزای برخی از كارهایی را كه انسان‌ها انجام می‌دهند، به ايشان می‌چشاند تااين‌كه آنان (بيدار شوند و از دست يازيدن به معاصی) برگردند.‏

انسان قربانی وبای عظیمی گردیده و در جست‌وجوی دوای آن‌است؛ اما دوای آن در دست مسلمان‌هاست، مسلمانانی‌که الله سبحانه‌وتعالی ایشان را امر نموده که در دار اسلام زندگی کنند. برای عرب و تمام مسلمانان‌ در هر نقطه‌ای از حکومت‌اش که زندگی می‌کنند، زندگی کریمانه را به ارمغان بیاورد؛ زیرا اسلام دوای شفادهنده‌ای است که یک‌بار نتیجه داده است و بدون آن دیگر هیچ دوایی وجود ندارد؛ چون آن از جانب خالق مدبر است.

بدبختی و تنگنای زندگی امروز مسلمانان به‌سبب تمدن غرب است و راه‌حل آن، نهضت مسلمانان در از سرگیری زندگی اسلامی و حمل این دین برای تمام بشریت است تااین‌که تمام بشریت از زندگی کریمانه بهره‌مند گردد.

در اخیر بادرنظرداشت آن‌چه گفته شد، زندگی کریمانه برای بشریت تنها در سایه اسلام و دولت‌اش امکان پذیر است؛ چون این دولت بندگان الله سبحانه‌وتعالی را از تاریکی‌های تمدن غرب، به عدل و نور اسلام رهنمون می‌سازد و به این ترتیب، وعدۀ الله سبحانه‌وتعالی به بندگان مومن‌اش را تحقق می‌بخشد.

الله سبحانه‌وتعالی می‌فرماید:

‏ ﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾

[نور: 55]

ترجمه: الله به كسانی از شما كه ايمان آورده‌اند و كارهای شايسته انجام داده‌اند، وعده می‌دهد كه آنان را قطعاً جاي‌گزين (پيشينيان، وارث فرماندهی و حكومت ايشان) در زمين خواهد كرد (تا آن را پس از ظلم ظالمان، در پرتو عدل و داد خود آبادان گردانند)؛ همان‌گونه كه پيشينيان (دادگر و مؤمن ملّت‌های گذشته) را جای‌گزين (طاغيان و ياغيان ستم‌گر) قبل از خود (در ادوار و اعصار دور و دراز تاريخ) كرده است (و حكومت و قدرت را بدانان بخشيده است.) هم‌چنين آئين (اسلام، نام) ايشان را كه برای آنان می‌پسندد؛ حتماً (در زمين) پابرجا و برقرار خواهد ساخت، و نيز خوف و هراس آنان را به امنيّت و آرامش مبدّل می‌سازد؛ (آن‌چنان‌كه بدون دغدغه و دلهره از ديگران، تنها) مرا می‌پرستند و چيزی را انبازم نمی‌گردانند. بعد از اين (وعدۀ راستين) كسانی‌كه كافر شوند، آنان كاملاً بيرون شوندگان (از دایرۀ ايمان و اسلام) به شمار می‌آیند (و متمرّدان و مرتدّان حقيقی مي‌باشند.)‏

بار الها، با آمدن خلافت راشده بر منهج نبوت، بر ما منت نهاده و ما را از شاهدان و شهیدانش قرار ده!

نویسنده: مازن الدباغ – موصل

مترجم: اسماعیل نصرت

ادامه مطلب...

ازدواج و اهمیت آن!

  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش:

السلام‌علیکم‌ورحمت‌الله‌وبرکاته!

برادر محترم، اگر امکان دارد پرسش‌ام را پاسخ دهید!

من یک‌جوان مسلمان مجردم، الله سبحانه‌وتعالی، اسلام و آن‌چه‌ را که حبیب و سردار ما محمد صلی‌الله‌علیه‌وسلم آورده و تطبیق‌اش کرده، دوست دارم. در منطقه‌ای زندگی می‌کنم که نه دین وجود دارد و نه اخلاق، از اسلام فقط نام و نشان برای ما مانده است و بس. شیوه تدریس در مدرسۀ ما مبارزه علیه اسلام است.

من نمی‌خواهم ازدواج کنم؛ چون مطمئن‌ام که توانایی حفظ پسران و دخترانم را در مسیر اسلام ندارم؛ اگر ازدواج کنم گویا که قوغ آتش را در دستم گرفته باشم. اولادهای من به زودی چیزهایی را می‌آموزند که به ضررشان است؛ بدین‌صورت من وقت کافی برای تعلیم‌شان ندارم؛ چون شغل‌ام به من اجازه نمی‌دهد؛ خانمم نیز به سبب شغلی‌که دارد نمی‌تواند آن‌ها را تربیه کند.

خلاصه: احادیث زیادی پیرامون این‌که ازدواج کردن نصف دین است موجود است و فعلاً هم آن‌ها را خواند‌ام. برعلاوه، حدیثی دیگری نیز موجود است که معنای آن این است: "مجردی فسق در امت است"؛ لهذا آیا این درست که اگر من ازدواج نکنم، دین‌ام تکمیل نمی‌شود؟ می‌خواهم پاسخ آن را از شما دریافت کنم، درحفظ الله بوده و جنت نصیب‌تان باد!

برادر شما Абдуллах Ахъяров

 

من دو پرسش دارم:

1- می‌خواهم ازدواج کنم، دختری را پیدا کرده‌ام که هیچ یک از نزدیکانش را نمی‌شناسم، تااین‌که اجازۀ ملاقات با دختر را کمایی کنم، پدرش محافظ آن دختر است و او از شخصیت من چیزی نمی‌داند که اجازۀ دیدار با دخترش را برایم دهد. طبق معمول، ملاقات من با دختر در باغچه‌ای عمومی و یا در قهوه‌خانه حاصل می‌شود. آیا همین ملاقات در خانۀ آن‌ها بهتر و خوبتر نیست؟ مخصوصاً خواهران احساس تردد و دودلی می‌کنند، به عدم جدیت و باورشان در هنگام ملاقات دور از خانه ویا در قهوه‌خانه که باعث رد کردن ادواج‌شان می‌شود.

2- بسیاری از برادران در این‌جا در قرم می‌خواهند ازدواج کنند؛ مگر بسیاری از خواهران برای این‌که درس و تدریس را منحیث سنت تکلیف خود قرار داده و آن را نسبت به ازدواج کردن ترجیح می‌دهند. در این‌جا من دوست دارم سؤال داشته باشم که آیا نزد الله سبحانه‌وتعالی بهتر و خوبتر نیست که خواهران ازدواج را مقدم و مفضل نسبت به درس‌های‌شان در کانون‌های علمی سیکولاریزم بدانند؟

پاسخ:

عليكم‌السلام‌ورحمت‌الله‌وبركاته!

در این دو سوال مشابهت و ارتباطی است پیرامون ازدواج و اهمیت آن، از این جهت جواب من به هردو سوال نزدیک‌ترین تفاوت را دارد، الله سبحانه‌وتعالی شما را هدایت و در این امر مرا موفق بگرداند.

1- بدون شک که الله سبحانه‌وتعالی انسان‌ها را از یک مرد و زن پیدا کرد و بین آن‌ها موده و رحمت را بر وفق احکام شرعی تنظیم کرد، الله سبحانه‌وتعالی می‌فرماید:

﴿وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ﴾

ترجمه: و یکی از نشانه‌های (دال برقدرت و عظمت) خدا این است که از جنس خودتان برای شما همسرانی را آفرید تا در کنار آنان (در پرتو جاذبه و کشش قلبی) بیارامید و در میان شما و ایشان مهر و محبت انداخت (و هریک را شیفته و دل‌باختۀ دیگری ساخت، تا با آرامش و آسایش، مایه شگوفائی و پرورش شخصیت هم‌دیگر شوید و پیوند زندگی انسان‌ها و تعادل جسمانی و روحانی آن‌ها برقرار و محفوظ باشد.)؛ مسلماً در این (امور) نشانه‌ها و دلائلی (برعظمت و قدرت خدا) است برای افرادی‌که (درباره پدیده‌های جهان و آفریده‌های یزدان) می‌اندیشد.

2- بدون شک که اسلام عزیز به ازدواج تشویق می‌کند؛ پس ازدواج کنترل‌کنندۀ چشم، محافظ فرج، آرام‌کنندۀ نفس و حفاظت‌کنندۀ دین است.

- بخاری از عبدالله رضی‌الله‌تعالی‌عنه خارج کرده که گفت: ما همراه با نبی کریم صلی‌الله‌علیه‌وسلم بودیم، او گفت:

«مَنِ اسْتَطَاعَ البَاءَةَ فَلْيَتَزَوَّجْ، فَإِنَّهُ أَغَضُّ لِلْبَصَرِ، وَأَحْصَنُ لِلْفَرْجِ، وَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَعَلَيْهِ بِالصَّوْمِ، فَإِنَّهُ لَهُ وِجَاءٌ»

ترجمه: هرکه از میان شما توان ازدوج را داشته باشد؛ پس باید ازدواج کند؛ زیرا ازدواج کنترل‌کنندۀ چشم و محافظ فرج است و هرکه استطاعت ازدواج را ندارد، باید روزه گیرد؛ چون روزه، سپری برای طغیان آتش غریزه است.

- حاکم در مستدرک خود از أنس بن مالکٍ رضی‌الله‌تعالی‌عنه روایت کرده که رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم گفت:

«مَنْ رَزَقَهُ اللَّهُ امْرَأَةً صَالِحَةً، فَقَدْ أَعَانَهُ عَلَى شَطْرِ دِينِهِ، فَلْيَتَّقِ اللَّهَ فِي الشَّطْرِ الثَّانِي»

ترجمه: کسی را که الله سبحانه‌وتعالی زن صالحه نصیب کند، بدون شک که الله سبحانه‌وتعالی به دین‌اش کمک می‌کند؛ پس بترسید از الله در بخش دوم زندگی‌تان. حاکم گفته، اسناد این حدیث صحیح است و ذهبی هم با صحت این حدیث موافق است.


3- سپس کسی‌که ارادۀ ازدواج کردن را به خاطر عفت و پاک‌دامنی تکلیف خود می‌داند، آن شخص از جمله‌ای سه شخصی است که الله سبحانه‌وتعالی برایش کمک می‌کند. احمد در مسندش از ابی هریره روایت کرده که رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم گفت:

«ثَلَاثَةٌ كُلُّهُمْ حَقٌّ عَلَى اللهِ عَزَّ وَجَلَّ: عَوْنُهُ الْمُجَاهِدُ فِي سَبِيلِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ، وَالنَّاكِحُ لِيَسْتَعْفِفَ، وَالْمُكَاتَبُ يُرِيدُ الْأَدَاءَ»
ترجمه: سه کسی است که کمک‌شان به الله سبحانه‌وتعالی است: مجاهد در راه الله سبحانه‌وتعالی، کسی‌که در پی ازدواج و نکاح بوده و می‌خواهد عفت و پاک‌دامنی خود را حفظ کند و غلامی‌که ضرورت به پول دارد تا خود را آزاد کند.

4- بدون شک که رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم نهی کرده کسی را که توانایی ازدواج کردن را دارد و ازدواج نمی‌کند. سَمُرَة بن جندب از رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم روایت می‌کند:

«أَنَّهُ نَهَى عَنِ التَّبَتُّلِ»

ترجمه: بدین معنا که  رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم ما را از مجردی و عدم ازدواج منع کرده است.

ابن ماجه نیز این را روایت کرده است.

5- نبی کریم صلی‌الله‌علیه‌وسلم پدران را توصیه می‌کند که هرگاه کسی به شما قصد ازدواج را دارد که صاحب اخلاق و صاحب دین باشد ازدواج‌اش کنید، ترمذی از ابی هریره روایت می‌کند که رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمود:

«إِذَا خَطَبَ إِلَيْكُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ دِينَهُ وَخُلُقَهُ فَزَوِّجُوهُ، إِلَّا تَفْعَلُوا تَكُنْ فِتْنَةٌ فِي الأَرْضِ، وَفَسَادٌ عَرِيضٌ»

ترجمه: اگر کسی‌که از دین و اخلاقش راضی هستید، برای خواستگاری از شما خواستگاری کرد، زن مورد نظر را به عقدش درآورید؛ و گرنه فتنه و فساد بزرگی در زمین به وجود خواهد آمد.

ابن ماجه این لفظ را خارج کرده:

«إِذَا أَتَاكُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ خُلُقَهُ وَدِينَهُ فَزَوِّجُوهُ، إِلَّا تَفْعَلُوا تَكُنْ فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَفَسَادٌ عَرِيضٌ»

ترجمه: اگر کسی‌که از دین و اخلاقش راضی هستید، برای خواستگاری نزد شما آمد، زن مورد نظر را به عقدش درآورید؛ وگرنه فتنه و فساد بزرگی در زمین به وجود خواهد آمد.

هم‌چنان رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم براین توصیه کرده که هرگاه می‌خواهید ازدواج کنید، زوجۀ صالحه و صاحب دین انتخاب نمایید که شوهر را احترام، اولاد را تربیه و خانه را بتواند حفظ کند. ابی هریره رضی‌الله‌عنه از رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم روایت می‌کند که فرمود:

«تُنْكَحُ المَرْأَةُ لِأَرْبَعٍ: لِمَالِهَا وَلِحَسَبِهَا وَجَمَالِهَا وَلِدِينِهَا، فَاظْفَرْ بِذَاتِ الدِّينِ، تَرِبَتْ يَدَاكَ»

ترجمه: با یک زن به خاطر چهارچیزش ازدواج صورت می‌گیرد: به خاطر مال و دارائی، اصل و نسب، حسن و جمال و ایمان و دین، سعی کنید زن دین‌دار، انتخاب کنید تا زندگی‌تان رونق یابد.

7- اما مفهوم حدیث است که می‌گوید: "خطاکارترین و فاسق‌ترین از امت، مجرد‌ها است" و این حدیث ضعیف است. احمد در مسندش ذکر کرده، مردی‌که از أبی ذر نقل می‌کند که گفت: نزد رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم شخصی داخل شد که گفته شده عکاف بن بِشر تمیمی است؛ پس رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم برایش گفت:

«يَا عَكَّافُ، هَلْ لَكَ مِنْ زَوْجَةٍ؟» قَالَ: لا... قَالَ: «إِنَّ سُنَّتَنَا النِّكَاحُ، شِرَارُكُمْ عُزَّابُكُمْ...»

ترجمه: ای عکاف! آیا ازدواج کرد‌ه‌ای؟ او گفت: نخیر، پس برایش گفت: بدون شک که نکاح از سنت ماست، بد‌ترین و شرراندازترین شما مجردهای شماست... .

اسناد این حدیث به خاطر جهالت مرد راوی از أبی ذر ضعیف است. اضطرابی‌که در اسنادش واقع شده این موضوع را طبرانی وغیره از طریق بن الولید و هردوی آن‌ها از معاویه بن یحیی خارج کرده، او از سلیمان بن موسی، او از مکحول، او از غضیف بن حارث و او از عطیه بن بُسر که مهمل است. مازنی گفت: عکاف بن وداعۀ هلالی نزد رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم... پس ذکر کرد. این حدیثی‌که معاویه بن یحیی و باقی آن را بن ولید نقل کرده، ضعیف است.

از این جهت مجردها در مجموع بدترین و شرراندازترین مردم نیستند؛ بلکه اشرارترین مجردها از سیرت و عمل‌کردشان دیده می‌شوند.

خلاصه: رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم کسانی‌‌ را که قادر به ازدواج هستند تشویق می‌کند، برای این‌که ازدواج محافظ دین، کنترل‌کنندۀ چشم و محافظ فرج است. هم‌چنان رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم نهی کرده کسانی را که از ازدواج کردن دوری می‌جوید... و بر توست ای سائل، اگر توانایی داری توصیه می‌کنم ازدواج کن، یک زن صالحه را انتخاب کن، نهایت تلاش‌ات را  به خاطر تربیه اولاد صالح انجام ده، اخلاص به الله سبحانه‌وتعالی کن و رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم را تصدیق نمود و توکل داشته باش! به خواست الله سبحانه‌وتعالی قادر به تربیه اولاد نیکو و صالحه خواهید شد. الله سبحانه‌وتعالی همراه با صالحین است.

8: اما سوالی‌که از جوان اوکراینی آمده، جواب‌اش چنین است:

أ- نبی کریم صلی‌الله‌علیه‌وسلم وصیت کرده، کسی‌که می‌خواهد با دختری خواستگاری و ازدواج کند، باید او را ببیند، قسمی‌که ترمذی ذکر کرده است. از بکر بن عبدِالله المزنیِ از مغیره بن شعبه روایت کرده که او زنی را خواستگای کرد که رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم گفت:

«انْظُرْ إِلَيْهَا، فَإِنَّهُ أَحْرَى أَنْ يُؤْدَمَ بَيْنَكُمَا»

ترجمه: آن را ببین زیرا که او برایت شایسته‌تر است، براین‌که بین هردوی شما پشیمانی پیش نیاید.

در بابی از محمد بن مسلمه، جابر، أبی حُمیدٍ، أبی هریره و أنس روایت است که این حدیث حسن است، حاکم هم صحیح شمرده و ذهبي هم موافق با این موضوع است.

لهذا این درست و مباح است که خواستگار خانه‌ای دختردار رفته و هردو کف روی آن را ببیند؛ مگر خلوت کردن ویا همرای دختر بیرون رفتن اجازه نیست؛ زیراکه باهم اجنبی و نامحرم‌اند. از این جهت از سوال شما متعجب شدم که می‌خواهی دختر را مطابق اسلام درخانه‌اش ببینی و اما وقتی برای تو گفتند که برای ملاقات و دیدار باهم یک جای بیرون بروید، آماده می‌شوی! پس درسوال شما اندکی مشکلات وجود دارد.

ب- اما آن‌چه که درسوال آمده: آیا این درست است که دختر درس دانشگاهی‌اش را نسبت به ازدواج ترجیح دهد؛ درحالی‌که کسی به خواستگاری‌اش بیاید که او دارایی اخلاق و دین بوده باشد؛ لهذا درست است که به حدیث رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم عمل شود که ترمذی از أبی هریره رضی‌الله‌عنه روایت کرده که رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمود:

«إِذَا خَطَبَ إِلَيْكُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ دِينَهُ وَخُلُقَهُ فَزَوِّجُوهُ، إِلَّا تَفْعَلُوا تَكُنْ فِتْنَةٌ فِي الأَرْضِ، وَفَسَادٌ عَرِيضٌ»

ترجمه: هرگاه کسی‌که از دین و اخلاقش راضی هستید، برای شما خواستگاری کند، زن مورد نظر را درعقدش درآورید، وگرنه فتنه و فساد بزرگی در زمین به وجود خواهد آمد.

ابن ماجه به این لفظ ذکر کرده است:

«إِذَا أَتَاكُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ خُلُقَهُ وَدِينَهُ فَزَوِّجُوهُ، إِلَّا تَفْعَلُوا تَكُنْ فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَفَسَادٌ عَرِيضٌ»

ترجمه: ابن ماجه این لفظ را خارج کرده: اگر کسی‌که از دین و اخلاقش راضی هستید، برای خواستگاری نزد شما آمد، زن مورد نظر را به عقدش درآورید؛ وگرنه فتنه و فساد بزرگی در زمین به وجود خواهد آمد.

در خاتمه، توصیه من برای کسی‌که توانایی ازدواج کردن را دارد، این است که با زن صالحه ازدواج کند و این حسنۀ دنیا است، قسمی‌که درعمده‌القاري شرح صحیح‌البخاری از علی رضی‌الله‌عنه نقل کرده، آمده است:

«الْحَسَنَة فِي الدُّنْيَا الْمَرْأَة الصَّالِحَة، وَفِي الْآخِرَة الْجنَّة» الواردة في الآية الكريمة: ﴿رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ﴾

ترجمه: کار نیکو در دنیا ازدواج با زن صالحه و در آخرت جنت است؛ همان‌گونه آیه کریمه است که: پروردگارا، ما را در دنیا و آخرت از جمله‌ای نیکوکاران بگردان و ما را از عذاب جهنم برهان!

مترجم: محمد حبیبی

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه