جمعه, ۲۷ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۲۹م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

نشست اردوغان و پوتین در سوتچی روسیه

  • نشر شده در سیاسی

پرسش

در روز چهار شنبه ۲۹ سپتمبر۲۰۲۱م کنفرانس بین اردوغان و پوتین در سوتشی روسیه برگزار شد، چنانچه رئیس جمهوری ترکیه در رأس یک هیأت که هاکان فیدان رئیس بخش استخبارات و رئیس روابط عمومی ریاست جمهوری ترکیه به ریاست فخرالدین الطون و ابراهیم قلین سخنگوی ریاست جمهوری بدون حضور داشت هیچ یکی از وزاریش در این سفر بود، جریان قسمی بود که این دیدار برای مدت ۳ ساعت در پشت درهای بسته دوام کرده و در خاتمه هیچ یک از این دو رئیس جمهور کنفرانس مطبوعاتی مشترکی خلاف پروتوکول‌های‌که کرملین مشابه این دیدارها دنبال می‌کرد، دائر نکرد، چنانچه این دو رئیس جمهور هیچ بیانیه‌ای را در اخیر این نشست نیز نداشت... (شرق الاوسط ۳۰ سبتمبر) حالا سوال این است که دلائل این دیدار و اهداف آن چی‌خواهد بود؟

پاسخ

برای این‌که سوالات فوق را جواب دهیم موارد ذیل را پیش‌کش می‌کنیم:

1-  از ملاحظه توجهات کنونی امریکا فهمیده می‌شود که امریکا تلاش‌های خود را در برابر چین انجام می‌دهد و امریکا برای اخراج نیروهایش از منطقه شرق میانه پلان دارد تا برای رسیده‌گی به مسائل چین خود را فارغ‌ ساخته و مزدوران خود را در منطقه برای عملی‌سازی نقشه‌هایش  موظف سازد. این سیاست است که در آستانه ادارۀ ترامپ یعنی کمی قبل از آن صورت گرفته، به گونه‌ای که در سیاست امریکا تغییر وارد شد، چون امریکا قوت‌های سیاسی و نظامی خود را در اطراف چین جمع نموده و مجبور شد که دولت‌های کلان تابع خود مثل ترکیه را استخدام کند و از جملۀ سیاست امریکا نقش ترکیه در سوریه، لیبیا، خاورمیانه و سائر مناطق بوده و به اساس همین نقش جدید ترکیه، امریکا خود را عملاً از مناقشات بحران سوریه کشیده و آن را در بین ترکیه و روسیه قرار داده و در آستانه و جنیف مباحثات و گفتگوهای ترکیه و روسیه ظاهر و شروع شد، سپس اردوی ترکیه را به شمال سوریه داخل کرد.

2-  بعد از آن با آغاز قدرت مسئولیت بایدن به دلیل بعضی ملاحظات سیاسی از نظر دموکرات‌ها، نقش ترکیه کاهش داده شده و اولین تماس تیلیفونی بین بایدن رئیس جمهور امریکا و اردوغان رئیس جمهور ترکیه به تاریخ ۲۳ اپریل ۲۰۲۱م یعنی پس از سه ماه از دست یافتن بایدن به قدرت در واشنتن بود. در جریان این تماس تیلفونی توافق به نشستی در حاشیه کنفرانس ناتو در بروکسل به تاریخ ۱۴ جون ۲۰۲۱م شد و در اشاره واضح اختلافات شان آشکار بود، آنگاه که یک روز بعد از این تماس تیلفونی رئیس جمهور امریکا اعلان کرد که آنچه کشتار ارمن‌ها در ترکیه است یک نسل کشی است، و بایدن در این تماس تیلیفونی از خواست خود خبر داد و ترکیه و اردوغان داد و فریاد کرد اما این صدا بسان همان صداهای شعاری باقی ماند و هیچ اثری نداشت، وقتی این نشست پیچیده در حاشیۀ کنفرانس ناتو در ۱۴ جون ۲۰۲۱م در بروکسل برگذار شد، توافق ‌آن در مورد افغانستان واضح و اردوغان بسیار به خوشحالی و خوش‌خدمتی این کار را بر عهده گرفت. اردوغان اشاره کرد که او با بایدن در خصوص اوضاع افغانستان صحبت کرده و گفت؛ ممکن نیست که در خصوص طالبان در افغانستان غفلت کنیم. وقتی حمایت ایالات متحده و دیگر دول را به دست آوریم ما آمده هستیم با ایشان تعامل کنیم ...(  CNN عربیه۱۴ جنوری ۲۰۲۱م) با وصف این مسائل طوری به نظر می‌رسد که نکتۀ مهم‌تر این است که ترکیه در مورد گفتگوی‌های خروج از سوریه با روسیه صحبت کند.

3-  بدون شک پیچیده‌ترین خروج، خروج کنونی امریکا از سوریه است، زیرا مسئله سوریه تنها به امریکا تعلق نگرفته بلکه موضوع خروج از سوریه به ایران، حزب ایران، ترکیه و از همه مهم‌تر روسیه است؛ در حالی‌که به تاریخ ۲۹ سپتمبر۲۰۱۵م در جریان نشست اوبا با پوتین امریکا پای روسیه را در سوریه  کشاند. همه این مسائل به تدابیر معیین نیاز دارد تا امریکا پیش از خروج خودش از خروج کامل کشورهای دیگر مخصوصا روسیه اطمینان پیدا نماید؛ بالخصوص بعد از این‌که امریکا برای کردها اطمینان ایجاد کرد که امریکا ایشان را حمایت کرده و آن‌ها را ترک نمی‌کند، چنانچه در افغانستان چنین کرد. مظلوم عبدی فرمانده عمومی نیروهای دموکرات سوریه یادآور شد که جوبایدن رئیس جمهور امریکا وعده نموده که ایالات متحده بعد از این‌که افغانستان را در ماه گذشته ترک کرد هرگز هم‌پیمانان کرد خود را در سوریه تنها نمی‌گذارد. عبدی از مقر خود نزدیک شهر حسکه به روزنامه "تايمز" گفت؛ قبول کنید که این افغانستان نیست، او گفت سیاست امریکا در این مورد به صورت کلی متفاوت است. (آرتی ۲۸ سپتمبر۲۰۲۱م)

4-  یقیناً امریکا نمی‌خواهد که قبل از بیرون شدن روسیه از سوریه بیرون شود و روسیه بر این شکست امریکا و سیاست آن خوش‌حالی کرد، اما امریکا می‌خواهد خود را برای مسائل چین فارغ سازد؛ در حالی‌که روسیه در اکثر مسائل خود را به چین نزدیک ساخته به همین دلیل درست همین است که امریکا در جریان نشست بایدن رئیس جمهور امریکا و پوتین در جنیف به تاریخ ۱۶ جون ۲۰۲۱م بر روسیه فشار وارد ‌کرد تا از چین دوری نموده و خود را به موقف امریکا نزدیک سازد.

با وصف این‌که امریکا پلان دارد تا از سوریه خارج و مزدورانش را به نیابت از خودش در تنظیم ادارۀ امور منطقه توظیف نماید و با وجودی‌که بیرون شدن روسیه از سوریه یک موضوع مهم است؛ علی رغم این مسئله باز هم امریکا نمی‌خواهد که روسیه یک رقیب به آن حساب شود. بناءً امریکا نمی‌خواهد که به صورت مستقیم در خصوص موضوع سوریه با روسیه وارد گفتگوی شود، بلکه امریکا اردوغان را وظیفه داده تا با روسیه مسقیماً در خصوص خروج از سوریه گفتگوی نماید؛ مخصوصاً بعد از این‌که امریکا اطمینان پیدا کرد که مزدورش بشار روابط خود را بعد از وصل نمودن گاز مصر با دولت‌های منطقه از طریق اردن، سوریه، لبنان حسب خواست آن ساخته و برای امریکا ممکن شده تا وقت پیداکردن بدیل مناسب به آن اعتماد نماید... هم‌چنان امریکا اردوغان را وظیفه داده تا در مورد خروج از سوریه با روسیه صحبت نماید... «اردوغان تصریح نموده که او به زودی در روز ۲۹ سپتمبر با پوتین جهت ایجاد روابط دو جانبه و تحولات ادلب پایتخت سوریه گفتگو نماید. ادوغان در یک بیانیۀ مطبوعاتی گفت: "دیدار من با پوتین به صورت دوجانبه بدون این‌که در آن شخص سوم حضور داشته باشد صورت خواهد گرفت، این دیدار تنها بر اوضاع ادلب منحصر نشده بلکه در خصوص عموم اوضاع سوریه و گام‌های‌که در آینده برداریم و روابط دو جانبه گفتگو ایجاد کنیم خواهد." اردوغان اشاره کرد که ترکیه و روسیه دو دولت محوری در منطقه است، او بیان داشت که پوتین مرد سیاست‌مدار است، این مسأله در حل موضوع کشمکش آزربایجان و ارمنستان معلوم شد.» (الجزیره نت ۲۸سپتمبر ۲۰۲۱م) در حالی‌که هاکان فیدان رئیس بخش استخبارات ملی ترکیه با اردوغان همراه بود کمی قبل از دیدارش با پوتین در شهر سوتچی روسیه گفت: «صلح در سوریه مرتبط به روابط بین ترکیه و روسیه و اقداماتی‌که این دو کشور بر می‌دارد داشته و اهمیت بزرگی دارد.» (خبرگذاری اناضول ۲۹ سپتمبر۲۰۲۱م)

5-  روسیه این مسئله را درک نموده و این تعامل را یک اهانتی برای خودش دانسته که اردوغان در عوض امریکا با آن در خصوص خروج از سوریه صحبت کند، امریکائی‌که پای روسیه را به سوریه کشید، حالا حاضر نیست که در خصوص قضیه خروج از سوریه با وی صحبت نماید! بنا براین روسیه این موقف امریکا را اهانتی برای خودش دانسته مخصوصاً پوتین که گردن خود را بلند می‌گیرد و طوری برای امریکا وانمود می‌سازد که او یک دولت بزرگ و تأثیرگزار در جهان است، به همین دلیل روسیه در برابر اردوغان موقف گرفته تا این موقف روسیه درسی باشد برای ترکیه و در عین حال پیامی باشد به امریکا تا در خصوص مسئلۀ خروج از سوریه خودش به صورت مستقیم با روسیه گفتگو کند که این مطلب از موارد ذیل دانسته می‌شود:

ا- ولادیمیرپوتین رئیس جمهور روسیه در خصوص رسیدن همتای ترکی‌اش رجب طیب اردوغان در کشورش بی‌پروائی نموده به عوض این‌که خودش اردوغان را در میدان هوائی استقبال کند، الیکسی کوبایگورودسکی شهردار سوتچی و کراسنوردار الکسندرابول معاون فرماندار منطقه کراسنوردار را در میدان هوائی سوتچی به استقبال آن فرستاد که ایغور بوگداشیف مدیر عمومی پروتوکول‌های دولت‌های خارجی به وزارت خارجه روسیه و محمد سمسار سفیر ترکیه و فرات بایار قنصل عمومی و موظفین سفارت ترکیه نیز حضور داشند...(ترکیه الآن ۲۹ سپتمبر ۲۰۲۱م)

ب- هم‌چنان پوتین روزنامۀ پراودا را برای توهین نمودن اردوغان و توصیف نمودن آن به لقب مسکین تحریک کرد! "پراوادا" روزنامۀ روسی است که از جمله بزرگترین رونامه‌‌ها در زمان شوروی بود که حالا هم این روزنامه یکی از روزنامه‌های پیش‌گام نزدیک قصر کرملین است:

«روزنامۀ "پراودا" مقرب به کرملین در روز سه شنبه بر رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه تاخته و آن را در مقاله‌سیاسی که عبارات شدیدی را شامل می‌شد، قبل از ملاقات‌اش به سوتچی به صفت مسکین توصیف کرد، هم‌چنان الکسندر شتروم روزنامه نگار روسی در نشریۀ "پراوادا" گفت، این مسکین فرصتی برای انتخاب دوباره‌اش نمی‌باشد...» (ترکیه الآن ۲۹سپتمبر۲۰۲۱م)

6-  بناءً نشست بین پوتین و اردوغان از ابتداء تا انتهاء حتی قبل از آغاز این نشست به شکست اردوغان بود، طوری به نظر می‌رسد خود اردوغان انتظار این شکست را داشته به همین دلیل تلاش کرد که فضای این نشست بسیار محدود یعنی این نشست تنها بین پوتین و اردوغان و بدون حضور شخص دیگری صورت گیرد تا دائرۀ اطلاع مردم از این شکست گسترده نشود و دقیقاً این یک واقعیت بود که اتفاق افتاده و هم‌چنان از این نشست هیچ نتیجه مثبت حاصل نشد. به این ترتیب اردوغان با دلتنگی و نا امیدی برگشت و حتی کنفرانس پروتوکولی‌که عادة بعد از هر نشستی منعقد می‌شود برگزار نشد! «در روز چهار شنبه دیدار ولادیمیرپوتین رئیس جمهور ترکیه و همتای ترکی‌اش رجب طبیب اردوغان در شهر سوتچی روسیه در حالی پایان یافت که هیچ کنفرانس خبری منعقد نشده و بعد از دیداری‌که سه ساعت طول کشید، هیچ یکی از طرفین به کدام نتائج و تفاهم جز بر یک سلسله اظهارات دیپلوماتیک اشاره نکرد و نهایتاً از این نشست چیزی به دست نیامد. درویش خلیفه تحلیل‌گر سیاسی در سایت "العربي الجديد" گفته است؛ او به این باور است که عدم ابراز کدام دست‌آورد در این نشست اشارۀ به عدم توافق طرفین و اختلافات شان می‌باشد، چیزی‌که این دیدگاه و نظر را تقویت می‌بخشد این است که کدام کنفرانس خبری دائر نشد. خلیفه افزوده که قضیه سوریه اساس این نشست بوده نه قضیه اوکراین و لیبیا؛ چنانچه بعضی این موضوع را پیش‌کش می‌کنند... (العربی الجدید ۳۰ سپتمبر۲۰۲۱م)

7-  اما نشست اردوغان که قرار است در حاشیۀ کنفرانس بیست در جریان اوکتبر صورت گیرد «رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه قرار است که با همتای امریکائی‌اش در جریان کنفرانس رهبران گروه بیست که قرار است در بیست اوکتبر بر گزار گردد، دیدار دو جانبۀ منعقد سازد. منابع افزوده است که اردوغان به زودی با بایدن همتای امریکائی‌اش در حاشیه این کنفرانس ملاقات خواهد کرد.» (خبرگذاری اناضول ۲۸ سپتمبر۲۰۲۱م) به نظر می‌رسد که این دیدار و ملاقات در مورد گام‌های آینده این دو کشور بوده آن هم بعد از شکست اردوغان در نشست‌اش با پوتین.

انتظار می‌رود که هرگاه امریکا توانست بر موقف روسیه تسلط پیدا کند، یعنی روسیه را بر ضد چین به خود نزدیک سازد، در آن وقت امریکا هیچ ارزشی به اردوغان قائل نشده و آن را بر همین شکست‌اش تنها می‌گذارد! اگر امریکا به این نتیجه رسید که روسیه از چین دور شد، پس به توافقات خود با روسیه باز می‌گردد؛ پس هرگاه مصلحت و منافع خود را این دولت‌های اسعتماری دید، برای این دولت‌های استعماری احترام مزدورانش و دولت‌های که در محور منافع‌اش می‌چرخند، هیچ ارزشی ندارد.

فشردۀ موضوع را می‌توان به موارد ذیل خلاصه کرد:

ا- امریکا برای خروج از خاورمیانه آماده‌گی می‌گیرد و مسائل این منطقه را به مزدورانش و برای کشورهای می‌سپارد که در محور منافع آن می‌چرخد تا بتواند خود را به امور چین فارغ سازد تا وقتی جنگ سرد باشد، چنانچه امریکا لیوبینگیو سخنگوی سفارت چین در واشنتن را مورد خطاب قرار داده و تبصیرۀ بر پیمان امریکا، بریتانیا و استرالیا کرد. «لازم است که این کشورها تشکلات را تشکیل ندهند که مصالح دیگران را هدف قرار داده و یا ضرر برساند و مهمترین چیزی‌که باید انجام شود، رهایی از تفکر جنگ سرد و کنار رفتن از جنگ ایدولوزیکی است...» (الجزیرة نت ۱۶ سپتمبر۲۰۲۱م)

ب- دولت عثمانی‌که بر روسیه تسلط داشت، اکنون تسلط ندارد و امروزه روسیه و دیگر دشمنان سربلند کرده و حکام ترکیه کوچک‌تر و حقیرتر از آن به نظر می‌رسد که روسیه با انگشتان خود به آن اشاره کند و آن را عددی به شمارد، نه در حل مشکلات و نه هم در ترک کردن یک منطقه.

ج- برای به وجود آمدن این حالت نقطۀ مثبتی وجود دارد که یک فرصت است و او این‌که دولت‌های کافر استعمارگر بار و کولۀ خود را جمع کرده و از سرزمین‌های اسلامی بیرون می‌شود و این یک فرصتی مناسب برای حاملین دعوت و هر پیرو حقی است که به نزدیک بودن بلند رفتن جایگاه اسلام و اهل آن و به شکست کفر و جایگاه آن بشارت می‌دهد:

﴿إِن فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِمَنْ كَانَ لَه قَلْب أَوْ أَلْقَى السمْعَ وَ هوَ شَهِيد﴾ [ق: 37]

ترجمه: بی‌گمان در این (تجربیات عبرت‌آمیز تاریخی) بس یاد آوری و (بیدار باشی) است  برای هر که دلی (عبرت‌بین) داشته باشد یا گوش دل بسپارد؛ در حالی‌که (در صحنه حق عملاً) شاهد و حاضر باشد.

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...

تظاهرات‌های اعتراضی حزب‌التحریر – ولایه بنگله‌دیش علیه قساوت حکومت مودی بر مسلمانان آسام

حزب‌التحریر – ولایه بنگله‌دیش امروز جمعه، ۸ اکتوبر/اکتبر ۲۰۲۱م بعد از ادای نماز جمعه، چندین تظاهرات اعتراضی را در مساجد مختلف شهرهای داکه و چاتوگرام علیه قساوت‌های رژیم افراط‌گرا و هندوی مودی بر مسلمانان مجاور ساکن در ایالت شمال‌شرقی هند، آسام سازمان‌دهی کرد.

سخنرانان این تظاهرات خطاب به مسلمانان گفتند: جهان شاهد یک ویدیوی وحشت‌ناک در شبکه‌های اجتماعی بود که نشان می‌داد نیروهای پولیس هندو بر ساکنین مسلمان مجاور بنگله‌دیش در ایالت شمال‌شرقی هند، آسام تیراندازی می‌کردند تا آنان را به ترک خانه‌های‌شان مجبور کنند. شواهد حاکی از شلیک خون‌سردانه بر یک دهقان بنام معین‌الحق است. مرمی به سینه‌اش برخورد کرد، به زمین افتاد و جان می‌داد، بعداً پولیس دستور داد که وی را با چوب بزنند با وجودی‌که درحال جان دادن بود. یک عکاس خبرنگار بنام بیجای شانکار نیز بدن زخمی و بی‌تحرک معین‌الحق را لگدمال می‌کرد، الله بر معین‌الحق رحم کند و او را ببخشد. این وقایع در جریان تبعید هزاران مسلمان در ایالت آسام به‌وقوع پیوست. ایمانتا سرما، وزیر آسام، یا مسئول ایالت آسام، درباره اخراجات انجام‌شده توسط پولیس این ایالت خرسندی‌اش را چنین ابراز کرد: "به ادامۀ مأموریت‌مان علیه تجاوزات نامشروع، خرسندم و ادارۀ کامل دارنگ و پولیس آسام را به‌خاطر پاک‌سازی نزدیک به ۴۵۰۰ بیغا از طریق اخراج ۸۰۰ خانواده، براندازی ۴ ساختار نامشروع دینی، و یک انست خصوصی در سیپاجهار دارنگ تمجید کرد." در ضمن، کانال‌های رسانه‌یی گزارش دادند که پس از تصمیم مقامات جهت انهدام مناطق مسکونی مجاور مسلمان‌نشین به‌بهانۀ این‌که آن زمین‌ها متعلق به دولت است، ۲۰۰۰ مسلمان از خانه‌های‌شان اخراج شدند.

سخنرانان به آن‌عده از مسلمانان مظلوم هند خاطر نشان کردند: "ضعف موجب حقارت است، حال‌آن‌که آماده‌گی برای مرگ افتخار می‌آورد. رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند:

«مَنْ قُتِلَ دُونَ مَالِهِ فَهُوَ شَهِيدٌ وَمَنْ قُتِلَ دُونَ دِينِهِ فَهُوَ شَهِيدٌ، وَمَنْ قُتِلَ دُونَ دَمِهِ فَهُوَ شَهِيدٌ، وَمَنْ قُتِلَ دُونَ أَهْلِهِ فَهُوَ شَهِيدٌ» [ترمذی]

ترجمه: کسی‌که در دفاع از مالش کشته شود شهید است. کسی‌که در دفاع از دینش کشته شود شهید است. کسی‌که در دفاع از خودش کشته شود شهید است و کسی‌که در دفاع از خانواده‌اش کشته شود شهید است.

بدین منظور، ما برای‌تان می‌گوییم که در دفاع از حقوق خود به‌پا خیزید، درست همان‌طوری‌که برادرتان معین‌الحق به‌پا خاست. او در مواجهه با آنانی‌که می‌خواستند خانه‌اش را چپاول کنند، دلیر و شجاع بود.

سخنرانان برای این مسلمانان خاطر نشان کردند که: شکنجه و قتل مسلمانان، عموماً در هند و خاصتاً در کشمیر و آسام، موضوع جدیدی نیست. این کار همواره از زمان تجاوز انگلیس استعمارگر بر شبه‌قارۀ مسلمان هند ادامه دارد، زیرا انگلیس علیه مسلمانان آن‌جا بعضی اقدامات مجرمانه را روی دست گرفته‌است. سیاست انگلیس در بنگله‌دیش و هند برای از بین بردن قوت، وحدت و یکپارچه‌گی مسلمانان و هم‌چنان ضعیف ساختن نفوذ اسلام و مسلمانان در سرتاسر شبه‌قارۀ هند، مبنی بر تمیزات قومی و نژادی استوار است.

حکومت حزب بهاراتیا جاناتای توسط خون‌خوارهای گجراتی و ویران‌گرهای مسجد بابری رهبری می‌شود. مودی و حکومت محلی آسام صرفاً ادامۀ عصر بریتانیای استعمارگر است، هرچند از یک نگاه جدید امریکایی، حزب مودی به استعمارگری امریکایی تمایل دارد. بناءً مشاهدۀ سکوت مطلق غرب کافر به‌رهبری استعمارگران جدید و قدیمی، در برابر جنایات دخترخواندۀ غرب استعمارگر، یعنی هند، علیه اسلام و مسلمانان تحت قلمروش تعجب‌آور نیست. و نه هم دیدن سکوت مطلق حکام خائنی هم‌چون شیخه حسینه و عمران خان، زیرا آن‌ها اجیران استعمار و هم‌کاران فعال صلیبیان غربی امریکا – بریتانیا، و کشور تحت امرشان، هند، در جنگ علیه اسلام و مسلمانان اند.

سخنرانان این تظاهرات بر مسلمانان این سرزمین ندا سردادند: حمایت از مسلمانان هند و حفظ وقار و عزت‌شان بر تمام مسلمانان واجب است؛ الله سبحانه وتعالی فرموده‌است:

﴿وَإِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ إِلَّا عَلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ﴾ (انفال:۷۲)

ترجمه: و  اگر در (حفظ) دین (خود) از شما یاری طلبند، بر شماست که آن‌ها را یاری کنید، جز بر ضدّ گروهی که میان شما و آن‌ها، پیمان (ترک مخاصمه) است؛ و الله (سبحانه و تعالی) به آن‌چه عمل می‌کنید، بیناست!

فقط صاحبان قدرت و حکومت می‌توانند حکومت اجیری را که در هماهنگی و هم‌دستی  با مودی قرار دارد سقوط دهند. این مردم  یگانه اشخاصی اند که قادر به بسیج لشکر اسلام برای حمایت از مسلمانان در هند و از بین بردن سنگرهای حکومت هندو می‌باشند. نه تنها برای آزادی کشمیر و آسام، بلکه تمام شبه‌قارۀ هند را تحت فرمان اسلام، زیر پرچم خلافت راشدۀ ثانی، که اکنون زمانش فرارسیده‌است، در خواهند آورد.

ای مسلمانان! بر شما واجب است تا از لشکر اسلام بخواهید این حکام خائن را سرنگون کنند و نصرت‌شان را به حزب‌التحریر برای تأسیس خلافت و خلیفۀ راشده‌ای بدهند که آن لشکر را برای حمایت از اسلام و مسلمانان، و تکرار تاریخ محمد بن قاسم، فرماندۀ نظامی اسلام که شبه‌قارۀ هند را تحت حاکمیت اسلام در آورد، رهبری کند.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر – ولایه بنگله‌دیش

مترجم : راشد مسلم

ادامه مطلب...

شواهد و متابعات درعلم حدیث

  • نشر شده در فقهی

به اسامه عياط

پرسش

السلام عليكم ورحمة الله وبركاته!

 زنده باشید شیخ محترم! سوالی دارم متعلق به علم حدیث و می‌خواهم از حضرت شما بپرسم: علماء، علم حدیث را چنین تعریف نموده اند که آن عبارت از این‌ است که سندش متصل باشد، راوی ضابط و عادل از اول تا منتهای سند از مثل خود روایت نماید و شاذ و معلل نباشد. همین است ضوابط تصحیح حدیث؛ لیکن اکثر علما را می‌یابم که احادیث ضعیف را توسط شواهد و متابعات به درجۀ صحت می‌رسانند؛ به‌گونۀ مثال گاهی حدیثی از طریقی ثابت می‌شود که ضعیف می‌باشد؛ اما این حدیث از خود شواهد و متابعات دارد؛ گرچه این شواهد و متابعات ضعیف می‌باشند. علی رغم آن علما را می‌بینیم حدیث متذکره را از طریق  شواهد و متابعات، صحیح قرار می‌دهند. پس ملاک اعتبار این شواهد و متابعات چیست؟ و چی وقت این شواهد و متابعات به تصحیح حدیث تأثیر گزار می‌باشند؟ چشم به راه جوابم، الله به شما برکت دهد.

پاسخ

وعليكم السلام ورحمة الله وبركاته!

قبل از پاسخ این سوال، لازم است برخی اصطلاحات مربوطه توضیح داده شود؛ مانند"شواهد و متابعات"؛ چون این‌ها اصطلاحات علم حدیث اند، البته توضیح‌شان در ضمن ارائه مثال‌ها صورت می‌گیرد:

- در مسند شافعی آمده است: أَخْبَرَنَا مَالِكٌ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ دِينَارٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قَالَ: «الشَّهْرُ تِسْعٌ وَعِشْرُونَ، فَلَا تَصُومُوا حَتَّى تَرَوُا الْهِلَالَ، وَلَا تُفْطِرُوا حَتَّى تَرَوْهُ، فَإِنْ غُمَّ عَلَيْكُمْ فَأَكْمِلُوا الْعِدَّةَ ثَلَاثِينَ»

ترجمه:  مالک به ما از طریق عبدالله بن دینار  از طریق عبدالله ابن عمر رضی الله عنهما خبر داد که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:«ماه بیست و نه روز می‌باشد، تادیدن مهتاب روزه نگیرید، وتادیدن آن افطار نکنید، پس اگر مهتاب زیر ابر پوشیده ماند، سی روز را تکمیل نمایید.»

- متن، عبارت از منتهای سند کلام است که در حدیث فوق عبارت از این قول رسول الله صلی الله علیه وسلم است: «الشَّهْرُ تِسْعٌ وَعِشْرُونَ، فَلَا تَصُومُوا حَتَّى تَرَوُا الْهِلَالَ، وَلَا تُفْطِرُوا حَتَّى تَرَوْهُ، فَإِنْ غُمَّ عَلَيْكُمْ فَأَكْمِلُوا الْعِدَّةَ ثَلَاثِينَ»

- سند، عبارت از سلسله رجالی است که متن را به منبع می‌رساند؛ پس سند این حدیث عبارت از شافعی عن مالك عن عبد الله بن دينار عن عبد الله بن عمر عن رسول الله صلى الله عليه وسلم است.

- حدیث فوق را تنها شافعی از مالک روایت نکرده بلکه مالک نیز از عبدالله بن مسلمه به عین اسناد عن عبدالله بن عمر روایت نموده است. بخاری در صحیح خود روایت نموده: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مَسْلَمَةَ، حَدَّثَنَا مَالِكٌ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ دِينَارٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم، قَالَ: «الشَّهْرُ تِسْعٌ وَعِشْرُونَ لَيْلَةً، فَلاَ تَصُومُوا حَتَّى تَرَوْهُ، فَإِنْ غُمَّ عَلَيْكُمْ فَأَكْمِلُوا العِدَّةَ ثَلاَثِينَ»

ترجمه: به ما عبدالله بن مسلمه از ما مالک، وی ازعبدالله بن دینار، ازعبدالله بن عمر رضی الله عنهما حدیث روایت کرد که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: «ماه بیست ونه شب می‌باشد، تا مهتاب را ندیده‌اید روزه نگیرید، پس اگر به شما پوشیده ماند شمارش سی را تکمیل کنید.» روی همرفته عبدالله بن مسلمه در روایت این حدیث از شافعی تبیعت کرده، یعنی حدیث را از شیخ شافعی روایت نموده که وی مالک است؛ البته با سندمذکور. بنابرین به روایت عبدالله بن مسلمه اصطلاح "متابعه" اطلاق می‌گردد، که درین حالت به آن متابعه تامه گفته می‌شود. هم‌چنان امام مسلم این حدیث را در صحیح خود از عبدالله بن عمر قرار ذیل روایت نموده است: حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرِ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ، حَدَّثَنَا أَبُو أُسَامَةَ، حَدَّثَنَا عُبَيْدُ اللهِ، عَنْ نَافِعٍ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ رَضِيَ اللهُ عَنْهُمَا، أَنَّ رَسُولَ اللهِ صلى الله عليه وسلم ذَكَرَ رَمَضَانَ، فَضَرَبَ بِيَدَيْهِ فَقَالَ: «الشَّهْرُ هَكَذَا، وَهَكَذَا، وَهَكَذَا - ثُمَّ عَقَدَ إِبْهَامَهُ فِي الثَّالِثَةِ - فَصُومُوا لِرُؤْيَتِهِ، وَأَفْطِرُوا لِرُؤْيَتِهِ، فَإِنْ أُغْمِيَ عَلَيْكُمْ فَاقْدِرُوا لَهُ ثَلَاثِينَ»

ترجمه: ابوبکربن شیبه از اسامه، وی از عبیدالله از نافع به ما حدیث روایت کردکه از ابن عمررضی الله عنهما روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم از رمضان یاد کرد و بادست خود اشاره نموده گفت: «ماه این‌قدر است و این‌قدر، واینقدر- در مرحله سوم انگشت ابهام را بسته نمود- مهتاب را مشاهده نموده روزه بگیرید و مشاهده نموده افطارنمایید و اگربه شما پنهان ماند، در آن‌صورت سی روز را تکمیل نمایید.»

 در روایت حدیث متذکره در بابت روایت "عن عبدالله بن عمر" نافع از عبدالله بن دینار متابعت نموده و این را متابعه قاصره می‌نامند چون از ابتدای سند آغاز نشده است.

نسائی این حدیث را در سنن خود قرار ذیل روایت نموده است: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يَزِيدَ، قَالَ: حَدَّثَنَا سُفْيَانُ، عَنْ عَمْرِو بْنِ دِينَارٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُنَيْنٍ، عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: عَجِبْتُ مِمَّنْ يَتَقَدَّمُ الشَّهْرَ، وَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم: «إِذَا رَأَيْتُمُ الْهِلَالَ فَصُومُوا، وَإِذَا رَأَيْتُمُوهُ فَأَفْطِرُوا، فَإِنْ غُمَّ عَلَيْكُمْ فَأَكْمِلُوا الْعِدَّةَ ثَلَاثِينَ»

ترجمه: محمد بن عبدالله بن یزید به ما خبرداده گفت: سفیان از عمرو بن دینار از محمد بن حنین از ابن عباس حدیث نقل نموده که او گفت: من به آن کس تعجب می‌کنم که از ماه پیشی می‌کند، در حالی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: «هنگامی‌که مهتاب را دیدید روزه بگیرید و هنگامی‌که دیدید افطارنمایید و اگر در ابر پوشیده ماند، شمارش سی را تکمیل نمایید.» واضح است که این روایت حدیث به سند دیگری از صحابی دیگری نقل شده که او ابن عباس است نه عبدالله بن عمر، و به حدیث نسائی، برای حدیثی‌که در فوق از شافعی روایت شد و نیز برای حدیث بخاری و مسلم، "شاهد" گفته می‌شود؛ طوری‌که به تمامی احادیث شافعی، بخاری و مسلم که درفوق گذشتند، برای حدیث نسائی "شواهد" گفته می‌شود. اگر در حدیث "شاهد" اختلاف در لفظ و مشابهت در معنی وجود داشته باشد، به آن کلمه "شاهدبالمعنی" اطلاق می‌گردد؛ مثال حدیث بخاری در صحیح خود: آدم از شعبه و او از محمد بن زیاد حدیثی نقل نمود که وی می‌گوید: از ابوهریره رضی الله عنه  شنیدم که می‌گوید: رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: و یا می‌گوید:ابوالقاسم صلی الله علیه وسلم فرمودند: «صُومُوا لِرُؤْيَتِهِ وَأَفْطِرُوا لِرُؤْيَتِهِ، فَإِنْ غُبِّيَ عَلَيْكُمْ فَأَكْمِلُوا عِدَّةَ شَعْبَانَ ثَلاَثِينَ»

ترجمه: بادیدن مهتاب روزه بگیرید و بادیدنش افطار نمایید، اگر برشما پوشیده ماند، درآن‌صورت شعبان را سی پوره کنید.

متن این حدیث با حدیث شافعی در معنی مشابه است، نه درلفظ؛ چون این‌جا ماه شعبان آمده.

اینک به پاسخ سوال می‌پردازیم: احادیثی‌که فسق راوی یا متهم بودنش به کذب و امثال آن موجب ضعف آن می‌گردد، با احادیث دیگری قوی نمی‌گردد؛ بلکه قابل رد بوده و به آن عمل نمی‌شود. در کتاب [شخصیه اسلامی جزء اول] چنین آمده است: «...و از جمله خطاها یکی هم این سخن است که "حدیث ضعیف زمانی از طرق متعدد ضعیفه روایت شود، به درجه حسن یا صحیح ارتقا نماید." بنابراین هنگامی‌که ضعف حدیث از اثر ضعف راوی یا متهم بودنش به کذب بالفعل باشد، باز از همین نوع از طریق دیگری روایت شود، ضعف بر ضعف علاوه می‌گردد...» پایان.

ابن صلاح در مقدمه می‌گوید: «هر ضعفی در حدیث با محض ثبوتش از وجوه مختلف زائل نمی‌گردد، بلکه تفاوت دارد: از آن جمله است، ضعفی‌که به علت ضعف بسیار و مقاومت نشان دادن راوی و عدم تلاش وی در راستای جبران این ضعف رخ می‌دهد؛ مانند ضعف ناشی از متهم بودن راوی به کذب یا شاذ بودن حدیث.» پایان.

در احادیث روایاتی وجود دارد که در آن یک راوی یا بیشتر یافت می‌شود که دچار سوء حافظه  یا مستورالحال است و یا امثال آن، ولی به فسق و کذب متهم نمی‌باشد... یعنی منشأ سبب ضعف، سوء حافظه و امثال آن است؛ نه صدق و کذب. چنین روایات احادیث اگر زمانی به تنهایی‌اش گرفته شود، آن وقت ما به ضعف‌اش حکم می‌کنیم که البته بخاطر بعض رجال سند است؛ اما در صورت تتبع روایات واضح می‌گردد که این روایات از خود متابعات و شواهد معتبری دارد؛ یعنی صلاحیت تقویه روایت مربوط را دارد که سوء حافظه را جبران و متن حدیث را از شاذ یا منکر بودن خارج کند. بااین حال ما به ضعف حدیث قضاوت نمی‌کنیم، بل حدیث "حسن" می‌باشد؛ چون از طریق دیگری روایت شده که خللی را که ممکن سبب ضعف حدیث تمام می‌شد، تلافی و تدارک می‌کند... در کتاب شخصیۀ اسلامی جزء اول قرار ذیل آمده: «حسن: عبارت از حدیثی است که مخرجش معروف و رجالش مشهور باشد. مدار اکثر حدیث بر همین است و همین را اکثر علما قبول دارند و فقها از آن استدلال می‌کنند. یعنی در اسنادش کسی متهم به کذب نباشد و حدیث شاذ هم نباشد. آن دونوع است:

اول: حدیثی‌که رجال إسنادش به نوعی مستور و اهلیتش غیرثابت باشد، مشروط بر این‌که مغفل، کثیرالخطا و متهم به کذب نباشد و شبیه متن حدیث از طریق دیگری روایت شده باشد. پس با این مزیت از شاذ یا منکر بودن خارج می‌گردد. پایان.

در مقدمه ابن صلاح قرارآتی آمده است:«... پس به من روشن و آشکار گردید که حدیث حسن دو قسم است:

یکم: حدیثی‌که درلست رجال إسنادش راوی مستور و مجهول الاهلیت موجود بوده، مشروط به این‌که مغفل و کثیرالخطا در روایت خود نباشد و نه متهم به کذب درحدیث باشد. یعنی از وی نه تعمد کذب در حدیث ظاهر گر و نه سبب دیگری‌که باعث فسق‌اش تمام می‌شود و ضمناً متن حدیث معروف بوده و مثل و یا شبیه آن از یک طریق یا بیشتر روایت شده باشد تا توسط کسی‌که به روایت بالمثل یا باحدیث دارای شاهد واحد از راوی وی متابعت نموده قوی‌تر شود که آن عبارت از ورود حدیث دیگری مانند آن می‌باشد؛ به این ترتیب از شاذ و منکر بودن خارج می‌گردد. کلام ترمذی به این قسم منطبق می‌شود...»  پایان.

هم‌چنان گفته: «ضعف هرضعیف با محض ثبوتش از وجوه مختلف زایل نمی‌گردد؛ بلکه تفاوت دارد: ضعیفی هست که ثبوت‌اش از طریق دیگری موجب ازاله ضعفش می‌گردد که ناشی از ضعف حفظ راوی باشد، با وصف این‌که از اهل صدق و دیانت است. پس هنگامی دیدیم که روایت آن از طرق دیگری نیز ثبوت دارد، می‌دانیم که وی بدون خللی در ضبط خود درست حفظش نموده است.» پایان.

بنابر این، به مجرد وجود راویی مستوری یا دارای حافظه ضعیفی در سند به اصدار حکم به ضعف، عجله‌ای در کار نیست؛ بل به منظور معرفت متابعات و شواهد، روایات دیگری نیز تحقیق کرده می‌شود؛ علاوه ازین‌که بخاطر تقویت احادیث توسط متابعات و شواهد، بازدید لازمی است. این از مسایل دقیقی است که نیاز به علم و احاطه به علوم حدیث و دقایق الروایات و جرح و تعدیل دارد. پس هر متابعه یا شاهدی برای تقویت حدیث کافی نبوده، بل توفر شروط در آن لازمی است تا این‌که برای جبران خلل و حکم نمودن به قبولیت حدیث، معتبر و مناسب شناخته شود.

امید وارم که موضوع به اذن الله واضح شده باشد.

برادرتان عطاء بن خلیل أبو الرشته

مترجم: محمد مسلم

ادامه مطلب...

داشتن سلاح‌هسته‌ای ثابت می‌سازد که امت اسلامی ظرفیت خود‌کفائی، استقلالیت و توانمندی تأسیس خلافت با شکوه و قوی را داراست Featured

  • نشر شده در پاکستان

مسلمانان سراسر جهان وفات عبدالقدیر خان، مووسس برنامه هسته‌ای نظامی پاکستان را به تاریخ 10 اکتوبر 2021 از عمق قلب تسلیت گفته و برای این حادثه اندوهگین و غم‌ناک اند. الله سبحانه و‌تعالی فرموده است:

﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾ ]بقره:156[

ترجمه: ما از آنِ الله ایم و یقیناً به سوی او باز می‌گردیم.

از الله سبحانه و‌تعالی استدعا داریم تا برای عبدالقدیر خان اجر غیر ممنون، عفو و مقام عالی در جنت نصیب گرداند. در واقع ذکاوت و دانش عبدالقدیر خان و تیم مخصوص دانشمندان و انجینیران وی توانستند که در چند سال محدود ظرفیت سلاح هستوی را با راه‌اندازی آزمایش ذوب مواد آن پیدا نمایند. آن‌ها به طور یقین ثابت ساختند که فرزندان شجاع امت اسلامی کاملاً ظرفیت و توانائی داشتن تکنالوژی‌نظامی معاصر را برای حمایت و حفاظت دولت با انگیزۀ عالی به خاطر کسب رضایت الله سبحانه و‌تعالی دارند.

با موجودیت امکانات محدود و موانع بسیار، ما بمب‌های هستوی، MIRVs، موشک‌های بحری، طیاره‌/هواپیماهای بدون سرنشین، زیر‌دریایی و کشتی‌های جنگی را رشد داده ایم. اما تأسف‌بار این است که امریکا با استثمار این ظرفیت و توانمندی ما برای مدت 20 سال به اشغال افغانستان پرداخت. بر علاوه؛ با وجود چنین ظرفیت و توانمندی، حکام مسلمانان عین خیانت را در سوریه، عراق، میانمار (برما)، ترکستان‌شرقی، شام، سرزمین مقدس فلسطین و کشمیر تکرار کردند. این را بدانید که تنها دولت خلافت می‌تواند ارتش و تکنالوژی نظامی پاکستان، ترکیه، ایران، عربستان سعودی، مصر، الجیریا و اندونیزیا را چنان متحد و مستحکم سازد که به قدرت‌مند‌ترین ارتش روی زمین مبدل شوند. هم‌چنان تحت رهبری دولت خلافت می‌توانیم شجاعت و قدرت نظامی را به شمول تکنالوژی توپ، هوش مصنوعی، میکاترونکس و محاسبه کوانتوم بیش‌تر تقویه و انکشاف دهیم و تسلط قدرت‌های غربی را با نظم جهانی فاسد آن ریشه‌کن سازیم.

نظم جهانی فعلی؛ همان نظمی‌ست که برای بقا و استحکامیت سیادت غربی ایجاد شده و ما هرگز نمی‌توانیم با پیروی از قوانین بین‌المللی غرب و سازمان‌های استعماری، پیشرفت داشته باشیم. برنامۀ هستوی پاکستان مثال واضح برای بی‌نیازی از مطابعت و پیروی از نظام جهانی فعلی را نشان می‌دهد، در حالی‌که واشنگتن به طور مداوم از پاکستان می‌خواهد تا موشک‌های دوربُرد بالستیک‌اش را از بین ببرد. متشابهاً؛ با اتکا و تابع بودن به صندون بین‌المللی پول "IMF" و قبول کردن دالر به حیث پشتوانه پول در تجارت بین‌المللی هرگز نمی‌توانیم اقتصاد خود را مستقل ساخته و خود‌کفا گردیم، حتی بدست آوردن استقلال که مطابق به قانون حق ما‌ست بدون اجازه جامعه بین‌الملل غیر‌قابل تصور به نظر می‌رسد. طوری‌که این حالت در قضیه برادران ما در حرکت طالبان واضحاً دیده می‌شود که از طریق توافق دوحه بالای آن‌ها فشار می‌آورند تا از تطبیق شریعت خودداری کنند.

اثرات مقاومت محدود در برابر نظم جهانی ظالم به شمول برنامۀ هستوی پاکستان، ظرفیت و سرمایۀ با ارزش برای امت فعلی و به زودی برای دولت خلافت خواهد بود. پس وقتی‌که بعد از تأسیس دوبارۀ خلافت؛ نظام حکومت‌داری، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و نظامی غرب از بین برود، چی اتفاق خواهد افتاد؟ دولت خلافت؛ پاکستان، افغانستان، آسیای‌میانه و دیگر سرزمین‌‌های اسلامی را متحد ساخته به یک دولت قدرتمند مبدل خواهد ساخت که قدرت اورآسیا به لرزه افتاده و به شکست دوام‌دار امریکا تمام خواهد شد. در ضمن این دولت قدرت‌مند به اشغال سرزمین‌های اسلامی به شمول کشمیر و فلسطین نقطه پایان خواهد گذاشت. پس؛ ای ارتش مسلح پاکستان! آیا به خاطر رضایت الله سبحانه و‌تعالی نمی‌خواهید این افتخار بزرگ را نصیب شوید؛ در حالی‌که زنده‌گی شما در دستان او سبحانه و‌تعالی‌ست؟ بیائید با نصرت دادن حزب‌التحریر برای تأسیس خلافت راشده بر منهج پیامبر صلی الله علیه و‌سلم حاکمیت، عزت و قدرت دوبارۀ دین خود "اسلام" را برگردانید. الله سبحانه و‌تعالی فرموده است:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ﴾ ]محمد:7[

ترجمه: ای مؤمنان! اگر الله را یاری کنید الله هم شما را یاری می‌کند و گام‌های تان را محکم و استوار می‌سازد.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر-ولایه پاکستان

مترجم: عبدالله صالحی

ادامه مطلب...

دوائر وجهازها در دولت اسلامی

  • نشر شده در فقهی

پرسش

السلام علیکم و رحمت الله وبرکاته!

ما تبنی کرده‌ایم که" اردو، امنیت داخلی، صنعت و روابط بین الدول" جهازهای مستقل بوده و از دوائر محسوب نمی‌شوند؛ پس به کدام اساس، واژۀ "دائره" را بکار ببریم و ازکاربرد واژۀ "جهاز" خودداری نماییم؟ الله به شما برکت دهد.

پاسخ

وعلیکم السلام و رحمت الله وبرکاته!

بلی هرکدام جهاز مستقل است، ولی هریک آن جهاز اداری نیز محسوب می‌شود و می‌توان واژۀ اداره را به آن اطلاق کرد؛ لیکن به  ادارۀ "مصالح مردم" تابع نیست؛ بل جهاز مستقل است.

به باب بیت المال صفحه 135مراجعه کنید سخنان ما قرار ذیل است: «طوری‌که درگذشته تبنی نمودیم که والی ولایت خاصه داشته و بالای لشکر، قضاء و مال ولایت ندارد. بنابراین تمامی لشکر یک دائرۀ مرکزی دارد که عبارت از امیر جهاد است و تمامی بخش‌های قضاء یک دائرۀ مرکزی دارد که عبارت از قضاء است و تمامی بخش‌های مال یک مرکز دارد که بیت المال است. بنابرین بیت المال یک جهاز مستقل از سائرجهازهای دولت است که مانند سائر جهازها از خلیفه اطاعت می‌کند.»

طوری‌که می‌بینی اگر جهاز از بخش دائره بود، واژۀ "دائره" به آن اطلاق می‌گردد؛ لیکن آن یک دائرۀ مرکزی یعنی تابع جهاز اداری"مصالح مردم" نمی‌باشد. از همین‌جاست که ما گفتیم" تمامی لشکریک دائرۀ مرکزی دارد که امیر جهاد است. تمامی قضاء یک دائره دارد که قضاء است و تمامی اموال یک دائرۀ مرکزی دارد که بیت المال ست.

به این ترتیب هر جهازی‌که فعالیت‌اش ناشی از اداره است، به او واژۀ دائرۀ اطلاق می‌گردد. هرگاهی بیم آن برود که خلط پیدا می‌شود و گمان شود که آن تابع جهازاداری است، یعنی یکی ازدائره‌های آن است، پس گنجایش این را دارد که کلمه مرکزی علاوه شود، و اگر بیم التباس نباشد، واژۀ دائره کافی است، و واضح است که لشکر، امنیت داخلی، صنعت و امورخارجه با جهاز اداری یعنی مصالح مردم خلط نمی‌شود. بنابرین به هریکی ازین جهازها واژۀ دائره اطلاق می‌گردد.

برادرتان عطاء بن خلیل ابوالرشته

مترجم: محمدمسلم ثاقب

ادامه مطلب...

بعدا از اظهارات ویندی شرمن معاون سکرتریت دولت امریکا؛ تنها بی‌مغز‌ها پیمان خود با واشنگتن را نگه ‌می‌دارند

  • نشر شده در پاکستان

در مصاحبۀ شبکه نشراتی جمشید ان گادرِج به تاریخ 7 اکتوبر 2021، ویندی آر شرمن معاون سکرتریت دولت امریکا مغرورانه گفت: «ما خود را در جایگاهی نمی‌بینیم که برای ایجاد روابط وسیع با پاکستان باشیم، اما همۀ ما نیاز داریم تا بفهمیم که در افغانستان چی جریان دارد. تمام ما باید از توانمندی و امنیت هرکدام ما به شمول هند مطمئین گردیم.» با وجود چنین اظهارات تحقیر‌آمیز، رهبری نظامی و سیاسی پاکستان با علاقمندی دستورات جدید را دریافت و سریعاً شروع به تطبیق آن کردند. به تاریخ 9 اکتوبر 2021 فقط یک روز بعد از پایان دیدار ویندی شرمن، عمران خان نخست وزیر پاکستان دستور ایجاد بخش ویژه را داد تا مطابق رهنمود امریکا امور افغان‌ها را خوش‌بینانه بسازد. این اطاعت غلام‌گونه تحت هماهنگی نماینده‌های حکومت بالای موضوع "کمک‌های بشردوستانه" اجرا گردید. در حقیقت حکام بی‌مغز پاکستان نه به فکر احترام و عزت خود اند و نه به فکر منافع پاکستان!

این اولین بار نیست که امریکا، پاکستان را تهدید، سرزنش و تحقیر ‌می‌کند، برعلاوه، پاکستان را از حالت هم‌پیمان بودن نیز پائین ‌می‌آورد. در واقع امریکا این کار را بیشتر از 20 سال می‌شود که انجام داده است. با وجود ظلم وحشیانه حکام پاکستان، حزب‌التحریر-ولایه پاکستان مردم قدرتمند پاکستان را از عواقب نا‌گوار پیمان با امریکا در اعلامیه مطبوعاتی به تاریخ 2 اکتوبر 2021 هشدار داده بود این که " نشست چهار جانبه 24 سپتمبر این حقیقت را آشکار ‌می‌سازد که امریکا، هند را همتای استراتیژیک علیه چین ساخته و پاکستان را مانند کاغذ استفاده شده دور ‌می‌اندازد. امریکا بعد از استثمار استراتیژیک، اقتصادی و فرهنگی پاکستان برای رسیدن به منافع خود، حالا از تهدید تحریم استفاده ‌می‌کند تا این که پاکستان راه را برای ظهور هند به حیث قدرت منطقوی هموار سازد.

ای اهل قدرت پاکستان! همین حالا امریکا را رها کنید، به همان آسانی که پاکستان را رها کرد. بدون شک که حکام پاکستان بی‌خرد و بی‌تجربه نیستند. پس آیا وقت آن نرسیده تا به خیانت علیه پاکستان، امت اسلامی و اسلام نقطه پایان گذاشت؟

ای اهل قدرت و نصرت! برای هفت دهه، حکام پاکستان منافع امریکا را تعقیب کرد، به امید این‌که پاکستان از طریق سخاوت و انعام امریکا مصؤن و شگوفا گردد. گرچه، قبلاً امریکا تا حدِ پاکستان را اجازه داد تا قوی گردد، اما این اجازه به دلیلی بود که هند تحت تاثیر امریکا قرار نداشت، بلکه از انگلیس متأثر بود و با این کار بالای نخبه‌گان هند فشار آورد تا لندن را به خاطر واشنگتن ترک گویند. گرچه تمام این موارد بعد از ایجاد روابط حسنه با وجپایی-کلینتون در سال 2000 تغییر کرد، هنگامی‌که BJP روابط مستحکم را با امریکا ایجاد و امریکا فوراً پاکستان را مانند کاغذ استفاده شده دور انداخت.

پس؛ بعد از دو دهه چگونه یک شخص دارای بصارت و بصیرت توقع دارد که واشنگتن حالا ناگهان پاکستان را از سطل زباله تاریخ امریکا دوباره کشیده است؟ بدون شک، اعتماد بالای قدرت‌های خارجی پاکستان را حتی به قیمت امنیت و سعادت خودش غلام منافع غرب ساخته است. با تغییر اعتماد از واشنگتن به سوی مسکو یا بیجنگ تنها بادار تغییر ‌می‌کند و یا بردۀ باداران جدید ‌می‌گردد. پاکستان تنها در صورتی ‌می‌تواند مصؤن و سعادت‌مند گردد که به اعتماد بالای قدرت‌های خارجی خاتمه بخشد، بالای الله سبحانه و‌تعالی توکل کرده و از منابع وسیع که الله سبحانه و‌تعالی برایش اعطا کرده مستفید گردد، همان‌طور که پیامبر صلی الله علیه و‌سلم در میدان عمل نشان داده است. با تأسیس خلافت؛ پاکستان، افغانستان و آسیای مرکزی را متحد ساخته و به دولت قدرتمند واحد مبدل سازید که با این کار اورآسیا به حالت تاریخی اصلی خود که برای قرن‌ها وجود داشت بر می‌گردد که در نتیجه اسلام غالب گردیده و قدرت‌های کفری شکست خواهد خورد. ای ارتش مسلح پاکستان! به پیاده بودن در میدان شطرنج اورآسیا خاتمه دهید. حکام بی‌مغزی فعلی را با نصرت دادن حزب‌التحریر برای تأسیس خلافت راشده بر منهج پیامبر صلی الله علیه و‌سلم ریشه کن سازید تا این که امت اسلامی یک بار دیگر بشریت را با نور اسلام هدایت نمایند. الله سبحانه و‌تعالی فرموده است:

﴿أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَوْهُ إِن كُنتُم مُّؤُمِنِينَ﴾ ]توبه:13[

ترجمه: آیا از آنان ‌می‌ترسید؟ در صورتی‌که اگر مؤمن هستید، الله سزاوارتر است که از او بترسید.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر-ولایه پاکستان

مترجم: عبدالله صالحی

ادامه مطلب...

بدیل چیست؟!

  • نشر شده در سیاسی

سوالی‌که زیاد می‌شنویم؛ زمانی‌که سخن از کدام مشکل یا قضیه‌ای در سرزمین‌های اسلامی مطرح می‎‌شود، سوال کننده با تمام تلاش در عوض راه‌حل‌ها و معالجاتی‌که گرفته شده از اسلام است، از شما بدیل می‌خواهد(زیرا احکام اسلام تعطیل می‌باشد).

نخست باید یادآور شد که ما به لطف الله سبحانه وتعالی مسلمان هستیم و الله سبحانه وتعالی ما را برگزیده تا فقط برای او بنده باشیم و وقتی‌که ما بندۀ او هستیم پس او تعالی تنها کسی است که برای هر قضیه و مشکل ما راه‌حل و علاج بیان می‌دارد و راه حل را از شریعت و دین او می‌گیریم.

﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالاً مُّبِيناً [احزاب: 36]

ترجمه: هيچ مرد و زن مؤمني، در كاری‌كه الله و پيامبرش داوري كرده باشند (و آن را مقرّر نموده باشند) اختياري از خود در آن ندارند (و اراده ايشان بايد تابع اراده الله و رسول باشد). هركس هم از دستور الله و پيامبرش سرپيچی كند، گرفتار ‌گمراهی كاملاً آشكاری می‌گردد.‏

به همین دلیل برای ما اجازۀ انتخاب میان راه‌حل‌های شرعی و راه‌حل‌های عقلی وجود ندارد و جواز ندارد تا از این سخن توسط گذاشتن و گرفتن راه‌حل‌های تجاوز کنیم که با شریعت و فکر ما مخالف است. در اینجا لازم به ذکر است که الله سبحانه و تعالی زندگی در سایۀ دولتی‌که به شریعت او سبحانه و تعالی حکم نماید، بر ما فرض گردانیده و زندگی زیر سایۀ احکام و نظام‌های کفر را بر ما حرام نموده است و او تعالی احکام و معالجات را مربوط و متعلق به وجود دولت اسلامی قرار داده است. چنانکه الله سبحانه و تعالی بر ما فرض گردانیده که هرگاه دولت اسلامی از واقعیت زندگی (مثل حالت امروز ما) نابود گردید، بار دیگری آن دولت را تأسیس نمائیم و اجازۀ قبول نظام‌ها، احکام و سیستم‌های کفر را در زندگی خود ندهیم.

بعد از این‌که دولت اسلامی نابود شد، طبیعی بود که دولت‌ها و نظام‌های بر ما حاکم گردد که مطابق به هوای نفس قانون‌گذاری کنند و قوانین و نظام‌های مخالف اسلام را تطبیق نمایند. به همین قسم ‎حل‌ مشکلات و قضایا با همان چیزی صورت می‌گیرد که معارض و مخالف با اسلام و احکام آن باشد. زمانی‌که در سرزمین‌های اسلامی تمام دولت‌های موجود امروز آن عبارت از دولت‌های مزدور غرب و وابسته به سیاست‌های آن است. به همین قسم تمام راه‌حل‌های سیاسی و اقتصادی و غیر آن بر آمده از همان غربی است که سینۀ اهل آن با عداوت و کینۀ اسلام و اهل اسلام پر می‌باشد و زمانی‌که تمام قضایا و راه‌حل‌ها مربوط به موجودیت دولت اسلامی است و دولت اسلامی نیز وجود ندارد و آنچه مسلط و حاکم است، استعمار و همکاران آن می‌باشد؛ در این صورت تمام قضایا و مشکلات ما گاهی بدون راه‌حل و گاهی با راه‌حل‌های مواجه است که آن را غرب وضع و تحمیل نموده و با شریعت و دین ما مخالف است و در عین حال به خدمت سیاست و نقشه‌های غرب جنایت پیشۀ ظالم قرار دارد.

بعد از آن‌که دولت‌های استعماری در نابودسازی و پارچه پارچه ساختن دولت اسلامی پیروز شد، شروع به ترسیم نقشۀ زندگی مسلمانان در تمام بخش‌ها کرد و پس از آن که سرزمین‌های شان را تجزیه و تقسیم نمود؛ سرزمین مبارک فلسطین را به یهود سپرد تا در خاک آن دولتی برای خود تأسیس نماید. سپس برای حکام و مؤسسات خط‌سیر تعامل با این دولت اشغال‌گر را ترسیم نمود که اقدام اخیر آن تنازل‌شان از سرزمین فلسطین برای یهود و اعتراف به قانونی بودن رژیم پست آن بود. دولت‌های استعماری تلاش کردند تا قضیۀ فلسطین را به عنوان یک قضیۀ مخصوص به اهل آن گردانند و تلاش نمودند تا ارتباط آن را با امت اسلامی جدا سازند، سپس مبارزۀ آن را با اشغال‌گران از مبارزۀ نظامی به یک تقابل صلح‌آمیز انتقال دادند و آن را در گودال سازمان‌های ظالم بین‌المللی خود پرتاب کردند تا پیرامون آن رأی‌زنی نمایند و از آن تنازل کنند! بعد از این سناریو، دیدگاه‌شان را در محور و مورد قبول بعضی مردم قرار دادند و آنچه ترسیم نموده بودند، دولت‌های استعمار بر اساس آن گام برداشتند. در مورد قضیۀ فلسطین یک حرام است و مشغول شدن به آن منکر می‌باشد.

برعکس زمانی‌که مفکورۀ حرمت اعتراف به اشغال حتی به اندازۀ یک وجب از این سرزمین مبارک و حرمت سیر طبق نقشه‌های غرب کافر و گرفتن تصمیم‌های دولت استعماری مطرح می‌شود، متأسفانه کسانی را از فرزندان امت می‌بینی با تعجب، شگفت زده و با اعتراض می‌پرسند که بدیل چیست؟ از جمله مواردی که دولت‌های استعماری نسبت به قضیۀ فلسطین ترسیم نمودند، ایجاد نظام و مجلس قانون‌گذاری می‌باشد تا نظام و پارلمان به عنوان یک قضیه نزد اهل فلسطین قرار گیرد و مشارکت در این نظام و پارلمان آن حرام و منکر است، کسانی وجود دارد که باز از میان ما بیرون می‌شود که و با اعتراض می‌پرسد که بدیل چیست؟

از جملۀ نقشه‌های کفار در سرزمین‌های ما ایجاد بانک‌های سودی است تا جایی‌که غبار سود تمام مسلمانان را در بر گرفته است و زمانی‌که از حرمت و گناه سود صحبت شود، متأسفانه کسانی از میان ما بیرون می‌شود و با اعتراض می‌پرسد که بدیل چیست؟

قطعاً که اسلام به عنوان یک دین شامل برای تمام جوانب زندگی بوده و تمام معالجات و راه‌حل‌ها برای همه مشکلات و قضایای زندگی و پدیده‌های نوپیدا در آن وجود دارد. پس لازم است که تمام راه‌حل‌ها و معالجات از آن چیزی باشد که در آن آمده است و هرگاه این راه‌حل‌ها از زندگی ما غایب شد دوباره بازگرداندن آن بر ما لازم است و تجاوز به معالجات و راه‌حل‌های که مخالف با شریعت الله سبحانه و تعالی باشد، به دلیل نبود بدیل جواز ندارد؛ چنانکه بعضی از دعوت‌گران،پیروان و روندگان به سوی واقع‌گرایی خودشان را تبرئه می‌کنند. بنابراین یک گناه بزرگ است که مسلمانی راه‌حل‌های غیر اسلامی را به دلیل عدم موجودیت بدیل فوری بپذیرد.

سوال تعجب‌آوری‌که ذهن را مشغول می‌کند، این‌که چگونه مسلمانی به وحدانیت الله سبحانه وتعالی و حقانیت اسلام شهادت دهد، اما خواهان بدیلی برای حرام و منکر باشد؛ در حالی‌که الله سبحانه وتعالی بهترین، بزرگترین و والاترین قانون و احکام را نازل نموده است؟ و آن احکام و قوانین عبارت از اصل بوده و غیر آن باطل می‌باشد.

طرح سوال "بدیل چیست؟" یک امر ناپسند و مردود است که مناسب نیست از زبان مسلمان بیرون شود و حق همان پایبندی به راه‌حل‌ها و معالجاتی است که اسلام آورده و  تلاش برای بازگشت همان دولت خلافتی‌که راه‌حل و معالج عملی و فعال برای تمام قضایا و مشکلات امت اسلامی و کافه بشریت است، همان خلافتی‌که زندگی و نور است و تمام قضایای امت را جمع می‌کند. بنابراین از ما می‌طلبد تا نفیس‌ترین و باارزش‌ترین‌ها را در مسیر بازگشت آن خلافت راشده بر منهج نبوت تقدیم کنیم.

نویسنده: استاد عطیة الجبارین – سرزمین مبارک (فلسطین)

مترجم: احمد صادق امین

ادامه مطلب...

ناکامی تلاش‌های غرب در مهارسازی بیداری اسلامی

  • نشر شده در سیاسی

(قسمت اول)

بزرگترین مشغلۀ غرب در این روزها، ایجاد نقشه‌ها و اسالیبی، برای مهارساختن بیداری اسلامی و رسیدن آن به ساحل نجات است. همان‌گونه که در اوایل قرن 19 و 20 تمام مشغلۀ غرب این بود تا از طریق دولت‌های شرور آن زمان به سرکردگی دولت‌های اروپایی و روسیه و از طریق سازمان‌ها و تشکیلات هیئت بین‌المللی، به سرکردگی سازمان ملل متحد و قبل از آن سازمان ملل متفق، دولت خلافت را سرنگون، میراث سیاسی آن را تقسیم و از بازگشت دوبارۀ آن در میدان واقعی زندگی، جلوگیری نماید.

غرب راه‌های زیاد و اسالیب متعددی دنبال نمود تا پیش روی بیداری امت و هدف والای آن موانعی قرار دهد؛ هدفی‌که عبارت از رسیدن به قدرت و بازگشت آفتاب درخشان ایدیولوژی، خلع قدرت شدۀ اسلام، از طریق بازگشت حکم به ما انزل الله است. اما پیشروی بیداری و اوج شتابان احساسات امت به سمت دین آن، موجب شده است که امت به نیرنگ‌های کفار و سیاست‌های گمراه کنندۀ آنان، علی رغم بی‌رحمانه بودن، سخت و زیاد بودن آن‌ها، تسلیم نشود؛ موانعی‌ چون قتل، تهدید، زندان، شکنجه و انواع فشارها و اسالیب دیگر استعمار و حکام گمراه و گمراه کنندۀ آن که گمان می‌داشتند باعث توقف امت می‌شود.

استعمار در مهار بیداری اسلامی به سمت آزادی و رهایی از برده‌گی، شکست‌های بسیار سریع وننگ‌آوری خورده است، قبلاً در روزهای اشغال نظامی سرزمین‌های اسلامی، در رام‌سازی آنان، همان‌طور در گمراه‌سازی افکار عمومی بوسیلۀ جریان‌های قومی، ملیتی و نام‌های دیگری مانند آن، تا هنوز ناکام بوده است. اما کفار به سرکردگی امریکا و اروپا در ابتکار اسالیب و راه‌های مهار بیداری اسلامی و پیشروی مسلمانان به سمت هدف والای شان، هنوز مأیوس نشده اند، هم‌چنان در تلاش اند تا مسلمانان را از مسیرشان منحرف ساخته، آنان را در مسیری قرار دهند که به هدف اصلی‌شان منتهی نشود.

در نهایت کفار در چگونه‌گی نیرنگ‌ها و دسیسه چینی‌های خود به این دو نتیجه رسیده اند: اول: به قدرت رساندن برخی از گروهای اسلامی، بگونه‌ای که از لحاظ فکری و سیاسی آنان را تحت نفوذ و سیطرۀ خود داشته باشند. دوم: سهیم‌سازی گروهای اسلامی مشخصی در دولت‌های مزدورشان، در ضمن عناوین، معیارها و شرایط مشخصی.

حال پرسش این است که آیا غرب در به انحراف کشاندن مسیر امت، به این دو اسلوب، در واقع و بگونۀ مؤثر آن موفق شده است؟ یا این‌که شکست جدیدی به فهرست شکست‌های آن افزوده شده است؟ واقعیت این است که غرب در اختیار این دو اسلوب نیرنگ بسیار بزرگ و حساب شده‌ای را روی‌دست گرفته است، برخی از فرزندان مسلمانان را فریب داده، آنان را گمراه و مسیرشان را اندکی به انحراف کشانده است، اما در فریب امت به شکل عموم موفق نشده است، چون امت نسبت به نیرنگ‌های کفار به بیداری بیشتری دست یافته و باورکامل دارد که مشارکت در حکومت‌داری با مزدوران غرب و رسیدن به قدرت به صورت مستقیم، اما در چوکات قید و شرط‌های غربی، هیچ دردی را دوا نمی‌کند، بلکه برعکس باعث افزایش بیشتر بی‌چاره گی مردم می‌شود.

از نیرنگ اول، سال‌هاست که غرب کارگرفته و اکنون نیز در بسیاری از سرزمین‌ها، در حال عملی نمودن آن می‌باشد. برخی از گروه‌های اسلامی را در قالب معیارها، مواصفات و شروط مشخصی‌که تأمین منافع آن را در پی داشته باشد، به قدرت می‌رساند، چنان‌چه "آیات الله‌ها" را در ایران از طریق گروه‌های پیروی‌شان، علیه شاه و جریان‌های سکولار آن زمان، به قدرت رساند، همان‌طور برخی از حکام سودان و حزب رابطة الاسلامی پاکستانی را، به اردغان اجازه داد که در ترکیه صاحب قدرت شده و با وی همکاری سیاسی و اقتصادی زیادی نمود، حتی از طریق تنظیم‌های نظامی در ناتو.

تنها به گروهای سیاس اکتفا نکرد، بلکه برخی از گروهای نظامی را نیز در چوکات شروط خویش به قدرت رساند؛ کاری‌که  بعد از آزادی افغانستان از چنگال اتحاد شوروی، با برخی از گروهای نظامی این سرزمین و با تنظیم داعش در موصل نمود؛ کاری‌که اکنون نیز در تلاش است از طریق مزدورانش در قطر، امارات، ترکیه و پاکستان و از طریق هیئت‌ها و موسسات بین‌المللی چون سازمان ملل و هم‌چنان از طریق کمک و همکاری‌های مالیه و غیره، با طالبان در افغانستان انجام دهد.

این نیرنگ و مفکورۀ فریبنده غرب از امت اسلامی کوشش و تلاش، انرژی، جان و مال‌های زیادی را گرفته است، با استفاده از این نیرنگ امریکا توانست در ایران نظام بسازد که در ظاهر نافرمان و در واقع مزدورآن باشد. امریکا سال‌های زیادی خویش را در میدان‌ها و طیف‌های سیاسی متعددی درایران وارد ساخت. ما مقوله وداعی شاه را که در هواپیمای قرار داشت و بزبان حسرت آمیز می‌گفت: «امریکا مرا بسان موش از تله بیرون ساخت؛ از ایران بیرون ساختی!» خوب بیاد داریم. امریکا جنگ سختی را میان ایران و عراق به راه انداخت؛ جنگی‌که روینده و خزنده، جاندار و بی‌جان بسیاری از هردو سرزمین را به نابودی کشاند و در نهایت طیف سیاسی حاکم در عراق را نابود و این سرزمین را به مزدوران خویش سپرد، جدای از راه‌اندازی بازار گستردی اسلحه که در طول هشت سال پی در پی بسیار پُر رونق بود.

در سودان امریکا و هم‌پیمانان منطقوی آن توانستند از طریق البشیر که به برخی از گروهای اسلامی تکیه زده بود، نفوذ خویش را مستحکم سازند، همانطور که توانستند، جنوب سودان را از شمال آن به موافقه البشیر و دولت آن جداسازند، جدا از این‌که از لحاظ اقتصادی در جنگی‌که چندین سال در میان شمال و جنوب جریان داشت، سودان را کمرشکن ساختند.

امریکا توانست به نفوذ اروپا در دولت پاکستان و در طیف‌های سیاسی تأثیرگذار این سرزمین، مانند حزب مردمی پاکستان، از طریق حزب رابطه اسلامی پاکستانی و همانطور به نفوذ اروپا در هند و در حزب سازمان هند که ریشۀ عمیق در هند دارد، از طریق حزب بهاراتیا جاناتا، خاتمه دهد، همان‌طورکه از حزب رابطه الاسلامی پاکستانی و دولت آن در راه‌اندازی جنگ شرم‌آوری علیه مناطق وزیرستان و در اشغال افغانستان استفاده کرد.

در ترکیه اردوغان در خدمت سیاست امریکا قرار داشته و با هم‌پیمانان امریکا در منطقه همکاری می‌نماید، خدمتی‌که هرطیف سیاسی دیگری در ترکیه حتی سکولارها از انجام آن عاجز اند. اردوغان در رام‌سازی جریان‌های نظامی در شام خدمات بزرگی برای غرب انجام داد و امور را هم‌چنان تعقیب داشته و در تلاش حل سیاسی قضیۀ شام به برقراری نظام بشار می‌باشد؛ همان‌طور به امریکا در اشغال افغانستان نیز خدمات بزرگی انجام داده است. در سال 2009 از فرانسه رهبری ناتو را در افغانستان گرفت، و نیروهای ترکیه همراه نیروی کافر، در جنگ علیه مسلمانان این سرزمین شرکت، و حملات بسیاری را راه‌اندازی نمود و همانطور ترکیه نقش‌های شرم‌آور در لیبیا و غیره از سرزمین‌های اسلامی اجراء نمود. (ادامه دارد...)

نویسنده: استاد حمد طی-بیت المقدس

برگرفته از جریدۀ الرایه شماره 359

مترجم: علی مطمئن

ادامه مطلب...

زندگی فلاکت‌بار مهاجرین سوری Featured

سازمان عفو بین‌الملل در گزارشی‌که به‌تاریخ ۷ سپتامبر ۲۰۲۱ م تحت عنوان "شما به‌زودی خواهید مرد" منتشر کرد، به اثبات رساند؛ مهاجرین سوری که به کشورشان برگشته‌اند توسط نیروهای امنیتی و استخباراتی این کشور مورد شکنجه، عذاب، دستگیری و دستبرد قرار گرفتند. بنابراین گزارش، خشونت‌های وحشتناکی علیه ۶۶ مهاجر سوری، به‌شمول ۱۳ طفلی صورت گرفته‌است که از سال ۲۰۱۷ الی بهار امسال از چندین کشور، اکثراً لبنان، فرانسه، آلمان، ترکیه و کمپ رکبان در مرز سوریه و لبنان به سوریه بازګشته‌اند. این خشونت‌ها و شکنجه‌ها منجر به مرگ ۵ تن در زندان شد. هم‌چنان این سازمان همراه با شواهد به اثبات رساند که "۱۴ قضیۀ خشونت جنسی به‌شمول  ۷ مورد تجاوز جنسی بر ۵ زن، یک دختر نوجوان و یک دختر پنج ساله توسط نیروهای امنیتی سوریه صورت گرفته‌است."

شواهد و اطلاعات هولناک گنجانیده‌شده در این گزارش، تصویری از جنایت‌های بشار اسد و شبه نظامیانش که در میدان نبرد شعار "اسد یا ویرانی کشور" را سر می‌دهند، منعکس می‌کند. بشار اسد باعث ویرانی‌های گسترده‌ای بر زیر ساخت‌ها و منازل مسکونی شده‌است، طوری‌که حتی مساجد نیز از این جنایات محفوظ نمانده‌اند و میلیون‌ها بیجاشدۀ مهاجری که از خشونت و ظلم او فرار کردند، نیز قربانی حرص و وحشی‌گری قاچاق‌چیان انسان، و غفلت و دسیسۀ کشورهای همسایه‌ای شده‌اند که مرزهای‌شان را در مقابل آنان بسته‌اند. و حتی آن عده از مهاجرانی‌که اجازۀ ورود گرفته‌بودند نیز در کمپ‌های زندگی می‌کردند که فاقد حداقل نیازهای زندگی بود و حتی بعضی از این کمپ‌ها، به‌عنوان مثال در اردن، به‌نام کمپ‌های مرگ یاد می‌شدند. این موضوع باعث شد فکر بازگشت به جهنم ظلم و ستم شام در ذهن آنان خطور کند. همه این‌ها برعلاوۀ کارزارهای تفرقه‌انداز و نژادپرستانه‌ای بود که در اروپا نسبت به این مهاجرین نشان داده می‌شود، به‌طور مثال در دنمارک، جرمنی و بعضی کشورهای همسایه مانند ترکیه و لبنان؛ حتی تعدادی از این کشورها به حدی رسیدند که تصمیم به اخراج اجباری مهاجرین به کشورهای‌شان را گرفتند، یعنی مهاجرین را بنابر بحران‌ها و مشکلات اقتصادی که قصد به پایان رساندن آن را داشتند سرزنش می‌کردند. بناءً آنان خواستار فرستادن قربانیان نزد جلاد شدند، یعنی برگشت‌خورده‌گان به‌زودی خواهند مُرد، چنان‌چه در گزارش نیز بیان شد.

بشار اشد و شبه نظامیانش فکر می‌کنند که سوریه ملکیت خود و خانواده‌های‌شان است و هرکس در مقابل ظلم، ستم و فساد آنان صدا بلند کند – بی‌تفاوت از مرد و زن، پیر و جوان، حتی اطفال و شیرخواره‌گان – مورد جنایت و خشونت قرار خواهند گرفت. حتی زنان نیز از جرم و جنایت آن‌ها محفوظ نیستند، چه آنانی‌که در سوریه ماندند و چه آنانی‌که برگشت خوردند. در گزارش عفو بین‌الملل آمده‌است: «اما موضوع قابل‌ملاحظه، برعلاوۀ ۱۵ زن، وجود ۱۳ طفل بین سنین ۳ الی ۱۷ ساله می‌باشد،" و نیز خاطر نشان کرد که «مسئلۀ تکان‌دهنده این است که رقم فوق در خصوص اطفال و زنان نیمی از ۶۶  فردی می‌باشند که این گزارش به صحبت در مورد آنان پرداخته و وضعیت‌شان را مستندسازی کرده‌است. این بدین معناست که رژیم سوریه هیچ تمایزی قایل نمی‌شود، یعنی حتی اگر زنی به سوریه باز گردد، رژیم سوریه بر او نیز پالیسی مشابهی را به اجرا درخواهد آورد." پس مدافعین و حامیان حقوق اطفال و زنان در برابر این جرم و جنایات کجاستند؟!

مردم سوریه منتظر فردی اند که آن‌ها را از این ظلم و جنایات نجات دهد؛ کسی‌که جان خود را به الله سبحانه وتعالی بفروشد، همانند انصاری‌که جان‌شان را هنگام درآغوش گرفتن دعوت اسلام و دادن نصرت به رسول الله صلی الله علیه وسلم به او سبحانه وتعالی فروختند. آن‌ها از کسانی‌که نفس و دین‌شان را در بدل پیشنهاد دنیوی چند حاکم، حزب و دسته فروختند، و از کسانی‌که علیه‌شان دسیسه چیدند، از منافع این رژیم پاسداری کردند و علیه آنان و انقلاب‌شان نقشه کشیدند، امید هیچ‌گونه خیری را ندارند. این هشداری است برای تمام مخلصین اهل قدرت و نیرو، قبل از فرا رسیدن روزی که نه مال و نه فرزندان برای آنان سودی می‌رساند، روزی‌که پیروی‌شونده‌گان به سوی پیروی‌کننده‌گان ندا خواهند زد تا الله سبحانه وتعالی را نصرت دهند و سعادت دنیا و آخرت را کسب کنند.

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ(الأنفال: ۲۴)
ترجمه:
ای مؤمنان! (دعوت) الله (سبحانه وتعالی) و رسول الله (صلی الله علیه وسلم) را بپذیرید، چون شما را فراخواند برای آن‌که (دل‌تان) را زنده دارد. و بدانید که الله (سبحانه وتعالی) بین شخص و دل او حائل می‌شود و (بدانید) که به سوی او محشور خواهید شد.

بخش زنان دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب‌التحریر

مترجم : راشد مسلم

ادامه مطلب...

حکم شرعی در محافل خواستگاری

  • نشر شده در فقهی

پرسش

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

سوال در خصوص یک پدیده‌ای است که در نزد مردم ما رواج شده و او این‌که در برگذاری محافل خواستگاری با خواندن سورۀ فاتحه زن خواستگاری شده لباس‌های جدید را پوشانده و مثل عروس خود را مزین می‌سازد، هم‌چنان زن خواستگاری شده انگشتر پوشیده و اعمال را مانند رقص و غیره قبل از نوشتن کدام سند و عقدنامۀ انجام می‌دهد، آیا این عمل‌کرد تحت نام اشهار و یا مشهور ساختن جائز است؟ در حالی‌که در گذشته تا زمانی‌که عقد نکاح تحریر نمی‌یافت، عروس حجاب و تبرج خود را در مقابل مرد ظاهر نمی‌کرد. با روشن ساختن این جواب برای ما فایده برسانید. الله برای شما فایده برساند و خیر را برایت بیفزاید!

پاسخ

و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

برای زن جائز نیست که عورت خود را در برابر مرد اجنبی‌که می‌خواهد با آن ازدواج کند، کشف نماید؛ مگر این‌که عقد نکاح در بین‌شان تکمیل گردد؛ به دلیل این قول الله سبحانه وتعالی:

﴿وَلَا يُبْدِين زِينَتَهُن إِلا لِبُعُولَتِهِن﴾ [نور: 31]

ترجمه: و زینت شان را آشکار نسازند، جز برای شوهران شان!

و تا زمانی‌که عقد ازدواج تکمیل نشود، مرد برای زن شوهر گفته نمی‌شود. بناءً نباید زن عورت خود را در پیش رویش مکشوف بسازد و هرگاه عقد ازدواج به همان طریقۀ شرعی‌اش تکمیل شد، مرد شوهر زن گفته شده و در آن وقت است که کشف عورت آن زن برای آن مرد جائز است؛ اما قبل از تکمیل عقد ازدواج مرد شوهر آن زن گفته نشده و صحیح نیست که عورت‌اش را برایش نمایان کند. پس جواز کشف عورت از احکام مرتب بر عقد ازدواج بوده و خواندن سورۀ فاتحه و اشهار خواستگاری محل عقد ازدواج را حلال نساخته و احکام مرتب بر عقد ازدواج بر آن مرتب نمی‌گردد. لذا آنچه در سوال آمده که زن خواستگاری شده عورت خود را برای خواستگارش برهنه ساخته و خود را مزین می‌سازد و در پیش روی آن مرد بعد از خواندن سورۀ فاتحه و خواستگاری می‌رقصد، قبل از این‌که عقد در بین شان تحریر گردد، کشف عورت، زینت کردن و رقصید زن خواستگاری شده با مرد خواستگار حرام است. در کتاب نظام اجتماعی بعضی از امور مربوط به ازدواج و عقد ازدواج را بیان کردیم که بعضی از امور مربوط به این موضوع را در ذیل بیان می‌کنیم:

«وقتی توافق بین مرد و زن بر ازدواج تمام شد، باید عقد ازدواج را در بین‌شان منعقد بسازند. بناءً ازدواج بدون عقد شرعی تمام نشده و ازدواج شرعی گفته نمی‌شود، مگر با جاری شدن احکام شرعی‌که یکی از زوجین را با دیگری حلال ساخته و احکامی‌که بر ازدواج مرتب می‌گردد رعایت شود و تا زمانی‌که این عقد با این شرائط متحقق نشود، ازدواج گفته نمی‌شود... عقد ازدواج با ایجاب و قبول شرعی منعقد می‌گردد... و برای انعقاد عقد ازدواج چهار شرط لازم است:

اول- متحد بودن مجلس ایجاب و قبول...

شرط دوم: شرائط انعقاد این است که هر یکی از طرفین عقد، کلام یکدیگر را شنیده و آن را بداند...

شرط سوم: عدم مخالفت قبول با ایجاب است، خواه این مخالفت با ایجاب به صورت جزئی باشد و یا کلی.

شرط چهارم: آن‌که شریعت ازدواج یکی از طرفین عقد را با دیگری مباح کرده باشد؛ مثلاً باید زن مسلمان و یا از اهل کتاب باشد و مرد باید مسلمان باشد، پس وقتی عقد این شروط چهارگانه را تکمیل کرد، عقد ازدواج منعقد شده و وقتی یکی از این شروط را تکمیل نکرد، عقد ازدواج منعقد نشده و از اساس باطل می‌باشد. لذا وقتی عقد ازدواج منعقد شد لازم است که برای صحت ازدواج شروط صحت آن نیز تکمیل شود که این شروط سه شرط اند:

اول: این‌که زن محل عقد ازدواج باشد، مثلاً بین دو خواهر جمع نمی‌شود.

دوم: نکاح بدون ولی صحیح نشده پس زن اختیار ندارد که خود و یا غیر خود را به نکاح بدهد؛ چنانچه نمی‌تواند غیر ولی خود را برای ازدواج‌اش وکیل بسازد، اگر چنین کرد، نکاح‌اش صحیح نمی‌شود.

سوم: حضور دو شاهد مسلمان، بالغ، عاقل که کلام طرفین عقد را بشنوند و بدانند که هدف از سخن‌شان در ایجاب و قبول عقد ازدواج است، پس وقتی این شروط سه گانه را نیز تکمیل کرد، عقد ازدواج آن صحیح می‌شود و اگر یکی از این شرائط کم شد، نکاح‌اش فاسد می‌باشد؛ مگر شرط نیست که عقد ازدواج تحریری و یا این‌که در وثیقه ثبت شود؛ بلکه تنها ایجاب و قبول در بین زن و مرد به صورت شفاهی و یا کتبی که دارای همۀ شرائط آن باشد، عقد ازدواج را صحیح می‌نماید، خواه مکتوب باشد و یا غیر مکتوب...» ختم متن کتاب نظامی اجتماعی.

پس همان‌طوری‌که ازدواج در کتاب نظام اجتماعی بیان شده بدون عقد ازدواج شرعی‌ منعقد نشده و عقد ازدواج شرعی‌که با شرائط و طریقۀ ذکر شده منعقد گردد، صحیح بوده و اشهار خواستگاری نمی‌تواند در جای عقد ازدواج قرار گیرد و آثار عقد ازدواج از جمله کشف عورت زن و غیره بر آن مرتب گردد.

امیدوارم که به همین حد موضوع واضح شده باشد و الله سبحانه وتعالی از همه عالم‌تر و با حکمت‌تر است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه