سه شنبه, ۰۷ ربیع الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۹/۱۰م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

اعلامیۀ بلفور: یک قرن سیاست استعماری به بهانه‏ی"قانونیت بین‎الملل"

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

وزیر خارجه حکومت فلسطین ریاض مالکی بر تجلیل صدسالگی "اعلامیۀ بلفور" تهدید کرد که به ضد بریتانیا شکایت قانونی ارجاع خواهد کرد. "اعلامیۀ بلفور" بیانیه‎ای است که  در ۲ نومبر سال ۱۹۱۷م وزیر خارجه وقت بریتانیا(آرتر بلفور) به رهبر وقتِ یهود لیونیل روتشلد، تأسیس یک دولت ملی یهود در سرزمین فلسطین را تعهد سپرده بود، همزمان با صد سالگی این اعلامیه، دولت فلسطین از بریتانیا خواست تا از اعطاء "اعلامیۀ بلفور" عذرخواهی کند.

یک ماه قبل محمود عباس، رئیس حکومت فلسطین نیز این قضیه را در اجتماع عمومی، بیان کرده و به شنوندگان‎اش اظهار کرد: «سال گذشته در نشستی با حضورتان از بریتانیای بزرگ خواستم تا اشتباه تاریخی‏اش را که با صدور اعلامیۀ بلفور در سال ۱۹۱۷م برای یهود در سرزمین فلسطین اجازه تأسیس خانه ملی را داد، بازپس گیرد؛ ولی حکومت بریتانیا در مقابل خواست ما برای تصحیح اشتباه تاریخی‏اش لازم بود که معذرت خواسته، دولت فلسطین را به رسمیت شناسد. درین خصوص با آن‎ها طویل بحث کردم؛ ولی آن‎ها هیچ جوابی ارایه نکردند ومعذرتی نخواستند. از آن بدتر، در ماه نومبر صد سالگی اعلامیۀ بلفور را جشن گرفتند.»

به بسیار بی شرمی نخست وزیر "تریزامی" در مقابل پرسشی نماینده مجلس عوام انگلیس، پاسخ داد: «ما صدسالگی اعلامیۀ بلفور را جشن می‎گیریم.» وی علاوه ساخت: «ما به نقش خود در تأسیس دولت یهود افتخار داریم.» در حقیقت وی همان گفته‏ی ونستون چرچیل را در کمیته "بیل" درسال ۱۹۳۷م که مسئول جمع‎آوری، دیدگاه اهل فلسطین، برای تأسیس وطن ملی به یهودیان بود، گفت: «معترف نیستم که سگ(اهل فلسطین) در خطر است، در حقیقت صاحب سگ در خطر است؛ با وجودی‎که زمانه زیادی بر سکونت آن سپری شده باشد. همان‏گونه که من با این دلیل که هندوهای سرخ پوستِ امریکا را که باشندگان بومی آن سرزمین‎اند، از داخل شدن و مستعمره ‎ساختن اروپاییان منع نمی‎کنم.»

آن‎چه اکثر مردم درک ندارند: انگلیس استعمارگرِ مکار بود که با مکر شبانه روزی‎اش اولاً خلافت عثمانی را سقوط داد، سپس توسط توافق‌نامه سایکس-پیکو و سیاست "تفرقه بینداز حکومت کن" اش، همانند نقش بر ریگ، پلان تجزیه و برهم زدن وحدت امت را که ضامن بقاء آن بود، با تقسیم و ترسیم سرزمین‏های کوچک و ناتوان در دشمنی و تنازع باهم انداخت. در قبل ما امت واحدی بودیم، باهم برای خروج از ضعف و انحطاط و خیر امم بودن و رهبری بشریت از ظلمات به نور، توانائی داشتیم؛ اما بعد از تفرقه و دولت‏های کوچک این سرزمین‏ها هرکدام در پای غرب در پی حفظ هویتی شخصی خود و هر حاکم، اساس ارتباط‎اش را با قدرت انگلیس محکم ساخته و خود را در گرو فرهنگ غرب قرار داد.

برعلاوه آن‎چه گذشت، اعلامیۀ بلفور کاملاً خلاف موازنِ قانون بین‎المللی بوده و در تاریخ چنین چیزی نگذشته است که یک دولت استعماری، سرزمین مردمی را که "زیر حاکمیت وی نیستند وهیچ‎گونه حق تصرف بر آن‎ها را ندارد" به مردمی و یا قومی پراگنده  که در روی زمین جای ندارد، تسلیم و آن‎ها را از هرگوشه و کنار دنیا جمع کند. انگلیس با تکیه بر شرکاء جرمی استعماری‎اش-جامعه ملل- و با اتکاء بر قاعده "خونریزی را بین مردم مستعمره گسترش دهید" توانست حق قیمومیت فلسطین را بدست بیاورد. ازین جهت، پس از وظیفه قیمومیت فلسطین، به دروغ زیر عنوان قانون "جامعه ملل" و "تصامیم جامعه ملل" نمای قانونی را برای اعلامیۀ بلفور اعطاء کرد.

دروغ دیگری‎که انگلیس خود را برائت می‎دهد، این‎که: در آن زمان انگلیس نیازمند همکاری یهودیان روسی و امریکایی بود تا هردو کشور در مقابل خطر آلمان در جنگ جهانی اول همکاری نمایند. این دروغ محض بود و دروغ آن‎را اظهارات ناحوم سولوکوف چنین واضح می‏سازد که: «مارک سایکس خودش توافق سایکس-پیکو را طرح و بدون کدام مقدمه‎ای نشست با سران یهود را مطرح کرد.» وی در پهلوی سلوکوف و ایزمان و روتشیلد وهیربرت صوئیل را نیز علاوه ساخت که بعداً چرچیل وی را نماینده یهود و حاکم فلسطین مقرر کرد؛ بنا بر تقاضای وی در ماه فبروری ۱۹۱۷م نشستی برگزار کرده و سایکس به حضور فرانسوی‎ها و پاپ واتیکان، سپردن فلسطین به یهود را مطرح ساخت. سولوکوف درین موقف اقرار کرد که سایکس کسی است که وی را به حضور فرانسوی‎ها وپاپ واتیکان برده است تا از آن‎ها موافقه بخشش فلسطین به یهود اخذ گردد.

پس انگلیس به تنهایی‎اش مجرم اصلی قضیه است؛ پنهان‎کاری در عقب پرده "جامعه ملل" و "تصامیم بین‎الملل" به دردش نمی‎خورد؛ پس از انجام جرم بزرگ به زور اسلحه، آتش وطیارهای جنگی و موشک‏های انگلیسی دست به تأسیس سرزمین‎های مصنوعی زد؛ چنان‎چه در توصیه‏هایی‎که وزیر مستعمرات انگلیس در سال ۱۹۲۱م به "کوکس" نماینده خود در عراق نوشت، آمده است: «استفاده از هواپیمای جنگی برای رفع هرمانع ضد قدرت بریتانیا، کار مشروع می‎باشد.» در سال ۱۹۲۳م زمانی‎که رهبران بنی هاشم بن علی از پرداخت مالیات برای بریتانیا عاجز آمدند، بریتنا با حملات هواپیما جواب داده و در آن روز ۱۴۴ شهید بجا گذاشت.

این سیاستی بود که انگلیس تحمیل نمود؛ ولی تعجب ما از امثال محمودعباس و دوست وی مالکی است که چگونه از انگلیس توقع غذرخواهی دارند؟ آن‎ها در کدام جایگاهی از خیانت قراردارند و چگونه از خود راضی شده‎اند تا در حمایت یهود تلاش می‎کنند؟ تعجب از کسانی‎که یک روز می‎گفتند، اسلام راه‎حل است و اکنون بر چارچوب توافق اسلو قرار گرفته و خود را در کنار قاتلین میدان رابعه عدویه قرار داده و به بسیار بی‎شرمی عکس‎های خود را بر دیوارهای غزه آویزان می‎کنند و از بزرگ آن‎ها می‎شنویم که تصمیم دارند تا دولت فلسطین در ضفه  و غزه مطابق به "مقررات بین‎الملل" تأسیس نمایند و سپس از رهبران گروهای انقلابی شام می‎شنویم که سخن از تسلیم شدن بر "تصامیم نشست ژنیو" می‎زنند. آیا زمان آن فرار نرسیده که مسلمانان درک نمایند که اعتماد بر "قانونیت سازمان ملل" و دیگر بخش آن ساخت دشمنان اسلام است تا طوق غلامی را به گردن مسلمانان بیندازد؟

بلی، غرب، دوستان روسی و چینی آن‎ها از دشمنی با اسلام و مسلمین به تنگ آمده‎اند؛ راه نهضت مسلمین با توسل به تصامیم سازمان ملل نیست؛ بلکه راه‏نجات در دور انداختن مزدوران غربی و بیعت با امامی است که شریعتی را تطبیق کند که امت را نیرو و قوت بخشیده و ارتشی را رهبری کند که سرزمین‎ها را آزاد و رایه اسلام را در جهان گسترش داده و مطابق به گفته الله سبحانه وتعالی این امت شاهد بر امم دیگر خواهد گردید.

عثمان بخاش

رئیس دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...

روابط امریکا و روسیه در قضایای بین‎المللی

(ترجمه)

خبر

رئیس جمهور روسیه و امریکا دیدارهای کوتاهی را در حاشیه کنفرانس سازمان همکاری‎های اقتصادی که به تاریخ ۱۰ و ۱۱ نومبر ۲۰۱۷م در شهر دانانگ ویتنام برگزار شده بود، داشتند. درین دیدار دونالد ترامپ رئیس جمهور امریکا بر نقش بزرگ روسیه در مشکلات جهانی اشاره نموده و بر اهمیت روابط نیک مسکو و واشنگتن تأکید کرد. وی گفت: «توافق امریکا با روسیه در مورد مسایل سوریه می‎تواند مشکلات زیادی را برطرف کند.»

ترامپ گفت: «ما با رئیس جمهور روسیه که در نشست‎های کنفرانس سازمان همکاری‎های اقتصادی شرکت نموده بود، دیدار نموده و گفتگو‎های خوبی در مورد مسائل سوریه با وی داشتیم و مصمم بر این هستم که روسیه و چین را در مورد یافتن راه‎حل مشترک در مورد چالش‎های کوریای شمالی، سوریه و اوکراین و مسائل مربوط به تروریزم، همکاری کنیم.» وی افزود: «روسیه می‎تواند درین مسائل همکار خوبی برای امریکا باشد.»

هم‎چنان ترامپ بر ایجاد و برقراری روابط نیک بین امریکا و روسیه به منظور حل مشکلات بین‎المللی تأکید کرده گفت: «کینه‎توزان و انسان‎های نادان، از خوبی روابط نیک روسیه با امریکا می‎دانند که ما در پی حل مشکلات مربوط کوریای شمالی، سوریه و مسائل مربوط به تروریزم بوده و روسیه می‎تواند همکار خوبی برای امریکا باشد.»

تبصره

اظهارات ترامپ بعد از دیدارش با پوتین رئیس جمهور روسیه در ویتنام به وضوح ثابت می‎سازد که امریکا در پی چشم‎انداز فرصت طلبانه نقش تحمیلی روسیه در روابط بین‎المللی بوده و بنا به این اظهارات ترامپ، امریکا می‎خواهد روسیه را در قضایای بین‎المللی و مسائل مربوط به کوریای شمالی، اوکراین، سوریه و جنگ علیه اسلام در خدمت خودش قرار دهد، ترامپ کسانی را که درین روابط امریکا و روسیه مخالف‎اند، احمق خوانده، تصریح نمود که: «نقش روسیه درین روابط تنها به منظور همکاری روسیه برای حل مشکلات مربوط به امریکا است؛ اما این نقش روسیه به عنوان یک دولت رقیب نمی‎باشد.» چنان‎چه ترامپ گفت: «ممکن است که روسیه همکارخوبی برای امریکا باشد.» این نظریه امریکا نشان می‎دهد که امریکا در صحنه بین‎المللی بر روسیه برتری داشته و روسیه را به عنوان دولت رقیب خود نه؛ بلکه به عنوان یک دولت خدمتگارخودش می‎داند.

با وجود این اظهارات ترامپ، رسانه‎های روسی درین مورد هیچ نوع تحلیل و تبصره ننموده و هیچ نوع اعتراض و یا موقف‎گیری‎که اظهارات ترامپ را به نوعی توجیه نماید، نداشته است و این موقف‎گیری پوتین و رسانه‎های روسی به معنی این است که روسیه به شکل ضمنی موافق است تا در عرصه بین‎المللی در خدمت امریکا باشد.

روسیه که همکار امریکا در عرصه بین‎المللی می‎باشد؛ جهان را در مقابل وضعیت نابسامانی قرارداده و نشان می‎دهد که نخستین قدرت دنیا به عنوان قلدر بین‎المللی به چنین اعمالی دست می‎زند؛ در حالی‎که روسیه به عنوان یک قدرت بزرگ، امریکا را درین اعمال غیرانسانی‎اش همکاری کرده و دیگر دولت‎های بزرگ جهان به تماشا نشسته‎اند.

تداوم این وضعیت نابسامان بین‎المللی توسط دولت‎های بزرگ دنیا مانند روسیه، برای تحکیم خواسته‎های امریکا به عنوان قدرت برتر جهان و در عین حال فقدان قدرت بزرگ و مخلصی‎که بتواند از این قلدر مآبی‎های امریکا جلوگیری نماید،نشان می‎دهد که امروز جهان نیاز شدیدی به ظهور قدرت اسلام جهانی دارد، قدرتی‎که می‎تواند این تک تازی‎های امریکا را شکسته و در معادلات بین‎المللی تغییرات اساسی را رونما سازد که به نفع و صلاح همه بشریت باشد.

نویسنده: احمدخطوانی

ادامه مطلب...

ابتلاء در نعمت و تنگ‌دستی

  • نشر شده در سیاسی

فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ ﴿١٥﴾ وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ [الفجر:15-16]

اما انسان، هنگامی که پروردگارش او را بیازماید و گرامی‌اش دارد و نعمتش بخشد، می‌گوید: پروردگارم [چون شایسته و سزاوار بودم] مرا گرامی داشت، و اما چون او را بیازماید، پس رزقش را بر او تنگ گیرد، گوید: پروردگارم مرا خوار و زبون کرد.

فَأَمَّا الْإِنسَانُ اما انسان، انسان چگونه است؟ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ وقتی پروردگارش وی را ابتلا کند- «ابتلاء» به معنای افشاسازی، آشکار ساختن باطن فرد و معادل آزمایش و امتحان در زبان فارسی است- هرگاه الله سبحانه و تعالی انسان را امتحان می‌کند. از چه راه؟

 فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ. «اکرمه» یعنی گرامی‌اش می‌دارد و نعمتی به او می‌دهد- «اِکرام» یعنی احترام و «تنعیم» یعنی نعمت بخشیدن- مثلاً هوش و استعدادی به او می‌دهد، یا مقام و موقفی پیدا می‌كند، یا به ثروت و دارایی دست می‌یابد، هرگاه از کرامت و احترام و مقام برخوردار می‌شود و ثروت و رفاه می‌یابد، فَیقُولُ رَبِّی أَكْرَمَنِ. گمان می‌برد که چون قابلیت و شایستگی‌اش را داشته آن نعمت‌ها نصیبش شده است. درحالی‌که الله سبحانه و تعالی می‌گوید که ما با این اکرام و نعمت‌ها می‌خواهیم وی را ابتلاء ‌کنیم یا آنچه در قلب یا باطن وی است آن را به پیش رویش بیاندازیم و افشایش کنیم.

 و برعکس: وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ و وقتی طور دیگری او را ابتلاء کند. فَقَدَرَ عَلَیهِ رِزْقَهُ پس رزقش را قدری بر او تنگ بگیرد، فَیقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ آن وقت می‌گوید: پروردگارم مرا خوار و پست کرده. اهانن از «هون» گرفته شده و «توهین» و «اهانت» هم از همین ریشه است. همه‌ی این کلمات دلالت بر معنی پستی و زبونی و خواری دارد.

 انسان حالت عجیبی دارد، هرگاه الله سبحانه و تعالی برایش نعمتی ارزانی کند، می‌گوید که الله مرا دوست دارد و من پیش او عزیز هستم. یا به دلیل این‌که انسان خاصی است یا از فلان قبیله، نژاد و قوم است به وی نعمت‌های بیش‌تری اعطاء گردیده است. ولی اگر اندکی وضع زندگی‌اش خراب شود، می‌گوید الله من را دوست ندارد. در حالی‌که، الله سبحانه و تعالی با نعمت و فقر، با کمی و زیادی، در استعداد یا بی‌استعدادی، در وظیفه و بیکاری، در قدرت و عزلت، در خوشی یا مصیبت، انسان را ابتلاء و چهره‌ی واقعی‌اش را آشکار می‌کند و هیچ کدام این‌ها مایه فخر و یا تحقیر نیست.

در حقیقت، دوستی الله سبحانه و تعالی به مقام و موقف، ثروت و مادیات بنده در دنیا تعلق ندارد. همه‌ای این حالت‌ها صرف امتحان و یک پروسه افشا سازی است. هر کسی را الله به طریقی امتحان می‌کند. مثلاً به کسی ثروت یا قدرت سیاسی یا جایگاه اجتماعی می‌دهد که چه استفاده‌ای از آن می‌کند: آیا مست قدرت و ثروت می‌شود و خودش را گم می‌کند، و برای از دست ندادن قدرت و جایگاهش، ایمان و ارزش‌هایش را به باطل می‌فروشد و بالای خون مردم تجارت و سیاست می‌کند؟ یا برعکس، از قدرت و مقامش برای مبارزه با باطل و قایم ساختن حاکمیت دین الله و خدمت به مردم استفاده می‌کند و برای آخرتش از آن بهره می‌جوید. در مقابل، بر کسی رزق و سرمایه را تنگ می‌گیرد که آیا خودش را می‌بازد و از راه‌های حرام رزق و سرمایه‌اش را طلب می‌کند، و برای بدست آوردن یک مشت پول یا یک مقام بی‌ارزش خطوط سرخ اسلام را زیر پا می‌کند و خودش، ایمانش، ارزش‌هایش و عزّتش را به باطل می‌فروشد؟!

هرچند، نتایج همه‌ای این پروسه‌ها و مسائل را الله سبحانه و تعالی از قبل می‌داند؛ ولی این میکانیزم را به هدفی ایجاد کرده تا ذات و حالت اصلی ما را برای خود ما و دیگران افشا کند، که ما به دلیل انجام این سلسله اعمال یا راهی جنت می‌شویم یا در آتش سوزان جهنم می‌سوزیم تا بنده به حالت جنتی بودن و دوزخی بودنش در روز آخرت خود قضاوت و قناعت کند.

در قرآن در سوره «ص» داستان دو پیغمبر پشت سر هم آمده است: یکی سلیمان علیه‌السلام و دیگری ایوب علیه‌السلام. الله سبحانه و تعالی به حضرت سلیمان علیه‌السلام قدرت و حکومت بی‌نظیری عطاء می‌کند تا جایی‌که بادها و جن‌های غول‌پیکر به امر و فرمانش می‌باشند. اما ایوب علیه‌السلام صاحب هیچ قدرت و حکومتی نبود و همه چیز از او گرفته شد؛ خانه، زندگی، اموال، فرزندان و حتی سلامتی‌اش را از دست می‌دهد.

در این حالت، اگر کسی بپرسد کدام یکی از این دو امتحان را ترجیح می‌دهید، چه جوابی خواهید داد؟ بدون شک بسیاری‌ها جواب اولی را انتخاب خواهند کرد. درحالی‌که اولی دشوارتر است. انسان در شرایط رفاه و راحتی در صورتی‌که مفاهیم اسلامی چراغ راه زندگی‌اش نباشد خودش را گم می‌کند و از شریعت الله سبحانه و تعالی غافل می‌گردد. به همین دلیل تقدم امتحان بر نعمت (در آیه 15) بر امتحان با فقر (در آیه 16) اهمیت و سخت‌تر بودن اولی است.

همین امروز، بسیاری‌ها را در افغانستان سراغ داریم که در دوران جهاد – دوران سختی، مشکلات و خطرها - انسان‌های معتقد و پای‌بند به شریعت بودند. مبارزه با کفر را بر همه چیز ترجیح می‌دادند و دنیا، موقف سیاسی ـ اجتماعی و ثروت به پیش چشم شان ناچیز معلوم می‌شد، برعلیه مفکوره‌ها و نظام‌ غیراسلامی تا آخرین نفس مبارزه می‌کردند؛ ولی همین‌که به امکاناتی رسیدند و چند میلیون دالر ناچیزی بدست آوردند، وضعیت شان چه شد؟ خط فکری و مبارزاتی شان چگونه دست‌خوش تغییرات گردید. مبارزه‌ای دیروزی شان را فراموش کردند، دنیا در مقابل آخرت برای‌شان عزیز گردید و میدان حقّ را در مقابل مقام موقتی بی‌ارزش و چند میلیون کاغذ به باطل واگذار کردند. بنابراین، امتحان در حالت نعمت خیلی سخت است.

بدین لحاظ، سلیمان علیه‌السلام همیشه می‌گفت: هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّی این فضیلت‌ها را پروردگارم به من بخشیده است، لِیبْلُوَنِی أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ تا مرا امتحان کند که آیا سپاس‌گزارم یا بنده‌ای ناسپاسم؟. همواره می‌گوید یا الله به من الهام کن که شکر نعمت‌هایت را به جا بیاورم و بدانم که چه‌گونه باید از آن‌ها استفاده کنم. رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَی وَعَلَى وَالِدَی [احقّاف:46] و نشان می‌دهد که چه‌قدر تسلیم فرمان حقّ است. او زبان پرندگان و مورچگان را می‌دانست، و  قدرت‌ بی‌نظیری را در دست داشت، حتی به باد فرمان می‌داد، ولی هرگز بندگی خویشتن را از یاد نمی‌برد و از یاد الله سبحانه و تعالی غافل نمی‌شد.

همین‌طور ایوب علیه‌السلام. او همه‌ی آن سختی‌ها و مصیبت‌های بزرگ را تحمل می‌کند ولی هیچ‌گاه رحمت پروردگارش را منکر نمی‌شود. بلکه همچنان صبر پیشه می‌کند تا آن‌جا که الله سبحانه و تعالی در حقّش می‌گوید: نِعْمَ الْعَبْدُ عجب بنده‌ی خوبی است! إِنَّهُ أَوَّابٌ پیوسته به سوی الله باز می‌گردد.

در نتیجه، نه فقر و عزلت نشانه‌ی اهانت است و نه دارایى و داشتن قدرت سیاسی و جایگاه اجتماعی نشانه‌ی کرامت؛ بلکه هر دو وسیله‌ی امتحان هستند. پس در هنگام نعمت‌ها نباید گرفتار غرور و تکبر و بلندپروازی شد، و نه در هنگام مصیبت‌ها دچار مایوسی و ناامیدی. اگر مفاهیم اسلامی در زندگی انسان نهادینه نباشد و همچو چراغی در وادی‌های تاریک زندگی منحیث راهنمای واقعی قرار نگیرد؛ انسان در این دو حالت دچار طغیان و فساد می‌گردد. پس موقف درست و محکم یک مؤمن این است که در حالت نعمت شکر پیشه نموده و از قدرت و ثروتش در راه خیر بهره می‌جوید و در هنگام ناداری یا مصیبت صبر می‌کند. الحقّ که جای‌گاه شاکرین و صابرین باغ‌های پهناور جنت است که وسعت آن برابر آسمان‌ها و زمین است.  

مصدق سهاک

ادامه مطلب...

ویدیویی ویژۀ معرفی حزب التحریر

دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر خرسند است، این کلیپ را که حاوی معلوماتی در مورد حزب می‏باشد زیر عنوان "حزب التحریر کیست؟" برای بازدید کنندگان صفحه‏اش تقدیم نماید. این کلیپ به بیست زبان قابل مشاهده می‏باشد.

ادامه مطلب...

به قدرت امریکایی خاتمه دهید و خلافت اسلامی را تأسیس نمایید

  • نشر شده در پاکستان

(ترجمه)

مخالفت سران پاکستان با روابط هند و امریکا در ذات خود فریبکاری است؛ چون آن‎ها خودخواهانی میانجی‎گری امریکا در قبال روابط هند و پاکستان‎اند. خواجه آصف وزیر خارجۀ پاکستان که در ۶ نومبر ۲۰۱۷م در یک بیانیه‎اش در چهارمین دور مذاکرات امریکا و پاکستان سخن می‎راند، گفت: «پاکستان به صلح در منطقه باور دارد و خواهان میانجی‎گری امریکا برای حل معضلات بین پاکستان و هند است.»

حزب التحریر-ولایه پاکستان، این پیشنهاد فریب‎کارانه را شدیداً محکوم می‎نماید. جنرال باجوا و رهبری حزب مسلم لیگ (PML-N) به رهبری نواز شریف، برای فراهم‎سازی مذاکرات به حمایت امریکا با هند فضاءسازی می‎کنند که در آن هیچ چانسی برای این‎که کشمیر دوباره به خاک پاکستان مدغم شود، نیست. این عمل پاکستان از طریق مذاکرات به میانجی‎گری امریکا برای دولت هند دست آوردهایی را فراهم خواهد ساخت که این کشور هیچ‎گاهی در میدان جنگ قادر به دست‎آوردن آن نیست. عادی‎سازی روابط پاکستان با هند، خطر دیگری را نیز برای امت در پیش‎رو دارد؛ چون از این طریق نقشه امریکا که همانا تبدیل هند به ابرقدرت منطقوی است، تطبیق خواهد شد.

عادی سازی روابط بین پاکستان و هند، کار را به جایی خواهد رساند، هر زمانی‎که هند و امریکا و اجیران‎شان در پاکستان بخواهند، اسلام را به بهانۀ مبارزه با تروریزم به عقب زنند. این عملکرد مقاومت را در کشمیر به بهانۀ مبازره با تروریزم در مرز از عقب با خنجر خواهد زد و به بهانۀ محدودسازی سلاح‎های اتومی باعث خواهد شد که پاکستان خلع سلاح اتومی شود. یک بار دیگر دیده می‎شود که رهبران مزدور پاکستان نقشه‎های امریکا را به نام نقشه‎های خود معرفی می‎نمایند؛ چون از مردم خود هراس دارند و می‎دانند که مردم نجیب پاکستان چه نفرتی از امریکا و اجیرانش در دل دارند.

رهبران مزدور پاکستان با تطبیق نقشه حزب(BJP) هند که همانا پروژه آخند بهار(هند بزرگ) است، خواهان میانجی‎گری مستقیم امریکا می‎باشند. امریکا کشوری‎ست که همواره خواسته است تا سرزمین‎های اسلامی در آتش کشمکش‎ها، جنگ‎ها و اشغال، بسوزند و آن‎هایی که به شمول قوای این کشور و از قوای دولت‎های یهود و هند، دست به این جنایات زده‎اند، بدون هیچ‎گونه مجازات در امن زنده‎گی کنند. امریکا دشمن سرسخت ماست و از هم‎پیمانی با این کشور جزء خیانت و وعده‎شکنی چیزی بیش نخواهیم دید. این خیانت، حالا برای مردمان صاحب رأی واضحاً قابل درک است؛ چون در همین نشست دو جانبه، سفیر امریکا در پاکستان گفت که واشنگتن هند را یکی از قدرت‎های بزرگ جهانی دیده و آن را هم‎سوی خوبی در منطقۀ اندوپسیفیک یا منطقه هندوستان تلقی می‎نماید.

ای عساکر و فرماندهان مخلص و نجیب در ارتش پاکستان! رهبران شما دست دوستی را به طرف دشمن ابدی‎تان دراز نموده و رهبری شما نیز از آن استقبال می‎نماید. این را بدانید که مسلمانان هیچ‎گاهی به رفاه و امنیت دست نخواهند یافت، در حالی‎که هندوها، کشور و قدرتی دارند که توسط آن به مسلمانان ضربه بزنند. الله سبحانه وتعالی می‎فرماید:

﴿مَا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَلاَ الْمُشْرِكِينَ أَنْ يُنَزَّلَ عَلَيْكُمْ مِنْ خَيْرٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَاللَّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ

[بقره:‌ ۱۰۵]

ترجمه: كافران اهل كتاب و همچنين مشركان، دوست نمیدارند که خير و بركتی از جانب پروردگارتان بر شما نازل گردد و به شما دست دهد، در حالیكه الله(سبحانه وتعالی به خواست و آرزوی ايشان توجهی نمیكند و) به هركسیكه بخواهد رحمت خويش را اختصاص میدهد، و الله(سبحانه وتعالی) دارای فضل سترگ و بخشش بزرگ هست.

پس بر شماست تا از این خیانت آشکارا جلوگیری کنید و یگانه راهی‎که می‎توانید از طریق آن مانع این خیانت شوید، نصرت دادن به حزب التحریر برای تأسیس دوباره خلافت واقعی اسلامی بر منهج نبوت است. جلال دوباره مسلمانان از آن وقت آغاز خواهد شد؛ وقتی‎که خلیفه واحد مسلمانان تمام سرزمین‎های اسلامی و ارتش‎های آن‎ها را با هم یکجا و متحد سازد و آن‎ها را برای آزادسازی کشمیر، افغانستان و دیگر بلاد اسلامی از چنگ کفار و استعمارگران، روانه کند که آن وقت تنها ترس کفار از این ارتش کافی خواهد بود که آن‎ها را به شکست مواجه سازد و به آن‎ها ویرانی و ذلت بار آورد.

﴿لَأَنتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً فِى صُدُورِهِمْ مِّنَ ٱللَّهِ ذٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ يَفْقَهُونَ

[حشر:‌ ۱۳]

ترجمه: هراس شما در سينه های ايشان، بيش از هراس آنان از الله(سبحانه وتعالی) است. اين بدان خاطر است كه ايشان مردمان نافهم و نادانی استند(و عظمت الله سبحانه وتعالی را درك نمی‌كنند)‏.

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه پاکستان

ادامه مطلب...

تحولات جدید سیاسی در لیبیا

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

به تاریخ ۴ نومبر ۲۰۱۷م، روزنامه شرق اوسط نوشت: «نشست‎های قاهره به توافق بر سر یک پارچه نمودن سازمان نظامی لیبیا، به پایان رسید.» مسئولان نظامی لیبیا به تاریخ ۳۰ اکتوبر ۲۰۱۷م در قاهره زیر عنوان "مرتب نمودن ساختار نظامی لیبیا" نشستی را برگزار نمودند. با در نظر داشت این‎که "غسان سلامه" نماینده سازمان ملل برای لیبیا، از تاریخ ۲۱ سپتمبر ۲۰۱۷م گفتگوهای مربوط به اوضاع لیبیا را همراه حکومت سراج و مجلس نماینده‎گان در "طبرق" به منظور نقشۀ راه حلی‎که در نظر گرفته، آغاز کرده بود؛ مگر یک ماه قبل به خاطر معضل مادۀ ۸ توافق‎نامه صخیرات، که به تاریخ ۱۷ سپتمبر ۲۰۱۷م به امضاء رسیده بود، این گفتگوها نیز به حالت تعلیق در آمد.

سؤال این‎جاست، که آیا آغاز نشست‎های نظامی به معنی ناکامی نشست‎های سیاسی است؟ و یا به عبارتی دیگر، آیا گفتگوهای نظامی پس از بی‎ثمر بودن گفتگوهای سیاسی، به خاطر یافتن راه‎حل نظامی برای مادۀ ۸ توافق‎نامه است؟ بعداً چه چیزِ جدیدی در این دو سال، پس از توافق‎نامۀ صخیرات اتفاق افتاده است که طرفین این توافق‎نامه را امضاء نموده؛ ولی حال اختلاف نظر دارند؟ تشکر!

پاسخ:

هیچ چیز جدیدی اتفاق نیفتاده است، از همان ابتداء که طرفین این توافق‎نامه را امضاء می‎نمودند، بذر اختلاف در آن موجود بود؛ مگر هرکدام از طرفین، آن را به هدف و انگیزۀ متفاوت امضاء نمودند. به خاطر روشن شدن موضوع، باید امور ذیل را به بحث گرفت:

۱- طبقۀ فعال سیاسی دوران قذافی، طرف‎دار انگلیس بود و امریکا در آن زمان دارای نفوذ فعال در آن کشور نبود. وقتی‎که دوران قذافی پایان یافت، طبقۀ سیاسی سابق صعود کرد؛ چون ریشه‎هایش موجود بوده و خشکانده نشده بود؛ زیرا اغلب سیاسیون زیر نفوذ انگلیس قرار داشتند و سیاسیون طرف‎دار امریکا عملاً فعال نبودند. به همین دلیل، اروپا به بالاترین سرعت ممکنه خواهان برگزاری انتخابات برای ایجاد دولت و پارلمان شد؛ چون به خاطر وجود طبقۀ سیاسی سابق انتظار داشت برنده این انتخابات گردد؛ ولی استراتیژی امریکا این بود که الی آماده کردن طبقۀ سیاسی جدیدی که در مقابل با طبقۀ سیاسی طرف‎دار اروپا بایستد، برگزاری هرگونه انتخابات را مختل کند. به عبارتی دیگر، برای اروپا، سرعت بخشیدن به راه‎حل سیاسی مهم بود؛ مگر آن‎چه برای امریکا اهمیت داشت، به تأخیر انداختن هرگونه راه‎حلی، الی ساختن طبقۀ جدید سیاسی بود. طبق عادت‎اش، تنها گزینه برای این مأمول، آشوب‎گری نظامی بود.

پس از این‎که حفتر در جنگ "چاد" شکست خورد و قذافی از حمایت او دست کشید، سپس در مارچ ۱۹۸۷م او با ۳۰۰ عسکر دیگری لیبیایی گروگان گرفته شد. در آن زمان امریکا با دولت "چاد" ارتباط برقرار کرد و سپس در سال ۱۹۹۰م استخبارات امریکا در خصوص رهائی حفتر با دولت چاد گفتگو کرد و او را آزاد کردند. پس از رهائی، حفتر توسط طیاره امریکایی متعلق به "سیا" به امریکا انتقال داده شده و به او پناهندگی سیاسی دادند. حفتر با جنبش مخالفان لیبیا که در خارج فعالیت می‎کرد، پیوست. او برای ۲۰ سال در ایالت ویرجینیای امریکا ساکن شد و گفته می‎شود که با سازمان سیا تماس‎های نزدیکی داشته و "سیا" او را آموزش نظامی داده است. هم‎چنین برای او جنگ‎های چریکی را آموزش داد و سرانجام در ۱۷ فبروری ۲۰۱۱م به لیبیا بازگشت و در شهر بنغازی دست به فعالیت‎های سازنده زد و نقش بزرگی را ایفاء کرد.

۲- امریکا حفتر را به منظور تلاش برای ایجاد یک نیروی نظامی تا بعدها از طریق کسب پیروزی‎های نظامی در برخی از مناطق طبقه جدید سیاسی را بسازد، به لیبیا فرستاد. لذا مستقیماً یا توسط مزدور خویش "سیسی" در مصر، وی را با پرداخت پول و سلاح مجهز نمود. امریکا هرگونه راه‎حل سیاسی در لیبیا را الی قدرت‎مند شدن و ایجاد نفوذ فعال حفتر، به حالت تعلیق در آورد. امریکا به شرق لیبیا(طرابلس) تمرکز داشت؛ چون تعداد زیادی از طبقه طرف‎داران اروپا به ویژه انگلیس، در آن حضور داشتند و به طور چشم‎گیری موفق به تثبیت نیرو در شرق لیبیا گردیده و نیز بر مجلس نماینده‎گان در شرق مسلط گردید.

۳- در سال ۲۰۱۵م اروپا می‎خواست الی ختم همان سال و قبل از آن‎که واقعیت طبقۀ سیاسی موجود تغییر کند، راه‎حلی سیاسی بیابد. به این منظور تمام توان خویش را به خرج داد تا نماینده سازمان ملل از طرف‎داران اروپا به لیبیا اعزام گردد تا نقشه وی به سرعتی بیشتر تطبیق شود و اروپا موفق شد تا "لئون" را به این منظور ارسال کند. اروپا راه‎حل سیاسی را ترویج نموده و موفق شد تا فضای فشاری را بر شورای امنیت سازمان ملل اعمال نموده و در عین زمان در صورت عدم پذیرش راه‎حل توسط امریکا، دیگران وی را ملامت کنند.

اما امریکا این قضیه را از این زاویه می‎دید که اگر پس از آن‎که اروپا راه‎حل سیاسی را ترویج نموده، اعتراضی داشته باشد، به مصلحت‎‎اش نخواهد بود و در عین زمان موضع موافق به توافق‎نامه صخیرات را اتخاذ نمود تا از این طریق بتواند بر تعدیل آن تسلط یافته و یا هم آن را در آینده، نقض کند و ‎چنان هم شد. مادۀ هشتم توافق‎نامه مربوط به تسلط بر نیروی نظامی بود. اروپا درک کرده بود که حفتر مزودر امریکا بوده و امریکا قصد دارد تا وی را به حیث رهبر ارتش مقرر کند؛ به این دلیل بود که مادۀ ۸ توافق‎نامه صخیرات را وضع کرد و در آن تصریح شد که ارتش باید از نخست وزیر دستور بگیرد. این در حالی بود که "سراج" نخست وزیر، طرف‎دار اروپا است.

امریکا با استفاده از این ماده توانست که فرصت مناسبی برای معطل کردن این توافق‎نامه الی احراز جایگاه حفتر در اردو و در میدان عملی نبرد بیابد، که در نهایت بتواند، طبقه جدید سیاسی را ایجاد که با طبقۀ سیاسی اروپا در طرابلس و سایر شهرها رقابت کند.

۴- این واقعیت فعلی است و از زمان توافق‎نامه صخیرات؛ یعنی اواخر ۲۰۱۵م تا کنون، اهداف و انگیزه‎های سیاسی و نظامی طرفین تغییر چشم‎گیری نکرده است. ما در گذشته پاسخ به پرسشی را در مورد موضوع توافق‎نامه صخیرات لیبیا، بیان نمودیم و در آن این موضوع را برای کسی‎که دلی آگاه داشته باشد و با حضور قلب گوش فرا دهد، واضح ساختیم.

در پاسخ به سؤال مورخ ۳ جون ۲۰۱۴م گفته بودیم: «با این حال امریکا پی برد که حلقات سیاسی در لیبیا از سوی انگلیس طرح‎ریزی شده است و فرانسه نیز بر حلقات سیاسی لیبیا نفوذ دارد، این دو کشور تلاش دارند تا بر نفوذ خویش بیفزایند و امریکا این کار را به ضرر خویش دانست و پی برد که رئیس آیندۀ لیبیا مرد وفادار به اروپا خواهد بود؛ البته با اندک استقلالیت. امریکا اوضاع را ناهنجار پنداشت و گمان کرد که این کار مانع نفوذ‎اش می‎شود. بناً امریکا گمان کرد که از طریق انتخابات نمی‎تواند وارد صحنۀ سیاسی شود، پس از طریق نظامی وارد صحنه شد تا فضای لیبیا را به نفع خویش جهت دهد. بناً در فکر کارهای نظامی افتاد تا از این طریق طبقه خاص سیاسی را که وفادار به امریکا باشد، در لیبیا به قدرت رساند و سپس انتخابات عمومی برگزار کند. به خاطر این هدف، نخست مردی نظامی را مؤظف ساخت تا برضد اوضاع جاری دست به کودتای نظامی زند؛ زیرا فعلاً تمام حاکمیت و قدرت در دست کانگرس ملی لیبیا است و اکثریت اعضای این کانگرس وفادار به انگلیس هستند. بناً شخصی‎که از سوی امریکا مؤظف شد تا بر ضد اوضاع فعلی کودتا کند، به این هدف تعیین شد تا اوضاع را به نفع امریکا جهت دهد و مانع نفوذ انگلیس شود. بناً امریکا حفتر را داخل ماجرا ساخت و حفتر شخص وفادار به امریکا و یکی از سرسخت‎ترین غلام‎هایش می‎باشد.»

در پاسخ به سؤال مورخ ۱۱ اپریل ۲۰۱۵م گفته بودیم: «اروپا به خوبی می‎داند امریکا در تلاش است تا روند گفتگوها را مختل کند، از این‎رو، نمایندۀ خاص و مورد اعتمادی را برگزید و او "برناردینو لئون" است. وی در اصل نمایندۀ اروپا است، پس او از سایر نماینده‎گان سازمان ملل در قضایای دیگر متفاوت می‎باشد؛ زیرا معمولاً سایر نماینده‎گان وابسته به امریکا می‎باشند؛ مانند: نماینده‎گان سرمنشی سازمان ملل؛ هم‎چون جمال بن عمر در یمن.

برناردینو لئون در شروع کارش بسیار تلاش نمود تا هرچه عاجل‎تر به راه‎حل سیاسی برسد و تمام توانش را به کار گرفت تا مسئولیت‎اش را در دور نخست نماینده‎گی خویش به اتمام رساند، دور نخست نماینده‎گی‎اش آخر ماه مارچ ۲۰۱۵ به پایان می‎رسید. سپس به اساس فیصلۀ شماره ۲۲۱۳ شورای امنیت، مدت نماینده‎گی‎اش تا ۱۵ سپتمبر ۲۰۱۵م تمدید شد. لئون گفتگوهای گسترده و پیوسته‎یی را میان طرف‎های درگیر لیبیا در المغرب و الجزایر و قبلاً در خود لیبیا و جنیو رهبری می‎نمود تا بتواند به راه‎حلی‎که منجر به حل مشکل حکومت لیبیا گردد، برسد. او تلاش داشت تا پایان دور اول نماینده‎گی‎اش به این هدف برسد، نخست کارش را در جنو آغاز کرد، سپس به لیبیا رفت و از آن‎جا به المغرب و الجزائر و سپس جلساتش را مجدداً به المغرب منتقل نمود.

در جریان گفتگوهایی‎که در المغرب جریان داشت، روز پنج شنبه ۱۲ مارچ ۲۰۱۵م اعضای پارلمان طبرق خواستار یک هفته تأخیر در گفتگوهای سیاسی میان طرف‎های لیبیا شدند؛ یعنی تا تاریخ ۱۹ مارچ ۲۰۱۵م، فرصت بیشتری برای مشوره وجود داشته باشد. محمد الشریف یکی از اعضای پارلمان طبرق چنین گفت: «حد اقل یک هفته فرصت می‎خواهیم تا اوراق را به دقت ارزیابی کرده و سپس همه طرف‎ها به جلسه برگردیم.» وی افزود: «گفتگوها در مورد حکومت ملی و آمادگی‎های امنیتی و کمیتۀ قانون اساسی هنوز تکمیل نشده است». برناردینو لئون رئیس هیأت سازمان ملل با اعضای کنفرانس ملی و برخی از اعضای پارلمان طبرق در طرابلس دیدار نمود. آنان در این دیدار بر تأخیر یاد شده اصرار ورزیدند و لئون نیز آن را پذیرفت و قرار شد این گفتگوها تا پنجشنبه ۱۹ مارچ ۲۰۱۵م که به میزبانی المغرب برگزار می‎شد، به تأخیر افتد. این مدت زمان به عنوان فرصت حماسی جهت رسیدن به حکومت وحدت ملی و بیرون کشیدن لیبیا از کشمکش‎ها یاد شد.

لئون بر اهمیت دست‎یابی به راه‎حل سیاسی در نزدیک‎ترین زمان ممکن تأکید ورزید. وی گفت: «سازمان ملل به این باور است که یگانه راه‎حل قضیۀ لیبیا همانا راه‎حل سیاسی است و هیچ حل نظامی در کار نیست. لیبیا و قت زیادی پیش‎رو ندارد؛ زیرا اوضاع به شدت رو به وخامت است.» (منبع: رادیو سوای امریکا ۱۳/۳/۲۰۱۵) هم‎چنین به تاریخ ۱۶ مارچ ۲۰۱۵م اتحادیۀ اروپا بیانیه‎یی را صادر نمود و در آن در مورد بی‎نتیجه ماندن گفتگوها هشدار داد. در بیانیه چنین تذکر داده شده است: «عدم دست‎یابی به توافق سیاسی، یک‎پارچه لیبیا را به خطر می‎اندازد. اتحادیۀ اروپا آماده است تا به مجرد دست‎یابی به توافقی مبنی بر تشکیل حکومت وحدت ملی و آمادگی‎های امنیتی مربوط به آن، فوراً کمک‎هایش را به لیبیا افزایش دهد.» (منبع: آژانس خبری آلمان ۱۶/۳/۲۰۱۵م)

در پاسخ به سؤال مورخ ۱۹ جنوری ۲۰۱۶م گفته بودیم: «انگلیس مطمئن بود که تمام کدرهای سیاسی، یا اکثر آنان وابسته به انگلیس می‎باشند. بناً مطمئن بود که هرگونه حکومت مؤقتی‎که بر اساس پیشنهادات لئون به وجود آید، طرف‎دار آن خواهد بود. به همین دلیل بود که اصرار داشت، توافق‎نامه صخیرات هرچه عاجل‎تر امضاء شده و در زمان کاری لئون مورد تأیید دو طرف قرار گیرد؛ اما وقتی موفق نشد و کوپلر مسئولیت را بر عهده گرفت و تغییرات یادشده را در توافق‎نامه به وجود آورد، انگلیس پی برد که این تغییرات توسط فشارهای امریکا بالای کوپلر رونما گردیده و هدف از آن برداشتن یکی دیگر از گام‎هائی است که امریکا برای بی‎ثمر نمودن کامل توافق‎نامه برمی‎دارد تا این‎که بتواند توافقات جدیدی متناسب با خواسته‎های امریکا بسازد. امریکا تلاش دارد، از طریق ساختن کدرهای جدید سیاسی به این هدف برسد و آن‎هم پس از اقدامات نظامی‎که حفتر همزمان با نیرنگ‎های سیاسی به رهبری امریکا، انجام می‎دهد.

بناً انگلیس لازم دید که قبل از رخ دادن هرگونه تحول دیگر و پیش‎بینی نشده‎ای، هرچه عاجل‎تر توافق حاصل گردد، از این‎رو، توافقات حاصل شده، حتی پس از تغییراتی‎که در آن رونما گردید، بازهم توسط انگلیس پذیرفته شد. به این ترتیب، انگلیس کارها را با عجله به پیش برد و اصرار نمود تا گردهمائی نهائی جهت دست‎یابی به توافقات به تاریخ ۱۷ دسمبر ۲۰۱۵م در صخیرات المغرب برگزار گردد و برای این‎که این توافقات را جنبه رسمی و مشروعیت بین المللی دهد، به شورای امنیت متوسل گردید، چنان‎چه پیشنهاد فیصله شماره ۲۲۵۹ را جهت تصویب مواد توافق‎نامه نهائی به این شوراء تقدیم نمود.

بدون شک آن‎چه باعث شد انگلیس در زمینه عجله نماید، اقدامات امریکا به منظور مختل نمودن جریان توافقات بود؛ اقدامات امریکا یا مستقیماً صورت گرفت، مانند: مداخلات نظامی‎که به بهانه مبارزه با گروه دولت اسلامی وغیره راه اندازی نمود، هم‎چنین برخی اقدامات سیاسی؛ مانند راه اندازی کنفرانس روم به تاریخ ۱۳ دسمبر ۲۰۱۵م تا زمینۀ از سرگیری گفتگوها را فراهم نماید، بدون این‎که توافقات به دست آمده را در نظر گیرد و یا غیرمستقیم و توسط مزدورش حفتر صورت گرفت، چنان‎چه وی دست‎یابی به راه‎حل یادشده را تا جای ممکن به تأخیر انداخت تا امریکا فرصت داشته باشد، کدر سیاسی جدیدی را بسازد که از امریکا فرمان ببرد و سپس مسأله راه‎حل سیاسی را راه اندازی نماید و به این ترتیب اکثریت افراد شامل در این راه‎حل وابسته به امریکا باشند. عیسی عبدالقیوم مشاور اسبق رئیس مجلس نماینده‎گان لیبیا به تاریخ ۱۳ دسمبر ۲۰۱۵م در تلویزیون "الغد العربی" به این مسأله اشاره نموده گفت: «اظهارات کری وزیر خارجه امریکا نشان می‎دهد که امریکاییان رغبت کافی برای حل بحران ندارند، برعکس انگلیس و فرانسه که در زمینه تمایل نشان داده‎اند.»

در پاسخ سوال مورخ ۱۲ مارچ ۲۰۱۶م آمده بود: «دلیل این اخلال‎گری آن است که بیشترین جریان‎های سیاسی در لیبیا از بازماندگان قذافی می‎باشند، یعنی تمایل به اروپا دارند و این امر باعث می‎شود، هرگونه ساختاری برای تشکیل وزارت‎ها بر اساس همین معیار صورت گیرد، چنان‎چه ساختار اخیر نیز بر همین معیار بود. امریکا روی حفتر و تعدادی از نظامیانی تکیه کرده که در اطراف وی گرد آمده‎اند و انتظار داشت حفتر بتواند خودش را در کنار جریان جدید سیاسی جای داده و برایش پایگاه‎های سیاسی تشکیل دهد و به این ترتیب سهم بیشتری در قدرت سیاسی به دست آورد؛ اما وی هنوز به این هدف دست نیافته و در تمام فعالیت‎های نظامی‎اش موفق نبوده و فقط اخلال‎گری کرده است. بناً امریکا تلاش دارد با استفاده از مداخلات نظامی تا جایی‎که بتواند راه‎حل سیاسی را مختل نماید؛ زیرا مداخله نظامی یگانه وسیله‎ای است که امریکا برای نفوذ در سیاست لیبیا در اختیار دارد و به نظر می‎رسد این مداخلات نظامی تا زمان براورده شدن اهداف امریکا هم‎چنان ادامه پیدا کند.

موقف اروپا در لیبیا بر خلاف موقف امریکا است، به این معنی که اروپا تلاش دارد توافقات موفقانه به انجام رسد و حکومت تشکیل گردیده و مستقر شود، زیرا اروپا هنوز هم جریان‎های سیاسی را در اختیار دارد و دلایل آن زیاد است؛ از جمله این‎که: اولاند رئیس جمهور فرانسه به تاریخ ۱۷ فبروری ۲۰۱۶م با محمد ششم پادشاه المغرب که مزدور انگلیس می‎باشد، در فرانسه دیدار و گفتگو نمود. آنان در این دیدار اوضاع لیبیا را به بحث گرفته و در اخیر اعلام نمودند که هر دو جانب پارلمان لیبیا را تشویق خواهند نمود تا به حکومت وفاق ملی به ریاست سراج رأی اعتماد دهد. هم‎چنین، فیلیپ هاموند وزیر خارجه انگلیس به تاریخ ۱۹ فبروری ۲۰۱۶م به الجزائر سفر کرد و در آن‎جا با رمطان العمامرة وزیر خارجه الجزائر دیدار نمود. وی در این سفر تأکید نمود: «مداخله نظامی راه‎حل مناسب بحران موجود در لیبیا نیست و باید روی راه‎حل سیاسی تمرکز صورت گیرد.» وزیر خارجه الجزائر نیز اظهارات همتای انگلیس‎اش را تأیید نموده گفت: «ما به این باور استیم که هیچ‎گونه مداخله‎ای نظامی راه‎حل بحران لیبیا به شمار نمی‎رود و تمام تلاش‎هائی که برای کمک به لیبیا جهت تأسیس حکومت وحدت ملی صورت می‎گیرد، قطعاً در مبارزه با تروریزم مؤثر و کارا خواهد بود.» (منبع: نشریه خبر الجزائر ۱۹ فبروری ۲۰۱۶م)

۵- به این ترتیب، این امور برای هر کسی‎که چشم بصیرت داشت، از آغاز توافق‎نامه صخیرات در ماه ۱۳ دسمبر ۲۰۱۵م و حتی قبل از آن واضح بود و آن این‎که اروپا به خاطری‎که طبقۀ سیاسی موجود طرف‎داران‎اش می‎باشند، به راه‎حل سیاسی عجله می‎کند؛ ولی امریکا چون می‎خواهد توسط حفتر طبقۀ سیاسی طرف‎داران خویش را در لیبیا به وجود آورد، هرگونه راه‎حل سیاسی را به تعویق می‎اندازد. به این دلیل است که امریکا بعضی وقت‎ها از گفتگوها کناره‎گیری کرده و گاهی هم به توافق نزدیک شده و گاهی دور می‎شود. چنان‎چه پس از آغاز کمتر از یک ماه مذاکرات، نماینده‎گان طبرق از گفتگوها عقب‎نشینی کرده و سپس گفتگوها به حالت تعلیق در می‎آید. "سلامه" همراه افراد متعددی نشست داشته و پیشنهاداتی از مکان‎های مختلف ارائه می‎دهد. هم‎چنان بازگشت و عقب‎نشینی‎شان را از تونس به لیبیا برای مشوره با بازرسان خویش توجیه می‎کنند. حتماً "سلامه" می‎داند که خودش هیچ‎گونه اختیاری نداشته و توافق طرفین به راه‎حل نهایی، مستلزم دخالت قدرت‎های جهانی‎ای که در عقب‎شان قرار دارند، می‎باشد.

طبق دلایل ذیل، عقب‎نشینی، تبصره و بازگشت از تونس به لیبیا به دلیل مشوره با بازرسان‎شان صورت می‎گیرد. خبرنگار الجزیره گزارش داد که: «نماینده پارلمان لیبیا از گفتگوها همراه شورای عالی کشور بدون بیان دلیل بعد از دو دَور گفتگوها برای تعدیل توافق‎نامه صخیرات در تونس عقب‎نشینی نمود. خبرنگار در مورد این عقب‎نشینی گزارش داد که: «شاید دلایل آن متعلق به وضع مادۀ ۸ باشد که دریچه بحث و تبادل نظر را صبح امروز در جلسه‎ای پُر سر و صدا گشود و در آن مبحث شورای ریاست جمهوری و دولت به بحث گرفته شد.» (منبع: الجزیره ۱۶ اکتوبر ۲۰۱۷م) یک منبع به الجزیره گفته بود: «نشستی در مقر هیأت سازمان ملل در تونس بین "غسان سلامه" نماینده سازمان ملل برای لیبیا، "موسی فرج" و "عبدالسلام نصیبه" رؤسای هیأت گفتگو، برای ارزیابی دلایل به تعلیق آمدن جلسات بین دو هیأت دیروز دوشنبه دائر شد.» (منبع: الجزیره  ۱۷اکتوبر ۲۰۱۷م)

خبرنگار الجزیره در تونس هم‎چنان گزارش داد که: «نماینده سازمان ملل در لیبیا برای هر کدام از نماینده‎گان طرفین، اوراقی را توزیع نمود که هرکدام‎شان دلایل نقاط اتفاق و اختلاف را بنویسند تا در نشست‎های دو جانبه روی آن بحث شده و هر کدام از طرفین به طور جداگانه نظریات خویش را ارائه بدارند.» (منبع: الجزیره  ۱۷ اکتوبر۲۰۱۷م)

در خلال کنفرانس مطبوعاتی‎که "سلامه" به تاریخ  ۲۱ سپتمبر ۲۰۱۷م برگزار کرده بود، به این اشاره نمود که بین نماینده‎گان دو مجلس و نماینده‎گان مردم لیبیا که در تونس گفتگو کردند، نقاطی از تفاهم و توافق به چشم می‎خورد و ایجاب می‎کند که یکشنبه به لیبیا باز گشته و همراه رهبران سیاسی در آن‎جا تبادل نظر کنند، با تذکر این‎که نقاط اختلافی از جمله مادۀ ۸ نیز بین‎شان وجود داشت که فرستاده سازمان ملل در پی حل آن می‎باشد. (منبع: الجزیره  ۲۴ اکتوبر۲۰۱۷م)

۶- به این سبب است که حفتر بر عملیات نظامی تمرکز دارد و این پوشیده نیست؛ بلکه رفتار و اظهار نظر اش در خلال گفتگوهای شورای ریاست جمهوری و پارلمان طبرق که به ریاست "غسان سلامه" در ۲۱ س‍پتمبر۲۰۱۷م دائر شده بود، بر عملیات نظامی متمرکز بود، و در اثربخش بودن این گفتگوها شک و تردیدها را بر انگیخته بود؛ چنان‎چه الجزیره به تاریخ  ۱۴ اکتوبر ۲۰۱۷م خبر ذیل را به نشر رساند: «خلیفه حفتر جنرال باز نشسته لیبیا امکانات حل بحران لیبیا را از راه گفتگوهایی‎که از سوی امریکا دائر می‎شود، به شک و تردید انداخته است.» حفتر در اجلاس امنیتی شهر بنغازی که برای اولین بار دایر شده بود گفت: «علایمی به چشم نمی‎خورد که ملت لیبیا مطمئن باشند، گفتگوهای جاری نشانه راه‎حل برای بحران سیاسی موجود باشد، و تلویحاً به بدیل‎های دیگری برای گفتگوهای سیاسی؛ از جمله: اردو و تمام دستگاه‎های امنیتی‎ای‎که نماینده‎گی از تمایل ملت می‎نمایند، نمود. وی در اواسط اگست ۲۰۱۷م تصریح کرد: «ما مصمم هستیم به نبرد خویش تا تسلط کامل اردو به تمام خاک لیبیا را ادامه دهیم.» (منبع: شرق اوسط ۱۵‍‍‍/۸/۲۰۱۷م)

بنابر این، امریکا بر راه‎حل نظامی که در عقب آن بتواند راه‎حل سیاسی را رهبری کند، تمرکز دارد. وی راه حل سیاسی را الی تسلط نظامی بر مناطقی بیشتر توسط "حفتر" اخلال می‎کند تا به این ترتیب در راه‎حل سیاسی نقش بارزتری نسبت به اتحادیۀ اروپا بازی کند. یعنی امریکا بر راه‎حل نظامی تمرکز دارد تا به واسطه آن بتواند راه‎حل سیاسی را رهبری کند و برای نیل به این هدف از هر فرصت مناسب کار می‎گیرد.

به این اساس، به عقیده ما امریکا به خاطر تضمین تأثیر فعلی حفتر بر اردو، فرصت مناسبی برای برگزاری اجلاس نظامی در قاهره یافت و امریکا حفتر را به تاریخ  ۳۰ اکتوبر ۲۰۱۷م دستور داد که اجلاس گروه‎های نظامی لیبیا در قاهره که همه‎یی‎شان حفتر را تأیید نموده و با وی مخالفتی ننمودند، برگزار کند؛ سپس این اجلاس در شام ۲ نومبر ۲۰۱۷م به پایان رسید. روزنامه شرق اوسط بیان داشت: «دور سوم از گفتگوهای یک‎پارچه‎سازی سازمان نظامی لیبیا که در قاهره بین افسران لیبیا برگزار شده بود، در شامگاه دیروز به پایان رسید. به نقاطی تقریباً نهایی در مورد یک پارچه‎سازی اردوی لیبیا و پیوند دادن‎اش با حکومت مدنی در لیبیا  که از سال ۲۰۱۱م از هرج و مرج نظامی و امنیتی رنج می‎برد، دست یافت.» (منبع: شرق اوسط  ۴ نوامبر ۲۰۱۷م)

به این دلیل، واضح است که امریکا و ابزارش(مصر و حفتر) به پیش‎روی چشم‎گیری نایل آمدند؛ چنان‎چه حفتر بر مناطق زیادی خصوصاً در شرق که منطقۀ نفت خیز بوده-در اثر سهل‎انگاری اروپا که قبلاً جزء عواید انگلیس و قسمتی هم از فرانسه و ایتالیا بود- تسلط یافته است. این بدان معنی نیست که نبرد به پایان رسیده است؛ زیرا اروپا نیروهای خودش را در لیبیا دارد و برعلاوه آن، اروپا در کارهای سیاسی از امریکا فریب‎کارتر است. به این ترتیب، انتظار می‎رود که نبرد جهانی هم‎چنان بین امریکا و ابزار آن و اروپا و ابزارش در لیبیا، ادامه داشته باشد، و لیبیایی‎ها در آتش این جنگ هم‎چنان می‎سوزند.

قابل ذکر است که قضایای مسلمان‎ها به دستان خودشان حل شدنی است؛ نه دشمنان‎شان و راه‎حلی را الله سبحانه وتعالی برای‎شان آسان کرده است؛ زیرا سلاح‎شان در پنهان و آشکار اخلاص به الله سبحانه وتعالی و صداقت با رسول الله صلی الله علیه وسلم در گفتار و کردار است. آنگاه است که مذاکره کننده‎گان خود را در مقابل شهر اصیل اسلامی که در زمان خلیفۀ راشده حضرت عمر بن خطاب رضی الله عنه فتح شد، خواهند دید. شهری که تمام ساکنان آن مسلمان اند و بدون داشتن ارتباط با کفار استعمارگر، برای حل تمام قضایای خویش، به کتاب الله سبحانه وتعالی و سنت رسول‎اش صلی الله علیه وسلم مراجعه می‎کنند.

﴿وَلاَ تَرْكَنُواْ إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِيَاء ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ﴾

[هود: ۱۱۳]

ترجمه:  به كافران و مشركان تكيه مكنيد(اگر چنين كنيد)، آتش دوزخ شما را فرو میگيرد، و(بدانيد كه) جز الله(سبحانه وتعالی) دوستان و سرپرستانی نداريد(تا بتوانند شما را در پناه خود دارند و شر، بلاء، زيان و ضرر را از شما به دور نمايند) و پس از(تكيه به كافران و مشركان، ديگر از سوی الله سبحانه وتعالی) ياری نمی‌گرديد و(بر دشمنان) پيروز گردانده نمی‌شويد.‏

در پایان، سخن گذشته خویش را تکرار می‎کنیم: جای بس تأسف است، سرزمین‎های اسلامی که روزی فتوحات و نشر اسلام عدل و خیر را به اطراف و اکناف عالم حمل می‎نمود، این سرزمین‎ها میدان کشتاری شده که کفار استعمارگر بر کشتن و چپاول ثروت ما، با هم به رقابت پرداخته‎اند، و با جاری شدن هر قطره‏ی خون ما که توسط خودشان یا غلامان شان-که از شهر و دیارمان‎اند- می‎ریزد، با دهان بسته می‎خندند.

این‎که کفار استعمارگر توان خویش را برای قتل ما به خرج دهند، عجیب نیست؛ چون ایشان دشمنان کینه‎توز ما اند؛ اما عجیب این است که فرقه‎هایی در لیبیا با ایشان در یک صف قرار گیرند و یک عده با امریکا دوستی برقرار کرده و عده‎ی دیگر با اروپا دوستی کنند و سپس با هم بجنگند، آن‎هم جنگی‎که نه به خاطر اسلام و اعلای کلمة الله بوده؛ بلکه بر اساس مصالح کفار استعمارگر باشد، و این یک بلایی بزرگ است. این‎که مسلمانان هم‎دیگر را به قتل برسانند، در اسلام گناهی نابخشودنی است. پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده اند:

«كُلُّ الْمُسْلِمِ عَلَى الْمُسْلِمِ حَرَامٌ، دَمُهُ، وَمَالُهُ، وَعِرْضُهُ»

(رواه مسلم)

ترجمه: همه چیز مسلمان، از جمله ریختن خون، مال و آبرویش بر مسلمان دیگر حرام است.

«لَزَوَالُ الدُّنْيَا أَهْوَنُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ قَتْلِ رَجُلٍ مُسْلِمٍ»

(رواه نسائی)

ترجمه: نابود شدن دنیا نزد الله(سبحانه وتعالی) از کشتن مردی مسلمان آسانتر است.

﴿إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ﴾

ترجمه: به راستی در اين(سرگذشت پيشينيان) بيدارباش و اندرز بزرگی است، برای آنكه دلی(آگاه) داشته باشد، يا با حضور قلب گوش فرا دارد.

۱۷ صفر ۱۴۳۹هـ.ق

۶ نومبر ۲۰۱۷م

ادامه مطلب...

آیا لویه جرگه راه حل است؟

  • نشر شده در سیاسی

لویه جرگه، شاید در بسا اوقات برای مردم افغانستان منحیث کلیدی برای حل مشکلات معرفی گردد، اما سوال این جاست که در کجا و چه زمانی لویه جرگه به راستی توانسته مشکلات مردم را حل نموده و ممثل اراده و خواست آنها باشد؟! این در حالی است که اساساً لویه جرگه بعد از 2001 به یک مکانیزم ننگ آفرین مبدل گردیده، مکانیزمی که تصامیم اتخاذ شده در آن به هیچ صورت نمی توانسته ممثل اراده مردم باشد.

چنانچه، لویه جرگه مشورتی در سال 2013 به منظور رایزنی در مورد موافقت نامه امنیتی میان افغانستان و امریکا برگزار گردید. اشتراک کنندگان لویه جرگه هر چند این موافقت نامه را تأئید کردند، ولی رئیس جمهور قبلی از امضای آن امتناع ورزید، که بعدها در زمان حکومت وحدت ملی به امضاء رسید.  با امضای موافقت نامه امنیتی به نحوی به امریکایی ها اجازه داده شد تا به حضور بی پایان در افغانستان بدون وابستگی به قانون و مقررات دست یابند و به بهانه مبارزه با تروریزم با خون و استخوان مردم بازی کنند. امریکا و ناتو با حضور طولانی مدت در افغانستان به اهدافی از قبیل: دست یابی آسان به منابع این سرزمین، کنترول رقبای منطقوی از این طریق و بالاخره اهداف فرامنطقوی که در صورت حضور بی پایان در افغانستان می توانند بدان برسند.

در ضمن، می توان به لویه جرگه تصویب قانون اساسی که در سال 2003 دایر گردید نیز اشاره کرد. در آن لویه جرگه قانون اساسی بالای مردم مسلمان این سرزمین تحمیل گردید که خلاف تمام ارزش های اسلامی و عقیدتی مردم بود. قانون اساسی که بر اصل دموکراسی استوار بوده و بصورت آشکار جدایی میان دین و سیاست در آن به چشم می خورد و این مسأله در تناقض با ارزش های اسلامی می باشد. و این گونه با استفاده از یک نهاد نامشروع بنام لویه جرگه، قانون خلاف شرع را توسطه نمایندگان نام نهادشان جنبه شرعی بخشیدند و آن را به عوض قوانین الهی اساس حکومت داری خویش قرار دادند. در قانون اساسی، بعضی از جنبه های به ظاهر اسلامی را برای فریب مردم جا گذاشتند تا مردم فکر کند، اسلامی است.

با تمام این ها، لویه جرگه ی که امروزه از آن در فضای سیاسی صحبت می شود به هیچ صورت جایگاه شرعی نداشته و با اسلام ارتباطی ندارد. صرف اسلام شورا و مشوره را در یک حاکمیت اسلامی جواز دانسته است.

با این حال می توان گفت که نتیجه این گونه لویه جرگه ها به هیچ صورت به نفع مسلمانان افغانستان نبوده و بیشتر از این که ممثل اراده وخواست آنها باشد، وسیله برای بدست آوردن اهداف بیگانگان می باشد. از جانب دیگر، اراده وخواست مردم در موجودیت اشغال گران که جز منافع شان چیز دیگری برای شان اهمیت ندارد هیچ معنای نمی تواند داشته باشد. از این رو، تلاش ها برای برگزاری چنین برنامه های نمادینی در حقیقت تلاش برای فریب اذهان عامه می باشد و نمی تواند بصورت اساسی و ریشه یی مشکلات افغانستان را حل کند.

سهیل صالحی

ادامه مطلب...

هالند: کنفرانس سیاسی "بحران خاور میانه"

  • نشر شده در هالند

(ترجمه)

حزب التحریر – هالند روز جمعه بتاریخ 28 صفر 1439 هـ برابر با 17 نومبر 2017م کنفرانس سیاسی‎ای را تحت عنوان بحران خاور میانه سازماندهی کرد که  در آن دوکتور "عثمان بخاش" رئیس دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر، اشتراک ورزیده بود.

این کنفرانس ابتدا با تلاوت قرآن‎کریم آغاز شد، متعاقباً دوکتور عثمان بخاش سخنان خود را در خصوص بحران سوریه، یمن، لیبیا، سعودی و لبنان با متبارز ساختن نقش غرب کافر در ایجاد این همه مصیبت‎های که مسلمانان در آن تقلا می‎کنند و مبارزه بین‎المللی که در اکثر سرزمین‎های اسلامی جریان دارد، بیان داشت. هم چنان دوکتور بخاش در ختم کنفرانس به پرسش های حاضرین در کنفرانس پاسخ ارایه کرد.

 

برای معلومات بیشتر به لینک ذیل مراجعه کنید:

http://www.hizb-ut-tahrir.info/ar/index.php/dawahnews/holland/47743.html

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه