شنبه, ۲۸ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۳۰م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

ربیع‌الاول، درس‌هایی به مسلمانان به طور عام و به افسران نظامی مسلمانان به طور خاص!

  • نشر شده در پاکستان

(ترجمه)

ای مسلمانان! بعثت حضرت محمد صلی‌الله علیه وسلم به عنوان رحمة‌للعالمین، رسول و پیامبر خاتم در ماه ربیع الاول صورت گرفته است.

 ابوالحسن علی بن حسین بن علی مسعودی (متوفی 346 ق) در کتاب "التنبیه والإشراف" چنین روایت نموده است: «فلما بلغ أربعين سنة بعثه الله عز وجل الى‌الناس كافة يوم الاثنين لعشر خلون من شهر ربيع الأول... وله ﷺ يومئذ أربعون سنة وتنوزع في أول من آمن به من الذكور، بعد إجماعهم على أن أول من آمن به من الإناث خديجة؛ و چون به چهل سالگی رسید، الله سبحانه وتعالی وی را در روز دوشنبه در ده روز اول ماه ربیع‌الاول بر تمام بشر به پیامبری برگزید... در آن روز رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم چهل‌ساله بود و او اولین کسی از جملۀ مردان بود که ایمان آورد و به اتفاق (اصحاب رضی‌الله عنهم) خدیجة رضی‌الله عنها اولین زنی بود که ایمان آورد.»

احمد بن محمد بن ابوبکر بن عبدالملک قسطلانی، القطیبی، المصری، ابوالعباس، شهاب‌الدین (متوفی: 923 ق) در کتاب "المواهب اللدنیة بالمنح المحمدیة(اعطای محمد صلی‌الله علیه وسلم موهبتی برای زمین)" نقل می‌نماید: «ولما بلغ رسول‌الله ﷺ أربعين سنة... وقال ابن عبد‌البر: يوم الاثنين لثمان من ربيع الأول سنة إحدى وأربعين من الفيل. وقيل: فى أول ربيع: بعثه‌الله رحمة‌للعالمين، ورسولا إلى كافة الثقلين أجمعين؛ هنگامی‌که رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم به سن چهل سالگی رسید... و ابن عبدالبر گفت: دوشنبه هشتم ربیع‌الاول چهل و یک سال بعد از سال فیل، گفته‌شد که الله سبحانه وتعالی وی را در ربیع‌الاول رحمتی برای تمام بشریت و تمام نژادها قرار داد.»

بنابراین، در ماه ربیع‌الاول، رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم برای همۀ مردم اعم از عرب و عجم، آفریقایی و آسیایی، اروپایی و آمریکایی مبعوث گردید. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ [انبیاء: 107]

ترجمه: ما تورا نفرستادیم، مګر رحمتی بر عالمیان.

رسالت وی رحمتى بود براى همۀ انسان‌ها و غلبه بر تمام روش‌های دیگر از زندگى، هرچند مشرکین را خوش نیاید.

ای مسلمانان! ربیع‌الاول شاهد هدیۀ دیگری بود، هجرت رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم تا برای اولین‌بار اسلام را به عنوان دولتی در مدینه‌ منوره "منور به نور هدایت" تأسیس نماید.

پس از تأمین نصرت از دو قبیلۀ قوی مدینه، بنی خزرج و بنی‌ اوس، زمینۀ هجرت رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم از ظلم در مکه تا حاکمیت اسلام در مدینه فراهم گردید. بخاری در صحیح خود از ابن شهاب روایت می‌کند که عروه بن‌الزبیر به وی گفت:

«وَسَمِعَ المُسْلِمُونَ بِالْمَدِینَةِ مَخْرَجَ رَسُولِ اللَّهِ ﷺ مِنْ مَکَّلَه... بِظَهْرِ الحَرَّةِ، فَعَدَلَ بِهِمْ ذَاتَ الیَمِینِ، حَتَّی نَزَلَ بِهِمْ فِی بَنی عَمْرِو بْنِ عَوْفٍ، وَذَلِکَ یَوْمَ الِاثْنَیْنِ مِنْ شَهْرِ رَبِیعٍ الأَوَّلِ»

ترجمه: مسلمانان مدینه خبر خروج رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم از مکه را شنیدند... و رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم را در روز دوشنبه و در بنی عمرو بن عوف در ماه ربیع الاول ملاقات نمودند.

و ابن هبان در صحیح خود از براء روایت نموده است که گفت:

«أَنَّ قُدُومَهُ الْمَدِینَةَ کانَ یَوْمَ الِاثْنَیْنِ لِاثْنَتَیْ عَشْرَةَ لَیْلَةً خَلَّت مِن رَبِیعٍ الأَوَّل»

ترجمه: یمن قدوم رسول‌الله به مدینه در روز دوشنبه شب دوازدهم ربیع‌الاول بود.

طبری در "تاریخ رسولان و امراء" نقل نموده است:

«حَدَّثَنَا ابْنُ حُمَیْدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا سَلَمَةُ، عَنِ ابْنِ إِسْحَاقَ، عَنِ الزَّهرِیَّ، قَال: قدم رسول اللَّه: ِاَلمَدِينَةَ يَوْمَ الاثْنَيْنِ، لاثْنَتَيْ عَشْرَةَ لَيْلَةً خَلَتْ مِنْ شَهْرِ رَبِيعٍ الأَوَّلِ»

ترجمه: از ابن حمید شنیدیم که گفت: سلمة از ابن اسحاق، و او از زهرى شنیده است که گفت: رسول‌الله صلى‌الله علیه وسلم در روز دوشنبه شب دوازدهم ربیع‌الاول وارد مدینه شد.

بنابراین، ربیع‌الاول ماهی بود که در آن به رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم حکم (حاکمیت) داده شد. حالا دیگر اولین دولت اسلامی تأسیس گردیده بود؛ دولتی‌که اجازه می‌داد تا اسلام با تمام شکوه آن تطبیق گردد.

ای مسلمانان! بیایید تا ماه ربیع‌الاول و هدایایی‌که این ماه شاهد آن بوده است، مارا برانگیزد و الهام دهد تا پیام اسلام را به عنوان آرامشی برای مظلومان و هشدار جدی برای حکام ظالم، بلند و اظهار نماییم. بیایید تا برای شکرگزاری از هدایایی که این ماه برای ما عطا نموده است، علی‌الرغم ظلم و ستم حکام ظالم، در راه‌پیمایی‌های اسلام تزلزل ناپذیر باشیم. بیایید تا محبت ما به رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم ما را برانگیزد تا مرزهای دروغین ملی را که مارا به بیش از پنجاه کشور تقسیم نموده است، از بین برده و به عنوان یک دولت خلافت تحت پرچم لا اله الا الله محمد الرسول الله خودرا وحدت بخشیم.

ای افسران نظامی مسلمان! بیایید تا امروز هجرت رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم که ماه ربیع الاول شاهد آن بوده است، مردان جنگی را در میان نیروهای مسلح ما برانگیزد تا نصرت(حمایت مادی) خودرا برای تأسیس خلافت بر منهج نبوت اعطا نمایند. بیایید برای بازگشت امت به عنوان امت شاهد بر تمام بشریت تلاش نماییم و اسلام را به عنوان یک دولت تطبیق نموده و نور هدایت آن‌را به گونه‌ای حمل نماییم که بالای سایر روش‌های زندگی غالب گردد.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر-ولایه پاکستان

4 ربیع الاول 1445هـ.ق.

شه‌شنبه 19 سپتمبر 2023م.

مترجم: عبدالرحمن "قاطع"

ادامه مطلب...

مفهوم دولت عمیق

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

اصطلاح "دولت عمیق" در تحلیل‌های سیاسی به شکل گسترده و با روش‌های متعددی استفاده‌شده است، آنچه آن را اندکی پیچیده ساخته و معانی مختلفی را با خود دارد. اغلب تعاریف آن شامل دو عنصر (پنهان‌کاری و توطئه‌چینی) هست. این اصطلاح زیر عناوین مختلفی استفاده‌شده است که ازجمله "دولت هم‌طراز، دولت جوره­ای، مراکز قدرتمند، نگهبانی قدیم، حکومت سایه" و اسامی دیگر. برای همین بر این اصطلاح روشنی خواهیم انداخت تاکمی موضوع بر خواننده و شنونده روشن شود.

این اصطلاح از قدیم‌الایام نشأت یافته است؛ اما من از نزدیک‌ترین تاریخ آن را پی می­گیرم؛ آنجا که برخی از تاریخ نویسان می­گویند نزدیک‌ترین تاریخ استفاده­ی این اصطلاح همراه با تأسیس جمعیت اتحاد و ترقی در ترکیه بوده است؛ زیرا اصطلاح ‌derin devlet که به معنای دولت عمیق آمده یک اصطلاح ترکی هست و از سوی جمعیت برای لغو قدرت خلافت و تأسیس جمهوری ترکیه مورداستفاده قرار گرفت؛ پس این اصطلاح نوزاد مشروع دولت ملت جدید است که منظور از آن نیروها، مصالح و شبکه‌های خارج از مؤسسات علنی و معروف هست. غرب این دولت داخل دولت را برای تسلط بر دولت خلافت بنا کرد. این دولت تمام ابزار فشار را اغلب به گونه‌ی مخفیانه بکار گرفت تا بر نخبه‌های سیاسی و اقتصادی برای در پیش گرفتن سیاست‌های که مصالح معینی را در چارچوب دموکراسی به گونه‌ی ظاهری و برای تأمین منافع قدرت­های سیاسی جهانی به گونه‌ی حقیقی تأثیرگذار باشد. آن­ها به بهانه­های مختلفی حاکمیت می­کردند، ازجمله امنیت ملی و نیازهای اقتصادی وغیره. اصطلاح دولت عمیق اکنون برعکس آن زمان استفاده می­شود. در آن زمان محور منهدم ساختن دولت موجود یعنی خلافت عثمانی بود؛ اما اکنون به‌عنوان ابرازی برای حفاظت از دولت موجود و مصالح کشورهای بزرگ عمل می­کند، چنانچه در مورد دولت عمیق گفته‌شده است که آن عبارت از مجموع پیمان­های نافذ برای مقاومت دموکراسی در داخل نظام سیاسی است که از عناصر بلندپایه داخل دستگاه‌های استخباراتی محلی و بیگانه و نیروهای مسلح و امنیت و قضات و مافیا در هر عرصه است و به یک دولت داخل دولت می‌ماند.

برخی گفته‌اند: این‌یک سازمان مصلحتی باهم پیوسته و مرتبط است که برخی افراد آن برخی دیگر را نمی‌شناسند؛ اما برای هدف مشترک کار می­کنند که عبارت از دفاع از منافع و امتیازاتشان خارج از قانون، جامعه و دولت است. به معنای دولت بالای دولت و به نام مؤسسات غیرمرئی نیز شناخته می­شود.

گسترده‌ترین تعریفی که برای آن گفته‌شده، عبارت از پیمان عمیقی است که تأسیسات مختلف دولت را در برگرفته؛ یعنی مرکب اداری، سیاسی، مطبوعاتی، مؤسسه­ی نظامی، استخباراتی، قضائی، فرهنگیان، رجال دین وغیره است. تمام این‌ها را در یک رابطه در برمی‌گیرد که آن­ها را سوق می­دهد، بر منافع و امتیازات خاصشان آن‌ها را باقی می‌گذارد و از هر نوع محاسبه­ای نیز در زمان تغییر نظام مستثنا می‌باشند و آن­ها مرتبط به قدرت برتر از قدرت خود دولت هستند.

تعریف­های زیاد دیگری نیز ذکرشده‌ که در اموری باهم نزدیک‌اند و در اموری از یکدیگر متفاوت. پس دولت عمیق همان سازمانی از افراد است که به سازمان غیررسمی منتسب‌اند که منافع گسترده دارد، در داخل و خارج به گونه‌ی پهناوری امتدادیافته و نقطه قوت‌شان این است که در تمام مؤسسات اعم از مدنی، نظامی، سیاسی مطبوعاتی و امنیتی مردانی دارند که درآن‌واحد در تمام رویکردها و در عالی‌ترین سطوح توان حرکت دارد، بر دساتیر سیاسی دولت مسلط‌اند، یا به تعبیر دیگر تأثیر نیرومندی بر فرمان‌های دولت دارند.

دولت عمیق به دو نوع است:

الف: دولت عمیق در درون دولت ملی و در ضمن مرزهای دولت ملی در سطح حکم و اجرا.

ب: دولت عمیق در سطح احکام بین‌المللی و آن همان دولتی است که به تمام احکام حاکم است و بر دولت عمیق ملی داخلی نیز سیطره دارد. اکنون از نوع اول شروع می­کنیم.

نوع اول) دولت سایه در درون دولت ملی:

از مهم‌ترین وظایف دولت عمیق آن است که از شبکه­های منافع داخلی محافظت کند و آن از طریق فشار واردکردن در چارچوب حالت‌های استثنایی خارج از چارچوب قانون است که به حالت استثناء شناخته می­شود، آنکه در آن اجرائات امنیتی متعددی به بهانه­ی حفاظت از امنیت ملی و خطری که آن را تهدید می­کند، روی دست گرفته می­شود، به این رویکرد که گویا همیشه دشمنی در کمین دارد. از همین جهت است که همیشه برای از بین بردن مخالفین و هر آن‌کس که از دولت به شکل عام و از سیاست‌های آن به شکل خاص راضی نباشد، تلاش می­کند. آن­ها از قانون در همین حالات استثنائی استفاده می­کنند. آن‌ها مأمورانی اند که در مدت‌زمان خیلی کوتاه موقف از بین برداشتن را می­گیرند. آن‌ها می­دانند که صلاحیت‌دارند و از هرگونه پیگرد و مجازات درامان‌اند. بنابراین به گونه­ی ویژه ورزیده هستند. می­دانند که چه نیروی پشتشان هست و بودنشان را تا طولانی‌مدت نیاز دارند، این همان چیزی است که از آن‌ها مأموران عجیبی ساخته است که باید از آن‌ها نگهداری شود. آن­ها بازوهای متعددی دارند که به مهم‌ترین آن­ها می‌پردازیم.

بازوی سیاسی: این خطرناک‌ترین سلاح در میدان بقاست؛ زیرا آن‌ها بر تمام مفاصل سیاست سیطره دارند؛ حتی می‌یابیم که احزاب مخالف از آن­ها پیروی می­کنند. میان حزب حاکم و احزاب مخالف نغمه‌سرایی ایجاد می­کنند و فرماندهی را میان بخشش کردن و پس گرفتن و میان قبول کردن و رد کردن می­چرخانند تا مصالح دولت ملی و منافع نیروهای خارجی را تأمین کنند.

بازوی نظامی: مؤسسه­ی نظامی با تمام فعالیت­های خویش به شکل روتینی عمل می­کند؛ اما تمام مفاصل رهبری و تحرک تشکیلات نظامی با استخباراتی نظامی تحت نفوذ دولت سایه قرار دارند؛ چنانچه تعیین رهبرها به اعتبار آن صورت گرفته و پیمان‌نامه‌ها از سوی آن امضاء می­شوند. دولت سایه همان نهادی است که از کوچک‌ترین جزئیات مطلع است. تمام فرمان­های مردان خویش را به اجرا می‌گذارد، اگرچه درست قابل‌فهم نباشند. پس تمام جزئیات و دقیق‌ترین آن‌ها در دست حکومت سایه است. همین امر است که او را قادر می­سازد تا سریع‌تر، منظم‌تر و منسجم‌تر فرمان­ها را به اجرا درآورد؛ به گونه­ای که از هر تحرک موجود پیش‌گام‌تر بوده و هر حرکتی را که در داخل دولت غیر مرغوب باشد خنثی می­کند. همیشه تحت رهبری دولت سایه سازمان خاصی وجود دارد که سریع مداخله نموده، صلاحیت‌های بزرگ داشته و معیارهای بازدارد.

بازوی قانونی یا قضایی: اهرم قانونی این است که تمام فرمان‌ها از دولت سایه صادر می­­شود. احکام و قوانینی که از دولت سایه تأیید می‌شود، به‌عنوان احکام قضایی آماده فرستاده می­شود؛ کاری‌که قاضی در قبال آن انجام می­دهد، قرائت آن است و بس؛ اگرچه خلاف قانون هم باشد. دولت سایه عملاً بر تعیین مهم‌ترین قاضی­ها نظارت دارد؛ خارج از دایره­ی دولت حاکم است، شبکه­ی پیچیده­ی از ارتباطات داخلی را در اختیار دارد که او را قادر می­سازد تا واقعیت را به گونه‌ی درست و شفاف آن بخواند، بر ادامه دادن و یا لغو هر قانون توانایی دارد، بدون این­که به اعتراضات دسته‌جمعی توجه کند؛ بنابراین هیچ معترضی و جود نخواهد داشت.

بازوی مالی: بدون شک اقتصاد نیرویی دارد که نمی­توان آن را دست‌کم گرفت. از همین جهت است که آن­ها را به گونه شنیعی می‌یابیم؛ حتی فوق تصور بر دارائی‌ها تسلط پیدا می‌کنند و سازمان­های مافیایی حقیقی را در درون کالبد دولت در تمام میدان­ها رهبری می­کنند. اجازه می­دهند تا خود و خواص‌شان پول‌شویی کنند؛ هم‌چنین آنان توان دارند تا از طریق سازمان‌های اقتصادی که زمام‌شان را به دست دارند، کسی را ثروتمند و کسی را تنگ‌دست سازند؛ به‌ویژه از طریق تمویل خارجی و حساب­های بانکی خارجی برای تأمین منافع خارجی به گونه‌ی واضح.

بازوی مطبوعاتی و رسانه­ای: مطبوعات با ابزار مختلف خود به‌عنوان قدرت چهارم بعد از قوه­ی مقننه، اجرائیه و قضائیه مطرح است. رسانه بسیار مهم است؛ زیرا بر رأی عامه­ی ملی و وطنی تأثیرگذار بوده و مطابق میل خود شخصیت­هایی را طراحی می­کند. پس می­تواند ارزش­ها و اخلاق را تبدیل و یا آلوده نموده و مفاهیم درست را به مفاهیم غلط تبدیل کند، افراد فرومایه­ی جامعه را بلند ببرد تا شأن قابل‌توجه پیدا نموده و به ستاره تبدیل شوند. مطبوعات کمک می­کنند تا دیدگاهی مطابق دیدگاه دولت ایجاد شود، حتی اگر دیدگاه لازمی نباشد که باید باشد. رسانه­ها مراقبت‌کننده‌ی در حال پیشرفت هستند؛ به گونه‌ای که ارتش الکترونیکی تشکیل می­دهند تا مراقبت‌کننده و محاسبه­گر باشد. گروه را برمی‌انگیزند، اشاعه پراکنی نموده و نبض قانون‌گذار و امور بسیار دیگری را بدست دارند.

بازوی اجرایی و امنیتی: این مورد ابزاری است که می­تواند هر اجندایی داخلی و خارجی را اجرا کند؛ زیرا به گونه‌ی دقیق و روشمند بنا یافته است که درپوش امنیت و دست فعالی که بر قانون‌گذار فشار وارد می­کند، به دست آن­هاست. دولت عمیق می­تواند قانون‌گذار را زیر تهدید قرار دهد؛ از همین رو است که تمام ابزارهای امنیتی با تمام عناوین خود منحصراً تحت تسلط دولت سایه است؛ زیرا آن‌ها در امان هستند و رسیدن به آن­ها دشوار است.

به اعتبار این ابزار دولت سایه چنگال­های خویش را در جسد دولت فروکرده است؛ زیرا امکانات و توانمندی‌های آن فوق امکانات و توانمندی‌های خود دولت، علاوه بر امتیازاتی از قبیل سرعت تصمیم‌گیری و اجراء زیر فشار و تهدید است. این‌یک قدرت ظالم است که تصامیم سخت‌گیرانه‌ی را بدون این‌که در قبال آن احساس مسئولیت کند، اتخاذ می­کند؛ زیرا نیروهای پشتیبان داشته و منافعی نزدش است که باید از آن‌ها دفاع شود. دولت سایه می­داند که هر آنچه انجام دهد، موردمحاسبه قرار نمی­گیرد؛ بنابراین، می­تواند در تمام تصامیم علیه مردم کمک کند؛ مگر این‌که انقلاب مردمی عمومی باشد که در این صورت رویاروی با مردم سودی ندارد؛ زیرا مردم می‌توانند هر سازمانی را سرنگون کنند. آن­ها در این صورت به ظلم شدید پناه می‌برند؛ چنانچه در سوریه اتفاق افتاد؛ زیرا مسئله را مسئله­ی و جود و عدم می‌پندارند، مگر این‌که توجه کاملی علیه آن صورت گیرد؛ چنانچه در تونس، مصر و سودان و الجزایر انجام شد.

عادتاً مردم از وجود دولت سایه تا قیام انقلابی که اسرار آن را با تفصیل برملا کند، چیزی نمی‌دانند. این مسئله در انقلاب‌های بهار عربی رخ داد؛ به گونه‌ای که اصطلاح دولت سایه به گونه‌ی واضح تعریف شد و برای بسیاری از مردم احساسی پیدا شد که دست‌های پنهانی و جود دارد که مخفیانه در جامعه و دولت بازی می­کنند و این دست‌ها عمیق بوده و ساحت نفوذ و قدرت وسیع دارد. ازاینجا می­شود، برخی از صفات دولت سایه و مأموران آن را برشمرد.

دولت سایه متکی به نیروی خارجی است. این نیروهای خارجی وابسته به منافع سیستم بین‌المللی می‌باشد و به‌زودی در نوع دوم از دولت عمیق آن را تشریح خواهیم داد.

تغییر اوضاع باوجود دولت سایه دشوار است؛ زیرا با تغییر اوضاع موقف سخت‌گیرانه‌ای را می­گیرد؛ چنانچه در سوریه به‌عنوان‌مثال واضح مشاهده شد.

دولت سایه یا زیرین با هر فاسدی در حکومت اعم از کارمندان، اداری­ها و مردان دینی که فاسد هستند، تعامل می‌کند، دامنه فعالیت‌شان را گسترش داده و صلاحیت‌های‌شان را افزایش می‌دهد تا طرف‌داری آن‌ها را به دست آورد. بنابراین افراد دولت سایه اکسیجن خویش را در هر انحطاط و فساد می‌یابند. از همین‌جاست که هرکس با آن­ها کار کند، نمی­تواند خویش را از چنگ‌شان بیرون کند؛ چنانچه او را در حال فکر کردن، هر فکری که خارج از خواستشان باشد، درآن‌واحد دست‌گیر می­کنند.

دولت سایه اقدام به تغییر قواعد اخلاقی و دینی می­کند؛ به گونه‌ای که منافع آن را تأمین کند و توجه به آن­ها را ضعیف کند. مفاهیم جدیدی را جایگزین می‌سازند که بافت مردم را متفرق نموده از هم جدا می­سازد تا به زندگی زیر سایه­ی استبداد راضی باشند. دولت ملت از دیدگاه دولت سایه مانند معبود است؛ زیرا با ناحیه دینی داوری می­کند و آن را به بهانه­های مختلف در خدمت منافع خود می­گیرد؛ از قبیل اطاعت از اولی الامر، دشمنان دین، تروریست و غیره.

قانون در تمام حالات ساخته­ی دست‌شان است، می‌توانند شخصیت‌های بزرگ و صاحبان عالی‌ترین قدرت را محاسبه کنند؛ آنچه آن‌ها را قدرتی می‌سازد که فوق آن قدرتی نیست.

هر ارگانی در دولت بدون کدام سؤال و استفسار از آنچه رخ می­دهد، هر وضعی را از ایشان می‌پذیرد، گویا مسائلی هستند که برای کسی مهم نیست؛ مانند کشتن، زندانی کردن و یا مخفی کردن کسی. تمام سازمان­های دولتی در برابرشان صلاحیت­های ضعیف دارند، دولت همانند خون‌داری در دستشان است، آن‌ها می­توانند هر قانون، دگرگونی و تغییری را که با رویکردشان متناسب نباشد، مهار کنند.

 زمانی که بخواهیم دولت سایه را تفکیک کنیم، باید از لحاظ مبدأ خواستگاه آن را تفکیک کنیم که همانا نیروی خارجی است که آن را کمک می­کند. هم‌چنین تمام سازمان­ها و افرادش در خفا کار می­کنند؛ بنابراین برای خلاصی از دولت سایه باید از تمام رموزی رهایی یابیم که تحت سلطه­ی آن بکار گرفته می­شود و این کار جز با انقلاب كامل و عملي امکان‌پذیر نیست. بعدازاین انقلاب جنگ نیروهای خارجی نیز به پایان می­رسد. این مسئله طبیعتاً زمانی اتفاق می­افتد که انقلاب به‌نظام جهانی هیچ رابطه­ی نداشته باشد؛ بلکه خودش یک نظام جهانی عالی بوده و بر مبدأ جدیدی استوار باشد که حل وسط قدیم را مطلقاً نمی‌پذیرد و بر هیچ قاعده­ای از قواعد نظام جهانی متکی نیست؛ بلکه رقیب آن بوده و در برابرش فعالیت می­کند.

آیا دولت سایه بر بهار عربی تأثیرگذار بوده است؟

در حقیقت دولت سایه به گونه‌ی دقیق و بسیار محکم در تمام انقلاب هایکو در تونس، مصر، الجزایر و سودان رخ داد، تأثیر متفاوت داشته است. با آنچه در کشورهای در حال جنگ مانند لیبیا و یمن اتفاق افتاد؛ اما آنچه در سوریه رخ داد واقعیت بسیار مختلف دارد که باید غور بیشتری در مورد آن صورت گیرد.

آنچه در سوریه رخ داد وضعیت خاص داشته است، به گونه‌ی که آنان توانایی توجه بر آن را نداشتند. این به خاطر طبیعت ملت‌های مختلف و بیداری بوده که در اول انقلاب موجود بود و خطوط سرخی که غرب حتی متمایل به نزدیک شدن به آن­ها هم نبود. بنابراین فرمان‌ها به قبضه­ی آهنین بودند و انقلاب به‌سوی نظامی شدن کشیده شد تا این‌که مقابله علیه پیشرفت و انقلاب آن­ها را با ابزار مدرن‌شان روبه نابودی می‌کشاند. در طول سال‌های سابق با مشکلات بسیار سختی روبرو شدند، آنچه دولت سایه را ضعیف ساخته و اکثر بازوهایش را از دست داد؛ اما غرب با انقلاب شام زیرکانه تعامل کرد، مهره‌های دولت سایه را میان مخالفان از طریق دور انداختن کهنه و از طریق انتقال بعضی از رهبران به‌جاهای امن مانند (فاروق الشرع) که در طول این زمان به روسیه ماند تا دست‌هایش پاک باقی بماند؛ هم‌چنین از طریق محافظت از رهبرهای فرعی امنیتی که رمقی داشتند، مانند (علی مملوک) بااینکه برای دولت سایه و ناتوانی پیش‌آمده بود؛ اما در برخی موارد زمانی که مردم به آرامش و رضایت برگشتند، می­تواند به خودترمیمی بپردازد؛ چنانچه این امر از ایشان سال‌های متمادی می­طلبد تا حالت به آنچه بود، برگردد. از این روست که می‌یابیم در این اواخر برای به دلایل مختلف راه‌حل سیاسی را پیش کش می­کنند، از جمله تلاش برای ترمیم برخی از بازوها. با آن‌هم دیده می‌شود که آن‌ها به دستور جدید در تعیین آجندای جدید تکیه خواهندزد تا اساس را دوباره بازسازی کنند. اگر هر اختلالی رخ دهد، موادی را در قانون قرار می­دهند که بتواند بافت سوریه را سست نموده و آن را به مرزهای خون تقسیم کند. طبیعتاً آنچه اکنون می‌گوییم، پلان غرب و مزدورانش است و آن واقعیتی که باید باشد نیست؛ زیرا مردم می­توانند میز را بر همه برگردانند، مشروط بر این‌که رهبری را برای کسی بسپارند که اصول تعامل با سازمان ملل و سربلند کردن در برابر او را دانسته و مبدأ بدیل را حمل می­کند. قادر است تا فرمان کشتی را به ساحل امن هدایت کند، حکم بماانزل الله نموده و انقلاب ریشه­ی انجام دهد تا هیچ عنصری از عناصر دولت سایه سابق و همکاران آن­ها در اساس دولت جدید باقی نماند؛ زیرا آن‌ها دوباره برای نابود ساختن دولت جدید از نو تلاش خواهند کرد.

نوع دوم( دولت سایه بر سطح جهانی:

آن عبارت است از نیروهای که تمام دولت‌های سایه در تمام دولت ملت‌ها را کمک می­کند. این دولت بر هر فرمان و توافقی در داخل این دولت‌ها تسلط دارد. از همین جهت است که از طریق این شبکه­ی غیرمتناهی بااینکه مزدوران دولت باهم اختلاف دارند، بر آن­ها اعمال‌نفوذ می­کند؛ زیرا مهم‌ترین مأموران دولت سایه به گونه‌ی مستقیم یا غیرمستقیم با دولت سایه­ی جهانی ارتباط دارند. دولت سایه­ی جهانی بر تمام سازمان­های نظام بین‌المللی کنونی مانند سازمان ملل، شورای امنیت، بانک جهانی وغیره با همین بازوها و همین شکل حکم می‌رانند؛ درحالی‌که از زیربناهای نظام جهانی کنونی یعنی سرمایه‌داری هستند و مطابق آن بر دنیا حکم‌رانی می­کنند. در برخی موارد از مؤسسات حاکم جهانی یا از مراجعی که بر قدرت و اقتصاد نفوذ دارند، درآن‌واحد نمایندگی می­کنند؛ این در حالی است که افرادشان مطلقاً آشکار نبوده و در هیچ منصبی نیستند؛ بلکه وجود به شدت پنهانی و قدرتمند و بر تمام قدرت‌های بلند در جهان در تمام میدا­ن­ها به دون استثناء نفوذ غیرعادی دارند. آن‌ها کسانی اند که نقشه‌های درازمدت می­کشند و هر چیز را مطالعه­ی علمی می­کنند تا نقشه­های محکمی را طرح کنند. اسلام را به‌عنوان یک مبدأ پیش چشمان و نقشه­های خویش قرار می­دهند تا از ظهور آن در میدان جلوگیری کنند، آن‌هم نه به هر شکلی از اشکال؛ بلکه تلاش می‌کنند تا چهره‌ی آن را مخدوش نمایند. در این راستا مثال فعلی و مثال مربوط به آینده را که مورد توقع است، بیان می­کنم.

گروه داعش که ادعای ایجاد دولت خلافت را دارد، یک سازمان جدید و مجهولی است، با آن‌هم از تمام کشورهای دنیا با تفرقی که دارند، کمک شد تا اینکه نزدیک بود منجر به شناخت کسی شود که او را پشتیبانی می­کرد. یک اجندای غربی را برای مخدوش کردن چهره­ی اسلام به اشکال مختلف اجرا کردند تا اسم خلافت را در نزد امت غیرقابل‌قبول جلوه دهد. در زمانی‌که نقشش به پایان رسید، دیدیم که همه در پایان دادن آن مشترک عمل کردند، بااین‌که اگر رها می­گردید، خطر بسیار بزرگ‌تری را شکل می­داد؛ اما آن‌ها اقدام به مطالعه­ی دوام‌دار آن نموده تا یک توطئه­ی بزرگی را مافوق نقشه‌های تمام کشور­های ما حول رقم زنند.

 مثال دیگر که متعلق به آینده است و توقع می‌رود این است که آن‌ها می­دانند، دولت خلافت به اذن الهی آمدنی است. برای همین آن­ها شخصیت حاکمی را نزدیک می­کنند تا اذهان عامه گمان کنند که این شخصیت می­تواند خلیفه باشد؛ درحالی‌که خیلی دور از این واقعیت است که آن رئیس‌جمهور ترکیه است. این برای یک امر پوشیده است که درواقع انتهای امنیت‌شان در زمان اقامه­ی خلافت حقیقی خواهد بود، در چنین شرایطی او هم اقامه­ی خلافت اسلامی اعلام خواهد نمود و به هدف خفه کردن خلافت حقیقی و پراکنده نمودن انظار عمومی به تطبیق شریعت خواهد پرداخت؛ دولتی‌که برای مردم معروف و از قبل بوده است؛ اما خلافت حقیقی بدون شک تازه‌وارد میدان است، باوجود نصوص از جمله این حدیث رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم که فرموده است:

«اذابویع لخلیفتین فاقتلوا الآخر منهما»

ترجمه: زمانی‌که برای دو خلیفه بیعت کرده می‌شد، دومی را بکشید.

اما به خاطر دوری مردم از دین در خلال صدسال یا زیادتر، اذهان مردم را ضعیف نموده و این نصوص را به عرصه­ی تطبیق نمی‌گذارند.

زمانی‌که خواسته باشیم، بر این دولت عمیق جهانی حاکم قرار گیریم، این امر نسبت به افراد و کشورهای که به آن نسبت می‌شوند، محال است. بنابراین، لازم است جنگ مبدئی باشد که وجود آن و شبکه­ی عنکبوتی مسلطش را پایان دهد. الله‌اعلم این امر هرگز بدون و جود دولت اسلامی که به‌زودی ارتباط آن‌ها را از بین برده و بینی‌شان را به خاک خواهد مالید، امکان‌پذیر نیست.

 بدون شک، ظاهر دولت سایه با مفهومی که تذکر یافت، نتیجه­ی نظام سرمایه‌داری است که مجبور است با سلاح و نیرنگ بالای جهان حکم‌رانی کند؛ نظامی که گروه اندکی از بشر برای ربودن ثروت جهان و گذاشتن بشریت در زندگی تنگ‌دستی و فقر آن را تطبیق می­کند. اما نظام اسلام ربانی که خیر و خوبی را برای جهانیان جلب می­کند، سازمانی‌ برای گمراه کردن بشریت ندارد؛ زیرا دولت اسلامی استوار بر عدالت مساوات و رعایت امور بشریت است. ارزش‌های این دین پاکیزه را تطبیق می‌کند که بندگان را از عبادت بندگان به عبادت پروردگار بندگان سوق می‌دهد و از ظلم ادیان به عدالت و نور اسلام می‌کشاند. چه قدر امروز دنیا به دین الله سبحانه وتعالی نیازمند است تا آن را ازآنچه در آن هست، بیرون کشیده و عقول و بصیرت‌شان را روشن کند!

بدون شک کار برای برگشت اسلام به صحنه­ی زندگی خواست بشریت است، نه‌فقط مسلمان‌ها؛ زیرا جهان به مراحل درک اسفل رسیده و ما بر دروازه‌های تغییر هستیم. بنابراین، برای دعوت گران به‌طور ویژه و برای مسلمانان به‌طور عام می‌گوییم: بر ای‌شان لازم است تا مسیر را تقویت کنند. برای این‌که در وقت مناسب برسیم، در میدان بقاء به‌طور کامل مجهز باشیم، بخواست الله سبحانه وتعالی طلوع خورشید اسلام را مشاهده کنیم تا دنیا را به عدل و نور خویش روشن کند و چنانچه بودیم به امت خیری برگردیم که برای مردم بیرون آمده است. الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ [صف: ٨]

ترجمه: می‌خواهند نور الله را با دهان‌های‌شان خاموش کنند و الله نورش را کامل می‌سازد؛ اگرچه کافران دوست نداشته باشند.

نویسند: نبیل عبدالکریم (ابو مصعب)

مترجم: حبیب اسلمی

برگرفته از شماره­ 443 مجله الوعی

 

ادامه مطلب...

سکوت امت در برابر عدم حاکمیت اسلام؛ تهلکه و خودکشی است

  • نشر شده در سیاسی

 (ترجمه)

برخی از علماء و اکثریت مردم در سرزمین‌های اسلامی به مقطعی از آیت التَهلُکَة یعنی این قول الله سبحانه وتعالی﴿وَلاَ تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ استدلال کرده و به دفاع از خود می‌پردازند و وقتی از آنان خواسته شود تا اعمال حکام ظالم را رد و زشتی اعمال مسئولان فاسق را برای امت افشاء و خواستار إقامۀ حاکمیت شریعت اسلامی و احکام الله سبحانه وتعالی شوند، به این آیت متوسل شده و برای خود چنین دلیل می‌آورند که این کار خودکشی است و ما از آن نهی شده‌ایم!

آنان تنها به گناه سکوت علیه ظالمان و علیه فساد و استشهاد و استدلال اشتباه از آیت مبارکه اکتفاء نکردند؛ بلکه سد راه کسانی شدند که مسئولیت شرعی شان را در قبال حکام ظالم و مسئولان فاسق ادا می‌کنند و آنان با این عمل خود در گناه شناور شدند. آنان خار راه کسانی شدند که حکام و مسئولان را امر به معروف و نهی از منکر کرده، اعمال زشت شان را ایراد گرفته و آن‌ها را محاسبه می‌کنند و برای تغییرشان برای بازگشت حاکمیت الله سبحانه وتعالی بر روی زمین فعالیت کرده و در این راه قربانی می‌دهند. آنان این گونه افراد را که بخاطر ادای مسئولیت خود تحت آزار و شکنجه قرار گرفته و زندانی شوند و یا با تنگدستی مواجه شده و یا هم کشته شوند، متهم به خودکشی کرده و می‌گویند که آن‌ها به دست شان خود را به هلاکت رسانده اند و برخی از آنان، این گونه افراد را به به فتنه‌انگیزی و فسادجوی متهم می‌سازند!

کسانی‌که چنین پنداشته و سکوت را بر گفتن سخن حق ترجیح می‌دهند؛ این احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم را فراموش کرده اند:

«لَایَنبَغِی لِإمرِئٍ یَشهَدُ مَقَامًا فِیهِ مَقَالُ حَقٍّ إلَّا تَکَلَّمَ فِیهِ، فَإنَّهُ لَن یُقَدِّمَ أجَلَهُ وَ لَن یَحرِمَهُ» (رواه بیهقی)

ترجمه:  برای کسی‌که در جای حضور می‌یابد (که حق کتمان شده و باید حق را بگوید) سزاور نیست که سکوت کند؛ بلکه باید حق را بگوید، زیرا گفتن حق اجل او را نه پیش می‌اندازد و نه پس.

«ألَا لَایَمنَعَنَّ أحَدَکُم رُهبَةَ النَّاسِ أن یَّقُولَ بِحَقٍّ إذَا رَآهُ أو شَهِدَهُ» (رواه ترمذی)

ترجمه: آگاه باشید که ترس از مردم، هیچ یک از شما را از گفتن حق، وقتی حق را می‌بیند، باز ندارد.

«سید الشهداء حمزة بن عبدالمطلب، و رجل قام إلی إمام جائر فأمره و نهاه فقتله» (رواه حاکم)

ترجمه: سید شهداء (حضرت) حمزه بن عبدالمطلب و مردی است که در برابر حاکم ظالم ایستاده و او را امر به معروف و نهی از منکر کرده و حاکم او را به قتل می‌رساند.

«أفضل الجهاد کلمة عدل عند سلطان جائر» (رواه أبوداود)

ترجمه: بهترین جهاد، گفتن کلمه حق نزد پادشاه ظالم است.

پس آیا کسی‌که در برابر حکام ظالم به خاطر اجابت امر رسول الله صلی الله علیه وسلم و رسیدن به منزلت سیدالشهداء می‌ایستد، خود را هلاک کرده است؟!

این علماء و مردم، مواقف علمای سلف صالح را در برابر حکام در تمام عصرهای اسلامی فراموش کرده اند؛ علمایی‌که به بهترین وجه مسئولیت خود را ادا نموده، امر به معروف و نهی از منکر کردند، حکام شان را محاسبه کرده و ملامت هیچ ملامت‌کننده‌ای مانع شان نشد؛ مثل إمام احمد بن حنبل و مورد آزار قرار گرفتن و زندانی شدن وی در قضیه معروف خلق القرآن. وی در برابر مصیبت‌ها و مشکلات صبر و استقامت کرد؛ زیرا می‌دانست که با لغزش وی امت خواهد لغزید. سلطان علماء العز بن عبدالسلام که در برابر ممالک و حکام‌ حلقه‌بگوش ایستاد و با آنان بدون این‌که از شکنجه و زندان بترسد، نیشگون و سخت صحبت کرد. إمام اوزاعی که با بیان حق به صورت قاطع و جدی با ابی العباس السفاح با وجود همه زور و قدرتش به مبارزه پرداخت... این گونه علماء می‌دانند که ایمان دارای تکالیف و مسئولیت‌هاست. الله سبحانه وتعالی فرموده است:‏

‏‏﴿أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ[عنکبوت: 2]‏

ترجمه: ‏آيا مردمان گمان برده‌اند همين كه بگويند ايمان آورده‌ايم (و به يگانگي الله و رسالت پيامبر اقرار كرده‌ايم) به حال خود رها مي‌شوند و ايشان (با تكاليف و وظائف و رنج‌ها و سختي‌هائي كه بايد در راه آئين آسماني تحمّل كرد) آزمايش نمي‌گردند؟!‏

پس آیا این علماء و همانندان شان خود را به هلاکت رسانده اند و به عبارت دیگر، آیا خودکشی کرده اند؟!

اگر به آیه‌ای که اینان به جزئی از آن استشهاد و استدلال می‌کنند، رجوع کنیم یعنی این آیه مبارکه:

﴿وَأَنفِقُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَلاَ تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوَاْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ[بقره: 195]

ترجمه:و در راه الله انفاق (و بذل مال) كنيد و(با ترك انفاق)، خود را با دست خويش به هلاكت نيفگنيد و نيكي كنيد(در كشتن و ياري ستمديده و جنگ و...) همانا الله نيكوكاران را دوست ميدارد.

درمی‌یابیم که این آیت بیان می‌دارد، وقتی الله سبحانه وتعالی جهاد را در راه خود فرض و نشر دین را با فتح و پیروزی واجب و لازمی ساخت؛ بدنبال آن از انفاق که از عناصر اساسی و اصلی جهاد می‌باشد، یادآور شد. بنابر این، جهاد از طریق جنگ با دشمن با انفاق فی سبیل الله معنا پیدا می‌کند. الله سبحانه وتعالی فرموده است:

‏ ‏﴿انْفِرُواْ خِفَافاً وَثِقَالاً وَجَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ‏[توبه: 41]

ترجمه : ‏‏(اي مؤمنان! هرگاه منادي جهاد، شما را به جهاد ندا درداد، فوراً) به سوي جهاد حركت كنيد! سبك‌بار يا سنگين‌بار، (جوان يا پير، مجرّد يا متأهّل، كم‌عائله يا پرعائله، غني يا فقير ، فارغ‌البال يا گرفتار، مسلّح به اسلحه سبك يا سنگين، پياده يا سواره و... در هر صورت و در هر حال) و با مال و جان در راه الله جهاد و پيكار كنيد، اگر دانا باشيد، مي‌دانيد كه اين به نفع خود شماست.

سبب نزول این آیت مسئله را واضح‌تر خواهد ساخت، چنان‌که در تفسیر البغوی آمده است: «أبو أیوب انصاری گفت: گروهی از انصار نزد مان آمدند و این در حالی بود که الله سبحانه وتعالی دین خود را عزت و رسول خود را نصرت داده بود و ما در میان خود پنهانی گفتیم: ما اهل و اموال خود را ترک کردیم تا اسلام گسترش یافت و الله سبحانه وتعالی نبی خود را نصرت داد؛ پس اگر بسوی اهل و اموال خود برگردیم و در آنجا بمانیم و نیکوکاری کنیم، چیزی از آن‌ها ضایع نمی‌گردد. پس الله سبحانه وتعالی این آین را نازل کرد:

﴿وَأَنفِقُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَلاَ تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوَاْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ[بقره: 195]

ترجمه:و در راه الله انفاق(و بذل مال) كنيد و(با ترك انفاق) خود را با دست خويش به هلاكت نيفكنيد، و نيكي كنيد(در كشتن و ياري ستمديده و جنگ و...) همانا الله نيكوكاران را دوست ميدارد.

لذا، هلاکت یعنی باقی ماندن در میان اهل و اموال و ترک جهاد. أبو أیوب انصاری تمام زندگی خود را در جهاد فی سبیل الله سپری کرد و حتی آخرین غزوۀ او در زمان معاویه در قسطنطنیه بود که در همان‌جا وفات یافت و در کنار دیوار قسطنطنیه دفن گردید؛ درحالی‌که مردم با توسل جستن به وی طلب باران می‌کردند.»

بنابر این، هلاکت اینست که در میان اهل و اولاد و اموال بمانی و جهاد فی سبیل الله را ترک کنی.

روایت شده که قومی قلعه‌‌ای را محاصره و مردی با آنان به تنهایی تا دم مرگ جنگید تا سرانجام کشته شد و مردم گفتند که وی خودش را به دست خود هلاک کرده است. این سخن به عمر بن الخطاب رضی الله عنه رسید و ایشان گفتند: مردم دروغ گفته اند! آیا الله سبحانه وتعالی چنین نفرموده است:

﴿وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ[بقره: 207] ‏

ترجمه: ‏و در ميان مردم كسي يافت ميشود كه جان خود را (كه عزيزترين چيزي است كه دارد) در برابر خوشنودي الله ميفروشد (و رضايت الله را بالاتر از دنيا و مافيها ميشمارد و همه چيز خود را در راه كسب آن تقديم ميدارد) و پروردگار نسبت به بندگان بس مهربان است (و بدانان در برابر كار اندك، نعمت جاويد ميبخشد و بيش از توانائي انساني براي‌شان تكاليف و وظائف مقرّر نميدارد).‏

بسیاری از آیات و احادیث، تشویق و ترغیب بر جهاد با هردو نوع آن، یعنی جنگ و انفاق کرده و تشویق می‌کند که در برابر ظالمان باید مقاومت کرد و برای تغییرشان باید سدّ راه آن‌ها شد. مسئولان باید محاسبه و امر به معروف و نهی از منکر شوند، سکوت در برابر این ظالمان و مسئولان بی‌کفایت از دید آیات و احادیث مبارکه ترک واجب خوانده شده و این در ذات خود هلاکت بشمار می‌رود. صبر و استقامتی‌که مسلمان در این راه پیشه می‌کند، از دید آیات و احادیث از عزم الأمور بحساب می‌آید؛ چنان‌که الله سبحانه و تعالی فرموده است:

‏ ‏﴿لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُواْ أَذًى كَثِيراً وَإِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الأُمُور [آل عمران: 186]

ترجمه: ‏به طور مسلّم از لحاظ مال و جان خود مورد آزمايش قرار ميگيريد و حتماً از كساني‌كه پيش از شما بديشان كتاب داده شده است و از كساني‌كه كفر ورزيدهاند، اذيّت و آزار فراواني ميبينيد (و اعمال ناشايستي و سخنان نابايستي ميشنويد) و اگر (در برابر آزمايش مالي و جاني) بردباري كنيد و (از آنچه بايد پرهيز كرد) بپرهيزيد(كارهاي شايسته همين است و)، اين اموري است كه بايد بر انجام آن‌ها عزم را جزم كرد و در اجراي آن‌ها كوشيد.

آیات و احادیث صبر مجاهدان را که با مشکلات و مصیبت‌ها دست و پنجه نرم کرده، با دشمن شان می‌جنگند و از مصیبتی که در راه الله می‌بینند، خسته نشده و ارادۀ شان ضعیف نمی‌گردد، توصیف و تمجید کرده است؛ چنان‌که الله سبحانه وتعالی فرموده است:‏

﴿وَكَأَيِّن مِّن نَّبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا اسْتَكَانُواْ وَاللّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ[آل عمران: 146]‏

ترجمه:و چه بسيار پيامبراني كه مردان ربانی زیادی به همراه آنان كارزار ميكردهاند و به سبب چيزي‌كه در راه الله بدانان مي‌رسيد(از قبيلغ كشتهشدن برخي از ياران و مجروحشدن خود و دوستان) سست و ضعيف نميشدند و زبوني نشان نميدادند (و بلكه شكيبائي ميكردند) و الله شكيبايان را دوست ميدارد.

پس کدام تهلکه و خودکشی در این عمل نهفته است؟ در حالی‌که الله سبحانه وتعالی برای شان در روز قیامت پاداش کامل و فراوانی آماده کرده است:‏

‏‏﴿إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَيْرِ حِسَابٍ[زمر: 10] ‏

ترجمه: ‏قطعاً به شكيبايان اجر و پاداش‌شان به تمام و كمال و بدون حساب داده مي‌شود.

این چه نوع هلاکتی است؟! در حالی‌که حضرت بلال  رضی الله عنه در برابر آزار و اذیت و شکنجه‌های صحرای سوزان مکه بخاطر دین خود صبر و استقامت کرد و نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم و صحابه بزرگوار به درجۀ عالی نایل گشت تا جائی که عمر بن خطاب رضی الله عنه گفت: «أبوبکر سید و سرور ماست و سید و سرور ما را آزاد کرد.»

آیا آل یاسر خودشان را هلاک می‌کردند؛ در حالی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم برای شان این سخن‌ را می‌گفت:

«صَبرًا یَا آلَ یَاسِر، فَإنَّ مَوعِدَکُم الجَنَّة؟!»

ترجمه: ای خانوادۀ یاسر! صبر و استقامت کنید؛ زیرا جایگاه تان بهشت است.

خلاصه سخن: استشهاد و استدلال این علماء و مردم به این مقطع از آیت یک استشهاد و استدلال فاسد و غلط بوده و این  وضعیتی که امت امروز در آن بسر می‌برد، از قبیل: هلاکت، گمراهی، سرگشتگی و نزول از جایگاه طبیعی‌اش که الله سبحانه وتعالی برایش برگزیده بود، همه و همه بخاطر عدم تطبیق دین الله سبحانه وتعالی بر روی زمین و بخاطر رضایت و سکوت در برابر این حکام طاغوتی و ظالم که از پروژه‌های غرب کافر در سرزمین‌های ما حراست و نگهبانی می‌کنند، می‌باشد که یقیناً این عمل‌کرد در ذات خود تهلکه و خودکشی بشمار می‌رود.

لذا، باید در برابر باطل ایستاد و آن را رد و برای رسیدن به حق بیداری قوی ایجاد کرد تا مسلمانان در پرتو آن مسئولیت‌های شان را در برابر دین و امت شان با ایستادگی در برابر طواغیت و کار برای تغییر بدوش بگیرند؛ هرچند هزینۀ بزرگی داشته باشد! عزت دنیا و آخرت در این نهفته است.

برگرفته از شماره 459 جریده الرایه

نویسنده: دکتور نبیل الحلبی – غزه (فلسطین)

مترجم: محمد مزمل

ادامه مطلب...

بیان حق، بزرگ‌ترین جهاد

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

ابی سعید خدری رضی الله عنه از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت می‌کند که فرمودند: 

«أَفْضَلُ الْجِهَادِ كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ سُلْطَانٍ جَائِرٍ»

ترجمه: برترين جهاد، سخن حقّی است که نزد پادشاهی ستم کار گفته می‌شود. (أبو داود و ترمذي آن را روایت کردند و گفتند: حدیث حسن است.)

 بیان آشکار حق، عواقبی دارد که تنها بندگان مخلص الله سبحانه وتعالی -که با پایبندی به شریعت و برافراشتن پرچم دین برای جلب رضایت اوتعالی تلاش می‌کنند- می‌توانند متحمل شوند. این حق با هوی و هوس افراد صاحب نفوذ در تضاد است و منافع آن‌ها را تهدید می‌کند. از این رو با حق و کسانی‌که به سوی آن دعوت می‌کنند، اعلام جنگ نموده و با تحریف، دروغ و تهمت و با ارعاب و بازداشت و ترساندن و کشتار می‌کوشند تا از ظهور او در میان مردم جلوگیری کنند تا صداهایی را که دعوتگران به سوی خیر هستند، سرکوب کنند. اما با تمام این‌ها، این مخلصین بدون ترس و تردید حق را بیان و مسلمانان را نصیحت می‌نمایند و از گفتن حق، دعوت به سوی آن، دعوت به پیروی از آن و این‌که به عنوان روشی برای تمام زندگی قرار گیرد، دست بر نمی‌دارند. احساس مسئولیت، صداقت و محبت خیررسانی برای مردم، آنان را در این امر انگیزه داده است. مسلمانی‌که الله سبحانه وتعالی را دوست دارد، باید نسبت به دین خود غیرت داشته باشد و از هتک حرمت‌های آن جلوگیری کند. این محبت او باعث می‌شود که بخواهد همه مخلوقات، فقط بندگان الله سبحانه وتعالی و مطیع اوتعالی باشند و از او سرپیچی و از حدود او تجاوز نکنند. چنانچه برخی گفتند: دوست دارم، گوشت بدنم را با قیچی می‌بریدند؛ اما کسی از الله سبحانه وتعالی نافرمانی نمی‌کرد.

از ابوعبدالله خباب بن اَرَت رضی الله عنه روایت است که گفت: درحالی‌که رسول الله صلى الله عليه وسلم شالِ خود را در سايه‌ی كعبه، بالش کرده و تكيه زده بودند، (از شکنجه‌های مشرکان مکه) به ایشان شكايت کرديم و گفتيم: آيا برای ما درخواست پيروزی نمی‌كنید؟ آيا برای ما نزد الله دعا نمی‌كنید؟ فرمودند:

«قَدْ كَانَ مَنْ قَبْلَكُمْ يُؤْخَذُ الرَّجُلُ فَيُحْفَرُ لَهُ فِي الْأَرْضِ فَيُجْعَلُ فِيهَا، فَيُجَاءُ بِالْمِنْشَارِ فَيُوضَعُ عَلَى رَأْسِهِ فَيُجْعَلُ نِصْفَيْنِ، وَيُمْشَطُ بِأَمْشَاطِ الْحَدِيدِ مَا دُونَ لَحْمِهِ وَعَظْمِهِ، فَمَا يَصُدُّهُ ذَلِكَ عَنْ دِينِهِ. وَاللهِ لَيَتِمَّنَّ هَذَا الْأَمْرُ حَتَّى يَسِيرَ الرَّاكِبُ مِنْ صَنْعَاءَ إِلَى حَضْرَمَوْتَ لَا يَخَافُ إِلَّا اللهَ، وَالذِّئْبَ عَلَى غَنَمِهِ، وَلَكِنَّكُمْ تَسْتَعْجِلُونَ»

ترجمه: در امت‌های گذشته برای شخصی (که ايمان آورده بود) چاله‌ای در زمين می‌كَندند و او را در آن می‌گذاشتند. سپس اره‌ای می‌آوردند و روی سرش قرار می‌دادند، او را از وسط دونيم می‌كردند و شانه‌های آهنی در بدنش فرو می بردند تا جايی‌كه به استخوان و عصب می‌رسيد؛ ولی اين همه شکنجه او را از دينش باز نمی‌داشت. به الله سوگند که الله اين دين را كامل می‌کند و به نتيجه می‌رساند تا جايی‌که سوارکار (مسافر) از صنعاء تا حضرموت می‌رود و جز ترس الله (سبحانه وتعالی) و خطر گرگ برای گوسفندانش، از هيچ چيز ديگری نمی‌ترسد؛ اما شما عجله می‌کنيد.

پس باید قلب هر مسلمانی از اعتماد به نصرت و حمایت الله سبحانه وتعالی آکنده باشد. هر مسلمانی تنها بر الله سبحانه وتعالی توکل کند و جز او از هیچ کس نترسد! هر مسلمانی صدای حق باشد و با صدای بلند در مقابل طواغیت جنایتکار ایستاد شود. برای ریشه‌کن کردن این نظام فاسد سرمایه‌داری، که بر گرده مردم نشسته، تلاش کند تا هر مسلمانی، چنان ثابت قدم و قوی باشد که از آزار و اذیت‌های این مسیر به او آسیبی نرسد؛ زیرا ابتلاء از جانب پروردگارش می‌باشد که بوسیله آن قلبش را پاک می‌کند تا او را از همان بندگان خود قرار دهد که در برابر آزار و اذیت‌هایی‌که در دفاع از دین شان دیدند، صبر کردند، برای برافراشتن پرچم او سبحانه وتعالی و اعلای کلمه او تلاش کردند و هیچ نوع تغییری نکردند تا هر مسلمانی صبر کند و برای نصرت عجله ننماید؛ زیرا نصرت تنها به دست الله سبحانه وتعالی است و هر مسلمانی مطمئن باشد که عاقبت و سرانجام کار برای مؤمنان است.

﴿تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوّاً فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَاداً وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ﴾

ترجمه: ما آن سرای آخرت را تنها بهره كسانی مي‌گردانيم كه در زمين خواهان تكبّر و استكبار نيستند و فساد و تباهي نمي‌جويند(و دل‌هايشان از آلودگي‌هاي مقام‌طلبي و شهرت‌طلبي و بزرگ‌بيني و تباهكاري، پاك و پالوده است). عاقبت از آن متقیان است.

چنانکه، اصل نزد مسلمان اینست که خیر و نیکی را که برای خود دوست می‌دارد، برای دیگران نیز دوست بدارد. از این رو حمل این دین، تطبیق آن، زندگی در سایۀ آن و رساندن آن با دعوت و جهاد و با مجاهدت فکری و مبارزه سیاسی برای تمام بشریت وظیفه او بوده تا هدایت و صلاح و خروج از ظلمت‌های کفر و جهل به سوی نور اسلام و رستگاری در زندگی دنیا و آخرت را برای آنان حمل نماید.

برگرفته از شماره 460 جریدۀ الرایه

مترجم: احمد صادق امین

 

ادامه مطلب...

سعی سبب رزق نیست

  • نشر شده در فقهی

 (ترجمه)

به جواب محمد خطیب

سوال:

السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته!

به اجازۀ شما در مورد رزق سوالی دارم؛ سوال این است که آیا سعی باعث افزایش رزق مقدرشدۀ می‌گردد؟ یعنی اگر شخصی در خانۀ خود نشسته باشد رزق‌اش همان مقدار رزقی است که در صورت تلاش و کار کردن به‌دست می‌آورد؟ به عبارت دیگر، آیا اعلانات و یا بازاریابی به خاطر ارتقای سطح کار، در مقدار رزق تعیین شده می‌افزاید؟ تشکر، تقاضا دارم که در صورت ممکن جواب این سوال زودتر داده شود. الله سبحانه وتعالی شیخ ما را حفظ نموده و عمر شان را طولانی گرداند!

جواب:

وعلیکم السلام و رحمة الله و برکاته!

به نظر می‌رسد که در مورد مسألۀ رزق در نزد شما اندکی پوشیدگی و التباس وجود دارد. به هر حال، این موضوع قبلاً توضیح داده شده، مخصوصاً در" دوسیۀ پرسش و پاسخ فقهی"؛ شما می‌توانید به آن مراجعه نمائید که به صورت کامل در آن موجود می‌باشد و جهت جواب به سوال شما، من قسمتی از آن را برایت در این‌جا به صورت خلاصه بیان می‌کنم:

«اما مسألۀ رزق، آیات قطعی‌الدلالة‌ی بسیاری وجود دارد که این آیات برای مؤمنین جای شک و تردیدی باقی نگذاشته و مجالی نمی‌گذارد؛ مگر این‌که ایمان بیاورند که رزق به‌دست الله سبحانه وتعالی بوده و برای هر کسی‌که خواسته باشد، می‌دهد. مسألۀ رزق غیر از مسألۀ قدر است؛ زیرا قدر آن است که الله سبحانه وتعالی وقوع فلان امر(حادثه) را قبل از به‌وقوع پیوستن آن می‌داند؛ زیرا آن نوشته و مقدر شده، اما در خصوص رزق علاوه بر این‌که الله سبحانه وتعالی می‌داند که فلان شخص رزق داده می‌شود رزق‌اش را تعیین و مقدر نموده است، معلوم است که رازق تنها الله سبحانه وتعالی بوده، نه بنده؛ زیرا آیات مبارکه به این مسأله دلالت دارد:

﴿لَا نَسْأَلُكَ رِزْقاً نَّحْنُ نَرْزُقُكَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى﴾ [طه: 132]

ترجمه: ما از تو روزی نمی‌خواهيم، بلكه ما به تو روزی می‌دهيم. سرانجام (نيك و ستوده) از آن (اهل پرهیزگاری و) تقوی است.‏

﴿وَكُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللهُ حَلاَلاً طَيِّباً وَاتَّقُواْ اللهَ الَّذِيَ أَنتُم بِهِ مُؤْمِنُونَ﴾ [مائده: 88]

ترجمه: و از نعمت‌های حلال و پاكيزه‌ای كه الله به شما روزی داده است بخوريد، و از (مخالفت با دستورات) الهی تقوی کنید كه شما بدو ايمان داريد.‏

این آیات قطعی الدلالة بوده و صراحت دارد که تنها الله سبحانه وتعالی رازق بوده و او است که برای هرکسی‌ خواسته باشد، رزق را فراخ و برای هرکسی خواسته باشد، رزق را تنگ می‌کند. در تمام این موارد نسبت رزق به سوی الله سبحانه وتعالی داده شده و در این آیات ذکر شده که جز الله سبحانه وتعالی دیگر رازقی نبوده و تنها او رزق می‌دهد. نسبت فعل رزق به سوی الله سبحانه وتعالی نسبت حقیقی می‌باشد.

پس می‌بینیم که در آیات مبارکه نسبت فعل رزق تنها به سوی الله سبحانه وتعالی داده شده، نه به سوی انسان. هم‌چنان در کدام حدیثی نیامده که نسبت فعل رزق به سوی انسان داده شده باشد. به این ترتیب، در تمام نصوص نسبت رزق به الله سبحانه وتعالی داده شده؛ اما مواردی‌که نسبت رزق برای انسان داده شده، هدف این است که برای شان مال و صدقه بدهید؛ نه رزق؛ مثلاً این فرمودۀ او تعالی:

﴿وَلاَ تُؤْتُواْ السُّفَهَاء أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللهُ لَكُمْ قِيَاماً وَارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ﴾ [نساء: 5]

ترجمه: اموال كم‌خردان را كه در اصل اموال شماست، به خود آنان تحويل ندهيد؛ چرا كه الله این اموال را برای‌تان قوام زندگی گردانده است. از (ثمرات) آن خوراك و پوشاك ايشان را تهيّه كنيد و با سخنان شايسته با آنان گفتگو كنيد(و ايشان را نيازاريد و با ايشان بدرفتاری نكنيد).

وقال تعالى: ﴿وَإِذَا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُوْلُواْ الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينُ فَارْزُقُوهُم مِّنْهُ﴾ [نساء: 8]

ترجمه: و هرگاه خويشاوندان(فقير شخص مرده) و يتيمان و مستمندان(غيرخويشاوند) بر تقسيم(ارث) حضور پيدا كردند، چيزی از آن اموال را بدانان بدهيد و به گونه زيبا و شايسته با ايشان سخن بگوئيد(و از آنان دلجوئی و معذرت‌خواهی كنيد).‏

هدف آیۀ اولی این است که برای شان طعام بدهید و هدف از آیۀ دوم این است که از رزقی‌که برای شما داده شده، برای دیگران بدهید و این نسبت رزق به سوی انسان نبوده و به معنی رزق دهنده نیست. شما در تمام آیات می‌بینید که چنین صراحت دارد:

﴿نَّحْنُ نَرْزُقُكُمْ﴾ [انعام: 151]

ترجمه: ما شما را روزی می‌دهیم.

و در آیۀ دیگری فرموده است:

 ﴿وَرِزْقُ رَبِّكَ﴾ [طه: 131]

ترجمه: و رزق پروردگارت.

و در آیۀ دیگری فرموده است:

﴿كُلُواْ وَاشْرَبُواْ مِن رِّزْقِ اللهِ﴾ [بقره: 60]

ترجمه: از رزق الله (سبحانه وتعالی) بخورید و بنوشید.

در تمام این آیات دیده می‌شود که فعل رزق به الله سبحانه وتعالی نسبت داده شده، این معنی، تأویل را قبول ننموده و او تنها الله است که رزاق بوده و رزق به دست او است.

بنابر این، واجب است که ایمان داشته باشیم تنها الله سبحانه وتعالی رازق مخلوقات است؛ زیرا دلیل قطعی‌الثبوت و قطعی‌الدلالة است. پس ایمان به آن فرض بوده و کفر به آن کفر است؛ پس کسی‌که به الله سبحانه وتعالی به عنوان رازق ایمان نداشته باشد، کافر بوده و به الله سبحانه وتعالی از آن حالت پناه می‌بریم.

این مسألۀ رزق از ناحیۀ ایمان و دلیل است؛ اما یک مسألۀ دیگری‌که قابل ذکر است؛ این‌که الله سبحانه وتعالی، به علاوۀ این‌که امر نموده که باید به رازق بودنش ایمان داشته باشیم؛ انسان را امر به سعی و تلاش برای کسب رزق نموده است؛ چنان‌که فرموده است:

﴿هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولاً فَامْشُوا فِي مَنَاكِبِهَا وَكُلُوا مِن رِّزْقِهِ﴾ [ملک: 15]

ترجمه: او كسی است كه زمين را رام شما گردانيده است. در اطراف و جوانب آن راه برويد و از روزی الله بخوريد.‏

هم‌چنان او تعالی فرموده است:

﴿فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَاةُ فَانتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِن فَضْلِ اللهِ﴾ [جمعه: 10]

ترجمه: آنگاه كه نماز خوانده شد، در زمين پراكنده گرديد و به دنبال رزق و روزی الله برويد و الله را (با دل و زبان) بسيار ياد كنيد تا اين‌كه رستگار شويد.

پس این دو آیه امر به تلاش و سعی برای طلب رزق نموده و وقتی این امر مقترن به سعی برای طلب رزق در آیات شد که صراحت بر رزاق بودن الله سبحانه وتعالی دارد، واضح می‌گردد که تنها الله سبحانه وتعالی رزاق است و چنین تشریح می‌شود که باید ایمان آورد که تنها الله سبحانه وتعالی رزاق است. پس آیات اولی به صورت قطعی دلالت به این دارد که تنها الله سبحانه وتعالی رزاق بوده و الله است که رزق را می‌دهد، نه انسان. این دو آیۀ مبارکه ما را به کارکردن برای حصول رزق امر می‌کند.

حقیقت این است که سعی سبب رزق نیست؛ زیرا سبب مسبب را حتماً به وجود می‌آورد. مسبب بدون سبب‌اش به وجود نمی‌آید؛ مثلاً کارد سبب قطع است، یعنی کارد است که  قطع می‌کند و آتش سبب سوختاندن است یعنی آتش است که می‌سوزاند؛ پس بریدن بدون کارد، یعنی بدون آلۀ تیز به وجود نمی‌آید و سوختاندن بدون آتش به وقوع نمی‌پیوندد؛ این است واقعیت سبب. سعی برای طلب رزق این چنین نیست اگر چنین می‌بود در این صورت سعی باید رزق می‌آورد. یعنی مثلی‌که کارد سبب قطع و آتش سبب سوختاندن می‌شود، سعی برای طلب رزق سبب حصول رزق نمی‌گردد و گاهی هم رزق بدون سعی حاصل می‌شود، یعنی اگر فرضاً سعی را سبب بگیریم، گاهی دیده می‌شود که سبب یعنی سعی به وجود می‌آید؛ ولی مسبب یعنی رزق حاصل نمی‌شود؛ گاهی مسبب بدون سبب‌اش به وجود می‌آید که این مسأله به صورت قطعی دلالت بر این دارد که سعی سبب رزق نیست.

مثال‌ها در این خصوص در میدان واقعیت زندگی بسیار زیاد است؛ تاجری‌که برای بدست آوردن مفاد کار می‌کند، ولی نتیجۀ تجارت آن خساره است؛ در حالی‌که سعی توسط آن صورت گرفته، ولی رزق حاصل نشده است. به این معنی که سبب به وجود آمده؛ اما مسبب به وجود نیامده است؛ لذا سبب گفته نمی‌شود؛ زیرا سبب حتماً نتیجۀ وجود مسبب است. هم‌چنان وارث مال میراث را مستحق می‌شود، بدون این‌که برای حصول آن سعی و تلاش کرده باشد؛ اگر سعی سبب رزق می‌بود، مال بدون سعی حاصل نمی‌گردید؛ زیرا مسبب بدون سبب‌اش به وجود نمی‌آید. پس حصول مال میراثی بدون سعی دلیل بر این است که سعی سبب رزق نیست؛ زیرا رزق بدون وجود سعی به وجود آمده است.

همۀ این موارد به صورت قطعی ثابت می‌سازد که سعی برای طلب رزق سبب رزق نبوده، یعنی سعی نمی‌تواند رزق بیاورد و سعی مانند کارد که وظیفۀ عملیۀ قطع را انجام می‌دهد و مانند آتش که عملیۀ سوختاندن را انجام می‌دهد، رزق را نمی‌آورد؛ زیرا سعی سبب رزق نیست.» ختم

به این ترتیب، رازق مطلق الله سبحانه وتعالی بوده و این باور بخشی از عقیدۀ ما است. اما سعی یک حکم شرعی است؛ اگر شما برای کسب رزقی‌که الله سبحانه وتعالی برای شما قضا و مقدر نموده سعی کنید، از سعی خود ثواب می‌برید؛ اما اگر سعی و تلاش نکنید، رزق مقدرشده را کسب خواهید کرد و عدم سعی و تلاش تان خلاف حکم شرعی می‌باشد؛ زیرا به گونه‌ای که الله سبحانه وتعالی دستور داده، سعی و تلاش نکردید.

ان‌شاء الله که جواب به همین حد کافی باشد. طوری‌که در فوق ذکر نمودم، موضوع ‌به صورت کامل‌اش در "الکراسة" ذکر شده، اگر چیزی برایت مبهم ‌باشد، می‌توانید به آن کتاب مراجعه کنید. الله متعال شما را یاری کند!

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

27 صفر1445هـ.ق.

12سبتمبر2023م.

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...

نظام اردن و ادامۀ نقش آن به عنوان نگهبان وفادار رژیم یهود!

(ترجمه)

خبر:

محکمه اردن اولین جلسۀ محاکمه عماد العدوان نماینده مجلس و 13 متهم دیگر را قرارست امروز چهارشنبه 20 سپتامبر پس از تعیین 4 اتهام از سوی قاضی القضات آغاز کند. اسرائیل آوریل گذشته، عماد العدوان نماینده مجلس را به اتهام قاچاق اسلحه و طلا دستگیر کرده و پس از حدود یک ماه او را به مقامات کشورش تحویل داد. این منابع توضیح دادند که اتهامات موجه علیه العدوان عبارت از«صادرات سلاح گرم به قصد استفاده غیرقانونی و فروش سلاح گرم به قصد استفاده غیرقانونی از آن» می‌باشد.

تبصره:

نظام اردن بدون کوچک‌ترین شرم و حیا و با گام‌های استوار، راه خود را به عنوان نگهبان وفادار رژیم یهود، به هر قیمت و عواقبی که باشد ادامه می‌دهد، و مانند روز اول به تلاش‌های خستگی ناپذیر خود، به هدف ایجاد امنیت و اطمینان بخشیدن به مرزهای شرقی رژیم یهود، علی‌رغم تمام جنایات یهودیان علیه فلسطین، مردم آن و مسجد الاقصی ادامه می‌دهد.

نظام اردن، که صاحب دروغ حفاظیت هاشمیان بر اماکن مقدسه است، از متهم کردن فردی که قصد قاچاق اسلحه به فلسطین را داشت، خجالت نمی‌کشد، و نیت او را برای استفاده از آن علیه یهودیان غاصب غیرمشروع می‌داند!

اقدامات مشروع این رژیم خائن، آن دسته از اقداماتی است که در خدمت عادی‌سازی روابط و قدرت بخشیدن به یهودیان خون‌خوار سرزمین مبارک فلسطین باشد. هر اقدامی که حتی از راه دور باعث ایجاد مزاحمت برای یهودیان شود، از نظر نظام اردن اقدامی محکوم و جرم است و باید با آن مبارزه و مقابله کرد. این نظام به کدام وقاحت رسیده است؟!  اما جای تعجب نیست، زیرا اردن از روز اول خود، به چیزی جز خیانت و سهل‌انگاری عادت نکرده است، درست مانند تشکیلات خودگردان فلسطین که از بطن خیانت متولد شد.

مهم ترین مهره‌های یهودیان در منطقه، نظام‌های عربی اطراف آن ( اردن، مصر، سوریه و لبنان) هستند. اگر تلاش‌های خستگی ناپذیر آن‌ها برای تأمین امنیت این رژیم غاصب نبود، یهود این همه مدت در سرزمین مبارک فلسطین جایگاه ثابتی نمی‌داشت، پس چقدر امت مسلمه به رهایی از این نظام‌های خائن نیازمند است تا سپس بتواند با لشکریان خود به سوی مسجدالاقصی با صدای بلند و شادی رهایی‌بخش حرکت کند.

نویسنده: مهندس باهر صالح

چهارشنبه 5 ربیع الاول 1445 هـ.ق.

20 سپتامبر 2023م.

مترجم: محمد یاسین سادات

ادامه مطلب...

اسلام چگونه آفت نژادپرستی را درمان می‌کند؟

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

جوامع اسلامی مانند سایر جوامع دیگر از آفت نژادپرستی و تبعیض نژادی رنج می‌برند و این یکی از مصائب متعددی است که استعمارگر کافر در نتیجه تزریق مفاهیم استعماری خود که مغایر با فطرت و طبیعت انسان است، ما را به آن مبتلا ساخته است. این آفت حتی مخالف با ثقافت کثیف خودِ استعمارگر است؛ ثقافتی‌که مردم مسلمان در طول تاریخ وقتی تحت استعمار نظامی یا فرهنگی آن بودند، با آن مبارزه کردند.

نژادپرستی عبارت از اعتقاد، قناعت و یا احساس یک گروه خاص متعلق به یک نژاد، رنگ یا تبار است که باعث می‌شود خود را دارای سطح بالاتری نسبت به سایر گروه‌ها بدانند. برخی از نژادپرستان در شرح این برتری، مبالغه کرده و آن را به وجود خصوصیات ژنتیکی موروثی که آن گروه داشته و دیگران از آن محروم اند، ربط داده که طبق ادعای شان، این ژن‌ها به آن‌ها توانایی‌های ویژه‌ای می‌بخشد که آن‌ها را از سایر نژادهای انسانی متمایز می‌سازد و از این گروه (خودخوانده برتر) رژیم سیاسی شکل می‌گیرد که دارای خصوصیات مشترک بوده و حسب ادعای شان نسبت به سایر رژیم‌ها برتر شناخته می‌شود.

همین اعتقاد نادرست و همین احساس دروغین، سبب شده است که این برتری و بزرگ‌بینی را در میان پیروان این گروه ناچیز و بی‌نوا نمودار ساخته و این آفت خطرناک را در میان ملت‌ها که بنام نژادپرستی یاد می‌شود، پدیدار کرده و سبب نفرت و تبعیض نژادی در میان مردم شود.

چه بسا تمدن غرب مملو از بسیاری از مظاهر نژادپرستانه باشد که بخاطر پیش‌پا افتاده‌ترین دلائل به کشتن سیاه‌پوستان و مسلمانان روی می‌آورد، چنان‌که در امریکا و فرانسه این نژادپرستی شکل مخصوص خود را داشته، به گونه‌ای که پلیس در آنجا بالای مردم با تمام عصبانیت و بی‌دلیل شلیک می‌کند.

این اقدامات نژادپرستانۀ نفرت‌انگیز با اظهارات مشابه، صریح و نفرت‌انگیز تغذیه و تقویه می‌شود، مانند این سخن ماکرون، رئیس‌جمهور فرانسه: «سفید بودن یک امتیاز است.» و گفتۀ او درباره اسلام: «دینی است که در سراسر جهان در بحران است.»

چنین اظهارات نفرت‌انگیز و اقدامات نژادپرستانۀ فرانسوی‌ها سبب شده که مورد کینه و نفرت دیگران قرار گیرند و سبب اخراج فرانسه در این روزها از سایر کشورهای آفریقایی گردد.

در زمانی‌که اروپا و امریکا به نژادپرستی افتخار می‌کنند و جهان آفت‌ها و بلاهای ناشی از آن را از قبیل: نشر و گسترش دشمی و نفرت، خونریزی و تلفات انسانی را می‌چشد، در عین زمان می‌یابیم که اسلام با نژادپرستی به شکل ریشه‌ای و قاطعانه برخورد کرده و اسباب آن را از بین برده و منابع آن را خشکانده و تلاش می‌کند تا نژادپرستی را در ردیف تمام بدی‌ها و زشتی‌های دیگر قرار دهد تا مسلمانان از آن نفرت برده و از پلیدی‌ها و کثافات آن دور نگهداشته شوند.

اسلام از آغاز به اختلاف و تفاوت رنگ‌ها و زبان‌ها اعتراف کرده است؛ اختلافی‌که منجر به چیزی غیر از عبادت و تفکر در آفرینش الله سبحانه وتعالی نمی‌شود:

‏‏﴿وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّلْعَالِمِينَ[روم: 22]

ترجمه :و از زمره نشانه‌هاي (دالّ بر قدرت و عظمت) الله آفرينش آسمان‌ها و زمين و مختلف بودن زبان‌ها و رنگ‌هاي شما است. بي‌گمان در اين (آفرينش كواكب فراوان جهان كه با نظم و نظام شگفت‌آور گردانند، و در اين تنوّع خلقت) دلائلي است براي فرزانگان و دانشوران.

بنابر این، الله سبحانه وتعالی اختلاف و تفاوت زبان‌ها و رنگ‌ها را سببی برای تدبر و تعبد و سنجش عظمت قدرت‌اش در آفرینش و تنوع آن قرار داده، نه برای تفاخر و دشمنی.

جابر بن عبدالله رضی الله عنهما گفت: ما در غزوه‌ای بودیم و مردی از انصار، مردی از مهاجرین را لگد زد، انصاری گفت: ای انصار یاریم کنید و مهاجری گفت: ای مهاجرین یاریم کنید؛ سپس این سخن به رسول الله صلی الله علیه وسلم رسید و ایشان فرمودند: «این چه دعوای جاهلیت است؟!»، صحابه گفتند: یا رسول الله، مردی از مهاجرین مردی از انصار را لگد زده است. رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: «این دعوا را ترک کنید؛ زیرا این دعوا پلید و زشت است.» رسول الله صلی الله علیه وسلم خود حادثۀ لگد زدن را درمان نکردند؛ بلکه با اسباب و مسببات آن برخورد کرده و به درمان آن‌ها پرداختند و به دعوای مرد مهاجر و انصار برای بسیج شدن جاهلیت تمرکز کرده و به خطر کشاندن مهاجرین و انصار به جنگ بیهودۀ قبیلوی توجه کردند و این دعوا را یک دعوای جاهلیت خوانده و به دلیل متعفن بودن آن، به ترک‌اش فراخواندند تا مسلمانان از آن نفرت داشته باشند و این یک علاج و درمان جدی و قاطعانه بود.

قرآن کریم معیار برتری و فضیلت را در نصوص صریح خود که هیچ اثری از نژاد و پیوند خونی را در میان مردم باقی نگذاشته تقوا قرار داده، چنان‌که فرموده است:

‏﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ﴾ ‏[حجرات: 13]

ترجمه: ‏اي مردمان ! ما شما را از مرد و زني (به نام آدم و حواء) آفريده‌ايم و شما را تيره تيره و قبيله قبيله نموده‌ايم تا همديگر را بشناسيد (و هر كسي با تفاوت و ويژگي خاص دروني و بيروني از ديگري مشخص شود و در پيكره جامعه انساني نقشي جداگانه داشته باشد). بي‌گمان گرامي‌ترين شما در نزد الله متقي‌ترين شما است. الله مسلّماً آگاه و باخبر (از پندار و كردار و گفتار شما، و از حال همه‌كس و همه چيز) است.

رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«یَاأیُّهَاالنَّاسُ، إنَّ رَبَّکُم وَاحِدٌ وَ أبَاکُم وَاحِدٌ، ألَا لَافَضلَ لِعَرَبِیِّ عَلَی عَجَمِیِّ، وَ لَا لِعَجَمِیِّ عَلَی عَرَبِیِّ، وَ لَا أسوَدَ عَلَی أحمَرَ وَ لَا أحمَرَ عَلَی أسوَدَ إلَّا بِالتَّقوَی، إنَّ أکرَمَکُم عِندَاللهِ أتقَاکُم»

ترجمه: ای مردم! همانا پروردگار شما یکی است و پدرتان نیز یکی است، آگاه باشید که عرب بر عجم و عجم بر عرب هیچ برتری نداشته و نیز سیاه‌پوست بر سرخ‌پوست، مگر بر تقوا، همانا بهترین شما نزد الله با تقواترین شما است.

رسول الله صلی الله علیه وسلم تفاخر و فخرفروشی و کارهای جاهلیت ناشی از آن را از قبیل جاهلیت و نژادپرستی را با تشبیه کردن به کنقوز به طور قاطعانه درمان کرده است. کنقوز حشره‌ای از انواع سوسک است که کثافات را با بینی خود جمع می‌کند. رسول الله صلی الله علیه وسلم با این تشبیه خود خواست تا احساسات فرد را برانگیخته و عملکردش را زشت جلوه دهد تا فرد از بازگشت به چنین نژادپرستی نفرت‌انگیز تنفر داشته باشد. پس فرمودند:  

«لَیَنتَهِیَنَّ اَقوَامٌ یَفتَخِرُونَ بِآبَائِهِم الذَّینَ مَاتُوا، إنَّمَا هُم فَحمُ جَهَنَّمَ، اَو لَیَکُونُنَّ أهوَنَ عَلَی اللَّهِ مِنَ الجُعِلَ الَّذِی یُدَهدِهُ الخِرَاءَ بِأنفِهِ، إنَّ اللَّهَ  قَد أذهَبَ عَنکُم عُبِّیَّةَ الجَاهِلِیَّةِ وَ فَخرَهَا بِالآبَاءِ، إنَّمَا هُوَ مُؤمِنٌ تَقِیٌّ وَ فَاجِرٌ شَقِیٌّ، النَّاسُ کُلُّهُم بَنُو آدَمَ وَ آدَمُ خُلِقَ مِن تُرَابٍ»

ترجمه: اقوامی که به پدران مرده‌ای خود افتخار می‌کنند، بعید نیست که ذغال جهنم باشند؛ یا باید خود را از این کار منع کنند و یا نزد الله از گونۀ سوسکِ که انبار یا مدفوع را با بینی خود می‌چرخاند، زبون‌تر و  خوارتر بشمار خواهند رفت. به تحقیق الله کِبر و خودپسندی جاهلیت و افتخار به پدران را از میان تان نابود کرده، در عموم مردم یا مؤمن متقی خواهند بود و یا فاجر بدبخت، همۀ شان فرزندان آدم هستند و آدم از خاک آفریده شده است.

اگر مسلمانان به این معالجات و درمان‌های شرعی مخالف نژادپرستی متمسک شوند؛ این آفت ریشه‌کن خواهد شد و هیچ اثری از آن در هیچ یک از سرزمین‌های اسلامی باقی نخواهد ماند. متأسفانه حکام سرزمین‌های اسلامی این درمان‌ها و معالجات را کنار زده و عمدًا برای حفظ تاج و تخت شان با امتثال به اوامر اربابان کافرشان این آفت را تغذیه می‌کنند؛ حتی اگر سبب برانگیخته شدن این خودبزرگ‌بینی‌های نژادپرستانه در میان امت واحد اسلامی شود.

در این‌جا توجه شما را به دو نمونۀ ناپسند نژادپرستی که توسط حکام برای گسترش نژادپرستی و تنفر در میان مسلمانان ترویج می‌شود، جلب می‌کنیم:

1-       مقامات ترکیه با حذف علائم و تحقیر اعراب و زبان آن‌ها در زمانی‌که همۀ زبان‌های جهان در ترکیه اجازه حضور دارند، کمپاین شدیدی را علیه زبان عربی به راه انداخته اند!

2-      مقامات ایرانی در هر مناسبتی مایل اند که خلیج عرب را خلیج فارس بنامند، حتی اگر مناسبتی برای صلح میان ایران و سعودی باشد، چنان‌که وزیر امورخارجه ایران در دیدارش با سعودی در این ایام چنین کرد.

این‌ها دو نمونۀ بارز نژادپرستی ترک و فارس علیه اعراب است که توسط هردو دولت حمایت می‌شود و واکنش‌های مشابهی را در میان اعراب علیه برادران مسلمان ترکی و ایرانی شان بر می‌انگیزد.

راه‌حل سیاسی، جازم و اساسی برای این آفت، فقط با إقامه دولت اسلامی مبدئی ممکن است؛ دولتی‌که این دولت‌های جاهلیت را نابود و به این تعصبات جاهلیت پشت کرده و مسلمانان را تنها تحت رابطۀ عقیده اسلامی وحدت می‌بخشد.

برگرفته از شماره 460 جریده الرایه

نویسنده: استاد أحمد الخطوانی

مترجم: محمد مزمل

ادامه مطلب...

جشن خیانت، بدتر از چوب خطاست!

(ترجمه)

خبر:

اردوغان به مناسبت روز پیروزی در 30 آگوست پیام تبریکی صادر کرد. وی در این بیانیه گفت: «به قول غازی مصطفی کمال، پیروزی 30 آگوست "عمل بزرگی است که بار دیگر قدرت و قهرمانی عالی ارتش ترکیه، افسران و کارکنان ترک را در تاریخ مشخص کرد." مردم ما با این پیروزی که یادگار جاودانی اندیشه آزادی و استقلال ملت ترکیه است. به تمام جهان اعلام کردند که اجازه نخواهند داد اراده‌اش را زیر سلطه خود درآورند. به همین مناسبت، بار دیگر از غازی مصطفی کمال، بنیانگذار جمهوری‌مان، فرمانده معظم کل قوا و هم‌چنین از تمام همرزمانش با سپاس فراوان یاد می‌کنم، و از خداوند متعال برای همۀ شهدا و جانبازان طلب رحمت می‌کنم.»  (منبع: خبرگزاری‌ها،30 آگوست 2023)

تبصره:

جمهوری ترکیه که بر روی آواره‌های خلافت عثمانی بنا شده، دولتی است که تعطیلات رسمی زیادی دارد. نظام جمهوری سکولارِ که علی‌رغم مسلمان بودن و ایمان به الله سبحانه وتعالی، تأسیس شده، از بدو تأسیس تاکنون هیچ موفقیت چشمگیری در برابر کشورهای کفری دشمنش به دست نیاورده است. پیروزی را با تصاحب داستان‌های قهرمانی مسلمانان در تاریخ، با دروغ و تحریف جشن می‌گیرد. روز پیروزی 30 آگوست، که از معنا و حقیقت خود جدا شده است، یکی از این روزهای رسمی می‌باشد، که از سال 1935 بدین‌سو رسماً جشن گرفته می‌شود.

در این که نمی‌توان چهره واقعی تاریخ را در یک مقاله کوتاه آشکار کرد، شکی نیست، اما می‌دانیم که تمام جنگ‌هایی که خلافت عثمانی در ترکیه تا زمان اعلام جمهوریت انجام داد، برای اسلام بوده است. اراضی آناتولی که توسط کشورهای متفق به سرکردگی انگلیس اشغال شده بود، در نتیجه مقاومت، امت اسلامی متشکل از مردمان بسیاری از شرق و غرب، در جنگی به نام "جنگ استقلال" که حدود چهار سال به طول انجامید، آزاد شد. مسلمانان در این جنگ با روحیه اسلام و با درک مفهوم جهاد با کفار مبارزه کردند. سنگ قبرهای یادمان شهدای (چناق قلعه) که نام و زادگاهشان روی سنگ‌ها درج است، هنوز شاهدان زنده هستند.

آخرین قسمت این درگیری، نبرد معروف به نبرد میدانی فرماندۀکل، علیه یونانی‌ها تحت کنترل بریتانیا انجام شد. حمله در 26 آگست 1922 علیه یونانی‌هایی که إزمیر و اطراف آن را اشغال کردند آغاز شد. در 30 آگوست، یونانی‌ها با تخریب مکان‌هایی که از آن‌ها عبور کرده بودند، عقب‌نشینی کردند. پس از آن به طور کامل قلمرو آناتولی را ترک کردند. در این جنگ علاوه بر مبارزه صادقانه سربازان، بازی عمدی انگلیس نیز در جریان بود. انگلیس از یک طرف می‌خواست فرانسه، ایتالیا و یونان را که با آن وارد جنگ شده بودند، محروم کند و تنها حرفش را بر باقیمانده خلافت عثمانی داشته باشد. از طرفی می خواست مصطفی کمال را که به عنوان فرماندۀکل از طرفش در این جنگ شرکت کرده بود، با یک پیروزی در کنار خود  نگهدارد. بنابراین عقب‌نشینی یونانی‌ها به درخواست خود انگلیس بود.

با این حال، حتی اگر با فریب‌هم که شده باشد، پیروزیی بدست آمده، که  اگر قرار است از او تجلیل شود، باید مطابق به روحیه و هدف آن باشد. اما این پیروزی مانند پیروزی نبرد گالیپولی و دیگر پیروزی‌ها از روحیه و هدف خود منحرف شده. اول از همه، تقریباً تمام موفقیت آن به مصطفی کمال و کادر مؤسس جمهوری که در آن روز در نظر گرفته شده بود، نسبت داده می‌شود. ثانیاً مسلمانانی که در این جنگ‌ها جنگیدند و جان خود را فدا کردند، تنها ترک نبودند. ثالثاً مسلمانانی که در جبهه‌ها جان خود را فدا کردند و مردمی که در پشت جبهه‌ها انواع حمایت‌ها را انجام دادند، با روحیه اسلام و برای ارزش‌های اسلامی مبارزه کردند. اما در کتب تاریخ نه تنها به یاد این پیروزی از کادر بنیانگذار جمهوری و ناسیونالیسم ترک تجلیل شده است؛ بل تأکید می‌شود که این نبرد تنها با روحیۀ ترکی و به خاطر جمهوریت و سکولاریسم صورت گرفت است.

در پیام امسال اردوغان، از همان زبان گمراه کننده استفاده می‌شود. افسران و اعضای رهبری ارتش ترکیه را ستایش می‌کند، اما او از اسلام و خلافت که مسلمانان برای آن جنگیدند و به شهادت رسیدند، اشاره ای نمی‌کند. کاری‌که اردوغان انجام می‌دهد، فریب آشکار مسلمانانی است که از او حمایت کردند تا از عقاید و دیکته‌های کمالیستی رهایی یابند.

چنانچه پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: «مَنْ غَشَّنَا فَلَيْسَ مِنَّا»  ترجمه: کسی که مارا فریب دهد، از ما نیست. و نیز فرمودند: «مَا مِنْ عَبْدٍ يَسْتَرْعِيهِ اللهُ رَعِيَّةً يَمُوتُ يَوْمَ يَمُوتُ وَهُوَ غَاشٌّ لِرَعِيَّتِهِ إِلَّا حَرَّمَ اللهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ». ترجمه: هیچ بندۀ نیست که الله (سبحانه وتعالی) عده‌ای را تحت سرپرستی او قرار دهد و او در حالی بمیرد که به زیردستانش خیانت کرده است، مگر این‌که الله (سبحانه وتعالی) بهشت را بر او حرام می‌گرداند.

در نهایت بر اساس عبارات "ارتش باشکوه" و "ارتش قوی" که در هر جشن 30 آگوست برجسته می‌شود، باید این سؤالات را مطرح کرد: اگر واقعاً از ارتشی باشکوه و قدرتمند صحبت می‌کنیم که همینطور است، پس چرا به مسلمانان نصرت نمی‌دهد؟! وقتی مسلمانان در فلسطین، سوریه، کشمیر، ترکستان شرقی، آراکان و جاهای دیگر سلاخی می شوند، این ارتش چه می‌کند؟! چگونه می‌تواند جایگاه خود را به عنوان "بیت پیامبر" حفظ کند؟! این ارتش که سربازانش به نام "مهمتچیک(سرباز ترک)" معرفی می‌شوند، چگونه می‌توانند بخشی از ناتوی صلیبی کافر باشند؟!

جواب این سوال‌ها را باید در ساختار نظام جعلی جمهوری که بر خون مسلمانان و خیانت حاکمان پاسدار آن بنا شده است، جستجو کرد؛ زیرا هرچقدر هم که قوی باشی، تا زمانی که کفار ریسمان تو را در دست دارند، جلال و شکوه‌ات چیزی به جز چشم‌اندازی از فخر و افتخار در صفحات زیبای تاریخ نخواهد بود و قدرت تو در برابر مسلمانان خواهد بود، نه به نفع شان.

نویسنده: محمد أمین یلدریم

یکشنبه،  2 ربیع الاول 1445هـ.ق.

17 سپتامبر 2023م.

مترجم: محمد یاسین سادات

ادامه مطلب...

هدایات شرعی و سیاسی هجرت نبوی

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

هجرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم تولد یک امت بود. هجرت یک رویداد بزرگ است که امتی را از خارج تاریخ فرستاد تا تاج و تخت‌ها را سرنگون کند، امپراتوری‌ها را نابود سازد، بر جهان حکومت نموده و رحمت و عدالت را گسترش دهد.

دعوت با هدف مشخص و بینش مسیر خود آغاز به حرکت کرد:

-        دعوت جهانی:

﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِيراً وَنَذِيراً﴾ [سوره سبأ، آیۀ 28]

ترجمه: ما تو را براي جملگي مردمان فرستاده‌ايم تا مژده‌رسان (مؤمنان به سعادت ابدي) و بيم دهنده (كافران به شقاوت سرمدي) باشي.

-        دعوتی‌که بر تمام ادیان غالب بوده و تمام شریعت‌ها را منسوخ می‌سازد، تاج و تخت‌ها را به لرزه در می‌آورد و طواغیت زمان را نابود می‌سازد:

﴿هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ﴾ [سوره توبه، آیۀ 33]

ترجمه: الله است كه پيامبر خود (محمّد) را همراه با هدايت و دين راستين (به ميان مردم) روانه كرده است تا اين آئين (كامل و شامل) را بر همه آئين‌ها پيروز گرداند (و به منصّه ظهورش رساند) هرچند كه مشركان نپسندند.‏

-        دعوتی‌که مورد پسند پادشاهان نیست:

﴿وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَن دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا﴾ [سوره بقره، آیۀ 217]

ترجمه: (مشركان) پيوسته با شما خواهند جنگيد تا اگر بتوانند شما را از آئينتان برگردانند.

پس هر امتی‌که رسالت خود را نشناسد و دشمن خود را مشخص نکند، در وادی سقوط خواهد که برایش آرامش نیست.

-        دعوتی‌که هدف اساسی آن تأسیس خلافتی است که تاج فرایض می‌باشد.

-        دولتی‌که اسلام را تطبیق می‌کند و رسالت آن را با دعوت و جهاد حمل می‌نماید، دین را حراست و دنیا را با شریعت پروردگار جهانیان سیاست می‌کند.

-        دولت بدون قوت اقامه نمی‌گردد.

-        قوت نیز همان قوت ذاتی است که توسط طلب نصرت از اهل قوت و قدرت (با بیعت از اهل حل و عقد) گرفته می‌شود.

-        طلب نصرت از جمله اعمال نبی کریم صلی الله علیه وسلم است که به تواتر ثابت است و پیامبر صلی الله علیه و سلم با وجود آزار و اذیت‌های فراوان آن را تکرار کردند.

-        بیعت بر قتال با مردم سرخ و سیاه صورت می‌گیرد.

بنابر این قریش متقاعد شدند که بیعت، اعلام تأسیس دولت است و تأسیس دولت به معنای سقوط حاکمیت قریش و از بین رفتن سیادت آن است، چنان که هِرقل هنگام دریافت نامه از رسول الله صلی الله علیه و سلم یقین کرد که پیامبر صلی الله علیه وسلم به زودی زمین زیر پاهایش را تصاحب خواهد، بنابراین قریش تصمیم گرفتند که او را بکشند و برای هر که او را بکشد، پاداش بزرگی تعیین نمودند.

هجرت آغاز شد:

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم رهسپار مدینه شد و سراقه به او رسید؛ به این امید که برندۀ جایزۀ قریش شود. رسول الله صلی الله علیه و سلم به او گفتند: برگرد ای سراقه! و دستبند کسری از تو باشد و این یعنی که پیامبر صلی الله علیه وسلم به زودی دولتی تأسیس خواهد کرد که پادشاهی کسری را نابود کرده و دستبندهای او را به سراقه بخشش نماید.

رسول الله صلی الله علیه وسلم در مدینه فرود آمد و تشکیل دولت را اعلام کرد و قانون اساسی آن را وضع نمود و روابط آن را بین خود مسلمانان، بین مسلمانان و دیگر ساکنان آن از اهل ذمه و روابط آن‌ها را با سایر ملل تنظیم کرد.

با تأسیس دولت، جهان به دو اردوگاه و دو دار تقسیم شد که سومی نداشت، دار اسلام و دار کفر و جنگ. دار اسلام برای سلطان امت است و سیادت از آن الله و شریعت اوست که بر روابط داخلی و خارجی آن حاکم می‌باشد. دار کفر و جنگ که سیادت در آن از آنِ طاغوت و تشریع در آن برای انسان است.

وصف دارالاسلام و دارالکفر وصفی برای مردم نیست، بلکه وصف نظام حاکم است؛ زیرا مکه دار کفر بود؛ باوجودی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم و یاران بزرگوارش در آن بودند. مدینه دار اسلام گردید در حالی‌که مشرکان و یهودیان در آن وجود داشتند.

هجرت نه فراری بود برای نجات جان، نه پناهندگی و نه دوری و درخواستی برای امرار معاش و بهبود درآمد؛ بلکه هجرت برای یک هدف بزرگ بود؛ دولتی‌که امتی را از خارج تاریخ فرستاد تا همان تاریخ را بنویسد و بهترین امتی باشد که برای مردم بیرون کرده شده است. تصادفی نیست که صحابه، هجرت را سرآغاز تاریخ یک امت بزرگ قرار دادند؛ زیرا هجرت به طور مطلق، برجسته‌ترین رویداد سیاسی در تاریخ اسلام و مسلمین است. قبل از آن مسلمانان نه دولت، نه موجودیت و نه تاریخ داشتند.

اسلام اقامه نمی‌شود و احکام آن بدون دولت اجرا نمی‌گردد و گرنه افکاری در شکم کتاب‌ها و در سر فقها بدون واقعیت می‌ماند. اسلام نه دین کشیشی است و نه اندیشه‌ای زیبا در شکم کتاب‌هاست که زینت بخش ادارات و جنبش دادن به احساسات باشد، بلکه اسلام دینی است که حکومتی از آن نشأت گرفته و سبکی متمایز از زندگی بوده و رسول الله صلی الله علیه و سلم ما را ملزم ساخته است که از نظام آن منحرف نشویم.

«كَانَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ تَسُوسُهُمُ الأَنْبِيَاءُ، كُلَّمَا هَلَكَ نَبِيٌّ خَلَفَهُ نَبِيٌّ، وَإِنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي، وَسَيَكُونُ بَعْدِي خُلَفَاءُ فَيَكْثُرُونَ، فَفُوا بِبَيْعَةِ الأَوَّلِ فَالأَوَّلِ، ثُمَّ أَعْطُوهُمْ حَقَّهُمْ، وَاسْأَلُوا اللهَ الَّذِي لَكُمْ، فَإِنَّ اللهَ سَائِلُهُمْ عَمَّا اسْتَرْعَاهُمْ»

ترجمه: بنی اسرائیل را پیامبران رهبری می‌کردند، هرگاه پیامبری فوت می‌کرد پیامبری دیگر جانشین او می‌شد، ولی بعد از من پیامبری نخواهد آمد؛ البته بعد از من خلفای بسیاری می‌آیند، شما به ترتیب با هرکسی‌که بیعت کردید، به بیعت خود وفا کنید و سپس حق آن‌ها را به جای آورید و حق تان را از الله (سبحانه وتعالی) بخواهید زیرا الله (سبحانه وتعالی) ایشان را در بارۀ زیردستان و حقوق آن‌ها بازخواست خواهد کرد.

دولت دوام پیدا کرد و مسلمانان از زمان سیدنا ابوبکر تا زمان آخرین خلیفۀ عثمانی از آن حفاظت نمودند.

دولتی که رسول الله صلی الله علیه وسلم تأسیس کرد، به دست کفار و خائنان اعراب و ترک‌ها ویران شد، قانون الله سبحانه وتعالی به حالت تعطیل درآمد، مسلمانان تحت حاکمیت نظام‌های کفر قرار گرفتند و کلام الله سبحانه وتعالی در مورد آنان تحقق یافت.

﴿وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكاً...﴾ [سوره طه، آیۀ 24]

ترجمه: و هركه از ياد من روي بگرداند (و از احكام كتابهاي آسماني دوري گزيند)، زندگي تنگ (و سخت و گرفته‌اي) خواهد داشت.‌

دنیا بر ما تنگ شد و کفر در یک جنگ وحشیانه‌ی جهانی بدون اخلاق و دین، هم‌چون خورندگان سر کاسه بر ما جمع شدند و راه نجاتی جز خلافت وجود ندارد. زیرا این سبب شکوه ماست، قانون پروردگارمان را حاکم می‌کند، با آن دنیا را رهبری نمودیم، سرزمین‌ها را فتح کردیم و دین را گسترش دادیم و رحمت عام گردید. توسط آن سرزمین‌های خود را از غاصبان آن باز پس می‌گیریم و خائنان و مزدوران غرب و هم‌دستان آن را که عهدشکنی نموده و در امانت خیانت کردند و امت را ضایع ساختند، بیرون خواهیم کرد. توسط آن استعمارگران اشغالگر و کفار محارب را دور خواهیم انداخت و دو باره توسط حاکمیت این دین با عزت خواهیم شد.

پس ای اهل قوت و قدرت و ای افسران و سربازان ما، آیا آرزوی روزی مانند روز هجرت را ندارید؛ روزی‌که الله سبحانه وتعالی دین خود را توسط شما گرامی دارد و دشمن خود را زبون ‌سازد؛ سپس شما را در زمرۀ اولیای خود یاد نموده و زمان با تمام عظمتش از شما یادآوری کند؟! پس انصار الله سبحانه وتعالی باشید و دین و امت خود را نصرت دهید تا شما و دشمنان آن در یک صف در برابر آن نباشید.

هجرت یادآوری سرگرم‌کننده نیست؛ بلکه خاطره‌ی یک واقعۀ بزرگ و یادآور فریضه‌ای است که تاج فریضه‌هاست و همه در برابر آن پاسخگو هستیم.

ای مسلمانان، آنچه که درک آن در یادبود از هجرت لازم است، این‌که مسلمانان باید از پیامبرشان صلی الله علیه وسلم الگو بگیرند و حکومت اسلامی را آن گونه که او تأسیس کرده است، با اعتماد به وعدۀ الله سبحانه وتعالی که می‌فرماید:

﴿وَعَدَ اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً﴾ [سوره نور، آیۀ 55]

ترجمه: الله (سبحانه وتعالی) به كساني از شما كه ايمان آورده‌اند و كارهاي شايسته انجام داده‌اند، وعده مي‌دهد كه آنان را قطعاً جايگزين (پيشينيان، و وارث فرماندهي و حكومت ايشان) در زمين خواهد كرد (تا آن را پس از ظلم ظالمان، در پرتو عدل و داد خود آبادان گردانند) همان گونه كه پيشينيان (دادگر و مؤمن ملّتهاي گذشته) را جايگزين (طاغيان و ياغيان ستمگر) قبل از خود (در ادوار و اعصار دور و دراز تاريخ) كرده است (و حكومت و قدرت را بدانان بخشيده است). هم‌چنين آئين (اسلام نام) ايشان را كه براي آنان مي‌پسندد، حتماً (در زمين) پابرجا و برقرار خواهد ساخت و نيز خوف و هراس آنان را به امنيّت و آرامش مبدّل مي‌سازد(آن چنان كه بدون دغدغه و دلهره از ديگران، تنها) مرا مي‌پرستند و چيزي را انبازم نمي‌گردانند.

با شادمانی به بشارت رسول الله صلی الله علیه وسلم برپا کنند:

«ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ»

ترجمه: سپس خلافت بر منهج نبوت خواهد بود.

ای بار الها، ما را از جمله لشکر و شاهدان آن و دعوتگران مخلص آن قرار بده!

نویسنده: شيخ سعيد رضوان

برگرفته از شماره 457 جریده الرایه

مترجم: احمد صادق امین

 

ادامه مطلب...

شکست پروژه­ی تمدن غربی

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

فساد از امراضی بوده که امت­ها و مردم را در تنگنا قرار داده است. فساد تنها علت مرکزی می‌باشد که جوامع را به نابودی کشانده است. فساد شامل فساد عقیده، فساد اقتصادی، فساد آموزشی، فساد مطبوعاتی، فساد اخلاقی و فساد امنیتی همه می‌شود. کلمه­ی فساد در قرآن کریم دارای معانی زیادی است که ازجمله المعصیة، الهلاک، الخراب، المنکر، التدمیر وغیره آمده است. ازجمله ضررهای فساد و مفسدین نابودی جوامع و نابودی امت­ها است.

ازجمله فسادی که اکنون در دنیا انتشاریافته و ممکن است امت­ها را به نابودی سوق دهد، آنچه است که در ذیل بیان می­شود.

ظلم: در قرآن کریم آیات زیادی واردشده که ظلم را یکی از اسباب نابودی امت­ها بیان می­کند، ازجمله قول او تعالی است که می­فرماید: ﴿وَتِلْكَ الْقُرَى أَهْلَكْنَاهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا [كهف: ٥٩] ترجمه: آن قریه­ها را زمانی‌که ستم کردند، نابود کردیم. و فرموده­ی او تعالی: ﴿و کم قَصَمْنَا مِن قَرْيَةٍ كَانَتْ ظَالِمَةً وَأَنشَأْنَا بَعْدَهَا قَوْمًا آخَرِينَ [الأنبياء: ١١] ترجمه: چه‌بسا قریه­ی ستمگری را درهم شکستیم و بعدازآن قوم دیگری را ایجاد کردیم.و آیات دیگری که ظلم را سبب نابودی امتیان گذشته ذکر می­کند که نابود شدند.

علاوه بر ظلم، ارتکاب جرم و انجام زیاد گناهان؛ چنانچه می­دانیم طی دوصد سال است که غرب فرمان روای دنیاست. این فرمان روایی را روزی‌که ما به انحطاط و جمود فکری گرفتار و زمین‌گیر شدیم، در رسالت الهی سستی کردیم و ... از امت اسلامی به چنگ آورد. از همان زمان که غرب زمام حاکمیت را به دست گرفت، فساد در تمام عرصه­ها و جوانب زندگی شروع شد. نباید آنچه امروزه اروپا به گونه ظاهری از پیشرفت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بدان دست‌یافته است ما را بفریبد؛ زیرا این تمدن در خود خون‌خواری مفرط و نژادپرستی شدیدی را مخفیانه حمل می‌کند که به دنبال برتری مرد سفیدپوست است، همان واقعیتی که غرب از فرهنگ­های قبلی خویش به ارث برده و رویکرد سیاسی و ملی امت غربی را تشکیل می­دهد. کسی‌که با هوشیاری مسیر غرب معاصر را دنبال کند، می­یابد که غرب یک جنین مسخ‌شده‌ی از تمدن­های گذشته­ی خود است که برای خلاصی از هر تمدن نزدیک خود تلاش کرده است و گفتگو میان تمدن­ها را نمی‌پذیرد؛ چنانچه برخی با غفلت از تاریخ غم‌انگیز و واقعیت دورنگ آن ترویجش می­کنند تمدنی که نفوذ غیر خودش را نمی‌پذیرد و می‌خواهد میدان مطلق قدرت باشد.

بدون شک خواننده­ی آگاه، تاریخ انحصارگرایی تمدن غربی را از طریق تاریخ درازمدت آن درک می­کند که در فاصله‌گیری از دیگری به‌اندازه‌ی که آن دیگری را رقیب سرسخت و دشمن احتمالی می­بیند، هم­زیست و دوست نمی‌پندارد. تاریخ و واقعیتی که در آن زندگی می­کنیم، می­بینیم که دروغ نمی­گوید. ده­ها بلکه صدها بیانیه و جود دارد که از روی دروغ‌های در مورد صلح، آزادی، دموکراسی و ادعاهای پوچ زیاد دیگری پرده برمی‌دارد که ما قسمت اندکی از آن‌ها را بیان می­کنیم؛ زیرا مقاله گنجایش بیان تمام دروغ­ها و فسادهای غرب را ندارد. ادعای غرب مبنی بر حقوق زن، محافظت از آن و آنچه از این قبیل است، سر را سفید ساخت و ازجمله کسانی‌که ادعا می­کردند زن را برای بیرون کشیدن از مملکتی که در آن به گونه‌ی مصون و باعزت زندگی می­کرد، کمک می­کنند. در اول کار آموزش زن را برای این‌که درست بتواند فرزندان خود را تربیت کند، خواستار شدند و گفتند: مادر مدرسه­ای است که اگر خوب آموزش داده شود، یک ملت نیکو سرشت آماده می­شود. زمانی‌که این کار برایشان انجام شد، زن را از خانه‌اش بیرون کشیدند که نه فرزند نه شوهر و نه خودش از خود توانست نفعی ببرد. زن غربی به حالتی رسید که باید با دشواری ارزش خواسته می­شد تا به خانه برگردد. برخی از زنان مسلمان نیز با تقلید کورکورانه ارزش پیروی خواهد کرد تا ازآنچه در آن گرفتارشده است نجات یابد؛ اما کارزار آینده در مسیر بازگرداندن زن به خانه به‌آسانی کارزار اولش برای بیرون کردنش از خانه نخواهد بود، آن­هم بعداز این‌که پدر، شوهر و فرزندش غیرت را ازدست‌داده آن را به خودش واگذار کردند و عادت کردند تا از دسترنجش تغذیه کنند. به‌عنوان‌مثال وزیر عدلیه بریتانیا (دومینیک راپ) به‌سوی حفاظت زن­ها، دادن آزادی و حقوق‌شان و به‌سوی بازگشتن اعتماد به نفس­شان فرامی‌خواند و می­افزاید: «طی دوازده ماه قبل از مارس 2020 م، 1,6 میلیون زن قربانی بدرفتاری­های خانوادگی بودند، بیش­تر از 600 هزار زن مورد تجاوز جنسی قرار گرفتند، نزدیک به 900 هزار زن در معرض ظلم قرار گرفتند.» زمانی‌که از توجه حکومت­های غربی برای ساکنینشان صحبت می­کنیم، می­یابیم تعداد کسانی‌که از خانه فرار می­کنند، برمبنای آنچه حکومت فدرال در قالب بیانیه وزارت مسکن و شهرسازی امریکا در مورد فراری­های سالانه آمار می­دهد، وحشتناک است. هر شب در ایالات‌متحده حدود 553000 فراری به ثبت می‌رسد. همین‌طور ادعای صلح و حفاظت دروغین از حقوق انسان سر را سفید کرده است. هم‌چنین از این قبیل دروغ­ها در هرجا در سایت­ها و شبکه­های اجتماعی، در ماهواره­ها، در نشرات وغیره خود را اهل صلح و محبت توصیف می­کنند؛ اما اگر نظر ساده­ی به ماقبل بیندازیم، خواهیم دید که اهل این ادعای دروغین چه خسارات دردناکی را در جنگ جهانی اول ببار آوردند! تعداد کلی آسیب رسیده­گان و کشته‌شدگان به بیش از 37 میلیون انسان می­رسد که 16 میلیون کشته و 20 میلیون زخمی می­رسد آنچه جنگ جهانی اول را خونین‌ترین جنگ بعد از جنگ جهانی دوم در تاریخ بشریت قرار می­دهد، اما جنگ جهانی دوم خونین‌ترین جنگ درگذر تاریخ بوده است که عدد اجمالی قربانیان آن به بیش از 60 میلیون کشته بوده است که در آن زمان 2.5% کل جمعیت جهان تخمین زده‌شده است.

امثال این مفاسد خیلی زیاد بوده، اعم از فساد وضعیت امنیتی، اجتماعی و اقتصادی؛ پس آن آزادی که ادعا می­کنند کجاست؟! آسایش و امنیت کجاست؟! این‌ها همه تخیلاتی است که از طریق ابزار مطبوعاتی که در اختیارشان است، نشرمی­کنند؛ اما حقیقت با واقعیت کاملاً متفاوت است. کسانی‌که به اروپا مهاجرت کردند، از سنگینی معیشت، فساد فراگیر، زیاد بودن مالیات و بسیار چیز­های دیگر صدمه دیدند. بعد از همه­ی این‌ها آیا چیزی از این تمدن پوشالی باقی‌مانده است که سقوط نکند؟! آیا هنوز کسی هست که به نگهداری این تمدن منحوس بر روی زمین معتقد باشد؟! آنکه پرده­ی فطرت، اخلاق، عفت و حیاء انسان را دریده و حتی ساده‌ترین اساسات حقوقش را نادیده می­گیرد.

تاکنون ده‌ها حکم از احکامی صادر کردند که هم‌جنس‌گرایی، قوانین آزادی لجام‌گسیخته و نوشیدن مخدرات را اجازه می­دهد ­علاوه بر بداخلاقی و تجاوز­های جنسی برزنان و اطفال و غیره.

نشانه­های سقوط این تمدن واضح‌تر از این است که نیازی به تشریح داشته باشد. در ناحیه­ی غرب کتب و مطالعات زیادی رونما گردیده که عناوین قابل‌توجهی را حمل می­کنند که از فروپاشی غرب و سقوط و متلاشی شدن تمدنش سخن می­گویند. برخی از آن‌ها عین عنوان رادارند و برخی دیگر نیز پیرامون همین موضوع ضمن بخش‌های ویژه از قبیل فروپاشی اخلاقی، ارزشی در جوامع غربی، شکست سازمان خانواده، گسترش دامنه­ی جرم و جنایت با انواع مختلف آن، ناتوانی نظام‌های معاصر از مقابله با امواج بی‌رحمی و هرج‌ومرج‌های داخلی، گسترش آتش خودکشی و ناکامی فلسفه­های معاصر در معالجه روح، روان و افکار نمکینی که بر عقل­های انسان غربی سایه افگنده است، سخن می­رانند.

با تمام این ضعف و مرضی که غرب در آن دست‌وپا می‌زند، در مبارزه با تمدن­های دیگر هنوز ادامه می­دهد و به ایجاد مبارزات جدید با کشورهای دیگر اقدام می­کند؛ مانند جنگ میان غرب و روسیه که جنگ نفوذ و منافع مادی است و پیرامون ارزش‌ها نیست و مانند مبارزه غرب با چین که مبارزه­ی تجاری است نه مبارزه­ی ارزشی. این در حالی است که چشم از مبارزه­ میان غرب و اسلام که مبارزه پیرامون ارزش­ها و روش زندگی است برداشته نمی‌شود. این واضح است که تمدن غربی به تمدن اروپا و امریکا یا غیر آن‌ها در ساختن زندگی پاکیزه و امن برای انسان درروی زمین کاملاً ناکام بوده است. ترس و هراس از شعله­­ی جنگ­های داخلی و خارجی مردم را فراگرفته است. ناامیدی انسان زیاد و زیادتر­ می­شود. هیچ‌یک از وعده­های که مسئولین اروپا و امریکا کردند، متحقق نشده است. واقعیت مذموم طوری شده که گویا می­گوید: هرکس که می­­تواند خود را نجات دهد، پس حتماً باید اقدام کند.

بدون شک سرمایه­داری و رشد وحشتناک آن، دموکراسی و پرچم پرشور آن برای انسان امنیت، آسایش و معالجه­ی فقر و امراض را به ارمغان نیاوردند. بر علاوه‌ی همه­ی این‌ها جرم و جنایت را با تمام انواع آن درروی زمین گسترانیده است؛ مانند دزدی، قتل، فحشاء، مخدرات، گسترش ظلم، نبود امنیت، گسترش دشمنی و غارت مردم! فساد درروی زمین نمایان شده و خطرش شدت یافته است. بشریت امروز با خطری جدی روبه‌رو هست که تهدیدش می­کند، نزدیک است در مقابل آن فلج شود، جز خواهشاتش چیز دیگری در توانش نبوده است. چشم­ها کور و گوش­ها بسته‌شده‌اند، گویی کسی در فکر نجات نیست. همه باهم دارند غرق می‌شوند، مگر این‌که از اکثر گوشه­های زمین فریاد واحد الله‌اکبر الله‌اکبر بلند شود و مردم را بیدار نموده هشدار دهد.

بدون شک وضعیتی کنونی را آنچه اصلاح خواهد کرد که اولش را اصلاح نموده بود، یعنی حکم به اسلام در دولت خلافت راشده که در زیر سایه پرچم عقاب پرچم رسول‌الله صلی الله علیه وسلم و با طریقه­ی رسول‌الله صلی الله علیه وسلم که رسالت اسلام را تبلیغ کرد، میسر می­شود، نه چیز دیگری. با ایجاد یک کتله­ای که استوار بر اسلام باشد و با امت تفاعل نموده از اهل قدرت‌طلب نصرت کند. این کار را همین‌طور ادامه دهد تا الله سبحانه وتعالی حکم اسلام و دولت اسلام را اقامه نماید. این همان کار خوب است و این تنها کاری است که امت را از سقوط نجات می­دهد. امت از پوستینش بلند شده و به روند سابقش برمی‌گردد؛ اسلام را در داخل تطبیق نموده و آن را در جهان با دعوت و جهاد حمل می­کند، در نتیجه الله عزیز و حکیم آن را نصرت می­دهد، چنانچه فرموده است:

﴿إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ [غافر: ٥١]

ترجمه: بدون شک پیامبران‌مان و کسانی را که ایمان آوردند، در زندگانی دنیا و روزی که شاهدان به پا می­خیزند نصرت می­دهیم.

ای مسلمانان، بر شما لازم است تا بشریت را از نظام فاسد و متعفن سرمایه‌داری آگاه سازید؛ زیرا شما بهترین امتی هستید که برای مردم بیرون شده و امربه‌معروف و نهی از منکر می­کنید! شما با این ویژگی‌تان می­توانید بشریت را نجات دهید! شما می­توانید بشریت را به گونه‌ی دسته‌جمعی از عبادت سرمایه‌داری به عبادت الله واحد سوق دهید! از ظلم سرمایه‌داری به عدالت اسلام به کشانید و از تنگنای دنیا به وسعت دنیا و آخرت بیرون کنید!

الهی خواهان نصرتی هستیم که مژده داده­ای!

برگرفته‌شده از شماره 444مجله­ی الوعی

نویسنده: محمود أیاس.

مترجم: حبیب اسلمی.

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه